نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران
2 دانشیار تاریخ دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Local historiography has not been considered as a form of historiography in Iran, especially during the Timurid period. Meanwhile, one of the types of local historiography is the poetic historiography, and a kind of poetic history spread during the Timurid period is Shahrashoob. In fact, the townships provide plenty of information about the social and cultural history as well as the characteristics of cities, guilds, etc. in the form of local history. Also, the poetic historiography provides a lot of information about the reconstruction of some of the historical events of his time and in terms of showing evidence of the revival of the Iranian soul and the Persian language. Therefore, the main purpose of the present paper is to provide a sociological analysis of Shahrashoob as a local episode in Timurid times and examine the social and cultural conditions of this age.
کلیدواژهها [English]
زبان فارسی همانند سایر زبانهای زندة دنیا، یکی از زبانهای مهم برای ارائة مفاهیم و مضامین گوناگون و پیچیدة اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. شکل منظوم این زبان نیز بر اساس همان استعداد و قابلیت توانستهاست بسیاری از موضوعات جامعة ایرانی را در طول تاریخ، در زمان خود و به اشکال و انواع مختلف ارائه نماید. یکی از وجوه ممیزه در منابع تاریخنگاری محلی دورة تیموری، تبدیل زبان فارسی به عنوان زبان اصلی متون تاریخنگاری است. بیتردید زبان فارسی و ادبیات این دوره در بر دارندة مجموعة ذهنی از ارزشها، هنجارها، نمادها، اعتقادات و احساسات مورخ و جامعة او نسبت به رخدادهای بیرونی و عینی است (ر.ک؛ احمدزاده، 1393: 26). از مشخصات بسیار مهمی که در تاریخنگاری این دوره وجود دارد و باعث تمایز این دوره با دورههای قبل از خود شدهاست، تاریخنگاری منظوم میباشد. از اواخر قرن ششم، بهویژه از عهد مغول به بعد، به دنبال رشد تاریخنگاری، نهضتی در عرصة شاهنامهنویسی تاریخی نیز پدید آمد و آن، تاریخنگاری منظوم بود که در دورة ایلخانی، یکی از گفتمانهای مسلط جامعه بود. نهضت تاریخنگاری منظوم در عهد تیموری هم به حیات خود ادامه داد، به گونهای که تأثیر مستقیم شاهنامه در انتخاب وزن و سبک منظومههای تاریخی عصر تیموری هم انکارناشدنی است. اما در میان همة تاریخهای منظوم عصر تیموری، شهرآشوبها رونق خاصی یافتند؛ چراکه تاریخهای محلی منظوم، از هر گونه محدودیتها و موانعی که تاریخهای دیگر، از جمله تاریخهای رسمی دارند، دور بودند و آزادانه به اوضاع و وضعیت اجتماعی و فرهنگی یک شهر یا منطقه و یا حتی مشاغل گوناگون میپردازند.
1. بیان مسئله و پیشینة پژوهش
یکی از مباحث مورد توجه محققان میانرشتهای، بررسی و تحلیل متون تاریخی و ادبی کهن فارسی بر اساس نظریات جامعهشناسی تاریخی میباشد. جامعهشناسی علمی است که مناسبات و روابط انسانها را بررسی مینماید. بنابراین، انسانها به هم نیاز دارند و مجبورند سازمان تشکیل دهند؛ زیرا نظریات جامعهشناسی میتواند برای کمک در درک جهان واقعی بسیار سودمند باشند (ر.ک؛ ریترز، 1386: 330). بیشک یکی از مهمترین دغدغههای جامعهشناسان از قرن نوزدهم به بعد، پیدا کردن قوانین حاکم بر مناسبات بشری است. آنها معتقدند به جای یک نظریة شکلیافتة مقدم بر تجربه، مطالعة رفتار انسانی و یا زندگی گروهی انسانها، باید همراه و همپا با تدوین نظریه پیش رفت (ر.ک؛ توسلی، 1388: 330). در این سازمان طبقات اجتماعی، قشربندی اجتماعی و نهادهای اجتماعی را میتوان مشاهده نمود. بررسی نهادهای اجتماعی در بستر تاریخ را جامعهشناسی تاریخی مینامند. در این زمینه، تاریخ اجتماعی با استفاده از علم جامعهشناسی، میتواند زمینههای تغییر و تحول جامعه را در عرصههای مختلف بررسی نماید.
با این رویکرد، شهرآشوبها به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی و ادبی، میتوانند اوضاع اجتماعی و فرهنگی عصر خود را بهخوبی ترسیم نمایند و اطلاعات مفیدی در جامعهشناسی شهری و تاریخی یک شهر یا منطقه ارائه کنند. چنانکه اشاره شد، شهرآشوبها به عنوان تاریخ محلی منظوم در دورة تیموری رشد یافتند. شهرآشوبها با وجود اهمیت فروانی که در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران، بهویژه قرون میانه دارند، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفتهاست که این مقاله درصدد پر کردن خلاء این نقیصه برآمدهاست.
از این رو، پرسشهای پژوهش عبارتند از:
1. ارزش و کارکرد شهرآشوبها به عنوان تاریخنگاری محلی منظوم چه بودهاست؟
2. مهمترین ویژگیها و خصوصیات شهرآشوبها کدامند؟
فرضیات پژوهش نیز عبارتند از:
1. فرضیة اول مقاله بر این امر استوار است که شهرآشوبها به عنوان نوعی از شعر فارسی، گنجینهای ناشناخته از تاریخ اجتماعی هستند که در آنها، علاوه بر توصیف مشاغل و طبقات اجتماعی، به جامعهشناسی شهری و یا حتّی روانشناسی اجتماعی مردم یک شهر نیز توجه میشود.
2. فرضیة دوم این است که شهرآشوبها به عنوان یکی از منابع مهم تاریخنویسی، بسیاری از محدودیتهای تاریخهای رسمی را ندارند. به همین دلیل، اطلاعات مهم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بهدست میدهند. علاوه بر این، شهرآشوبها سیر تحول مشاغل و طبقات اجتماعی را نیز نشان میدهند.
در باب پیشینة پژوهش دربارة شهرآشوبها میتوان به اثری همچون کتاب شهرآشوب در شعر فارسی نوشتة احمد گلچین معانی اشاره کرد که مؤلف چندین شاعر و نویسندة شهرآشوبسرا را نام بردهاست. ذبیحالله صفا درکتاب تاریخ ادبیات ایران، توضیحی مختصر در باب شهرآشوب دادهاست. ایرج افشار (1381) مقالهای با عنوان «فهرست اصناف و طبقات در شهرآشوب سیفی سمرقندی» در مجلة فرهنگ ایرانزمین به چاپ رساندهاست که در آن فقط اصطلاحات شغلی را بیان میکند. علی نصرتی سیاهمزگی مقالهای با عنوان «شهرآشوب» در مجلة نامة بهارستان به سال 1386 منتشر نمودهاست. با این توصیفها، مشاهده میشود که مقالة مستقلی با عنوان تحلیل جامعهشناختی شهرآشوبها به عنوان تاریخ محلی منظوم در عصر تیموری به رشتة نگارش درنیامدهاست و فقط آقای مهدی احمدی اختیار به صورت بسیار کوتاه از شهرآشوبها به عنوان تاریخ محلی منظوم در سایت تاریخ محلی دانشگاه اصفهان یاد میکند که فاقد هر گونه تحلیل و نقدی است. بنابراین، ضرورت انجام چنین پژوهشی احساس میشد.
2. شهرآشوبها و انواع آن
شهرآشوب شعری است که در آن، طبقات مختلف شهر، مثل صنعتگران، پیشهوران و کارگران را توصیف میکند و این مشاغل را طبقهبندی مینماید که از نخستین نمونههای شهرآشوب میتوان به آثار مسعود سعد سلمان، مهستی گنجوی، سیفی بخارایی و لسانی شیرازی اشاره کرد. دهخدا در لغتنامه ذیل تعریف شهرآشوب مینویسد:
«به هر نوع شعری که در توصیف پیشهوران یک شهر و تعریف حِرَف و صنعت ایشان سروده شده باشد، حتّی اگر عنوان دیگری داشته باشد، همچون شهرانگیز سیفی بخاری موسوم به صنایعالبدایع و شهرآشوب لسانی شیرازی که عنوان مجمعالأصناف دارد» (دهخدا، 1373: ذیل «شهرآشوب»).
رستگار فسایی نویسندة کتاب انواع شعر فارسی، شهرآشوب را از انواع شعر غنایی میداند (ر.ک؛ رستگار فسایی، 1380: 150). همچنین، شهرآشوب به هر نوع شعری که در توصیف پیشهوران یک شهر و تعریف حرفه و صنعت ایشان سروده شده باشد، اطلاق میشود، هرچند عنوان دیگری داشته باشد؛ همانند شهرانگیز سیفی بخاری که موسوم به صنایعالبدایع است (ر.ک؛ گلچین معانی،1380: 2)
محجوب دربارة سابقه تاریخی شهرآشوبها از دو کتاب یتیمةالدّهر ثعالبی و تتمةالیتیمه یاد میکند که در آن به ستایش یا هجو یک شهر یا بلد پرداخته شدهاست (ر.ک؛ محجوب، 1382: 1165).
کهنترین شهرآشوب موجود در شعر فارسی، شهرآشوب مسعود سعد سلمان است؛ گرچه عدهای مهستی گنجوی شاعر دوره سلجوقیان را پایهگذار شهرآشوب در قالب رباعی میدانند که این رباعیها در کتاب مونسالأحرار محمدبن بدر الجاجرمی آورده شدهاست (ر.ک؛ جاجرمی، 1350: 1151).
بیتردید یکی از مشخصههای شهرآشوبها، رهاندن شهرآشوب از توصیف خشک و بیروح از دلایل روی آوردن شهرآشوبسرایان به آن است که ضمناً احوال اجتماعی را منعکس میسازند (ر.ک؛ نصرتی سیاهمزگی، 1386: 32). با این تعریفها، شهرآشوبها را میتوان به 3 دسته تقسیم کرد: 1ـ شهری: در نکوهش یا ستایش مردم یک شهر. 2ـ درباری: در وصف پادشاهان، خلوتیان و دیگر درباریان. 3ـ صنفی: در وصف عاشقانة بازاریان، صنعتگران و مشاغل اجتماعی. شایستة ذکر است که این شهرآشوبها جنبة آموزشی هم داشتند؛ چراکه کودکان با خواندن آنها، حرفهها و مشاغل را یاد میگرفتند. همچنین، با بررسی آنها میتوان تحول مشاغل را در دورةهای مختلف بررسی کرد. از مهمترین شهرآشوبهای صنفی میتوان به شهرآشوبهای مسعود سعد سلمان و مهستی گنجوی اشاره کرد. مسعود سعد سلمان در شهرآشوبهای صنفی خود به توصیف صاحبان شغلهای فراوان میپردازد (ر.ک؛ سعد سلمان، 1364: 916).
3. مروری کوتاه بر شهرآشوبهای عصر تیموری
شهرآشوبها در عصر تیموری به ذکر طبقات و پیشهها میپرداختند و برخی از آنان برای هر پیشه یک غزل میسرودند. گاهی هم چندین غزل با نام شخصی خاص از سوی شهرآشوبسرایان سروده میشد؛ به عنوان مثال، سیفی بخاری چندین غزل با نامهای غزل عبدالله، غزل شاهحسین، غزل بابادوست و غزل پسر صدر آوردهاست. مهمترین شهرآشوبهایی که در این عصر به آن دست یافتیم، موارد زیر است:
3ـ1. کاظمی هروی
نخستین شهرآشوبی که در عصر تیموری باید به آن اشاره کرد، شهرآشوب کاظمی هروی، از شعرای قرن نهم و از ملازمان سلطان حسین بایقرا است. کاظمی از جانب سلطان حسین، نزد خواجه عمادالدّین محمود گاوان معروف به خواجة جهان، به گلبرگة هندوستان اعزام شد و در برگشت از این سفر به شیراز رفت و در آنجا قصیدة شهرآشوبی را در مذمت اعیان و اشراف دارالسّلطنة هرات سرود که مطلع آن چنین است:
«شکر خدا که قاضی شهر هری نِیَم |
|
در سلک آدمیصفتانم، خری نِیَم» |
3ـ2. سیفی بخارایی
یکی دیگر از شهرآشوبسرایان بنام دورة تیموری، سیفی بخارایی است. وی نخستین شاعری است که در قالب غزل این شهرآشوب را سروده است، به گونهای که این اسلوب مورد تقلید شاعران بعد از او قرار گرفت. سیفی بخاری، شاعر ایرانی، در جوانی از بخارا به هرات رفت و در آنجا آموزش دید و پرآوازه شد. چندی به خدمت امیر علیشیر نوایی درآمد. سپس در سال 892 هجری قمری روی به بخارا نهاد و در آنجا مربی بایسنقرمیرزا شد. سیفی بخاری در همة علوم و رسوم، بهویژه در فن عروض و قافیه قدرت، مهارت و تبحر داشت و عروض سیفی یکی از تصانیف معروف وی است (ر.ک؛ احمد، 1383: 13). همچنین، سیفی در سرودن معما و شهرآشوب آوازه داشت.
نخستین تذکرهنویسی که دربارة شهرآشوب او سخن رانده، امیر علیشیر نوایی است. نوایی، سیفی بخارایی را مخترع شهرآشوب مینامد و دربارة وی مینویسد: «مولانا از جهت عامة جوانان شهر شعرهای خوب گفته و در این طرز و طور، لطایف نیکو به نظم درآورده و در این طریقه مخترع بوده و از جمله این مطلع است که جهت پردازگری گفته:
تا به نقد جان مه خبّاز من نان میدهد |
|
|
|
عاشق بیچاره نان میگوید و جان میدهد» |
|
مهمترین آثار سیفی بخارایی عبارتند از:
1. دستور معما که کتابی منسوب به سیفی است و در یک مقدمه، چند قاعده و یک خاتمه نوشته شدهاست و مقدمة آن در بیان حقیقت معما و تقسیمات آن است.
2. عروض سیفی یا میزانالأشعار که از معروفترین رسالههای سیفی است.
3. صنایعالبدایع یا همان شهرآشوب سیفی در هزاروسیصدوبیست بیت است و به هنرها و پیشههای گوناگون، مانند درودگری، زرگری، عطاری، شطرنجبازی، جامهبافی و جز آنها میپردازد (ر.ک؛ گلچینمعانی، 1380: 3).
سیفی بخارایی دربارة تألیف شهرآشوب خود مینویسد:
«این نسخه که طالبند خاص و عامش |
|
فرخنده چو آغاز بُوَد انجامش |
3ـ3. خواندمیر
از دیگر شهرآشوبهای بسیار معروف در عصر تیموری، شهرآشوب خواندمیر است. خواندمیر از ادبا و مورخان نامدار قرن نهم و دهم هجری، مؤلف کتاب حبیبالسیر، دستورالوزراء و چند کتاب دیگر میباشد (ر.ک؛ خواندمیر، 1380: 5). شهرآشوب خواندمیر کتاب نامة نامی بود که در زمینة روشها و آداب انشا و نامهنگاری عصر خود اطلاعاتی بهدست میدهد. این کتاب یک مقدمه و چند عنوان دارد (ر.ک؛ فراهانی منفرد، 1381: 369). خواندمیر در کتاب نامة نامی، یکصدوشصت رباعی دربارة مشاغل گوناگون دارد. نامة نامی مشتمل است بر یک عنوان و نُه سطر که هر یک سطر مرکّب از چند لفظ میباشد (ر.ک؛ گلچین معانی، 1380: 92)؛ به عنوان مثال، در توصیف خباز مینویسد:
«ای آمده منبر دکانت گردون |
|
شد پردة منبرت شب غالیهگون |
3ـ4. مولانا جلالالدّین محمد آگهی خراسانی
مولانا محمد آگهی خراسانی از نوادگان جلالالدّین محمد قائنی است که در هرات متولد شد. او از محضر سلطان حسین بایقرا استفاده نمود. آگهی هم در مقابل، تعلیم فرزند بایقرا، یعنی شاه غریبمیرزا را بر عهده گرفت. در این بین، آگهی خراسانی به قصد رسیدن به مقام صدارت، درصدد برآمد تا با جعل مُهر، شهابالدّین اسحاق را از جلوی راه خود بردارد، اما این توطئة او کشف شد و او از دربار سلطان حسین بایقرا طرد شد (ر.ک؛ خواندمیر، 1380، ج 4: 360). تا اینکه سرانجام به هرات بازگشت و شهرآشوبی در بدگویی بزرگان هرات سرود (ر.ک؛ سام میرزا، 1384: 118). اما این شهرآشوب خشم والی خراسان، امیرخان روملو را برانگیخت، به گونهای که دستور داد تا دست و زبان آگهی را بریدند، ولی این امر باعث نشد تا وی از سرودن شعر دست بردارد (ر.ک؛ واصفی، 1349: 374). ). متأسفانه شهرآشوب مولانا آگهی از بین رفتهاست و نمونهای از آن در دسترس نمیباشد.
3ـ5. تارک شیرازی
تارک شیرازی یکی از شاعران گمنامی است که نامش در تذکرهها و کتابهای تاریخی ذکر نشده، بلکه تنها منبع در باب زندگی او، دیوان اوست. تارک شیرازی شهرآشوبی دارد که در آن به پیشهها و حرفهها اشاره کردهاست. یکی از ویژگیهای بسیار مهم در شهرآشوب تارک شیرازی این است که در هر غزل، اصطلاحات و اشیاء و نیز ابزار مربوط به آن شغل را نیز بیان میکند؛ به عنوان نمونه، در شهرآشوب قاری از سورة یوسف، مأموم، ورد یونسی، امام، محراب آمین و دعا، و در شهرآشوب فقاعی از شربت، برف، ایاغ و کفچه نام میبرد (ر.ک؛ فاضلی و جهاد، 1388: 122). تارک شیرازی در شهرآشوب خود گیوهدوز و نحوة کار او را چنین بسیار زیبا توصیف میکند:
«خرابی زِ سودای آن گیوهدوز |
|
خوشاندام دوزد کف و پشم و پوز |
3ـ6. لسانی شیرازی
وجیهالدّین عبدالله لسانی شیرازی از شاعران نیمة نخستین سدة دهم هجری و آغاز دوران صفوی است. شهرآشوب لسانی شیرازی شامل 540 رباعی دربارة شهر تبریز، پیشهوران آن شهر و وصف عشق خود میباشد. لسانی در نخستین رباعی شهرآشوب، علت نامگذاری آن را چنین میگوید:
«آن بکر که چار گوهر صاف در اوست |
|
بکری است که حُسن قاف تا قاف در اوست |
4. جامعهشناسی شهرآشوبها درعصر تیموری
جامعهشناسی شهری با برخی از حوزههای جامعهشناسی اشتراکاتی دارد و به مباحثی همچون قشربندی اجتماعی، گروههای کوچک، توسعة اقتصادی، جامعهشناسی سیاسی و... میپردازد. از این رو، جامعهشناسی شهری در مباحث خود با علوم دیگری همچون انسانشناسی، اقتصاد، تاریخ، جغرافیا و... تداخل مییابد (ر.ک؛ شارعپور، 1389: 3). اما جامعهشناسی تاریخی مطالعة گذشته برای پی بردن به شیوة انجام فعالیتها و چگونگی تغییرات در جوامع میباشد.
از نظر جامعهشناسی شهری و تاریخی، شهرآشوبها اهمیت فراوانی دارند؛ زیرا در آنها مشاغل، حرفهها و کیفیت آنها را بیان میکنند. در واقع، شهرآشوبها نوعی توصیف از محیط اجتماعی اشخاص هستند. از آنجا که گردش زمان و تحولات اجتماعی چهرة شهرها را دگرگون کردهاست و ضرورتهای زندگی اجتماعی باعث پیدایش برخی حرفهها و طبقات اجتماعی یا از بین رفتن برخی دیگر از شغلها میشود، از این لحاظ شهرآشوبها گنجینهای از تاریخ اجتماعی هستند که علاوه بر ذکر حرفهها و صنعتها و طبقات اجتماعی، ویژگیها یا روانشناسی اجتماعی مردم یک شهر را هم بیان میکنند (ر.ک؛ مهدوی، 1395: 4). از این رو، مهمترین کاربرد شهرآشوبها در تاریخنگاری عبارتند از: 1ـ بررسی آداب، رسوم و باورهای مذهبی. 2ـ آشنایی با اوضاع اجتماعی. 3ـ شناخت مشاغل و طبقات اجتماعی. 4ـ دستیابی به اطلاعات و آگاهیهای سیاسی و دیوانی که هر یک را به صورت مفصلتر بیان خواهیم کرد.
4ـ1. بررسی آداب، رسوم و سنتهای اجتماعی و باورهای مذهبی در شهرآشوبها
از نکات بارز و شایستة توجه در شهرآشوبها، اشاره به برخی از رسوم اجتماعی ایرانیان، از جمله جشنهای عید نوروز و چهارشنبهسوری میباشد؛ به تعبیر دیگر، شهرآشوبسرایان از آیین و رسوم ایرانیان، نظیر عید نوروز و... به عنوان بخشی از میراث فرهنگی نام میبرند. خواندمیر در نامة نامی دربارة عید نوروز مینویسد:
«یارب که مرا دولت نو روزی باد |
|
پیوسته پسر افسر فیروزی باد» |
از دیگر جشنهایی که در شهرآشوب به آن پرداخته شده، جشن چهارشنبهسوری است. چهارشنبهسوری یکی از جشنهای معروف ایرانی است که هر سال شمسی در شب آخرین چهارشنبة ماه اسفند میگیرند و مطابق رسوم قدیم، در این جشن آتش میافروزند و از روی آن میپرند. از سوی دیگر، خواندمیر بهترین روز برای دوری از افراد ریاکار و اهل تکبر را چهارشنبهسوری میداند (ر.ک؛ همان: 91).
از شاعران دیگری که به بازیها و سرگرمیهای عصر تیموری پرداخته، سیفی بخاری است که به رسم چوگانبازی به عنوان یکی از بازیها و سرگرمیها در این عصر اشاره دارد:
«شاه من گر بُوَدت میل به چوگانبازی |
|
گوی و چوگان تو سازم سَرِ خود بیبازی |
همچنین، وی به دیگر تفریحات و سرگرمیهای مردمان این دوره، مانند قماربازی، شطرنجبازی، نرّادی، کبوتربازی و... اشاره دارد که به نظر میرسد گاهی هم با شرطبندی همراه بودهاست:
«تا شرط نرد بوسه شد آن گلغدار را |
|
میخواهم از خدا شش و پنج و چهار را |
شایستة توجه است که از میان این بازیهایی که به آن اشاره شد، شطرنج رایجتر و متنوعتر از بقیه بود و مردم و بزرگان از بین ورزشها، شکار و صید را در این عصر بیشتر ترجیح میدادند (ر.ک؛ بوآ، 1343: 116). البته برخی از این سرگرمیها شغل هم محسوب میشد؛ مانند چوگانبازی و کشتیگیری، که به گونهای میتوانست منبع درآمد هم محسوب شود. سیفی بخاری در وصف کشتی گرفتن میگوید:
«کُشتِیَم ای سرو قد از پیش من مگریز تیز |
|
||
|
چند گیری با من افتاده کُشتی در گریز |
||
رستمان خیزند خاکآلوده از میدان تو |
|
||
|
گه قیامت میکنی ای شوخ و گاهی رستخیز |
||
برکند از جای نعل ماه و دولاب فلک |
|
||
|
ماه کشتیگیر من بر چرخ اگر آرد ستیز» |
||
با نگاهی به زندگی برخی قصهخوانان سدههای نُهم و دهم هجری برمیآید که بعضی از آنان ضمن قصهخوانی، اهداف و مقاصد مذهبی و عقیدتی خود را نیز تبلیغ میکردند. اما به نظر میرسد که قصهسرایان در عصر تیموری بیشتر به جنبة ادبی و افسانهای شغل خود توجه داشتند و صاحب صنف شغلی بودند (ر.ک؛ مایل هروی، 1372: 67). در شهرآشوب سیفی، علاوه بر مشاغل و اصنافی که به آن اشاره خواهیم کرد، نمایندگان دیگر صنفهای اجتماعی، همانند میرآخور، روحانیون (صوفی، وقفی، سید، شیخزاده و...) نیز توصیف شدهاند.
در دورة تیموریان، تصوف گسترش یافت و شیوخ و علما صاحب احترام بسیاری شدند. آنچه در این میان مهم به نظر میرسد، اینکه طریقتهای تصوف مثل نقشبندیه، همچون بسیاری از پیشهوران این دوره به شمار میروند، به گونهای که سیفی بخاری در شهرآشوب خود به آن اشاره دارد. فهرست مشاغلی که وی بیان میکند، خود گواه این مطلب است. همچنین، از تعدادی از مشاغل میتوان نام برد که بیانگر رواج این طریقت در میان طبقات شهری عصر تیموری است. شغلهایی همچون حلاج، کوزهگر، نقشبند، سرّاج، زرگر، سوزنگر و... و نیز بعضی از مشاغلی که به صنعت نساجی مربوط میشد، از سوی نقشبندیان اداره میشد. تعدد نسبتهای شغلی و اصطلاحات مربوط به این صنعت، مانند نقشبندی یا تصویرگری روی پارچه، بافت پارچة کرباس، دوخت کلاه نوروزی که امرا و حکام بر تن میکردند، بافت نوعی پارچة پشمی ظریف و مرغوب در منابع این طریقت نشاندهندة این موضوع میباشد (ر.ک؛ اللهیاری، 1388: 16).
از دیگر مواردی که در شهرآشوبها بدان پرداخته شدهاست و مورد توجه شاعران واقع شده، توجه به مذهب، باورها و شغلهای مذهبی است و یکی از شغلهایی که در شهرآشوبها به آن پرداخته شدهاست و رابطة مستقیمی با باورهای مذهبی داشت، شغل مؤذنی است. مؤذنان جایگاه بالای اجتماعی داشتند. در بعضی موارد، اجرت مؤذنان مانند سایر کارکنان مسجد از محل اوقاف تأمین میشد (ر.ک؛ خواندمیر، 1380، ج 3: 188):
«دلدار مؤذن مه دشوارپسند |
|
کز نغمه کشد گردن دلها بکمند |
همچنین، شهرآشوبها ممکن است رخدادهای تاریخی مذهبی را نقل نمایند که با استفاده از آن میتوان تا حدودی مذهب شاعر را هم فهمید؛ چنانکه تارک شیرازی در شهرآشوب خود به جانشینی حضرت علی(ع) اشاره میکند (ر.ک؛ شیرازی، 1394: 91).
4ـ2. آشنایی با اوضاع اجتماعی و فرهنگی
با مطالعة شهرآشوبها میتوان تصویری از اوضاع اجتماعی آن عصر را نیز ترسیم کرد. یکی از منصبهایی که رابطة مستقیمی با اوضاع اجتماعی دورة تیموری داشت، منصب قضاوت بود؛ زیرا برخی از قضات به مفاسدی همچون رشوه گرفتن، تصرف در اموال یتیمان متهم میشدند (ر.ک؛ میبدی، 1376: 140). به همین دلیل، برخی از شاعران دورة تیموری اقدام قاضیان را نکوهش میکردند؛ به عنوان مثال، خواجه منصور قرابوقه شعری در مذمت قاضی شهر طوس سرود:
«قاضیا بر سَرِ یتیمانی |
|
خونشان میخوری، مگر شپشی! |
سیفی بخاری در صنایعالبدایع به اوضاع اجتماعی و امنیت قضایی اواخر عصر تیموری میپردازد و از آشفتگی این عصر گلایه میکند:
«نیست دلدار عسس را رحم بر من یک نَفَس |
|
|
|
هیچ مسکین را نیفتد کار یا رب با عسس |
|
بند و زنجیرش همه بر دست و پای خود زنم |
|
|
|
تا به غیر از من گرفتارش نباشد هیچ کس» |
|
همچنین، سیفی با تلمیحی به قصة حضرت یوسف که به دست برادرانش به چاه افتاد، درصدد است تا اوضاع اجتماعی این عصر را نا امن جلوه دهد:
«کز مقید بُوَد آن شوخ به زندان چه عجب |
|
قصة یوسف مصرست و گرفتاری چاه» |
یا سید کاظمی در شهرآشوب خود، قاضیان شهر هرات را نکوهش میکند:
«شکر خدا که قاضی شهر هری نِیَم |
|
در سلک آدمیصفتانم، خری نِیَم» |
رفتارها و خشونتهای اجتماعی قضات تا جایی رسیده بود که امیر علیشیر نوایی هم آنان را به بوتة نقد میکشید:
«گهی قاضی شهری، گهی شحنة قهری |
|
گهی چشمة زهری، گهی موجی و دریا» |
همچنین، بعضی از شغلها در دورة تیموری را میتوان از مؤلفههای تاریخ اجتماعی شیعه قلمداد کرد. از جملة این شغلها، میتوان به پارچهبافی، کاشیکاری و معرقکاری اشاره نمود؛ زیرا این مشاغل علاوه بر اینکه شغل محسوب میشدند، به گونهای ابزار تبلیغی تشیع به شمار میرفتند. با بررسی شهرآشوب، میتوان از اوضاع هنر و چگونگی برخورد حاکمان با آن هم اطلاعات مفیدی کسب نمود؛ چنانکه خواندمیر از وضعیت هنر و نحوة برخورد حاکمان با اهل هنر گلایه میکند:
«تا چند ستم کشند ارباب هنر |
|
تاکی زِ جفای دهر یابند ضرر» |
اما با وجود این، در مقام بهزاد، خطاب به نقاشان و مصوران میگوید:
«ای نقش رخ تو ثبت بر لوح ضمیر |
|
از کلک محبت تو دل نقشپذیر |
4ـ3. شناخت مشاغل و طبقات اجتماعی
مطالعة شهرآشوبها اطلاعات مفیدی دربارة دیوانسالاری، هنرمندان، پیشهوران، جایگاه اجتماعی اقشار و طبقات بهدست میدهد. البته به نظر میرسد اصناف و حرفهها در عصر تیموری تشکّلی و سازمانی بودهاند. اقداماتی که تیمور دربارة انتقال و اسکان پیشهوران به شهرهای سمرقند و هرات انجام داد، نقش مهمی در سازماندهی اصناف شهری به شمار میرود. یکی از منابعی که مهمترین اطلاعات را در باب اصناف دورة تیموری بهدست میدهد، بیشک شهرآشوبها هستند. با مطالعة شهرآشوبها میتوان اطلاعات بسیار مفیدی دربارة اصناف بهدست آورد؛ از جمله:
الف) تعداد اصناف و پیشهوران یک دوره.
ب) نوع وسایل و ابزاری که در آن زمان اصناف بهکار میگرفتند.
ج) پرداختن به صاحبان مشاغل و حال آنان و نیز صنوف و حرفههای آنان.
یکی از گروهها و اقشاری که در شهرآشوبها به آن پرداخته شده، اهل بازار و محترفه است. دربارة تعداد مشاغل شهرهای عصر تیموری، به ویژه هرات میتوان به صنایعالبدایع سیفی بخاری مراجعه نمود؛ زیرا در آن میتوان بیش از یکصد حرفه و صنعت شهر هرات را شناخت. سیفی بخاری در شهرآشوب خود برای هر صنعتگر و پیشهوری یک غزل سروده است. از جمله مشاغلی که سیفی در شهرآشوب خود به آن اشاره دارد، درودگر، عطار، سالوفروش، جامهباف، آهنگر، خواننده، میرآخور، نقارهچی، قناد، خطاط، کاشیتراش، شماع، سلاخ، کشتیگیر و... میباشد. خواندمیر در نامة نامی هم به مشاغل گوناگونی اشاره میکند. همزمان با خواندمیر، لسانی شیرازی در کتاب مجمعالأصناف بیش از 90 حرفه و صنعت را بررسی کردهاست.
گاهی اصطلاحات بهکار رفته در شهرآشوبها متضمن تحول مشاغل و اشیای مرتبط با یک شغل است؛ به عنوان نمونه، در شهرآشوب سیفی بخاری، «فوطه» معادل «دستار» است که بر سر میبستند، در حالی که در شهرآشوب لسانی، فوطه معادل «لُنگ» است:
«فوطهفروش بست میان تا به کین ما |
|
در مهر بستهایم میان را چهار جا |
این در حالی است که در شهرآشوب لسانی فوطهدار در حمام کار میکند و به مشتریان حمام فوطه میدهد که پس از استفادة مشتریان، آن را میشوید و در آفتاب خشک میکند. همچنین، او به دست مشتریان طاس میدهد و پس از حمام کردن، روی پاهای مشتریان آب میریزد (ر.ک؛ نصرتی سیاهمزگی، 1394: 404).
همچنین، برخی از حرفهها بهمرور از بین میروند؛ به عنوان مثال، سیفی از «دهقان» نام میبرد، اما بعد از او این قشر به فراموشی سپرده میشود:
«دلبر دهقان که عشقِ اوست کار و بار من |
|
|
|
تخم مهرش کاشتم در دل، از آن شد یار من |
|
برخی از مشاغل هم دیگر به صورت گذشتة آن وجود نداشتهاست؛ مانند تیرگری و سقایی. به عنوان نمونه، سیفی بخاری در شهرآشوبش به تیرگر اشاره دارد (ر.ک؛ همان: 56).
در ایران، نقشگویی، نقّالی، معرکهگیری و شاهنامهخوانی کاری پردرآمد و وسیلة خوبی برای تفریح و وقتگذرانی طبقات متوسط و محروم اجتماع ایران بود (ر.ک؛ راوندی، 1382، ج 6: 535) که به این مسئله در شهرآشوبها پرداخته شدهاست. با بررسی شهرآشوبها میتوان مهمترین مشاغل دورة تیموری را به چند دستة زیر تقسیم کرد:
الف. مشاغل تولیدی و صنعتی
توجه حکومت تیموری به شهرهایی همچون هرات و سمرقند باعث شده بود تا این شهرها به مراکز مهمی از نظر صنعت و بازرگانی تبدیل شوند.
1. خیاطی و بافندگی
خیّاط یا درزی به معنی دوزنده و جامهدوز میباشد. در این دوره، شغل خیاطی و جامهبافی اهمیت خاصی دارد. اهمیت این حرفه از آنجا معلوم میشود که صاحبان این شغل از جمله کسانی بودند که تیمور ایشان را در حملات خود پناه داد و با خود به سمرقند آورد (ر.ک؛ ابنعربشاه، 2008م.: 156). سیفی بخاری دربارة اهمیت این حرفه مینویسد:
«دلبر درزی که شد دیوانة رویش پری |
|
دوختند از بهر او گویا قبای دلبری |
2. رنگرزی
یکی دیگر از مشاغل تولیدی و صنعتی در این عصر، رنگرزی است. سیفی میگوید که رنگرز در کار خود مهارت خاصی دارد و هنگامی که لباسها را رنگ میکند، انگار که لباسها را تازه خریدهاست. همچنین، اشاره دارد که رنگرز از رنگهای متنوع و شادی استفاده میکرد (ر.ک؛ همان: 29).
3. سفالسازی، کاشیکاری و گیوهدوزی
تارک شیرازی در شهرآشوب خود گیوهدوز و نحوة کار او را بسیار زیبا توصیف میکند:
«خوب است تاجدوز به خوبی یگانه است |
|
شمعی است برفروخته، تاجش زبانه است |
از مهمترین اصناف و حرفههای دیگری که در شاخة مشاغل تولیدی و صنعتی محسوب میشوند و در شهرآشوبها به آن پرداخته شدهاست، میتوان به معماری، گچکاری، پارچهبافی، ابریشمبافی، کفاشی، نجاری، هنر چوب و... اشاره نمود.
ب. مشاغل تجاری
از دیرباز شالودة اقتصاد یک جامعه با بازارها تعیین میشد که به عنوان ستون نظام اجتماعی محسوب میشدند. در بازارها، حرفهها و پیشههای گوناگونی وجود داشت که با بررسی شهرآشوبهای این دوره، میتوان از مهمترین شغلهای تجاری زیر اشاره کرد:
1. عطاری
یکی از مشاغل مهم تجاری در عصر تیموری شغل عطاری میباشد. خواندمیر در وصف عطار مینویسد:
«ای گشته هوای کوی تو عطرفشان |
|
از نکهت خلق تو معطر دل و جان |
2. بقالی
شغل دیگری که در زیرمجموعة مشاغل تجاری باید به آن اشاره کرد، بقالی است. ابواسحاق شیرازی اشاره میکند که در مغازة بقال، محصولاتی مثل خرما، ارده و کنجد، به ویژه در فصل تابستان بهفور دیده میشود:
«فصل تاسع، قدمی نِه به دکان بقال |
|
کام خود از رطب و اردة کنجد بردار» |
*****
«ترازو در کف بقال و من در صورتش حیران |
|
|
|
بیا ای مشتری بنگر قمر در خانة میزان» |
|
ج. مشاغل خدماتی
در این دوره، شغلهایی هم بودند که جنبة خدماتی داشتند و حکومت نظارت زیادی بر آنان داشت که از مهمترین اصناف خدماتی، میتوان به نانوایی، قصابی، آشپزی و صرافی اشاره نمود. شاید مهمترین و بهترین منبع در باب طباخی دورة تیموری، کلیات ابواسحاق اطعمه باشد که خود شهرآشوبی در ادبیات فارسی است. او در نیمة دوم سدة هشتم هجری قمری در شیراز متولد شد. چون به شغل پنبهزنی مشغول بود، به حلاج معروف شد. شیخ ابواسحاق اشعار خود را در احوال انواع اغذیه و خوراکیها سرودهاست و به همین سبب او را «اطعمه» لقب دادهاند:
«از شوق آب رکنی و ذوق برنج زرد |
|
همچون قلندران به مصلی نشستهام |
از محتوای اسناد و نسخههای خطی دورة تیموری چنین برمیآید که برخی از این حرفهها و مشاغل یک رئیس داشتند؛ به عنوان نمونه، استاد شمسالدّین محمد به ریاست نقارهچیان، غسالان، فصادان، غربالسازان، حمامیان، سرتراشان و دلاکان منصوب شده بود (ر.ک؛ کیوان، 1392: 96).
د. مشاغل دولتی
1. نهاد حسبه و محتسبگری
نهاد حسبه از مهمترین نهادهای دینی در سطح جامعه بود که از همان آغاز حکومت اسلام در مدینه مورد توجه پیامبر(ص) قرار گرفت و آن حضرت برای بررسی اوضاع بازار، افرادی را بر این کار گماشت و بعدها خلفای راشدین، بهویژه شخص امام علی(ع) به کنترل بازار و قیمتها نظارت داشتند. در واقع، محتسب از سوی امام، خلیفه یا نایب وی برای نظارت در احوال رعیت و بازبینی کارها و مصالح آنان تعیین میشد (ر.ک؛ ابناخوه قرشی، 1360: 9). از شروط محتسب این بود که از اموال مردم چشم برگیرد و از کسبه و پیشهوران هدیه و رشوه قبول نکند؛ به عبارت دیگر، محتسب وظیفة مراقبت در صحت کار پیشهوران و اصناف شهرها و حسن رفتار اجتماعی مردم آنجا را بر وفق حکم شرع بر عهده داشت (ر.ک؛ رجبزاده، 2535: 244).
یکی از دیوانهایی که در این دوره بر بازار و معاملات تجاری آن نظارت داشت، دیوان حسبه بود. خواندمیر در نامة نامی دربارة اهمیت این شغل مینویسد:
«ای گشته به کار دین امین همه کس |
|
دین داری تو گشته یقین همه کس» |
مقام محتسب در عصر تیموری وظایف و اختیارات خاصی داشت که برای آگاهی از فرمانهای حکام تیموری به منظور انتصاب محتسب میتوان به کتاب شرفنامة خواجه عبدالله مروارید مراجعه نمود (ر.ک؛ بیانی کرمانی، بیتا: 3).
2. نقابت
از مشاغل دولتی دربار تیموری، نقابت است که افرادی از سادات به منظور حفظ حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش به این منصب گماشته میشدند. نیاوردی در احکامالسلطانیه بر این عقیده بود که منصب «نقابت» برای صیانت از حقوق سادات شکل گرفتهاست (ر.ک؛ نیاوردی، 1996م.: 121). خواندمیر در این زمینه مینویسد:
«ای مرجع سادات جهان در کامت |
|
وی واقف اسرار دل آگاهت» |
از گفتة خواندمیر روشن میشود که یکی از وظایف نقیب، بررسی اعتبار شجرهنامة سادات بودهاست؛ چنانکه فرمانی که از سلطان حسین بایقرا برای انتصاب عبدالله مروارید کرمانی به عنوان نقیب هرات وجود دارد، خود گواه درستی این مطلب میباشد. به نظر میرسد که میان وظیفة مذهبی و دینی نقیب از یک سو و وظیفة صنفی او از سوی دیگر پیوندی بودهاست، به گونهای که برخی منابع، نقیب را سرپرست استادان حرفهها میدانند.
در کنار این حرفههایی که به آنها پرداختیم، حرفهها و صنعتهای دیگری هم در شهرآشوبها وجود دارند که از مهمترین این شغلها میتوان به اسلحهسازان، چیتسازان، قنادی، حلوایی، کلهپزی، کبابی، قهوهچی، حمامی و رمالی اشاره نمود.
هـ . شغلهای مربوط به کتابت
در برخی از ادوار، بهویژه سدة هشتم هجری به بعد، کاتبان به عنوان صنفی از اصناف پیشهور شناخته میشدند. شاید به همین سبب است که در شهرآشوبهای قرن نُهم و بعد از آن، به صنف کاتب توجه خاصی شدهاست (ر.ک؛ مایل هروی، 1372: 733)؛ به عنوان مثال، لسانی شیرازی مینویسد:
«موی مه کاتب که بُتی عشوهدِهَ است |
|
چون خط معقلی گره بر گره است |
1. صحافی
صحافی که شامل چندین صنف از جمله مطلاّکاری، مجلّدی، باسمهچی، خاتمکاری، طلاکوبی و کاغذسازی بود، همراه هنر خوشنویسی، تذهیب و جلدسازی در عصر تیموری بسیار رونق یافت. از این رو، در شهرآشوبهای این دوران، آگاهیهای زیادی دربارة این حرفهها بهدست میآید. در این دوره، صحاف علاوه بر تسلط بر فنّ تجلید، از دیگر هنرهای این عصر، مانند ابریسازی، مقواسازی، تذهیب و خوشنویسی آگاه بود. صحافی در عصر تیموری به عنوان یک صنف از پیشهوران بازار شناخته میشد. حتی برخی از صحافان در کتابخانههای دولتی به صحافی و جلدسازی هم اشتغال داشتند (ر.ک؛ مایل هروی، 1372: 691). خواندمیر در نامة نامی دربارة منزلت و جایگاه صحافی مینویسد:
«لفظ ششم از سطر سوم در تحریر صحف که به صحافان و مجلدان از آن حیثیت که به صحف آسمانی و کتب اشرافِ افرادِ انسانی متعلق است، اشرف حِرَف و صنایع است و امتیاز ایشان از سایر پیشهوران دوران... در سطر اتفاق افتاد و هو الهادی إلی سبیل الرّشاد» (خواندمیر، بیتا، الف: 109).
به نظر میرسد کار صحافی در قرن نُهم به دو صورت انجام میگرفت. اول اینکه صحافان در کتابخانهها به هنر صحافی مشغول بودند و دوم اینکه حرفة صحافی مانند دیگر پیشهها در بازار و به صورت دکان کار خود را انجام میداد که میتوان به بازار صحافان شهر یزد اشاره نمود (ر.ک؛ جعفری، 1338: 196).
2. تجلید و تذهیب
هنر تجلید و تذهیب از دیگر مشاغل مهم ایران در قرن نُهم هجری بهشمار میرود. به دلیل توجه دولت تیموری به هنر، هنر صحافی و تجلید از نظر تکنیکی و استفاده از نقوش تزئینی به اوج شکوفایی خود رسید. مجلدان نیز که محور اصلی کارشان بر تجلید کتاب بود، در قرن نُهم هجری به عنوان صنفی از اصناف پیشهوران شناخته میشدند. به همین دلیل است که در شهرآشوبهای این قرن از آنان مانند دیگر اصناف یاد شدهاست. سیفی بخارایی در وصف مجلدان هرات مینویسد:
«لاله رخسار مجلد چون قلم ز آتش کشید |
|
مینهد بر سینه داغم تا چه نقش آرد پدید |
این شعر اشاره دارد که جلدسازان با نقاشان همکاری تنگاتنگی داشتند و شیوههای جدیدی در هنر جلدسازی دورة تیموری آفریدندکه یکی از مهمترین خصوصیات هنر جلدسازی، استفاده از سرطبل در جلد است و علت اینکه از این سرطبلها استفاده میشد، این بود که اوراق کمتر آسیب ببیند (ر.ک؛ سیفی بخاری، بیتا، ب: 38). در واقع، هنر کتابآرایی در این دوره با بهکارگیری جلدهای سوخت و زرکوب مراحل تکامل را طی کرد و آثار گرانبهایی بر جا گذاشت. زرکوب کسی است که ورق طلا و نقره را به سبب تذهیب و تزیین نسخه یا جلد و یا قطعات مرقعه بهکار بندد (ر.ک؛ مایل هروی، 1372: 669):
«زرکوب من آن که دادِ بیداد دهد |
|
در ضعف چو ترک هستیم داد دهد |
3. خطاطی
از دیگر مشاغل پراهمیت در دورة تیموری، خوشنویسی و خطاطی است که جایگاه والایی داشت. این اهمیت از آنجا ناشی میشود که خوشنویسان با نگارش اخبار، شرح وقایع را در زمان اندکی به سایر نقاط میفرستادند و حتی برخی از آنان در جنگها هم شرکت داشتند و حوادث و وقایع جنگها را ثبت میکردند؛ چنانکه در ظفرنامة یزدی آمدهاست:
«بپرداخت منشی صاحبهنر |
|
بسی نامه در باب فتح و ظفر |
بیشک به دلیل اهمیت فزایندة خطاطی در عهد تیموری، این حرفه چنان در میان دربار رونق و اعتبار یافت که برخی از استادان خطاط به جایگاههای بزرگ مذهبی مانند صدارت دست پیدا میکردند (ر.ک؛ نظامی باخرزی، 1357: 317) و شاید به همین سبب است که سیفی بخاری دربارة خطاط مینویسد:
«خطاط من که عشوة بسیار میکند |
|
گویی همیشه مشق همین کار میکند |
5. دستیابی به اطلاعات و آگاهیهای سیاسی و دیوانی
از دیگر کاربردهای مهم شهرآشوبها در حوزة تاریخنگاری، دستیابی به اطلاعات و آگاهیهای سیاسی و دیوانی است که میتوان از خلال مطالعة آنان به اطلاعات اقتصادی و اجتماعی فراوانی دست یافت؛ به عنوان مثال، تارک شیرازی در شهرآشوب خود دربارة کم شدن آب رکنآباد اشاراتی دارد:
«تارک سخن تر روانست |
|
خشک است به نزدش آب رکنی» |
همچنین، لسانی شیرازی از خِرَد و دانش مردم تبریز یاد میکند:
«تبریز که گشت ساحتش مغتنم است |
|
بستان بهشت بیوجودت عدمست |
یکی از نکات برجسته در شهرآشوبها، اطلاعات دیوانی آنهاست و از مهمترین شهرآشوبهایی که میتوان با مطالعة آن به اطلاعات دیوانی آن دوره دست یافت، نامة نامی خواندمیر میباشد. از آنجا که خود خواندمیر از منشیان درباری بود، با دیوانسالاری کاملاً آشنا بود و این اطلاعات او بسیار میتواند کمک شایانی برای درک مناصب این عصر به ما نماید. یکی از منصبهایی که وی اشاره دارد، جایگاه منصب صدارت در عهد تیموری است. خواندمیر اشاره میکند که در امور دینی و مسائل حقوقی همه باید زیر نظر صدر عمل میکردند (ر.ک؛ خواندمیر، بیتا، الف: 130 آـ131 ب).
نتیجهگیری
در این پژوهش بیان شد که شهرآشوبها ایفاگر نوعی بیان، محیط اجتماعی، اصناف و حرفهها و در بعضی موارد، شهرها و افراد هستند که میتواند اطلاعات ناب و بکری از اوضاع اجتماعی و تاریخی شهرها، اصناف و طبقات یک دورة تاریخی در اختیار ما قرار دهد. به همین سبب، این مقاله کوشید تا جایگاه تاریخ محلی منظوم را با تأکید بر شهرآشوبها بررسی نماید و نشان دهد شهرآشوبها به عنوان یکی از اشکال تاریخنگاری محلی میتواند خلأها و کاستیهایی را پر نماید که در کتابها و منابع تاریخی وجود دارد؛ زیرا با بررسی این شهرآشوبها به این نتیجه رسیدیم که برخی از مشاغل یا طبقات اجتماعی از بین رفتهاند و یا حرفههای جدیدی بروز و ظهور نمودهاند. بنابراین، میتوان از شهرآشوبها به عنوان گنجینهای یاد کرد که در آن علاوه بر تاریخ اجتماعی، میتوان به جامعهشناسی شهری، روانشناسی اجتماعی و دیگر خصوصیات یک دورة تاریخی پی برد. چنانکه با مطالعه در شهرآشوبهای عصر تیموری به اطلاعاتی دربارة اقشار و صاحبان صنایع دست یافتیم که شاید در هیچ یک از کتابهای تاریخی مشاهده نشود. این شهرآشوبها علاوه بر فواید ادبی و شعری ضمن بیان محترفه و پیشهوران دورة تیموری، پارهای از اصطلاحات و لغاتی را ذکر میکنند که بسیار مفید و جامع میباشد. همچنین، اطلاعات بسیار مفیدی در باب دیوانسالاری دورة تیموری ارائه میدهند که نسبت به اطلاعات کتابهای دیگر در این زمینه کمنظیر است. از این رو، این تحقیق نشان داد که میان ادبیات از جمله شهرآشوبها و اوضاع اجتماعی ارتباطی عمیق است.