بررسی متون ادبی
البرز طاهری؛ محمّد جعفر یوسفیان کناری
چکیده
اهمّیّتِ پیوندِ عناصر زبانی با عناصر ادبی و روایی در بررسی متون مختلف، بیش از هر زمان دیگر مورد توجّه منتقدان ادبی و همینطور زبانشناسان است. در مقالۀ حاضر تلاش شده تا به کمک سطوح مختلف زاویۀ دید روایی و یکانهای معنایی تشکیل دهندۀ آنها، چگونگی شکلگیری گفتمان ایدئولوژیک در «ارداویرافنامه» به عنوان یک اثر کهن و الهیاتی ...
بیشتر
اهمّیّتِ پیوندِ عناصر زبانی با عناصر ادبی و روایی در بررسی متون مختلف، بیش از هر زمان دیگر مورد توجّه منتقدان ادبی و همینطور زبانشناسان است. در مقالۀ حاضر تلاش شده تا به کمک سطوح مختلف زاویۀ دید روایی و یکانهای معنایی تشکیل دهندۀ آنها، چگونگی شکلگیری گفتمان ایدئولوژیک در «ارداویرافنامه» به عنوان یک اثر کهن و الهیاتی از ایران باستان، با ظرفیّتهای ادبی و زبانیِ متعدّد، مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ این پرسش است که این اثر چگونه به کمک سه سطح متفاوت زاویۀ دید (مکانی، روانشناختی و ایدئولوژیک)، گفتمان ایدئولوژیک خود را به عنوان گفتمان غالب، که نشاندهندۀ مجموعهای از ارزشها و باورهای درون متن است، با خواننده مطرح میکند و شکل میدهد. برای بررسی پاسخِ این پرسش ضمن توجّه به حروفنویسی و آوانویسی این متن، ترجمۀ ژاله آموزگار از متن فرانسوی فیلیپ ژینو مدّ نظر بوده است. هستۀ اصلی چهارچوب نظری مقالۀ حاضر را آرای راجر فاولر به عنوان یک زبانشناسِ شناخته شده در عرصۀ نقد ادبی شکل داده و در کنار نظرات وی از بحثهای هالیدی، آسپنسکی و ژنت برای گسترش تحلیلهای بخش نظری استفاده شده است. یافتههای پژوهش حاضر، که به روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی مستقیم یک نمونۀ مطالعاتی انجام شده است، نشان میدهد که هرچند «ارداویرافنامه» به عنوان یک متن الهیاتیِ باستانی دارای نویسندۀ مشخّصی نیست و به قصد ادبیّت نیز خلق نشده، امّا به سبب وجودِ عناصر روایی و زبانی مختلف، از ابتدای داستان تا پایان آن در حال شکل دادن گفتمان غالبِ خود است.
نورالدین بازگیر؛ علی حیدری؛ محمد رضا حسنی جلیلیان؛ علی نوری خاتونبانی
چکیده
از دیرباز مواجهة انسان با مرگ، حسّ کنجکاوی و ترس را در او برمیانگیخت. این پرسش که «سرنوشت انسان، پس از مرگ چه خواهد شد و به کجا خواهد رفت؟»، سؤال و دغدغة ذهنی نوع بشر بودهاست. سفرنامههای تخیلی به جهان پس از مرگ، یکی از پاسخهای شایع به این احساس ترس و کنجکاوی هستند. در بسیاری از فرهنگها و ملل گوناگون، نمونههایی از اینگونه ...
بیشتر
از دیرباز مواجهة انسان با مرگ، حسّ کنجکاوی و ترس را در او برمیانگیخت. این پرسش که «سرنوشت انسان، پس از مرگ چه خواهد شد و به کجا خواهد رفت؟»، سؤال و دغدغة ذهنی نوع بشر بودهاست. سفرنامههای تخیلی به جهان پس از مرگ، یکی از پاسخهای شایع به این احساس ترس و کنجکاوی هستند. در بسیاری از فرهنگها و ملل گوناگون، نمونههایی از اینگونه نوشتهها دیده میشود. از میان سیاهة بلندی از این سفرنامههای جهان دیگر، که آنها را «سفرنامههای روحانی» میخوانیم، این مقاله به روش تحلیلیـ توصیفی به بررسی پنج نمونه از آنهاپرداختهاست: حماسة گیلگمش، ارداویرافنامه، افسانة اِر (Er) افلاطون، سیرالعباد سنایی و کمدی الهی دانته. این متون از لحاظ اشتمال بر اهداف سیاسی، اجتماعی، دینی، تعلیمی و فلسفی با هم اشتراک دارند و در ویژگیهای ساختاری و محتوایی، مانند وجود اعداد مقدّس، حضور راهنما، کهنالگوها، نماد، توصیف جهان پس از مرگ و... شباهتهای بسیاری با هم دارند. این اشتراکها و شباهتها که ناشی از یکسان بودن بنمایههای فکری نوع بشر و نیز مراودات فرهنگی و دینی است، نشان میدهند که سفرنامههای روحانی میتوانند به عنوان زبان مشترک نوع بشر به شمار روند و پرده از حقایق مشترک، اما تغییر شکلیافتةانسانها و مذاهب بردارند.