زیبا مصدق مهرجردی؛ هادی حیدری نیا،؛ عزیزالله توکلی کافی آباد
چکیده
«استفهام انکاری» با معانی متنوّع هنری، از مباحث مهمّ و پربسامد بلاغت بهشمار میرود که به علّت اهمّیّت موضوع مورد توجّه دستورنویسان نیز بوده است. مولانا با نگرش به شیوه ی بیان در قرآن کریم، معانی عرفانی را از طریق انشاء به خواننده منتقل می کند. شالودهی منظومهی تعلیمی مثنوی معنوی، ارشاد مخاطب به وحدانیّت حقّ و انکار ماسویالله ...
بیشتر
«استفهام انکاری» با معانی متنوّع هنری، از مباحث مهمّ و پربسامد بلاغت بهشمار میرود که به علّت اهمّیّت موضوع مورد توجّه دستورنویسان نیز بوده است. مولانا با نگرش به شیوه ی بیان در قرآن کریم، معانی عرفانی را از طریق انشاء به خواننده منتقل می کند. شالودهی منظومهی تعلیمی مثنوی معنوی، ارشاد مخاطب به وحدانیّت حقّ و انکار ماسویالله است. نقش کارکردهای بلاغی استفهام، بهویژه انکار، در این بهرهوری چشمگیر است. در این مقاله، مبحث بلاغی انکار با معانی هنری آن؛ شامل: نفی ابد، استبعاد، تعظیم، تحقیر، تعجیز، استغنا، یاًس، استهزاء، استمداد، تحسّر و... مورد بررسی قرار گرفته است و به اهمّیّت کاربرد ادات استفهام، جهت خلق این انگیزهی زیباشناختی و تفاوت بارز استفهام «انکاری» و «تقریری» میپردازد. بهترین شیوه درک معانی بلاغی، تدبّر در پرسشهای قرآنی، کلام محاوره و آثار نویسندگان صاحب سبک است. متأسّفانه، اکثر منابع علوم بلاغی در این موضوع مهمّ، شرح مبسوط و جامعی ندارند. ۵/۵۹ درصد از پرسشهای بلاغی در دفتر دوم مثنوی استفهام انکاری است، که ۴/۶۶ درصد از آنها مفید کارکرد هنری «نفی ابد» میباشد. این بسامد بالا، به دیدگاه متعالی مولانا در نفی نفسانیّات معطوف میگردد.
عفّت نقابی؛ مهرنوش اسرافیل زاده اسرافیل زاده
چکیده
نظام پوشاک از نظامهای بسیار مهم است که در متون ادبی حضور چشمگیری دارد. مولوی از جمله شاعرانی است که توانسته نظام نشانههای زبانی پوشاک را به نشانههای ادبی تبدیل کند او با کاربرد واژگان و نشانههای روزمرهی پوشاک، نشانههای تازه را در متن حکایت بوجود میآورد. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل نشانههای ...
بیشتر
نظام پوشاک از نظامهای بسیار مهم است که در متون ادبی حضور چشمگیری دارد. مولوی از جمله شاعرانی است که توانسته نظام نشانههای زبانی پوشاک را به نشانههای ادبی تبدیل کند او با کاربرد واژگان و نشانههای روزمرهی پوشاک، نشانههای تازه را در متن حکایت بوجود میآورد. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل نشانههای پوشاک در حکایتهایی از مثنوی با رویکرد نشانه شناسی بارت بویژه نظریه همسازه و ناسازه بپردازد. در این نظریه بارت معنا و مفهوم نشانه را به معنای صریح محدود نمیداند و تلاش میکند که الگویی را طراحی کند تا در کنار معنای صریح به معنای ضمنی نشانهها دست یابد. بررسی تحلیلی این نظریه در حکایتهایی از مثنوی نشان میدهد که مولانا نشانهها را در معنای قراردادی آنها به کار نمیگیرد بلکه با خلق نشانههای جدید و همچنین تفسیر و تأویل حکایتها به خوانشی نو از نشانههای اولیه دست مییابد و این نشانهها با کل نظام نشانهای مثنوی در پیوند است.
بررسی متون ادبی
طاهر لاوژه
چکیده
مولانا برای بیانِ نکاتِ عرفانی حکایتِ «آبگیر و سه ماهیِ» کلیله و دمنه را در مثنوی بازآفرینی می-کند. تحلیلِ دگردیسیِ معناییِ این حکایت، شگرد مولانا برای تبدیلِ مضامینِ محدودِ آن به مفاهیمِ گستردة عرفانی و چگونگی آفرینش ساختاری نو، هدف اصلی پژوهش حاضر است. این مقاله با شیوة توصیفی ـ تحلیلی به نقد دلایلی میپردازد که مولانا بر ...
بیشتر
مولانا برای بیانِ نکاتِ عرفانی حکایتِ «آبگیر و سه ماهیِ» کلیله و دمنه را در مثنوی بازآفرینی می-کند. تحلیلِ دگردیسیِ معناییِ این حکایت، شگرد مولانا برای تبدیلِ مضامینِ محدودِ آن به مفاهیمِ گستردة عرفانی و چگونگی آفرینش ساختاری نو، هدف اصلی پژوهش حاضر است. این مقاله با شیوة توصیفی ـ تحلیلی به نقد دلایلی میپردازد که مولانا بر آن اساس حکایتِ کلیله را «قشر قصه» و داستانِ خویش را «مغز جان» میخواند. یافتهها مبینِ آن است که مولانا با استفاده از مضامینِ قرآنی، احادیث نبوی، سخنان مشایخ صوفیه و درجِ امثال و حکم، مفاهیمِ مُلهم از تجاربِ عرفانیِ خود را در فضای کلیِ قصه به مخاطب القاء میکند و با توسل به نوعی شیوة سخنپردازی در تفسیر افکار و اعمال سه شخصیتِ اصلیِ حکایت، بر فهمِ اسرارِ درونی و درک نکتهها و رمزها تأکید میورزد و در اشاره به ماجراهای داستانی از طریق کارکردِ ترغیبی ـ اقناعیِ پیامهای خود مباحثِ عرفانی را میگسترد و به هنگام نقل ماجراهای میانی در قالبِ تمثیلهای گوناگون و با استفاده از قابلیتهای زبانِ عرفان، درونمایة قصه را تا حد ادراکِ مخاطب بسط میدهد و در بیانِ محتوا بر اساس دو مقولة حکمت و هدف نمادهای عالیِ خود را بر مبنای دریافتهای سمبلیکِ مبتنی بر معرفتِ شهودی عرضه میدارد تا قصة مثنوی را ضمنِ حفظِ مشابهتِ ظاهریِ روایت، در بافتاری متمایز از حکایتِ کلیله جلوه دهد.
بررسی متون ادبی
فرزاد بالو
چکیده
گادامر، در حقیقت و روش، تلقی نیچه از افق را محدود و بسته ارزیابی میکند که فراروی از آن امکانپذیر نیست. در مثنوی معنوی حکایتهایی چون «اختلافکردن در چگونگی و شکل پیل» و «قصة جوحی و آن کودک که پیش جنازة پدر خویش نوحه میکرد» از نمونههای تحقق عینی افق در تلقی نیچهای آن بهحساب میآیند، چراکه در این ...
بیشتر
گادامر، در حقیقت و روش، تلقی نیچه از افق را محدود و بسته ارزیابی میکند که فراروی از آن امکانپذیر نیست. در مثنوی معنوی حکایتهایی چون «اختلافکردن در چگونگی و شکل پیل» و «قصة جوحی و آن کودک که پیش جنازة پدر خویش نوحه میکرد» از نمونههای تحقق عینی افق در تلقی نیچهای آن بهحساب میآیند، چراکه در این حکایات، شخصیتها مقهور افقهای ذهنی و بستة خود هستند. گادامر برخلاف نیچه، حرکت تاریخی زندگی انسانی را دربردارندة این واقعیت میداند که افق آدمی سیال و گشوده است و با توجه به موقعیتها و مناسبتهای مختلف تغییر مییابد. بر این اساس، گادامر در هرمنوتیک فلسفی خود، بنیاد فهم را امتزاج افق مفسر و افق متن میداند. تحقق چنین مفهومی، بهطور عینی و مصداقی در داستان موسی و شبان در مثنوی قابل مشاهده است؛ چنانکه در آغاز داستان، موسی (نماد اهل تنزیه) و شبان (نماد اهل تشبیه) هر یک در افق بستة خود محصورند، اما در ادامه و با در گرفتن گفتوگو میان این دو افق -افق شبان و افق موسی- افقی گشوده و موقعیت هرمنوتیکی جدیدی شکل میگیرد که ماحصل امتزاج افق تشبیه و افق تنزیه در داستان شبان و موسی است.
بررسی متون ادبی
فاطمه حاج زین العابدین؛ کامل احمدنژاد؛ فریده محسنی هنجنی؛ افسانه لطفی عظیمی
چکیده
مولانا در مثنوی معنوی به دنبال ایجاد انگیزه و شوق به زندگی همراه با معنویت است. او میکوشد موانع رسیدن به معنویت را از پیش پای سالک بردارد. تحمل رنجها، مسئولیتپذیری، عشق راستین، اعتقاد راسخ به خدا راهکارهای رسیدن به معنویت است. دیدگاه عرفانی او با روانشناسی معناگرای ویکتور فرانکل همسو بود. از اینرو در پژوهش حاضر با روش توصیفی ...
بیشتر
مولانا در مثنوی معنوی به دنبال ایجاد انگیزه و شوق به زندگی همراه با معنویت است. او میکوشد موانع رسیدن به معنویت را از پیش پای سالک بردارد. تحمل رنجها، مسئولیتپذیری، عشق راستین، اعتقاد راسخ به خدا راهکارهای رسیدن به معنویت است. دیدگاه عرفانی او با روانشناسی معناگرای ویکتور فرانکل همسو بود. از اینرو در پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی از نوع کتابخانهای به تحلیل مفهوم معنی و شوق زندگی در مثنوی معنوی براساس نظریۀ معنادرمانی فرانکل پرداخته شده است. در این پژوهش مؤلفههای رنج، تحملپذیری، مسئولیتپذیری، عشق و دینداری نظریۀ فرانکل در مثنوی معنوی تبیین و تفسیر شد. یافتهها نشان داد که معنادرمانی و عرفان با هدف شوق در زندگی جز با عشق الهی و تحمل مشکلات این راه پر خطر اتفاق نمیافتد و اگر آدمی در آن به خطا و گناهی دچار شود با توکل به خدا باز به طریق حقیقت بازمیگردد.
افسانه سعادتی؛ محسن محمدی فشارکی
چکیده
نوشتار حاضر پیرامون قصههایی از مثنوی میباشد که حاوی نکات درمانی و پزشکی است؛ بدین منظور نگارندگان تمام داستانهای مثنوی را بررسی و موتیفهای درمانی و پزشکی را از آن استخراج کردند. این گزارهها بدون در نظر داشتن نام گوینده به تجویزهای یک پزشک میماند. این پژوهش نشان داد که مولانا با مفاهیم پزشکی آشنا بوده است و برای القای ...
بیشتر
نوشتار حاضر پیرامون قصههایی از مثنوی میباشد که حاوی نکات درمانی و پزشکی است؛ بدین منظور نگارندگان تمام داستانهای مثنوی را بررسی و موتیفهای درمانی و پزشکی را از آن استخراج کردند. این گزارهها بدون در نظر داشتن نام گوینده به تجویزهای یک پزشک میماند. این پژوهش نشان داد که مولانا با مفاهیم پزشکی آشنا بوده است و برای القای مقصود از گزارههای درمانی و پزشکی استفاده کرده است؛ سراینده در لابهلای داستانهای مثنوی در کسوت یک پزشک پدیدار شده است و به تشریح بیماریهای جسمی و بهویژه بیماریهای روحی و طریق درمان آنها پرداخته است. عمدة مطالب درمانی مطروحه در مثنوی در ارتباط با مزاجشناسی، نبضشناسی، گیاهدرمانی و شیوههای درمان است. در بسیاری از داستانها، شخصیت اصلی داستان درگیر یک بیماری جسمی یا روحی بوده که توسط طبیب جسمانی یا روحانی، وضعیت او بهبود یافته است.
قدرت الله طاهری
چکیده
مقاله حاضر، خوانشی متفاوت از داستان نخست مثنوی به منظور بازجست انعکاس سایهوار زندگی خصوصی مولانا و ارتباطات اجتماعی وی با افراد مهم و تأثیرگذار در زندگی اوست. لذا ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر قرائتها و تأویلات متعدّدی که تا کنون محقّقان برجستهی ایرانی و غیرایرانی از این داستان به عمل آوردهاند، داستان را در «بستر تاریخیِ» ...
بیشتر
مقاله حاضر، خوانشی متفاوت از داستان نخست مثنوی به منظور بازجست انعکاس سایهوار زندگی خصوصی مولانا و ارتباطات اجتماعی وی با افراد مهم و تأثیرگذار در زندگی اوست. لذا ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر قرائتها و تأویلات متعدّدی که تا کنون محقّقان برجستهی ایرانی و غیرایرانی از این داستان به عمل آوردهاند، داستان را در «بستر تاریخیِ» زندگی مولانا تحلیل خواهیم کرد. میدانیم مولوی خاطرات آشنایی و زندگی با شمس و پایان تراژیک این ارتباط را در فاصلهی طولانی بین غیاب شمس و آغاز سرایش مثنوی، در جهان عینیّت، علیرغم درگیری ذهنی شدید و مداوم با آن، به لایههای پنهان ذهن خویش میرانده و تنها با سرودن غزلهای جانسوز، آبی بر آتش درون میپاشیده است. به نظر میرسد خاطرات فروخفته، در نخستین گام روایتپردازی، از اعماق ناخودآگاه فردی وی به در آمده و خود را در لایههای پنهان روایت نشان داده است. مولانا در این داستان مانند رؤیابینی است که با عمل «جابهجایی»، «ادغام» و «فشرده سازی» ضمن این که مهمترین مقطع زندگی خود را گزارش میکند، پردهای چندلایه بر آن میافکند و تنها «سرّ دلبران»؛ یعنی حکایت حال خود و شمس تبریزی را در «حدیث دیگران»؛ یعنی روایت پادشاه، کنیزک، زرگر و طبیب الهی بازمیگوید. بنابراین، حکایتِ «نقد حال» خود را با شخصیّت «پادشاه»، شمس تبریزی را با «طبیب الهی»، کیمیاخاتون را با «کنیزک» و علاءالدّین محمّد را با «زرگر» بر مبنای اصل مشابهت، بازسازی میکند تا به صورت پوشیده از عملکرد خود در رابطه با شمس دفاع کرده باشد. زیرا علیرغم گذشت بیش از یک دهه از غیاب شمس، هنوز از عریانسازی و صراحت کلام هراسان است و سعی میکند با ترفندهای روایی بیش از آنکه پرده از حقیقت حال خود با شمس بر دارد، پردهایی ضخیم بر آن بیفکند.
رضا فهیمی؛ علیرضا مظفری
چکیده
از جمله مباحث مربوط به قافیه مبحث عیوب قافیه است. عیوب قافیه تنها مخصوص شاعران گمنام و یا شاعران غیر معروف نیست بلکه در بین شاعران طراز اول ادبیات فارسی نیز این عیوب مشاهده می شود. البته ذکر این مطلب به هیچ وجه به این معنی نیست که شاعران بزرگ و توانایی ادب فارسی از آوردن قوافی سالم عاجز بوده اند و در تنگنای قافیه قرار گرفته اند بلکه بعضی ...
بیشتر
از جمله مباحث مربوط به قافیه مبحث عیوب قافیه است. عیوب قافیه تنها مخصوص شاعران گمنام و یا شاعران غیر معروف نیست بلکه در بین شاعران طراز اول ادبیات فارسی نیز این عیوب مشاهده می شود. البته ذکر این مطلب به هیچ وجه به این معنی نیست که شاعران بزرگ و توانایی ادب فارسی از آوردن قوافی سالم عاجز بوده اند و در تنگنای قافیه قرار گرفته اند بلکه بعضی از آنها از جمله مولانا جلال الدین بلخی نوعی تجاهر به بی توجهی نسبت به قافیه و لفظ داشته و تنها هدف آنها بیان مقاصد و استفاده از لفظ و قافیه برای بیان اهداف آنها است، به گونه ای که خود مولانا هم در مثنوی و هم در کلیات دیوان شمسی به این نکته اشاره کرده است. در این مقاله انواع عیوب قافیه در کل مثنوی معنوی با تعداد هر عیب و درصد هر عیب نسبت به عیوب دیگر و نسبت به کل ابیات مثنوی مورد بررسی قرار گرفته است. ابیاتی که دارای عیب قافیه بوده اند استخراج شدهاند و از هر کدام از عیوب نیز چند مورد برای نمونه ذکر شده است.