خوانش جامعه‌شناسانۀ راحة الصدور و آیة السرور راوندی با تکیه بر بعد تشریحی نظریۀ ساخت‌گرایی تکوینی لوسین گلدمن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ولایت ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران

2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ولایت ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران

چکیده

ساخت­گرایی تکوینی شاخه­ای از جامعه­شناسی ادبیات است که لوسین گلدمن آن را بر اساس نظریات گئورک لوکاچ، مارکس، هگل و ژان پیاژه بنا نهاد. وی در این روش به بررسی ساختارهای معنادار متون و آثار و چگونگی پدید آمدن این ساختارها بر اساس پس زمینه­های تاریخی آن‌ها می­پردازد و به وحدت میان صورت و محتوا تأکید دارد. بر پایۀ دیدگاه ایشان چون انسجام هر اثر ادبی مربوط به جهان‌نگری طبقات است؛ از این رو، باید همواره کوشید تا رابطۀ ساخت درونی اثر را با ساخت فکریِ طبقه اجتماعی نویسنده دریافت. علاوه بر این، می­توان گفت که ساخت­گرایی تکوینی اصولاً به بررسی منش تاریخی و اجتماعی و دلالت­های عینی متأثر از گروه اجتماعی در زندگی عاطفی و عقلانیِ آفرینندۀ اثر می­پردازد. پس در این شیوه به جای توصیف، تشریح محتوای اثر ادبی مورد مداقه قرار می­گیرد. به هر روی، پژوهش حاضر بر این مسئله متمرکز است: آگاهی­های ذهنی و طبقاتی برآمدۀ مقتضیات تاریخی و اجتماعی حاکم در دورۀ راوندی در چه سطحی و با چه کیفیتی در معناداری ساختار و تکوین راحه­الصدور مؤثر بوده است؟ به­ طورکلی، یافته‌های این پژوهش نشان می­دهد که راوندی به طور ناآگاهانه تحت تأثیر گفتمان­های عصر سلجوقی بوده است و شاخص­های جامعه­شناسی گلدمن در تکوین و انسجام فکری راحه­الصدور و معنادار کردن ساختار آن مؤثر بوده‌اند و راوندی نیز توانسته است جهان‌بینی، ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دورۀ سلجوقی را به درستی براساس شرایط تاریخی و اجتماعی آن دوره بیان کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Sociological Study of Ravandi’s Rahat-o-Sodour and Ayat-o-Sorour

نویسندگان [English]

  • Smaeil Narmashiri 1
  • Zahra Shohlibor 2
1 Associate Professor, Velayat University of Iranshahr, Sistan and Baluchestan, Iran
2 M.A. Student, Persian Language and Literature, Velayat University of Iranshahr, Sistan and Baluchestan, Iran
چکیده [English]

examines social and Drawing upon the theories by Georg Lukacs, Marx, Hegel, and Jean Piaget, Genetic Structuralism stands as a branch of the sociology of literature developed by Lucien Goldmann who examined text structures and their effects as well as the way they were constructed regarding their historical status. It emphasizes the unity of form and content, relating every single work to the worldview each social class holds, in an attempt to discover the relationship between the internal structure of a work and the thought structure belonging to its author’s social class. In a nutshell, genetic structuralism historical behaviors and tangible significances affected by the author’s social class in their emotional and intellectual life. In this approach, therefore, the content of a literary work is examined rather than being described. The present research uses library study in an analytical fashion based on the above theory to examine the effects of Mohammad Ravandi’s Rahat-o-Sodour and Ayat-o-Sorour focusing on a question as follows: Have historical and social conditions and requirements influenced the author’s emotional and intellectual dimensions, and is the effects observable within the works structures? Generally, the findings show that Ravandi was influenced by the discourses of Seljuk times and his work is a framework building upon the thought and behavior system of that era.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Genetic structuralism
  • Rahat-o-Sodur
  • worldview of classes
  • significance

مقدمه

وقتی خوانش متون و آثار ادبی می­تواند بر ذهنِ مخاطب تأثیر ‌بگذارد پس باید اذعان کرد که دریافت صرف تلذذ هنری نمی‌تواند یگانه کارکرد آثار ادبی دانسته شود. بر همین اساس، مطالعۀ متون باعث خواهد شد تا دریچه‌هایِ نگرشی تازه و تجربه‌­های اکتسابی نوینی را برای مخاطب آگاه و اهل‌شناخت باز کند.

امروزه نقد ادبی به موازات مطالعات بین رشته ­ای قادر است با شیوه‌ها و شگردهای خاص خود در پس لایه‌هایِ چندگانه متون و آثار ادبی، معنا و اندیشۀ پنهان را آشکار سازد. لزوماً «تشحیذ ذهن و آشنایی با افق‌های گسترده‌تر تحلیل و تفسیر متون» (شمیسا، 1388: 14) نیز از همین رهگذر نقد ادبی است. در این میان از خلال نظریه ­های ادبی، نقد جامعه­ شناختی که ساخت‌گرایی تکوینی یکی از مبناهای اساسی آن است، سعی دارد تا به طور مشخص و متقن رابطۀ اثر ادبی را با ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاکم بر دورۀ نویستده تبیین نماید.

واضح است هر پدیدۀ ادبی دارای یک آفریننده است وآفرینندۀ پدیدۀ ادبی ناگزیر از جامعه است؛ از این رو، «تعلق فرد به هر گروه اجتماعی، بازتاب­هایی بر اندیشه، احساس و رفتار او دارد» (گلدمن[1]، 1392: 178) که این مجموعۀ عناصر و شرایط خواه ناخواه در تکوین معناداری ساختار اثر وی تأثیر خواهد گذاشت. حال از آنجا که جامعه‌شناسی نمی­تواند بپذیرد که قوانین بنیادین حاکم بر رفتار آفرینش­گران در عرصۀ فرهنگ از قوانین حاکم بر رفتار روزانۀ همۀ افراد در زندگی و اقتصادی قاطعانه جدا باشد (همان: 177). بنابر این، در چنین حالتی منتقد جامعه‌شناختی با تمرکز لازم باید بکوشد تا از رهگذر کلیت به روابط افراد جامعه با اثر ادبی پی ببرد.

 با نگاه به اهمیت تحول جامعه و پیچیدگی­های زمینه­های تاریخی با اجتماع پس «ژرف‌کاوی و ریشه­جویی در بررسیِ سرچشمه و خاستگاه اجتماعی شعر و ادب؛ به­ ویژه تدقیق در بستگی‌های متقابل این هنر با دیگر مظاهر زندگی اجتماع -اجتماعی که خود کلاف پیچیده ­ای از شبکه ­های گوناگون روابط و امور و پدیده­هاست- به کوشش و ریشه‌جویی و ژرف­نگری باز هم بیشتر نیاز دارد. این کوشش و پژوهش، این ایجاد پل میان ادبیات از سویی و علوم اجتماعی از سوی دیگر، وظیفه ­ای است که جامعه­ شناسی ادبیات تعهد کرده است» (ترابی، 1385: 5).

 به هر ترتیب، ضرورت درک روابط جامعه و فرد و چگونگی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، سرانجام موجب شد تا لوسین­ گلدمن شیوۀ ساخت­ گرایی تکوینی‌ خود را به ظهور رساند. وی در مورد نقد آثار ادبی به روش‌های اثباتی تأکید ویژه و فراوانی دارد. او با علم به این­که در علوم انسانی نمی­توان از روش ­های دقیقی که در علوم تجربی به‌کار می­رود، بهره گرفت، معتقد است «کوشش برای تحقق واقعیت جامع و ذهنی، به اندازۀ دانش‎ های فیزیک و شیمی، روحیۀ انتقادی و دقت می‌طلبد» (گلدمن، 1382: 17). از این رو، خوانش ساخت‌گرایانۀ تکوینی اثر ادبی باید تا حد امکان منطقی و اثباتی عمل­کند و برای این کار، پژوهش­گر باید از هم­دلی و برخورد عاطفی با اثر تحت مطالعه و تحقیق بپرهیزد و «این کار باید تابع یک قاعده اساسی باشد: همه متن را گزارش­کند و چیزی بدان نیفزاید» (همان: 88). گذشته از این، در ساخت­گرایی تکوینی اهتمام محقق بر این مقرر است تا «از جهان­بینی مطرح در متن به جهان­بینی فرد نویسنده و نیز از جهان­‌نگری نویسنده در نهایت به جهان‌نگری گروه نویسنده که در آن قرار دارد، پی ببرد» (ر. ک: گلدمن، 1377: 212). بر این پایه باید گفت ساخت­ گرایی تکوینی یک روش دیالکتیکی است که «از متن به فرد و از فرد به گروه اجتماعی پیش می­رویم» (ر. ک: گلدمن، 1376: 190).

 راحة­الصدور و آیة­السرور تألیف محمد بن علی بن سلیمان راوندی که در تاریخ آل‌سلجوق به نگارش درآمده است «یکی از بهترین کتب نثر فارسی است و در شیوۀ نثر فنی مانند کلیله و دمنه ممتاز است، [این اثر] ولی از کلیله و دمنه ساده ­تر و مشکلات تازی در آن کمتر و موازنه و قرینه­ سازی جز در مواردی خاص و به نادر در آن دیده می‌شود» (بهار، 1369: 406). این متن از جمله متون فاخر در میان کتب قرن ششم و هفتم هجری قمری است که از باب سلاست انشا و اطلاعات فراوان تاریخی و اجتماعی در شمار معتبرترین و سودمندترین کتب فارسی پیش از حملۀ مغول است.

این مقاله می­ کوشد تا با بهره ­گیری علمی ازنظریۀ ساخت­ گرایی تکوینی با تمرکز و تأمل به دو مسئله بپردازد:

1- آگاهی ­های ذهنی و طبقاتی برآمدۀ مقتضیات تاریخی و اجتماعی حاکم در دورۀ راوندی در چه سطحی و با چه کیفیتی در معناداری ساختار و تکوین راحه ­الصدور مؤثر بوده است؟

 2- راوندی در بیان آگاهی ­های ممکن و واقعی در بعد دیا لکتیکی جامعه و اثر ادبی چگونه اندیشیده است؟

 

  1. پیشینۀ پژوهش

تا به حال تحقیقی مبنی بر خوانش جامعه‌شناسانۀ راحةالصدور و آِیة­السرور راوندی با تکیه بر نقد ساخت‌گرایی تکوینی صورت نگرفته است. البته مقالات درخور توجهی به موازات کتاب‌ها و پایان‌نامه ­ها با عنوان این نظریه انجام شده است که هریک از نویسندگان، فراخور عنوان و موضوع کارشان سعی کرده­اند تا مؤلفه­ هایی از شاخص­های نظریۀ جامعه ­شناختی گلدمن را به­کار گیرند. به طور نمونه در ادامه به تعدادی از آن‌ها اشاره می­شود:

1- نقد جامعه­ شناسی رمان پاییز فصل آخر سال است با رویکرد ساختارگرایی تکوینی، نوشتۀ مهبود فاضلی، مجلۀ پژوهش­های ادبی، شماره 73، پاییز1400.

2- تحلیل رمان درازنای شب براساس نظریۀ ساخت­گرایی تکوینی لوسین گلدمن، نوشتۀ پریسا گل یاری، بدریه قوامی و جمال ادهمی، مجله پژوهش­نامۀ ادبیات داستانی، شماره 2، تابستان1400.

3- بررسی جامعه ­شناختی چراغ­ها را من خاموش می­کنم با تأکید بر رویکرد لوسین گلدمن، نوشتۀ ندا یانس، پروانه عادل‌زاده وکامران پاشایی فخری، مجلۀ ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، شماره 68، سال1400.

4- واکاوی جامعه­ شناختی ادبی در داستان کوتاه الزیف بر اساس اسلوب لوسین گلدمن، نوشتۀ سید محمدرضا خضری و مریم عظمت پناه، مجلۀ زبان و ادبیات عربی، شماره 22، سال 1399.

5- تبیین وجهی مغفول در پیدایش شعر عرفانی فارسی با تکیه بر رویکرد ساخت­گرایی تکوینی لوسین گلدمن، نوشتۀ سپیده ملکی، سید ابوالقاسم حسینی و منصور ابراهیمی، مجلۀ الیهات هنر، شماره13، سال1397.

6- بررسی جامعه ­شناختی رمان­های جزیره سرگردانی و کولی کنار آتش، نوشتۀ روزبه مرادی، بهمن زندی و مریم‌السادات غیاثیان، مجلۀ جامعه پژوهی فرهنگی، شماره 13، سال1397.

7- نقد ساخت­گرایی تکوینی رمان همسایه­ها اثر احمد محمود، نوشتۀ آرزو شهبازی، مریم حسینی و عسگر عسگری حسن­لو، مجلۀ مطالعات داستانی، سال دوم، شماره 3، سال 1393.

8- تحلیل جامعه­ شناختی رمان­های احمد محمود، پایان‌نامة فاطمه نارویی ، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال1391.

9- بررسی رمان­ های احمد محمود از منظر ساخت­گرایی تکوینی، پایان‌نامة مرتضی قاسمی، دانشگاه سمنان، سال1391.

  1. روش پژوهش

این پژوهش به ­روش مطالعۀ کتاب­خانه­ ای به­ شیوۀ تحلیلی فراهم آمده است. ابتدا به­ طور مشخص کوشش شده تا اکثر منابع و مقالات مرتبط مورد توجه و بررسی قرار گیرد و بعد از آن براساس مدخل­ ها و پرسش­ ها متن راحة­الصدور با نهایت دقت و شکیبابی خوانش و شواهد متنی لازم استخراج شود. سپس تمامی شواهد و اطلاعات متنی با رعایت شاخص ­ها و مفروضات نظری و فکری جامعه ­شناختی گلدمن دسته‌بندی شده است. سرانجام پس از انطباق و تحلیل اطلاعات به دست آمده تألیف و تدوین صورت گرفته است.

  1. مبانی نظری و چهارچوب فکری

 لوسین گلدمن یکی از نظریه‌پردازان سدۀ بیستم میلادی است که روش ساخت­گرایی تکوینی را در عرصۀ مطالعات جامعه­ شناختی ادبی ارائه کرده است. وی معروف­ترین منتقد مارکسیست ساخت­گراست که البته برخلاف سایر ساخت­گراها بر اصل کلیت که آن را از لوکاچ[2] و او نیز از هگل[3] گرفته بود، پافشاری می­کرد. او در اصول اساسی خود؛ یعنی کلیت و انسجام پیرو لوکاچ بود و در عین حال از روان‌شناس معروف، ژان پیاژه[4] نیز تأثیر پذیرفته بود.

گلدمن روش خود را از این لحاظ ساخت­گرا نامید که «به بررسی ساختارهای اثر و رابطۀ آن با ساخت ­های ذهنی می­ پرداخت و تکوینی از این لحاظ که علت به وجود آمدن این ساختارها را براساس شرایط تاریخی تشریح می­کرد» (ولی­ پورهفشجانی، 1387: 130). اصولاً ساخت­گرایی تکوینی، روشی دیالکتیکی در مطالعات جامعه­شناختی هنر به ­طور عام و ادبیات به ­طور خاص است که هدف آن ایجاد وحدت میان صورت و محتوای آفرینش هنری است. وی نمی­پذیرد که «قوانین بنیادین حاکم بر رفتار آفرینش­گران در عرصۀ فرهنگ از قوانین حاکم بر رفتار روزانۀ همۀ افراد در زندگی اجتماعی و اقتصادی، قاطعانه جدا باشد» (گلدمن، 1377: 201). در واقع ایشان «کوشش برای دریافت اثر هنری را فارغ از درک اجتماعی که بستر آفرینش آن است، همان قدر بیهوده می‌داند که تلاش کنیم واژه را از جمله و جمله را از گفتار بیرون بکشیم» (همان).

یکی از مفاهیم اساسی نظریۀ گلدمن، ساختار معنادار است. ساختار، معادل نظام است. درونِ یک نظام، کارکرد اجزا به هم مرتبط است؛ در نتیجه ‌شناخت کل مجموعه منوط به‌ شناخت اجزا و ‌شناخت اجزا در گرو ‌شناخت کل مجموعه است. به این ترتیب وی به سراغ اجزای سازندۀ اثر ادبی می­رود و درصدد کشف و تبیین این ساختارهای معنادار است. اصطلاح ساختار معنادار، «علاوه بر این­که بر وحدت اجزا در یک اثر تأکید می­کند و میان اجزا و کلیت اثر، رابطۀ متقابل نشان می­دهد به معنای ساختار درونی اثر در نحوۀ بازتاباندن جهان­بینی مستتر در آن نیز هست» (عسگری حسن‌لو، 1386: 57). به ­عبارت دیگر، با ارتباط برقرار کردن میان اجزای سازندۀ اثر، ساختار معنادار آن در قالب کلیتی منسجم پدیدار می­شود. با کشف ساختار معنادار جهان­بینی نویسنده که در حقیقت نمایندۀ طبقۀ خویش است نیز آشکار می­شود، چراکه به اعتقاد او اثر زاییدۀ ذهن و تخیل یک فرد نیست، «بلکه اثر، بیان نوعی آگاهی جمعی است که هنرمند با شدتی بیش از اکثر افراد در تدوین آن شرکت می‌ورزد» (گلدمن، 1377: 64).

در یک تعریف مختصر و مفید، فرضیه بنیادین و اساسی ساخت­گرایی تکوینی لوسین گلدمن بر این است که «خصلت جمعی آفرینش ادبی، حاصل آن است که ساختارهای جهان آثار با ساختارهای ذهنی برخی از گروه ­های اجتماعی هم­خوان­اند و یا با آن‌ها رابطه‌ای درک­پذیر دارند» (اسکارپیت[5]، 1387: 19).

با توجه به این روش برای بررسی یک اثر «دو مرحله باید طی شود؛ نخست باید اثر را در ساختار آن فهمید، این مرحله را فرآیند درک (دریافت) می­نامند. در مرحله بعد باید ساختار اثر را در ساختار اقتصادی- اجتماعی آن جای­داد. این مرحله روند توضیح (تشریح) نام دارد» (گلدمن، 1382: 17). در مرحلۀ درک یا دریافت، وجوه هنری، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اثر واکاوی می­شود و از کنار هم نهادن این یافته­ ها، کلیت حاکم بر اثر یا ساختار معنادار آن به دست می‌آید. در مرحلۀ تشریح یا توضیح، ساختارهای اجتماعی زمانه تولید اثر و مهم­ترین عوامل و عناصر تأثیرگذار در ساماندهی آگاهی جمعی و ساختار کلی حاکم بر آن دوره بازنمایی می­شود.

  1. خوانش جامعه شناسانۀ راحة‌الصدور و آیة­السرور

1-5. تبلور جهان ­نگری راوندی و معناداری ساختار جهان متن راحةالصدور

 آن­گونه­ که در بخش مبانی تبیین شد، یکی از شاخص­ه ای مهم جامعه ­شناختی گلدمن در سطح تشریح، توجه به مفهوم ساختارمعنادار است. اصولاً «همۀ انسان­ها می­کوشند تا اندیشه، عاطفه و رفتارشان را به ­صورت یک ساختار معنادار و منسجم درآورند و در این چشم‌انداز، آفرینش فرهنگی در صورت­ های مختلف خود اعم از دینی، فلسفی، هنری و البته ادبی، رفتاری ممتاز است؛ زیرا در عرصۀ خاص، ساختاری نسبتاً منسجم و معنادار ایجاد می­کند. به این معنا که به­ هدفی نزدیک می­شود که همۀ اعضای گروه اجتماع معینی بدان گرایش دارند» (گلدمن، 1392: 178).

مسلماً به ­دلیل بُعد اثرگذار اجتماعی، هر اثری زاییدۀ اندیشه و جهان‌بینی فرد نیست؛ بر این اساس ساختار جهان راحه‌الصدور با ساختار ذهنی برخی از طبقات اجتماعی زمان تولید هم­راستا و هم­خوان است.

مطلب مهم دیگر این­که ساختار معنادار علاوه بر مشخصه‌های مطرح شده به­ طرزی می­کوشد تا جهان­بینی نویسنده را که به ­شکلی نمایندۀ گروه و طبقۀ اجتماعی است، آشکار کند؛ دورۀ زندگی راوندی مصادف با حکومت قدرت­مند ترکان سلجوقی است. ایشان گروهی صحرانشین و فاقد آیین مملکت‎داری بودند و «زندگی شهری و پذیرش نظم و قانون با طبیعت بدوی و بیابانی آن‌ها سازگار نبود» (زرین‌کوب، 1384: 463). در رأس حکومت­شان سلطان قرار داشت؛ بر طریقه و سلک اهل دین بودند، اما آن­گونه ­که از خصلت و خوی و رفتارشان در عرصۀ سیاست­گذاری برمی­آید، نشان می­دهد که از دین و مناسک آن به نفع نظام طبقاتی سیاسی و عصبیت نژادی­ خود استفاده می­کردند.

در کتب تاریخی و حتی راحه‌الصدور به ­فراوانی یافت می­شود که دورۀ فرمان‌روایی سلجوقیان یکی از سخت‌ترین دوره­ ها به لحاظ خشونت و تعدی است؛ تا به ­حدی که آنان تحمل کسی و فرقه‌ای غیر از خودشان را نداشتند و گروه و توده ­های اجتماعی دیگر تحت انقیاد و سیطرۀ فکری و حکومتی آن‌ها قرار داشتند. حال اگر بخواهیم به ­طور مشخص به نمونه‌های مصرح متنی اشاره کنیم، می­توان گفت: به دارآویختن، خفه­ کردن، سر بریدن، مثله کردن، سوزاندن، مسموم کردن، کندن پوست، افکندن از بلندی،کورکردن، بریدن اندام، اخته ­کردن، تعرض به نوامبس، غارت و چپاول کردن، ریختن خاک در دهان و کندن ریش.

البته فراموش نشود که تمام این نکوهیدگی­ ها با اندیشۀ قیام و در لوای فهم دینی قومی و نژادی صورت می­گرفت:

 «در روز بار سلطان [سنجر] بهرام شاه بن مسعود از غزنین سر سوری ملک غور با هدایا فرستاده بود عرض کردند و فرید کاتب این دو بیتی بگفت:

 آن‌ها که به خدمتت نفاق آوردند    سر جمله عمر خویش طاق آوردند

 دور از سر تو سام به سرسام بمرد   و اینک سر سوری به عراق آوردند»

 (راوندی، 1364: 175)

                این­ عبارت قابل تأمل زیما[6] را که به ­طریقی سنجیده می­تواند کلیت ساختار راحةالصدور و ذهنیت راوندی را نشان می­دهد، مدنظر قرار داد: «متن ایدئولوژی را بیان نمی­کند، بلکه با پدیدار ساختن تضادها و کمبودهایش آن را نشان می­دهد» (زیما، 131:1392). شرایط برشمرده شده فقط مربوط به یک زمان و یا مربوط به یک فرمانروای خاص نیست، بلکه در تمام ادوار سلجوقی جاری است. دستیابی به این آگاهی جمعی به ­­درستی و واقع‌گرایانه می­ تواند خواننده را در درک موقعیت تولید راحه ­الصدور و موقعیت فردی راوندی را در عوامل فرافردی از حیث معناداری ساختار در بازتاباندن جهان‌بینی مستتر، یاری رساند. به این نمونه‌های دیگر برای اشراف بیشتر و اتقان علمی التفات فرمایید:

 «مؤلف این کتاب محمد بن علی بن سلیمان الراوندی او را گفت در حق سلطان نامعتقد شدی که خانه­ات بغارتیذند»

(راوندی، 1364: 344)

و یا:

«بعد ازو املاک و اسباب هیچ بنماند و زن و فرزند نیندوخت، وارثان و براذران پنجاه من کاغذهای دوبیتی قسمت کردند»

(همان)

در پایان این مدخل بیان این مطلب -اگرچه پیش­تر گفته شد- بجا است؛ آن­که بدانیم که راوندی در تضادی از نگرش و رفتار به سر می­برد؛ گاه به مدح فراوان و گاه به وعظ و عبرت‌اندیشی روی می­آورد. تمام این خصوصیت­ها در اضلاع راحة‌الصدور به ­طور پیدا و پنهان قابل حصول است و این موضوع بر اساس ساخت­گرای تکوینی روان­شناختی برآمده از فضا و شرایط جامعه است که پیکرۀ جامعه در اغلب بخش ­ها متراکم از تضادهاست.  بنابراین، چنین وضعیتی خواه ناخواه هم در منش و هم در کنش اجتماعی و هم در سطح فعالیت ­ها در هر صنف و رده­ای تأثیر می­گذارد که این خود می­تواند مقوله ­ای مهم در چهارچوب فکری ساخت­گرای تکوینی گلدمن در بحث ساختار معنادار و جهان­نگری مستتر آفریننده تلقی شود.

2-5. کالاشدگی شخصیت زن و مذهب و بازتاب آن‌ها در راحة­الصدور

کالاشدگی از جمله اصطلاحات کلیدی و مفاهیم مطرح در نظریۀ ساخت­گرای تکوینی گلدمن دانسته می­شود. این اصطلاح گاه در نظریۀ گلدمن معادل شی­وارگی یا شی­شدگی است. دراین باره گفته شده: «شی­شدگی اصطلاحی است که فیلسوف مارکسیست مجار، گئورک لوکاچ در کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی به­ عنوان بخشی از نظریۀ دیالکتیکی خود دربارۀ جامعه مطرح کرد. لوکاچ از اصطلاح شی­شدگی فرآیند اقتصادی ­ای را مراد می­کند که به ­واسطۀ آن در جامعۀ سرمایه ­داری کنش­ها با روابط اجتماعی انسان، شکل کنش ­ها یا روابط مبان چیزها با اشیا را به خود می­گیرند [ ... ] شی‌شدگی شباهت­ های مفهومی با نظریۀ کارل مارکس دربارۀ از خود بیگانگی و نظریۀ مارکس و بر دربارۀ عقلانی شدگی دارد» (مکاریک[7]، 1388: 196).

                در مفاهیم فکری گلدمن شی‌وارگی یا کالاشدگی مفاهیم متنابهی را شامل می‌شود و می‌تواند تمامی عناصر اجتماعی و انسانی را در برگیرد. در ساختار راحة­الصدور دو مقولۀ برجسته قابل بررسی است؛ دین و مقوله­ های اعتقادی و دیگری جنس زن. در عصر سلجوقیان این دو به ­موازات هم برای تحکیم و استوارسازی پایه­ های حکومت ایشان استفاده می­شده است. آنان در ابتدای تسلط به دلیل ناهمخوانی فرهنگی و فکری و گسست تعامل با پیکره و گروه‌های اجتماعی می­کوشیده ­اند تا به ­شکلی اندیشیده و از دو ابزار میانجی ازدواج و تقید دینی و مذهبی بهره گیرند. ازدواج در انگاره­های سلجوقیان صرفاً با کارکرد انسانی و اعتقادی صورت نگرفته است. آنان همواره در پی طریقی بودند تا به ­هر نحوی از انحا ارتباط خود را با بخش‌های قدرت و حکومت خصوصاً عباسیان برقرارکنند که البته یکی از راه­های اندیشیده شده ازدواج بود.

نگاه شی‌وارگی به شخصیت زن و مذهب در دوره ­های متمادی سلجوقیان توانسته است مجالی را برای توسعه‌طلبی و از سر راه برداشتن دشمنان فراهم آورد. دختران در دست آنان انگار اموال و کالایی بالقوه تلقی می­شدند تا بین صاحبان قدرت و نفوذ به سادگی رد و بدل شوند و دین و مذهب نه از روی حرمت، بلکه از سر غرض جاه‌اندیشی از اوج و تعالی به پایین ­ترین درجه تنزل یافته بود. حالا به این شواهد التفات فرمایید:

سلطان طغرلبک: «عمیدالملک را به بغداذ گذاشت و وکیل کرد تا سیده­النساء خواهر خلیفه را در حباله نکاح او درآورذ»

(راوندی، 1364: 111)

در جایی دیگر راوندی به ازدواج مه‌ملک خاتون دختر ملک‌شاه با ابوالقاسم عبدالله ملقب به المقتدی اشاره می­کند که:

«امیر جعفر، پسر خلیفه را که مادرش مه ملک خاتون بوذ، خواهر ملک‌شاه ترکان خاتون او را می­پرورد و با وجود پدرش مقتدی، ترکان او را امیرالمومنین می­خواند»

(همان: 140)

شاید به ­ظاهر و در انظار عموم این ازدواج ­ها طبیعی و مرسوم جلوه کند، اما مجموعۀ رفتارها و برخوردها در میان توده ­ها و مواقع لشکرکشی و یورش چهرۀ دیگری را از شخصیت زن و ازدواج نمایان می­سازد. این مقوله از منظر تفکر مارکسیسم و جامعه‌شناختی تکوینی گلدمن که در حقیقت بسط یافته این جریان فکری است، شی­وارگی و کالاشدگی زن دانسته می‌شود.

موضوع دین و مذهب در نهاد فکری سلجوقیان براساس ساختار راحه­ الصدور، خارج از قاعدۀ میانجی شی­وارگی زن نیست. به ­طور قطع آن­گونه­ که مشخص است باورهای ایمانی و مذهب در بُعد پشتوانه‌سازی، تقویت سیطره ­دهی و تسلط بر نبض گروه­ های اجتماعی و انسداد راه اعتراض و مخالفت اجرا شده است. ایدئولوژی دینی در عصر سلجوقی ایمن ­ترین راه برای به ­چنگ آوردن اقشار و توده‌های مردم است. می­خوانیم:

«به برکات قلم فتوی و قدم تقوی ایشان و نگاه داشت رعیت بر راه شریعت سلاطین آل سلجوق مستقیم شذ. و چون پاذشاه و  زبردست و امبر و وزیر و جمله لشکر در املاک و اقطاعات به ­وجه شرع و مقتضای فتوی ائمۀ دین تصرف می­کردند بلاد معمور و ولایات مسکون ماند»

(راوندی، 1364: 30)

و یا:

«در جملۀ عراق کتب علمی و اخبار و قرآن به ترازو می­ کشیدند و یک من به نیم دانگ می‌فروختند

 و قلم ظلم و مصادرات بر علما و مساجد و مدارس نهادند»

(همان: 33)

این شواهد و قراینی ازاین دست که در راحه‌الصدور به ­فراوانی یافت می­شود، دارای دو بازتاب وپنداشت متفاوت است؛ اول این­که آل‌سلجوق در راستای برپایی گسترش دین و اجرای اصول آن و امنیت و رفاه مسلمانان قیام کرده­اند و هر آنچه را انجام می­دهند در قالب تکلیف و موجه است. دوم، بر پایۀ جامعه­ شناختی ساخت­گرای تکوینی این شیوه نوعی ابزاراندیشی است تا به این وسیله به مطامع نژادی و قومی خود برای استیلای همه‌جانبه مبادرت ورزند. این همان کالاشدگی دین است، چون دین ارزش مبادله­ ای پیدا کرده است و دیگر دین صرفاً دین نیست، بلکه ابزار و کالایی است در دست این حاکم وآن حاکم برای به رونق انداختن خواسته و نیازهای روزمره و تداوم سلطنت و حکم­رانی.

3-5. قهرمان پروبلماتیک یا مسئله ­دار و جایگاه آن در راحة‌الصدور

 یکی ازشاخص­ های مهم در شالکۀ نظریۀ ساخت­ گرایی گلدمن فهرمان پروبلماتیک است. این قهرمان در واقع فردی است آگاه به ارزش ­ها و تضادهای جامعه. عموماً می­کوشد تا نقش متفاوت­تری نسبت به گروه و طبقۀ حاکم داشته باشد تا از این رهگذر بتواند از تنزل ارزش ­ها و معیارهای انسانی جامعه جلوگیری کند. این افراد می­توانند براساس درک شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی، متفاوت بیندیشند و متفاوت نیز عمل کنند. البته طبقۀ حاکم همواره با چنین قهرمانانی سر ستیز و مجادله دارد و به ­نحوی از انحا می­کوشد تا آن‌ها را به انزوا بکشاند تا مبادا انقیاد و سرسپردگی طبقات و گروه ­های اجتماعی دچار گسست شود.

هر چند قهرمان پروبلماتیک در عصر مدرن سرمایه­داری و در ژانرهای رمان به­ طور مشخص قابلیت توجه و بررسی دارد، اما در طول ادوار جامعه بشری چنین انسان­ های برجسته­ای وجود داشته‌اند تا با تلاش ­های آگاهانه و از روی بصریت اجتماعی به ­طرزی واقع‌بینانه سیر هدایت جامعه را ترسیم کنند. قدر مسلم در دورۀ سلجوقیان نیز چنین قهرمانان روشن­فکر و آگاه به نظام­ها و نیازی اجتماعی وجود داشته است. البته تفاوت زمانی قهرمانان مسئله‌دار در دوره ­های تاریخی گذشته و حال قیاسی مع­الفارق است.

ناگفته نماند آن­طور­که در میانی و اصول تفهیمی جامعه­ شناسی ساخت­گرای گلدمن مطرح شده، «افراد انقلابی که روشن­فکران اهل عمل­اند کاری که در این چشم‌انداز می­کنند این است که به انسان­ها یاری می­رسانند تا از گرایش ­های طبیعی که در اعماق وجودشان نهفته و تمدنی سرکوب­گر آن‌ها را تباه ساخته، آگاهی به­دست بیاورند. آن‌ها برای این منظور انسان­ها را به ­رسالت راستین‌شان باز می­گردانند: پرداختن به ایجاد اتحاد و از همین رهگذار، ساختن تاریخ» (گلدمن، 1371: 218). این نوع قهرمانان گاه خود آفرینندۀ اثرند که در واقع خرد جمعی و جهان­بینی اجتماعی را نمایندگی می­کنند و گاه می­توانند شخص دیگری در دوره­ای مشخص باشند که در لابه‌لای سطور، حضور و نقش فکری‌شان را در نمایندگی از طبقه و گروه خاص آشکار سازند و نویسندگان از پس نحوۀ پردازش زبانی، تعلق خاطر و وابستگی­ های اجتماعی‌شان را بروز می­دهند.

آنچه از متن راحة‌الصدور قابل دریافت است، بعضی از وزیران ایرانی به خصوص خواجه نظام‌الملک می­تواند در سلک قهرمان پروبلماتیک جامعه­ شناختی ساخت­گرای تکوینی برای عصر سلجوقی برای بررسی مدنظر قرارگیرد، چون خواجه نظام‌الملک در شالوده‌سازی علمی و ایجاد مدارس و رونق اندیشه و تربیت عالم و متعلم نقش بسیار مؤثر و انگیخته ­ای داشته و البته بسیار آگاهانه نیز عمل­کرده است.

اگر فرمانروایان سلجوقی به ­­هر شکل و واسطه ­ای دریافته­ اند که هرگز در طولانی مدت با اتکای به عِده و عُده­ی خود نمی­توانند به ­دلیل شرایط فرهنگی، اجتماعی و نگرشی بر شهرها و ممالک ایرانی مسلط شوند؛ بنابراین، وزیرگزینی ایرانی و ایرانی‌تبار را راه چاره می‌بینند و به­ این نیز عمل می­کنند. در منابع تاریخی مستند به ­فراوانی می­خوانیم که در عصر شاهان سلجوقی، وزیران در مقام وزارت به منزلۀ شمشیر و قلم بودند (ر. ک: سعیدیان و یوسفی، 1386: 101). در راحة‌الصدور می­خوانیم:

«پاذشاه بایذ که کسی را پرورذ و بزرگی را برکشذ که اصل و مروت و عقل و ابّوت از غدر و خیانت  بازدارد و عقل مروّت او را بر سر وفا و امانت دارذ که هر فرع با اصل خویش روذ و هر شاخ سر با درخت خوذ زنذ و استدلال از سیرت پادشاه به گماشتگان توان­کرد و عقل دهقان از دخل بستان توان‌شناخت که حرّ و جوانمرد الّا آزادمردی را نپرورذ و دهقان عاقل الّا دخل نیکو نکارذ و چون این مقدمات در نظام‌الملک و پسران بوذ سلطان او را تربیت می‌فرموذ»

(راوندی، 1364: 133)

و یا راوندی در جایی دیگر دربارۀ مؤیدالدین طغرایی، یکی از وزیران مسعود بن محمد سلجوقی چنین روایت می­کند:

 «کمال فضل و جمال عدل و غزارت دانش داشت و به عظمتی تمام دوات پیش او نهاذ و او را از دانش و ادب و شعر و لغت عرب حظی وافر و قسطی کامل بوذ، زینت تاج و تخت سلطان بوذ و در عظمت او افزود»

(همان: 239)

حال اگر سلطان ملک‌شاه و شاهان دیگر سلجوقی از یمن وجود وزیرانی از جمله خواجه نظام‌الملک قادر شدند تا به اتفاقات خوشایندی در توسعه و تسلط دست­یابند، اما آنچه برای قوم ایرانی از قبل خواجه نظام‌الملک از قوم ترک‌تبار سلجوقی نصیب ایرانیان شد نه تنها توسعۀ و ساخت مراکز علمی بود، بلکه در بخش مهم و البته به شکلی خاموش و استفاده آگاهانه از نابخردی سلجوقیان بود. بر همین پایه می‌توان به خواجه نظام‌الملک قهرمان مسئله‌دار و اصطلاحاً پروبلماتیک اطلاق کرد. چون او در حفظ هویت و فرهنگ ایرانی مجدانه کوشید که ثمرۀ این آگاهی و عمل اجتماعی به ­طور یقین تا به امروز متبلور و پایدار است.

گفته شد قهرمان پروبلماتیک چون در راه اجرای اهداف انسانی و اجتماعی متعهد است و برای حفظ هویت طبقه اجتماعی خود و حتی مصلحت طبقات تحت ستم از هیچ کوششی مضایقه نمی‌کند؛ از همین رو، یا به انزوا کشیده می­شود یا به ­شکلی از بین برده می­شود. همان سرنوشتی که برای خواجه و بعضی از وزیران ایرانی دیگر اتفاق افتاد:

«با این همه چون سمع سلطان از عثرات نظام‌الملک پر شد یک روز کس فرستاد و به نظام‌الملک پیغام داذ که تو با من در ملک شریکی و بی مشورت من هر تصرف که می‌خواهی می­کنی و ولایت و اقطاع به فرزندان خود می­دهی ببینی که بفرمایم تا دستار از سرت بردارند، او جواب داد که آنک ترا تاج داذ دستار بر سر من نهاد»

(همان: 134)

سرانجام:

«چو لشکر به نهاوند رسیذ به اغرای خواجه تاج الملک ملاحدۀ مخاذیل نظام‌الملک را کارد زدند چه هیچ مسلمان برقتل چنان شخصی اقدام نکردی»

(همان: 135)

و این هم نتیجه:

 «چه بی حمیت قومی­اند این سلجوقیان»

(همان: 147)

4-5. آگاهی ممکن و صوفیان در ساحت ساخت­گرایی تکوینی راحة‌الصدور

در نگرش جامعه­شناختی گلدمن، مقولۀ آگاهی ممکن اصطلاحی مهم و مطرح دانسته می‌شود. «عبارت آگاهی ممکن ترجمانی از لوکاچ است. لوکاچ در کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی به­ هنگام بحث دربارۀ آگاهی ممکن به تشریح درون‌مایۀ نظری آگاهی طبقاتی می‌پردازد و آن را به ­صورت آگاهی بالقوه و آگاهی کلیت ساز تعریف می­کند. آگاهی طبقاتی عبارت است از اندیشه ­ها و احساس ­هایی که اعضای یک طبقه خودآگاه؛ یعنی طبقه ­ای که به درک موقعیت اجتماعی خویش نائل آمده است باید داشته باشد» (فراروتی[8]، 200:1392). علاوه بر این «آگاهی ممکن یک طبقۀ اجتماعی همیشه یک جهان‌بینی را تشکیل می­دهد و از دیدگاه روان­شناسی منسجم است و ممکن است به صورت مذهب، فلسفه، ادبیات یا هنر بیان شود» (گلدمن، 1382: 39).

با این توضیح و تبیین، آنچه از نظر ماهیت دربارۀ آگاهی ممکن صوفیان قابل ذکر است، این است که صوفیان در عصر سلجوقیان طبقه ­ای اجتماعی با اندیشه و جهان‌بینی خاصی بوده‌اند که توانسته‌اند با همراه‌سازی طیف وسیعی از توده‌ها با بهره‌گیری کاملاً آگاهانه از تشکیلات هم­مسلک پیشین با قدرت اجتماعی و نفوذ فراوان انسانی درگستره­ای از اقصا نقاط آن روز ظهور یابند. مطمئناً همین فراگیری و قدرت تشکیلاتی غیرقابل انکار صوفیان موجب شده تا لمبتن[9] در مطالعات صوفیان عصر سلجوقی اذعان کند که «دو گروه از طبقات مذهبی در جامعه موقعیت و پایگاه ویژه ­یی داشتند؛ سادات و صوفیان. ایشان پیروان زیادی بین مردم داشتند؛ از این رو، طبقۀ حاکم نمی­بایست از آن‌ها غافل می­شد، بلکه می­بایست آن‌ها را زیر چترخود می­گرفت» (پرگاری و حسینی، 1389: 31).

غیر از عامل جمعیتی صوفیان، نکتۀ مهم دیگر برای توجه طبقۀ حاکم سلجوقی به صوفیان بُعد نظامی آنان بوده است؛ «زیرا صوفیان توانایی متحد کردن مردم را در مقابل هجوم ­های خارجی و درگیری­های داخلی داشتند» (همان). قدر مسلم، آگاهی ممکنی که به­ عنوان جهان­بینی و نگرش صوفیان اطلاق می­شود؛ یکی این­که تصوف «لبریز از تسامح و تساهل بود» (همان:38) و دیگری «احترام به انسانیت، تعلیم و آراستگی و آزادگی، صفا و دفع ظاهرپرستی و گرایش به تعاون و ایثار» (همان) که همین ویژگی­ ها هر روز به اقبال عموی آنان می‌افزود و حاکمان سلجوقی از مخاطره و بحران بالقوۀ آنان به­ درستی واقف بودند؛ پس به هر ترفند و شگردی در پی مصادره به نفع قدرت اجتماعی و طبقاتی آنان بودند تا از این امکان و ظرفیت برای تحکیم حکم­رانی خود استفاده کنند که سرانجام نیز موفق شدند.

اصولاً چون صوفیان، افکار و احساسات طیف توده­ها را نمایندگی می­کردند؛ بنابراین، این جریان فکری از نگاه جامعه ­شناسی ساخت­گرای تکوینی گلدمن مهم ارزیابی می­شود و به همین دلیل از بوریس ساچکوف[10] نقل شده است: «سازندگان واقعی تاریخ، نه قهرمانان و حکمروایان، بلکه مردم عادی و شرکت‌کنندگان در جنبش توده ­ها هستند» (شهبازی، حسینی و عسگری حسن‌لو، 1393: 86). به هر روی، این طبقه از جمله موضوعاتی است که به­ طور مشخص در راحة­الصدور بیان شده و به معناداری ساختار این اثر از نقطه‌نظر جامعه ­شناختی ساخت­گرا کمک کرده است. ناگفته نماند بعد ازجذب و حل صوفیان در بدنۀ فرمانروایی سلجوقیان، بعدها و گاه تا به امروز اثرات فکری و طرز جهان‌بینی آن‌ها به طریقی در بخشی از ابعاد فرهنگی و جغرافیای ایران جریان دارد. اکنون به نمونه‌هایی از شواهد متنی راحه‌الصدور دربارۀ صوفیان التفات فرمایید:

 «شنیدم که چون سلطان طغرلبک به همدان آمذ از اولیا سه پیر بوذنذ بابا طاهر و بابا جعفر شیخ حمشا، کوهی است بر در همذان آن را خضر خوانند بر آن جا ایستاذه بوذند، نظر سلطان بریشان آمذ، کوکبه­ی لشکر بداشت و پیاذه شذ و با وزیر ابونصر الکندری پیش ایشان آمذ و دست­ هاشان ببوسید، بابا طاهر پارۀ شیفته­گونه بوذی او را گفت ای ترک با خلق خذا چه خواهی­ کرد، سلطان گفت آنچ تو فرمایی، بابا گفت آن کن که خذا می­فرمایذ، آیه: ان الله یامر بالعدل و الاحسان»

(راوندی، 1364: 99-98)

و یا:

 «... و از جمله حرکات پسندیده کی کرد آن بوذ کی چون سلطان را به آذربیجان می­برد خواجه امام شیخ الاسلام ظهیر الدین البلخی را که مقدم و محترم و پیشوای همه همذان بوذ فرموذ که مارا رغبتست که برکات قدم ائمة دین و علمای اسلام مصحوب خذاوند عالم باشند»

(همان: 300-299)

5-5. فاعل­های فرافردی و نقش گفتمان­ها در انسجام ساختاری راحةالصدور

فاعل­ های فرافردی یا کنش‌های جمعی و نقش بین گفتمانی اجتماعی در میان انگاشت­ های نظریۀ گلدمن به لحاظ کاربردی حائز توجه است. باید در نظر داشت که کارکرد فاعل ­های فرافردی و نقش آن‌ها در گفتمان سازی جامعه­ شناسی سنتی ادبیات با آنچه در جامعه‌شناسی ساخت­گرا مدنظر است، متفاوت است؛ چون در مورد اول آگاهی­های ذهنی و تجربی به صورت سطحی و بیرونی از نویسنده به متن منتقل می­شود و این در حالی است که در مورد دوم به­ شکلی که گلدمن تصریح می­کند، ارتباطی عمیق و درهم ­تنیده وجود دارد. وی «پیوند اساسی میان حیات اجتماعی و آفرینش ادبی را نه در مقایسۀ محتوای این دو عرصه، بلکه در بررسی ساختارهای ذهنی حاکم بر گروه اجتماعی و اثر هنری یا در بررسی مقولههای که در زمان معین، آگاهی تجربی یک گروه اجتماعی و جهان خیالی آفریدۀ نویسنده را سامان می­دهد در نظر می‌گیرد. او در وهلۀ نخست، مفهوم فاعل جمعی و نیز فوق فردی را به عنوان آفرینندۀ راستین محصول فرهنگی و به ­ویژه آثار ادبی مطرح می‌کند» (فراروتی، 1392: 200-199).

با تشخیص و درک تمایز این دو، فاعل­ های فرافردی برجسته در راحةالصدور عبارت­اند از: خانوادۀ سلطنت و صنف‌های وزارت، امارت، قضات، سرهنگ، دبیر، حاجب، شحنه، سالار، کوتوال، وکیل، غلامان خاص، رسول، اتابک، مستوفی، کدخدا، حَشَر، جامه­ دار، امیربار، خیلتاش، عوان و توده­ ها. درحقیقت اگر بخواهیم براساس قاعدۀ علمی دربارۀ کلیت و معناداری ساختار راحه‌الصدور سخن بگوییم باید به شکل مجزا به ساختار ذهنی و جهان‌نگری صنف­ها و خانودۀ سلطنت پرداخت، اما مجالی برای تشریح آن‌ها نیست و ناگزیریم در قالبی جمعی اظهارنظر کرد.

بدیهی است به دلیل ماهیت و کارکرد نهادها در هر جامعه ­ای بین گروه­ ها همواره دیالکتیک بین­ گفتمانی برقرار خواهد بود. از آنجا ­که در جامعۀ دورۀ راوندی تمام فاعل‌های فرافردی در شاکلۀ صنف ­ها تحت انقیاد خانوادۀ سلطنت و دیوان‌سالاری قرار دارند؛ بنابراین، با گنجاندن همۀ این­ها در دو ساختار اجتماعی فرمانروایی سلجوقی و جامعۀ عصر سلجوقی بهتر می­توان به کنه واقعیت تاریخی و اجتماعی زمانۀ وی پی برد و سرانجام می­توان دربارۀ تأثیر جهان­ نگری فاعل­های فرافردی در خلق راحه­ الصدور متقن­تر نیز قضاوت­ کرد. پس در راحه‌الصدور می­خوانیم:

«اردشیر بابک گفت پاذشاه بایذ که وزیری را به دست آرذ و حاجبی را بگمارد و ندیمی را بدارذو دبیری بیارذ که وزیر قوام مملکت بوذ و ندیم نشان عقل شوذ و دبیر زبان دانش ا. باشذ و حاجب سیاست افزایذ»

(راوندی، 1364: 97)

و یا:

«و سبب این عداوت آن بوذ که سلطان ملکشاه پسری داشت از ترکان خاتون نام او محمود، مادر می خواست که سلطان او را ولی عهد کنذ و او سخت خرد بوذ و برکیارق که از زبیده خاتون بوذ دختر امیر یاقوتی خواهر امیر اسمعیل بزرگ تر فرزندان سلطان بوذ نظام‌الملک میل او می کرد»

(همان: 134)

و یا:

«سلطان محمد پاذشاهی خذای ترس و عادل و سابس و عالم دوست بوذ اما به ادخار مال میلی عظیم داشت»

(همان: 163)

اگر بخواهیم براساس همین مدخل­ها رویکرد ساخت ذهنی فاعل­ های جمعی را که در نمود بیرونی به هیات فاعل فردی نشان داده شده‌اند، سنجیده و علمی قضاوت کنیم به این نتیجه دست می ­یابیم که فاعل­ های جمعی صنف­ها به هر طریقی قبل از هر چیزی به مصالح و منافع خودشان می ­اندیشند با وجود اینکه تحت فرمانروایی فاعل ­های جمعی صنف غالب؛ یعنی پادشاهان به سر می­برند. سرانجام جریان این ساختار ذهنی به این­جا ختم می­شود که کلیت این رقابت‌ها، تضادها، از هم­گسیختگی ­ها و تمرد و سرکشی­ های پیدا و پنهان، فساد و ارتشا و غارت و چپاول و موارد فراوان دیگر که سراسر راحه‌الصدور به صورت سیال یافت می­شود در حقیقت بیانگر تضاد نگرشی و فرهنگی بین فاعل­ های فرافردی در دو طیف جامعه است. همین تقابل­ ها منجر به تعارض ­ها و آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ا قتصادی جدی و فراگیری درگسترۀ ممالک زیر نفوذ و حکمرانی سلجوقیان شده است که سرجمع این­ها به طرزی واقع‌بینانه وضعیت عصر راوندی را متبلور می­گرداند. مطلب قابل تأمل دیگر این است که راوندی به صورتی با رعایت جانب احتیاط آگاهانه یا ناآگاهانه به بیان آن‌ها می­پردازد؛ به بخشی ازآن­ها التفات فرمایید:

«اُمرای دولت و حشم او در مهلت ایام دولت و فسحت اسباب نعمت طاغی و باغی شذند و چون دستی بالای دست خوذ ندیذند، دست تطاول از آستین بیرون کشیذند و بر رعایا ستم آغاز نهادند»

(همان: 171)

وی ریشۀ این تعدی و ستم را سوء تدبیر سلطان می­داند و می­نویسد:

«سوء التدبیر سبب التدمیر، تدبیر بذ، تدمیر و فساد آرذ»

(همان: 146)

راوندی گاهی به موازات مدح و ستایش پادشاهان و وزرای سلجوقی به خصلت­های بد و ناپسند آنان می­پردازد. در جایی وی بعد از ذکر فضایل سلطان طغرل بن ارسلان به علت غرور و تکبر، او را نکوهش می­کند:

«به زور بازو مغرور بوذی گرز او سی من بوذ چنانک به یک زخم مرد و اسپ را بکوفتی»

(همان: 368)

یکی از عمده مباحثی که راوندی به­طور جدی و برجسته در اضلاع نوشتار مطرح کرده و آن را با زبانی صریح­تر و گویا هماهنگ با خواست و جهان­­نگری­اش در راستای بنیان جامعه‌اندیشی تبیین کرده است، مقولۀ آزادی بیان است. ایشان آزادی بیان را یک مسئلۀ مغفول سیاسی جامعه آن روزگار بر­شمرد است:

«زبان نگاه­دار تا از قهر سلطان امان یابی»

(همان: 147)

«زخم زبان از طعن سنان سخت­تر باشذ»

(همان: 148)

در ادامه می­نویسد:

«مؤیدالملک گرفتار آمد و چند روز در بند بوذ»

(همان: 147)

پس از آزادی از زندان به وزارت رسید، اما چون در جایی­گفته بود:

«چه بی حمیت قومی­اند این سلجوقیان»

(همان: 148)

سلطان دستور داد:

«چشمش ببستند و بر کرسی نشاندند و زخمی چنان زد که گردن بگزارد و سر هنوز بر دوش بوذ که بجنبیذ سر بر زمین افتیذ»

(همان)

همۀ این شواهد متنی کلیتی جامع از ساختارتاریخ سیاسی سلحوقیان را آشکار می­کند و نحوی کنش فکری و کلامی راوندی او را در دو ساحت متضاد می­نشاند؛ گاه قهرمان استثنایی و گاه هم­داستان با سیاست غالب.

6-5. مفولات ارزشی کیفی و برآیند ساخت­ذهنی راحة­الصدور

 غرض از مقولات ارزشی کیفی به آن دسته از مقولاتی اطلاق می­شود که می­توانند به عنوان ابزارسنجش متون در ارزش ­گذاری خوانش ­های جامعه ­شناختی مفید واقع شوند. این مقولات عملاً کارکردی بنیان­ شناختی اجتماعی انسانی دارند و عبارت­اند از: آزادی، برابری، برادری، امنیت، آموزش، رفاه و موضوعاتی از این قبیل است.

شاید برای بسیاری ایجاد پرسش کند که طرح چنین مقولاتی در چهارچوب جوامع امروزی و توسعه‌یافته می­ گنجند نه قرن ششم تاریخ آفرینش راحه‌الصدور. در این صورت باید خاطر نشان کرد که نه قرن ششم، بلکه قرن­ها قبل ازآن، زمانی­که جوامع توانستند به درک اندیشۀ حکومت‌سازی دست یابند به ­دلیل تحول جامعه و نیاز افراد و تغییر حکومت‌ها اندک اندک چنین موضوعاتی در سطح پیرامونی و ساختارجامعه پدید آمده است و این موضوع شامل حتی حاکمانی که از طریق یورش نظامی قدرت را تصاحب کرده­اند، است؛ چه برسد به حکومت­ هایی که اساسی دینی داشته‌اند.

برای همه مشخص است که سلجوقیان حکومتی دینی بوده است و براساس برآیند بیرونی، شعار تشکیل و توسعه فرمانروایی ایشان برای گسترش و تحکیم مبانی دینی بوده است، پس لزوماً باید امور ارزشی و کیفی از جمله موارد یاد شده در ساختار راحة‌الصدور موجود باشد. به هر جهت، بسامد و فراوانی یا حضور این مقولات به هر حد و میزانی می‌تواند به ما‌ شناختی دقیق از جهان‌بینی نویسنده و ساخت ذهنی متن ارائه کند که این مسئله بر پایۀ مفروضات فکری ساخت­گرایی تکوینی لوسین گلدمن شایستۀ دقت و توجه است.

بررسی و خوانش سطر به سطر راحة­الصدور نشان می­دهد که این اثر از کاربرد واقعی این مقولات به­ غیر از مقولة عدل و آن هم صرفاً در ساختی ستایشی و مدحی و یکی دو بار مقوله ­های امنیت و علم و دانش از جانب فرمانروایان سلجوقی روایت نشده و این اثر دربارۀ این موضوعات صامت و ساکت است:

«ملک تعالی روی زمین را به جمال عدل پادشاه غیاث الدین آراسته داراذ و دین و دولت و دنیا و آخرت به اقصای قصارای امنیت و مطمح نطر مبارک و منتهای امانی خاطر اعلی اعلی الله شانه برساناد»

(راوندی، 380:1364)

و یا:

 «و در خطه ­ی روم نشر فضایلی که اهل خوراسان و عراق از خویشان کسب کرده اند بکنذ و به دولت پاذشاه عادل احیای دانش در این دیار بباشذ و چنان سازذ که آثار دانش اهل روم چنانک در ماتقدم بوذه است به جملۀ جهان برسذ...و علم فقه و خلاف و لغت عرب و خط و ادب و شعر پارسی و تازیی درین طرف متداول السنة ایشان شوذ»

(همان: 55)

عمل و عکس‌العمل گاه و بی­گاه سلجوقیان آشکار می­کند که ایشان جهانی فرو بسته و منحصر به­ خواست ایدئولوژی و نژادی خود را داشته ­اند. در روش­ شناسی جامعه‌شناسی ساخت‌گرا اعتقاد بر این است هر آن­چه ساختار در برابر آن خاموش یا جنبۀ تقلیلی دارد، ذهنیت حاکم نسبت به آن توجهی ندارد یا مطلقاً بی‌اعتقاد است. بنابراین، راحه‌الصدور از حیث پویایی و پذیرش دیگری متعصبانه عمل کرده است و جهان‌نگری نویسنده بر این صحه می­گذارد؛ البته با سیاقی مرموزانه.

از زاویه دید اهمیت، ناگفته رها کردن عنصر مدح که به­ شکلی نسبت به هر مبحثی در راحه ­الصدور بسیار برجسته و فراگیر است، نادرست می­نماید؛ زیرا این مبحث به تفهیم‌شناختی و معناداری ساختار کمک و تصریح می­کند که عصر سلجوقیان روحیۀ بزرگ‌نمایی و موجه جلوه دادن افراد مثل بسیاری از ادوار معمول ورایج بوده و به­عنوان یک فرهنگ تلقی می­شده و بسیاری از ستایش­گران به ­دلیل تمرکز قدرت اقتصادی و سیاسی ناچار از پذیرش و رعایت آن بوده­اند.

  1. بحث و نتیجه‌گیری

 یافته‌های این پژوهش که براساس رویکرد جامعه ­شناختی ساخت­گرای تکوینی لوسین گلدمن فراهم آمده، حاکی از آن است که ساختار ذهنی جامعۀ عصر راوندی در معنادارکردن ساختار راحة‌الصدور و آیة­السرور تأثیر گذاشته است و این تأثیرگذاری نشان می­دهد که انطباقی منسجم از حیث خصلت جمعی با ساختار اثر که از رهگذر آگاهی ­های ممکن وآگاهی­های واقعی پیرامونی و بین­ گفتمانی نهادهای اجتماعی به­ دست آمده، وجود دارد.

جهان متنی راحة­الصدور در عرصۀ سیاست­گذاری سلجوقیان به­ طرزی کاملاً آشکار نشان می­دهد که آنان دارای خوی بدوی و بیابانی بوده­اند و چون در مملکت­ داری تجربۀ زیسته و عملی نداشته ­اند؛ بنابراین، با تعدی و خشونت رفتار می­کرده­اند و این رفتارها نه تنها در مواقع لشکرکشی، بلکه در مواقع غیر آن و در تمامی بخش ­های جامعه صورت گرفته است و به طور مشخص می­توان به این موارد اشاره کرد: به دارآویختن، خفه کردن، سر بریدن، مثله­ کردن، سوزاندن، مسموم­ کردن، کندن پوست، افکندن از بلندی، کور کردن، بریدن اندام، اخته ­کردن، تعرض به نوامیس، غارت و چپاول کردن، ریختن خاک در دهان و کندن ریش.

 شی‌وارگی و کالاشدگی زن و دین از جمله مواردی است که در پی خوانش جامعه‌شناسانۀ راحه‌الصدور به­ دست آمد و جهان­ نگری مستتر نویسنده و متن را نشان می‌دهد. در عصر سلجوقیان زنان هیچ­گونه هویتی ندارند و نباید گمان­کرد چند زنی مثل ترکان خاتون و زبیده خاتون دلیلی باشد به حضور مؤثر زنان در آن دوره. آن­چه از ساختار متنی بر می­آید بیان­گر این است که دختران و زنان در فرمان­روایی سلجوقی کالایی بالقوه در دست حاکمان بوده­اند تا برای دستیابی به منافع سیاسی و قومی و هم­چنین پشتوانه‌سازی خود اقدام کنند؛ اگرچه به ظاهر در قالب ازدواج به عنوان رعایت اصلی شرعی انجام شده است. دین هم از چنین برداشتی به دور نمانده است. اگر سلجوفیان خود را به لباس دین و هیأت مذهب آراسته بروز داده­اند، اما شواهد و اضلاع‌اندیشی متن بیان­گر آن است که دین و مذهب به موازات زن در عرصۀ سیاست­گذاری حاکمان سلجوقی ارزش مبادله­ای داشته‌اند.

یکی از مباحث مهم و قابل طرح که در مبانی جامعه ­شناسی گلدمن قابل توجه است قهرمان پروبلماتیک یا قهرمان مسئله ­دار است. براساس جهان‌نگری قومی و طبقاتی و نقش آن در انسجام‌دهی ساختاری، متن راحه‌الصدور از بعد جهان‌بینی جمعی از شخصیت و طرز اندیشه و عمل خواجه نظام‌الملک قهرمانی پروبلماتیک ساخته است که می­تواند در همان شاکله و شالودۀ قهرمان مسئله‌دارگلدمن جای­گیرد. راوندی دربیان این موضوع به ­وجهی غیرصریح و پوشیده رفتار کرده است و گویا آگاهانه نخواسته تا به­ طور آشکار و مفصل از اقدامات وی سخن بگوید. متن به­ شکلی گزیده و معنادارتمایز و تفاوت دو نظام فکری ایرانی و ترکی سلجوقی را نمایانده است.

خواجه نظام‌الملک چون به­ حیطۀ جهان‌بینی سلجوقیان و از تضاد موجود در جامعه آگاه بوده است؛ بنابراین، همواره تلاش کرده تا در مسیر تفکر و نظام جهان‌بینی قوم ایرانی در بنیان‌سازی مفاهیم و مبانی تمدن ایرانی حرکت کند و از فرصت ایجاد شدۀ نیاز سلجوقیان به فراوانی بهره برده است؛ هرچند سر انجام بار دیگر به ­وسیلۀ همان خوی سلجوقی از پای درآمده است.

آگاهی ممکن صوفیانه از جمله مفاهیمی است که درخوانش راحةالصدور با انطباق شاخص‌های نظریۀ جامعه‌شناسی گلدمن به ­دست آمده است. راوندی در بیان این موضوع به ­چگونگی احترام مشایخ در نزد حاکمان سلجوقی پرداخته است، اما در خفا و به ­شکلی خاموشانه به ­موضوع مهم و کانونی جامعه‌شناسانه که همان نقش توده­ها و اهمیت آنان در پیکرۀ اجتماع است، مبادرت ورزیده است. سلجوقیان به هر سبک و سیاقی متوجه بوده­اند که توده ­ها می­توانند برای حاکمان سلجوقی خطر و آسیبی بالقوه باشند؛ بنابراین، برای رفع این خطر ناگزیر می­شوند ارتباطی صمیمی و البته آگاهانه با مشایخ برقرار کنند تا با این کار با کم­ترین چالش، توده­ها را تحت کنترل درآورند و علاوه بر این در مواقع لشکرکشی و دفع دشمنان داخلی از جمعیت و توانایی ­های آنان نیز استفاده کنند.

موضوع فاعل های فرافردی و بین گفتمانی علاوه بر مباحث ذکر شده از جمله موضوعاتی است که در بیان انسجام وجهان‌بینی حاکم برساختار راحة‌الصدور نقشی معین داشته‌اند. بسیاری از فاعل ­های فرافردی در راحه ­الصدور در قالب شخص جلوه می­کنند که مهم‌ترین آن‌ها عبارت­اند از: خانوادۀ سلطنت و صنف‌های وزارت، امارت، قضات، سرهنگ، دبیر، حاجب، شحنه، سالار، کوتوال، وکیل، غلامان خاص، رسول، اتابک، مستوفی، کدخدا، حَشَر، جامه­دار، امیربار، خیلتاش، عوان و توده­ها. ازآن­جا که فاعل­های فرافردی در راحه‌الصدور جهان‌بینی گروه­ ها و طبقات خویشان را نمایندگی می­کنند؛ از این رو، شاهد تضاد و رقابت­ های فراوانی هستیم که همین امر نشان می­دهد که وضعیت انضباط اجتماعی، شرایط اقتصادی و سیاسی و و دینی و نهادها دیگر چگونه است. ناگفته نماند هر یک از طیف‌های درون حکومتی در پی به ­دست‌ آوردن منافع بیش­تر هستند، اما همواره واهمۀ جهان‌بینی و گفتمان فرافردی مسلط سلجوقی را از ذهن دور نمیکنند.

در راحة‌الصدور از مقوله ­های ارزشی کیفی؛ یعنی برابری، برادری، آزادی، عدالت و امنیت چندان سخن قابل ذکری گفته نشده است. اگر هم دربارۀ عدالت پادشاه و مقوله ­هایی از این دست گفته شده جنبۀ ستایشی و مدحی دارد و همین مطلب به درستی نشان می­دهد که مدح و ستایش غیرواقع در دورۀ سلجوقیان به ­عنوان یک فرهنگ و گفتمان غالب رایج بوده است و همه به ­وجهی ناگزیر از رعایت بوده­اند.

 به­­ طورکلی آنچه از نحوۀ نگرش و جهان‌بینی راوندی در آفرینش راحة‌الصدور بر اساس این پژوهش می­توان گفت تشتت و تزلزل و احتیاط در بیان موضوعات است و وی سعی کرده غیر از مدخل مدح و ستایش که خیلی برجسته و فراگیر گزارش شده مابقی موارد را ضمنی و یا ایما و اشاره­ای بیان کند. همین امر به ­واقع نموداری است از شرایط سیاسی و فضای اجتماعی و افتصادی حاکم در دورۀ سلجوقیان که کلیت ساختار راحه‌الصدور را معنادار کرده است.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

Goldman, L. 1.

[2]. Lukace, G.

[3]. Hegel, G. W. F.

[4]. Piaget, J.

[5]. Escarpit, R.

[6]. Zima, P.

  1. Makaryk, I. R.
  2. Frarrarotti, F.
  3. Lambton, A.

1-Suchkov, B.                                                                                                                 

منابع
اسکارپیت، روبر. (1387). جامعه­شناسی ادبیات. ترجمه مرتضی کُتبی. تهران: انتشارات سمت.
بهار، محمدتقی. (1369). سبک­شناسی. جلد دوم. تهران: انتشارات امیرکبیر.
پرگاری، صالح و حسینی، سیدمرتضی. (1389). تصوف و پیامدهای اجتماعی آن در دورۀ سلجوقیان تاریخ­ در آینه پژوهش، 7(3)، 29-48. https://tarikh.nashriyat.ir/node/613
ترابی، علی­اکبر. (1385). جامعه­شناسی ادبیات فارسی. تبریز: انتشارات فروزش.
راوندی، محمد. (1364). راحة­الصدور و آیة­السرور. تصحیح محمداقبال. تهران: انتشارات امیرکبیر.
زرین‌کوب، عبدالحسین. (1384). روزگاران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی. تهران: انتشارات سخن.
زیما، پیرو. (1392). روش‌های تجربی و دیالکتیکی در جامعه‌شناسی ادبیات، «درآمدی بر جامعه‌شناسی ادبیات» گزیده و ترجمۀ محمد جعفر پوینده. تهران: انتشارات نقش جهان.
سعیدیان، غلامحسین، زهرا، یوسفی. (1386) . وزیران سلجوقیان بزرگ از نگاهی دیگر. مسکویه، 2(6)، 101-132. https://ensani.ir/file/download/article/20120325115641-1013-46.pdf
شمیسا، سیروس. (1388). نقد ادبی. تهران: انتشارات میترا.
شهبازی، آرزو، حسینی، مریم، عسگری حسن لو، عسگر. (1393). نقد ساخت­گرایی تکوینی رمان همسایه‌ها اثر احمد محمود. دوفصلنامۀ نقد داستان معاصر فارسی، 2(3)، 66-91.  
عسگری حسن‌لو، عسگر. (1386). نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی با تأکید بر ده رمان برگزیده. تهران: انتشارات فرزان روز.
فتوحی، محمود. (1379). نقد خیال (نقد ادبی در سبک هندی). تهران: انتشارات روزگار.
فراروتی، فرانکو. (1392). لوکاچ، گلدمن و جامعه‌شناسی رمان، «درآمدی بر جامعه‌شناسی ادبیات» گزیده و ترجمۀ محمد جعفر پوینده. تهران: انتشارات نقش جهان.
کتبی، مرتضی. (1387). حرف مترجم، جامعه‌شناسی ادبیات، روبر اسکارپیت. تهران: انتشارات سمت.
گلدمن، لوسین. (1392). روش ساخت­گرای تکوینی در جامعه‌شناسی ادبیات «درآمدی برجامعه‌شناسی ادبیات گزیده و ترجمه محمد جعفر پوینده. تهران: انتشارات نقش جهان.
____________. (1382). نقد تکوینی. ترجمه محمدتقی غیاثی. تهران: انتشارات نگاه.
____________. (1377). درآمدی بر جامعه­شناسی ادبیات. ترجمۀ محمدجعفر پوینده. تهران: انتشارات نقش جهان.
____________. (1376). جامعه، فرهنگ، ادبیات. ترجمۀ محمدجعفر پوینده. تهران: انتشارات چشمه.
____________. (1371). جامعه‌شناسی ادبیات دفاع از جامعه‌شناسی رمان. ترجمۀ محمد جعفر پوینده. تهران: انتشارات هوش.
مکاریک، ایرنا ریما. (1388). دانش نامۀ نظریه‌های ادبی معاصر. ترجمۀ مهران مهاجر و محمد نبوی. تهران: انتشارات آگه.
ولک، رنه، وارن، اوستن. (1382). نظریۀ ادبیات. ترجمۀ ضیا موحد و پرویز مهاجر. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
ولی­پور هفشجانی، شهناز. (1387). لوسین گلدمن و ساخت­گرایی تکوینی. مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه سمنان، 7(25)، 129-143.