نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، تهران، ایران
3 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Zohuri Torshizi is one of the pioneers of the Indian style who lived in the blossoming times of this style and along with such poets as Orfi, Naziri, Taleb Amoli, Saeb Tabrizi and Bidel Dehlavi are from the great Indian style masters. His works have a lofty position in poetry and prose and has kept its value until our times, especially in India and Pakistan. "She Nasr" (Three Prose) is one of those works that is mentioned in most of the dictionaries, and is acceptable as Saghinameh, but it is anonymous and does not have a position like Shaghinameh and today few know it. The present paper reviews research on the text of "Three Prose" that it is based on five manuscripts and a copy of the lithograph and the quality of imagery has been studied in it. The purpose of this article is to determine the place and value of “Seh Nasr” through the artistic criteria of the same period and before it. Zohuri Torshizi’s “Seh Nasr” has in itself all Indian style standards as one of the Hindi style masterpieces which was accepted by the poets and literati of that period and besides, it has beautiful styles of speech used especially in Sa'di Golestan. These coordinates reveal the need for a wider examination of Hindu style works, in addition to determining the value of "She Nasr".
کلیدواژهها [English]
ظهوری ترشیزی شاعری است که از اواسط قرن دهم تا اوایل قرن یازدهم هجری قمری میزیست. او در هند به شهرت رسید و مانند عرفی، نظیری، طالب آملی و صائب تبریزی، یکی از استادان بزرگ سبک هندی به شمار میرود. او در اصل، اهل خراسان بزرگ بود، اما به دلیل وضعیت ناآرام سیاسی ایران و توجه کمتر حکومت صفویه، به دربار هند روی آورد و به مقام عالی و ثروت فراوانی دست یافت. «سه نثر» که با نظم و نثر نوشته شده، یکی از شاهکارهای ظهوری است که بعد از ساقینامه در زمان اقامت وی در بیجاپور نگاشته شدهاست.
سه نثر مجموعهای است عبارت از سه دیباچه که برای سه اثر، از جمله «کتاب نورس»، «گلزار ابراهیم»، «خوان خلیل» نوشته شدهاست و ظهوری با این سه دیباچه اعتبار بیشتری یافت. این دیباچهها از آثار اصلی خود معروفتر شدند و شهرت آنها به حدی رسید که در برخی از تذکرهها که به دیباچه اشاره دارند، به جای ذکر واژة دیباچه، فقط به نام آثار اشاره شدهاست؛ به تعبیر دیگر، دیباچهها از خود آثار معروفتر و مشهورتر بودهاند. در قرن سیزدهم، سه نثر در شبهقارة هند مشق کاتب و منشی شد و به همراه دیگر آثار بزرگ فارسی، از جمله گلستان و شاهنامه به عنوان کتاب درسی استفاده میشد و بارها به طبع رسید و شرح آن نیز منتشر شد. لیکن این اثر بزرگ به نسبت شهرت در شبهقارة هند، در ایران چندان شناخته نیست و تاکنون تحلیل و بررسی دقیقی بر روی آن انجام نشدهاست.
در این مقاله، با توجه به ویژگیهای نگارش ظهوری، سه نثر را از دیدگاه سبک هندی و نیز از دیدگاه تأثیرپذیری از آثار دوران پیشین بررسی میکنیم تا عناصری را که موجب جلب نظر شاعران و ادبای زمان حاضر شدهاست، بهتر بشناسیم.
پیشینه و پرسش پژوهش
سه نثر بعد از طبع اولین چاپ سنگی در سال 1259 هجری قمری، بارها در هند و پاکستان منتشر شدهاست. چاپهای سنگی دیگر آن بر اساس گفتة دکتر اِته در لکهنو (1264ق.) و کانپور (1269ـ1290ق.) به طبع رسیدهاست. همچنین، عبدالرّزاق سورتی «مقدمات ظهوری» را در باب ظهوری و اهمیت کار او در 1212 قمری تألیف کردهاست (ر.ک؛ اته، 1337: 198).
بر اساس کتابشناسی آثار فارسی چاپشده در شبهقاره، از 1259 تا سال 1403 هجری بیش از سی نسخه از این اثر به چاپ سنگی رسیدهاست و امروزه در کتابخانهها نگهداری میشوند (ر.ک؛ نوشاهی، 1391: 1250ـ1253). «غزلیات» و «ساقینامة» ظهوری به وسیلة دکتر علیاصغر باباسالار تصحیح و چاپ شده، اما متن سه نثر تاکنون تصحیح و چاپ نشدهاست.
متأسفانه با وجود اهمیت جایگاه ظهوری و تأثیر او بر دیگر شاعران شبهقارة هند تحقیقات دربارة وی بسیار ناچیز بودهاست و جز در تذکرهها، کتب تاریخ ادبی و پژوهشهای انجامشده پیرامون سبک هندی، بهندرت میتوان منابعی دربارة او و ویژگیهای سبکی آثارش یافت. هدف این مقاله، بررسی جایگاه ظهوری در میان شاعران سبک هندی و علل شهرت سه نثر در هند و پاکستان است. از این رو، سعی شدهاست با بررسی ویژگیهای سه نثر و تحلیل سبک ادبی آن از یک سو و مقایسة آن با گلستان به این پرسش پاسخ دهیم. در این مقاله، سعی خواهد شد تا جایگاه سه نثر در ادبیات فارسی در شبهقاره بررسی، و به این سؤال نیز پاسخ داده شود که آیا ظهوری در سه نثر از پیشینیان تأثیر پذیرفتهاست یا نه.
1. ظهوری ترشیزی و آثار وی
1ـ1. مسیر زندگی
نام ظهوری، نورالدّین محمد بود (ر.ک؛ خلیلخان، ش 808: برگ a246). او در ترشیز خراسان بزرگ در اوایل دهة 940 به دنیا آمد. ظهوری بعد از اکتساب کمالات و رسیدن آوازة فضیلت و شاعری خود به اطراف و اکناف زادگاهش، برای تکامل بیشتر تصمیم به سفر گرفت و در حدود 975 راهی یزد شد. او در یزد «به شیوة شاعری اشتغال داشته و پیوسته معزز عزیزان بوده، مجالس و محافل اکابر و اصاغر را گرمی هنگامه از آمیزش او بودی» (بههادی، ش 923: برگ a296). او «مدتی در زمرة مصاحبان نواب میر غیاثالدّین میرمیران اختصاص یافته، اخلاص با ملأ وحشی بافقی داشت» (خلیلخان، ش 889: برگ a28).
ظهوری بعد از اقامت یزد در سال 981 به شیراز رفت. در این شهر، او در خدمت شخص خاصی نبود، ولی با درویش حسین واله، فردی که «از علم تاریخ و معمای شعر نصیبی وافر برده و در نقاشی و تذهیب از بیبدلان روزگار بوده و اکثر نقاشان و مذهبان شیراز شاگرد مومی إلیهاَند و لوندمشرب و صوفیطبیعت و بیقید و لاابالی بوده» (نهاوندی، 1381: 239)، ارتباط برقرار کرد و «طریقة صداقت و روش محبت به نوعی میانة ایشان استحکامپذیر گشته بود که تمامی مستعدان شیراز در رشک بودند» (نهاوندی، 1381: 239). ظهوری پس از اقامت هفتساله در این شهر، تصمیم گرفت که راهی سرزمین هند شود.
ظهوری در هندوستان به دربار نظام شاهیان در احمدنگر راه یافت. در آنجا، وی در حمایت صلابتخان قرار و در صف شاعران جای گرفت و «مقرب درگاه برهان نظام شاه که از سلاطین دکهن (= دکن) و معروف به نظامالملک بحری گشته، منصب ملکالشعرایی یافت» (خلیلخان، ش 889: برگ a28). ظهوری در زمان اقامت خود مثنوی «ساقینامه» را برای برهان نظام شاه سرود که یکی از بهترین و مهمترین آثار وی است و «اکثر مردم صاحبطبع آن را میپسندند» (هندوشاه استرآبادی، 1393: 484).
ظهوری «در شهر احمدنگر در ظل تربیت پادشاه آن ولایت آرام دارد» (کاشانی، 1393: 306) و با شاعران زیادی، از جمله ملک قمی، فیضی فیاضی، شکیبا اصفهانی و میرحسین کفری آشنا شد. در میان آنها، ارتباط وی با ملک قمی صمیمیت خاصی یافت و تا پایان عمر ادامه داشت.
حکومت نظامشاهیان که در زمان اقامت ظهوری همیشه زیر فشار مغولها بود، در سال 1004 هجری قمری به دست خان خانان فروپاشید و احمدنگر تصرف شد. ظهوری که قصد خدمت خان خانان نداشت، با همراهی ملک قمی «به رفتن مکة مبارک، با آنکه حج گزارده بودند، مرخص شده، به بیجاپور افتادند» (نهاوندی، 1381: 241).
ابراهیم عادلشاه ثانی، والی بیجاپور، ادبا و فضلای دربار خود را با صلة خوب حمایت میکرد. ظهوری «بر ابراهیم عادلشاه تختنشین آنجا عاشق شد... و ابراهیم عادلشاه نیز به تازهطرزیهای او فریفته شده، مورد انعامات فاخره گردانیده» (شاهنواز خان، 1388: 395) و او «در مدح وی (= ابراهیم عادلشاه) نظم و نثر بسیار به تکلیف تمام نوشت» (لودی، 1377: 62).
او در این شهر زندگی آرامی داشت و شاه را ممدوح درخور اعتماد یافت و «در نهایتِ اعتبار و غایتِ اقتدار» بود (اوحدی، 1389: 2542). ظهوری بیش از بیست سال در خدمت ابراهیم عادلشاه به سر برد و «اشعار غرّا در سِلک نظم کشیده، تا آخر عمر آن سَرِ رشته را از هم نگسلانید» (تبریزی، ش 4303: برگ a147). سرانجام، ظهوری «هشتادویک سال عمر کرد... (و) در بیجاپور از ساغر مرگ بیهوش شد و چراغ عمرش خاموش گردید» (فخرالزّمانی قزوینی، 1340: 364).
1ـ2. شخصیت و معاشرت
1ـ2ـ1. شخصیت
در دورة صفویه که ظهوری در آن میزیست، دربارة شخصیت شاعران به طور دقیق بحث نمیشد، اما در تذکرهها از ظهوری با صفاتی مانند دارای اخلاق خوب، پرهیزکار و دانشمند یاد شدهاست. فیضی فیاضی که مدتی با ظهوری در احمدنگر وقت گذراند، دربارة او چنین تعریف، و تعاریف سایر تذکرهها را تأیید میکند: «در احمدنگر، دو شاعر خاکینهادِ صافیمشرباَند و در شعر رتبة عالی دارند: یکی ملاّ ملک قمی... دیگر ملاّ ظهوری که به غایت رنگینکلام است و در مکارم اخلاق تمام عزیمت آستانبوسی دارد» (صاحبآزاد، 1910 م.: 413). از آثار او که در موضوعات مذهبی سرودهاست، میتوان به ایمان قوی ظهوری پی برد و نیز در «مآثر رحیمی» چنین تعریف شدهاست: «(ظهوری و ملک قمی) به عافیت میگذرانند و به تذکیر و تسبیح و تهلیل و عبادت مشغول میباشند» (نهاوندی، 1381: 241). با مطالعة زندگی و ارتباطات وی با افرادی مثل درویش حسین واله و ملک قمی، راستگویی و اهمیت او به دوستی دور از انتظار نیست.
1ـ2ـ2. معاشرت
ظهوری با مقامات عالیمرتبه، فضلا و شاعران شهرهایی که نام بسیاری از آنها در تذکرهها مشاهده میشود، دیدار داشت. همچنین، با شمار زیادی از شاعران همعصر خود به طور مستقیم یا از طریق نامه معاشرت مینمود. از میان شاعران همعصر ظهوری، ارتباط عمیق وی با ملک قمی شایستة ذکر است. گفته میشود که ظهوری با ملک قمی در احمدنگر آشنا شد. آن دو یکدیگر را انسانی خاص میدانستند و پس از مهاجرت آنها به بیجاپور، «نسبت قرابتی میانة ایشان به هم رسید که صبیة قدسیة مولانا ملک در عقد ملاّ ظهوری درآمد» (نهاوندی، 1381: 241). ظهوری و ملک قمی نه تنها معاش مشترک داشتند، بلکه در شاعری نیز شریک شدند و «بعض تصانیف را به مشارکت ترتیب دادند» (شفیق، 1977م.: 168) و «میان ملک و ظهوری کمال محبت و اتحاد و نهایت اخلاص و اعتقاد بوده» (فخرالزمانی قزوینی، 1340: 363) و «کم دیدهایم دو عزیز بزرگوار را که قدر یکدیگر شناخته» (اوحدی، 1389: 2542)؛ «گویا که میانة او و مولانا ملک شرط شده بود که در حیات و ممات با هم بوده باشند، بعد از دو ماه از فوت مولانا ملک این قضیه روی داد» (نهاوندی، 1381: 242).
از دیگر شاعران شایستة ذکر، فیضی فیاضی است که عالیمقام و ملکالشعرای دربار اکبرشاه بود و یکی از معروفترین و فاضلترین شاعران آن زمان بود. با وجود فاصلة دور دربارهایی که فیضی و ظهوری در آنها خدمت میکردند، «در میان او و شیخ فیضی همواره مشاعرات و مکاتبات میبود» (تبریزی، ش 4303: برگ a147) و این مکاتبه «در میان مستعدان زمان مشهور است» (نهاوندی، 1381: 240). بر اساس مستندات، مکاتبات میان آن دو در سال 993 شروع شد و مدت سیزده سال ادامه داشتهاست. مدتی بعد از مهاجرت ظهوری به هند، فیضی از طرف اکبرشاه به عنوان سفیر به دربار نظامشاهیان فرستاده شد و فرصتی پیش آمد که این دو یکدیگر را ملاقات کنند. فیضی که «مدت هفده ماه به تدارک این تحمل» بود (بههادی، ش 923: برگ a296) و «کمال دوستی و تعلق خاطر به او (= ظهوری) متحقق است» (خان آرزو، ش 4594: برگ b262).
ظهوری با شاعران بیشماری ارتباط داشت. او در احمدنگر و بیجاپور با شاعرانی، از جمله میرزا صادق، سنجر، باقر، ذهنی، عرفی و نظیری رفتوآمد داشت. میرزا صادق در هرج و مرج احمدنگر کشته شد و ظهوری بعد از مرگ وی، یک رباعی برای او سرود (ر.ک؛ رازی، 1378: 1439). سنجر قصیدهای دارد که در آن نام ظهوری و سایر شاعران همعصر خویش را ذکر کردهاست. او و باقر در انجمن ادبیات بیجاپور مدت بیست سال با یکدیگر بودند و در ریاضالعارفین، حکایت حسودی باقر به ظهوری نوشته شدهاست (ر.ک؛ آفتابرأی، 1977 م.: 101). ظهوری و ذهنی از روزگار زندگی در احمدنگر همراه بودند و او نیز از آنجا به بیجاپور منتقل شد. در عرفاتالعاشقین، رباعی هجوآمیزی از ذهنی آمدهاست که هنگامی که ظهوری و ملک قمی اشعار خویش را به تقلید از مخزنالأسرار سرودند و از ذهنی نیز خواسته شد که چنین کند و به جای این کار، وی آن رباعی را سرود (ر.ک؛ اوحدی، 1389: 1451) و گفته میشود این هجویه علیه ملک قمی و ظهوری میباشد، اما از تعریف ظهوری دربارة ذهنی حدس زده میشود که رابطة این دو شاعر خوب بودهاست. عرفی شش یا هفت سال پس از ظهوری به هندوستان آمد و در خزانة عامره و تذکرههای دیگر، حکایت هدیه دادن شال ظهوری برای عرفی درج شدهاست (ر.ک؛ آزاد بلگرامی، 1913م.: 436 و خانبهادر، 1386: 442). ظهوری با تقیالدّین کاشی مکاتبه میکرد و او در تذکرة خود چنین نوشتهاست: «در شهور سنة 999، این چند قصیده به این کمینه فرستاد» (کاشانی، 1393: 306). نظیری هنگامی که با خان خانان به دربار احمدنگر آمد، با ظهوری و شاعران دیگر آن دربار مشاعره کرد و تقیالدّین اوحدی در عرفاتالعاشقین به توصیف آن پرداختهاست. علاوه بر آنها، ظهوری با شاعران دربار دیگر نیز از طریق نامه ارتباط بر قرار میکرد؛ از جمله فیضی، عمادخان و مایلی. در زمان فوت ظهوری، عاشقی برای او این شعر را سرود:
«ناظم خوش سخن به ملک قدم |
|
از جهان رفت عاقبت محمود |
1ـ2ـ3. شاعری و آثار
تذکرهنویسان دربارة شاعری ظهوری در تذکرهها از این لحاظ اشتراک نظر دارند که او شاعری با کمالات و فضیلت و صاحب طرز تازه بود. طرز تازه که پس از آن، «سبک هندی» نامگذاری میشود، در زمان وی در هند شروع شد و ظهوری از جمله شاعرانی بود که این سبک را به کمال رساندند. در تذکرهها دربارة روش شاعری او، مانند سایر شاعران این سبک اشاره شدهاست که طرز تازه دارد و به «غایت خوشطرز و ساحری معجزروش» است (اوحدی، 1389: 2542). ظهوری توجه ادبای معاصر را بسیار به خود جلب نمود و «در زمرة موزونان اطراف عراق و خراسان مِن حیثالخیال والالفاظ مختار و مستثناء» (کاشانی، 1393: 305) بود و «اکثر شعرایی (که) مابعد متتبع این طرز و روش شدهاند، هرگز به گرد وی نرسیده»اَند (تبریزی، ش 4303: برگ a147).
برخلاف برخی از شاعران سبک هندی که تنها به طرز تازه توجه داشتند و آثار ادبی قدما را مطالعه نمیکردند، ظهوری «در اکتساب اصناف علوم دینیه و استحصال فنون یقینیه و مطالب دانشوری و مقاصد سخنگستری، مراسم جِد و اجتهاد مسلوک داشته» (نهاوندی، 1381: 238) و از دانش و فضل قدما در آثار خود استفاده کردهاست.
صائب که شاعر کمالبخش سبک هندی است و مانند ظهوری به آثار قدما توجه دارد، در شعر خود فضل ظهوری را تأیید نمودهاست (ر.ک؛ خانبهادر، 1386: 441). غالب دهلوی، شاعر قرن سیزدهم که آخرین شاعر بزرگ دورة شاهنشاهان مغول تیموریه بود، در اشعار خود نام ظهوری را آوردهاست و اشاره نموده که از شعر ظهوری استفادة فراوان کردهاست و روش شعر با او نو شدهاست.
آثار ظهوری همچون بیشتر شاعران سبک هندی شاخة ایرانی سلاست و روانی کلام و صحت زبانی خاصی دارد، اما خیالبندیهای شاعرانة وی نیز در میان شاعران سبک هندی شاخة هندی، از جمله ناصرعلی سرهندی پیروان زیادی یافت. زبان او که «در حُسن کلام و لطف بیان و عذوبت لفظ و رقت معنی بر فضلای عصر خود بر سر آمده» (هاشمی سندیلوی، 1371: 341)، «بازار سخن را به متاع رنگین رواج بخشیده» است (گوپاموی، 1336: 447).
سبک ظهوری را سرخوش و داغستانی چنین تعریف کردهاند: «به نظم و نثر، ید بیضا داشت» (سرخوش، 1389: 129) و «الحق تا قوّت ناطقه به گویایی زبان گشاده، زباندانی مثل او ندیده، و تا گوش فلک به سخن نیوشی گوش نهاده، سخنوری مانند وی نشنیده» است (واله داغستانی، 1384: 1303ـ1304).
1ـ2ـ4. آثار منظوم
در نتایجالأفکار، آثار منظوم ظهوری چنین تعریف شدهاست «نظم دلپذیرش دُرر غُرر سلک نازکبیانی رنگپیرای گلشن خوشمقالی است و محفلآرای ایوان نازکخیالی» (گوپاموی، 1336: 449). از وی پنج مثنوی و کلیات شامل قصاید، ترجیعبند و ترکیببندها، مقطعات، مطایبات، رباعیهای هجوآمیز و غزلیات در دسترس میباشد. معروفترین اثر وی در بین آنها، ساقینامه است که به قالب مثنوی سروده شدهاست. در تذکرهها بارها اسم این مثنوی که شامل 4500 بیت است، آورده شدهاست و ظهوری «در آنجا دادِ شاعری داده» (هندوشاه استرآبادی، 1393: 484) و خود را به شهرت نزدیکتر گردانید. ساقینامه طرفداران زیادی یافت و سرخوش در تذکرة خود نوشت که «همتخان به شوق این خمکده قرار داده، قریب صدوبیست ساقینامههای سخنسنجان تازهگو جمع کرده، کلام هیچ کس به آن نرسیده» (سرخوش، 1389: 129ـ130).
1ـ2ـ5. آثار منثور
ویژگی نثر ظهوری که تذکرهنویسان به آن اشاره کردهاند، شباهت نثر وی به آثار منظوم است. ظهوری که «در نظم و نثر، کمال قدرت داشت» (غنی، 1999 م.: 179)، «پایة نثرنویسی را از نظم ثریا بلند ساخته» (عظیمآبادی، 1391: 996) و «اغراقات و ضدبندی، چه در نظم، چه در نثر بهکار برده که هیچ کس یارای آن ندارد» (هاشمی سندیلوی، 1371: 342). آثار منثور او مورد مطالعه و تقلید شاعران دورة بعدی، مثل ماهر و طغرا قرار گرفت. از میان آثار منثور که در حال حاضر در دسترس قرار دارند، میتوان به سه دیباچه، سه رقعه، رسالههای انشاء، «مینا بازار» و «پنج رقعه» اشاره کرد.
معروفترین اثر نثر وی، سه دیباچه است که در دورة بعد با نام «سه نثر» از آنها یاد میشود. در بیشتر تذکرههایی که نام آثار ظهوری در آنها آمده،اغلب به این دیباچهها اشاره شدهاست. در بین آثار منثور، علاوه بر این دیباچهها اسم«پنجرقعه» و «مینابازار» در تذکرهها مشاهده میشود، اما برخی از محققان ادعا میکنند که این دو اثر به دست ظهوری نوشته نشده، بلکه مؤلف آن، ارادتخان بودهاست و همواره دربارة آن زمزمههایی وجود داشتهاست (,nazirahmad, 1953: 337).
2. بررسی سه نثر
2ـ1. اطلاعات دربارة سه نثر
چنانکه پیش از این اشاره شد، «سه نثر» نام مجموعهای است با سه دیباچه که برای سه اثر کتاب نورس، گلزار ابراهیم و خوان خلیل نوشته شدهاست. ظهوری با این سه دیباچه اعتبار فراوانی کسب کرد (ر.ک؛ بختاورخان، 1979 م.: 619) و از اوایل قرن دوازدهم، نام آن در تذکرهها به اندازة ساقینامه وی آورده شدهاست؛ برای نمونه، در بهارستان سخن چنین تعریف شدهاست: «به نام وی، خوان خلیل و گلزار ابراهیم و خطبة نورس را که در علم هندی تصنیف آن شاه عالیجاه است، به کمال پرکاری نظم و نثر ترتیب داده که تلازم و استعارات بل اغراقات وی سرمشق بلندخیالان است» (شاهنواز خان، 1388: 395).
اگرچه این سه اثربا هدف تداوم اثر قبلی نوشته نشدهاند، اما روش نگارش دیباچههای آنها بسیار شبیه هم است و به احتمال زیاد، به دلیل این شباهت به عنوان یک سلسله اثر شناخته میشدند. تذکرههایی که اسم آن سه را با هم آوردهاند، کم نیستند: «دیباچۀ نورس و خوان خلیل و گلزار ابراهیم از نتایج افکار آن دُرر گفتار است» (چنداخلاص، 1973 م.: 157) و «خطبة نورس و خوان خلیل و گلزار ابراهیم به نام ابراهیم عادلشاه، بسیار خوب گفته» است (سرخوش، 1389: 129).
این دیباچهها از آثار اصلی خود معروفتر شدند و در برخی از تذکرهها که به دیباچه اشاره دارند، به جای ذکر واژة دیباچه، فقط به نام آثار اشاره شدهاست؛ چنانکه در مرآت العالم ملاحظه میشود که «رساله مشتمل بر نظم و نثر موسوم به گلزار ابراهیم تصنیف نموده» است (بختاورخان، 1979 م.: 618ـ619). گلزار ابراهیم اثری است منظوم و از عبارت «شامل نظم و نثر»، روشن میشود که گلزار ابراهیم مدّ نظر نویسنده، و در واقع، دیباچة آن بودهاست.
نذیر احمد در رسالة دکتری خود در باب سه نثر چنین اشاره کردهاست:
«سه نثر یکی از بهترین نمونههای نثر مسجع است و اکثر قسمتهای متون آن با وزن فارسی شناختهشده مطابقت دارد. ظهوری گهگاهی از نثر مسجع با بیش از دو کلمه، نظم عالی هموزن خلق کردهاست که هماهنگی در همة قسمتهای آن به چشم میخورد» (Ahmad, 1953: 346).
سه نثر در شبهجزیرة هند مشق کاتب و منشی شد. نام آن به فهرست کتابهای مدارس اضافه، و با شاهکارهای دیگر فارسی از جمله گلستان و شاهنامه به عنوان کتاب درسی استفاده میشد (ر.ک؛ سید عبدالله، 1371: 205).
2ـ2. دیباچة نورس
کتاب نورس که دیباچة نورس برای آن نوشته شد، اثری است که ابراهیم عادلشاه دربارة موسیقی دکن تألیف کردهاست. ظهوری این دیباچه را به دستور ابراهیم عادلشاه نوشت و چنانکه در تذکرههایی مانند مرآت الخیال نوشته شده، توجه ادیبان را جلب کرد: «خطبة نورس که در علم هندی تصنیفکردة سلطان مذکور است، او نوشته، و دستگاه سخن به جایی رسانیده که امروز خیالبندان روزگار همه معتقد اویند» (لودی، 1377: 63). ملک قمی نیز بعد از ظهوری دیباچة دیگر این کتاب را بدون دستور ممدوح خود نوشت و امروز نیز محفوظ است، اما وجود آن به اندازة دیباچة ظهوری معروف نشد و در تذکرهها اشاره به دیباچة ملک قمی کمتر دیده میشود.
ابراهیم عادلشاه به کلمة «نورس» علاقة بسیاری داشت. این پادشاه باغ خود را «نورسپور» نام گذاشت و در درگاه خود، شاعران با تخلص نورس و نورسی داشت (Ahmad, 1953: 143) و یکی از آثار منظوم ملک قمی که به اسم ابراهیم عادلشاه نوشتهاست، نورسنامه نام دارد. «کتاب نورس» در برخی از کتابها مانند فهرست نسخههای خطی فارسی با «نورسنامة» تألیف ملک قمی اشتباه شدهاست (ر.ک؛ منزوی، 1351: 3647)، ولی بین این دو اثر پیوند خاصی نیست. ابراهیم عادلشاه نام ترانة خود را نیز نورس گذاشت؛ چنان که در جهانگیرنامه آمدهاست: «(جهانگیر) در پتها1 (= آهنگها) که عادلخان (= ابراهیم عادلشاه) بسته، و مخترع آن طرز است که آن را نورس نام نهاده، میشنوانید» (جهانگیر گورکانی، 1359: 154). در گلزار ابراهیم ظهوری نیز بیتی وجود دارد که به این ترانه اشاره کردهاست:
«شه لب بگشاد و زهره گفتن بس کرد |
|
پا پیش نهاد، دیگران را پس کرد |
او در متن دیباچة نورس نیز چنین آوردهاست: «به نغمههای نقش نورس، فضای کهنسرای جهان از نشاط مالامال» (ظهوری ترشیزی، ش 411: برگ a7).
همچنانکه خود ظهوری در اواسط دیباچه اشاره کرده، نظرات مختلفی برای معنی اصلی نورس وجود دارد: «وجه تسمیة این کتاب آنکه هندیان نُه شیرۀ2 مجتمع را نورس میگویند و فارسیان اگر نورس نهال فضل و کمالش دانند، بجاست و به این معنی که این شاهد بیعیب از پردۀ غیب به جلوهگاه ظهور نو رسیده، نورس خوانند، هم رواست» (همان: برگ a8). برخی از محققان نظر خود را چنین آوردهاند: «رس در زبان سانسکریت به معنی sauce (چاشنی) در شعر هندی و موسیقی حالتی یا احساسی است که در اثری هنری یا بخشی از آن غلبه دارد، نه حالت هست. در کتاب ترانة سلطان ابراهیم، ترانههایی در همة آن نه حالت هست» (ریپکا، 1383: 1260) و نیز «نورس دو کلمة هندی به مفهوم نُه شیره حجازـ استانی در شبهجزیرة عرب که شهر مکه و مدینه در آن واقع شدهاندـ نیز نام مقامی از دوازده مقام موسیقی است» (مهرین شوشتری، 1352: 110).
این دیباچه در سال 1005 یا 1006 هجری قمری نوشته شده که شامل حدود صد بیت است. موضوع این دیباچه، مدح پادشاه است، اما به مناسبت موضوع کتاب نورس، در متون آن واژگان و اصطلاحات مربوط به موسیقی و ساز زیاد استفاده شدهاست که یکی از ویژگیهای شاخص آن به شمار میآید. ظهوری برای نوشتن این متن به زیبایی آهنگ کلمات، ترتیب نظم و نثر و تشکیل موضوعات توجه زیادی داشتهاست. مطابق معمول سبک هندی، در این دیباچه بیان تجریدی بیشتر یافت میشود، اما موضوعات عینی مانند نظرات وی به هنر شعر، حسّ بیگانگی و تملق از پادشاه نیز در آن وارد شدهاست.
2ـ3. دیباچة گلزار ابراهیم
گلزار ابراهیم اثری منظوم است که ظهوری و ملک قمی به اتفاق یکدیگر برای ستایش ابراهیم عادلشاه نوشتند و چنانکه میدانیم، گلزار ابراهیم معمولاً به معنی «معجزة حضرت ابراهیم» است، اما اینجا همزمان به اسم ممدوح نیز اشاره کردهاست.
ظهوری و ملک قمی برای گلزار ابراهیم صلة بسیار فراوانی از ابراهیم عادلشاه گرفتند و در «مآثر رحیمی» چنین آمدهاست: «نُههزار بیت در اقسام سخن به مدح ابراهیم عادلشاه، پادشاه بیجاپور، گفته، ترتیب داده، مسمّی به گلزار ابراهیم ساختند و موازی نودهزار لاری به رسم صله و جایزه یافتند» (نهاوندی، 1381: 241). واحد صله در تذکرهها متفاوت است و به جز لاری، هنس و محل نیز آمدهاست، ولی در یکی از منابع نوشته شده که ارزش آن برابر طلای چهار بار شتر میباشد (Ahmad, 1953: 200). در خلاصة الکلام، دربارة استفادة این صله چنین نوشته شدهاست:
«گلزار ابراهیم به اتفاق هم در مدح عادلشاه به سلک تحریر کشیدند و چون از جانب آن پادشاه به توسط وکیلالسلطنت، شاهنوازخان شیرازی، نودهزار لاری که چهل هزار روپیة رایج باشد، جایزة آن به اینان رسید، مشهور است که به غایت همت در یک روزه به اهالی بیجاپور بخشیدند» (خلیلخان، ش 889: برگ 28a-b).
این دیباچه در سال 1008 یا 1009، بعد از تأسیس نورسپور نوشتهاست. حدود یکصد بیت را شامل میشود و حجم آن تقریباً به اندازة دیباچة نورس است. ظهوری در این دیباچه نُه صفت پسندیده شاه را آوردهاست؛ از جمله: «معرفت»، «سعادت»، «شأن، شوکت، جاه و حشمت»، «عدالت»، «شجاعت»، «نحاوت»، «صورت زیبا و طلعت جهانآرا»، «سیرت پسندیده و اطوار برگزیده» و «توفیق کسب فضایل و کمالات» و هر یک از آنها را بهتفصیل توضیح دادهاست.
روش نگارش این دیباچه و دیباچة نورس شبیه هم است، اما ظهوری با تقسیم کردن موضوعات به نُه قسمت، به این زیبایی قالبی بیشتر بخشیدهاست. این تقسیمبندی ویژگیهای پسندیدة ابراهیم عادلشاه را که هنرمندی مسلط بر موسیقی، نقاشی و خوشنویسی و حامی ادبا و فضلا بود، با تأثیرگذاری بیشتری نشان میدهد. در آخرین قسمت این دیباچه، علاقة ظهوری به این ممدوح و تشکر از وی بهخوبی مشاهده میشود.
2ـ4. دیباچة خوان خلیل
مانند گلزار ابراهیم، خوان خلیل نیز اثری در مدحابراهیم عادلشاه است که ظهوری و ملک قمی برای دومین بار به صورت مشترک نوشتهاند. دیباچة آن در سال 1012 یا 1013 هجری قمری و حدوداً چهار سال بعد از دیباچة گلزار ابراهیم نوشته شد [در فهرست الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ترتیب نگارش دیباچة خوان خلیل و دیباچة گلزار ابراهیم جابهجا شدهاست (ر.ک؛ الطهرانی، 1377: 275)، اما همچنان که در فهرست کتابخانة اهدای آقای سید محمد مشکوة به کتابخانة دانشگاه تهران اشاره شده (ر.ک؛ منزوی تهرانی، 1332: 284)، این اطلاعات صحیح نیست)] و شامل حدود 180 بیت است. به احتمال زیاد، این دیباچه برای ابراز تشکر از صلة گلزار ابراهیم نوشته شدهاست. کلمة «خلیل» که برای عنوان آن انتخاب شده، معمولاً به حضرت ابراهیم اشاره میکند، اما ظهوری در این اثر از ابراهیم عادلشاه با این صفت یاد نمودهاستو متن دیباچه را با این بیت آغاز کردهاست:
«ای از تو بر اهل تحت و اکلیل سبیل |
|
گر ذکر جمیل است و گر قدر جلیل |
روش نگارش دیباچة مذکور با دیباچههای قبل شباهت دارد، اما در مقایسة با آنها تقریباً حجمی دو برابر داشته، آزادی بیشتری نیز در ترتیب و تطویل نظم و نثرها مشاهده میشود. از نظر موضوع هم به مثالهای عینی و تعاریف تاریخی پرداخته که نشاندهندة آن است که ظهوری علاوه بر زیبایی ظاهری به محتوای موضوع نیز توجه داشتهاست.
در این دیباچه، به وقایع تاریخی مانند تأسیس باغ نورسپور و یا توصیف شش هنرمند دربار ابراهیم عادلشاه، از قبیل شاهنوازخان، ملکالکلام، شاه خلیلالله، فرخ حسین، حیدر ذهنی و خود ظهوری اشاره کرده که از دیدگاه تاریخی نیز باارزش است.
شاهنوازخان، وکیلالسلطنه دولت عادلشاهی بود و ظهوری «در ایام بودن بیجاپور، همهروزه با شاهنوازخان به سر میبرد و نیک صحبت میداشتند و از آن بزرگوار رعایات کلّی مییافتند» (نهاوندی، 1381: 242). ظهوری در مناسبتهای برگزارشده از سوی وی، مانند افتتاح ساختمان جدید و تولد فرزند شرکت مینمود.
«ملکالکلام» تخلص ملک قمی است و چنانکه اشاره شد، شریک و پدرزن ظهوری بود. در این دیباچه، ظهوری رابطه با او را چنین تعریف کردهاست: «(ظهوری) قبل از این در پیرایش گلزار ابراهیم و اکنون در گستردن خوان خلیل سهیم و عدیل ملکالکلام است» (ظهوری ترشیزی، ش 411: برگ b20).
حیدر ذهنی نیز یکی از شاعران دربار ابراهیم عادلشاه بود و از تعریف ظهوری در این دیباچه معلوم میشود که او به ذهنی احترام میگذاشت. در این دیباچه، تعریف دربارة خود شاعر نیز درخور توجه است. او در آخرین قسمت، اسم خود را به عنوان نگارنده آوردهاست و به سن خود نیز اشاره کرده، چنین نوشتهاست: «هرچند که در چمن عمر هفتاد سال نهال طبیعت شکوفه پرافشانی کرده، چنان نیست که در بهار ثنای خدایگان هم پختگی پیری در کار و هم شوخی جوانی پربار نباشد» (همان).
3. صور خیال سه نثر
سبک شاعری ظهوری دو ویژگی اصلی دارد. یکی از آنها، ویژگی سبک هندی است که باریکاندیشی و نازکخیالی در آن موج میزند و «خان آرزو»، ناقد آن دوره، دربارة آن چنین توضیح میدهد: «متأخرین اشعاری که در آن تشبیهات دقیقه و معانی مشکله واقع شود و به طریق تمثیل نبود، آن را اشعار به طور خیال (= طرز خیال) گویند» (خان آرزو، 1381: 67). ویژگی دیگر، هنر سنتی است که از اشعار دوران پیشین ریشه گرفتهاست. در این بخش، نمونههایی از صور خیال ظهوری را که در سه نثر دیده میشود، با توجه به ویژگیهای عمومی سبک هندی و سبک ظهوری برگزیدیم و به عناصر صور خیال سنتی و عناصر با بسامد بالا در سبک هندی تقسیم کردیم. عناصر مذکور عبارتند از: 1ـ تشبیه. 2ـ استعاره. 3ـ تشخیص. 4ـ پارادوکس. 5ـ حسآمیزی.
3ـ1. تشبیه
یکی از عناصر اصلی صور خیال، تشبیه است که از عمل همانند کردن یک چیز به دیگر چیزی شروع میشود. در سبک هندی که شاعران به بیان فشرده اهمیت میدادند، کمتر تشبیهی که به تفصیل بیان آمده باشد و ادات تشبیه و جزئیات آن ذکر شده باشد و بیشتر تشبیه اضافی دیده میشود.
زبان فارسی نسبت به سایر زبانها، توانایی ترکیبسازی زیادی دارد. به طور کلی، در سبک هندی که به قصد ایجاد تعجب، به بیان عبارات غریب میپرداخت، به ترکیب جدید توجه بسیاری شد و ترکیبات فراوانی ایجاد گردید. تفاوت مهم ترکیبات سبک هندی و ترکیبات دوران پیش از آن این است که شاعران سبک هندی مانند شاعران پیشین در تجربههای واقعی خود به دنبال ارتباط کلمات نمیگشتند و فقط در خیال خود آن را خلق میکردند که خود موجب افزایش میزان تجریدی و انتزاعی آثار این سبک کردهاست. بسامد این نوع ترکیبات در سبک هندی بسیار بالا بود و زبان و معنی اشعار این سبک را مبهمتر و پیچیدهتر میساخت. ساختِ ترکیبها به دو نوع تقسیم میشود: ترکیبهای بیاضافه و ترکیبهای بااضافه. در سبک هندی، از هر دو نوع ترکیب استفادة بسیاری شدهاست.
ترکیبهای بیاضافه، ترکیبهایی است که از بیش از دو قسمت تشکیل میشود و هر یک از آنها معنی خاص خود را دارد. نمونة این نوع ترکیبا در سه نثر بدین قرار است: نغمهزا (6a)3، ظلمگداز 6b)، آهوربا (6b)، تنگورزی (12b)، پنجهگیری (14a)، تنگپرتو (14b)، زهرهخیز (15a)، ریحانکاکل (16a)، نکیسانثار (17a)، ترکتازگزند (17b) و... .
ترکیبهای اضافی، ترکیبهایی است که از اضافه شدن دو کلمه حاصل میشود. در بیشتر این نوع ترکیبها، یکی از قسمتها شامل صفت و یا ریشة فعل است که به شکل سازههای پیشین یا پسین دیده میشود. این نوع ترکیبها در سبک هندی، معنی یک بیت یا جمله را فشردهتر میکند و با همراهی عناصر دیگر مانند تشخیص، پارادوکس، حسآمیزی عبارت پیچیدهتری میسازد. نمونة آنها از این قرار است: عقل رنگآمیز (7a)، زانوی سبقخوانی (8b)، جبههای سجدهریز (9b)، عرقریزی سعی (12b)، سحرخیزی خواب (12b) و... .
در سبک هندی، علاوه بر ترکیبهای اضافی ساده که یکی از کلمات ترکیبی در توضیح دیگری آمده، ترکیبهای تشبیهی و استعاری بسیاری نیز ساخته شدهاست. در ترکیبهای تشبیهی و استعاری، کلمة اصلی به کلمات ذهنی نسبت داده شده که بیشتر مرتبط با خصوصیات انسانی است. ترکیبهای استعاری را در قسمت بعدی شرح خواهیم داد و اینجا فقط نمونههایی از ترکیبهای اضافی تشبیهی را میبینیم:نسیم لطف (6b)، گلستان نیت (9b)، بُستان عقیدت (9b)، خس و خاشاک شک و شبهه (9b)، نورس مراد (13b)، کمند خیال (19a)، دیگ فکر (19a) و... .چنانکه در این نمونهها ملاحظه میشود، وجه شبه آنها خیالی و ناملموس است. در سبک هندی، شاعران برای نشان دادن خیال خود برای مشبه یا مشبهٌبه، کلمة معقول یا ناملموس استفاده میکردند و به طور طبیعی، وجه شبه ترکیبات نیز ناملموس شدهاست.
گاه این نوع وجه شبه که محصول خیال است، از روی ظاهر ترکیب دریافتنی نیست؛ برای مثال، ترکیبهای تشبیهی «گرد تعصب» و «گرد رشک» به تنهایی وجه شبه مبهم دارند، اما در عبارت زیر، رابطة آن همراه با فعل مشخص میشود:
ـ «گرد تعصب از دامان جد و جهد فشانده» (10a)
ـ «طراوت تصویرش... در آبْ گرد رشک نشانده» (20a).
شاعران سبک هندی برای ایجاد عبارت تخیلی فعل را به طور مؤثر استفاده میکردند و در عبارتهای واجد ترکیبهای تشبیهی نیز موارد زیادی دیده میشود که فعلها نقش مهمی به شکل غیرمستقیم در آن ایفا میکنند: «ظهوری در غزلهای خود ترکیبهای زیادی استفاده میکرد که غالباً مشبه عقلی و مشبهبه حسی است» (حسنپور آلاشتی، 1384: 124). در سه نثر نیز همین ویژگی وجود دارد و در برخی موارد بیش از دو تشبیه را به یک فعل نسبت داده، عبارت را جذابتر ساختهاست:
ـ «بر قانون سخن تارِ نَفَس نواختة مضراب زبان است» (9a).
ـ «آب سحاب تدبیرش فرونشانندة غبار لجاج و عناد، و هم رویانندة نهال صلاح و سداد» (11b).
ـ «سوهان قضا به خاییدن زنجیر عهدش کند دندان» (11b).
ـ «به کلید طلاقت قفل لکنت از دَرِ بیان برداشته» (11b).
ـ «نورس مراد از نهال ثنای دارای عادل برچیند» (13b).
ـ ...
3ـ2. استعاره
یکی از ویژگیهای سبک هندی، استفاده از استعارة غریب است. شاعران این سبک، بهویژه شاعران شاخة هندی، سخت به استعاره معتاد بودند. آنها از استعارة فعلی زیاد بهره میگرفتند و آن را در ردیف غزلهای خود قرار میدادند تا تصویرهای بیپیشینه خلق کنند و دایرة خیال شاعرانه را توسعه دهند. برای آثار ظهوری، استعاره عنصر مهمی بود که در تذکرهها بارها اشاره کردهاست و در سه نثر نیز کاربرد استعارههای فعلی زیاد است:
ـ «زِ بیداریش خواب ایمن زِ نالش // به چشم پاسبانش کرد بالش» (6a).
ـ «نگه در چشم مهر و مه بسوزد» (6a).
ـ «از بام و درش میروید آهنگ» (6a).
ـ «سامعه در سعادتی نیفتاده» (13a).
ـ «به جای سبزه روید عشرت جم» (14b).
ـ «کز شبنم حُسن عشق چون میروید» (16a).
ـ ...
برخی از استعارههای فعلی در حکم موصوف و صفت است که عبارت را فشردهتر میکند؛ مانند: اجل در خونفگن (6b)، سینة معرفتخیز (9b)، تارکی آسمانسا (9b)، جبههای سجدهریز (9b)، مریخ از بیم زهرهریز (15a) و... .
علاوه بر استعارة فعلی، استعارة اسمی نیز در اشعار سبک هندی بهفراوانی یافت میشود، اما آنها با استعارههای دوران پیشین تفاوت دارند. تا عصر تیموری، استعارة اسمی بنیاد سنتی یا مفهوم عمومی داشت؛ مانند «فلسفة عرفان» که برای خوانندگان آگاه به ادبیات قابل فهم بود. اما استعارههای اسمی که در آثار سبک هندی استفاده میشود، بیشتر استعارة مکنیه هستند که جنبة تشخیصی دارند. ظهوری در آثار خود این نوع استعاره را در ترکیبها بهوفور بهکار گرفتهاست و در میان شاعران سبک هندی، او و طالب آملی استاد این شیوة شناخته شده بودند. همچنان که خان آرزو، یکی از ناقدان آن دوره، در کتاب خود نوشتهاست که حزین میخواست طور و طرز استعارة آنان را بهکار برد، اما نتوانست خوب تقلید کند (ر.ک؛ حسنپور آلاشتی، 1384: 122)، انتزاعی و بیپیشینه بودن استعارة ظهوری نسبت به سایر شاعران برتری داشت.
نمونههای استعارة اسمی او در سه نثر عبارتند از:رگ و پی نی (5a)، گوش محنت و غم (6b)، زانوی جد و جهد (7a)، دیدة امید جانها (7b)، زانوی سبقخوانی (8b)، گوش هوش (9a)، بازوی عدل (10b) و... .
در سه نثر، ظهوری این نوع استعاره را با سجع آورده، بر زیبایی آهنگ آن نیز افزودهاست.
3ـ3. تشخیص
تشخیص از لوازم طبیعی شعر همة زبانهاست که در علم بلاغت، قدما هم با درک مبهمی که از آن به عنوان استعارة مکنیه داشتهاند، به اهمیت آن پی برده بودهاند. تعبیرات تشخیصی در شعر فارسی از سادهترین نوع تا پیچیدهترین نمونهها و از بسامدهای اندک تا بسامدهای بالا سیر داشت و در سبک هندی به سبب عنصر تجریدی آن، همانند حسآمیزی، روشی مهم و از ویژگیهای عمومی این سبک شد که با بسامد زیاد بهکار میرفت.
به طور کلّی، تعبیرهای تشخیصی به دو نوع تقسیم میشوند: تشخیص بدون فعل و تشخیص با فعل. تشخیص بدون فعل بیشتر به شکل ترکیبها آورده میشود که نمونة آنها را در قسمت استعارة اسمی ملاحظه کردیم. در تشخیص با فعل، فاعل غیر انسان با فعلی که مختص حرکت انسان است، همراه میشود.
در سه نثر نیز نمونة هر دو نوع تشخیص به فراوانی، اما به صورتی فهمیدنی دیده میشود، چون سطح انتزاعی آن نسبت به تشخیص اشعار شاعران اوج سبک هندی، مانند بیدل دهلوی، پایینتر است:
ـ «زِ بس در نغمهانگیزی است ایام// سزد رقصد اگر در گور بهرام» (6b).
ـ «زُهره را چه زَهره غیر از پرده به در افتادن» (7a).
ـ «قضا به کمان تدبیرش قدرانداز» (10a).
ـ «فلک از ماه و خور نوالهخور خوان نوال» (11a).
ـ «آباد امهات به پروردن نتایج در شفقت پدری و مادری، و طبائع و آثار بر مسند فرماندهی در فرمانبری» (14a).
ـ «از او صبح این صفا دریوزه کردست» (15a).
ـ ...
3ـ4. پارادوکس
پارادوکس، تصویری است که دو روی ترکیب آن یکدیگر را به لحاظ مفهوم نقض میکنند. در ادبیات فارسی، نوعی از تصاویر پارادوکسی که برای مفاهیم عرفانی استفاده میشوند، معروف است؛ مانند «جانب بی جانبی» و «بیجایی سرا» در شعر مولانا و «خنده گریند» و «گریه خندند» در شعر سنایی. اما پارادوکس سبک هندی با نوع پارادوکس تقابل میان دو عنصر که از یک منشاء فلسفی و اعتقادی سرچشمه گرفتهاست، تفاوت دارد. پارادوکسهای سبک هندی عموماً سطحی و تصویری هستند و درک آنها مبتنی بر لذت تخیلی است. اگرچه ظاهر آنها شبیه مفاهیم عرفانی است، اما در سبک هندی، آن پارادوکس به عنوان یکی از مفاهیم عمومی یا یک نوع قالب زیبایی بهکار میرود و معانی آن سطحی است.
ظهوری در غزلهای خود پارادوکس را از رویارویی عناصر زبانی و تصویری حاصل میکرد. او از ترکیبهای پارادوکسی حاصل از ترکیب دو کلمة متناقض، بیش از بیان پارادوکسی که دو مفهوم متناقض را در یک گزاره گذاشتهاند، استفاده میکرد (ر.ک؛ حسنپور آلاشتی، 1384: 116). در سه نثر نیز جملات پارادوکسی زیاد دیده میشود که برخی از بندهای آن سرشار از پارادوکس است و توجه بسیار او به پارادوکس را نشان میدهد:
ـ «کفر در فکر نکتة ایمان// شرک در شکر نعمت ایمان» (9b).
ـ «به اندازة طبع وقّادش، بلندآسمان کوتاهاوج» (11b).
ـ «از همه برکنار و با همه در میان» (12a).
ـ «عجز را با غرور گفتگویی است» (13a).
ـ «محرومی سعادت بساطبوسی چون تحمل بیصبران از حد گذشت» (13a).
ـ «شیرینی تبسم، نمکِ خوانِ تکلم» (15a).
ـ ...
در ضمن، ظهوری به طور کلّی به هماهنگی کلمات توجه زیادی میکرد. در سه نثر، علاوه بر پارادوکس، عبارتهای دارای تضاد، تناسب و تلمیح فراوان یافت میشوند. متن دیباچة نورس که یکی از موضوعات مهم آن موسیقی است، پُر از اصطلاحات موسیقی است: «تار، طنبور، نغمه، مطرب، ساز، ارغنون، رباب، شاخ، نی، تار، صور، چنگ، دف، قانون، کمانچه و ...» (9b-5a).
در گلزار ابراهیم و خوان خلیل نیز با موارد زیادی مواجه میشویم که در دو جمله با سجع، کلمات متضاد برعکس هم قرار داده شدهاست:
ـ «به قبول امرش دست معروفان بر سر، و به ردّ نهیش زخم منکران منکر» (9b).
ـ «بار تنهایی بر دوش سبکروحان خوشگرانست» (13a).
ـ «کلام معجزنظامش تحت کلام خالق و فوق کلام مخلوق است» (13b).
ـ «نزدیکی تدبیرش به صواب نزدیکی نور به آفتاب، دوری رایش از خطا، دوری مغرب به خطا» (19a).
ـ ...
نمونة زیر تلمیحی است که کلمات به یک داستان نسبت داده شدهاند:
ـ «خضر تشنهلب سیرابیادا، مسیحا مرده جانبخشیادا» (8a).
ـ «گلزار ابراهیم در رخسار یوسفطلعتان نمرودنخوت رسانیده» (9b).
ـ «عشق یعقوب و حُسن یوسف ازو» (11a).
ـ «مگر خاک آدم از این خاک بود// که کردند پیشش ملائک سجود» (18a).
ـ ...
اگر تصویر پارادوکسی در میان کلمات هماهنگ قرار گیرد، توجه خواننده را بیشتر جلب میکند و ظاهراً ظهوری تأثیر هماهنگی مثبت و منفی کلمات را بهخوبی درک کرده بود.
3ـ5. حسآمیزی
حسآمیزی بیانی است که امور مرتبط با حس خاصی را به یک حس دیگر نسبت میدهد؛ مانند نسبت حس بینایی به ذائقه یا برعکس. ما در گفتارهای روزمرة خود این گونه تعبیرها را بسیار تکرار میکنیم و در شعر فارسی نیز نمونههای حسآمیزی فراوانی پیدا میشود. حسآمیزیهایی که در سبک هندی با بسامد بالا بهکار میروند، تعبیرهایی بودند که از حوزة نمونههای تکراری و روزمرة خود خارج شده، در آخر آن دوران به جایی رسیدند که حتی اهل ذوق و ادب هم آن را در تمام موارد قبول نمیکردند و عامل اصلی ابهام اشعار این دوره شد که برای خوانندگان عادی، شعر مضحک به نظر میرسد. در سه نثر، تعبیرهایی با عنصر حسآمیزی فراوان دیده میشود که نسبتاً ساده و فهمیدنی هستند: «ترزبان (7b)، رطوبت عبارات (8a)، نازکی الفاظ (8b)، نکات رنگین (9a)، حرف کمنکهتی (14a) و... .
4. تأثیرپذیری از سعدی
چنانکه دیدیم، ظهوری ترشیزی به قوالب مختلفی شعر سرودهاست؛ از جمله: قصیده، ترکیببند، ترجیعبند، مقطعات، غزل، رباعی و مثنوی. وی از شاعران پیشین خود نیز تأثیر گرفتهاست. در قصیده، وی خود را مقلد و پیرو خاقانی شروانی میدانست و در ترکیببند، ترجیعبند، مطایبات و هزلیات از بزرگان شعر فارسی چون سعدی و عبید زاکانی پیروی میکرد. در قالب غزل، از اشعار شیخ اجل سعدی، سلمان ساوجی، امیر خسرو دهلوی و بابافغانی شیرازی استقبال مینمود و گاهی به تقلید از جامی نیز میپرداخت. ظهوری با استفاده از سلاست، روانی، خوشآهنگی و بیپیرایگی اشعار آنها، در غزل از همة معاصران خود پربارتر و خوشسخنتر شد. در قالب مثنوی که عمدهترین قسمت آن ساقینامة اوست، به شیوة شاعران تعلیمی چون سعدی، اندرزهای اخلاقی خود را در قالب اشعار لطیف و پذیرفتنی بیان میکند. از توصیفهای تذکرهها نیز آشکار است که او به آثار و هنر قدما توجه خاصی داشت و در میان آنها، سعدی بیش از دیگران مورد علاقة او بود.
در سه نثر نیز تأثیرپذیری وی از سعدی را میتوان ملاحظه کرد که در این بخش، چند نمونه از تأثیر گلستان سعدی بر سه نثر را دنبال میکنیم.
اولین و مهمترین شباهتی که میان سه نثر و گلستان مشاهده میشود، قالب آنهاست که از نظم و نثر تشکیل شدهاست. شاعر در متن گلستان، اول توضیحات نثر را میآورد و به دنبال آن، شعر در همان موضوع نثر میآید. این قالب اصلی تا آخر این اثر حفظ میشود و در سه نثر نیز چنین است. از نظر حجم، دیباچة گلستان و دیباچههای نورس و گلزار ابراهیم تقریباً یکی هستند. تعداد ابیات در دیباچة گلستان با وجود تفاوت میان نسخهها از هشتاد تا صد بیت است، در حالی که تعداد ابیات دو دیباچة سه نثر در حدود یکصد بیت میباشد. لیکن این دو اثر تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. یکی از تفاوتهای این دو اثر، در طول نظم و نثر آنهاست. در گلستان، نظم و نثر نسبتاً کوتاه و قسمت منظوم معمولاً کمتر از چهار بیت است، اما در دیباچههای نورس و گلزار ابراهیم، نظم و نثر نسبتاً بلند است و شعرهای بیش از نُه بیت بهوفور به چشم میخورد. در دیباچة خوان خلیل نیز گرایش به استفاده از نثر طولانی مشهود است.
علاوه بر قالب، ساختار نحوی هر دو اثر نیز شباهتهای زیادی دارد. چنانکه در نمونههای زیر از گلستان میبینیم، سعدی در گلستان، دو جمله را که از نظر دستور، کاربرد حرف اضافه و فعل یکسان هستند، با کلمات سجع و جناس، هموزن و همآهنگ ساختهاست و آنها را مانند تصویر در آیینه کنار هم گذاشتهاست. ظهوری در سه نثر از این اسلوب استفاده، و متن آن را زیبا و دلنشین کردهاست:
ـ «باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده»؛ «پردة ناموس بندگان به گناه فاحش ندارد و وظیفة روزی به خطای منکر نبرد» (سعدی، 1368: 49)4.
ـ «فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایة ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد»؛ «درختان را به خلعت نوروزی قبای سبزورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده» و «عصارة تاکی به قدرت او شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته» (دیباچة نورس: 5a-b).
ـ «سرودسرایان عشرتکدۀ قال که به نورس سرابُستان حال، کارِ کام و زبان ساخته، به شهد ثنای صانعی عذبالبیاناَند که چاشنی نغمههای شکرین در رگ و پی نی دوانیده و خوشنَفَسان چمن نشاط که به بسطِ بساطِ انبساط پرداخته، به زلال حمد خالقی رطباللّساناَند که گل ترانههای تَر از شاخسار صوت و صدا دمانیده. محمل شوق حجازیانش به صدای تال هندیان زنگلهبند و زخم جگر عراقیانش به نمک تار طنبور ترکان در شکرخند. جلاجل اوراق درختان به هوای او ترانهریز و بلبان منقار بلبلان به نوای او نغمهخیز» (دیباچة گلزار ابراهیم: 9b).
ـ «به آفتاب جهانگرد تأکیدِ نظر بر دوبینان نینداختن و به مصور قضا تهدید به احوال احولان نپرداختن. زنّار را با سبحه نه پیوندی است که گسیختنش بر کشاکش کشیشان نخندد و کفر را با ایمان نه سری است که صُداعش صندل چاره از پیشانی برهمنان نبرد» (دیباچة خوان خلیل: 13b).
ـ «زهی حشمت که اگر از حصار رفعتش آسمان را برجی خوانند، فلک را پایه باشد و خهی شوکت که اگر در حساب همتش عمان را درجی شمارند، دریا را آبرویی گردد. بر سَرِ میدان جولانش، بدر را از هلال حلقۀ نعل یکران در گوش» و «بر کنارِ خوانِ احسانش، استخوان را زلّهبری مغز بر دوش» (همان).
تأثیر گلستان بر سه نثر در حوزة موضوع و بیان آن نیز مشاهده میشود. در آغاز دیباچة نورس، ظهوری موضوع موسیقی و ستایش پروردگار را به تصویر باغ تشبیه کردهاست و به ستایش از پیغمبر و مدح پادشاه ادامه میدهد که شبیه بخش نخست دیباچة گلستان است. در دیباچة گلزار ابراهیم، نُه صفت ممدوح ذکر میشود که به لحاظ صوری برابر با هشت باب گلستان است. در دیباچة خوان خلیل، موضوعات فرعی از جمله سن، پیری و نظریههای هنر شعر مانند گلستان آورده شدهاست:
ـ «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلفکرده تأسف میخوردم و سنگ سراچة دل به الماس آب دیده میسُفتم و این بیتها مناسب حال خود میگفتم:
هر دم از عمر میرود نَفَسی |
|
چون نگه میکنم نماند بسی |
ـ «هرچند که در چمن عمر هفتاد سال نهال طبیعت شکوفه پرافشانی کرده، چنان نیست که در بهار ثنای خدایگان هم پختگی پیری در کار و هم شوخی جوانی پربار نباشد:
کهن نخل این باغ را نوبرم |
|
لب خشک نگذاشت شعر ترم |
علاوه بر این، عبارتهای مشابه بهوفور یافت میشوند که برخی از نمونههای آن در زیر است:
«شفیع مطاع نبی کریم |
|
قسیم جسیم نسیم وسیم» |
«جهاندار و جهانگیر و جهانبخش |
|
فلکقدر و فلکتخت و فلکرخش» |
ـ «گوشی حقشنو، چشمی حقبین، دلی حقجو، خاطری عرفانزا، سینهای معرفتخیز، تارکی آسمانسا، جبههای سجدهریز» (دیباچه گلزار ابراهیم، b9)
ـ «خداوند جهان و قطب دایرة زمان و قایم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان و شاهنشاه معظم، اتابک اعظم، مظفرالدّنیا والدّین، ابوبکربن سعدبن زنگی، ظلالله تعالی فی أرضه، ربّ أرض عنه و أرضه...» (سعدی، 1368: 51).
ـ «اما بعد، مژدة شنیدن را به گفتن سخن شهنشاه سخنور نکتهپرور، نغمهپرداز، ترانهساز... خلیلنوال، یوسفجمال، داودالحان، سلیمانمکان، عدلافزای ظلمکاه، ابراهیم عادلشاه، خلّدالله ملکه و سلطانه و أفاض عَلَی العالمین برّه و إحسانه...» (دیباچة نورس: 6a).
همچنان که در نمونههای بالا دیدیم، سه نثر از گلستان، بهویژه دیباچة آن تأثیر زیادی گرفتهاست. در بین سه دیباچه، میزان تأثیرپذیری متفاوت است و ظاهراً در دیباچة نورس، این تأثیرپذیری بیشتر به چشم میخورد، در حالی که تأثیرپذیری دو دیباچة دیگر نیز کم نیست. این تفاوت را شاید بهتر است نتیجة سعی ظهوری برای توسعة شیوة سعدی بدانیم که مجموعة سه نثر به عنوان نمونهای از ادامة جریان آثار قدما و توسعة مسیر آنها شناخته میشود.
علاوه بر این، تحقیقات دیگری دربارة تأثیر گلستان از نظر نحوی نیز امکانپذیر است. همچنانکه شفیعی کدکنی در موسیقی شعر اشاره کرده، مبنای بلاغی هنر سعدی در ساختارهای نحوی نهفتهاست. تمام زیبایی و هنر شاعر از یک ساختار نحوی خاص بهرهور است و بسیاری از هنرنماییهای دیگر سعدی مرتبط با ساختارهای نحوی است (ر.ک؛ شفیعی کدکنی، 1386، ب: 37). عموماً آن تنوعی که در حوزة باستانگرایی واژگانی یا خلق مجازها و کنایات وجود دارد، در قلمرو نحو زبان تصورپذیر نیست. از سوی دیگر، با چشماندازی دیگر، بیشترین حوزة تنوعجویی در زبان، همین حوزة نحو است. شاید در سراسر دیوان سعدی یک تشبیه یا استعارة تازه وجود نداشته باشد. اما او استاد بیهمتا و بلامنازع شناخته میشود و قسمتی از دلیل آن همین روش هنرنمایی وی است. تحقیق بیشتر دربارة ساختار نحو سه نثر امکان دارد ویژگی و ارزش سعدی را از نظر ساختار مشخص کند.
نتیجهگیری
سه نثر ظهوری که در زمان اقامت او در دربار عادلشاهی نوشته شده، یکی از آثار برجستة فارسی است که هنر نظم و نثر در آن به شیوهای دلنشین انتظام یافتهاست. نظم و نثر در این اثر به طور طبیعی و بسیار نزدیک به هم بهکار رفته، تا آنجا که در برخی از نسخهها، تقسیمبندی نظم و نثر متن متفاوت است.
چنانکه از تذکرهها برمیآید، ظهوری از نظر طرز خیال سبک هندی و نیز از نظر اطلاعات ادبی، مقبول شاعران و ادبای دورة خود بودهاست. نکات ممتاز سه نثر را نیز میتوان در همین دو زمینة مذکور جستجو کرد. در این اثر، او اصول سبک هندی را کاملاً رعایت کردهاست. این اثر، همزمان زیبایی آهنگین زبان فارسی را نشان میدهد که از آثار پیشین ریشه گرفتهاست و موجب شده که نبوغ ظهوری به اوج خود برسد.
در دورة سبک هندی که بهکار بستن عناصر جدید ترجیح داده میشد، عمدة مخاطبان شعر هنوز بر موازین ادبی پیشین پای میفشردند و به آثاری که هر دو جنبه را در خود منعکس میکردند، اقبال بیشتری نشان میدادند. ظهوری با بهرهگیری از دانش ادبی پیشینیان خود طرز جدید و دلچسبی را در آثارش به نمایش گذاشتهاست که یکی از دلایل جلب توجه همعصران او به آثارش همین نکته بودهاست.
نتایجی که در این مقاله گرفته شدهاست، نه فقط برای شناختن ارزش ظهوری و سه نثر و شاعران و آثار سبک هندی ارزشمند میباشد، بلکه میتواند زمینههای تحقیقات جدیتری را دربارة این شاعر ارزشمند فراهم کند.
پینوشتها
1. در کاروان هند، واژة «پت» به معنی «آهنگ» آمدهاست (ر.ک؛ گلچین معانی، 1369: 828).
2. در فرهنگ نفیسی، تعریف و معنی «شیره» چنین آمدهاست: «شراب نو و تازه ساختهشده، و مخلوطی از بوزه و بنگاب، و عصیر میوجات، و روغن کنجد، و خوانچة پایهدار، و نام جزیرهای» (نفیسی، 1343: 2112).
3. مشخصات و شمارة نمونههای این بخش و بخش بعدی از دیوان ظهوری نسخة کتابخانة سلطنتی استخراج شدهاست.
4. نمونههای متن گلستان از نسخة غلامحسین یوسفی نقل شدهاست.