معنی‏ شناسی مفهوم «عشق» در غزلیات سعدی و حافظ در چارچوب معنی‏شناسی شناختی و نقد ادراکی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان‌شناسی دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، ایران

2 کارشناسی ارشد زبان‌شناسی دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، ایران

چکیده

پژوهش حاضر دربردارندة نگاهی معنی‏شناختی به مفهوم «عشق» در غزل‏های دو شاعر نامدار ایرانی؛ سعدی و حافظ در چارچوب نقد ادراکی است. نگارندگان در پی پاسخگویی به این هستند که تفاوت(های) نگرش سعدی و حافظ به مفهوم «عشق» در غزل‏هایشان چیست؟ و این تفاوت چه تبیینی در چارچوب نقد ادراکی دارد؟ دستیابی به پاسخ این پرسش‏ها با استناد به نظریة استعارة مفهومی و آرایة تشبیه در آثار شاعران نامبرده صورت گرفته است و به نوبة خود نگارندگان را در مسیر پاسخگویی به این پرسش‏ها قرار داده است که: میزان تخیل در غزل‏های سعدی و حافظ چه تفاوتی با هم دارند؟ نام‏نگاشت‏هایی که سعدی و حافظ برای مفهوم «عشق» در غزل‏های خود به کار برده‏اند از نظر تنوع و بار معنایی چه تفاوت(هایی) با هم دارند؟ برای یافتن پاسخ پرسش‏های مطرح ‏شده، یک درصد از غزل‌های سعدی و یک درصد از غزل‌های حافظ برای یافتن استعاره‌ها و تشبیه‌ها مرتبط با مفهوم «عشق» به صورت تصادفی گردآوری شدند. یافتن استعاره‏ها و تشبیه‏ها به منظور بررسی ساخت‌گرایانة غزل‏ها صورت پذیرفته است تا امکان بررسی کلام این دو شاعر برای نقد ادراکی آثارشان فراهم شود. یافته‏های پژوهش حاکی از آن‏اند که سعدی در اشعار خود -که مخیل‏تر از اشعار حافظ‏ هستند- نگاه مثبت‏تری را به «عشق» ارائه کرده است و در مقابل، حافظ نگاه منفی‏تری به این پدیده دارد. یافته‏های پژوهش در بخش نتیجه‏گیری تبیین شده‏اند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Semantics of “Love” in Sa’di’s and Hafez’s Lyrics within the Framework of Cognitive Semantics and Perceptual Critics

نویسندگان [English]

  • Sepideh Abdolkarimi 1
  • Parastoo Mesgariyan 2
1 Assistant Professor of Linguistics at Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
2 MA in Linguistics at Shahid Beheshti University, Tehran, Iran,
چکیده [English]

Present research is an attempt to take a semantic look at the concept “love” in the writings of two great Persian poets; Sa’di and Hafez within the framework of conceptual literary critics. Authors have been trying to find answers for these questions: What is/are difference(s) of Sa’di and Hafez’s look at the concept “love”, and what is the justification for this(these) difference(s) in the framework of literary critics? To find answers for these questions, authors have examined conceptual metaphors and similes in the investigated lyrics of these two poets. Authors have also tried to find answers for these questions: which poet’s lyrics contain more fancy? And what is/are the difference(s) of mappings which each poet has used in his lyrics due to diversity of conceptual metaphors and similes and their emotional meaning? To find answers for these questions, one percent of Sa’di’s and one percent of Hafez’s lyrics have been gathered accidentally in order to investigate conceptual metaphors and similes used in them and in order for the authors to be able to investigate the lyrics from a structuralist point of view in the first step. Investigations have shown Sa’di’s lyrics contain more fancy and he has had a positive look at “love” compared with Hafez who has had a negative look at this concept. These findings have been justified in the article.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Semantics
  • Literary Critics
  • Hermeneutics
  • Sa’di and Hafez

پژوهش حاضر دربردارندة نگاهی معنی‏شناختی به مفهوم «عشق» در غزل‏های دو شاعر نامدار ایرانی؛ سعدی و حافظ در چارچوب نقد ادراکی است. بررسی مفهوم «عشق» را در چارچوب نقد ادراکی؛ یعنی نقدی که نه صرفا ساخت‌گرایانه و شکل‏گرا باشد و نه صرفاً مارکسیستی، بلکه تلفیقی از نقدهای نامبرده باشد که بتواند پاسخ‏های موثق‏تری را برای پرسش اصلی این پژوهش ارائه کند، می‏توان جنبة نوآورانة این پژوهش دانست. پرسش‏های اصلی این پژوهش که نگارندگان در پی پاسخگویی به آن هستند، این است که تفاوت(های) نگرش سعدی و حافظ به مفهوم «عشق» در غزل‏هایشان چیست؟ و این تفاوت چه تبیینی در چارچوب نقد ادراکی دارد؟ دستیابی به پاسخ این پرسش‏ها با استناد به نظریة استعارة مفهومی و آرایة تشبیه در آثار شاعران نامبرده امکان‏پذیر شده است و به نوبة خود پرسش‏هایی فرعی را پیش روی نگارندگان قرار داده است که عبارتند از: میزان تخیل در غزل‏های سعدی و حافظ چه تفاوتی با هم دارند؟ نام‏نگاشت‏هایی که سعدی و حافظ برای مفهوم «عشق» در غزل‏های خود به‌کار برده‏اند از نظر تنوع و بار معنایی چه تفاوت(هایی) با هم دارند؟

مقاله حاضر در هفت بخش تنظیم شده است؛ به این ترتیب که پس از مقدمه که بیان مسأله نیز در آن مطرح شده است به ذکر روش انجام پژوهش، پیشینة پژوهش، مبانی نظری، تحلیل داده‏ها، جمع‏بندی و بحث و در نهایت، نتیجه‏گیری می‏پردازیم.

 

1. روش انجام پژوهش

پژوهش حاضر، پژوهشی بنیادی در حوزة ادبیات است که در آن، پژوهشگران نگاهی معنی‏شناختی به مفهوم «عشق» در غزل‏های دو شاعر نامدار ایرانی؛ سعدی و حافظ دارند. گردآوری داده‏های پژوهش به شیوة کتابخانه‏ای انجام شده است؛ به این ترتیب که ابتدا یک درصد از غزل‌های سعدی و یک درصد از غزل‌های حافظ برای یافتن استعاره‌ها، تشبیه‌ها و مجازهای مرتبط با مفهوم «عشق» به صورت تصادفی گردآوری شدند. یافتن استعاره‏ها و تشبیه‏ها به منظور بررسی ساخت‌گرایانة غزل‏ها صورت پذیرفته است تا امکان بررسی کلام این دو شاعر برای نقد ادراکی آثارشان فراهم شود. در تحلیل استعاره‏هایی که در هر غزل به‌کار رفته‏اند با توجه به دو حوزۀ مفهومی مبدأ و مقصد، «عشق» را مفهومی در حوزة مقصد و مفاهیمی را که «عشق» به آن‏ها مانند شده است در حوزة مبدأ در نظر می‏گیریم. در مورد تشبیه‌ها نیز مشبه‌به‌هایی را که در آن‌ها عشق به چیزی مانند شده است، معرفی می‌کنیم. سپس داده‌های به‏دست‏آمده را در جدول‏هایی که دربردارندة استعاره‏ها، تشبیه‏ها و مجازهای یافت‏شده و نام‏نگاشت‏های مربوط به آن‏ها هستند، فهرست خواهیم کرد و در نهایت با بررسی نام‏نگاشت‏های فهرست‏شده و مقایسة آن‏ها، دیدگاه دو شاعر نسبت به مفهوم «عشق» مقایسه می‏شوند تا تأثیر شرایط فردی و اجتماعی را در شکل‏گیری نگرش سعدی و حافظ به «عشق» دریابیم و بتوانیم به نقد آثار این دو شاعر از منظری ادراکی بپردازیم.

 

2. پیشینة پژوهش

بسیاری از نویسندگان و محققان در دورۀ اخیر آثار سعدی و حافظ را مورد بررسی قرار داده‌اند که در این بخش، مروری خواهیم کرد بر پرارجاع‏ترین کتاب‌ها و مقالاتی که در آن‌ها در مورد شیوۀ شعرگویی سعدی یا حافظ صبحت شده است یا آثاری که در آن‌ها مفهوم «عشق» و «عرفان» را در نگاه سعدی یا حافظ دنبال کرده بود‌ه‌اند.

زرین‌کوب (1357)، عشق مورد بحث توسط سعدی را عشقی اخلاقی می‌داند که در آن خبری از خودپرستی نیست و از این رو است که عشق سعدی روحانی، معنوی و اخلاقی است و حتی اگر به انسانی ابراز می‌شود و در آن از گناهی سخن می‌رود به قدری صریح و بی‌پرده و سرشار از تسلیم است که به آن رنگ و بویی خالصانه و مقدس می‌بخشد. برگ‌نیسی (1380) عشق را جان کلام سعدی می‌داند که می‌تواند تمام کائنات را دربرگیرد و آن را پشتوانۀ اخلاق مورد اشارۀ سعدی در نظر می‌گیرد. در نهایت از نظر برگ‌نیسی از آن‌جایی که سعدی میانه‌ای با ناله و زاری ندارد هیچ‌گاه نقش عاشق بی‌تاب و آزرده را به خود نمی‌گیرد.

موحد (1392) معشوق شعر سعدی را معشوقی واقعی می‌داند همچون می در آثار منوچهری که شیء تزئینی و ادبی نیست و نمی‌توان از آن به چیز دیگر تعبیر کرد. در مقابل، معشوق حافظ ادبی است و حافظ آن را از مضمون‌ شاعرانة سنت ادبی ایران وام گرفته است. به اعتقاد خرمشاهی (1374) سعدی استاد مسلم غزل و اشعارش سرشار از عناصر عاشقانه است و حافظ که سال‌ها پس از او به دنیا آمده خوب به این نکته پی برده که در مورد حدیث عشق و مهر و وفا فراتر از سعدی نمی‌تواند برود و در نتیجه راه و روش جدیدی را در پیش گرفته است. خرمشاهی (1381)، اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی زمانۀ حافظ را دلیل این دانسته که وی شخصیت متناقض و پیچیدۀ «رند» را بیافریند که در مواجهه با مشکلات و تلخی‌های زندگی به یاری و راهنمایی او می‌شتابد.

سجودی (۱۳۸۷) غزل حافظ را تجلی ناخودآگاه جمعی ایرانیان فرض می‌کند که روابط، منطق و الگوی آن به لحاظ زبانی با شکستن منطق عقل سلیم و ایجاد نوعی خلسه و شور و شعف شبیه به رویا و خواب می‌شود. رشیدی (1388) ریشۀ اندیشة سعدی و حافظ را در عقاید دینی و اسلامی و پیرامون موضوعاتی چون ترک دنیا و مبارزه با نفس می‌داند. به گفتۀ حق‌شناس (1390) حافظ به فرهنگ ایرانی مسلط بوده است و روح و ناخودآگاه جمعی مردمان این سرزمین را به خوبی می‌شناخته و آن را با کیفیتی بی‌‌‌نهایت تعبیرپذیر و آزاد در اختیار مخاطبش قرار داده در نتیجه، غزل او به ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان بدل شده است. حق‌شناس (1390) همچنین در جایی دیگر به فضاهایی جغرافیایی و هندسی در اشعار سعدی و حافظ پرداخته است. افق‌هایی نظیر: بامداد، سحر، صومعه، خیمه، گلزار و خانه و اینطور نتیجه گرفته که آفاق و فضا‌ها در اشعار سعدی و حافظ عموماً از یک جنس نیستند و در ثانی، این آفاق با جنس زندگی و منش و خلق و خوی آن‌ها دمساز است. افق شعر سعدی معمولاً یگانه می‌ماند و تنها از هر سو گسترش می‌یابد و این خلاف چیزی است که در شعر حافظ به چشم می‌خورد: «چون در شعر او هر افقی سریع می‌آید و می‌گذرد و جای خود را به افق دیگری می‌دهد».

دهقان طرزجانی و سجودی (۱۳۹۱) به فال حافظ به عنوان پدیده‌ای فرهنگی نزد مردم ایران نگاه می‌کنند که عوامل مختلفی نظیر افق انتظارات خواننده و پیش‌فهم‌هایش در شکل‌گیری این برداشت خواننده‌محور نقش داشته‌اند. مهری (1391) حافظ را متفکری می‌داند که تفکرات و انگیزه‌های درونی خود را درون‌مایۀ اشعارش قرار می‌دهد. آشوری (1392) به دیوان حافظ به مثابه یک کل نگاه کرده و با وجود ظاهر آشفتة هر غزل از نظر ارتباط معنایی در کلیت دیوان وحدت معنایی خاصی درک کرده است؛ زیرا به اعتقاد وی، میان تمام واژه‌ها، مفاهیم و رمزها در دیوان حافظ نسبتی منطقی وجود دارد که آن‌ها را در نهایت به «کلی» تبدیل می‌کند که بازنمای افکار و رویکرد حافظ به کل هستی است.

پورنامداریان (1392) اشعار حافظ را بازتاب اندیشه‌ها، خیال‌ها و حوادثی می‌داند که در ذهن او رخ داده است و به ماهیت برزخی انسان مربوط می‌شود. ماهیتی که از طرفی روحانی و آسمانی است و از طرفی جسمانی و زمینی و همواره میان این دو قطب تضاد وجود دارد.

 

3. مبانی نظری پژوهش

در این بخش از پژوهش حاضر مبانی نظری‏ای را مرور می‏کنیم که تحلیل داده‏های گردآوری‏شده مرتبط با این مبانی است و برای بحث هنگام تحلیل داده‏ها به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم به آن‏ها رجوع خواهد شد. بنابراین، ابتدا دربارة نقش‏های شش‏گانة زبان از دیدگاه یاکوبسن و انواع نقد ادبی سخن خواهیم گفت، سپس دربارة هرمنوتیک و ارتباط آن با نقد پدیدارشناختی صحبت خواهیم کرد و درنهایت توضیحاتی را دربارة استعاره از نظر می‏گذرانیم؛ زیرا افادة معانی «عشق» از دیدگاه سعدی و حافظ را با استناد به این مفاهیم بررسی خواهیم کرد.

 

3-1. نقش‏های شش‏گانة زبان و انواع نقد ادبی

یاکوبسن به نقل از صفوی (1391: 34) معتقد است شش عاملِ موضوع[1]، گوینده[2]، مخاطب[3]، مجرای ارتباطی[4]، رمز [5]و پیام[6] در امر ایجاد ارتباط و انتقال پیام نقش دارند؛ پیامی که البته هنگام خلق ادبیات در قالب متنی ادبی شکل می‏گیرد. وی بسته به اینکه شکل‏گیری و ارسال پیام با التفات بیشتر به کدام‌یک از این شش عامل صورت پذیرد، شش نقش برای زبان فرض می‌کند که به ترتیب عبارتند از : نقش ارجاعی، نقش عاطفی، نقش ترغیبی، نقش همدلی، نقش فرازبانی و نقش ادبی که حاصل فاصله گرفتن از زبان خودکار است.

نقد در لغت به معنی جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره، تمیز دادن خوب از بد، آشکار کردن محاسن و معایب سخن است و نقد ادبی به معنی تشخیص معایب و محاسن آثار ادبی است (داد، 1378: 292). حال باید به بررسی نظریه‏هایی در حوزة نقد ادبی بپردازیم که براساس نقش‏های گوناگونی که زبان ایفا می‏کند با نام‏های گوناگون شناخته می‏شوند. نظریه‌هایی که تمام توجه خود را بر خواننده و برداشت او از متن معطوف می‌کنند، مانند نقد خواننده‌محور یا همان نقد پدیدارشناختی و از این دست با تمرکز بر نقش «گیرنده» به وجود آمده‌اند. نظریه‌هایی که توجه‌شان بر خالق اثر ادبی است، مثل نقد رومانتیک با تأکید بر نقش «فرستنده» به بررسی آثار ادبی می‌پردازند (صفوی، 1391: 478).

نقدها و نظریه‌هایی را که با توجه به نقش «موضوع» اثر ادبی تدوین می‌شوند، نظریه‌های موضوع‌مدار می‌نامند. در چنین نظریاتی به بافت اجتماعی، سیاسی و تاریخی حاکم بر آفرینش متن توجه می‌شود. نظریة نقد مارکسیستی بارزترین این نظریه‌ها است. نظریه‌ای که توجه‌اش به «رمزگان» اثر باشد، نظریة رمزگان‌مدار نام دارد. در چنین نظریه‌ای بیشترین توجه به نوع کاربرد زبان برای القای معنی معطوف است. بارزترین نمونة این نقد، نقد ساخت‌گرایی و مطالعة ساختار زبان ادب است (همان: 479).

نظریه‌ای که توجه آن به سوی نقش «پیام» است نظریة پیام‌مدار نامیده می‌شود؛ یعنی توجه به آنچه در خود متن، فارغ از نویسنده، بافت اجتماعی یا تاریخی حاکم در زمان آفرینش و دریافت خواننده وجود دارد. نظریه‌های ادبی فرمالیست روسی و در ادامة آن نقد نو نمونة نظریه‌های پیام‌مدار هستند.

 

3-2. استعاره

نظریة استعارة مفهومی[7] نظریه­ای است که در چارچوب معنی­شناسی شناختی مطرح شده است. استعاره بر اثر یکی از عملکردهای ذهنی انسان­ها شکل می­گیرد که و در قالب جانشینی معنایی در زبان­شان تجلی می­یابد. طی این جانشینی معنایی واژة «ب» جانشین واژة «الف» می­شود و دلیل این جانشینی معنایی، اشتراک دست­کم یک مؤلفة معنایی میان دو واژة «الف» و «ب». به بیان دقیق­تر، میان دو مفهوم «الف» و «ب» است که واژه‏های «الف» و «ب» نمایندة آن‏ها در نظام زبان‏اند. به این ترتیب، واژة «ب» بر مفهوم واژة «الف» نیز دلالت می‌کند. استعاره اهل زبان را قادر می­سازد مفاهیم انتزاعی(تر) را بر مفاهیم عینی(تر) منطبق کنند و تجربه کردن این مفاهیم انتزاعی(تر) را به صورت (نسبتاً) عینی مجسم سازند.

برای انطباق مفاهیم انتزاعی­(تر) بر مفاهیم ملموس(تر) در وهلة نخست با حوزه‌های مفهومی­ای که این مفاهیم متعلق به آن‌ها هستند، سروکار داریم. در یک حوزه، مفهومی آشنا و عینی(تر) وجود دارد و در دیگری مفهومی کمتر آشنا و معمولاً انتزاعی(تر) وجود دارد. حوزة مفهومی مربوط به مفهومِ آشنا و عینی(تر)، حوزة مبدأ و حوزة مفهومیِ مربوط به مفهومِ کمتر آشنا و معمولاً انتزاعی(تر)، حوزة مقصد/حوزة هدف نامیده می‌شود و به این ترتیب، درک یک حوزة مفهومی بر پایة درک حوزة مفهومی دیگر صورت می­پذیرد. البته باید به این نکتة مهم توجه داشت که برقراری همانندی میان حوزه‏های مفهومی، تنها به دلیل درک بیشتر و بهتر صورت نمی‏گیرد، بلکه دلایلی مانند زیبایی آفرینی نیز در برقراری همانندی میان حوزه‏های مفهومی دخیل‏اند.

 

3-3. هرمنوتیک و نقد پدیدارشناختی

«هرمنوتیک» برگرفته از واژة hermenia یونانی و منسوب به الهة هرمس است که وظیفة پیام‏آوری را برعهده داشته است (صفوی، 1395: 573). دو وظیفه به این الهه در یونان باستان نسبت داده شده است که عبارتند از: پیام‏آوری و تأویل پیام.

شمیسا (1393: 353) «هرمنوتیک» را مشتق از hermeneuein یونانی به معنی باز کردن و تفسیر می‏داند. او در ادامه می‏افزاید: «ریشة اصلی (این) کلمه هرمس است که در اساطیر یونانی اختراع زبان و خط را به او نسبت داده‏اند» (همان). امروزه هنگامی که سخن از هرمنوتیک به میان می‏آید در وهلة نخست تعبیر و تفسیر متن به ذهن متبادر می‏شود و در وهلة دوم با تقسیم این شاخه از علم به دو زیرشاخة هرمنوتیک سنتی و هرمنوتیک نوین روبه‏رو می‏شویم. صفوی (1395: 574) در توضیح این تقسیم‏بندی می‏نویسد: «... در زمانة امپراطوری روم هرمنوتیک در حکم تأویل متن، به آرای آگوستین قدیس گره می‏خورد و آنچه هرمنوتیک سنتی نامیده می‏شود، پدید می‏آید که نوعی نگرش فرستنده‏مدار به متن است. ... شیوة تأویل متن در قرن بیستم تغییر مسیر داد و تحت تأثیر آرای ادموند هوسرل به نوعی نقد پدیدارشناختی گرایش یافت. این همان دیدگاهی است که مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی «پدیدارشناسی هرمنوتیک» می‏نامد. ... هرمنوتیک نو امروزه قلمروی به مراتب وسیع‏تر از مطالعة معنی در متون ادبی یافته است».

شمیسا (1393: 353) در ابتدای بحث دربارة هرمنوتیک به نکتة مهمی در قالب پرسش اشاره می‏کند که در واقع مؤید رابطة میان هرمنوتیک و نقد پدیدارشناختی یا همان نقد خواننده‏مدار آثار ادبی است. او می‏گوید: «در نقد ادبی جدید، امروزه داغ‏ترین بحث این است که آیا اثر ادبی معنای واحد یا مشخصی دارد یا به اندازة تعداد خوانندگان می‏تواند معنا داشته باشد؟».

 

3-4. نقد ادراکی

از میان نظریه‏های ادبی و روش‏های نقد، دو روش؛ یعنی نقد شکل‏گرا و نقد ساخت‌گرا مستقیماً با زبان‏شناسی در ارتباطند؛ آن هم به این دلیل ساده که این دو روش نقد و بررسیِ «زبان ادب» به دو عامل دخیل در زبان؛ یعنی «پیام» و «رمزگان» توجه دارند (صفوی، 1391: 481). در نقد شکل‌گرا که با عنوان فرمالیسم روسی نیز شناخته می‏شود، منتقد ادبی مطالعة متن ادبی را مستقل از شرایط اجتماعی و سیاسی شکل‏گیری اثر انجام می‏دهد و به بررسی گونه‏های مختلف هنجارگریزی‏های زبانی که همان تخطی از قواعد حاکم بر زبان خودکار هستند، می‏پردازد. در نقد ساخت‌گرا، منتقد ادبی توجه خود را به بررسی تک واژه های تشکیل‏دهندة متن ادبی به عنوان اجزایی از کل و رابطة آن‏ها با یکدیگر معطوف می‏کند، اما هر دو این دیدگاه‌ها به تنهایی برای نقد و بررسی متون ادبی نواقصی دارند؛ بنابراین، نمی‌توان برای بررسی و محک یک اثر ادبی تنها به یکی از این نظریه‌ها اکتفا کرد.

اگر این نظریه را که آفرینش ادبی از طریق خلق جهان‌های ممکن پدید می‌آید، بپذیریم پس قاعدتاً باید بپذیریم که جهان‌های ممکنِ هر نویسنده حاصل انتخاب‌ها و ترکیب‌های وی از دنیای پیرامون و فضای ادراکی‌اش است و این به گفتۀ صفوی (1389: 42)؛ یعنی خالق اثر ادبی برای ساخت جهانی غیرواقعی، اما ممکن در ذهن خود انتخاب‌ها و ترکیب‌هایی برمبنای تجربیاتش از جهان واقعی انجام می‌دهد. مثلاً با شناختش از ابزار «داس» و شباهت آن به «ماه نو» آن را روی محور هم‌نشینی در کنار «ماه نو» قرار می‌دهد: «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو...» و با شناختش از مزرعة سبز و شباهتش به آسمان آن را روی محور جانشینی به جای آسمان به کار می‌برد و ساختی استعاری می‌سازد. با استفاده از امکانات انتخاب و ترکیب، شاعر قادر به آفرینش جهان ممکن می‌شود و معنای خیالین و ذهنی‌اش را در دنیای ممکنی که خلق کرده ایجاد می‌کند. بنابراین، تأویل و بررسی معنایی شعر باید با توجه به دنیای خیالین و ممکن شعرا، انتخاب‌ها، ترکیب‌ها و چگونگی بهره‌مندی از استعاره‌ها و مجازها صورت پذیرد. بر همین اساس صفوی (1391: 512) به شیوۀ جامعی از نقد اشاره می‌کند که بتواند با در نظر گرفتن تمام عوامل دخیل در ایجاد ارتباط و خلق متن ادبی به نقد آن بپردازد و برای این کار مسیر آفرینش ادبی را دنبال می‌کند. وی (همان) با توجه به تعریف یاکوبسون از نقش‌های ارتباطی بار دیگر شیوۀ آفرینش ادبی را بازنمایی می‌کند.

 

4. تحلیل داده‏ها

در پژوهش حاضر برای دستیابی به پاسخ‌ پرسش‏هایی که در نقد ادراکی مطرح می‏شوند با دو گروه از داده‌ها روبه‌رو هستیم: داده‌های گردآوری شده از کتاب‌ها و منابع معتبر در مورد شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و فردی دو شاعر هنگام خلق اثر و همچنین داده‌های حاصل از بررسی استعاره‌ها و تشبیه‌ها در هفت غزل از سعدی و پنج غزل از حافظ که به ترتیب یک درصد از غزل‏های سعدی و یک درصد از غزل‏های حافظ را تشکیل می‏دهند.

 

4-1. سعدی

در مورد دو سوال اول نقد ادراکی؛ یعنی شرایط فردی و اجتماعی نویسنده هنگام خلق اثر با توجه به منابع و کتاب‌ها در مورد زندگی و عصر سعدی، می‌توان چند اتفاق بارز و مشخص در زندگی سعدی یافت. برخی از مهم‌ترین اتفاقات عبارتند از:

1- حملۀ مغول در زمانۀ او و نابودی و خرابی شهرهای ایران به دنبال سقوط پادشاهای خوارزمشاهی؛ مردم دوران سعدی با جنگ، غارت، ترس و نابودی و از آن بدتر به دلیل فرار محمد خوارزمشاه با بی‌اعتمادی نسبت به حاکمان شهر مواجه بوده‌اند.

2- درایت اتابکان فارس در ایمن نگه داشتن شهر از حملۀ مغولان؛ اتابک سعدبن زنگی و پسرش ابوبکر سعد زنگی اتابکانی بودند که شیراز را با اظهار اطاعت به مغولان و خراج‌دهی به آن‌ها در برابر حملۀ آن‌ها ایمن نگاه داشته بودند که هر دو از ممدوحان سعدی هستند.

3- زندگی در شهری آرام، زیبا، آباد در دل آشوب‌ها و ناآرامی‌های کشور؛ منطقۀ فارس و شهر شیراز در مقایسه با کل شهرهای ایران به طریقی غیر منتظره و دور از باوری آرام بوده است.

4- تحصیل در جوانی در مکتب امام محمد غزالی و سهرودی؛ تحصیل در مکتب دو عالم متفاوت منجر به فراگیری قرآن، اصول اسلامی، صرف و نحو زبان عربی و البته یادگیری توامان فقه و عرفان شده است.

5 - سفرهای فراوان به کشورهای مختلف که برای او دید و نگاهی جهان شمول و گسترده در پی داشته است. این مسأله که سعدی سال‌های زیادی از زندگی خود را در حال سیر و سفر به حجاز، شام، لبنان و روم و معاشرت با مردمی با فرهنگ‌های متفاوت بوده است، مطمئناً تأثیر بسزایی در جهان‌بینی او و البته شیوۀ شعرگویی‌اش داشته است. هرچند که هربار سعدی از این سفرها «به سر» بازمی‌گشته است.

6- احترام و مقبولیت اجتماعی و شهرت زیاد تا جایی که «رقعت منشآت او را مثل کاغذ زر می‌بردند» (زرین‌کوب، 1357، 204).

نکته‏ای که پیش از بررسی غزل‏ها لازم است ذکر شود، آن است که در نظر نگارندگان استخراج استعاره‏های مفهومی از غزل‏ها به منزلة استخراج تشبیه‏ها نیز بوده است؛ زیرا استعاره را می‏توان مجاز با علاقة شباهت نیز در نظر گرفت و در پسِ پردة خلق هر استعاره، تشبیهی نهفته است.

 

جدول (1): غزل اول، با مطلع

«مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست/ هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست

* معشوق مقصد است.

* مقصد

هدف شاعررسیدن به معشوق خود است؛ بنابراین معشوق مقصد در نظر گرفته شده است.

2

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم

* عشق دام است.

* دام

عاشق از افتادن در دام عشق چنان راضی است که دیگر از ایام آزادی‌اش یاد نمی‌کند.

4

دلی شکسته و جانی نهاده بر کف دست

* عشق شکاننده است.

* عشق از بین برندة ترس است.

* عشق کُشنده است.

* جسم سخت شکاننده

* از بین برندة ترس

* کُشنده

عشق سخت است و دل نرم؛ بنابراین نیروی شکنندگی دل را دارد.

عشق، عاشق را تا آنجا دلیر و نترس می‏کند که او آمادگی فدا کردن جانش را دارد و بنابراین، عشق می‏تواند کُشندة عاشق باشد.

ادامه جدول (1)-

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

5

هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست

* عشق سیال و نافذ است.

* مادة سیال و در نتیجه، نافذ

عشق سیال و در نتیجه، نافذ در نظر گرفته شده است.

واژة «مهر» روی محور جانشینی به جای عشق انتخاب شده است.

7

به لطف اگر بخوری خون من روا باشد

* عشق خونریز است

* موجودی خونریز

معشوق می‏تواند خونخوار باشد و معشوق از این امر رضایت دارد؛ بنابراین عشق خونریز است.

9

مرا رضای تو باید نه زندگانی خویش

* عشق زندگی‏بخش است.

* زندگی‏بخش

هنگامی که رضایت معشوق برتر و والاتر از زندگی عاشق در نظر گرفته می‏شود، این نتیجه حاصل می‏شود که در غیاب عشق زندگی هم نیست.

10

که گفت سعدی از آسیب عشق بگریزد؟

* عشق آسیب‏زننده است.

* آسیب‏زننده

-

11

ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست

* عشق گناه است.

* گناه

به دلیل همنشینی «دوستی» با «توبه» روی محور همنشینی می‏توان به این نتیجه رسید که عشق به منزلة گناه انگاشته شده است. افزون بر این، دوستی مجازاً در مفهوم عشق به‌کار رفته است.

 

 

جدول (2): غزل دوم

«با مطلع هزار سختی اگر بر من آید آسان است/ که دوستی و ارادت هزار چندانست»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

هزار سختی اگر بر من آید آسان است

* عشق آسان‏کنندة امور است.

* عشق نیروبخش است.

* تسهیل‏کننده

* نیروبخش

عشق به عاشق چنان نیرویی می‏بخشد که هر امر دشواری در نظرش آسان و سهل جلوه می‏کند.

2

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

* عشق سفر است.

* سفر

-

2

که خار دشت محبت گلست و ریحانست

* عشق خار است.

* خار

مانند کردن «عشق» به خار نشان می‏دهد شاعر عشق را گزنده در نظر گرفته است که البته برای او ناخوشایند نیست.

3

اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست

* عشق تربیت است.

* تربیت

-

3

و گر تو داغ نهی داغ نیست درمانست

* عشق درمانگر است.

درمانگر

-

4

نه آبروی که گر خون دل بخواهی ریخت

* عشق خونریز است.

خونریز

هنگامی که رضایت معشوق برتر و والاتر از زندگی عاشق در نظر گرفته می‏شود، این نتیجه حاصل می‏شود که در غیاب عشق زندگی هم نیست.

4

مخالفت نکنم آن کنم که فرمانست

* عشق مطیع‏کننده است

* مطیع‏کننده

-

 

 

ادامه جدول (2)-

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

5

ز عقل من عجب آید صواب گویان را

* عشق زائل‏کنندة عقل است.

* زائل‏کنندة عقل

-

5

که دل به دست تو دادن خلاف در جانست

* عشق کشنده است.

* کشنده

-

7

که در کنار تو خسبد چرا پریشانست

* عشق آرام‏بخش است.

* آرام‏بخش

شاعر به پریشانی زلف معشوق اشاره می‏کند و با به‏کارگیری آرایة ایهام پریشانی را در تقابل با آرامش قرار می‏دهد.

8

جماعتی که ندانند حظ روحانی

* عشق مایة حظ است.

* حظ‏آور

-

9

گمان برند که در باغ عشق سعدی را

* عشق باغ است.

* باغ

در این مصراع تشبیه بلیغ ما را به استعاره‏ای رسانده است که در صورت حذف مشبه حاصل خواهد شد.

10

که جهل پیش خردمند عذر نادانست

* عشق دانایی‏بخش است.

* دانایی‏بخش

-

11

و ما ابری نفسی و لا ازکیها

* عشق پاک‏کننده است.

* تطهیر‏کننده

-

 

 

 

 

جدول (3): غزل سوم با مطلع

«از در درآمدی و من از خود به در شدم/ گفتی کزین جهان به جهان دگر شدم»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

از در درآمدی و من از خود به در شدم

* عشق دگرگون‏کننده است.

* دگرگون‏کننده

شاعر با عاشق شدن، خود دیگری را تجربه کرده است.

1

گفتی کزین جهان به جهان دگر شدم

* عشق کشنده است.

* عشق زندگی‏بخش است.

* کشنده

* زندگی‏بخش

شاعر با عاشق شدن رفتن به جهانی دیگر را تجربه کرده است؛ بنابراین، عشق از یک‌سو کشنده و میراننده است و از سوی دیگر، زندگی‏بخش است؛ زیرا گونة دیگری از زندگی را به شاعر بخشیده است.

3

مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

* عشق بالابرنده است.

* عشق نورانی‏کننده است.

* بالابرنده/ ترفیع‏دهنده

* نورانی‏کننده

با توجه به آنکه «عیوق» پرنورترین ستارة صورت فلکی ممسک‏العنان است (انوری، 1376: 840)، شاعر عشق را سبب ترفیع مقام و نیز سبب نورانی شدن می‏داند. بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که عشق، خود، نور است.

4

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

* عشق درد است.

* درد

-

5

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار

* عشق ناتوان‏کننده است.

* ناتوان‏کننده

-

7

کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

* عشق بیناکننده است.

* بیناکننده

-

 

 

ادامه جدول (3)-

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

8

مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

* عشق شادی‏بخش است.

* شادی‏بخش

بدون عشق شاعر در هیچ محفلی شادی را تجربه نمی‏کند.

9

او را خود التفات نبودش به صید من

* عشق شکار است.

* شکار

معشوق شکارچی و عشق شکار در نظر گرفته شده است.

9

من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

* عشق اسارت است.

* اسارت

نگاه معشوق کمند در نظر گرفته شده که شاعر را اسیر عشق کرده است؛ بنابراین عشق اسارت است.

10

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد

* عشق بیماری است.

* بیماری

مصراعِ بعد از این مصراع نشان می‏دهد در نظر شاعر عامة مردم عشق را بیماری می‏دانند، اما شاعر با این نظر مخالف است و اتفاقاً آن را کیمیا می‏داند.

10

اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

* عشق کیمیا است.

* کیمیا

شاعر زردی روی خود را به طلا مانند کرده و از این تشبیه، ارزشمندی طلا را مدنظر داشته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول (4): غزل چهارم با مطلع

«هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم/ همی برابر تو آید خیال روی تو هر دم»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم

* عشق حرام/ گناه است.

* حرام/ گناه

-

2

نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت

* عشق راز است.

 

* راز

-

2

که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم

* عشق خونریز است.

* عشق بیماری است.

* خونریز

* بیماری

 -

3

به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم

* عشق بیقراری است.

* بی‏قراری

-

3

گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم

* عشق دردآور است.

* دردآور

-

5

هر آن کسم که نصیحت همی‌کند به صبوری

* عشق بی‌قراری است.

* بی‏قراری

-

8

به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم

* عشق صبوری‏بخش است.

* صبوری‏بخش

-

9

من از کمند تو اول چو وحش می‌برمیدم

* عشق دام است.

* عشق اهلی‏کننده است.

* دام

* اهلی‏کننده

-

10

گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم

* عشق تعهدآور است.

* تعهدآور

-

 

 

 

 

 

جدول (5): غزل پنجم با مطلع

«سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان/ صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

2

گر همه خلق را چو من بی‌دل و مست می‌کنی

* عشق سکرآور است.

* مادة سکرآور

-

2

روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشان

* عشق خمارکننده است.

 

* مادة اعتیادآور

-

4

بی‌خبرست عاقل از لذت عیش بیهشان

* عشق سکرآور است.

* عشق طرب‏انگیز است.

* مادة سکرآور

* طرب‏انگیز

 -

5

سوختگان عشق را دود به سقف می‌رود

* عشق آتش است.

* آتش

-

7

تیغ به خفیه می‌خورم آه نهفته می‌کنم

* عشق خونریز است.

* عشق درد است.

* خونریز

* درد

عشق هم سبب ریخته شدن خون شاعر می‏شود و هم آه از نهاد او درمی‏آورد؛ بنابراین، می‏توان آن را درد و رنج هم در نظر گرفت.

8

چون نروم که بیخودم شوق همی‌برد کشان

* عشق از خود بی‌خودکننده است.

* عشق راهبر است.

* از خود بی‌خودکننده

* راهبر

عشق پیش می‏رود و عاشقِ بی‏اراده در برابر عشق را در پی خود به هر مقصدی که بخواهد می‏کشاند.

9

موی سپید می‌کند چشم سیاه اکدشان

* عشق پیرکننده است.

* پیرکننده

-

10

بوی بهشت می‌دهد ما به عذاب در گرو/

* عشق بهشت است.

* بهشت

-

10

آب حیات می‌رود ما تن خویشتن کشان

* عشق زندگی‏بخش است.

* زندگی‏بخش

-

جدول (6): غزل ششم با مطلع

«امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم/ خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

* عشق بی‏خواب‏کننده است.

* بی‏خواب‏کننده

-

1

خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم

* عشق بهشت است.

 

* بهشت

-

4

درد ما نیک نباشد به مداوای حکیم

* عشق بیماری است.

* بیماری

 -

5

توبه گویندم از اندیشه معشوق بکن

* عشق گناه است.

* گناه

در مصراع بعد این ویژگی از عشق سلب می‏شود.

5

هرگز این توبه نباشد که گناهیست عظیم

* عشق واجب است.

* واجب

ترک واجب در اسلام گناه محسوب می‏شود.

6

که بخواهیم نشستن به در دوست مقیم

* عشق زمین‏گیرکننده است.

* زمین‏گیرکننده

-

7

ای برادر غم عشق آتش نمرود انگار

* عشق غم است.

* عشق آتش است.

* غم

* آتش

-

8

مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد

* عشق زندگی‏بخش است.

* زندگی‏بخش

مصراع بعد در همنشینی با این مصراع نشان می‏دهد در نظر شاعر عشق قدرت زنده کردن استخوان‏های بی‏جان را دارد.

9

دیگر از هر چه جهانم نه امیدست و نه بیم

* عشق زندگی‏بخش است.

* زندگی‏بخش

در غیاب عشق شاعر نسبت به چیزی در جهان نه ترسی دارد و نه امیدی به چیزی دارد؛ گویی زندگی از او سلب می‏شود.

 

ادامه جدول (6)-

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

10

عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست

* عشق کشنده است.

* کشنده

-

10

عجب از زنده که چون جان به درآورد سلیم

* عشق کشنده است.

* کشنده

-

11

پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم

* عشق مقدس است.

* مقدس

-

 

 

جدول (7): غزل هفتم با مطلع

«سلسله موی دوست حلقۀ دام بلاست/ هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست»

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

1

سلسله موی دوست حلقۀ دام بلاست

* عشق دام است.

* دام

-

1

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

* عشق حادثه است.

 

* حادثه

انوری (همان: 1047) یکی از معانی «ماجرا» را «حادثه» می‏داند.

2

دیدن او یک نظر صد چو منش خون‌بهاست

* عشق خونریز است.

* خونریز

 عاشق از ریخته شدن خونش واهمه ندارد و افزون بر این، می‌داند آنچه در راه عشق تجربه می‏کند، خون او را خواهد ریخت.

4

گونه زردش دلیل ناله زارش گواست

* عشق بیماری است.

* عشق درد و رنج است.

* بیماری

* درد و رنج

-

5

عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

* عشق بی‌قراری است.

* بی‏قراری

-

 

ادامه جدول (7)-

بیت

مصرع

استعارة مفهومی

نام‏نگاشت

توضیحات

6

دلشدۀ پای‌بند گردن جان در کمند

* عشق کمند است.

* کمند

-

6

زهرۀ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست

* عشق جرأت‏گیر است.

* جرأت‏گیر

-

7

مالک ملک وجود حاکم رد و قبول

* عشق فرمانروا است.

* فرمانروا

-

8

تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام

* عشق کشنده است.

* کشنده

شاعر در این مصراع عشق را واجد شیوه‏های گوناگون برای کشتن معشوق می‏داند و البته کشتن از طریق معشوق صورت می‏پذیرد.

9

حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست

* عشق فرمانروا است.

* فرمانروا

-

 

4-2. حافظ

در مورد دو سوال اول نقد ادراکی؛ یعنی شرایط فردی و اجتماعی نویسنده هنگام خلق اثر با توجه به منابع و کتاب‌ها در مورد زندگی و عصر حافظ، می‌توان چند مورد مشخص و تأثیرگذار در زندگی وی یافت:

1- تاریخ عصر حافظ روزگار تیره و تلخی است؛ در این دوران اخلاقیات به دلیل شرایط سخت سیاسی و اجتماعی کمرنگ است و از پادشاهان تا عوام جامعه درگیر دروغ و ریاکاری بوده‌اند.

2- حملۀ امیر مبارزالدین و پسرانش به فارس و شروع حکومت مستبدانۀ وی؛ بسیاری بر این اعتقادند که محتسب به شخصیت این پادشاه زهدفروش اشاره دارد.

3- شاه شجاع، پسر امیرمبارزالدین که بعد از وی بر تخت نشسته است؛ حافظ در دورۀ 44 سالۀ سلطنت وی در آسایش زندگی کرده و شعر سروده است.

4- تولد و تربیت در خانوادۀ مرفه و تحصیل‌کرده که به وی امکان تحصیل داده است.

5- قرآن؛ حافظ در دوران جوانی خود قرآن را حفظ و تخلص خود را بر این اساس انتخاب کرده است. نقش قرآن در آثار حافظ چه از لحاظ صوری و چه از لحاظ معنایی بسیار چشمگیر است.

6- تفکر و آرای صوفیه؛ حافظ هیچ‌گاه به صوفیه نپیوسته، اما از آرای آنان استقبال کرده و آن‌ها را در آثارش به‌کار گرفته است. حافظ مخصوصاً در مفهومی که از عشق ارائه می‌دهد، بسیار وام‌دار تفکر صوفیان است.

7- بهره‌گیری از آثار شعرای پیشین مخصوصاً رای و نظر سعدی شیرازی.

8- استفاده از زبان محاوره و کنایات عوام که همراه با طنزی گزنده و شوخی‌های فراوان در غزل او به چشم می‌خورد.

9- رندی به عنوان دستاورد و پیام فکری و هنری؛ حافظ راه کنار آمدن با دشواری‌های جامعه را با ارائۀ تعریف جدیدی از رندی، نوعی بی‌قیدی و بی‌تفاوتی رندانه می‌داند که او را از قید و بندهای شرعی و عرفی رها می‌سازد و در مسیر حقیقت و معنای اصلی زندگی قرار می‌دهد.

 

 

 

 

 

جدول (8): غزل اول با مطلع

«الا یا ایها الساقی أدر کأساً و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»

بیت

مصراع

استعاره

نام‏نگاشت

توضیحات

2

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زآن طره بگشاید

* عشق ماده‏ای خوشبو است.

* مادة خوشبو

-

5

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

* عشق ترسناک است.

* عشق احاطه‏کننده/ محیط است.

* پدیده‏ای ترسناک

* احاطه‏کننده/ محیط

-

6

نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل‌ها؟

* عشق راز است.

* راز

-

 

جدول (9): غزل دوم با مطلع

«ما درس سحر در ره میخانه نهادیم/ محصول دعا در بر جانانه نهادیم»

بیت

مصراع

استعاره

نام‏نگاشت

توضیحات

1

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

* عشق آموزنده است.

* آموزنده

-

2

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش

* عشق آتش است.

* آتش

-

2

این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

* عشق داغی است.

* داغی

در این مصراع «داغ» که ویژگی‏ای از ویژگی‏های آتش است، مجازاً به جای آتش به‌کار رفته است.

3

سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد

* عشق غم است.

* عشق گنج است.

* غم

* گنج

غم در این مصراع به گنجی مانند شده است؛ بنابراین، شاعر غم عشق را دارای ارزش زیادی می‏داند.

4

در دل ندهم ره پس از این مِهر بتان را

* عشق رهگذر است.

* جاندار

شاعر عشق را جاندار، و دارای قدرت حرکت می‏داند.

6

جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم

* عشق گوهر است.

* جواهر

عشق دارای ارزشی والا در نظر گرفته شده است.

 

 

 

 

 

جدول (10): در غزل سوم با مطلع

«منـم که دیـده بـه دیدار دوست کردم باز/ چه شکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز»

بیت

مصراع

استعاره

نام‏نگاشت

توضیحات

2

نیـازمنـد بـلا گـو رخ از غـبار مـشـوی

* عشق بلا است.

* بلا

-

4

طـهارت ار نـه بـه خون جگر کند عاشق

* عشق خونریز است.

* عشق تطهیرکننده است.

* خونریز

* تطهیرکننده

-

4

به قـول مفتی عشقش درست نیست نماز

* عشق مفتی است.

* فتوادهنده

تلقی «عشق» به مثابه شارع مقدس به این منزله است که عشق انسان به خدا نزدیک می‏کند.

6

ز مـشکـلات طـریقت عـنان متاب ایدل

* عشق مسیر است.

* مسیر

-

7

دریـن سـرا چـه بازیچه غیر عشق مباز

* عشق بازی است.

* بازی

-

10

چه گویمت که ز سوز درون چه می‌بینم

* عشق آتش است.

* آتش

سوزندگی آتش مجازاً در معنی آتش به‌کار رفته است.

 

 

 

 

 

جدول (11): در غزل چهارم با مطلع

«اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول/ رسد به دولت وصل تو کار من به اصول»

بیت

مصراع

استعاره

نام‏نگاشت

توضیحات

2

قرار برده ز من آن دو نرگس رعنا

* عشق بی‏قراری است.

* بی‏قراری

-

2

فراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول

* عشق دشواری است.

* دشواری

-

4

کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم

*عشق بی‏چارگی است.

بی‏چارگی

-

5

در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول

* عشق شمشیر است.

* عشق غم است.

* شمشیر

* غم

-

6

خرابتر ز دل من غم تو جای نیافت

* عشق غم است.

* غم

-

6

که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول

* عشق آسمانی است.

* پدیده‏ای آسمانی

به دلیل کاربرد واژة «نزول» و «عشق» پدیده‏ای در نظر گرفته می‏شود که از آسمان پایین می‏آید.

7

دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد

* عشق جواهر است.

* عشق صیقل زننده است.

* جواهر

* صیقل‏زننده

-

9

به درد عشق بساز و خموش کن حافظ

* عشق درد است.

* درد

-

9

رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول

* عشق راز است.

* راز

-

 

 

جدول (12): غزل پنجم با مطلع

«برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است/ مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست»

بیت

مصراع

استعاره

نام‏نگاشت

توضیحات

1

مرا فتاد دل از ره تو را چه افتاده است؟

* عشق بیراهه است.

* بیراهه

-

3

نصیحت همه عالم به گوش من باد است

* عشق ناشنواکننده است.

* ناشنواکننده

-

4

اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است

* عشق اسارت است.

* اسارت

-

5

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

* عشق سکرآور است.

 

* مادة سکرآور

-

6

دلا منال ز بیداد و جور یار که یار

* عشق صبوری‏بخش است.

* صبوری‏بخش

-

7

کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست

* عشق افسانه است.

* افسانه

-

 

حال به بررسی نام‏نگاشت‏هایی که سعدی و حافظ برای «عشق» به‌کار برده‏اند، می‏پردازیم (جدول (13)). این نام‏نگاشت‏ها از یک‌سو مستعارله به شمار می‏روند و از سوی دیگر، به دلیل در میان تشبیهی که استعاره بر پایة آن ساخته شده است، مشبه‏به نیز محسوب می‏شوند.

 

 

 

 

 

 

 

جدول (13): مستعارله‏ها/مشبه‏به‏ها و بسامد وقوع آن‏ها در غزل‏های سعدی و حافظ

شماره

مستعارله/مشبه‏به

بسامد تکرار در غزل‏های سعدی

بسامد تکرار در غزل‏های حافظ

بارمعنایی

1

کُشنده

6

-

منفی

2

خونریز

5

1

منفی

3

زندگی‏بخش

5

-

مثبت

4

درد

4

1

منفی

5

بیماری

4

-

منفی

6

گناه

3

-

منفی

7

بی‏قراری

3

1

منفی

8

دام

3

-

منفی

9

مادة سکرآور

2

1

منفی

10

آتش

2

2

خنثی

11

فرمانروا

2

-

مثبت

12

شادی‏بخش

2

-

مثبت

12

مقصد

1

-

خنثی

13

مادة سیال

1

-

خنثی

14

از بین ‏برندة ترس

1

-

مثبت

15

آسیب‏زننده

1

-

منفی

16

تسهیل‏کننده

1

-

مثبت

17

نیروبخش

1

-

مثبت

18

سفر

1

-

خنثی

19

خار

1

-

منفی

20

تربیت

1

-

مثبت

21

درمانگر

1

-

مثبت

22

مطیع‏کننده

1

-

مثبت

23

زائل‏کنندة عقل

1

-

منفی

24

آرام‏بخش

1

-

مثبت

ادامه جدول (13)-

شماره

مستعارله/مشبه‏به

بسامد تکرار در غزل‏های سعدی

بسامد تکرار در غزل‏های حافظ

بارمعنایی

25

حظ‏آور

1

-

مثبت

26

باغ

1

-

مثبت

27

دانایی‏بخش

1

-

مثبت

28

تطهیر‏کننده

1

1

مثبت

29

دگرگون‏کننده

1

-

خنثی

30

بالابرنده/ ترفیع‏دهنده

1

-

مثبت

31

نورانی‏کننده

1

-

مثبت

32

ناتوان‏کننده

1

-

منفی

33

بیناکننده

1

-

مثبت

35

شکار

1

-

خنثی

36

اسارات

1

1

منفی

37

کیمیا

1

-

مثبت

38

راز

1

2

خنثی

39

صبوری‏بخش

1

1

مثبت

40

اهلی‏کننده

1

-

مثبت

41

تعهدآور

1

-

مثبت

42

مادة اعتیادآور

1

-

منفی

44

از خود بی‏خود کننده

1

-

منفی

45

راهبر

1

-

مثبت

46

پیرکننده

1

-

منفی

47

بی‏خواب‏کننده

1

-

منفی

48

بهشت

1

-

مثبت

49

واجب

1

-

خنثی

50

زمین‏گیرکننده

1

-

منفی

51

غم

1

3

منفی

           

ادامه جدول (13)-

شماره

مستعارله/مشبه‏به

بسامد تکرار در غزل‏های سعدی

بسامد تکرار در غزل‏های حافظ

بارمعنایی

2

مقدس

1

-

مثبت

53

حادثه

1

-

منفی

54

کمند

1

-

منفی

55

جرأت‏گیر

1

-

منفی

56

مادة خوشبو

-

1

مثبت

57

پدیده‏ای ترسناک

-

1

منفی

58

احاطه‏کننده/ محیط

-

1

خنثی

59

آموزنده

-

1

مثبت

60

داغی

-

1

منفی

61

گنج

-

1

مثبت

62

جواهر

-

2

مثبت

63

بلا

-

1

منفی

64

فتوادهنده

-

1

مثبت

65

مسیر

-

1

خنثی

66

بازی

-

1

خنثی

67

دشواری

-

1

منفی

68

بیچارگی

-

1

منفی

69

شمشیر

-

1

خنثی

70

پدیده‏ای آسمانی

-

1

مثبت

71

صیقل‏زننده

-

1

مثبت

72

بیراهه

-

1

منفی

73

ناشنواکننده

-

1

منفی

74

افسانه

-

1

منفی

           

 

 

5. جمع‌بندی و بحث

داده‏های جدول (13) که براساس بررسی یک درصد از غزل‏های سعدی و یک درصد از غزل‏های حافظ به دست آمده‏اند، نشان می‏دهند در آثار سعدی 55 مورد کاربرد استعاره و تشبیه دیده شد و در آثار حافظ این رقم 29 مورد بود. این امر به نوبة خود نشان‏دهندة آن است که کلام سعدی نسبت به کلام حافظ مخیل‏تر است؛ زیرا آرایه‏های ادبی بیشتری را در خلق ادبیات به‌کار گرفته است و در نتیجه، هنجارگریزی‏های بیشتری در کلام او وجود دارد. تنوع استعاره‏ها و تشبیه‏ها نیز در غزل‏های سعدی، چنان‏که جدول نشان می‏دهد، بیشتر از تنوع استعاره‏ها و تشبیه‏های به‏کار رفته در غزل‏های حافظ است. نکتة‌ای که ذکر آن بایستة است اینکه شمار غزل‏های مورد بررسی از حافظ 5 مورد بوده است و با توجه به اینکه این رقم، یک درصد از غزل‏های وی را تشکیل می‏دهد باید گفت نگارندگان خود را موظف به بررسی یک درصد از غزل‏های هر یک از این دو شاعر دیده‏اند و این در حالی است که یک درصد از غزل‏های سعدی شامل هفت مورد از غزل‏ها می‏شده است؛ بنابراین، افزایش شمار غزل‏های مورد بررسی از حافظ می‏تواند اعداد به‏دست‏آمده را تغییر دهد، اما به نظر نمی‏رسد تغییری در نتیجة نهایی حاصل شود.

22 مورد از همانندی‏هایی که سعدی برقرار کرده است، دارای بار معنایی منفی، 24 مورد دارای بار معنایی مثبت و 11 مورد دارای بار معنایی خنثی بودند. حال آنکه 14 مورد از همانندی‏هایی که حافظ برقرار کرده است، بار معنایی منفی، 9 مورد بار معنایی مثبت و 6 مورد بار معنایی خنثی دارند. اعداد به‏دست‏آمده نشان می‏دهند سعدی نسبت به حافظ نگاه مثبت‏تری را به «عشق» ارائه کرده است و حافظ «عشق» را غم‏انگیزتر و هولناک‏تر از سعدی می‏بیند.

 

نتیجه‏گیری

در این مقاله یک درصد از کل غزل‏های سعدی و یک درصد از کل غزل‏های حافظ را به صورت تصادفی انتخاب و مطالعه کردیم. هدف از پژوهش حاضر نگاهی معنی‏شناختی به مفهوم «عشق» در غزل‏های سعدی و حافظ بود تا امکان بررسی این مفهوم در چارچوب نقد ادراکی فراهم گردد. بررسی صورت‏گرفته نشان داد:

1-                 کلام سعدی نسبت به کلام حافظ مخیل‏تر است؛ زیرا تشبیه‏ها و استعاره‏های بیشتری در آن به‌کار رفته است. در آثار سعدی 55 مورد کاربرد استعاره و تشبیه دیده شد و در آثار حافظ این رقم 29 مورد بود.

2-                 افزون بر شمار بالاتر تشبیه‏ها و استعاره‏ها، تنوع این آرایه‏ها نیز در غزل‏های سعدی نسبت به غزل‏های حافظ بیشتر بود و این امر خود، گواهی بر مخیل‏تر بودن کلام سعدی نسبت به حافظ است.

3-                 بیشتر مستعارله‏ها و مشبه‏به‏های به‏کاررفته در غزل‏های سعدی دارای بار معنایی مثبت بوده‏اند. به طور دقیق می‏توان گفت 22 مورد از همانندی‏هایی که سعدی برقرار کرده است، دارای بار معنایی منفی، 24 مورد دارای بار معنایی مثبت و 11 مورد دارای بار معنایی خنثی بودند.

4-                 بیشتر مستعارله‏ها و مشبه‏به‏های به‏کاررفته در غزل‏های حافظ دارای بار معنایی منفی بوده‏اند. به طور دقیق می‏توان گفت 14 مورد از همانندی‏هایی که حافظ برقرار کرده است، بار معنایی منفی، 9 مورد بار معنایی مثبت و 6 مورد بار معنایی خنثی دارند.

5-                 نتیجه‏ای که از موارد 3 و 4 به دست می‏آید، این است که سعدی نگاه مثبت‏تری به مفهوم «عشق» ارائه کرده است و حافظ نگرش منفی‏تری به «عشق» دارد. دلیل این تفاوت را می‏توان به زندگی فردی این دو شاعر نسبت داد و به این نکته اشاره کرد که حافظ «عشق» را دردناک‏تر تجربه کرده است، اما به نظر می‏رسد «عشق» برای سعدی تجربه‏ای به مراتب دلپذیرتر بوده است. نگاهی به شرایط اجتماعی حاکم بر زندگی این دو شاعر نیز نشان می‏دهد حافظ شرایط اجتماعی سخت‏تری را تجربه کرده است. رواج داشتن دروغ و ریاکاری در جامعه، می‏تواند بستر تجارب تلخ عشقی را فراهم سازد که اتفاقاً آن را در دوران حیات حافظ شاهد هستیم.

 



[1]- Subject

[2]- Addressor

[3]- Addressee

[4]- Communicative Channel

[5]- Code

[6]- Message

[7]- Conceptual Metaphor Theory

آشوری، داریوش. (1392). عرفان و رندی در شعر حافظ. تهران: نشر مرکز.
بارانی، محمد. نسیم‌بهار، علی‌اصغر. (1391). «تکرار در معانی عاطفی و زبان هنری غزلیات سعدی». پژوهشنامة ادب غنایی. س 10. ش 18. صص: 20-50.
برزگر خالقی، محمدرضا. (1382). شاخ نبات حافظ. تهران: زوار.
پورنامداریان، تقی. (1392). گمشدة لب دریا. تهران: سخن.
حق‌شناس، علی‌محمد. (1384). «شعر زبان سعدی و زبان شعر حافظ». بخارا. ش 46. صص: 104-115
ــــــــــــــــــــــــــ.. (1377). «آفاق شعر سعدی و حافظ بحثی در سهولت و امتناع در شعر». کیان، ش 41، صص: 145-155.
ـــــــــــــــــــــــــ.. (1390). مقالات ادبی، زبان‌شناختی. تهران: نیلوفر
ـــــــــــــــــــــــــ..  (1390). زبان و ادب فارسی در گذرگاه سنت و مدرنیته. تهران: آگه.
حیدری، علی. (1392). «دگرگونی سعدی در غزل». پژوهشنامة ادب غنایی، س 11. ش 21. صص: 83-102.
خرمشاهی، بهاء‌الدین. (1387). حافظ. تهران: ناهید.
داد، سیما. (1378). فرهنگ اصطلاحات ادبی؛ واژه‏نامة مفاهیم و اصطلاحات ادبی فارسی و اروپایی به شیوة تطبیقی و توضیحی، چ 3. و 2. تهران: مروارید.
دهقان طرازجانی، فرید و فرزان سجودی. (1391). «فال حافظ، خوانش خواننده محور». مجموعه مقالات دانشگاه علامه طباطبائی. ش 280، صص: 259-270.
رجائی بخارای، احمدعلی. (1389). فرهنگ اشعار حافظ. تهران: علمی.
سجودی، فرزان. (1378). «کنکاشی در راز ماندگاری شعر حافظ». زیباشناخت، ش 1. صص: 143- 150
ـــــــــــــــــــ . (1388). ساخت‌گرایی پساساخت‌گرایی و مطالعات ادبی. تهران: سوره مهر.
ـــــــــــــــــــ . (1383). از زبان‌شناسی به ادبیات. (جلد دوم). تهران: سوره‌مهر.
ـــــــــــــــــــ . (1391). آشنایی با زبان‌شناسی در مطالعات ادب فارسی. تهران: نشر علمی.
ـــــــــــــــــــ . (1395). فرهنگ توصیفی مطالعات ادبی. تهران: نشر علمی.
شمیسا، سیروس. (1393). نقد ادبی. تهران: میترا.
صفوی، کورش. (1383). از زبان‌شناسی به ادبیات. ج 1. تهران: سوره‌مهر.
موحد، ضیاء. (1392). سعدی. تهران: نیلوفر.
مهری، حسین. (1391). «حافظ». دانشنامۀ ایرانیکا. صص: 65-67.
نشبرگ‌نیسی، کاظم. (1380). غزلیات سعدی. تهران: فکرروز.