بررسی متون ادبی
زهرا خوشامن؛ اکبر شایان سرشت
چکیده
آفرینشهای ادبی گاه محصول بومیسازیها و خلاقیتهایی است که در هنگام ورود متن از سپهر نشانهای بیگانه به نظام خودی اتفاق افتادهاست. با وجود الهامگیری فروغ در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» از «سرزمین هرز» الیوت، هر یک از دو اثر مورد بحث، به شیوۀ خودشان یگانه و منحصربهفردند. اگرچه تغییراتی که ورود متن جدید ...
بیشتر
آفرینشهای ادبی گاه محصول بومیسازیها و خلاقیتهایی است که در هنگام ورود متن از سپهر نشانهای بیگانه به نظام خودی اتفاق افتادهاست. با وجود الهامگیری فروغ در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» از «سرزمین هرز» الیوت، هر یک از دو اثر مورد بحث، به شیوۀ خودشان یگانه و منحصربهفردند. اگرچه تغییراتی که ورود متن جدید در فرهنگ ادبی مقصد ایجاد کرده، بیشتر از بومیسازیها به چشم میآید، هنگام عبور از مرز و ورود به نظام، متن از جنبههای مختلف؛ از جمله ساختار ادبی، تغییراتی در جهت ذوق و سلیقۀ بومی داشتهاست و شاعر با جابهجایی، افزایش و کاهش عناصر سازندۀ متن مبدأ، آن را با مقتضیات ادبی و فرهنگی جامعۀ فارسیزبان، هماهنگ و به اصطلاح بومیسازی کردهاست. تبیین راهکارهای بومیسازی در حرکت از فرانظام (متن مبدأ) به نظام (متن مقصد) بر اساس نظریۀ یوری لوتمان، اساس مقالۀ حاضر است که نشان میدهد این تغییرات تا حدود زیادی به شعر فروغ هویت ادبیِ بومی و ملی بخشیده و در بستر آن، خلاقیتهای بینظیری پدید آمدهاست.
زهره قربانی مادوانی؛ سمیه آقابابائی
چکیده
در نظریۀ استعارۀ مفهومی، استعارهها متکی بر روابط معنایی میان واژهها هستند که به عنوان ابزاری برای درک نوع فهم انسان از امور انتزاعی و امور محسوس جهان عمل میکنند. ادبیات در پیوند با نظریۀ «استعارۀ مفهومی» دارای «حوزههای مبدأ» و «حوزههای مقصد» گوناگونی هستند که از طریق این حوزهها مفاهیم انتزاعی را به ...
بیشتر
در نظریۀ استعارۀ مفهومی، استعارهها متکی بر روابط معنایی میان واژهها هستند که به عنوان ابزاری برای درک نوع فهم انسان از امور انتزاعی و امور محسوس جهان عمل میکنند. ادبیات در پیوند با نظریۀ «استعارۀ مفهومی» دارای «حوزههای مبدأ» و «حوزههای مقصد» گوناگونی هستند که از طریق این حوزهها مفاهیم انتزاعی را به صورت ملموس برای آن مخاطبان تبیین میکنند. مسألۀ این پژوهش بررسی اشعاری از فروغ فروخزاد و غادۀ السمان است که حوزۀ مبدأ یا مقصد آنها «عشق» و واژههای همحوزه با آن است. روش مورد استفاده در این پژوهش کاربرد مبانی و اصول این نظریه در اشعار این دو شاعر و شناخت حوزههای مبدأ پرکاربرد است تا از این طریق به هدف ویژگیهای شناختی، ساختهای فرهنگی، اجتماعی و جهانبینیهای ذهن این دو شاعر زن از دو ناحیۀ متفاوت در ارتباط با عنصر عشق دست یافته شود. از جمله نتایج حاصل از پژوهش انتخاب قلمروهای مبدأ چون اشیاء، حیوان، گیاه و پدیدههای طبیعی و نوع بار معنایی حاصل از آنها است که نوع دیدگاه این شاعران زن را نسبت به عشق آشکار میکند. از دیگر نتایج حاصلْ بسامد حوزههای مفهومی با بار معنایی مثبت چون سرزندگی و آرامشبخش بودن عشق، شور و حیاتبخشی آن، جاودانگی، نشاط بخش بودن آن، محبوب بودن آن و... در استعارههای مفهومی این دو شاعر بیشتر از حوزههای مفهومی با بار معنایی منفی چون دردآلود بودن، غمآور، نابودگر، ستمگر، آسیبرساننده، ناعادلانه، قابل پیشبینی نبودن آن و... است. در نهایت این دو شاعر در حوزههای مبدأ غیرملموس نیز معانی مثبت و منفی چون ایثار، هنر، نفرین، خیرگی، فراق و... برای عشق در نظر گرفتهاند.
حبیبالله عباسی؛ رامک رامیار
چکیده
شعر قدیم فارسی با مفاهیم و نشانههای دینی پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد تا آنجا که میتوان دین را از آبشخورهای اصلی آن دانست، اما به نظر میرسد در شعر معاصر فارسی این ارتباط تا حدودی کمرنگ شده باشد. این مقاله به بررسی نشانههای دینی در شعر فروغ فرخزاد، یکی از شاعران نوپرداز معاصر، اختصاص دارد. پس از شرح مختصرِ نظریة نشانهشناسی پیرس، ...
بیشتر
شعر قدیم فارسی با مفاهیم و نشانههای دینی پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد تا آنجا که میتوان دین را از آبشخورهای اصلی آن دانست، اما به نظر میرسد در شعر معاصر فارسی این ارتباط تا حدودی کمرنگ شده باشد. این مقاله به بررسی نشانههای دینی در شعر فروغ فرخزاد، یکی از شاعران نوپرداز معاصر، اختصاص دارد. پس از شرح مختصرِ نظریة نشانهشناسی پیرس، سرودههای فروغ فرخزاد -بر مبنای این نظریه- تحلیل شده است. این جنبه از شعر فروغ، تاکنون چندان بررسی نشده است. کاربرد نشانههای دینی در شعر او اصلاً کم نیست. در سرودههای فروغ فرخزاد از عناصر مربوط به دو دین اسلام و مسیحیت استفاده شده، اما انتخاب نشانهها و چگونگی استفاده از آنها، بسته به اینکه مربوط به کدام دین و کدام دورۀ شاعری فروغ باشد به دو گونۀ متفاوت است. در آغاز شاعری فروغ، نشانههای دینی -که بیشتر اسلامیاند- بهواسطۀ متون کهن ادبی وارد شعر او میشوند در نتیجه اغلب انتزاعیاند، اما با پختهتر شدن شعرش، شیوۀ او در کاربرد عناصر دینی دگرگون میشود. در این دوران بسامد نشانههای مسیحی،که برگرفته از متن کتاب مقدس است در شعر او بیشتر میشود. همچنین در همین دوران، نشانههای اسلامی شعر فروغ به جای متون ادبی، برگرفته از محیطی است که در آن زندگی میکند. در نتیجه این نشانهها عینی و ملموس و مربوط به حوزۀ دین عامیانهاند.
سیده زهرا موسوی؛ محسن ذوالفقاری؛ زهرا بشیری
چکیده
یکی از شاخصههای هنر مدرن و به طور اخص شعر، معنیگریزی و ابهام است. از مهمترین ابزارهای ایجاد ابهام در شعر، بهرهگیری از ظرفیت چندمعنایی واژههاست. در کاربرد هنری، چندمعنایی برخی از فنون بلاغی و ادبی کلاسیک و مدرن ادبیات را در بر میگیرد؛ فنونی مانند استعاره، مجاز، کنایه، نماد و ایهام. بررسی کمّی و کیفی نحوۀ کاربرد این عناصر در ...
بیشتر
یکی از شاخصههای هنر مدرن و به طور اخص شعر، معنیگریزی و ابهام است. از مهمترین ابزارهای ایجاد ابهام در شعر، بهرهگیری از ظرفیت چندمعنایی واژههاست. در کاربرد هنری، چندمعنایی برخی از فنون بلاغی و ادبی کلاسیک و مدرن ادبیات را در بر میگیرد؛ فنونی مانند استعاره، مجاز، کنایه، نماد و ایهام. بررسی کمّی و کیفی نحوۀ کاربرد این عناصر در کنار یکدیگر نقش عمدهای در تعیین اصالت سبکی شاعردر خلق ابهام دارد. از این رو، نگارندگان در این مقاله با اذعان به اینکه فروغ فرخزاد یکی از شاگردان ممتاز مکتب نیما در حیطۀ نوگرایی است و بسیاری از شاخصههای مدرن هنری را در شعر او میتوان یافت، کوشیدهاند سبک شعر وی را در دو مجموعۀ «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» در بهرهگیری از عناصر چندمعنایی تبیین و میزان نقش هر یک از این عناصر را در ایجاد ابهام در شعر او مشخص کنند.
احمد تمیم داری؛ مریم نوتاش؛ ملیحه کاظمی نسب
چکیده
پژوهشگران اجتماعی میتوانند با توجه به بینش جامعهشناختی به عنوان ابزاری تحلیلی، عرصههای مختلف زندگی اجتماعی، جامعه و مسائل آن را بررسی نمایند. از این جمله میتوان به حوزههای هنری و ادبی اشاره کرد که به نوعی بازتابدهندة محیطی هستند که در آن خلق میشوند. در این مقاله، اشعار فروغ فرخزاد را که به شکل چشمگیری با رویدادهای اجتماعی ...
بیشتر
پژوهشگران اجتماعی میتوانند با توجه به بینش جامعهشناختی به عنوان ابزاری تحلیلی، عرصههای مختلف زندگی اجتماعی، جامعه و مسائل آن را بررسی نمایند. از این جمله میتوان به حوزههای هنری و ادبی اشاره کرد که به نوعی بازتابدهندة محیطی هستند که در آن خلق میشوند. در این مقاله، اشعار فروغ فرخزاد را که به شکل چشمگیری با رویدادهای اجتماعی جامعة خویش آمیختهاست، از دیدگاه جامعهشناختی تحلیل مینماییم. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش کتابخانهای و اسنادی و در قالب چهار جستار «هستیشناسی»، «روششناسی»، «ایستاییشناسی» و «پویاییشناسی» عناصر اجتماعی شعر فروغ فرخزاد را مشخص میکند. در هستیشناسی، فرخزاد به وجود خداوند متعال و شناختنی بودن جهان معتقد است. به لحاظ روششناسی، وی قائل به روشی طبیعتگرایانه و دیالکتیکی است. در جستار ایستاییشناسی، به آسیبشناسی جامعة زمان خویش میپردازد و لایههای مختلف جامعه را اعمّ از زنان، روشنفکران، روحانیان، ثروتمندان و... نقد میکند. فرخزاد پس از توصیف وضعیت موجود، در جستار پویاییشناسی با ارائة راهکار، جامعة آرمانی خویش را ترسیم میکند. جامعهای که در آن عشق، دوستی و سادگی حکمفرماست و افراد در آن به نوعی خودآگاهی نسبت به شرایط اجتماعی خود رسیدهاند. در نمونة آرمانی، فروغ، زنان و مردان نه در برابر هم، بلکه در کنار هم به دور از هر گونه تبعیض و ناعدالتی زندگی میکنند. او اگرچه به ظهور منجی برای رسیدن به مدینة فاضله باور دارد، اما پیشقراول آن را بیداری و آگاهی درونی افراد قلمداد میکند که پیش از هر انقلاب یا تحول بیرونی باید در وجود آنها احراز شود.