بررسی متون ادبی
مهنوش جرک؛ حبیبالله عباسی
چکیده
جریان شعر عرفانی، بعد ازظهور کوه موجهای آن (به ویژه مولوی) و نیز پس از حملة مغول رونق و رواج چشمگیری پیدا کرد. یکی از شاعران صاحب نام آن، قاسم انوار است که در روزگار حیات خویش شهرة آفاق بود. کثرت نسخههای خطی موجود از دیوان وی تا حدودی این مهم را تأیید میکند. در این جستار تأثیرپذیری غزلیات شاعر را از غزلیات شمسِ مولوی در سه سطح زبانی، ...
بیشتر
جریان شعر عرفانی، بعد ازظهور کوه موجهای آن (به ویژه مولوی) و نیز پس از حملة مغول رونق و رواج چشمگیری پیدا کرد. یکی از شاعران صاحب نام آن، قاسم انوار است که در روزگار حیات خویش شهرة آفاق بود. کثرت نسخههای خطی موجود از دیوان وی تا حدودی این مهم را تأیید میکند. در این جستار تأثیرپذیری غزلیات شاعر را از غزلیات شمسِ مولوی در سه سطح زبانی، بلاغی و موسیقایی با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد بینامتنی بررسی کردیم و نتیجه گرفتیم شعر قاسم انوار که تحت تأثیر سنت ادبی پیش از خود، اغلب از شور و جذبة شاعرانه تهی و به یک تقریر علمی منظوم از مسائل عرفانی با قاموس زبانی خاص صوفیان شبیه است، بیشتر بر مدار تقلید و تکرار می چرخد و از آن لطیفة نهانی شعر؛ یعنی خلاقیت و ابتکار خالی و سخن او و هم عهدان وی برخلاف سخن مابعدی مولوی ماقبلی است.
رقیه صدرایی
چکیده
دین و شعر در سنت یونانی واجد تنش خاصی هستند که سنت تمدن اسلامی هماگرچه در پایةنظری از آن بهرهگرفته، اما کوشش داشته تا در تمامی قلمروها سبک و سیاق خود را دنبال کند. در این میان، میتوان ناصرخسرو را نمونة عالی تعامل با یونانیان دانست، در عین حال که تمایزات جدی با دیگر میراثداران فلسفه یونان دارد. بدین معنا که او توانسته اعتقادات ...
بیشتر
دین و شعر در سنت یونانی واجد تنش خاصی هستند که سنت تمدن اسلامی هماگرچه در پایةنظری از آن بهرهگرفته، اما کوشش داشته تا در تمامی قلمروها سبک و سیاق خود را دنبال کند. در این میان، میتوان ناصرخسرو را نمونة عالی تعامل با یونانیان دانست، در عین حال که تمایزات جدی با دیگر میراثداران فلسفه یونان دارد. بدین معنا که او توانسته اعتقادات خود را با بنیادهای فلسفی و کلامی مستحکم مستدل کند؛ با آموزههای حدیث و قرآنی درآمیزد؛ و درست برخلاف یونانیها، بهویژه ارسطو، شعر را در مسیر گسترش باورهای دینی خود سوقدهد. ناصرخسرو از طلایهداران تعهد ادبی است که تأکید بر دینمداری و ترویج اندیشههای دینی اسلامی داشته است. او بهعنوان متکلمی باطنی که خداشناسی خود را با تأویل آیات و احادیث در جهت اشاعه مذهب اسماعیلی مورد بهرهبرداری قرار داده، دین را محور طبقهبندی علوم میداند و عقل و علم را هم ذیل دین سامانمیدهد که تمایز اساسی او با یونانیگری و سنت فیلسوفان یونانیمآب ایرانی است. از این منظر، این پژوهش بر آن است که نشاندهد ناصرخسرو اندیشة خود را بر مبنای «حکمت نبوی» استوار ساخته که نمیتوان با فلسفه نوافلاطونی این همان یافت؛ موضوعی که در تفاسیر اهل ادب از شعر تعلیمی ناصرخسرو مغفولمانده و این پژوهش با تکیه بر کار فلسفی هانریکربن میکوشد تا آن را مورد بررسی دقیقتر قرار دهد.
فاطمه کلاهچیان؛ الیاس نورایی؛ فاطمه نظری فر
چکیده
«رنگ» یکی از مؤثّرترین ابزارهای آفرینش هنریـ ادبی است. با آنکه نمود این عنصر در گذشتة ادبیات فارسی، گوناگونی امروزه را نداشت، امّا همواره نقشی مهم و تعیینکننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازیهای ادبی، بهویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای ...
بیشتر
«رنگ» یکی از مؤثّرترین ابزارهای آفرینش هنریـ ادبی است. با آنکه نمود این عنصر در گذشتة ادبیات فارسی، گوناگونی امروزه را نداشت، امّا همواره نقشی مهم و تعیینکننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازیهای ادبی، بهویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشههای شاعران است. براساس همین اهمّیت، هدف مقالة حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی انواع رنگهای بهکار رفته در غزلیات مولوی است؛ چهرهای که پس از جریانسازی سنایی و پیشگامی عطّار، شعر عارفانه را به اوج معنا و ژرفا رسانید و بررسی غزل او از این منظر میتواند به شناسایی بخش مهم دیگری از ذهنیات، تجربهها و ویژگیهای شعریش بینجامد. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که در کل، مولوی انواع رنگ را در بافت موضوعیـ معنایی عرفان عاشقانه یا معانی تعلیمی به کار میبرد. این کاربرد، البتّه شامل جزئیات بسیار و متنوّع است. پربسامدترین رنگها در غزل او نیز به ترتیب عبارتند از: سیاه، سرخ، زرد و سبز.