تنازع گفتمانی گفتمان روشنفکری و گفتمان سیاسی در تعیین مؤلفه‌های ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی با تکیه بر ادبیات جنگ/ دفاع مقدس

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

2 دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ایران

چکیده

مروری کلی بر ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی، نشانگر تغییر و شکل‌گیری گفتمان جدیدی در عرصۀ نقد و آفرینش اثر ادبی است. با توجه به اینکه این ادبیات، در نتیجه تنش موجود میان دو گفتمان سیاسی و روشنفکری از نظم گفتمانی خاص خویش برخوردار می‌شود، موضوع پژوهش حاضر، تحلیل تنش شکل گرفته میان گفتمان سیاسی مسلط و گفتمان روشنفکری در عرصه نقد آثار ادبی برای تعیین مؤلفه‌های ادبیات سیاسی داستانی دورۀ انقلاب اسلامی در قالب داستان انقلاب اسلامی و داستان جنگ/ دفاع مقدس براساس نظریه تحلیل گفتمان از دیدگاه لاکلاء و موف است. تحلیل نزاع گفتمانی، می‌تواند چرایی و چگونگی طی شدن مسیر ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی را برای رسیدن به شکل موجود تفسیر کند. خوانش متون نقد حاکی از آن است که به طور کلی، دال مرکزی جنگ و انقلاب اسلامی در گفتمان روشنفکری به‌مثابه فرم و ادبیت ادبیات است، اما در گفتمان سیاسی به‌مثابه محتوا و بار ایدئولوژیک ادبیات تلقی می‌شود. مفصل‌‌بندی متفاوت این دو گفتمان از هویت ادبیات شکل گرفته پس از انقلاب اسلامی و جنگ در قالب دال‌های شناوری از قبیل عنوان نوع ادبی، شخصیت، طرح، انگاره، زمان داستان، مکان وقوع و در نهایت کارکرد داستان قابل بررسی است. همچنین به‌موازات حدّت، شدت و جدیت ادبیات وابسته به گفتمان روشنفکری در تعیین مؤلفه‌های اثر داستانی و به‌کارگیری آن‌ها برای به حاشیه‌رانی گفتمان ادبیات دفاع مقدس، ادبیات وابسته به گفتمان سیاسی نیز به تئوریزه‌ کردن مبانی داستانی دفاع مقدس و تجدیدنظر در معیارهای موجود نقد ادبی و معرفی معیارهای جدید برای اثر داستانی روی آورده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Discursive Antagonism of Intellectual Discourse and Political Discourse in Determining the Components of Fictional Literature after the Islamic Revolution Based on the Literature of War / Holy Defense

نویسندگان [English]

  • Abbas Ali Vafaei 1
  • Marzieh Atashipoor 2
1 Professor of Persian Language and Literature, Allameh Tabatab’i University, Tehran, Iran
2 Ph.D in Persian Language and Literature, Institute of Islamic Culture and Thought, Tehran, Iran
چکیده [English]

A general overview of the fictional literature after the Islamic Revolution reflects the transformation and formation of a new discourse in the field of critique and creation of literary work. Given that this literature, as a result of the tension between the two political and intellectual discourses, it has its own discourse order. The subject of this paper is the analysis of the tension formed between the dominant political discourse and the intellectual discourse in the field of literary criticism for determining the components of the historical political literature in the period of the Islamic Revolution in the form of the story of the Islamic Revolution and the story of war / Holy Defense based on discourse analysis theory from the perspective of Laclau and Mouffe. Because the analysis of discursive antagonism can explain why and how the path of the fiction literature after the Islamic Revolution is interpreted to achieve the present form, readings of criticisms suggest that in general, the nodal point of war and the Islamic revolution in the intellectual discourse as form and literacy of literature, but in political discourse it is considered as the content and ideological burden of literature. The different articulation of the two discourses is based on the identity of the literature formed after the Islamic Revolution and the war, in the form of floating signifiers such as literary type, character, plot, idea, story time, place of occurrence, and eventually the work of the story can be checked. Also, in light of the acuteness and severity of literature related to intellectual discourse in determining the components of the fiction effect and their application to marginalization of the Holy Defense literature discourse, the literature related to political discourse also has turned to theorize the Holy Defense fiction basics and revise the existing criteria Literary criticism and the introduction of new criteria for the fiction effect.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Fictional literature after the Islamic Revolution
  • Intellectual discourse
  • Political discourse
  • Fictional literature of war /Holy Defense
  • Discourse order
  • Discursive antagonism
  • and Laclau and Mouffe

از شاخه­های متمایز فرهنگ انقلاب اسلامی، ادبیات انقلاب اسلامی است؛ ادبیاتی که پیش از انقلاب اسلامی در شکل­گیری و پس از انقلاب در دوام و قوام آن، نقش­های فراوان داشته و دارد، قطعاً خود مدیون و متأثر انقلاب اسلامی نیز است. بررسی ادبی حکایت از آن دارد که ادبیات داستانی در سه چهار دهه اخیر، سبک و سیاق جدیدی را برای خود برگزیده و در قالب و محتوا، نوآوری‌ها و شکوفایی‌های خاص خود را داشته است. به نظر می­رسد آنچه بیشتر باید مورد بررسی قرار گیرد تعامل ادبیات داستانی و انقلاب اسلامی است. به عبارت دیگر، تحولات نثر داستانی معاصر، شکل­گیری فضای ادبی- سیاسی جدیدی است که می­توان از آن به عنوان یک گفتمان یاد کرد. تأکید بر گفتمانی بودن تحولات ادبی- سیاسی متأثر از نگاه فوکو به قدرت است که زبان، علم و گفتمان را حاوی قدرت می­داند؛ زیرا زبان و گفتمان حاصل نظمی اجتماعی است که خو را بر گوینده، تحمیل می­کند. این نظم، مانند نظم موجود در دیگر زمینه­ها (علوم، اقتصاد و...) حاصل کارکرد اجتماعی قدرت است
(فوکو، 1378: 10 و 15 و ضیمران، 1389: 27).

مفهوم گفتمان تأکید بر فرآیندهای اجتماعی دارد که مولد معنا است (عضدانلو، 1380: 17). شباهت میان زبان گفتاری و نوشتاری به اندازه­ای است که بتوان هر گفتار و نوشتار را در مبحث کلی گفتمان قرار داد (وندایک، 1389: 19). در واقع متن یا گفتمان نوشتاری مجموعۀ بزرگی از انواع گفتمان­ها است که گزارش­های خبری در روزنامه­ها، مقاله­های محلی، داستان­ها، کتاب­های درسی و تبلیغات از جمله آن‌ها محسوب می‌شوند (همان: 26).

گفتمان در قالب متن، خود را به خواننده می‌نمایاند و متن را از معنایی هدفمند و منسجم بهره‌مند می‌سازد؛ «متن هویت محتوایی و معنایی خود را که در جهت هدفی خاص و منسجم شکل گرفته، مدیون گفتمان است» (شعیری، 1392: 45).

از دیدگاه سیمپسون نیز تلقی ادبیات به‌منزله گفتمان موجب می‌شود متن ادبی میان روابط استفاده‌کنندگان زبان (اعم از روابط گفتاری و روابط مبتنی بر آگاهی‌های ایدئولوژیک) و وظایف اجتماعی آن‌ها نقش میانجی را بازی کند و از این طریق خود به نوعی کنش یا فرآیند تبدیل شود (آقاگل‌زاده، 1386: 24).

یادآور می‌شود گفتمان جنگ، سرمایه کلامی مهمی در سه دهه گذشته بوده است؛ «این سرمایه کلامی دارای ساختار گفتمانی ویژه­ای است که پس از بیرون رفتن همه گروه­های معارض با نظام، همچنان محفوظ مانده و حتی با پایان یافتن جنگ به عنوان یک نظام گفتاری حضور یافته است و حتی تحولات گفتاری در ایران تا حدودی همسو یا در واکنش به این گفتمان صورت­بندی شده است... به گونه­ای که حتی با پایان جنگ تحمیلی، جامعه همچنان به آن وابسته است به طوری که به واسطه آن تولید مشروعیت می­کند یا به خاطر آن، کسانی را مشروعیت­زدایی کرده و کسانی را مشروعیت می­بخشد» (عظیمی، 1389: 2). این مشروعیت­بخشی کماکان در فضای ادبی وجود دارد.

گفتمان جنگ و به تبع آن ادبیات جنگ بسیار پیچیده و دارای عناصر گسترده­ای است که گاهی میل به بازتولید و گاهی میل به گسیخته شدن و مقاومت در آن­ها نمایان است.

 

1. بیان مسأله

عواملی چون عدم‌تمرکز نویسندگان بر یک موضوع خاص، وجود پراکندگی در کانون‌های رهبری ادبی و تنوع در گرایش‌های اجتماعی قهرمان‌های داستان‌ها از یکسو به‌لحاظ فرهنگی زمینه را به‌آهستگی برای ظهور و بروزیک گفتمان جدید ادبی فراهم‌آورد و از سوی دیگر، وقوع جنگ تحمیلی و شکل‌گیری وحدت حماسی میان مردم و همدلی ملت و دولت با یکدیگر در پی حمله رژیم عراق و اشغال خاک کشور، ایران پس از انقلاب را در موقعیتی بحرانی و پیچیده‌ قرار داد که خود به پیدایی گفتمانی جدید به نام «گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس» منجر شد.

ادبیات انقلاب اسلامی به واسطه هویت خود که در مبادی خویش، متکی بر ایدئولوژی اسلامی است از یک سو و از سوی دیگر به واسطه تاریخچه وقوعی آن در مقطعی پس از انقلاب، ادبیاتی متأثر از ایدئولوژی است (شاکری، 1395: 433)؛ زیرا بعد از انقلاب اسلامی، ضرورت طرح و دفاع از ارزش‌هایی که در عرصه اجتماعی، پیروزی‌های خود را تثبیت کرده بودند در عرصه فرهنگ نیز مطرح می‌شود به طوری که اکبری شلدره‌ای تأکید می‌کند «بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی، تغییر جریان و خط سیر فکری نویسندگان و هدایت آنان به این سو بوده است (1382: 139). از این رو، بیشتر آثار دهۀ نخست بعد از انقلاب اسلامی، نگرشی مکتبی و از سر تعهد دارند (رادفر، 1373: 186). به نظر می­رسد نویسندگان روشنفکر بعد از انقلاب اسلامی، دچار نوعی دوگانگی می­شوند؛ از به جریان افتادن به سرعت یک نهضت سیاسی، احساس خشنودی می­کنند، اما در عین حال با بسیاری از مظاهر آن نهضت، احساس بیگانگی می­کنند. این دو گانگی به ویژه در آن بخش از ادبیات روشنفکری بعد از انقلاب اسلامی خودش را نشان می­دهد که آرمان سیاسی، عهده­دار محتوای ادبی می­شود (قیصری، 1373: 239)؛ زیرا عامل زمان و حاکمیت سیاسی، همواره به عنوان نیرویی کنترل‌کننده، سوژه­های نویسندگان را تحت تأثیر قرار می­دهد (حنیف، 1373: 90). فوکو در مورد شیوه نظارت بر گفتمان معتقد است که بحث بر سر چیره شدن بر قدرت­های موجود در گفتمان­ها یا دفع خطر ظهور رویداد نهفته در آن نیست، بلکه بحث سر این است که شرایطی برای کاربستِ آن‌ها تعیین شود و برای افرادی که آن گفتمان­ها را در اختیار دارند، قواعدی وضع شود و بدین­سان اجازه داده نشود که هر کسی به آن گفتمان­ها دسترسی داشته باشد (فوکو، 1378: 35-34).

با توجه به رویکرد دینی نظام جمهوری اسلامی، زمینه برای رشد آثار موافق و تثبیت‌کننده ارزش­های نظام در ادبیات بیش از پیش فراهم می­شود و با لزوم تولید فرهنگی در چارچوب نظام اسلامی و در نتیجه حمایت دولتی از این آثار، کم کم زمینه ایجاد تنش میان دو گفتمان روشنفکری و گفتمان مسلط در آثار ادبی، فراهم می­شود. در نتیجه برای نویسندگان موافق هر دو گفتمان، نوشتن به منزله نوعی عمل سیاسی، کارکرد می­یابد. به عبارت دیگر، ادبیات، عرصه­ای خنثی نیست و خواسته یا ناخواسته محمل ایدئولوژی است و جهت­گیری اجتماعی دارد. با این اوصاف ادبیات ممکن است همسو با گفتمان مسلط و مرکزی و در جهت تقویت روایت­های کلان فرهنگی عمل کند و یا ممکن است همسو با گفتمان­های مغلوب و حاشیه­ای جنبه­هایی از اعتراض یا مقاومت را به نمایش بگذارد (تندروصالح، 1382: 80).

از دید مطالعات فرهنگی، ادبیات همراه با سایر محصولات فرهنگی به‌طور عمده شکلی از ایدئولوژی تلقی می‌شود. تری ایگلتون[1] با نظر به همین تلقی از ادبیات اشاره می‌کند که «اثر ادبی نه چندان با آنچه می‌گوید، بلکه با آنچه نمی‌گوید به ایدئولوژی مربوط می‌شود» (61:1383). البته در توجیه ضرورت ادبیات، نباید آن را وسیله انتقال مفاهیم که وسیله ایجاد نگرش­هایی در قبالِ مفاهیم دانست (اسکولز[2]، 1387: 27).

 موضوع پژوهش حاضر، تحلیل تنش شکل گرفته میان گفتمان سیاسی مسلط و گفتمان روشنفکری برای تعیین هویت و مؤلفه­های ادبیات سیاسی داستانی دوره انقلاب اسلامی در قالب داستان انقلاب اسلامی و داستان جنگ/ دفاع مقدس با تأکید بر دیدگاه نویسندگان و منتقدان وابسته به هر دو گفتمان است.

2. ضرورت و اهمیت پژوهش

 با توجه به اینکه ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی در نتیجه تنش موجود میان دو گفتمان سیاسی و روشنفکری از نظم گفتمانی خاص خویش برخوردار می­شود که نظمی موافق یا مخالف با گفتمان مسلط سیاسی است، تحلیل نزاع گفتمانی، می­تواند چرایی و چگونگی طی شدن مسیر این ادبیات را برای رسیدن به شکل موجود تفسیر کند؛ چراکه نویسندگان و منتقدان وابسته به هر دو گفتمان از منظر همین نظم، جامعه ادبی را با خود همراه می‌کنند و می‌کوشند اثر ادبی، معیارهای نقد آن و نیز فضای ادبی‌ای که اثر ادبی در آن منتشر خواهد شد را با توجه به نظام معنایی خویش مفصل‌بندی کند.

 

3. پیشینه پژوهش

 «ادبیات داستانی جنگ در ایران» (سعیدی، 1395)، «جنگ از سه دیدگاه»
(حنیف، 1386)، «تفنگ و ترازو: نقد و بررسی رمان­های جنگ» (سلیمانی،1380) و «جستاری در اصطلاح­شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس» (شاکری، 1394) ازجمله آثاری هستند که به بیان دیدگاه­های متفاوت درباره ادبیات داستانی به‌خصوص داستان جنگ پرداخته­اند.

«سیاست نوشتار: پژوهشی در شعر و داستان معاصر» (تلطف، 1394) و «منادیان قیامت: نقش سیاسی و اجتماعی ادبیات در ایران معاصر» (قانون­پرور، 1395) ازجمله مهم­ترین کتاب­هایی هستند که تقابل گفتمان روشنفکری با گفتمان مسلط سیاسی را درباره ادبیات مطرح کرده­اند. همچنین «بازتاب سیاست در ادبیات داستانی ایران از سال 1376 تا پایان آبان­ماه 1383» (گودرزی، 1386) و مقاله «نقد ادبی ایدئولوژیک: مروری بر ادبیات روشنفکری و مکتبی ایران» (قیصری، 1373) در شمار آثاری هستند که موضوع اصلی آن‌ها رابطه متقابل این دو گفتمان در شکل­گیری در ادبیات داستانی معاصر است. بنابراین، می­توانند به عنوان پیشینه این پژوهش در نظر گرفته شود. بررسی این تنازع از منظر نظریه تحلیل گفتمان لاکلاء و موف[3] نخستین بار است که صورت می­گیرد.

 

4. تحلیل گفتمان

گفتمان به همه چیز در چارچوب نظام معنایی، مفهومی خاص می‌بخشد؛ مفهومی که مختص همان نظام معنایی است. از این رو، ممکن است یک فعل، سخن، نهاد و... در دو گفتمان جدا از هم، معنایی متفاوت و حتی متضاد داشته باشند. گفتمان، مفصل‌بندی مجموعه‌‌ای منسجم از افراد، مفاهیم و واژگان است که حول یک دال برتر قرار گرفته‌اند و به زندگی انسان معنا می‌دهند (کسرایی و پوزش شیرازی، 1388: 342). به عبارت دیگر، معانی و مفاهیم نه از درون زبان، بلکه از درون اعمال تشکیلاتی و ارتباطات اجتماعی- سیاسی (قدرت) ناشی می­شوند. همین که کلمات و مفاهیم در درون گفتمان‌های مختلف گسترش پیدا می­کنند، معنا و تأثیرخود را تغییر می­دهند
(عضدانلو، 1375: 49-48).

گفتمان در نظریه لاکلاء و موف را می­توان ساختن، تعامل، چانه­زنی بر سر واقعیت به وسیلۀ ابزارهای زبانی دانست. ایده کلی نظریه گفتمان این است که پدیده‌های اجتماعی هرگز تام و تمام نیستند و معانی هیچ‌گاه نمی‌توانند برای همیشه تثبیت شوند. از این‌رو، همواره راه برای کشمکش‌های اجتماعی بر سر تعاریف جامعه و هویت باز است که این خود آثار اجتماعی متعددی به همراه دارد. وظیفه تحلیلگران گفتمان، نشان‌ دادن چرایی و چگونگی ظهور و بروز این کشمکش‌ها برای تثبیت معنا در تمام سطوح امر اجتماعی است (یورگنسن و فیلیپس[4]، 1391: 54-53).

 5. گفتمان در دیدگاه لاکلاء و موف

 از نظر لاکلاء و موف، هر متنی که تولید می­شود در شرایط گفتمانی ویژه و با درجاتی متفاوت از انتخاب و در نسبتی با/از قدرت تولید می­شود و با همین درجات متفاوت نیز در اختیار خواننده قرار می­گیرد (موسوی و دیگران، 1393: 140). همچنان که واقعیت اجتماعی ناب وجود ندارد، گفتمان خنثی و بی‌طرف وجود ندارد و با گفتمان­­ها یا متن‌های وابسته به شخص یا جناح خاص، ایدئولوژی خاص و فرهنگ خاص و... روبه‌رو هستیم (بهرام­پور، 1379: 50). مفهوم «گفتمانگونگی» و «نظم گفتمانی» در تحلیل گفتمان لاکلاء و موف، حلقه اتصال معنادهی و گفتمان است؛ از یک سو، خلق معنا، یک فرآیند اجتماعی و شامل تثبیت معنا است و ما پیوسته از طریق قرار دادن نشانه‌ها در شبکه روابط نشانه‌های دیگر، تلاش می‌کنیم معنایشان را تثبیت کنیم. این کار در درون یک گفتمان از طریق طرد دیگر معانی احتمالی آن نشانه صورت می‌گیرد. این معانی طرد شده به حوزه‌ای از گفتمان رانده می‌شوند که آن را «گفتمانگونگی» می‌نامیم (سلطانی، 1391: 78-70). از سوی دیگر، لاکلاء و موف گفتمان را تثبیت نسبی معنا می‌دانند در حالی که میدان گفتمان را به هر معنای بالفعل یا بالقوه خارج از یک گفتمان خاص اطلاق می‌کنند. بعدها یورگنسن و فیلیپس مفهوم «نظم گفتمانی» فرکلاف[5] را به این دو مفهوم اضافه کردند که منظور از آن فضای اجتماعی‌ای است که قلمرو واحدی را با گفتمان‌های متفاوت تحت پوشش قرار می‌دهد و هر یک از این گفتمان‌ها تلاش می‌کنند آن قلمرو را به روش خاص خودشان معنادار کنند. بدین ترتیب نظم گفتمانی به گروهی از گفتمان‌ها دلالت دارد که در یک قلمرو اجتماعی واحد عمل می‌کنند؛ چه در تضاد با یکدیگر باشند و چه هماهنگ با هم (1391: 104-102). مفهوم نظم گفتمانی اجازه می‌دهد بتوانیم محدودیت‌هایی که همواره در مقابل تغییرهای ممکن وجود دارند و نیز روابط متقابل میان گفتمان‌های متفاوت را ارزیابی کنیم.

لاکلاء و موف برای تبیین نظریه خود، مفاهیم متعدد و گاه پیچیده‌ای را به‌کارگرفته‌اند که به کمک آن‌ها به‌خوبی می‌توان روابط درون‌ و برون‌گفتمانی گفتمان‌های حاکم بر جوامع را شناسایی و اجزای متعدد پدیده‌های اجتماعی را تجزیه‌وتحلیل کرد؛ «مفصل­بندی» از جمله این مفاهیم است. منظور از مفصل‌بندی، کنشی است که میان عناصر مختلف مانند مفاهیم، نهادها، رفتارها و... چنان رابطه­ای ایجاد می‌کند که هویت اولیه آن‌ها دگرگون شده، هویتی جدید بیابند. از این رو، هویت یک گفتمان در پی رابطه‌ای شکل می‌گیرد که با مفصل‌بندی میان عناصر گوناگون به وجود می‌آید (تاجیک، 1383: 46).

دو مفهوم «دال» و «مدلول» نیز در نظریه لاکلاء و موف نقش کلیدی دارند؛ دال‌ها اشخاص، مفاهیم، عبارات و نمادهای انتزاعی یا حقیقی‌اند که در چارچوب‌های گفتمانی خاص بر معانی معینی دلالت می‌کنند. معنا و مصداقی که یک دال به آن دلالت دارد، «مدلول» نامیده می‌شود. مدلول نشانه‌ای است که با دیدن آن، دال ِمدنظر برایمان معنا می‌شود (کسرایی و پوزش شیرازی، 1388: 343). اما مقصود از دال شناور، دالی است که مدلول‌های متعدد دارد و گروه‌های سیاسی برای انتساب مدلول مطمح‌نظر خود به آن با یکدیگر رقابت می‌کنند. دلیل وجود دال‌های متفاوت برای یک مدلول در گفتمان‌های مختلف به اصل اختیاری ‌بودن رابطه دال و مدلول برمی‌گردد (همان: 344).

همچنین منظور از دال مرکزی، آن گره‌گاه/ بست یا نشانه ممتازی است که سایر نشانه‌ها، گرداگرد آن منظم می‌شوند و معنایشان را از نوع رابطه‌شان با آن اخذ می‌کنند (یورگنسن و فیلیپس، 1391: 57). به بیان دیگر، یک گفتمان از طریق تثبیت نسبی معنا حول دال مرکزی شکل می‌گیرد در حالی که مفهوم دال تهی به وجود خلائی در فضای اجتماعی یا امری غایب، اشاره دارد. دال تهی با بازنمایی وضع مطلوب و آرمانی از خواسته‌های تحقق‌نیافته و بحران‌های متعدد در عرصه سیاسی و اجتماعی پرده برمی‌دارد و زمینه را برای شکل‌گیری گفتمان(های) جدید فراهم می‌آورد (کسرایی و پوزش شیرازی، 1388: 355).

 

6. تحلیل داده­ها در چارچوب مفاهیم نظری

 گفتمان ادبیات داستانی معاصر همواره در ارتباط تنگاتنگی با گفتمان روشنفکری بوده است به همین دلیل به موازات پیدایی سه نسل متفاوت از روشنفکران، پیدایی سه نسل متفاوت از داستان‌نویسان مدرن را شاهد هستیم (طایفی، 1392: 187-174).

با گشایش نسبی فضای سیاسی در ایران از شهریور 1320 به بعد، شاهد ظهور نسل سوم روشنفکران هستیم؛ نسلی که تحت‌تأثیر اندیشه‌های مارکسیستی -با یک چرخش ناگهانی- از ستایش غرب مدرن به ضدیت با آن روی آورد. تلاش برای استقرار یک آرمان‌شهر عدالت‌محور و سوسیالیستی از جمله مهم‌ترین اهداف این دوره به‌شمار می‌رود. گفتمان مسلط ادبی در سه دهه 30، 40 و 50، گفتمان ادبیات متعهد است که تحت‌تأثیر آرمان‌ها، اهداف و ارزش‌های حزب توده شکل گرفته است؛ «ادبیات متعهد، ترویج برابری، عدالت و آزادی بود. بیان استعاری این آرمان‌ها و تمجید از قهرمان‌گرایی و شهادت، قوام‌دهنده اجزای زبانی بیشتر داستان‌ها و اشعار این دوره بود» (تلطف، 1394: 136).

با ارزیابی نوع مواجهه نویسندگان ایرانی با دو پدیده انقلاب و جنگ درمی‌یابیم که نسل چهارم روشنفکران، حاصل بازتولید همان نسل سوم روشنفکران به مدد مفصل‌بندی ارزش‌های ادبیات متعهد به دو شیوه متفاوت است؛ نخست، شیوه‌ای که در آن، گفتمان ادبیات روشنفکر، دال ادبیت را از حوزه گفتمانگونگی ادبیات متعهد به‌عنوان ادبیات مسلط در دهه 50 به‌عنوان دال مرکزی بر‌گزید و آن را برجسته‌ ‌ساخت و متقابلاً، دال‌های انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را در درون این حوزه به حاشیه ‌راند و دوم، بازتولید ادبیات متعهد در گفتمان ادبیات روشنفکری حول دال مرکزی جنگ و انقلاب صورت گرفت. علاوه بر این، وقوع جنگ تحمیلی و شکل‌گیری وحدت حماسی میان مردم و همدلی ملت و دولت با یکدیگر درپی حمله رژیم عراق و اشغال خاک کشور، ایران پس از انقلاب را در موقعیتی بحرانی و پیچیده‌ قرار داد که خود به پیدایی گفتمانی جدید به نام «گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس» منجر شد (حسن­بیگی، 1392: 13)؛ گفتمانی با نویسندگان جوان و اغلب رزمنده که نوشتن را در حکم تکلیف الهی و ادای دین به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می‌دانستند، زیرا نظام جمهوری اسلامی -به‌عنوان نظامی فاقد هر نوع حامی و پشتیبان خارجی- در چنین موقعیتی باید در حوزه فرهنگ و هنر، جبهه تازه‌ای در داخل کشور می‌گشود. این گفتمان تحت حمایت گفتمان رسمی سیاسی توانست در تنازعات میان قدرت و گفتمان ادبی روشنفکری به یک هویت مستقل دست یابد و همچنان به حیات خود ادامه دهد.

همان طور که اشاره شد، ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی به شدت داعیه­دار نقد یا ثبت قدرت بر شیوه­ای از سخن گفتن، فهم و تغییر جهان است. کشمکش میان گفتمان مسلط سیاسی و نویسندگان حرفه­ای/ روشنفکر حاکی از وجود دو عرصه قدرت است و «همان­گونه که نظام­های سیاسی، قدرت خود رابه شیوه­های مختلف نمایان می­کنند، ادبیات و نقد ادبی هم نوعی قدرت است که از طریق تأثیر ایدئولوژیک خود بر مخاطبان (چه در دفاع از وضع موجود،چه در نقد آن) اقتدارش را اعمال می­کند» (گودرزی، 1386: 225).

با توجه به ارتباط نقد ادبی و ایدئولوژی و اهمیت آن در تفسیر و امکان معنادهی به پدیده­ها، تعیین این مسأله که در ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی و جنگ، محل نزاع گفتمان‌های روشنفکری و سیاسی کجا است، موضوعی درخور اعتنا است. جایگاه نمایندگان دو گفتمان یادشده، براساس مهم­ترین دیدگاه­هایی که طرح کرده­اند، قابل تعیین است و می‌توان به یکی از دوگفتمان روشنفکری و یا سیاسی رسمی نسبتشان داد. برای این منظور، برخی از مهم­ترین آثاری که دربارۀ ماهیت ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی به‌خصوص در دهه نخست پرداخته­اند -اعم از یادداشت، گفت‌وگو، مقاله و کتاب- مورد بررسی و مطالعه قرارگرفته است؛ زیرا زمانی می­توان از تولید گفتمان (نقد) در ادبیات داستانی سیاسی سخن گفت که در ارتباط با آن، کتب، مقاله­ها، جزوه­ها، رساله­ها و روزنامه­ها در مقیاس وسیعی تولید شده و به مخاطبان ارائه شده باشد (مهرآیین، 1386: 363).

خوانش متون نقد حاکی از آن است که به طور کلی،دال مرکزی جنگ و انقلاب اسلامی در گفتمان روشنفکری به‌مثابه فرم و ادبیت ادبیات است، اما در گفتمان سیاسی به‌مثابه محتوا و بار ایدئولوژیک ادبیات تلقی می‌شود. مفصل­بندی متفاوت دو گفتمان اشاره شده از هویت ادبیات شکل گرفته پس از انقلاب اسلامی و جنگ در قالب دال­های شناوری از قبیل عنوان نوع ادبی، شخصیت، طرح، انگاره، زمان داستان، مکان وقوع و درنهایت کارکرد داستان قابل بررسی بوده و تفصیل این دو زنجیرۀ دلالتی متفاوت به شرح زیر است:

 

6-1. عنوان نوع ادبی

گفتمان سیاسی، مدلول مقدس را به دال دفاع -و نه جنگ-پیوند می‌دهد و همزمان در خلق اثر ادبی با باورمند بودن به اینکه نوع ادبی جدیدی بعد از انقلاب اسلامی به‌خصوص بعد از جنگ شکل گرفته است، جنبه‌های اعتقادی و فرهنگی انقلاب اسلامی را پررنگ می‌سازد و عنوان ادبیات دفاع مقدس برای این ادبیات برمی­گزیند.

واژه «دفاع» جنبه ایدئولوژیک دارد و دربرگیرنده مفهومی است که دین و شریعت در مورد دفاع مطرح می­کند و به معنای دفاع از حقیقت انسانی و فطرت الهی است؛ «دفاع ما نوعی تقابل با کفر و باطل است» (شاکری، 1395: 432). از نظر مدافعان گفتمان سیاسی، روشنفکران این ایدئولوژی را منحل در انگیزه تجاوز و دفاع در ساحت جغرافیایی معنا می­کنند و دفاع مقدس را مانند جنگ­های دیگر ارزیابی می­کنند
(همان: 435). بدین ترتیب، گفتمان روشنفکری، دال شناور جنگ را در مثبت‌ترین شکل، یعنی جنگ تحمیلی معنا می‌بخشد و در آثار خود بر وجوه تاریخی و سیاسی انقلاب اسلامی تاکید می‌کند.

از آنجا که اهمیت تجربه‌گرایی و تفردگرایی در کنار تلاش برای جهانی‌ کردن فرهنگ بومی از طریق سهیم‌کردن تجربه انسان ایرانی مواجه ‌شده با جنگ -در بدنه ادبیات جهان- از جمله دال‌های مهم گفتمان ادبیات روشنفکری است، این گفتمان به ادبیات جنگ ایران در قالب شاخصه‌های نوع ادبی ادبیات جنگ جهانی می‌نگرد. به نظر کوثری، «ادبیات جنگ را باید به دور از هر گونه داوری ارزشی در نظر گرفت؛ زیرا نسبت ‌دادن برخی اصطلاحات به ارزش‌های مثبت یا منفی از یک‌سو موجب گسترش مقوله‌های مفهومی و از سوی دیگر، مانع بررسی تطبیقی ادبیات جنگ ایران و ادبیات جنگ سایر کشورهای جهان می‌شود و گونه‌شناسی علمی و منطقی و تا حد ممکن جامع آثار ادبی را ناممکن می‌سازد» (کوثری، 1389: 112).

به نظر می­رسد رویکرد نویسندگان موافق گفتمان سیاسی به دفاع مقدس نه جنگ، اغلب ارزش­محور است و در نتیجه اصل جنگ هرگز زیر سوال نمی­رود (سعیدی، 1395: 344)، اما دیدگاه غالب نویسندگان روشنفکر به مقوله جنگ بیشتر از نوع جامعه­محور است و انتقادی.

 

6-2. شخصیت

6-2-1. شخصیت زن

از منظر منتقدان موافق با گفتمان سیاسی، شخصیت زن در آثار این دهه از مرتبه جسمانیت و جاذبه‌های ظاهری به مرتبه‌ای والا ارتقا یافته است. با تغییر دیدِ نویسندگان نسبت به زن در تعداد قابل توجهی از آثار این عرصه، زن توانسته است در مقام و منزلت نزدیک به واقعیِ خود در داستان­ها حضور داشته باشد وچه­بسا چهره تحریف‌شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته وی تا حدودی زیادی نسبت به ادبیات داستانی قبل از انقلاب، تصحیح شود. در این آثار، چهره زنان، چهره‌ای توأم با نجابت و عفت است. حضور زن در محیط و محفل خانواده، بخش عمده‌ای از داستان‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. از این نمونه‌اند: زن به عنوان مادر آگاه یک رزمنده یا یک شهید، زن به عنوان همسر آگاه، صبور و مقاوم یک شهید، زن به عنوان همسر ایثارگر یک جانباز، زن به عنوان خواهر مبارز یک شهید، زن به عنوان یک مجاهد راه خدا، زن همچون یک قدیسه و... (سرشار، 1390: 42-41).

اما گفتمان روشنفکری در نقد آثار ادبی موافق با گفتمان سیاسی، تصویر زن ایرانی را با برجسته­ کردن خصوصیات عاطفی او در پیوند می­یابد و بر این باور است که همواره تصویری از مرد حاضر در تمامی صحنه­های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه در داستان­های جنگی ارائه می‌شود که تمامی نقش­های فعال و پویا به عهده او است (بروجردی، 1373: 67). گفتنی است این امر می­تواند با بسامد پایین حضور قهرمانان زن در داستان­ها به نسبت شخصیت­های مرد، مرتبط باشد (اکبری شلدره­ای، 1382: 166).

                 به موازات نقد جایگاه زنان در آثار ادبیات داستانی دفاع مقدس در آثار نویسندگان روشنفکر، شخصیت­های زن، در شکل روابط زن و مرد و فرهنگ سنتی تردید می­کنند. این داستان­ها به روشنی حالات زن ایرانی مبارزی را تصویر می­کند که در مقابل تسلیم به شرایط مسلط، مقاومت کرده­اند و نشان­دهنده آگاهی آنان به مسائل زنان و مناسبات جنسیتی است (تلطف، 1394: 251-250 و 274).

 

6-2-2. طبقه­بندی شخصیت

 ادبیات انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس با مردم و توده­ها ارتباط دارد؛ بنابراین اکثر شخصیت­ها نیز از دل همین مردم هستند و اغلب در حد یک تیپ اجتماعی باقی می‌مانند و فردیت برجسته­ای ندارند (حدادعادل، 1372: 352) و یک نگاه آرمانی و مطلق­گرایانه در شخصیت­پردازی حداقل در دهه نخست حکم­فرما است
(حنیف و محسن حنیف، 1388: 62).

به نظر می‌رسد، دلیل این امر در وهله نخست به نیاز گفتمان اخیر به ایجاد پیوند و همدلی و وحدت هرچه بیشتر در میان افراد جامعه برگردد؛ چراکه در چنین فضای داستانی، کمتر فضایی برای بروز تفرّد میان اعضای جامعه و تمایز و جدایی آن‌ها از یکدیگر باز است و به جای آن، زمینه‌های تزکیه و تسویه کل افراد جامعه و یکدستی و وحدت هر چه بیشتر آن‌ها با یکدیگر فراهم است. آنچه از این رهگذر آشکار می‌شود، برجستگی کل جامعه در برابر جوامع دیگر است (حق‌شناس، 1390: 57) و این دقیقاً همان چیزی است که گفتمان ادبیات دفاع مقدس در زمان شکل‌گیری اولیه و با توجه به کارکرد ادبیات در بسیج نیروهای مردمی در مقابل دشمن به‌شدت به آن احتیاج دارد. گفتمان ادبیات داستانی دفاع مقدس با این ملاحظه و به منظور تأکید بر جمع‌گرایی و شکستن هرگونه مقاومت در مقابل هژمونی این گفتمان، بیشتر به یکدست­سازی شخصیت­ها در قالب تیپ می­پردازد تا شخصیت­های تفرد یافته. در حالی که گفتمان ادبیات روشنفکری به منظور تأکید بر فردگرایی و ایجاد امکان مقاومت در مقابل هژمونی گفتمان مسلط سیاسی، اگر هم به جنگ بپردازد، بیشتر در قالب حوادث شخصی شخصیتی تفردیافته و چندبعدی در موقعیت جنگی است؛ زیرا از نگاه گفتمان روشنفکری، ماهیت داستان به‌خصوص رمان مبتنی بر فردگرایی، تجربه‌گرایی و بیان دغدغه‌های انسان خاکستری تا انسان آرمانی است.

گفتنی است، جنگ سبب ایجاد تیپی خاص از حیث شخصیت روانی و بعد جامعه‌شناسی در داستان شده است؛ تیپ و شخصیت بسیجی. همچنین روایت حالات شخصی و معنوی افراد در داستان به صورت معجزه، رویا، توسل، امداد غیبی و شفاعت که در ادبیات داستانی کم سابقه بوده است، اغلب در این آثار حضور پررنگی دارد (مدرس­زاده، 1373: 394).

 

6-2-3. شخصیت­پردازی

شخصیت­پردازی انسان­گرایانه در آثار موافق با گفتمان رسمی به این معنی است که انسان موجودی رها در طبیعت نیست و همواره محصول تربیت و پرورش مجموعه ایدئولوژی­های مکتبی و مذهبی است (سلیمانی، 1380: 30). به عبارت دیگر، ادبیات انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس، انسان­گرا است، اما انسان­مدار نیست (حدادعادل، 1373: 349). از این رو، مردم تنها پیروزی رزمندگان را می خواهند و در این میان، آوارگی و بی‌سرپرستی را به جان می­خرند. راه­حلی که نویسنده برای شخصیت در گفتمان ادبی انقلاب اسلامی پیشنهاد می­کند، پیروی از مذهب، پناه آوردن به مقدسات و توجه ویژه به وقایع کربلا است (تلطف، 1394: 219).

در آثار وابسته به گفتمان روشنفکری، مردم اغلب ایثار کرده­اند، اما این سوال در ذهن‌شان جان گرفته که چرا فقط آنان باید ایثار کنند؟ و در آثار انتقادی­تر حتی ازجنگ و موشک خسته­اند (حنیف، 1373: 101). در این آثار، تأکید بر ارزش­های فردی است تا ارزش­های اجتماعی و به طور کلی، جنگ به مثابه امری انسانی که هستی و ابعاد وجود آدمی در آن متجلی شده و شناخت و تحلیل وجود انسان در آن امکان بازیابی می­یابد، دلالت می­یابد (سلیمانی، 1380: 118). خسروی بر این باور است که ادبیات، تنها کشف روابط دیالکتیکی اجتماعی نیست، بلکه فراتر از آن، کشف هستی است و انسان مطرح شده در داستان، انسان فارغ از جزمیت­ها است (تندروصالح، 1379: 102).

بدین ترتیب، بعضی از نویسندگان روشنفکر در دهه نخست انقلاب اسلامی به تأثیر انقلاب و پیامدهای آن در زندگی شخصی افراد می­پردازند و داستان­هایی درون­گرایانه درباره جنبه­های عاطفی و روانی در شرایط جدید نوشته­اند (تلطف، 1394: 207).

در آثار وابسته به گفتمان روشنفکری، شخصیت­های مخالف جنگ، اغلب افرادی تحصیلکرده، خوش­فکر، فداکار و بی‌آزارند و در مقابل شخصیت­های موافق جنگ، افرادی ساده‌اندیش، مردم­آزار، بی‌سواد و دارای عقاید غیرقابل قبول‌اند
(حنیف، 1373: 139).

 

6-3. طرح

6-3-1. شگرد روایی

 تأثیر و اهمیت انکارناپذیر قابلیت دسترسی در برساختن تصور اجتماعی، موجب شده است که سادگی و روانی ساختار، یکی از ویژگی‌های سبکی گفتمان ادبیات داستانی دفاع مقدس، حداقل در دهه نخست باشد. چون همان‌طور که حق‌شناس نیز می‌گوید «اگر قرار است تجربه‌ای مشترک از رهگذر فضاهای خیالین آثار ادبی در همه جا استفاده شود، ساختارش باید ساده و سرراست و عاری از هرگونه نمادپردازی و رمزگونگی باشد» (حق‌شناس، 1390: 61).

باوجود آنکه پیچیدگی شگردهای روایی در آثار ادبی متعلق به گفتمان روشنفکری برای بیان دغدغه‌های قشر متوسط از قابلیت دسترسی و سازگاری این گفتمان می‌کاهد، نویسندگان روشنفکر، چون خود را کاملاً با شرایط سیاسی و اجتماعی هماهنگ نمی­دیده­اند، کوشیده­اند با انتخاب شگردهای روایی پیچیده، داستان را به شعر نزدیک کنند و با ایجاد دنیای وهمی و جادویی، خواننده را به درنگ و تأمل وادار کنند. بنابراین، آثارشان اغلب در زمانه­ای از دست رفته اتفاق می­افتد که دور از دسترس زمانۀ خودشان باشند (اکبری شلدره­ای، 1382: 233).

توجه به شگردهای روایی گذشته برای بازتولید آن الگوها و شگردها در قالب داستان‌های امروزی و ارائه یک الگو یا ساختار روایی متناسب با فلسفه اسلامی از جمله تلاش‌های متولیان گفتمان ادبیات دفاع مقدس برای ایجاد نوعی تصور اجتماعی منطبق با گونه ادبی دفاع مقدس به‌عنوان ادبیات بومی و اصیل است. سرشار در این‌ باره می‌گوید «جمعی از نویسندگان انقلاب کوشیده‌اند با بهره‌گیری مناسب از همه فنون تجربه ‌شده در عرصه ادبیات داستانی جهان به کاوش در میراث‌های کهن داستان ملی و دینی کشور بپردازند و از تلفیق و ترکیب حساب‌شده آن شگردها به‌گونه‌ای ادبیات داستانی ایرانی را پی­ریزند» (سرشار، 1390: 43).

 

6-3-2. واقع­گرایی

 در ادبیات داستانی وابسته به گفتمان سیاسی، واقع­گرایی و واقع­بینی همراه با ­آرمان‌گرایی وجود دارد؛ بدین معنی که نویسنده خود را گزارشگر صرف آنچه هست نمی­داند، بلکه در چینش رویدادهای داستان و سیر علّی وقایع در عین حال که به آنچه هست توجه دارد به آنچه باید باشد نظر دارد و آنچه را هست به اعتبار هدایت آن به سوی آنچه باید باشد ملاحظه می­کند (حدادعادل، 1373: 350). همچنین در این گفتمان، تأکید بر ثبت واقعیت عینی است (تندرو صالح، 1379: 311). این آثار از لحاظ هستی­شناسی، چشم­اندازی به گستردگی و شمول «عالم غیب» و «عالم شهادت» دارد. بنابراین، بروز و ظهور رویدادهای خرق عادت، تصادفی و گاه حتی عدم انسجام ظاهری رویدادها و سیر علّی حوادث در این آثار از منطق داستانی دیگری پیروی می­کند.

واقع‌گرایی که در پیوند نزدیکی با نگاه انسانی قرار دارد و در زنجیره دالی گفتمان روشنفکری بدین معنی است که وقایع جنگ اعم از مثبت و منفی از منظر تجربه شخصی و ذهنیت نویسنده/ شاعر روایت شود. با این ملاحظه، اغلب این نویسندگان به جای توصیف صرف وقایع جنگ به تفسیر آن همت گماشته‌اند و به همین دلیل به تکثر روایت قائل‌اند و راز جاودانگی اثر ادبی را در محترم‌ شمردن همه روایت‌ها می‌دانند ‌(سلیمانی، 1380: 48-42).

 گاه عقیده بر این است که نویسندگان واقع‌گرا و البته مخاطبان هر دو گفتمان، تمایز و افتراق میان درون داستان و واقعیت خارج از داستان را نادیده می­گیرند. در حالی که ادبیات می­تواند چنان اقتداری به داستان­های تخیلی واقع‌گرای جدی ببخشد که این نوع داستان­ها بتوانند روایت­های دیگر و احتمالاً روایت­های حقیقی­تر از واقعیت را تحت‌الشعاع خود قرار دهند (تالیس، 1393: 264).

در واقع تصویر واقعیت برآمده از ادبیات، آمیخته با نوعی موضع­گیری سیاسی است (همان) و در نتیجه تأکید هر دو گفتمان سیاسی و روشنفکری بر واقع­گرایی در آفرینش اثر ادبی، نوعی تلاش برای تثبیت ایدئولوژی آن گفتمان است: «عمل انتقادی جدید، واقع­گرایی را محکوم خواهد کرد، نه به دلیل ناکامی آن در گریز از ایدئولوژی{...} بلکه به این سبب که برای بی‌اثر ساختن ایدئولوژی خود از طریق ایجاد نوعی خودتناقضیِ آرام که دیدگاه ثابتی به خواننده نمی­دهد،کم­ترین تلاشی از درون به خرج نمی­دهد» (همان: 272). از طرفی «واقعیت­گرایی کلاسیک، سهم برجسته­ای در فرآیند ایدئولوژیک دارد چراکه با این شیوه، توان انتقادی درباره جهان پیرامونی از مخاطب سلب می­شود و این پندار تقویت می­شود که با خود واقعیت سر و کار دارد نه صرفاً روایت یا تعبیری یا گرایش ویژه و عمدی از آن» (همان: 264).

 

6-4. انگاره

6-4-1. موضوع

 در ادبیات وابسته به گفتمان روشنفکری که عمدتاً بر بیان دغدغه‌های قشر متوسط شهرنشین متکی است، جنگ به‌مثابه انگاره اثر ادبی، بیشتر از حیث تأثیر آن بر خروج زندگی این طبقه از روال عادی ناشی از عواملی چون موشک‌باران، تحریم‌های اقتصادی و سیاسی و... و نیز از حیث آسیب‌های روانی وارد‌آمده بر خانواده شهدا، جانبازان و... محل بررسی و دقت‌نظر است، اما در ادبیات وابسته به گفتمان سیاسی، جنگ، بیشتر از حیث پدیده‌ای خودجوش و مردمی مطمح نظر است که ملتی همراه و پشتیبان دولت به‌شدت از آن حمایت می‌کند.

 

6-4-2. مضمون

 از آنجا که آثار روشنفکران به بازتاب مسائل لایه­های میانی جامعه و مشکلات روشنفکران متکی است، این مشکلات را در فضای اجتماعی و خانوادگی نشان می‌دهد (گودرزی، 1386: 247) در نتیجه نوع نگرش آن‌ها به مسألۀ جنگ، نگاهی آمیخته به ستایش و توصیف دلاوری‌ها و خلق حماسه نیست، بلکه بیشتر روایت‌هایی گزارش‌گونه از آثار نامبارک و منفی جنگ و نابسامانی و ویرانی شهرها و بیان مسأله مهاجران جنگی است و اینکه آن‌ها به چه بلاتکلیفی دچار شده­اند (اکبری شلدره­ای، 1382: 215).

به نظر می­رسد در نسبت با انقلاب اسلامی و جنگ، نویسندگان روشنفکر تحت تأثیر مناسبات قدرت از بیان آشکار کاستی­های سیاسی و تجلی آن در قالب ادبی، خودداری ورزیده و تنها به مناسبات نقد اجتماعی به طور کلی و نقد مناسبات سیاسی به شکلی نمادین مبادرت ورزیده­اند (گودرزی، 1386: 232).

گفتنی است بی‌توجهی آثار داستانی وابسته به گفتمان روشنفکری به یکی از ارکان اصلی گفتمان سیاسی، یعنی دین و مذهب موجب شده تا این گفتمان به‌شدت بکوشد آن را در قالب مفاهیمی چون ستیز در برابر ظلم، ستایش حق، دفاع از مظلوم و درنهایت، ترسیم انسان آرمانی اسلامی در آثار وابسته به خود، صورت‌بندی کند. همچنین با نظر به دو مفهوم «قابلیت دسترسی» و «سازگاری» که در تعیین میزان اعتبارمندی هر گفتمان دخیل‌اند، اعتبارمندی گفتمان ادبیات دفاع مقدس در بازتولید مفاهیم دینی و الهی و مفاهیمی چون وطن، امت اسلامی، تکلیف الهی، شهادت، تبعیت از رهبری و... قرار دارد؛ زیرا این مفاهیم ناظر بر ارزش‌هایی هستند که با لایه‌های عمیق فرهنگی ما انطباق و سازگاری دارند.

از منظر منتقدان وابسته به گفتمان سیاسی با معنوی شدن ادبیات و حضور پررنگ دین، معنویت و شهادت در آثار داستانی دفاع مقدس، شاهد هستیم که ادبیات داستانی از انحصار روشنفکران خارج می­شود و در نتیجه، امکان حضور طیف جدیدی از نویسندگان فراهم می­شود (حنیف، 1395: 617، 621 و 622).

 

6-4-2-1. مرگ

 جنگ تحمیلی شرایط اجتماعی- روانی جدید و متمایزی را در فضای جامعه­ای که به تدریج ویژگی­های روانی و اجتماعی انقلابی در آن رنگ می­باخت، ایجاد کرد. در واقع این گفتمان دریچه­ای نو به تفسیر جهان و زندگی گشود. دریچه­ای که مضمون آن نگاه به آخرت، خوارداشت ارزش­های این جهانی، فداکاری، ایثار و طلب شهادت بود (عظیمی، 1389: 2). بالطبع سیطره این ارزش­ها، آثار ادبی نویسندگان مدافع گفتمان سیاسی نیز میدانگاه تثبیت و ترویج آن‌ها شد. از این رو، مرگ در این آثار به منزله شهادت ایثارگرایانه و تعالی اخلاقی و مرگ­آگاهی معنادهی می­شود (سلیمانی، 1380: 55). اما در گفتمان روشنفکری، مرگ، امری اسفبار ودلخراش به تصویر کشیده می­شود و شخصیت­ها قربانی هستند تا قهرمان ملی و مذهبی(سعیدی، 1395: 365)، چراکه اصولاً رویکرد جامعه­شناسانه به جنگ این‌گونه است و طبیعت هر جنگی با ناگواری­ها، تلخی­ها و ناکامی­هایی همراه است (اکبری شلدره­ای، 1382: 216).

 

6-4-2-2. نوستالژی

 جنگ برای شخصیت­های داستانی آثار وابسته به گفتمان سیاسی، سرچشمه قدرت و اعتبارمندی بوده است و مرگ به منزله رستگاری، از این رو،‌ پس از جنگ و با بازگشت به جامعه، منزوی، غمگین و دلتنگ جنگ هستند. به نظر می­رسد آنان نمی­توانند به راحتی جایگاه اجتماعی خویش را در جامعه بیابند و نوستالژی در این آثار در واقع مرثیه­ای است برای فضیلت­های فراموش شده که ناشی از جست‌وجوی نوعی فضیلت و تقدس در دفاع و جنگ است، اما در گفتمان روشنفکری، شخصیت­ها دچار نوعی احساس تعلیق و سردرگمی در پیدا کردن جایگاه و قدرت اجتماعی در جامعه بعد از انقلاب اسلامی و جنگ هستند. بنابراین، دلتنگ نظم اجتماعی و طبقاتی گذشته هستند و نوستالژی برای آنان در قالب بازگشت به وطن مألوف بروز می­یابد (سعیدی، 1395: 353 و جوادیان­زاده، 1390: 161-156).

 

6-5. زمان داستانی

 می­توان گفت در دوره جنگ و در دوره نخست، بیشترین حجم ادبیات سیاسی هر دوگفتمان به طور مستقیم به جنگ نمی­پردازد و به وقایع انقلاب اسلامی می­پردازد (حنیف، 1395:‌133)؛ گفتمان روشنفکری سعی در نشان دادن نقش مبارزان غیرمذهبی در شکل­گیری انقلاب اسلامی دارد. به عنوان مثال، احمد محمود در «داستان یک شهر» و رضا براهنی در «رازهای سرزمین مادری­ام» به نقش طرفداران حزب توده و کارگران و قشر محروم اشاره دارند (همان: 399، 417 و 420). همچنین به نظر می­رسد انتخاب مقاطع زمانی قبل از انقلاب اسلامی به‌خصوص دوره مشروطه و قاجار در آثار داستانی وابسته به هر دو گفتمان با هدف متفاوتی صورت گرفته است. نویسندگان موافق گفتمان سیاسی مسلط موجود، این کار را با هدف تثبیت موقعیت گفتمان حاکم کنونی و سیاه­نمایی گذشته انجام می­دهند درحالی که نویسندگان روشنفکر با هدف ایجاد همانندی شرایط اجتماعی و سیاسی در این دو مقطع تاریخی دست به این انتخاب زمان داستانی می­زنند (گودرزی، 1386: 52 و اکبری شلدره­ای، 1382: 172). تری ایگلتون با نظر به همین تلقی از ادبیات اشاره می‌کند که اثر ادبی نه چندان با آنچه می‌گوید، بلکه با آنچه نمی‌گوید به ایدئولوژی مربوط می‌شود (تری ایگلتون، 1383: 61).

 

6-6. مکان داستان

 توصیف­هایی که در آثار موافق گفتمان سیاسی وجود دارد، بیشتر به واقعیت­های میدان نبرد و شرایط حاکم بر سنگرها و مسائل مربوط به آنان پیوند و نزدیکی دارد و همراه با انگاره وحدت و همدلی ملی، القای این مطلب است که وقوع جنگ سبب استوارتر شدن بنیادهای اعتقادی و شور و هیجان انقلاب اسلامی شده است؛ زیرا از منظر گفتمان سیاسی، جنگ توانسته است در آن موقعیت بر عزم و اراده ملی در راه حفظ و دفاع از میهن و انقلاب بیفزاید و روح جمعی ایثار را در جامعه فراگیر سازد (اکبره­ای شلدره­ای، 1382: 218 و حنیف، 1373: 101). بنابراین، ترسیم دقیق صحنه­های میدان جنگ و عملیات از جمله خصوصیات ادبیات داستانی است. (مدرس­زاده، 1373: 379). در مقابل نویسندگان روشنفکر بیشتر به توصیف حال و هوای شهرهای جنگ­زده پرداخته­اند و به جای ترسیم صحنه­های قهرمانی در جبهه­ها از رنج و وحشت­های مردم عادی هنگام حملات دفاعی سخن گفته­اند (عابدینی، 910:1377).

به نظر می­رسد انتخاب موقعیت بحرانی در داستان از جانب نویسندگان موافق گفتمان سیاسی برای توجیه فرهنگی اقتدار صورت گرفته است؛ چراکه در این مواقع، نهادهای قدرت، نیاز بیشتری برای توجیه فرهنگی عملکردهایشان و اثبات درستی مواضعشان دارند. در حالی که در آثار گفتمان روشنفکری اگر موقعیت بحرانی توصیف می­شود برای نقد مواضع گفتمان مسلط سیاسی است (گودرزی، 1386: 228).

 

6-7. کارکرد ادبیات داستانی

 ادبیات و هنر این قابلیت را دارد که همسو با جریان مسلط فکری و فرهنگی و در جهت توجیه وتأیید آن عمل کند و یا نسبت به آن عملکردی اعتراضی داشته باشد. این قابلیت ادبیات هم در حوزه شکلی قابل بررسی است و هم در حوزه مضامینی که به واسطۀ ادبیات امکان طرح می­یابند (تندروصالح، 1382: 79).

هدف از توجه کردن به ادبیات در گفتمان سیاسی، تثبیت و تبلیغ ارزش‌ها است و یکدست‌سازی ارزش­های فرهنگی- اجتماعی مسلط بر جامعه به‌خصوص در مواقع بحرانی مانند انقلاب و جنگ. از این رو، ادبیات وابسته به آن، زبانی ترغیبی دارد چون به مبارزه دعوت می­کند، افشاگر است و امیدبخش؛ چراکه باید اهداف ملموسی را برای مبارزه ترسیم کند که در وجه ترغیبی­اش موفق باشد (همان، 1382: 82). بنابراین، نویسندگان می­کوشند آثار ادبی­شان متناسب با اشعار و داعیه­های انقلاب اسلامی باشد و با مراجعه به منابع اسلامی، جوهر و ارزش­های دینی و اسلامی و ارزش­هایی که باعث پیروزی انقلاب شد در آثار هنری­شان مطرح شود (همان، 1379: 87 و 305).

نقش مهم دیگری که ادبیات داستانی برای بیان و ثبت ارزش­های جنگ به عهده دارد، حفظ بخشی از تاریخ است. (مدرس­زاده، 1373: 404) که موجب می‌شود اسم کامل شخصیت رزمنده بیاید و به وقایع مهم جنگ از قبیل عملیات­ها، پیروزی­ها و.. .. اشاره دقیق شود. اما نویسندگان روشنفکر تمایل دارند آزاد باشند و بتوانند حالت انتقادی نسبت به جامعه و آسیب‌ها را حفظ کنند. به عنوان مثال، «گلشیری اشاره می­کند هیچ داستان یا به حقیقت تجربه هچ آدمی در مورد جنگ (مگر موافق با مواضع گفتمان سیاسی) اجازه نداشته است، منتشر شود» (سعیدی، 1395: 331) و به گرایش تک صدایی در روایات ایدئولوژیک اشاره می­کند (همان: 353).

به نظر می­رسد، دال‌های تهی در گفتمان ادبیات روشنفکری عبارت‌اند از ادبیات آرمان‌خواه شیعی، ادبیات بومی، ادبیات اصیل و غیرمقلدانه. در واقع،گفتمان ادبیات روشنفکری همواره با این ضعف مواجه بوده است که به لحاظ نگاه هستی‌شناختی به روابط اجتماعی و انسانی و شکل و ساختار ارائه اثر، الگوی قابل‌اعتنایی در تاریخ فکری زیست‌بوم خود در اختیار نگذاشته، بلکه همه داشته‌ها را از غرب گرفته و از آن برای طرح مسائل بومی خود بهره برده است. به همین سبب ادعا می‌شود که غیربومی و تقلیدی بودن، دو دال تهی این گفتمان است که زمینه را برای گسترش گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس فراهم کرده است. متقابلاً، گفتمان ادبیات دفاع مقدس کوشیده است نظریه خود را حول محور این دو دال تهی بسازد. ضمن اینکه در خود این گفتمان نیز سه دال تهی زیبایی‌شناسی، ادبیت و ادبیاتِ آزاد بیشترین نقش را در تداوم گفتمان ادبیات روشنفکری برعهده داشته است. به طور کلی، عدالت اجتماعی، تعهد و غرب‌زدگی مفاهیمی هستند که براساس آن، گفتمان مسلط سیاسی و نویسندگان مدافع آن، ایدئولوژی و ادب روشنفکری را نقد می­کنند. در واقع می­توان گفت که گفتمان ادبی دفاع مقدس، دال تعهد را از مرکزیت گفتمان ادبیات متعهد چپ قبل از انقلاب برمی­دارد و طبق موازین خود با دلالت متفاوت، مجدد مفصل­بندی می­کند. به عبارت دیگر، بی‌توجهی گفتمان ادبیات روشنفکری به یکی از ارکان اصلی گفتمان ادبیات دفاع مقدس؛ یعنی دین و مذهب موجب شده است که گفتمان ادبی دفاع مقدس به‌شدت بکوشد این مفاهیم را در قالب مفاهیمی چون ستیز در برابر ظلم، ستایش حق، دفاع از مظلوم و در نهایت، ترسیم انسان آرمانی اسلامی صورت‌بندی کند.

سرانجام می­توان گفت، به‌موازات حدّت، شدت و جدیت گفتمان ادبیات روشنفکری در تعیین مؤلفه­های اثر داستانی و به‌کارگیری آن‌ها برای به حاشیه‌رانی گفتمان ادبیات دفاع مقدس، این گفتمان نیز به تئوریزه‌ کردن مبانی داستانی دفاع مقدس و تجدیدنظر در معیارهای موجود نقد ادبی و معرفی معیارهای جدید برای اثر داستانی روی آورده است.

 

نتیجه‌گیری

مروری بر ادبیات داستانی بعد از انقلاب اسلامی/ جنگ حاکی از آن است که ادبیات داستانی روشنفکری در قالب گفتمان مسلط ادبی و ادبیات داستانی انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس به‌عنوان گفتمان در حال شکل‌گیری، دست‌کم از دو حیث به‌شدت با یکدیگر شباهت دارند؛ یکی از حیث پیوند عمیق با سیاست و دیگری، انگیزه‌ برای ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی در جامعه.

در شکل‌گیری زنجیره هم‌ارزی گفتمان سیاسی، ایدئولوژی و ارزش‌های ایدئولوژیک انقلاب اسلامی به‌عنوان دال مرکزی، نقش اساسی داشته است. به این معنا که گفتمان مذکور به منظور تثبیت هویت خویش، هر اثر ادبی تولیده‌ شده را با ملاک و معیار همسویی آن با این دال مرکزی می‌سنجد و اقدام به برجسته‌سازی و حاشیه‌رانی می‌کند. گفتمان روشنفکری، در جایگاه ادبیات مسلط برای گسستن زنجیره دالی ادبی انقلاب اسلامی/ دفاع مقدس، آثار ادبی تولیدشده ذیل این گفتمان را به‌عنوان یک نوع ادبی جدید در نظر نمی‌گیرد، بلکه در زمره ادبیات جنگ طبقه‌بندی‌اش می‌کند.

نظم گفتمانی جدید نقد ادبی، حاکی از تنازع گفتمانی میان دو گفتمان سیاسی و روشنفکری به منزله دو گفتمان رقیب برای کسب قدرت بیشتر است. مسیری که گفتمان روشنفکری و گفتمان سیاسی برای شکل‌گیری هویت خویش در زمینه ادبیات و نقد ادبی طی کرده‌‌اند، مسیر تخاصم علیه یکدیگر و حاشیه‌رانی دال‌های مرکزی گفتمان مقابل به‌عنوان گفتمان «غیر» یا «دیگری بیرون از خود» به حوزه گفتمانگونگی بوده است.

مفصل­بندی متفاوت از عناصر اصلی داستان از جمله مهم­ترین ابزارهای زبانی است که گفتمان روشنفکری برای غیرسازی و گفتمان سیاسی برای سلطه فرهنگی استفاده کرده است. به نظر می­رسد از جمله مهم­ترین این ابزارها، فرآیند نامیدن ادبیات داستانی به شکل ادبیات دفاع مقدس یا ادبیات جنگ است. به عبارت دیگر، دال مرکزی هر دو زنجیره دلالتی داستانی در مرتبه اول، عنوان نوع ادبی است که سایر دال­های شناور را به صورت وقته درمی­آورد و مفصل­بندی گفتمان را استحکام می­بخشد. بدین ترتیب صحه ‌نگذاشتن بر برتری عنوان «دفاع مقدس» به جای «جنگ» برای نامیدن واقعه جنگ هشت‌ساله ایران و عراق از سمت گفتمان روشنفکری برای به حاشیه‌رانی گفتمان ادبیات دفاع مقدس و کم‌رنگ‌کردن وجه استعاری این گفتمان و گریز از تقدس آن صورت می­گیرد.

اطلاق عنوان «ادبیات جنگ» به جای «ادبیات دفاع مقدس» برای نامیدن آثار ادبی بعد از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، می­تواند ناشی از آن باشد که گفتمان روشنفکری با استفاده از ظرفیت­های این ادبیات به عنوان یک ژانر جهانی ادبی -از آن حیث که می­توان درباره همه وجوه جنگ حتی با دیدی انتقادی سخن گفت- در پی طبیعی­سازی مقاومت و مخالفت خویش با گفتمان سیاسی حداقل در عرصه ادبیات است. به عبارت دیگر، این گفتمان به اقتضای شرایط گفتمانی حاکم بر این دوره، می­کوشد با تأکید بسیار بر ادبیت و نفس ویژگی ادبی در ارزیابی و آفرینش اثر ادبی و در نتیجه القای حضور کم­رنگ ایدئولوژی در آثار منسوب به خود، هم در عین حال، مظاهر مقاومت خویش را مخفی کند و هم در مرتبه بعد به بازتولید سنت مبارزه­جویانه­ و رسالت متعهدگرایانه­اش در ذهن بیدار جامعه بودن و نقد شرایط جامعه اما در حاشیه امن بپردازد.

با مروری بر آثار نقد حیطه ادبیات دفاع مقدس متوجه می­شویم که بیشترین مباحث مطرح شده درباره این ادبیات، اتفاقاً بر سر پیشینه و چگونگی نامیدن این آثار است. بنابراین، می­توان به اهمیت و تأکید عنوان ادبیات مقدس از سمت گفتمان سیاسی که در عین حال عنوانی شدیداً غیریت‌ساز است و با حد و مرزهای خود، عملاً خیلی از آثار جنگی را به حاشیه می­راند، پی برد. گفتنی است این پدیده متناظر با ایدئولوژی گفتمان سیاسی است که مسأله دفاع و حقانیت آن به تأسی از ضرورت دفاع اصلی و بنیادین که همانا دفاع از ارزش‌های شیعی است همچنان و به موازات حیات نظام جمهوری اسلامی استمرار دارد و فقط شکل مبارزه در هر برهه‌ای تغییر می‌یابد.



[1]- Eagleton

[2]- Scholes

[3]-  Laclau  and Mouffe 

[4]- Jorgensen and Phillips

[5]- Fairclough 

آقاگل­زاده، فردوس. (1386). تحلیل گفتمان انتقادی و ادبیات. ادب پژوهی. ش 1. صص 27-17.
اسکولز، رابرت. (1387). عناصر داستان. ترجمۀ فرزانه طاهری. چ 3. تهران: مرکز.
 اکبری شلدره­ای، فریدون. (1382). درآمدی بر ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ایگلتون، تری. (1383). مارکسیسم و نقد ادبی. ترجمۀ اکبر معصوم­بیگی.
تهران: دیگر.
 بروجردی، محمود. (1373). زن و ادبیات انقلاب اسلامی در کتاب­های درسی. مجموعه مقالات سمیناربررسی ادبیات انقلاب اسلامی. تهران: سمت. صص 70-65.
 بهرام­پور، شعبانعلی. (1379). درآمدی بر تحلیل گفتمان. مجموعه مقالات گفتمان و تحلیل گفتمانی. به اهتمام محمدرضا تاجیک. تهران: فرهنگ گفتمان. صص41-23.
 تاجیک، علیرضا. (1383). گفتمان، پادگفتمان و سیاست. تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
تالیس، ریموند. (1393). واقع­گرایی، ایدئولوژی و تناقضات سرمایه­داری، درباره رمان. (مجموعه مقالات). والتربنیامین و دیگران. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص63-75.
 تندروصالح، شاهرخ. (1379). گفتمان سکوت: مجموعه گفتگو پیرامون مسائل عمومی ادبیات داستانی. تهران: شفیعی.
 ــــــــــــــــــــــــ . (1382). ادبیات جنگ و موج نو. تهران: فرهنگ‌سرای پایداری.
 تلطف، کامران. (1394). سیاست نوشتار، پژوهش در شعر و داستان معاصر. ترجمۀ مهرک کمالی. تهران: نامک.
 جوادیان­زاده، مجید. (1390). مقایسه بازنمایی تجربه جنگ در 10 رمان جنگ ایران و عراق. کارشناسی ارشد. استاد راهنما: نعمت‌الله فاضلی. داشگاه علامه طباطبائی.
حداد عادل، غلامعلی. (1373). سخنی پیرامون ماهیت ادبیات انقلاب اسلامی. مجموعه مقالات سمیناربررسی ادبیات انقلاب اسلامی. تهران: سمت. صص 354-347.
 حسن­بیگی، ابراهیم. (1392). جنگ و رمان­هایش. تهران: سروش.
 حق­شناس، علی­محمد. (1390). زبان و ادب فارسی در گذرگاه سنت و مدرنیته. مجموعه مقالات. چ 2. تهران: آگه.
حنیف، محمد. (1394). داستان سیاسی، داستان انقلاب: سیری در ادبیات ایران و جهان. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
ــــــــــــــ . (1373). ده سال رمان و داستان­ن بلند جنگ. مجموعه مقالات سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان. تهران: بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی. صص 155-88.
 حنیف محمد و حنیف، محسن. (1388). کندو کاوی پیرامون ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس. تهران: صریر.
رادفر، ابوالقاسم. (1373). دگرگونی­ها و ویژگی­های ادبیات انقلاب اسلامی در یک نگاه. مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی. تهران: سمت. صص 191-183.
سرشار، محمدرضا. (1390). ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
سعیدی، مهدی. (1395). ادبیات داستانی جنگ در ایران. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی.
 سلطانی، علی‌اصغر. (1391). قدرت، گفتمان و زبان ، ساز و کارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی. چ 3. تهران: نی.
 سلیمانی، بلقیس. (1380). تفنگ و ترازو. تهران: روزگار.
شاکری، احمد. (1394). جستاری در اصطلاح­شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
ــــــــــــــــــ . (1395). اینک جنگ، اینک داستان. تهران: صریر.
شعیری، حمیدرضا. (1392). تجزیه و تحلیل نشانه معنا شناختی گفتمان. چ 3. تهران:سمت.
 ضیمران، محمد. (1389). میشل فوکو: دانش و قدرت. چ 5. تهران: هرمس.
طایفی، شیرزاد. (1392). درآمدی بر جریان روشنفکری ایران با تأکید بر ادبیات داستانی معاصر. ادب فارسی. د 3. ش 2. صص 173-191.
عابدینی، حسن. (1377). صد سال داستان­نویسی. تهران: چشمه.
عظیمی، سمیرا. (1389). جایگاه طنز در گفتار سیاسی جنگ: تحلیل محتوای ادبیات داستانی جنگ تحمیلی. کارشناسی ارشد. راهنما: غلامرضا کاشی. دانشگاه علامه طباطبائی.
عضدانلو، حمید. (1380). گفتمان و جامعه: با گرامیداشت مقاله­ای از بروس لینکلن. تهران: نی.
ــــــــــــــــــ . (1375). درآمدی بر «گفتمان» یا گفتمانی درباره «گفتمان». اطلاعات سیاسی اقتصادی. ش 103 و 104. صص 52-47.
فوکو، میشل. (1378). نظم گفتار: درس افتتاحی در کلژ دوفرانس. ترجمۀ باقر پرهام. تهران: آگه.
قیصری، علی. (1373). نقد ادب ایدئولوژیک: مروری بر ادبیات روشنفکران و مکتبی ایران. ایران­نامه. ش 46. صص 233-258.
کسرایی، محمدسالار و علی پوزش‌شیرازی. (1388). نظریه گفتمان لاکلاء و موف: ابزاری کارامد در فهم و تبیین پدیده­های سیاسی. فصلنامه سیاست. د 39. ش 3. صص 360-399.
 کوثری، مسعود. (1389). درآمدی بر جامعه­شناسی ادبیات جنگ. پژوهشنامه دفاع مقدس (مجموعه سخن­رانی­ها و مقالات همایش اول تا پنجم). چ 1. تهران: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس و شکیب.
 گودرزی، محمدرضا. (1386). بازتاب سیاست در ادبیات داستانی ایران (از سال 1370 تا پایان آبان ماه 1383). تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات.
 موسوی، صدرالدین و دیگران. (1393). تأثیر گفتمان غرب زدگی بر ادبیات داستانی دهه­های چهل و پنجاه شمسی در ایران. ادب پژوهی. ش 29. صص 160-139.
 مدرس­زاده، عبدالرضا. (1373). نقش ادبیات داستانی در بیان و ثبت ارزش­های جنگ. مجموعه مقالات سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان. تهران: بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی. صص 404-389.
 مهرآیین، مصطفی. (1386). شرایط تولید فرهنگ: ریشه­های ظهور مدرنیسم اسلامی ر هند، مصر و ایران. پایان­نامه دکتری جامعه­شناسی. دانشگاه تربیت مدرس.
وندایک، تئون. ای. (1389). مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان­کاوی. ترجمۀ پیروز ایزدی و دیگران. تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
یورگنسن ، ماریان و لوئیز، فیلیپس. (1391). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمۀ هادی جلیلی. چ 2. تهران: نی.