نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Critical discourse analysis is one of the effective theories for analyzing the hidden layers of language and discourse. One of the main components for expressing the discourse goals is power. A famous theorist in the field of critical discourse analysis is Norman Fairclough who believes that power has an effect on social relations and discourse. In this research, an attempt has been made to explain the power in Khosrow and Shirin systems using a three-dimensional model of Fairclough. The main hypothesis of this research was that Nezami in Khosrow and Shirin has created a discourse appropriate to the power and social status of each character. Analyzing the poems of Khosrow and Shirin, it became clear that the different uses of words, the use of linguistic and grammatical aspects, the differences in persuasive methods, the different views of the characters in the story, and the ambiguity in speech depend on the difference in unequal power in the poems of Khosrow and Shirin.
کلیدواژهها [English]
تاکنون در زمینۀ تبیین نقش قدرت برمبنای تحلیل گفتمان در منظومۀ خسرو و شیرین پژوهشی صورت نگرفته است. از آنجا که قدرت در تحلیل گفتمان فوکو نقش اساسی دارد، غالب پژوهشهای انجام شده نیز برمبنای این رویکرد است. مقالاتی که نقش قدرت را در تحلیل گفتمان برمبنای نظریه فرکلاف بررسی کردهاند، شامل مواردی هستند که در ادامه ارائه خواهد شد.
ملک مرزبان و فردوسی (1390) در «گفتمان حکومتی در گلستان سعدی» عوامل قدرت و ایدئولوژی در اجتماع قرن هفتم را بررسی کردهاند. خزانهدارلو و جلالوند (1392) در «تحلیل انتقادی گفتمان قدرت در دو فصل از سیاستنامۀ خواجه نظامالملک توسی» گفتمان عقیدتی خواجه نظامالملک و سیاست تبعیض مذهبی او در جامعه را با استفاده از تحلیل گفتمان فرکلاف تحلیل کردهاند. جهانگیری و بندرریگی زاده (1392) در «زبان قدرت و ایدئولوژی در رویکرد انتقادی نورمن فرکلاف» به آشکارسازی خصوصیات این رویکرد و ذکر تمایز آن نسبت به سایر رویکردهای مشابه پرداختهاند.
در این جستار با توجه به موضوع پژوهش از دو روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای استفاده شده است. ابتدا با روش کتابخانهای و اسنادی متون مورد نظر گردآوری شد و پس از مراجعه به متون لاتین تحلیل گفتمان انتقادی و بهویژه آثار فرکلاف و همچنین ترجمههای فارسی در این زمینه، مطالعات اولیه فیشبرداری و ترجمه شد. در مرحلۀ بعد منظومۀ خسرو و شیرین نظامی با توجه به روش تحلیلی متناسب با مباحث تحلیل گفتمان و اصلیترین مؤلفه؛ یعنی قدرت و براساس سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شد. همچنین با توجه به سطح دوم گفتمان؛ یعنی تفسیر به بینامتنیت و متون متناسب با منظومه نیز توجه و در سطح سوم مباحث تاریخی متناسب با مفهوم قدرت در اشعار نظامی تبیین شد.
برمبنای نظریۀ فرکلاف، تحلیل گفتمان انتقادی به سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین تقسیم میشود. در سطح توصیف، گفتمان بهمثابه متن (شامل تحلیل متون براساس واژگان، دستور، ساختهای معنایی بالاتر از جمله) و سطح تفسیر گفتمان بهمثابه کردارها و کنشهای گفتمانی است. در سطح تبیین، گفتمان براساس زمینه و کنش اجتماعی بررسی میشود.
3-1. توصیف[6]
در سطح توصیف، تجزیه و تحلیل به معنای شناسایی و مشخص کردن ویژگیهای رسمی متن است (Fairclough, 1989: 26). «متن بر پایۀ ویژگیهای زبانشاختی مانند آواشناسی، واجشناسی، نحو، مباحث واژه یا صرف و معناشناسی و تا اندازهای کاربردشناسی توصیف و تحلیل میشود» (حسینیمقدم و قوام، 1396: 94). «توصیف در این مرحله به معنای شناخت متن در چهارچوب بافت متن و تلاش برای یافتن ارتباط منطقی میان کلمات و همنشینی و همآیی کلمات و واژگان است» (ناصری و همکاران، 1394: 89). الگوی ارائه شده در سطح توصیف شامل واژگان، دستور و ساختهای معنایی بالاتر از جمله است.
3-1-1. واژگان[7]
واژگان در سه سطح ارزشهای تجربی، رابطهای و بیانی تحلیل میشوند.
3-1-1-1. ارزشهای تجربی
در ارزش تجربی، تولیدکنندۀ متن تجربۀ خود را از جهان طبیعی و اجتماعی بیان میکند. ارزش تجربی با محتوا، دانش و اعتقادات سرو کار دارد (Fairclough, 1989: 112). عبارتبندی دگرسان، عبارتبندی افراطی و روابط معنایی در این قسم جای میگیرند.
3-1-1-1-1. عبارتبندی دگرسان[8]
Rewording اصطلاحی است که فرکلاف برای تغییر زبان گزارش در موقعیت تازه برمیگزیند. پیشوندRe در زبان انگلیسی معنی دوباره میدهد و بهمعنای آن است که مقصود و معنای خود را با واژههای دیگر بیان کنیم؛ بهگونهای که تنها واژگان تغییر کنند و مقصود همچنان ثابت باشد (Bradbery, 2011: reword). فرکلاف دربارۀ آن چنین میگوید که عبارات بهصورت منظم و حسابشده جایگزین عبارت دیگر میشوند که از نظر معنا در تقابل آگاهانه با یکدیگر قرار دارند (Fairclough, 1989: 133). در منظومۀ خسرو و شیرین، خسرو پادشاه است و در رأس قدرت قرار دارد، نظر همۀ اشخاص داستان نسبت به او مثبت است و عباراتی که در وصف او چه از زبان نظامی و یا اشخاص دیگر چون شاپور بیان میشود همه بار معنایی مثبتی را القا میکنند. برای مثال:
جهانی بینی از نور آفریده |
|
جهان نادیده اما نور دیده |
(نظامی، 1378: 69-70)[9]
همۀ شخصیتهای داستان بهنوعی و با عبارتهای خاص خود این بزرگی را اقرار میکنند؛ فرهاد او را صاحب بخت و اقبال بلند میداند. مهینبانو نیز او را شکار شگرف میخواند. این در حالی است که بهرام چوبین که داعیۀ سلطنت و پادشاهی دارد، خود را برتر ازخسرو میداند و او را با الفاظی چون کودک، پدرکش، شوخ سرافگن و... خطاب میکند:
کزین کودک جهانداری نیاید |
|
پدرکش پادشاهی را نشاید |
(همان: 113)
شیرین نیز همواره در داستان به زیبایی ستوده میشود و عبارتهایی که در وصف او به کار میرود، بار معنایی مثبتی دارد. مریم تنها رقیب شیرین در جایگاه قدرت است و با صراحت تمام شیرین را دور از خدا، برنج سرد و خار میخواند:
ترا بیرنج حلوایی چنین نرم |
|
برنج سرد را تا کی کنی گرم |
(همان: 197)
3-1-1-1-2. عبارتبندی افراطی
عبارتبندی افراطی ا«عبارت است از کاربرد نامعمول شمار زیادی از کلمات هممعنا در عبارتبندی. این پدیده نشاندهندۀ شیفتگی به جنبهای از واقعیت است» (فرکلاف، 1379: 176). با توجه به نقش قدرت و اهمیتی که پادشاه در جامعه دارد شروع داستان با تولد خسرو است که در وصف او چنین آمده است:
مبارکطالعی فرخسریری |
|
به طالع تاجداری تختگیری |
(نظامی، 1378: 40)
افراط در بهکار بردن واژگانی که لوازم پادشاهی و پس از آن طالع و بخت پادشاه را نشان میدهد، بازگوکنندۀ آن است که خسرو حتی هنگام تولد دارای ویژگیهای پادشاهی و صاحب بخت بلند است، اما در وصف شیرین آنچه افراط میشود، توصیف قدرت زیبایی اوست و نه قدرت اجتماعی و سیاسی:
چه دیدم؟ تیزرایی تازهرویی |
|
مسیحی بسته بر هر تار مویی |
(همان: 40)
3-1-1-1-3. روابط معنایی (هممعنایی[10]، تضاد معنایی[11])
3-1-1-1-3-1. هممعنایی
«موردی است که در آن کلمات دارای معنای یکسان هستند. یافتن روابط هممعنایی مطلق دشوار است؛ ازاینرو، در عالم واقع در پی روابط هممعنایی تقریبی بین کلمات هستیم. یک آزمایش ابتدایی برای هممعنایی این است که آیا کلمات را میتوان تنها با تأثیر اندک بر معنا به جای یکدیگر به کار برد» (فرکلاف، 1379: 117). آنچه فرکلاف در این مورد بیان میکند، شامل دو سطح است: اول آنکه روابط معنایی بین واژگان شناسایی شود و پس از آن ایدئولوژی خاصی که در بستر نوع خاص گفتمان با روابط معنایی ایجاد میشود، تفسیر شود. آنچه در روابط هممعنایی ارزشمند است، ایدئولوژی است که گاه متناسب با آن واژگان در یک گفتمان هممعنا میشوند؛ درحالیکه در گفتمان دیگر ممکن است هممعنا نباشند (Fairclough, 1989: 115). در نمونههایی که در وصف خسرو بیان شد، واژگانی کنار هم قرار گرفتهاند که هممعنا نیستند، اما در این گفتمان و متناسب با ایدئولوژی حاکم بر متن برای بیان یک هدف مشترک کنار هم قرار گرفتهاند. برای مثال:
سکندرموکبی داراسواری |
|
ز دارا و سکندر یادگاری (67) |
(نظامی، 1378: 67)
کنار هم قرار گرفتن این واژگان در ابیات برای نشاندادن عظمت و دلیری خسرو است. آنچه در وصف شیرین به کار میرود، زیبایی و یا تنهایی و دورماندن او از خسرو است:
بت تنهانشین ماه تهیرو |
|
تهی از خویشتن تنها ز خسرو (199) |
(همان: 199)
3-1-1-1-3-2. تضاد معنایی
«همان ناسازگاری معنایی است» (فرکلاف، 1379: 178) در منظومۀ خسرو و شیرین علاوه بر بازیهای زبانی و هنری کاربرد تضاد بیشتر برای بیان حال دوگانۀ شیرین است. شیرین نسبت به خسرو موقعیت اجتماعی پایینتری دارد و نمیتواند آشکارا خواستههای خود را مطرح کند. بهعنوان یک زن در جامعه توانایی عملیکردن خواستۀ خود؛ یعنی ازدواج را ندارد، پس از طرفی خسرو را از وصال دلسرد میکند و از طرف دیگر او را همچنان در کمند عشق خود اسیر نگه میدارد:
کمان ابرویش گر شد گرهگیر |
|
کرشمه بر هدف میراند چون تیر |
(نظامی، 1378: 145)
اما خسرو مقتدر است و گفتار او با صراحت بیان میشود و همواره خواستۀ خود را با یکدلی اجرا میکند.
3-1-2. ارزش رابطهای
ارزش رابطهای با رابطهها و روابط اجتماعی که در متون گفتمان مطرح میشود، سر و کار دارد (Fairclough, 1989: 112). چگونگی گزینش واژگان متن گویای روابط مشارکین گفتمان است و میتواند آنها را تحت تأثیر قرار دهد. ارزشهای رابطهای به دو بخش حسن تعبیر و استفاده از زبان رسمی و غیررسمی تقسیم میشود.
3-1-2-1. حسن تعبیر
«حسن تعبیر» از نظر فرکلاف «دربارۀ کلماتی بهکار میرود که برای اجتناب از ارزشهای منفی جانشین کلمهای متعارفتر یا آشناتر میشود» (فرکلاف، 1379، 179). در منظومۀ خسرو و شیرین تمامی اشخاص داستان به غیر از بهرام چوبین پادشاه را ستایش میکنند. اما خسرو که در رأس حکومت قرار دارد، اگر افراد طبق خواستۀ او رفتار کنند، برایش عزیز هستند و اگر مطابق با خواستۀ او رفتار نکنند، قابل احترام نیستند. در این میان تنها کسی که مطابق خواستهاش پیش نمیرود، شیرین است. به همین سبب در موقعیتهایی برای خطاب شیرین واژههایی بهکار میبرد که فاقد حسن تعبیر است. برای مثال، زمانی که شیرین از در مخالفت با خسرو در میآید و راضی به بخشش نیست، خسرو او را چنین خطاب میکند:
که دیدی تا چه رفت امروز با من |
|
چه کرد آن شوخ عالمسوز با من |
(نظامی، 1378: 346)
3-1-2-2. استفاده از زبان رسمی و غیررسمی
در منظومۀ خسرو و شیرین استفاده از الفاظ عامیانه و ضربالمثلهایی که با عقاید و باور عامیانه هماهنگی دارد، تنها از زبان شخصیتهای اصلی و بهنوعی صاحب قدرت به زبان میآید؛ زیرا اشخاص دیگر در این پایگاه نیستند که با طبقة بالاتر از خود با زبان غیررسمی سخن بگویند. شاپور، فرهاد و شکر اشخاصی هستند که در منظومۀ خسرو و شیرین قدرت چندانی ندارند، مخاطب آن ها افراد برتر هستند، سخن آنها همیشه رسمی، محترمانه و از موضع ضعف و بدون کاربرد ضربالمثل است. یکی از این نمونهها سخنان خسرو در راضیکردن شیرین به وصال است:
هر آنچ از عمر پیشین رفت گو رو |
|
کنون روز از نو است و روزی از نو |
(نظامی، 1378: 142)
شیرین نیز برای بر حذر داشتن پادشاه از چنین وصالی از ضربالمثل استفاده میکند:
به گرمی کار عاقل به نگردد |
|
به تکدانی که بز فربه نگردد |
(همان: 155)
شخصیت قدرتمند دیگر در این داستان مهین بانو است. او هنگام سخنگفتن با خسرو از ضربالمثل بهره نمیگیرد؛ زیرا در مقام و مرتبه پایینتری قرار دارد، اما زمانی که با برادرزادۀ خود سخن میگوید و قصد نصیحت او را دارد، از ضربالمثل بهره میگیرد:
چنان زی با رخ خورشیدنورش |
|
که پیش از نان نیفتی در تنورش |
(همان: 120)
3-1-3. ارزشهای بیانی
ارزشهای بیانی به ارزشیابی مثبت و یا منفی گویندگان زبان براساس ایدئولوژی تأکید میکند. در جامعه متناسب با نظامهای ارزیابی ارزشگذاری مثبت و منفی امور مختلف براساس ایدئولوژی حاکم تأیید میشود (ر.ک: فرکلاف، 1379: 180-182). ارزش بیانی کلمات همیشه مورد توجه افرادی است که از زبان اقناعکننده و ترغیبی بهره میبرند و آنچه معنادار میشود، ایدئولوژی است (Fairclough, 1989: 119). در منظومۀ خسرو و شیرین ارزشگذاری امور مختلف براساس قدرت پادشاه انجام میشود. در زمان هرمز و متناسب با اهداف او عدالت و داد واژههایی مطلوب است. هرمز با زبان تهدید و به شیوۀ شرطی عدالت و عاقبت تجاوز از آن را به دیگران متذکر میشود:
اگر اسبی چرد در کشتزاری |
|
وگر غصبی رود بر میوهداری |
(نظامی، 1378: 43)
اهمیت و ارزشمندی این نکته تا بدانجاست که از مجازات فرزند خود نیز دریغ نمیکند. خسرو در امر مملکتداری همپایۀ پدر نیست. عیش و عشرت و خوشباشی را بیش از مملکتداری میپسندد. ارزشگذاری امور مختلف براساس ایدئولوژی از نظر خسرو و شیرین متفاوت است و همین مسئله عامل کشمش در داستان است. خسرو که پادشاه خوشگذران است، آیندهنگری را مدنظر قرار نمیدهد و در ماجرای وصال از شیرین خواستار دم غنیمت شمردن است. او برای این کار از زبان نرم و ترغیبی و پس از آن به تناسب مقامش از هشدار و تهدید بهره میگیرد:
توانم من کز اینجا بازگردم |
|
به از تو با کسی دمساز گردم |
(همان: 339)
این در حالی است که شیرین چنین درخواستی را امری منفی و نامطلوب میداند و با توجه به مسألۀ عفت و پاکدامنی حاضر نیست تن به چنین کاری بدهد، اما نمیتواند در مطرحکردن خواستۀ خود از زبان تهدید و هشدار استفاده کند. او زبان نصیحت و شرط را برمیگزیند و سعی میکند پادشاه را مجاب کند که خواستهاش در برابر ارزشگذاری شیرین منفی تلقی میشود و تنها با شرط عقد زناشویی در کنار خسرو خواهد بود:
که بی کاوین اگرچه پادشاهی |
|
ز من برنایدت کامی که خواهی |
(همان: 343)
3-2. دستور[12]
دستور نیز به سه سطح ارزشهای تجربی، رابطهای و بیانی تقسیم میشود.
3-2-1. ارزشهای تجربی
3-2-1-1. نسبت دادن فاعل یا کنشگر به فعل دیگر
با توجه به مقولۀ قدرت در منظومۀ خسرو و شیرین زمانیکه پادشاه عمل ناپسند انجام میدهد، این امر به آسمان و فلک نسبت داده میشود. برای نمونه زمانی که حاسدان به نام خسرو سکه زدند و هرمز سعی در زندانیکردن او دارد، این کار به زمانه نسبت داده شده است:
چو خسرو دید کاشوب زمانه |
|
هلاکش را همیسازد بهانه |
(همان: 79)
زمانیکه برای اولین بار همراهان شیرین تمثال خسرو را از او مخفی میکنند، این کار را منسوب به پری میکنند؛ زیرا در مقامی نیستند که بتوانند بیپروا آن را به خود نسبت دهند، پس با منسوبکردن آن به پری هم خواستۀ خود را انجام دادند و هم از خشم شیرین در امان ماندند:
بگفت این در پری بر میگشاید |
|
پری زینسان بسی بازی نماید |
(همان: 62)
3-2-1-2. مشخص یا نامشخصبودن کنشگران
کنشگران با اهداف خاصی برجسته و یا بهسبب عدم نقشی مؤثر فراموش میشوند[13]. با توجه به مسألة قدرت، نمونهای یافت نشد که ذکر نام خسرو و شیرین فراموش شود، جز چند نمونة زمانی که شخصیتها در جریان داستان نقش چندانی نداشته باشند، نه اسمی دارند و نه اشاره دقیقی به آنها میشود. زمانی که شاپور برای اولین بار زیبایی شیرین را برمیشمارد، حاضران دربار به صدق گفتار او گواهی میدهند، اما از ذکر نام آنها در متن خودداری شده است:
چو برگفت این سخن شاپور هشیار |
|
فراغت خفته گشت و عشق بیدار |
(همان: 54)
3-2-2. ارزش رابطهای
در این سطح از نظریۀ فرکلاف سه وجه اصلی جمله بررسی میشود: خبری، پرسشی و امری. در این سه وجه، فاعل جایگاه مشخص دارد؛ به این معنا که در وجه خبری جایگاه فاعل، دهندۀ اطلاعات و جایگاه مخاطب، گیرندۀ اطلاعات است. در جملاتی که وجه امری دارند، بحث قدرت مطرح میشود و گوینده در جایگاه قدرت از مخاطب خود چیزی را میخواهد. فرکلاف تصریح میکند که این سه وجه میتوانند به جای هم بهکار روند. برای مثال، گاه وجه پرسشی مطرح میشود و منظور وجه امری است[14] (Fairclough, 1989: 125-126). براساس این پژوهش، استفاده از وجه خبری در منظومة خسروو شیرین برای پیشبرد و روایت داستان است. وجه پرسشی نیز بیشتر پرسش واقعی یا انکاری است[15]، اما آنچه جایگاه قدرت اشخاص داستان را نشان میدهد، استفاده از وجه امری است. خسرو پادشاه مقتدر داستان در بیشتر نمونهها از وجه امری استفاده میکند، حتی زمانیکه با شیرین از در خواهشگری، تمنا و تسلیم برمیآید وجه امری را برمیگزیند[16]:
بکن چندان که خواهی ناز بر من |
|
مزن چون راندگان آواز بر من (312) |
(همان: 312)
پس از او شیرین با توجه به قدرت خود از وجه امری استفاده میکند. البته شیرین زمانی که برای اولین بار خسرو را ملاقات میکند برای دعوتکردن او از وجه شرطی استفاده میکند و جانب ادب را نگه میدارد:
اگر تشریف شه ما را نوازد |
|
کمر بندد رهی گردن فرازد |
(همان: 117)
اما پس آنکه بهسبب رفتارهای ناپسند خسرو دلیر شده در سخنانش پادشاه را امر و نهی میکند:
نیاید شهپرستی دیگر از من |
|
پرستاری طلب چابکتر از من |
(همان: 324)
فرهاد زمانی که شرط کندن کوه را با خسرو در میان میگذارد، شیوة سخن خود را از مخاطب به غایب تغییر میدهد تا هرچند از وجه امری استفاده میکند، گفتارش آمریت کمتری داشته باشد:
دل خسرو رضای من بجوید |
|
به ترک شکر شیرین بگوید(236) |
(همان: 236)
3-2-3. ارزش بیانی
در این مبحث وجهیت بیانی و تفاوت آن با وجهیت رابطهای بررسی میشود. «وجهیت رابطهای با اقتدار گوینده یا نویسنده سرو کار دارد و بسته به اینکه جهت اقتدار با کدام سو است از دو بعد برخوردار میشود: نخست در صورتی که مسأۀ اقتدار یکی از مشارکین در رابطه با دیگران مطرح باشد از وجهیت رابطهای سخن میگوییم و دوم اگر مسألۀ اقتدار گوینده یا نویسنده در رابطه با احتمال صدق یا بازنمایی واقعیت مطرح باشد با وجهیت بیانی سرو کار داریم؛ یعنی وجهیت ارزیابی گوینده/ نویسنده از صدق یک موضوع» (ر. ک: فرکلاف، 1379: 193). در مورد وجه رابطهای میتوان به نحوۀ رابطۀ خسرو با دیگران اشاره کرد. در گفتار او استفاده از وجهیت رابطهای بسیار دیده میشود:
ترا بایدشدن چون بتپرستان |
|
بهدستآوردن آن بت به دستان |
(نظامی، 1378: 55)
اگر وجه بیانی با توجه به آفرینندۀ اثر بررسی شود در درجۀ اول به تلاشهای نظامی در اثبات صدق و برحق بودن اثر خود میتوان اشاره کرد؛ بهگونهای که نظامی در ابیات مختلف منظومه نمود مییابد؛ او پس از سخنگفتن از زبان شخصیتهای داستان گاه از زبان خود نصیحت میکند و یا ارزشمندی اثر خویش را برجسته میسازد. او این داستان را یک حقیقت تاریخی میداند و اعتراف میکند که غیر از الفاظ شاعرانه و هنرنمایی چیزی بر اصل روایت نیفزوده است:
چو شد نقاش این بتخانه دستم |
|
جز آرایش برو نقشی نبستم |
(همان: 31)
و بلافاصله پس از آن تأکید میکند که گفتار او چیزی جز حقیقت و راستی نیست و زمانی که توانایی بازگو کردن راستی را دارد، هیچگاه به دروغ نمیپردازد:
چو بتوان راستی را درجکردن |
|
دروغی را چه باید خرجکردن (31) |
(همان: 31)
روشن است که روایت نظامی با منابع تاریخی و همچنین شاهنامه فردوسی اندکی متفاوت است و نظامی به این نکته اشاره میکند که منبع او برای نظم کتاب سیاههای ارزشمند بوده که چندان شهرت نیافته است:
بیاضش در گزارش نیست معروف |
|
که در بردع سوادش بود موقوف |
(همان: 32)
علاوه بر موارد مذکور، نظامی به راستی روایت خود نسبت به روایتهای دیگر اشاره میکند؛ زمانی که مریم میمیرد، ابتدا روایت دیگران را بازگو میکند:
چنین گویند شیرین تلخ زهری |
|
به خوردش داد از آن کو خورد بهری |
(همان: 266)
نظامی روایت دیگران در این مورد را دروغ میپندارد و آن را با فاعل نامشخص بیان میکند و پس از آن با تأکید بر کلمة راست به این نکته میپردازد که روایت او صحیح است. در مورد شخصیتها نیز میتوان این تلاش برای اثبات راستگویی را در نمونۀ سوگند بازجست. گوینده با ذکر سوگندهای پیدرپی قصد دارد مخاطب خود را از راستی گفتار آگاه سازد. برای مثال، زمانی که خسرو از مریم میخواهد که شیرین را به قصر بیاورد، مریم اجازۀ استفاده از وجه رابطهای، امری و گفتار مستقیم را نسبت به پادشاه ندارد، اما با ذکر سوگندهای پی در پی تلاش میکند، صدق گفتار خود را به پادشاه گوشزد کند و به نوعی او را بهصورت غیرمستقیم هشدار دهد:
به تاج قیصر و تخت شهنشاه |
|
که گر شیرین بدین کشور کند راه |
(همان: 197)
3-3. قراردادهای تعاملی
قراردادهای تعاملی، شامل گفتوگو (مکالمه- مصاحبه) و تکگویی است. آنچه در این بخش مطرح میشود، نظام نوبتدهی در گفتوگو است. براساس روابط قدرت که بین افراد وجود دارد، آنها میتوانند تصمیم بگیرند که صحبتکنندۀ بعدی در گفتوگو چه کسی باشد. گاه این قدرت نابرابر است؛ مانند معلم و دانشآموز و یا برابر است که در این صورت شرکتکنندگان در گفتوگو برمبنای توافقی که با هم دارند، شروع به سخنگفتن میکنند. در منظومۀ خسرو و شیرین نیز خسرو پادشاه است و پادشاه بالاترین مقام قدرت را دارد و میتواند دیگران را در سخنگفتن کنترل کند. استفاده از وجه امری مشخصۀ اصلی گفتار اوست که در کنترل دیگران نقش بهسزایی دارد، اما او توانایی تسلط بر شیرین را ندارد و نمیتواند او را با گفتار خویش خام کند. شیرین شخصیت متواضعی دارد و جز مواردی که احساس کند به شخصیت او توهین شده است با هیچکس گستاخانه سخن نمیگوید و دیگران را در سخنگفتن کنترل نمیکند. فرهاد شخصی بیپروا و بیتوجه به منصب و مقام پادشاه است و در مناظرهای که بین او و پادشاه رخ میدهد، خسرو توانایی مقابله و قانع کردنش را ندارد. شخصیتهای قدرتمند داستان به نوع دیگری قدرت خود را هنگام سخن گفتن اظهار میکنند؛ بدین صورت که حتی سخنان شخص شاه هم آنها را وادار به تسلیم نمیکند.
نکتۀ قابلتوجه راهکارهایی است که مشارکین گفتوگو متناسب آن یکدیگر را کنترل میکنند؛ این راهکارها عبارتند از: قطع صحبت دیگران[17]، اجبار دیگران در صریح سخن گفتن[18]، کنترل موضوع صحبت[19].
قطع صحبت دیگران میتواند شامل نمونههایی چون مخاطب قرار دادن صریح شخصی برای سخن گفتن، تشویق و تأیید گفتههای دیگران هنگام سخن گفتن آنها، قطع سخن دیگران و راهنمایی کردن آنها در گفتار برای سوق دادنشان به مسیری باشد که از نظر هدایتکننده صحیح است (Fairclough, 1989: 44-45). در منظومۀ خسرو و شیرین هنگامی که خسرو از شاپور درخواست میکند که شیرین را پنهان از مریم به قصر بیاورد، شیرین این درخواست را دون شأن خود میداند و برای اولین بار گستاخی میکند:
مگو چندین که مغزم را برفتی |
|
کفایت کن تمام است آنچه گفتی |
(نظامی، 1378: 199)
او با کلماتی چون مگو، کفایت کن، تمام است، سخنان شاپور را قطع میکند و در مقام قدرت با او سخن میگوید. دربارۀ کنترل موضوع بحث میتوان گفت خسرو و شیرین هر دو شخصیتهای قدرتمند در داستانند و هر یک خواستهای دارند که برای رسیدن به آن تلاش میکنند. در مناظرهای که میان آن دو رخ میدهد، هنگامی که شیرین اجازۀ ورود به قصر را به خسرو نمیدهد، هریک سعی میکنند دیگری را در سخنگفتن کنترل کنند، اما هر دو شخصیتهای مقتدری هستند و تن به خواستههای یکدیگر نمینهند. در منظومۀ خسرو و شیرین شخصیتها با یکدیگر صریح سخن میگویند و پادشاه سخنان هیچ کسی را در لفافه نمیبیند، اما فرهاد از این حکم مستثنی است، سخنان او تماماً دوپهلو است؛ بنابراین، بین صراحت و ابهامِ سخن و قدرت گوینده، رابطهای وجود دارد؛ فرهاد با دوپهلوگویی به نوعی قدرتِ نسبی خود را در برابر خسرو به رخ میکشد. او عاشقی است که چیزی برای از دست دادن ندارد و این موضوع باعث شده که نسبتاً قدرتمند شود.
بگفت او آن من شد زو مکن یاد |
|
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد |
(همان: 235)
تفسیر با رابطة بین متن و تعامل مرتبط است و متن را بهعنوان محصول فرآیند تولید و یک منبع در روند تفسیر در نظر میگیرد (fairclough, 1989: 26). «تفسیرها ترکیبی از محتویات خود متن و ذهنیت مفسر است و مقصود از این دومی دانش زمینهای است که مفسر در تفسیر متن به کار میبندد» (فرکلاف، 1379: 215). منظومۀ خسرو و شیرین برمبنای تفسیر در دو بخش اصلی بافت موقعیت و بافت بینامتنیت تحلیل میشود.
4-1. بافت موقعیتی
در بافت موقعیتی ظاهر و محتوای اثر برای دست یافتن به ساختار و جانمایۀ متن ارزیابی میشود (ر.ک: فرکلاف، 1379: 223-225). منظومۀ خسرو و شیرین داستان عشق و دلدادگی خسرو پرویز و شیرین است. داستان با عشق این دو آغاز میشود، افرادی در پیشبرد ماجرای وصال آن دو میکوشند؛ چون شاپور، نکیسا و باربد و کسانی بهعنوان رقیب پای در میدان میگذارند؛ چون مریم، شکر و فرهاد. محور و جانمایۀ این منظومه بر پایۀ عشق بنا شده است؛ بهگونهای که خسرو پادشاه خوشگذران ساسانی در پایان منظومه به نمونۀ واقعی انسان عاشق بدل میشود. آنچه در این بخش از تحلیل باید مدنظر قرار گیرد، ارتباط بینامتنی منظومۀ خسرو و شیرین با مهمترین منظومۀ غنایی پیش از آن؛ یعنی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی و تفاوت موقعیت سرایندگان این دو منظومه است.
فخرالدین اسعد در نیمۀ نخست قرن پنجم میزیسته است. در زمان او طغرل اولین پادشاه سلجوقی بر مسند قدرت بود. در عهد طغرل، آلبارسلان و ملکشاه توسعۀ روزافزون دولت دیده میشد که با قدرتمندی، یک حکومت وسیع و نیرومند با استفاده از آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی ساخته بودند (ر.ک: صفا، ۱۳۷۳: ۱۶۴). «سختگیریهای مذهبی از همان آغاز حکومت سلجوقی شروع شد و راه افراط پیمود. مسلماً پس از محکم شدن جایِ پای اهل تسنن نوبت به برتریجوییهای پیروان فرق مختلف مذهب تسنن نیز میرسید، پس برخوردهای درون مذهبی نیز به اختلافات برون مذهبی آن اضافه شد» (ترکمنیآذر، ۱۳۸۵: ۵۴). با این وجود جامعۀ زمان فخرالدین از نظر شرایط اجتماعی و مذهبی بر جامعۀ نظامی برتری دارد.
عصر نظامی دوران تعصبهای مذهبی است. اصولاً شکست معتزله و برقراری اشعریان به معنای پایان دوران آزاداندیشی در مذهب است و فراتر از آن، این دوران عصر کوردلی، تنگنظری، تعصبها و سختگیریهای مذهبی، سقوط ارزشهای انسانی-اخلاقی و ضدخردگرایی است (ر.ک: ثروت، ۱۳۷۰: ۲۳ و ۲۴). در مسلمان بودن این دو شاعر شکی نیست و آنچه مبهم است، گرایشهای مذهبی آن دو است. صادق هدایت با توجه به یکی از اشعار منظومۀ ویس و رامین او را شیعه میداند (ر.ک: محجوب، ۱۳۳۷: 13)، اما با توجه به تعصبات شدید مذهبی و اشارۀ فخرالدین به یکی از اصول سنیان که اطاعت از خدا، پیامبر و سلطان است، گمان سنی بودن او بیشتر میشود (ر.ک: گودرزپور، 1338: ۲۵ و ۲۴). «نظامی مسلمان معتقد است و از اشعار او کاملاً روشن است که سنی مسلک است،اما روشن نیست که پیرو کدام یک از مذاهب اهل سنت است» (ثروت، ۱۳۷۰: ۳۶).
میتوان گفت این دو شاعر با توجه به تعصبات مذهبی به گونۀ متفاوت سعی در آشکار کردن مفاهیم دینی در منظومۀ خود دارند. علاقۀ عمومی و درخواست ابوالفتح، حاکم اصفهان، فخرالدین را به نظم ویس و رامین ترغیب کرد، اما چون این داستان با اصول و موازین اسلامی تناسب چندانی نداشت، شاعر عقاید اسلامی خود را در میانۀ ابیات منظومه گنجاند؛ مانند اشاره به گنهکاری آدم در بهشت و همچنین مسألۀ حجاب و پوشیدن روی زنان که در دوران زرتشت مرسوم نبوده، اما فخرالدین به سبب عقاید اسلامی آن را رسمی کهن میداند (ر.ک: محجوب، ۱۳۳۷: ۶۹-۷۳).
عقاید اسلامی در منظومۀ خسرو و شیرین به صورت آشکار کمتر دیده میشود، اما شاعر در پروراندن شخصیت شیرین متناسب با موازین اسلامی کوشیده تا کوچکترین گرد اتهامی دامن او را نیالاید. در مورد اشارات آشکار نظامی به مفاهیم دینی میتوان به مسألۀ نپذیرفتن اسلام از جانب خسرو و اقرار به برحق بودن حضرت رسول (ص) و همچنین مناجات شیرین و استفاده از احادیث عربی اشاره کرد[21]. نظامی با توجه به این مسأله یعنی پایبند بودن جامعه به اصول و موازین اسلامی با منظومکردن داستانی ساسانی و شرح پاکدامنیهای شیرین در درک شرایط اجتماعی و قبول جامعۀ دینی از فخرالدین اسعد موفقتر بود و این اقدام او در پذیرش داستان غیردینی در جامعۀ اسلامی مؤثر واقع شد؛ درحالیکه ذکر عقاید و اصول دینی در منظومۀ ویس و رامین سبب تغییر در اصل داستان نشد و همین امر سبب شد که این اثر در جامعهای که هر روز شاهد سختگیریهای بیشتر در امر مذهب بود به فراموشی سپرده شود.
4-2. بافت بینامتنی
روایتی که از داستان خسرو و شیرین در منظومۀ نظامی بیان شده است با شاهنامه فردوسی و دیگر کتب تاریخی متفاوت است. آنچه در کتابهای تاریخی دربارۀ شخصیت خسرو ذکر میشود با روایت فردوسی در شاهنامه مطابقت دارد، اما نظامی شخصیت خسرو را در منظومه تغییر میدهد؛ بهگونهای که در پایان داستان به مقام یک عاشق واقعی میرسد. شیرین در منظومۀ نظامی با روایتهای تاریخی، بسیار متفاوت است. در مجملالتواریخ به ذکر نام او بسنده میشود و از زیبایی او سخن به میان میآید: «دوازده هزار زن در شبستان او بودند، از بنده و آزاد از جمله مریم دختر ملک روم، بهرامدخت و کردیه و شیرین» (مجملالتواریخ، 1381: 79). ثعالبی نیز خسرو را مطابق با شخصیت تاریخیاش وصف میکند، اما شیرین در این روایت کنیزی است که خسرو چندان دلباختۀ او نیست. او همواره در مقام مقایسه با مریم منزلت پایینی داشت به همین سبب به مریم زهر میخوراند و او را میکشد تا خود جایگاه قدرتمندتری را کسب کند (ر.ک: ثعالبی، 1368: 439-440).
شیرین در شاهنامه برای خسرو پرویز همسری لایق و وفادار است تا معشوقی عشوهگر و فتان. خسرو بعد از آشنایی با شیرین در همان آغاز رسماً با او ازدواج میکند، اما در منظومۀ نظامی ماجرا طور دیگری است؛ خسرو و شیرین در عشقبازی حریفانی کهنهکارند و به تمام رموز عشق و عاشقی آشنا (ر.ک: اقبالی، 1383: 128).
مقایسۀ شخصیت خسرو در شاهنامه و منظومۀ نظامی بهطور کامل امکانپذیر نیست؛ زیرا نظامی با رعایت جانب ادب از گفتههای فردوسی چشمپوشی کرده و احوال ناگفته او را تکمیل کرده است؛ به نوعی که شخصیت خسرو شاهنامه و منظومۀ نظامی تکمیلکنندۀ یکدیگرند، حال آنکه شیرین در منظومۀ نظامی و شاهنامۀ فردوسی دو شخصیت کاملاً متفاوت است. نظامی در زمینۀ شخصیت شیرین به آفرینش هنری و خلاق دست زده و از او نمونۀ زنی آرمانی ساخته است. شیرین در شاهنامه در پی قدرت بخشیدن به خود از انجام هیچکاری فروگذار نیست؛ بهگونهای که حاضر به کشتن مریمِ دارای نژاد شاهی میشود:
به فرجام شیرین ورا زهر دارد |
|
شد آن نامور دخت قیصر نژاد |
(فردوسی، 1378: 160)
شیرین در منظومۀ نظامی صاحب قدرت است؛ زیرا برادرزادۀ مهینبانو است که در مقابل خسرو خود را چون افراسیاب در مقابل کیخسرو میداند. بر این اساس برای بهدست آوردن قدرت، حاضر به کشتن کسی نیست و زمانی هم که خسرو بدون تخت شاهی از او طلب کام میکند در جوابش چنین میگوید:
نخواهم نقش بی دولت نمودن |
|
من و دولت به هم خواهیمبودن |
(نظامی، 1378: 155)
شخصیت دیگری که با شیرین قیاس شدنی است، ویس است. او در جامعهای زندگی میکند که زنان ترس از نام و ننگ ندارند و به قول دایة او:
اگرچه شوی نامبردار دارند |
|
نهانی دیگری را یاد دارند |
(فخرالدین اسعد گرگانی، 1314: 128)
ویس بهراحتی دلدادۀ رامین میشود، خود را در اختیار او قرار میدهد و با گستاخی تمام با موبد از عشق خود سخن میگوید. شیرین قدرت چنین کاری را ندارد؛ زیرا او در جامعهای زندگی کرده که ارزش زن حفظ نام اوست. هرچند شیرین در جامعۀ خود نمونۀ فرد مستقل و آزاد است، اما در مقایسه با ویس از قدرت کمتری برخوردار است. شخصیت رامین نیز در مقایسه با خسرو از قدرت کمتری برخوردار است. او به پادشاهی نیز بیتوجه است و تنها زمانی که برادرش از دنیا میرود، به پادشاهی میرسد.
هیچ متنی را نمیتوان یافت که از فرهنگ و اجتماع خود تأثیر نپذیرفته باشد. «هدف از مرحلۀ تبیین، توصیف گفتمان بهعنوان بخشی از یک فرآیند اجتماعی است. تبیین، گفتمان را بهعنوان کنش اجتماعی توصیف میکند و نشان میدهد که چگونه ساختارهای اجتماعی گفتمان را تعیّن میبخشند» (فرکلاف، 1379: 245). تأثیر فرهنگ و جامعۀ اسلامی در داستان نظامی مشهود است. از نمونۀ این تأثیرات میتوان به گفتار خسرو در زمینۀ پارهکردن نامۀ پیامبر اکرم (ص) اشاره کرد؛ از آنجا که چنین عملی نکوهیده است نظامی با استفاده از مسألۀ بخت به توجیه آن میپردازد. زمانی که شیرین، پیامبر اکرم (ص) را مدح میکند و به خسرو پیشنهاد میدهد مسلمان شود، خسرو تأثیر بخت را برجسته میکند و با تأکید در برپا داشتن رسم کهن چنین میگوید:
دلم خواهد ولی بختم نسازد |
|
نوآیین آنکه بخت او را نوازد |
(نظامی، 1378: 434)
در این نمونه خسرو با وجود تمام قدرتی که دارد، خود را در مقابل بخت فاقد قدرت نشان میدهد. نظامی با چنین توجیهی سعی کرده است از منفور بودن چهرۀ خسرو بکاهد. نکتۀ دیگر تفاوت شخصیت شیرین در روایت نظامی با روایتهای پیش از اسلام است، شیرین در روایت نظامی کاملاً مطابق با موازین اسلامی عمل میکند، اما شیرین در روایتهای تاریخی کنیزی است که پس از ازدواج برای رسیدن به قدرت بیشتر، مریم را میکشد؛ درحالیکه چنین رفتاری در اسلام مردود است.
تبیین با تعامل و بافت اجتماعی مرتبط است، با تصمیمگیری هایی که مرتبط با فرآیندهای تولید و تفسیر متن و تأثیرات اجتماعی آنهاست (Fairclough, 1989: 26).
منظومۀ خسرو و شیرین روایتکنندۀ داستان پادشاهی خسرو پرویز ساسانی است. «در زمان ساسانیان مردم ایران به چهار گروه تقسیم میشدند: 1- روحانیان، 2- سپاهیان، 3- عمال کشوری و 4- برزگران و پیشهوران (نفیسی، 1388: 17). «در میان این طبقات مختلف نجبای ایران و عامۀ مردم مملکت تفاوت بسیار بود؛ یعنی نجبا بر سایر مردم برتری داشتند، زنان آنها جامههای ابریشمی میپوشیدند، شمشیرزنی و تیراندازی و سواری و شکار مخصوص آنها بود... و بسیار کم میشد که کسی از طبقۀ پایینتر بتواند به طبقۀ بالاتر بیاید» (ر. ک: نفیسی، 1388: 25). خسرو پرویز به این امر توجه کرده و با زیرکی خاص خود آیین باردهی را بهگونهای تنظیم کرده بود که هرکس به طبقۀ زیردست خود نظر بیندازد و شکرگزار موقعیت خویش باشد:
نخستین صف توانگر داشت در پیش |
|
دویم صف بود حاجتکار و درویش |
(نظامی، 1378: 273)
با توجه به اینکه گذر از این سلسلههای طبقاتی دشوار بود، شیوهای که خسرو اتخاذ کرد، نشان از قدرت او در مقابله با چنین امری دارد. از دیگر مسائل مهم مطرح در زمان ساسانیان، آزادی زنان و حضور آنها در اجتماع و سیاست بوده که ادامة سنت کهنتری بوده است؛ «نکته مهم دربارۀ جایگاه سیاسی زنان آن است که انگار برتری عام مردان بر زنان که در بیشتر تمدنها پیشفرض گرفته میشده، در ایرانزمین رواج نداشته است؛ یعنی چنین نبوده که نخست سلسلهمراتبی سیاسی از مردان و بعد از ایشان سلسلهمراتبی فرومایهتر از زنان وجود داشته باشد. در نتیجه چنین مینماید که نقشهای سیاسی و موقعیتهای درباری بسته به توانایی و مقام شخصی افراد تقسیم میشده است» (وکیلی، 1397: 242). بههمیندلیل مهینبانو در نصیحت به شیرین از او میخواهد هیچگاه خود را کمتر از خسرو نشمارد:
گر او ماه است ما نیز آفتابیم |
|
وگر کیخسرو است افراسیابیم |
(نظامی، 1378: 120)
در مقابل مریم که دختر پادشاه روم است، نسبت به زنان نظر دیگری دارد؛ در گفتار مریم تبعیض و برتری مردان نسبت به زنان دیده میشود که متأثر از جامعهای است که در آن پرورش یافته است:
زنان مانند ریحان سفالند |
|
درون سو خبث و بیرون سو جمالند |
(نظامی، 1378: 197)
دیدگاه کلی نظامی نسبت به زن دیدگاه محترمانهای است و نظر خود را نسبت به زن از زبان مهینبانو و شیرین ابراز میکند، اما بهدلیل تفاوت نگاهی که در دورۀ سلجوقی نسبت به زن وجود داشت، این دیدگاه متفاوت را از زبان سایر شخصیتها چون مریم و خسرو بیان میکند. دیدگاهی که در دورۀ سلجوقیان نسبت به زنان وجود داشت به تفاوت وجود مرد و زن تأکید میکرد؛ «هنگامیکه سلجوقیان به آیین اسلام درآمدند، از زنان انتظار میرفت که حجاب بپوشند و در انزوای حرمسرا به سر برند. از این تاریخ به بعد از شرکت در امور طایفۀ خود محروم و مجبور شدند زندگی خود را در سایۀ حوادث عظیمی بگذرانند» (رایس، 1389: 93).
بحث و نتیجهگیری
«قدرت» یکی از مؤلفههای اصلی تحلیل گفتمان انتقادی است، زیرا در اجتماع و طبقات مختلف نیز نقش انکارناپذیری را ایفا میکند. تأثیر نقش قدرت در روابط اجتماعی بهگونهای است که افراد در پیشبرد اهداف و خواستههایشان جسور شده و یا به عقب رانده میشوند. نمود قدرت نه تنها در اجتماع، بلکه در زبان و گفتار اشخاص نیز آشکار میشود و آنها متناسب با اختیاری که بهواسطۀ نقش اجتماعی وابسته به قدرت دارند، زبانی متفاوت را برمیگزینند. در اجتماع بالاترین مقام و منصب به پادشاه اختصاص دارد و میزان قدرت او در بهکارگیری الفاظ، جملات، شیوۀ خطاب دیگران و بیان تقاضا با دیگران متفاوت است. افراد جامعه به میزان پذیرش پادشاه به عنوان فرد قدرتمند جامعه، شیوههای گفتاری متفاوتی را به کار میبرند. در منظومۀ خسرو و شیرین زبان اشخاص به سبب قدرت و موقعیت متفاوت اجتماعی آنها از یکدیگر متمایز میشود. خسرو در رأس حکومت و صاحب قدرت است. زبان متفاوت او به سبب اقتداری است که در جامعه دارد؛ برای مثال، استفاده از واژگان با بار معنایی مثبت و منفی در مخاطب قرار دادن دیگران، افراط در بهکار بردن واژگانی که مقام و منصب پادشاهی او را تأیید میکنند، صراحت بیان و ارزشگذاری او بر امور مختلف و تأکید بر خواستههای خود، استفاده از زبان رسمی و غیررسمی متناسب با موقعیتهای دلخواه با قدرت او در جامعه ارتباط دارد. این در حالی است که زیردستانش همواره او را با الفاظ مثبت و نیکو مخاطب قرار میدهند و توانایی صراحت در گفتار و استفاده از زبان غیررسمی در حضور او را ندارند. در این میان دشمنان خسرو و همچنین شیرین که خود را در اجتماع قدرتمند مییابند در استفاده از زبان و بیان خواستههایشان به نسبت دیگران آزادتر هستند.
کاربرد وجههای مختلف نیز به میزان قدرت افراد وابسته است؛ به گونهای که استفاده از امر و نهی رابطۀ مستقیمی با قدرت دارد و افراد، متناسب با نقش اجتماعی خود و اینکه طرف خطاب آنها کیست و در چه موقعیتی قرار دارند از وجه امری و یا کاربرد امر به همراه شرط که آمریت کمتری دارد، استفاده میکنند. قدرت در زبان و اجتماع حضور فعال دارد.
یکی از مهمترین مفاهیم اجتماعی، نقش و حضور زنان در جامعه متناسب با قدرت است. شیرین یکی از زنان قدرتمند جامعه است. موقعیت اجتماعی او در جامعه سبب میشود که در موقعیتهای بسیاری در بیان خواستههایش و یا اموری که برایش ارزشمند است، جسور باشد، اما در نمونههای بسیار نیز به دلیل انتظارات جامعه از او به عنوان یک زن که صراحتی در گفتارش ندارد و در بیان خواسته و تقاضایش از الفاظ متضاد بهره میگیرد، است. این کاربرد زبان متضاد به سبب آن است که در اجرای آنچه مطلوب جامعه است و خواستۀ خود دچار تردید میشود. این در حالی است که مردان قدرتمند جامعه همواره در بیان گفتار و خواستههایشان صراحت بیان دارند.
براساس دستاوردهای این پژوهش روشن میشود نظامی به عنوان آفرینندۀ این اثر مؤلفۀ قدرت را در گفتمان منظومۀ خسرو و شیرین در نظر داشته و معیارهای متناسب با آن را در آفرینش شخصیتهای داستان رعایت کرده است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[9]. تمام ارجاعات این مقاله از کتاب خسرو و شیرین نظامی تصحیح وحید دستگردی است.
[13]. برای نامشخص بودن مراجعه شود به صفحة ۱۲۱ بیتهای ۲ و ۳، صفحة ۱۴۷ بیت ۸ ، صفحة ۲۲۷ بیت ۱۶، صفحة ۲۲۶ بیت ۱۵، صفحة ۲۵۴ بیت ۱.
[14]. برای نامشخص بودن مراجعه شود به صفحة ۱۲۱ بیتهای ۲ و ۳، صفحة ۱۴۷ بیت ۸ ، صفحة ۲۲۷ بیت ۱۶، صفحة ۲۲۶ بیت ۱۵، صفحه ۲۵۴ بیت ۱.
[15]. پرسش: نخستین بار گفتش کز کجایی؟ (نظامی، 1378: 134)
پرسش انکاری: به ترک لؤلؤ تر چون توان گفت؟ (همان: 143).
تحقیر: چه جای است اینکه بس دلگیر جای است؟ (همان: 105)
تقریری: چو شه فرمود گفتن چون نگویم؟ (همان: 100)
[16]. زمانی که با شیرین از در خواهشگری برمیآید از وجه امری استفاده میکند؛ نمونۀ بیشتر صفحة ۱۴۸ بیت ۵ و۶ ، صفحة ۱۴۹ بیت ۱۰ ، ۱۱ ، ۱۲ و ۱۳، صفحة ۱۵۲ بیت ۹، صفحة ۱۵۳ بیت ۱ ، ۲ و ۹، صفحة ۳۱۲ بیت ۱۵ و ۱۶
[21]. رجوع شود به نظامی، 1378: صفحههای ۲۹۴ و ۴۳۰ تا ۴۳۳