منشأ الهام نمادها در شعر طاهره صفارزاده

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران

2 دانشیار،گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران

3 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد اسلام‌شهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ایران

4 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران

چکیده

سمبولیسم در ادب معاصر ایران با نیما آغاز شد. وی نماد را در راستای معضلات اجتماعی و سیاسی به کار برد و این جریان، بسیاری از شاعران معاصر را تحت تأثیر قرار داد. صفارزاده از زمرة شاعرانی است که شعرش آیینة زمانه بوده‌ و از آنجا که شرایط سیاسی- اجتماعی ایجاب نمی‌کرد که سخن به صراحت بیان شود از نماد بهره گرفته ‌است. در همین راستا، نوشتار حاضر بر آن است تا به روش توصیفی-تحلیلی، منشأ الهام نمادهارا  در شعر طاهره صفارزاده تحلیل کند. یافته‌های پژوهش، بیانگر آن است که نماد و سمبل با تجربه‌های دینی، سیاسی و اجتماعی صفارزاده، پیوندی ناگسستنی دارد و به تبع آن، «ر‌نگ‌ها»، «طبیعت» و «اسطوره‌های دینی و ملی» در شعر وی مفهومی ورای ظاهر را  القا می‌کنند و همین امر موجب می‌شود که مخاطب در تعامل با سروده‌های وی قرار گرفته، در فهم معنا شریک شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Source of Symbols Inspiration in Tahereh Safarzadeh’s Poetry

نویسندگان [English]

  • Kativar Ziraksaz 1
  • Ismail Azar 2
  • Farhad Tahmasebi 3
  • Abdolhossein Farzad 4
1 Ph.D. Student in Persian Language and Literature, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
3 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Islamshahr Branch, Islamic Azad University, Iran
4 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Institute of Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran
چکیده [English]

Symbolism was initiated by Nima Yushij, a contemporary poet. Symbolism sought to express the social and political problems of its age. Many poets were affected by his movement and Safarzadeh was not an exception. Her poems are a reflection of her age, and as the socio-political circumstances were not right to express one’s ideas openly, she resorted to symbolism. Accordingly, the present research aims at analyzing the function of symbolism in Safarzadeh’s poetic style. The findings indicate that symbols are closely interwoven with her own religious, social, and political experiences. Colors, nature, and national and religious myths connote many other ideas and themes and thereby the audience faces a multilayer of meanings.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Symbolism
  • Symbol
  • Contemporary Poetry
  • Tahereh Safarzadeh

سمبولیسم مکتبی اروپایی است که همانند دیگر مکاتب ادبی، تعریف جامع و مانعی از آن ارائه نشده‌است. با  آنکه خاستگاه این مکتب ادبی  مغرب زمین است؛ اما «سال‌‌ها پیش از ظهور مکتب سمبولیسم در شعر فارسی ذهنیتی به وجود آمد که اشیاء را جانشین حقایق بزرگ می‌کرد. در جزء، ماهیت کل را می‌جست و نشانه‌ها را نردبان عروج به آسمان و جهان ماورای حسی می‌ساخت» (فتوحی، 1389). نمادهای عرفانی در زبان صوفیان که از ابداعات عین‌القضات همدانی، سنایی و غزالی بود از سنت تغزلی اقتباس شده است. نقطة عطف این امر در شعر کلاسیک فارسی، سنایی غزنوی بود و سپس به شاعران دیگری نظیر عطار، مولانا، حافظ و... تسری یافت. برای مثال در شعر زیر، دریا، رمز و نماد خداوند است که هستی انسان و دیگر مظاهر حیات، قطراتی نشأت گرفته از او هستند:

من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو

 

گررسدبویی از آن دریا به یک شبنم رواست
                                           (عطار، 1381)

                با ترجمة آثار اروپایی و تحولات ایران بعد از مشروطه، زمینة آشنایی با مکتب ادبی سمبولیسم فراهم آمد، اما کارکرد سمبولیسم ایرانی با نوع اروپایی آن کاملاً متفاوت بود؛ زیرا آفرینش نمادها و به‌ کارگیری سمبل‌ها در شعر شاعران معاصر فارسی زاییدة شرایط اجتماعی- سیاسی جامعة ایرانی بود. سمبولیست‌های اروپایی «از همة روش‌های سیاسی و اجتماعی و فکری و هنری که میراث گذشتگان بود، متنفر بودند، نیروی نظامی، نظم اخلاقی  و... همة این‌ها از نظرشان باطل بود» (سیدحسینی، 1385).  اما اقبال سمبولیست‌های ایرانی به چند وجه منحصر شده ‌است؛ به‌کارگیری نماد، استقبال از شعر آزاد، ایجاد فضاهای مغموم و کانکریت (به شکل محدود). کاربست نماد در شعر معاصر، صبغه‌ای ایرانی، اجتماعی، سنتی و دینی دارد و در راستای جهان‌بینی شاعر است. واکاوی چگونگی استخدام این نمادها می‌تواند ما را با اهداف و اندیشه‌های شاعر آشنا کند.

                در دهه‌های اخیر، جریان‌های شعری متفاوتی در ادب معاصر فارسی نمود پیدا کرد. یکی از این جریان‌ها و گرایش‌ها، سمبولیسم اجتماعی است؛ جریانی که با تفاوت‌های فراوانی متأثر از سمبولیسم اروپایی رخ نمود. در این رویکرد شعری، فردگرایی و عاشقانه‌های رمانتیک جای خود را به مضامین و مسائل سیاسی و اجتماعی و آرمان‌های مردمی می‌دهند؛ البته با رمز و نماد و به همین دلیل، اصطلاح «شعر رمزگرای اجتماعی» می‌تواند عنوان مناسبی بر این نوع سمبولیسم ِشعر معاصر فارسی باشد. به هر حال،  سمبولیسم اجتماعی «نوعی شعر نیمایی است با محتوای اجتماعی و فلسفی و روشن‌بینانه؛ شعری که هدف آن بالا بردن ادراک و بینش هنری و اجتماعی است و غالباً پیامی اجتماعی و انسانی در آن بازگو می‌شود...؛ شعری که هم با احساس خواننده سر و کار دارد و هم با ادراک و اندیشة او در تماس است و می‌خواهد خواننده چشم و گوش خود را باز کند و همه چیز را ببیند و حس کند. از این رو، مسألة فرد از میان می‌رود و هرچه هست اجتماعی است. در این نوع شعر، حتی عشق که نوعی گرایش فردی است جنبه و روح اجتماعی پیدا می‌کند» (زرین‌کوب، 1358).  بر اساس این تفسیر، جامعه‌گرایی و نمادپردازی دو مؤلفة اصلی این جریان شعری معاصر است که شاعران در سروده‌های خویش به آن پرداخته‌اند.

                طاهره صفارزاده  در زمرة شاعران معاصری است که از نماد (سمبل) برای بیان مضامین اجتماعی و سیاسیِ واقع در جامعة خویش بهره گرفته ‌است. وی همچون دیگر شاعران، متأثر از نهضت‌های فکری و حوادث سیاسی پس از  مشروطه، کودتای 28 مرداد، آشنایی با آثار اروپایی و نیز قیام سال 42 به جهان‌بینی نوینی دست یافت. شعر معاصر عرصة مضامین و تصاویری است که حاصل تجربه‌هایی متفاوتی با شعر کلاسیک فارسی بود. صفارزاده کوشیده ‌است با تکیه بر ذهنیات و با استعانت از تخیل خویش  برخی پدیده‌ها مانند رنگ‌ها، طبیعت و اسطوره‌ را در معنایی نمادین و رمزآلود به‌کار گیرد. او با تکرار پیوستۀ این نمادها در پی  ایجاد فضایی خاص بوده، می‌خواهد ذهن مخاطب را به گستره‌ای فراخ‌تر سوق دهد. در همین راستا، پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی-تحلیلی، نمادپردازی را در شعر طاهره صفارزاده  بررسی و تحلیل کرده، تأثیرگذاری جریان سمبولیسم اجتماعی را که در اوایل قرن بیستم  به شعر معاصر راه یافت بر سروده‌های او نشان دهد و به سؤالات زیر پاسخ گوید:

- رویکرد طاهره صفارزاده در  به‌کارگیری نماد و سمبل چگونه است؟

- چگونه نماد یا سمبل در سروده‌های صفارزاده در انتقال فکر و مفاهیم اصلی به‌کار گرفته شده است؟

 

 

  1. پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌های متعددی پیرامون سروده‌های طاهره صفارزاده و سبک شعری وی انجام شده ‌است که عبارتند از: شعاعی و مدرسی (1390) در جستار «تجلی مضامین اعتقادی در شعر طاهره صفارزاده» بازتاب برخی از بن‌مایه‌های دینی همچون: توحید، ارادة خداوند، قضا و قدر، امامت و... در شعر صفارزاده بررسی شده‌ است و نشان می‌دهند که صفارزاده با وجود سوق شعر فارسی در دورة پهلوی به مسائل مادی و شهوانی، گرایش به مضامین دینی و اعتقادی دارد.

                رحیمی و محابد (1394) در مقالة «تحلیلی بر فضاهای رمانتیستی در شعر طاهره صفارزاده» بر این باور هستند که رمانتیسم شعر وی از نوع ایرانی است و رنگ و بوی انقلابی و اجتماعی دارد.

                مدرسی و رستمی (1394) در پژوهشی تحت عنوان «دگردیسی چهره‌های نمادین در اشعار صفارزاده» به بررسی میزان کاربرد شخصیت‌های نمادین دینی و تاریخی در شعر طاهره صفارزاده پرداخته‌ و نتیجه گرفته‌اند که نگرش عقیدتی و چهان‌بینی دینی او سبب شده که بسامد چهره‌های نمادین مذهبی نسبت به شخصیت‌های تاریخی به طرز چشم‌گیری بالا باشد.

                نیکوبخت و همکاران (1388) در نوشتاری با نام «بررسی کهن الگوی آب و درخت در شعر طاهره صفارزاده» ضمن اشاره به پیشینة این دو کهن‌الگو در شعر فارسی، اشارة مختصری هم به کارکرد نمادین این دو کهن‌الگو دارند و آن‌ها را نمادی از پاکی و زندگی می‌دانند.

                سامخانیانی و مدنی ایوری (1395) در جستارِ «ابعاد اسلام‌گرایی در شعر طاهره صفارزاده» بعد فکری و اندیشة دینی طاهره صفارزاده را کاویده‌اند و این ابعاد را در مؤلفه‌هایی همچون: محوریت قرآن، امام‌باوری، وحدت دینی، مبارزه با استعمار و استبداد و... با استناد به سروده‌های وی نشان داده‌اند. افزون براین پژوهش‌های دیگری با محوریت بن‌مایه‌های پایداری در شعر طاهره صفارزاده و تطبیق آن با سروده‌های دیگران انجام شده‌است که اشاره به همة آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد.

                چنانکه مشاهده شد؛ هیچ‌کدام از پژوهش‌هایی که بدان اشاره شد به بررسی سمبولیسم در شعر طاهره صفارزاده نپرداخته‌اند. از این رو، نوشتار حاضر با رویکردی نوین، چگونگی  استخدام‌ سمبل‌ها و شگردهای وی را در تأکید این نمادها بررسی می‌کند تا از این رهگذر کارکرد معنایی آن‌ها را نشان دهد؛ زیرا طاهره صفارزاده نیز به مانند اغلب شاعران نوپرداز، متأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار در سروده‌های خویش از نماد بهره برده ‌است که تحلیل آن می‌تواند بسیاری از زوایای فکری و شخصیتی وی را آشکار کند.

  1. مبانی پژوهش

«سمبولیسم از کلمة سمبل گرفته شده ‌است؛ از فعل یونانی Symballien به معنی وابستگی به یکدیگر. همچنین در معنی علامت، رمز، دال یا نشانه‌ای که معرف چیز دیگری باشد. در زبان فارسی سمبل را نماد، نماینده، رمز و اشاره ترجمه کرده‌اند» (ثروت، 1390). با توجه به معنای واژگانی سمبل می‌توان چنین استنباط کرد که سمبولیسم به معنای «چگونه بیان کردن نماد و رمز» است. «سمبولیسم را می‌توان هنر بیان افکار و عواطف، نه از راه شرح مستقیم و نه به وسیلة تشبیه آشکار آن افکار و عواطف به تصویرهای عینی و ملموس، بلکه از طریق اشاره به چگونگی آنها و استفاده از نمادهایی بی‌توضیح برای ایجاد آن عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست» (چدویک[1]، 1378).

                کاهش مخاطبان شعر در قرن نوزدهم، سبب شد که شعر با توسل به خصوصیات ممتاز خویش به کشف دوبارة خود برخاسته، تجدید قوا کرده از حاشیه به درآید و ظهوری پرقدرت بیابد. «در چند دهة آخر سدة نوزدهم مفهوم به چالش طلبیدن مخاطبان به عنوان مهم‌ترین عامل توصیف‌کنندة ادبیات، مورد قبول قرار گرفت» (هارلند[2]، 1388: 164). «بودلر»[3] به عنوان یکی از پیشگامان این مکتب «با سرایش گل‌های اهریمنی» (1857) کوشید با توسل به عرفان افلاطونی و عرفان مسیحیت، آواهای مرموزی که از معبد طبیعت به گوش می‌رسید، انعکاس دهد و وجود انسانی را به سرزمین علوی بالا ببرد تا بر فراز قله‌های روح با خدا دیدار کند (هنرمندی، 1350) و به آرامش روحی و روانی برسد. از نظر او موضوع هنر کاملاً ذهنی است. وی ضمن تأکید بر تخیل برای شعر وظیفة اخلاقی یا اجتماعی قائل نبود. افزون بر این، شیوة سمبولیسم بر چند اصل کلی تأکید دارد «توجه به موسیقی کلام، کاربرد نماد و تمثیل، غلبة هیجان و احساسات و انکار واقعیت» (داد، 1395).

                سمبولیسم میراث‌دار رمانتیسم بود و بر اصالت احساس تأکید داشت. «ولی شاعر سمبولیست، گذشته از احساسات، زبان خود را هم خصوصی و یکتا کرد» (پرهام، 1394). آنان برای گریز از صراحت و زبان مرسوم، ناگزیر به سمبل متوسل شدند؛ زیرا گسترة نماد، جهان درک‌نشدنی و رازآمیز است. نماد، نشانة نهاده در ادبیات «به کلمه یا عبارتی اطلاق می‌شود که بر یک شئ یا واقعه دلالت داشته باشد و آن هم به نوبة خود دال بر چیزی باشد، یا فراتر از خود دارای مرجع‌های مختلف باشد» (آبرامز[4]، 1387).

                سمبولیسم در شعر فارسی و دیگر کشورهای همسایه (همچون ادبیات عرب) زاییدة شرایط اجتماعی و سیاسی بود و به دلیل گرایش‌های جامعه‌گرایانة بسیار، رنگ رمانتیک داشت. علاوه بر این، «مدلول و معنای نمادهای شاعران سمبولیسم اروپایی، چنان در پرده بود که از ساده‌لوحی سمبولیست‌های اجتماعی ایران جدایش می‌کرد» (تسلیمی، 1387).

                در شعر معاصر، نیما یوشیج نخستین کسی  است که  متأثر از مکتب ادبی سمبولیسم، دست به آفرینش ادبی زد. نمادگرایی در ادبیات معاصر ایران با انتشار ققنوس (1316) آغاز شد، این شعر از نظر بیان با سمبولیسم فرانسوی قرابت دارد، اما در عرصة نگرش با سمبولیسم غربی متفاوت است. این تمایز در گرایش شدید به وقایع اجتماعی و نیز تعهد و التزام اجتماعی و سیاسی بوده‌است. «سمبولیسم چون رمانتیسم در ایران محتواگراست» (تسلیمی، 1387). پس از شهریور 1320 سمبولیسم اجتماعی نیما پیروانی یافت. از سال 1332 با تغییرات سیاسی- اجتماعی، رفته رفته نوای سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر بیشتر به گوش رسید و از سال 1340 عوامل فرهنگی (ترجمه و نشر اشعار خارجی) این تحول را تسریع کرد به گونه‌ای که «الوار[5] و آراگون[6] از شاعران مقاومت فرانسه بر شخص شاملو تأثیر گذاشته‌اند... از شعرای فرانسه سن ژون پرس[7] بر شعر این دوره اثر گذاشته بر سپهری» (شفیعی‌کدکنی، 1359).

  1. یافته‌ها

کارکرد نمادین رنگ‌ها، عناصر طبیعت و اسطوره‌ها زیربخش‌های پژوهش حاضر است که در ادامه  بررسی می‌شوند:

3-1. رنگ‌ها

رنگ‌ها همواره نقش برجسته‌ای در آفرینش‌های هنری داشته‌اند. هر پدیده‌ای در جهان متشکل از فرم (Form) و رنگ (Color)  است. در شعر نیز عنصر رنگ با جلوة دیداری خود در پیوند با نماد و در راستای تأکید آن و گاه آشنایی‌زدایی به کار آمده‌است. از آنجا که رنگ‌ها در پیوند با عوامل اجتماعی، فرهنگی و بومی قرار داشته و حامل رمز و رازی هستند، می‌توانند هنرمند را در القای مفاهیم  مورد نظر یاری کنند. از این رهگذر صفارزاده نیز با عنصر رنگ، تصویرسازی خود را مؤکد ساخته‌است.

3-1-1. رنگ سرخ

رنگ سرخ (قرمز) در سروده‌های صفارزاده، بیشترین بسامد را (23بار) دارد. «رنگ قرمز، نشانگر به‌کار بردن انرژی فراوان است، بیانگر نیروی حیاتی، فعالیت عصبی و غددی بوده و از این رو، معنای آرزو و تمام شکل‌های میل و اشتیاق را دارد. قرمز؛ یعنی لزوم به دست آوردن نتایج مورد نظر و کسب کامیابی. نشانگر آرزوی شدید برای تمامی چیزهایی است که شدت زندگی و کمال تجربه را در پوشش خود دارند. قرمز؛ یعنی محرک، اراده برای پیروزی و تمام شکل‌های شور زندگی و قدرت -از تمایلات جنسی گرفته تا تحول انقلابی-انگیزه‌ای است برای فعالیت شدید، ورزش، پیکار، رقابت» (لوشر[8]، 138887).  ایتن[9] نیز رنگ قرمز را «نماد حیات و زندگی و عامل مؤثری در سازندگی و تشدید رویش گیاهان و بیان­کنندة هیجان و شورش دانسته‌است» (ایتن، 1367).  

                انتخاب این رنگ  در شعر صفارزاده با روحیة انقلابی وی ارتباط دارد. وی هنگامی که مخاطبش را به خیزش و انقلاب  و یا ایستادگی در برابر ظلم و ستم و هجوم دشمن خارجی دعوت می‌کند از این رنگ استفاده می‌کند. در شعر «از معبر سکوت و شکنجه» از دفتر «دیدار صبح» ضمن اشاره به مظلومیت ایران، فلسطین، مبارزان ایرلندی و مبارزات آزادی‌خواهانة آن‌ها، نوید فتح و ظفر سر می‌دهد و ادامة قیام و انقلاب را خواستار می‌شود:

راه شما و ما خلق فلسطین

راه تمام خلق‌های تحت ستم

از معبر شکنجة سلطه

به هم پیوسته است

ما راه را دنبال می‌کنیم

دنبال این همه تابوت سرخ

بر شانه‌های روشن حق

ما راه را دنبال می‌کنیم

و فتح با ما خواهد بود

(صفارزاده، 1384)

    در شعر«دعوت» از مجموعه اشعار «بیعت با بیداری» (1357) رنگ سرخ، تداعی‌کنندة «شهادت» است:

در فصل سرخ بهار آمدیم

 فصل دمیدن همراهان

از خون

 فصل تپیدن هم‌خونان

برخاک

(صفارزاده، 1358)

                در مثال زیر از شعر «از غار تا مدینة انسان» از مجموعه اشعار «دیدار صبح»، نشان شهادت‌طلبی است؛ زیرا رنگ سرخ در فرهنگ ایرانی و اسلامی همواره نماد شهادت و ایثار است:

در جبهه

عشق و شوق گذر می‌کرد

در پشت جبهه

دعا

امید

در دور دست جبهه

تفرقه و نومیدی

موج کبود توطئه می‌آمد

و سال را به سرخی خون می‌برد

(همان)

                رنگ قرمز در ادبیات سنتی ایران «دلالت بر شادی و طرب دارد؛ از این رو، رنگ عید محسوب می‌شود» (شمیسا، 1387). در شعر «سفر عاشقانه» نیز همین رویکرد مشاهده می‌شود. همنشینی واژة قرمز در کنار واژگانی همچون«سرخاب»، «عشق» و «نوروز» کارکرد معنایی این واژه را دو چندان کرده است:

نوروز کفش نویی باید داشت

نوروز برف غریبی می‌بارید

در هفت سین باستانی

سرخاب را دیدم که هلهله می‌کرد

و سین قرمز ساکت بود

ای بانوان شهر

گلویتان هرگز از عشق بارور نشده‌است

 (صفارزاده، 1387)

3-1-2. رنگ سیاه

رنگ سیاه  نیز با 23 بار کاربرد، بسامد قابل توجهی در شعر صفارزاده دارد. رنگ سیاه در فرهنگ ایرانی، مفهوم مثبتی ندارد. این رنگ را «نماد شب، ظلمت، غم، وحشت، اضطراب و رنگ اندوه و مرگ می‌دانند. این رنگ را نماد شیطان و اهریمنان دانسته و رنگی برای پوشیدگی ­و جنایت و دزدی معرفی­کرده‌اند» (نیکوبخت و سیدعلی قاسم‌زاده، 1384). از نظر روانشناسی، رنگ سیاه «نمایانگر مرز مطلقی است که در فراسوی آن، زندگی متوقف می‌شود؛ از این رو، بیانگر فکر پوچی و نابودی است. سیاه نفی‌کنندة خود، نشانگر ترک علاقه، تسلیم یا انصراف نهایی بوده‌است» (لوشر، 1388).

                از آنچه ذکر شد، می‌توان نتیجه گرفت که تمایل به رنگ سیاه، نشانة نفی وضعیت موجود و یا وحشت و اضطراب از آن است. کاربرد این واژه، استقرار ظلم و بیداد را مؤکد کرده، عمق تاریکی را در جامعة بحران‌زده وصف می‌کند. چنانکه در  شعر «این هیکل سیاه»  این رویکرد وجود دارد:

این هیکل سیاه ستم

 مجموعه‌ای‌ست

از همه اندام‌های نامردی

اندام‌های سر زده از

ریشه‌های جهل

این هیکل تناور ظلمانی

خصمانه می‌نشیند...

(صفارزاده، 1384)

                در شعر «سفر بیداران» از مجموعه اشعار «بیعت با بیداری»، رنگ سیاه کلاغ، نمادی از پلیدی طینت یاوران بیداد است، همنشینی رنگ سیاه در کنار اسطورة قابیل که نماد ظالمان و ستم‌کاران است، کارکرد منفی این رنگ را دوچندان کرده ‌است:

قبر تمام مظلومان را کندند

کلاغ قبرکن اول بود

کلاغ‌های سیاه

کلاغ‌های قبرکن زشت

سپاه قابیل‌اند

(صفارزاده، 1358)

                در شعر «پیشواز»  استخدام این رنگ در راستای توصیف دشمن است:

در  جبهه دست غیبی امداد

ابر سیاه را

از مسیر هواپیما بر می‌دارد

باران به تشنگی تاول‌ها می‌باراند

و او کز نسل غنچگان

این همه یل و رستم

رویانده

خود می‌برد

می‌آورد و نگه می‌دارد ...

(صفارزاده، 1384)

                از آنچه ذکر شد می‌توان دریافت که صفارزاده با بهره‌گیری از این رنگ در راستای سمبولیسم اجتماعی می‌خواهد، زوایای تیره و تار جامعة زمان خویش را به تصویر بکشد.

                افزون بر این در پاره‌ای از موارد، رنگ سیاه نشانی برای بیان اندوه و سوگواری است. رنگ سیاه در فرهنگ ایرانی  نمادی از غم و اندوه و سوگ و ماتم است، چنانکه در شعر «بانوی ما» سوگواری حضرت زینب (س) را بر شهدای کربلا یادآور می‌شود:

بانو نشسته بود

بر تپه‌ای بلند

خورشید

رنگ غریبی داشت

تنها سیاه‌پوش

بانو نشسته بود ...

از شام تلخ غریبان

تا اربعین

مسافت اشک‌آلودی است

اشک صفوف شیعة شیدا

همراه اشک زینب کبری ...

(صفارزاده، 1384)

 

 

3-1-3. رنگ سفید

صفارزاده اوضاع اجتماع را غم‌بار  و بحرانی می‌یابد؛ اما همچنان چشم‌انتظار فردایی روشن است و این امیدواری را از بسامد رنگ سفید در شعر او که 19 بار است، می‌توان مشاهده کرد «بارزترین معانی نمادین رنگ سفید، پاکدامنی، عصمت و بی‌گناهی، خلوص، شادی و پیروزی است» (کوپر[10]، 1379). در شعر «سپیدی صدای سیاه» که به توصیف بلال حبشی پرداخته، رنگ سپید، نشان پاکی و خلوص است:

در مراسم یک‌رنگی‌ها

کلام ناب اذان را

همراه با خزانة بیت‌المال

به آن سیاه

که پرونده‌اش سپید بود، سپردند

که برترین انسان

انسان رهرو تقواست

(صفارزاده، 1384)

                در شعر«پیشواز» رنگ سپید، نماد روشنی و پاکی است:

که چون شکسته شود

هر ذره‌اش

دوباره‌ آینه‌ای خواهد شد

سپید و روشن و کامل

هر ذره‌اش بطالت ناحق را

افشانه­گرانه

ابراز می‌کند

(صفارزاده، 1384)

 

3-1-4. رنگ سبز

این رنگ، همواره با توصیف طبیعت و جلوه‌ای از بهار همراه است. این امر «نشان از باور ایرانیان است، چراکه در فرهنگ ایرانی، رنگ سبز، رنگ شگون و خوشبختی است، سرسبز بودن کنایه از زندگی و شادابی است. همچنین رنگ سبز، نشانة طراوت، تحرک و انرژی، آرامش و روشنی، رضایت، امیدواری بهار، دانش، خوشحالی و لذت است» (واردی و مختارنامه، 1386).

                در شعر «دو بال شناور»  سبز، نماد زندگی، حیات و حرکت است:

آن سبز سایه‌دار

آن سبز خاموش و خاکستری

این سبزِ سبز

انواع سبز آمده در پیکر شما

رنگ شما نگاه مرا زنده می‌کند

همچون که آن شجر پاک و پاکساز

مشام جانم را

                                                                                        (صفارزاده، 55)

                چنانکه مشاهده شد در این بخش، کارکرد نمادین رنگ‌ها در خدمت بیان مسائل اجتماعی و سیاسی ایران است و «بر خلاف استعاره انسان را به شناسایی یک معنی مخفی دعوت می‌کند» (سیدحسینی، 1385). به هر حال خاستگاه روانی و نمادین رنگ از ویژگی‌های سمبولیسم اجتماعی در شعر اوست و کارکردهای رنگ با معنای روانشناسی آن همخوانی داشته‌اند؛ یعنی «از سویی فرهنگ و تاریخ بومی هنرمند و از سوی دیگر حالات شخصی او دخالت دارد» (ثروت،1390).

3-2. طبیعت

پدیده‌های طبیعی با فاصله گرفتن از مصداق حقیقی خود در گسترة ادبی به ابزاری برای القای مفاهیم ذهنی تبدیل می‌شوند «طبیعت بهترین دست‌مایه و غنی‌ترین منبع را برای نمادپردازی در اختیار شاعران و نویسندگان نهاده و هر زمان عناصر تازه‌ای از گنجینه‌اش به هنرمندان هدیه می‌کند» (فتوحی، 1389).

3-2-1. باغ

باغ در شعر صفارزاده در تقارن با مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه در معنای یکسانی به‌کار گرفته شده‌ است. باغ در شعر او  همانند دیگر شاعران معاصر «نماد جامعه‌ای غارت شده و گرفتار استبداد ظلم و ستم است که یأس و ناامیدی بر آن چیره شده‌است» (پورنامداریان و همکاران، 1391).این نماد به علت تکرار و تداول در شعر تازگی خود را از دست داده به نمادی مرسوم تبدیل شده ‌است.  شعر «سفر بیداران» از مجموعه اشعار «بیعت با بیداری» (1357) باغ، درخت، گل و شکوفه کارکردی نمادین دارند، باغ نماد سرزمین ایران است، گل‌ها، درختان و شکوفه‌ها مردمان انقلابی هستند که برای نجات باغ، جان خویش را فدا می‌کنند:

درخت‌های باغ دوباره چوب شدند

تابوت شدند

تابوت‌ها گل داده‌اند

شکوفه داده‌اند

گل‌های بی‌کفن و غسل

(صفارزاده، 1358)

                صفارزاده در ادامة شعر، شکوفه‌های این باغ را به قیام دعوت می‌کند و معتقد است؛ مرگی که در راستای نیل به صلح و عدالت صورت گیرد، ارزشمند است؛ از این‌رو، همواره بر آنان درود می‌فرستد:

درود خدا بر شما

شما شکوفه‌های فقیر

شما که یقین دارید

در مرگ اول

زجر و عذابتان پایان می‌گیرد

من شاهدم

من شاهدم

(صفارزاده، 1358)

                در شعر «معنای روز» از مجموعه اشعار «دیدار صبح» (1362) که در سال‌های دفاع مقدس سروده شده ‌است با کاربرد «پنجره» و «روزنه» به مثابة نمادی از مضایق از مخاطبان می‌خواهد که در روزهای تلخ هجوم دشمن، سختی‌ها را با بردباری تحمل کنند تا به هدف متعالی خود نایل شوند:

از پنجره به باغ بلندان

از پنجره به باغ بلندی

پرواز کن

جسم تو در نهایت این نهر عافیت

کم‌رنگ می‌شود

بر بال‌های ثابتِ انا انزلنا

از هر چه پنجره

از هر چه روزنه

از هر چه تنگنا

خواهی گذشت

(صفارزاده، 1384)

                در شعر «از معبر سکوت و شکنجه» از دفتر «دیدار صبح» که در رثای «بابی ساندز[11]»،  مبارز ایرلندی، سروده‌‌ شده‌ نیز باغ، سمبل سرزمین ایران و ایرلند است که گرفتار چنگال استکبار و استعمار جهانی است. در این شعر با زبانی رمزآلود، چگونگی چپاول کشورهای استعمارزده به تصویر درآمده‌ است:

در باغهایمان

جان جوانه‌ها را

از اشتیاق رویش خالی کردند

و ما با دستمزد خویش

کالافروش دکة بیگانگان شدیم

و خادمین جشن‌های رسمی گانگسترها

و خانه‌مان

انبار اسلحة دشمن بود

ما خواب بودیم

ما بیش از آن در خواب بودیم

که همهمة پای دزدان

 دزدان داخلی و خارجی بیدارمان کند

(صفارزاده، 1384)

3-2-2. باد

باد از دیگر سمبل‌های قرادادی و مرسوم در شعر  صفارزاده است. در متون باستانی، باورها و اعتقادات متفاوتی نسبت به باد وجود دارد. در برخی آیین‌ها از باد ستایش می‌شود. به عنوان مثال «در آیین مهری و متون مزدیسنی به ایزد باد و مینوی باد اشاره می‌شود» (ورمازرن، 1372) و «ستایش باد به عنوان آفریدة مزدا خاطر نشان شده‌ است» (پورداوود، 1356). در بندهشن نیز دید مثبتی نسبت به باد ارائه شده‌ است؛ چراکه «در آن، جان  با باد پیوسته است» (بهار، 1369)، اما گاه بار معنایی مثبتی از آن استنباط نمی‌شود. «در متون اساطیری از  باد به عنوان یاریگر دیوان یاد شده‌است» (بهار، 1375).

                باد در شعر معاصر «به دلیل منش اجتماعی، کنش‌های سیاسی و نگرش خاص شاعران این دوره، کارکردی جدید می یابد. باد در شعر معاصر سمبل ویرانگری، خرابی، هرج و مرج و در نهایت دگرگونی است» (پورنامداریان و خسروی شکیب، 1387).

                در سروده‌های صفارزاده نیز رویکردهای متفاوتی نسبت به باد وجود دارد؛ چنانکه در قالب نسیم، باد، تندباد، گردباد و طوفان تصاویر گوناگونی از آن ارائه می‌شود که ترکیبی از اندیشه‌ها و باورهای باستانی و جریان سمبولیسم اجتماعی است. باد گاهی عامل نیستی و زوال است. در شعر «سفر سلمان» از مجموعه اشعار «سفر پنجم» باد، مرگ، نیستی و تباهی را تداعی می‌کند و در پی آن است تا  باغ را که شاخه‌های نورسش به سوی نور و روشنی دست فراز کرده‌اند، نابود کند:

و سرزمین

درخت خستة پاییز بود، در گذرگه باد

در مرگ برگ

شاخه نشسته

در مرگ شاخه

ریشه

دهبان پارسی

بیدار بود

بیدار و بیم‌دار

شاید که باد مهلک

با بلا

در قصد سلسلة بیداد ...

(صفارزاده، 1356)

                افزون بر این، گاهی باد، رمز انقلاب، سمبل آزادی‌خواهان و حرکت‌های توفندة آزادی‌خواهی است؛ در «سفر عاشقانه» از مجموعه اشعار «سفر پنجم»، نماد حرکت‌های آزادی‌خواهانه علیه استبداد پهلوی است و مخاطب را به قیام تحریض کرده، غفلت و بی‌خبری را جایز نمی‌داند:

وقتی که باد نمی‌آید

پاروی بیشتری باید زد

بر آشناب‌

برازنده نیست

جان کندن در آب

(صفارزاده، 1356)

3-2-3. شب

«شب» با کارکردی سمبولیک در صدر نمادهای صفارزاده قرار دارد. «شب نمادی برای خواب و مرگ، رؤیاها و نگرانی‌ها و فریب است» (شوالیه و آلن گربران[12]، 1385). در ادبیات سنتی، شب زمانی برای راز و نیاز عارفانه و عاشقانه بوده‌است، اما در شعر معاصر، سمبلی برای بیان خفقان، ظلم، نابرابری و ناآگاهی است. به ویژه آنکه ترکیب  واژة شب با صفت‌هایی همچون تاریک، سیاه، تار و... معنای نمادین آن را شدت می‌بخشد. در شعر «ستارگان» از مجموعه اشعار «مردان منحنی» (1353) «شب» فضای خفقان­‌آور اجتماع را تداعی می‌کند:

ما آن ستارگان بلندیم

همراه با رسیدن شب می‌رسیم

شب را شکسته‌ایم

از دور دست

ما آن ستارگان کوچک و خردیم

اما ستارگان خرد

در چشم شب‌شناسان

همواره در زمان

شب را شکسته‌اند

(صفارزاده، 1366)

                صفارزاده در برابر وضعیت زمان خود تسلیم نشده ‌است و بارقه‌های نجات و رهایی را بی‌ثمر نمی‌داند، بنابراین، به تغییر اوضاع باور دارد و درخشش نور در تاریکی را نیز در راستای از بین رفتن ظلمت شب می‌داند. در این رویکرد یکی از برجسته‌ترین مبانی مکتب سمبولیسم نمود پیدا کرده ‌‌است. در سرودة «سفر عاشقانه» تاریخ پردرد ایران را با شب پیوند می‌دهد:

مغول شمایل شب را داشت

شب رنگ سوگواران است

مکتوب سوگوار

تاریخ نسل خام پلوخواری است

که آمدن و رفتنش

مثل خندة دیوانگان

بدون سبب و بیهوده‌است

و زندگانی‌اش

خزه را می‌ماند در آب

پر از تحرک ظاهر و رکود باطن

(صفارزاده، 1356)

3-2-4. آب

آب و تجلی‌های گوناگون آن (باران، دریا و رودخانه) از دیگر نمادهای مرسوم  در شعر صفارزاده است. «رابطة میان عامل دلالت‌گر و مدلول، رابطه‌ای طبیعی نیست، بلکه کاملاً به سنت اجتماعی بستگی دارد» (آبرامز[13]، 1387). به عنوان مثال، در شعر «سفر سلمان» از مجموعه اشعار «سفر پنجم»، «باران» و «رود» نماد پاکی، آرامش و آزادی است که سیاهی ظلم و خفقان را از بین می‌برد.

یاران

صدای نبض نبی می‌آمد

صدای شرقی باران

صدای شورش رود

دستش از شاخ نخل جدا می‌شد

دستش به سوی ریشه رها می‌شد

(صفارزاده، 1356)

                این نمادپردازی با  باورهای اساطیری نسبت به آب تناسب دارد؛ زیرا باور داشتن به پاکی آب، ریشه در اندیشه‌های کهن دارد: «ناپاکی و هر چه از تن زنده جدا شود را به آب برند» (مزداپور، 1369). همچنین در دین اسلام، پاکی و طهارت در آیین وضو و غسل با آب پیوند دارد، نگاه شود به شعر «معنای روز» از مجموعه اشعار «دیدار صبح»:

آب پاک‌کننده‌ است

که تا سحر

گرد و خاطر غبار شب زنده‌دار را

از این جهان کهنه و آلوده

در نهر بی‌نهایت خود می‌شوید

(صفارزاده، 1384)

                صفارزاده با استفاده از عناصر طبیعت و نمایش ادراکات جدید از آن‌ها،  می‌کوشد تا جامعة ایستا و استبدادزدة خود را نمایش دهد و مخاطب­ را به حرکت، تلاش و جنبش وادار کند. از این‌رو، رودخانه، رود و جویبار  به عنوان عناصر طبیعت، در شعر او نمادی از شور و هیجان انقلابی و اعتراض و طغیان علیه حکومت استبدادی است. در شعر «تک‌درخت» از مجموعه اشعار «رهگذر مهتاب» (1341) فضای رخوت‌انگیز استبداد و سرکوب جنبش‌های آزادی‌خواهی به واسطة عناصری همچون: «هامون»، «دشت»، «چشمه‌سار» و «جویبار» ترسیم شده‌ است:

در این هامون پهناور

در این دشت ملال‌آور

مرا یاران هم‌پا نیست

مرا یاران هم‌گو نیست، نوای مهربار جویباران

بانگ نوش چشمه‌ساران

در فضایی دور می‌میرد

(صفارزاده، 1387)

                مخاطب در این شعر، برخلاف دیگر سروده‌های صفارزاده،  شاهد جهت­گیری منفعلانة وی در برابر ظلم و ستم است و بارقه‌های نجات و رهایی را بی‌ثمر می‌داند و چندان اعتقادی به تغییر اوضاع ندارد. این رویکرد می‌تواند با روحیة بدبینی سمبولیست‌ها پیوند داشته ‌باشد «برای چنین شاعرانی هیچ چیزی مناسب‌تر از دکور مه‌آلود و مبهمی که تمام خطوط تند و قاطع زندگی در آن محو شود، نبود و هیچ محیطی بهتر از نیمة تاریکی وجود نداشت» (ثروت، 1390). نمادگرایی اجتماعی در شعر معاصر نیز با یأس و بدبینی همراه است.

3-3. اسطوره

اسطوره بیان نمادین و سمبولیک آرزوها، آرمان‌ها و نیازهای آدمی در اعصار باستان است. «اساطیر ته ماندۀ تغییر شکل یافتة تخیلات و امیال اقوام و ملل ... و رویاهای متمادی بشریت در دوران جوانی‌اند» (باستید[14]، 1370). رویدادهای سیاسی و اجتماعی و نتایج آن‌ها در عرصة عین و ذهن، اسطوره‌ها را به ساحت رخدادهای معاصر ‌کشاند. «هر قومی برای بیان ایده‌ها و نگرش‌های اساطیری خویش نمادهای ویژة خود را دارد. این نمادها برخاسته از تجربه‌های آیینی، تاریخی و سنتی آن قوم است و نزد همة افراد آن قوم مفهوم مشترکی دارد» (فتوحی، 1389). بر همین اساس، اسطوره‌ها همواره الهام‌بخش صفارزاده در سرایش اشعارش بوده ‌است. اسطوره‌های در شعر او به دو بخش اسطوره‌های ملی و دینی تقسیم می‌شوند.

3-3-1. اسطوره‌های ملی

نام قهرمانان، دانشمندان، پادشاهان، مکان‌ها و زمان‌های اساطیری اقوام نیز در متون ادبی به شکل نمادین ظاهر می‌شوند. اسطوره‌های ملی همچون: کاوة آهنگر، رستم، سیاوش، فریدون و کیخسرو  پیام‌های خاصی­ را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند. به عنوان مثال، در سرودة «ماشین آبی» از نماد «کاوه» استفاده کرده ‌است. کاوه در ادب فارسی، همواره نماد قیام علیه ظلم و ستم و پرچم‌دار آزادی‌خواهی بوده‌است، اما در این شعر، انفعال و ناامیدی شاعر از وضعیت موجود، باعث می‌شود که نمادینگی این اسطوره با طنز تلخی بیان شود:

ما سال‌هاست

منتظر مقصد هستیم

ما در تقاطع تاریخی خیابان‌ها

در امتداد کوروش

و در نهایت تخت جمشید

در این صف بلند زمان

کاوه‌های پیر

با ما

کنار ما

خمیازه می‌کشند

(صفارزاده، 1356)

                شاعر که دل بر ظهور قهرمان و بشارت نجات بسته بود، ناامیدی خود را با کنایه‌ای نیش‌دار بیان می‌کند. کاوه‌ها، پیر و سترون شده‌اند و امیدی به دلاوری و عصیان آن‌ها نیست «وﻗتی بیم ﻧﺎﺑﻮدی ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻠﺘﻲ ﻣﻲرود، ﺑﻬﺮهﮔﻴﺮی از اﺳﻄﻮرهﻫﺎ، ﺳـﺪی در ﺑﺮاﺑـﺮ ﺳـﻴﻞ ﺧﻄﺮ اﺳﺖ» (قربانی، 1392). کاربرد ترکیب «کاوه‌های پیر» از آن روست که ستیز با بیداد و شکوه پیروزی و فتح را برای قومی که دلاوری را فراموش کرده‌اند، یادآور شود و آنان را به بیداری و قیام فراخواند.

                در شعر «از نام‌های دیگر سودابه» از مجموعه اشعار «مردان منحنی» دوباره این رویکرد تکرار شده ‌است. در ادب فارسی، فریدون نیز که همچون کاوه، نماد عدالت‌گستری و آزادی‌خواهی بوده، اینک ناتوان و فرسوده شده  و یارای مقابله با ضحاک را که سمبل اسارت و بیداد است، ندارد:

همیشه تنها بودی

برگشت تو

به سوی آن سرآمد تنهایان بود

و ما همه تنهایانیم

ضحاک مانده است

عمر فریدون گذشته است

(صفارزاده، 1366)

                در ادب فارسی سیاوش نماد پاکی و مظلومیت است. وی­ نخستین شهید اسطوره‌های ملی ایران زمین است.  نام او در کنار افرادی از جمله افراسیاب، کاووس و سودابه که به ترتیب نماد دشمن متجاوز، سبک‌سری و هوس‌رانی و ناپاکی و فریبکاری هستند، جلوه کرده‌است تا صف‌آرایی بیداد، جهل و هوس‌رانی را در برابر آزادگان بنمایاند:

این رد پای سیاووش است

بر برگ‌های سپیدار باغ

در باغ کاغذی تاریخ

اسفند دود کن

کان نکبت هزار ساله

چندین هزار ساله ما را گرفته ...تو دوستدار سیاوش

تو دوستدار فضیلت بودی

چون نیک بنگری

افراسیاب و کاووس

آن یک اسیر وسوسه فتح

آن یک اسیر و سوسه سودابه

در سرنوشت سیاوش هر دو یکی شده بود

(صفارزاده، 1366)

3-3-2. اسطوره‌های دینی

بسامد اسطوره‌های دینی از اسطوره‌های ملی بیشتر است. این رویکرد به خاطر گرایش شدید وی به آموزه‌های دینی و اعتقادی آیین اسلام است. او از جمله شاعران پیشگام نیمایی است که آموزه‌های دینی را وارد شعر کرده‌ است؛ بنابراین، توجه بسیار او به نمادهای دینی و مذهبی طبیعی می‌نماید. علاوه بر این، الگوگیری از بزرگان و شبیه‌سازی کنش و منش ایشان، همواره یکی از راه‌های هویت‌یابی است؛ زیرا انسان همواره به دنبال کمال و تعالی است و  این الگوها در پهنة دین دست‌یافتنی است. افزون براین، در فرهنگ اسلامی به ویژه تشیع، ائمة معصومین، نماد مقاومت و پایداری در برابر ظلم و ستم بوده‌اند؛ پایمردی پیامبر (ص)، شجاعت و عدل امام علی (ع)، صبوری و پایداری حضرت فاطمة زهرا (س) و عاشورای حسینی موضوعاتی هستند که هم دست‌مایة شاعران در سرایش مدایح و مراثی بوده و هم فراخوانی نیرومند به جهاد سیاسی و اجتماعی است. امام علی (ع) یکی از اسطوره‌های دینی است که در شعر صفارزاده بارها از او نام برده شده‌است، حضرت علی (ع) گاه سمبل شجاعت است و گاه نشان عدالت و گاهی نیز نماد خردمندی و دانش. به عنوان مثال، در شعر«انتظار»، امام علی (ع) نماد ظلم‌ستیزی و عدالت‌گستری معرفی شده ‌است:

تو مثل ماه

ستاره

خورشید

همیشه هستی

و می‌درخشی از بدر

و می‌رسی از کعبه

و کوفه همین تهران است

که بار اول می‌آیی

و ذورالفقار را باز می‌کنی

و ظلم را می‌بندی

همیشه منتظرت هستم

ای عدل وعده داده شده                                                                   (صفارزاده، 11387)

                شخصیت برجستة امام حسین (ع) الهام ‌بخش اکثر شاعران مقاومت در سراسر جهان اسلام است. ایشان نماد مقاومت و پایداری در مقابل ظلم و کفر و شرک و باطل است:

در این مساحت تاریخی‌

ما در محاربه هستیم

با هرکسی که با حسین به جنگ است

و در صلحیم

با هر کسی که با حسین به صلح است

و خاندان زیاد

عجیب زیادند

و کوفیان می‌گویند

باید در اختیار ابرقدرت‌ها باشیم

                                                                                                         (صفارزاده، 1384)

                همچنین در شعر زیر، حضرت ابراهیم (ع) نمادی از ایمان و توکل و مبارزه با بت‌پرستی است:

صدای حرکت توده از بدر است

صدای بت‌شکن ابراهیم

و رنج ابراهیم

از بت نیست

از بت‌پرستان است

که سلسله‌شان همواره هست

ادامه دارد

(صفارزاده، 1387)

                ذکر این نکته ضروری است که نقش دین و مذهب در نمادپردازی از ابداعات صفارزاده و یا دیگر شاعران ایرانی نبوده است؛ چراکه «در دورة مدرن به خصوص پس از جنگ جهانی اول، بسیاری از نویسندگان بزرگ از نمادهایی استفاده کردند که از طرفی  برگرفته از سنت‌های مذهبی و و رازورزانه و از طرف دیگر حاصل ابتکارات آنان بوده‌است» (آبرامز، 1387). در ارتباط با به‌کارگیری نمادهای دینی و مذهبی در شعر طاهره صفارزاده باید گفت که عمدتاً برگرفته از سنت‌های مذهبی است و چندان ابتکاری در آن دیده نمی‌شود.

بحث و نتیجه‌گیری

سمبولیسم مکتبی ادبی است که در قرن نوزدهم با گرایش به اصالت احساس، رویگردانی از بدیهیات و توسل به نماد، در راستای بیان ابهام‌آلود و خصوصی‌سازی ادراکات متجلی شد. در ادب معاصر، نیما یوشیج، سمبولیسم اجتماعی را بنیان نهاد که در آن استخدام نماد، خلاف شیوة اروپایی، اغلب در راستای بیان مسائل سیاسی- اجتماعی زمانه بوده ‌است. این جریان شعری به ویژه در دهة 30 و 40 که ایران دورانی پر تنش را می‌گذارند، مورد توجه شاعران قرار گرفته و به اوج خود رسید. بر این اساس، سمبولیسم اجتماعی ایران در زمرة شعر متعهد و ملتزم قرار گرفت. صفارزاده نیز با پیوستن به این جریان شعری از نمادها در جهت مبارزه با ظلم و ستم بهره گرفته‌ است، اما نمادهایی که در شعر او به کار رفته از نوع قراردادی و مرسوم است و ابداعی در آن مشاهده نمی‌شود.

                استفاده از نمادها در شعر طاهره صفارزاده به دو صورت فعال و یا منفعل نمود پیدا می‌کند؛ رویکرد غالب شاعر در استفاده از این سمبل‌ها، امید به رهایی و رستگاری است. وی بارقه‌های امیدی که در پی تقویت روح قیام و خیزش در جامعه ایجاد شده ‌بود، بی‌ثمر نمی‌داند، اما گاه نیز به تأسی از فضای حاکم بر جامعه، به یأس و ناامیدی می‌گراید.

                رنگ‌ها با رمز و راز خود هم یکی از شاخصه­های سمبولیک شعر وی هستند. رنگ سرخ بالاترین بسامد را در شعر  صفارزاده دارد و این امر مؤید این نکته است که خیزش و قیام، مشخصة اصلی شعر او است. رنگ سیاه هم نشان اضطراب و وحشت صفارزاده از وضعیت موجوداست. امیدواری به آیندة روشن نیز از رهگذر رنگ سفید به مخاطب القا می‌شود، رنگ سبز نیز بیانگر، حیات و زندگی است.

                بهره‌گیری از عناصر طبیعت نیز از دیگر رویکردهای نمادین صفارزاده است. وی شب را نمادی از تیرگی حاکمیت استبداد می‌داند. باغ هم نماد سرزمین گرفتار این تیرگی است. افزون بر این، باد در شعر سمبولیک صفارزاده نمادی برای مبارزان آزادی‌خواه است که با وزش خویش در تلاشند وضعیت موجود را تغییر دهند. البته در پاره‎ای موارد این رویکرد تغییر می‌کند و باد رمز ظلم و ستم می‌شود. نمادهای اسطوره‌های ملی و دینی نیز در سروده‌های وی جایگاهی ممتاز دارد، اما رویکرد دینی و مذهبی شاعر، کاربرد اسطوره‌های دینی را نسبت به اسطوره‌های ملی برجسته‌تر می‌کند و حضور هر کدام از آن‌ها در اشعار صفارزاده معنای خاصی را تداعی می‌کنند؛ حضرت ابراهیم (ع) نماد بت‌شکنی، امام علی (ع) نماد دادگری و امام حسین (ع) نماد قیام و ظلم‌ستیزی است.

 

[1]. Chadwick, C.

[2]. Harland, R.

[3]. Baudelaire, C.

[4]. Abrams, M.

[5]. Alwar, P.

[6]. Aragon, L.

[7]. John Press, S.

[8]. Loosher, M.

[9]. Itten, J.

[10]  Kooper. j

[11]. Bobby Sands

[12] J. Cavalier, J and Gerbran, A.

[13]. Abrams, M.

[14]. Bastid, R.

آبرامز، ام. اچ، جفری گالت هرفم. (1387). فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی. ترجمة سعید سبزیان. تهران: نشر رهنما.
ایتن‌، یوهانس. (1378). عناصر رنگ ایتن. ترجمة بهروز ژاله دوست‌. تهران‌: عفاف‌.
باستید، روژه. (1370). دانش اساطیر . ترجمة جلال ستاری. چ 1، تهران: توس.
بهار، مهرداد. (1369). فرنبغ دادگی، بندهشن. چ 1. تهران: توس.
_________ . (1375). ادیان آسیایی. چ 1. تهران: نشر چشمه.
پرهام، سیروس. (1394). رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات. چ 8. تهران: آگاه.
پورنامداریان تقی و محمدخسروی شکیب. (1387). دگردیسی نمادها در شعر معاصر. پژوهش زبان و ادبیات فارسی، 11، 162- 147.
پورنامداریان تقی، ابوالقاسم رادفر و جلیل شاکری. (1391). بررسی و تأویل چند نماد در شعر معاصر. ادبیات پارسی معاصر، (2)1، 4825.
پورداوود، ابراهیم. (1356). یسنا. ج1. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
تسلیمی، علی. (1387). گزاره‌هایی در ادب معاصر ایران. (شعر). تهران: اختران.
ثروت، منصور. (1390). آشنایی با مکتب‌های ادبی. چ 3. تهران: انتشارات سخن.
چدویک، چارلز. (1378). سمبولیسم. ترجمة مهدی سحابی. چ 1. تهران: مرکز.
داد، سیم. (1395). فرهنگ اصطلاحات ادبی. چ 7. تهران: مروارید.
رحیمی، سید مهدی و ثریا محابد، زینب. (1394). تحلیلی بر فضاهای رمانتیستی در شعر طاهره صفارزاده. پژوهش‌نامة ادب غنایی، 24 (13)، 168-151.
زرین کوب، حمید،. (1358). چشم انداز شعر نو فارسی. ج 1. تهران: انتشارات توس.
سامخانیانی، علی‌اکبر و مدنی ایوری، سیده طیبه. (1395). ابعاد اسلام‌گرایی در شعر طاهره صفارزاده. ادبیات پایداری کرمان، 14 (8)، 79-89.
سید حسینی، رضا. (1385). مکتب های ادبی. ج 2. چ 10. تهران: نگاه.
شعاعی، یونس و مدرسی، فاطمه. (1390). تجلی مضامین اعتقادی در شعر طاهره صفارزاده. پژوهش‌نامة زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، 2پ 18 (5) ، 181.
شفیعی‌کدکنی، محمد رضا. (1359). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: انتشارات توس.
شمیسا، سیروس. (1387). فرهنگ اشارات. ج 2. چ 2. تهران: نشر میترا.
شوالیه، ژان و دیگران. (1385). فرهنگ نمادها. جلد چهارم. ترجمة سودابه فضایلی. چ سوم. تهران: انتشارات جیحون.
صفارزاده، طاهره. (1356). سفر پنجم. تهران: حکمت.
_____________. (1358). بیعت با بیداری. چ 1. تهران: رواق.
_____________. (1366). مردان منحنی. چ 1. شیراز: انتشارات نوید.
_____________. (1384). دیدار صبح. چ دوم. تهران: پارس کتاب.
_____________. (1387). طنین بیداری. (گزیدة اشعار). چ 1. تهران: نشر تکا.
عطار، فریدالدین. (۱۳۸۱). دیوان. تصحیح جهانگیر ثروت. تهران: نگاه.
فتوحی، محمود. (1389). بلاغت تصویر. تهران: سخن.
قربانی، محمد. (1393). ﻧﻤﺎدﻫﺎی اﺳﻄﻮره‌های ﻣﻠﻲ و دﻳﻨﻲ در ﺷﻌﺮ دﻓﺎع ﻣﻘﺪس. ﭘﮋوﻫﺶ زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ، 30 (4)، 23-1.
کوپر، جی‌سی. (1379). فرهنگ مصور نمادهای سنتی. ترجمة ملیحه کرباسیان. چ 1. تهران: فرشاد.
لوشر، مارکس. (1388). روانشناسی رنگ‌ها. ترجمة ویدا ابی‌زاده. تهران: نشر درسا.    
مدرسی، فاطمه و رستمی، فرشته. (1394). دگردیسی چهره های نمادین در اشعار صفارزاده.  فنون ادبی، 2 (7)، 30-15.
مزداپور، کتایون. (1369). شایست نشایست. تهران: موسسة مطالعات و تحقیقات علمی و فرهنگی.
نیکوبخت، ناصر، سیدعلی، قاسم زاده. (1384). زمینه‌های نمادین رنگ در شعر معاصر (با تکیه و تاکید بر اشعار نیما، سپهری و موسوی گرمارودی).  نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، 17 (2)، 240-210.
نیکوبخت، ناصر، سعید، بزرگ بیگدلی، حسینعلی، قبادی و صغری، سلمانی‌نژاد مهرآبادی. (1388). بررسی کهن الگوی آب و درخت در شعر طاهره صفارزاده. پژوهش‌های ادبی، 24 (6)، 167-145.
هارلند، ریچارد. (1388). درآمدی تاریخی بر نظریة ادبی. (از افلاتون تا بارت). گروه ترجمة شیراز زیر نظر شاپورجورکش. چ 3. تهران: چشمه.
هنرمندی، حسن. (1350). بنیاد شعر نو در فرانسه و پیوند آن با شعر فارسی. تهران: چاپ بازرگانی.
واردی، زرینتاج و مختارنامه، آزاده. (1386). بررسی رنگ در هفت پیکر نظامی.  فصلنامة ادبیات‌پژوهی، 2 (1)، 189-167.
ورمازرن، مارتن. (1372). آیین میترا. ترجمة نادر بزرگ‌زاده. تهران: نشر چشمه.