نقد و تحلیل بوم گرایی داستانِ اهل غرق منیرو روانی پور با نگاهی به گفتمان قدرت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، ‌دانشگاه شهید چمران اهواز، ‌اهواز، ‌ایران

2 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، ‌دانشگاه شهید چمران اهواز، ‌اهواز، ‌ایران

3 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، ‌دانشگاه شهید چمران اهواز، ‌اهواز، ‌ایران

چکیده

نقد بوم­گرا، ‌مطالعه­ی رابطه­ی بین ادبیات و جهان طبیعت است که ریشه­های ظهور آن طرح اندیشه­های نو در مباحث انسان­شناسی و معضلات زیست‌محیطی است؛ معضلاتی که گفتمان­های اومانیستی در پدید آمدن آن­ها نقش بسزایی دارند. در این پژوهش روابط شخصیت‌های داستانِ اهل غرق منیرو روانی‌پور ازجمله خیجو، ‌زائر احمد حکیم، ‌مه­جمال، ‌مدینه و مردان موبور با محیط‌زیست بررسی شده ‌است تا نشان داده‌ شود برپایه­ی اندیشه‌های فوکو، ‌چگونه روابط قدرت در سطوح گوناگون این داستان مؤثر بوده است. خیجو، ‌مه‌جمال، ‌مدینه و زائر احمد حکیم در این داستان رابطه­ای نزدیک با طبیعت و همچنین نگاهی فراانسانی به زمین دارند که گفتمان غالب عصر، ‌اومانیسم فلسفی را به چالش می­کشند؛ اومانیسمی که در آن بیشتر توجه به اندیشه انسانی می­شود و خود انسان و طبیعت را به چشم عنصر یا شیءای می‌نگرد. ازاین‌روست که فوکو در عصر تجدد، ‌حضور انسان را در صحنه­ی تصویرگری اندیشه و آگاهی می­بیند و بر آن است که ترکیب‌های تجربی می­باید در جای دیگری به‌غیراز حاکمیت مطلق «من می­اندیشم» اعمال شوند؛ مردان موبور در این داستان کسانی هستند که قدرت سرمایه و اقتصاد را در اختیار دارند و از آن در راستای سلطه بر طبیعت استفاده می­کنند که باعث نابودی زیست­بوم طبیعی و ازهم‌پاشیدگی جامعه­ی انسانیِ «جفره» به‌مثابه همه­ی زمین می­گردند. در این نوشتار، ‌نظر به اهمیت و تأثیر گفتمان­ها در تولید متن ادبی، ‌هدف این بوده است که در داستان موردبحث با روش توصیفی- تحلیلی رابطه­ی انسان با محیط‌زیست و تأثیرگذاری گفتمان‌های مختلف که نقش مؤثری در اعمال قدرت دارند، ‌بررسی‌ شود تا زمینه­ساز آگاهی‌بخشیدن به انسان در رفتارش با محیط‌زیست باشد و نسبت او را با طبیعت آشکار نماید.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Critique and Analysis of Moniru Ravanipour’s Ecological Story “Ahle Ghargh” with a Look at the Discourse of Power

نویسندگان [English]

  • Asad Abshirini 1
  • Mohammad Reza Salehi Mazandarani 2
  • Manouchehr Jokar 2
  • Fatemeh Hayatdavoodi 3
1 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
3 Ph.D. Student of Persian Language and Literature, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
چکیده [English]

Ecological critique is the study of the relationship between literature and the natural world, the origins of which are the emergence of new ideas in anthropology and environmental issues that humanist discourses play an important role in their emergence. In the story of Moniru Ravanipour’s Ahle Ghargh, the relationships of the characters such as Kheyjo, Zayer Ahmad Hakim, Mah Jamal, Madine, and Mobor men with the environment are examined in this article to show how power relations at different levels of this story are effective based on Foucault's ideas. In this story, Kheyjo, Mah Jamal, Madine, and Zayer Ahmad Hakim have a close relationship with nature as well as a transcendental view of the earth that challenges the dominant discourse of the age, philosophical humanism; the humanism in which more attention is paid to human thought and looks at man and nature through the eyes of an element or object. This is why Foucault in the age of modernity sees the presence of man in the scene of the illustration of thought and consciousness, and argues that empirical combinations should be applied in a place other than the absolute rule of "I think". In this article, considering the importance and impact of discourses in the production of the literary text, the aim was to examine the story in question with a descriptive-analytical method of the human relationship with the environment and the impact of different discourses that play an effective role in exercising power to inform man about his behavior with the environment and to reveal his relationship with nature.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ecological Criticism
  • Moniru Ravanipour
  • Ahle Ghargh
  • Power Discourse
  • Foucault

نقد بوم‌گرا رویکردی است که با دیدگاهی جدید باهدف تعادل میان طبیعت و جامعه­ی انسانی به آثار ادبی می­نگرد که اگر بخواهیم این نگاه را در متون ادبی بررسی کنیم، ‌نمود آن را در آثار بسیاری از نویسندگان غربی و شرقی می­بینیم. اصطلاح نقد بوم‌گرا «برای اولین بار توسط ویلیام روکرت در سال 1978 ابداع شد که به موضوعاتی در مورد چشم‌انداز و محیط می­پردازد.» (دریز، ‌2002) اما کسی که نخستین بار آن را به‌عنوان یک مکتب در آمریکا در اواخر نیمه­ی دوم قرن بیستم پایه­گذاری کرد، ‌چریل گلاتفلتی بود که امروزه توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. وی نقد بوم‌گرا را «مطالعه­ی رابطه­ی بین ادبیات و جهان فیزیکی» (گلاتفلتی، ‌هارولد، ‌1995) می­داند. ازاین‌رو «نقد بوم­گرا، ‌یک جنبش نظری است که ساختارهای فرهنگی طبیعت را در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی آن­ها بررسی می­کند.» (اگان، ‌2006) درواقع «نقد بوم­گرا، ‌بوم­محور است و در این نقد باید انسان­محور بودن و منافع انسانی را از ذهن و نگاه خود دور کنیم.» (پارساپور، ‌1395) ریشه­هایظهور چنین رویکردی طرح اندیشه­های نو در مباحث انسان­شناسی و همچنین معضلات زیست­محیطی است. در گفتمان­های هر دوره طبیعت نمود متفاوتی دارد و «به بیان تاریخی، ‌در تخیّل انسان چه نقش­ها ایفا کرده است. گاه به‌مثابه‌ی «دیگر» رام نشدنی ظاهر می­شود که جامعه­ی انسانی نیاز دارد ارباب آن باشد و در مقابلش انگیزه­ی تمدّن­بخش خویش را بپروراند. از دیگر سو، ‌پیشینه­ی دیگری هم هست که تبارش، ‌دست‌کم به یونان باستان می­رسد و طبیعت را «آینه»ای می­بیند که آدمیان باید به‌مثابه‌ی منبع شگفتی و اعتلا در آن بنگرند.» (اکلشال، ‌1399) می­توان گفت نگاه انسان معاصر به طبیعت نگاهی اومانیستی است و نه طبیعت­محور و برگرفته از «دیگر» رام نشدنی و همین نگاه است که باعث مشروعیت‌بخشی به روند صنعتی کردن و شهرنشینی، ‌انباشت سریع سرمایه بر زندگی اقتصادی، ‌ابداع در فناوری و رواج فزاینده ماشین در تولید و ... می­شود و میان انسان و طبیعت فاصله ایجاد می­کند که در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور نیز نمود بارزی دارد.

 بنابراین آنچه در این تحقیق بیش­تر موردتوجه قرار می­گیرد، ‌نوع رابطه­ی انسان با محیط‌زیست است. رابطه­ای که ما باید در آن انسان را جزئی از طبیعت ببینیم؛ زیرا سرنوشت وی با طبیعت گره‌خورده است. ازاین‌روست که ما در نقد بوم‌گرا به بررسی رابطه­ی نویسنده با طبیعت و چگونگی بازتاب مسائل زیست‌محیطی و پدیده‌های طبیعت اطراف وی در داستان او می­پردازیم و شیوه‌های مختلف نگرشش به طبیعت پیرامون برای بیان مفاهیم ذهنی­ وی نشان داده خواهد شد. ازاین­رو در این نوشتار هدف این بوده که با بررسی رابطه انسان با محیط‌زیست به تأثیرگذاری گفتمان­ها بر جغرافیای زندگی نویسنده­ی معاصر جنوب که در ساختار اثر وی تأثیر بسزایی داشته، ‌پرداخته شود تا زمینه­ساز جهت­دهی به رفتار انسان در برخورد با محیط‌زیست باشد؛ زیرا «نقد بوم‌گرا هم به چگونگی انعکاس رابطه­ی انسان و محیط فیزیکی در آثار ادبی می­پردازد و هم رابطه­ی دین، ‌اخلاق، ‌زبان و جنسیت با محیط‌زیست را بررسی می­کند.» (بشیریان و ‌شایان‌سرشت، ‌1396)

پیشینة پژوهش

پژوهش­هایی با استفاده از رویکردهای زیست‌محیطی در حوزه­ی متون ادبی، ‌زبان­شناسی، ‌سیاسی و رسانه­ای و ... در سال­های اخیر گسترش بسیار یافته است که نمونه­هایی از آن را می‌توان در مجموعه مقالات گردآوری‌شده توسط گلاتفلتی «خواننده بوم­گرا: نقاط عطف در بوم­شناسی ادبی» (1995)، ‌همچنین آثار ترجمه‌شده‌ی فردوس آقاگل­زاده «زبان­شناسی زیست‌محیطی» (1395)، ‌زهرا پارساپور «درباره­ی نقد بوم‌گرا» (1392)، «نقد بوم‌گرا» (1392)، «ادبیات سبز» (1395)، ‌دیوید مازل که در کتاب «محیط‌زیست ادبی آمریکا» از نظریه­های فوکو استفاده کرده است و همچنین مقاله­ها و پایان­نامه­هایی که در این زمینه انجام شده است، ‌مشاهده کرد. از مقاله­هایی که جا دارد در اینجا از آن­ها نام ببریم، ‌یکی مقاله­ی کریستوفر مأنس «طبیعت و سکوت» است. وی با استفاده از نظریه­های میشل فوکو در نظر می­گیرد که چگونه علوم مسیحیان باعث سکوت طبیعت در گفتمان غربی شده و طبیعت از یک حضور آنیمیستی به یک حضور نمادین و از یک موضوع قابل‌احترام به یک شیء بی‌صدا تغییر یافته است. مقاله­ی «بررسی نظام مقاومتی گفتمان در اهل غرق منیرو روانی پور» از ابراهیم کنعانی است. نویسنده ویژگی مقاومتی گفتمان را از دیدگاه  نشانه- معناشناختی که برای تبیین شرایط شکل‌گیری و استعلای معناست، ‌بررسی و تحلیل کرده است. این پژوهش نشان می‌دهد که در رمان پیش رو، ‌گونه­های مقاومت اسطوره‌ای، ‌استعلایی، ‌پدیدارشناختی، ‌شوِشی و هویتی نقش می­آفرینند و قلمروهای گفتمانی بر اساس قدرت­ها و انرژی­هایی که به آن­ها تزریق می­شود، ‌پیوسته بازپردازی می­شوند. تفاوت پژوهش حاضر با مقاله­ی کنعانی در این است که در مقاله­ی کنعانی اصل موردتوجه نظام مقاومتی گفتمان است که در رمان اهل غرق منیرو روانی­پور به آن پرداخته شده است؛ امّا در پژوهش حاضر به پیامدهای اعمال قدرت و نه سرچشمه­های آن‌که خود اصل اساسی موردنظر فوکو هست و در شکل­گیری رفتارها و شخصیت‌های داستان و روابط آن­ها با طبیعت نمودار است، ‌پرداخته شده است. دیگری مقاله­ی «نقد بوم‌گرایانه رمان اهل غرق منیرو روانی­پور» از شهبازی، ‌تدیّنی، ‌منصوری، ‌پاکدل است که نویسندگان طبیعت را تنها مکان رویداد حوادث تلقّی نمی­کنند؛ بلکه به‌عنوان بستر و زمینه­ی اصلی داستان، ‌طبیعت را عامل پیشبرد حوادث می­دانند که به‌طور مستقیم بر شخصیت­ها اثر می­گذارد و به‌طور متقابل تحت تأثیر انسان­ها و تصمیمات آن­ها قرار می­گیرد. در کل با توجه به بررسی‌های انجام‌شده تاکنون پژوهشی درباره­ی بررسی روابط قدرت به تأثیرپذیری از گفتمان­ها بین انسان و محیط‌زیست در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور صورت نگرفته است و تفاوت این پژوهش با پژوهش‌های انجام‌شده در این است که در پژوهش حاضر به بررسی رابطه­ی متن ادبی با محیط فیزیکی از منظر قدرت فوکو به تأثیرپذیری از گفتمان‌های اومانیستی معاصر پرداخته خواهد شد تا کنش­های گفتمانی که در اعمال قدرت تأثیر زیادی دارد و باعث شکل­گیری رفتارهای خاصی در افراد یک جامعه می­شود و بالطبع در نوع رفتار انسان بر جهان پیرامونش نیز تأثیر می‌گذارد که خود در تولید اثر ادبی نیز نمود چشمگیری دارد، ‌پرداخته شود.

  1. گذری بر داستان اهل غرق از منیرو روانی­پور

داستان اهل غرق منیرو روانی پور که در سال ۱۳۶۸ نوشته شده است، ‌آبادی­ای را به تصویر می­کشد که اهالی آن در کنار دریا زندگیِ ساده و صمیمی و ارتباطی نزدیک با طبیعت دارند. آبادی­ای که از پیشرفت‌های جهانی به دور است، ‌طبیعت آن دست‌نخورده و خبری از قانون و قانون­گذاری در آن نیست. با ورود مردان موبور و ابراهیم پلنگ به روستاست که آبادی جفره تحت تأثیر پیشرفت­های جهانی قرار می­گیرد و باعث به وجود آمدن رفتارهای خاصی در شخصیت­های داستان می­شود؛ زیرا این مردان دزدانی هستند که اهالی آبادی را فریب می‌دهند، ‌داروندار آن­ها را به تاراج می­برند، ‌زمین را آزار می­دهند، ‌باعث ایجاد فاصله بین اهالی جفره و طبیعت اطرافشان می­شوند و نگاهی دلگیر و کینه­توز دارند. ازاین­رو جهان نویی که به ذهن آبادی راه می­یابد، ‌نمی‌گذارد مثل سابق زندگی کنند. در این داستان زائر احمد حکیم اولین شخصیتی است که این جهان نو را می­پذیرد؛ هرچند بعد پشیمان می­شود؛ اما مه جمال که دوستدار زمین است، ‌در برابر این جهان نو دچار حیرت و سرگردانی می­شود؛ زیرا برخلاف زائر احمد حکیم که خیال می­کرد با هر پیشرفتی دری تازه به روی روستا باز می­شود و شهرهای جهان به جفره نزدیک می­شود، ‌مه جمال این پیشرفت­ها را باعث ایجاد فاصله بین مردم آبادی و طبیعت اطرافشان می­بیند. زائر احمد حکیم که روزگاری دوست دارد آبادی به تمام جهان وصل شود، ‌خسته از هجوم صداها و خبرها نیمه‌شبی در خواب صدای شیهه­ی اسب سفید را می­شنود که مثل تمام حیواناتی که از بوی نفت سر به بیابان گذاشته­اند، ‌فرار کرده است. او می­داند که خبرهای خوشی در راه نیست؛ زیرا یک آبادی را نفت بلعیده است و وی هم می­ترسد که در آبادی او هم نفت پیدا شود و دولت مردم را مجبور کند که خانه‌های خود را رها کنند و آواره شوند، ‌چیزی که برخلاف خواست زائر است؛ زیرا با خون‌دل آبادی را آباد کرده بود؛ بنابراین وی نگران آبادی است که بزرگ می­شد و از هم می­پاشید. اینجاست که ما حسرت زائر احمد حکیم را بر جهان ازدست‌رفته می‌بینیم؛ جهانی که بوی نفت هوای آن را سنگین کرده، ‌طبیعت آن آسیب‌دیده و اتّحاد اهالی روستا از بین رفته است.

  1. نگاهی به کارکرد قدرت در اندیشه­ی فوکو

در اندیشه­ی فوکو گفتمان و پیامدهای واقعی حاصل از آن نقش مهمی در اعمال قدرت دارند. دو نکته­ی اساسی درباره­ی چگونگی اعمال قدرت در اندیشه­ی فوکو یکی گفتمان است که قلمرو اعمال قدرت را از دیرباز محدود ساخته است و دیگری پیامدهای واقعی است که در سایه این‌گونه اعمال قدرت ایجاد و منتشر می­شود. در هر جامعه­ای شکلی از روابط قدرت بافت جامعه را شکل می­دهد. همچنین ایجاد و اعمال این روابط قدرت مستقیماً با ایجاد و انتشار گفتمان حقیقی گره خورده است. قدرت در کلیه سطوح جامعه نمود دارد و هر عنصری، ‌هرقدر ناتوان فرض شود، ‌خود مولد قدرت است. به نظر فوکو به‌جای بررسی سرچشمه­های قدرت، ‌باید به پیامدهای آن توجه کرد. (فوکو، 1387) ازاین‌رو درک مفهوم قدرت در اندیشه­ی فوکو مستلزم درک مفهوم گفتمان است؛ زیرا «روابط چندگانه­ی قدرت بدن اجتماعی را درمی‌نوردد و آن را ترسیم و تأسیس می‌کند.» (فوکو، ‌1390) اصطلاح «گفتمان» در آثار و اندیشه‌ی فوکو گاه برای بیان روندهای منظم و قانونمند به‌کاربرده شده است؛ «یعنی قانون­ها و ساختارهای نانوشته‌ای که کلام­ها و گزاره‌های خاصی را پدید می­آورند.» (میلز، ‌1397) ازنظر فوکو قدرت در همه­ی روابط انسانی قابل‌مشاهده است. «قدرت همه­جا هست، ‌نه به این معنا که قدرت همه را دربرمی‌گیرد، ‌بلکه به این معنا که قدرت از همه­جا می­آید.» (فوکو، 1390)، ‌قدرتی که «پیکره­ی اجتماعی را تأسیس و در رگ و ریشه­ی آن نفوذ می‌کند.» (بری، ‌1385) و سوژه و ابژه را شکل می­دهد. (بهیان، ‌1389) فوکو معتقد است هر چه «رابطه قدرت سیّال­تر و انعطاف­پذیرتر باشد، ‌سلطه کمتر است.» (حقیقی، ‌1379) ازاین‌رو در این پژوهش ما به بررسی پیامدهای اعمال قدرت که بافت جامعه­ی جفره را شکل داده و در شکل­گیری رفتارها و شخصیت­های داستان و روابط آن­ها با طبیعت نمودار است، ‌خواهیم پرداخت.

  1. انسان، ‌روابط قدرت و ­محیط‌زیست در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور

روابط قدرت به تأثیرپذیری از گفتمان­ها بافت جامعه­ را شکل می­دهد و از آن­جا که اوضاع زمانه تأثیر بسیار چشمگیری بر زبان و محتوای یک اثر دارد، ‌می­توان گفت که گفتمان­ها در تولید متن ادبی تأثیر بسزایی دارند. ازاین‌روست که گفته می­شود «متن در هر شرایطی در بستری از گفتمان جریان دارد.» (مدرسی، ‌1390) بنابراین متن کنشی اجتماعی است که در ارائه‌ی خود، ‌به یک گفتمان تبدیل می‌شود و با دیگر عناصر جامعه، ‌یعنی قدرت، ‌ایدئولوژی، ‌تاریخ و سیاست مرتبط است. درواقع ما می‌توانیم نوع رفتار انسان با محیط‌زیست را پدیده­ای گفتمانی بدانیم که وجوهی تاریخی دارد. در نوع نمود محیط‌زیست در ادبیات فارسی معاصر ما اندیشه­ها­ی اومانیستی تأثیر فراوانی دارد و گاهی به تعارض گفتمان انسان و محیط‌زیست منجر می­شود که تلاش انسان برای تسلط همه‌جانبه بر طبیعت را به تصویر می­کشد که باعث بحران­های زیست‌محیطی می­گردد. ازاین­رو «برای بازپروری احساس تفکیک­ناپذیری طبیعت و فرهنگ، ‌تکنولوژی و فیزیک، ‌زمین و دست‌ساخته­های بشر (مصرف و تخریب)، ‌بایستی از بن‌بست مدرنیسم و خودبینی اومانیستی فراتر رویم.» (پارساپور، 1392)

 داستان اهل غرق منیرو روانی­­پور دوره­ای از زندگی مردم جنوب را در روستای جفره با بیان خصوصیات اقلیمی، ‌عقاید و باورداشت­هایشان به تصویر می­کشد. مردمی که به مقابله با گسترش صنعت و فن­سالاری استعماری برخاسته­اند تا بتوانند در روستای بکر جفره در ساحل خلیج‌فارس در نزدیکی بوشهر در کنار موج دریا و در تعامل با طبیعت پیرامونشان زندگی کنند. البته ورود صنعت به روستای جفره باعث تغییر در نگاه بعضی از اهالی روستا در تعامل با محیط پیرامونشان می­شود و باعث ایجاد کنش­هایی شده و رفتارهای خاصی را در آنان شکل می­دهد. درواقع در داستانِ اهل غرق منیرو روانی­پور برخلاف آثار کلاسیک زبان فارسی، ‌نگاه انسان به طبیعت تغییر کرده است. انسان در این داستان به تأثیرپذیری از گفتمان‌های غالب عصر محملی برای اجرای قدرت است و درواقع روندی سلطه‌جویانه بر طبیعت را بازنمایی می­کند. سلطه­ای که می­توان آن را رهاورد عصر روشنگری و بیداری سوژه دانست. «تصدیق قدرت به‌منزله‌ی اصل حاکم بر همه­ی روابط، ‌بهای بیداری سوژه است... خدای خلّاق و اندیشه یا روح نظام‌مند، ‌هر دو در مقام حاکمان بر طبیعت همانند یکدیگرند. همانندی انسان با خدا یعنی: حاکمیت و سروری بر هستی، ‌نگاه اربابانه و نشستن بر کرسی فرماندهی.» (آدورنو و ‌هورکهایمر، ‌1389) امّا بعضی از شخصیت­های این داستان ازجمله خیجو، ‌مه جمال و زایراحمد حکیم و مدینه به دنبال ترسیم دنیایی فراانسانی هستند؛ درواقع آزاد کردن خود از بند وضعیت غیرانسانی جهانی که در آن قدرت و سلطه بر طبیعت حرف اوّل را می­زند؛ قدرتی که به تأثیرپذیری از گفتمان­های اومانیستی فلسفی اعمال می­شوند که در زیر رفتار شخصیت­های داستان در تقابل با محیط به تأثیرپذیری از گفتمان­های غالب عصر که در اعمال قدرت تأثیر زیادی دارد، ‌بررسی خواهد شد:

 3-1. خیجو

خیجو شخصیتی است که در مقابل صنعتی که زیست­بوم جفره را به نابودی می­کشاند، ‌ایستادگی می­کند. هرچند که در پایان راهی جز گریز امّا به امید بازگشت نمی­بیند. وی با ورود صنعت به روستا دچار نوعی سرگردانی می­شود و سؤالات بی­شماری در ذهنش شکل می­گیرد که پاسخ آن­ها را می­توان در گفتمان‌های عصر که مولّد قدرت‌اند، ‌جستجو کرد. درواقع در این رمان استفاده از قدرت در قالب تسلّط انسان بر طبیعت باعث نابودی انسان و طبیعت می­شود که ما در نمونه­ی زیر از این داستان، ‌این تسلّط را به‌وضوح می­بینیم که چگونه پیدا شدن چاه­های نفت در روستای جفره زیست­بوم جانوری آن را به خطر می‌اندازد:

«سرانجام تارا، ‌آهویی که از بوی نفت گیج شده بود و از درد دنده­هایش درآمده بود و پاهایش آن‌قدر لاغر شده بود که نمی­توانست جثه­اش را نگه دارد، ‌در غروب یکی از روزهای پاییزی مرد.» (روانی‌پور، ‌1369)

 در این داستان انسان با استفاده از ابزار قدرت خود برای تصاحب طبیعت رو ­در ­روی او می­ایستد و به جنگ با آن می­پردازد که تنها راه رهایی از این جنگ برای یکی از شخصیت­های این داستان، ‌یعنی خیجو ترک روستا است. وی جفره را به امید روزی که دوباره به آنجا برگردد، ‌ترک می­کند:

«سرانجام رنگ خاکستری و غم­انگیز دریا، ‌موج­های تنبل و بی­حال آن، ‌گم‌شدن مرغان دریایی بر فراز دریای جفره و قیر که دیگر تا بالای سد آمده بود و آن بوی سنگین مردم را واداشت که خانه­های خود را به مأموران تیمسار صنوبری بفروشند و آبادی را ترک کنند. خیجو آخرین کسی بود که سر به تسلیم زمانه گذاشت. در و پنجره­ها را میخکوب کرد و به امید آنکه روزگاری به جفره بازگردد، ‌خانه­ای کوچک در شهر خرید و به آنجا کوچ کرد.» (همان: 397)

 درحالی‌که خیجو خود در این داستان در ابتدا شخصیتی بوده که حتی کسانی را که به سبب بوی نفت قصد ترک روستا را داشته­اند، ‌با یادآوری خاطرات مشترک پشیمان می‌کرده است:

«گاهی کسانی پریشان از بوی نفت بار سفر می­بستند و خیجو آن­ها را با خاطرات مشترک پشیمان می­کرد.»‌ (همان: 395)

 می­توان گفت در این داستان «فناوری جایگزین جغرافیا شده است و فرهنگ­های معتبر محلی در حال از بین رفتن یا تغییر هستند.» (گلاتفلتی و ‌کیواسنل، 2015) البته سلطه بر طبیعت در این داستان را می­توان حاصل نیاز آدمی نیز دانست:

«نیاز راه را بر خلق‌وخوی آدمی می­بندد. نان او را در چنبره خود اسیر می­کند.» (روانی‌پور، ‌1369)

 مارکس در برداشت ماتریالیستی از تاریخ «به بنیان اقتصادی یک جامعه به‌منزله‌ی مجموعه عواملی نگاه می­کند که معیّن­کننده­ی تمام عناصر روبناست.» (فرتر، ‌1386) درواقع اسیر شدن در چنبره­ی نان است که در این داستان باعث تباهی زیست‌بوم و در کل بغرنج شدن زندگی انسان می­گردد. ازاین‌رو انسان برای رهایی از این معضل برای بهره‌برداری از طبیعت تدابیری می­اندیشد که اگر در این راستا توازنی نباشد، ‌باعث نابودی محیط‌زیست و در کل جامعه­ی انسانی می­گردد که در داستان اهل غرق منیرو روانی‌پور نیز با آمدن صنعت به روستا در بهره­برداری از زمین، ‌نگرانی در چهره­ی شخصیت­های این داستان ازجمله خیجو نمود می­یابد:

«خیجو در کلنجارهای ذهنی خود راه به‌جایی نمی­برد. پرسش­های بی­شمارش بی‌جواب می­ماند. چرا زمین­های جفره را اندازه می­گیرند؟ خاک زمین را برای چه می‌خواهند؟» (روانی­پور، ‌1369)

 به دلیل این­که قدرت سلطه بر طبیعت در جامعه­ای که در داستان اهل غرق منیرو روانی‌پور به تصویر کشیده می­شود، ‌دارای مشروعیت و در راستای توازن با طبیعت نیست و به تأثیرپذیری از گفتمان عصر، ‌یعنی اومانیسم فلسفی اعمال می­شود و قوانین فراانسانی نادیده گرفته می­شود، ‌استبداد تلقّی شده و باعث نابودی روستای جفره و زیست­بوم آن می­شود؛ چون طبعاً سرشت انسانی از استبداد گریزان است. استبدادی که در این داستان با ورود صنعت به این روستا نمایان و شخصیت­های داستان از آن گریزان. درواقع آبادی جفره و اهالی آن «قربانی گسترش صنعت و فن­سالاری شده­اند.» (دستغیب، ‌1391) در کل ارتباط خیجو با طبیعت در این داستان رابطه­ای فراانسانی است که گفتمان غالب عصر، ‌یعنی اومانیسم فلسفی را به چالش می­کشد؛ زیرا روابط حاکم بر این گفتمان رابطه‌ای برگرفته از قدرت است که در آن «اندیشه­ی انسان» در محور همه‌چیزها قرار می­گیرد و انسان و طبیعت به عنصر یا شیءای تبدیل می‌شوند. چیزی که «فوکو نیز می­کوشید ثابت کند که وقتی علم و قدرت در گردونه­ی نهادی افتاد، ‌ماهیتی عینی و برون­ذات می­یابد و انسان­ها در این راستا به شیء بدل می­شوند.» (فوکو، ‌1387) گفتمان غالب عصر شخصیتی (خیجو) را در این داستان به تصویر می­کشد که رابطه­اش با محیط‌زیست درواقع رابطه­ی یک انسان ناگزیر و مجبور است، ‌انسانی که به شیء تبدیل‌شده و چاره­ای جز تسلیم در مقابل سرنوشتی که جامعه برایش رقم زده است، ‌ندارد. البته باید توجه داشت، ‌آنچه در این داستان مدنظر است، ‌تنها بهره‌برداری از طبیعت نیست؛ بلکه عواقب این بهره‌برداری هم هست که باعث برهم خوردن زندگی اجتماعی انسان­ها می­گردد. ازجمله از بین رفتن اتّحاد اهالی جفره، ‌آلودگی محیط و از بین رفتن جانداران زیست‌محیطی و آلودگی صوتی و ...

 3-2. زائر احمد حکیم

در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور زائر احمد حکیم شخصیتی است که در برابر نیروهای درونی طبیعت دچار سرگردانی می­شود:

«زائر احمد کلافه بود. مفهوم سکوت را ازدست‌داده بود و دیگر نمی­دانست جهان بی‌هیاهوی دریا چه رنگ و بویی دارد.» (روانی­پور، ‌1369)

 همین سرگردانی است که باعث دیدی دوگانه در وی می­شود. وی از یک‌سو از پیشرفت روستا خوشحال است و کسی است که صلاح نمی­بیند شب­های روستا در خاموشی بگذرد. ازاین‌رو معامله نفت و ماهی را آغاز می­کند:

«زائر صلاح ندید که شب­های آبادی در خاموشی بگذرد. خود به سر گردنه رفت و بی­آنکه گپی بزند، ‌معامله نفت و ماهی را آغاز کرد.» (همان: 167)

 در جای دیگر داستان زائر شخصیتی است که هوش و حواسش به دریا نیست و انگار مردان شهری عقل او را ربوده­اند:

 «حتی هوش و حواس زائر هم به دریا نبود، ‌انگار مردان شهری عقل آبادی را دزدیده بودند.» (همان: 189)

 وی به دلیل ترس از طبیعت بکر جفره و طغیان دریا است که تن به ساختن سد می‌دهد و خواهان پیشرفت روستاست. وی حتی با پولی که از بیماران می­گیرد هزینه­ی ساختن سد را تأمین می­کند؛ زیرا در فکر آبادی است و نمی­خواهد که بوسلمه آبادی را خراب کند:

«زائر در فکر آبادی بود. نمی­خواست بوسلمه آبادی را به خاک سیاه بنشاند.» (همان: 46)

 در این­جاست که ما نمود عقل و اندیشه را در برخورد با طبیعت مشاهده می­کنیم؛ چیزی که خصیصه­ی عصر روشنگری است. از سوی دیگرکه به این داستان می­نگریم، ‌زائر احمد حکیم شخصیتی است که نگران زمین است؛ به همین دلیل در مقابل مردان موبور که به زمین آزار می‌رسانند، ‌عکس­العمل نشان می­دهد:

«هرکدام به کاری مشغول بودند. یکی روی نقشه­ای خم‌شده بود. یکی زمین را اندازه می­گرفت و سه تای دیگر زمین را سوراخ می­کردند و میله­ای بزرگ را با دستگاهی آن‌چنان در زمین فروبردند که زائر نگران روی دو کنده­ی پا بلند شد، ‌دست یکی از آن‌ها را گرفت تا بیش از این زمین را آزار ندهند.» (همان: 136)

 در کل در ابتدا زایراحمد حکیم فریب این مردان موبور را می­خورد و تسلیم جهان سرمایه­داری می­شود که زندگی­ای را برای اهالی جفره رقم می­زند که باعث ازهم‌پاشیدگی وحدت آنان می­شود. چراکه در این داستان سرمایه­داری است که حکم رانده و افراد را تسلیم خود کرده است. درواقع «وابستگی مستقیم به طبیعت با توسعه­ی نیروهای تولیدی سرمایه­داری از بین می­رود.» (مساروش، ‌1380) در این­جاست که ما نمود اندیشه­ی آدمی را در تصرف طبیعت به‌وضوح می­بینیم. چیزی که برگرفته از جهان سرمایه‌داری است. پلاموود نیز می­گوید: «هرگاه ذهن انسان در کنار خدا به‌عنوان تنها منبع ارزش تلقی شود، ‌طبیعت دارای ارزش و معنایی فراتر از آنچه عقل به آن اختصاص داده، ‌نیست. این تصادفی نیست که این نگاه به طبیعت با ظهور سرمایه­داری که نیاز به تبدیل طبیعت به کالا و منبع بازار داشت بدون محدودیت اخلاقی یا اجتماعی کاملاً موردتوجه قرار گرفت.» (گراد، ‌2004)

 در این داستان زائر احمد حکیم اگرچه در ابتدا فریب سرمایه را می­خورد، ‌اما بعد با آگاهی از تبعات چنین تسلیمی پشیمان می­شود؛ بنابراین نگرانی وی در رابطه­ی سلطه­ی انسان بر طبیعت دوچندان می­شود و با اینکه در مقابل آن عکس­العمل نشان می­دهد؛ نمی‌تواند مانع این کار شود. ازاین‌رو زائر «ساعت­ها به کارگرانی نگاه می­کرد که با عصبی­ترین وسایل جهان به جان کوه­ها افتاده بودند.» (روانی­پور، ‌1369) و همچنین «می­ترسید که در آبادی او هم نفت پیدا شود.» (همان: 335) نفتی که باعث از بین رفتن زیست جانوری جفره می­گردد:

«بوی نفت و قیر داغ همه­جا پیچیده بود و زائر خیال کرد که اسب هم مثل تمام حیواناتی که از بوی نفت سر به بیابان می­گذاشتند، ‌در رفته است.» (همان: 347)

 زائر احمد حکیم «روزگاری به هوای آسودن در کنار دریای آبی به جفره آمده بود» (همان: 246) اما اکنون پاسگاه و قانون بود که نمی­توانستند بدون اجازه آن کاری کنند:

«امروز دریا را از تو می­گیرند و فردا مشکل بتوانی بی­اجازه­ی پاسگاه روی زمین قدم برداری» (همان: 247)

 تصویر زائر احمد حکیم در این داستان با این نمود که نمی­تواند جلوی نابودی زمین را بگیرد، ‌شخصیتی را به تصویر می­کشد که از خلق‌وخوی ناپایدار ارباب قدرت آگاهی دارد و می­داند که مقابل آن نمی­توان ایستادگی کرد. آرایش گفتمانی و گزاره­هایی که در این داستان شکل می­گیرند، ‌عبارت‌اند از: فرض اول: این‌که زائر تن به پیشرفت روستا با ورود صنعت خواهد داد. فرض دوم: زائر از هر راهی برای رهایی زمین از سلطه­ی آدمی استفاده خواهد کرد. آشکار است که هرگز زائر تن به قبول سلطه بر طبیعت نخواهد داد. زائر هنگامی‌که از تبعات سلطه­ی آدمی بر طبیعت آگاه می­شود، ‌سعی می­کند با اقداماتی جلوی آن را بگیرد؛ اما بازهم با شکست مواجه می­شود و نمی­تواند کاری از پیش ببرد. آگاهی و دانش زائر سودمند نیست؛ زیرا باوجود همه ابزارهای پرقدرت حتی حکومت­ها نیز نمی­توانند میدان روابط واقعی قدرت را به نفع خود قبضه کنند. چیزی که فوکو نیز در اندیشه­های خود آن را بیان می­کند. ازاین­رو ذکر این نکته ضروری است که «در حوزه­ی نظریه­ی پسااستعماری، ‌دیگر نباید استعمارگری را نوعی تحمیل روابط قدرت بر یک جمعیت بومی منفعل تصور کرد؛ می­توان گفت استعمارگری نوعی اعمال قدرت است از راه خشونت و تجاوز و نیز از راه تولید دانش و اطلاعات یا از طریق تصرف بسیار شکننده­ی یک قلمرو دیگر که پیوسته مورد چالش قرار می­گیرد و پیوسته نیاز دارد که از خود در برابر مخالفت­ها به دفاع برخیزد.» (میلز، ‌1397)

3-3. مه جمال

در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور پیش­بینی­ناپذیری طبیعت و ترس از آن نمود بارزی دارد. یکی از سؤالات اساسی در این داستان این است که چرا اهالی روستای جفره با این‌که در قلمرو خود در تقابل با طبیعت، ‌بی­قدرت و در جدال با طبیعت هستند، ‌باز از سلطه بر جهان و طبیعت گریزان‌اند؟ طبیعت در این داستان عنصری مهم است که در شکل‌گیری شخصیت‌های داستان تأثیر بسزایی دارد. مه جمال در این داستان مظهری از طبیعت است:

«مدینه مه جمال را نشانه­ای از دریا می­دانست.» (روانی­پور، ‌1369)

 وی در این داستان شخصیتی است که از سلطه­ی آدمی بر طبیعت نگران است:

«دل مه جمال با هر شکافی که زمین برمی­داشت قاچ ­قاچ می­شد. مه جمال دریایی آن‌قدر در غم زن و فرزندان خود نبود که در غم زمین.» (همان: 274)

 او با ورود صنعت که در اینجا می­توان نمود آن را کپ­کپی (موتور) و رادیو دانست و شهر شدن آبادی مخالف بود؛ زیرا این دو را باعث دور شدن آبادی از طبیعت و دریا می­دانست:

«و مه جمال بی­قرار زمین تقلّای مردمان جفره را می­دید که انگار می­خواستند روز و شب را به هم بدوزند تا به زمان بازگشت مردان شهر برسند ... مه جمال مردم را می­دید که بی­قرار رو به راسه چشم می­دوزند و بی­آنکه به دریا نیم­نگاهی کنند، ‌نگران صدای کپ‌کپی خواب‌وخیال خود را از دست داده­اند ... مه جمال می­دید که آبادی از دریا و پریان دریایی دور می­شود... مه جمال دریایی دوستدار زمین می­دید که ذهن آبادی از هم می­پاشد.» (همان: 189)

 او دیدی فراانسانی به طبیعت دارد و نگران زمین است؛ زمینی که در اثر سلطه­ی آدمی تکه­پاره می­شود:

«زمین زخمی بود و آشفته. انگار کسی یقه­ی او را گرفته باشد و او را تا نهایت مرگ زده باشد. مه جمال گیج بود.» (همان: 206)

 در این تصویر ما این همانی انسان با طبیعت را که با استفاده از آرایه­ی تشخیص بارز شده است، ‌می­بینیم. طبیعتی که جزئی از جامعه­ی انسانی محسوب می­شود؛ به همین دلیل است که مه­جمال هنگامی‌که طبیعت را می­بیند که در اثر سلطه­ی آدمی نابود می­شود، ‌افسوس می­خورد:

«مه جمال با لب­های به تاول نشسته­ی زمین زمین­گیر می­شد. کجاست آن گل­های کوچک آبی که در صحرای جفره سر از زمین بیرون می­آورد و می­خندید.» (همان: 274)

 در این نمونه نیز با استفاده از «فرآیند رفتاری» (هلیدی و متیسن، 2014) رفتار و کنشی انسانی با استفاده از فعل خندیدن و با کاربرد آرایه­ی تشخیص به طبیعت نسبت داده شده است که چگونگی رفتار و احترام فرد را نسبت به طبیعت پیرامونش به‌صورت جزئی از جامعه­ی انسانی نمودار می­سازد. در این داستان توسّل جستن مه جمال و التماس وی به آسمان و دریا را می­توان نشانی از قدرت غیرقابل پیش­بینی طبیعت دانست که در شکل‌گیری شخصیت­های این داستان و عقاید و باورداشت­های آنان نقش مهمی داشته است:

«مه جمال نیمه­شب به آقای اشک پناه برد و در آنجا به آسمان و دریا التماس کرد.» (روانی‌پور، 1369)

 وی از اثرات مخرّب سلطه­ی آدمی بر طبیعت آگاه است. ازجمله اثرات مخرّب زیست‌محیطی، ‌آلودگی صوتی و نابودی زمین:

«مه جمال با هر صدای دوردستی که می­شنید، ‌گوش­هایش را می­گرفت و در خود می‌پیچید، ‌انگار گوشت تنش را به تاراج می­بردند. زمین دست می­خورد. زمین مثل آبی کوچکی که در چنگال بوسلمه بیفتد، ‌وهچیره (شیون، ‌ناله با صدای بلند) می­کشید.» (همان: 255)

 موارد ذکرشده این اصل مهم را نمودار می­سازند که محیط طبیعی جفره دست‌خورده است و تبدیل به محیطی مصنوعی شده که ساخته­ی نیرو و فکر انسان است. نیرو و فکری که تأثیر گفتمان­ اومانیسم فلسفی را در اعمال قدرت بر آن به‌وضوح می­بینیم. درواقع محیط‌زیست جفره در این داستان محملی برای اجرای قدرت بوده است. همان­طور که دیوید مازل نیز در بخش اول کتاب «محیط‌زیست ادبی آمریکا» که بر اساس نظریه فوکو به آن پرداخته است، ‌می­آورد: «محیط‌زیست همیشه جدا از قدرت یا کاملاً در تقابل با قدرت عمل نکرده است، ‌بلکه اغلب یک استقرار و تحکیم قدرت بوده است.» (مازل، 1996)

3-4. مدینه

مدینه در این داستان شخصیتی است که گوش به موج­های ریز دریا می­دهد. برای زنان آبادی قصه­هایی از دریا می­گوید و پریشان دریا و آبیان دریایی است و بوی شور دریا را از آن‌سوی جهان می­شنود. وی رابطه­ای نزدیک با طبیعت دارد، ‌رابطه­ای که در آن عناصر طبیعت جزئی از جامعه انسانی به‌حساب می‌آیند:

«هیچ‌کس به‌جز مدینه زن زائر احمد به ماه که غبارگرفته و دلگیر توی آسمان نشسته بود فکر نمی­کرد.» (روانی­پور، ‌1369)

 در مورد ذکرشده استعاره­ی «طبیعت یک جامعه است» (استیبی، ‌1395) برای خواننده تداعی می­گردد. نویسنده با استفاده از تشخیص، ‌ماه را در درون جامعه­ای قرار می­دهد که انسان­ها به‌عنوان قسمتی از این جامعه تعریف می‌شوند؛ بنابراین یکی از نیازهای ضروری جامعه اصلاح نوع رابطه­ی انسان با طبیعت است. درواقع رواج گونه‌ای از اخلاقیات زیست‌محیطی که رابطه­ی انسان را با زیست‌بوم شکل می­دهد. همان­طور که دونالد ورستر مورخ نیز می­گوید: «ما امروز نه به دلیل عملکرد اکوسیستم­ها؛ بلکه به دلیل عملکرد سیستم اخلاقی با یک بحران جهانی روبرو هستیم.» (گلاتفلتی، ‌1995)

 از آن­جا که در این داستان مدینه رابطه­ای نزدیک با طبیعت دارد، ‌وی با عناصری چون رادیو که باعث می­شوند، ‌انسان از طبیعت دور شود، ‌مخالف است و وقتی‌که قوّه­ی رادیو تمام می‌شود، ‌خوشحال است؛ زیرا اعتقاد دارد که اگر جعبه­ی جادو خفه شود، ‌پریان دریایی به سطح آب می‌آیند و او می­تواند دوباره آن­ها را ببیند:

«وقتی کسی به آبادی تردّد نکند و جعبه جادو خفه شود، ‌پریان دریایی به سطح آب می‌آیند و می‌تواند دوباره آن‌ها را ببیند.» (روانی‌پور، ‌1369)

 در این داستان با ورود صنعت به روستا آبادی­ای به تصویر کشیده می‌شود که بلاتکلیف است. آبادیی که جهان نویی به ذهنشان راه بازکرده که نمی­گذارد مثل سابق زندگی کنند:

«آبادی بلاتکلیف بود. جهان نویی که راه به ذهنشان بازکرده بود، ‌نمی­گذاشت مثل سابق زندگی کنند. نان و گرده­هایی (نوعی نان تنوری) که دی منصور پخته بود کپک زد.» (همان)

 به همین دلیل مدینه با هجوم حرکت و صدا به آبادی که آرامش جهان را برهم زده، ‌گوش­هایش را می‌گیرد و صورتش از سرسام حرکت مچاله می‌شود:

«هجوم حرکت و صدا به آبادی آرامش جهان را برهم می­زد. صداهایی عجیب‌وغریب که مدینه را وامی­داشت تا گوش­هایش را همیشه بگیرد و صورتش از سرسام حرکت مچاله شود.» (همان: 348)

 در این داستان یکی از خصوصیّات این جهان نو، ‌داشتن قانون و قانون‌گذاری است، ‌چیزی که در آبادی جفره قبل از ورود مردان موبور و ابراهیم پلنگ نشانی از آن یافت نمی­شد:

«مرد که نامش ابراهیم بود و پلنگی در سینه داشت تا ظهر در آبادی ماند. با کپ­کپی در آبادی گشت، ‌هیچ پاسگاهی ندید و هیچ نشانی از قانون و قانون­گذاری.» (همان: 183)

 امّا با زدن پاسگاه است که ما نمود ساختارها و قوانین را در آبادی جفره مشاهده می‌کنیم. قوانین و ساختارهایی که در شکل­گیری گفتمان حاکم بر اهالی جفره و همچنین شکل‌گیری رفتارهای خاص در مردم آبادی جفره تأثیر بسیاری دارد؛ چراکه زدن پاسگاه در برهم خوردن زیست­بوم جفره و شکل­گیری رفتار شخصیت­های داستان اهل غرق تأثیر چشم­گیری داشته است:

«شاید قانون خیال دارد، ‌دیواری بلند جلوی دریا بکشد تا دیگر هیچ­کس نتواند دریا را ببیند.» (همان: 249)

 به همین دلیل مدینه جفره را زمانی آرام می­بیند که قانون بار و بندیلش را بردارد و از این آبادی برود:

«جهان هرگز آرام نخواهد شد، ‌مگر آنکه قانون بار و بندیلش را بردارد و از آبادی جفره برود تا دریا بی­واسطه­ی پاسگاه بتواند به روی آبادی نفس بکشد.» (همان: 257)

 در موارد ذکرشده اهمیت جهان طبیعی به‌جای مصنوعات بشری؛ یعنی طبیعتی که ساخته­ی دست انسان است و اعمال قانون در آن نقشی اساسی دارد، ‌به تصویر کشیده می‌شود. به همین دلیل «مشخص کردن مکان ازنظر یک منطقه بیولوژیکی که منعکس‌کننده‌ی اهمیت جهان طبیعی به‌جای مصنوعات انسانی» (لینچ، ‌گلاتفلتی، ‌آرمبروستر، ‌2012) است در تداوم جوامع انسانی نقش مهمی ایفا می­کند و این خود یکی از مؤلفه‌های اصلی زیست­محیطی است که دیوید رابرتسون در مطالعه مهم خود درباره نقد ادبی زیست­محیطی به آن پرداخته است.

 3-5. مردان موبور

بعد از آمدن مردان موبور به جفره جهان سخت می­شود؛ زیرا آنان در این داستان دزدانی هستند که با فریب دادن اهالی جفره، ‌داروندار آن­ها را به تاراج برده­اند:

«جهان سخت می­شد... دزدان این زمانه با چه ترفندی آدمی را خام می­کنند؟ با قایقی که بزرگ‌ترین جادوگر جهان آن را چنان ساخته بود که به‌آسانی مثل باد از دریا به خشکی می­آمد، ‌به سراغت می­آیند، ‌به تو لبخند می­زنند تا بار دیگر شبانه کارت را بسازند و داروندارت را به تاراج ببرند.» (روانی­پور، ‌1369)

 با ورود مردان موبور به جفره و آوردن رادیو و بهره­برداری از زمین و همچنین ابراهیم پلنگ و ترغیب مردم برای شرکت در مراسم حزبی و ساختن سد و پاسگاه پایان طبیعت و آغاز فرهنگ نمود می­یابد. درواقع آبادی جفره قبل از ورود مردان موبور، ‌ابراهیم پلنگ و رئیس فرهنگ برای افتتاح مدرسه، ‌مکانی است که از فشارهای سیاسی، ‌اقتصادی و فرهنگی به دور است و به طبیعت نزدیک. درواقع تا قبل از ورود مردان موبور، ‌ابراهیم پلنگ، ‌سرگرد صنوبری و رئیس فرهنگ به روستای جفره بین دیدگاه انسان­محور و طبیعت­محور تعادل وجود دارد؛ امّا با ورود این مردان است که برهم خوردن تعادل زیست‌محیطی و بهره‌برداری از زمین، ‌ساختن سد و پاسگاه و خشک‌سالی و آلودگی صوتی و ... که باعث کمرنگ شدن صدای طبیعت می­شود، ‌به وجود می­آید. در این داستان علم و قدرتی در گردونه این روستا افتاده که ماهیتی عینی و برون­ذات یافته و اهالی جفره در این راستا به شیء تبدیل شده­اند که این را خود می­توان به تأثیرپذیری از گفتمان اومانیسم عصر روشنگری که چهره­ای فلسفی دارد، ‌دانست. «اومانیسم در عصر روشنگری چهره­ای فلسفی به خود می­گیرد و ماهیت اومانیسم عبارت می­شود از مبدّل کردن انسان به شیئی زیست­شناختی و دارای عقل.» (شریفیان، ‌1394) درحالی‌که فوکو اعتقاد دارد که «ترکیب‌های تجربی می­باید در جای دیگری به‌غیراز حاکمیت مطلق «من می­اندیشم» انجام می­شدند.» (فوکو، ‌1389)

 بنابراین شخصیت­های داستان اهل غرق منیرو روانی­پور هر چه از قدرتی که طبیعت بکر جفره بر آن‌ها اعمال می­کند و مدام در جدال با آن هستند، ‌دورتر می­شوند، ‌بی‌سروسامان­تر می­شوند؛ زیرا این محیط است که شخصیت آن­ها را شکل داده است و به آنان هویت بخشیده است؛ یعنی محیط جزئی از جامعه انسانی تصوّر می­شده، ‌نه جدای از آن. ازاین‌رو آنچه موردنیاز جامعه­ی جهانی معاصر ماست، ‌ایستادگی در مقابل قدرت‌ها نیست؛ زیرا قدرت­ها خود به تأثیرپذیری از گفتمان­ها اعمال می­شوند؛ بلکه به چالش کشیدن گفتمان‌هایی است که زندگی انسانی را بغرنج می­کند و باعث بحران­های زیست‌محیطی­ای می‌گردد که نابودی انسان و کره‌ی زمین را رقم می­زند. بحران­هایی که با دیدی دوگانه به انسان و طبیعت می­نگرد. ازاین‌روست که «اکولوژی ژرف سلسله مراتبی را که انسان و طبیعت را دوقطبی کرده است به چالش می­کشد و با حمایت خطوط فکری دو مرکز، ‌رابطه متقابل دوطرفه را که برای یک اکوسیستم پایدار موردنیاز است، ‌تصدیق می­کند.» (دریز، ‌2002) در این راستا در حل بحران­های زیست‌محیطی جامعه­ی جهانی ما دیدی فراانسانی موردنیاز است تا شرایط اجتماعی، ‌سیاسی، ‌فرهنگی و ... را که در شکل‌گیری گفتمان­ها نقشی بنیادی دارند، ‌تغییر دهد. در داستان اهل غرق منیرو روانی­پور شخصیت‌هایی ازجمله مه­جمال، ‌زائر احمد حکیم و خیجو در پی فراهم آوردن جامعه­ای فراانسانی هستند که اهالی آبادی بتوانند در آن زندگی انسانی شایسته­ای داشته باشند. برجسته­سازی دنیای فراتر از انسان که در این داستان نمود بارزی دارد خود مقوله­ای است که زبان­شناسی زیست‌محیطی «به بررسی الگوهای زبانی آن در نوشته­های طبیعت نو می‌پردازد تا دنیایی فراتر از انسان را برای رفاه همه­ی گونه­ها ازجمله بقا و رفاه انسان و ارتباط متقابل آن‌ها با نظام­های بزرگ‌تر زندگی فراهم سازد.» (ر.ک: استیبی، ‌1395)

بحث و نتیجه­گیری

داستان اهل غرق کنشی است به تأثیرپذیری از گفتمان­های عصر نویسنده که در اِعمال قدرت بر زیست­بوم جفره و شکل­گیری رفتار شخصیت­های داستان تأثیر داشته است. دغدغه­های این داستان را می­توان برگرفته از نگاه منیرو روانی­پور به پیرامون خود و مشکلات زیست‌محیطی­ای دانست که در عصر حاضر جهان را به چالش کشیده، ‌دچار بحران نموده است. این داستان نشانه­ای از ویرانی محیط‌زیست جفره و ازهم‌گسیختگی نظام اجتماعی به تأثیرپذیری از گفتمان­هاست که روابط پیچیده­ی میان طبیعت و پیامدهای اجتماعی آن را نمودار می­سازد.

 در این داستان انسان در پی تسلط همه­جانبه بر محیط‌زیست است که با شکست مواجه می­شود؛ زیرا درست و در جای مناسب خود از آن استفاده نکرده و با توجه به اندیشه و قدرت انسانی که می­تواند همه‌چیز را در انحصار درآورد، ‌بدون توجه به پیامدهای آن نگریسته است. این داستان نمودی از برتری قدرت و چگونگی شکل‌گیری مقاومت در برابر گفتمان غالب اومانیسم فلسفی است که نتایج شوم ورود تمدن و صنعت به طبیعت و از بین رفتن سلامت محیط روستای جفره را به تصویر می­کشد. گفتمان­ها با اِعمال قدرت باعث شکل­گیری رفتارهایی در انسان­ها نسبت به جهان اطراف خود می­شوند که در این داستان نیز نمود دارد. خیجو در این داستان شخصیتی است که هرچند در برابر شبکه قدرتی که به تأثیرپذیری از گفتمان اومانیسم فلسفی اِعمال می­شود، ‌مقاومت می­کند، ‌اما شکست می­خورد؛ چراکه در این داستان­ انسان و طبیعت محملی برای اجرای قدرت است. زائر احمد حکیم نیز شخصیتی است که در برابر نیروهای درونی طبیعت دچار سرگردانی می‌شود؛ سرگردانی­ای که باعث دیدی دوگانه در وی می­گردد. در کل زایراحمد حکیم در این داستان در ابتدا تسلیم جهان سرمایه­داری می­شود که زندگی­ای را برای اهالی جفره رقم می­زند که باعث ازهم‌پاشیدگی وحدت آنان می­گردد. هرچند بعد با آگاهی از تبعات چنین تسلیمی پشیمان می­شود و سعی می­کند که در مقابل سلطه­ی انسان بر طبیعت عکس‌العمل نشان ­دهد؛ اما نمی­تواند کاری از پیش ببرد؛ زیرا قانون است که به آن­ها می‌گوید چگونه رفتار کنند. مه جمال در این داستان شخصیتی است که از سلطه­ی آدمی بر طبیعت نگران است و با ورود صنعت به روستا و شهر شدن آبادی مخالف؛ زیرا این دو را باعث دور شدن آبادی از طبیعت و دریا می­داند. وی دیدی فرانسانی به طبیعت دارد و نگران زمین است؛ زمینی که در اثر سلطه­ی آدمی تکه­پاره می­شود. مدینه نیز در این داستان رابطه­ای نزدیک با طبیعت دارد؛ رابطه­ای که در آن عناصر طبیعت جزئی از جامعه انسانی تصور می‌شوند. ازاین‌رو با عناصری که باعث می­شوند، ‌انسان از طبیعت دور شود، ‌مخالف است؛ زیرا این عناصر باعث می­شود جهان نویی به ذهن شخصیت‌های داستان راه باز کند که نگذارد مثل سابق زندگی کنند. جهان نویی که یکی از خصوصیّات آن قانون و قانون‌گذاری است که به عقیده­ی فوکو تأثیر بسیاری در شکل‌گیری گفتمان­ها دارد. ازاین‌رو مدینه جفره را زمانی آرام می­بیند که اثری از قانون در آن نباشد؛ اما مردان موبور در این داستان قدرت سرمایه و اقتصاد را در اختیار دارند و از آن در راستای سلطه بر طبیعت استفاده می­کنند که باعث نابودی زیست­بوم طبیعی و ازهم‌پاشیدگی جامعه­ی انسانی جفره می‌گردد. با توجه به موارد ذکرشده ما به این نتیجه می­رسیم که محیط طبیعی جفره دست خورده است و تبدیل به محیطی مصنوعی شده که ساخته­ی نیرو و فکر انسان است. نیرو و فکری که ما تأثیر گفتمان­ اومانیسم فلسفی را در اعمال قدرت بر آن­ها به‌وضوح می‌بینیم.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

استیبی، ‌آرن. (1395). ‌زبان­شناسی زیست‌محیطی: زبان، ‌محیط‌زیست داستان­هایی که با آن­ها زندگی می­کنیم. ‌ترجمه گروه مترجمان زیر نظر فردوس آقاگل­زاده. ‌تهران: نشر نویسه پارسی.
اکلشال، ‌رابرت. (1399). ‌ایدئولوژی­های سیاسی. ‌ترجمه­ی محمد قائد. ‌تهران: فرهنگ نشر نو.
اگان، ‌گابریل. (2006). ‌شکسپیر سبز از سیاست محیطی تا نقد بوم­گرا. ‌لندن و نیویورک: روتلج.
آدورنو، ‌تئودور و هورکهایمر، ‌ماکس. (1389). ‌دیالکتیک روشنگری. ‌مترجمان: مراد فرهادپور و ‌امید مهرگان. چ4. ‌تهران: گام نو.
بشیریان، ‌فرهاد و شایان­سرشت، ‌اکبر. (1396). ‌نقد بوم­گرایانه دفتر شعر از زبان برگ سروده­ی محمدرضا شفیعی کدکنی. ‌مجله شعر پژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز، 9(3)، 1-18.
بری، ‌اسمارت. (1385). ‌میشل فوکو. ‌مترجمان: لیلا جوافشانی و ‌حسن چاوشیان. ‌تهران: اختران.
بهیان، ‌شاپور. (1389). ‌روش­شناسی میشل فوکو. ‌مجله علوم اجتماعی، 4(8)، 1-20.
پارساپور، ‌زهرا. (1392). ‌درباره­ نقد بوم­گرا. گردآوری، ‌مقدمه و ویرایش، ‌مترجمان: عبدالله نوروزی و ‌حسین فتحعلی. ‌تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ـــــــــــــــــــ. (1395). ‌ادبیات سبز، مجموعه مقالات در نقد بوم­گرایانه­ی ادبیات فارسی، ‌تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
حقیقی، ‌شاهرخ. (1379).  ‌گذار از مدرنیته؟ نیچه، ‌فوکو، ‌لیوتار، ‌دریدا. ‌تهران: آگه.
دستغیب، ‌عبدالعلی. (1391).  ‌از دریچه­ی نقد، مجموعه مقالات، ‌تهران: خانه­ی کتاب.
دریز، ‌دانل نیکول. (2002). ‌نقد بوم­گرا: ایجاد خود و مکان در ادبیات زیست‌محیطی و ادبیات هندی آمریکایی. ‌نیویورک: لانگ.
روانی­پور، ‌منیرو. (1369). ‌اهل غرق. چ2. ‌تهران: خانه آفتاب.
شریفیان، ‌مهدی. (1394). ‌چشم­اندازهای اومانیستی در عرفان ایرانی. ‌فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره­شناختی، ‌11(39)، ‌161-198.
فرتر، ‌لوک. (1386). ‌لویی آلتوسر. ‌ترجمه امیر احمدی آریان. ‌تهران: مرکز.
فوکو، ‌میشل. (1387). ‌دانش و قدرت. ‌ترجمه محمد ضیمران. چ4. ‌تهران: هرمس.
ـــــــــــــــ.(1389). ‌نظم اشیاء: دیرینه­شناسی علوم انسانی. ‌ترجمه یحیی امامی. ‌تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
ـــــــــــــــ. (1390). ‌باید از جامعه دفاع کرد: درس گفتارهای کلژ دوفرانس 1975-1976. ‌ترجمه­ی رضا نجف­زاده. ‌تهران: رخ­داد نو.
ـــــــــــــــ. (1390). ‌اراده به دانستن. ‌مترجمان: نیکو سرخوش و ‌افشین جهاندیده. چ6. ‌تهران: نی.
گرارد، ‌جرج. (2004). ‌نقد بوم­گرا. ‌لندن و نیویورک: روتلج.
گلاتفلتی، ‌چریل و کیوسنل، ‌اِوِ. (2015). ‌زیست کره و زیست منطقه: نوشته‌های اساسی پیتر برگ. ‌لندن و نیویورک: روتلج.
گلاتفلتی، ‌چریل و فروم، ‌هارولد. (1995). ‌خواننده بوم­محور: نقاط عطفی در بوم­شناسی ادبی. ‌آتن و لندن: مطبوعات دانشگاه جورجیا.
لینچ، ‌تام، گلاتفلتی، ‌چریل و آرمبستر، ‌کارلا. (2012). تخیل زیست منطقه‌ای: ادبیات، ‌بوم‌شناسی و مکان. ‌آتن و لندن: ‌انتشارات دانشگاه جورجیا.
مازل، ‌دیوید. (1996). ‌محیط‌زیست ادبی آمریکا، ‌1637-1872، ‌دانشگاه ایالتی لوئیزیانا و کالج کشاورزی و مکانیک. ‌رساله­ها و پایان‌نامه‌های تاریخی. ‌دانشگاه ایالتی لوئیزیانا: دانشکده کشاورزی و مکانیک
مساروش، ‌ایشتوان. (1380). ‌نظریه­ی بیگانگی مارکس. ‌ترجمه حسن شمس­آوری و ‌کاظم فیروزمند. ‌تهران: مرکز.
مدرسی، ‌فاطمه. (1390). ‌فرهنگ توصیفی نقد و نظریه­های ادبی. ‌تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
میلز، ‌سارا. (1397). ‌میشل فوکو. ‌ترجمه مرتضی نوری. چ4. ‌تهران: مرکز.
هالیدی، ‌مایکل و متیسن، ‌کریستین. (2014). ‌مقدمه‌ای بر دستور زبان کاربردی. ‌لندن و نیویورک: روتلج.
Adorno, Th., Horkheimer, M. (2010). The Dialectic of the Enlightenment. Translators: Farhadpour, M. & Mehregan, O. Fourth Edition. Tehran: Game No. [In Persian]
Bashirian, F., Shayanesrasht, A. (2017). Ecological Critique of the Poetry Office from the Language of the Leaf by Mohammad Reza Shafiei Kadkani. Journal of Poetry Studies (Bustan Adab) Shiraz University, 9(3), 1-18. [In Persian]
Barry, S. (2006). Michel Foucault. Translators: Leila Javafshani & Hassan Chavoshian. Tehran: Akhtaran. [In Persian]
Bahyan, Sh. (2010). Methodology of Michel Foucault. Journal of Social Sciences, 4(8), 1-20. [In Persian]
Dastgheyb, A. (2012). From the Perspective of Criticism (Collection of Articles). Tehran: Book House. [In Persian]
Dreese, D. N. (2002). Ecocriticism: Creating Self and Place in Environmental and American Indian Literatures. New York; Washington: D.C.IBaltimore; Bern; Frankfurt am Main; Berlin; Brussels; Vienna; Oxford: Lang. (American Indian studies; Vol. 15) [In Persian]
Eklshal, R. (2020). Political Ideologies. Translated by Ghaed, M. Tehran: Farhang Nashre No. [In Persian]
Egan, G. (2006). Green Shakespeare From Ecopolitics to Ecocriticism. London and New York: Routledge is an Imprint of the Taylor & Francis Group. [In Persian]
Ferter, L. (2007). Loui Althusser. Translated by Ahmadi Arian, A. Tehran: Center. [In Persian]
Foucault, M. (2008). Knowledge and Power. Translated by Zeymaran, M. Fourth Edition, Tehran: Hermes. [In Persian]
___________. (2010). The Order of Objects: Paleontology of the Humanities. Translated by Emami, Y. Tehran: Research Institute for Cultural and Social Studies. [In Persian]
 ___________. (2011). Society must be Defended: Course of Speeches of the Collège de France 1975-1976. Translated by Najafzadeh, R. Tehran: New event. [In Persian]
___________. (2011). The Will to Know. Translators: Sarkhosh, N. & Jahandideh, A. Sixth Edition.Tehran: Ney. [In Persian]
Garrard, G. (2004). Ecocriticism. London and New York: Routledge. [In Persian]
Glotfelty, Ch., Eve, Q. (2015). The Biosphere and the Bioregion: Essential Writings of Peter Berg. London and New York: Routledge. [In Persian]
Glotfelty, Ch., Fromm, H. (1995). The Ecocriticism Reader. Landmarks in Liteerary Ecology. Athens and London: The University of Georgia press. [In Persian]
Halliday, M., Matthiessen, Ch. (2014(. An Introduction toFunctional Grammar. London and New York: Routledge. [In Persian]
Haghighi, Sh. (2000). Transition from Modernity? Nycheh, Foucault, Leyutar, Derrida. Tehran: Agah. [In Persian]
Lynch, T., Glotfelty, Ch., Armbrus, K. (2012). The Bioregional Imagination: Literature, Ecology, and Place. Athens and London: The University of Georgia Press. [In Persian]
Masaroush, A. (2001). Marx's Theory of Alienation. Translated by Hassan Shamsavari, Kazem Firoozmand. Tehran: Center. [In Persian]
Mazel, D. (1996). American Literary Environmentalism, 1637-1872, Louisiana State University and Agricultural & Mechanical College, LSU Historical Dissertations and Theses. 6204. [In Persian]
Mills, S. (2018). Michel Foucault. Translated by Morteza Nouri. fourth Edition. Tehran: Center. [In Persian]
Modaresi, F. (2011). Descriptive Culture of Literary Criticism and Theories. Tehran: Institute of Humanities and Cultural Studies. [In Persian]
Parsapour, Z. (2013). On Ecological Criticism / Collection, Introduction and Editing. Translators: Norouzi, A. & Fath Ali, H. Tehran: Institute of Humanities and Cultural Studies. [In Persian]
__________. (2016). Green Literature / Collection of Articles on Ecological Criticism of Persian Literature. Tehran: Institute of Humanities and Cultural Studies. [In Persian]
Ravanipour, M. (1990). Ahle Gharg. Second Edition. Tehran: Aftab House. [In Persian]
Sharifian, M. (2015). Humanist Perspectives on Iranian Mysticism, Quarterly Journal of Mystical Literature and Mythology, 11(39), 161-198. [In Persian]
Steibi, A. (2016). Environmental Linguistics: Language, Environment The Stories we Live with. Translated by a Group of Translators under the Supervision of Ferdows Aghagolzadeh. Tehran: Parsi Navishe Publishing. [In Persian]
 
استناد به این مقاله: آبشیرینی، اسد، صالحی مازندرانی، محمدرضا، جوکار، منوچهر و حیات داوودی، فاطمه. (1401). نقد و تحلیل بوم‌گرایی داستانِ اهل غرق منیرو روانی‌پور با نگاهی به گفتمان قدرت. متن پژوهی ادبی، ‌26(94)، ‌35-7. doi: 10.22054/LTR.2022.61418.3394
 Literary Text Research is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.