بررسی دیدگاههای نظامی گنجوی دربارهی منشأ الهام سخن و ریشهیابی خاستگاه اسطورهای و حکمی و تحلیل آنها بر مبنای روانشناسی هنر در شناخت پدیدهی رازناک الهام سودمند است. نظامی با طرح تدریجی این باورها در طول سی سال که با حال و هوای مثنویهای خمسه تناسب دارد، برای ارزیابی کامل، گزینهای مناسب است. اشارات حسب حالگون، پیشدرآمدها ضمن شرح انگیزهی سرودن مثنویها؛ به ویژه انگیزهی چرخش زاویهی دید (از زهد مخزنالاسرار به عشق خسرو و شیرین) در شناخت روان شاعر و ریشهیابی منشأ الهام او یاری میرساند. آخرین اشارات او دربارهی محرک اندیشه و انگیزههای روانی منشأ الهام در پایان عمر هنریش، در اقبالنامه با صراحت بیشتری مطرح شده است. گردآوردی مجموعهی انگیزههای نظامی برای نظم مثنویها و تحلیل سیر تدریجی آنها، زمینهای متنوع برای شناخت منشأ الهام سخن است. این مقاله بخشی از دیدگاههای سخنسنجی خمسه است که به پندار نگارنده، نظامی خودآگاهانه برای آموزش «پژوهندهی حال سربست خویش» توصیف کرده است.