نشانه- معناشناختی از جمله نظریههایی است که موجب میشود نظام ایستا و مکانیکی نشانهشناسی ساختگرا به نظامی سیال تبدیل گردد. این نظریه بر پایهی اصول پدیدار شناختی و جریان یابی نشانهها قرار دارد و میکوشد تا تبیین کند که چگونه نشانهای با برخورداری از نظامهای معنایی، در روند نشانهپذیری و معنایابی متکثر قرار میگیرد. همچنین آشکار میسازد که عامل انسانی چطور و چگونه تأثیری را در رابطه سازی بین دال و مدلول به وجود میآورد.
این مقاله از رهگذر این نظریه تلاش میکند تا پاسخ مناسب این پرسشها را بیابد که: چگونه فرهاد در مسیر نشانهپذیری متکثر و معنایابیهای عمیق واقع میشود؟ و خسرو در این رویکرد چگونه شرایطی دارد؟ و چرا فرهاد پایگاهی مرجع و اسطورهای مییابد؟ و خسرو به نشانهای نازل و فرو کاسته تبدیل میشود؟