نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
This article examines the structure of commonly used and innovative meters in Persian poetry, both classical and contemporary. Moreover, it introduces a new classification for meters of all types. A study of meter variations and subcategories has also been conducted. Meters have traditionally been divided into two or three types. However, in the most recent division, they have been divided into five types: “Muttahid -al- arkan” (Unified feet), “Muttafuq -al- arkan” (Allied feet), “Mutanaveb -al- arkan” (Alternating feet), “Mutashabih -al- arkan” (Similar feet), “Mukhtalif -al- arkan” (Different feet). Nevertheless, there are new meters that do not fall into any of these categories. As an example, consider the meter "‒ / U ‒ ‒ ‖ ‒ / ‒ U ‒ / U ‒ ‒ / U ‒ ‒" in Simin Behbahani's poem. The article refers to these meters as "Mustazad al-Arkan", the sixth category of Persian poetry. A discussion of the techniques creative poets have used throughout history is presented in the first part of this article. As demonstrated in this study, new meters of the Persian poetic tradition are derived from the same well-known meters, using the following eight approaches: 1. Reduction 2. Increase 3. Repetition 4. Transition 5. Change 6. Integration 7. Innovation 8. Combination. In the second part, six Persian poetry meters were formulated (X, x, Y, y, Ẍ, Ȳ, Z, z, M) based on the results obtained in the first part, which focused on the accuracy of metrical structure.
کلیدواژهها [English]
در دستگاه زایای وزن شعر فارسی، رسیدن تعداد وزنهای عروضی از قریب 30 وزن در اشعار رودکی، مسعود سعد، خاقانی و... (ر.ک فرزاد 1349ب و وحیدیان کامیار، 1389) به 48 وزن در اشعار فارسی مولوی (جلالی، 1396)، 60 وزن در غزلهای حسین منزوی (فیروزیان، 1390) و 118 وزن در سرودههای سیمین بهبهانی (وحیدیان کامیار، 1389) و در مجموع به بیش از 300 وزن بالفعلِ شعری تا به امروز، ناشی از ساخته شدن وزنهایی تازه و نوپدید در طول تاریخ شعر فارسی است. به راستی این وزنهای تازه به چه شیوههایی ساخته شدهاند و شاعران مبتکر با چه روشهایی دست به خلق اوزان تازه
زدهاند؟ بحث از چگونگی ساخت اوزان تازه در تاریخ شعر پارسی، دو نتیجۀ مهم در پی دارد: 1- توصیف و طبقهبندیای از شیوههای ساخت وزنهای نوپدید به دست میدهد و 2- قوانین و قواعدی به دست میدهد تا پیشبینی شود که در دستگاه زایای وزن شعر فارسی، وزنهای بالقوه چگونه میتوانند پدید بیایند.
1. پرسشها و فرضیۀ پژوهش
- وزنهای تازه در طول تاریخ شعر فارسی چگونه ساخته شدهاند و از چه ساختارهای مشترکی پیروی میکنند؟
- آیا وزنهایی وجود دارد که ذیل طبقهبندیهای مرسوم قابل طبقهبندی نباشند؟
- آیا میتوان تمامی وزنهای شعر فارسی را با علائم X، Y و... توصیف و فرمولبندی کرد؟
فرضیۀ نگارنده این بوده است که اوزانی وجود دارند که ذیل تعاریف و توصیفات رایج از انواع وزن شعر نمیگنجند؛ با وجود این، اوزانِ شعری ازجمله وزنهای
تازهساخت در طول تاریخ شعر پارسی از قوانینی قاعدهمند پیروی میکنند بهگونهای که میتوان آنها را با استفاده از علائمی مانند X، Y و... توصیف و طبقهبندی کرد.
2. مبنای نظری و سخنی دربارۀ تعدّد امکانات رکنبندی و تعیین وزن
در پژوهش حاضر معیار توصیف اوزان، نه «بحور» و نه «دوایر عروضی» بلکه ساختار هجایی وزن و دقت در سرضربهای موسیقایی وزن به عنوان معیاری مهم در رجحان یک رکنبندی بر دیگر رکنبندیهای ممکن بوده است.
مسألۀ امکان رکنبندیهای مختلف، هم در عروض قدیم و هم در عروض جدید وجود داشته و دارد. نگارنده بر آن است که اگر شیوۀ رکنبندی بر پایۀ اصل قراردادن این نکته باشد که وزن تازه را بهگونهای رکنبندی کنیم که دارای بیشترین شباهت با وزنهای مشهور و شناختهشدۀ قبلی باشد، خواهیم دید که شیوۀ پدیدآمدن وزنهای تازهساخت را میتوان ذیل هشت شیوه، توصیف کرد. قاعدۀ مهمی که برای رجحان یک شیوه بر شیوۀ دیگر میتوان در نظر گرفت این است که اگر پدیدآمدن یک وزن تازه را بتوان به چند شیوه توضیح داد، رجحان با سادهترین روش توصیف است. پیشاپیش باید گفت ولو خواننده با شیوۀ نگارنده در رکنبندی برخی از اوزان تازه همداستان نباشد، این اوزان به هر شیوۀ متعارف دیگری که رکنبندی شوند از هشت شیوۀ یادشده در این پژوهش خارج نخواهد بود.
3. پیشینۀ پژوهش
بحث از ساخت اوزان تازه را در کهنترین کتابهای بازمانده دربارۀ عروض مانند «المعجم» شمس قیس میتوان دید (شمس قیس، 1388). در میان پژوهشهای عروضیِ امروز نیز با آنکه مسألۀ طبقهبندی اوزان یکی از دغدغههای عروضیانی همچون مسعود فرزاد، خانلری، وحیدیان کامیار، ابوالحسن نجفی و... بوده به تبیینِ چگونگی ساخت وزنهای تازه و طبقهبندی ساختارهای مختلفِ انواع وزنها به شکل مستقل پرداخته نشده است.
4. بحث و بررسی
4-1. تعداد وزنهای شعر فارسی
یکی از مهمترین ویژگیهای دستگاه وزن شعر فارسی، قدرت زایاییِ آن است. شمیسا تعداد اوزان بالفعل شعر فارسی را حدود 300 (شمیسا 1394) و نجفی این تعداد را مطمئناً افزون بر 400 دانسته است (نجفی، 1394ب). نجفی اوزان قاعدهمند شعر فارسی را تا 600 وزن نیز قابل گسترش میدانست (نجفی 1394 الف. در جای دیگر تا 800 وزن گفته است. همان). برای پاسخ به این پرسش که تعداد وزنهای شعر فارسی چگونه به بیش از 300 وزن بالفعلِ شعری تا به امروز رسیده است و این وزنهای تازه با چه قواعدی پدید آمدهاند، ابتدا باید نگاهی به «ارکان» و «انواع وزن» بیندازیم.
4-2. ارکان عروضی رایج در شعر فارسی
در عروض جدید فارسی رکنها براساس تعداد هجاهای آنها طبقهبندی میشوند[1].
یکهجایی |
دو هجایی |
سه هجایی |
چهار هجایی |
پنج هجایی |
فَعْ ‒ |
فَعلُن ‒ ‒ |
مَفعولن ‒ ‒ ‒ |
مَفاعیلُن U ‒ ‒ ‒ |
مُتَفاعِلُن U U ‒ U ‒ |
|
فَعَل U ‒ |
فَعولُن U ‒ ‒ |
فاعِلاتُن ‒ U ‒ ‒ |
مفاعِلَتُن U ‒ U U ‒ |
|
|
فاعِلُن ‒ U ‒ |
مُستَفعِلـُن‒ ‒ U ‒ |
مُستَفعِلاتُن[2] ‒ ‒ U ‒ ‒ |
|
|
مَفْعولُ ‒ ‒ U |
فَعَلاتُن U U ‒ ‒ |
مُفتَعِلاتُن‒ U U ‒ ‒ |
|
|
فَعَلُن U U ‒ |
مَفاعِلُن U ‒ U ‒ |
مَفاعِلاتُن U ‒ U ‒ ‒ |
|
|
فاعلُ ‒ U U |
مَفاعیلُ U ‒ ‒ U |
فاعلیّاتن ‒ U ‒ ‒ ‒ |
|
|
|
مُفتَعِلُن ‒ U U ‒ |
فعلیّاتن U U ‒ ‒ ‒ |
|
|
|
فاعِلاتُ ‒ U ‒ U |
مُستَفعِلَـتُن ‒ ‒ U U ‒ |
|
|
|
مُستَفعِلُ‒ ‒ U U |
مَفاعیلَتُن U ‒ ‒ U ‒ |
|
|
|
فَعَلاتُ U U ‒ U |
فاعِلاتَـتُن ‒ U ‒ U ‒ |
|
|
|
مفعولاتن ‒ ‒ ‒ ‒ |
|
نگارنده برآن است که رکن چهار هجاییِ «مفعولاتن»، رکنهای پنج هجاییِ «مستفعِلَتُن»، «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن»، «فاعلاتَتُن»، «فاعلییّاتن» (= فاعلاتاتن)، «فعلییّاتن»
(= فعلاتاتن)، «مفاعیلاتُن» و رکن ششهجاییِ «مُتَفاعِلاتُن»[3] را درصورت وجود تقارنِ بهتر در نوع رکنبندی و نیز مطابقت با ریتم و سرضربهای موسیقایی (چنانکه شواهدی را خواهیم دید) باید پذیرفت. این رکنها را بهترتیب بهصورت «مَفعولُن فَع» (یا «فَعلُن فعلن»)، «مستفعلُ فَع» (یا «فعلن فَعَلُن»)، «مَفاعِلُ فع»، «مفاعیلُ فع»، «فاعلاتُ فع»، «فاعلاتن فع»، «فعلاتن فع»، «مفاعیلن فع» و «متفاعلن فع» (یا «فعلن فعولن») نیز میتوان رکنبندی کرد، اما اگر این قاعدۀ اعتباری و توافقی را بپذیریم که به خاطر حفظ تقارن و تناسبِ بیشتر میان ارکان، رکنبندی بهصورت «دورکنی» بر «سهرکنی» و «متحدالارکان» بر «متناوبالارکان»، و هریک از این دو بر مختلفالارکان رجحان دارد[4] و نیز اولویتِ رکنبندی بهصورتی که ارکانِ وزن از نظر تعداد هجا بیشترین قرابت را به هم داشته باشند[5] در برخی اوزان، قائل شدن به این رکنها، تقارن وزنیِ بیشتری ایجاد میکند[6] و تناسب بیشتری با سرضربهای موسیقایی خواهد داشت.
قهرمانی مقبل بر پایۀ تقسیمبندی تازهای، ارکان عروضی شعر فارسی را به سه دسته تقسیم کرده است (ر.ک قهرمانی مقبل، 1389):
[1]- ابوالحسن نجفی به 23 رکن در شعر فارسی قائل بود و براساس این 23 رکن 180 وزن فارسی را توصیف کرده بود. وی برآن بود که میتوان به شکل نظری تعداد رکنها را تا 36 رکن نیز افزایش داد (ر.ک قهرمانی مقبل، 1389).
[2]- رکن «مستفعلاتن» و امثال آن («مفاعلاتن» و «مفتعلاتن» و...) بهعنوان رکن مستقل از دید نگارنده براساس سرضربهای برخی از اوزان قابل پذیرش است. چنانکه غزل «حدی ندارد در خوش لقایی» (مولوی) را بهتر است پیوسته خواند و وزن آن را به «مستفعلاتن مستفعلاتن» رکنبندی کرد (سرضربها در هجای نخستین هر رکن) و غزل «درمان نکردند، مسکین غریبان» (حافظ) را (باتوجه به هجای کشیدۀ نیممصراع) با ریتمی متفاوت یعنی با مکثی به قدر یک هجای سکوت بعد از هر نیممصرع خواند و اینگونه رکنبندی کرد: «مستفعلن فع [تَن] مستفعلن فع [تَن]» (سرضربها در هجای نخستین هر رکن). رکنبندی به «فعلن فعولن/ فعلن فعولن» سرضربها را نمیتواند بهخوبی نشان دهد. همینگونه است رجحان رکنبندی وزنِ «مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن» (مولوی،1386) بر «مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع» براساس سرضربها.
[3]- نگارنده وزن «توچنین نبودی تو چنین چرایی/ چه کنی خصومت چو ازانِ مایی») (مولوی، 1386) را با خوانشی بدون مکث، براساس تقارن هجایی و از آن مهمتر سرضربهای موسیقایی، «متفاعلاتن متفاعلاتن» رکنبندی میکند. مولانا در وزنهای «مستفعلاتن مستفعلاتن» و «مفتعلاتن مفتعلاتن» نیز طبعآزمایی کرده است (ر.ک جلالی، 1396).
[4]- البته مشروط به حفظِ «ریتم» و «سرضرب»های موسیقایی که بر همۀ این توافقات اولویت دارند؛ چنانکه «فَعلُن فَعَلُن فَعلُن/ فَعلُن فَعَلُن فَعلن» و «مفعولُ مفاعیلن/ مفعولُ مفاعیلن» دارای یک نظم هجایی هستند اما نوع رکنبندی به هریک از آنها بستگی به سرضربها و ریتم موسیقاییِ شعر دارد. (وزن اول را میتوان با یک هجای سکوت پس از هر نیممصرع خواند.
[5]- مثلاً برتری «فعلاتُ فاعلاتن»: چهار هجایی+ چهار هجایی بر «متفاعلن فعولن»: پنج هجایی+ سه هجایی یا «فعلن مفاعلاتن»: سه هجایی+ پنج هجایی؛ براساس اصلِ پیشنهادیِ «تقارنِ حداکثری».
[6]- مانند «فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع» یا «فاعلن فعل/ فاعلن فعل» که میتوان آنها را بهصورت «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» رکنبندی کرد. همچنانکه رکنبندی بهصورتِ دورکنیِ «مُستَفعِلَتُن مَفاعِلَتُن» بر سه رکنیِ «فَعلُن فَعَلُن مَفاعِلَتُن» رجحان دارد.
- ارکان معیار: ارکان سه، چهار یا پنج هجایی که در تقطیع معیار بهکار میروند و با توجه به قواعد اختیارات شاعری بر جایگزینهای خود رجحان دارند (مانند فاعلن، مستفعلن، فاعلاتن، فعلاتن، مفتعلن، متفاعلن).
- ارکان جایگزینی: ارکانی که در وزن معیار ظاهر نمیشوند و بهخاطر اختیارات شاعری جایگزین ارکان معیار میشوند (مانند «مفعولن» که در وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» میتواند جایگزین «مفتعلن» شود).
- ارکان اشتقاقی: ارکانی یک هجایی (مانند فع)، دو هجایی (مانند فَعَل، فَعلُن) و گاهی سه هجایی (مانند فعولن، فاعلن، فعلن، مفعولن) که تنها در پایان مصراع یا پایان نیممصراعِ اوزان دوری ظاهر میشوند.[1]
4-3. تقسیمبندیهای گذشته از انواع وزنها
پیش از این، وزنها به سه (یا دو) نوع تقسیم میشدند: «متحدالارکان» (یا «متّفقالارکان»)، «متناوبالارکان» و «مختلفالارکان»[2] اما قهرمانیمقبل وزنهای شعر فارسی را به پنج دسته تقسیم میکند[3] (قهرمانی مقبل، 1389):
- وزنهای متّحد الارکان: اوزانی که از ارکان معیارِ یکسان پدید آمده و دارای رکن اشتقاقی نباشند؛ مانند: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن».
- وزنهای مُتَّفِقالارکان: اوزانی که از ارکان معیارِ یکسان پدید آمده و رکن پایانیِ آنها رکنی اشتقاقی باشد؛ مانند: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن».
[1]- البته رکنهای «فعلن» و «فعلن» رکنهای معیار نیز میتوانند باشند: در وزنهایی مانند «فعلن فعلن فعلن فعلن» و «فعلن فعلن فعلن فعلن»
[2]- با وجود کوشش برخی از عروضیان جدید مانند شمیسا و وحیدیان کامیار همۀ وزنها را نمیتوان بهصورت «متحدالارکان» و یا «متناوبالارکان» رکنبندی کرد و وجود اوزان مختلفالارکان را باید پذیرفت.
[3]- تفاوتقائلشدن میان اوزان «متحدالارکان» و «متفقالارکان» و نیز «متشابهالارکان» و «متناوبالارکان» براساس «روساختِ» وزنها است. اینکه برخی از عروضیان وزنی مانند «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» را «متحدالارکان»، و «مفاعلن فعلاتن مفاعل فعلن» را «متناوبالارکان» محسوب میکنند با نگاه به «ژرفساخت» و وزن اصلی و البته فرضیِ آنها در دایرۀ عروضی؛ یعنی «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن» و «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» است. با این توضیح، وزنی مانند «مفتعلن مفاعلن» (الهیاری، 1394) براساس «ژرفساخت»، «متناوبالارکان» است و براساس «روساخت»، «مختلفالارکان».
- وزنهای متناوبُ الارکان: اوزانی که از ارکان معیار بهصورت متناوب پدید آمده باشد و دارای رکن اشتقاقی نباشند؛ مانند «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن».
- وزنهای مُتَشابه الارکان: اوزانی که از ارکان معیار بهصورت متناوب پدید آمده باشند و رکن پایانی آنها رکنی اشتقاقی باشد؛ مانند: «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن».
- وزنهای مختلف الارکان: اوزانی مسدّس که از سهرکن متفاوت پدید آمده باشند بهگونهای که رکن سوم آن نه همانند رکن اول، و نه از آن مشتق شده باشد؛ مانند: «مستفعلُ مستفعلن فعولن»[1]
4-4. وزنهایی با ساختارهای تازه که در تعاریف رایج نمیگنجند
هم در شعر کلاسیک و هم در شعر امروز وزنهای تازهای ساخته شدهاند که برخی در طبقات گذشته نمیگنجند و برخی نیز دارای ساختارهایی هستند که قراردادن آنها در طبقات وزنیِ پیشین نیازمند بازتعریفی در انواع وزن است. برای نمونه وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع/ مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (سرودۀ محمدسعید میرزایی. ر.ک وحیدیان، 1389) که نوعی تازه از وزن «متشابهالارکان» است.[2] یا وزنی مانند «مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلاتن (= مفاعیلن فع)» (شهریار، 1376) که آن را نیز میتوان گونۀ جدیدی از وزن «متناوبالارکان» دانست که برخلاف اوزان رایج، هجایی بر رکن پایانی افزوده شده است. یا وزن «مفتعلاتن مفاعلاتن» (مسعود سعد، 1390) و «مستفعلاتن مفاعلاتن» (فرّخی سیستانی، 1380) که با وجود دو رکنی بودن، آنها را باید وزن «مختلفالارکان» دانست. همچنین است اوزان دیگری که نگارنده آنها را اوزان «مُستَزادالارکان» مینامد.
4-4-1. اوزان مُستَزادالارکان
«اوزان مُستَزادالارکان» اوزانی هستند متشکل از دو پارۀ مشابه، اما نامساوی که سکوت و مکثی به قدر یک یا چند هجا، پارۀ بلندِ نخست را (که خود مستقلاً وزنی سه یا چهار رکنیِ متفقالارکان، متشابهالارکان یا مختلفالارکان است) از پارۀ کوتاه شدۀ دوم جدا میکند: «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن‖ مفعولُ فاعلن». اینگونه وزنها در واقع از تکرار پارۀ نخست و سپس کاهش هجا یا هجاهایی از پایان پارۀ دوم ساخته میشوند:
«فاعلن فاعلن فاعلن فع‖ فاعلن فع» (= فاعلن فاعلن فاعلاتن‖ فاعلاتن):
کفش فرسودهاش خوانده در گوش، ماجرایی |
|
رنج بیهودهاش بسته بر دوش کولهباری |
(بهبهانی، 1394)
«مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن‖ مفعولُ فاعلن»:
این چشمهای خامشِ بارانی چونان دو لکّه ابر |
|
بارید در هوای تو پنهانی دُردانههای درد |
(همان: 792)
دقت شود که قالب شعر، در این موارد غزل است و نه مُستزاد.[3]
4-5. انواع وزنهای شعر فارسی براساس وزنهای تازهساخت
باتوجه به آنچه گذشت، وزنهای شعر فارسی شش نوع هستند: «متحدالارکان»، «متفقالارکان»، «متناوبالارکان»، «متشابهالارکان»، «مختلفالارکان» و «مستزادالارکان». اما بازتعریف وزن «مختلفالارکان» با توجه به مصادیق یادشده: وزنی متشکل از
دستکم دو رکن مختلف که باتوجه به ریتم و سرضربهای موسیقایی به هیچیک از شیوههای پیشین قابل رکنبندی نبوده و در اوزان سه رکنی، رکن سوم تکرار رکن اول یا رکن کوتاهشدۀ آن نباشد.
نکتهای که باید مدنظر قرار گیرد، آن است که وزن حاصل از تکرارِ یکی از انواع وزن (چه تکرار وزن یک مصراع، چه تکرار یک نیممصراع) بهعنوان همان نوع از وزن باید شناخته شود. چنانکه ZYX/ZYX وزن مختلفالارکان و YX/YX/YX
متناوبالارکان است.
5. شیوههای ساخت وزنهای تازه در شعر فارسی
برای ساخت اوزان بیقاعده (برای نمونه، ترکیب پارههای غیرعروضی با پارههای عروضی و نیز اوزان نامطبوعی که القای موسیقی نمیکنند) حد و مرزی نمیتوان تصور کرد، اما میتوان به این پرسش پاسخ گفت که وزنهای قاعدهمند و تازهساختِ عروضی چگونه پدیدآمدهاند و چگونه میتوانند پدید بیایند. اگر از آغاز شعر فارسی تا به امروز، وزنهای مشهور و رایج در هر دوره را ملاک قرار دهیم در مقایسه با این وزنها میتوان گفت که وزنهای تازۀ عروضی بر پایه یا به قیاسِ همان وزنهای مشهورِ قبل از خود و به هشت شیوه ساخته شدهاند: 1- کاهش، 2- افزایش، 3- تکرار، 4- جابهجایی، 5- تغییر، 6- تلفیق، 7- ابداع و 8- ترکیب.
5-1. کاهش
قاعدۀ «کاهش» به دو شکل انجام میشود: 1- کاهش هجا و 2- کاهش رکن.
5-1-1. کاهش هجا
5-1-1-1. کاهش هجا از پایان وزن متحدالارکان
چنانکه از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن» (خواجو: 442)، وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» پدید آمده است:
بستۀ دام رنج و عنایم |
|
خستۀ درد فقر و فنایم |
(میرزا حبیب خراسانی، 1353)
5-1-1-2. کاهش هجا از رکنهای دوم و چهارم وزن متحدالارکان
مانند وزن «مفاعیلن فعولن/ مفاعیلن فعولن» از وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن»:
الا ای باد شبگیر، ازین شخص زمینگیر |
|
ببر نام و خبر گیر، ز یار نامْدارا |
(بهار، 1387)
5-1-1-3. کاهش هجا از پایان وزن متشابهالارکان
مانند وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن» از وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (رودکی، 1387):
صبر کنم با جهان ازانکه همی |
|
کار نیاید نکو به تنگدلی |
(ناصرخسرو، 1368)
5-1-1-4. کاهش هجا از رکن چهارم وزن متناوبالارکان
مانند وزن «فعلاتُ فاعلاتن فعلاتُ فاعلن» از وزن «فعلاتُ فاعلاتن/ فعلات فاعلاتن»:
دلم از میانه گم شد عوضش چه یافتم |
|
که نه حاصلم همین بس که تو دلبر منی |
(خاقانی، 1375)
همچنین وزن «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن» (بهبهانی، 1394) از وزن «مستفعلن فعلاتن/ مستفعلن فعلاتن» (
بهار، 1387)، وزن «مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فعلن» (بهبهانی، 1394) از وزن «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» (صفای اصفهانی، 1337)، وزن «مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع» (خواجوی کرمانی) از «مفتعلاتن فعلاتن/ مفتعلاتن فعلاتن» (مولوی، 1386) و دو وزن «فعولن مستفعلن فعولن فعلن» (خواجوی کرمانی: 334) و «مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فعلن» (منزوی، 1385) نیز با وجود نداشتن پیشنمونۀ متناوبالارکان، دارای همین ساختار هستند.
5-1-1-5. کاهش هجا از پایان رکنهای دوم و چهارم وزن متناوبالارکان
مانند وزن «مستفعلن فَعَل/ مستفعلن فَعَل» از «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن»
(امیر معزّی، 1362):
با سروِ قامتت شمشاد گو مروی |
|
با ماهِ طلعتت خورشید گو متاب |
(خواجو: 187)
5-1-1-6. کاهش هجا از پایان وزن متشابهالارکان
مانند وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع» از وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن [= فعلن]»:
ز هیچ چیز نترسد بسان نیزه |
|
ز هیچ باک ندارد بسان خنجر |
(مسعود سعد، 1390)
5-1-1-7. کاهش هجا از پایان رکن دوم وزن متشابهالارکان
مانند وزن «مفتعلن فاعلن مفتعلن فع» از وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع»:
سخت به جوشی دلا؛ نرمترک باش |
|
باش که تا گل کند بوتۀ خشخاش |
(بهبهانی، 1395)
5-1-2. کاهش رکن
مانند وزن «فاعلاتُ مفتعلن فع»[1] که از حذف رکن آغازینِ وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (حافظ، 1377) ساخته شده است:
هرکجا که سجدۀ عشق است |
|
کفر، ره نبرده در ایمان |
(الهیاری، 1394)
همچنین ر.ک ش 5-8-2-2. سیمین بهبهانی این وزن را بهصورت متناوب دارد: «فاعلاتُ مفتعلن فع/ فاعلاتُ مفتعلن فع» (بهبهانی، 1395) که میتوان آن را بهصورت «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» نیز رکنبندی کرد و به شیوۀ افزایش هجا به پایان نیممصرعهای وزن متناوبالارکانِ «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلات مفتعلن» توضیح داد.
5-2. افزایش
5-2-1. افزایش هجا
5-2-1-1. افزایش هجا به تمامی رکنهای وزن متحدالارکان
مانند وزن «مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن»[2] (مفاعلن + فع) از وزن کهنِ «مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن» (خاقانی، 1375):
کهندیارا! دیارِ یارا! دل از تو کندم ولی ندانم |
|
که گر گریزم، کجا گریزم؛ وگر بمانم، کجا بمانم |
(نادرپور، 1360)
همچنین وزن «مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن» (مولوی، 1386) از وزن «مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن» (خاقانی، 1375)، یا وزن «فعلیّاتن فعلیّاتن فعلیّاتن فعلیّاتن» (مهرداد اوستا؛ ر.ک وحیدیان، 1389) از وزن «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن»، یا وزن «متفاعلاتن متفاعلاتن» (مولوی، 1386) از وزن «متفاعلن متفاعلن» (همان: 1284) و نیز «مفاعلاتن مفاعلاتن» (رودکی. فرزاد، 1349ب) و «مفتعلاتن مفتعلاتن» (خواجو: 317) با نبود پیشینه.
5-2-1-2. افزایش هجا به رکن اول و سوم وزن متحدالارکان
مانند وزنِ زیبای «مفاعلاتن مفاعلن/ مفاعلاتن مفاعلن» از وزنِ «مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن» (خاقانی، 1375):
دوباره می سازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش |
|
ستون به سقف تو می زنم، اگرچه با استخوان خویش |
(بهبهانی، 1394)
همچنین وزن «مفتعلاتن مفتعلن/ مفتعلاتن مفتعلن» (خواجو: 280) از وزن «مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن» (خاقانی، 1375).
5-2-1-3. افزایش هجا به رکن دوم و چهارم اوزان متحدالارکان
مانند وزن «فاعلاتن فاعلیّاتن/ فاعلاتن فاعلیّاتن» (= «فاعلاتن فاعلاتن فع/ فاعلاتن فاعلاتن فع»):
اسب می نالید میلرزید... سرفه ها اسفنج و خون میشد |
|
هرنفس بر لب چو میآمد از جگر لَختی برون میشد |
(بهبهانی، 1394)
یا وزن «فعلاتن فعلیّاتن/ فعلاتن فعلیّاتن» (= فعلاتن فعلاتن فع/ فعلاتن فعلاتن فع) (همان: 817) و «فعلن فعلاتن/ فعلن فعلاتن» (= فعلن فعلن فع/ فعلن فعلن فع) (همان: 935).
5-2-1-4. افزایش هجا به پایان وزن متحدالارکان
مانند وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» از وزنِ «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن»:
از خزانِ خود چرا نالم به کافرنعمتی؟ وقتی |
|
با خزانم نیز باغ دوست را چشمِ خریداری ست |
(منزوی، 1389)
5-2-2. افزایش هجا به وزن متناوبالارکان
5-2-2-1. افزایش هجا به پایان هر دو نیممصرع وزن متناوبالارکان
مانند «مفاعلن فعلیّاتن/ مفاعلن فعلیّاتن» (= «مفاعلن فعلاتن فع/ مفاعلن فعلاتن فع») از وزن مشهورِ «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن»:
خیالِ خامِ پلنگِ من به سوی ماه جهیدن بود |
|
و ماه راز بلندایش به سوی خاک کشیدن بود |
(همان: 313)
نیز وزن «فعلاتُ فاعلیّاتن/ فعلاتُ فاعلیّاتن» (بهبهانی، 1394) از وزن «فعلاتُ فاعلاتن/ فعلاتُ فاعلاتن» و وزن «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» (اخوان ثالث، 1376) از وزن «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلاتُ مفتعلن» (بیدل، 1366). همینگونه است وزن «فاعلن فعولن/ فاعلن فعولن» (الهی قمشهای، 1366) از وزن «فاعلن فعل/ فاعلن فعل» (اوحدی، 1340).
5-2-2-2. افزایش هجا به پایان رکنهای اول و سوم وزن متناوبالارکان
مانند «مفتعلاتن مفاعلن/ مفتعلاتن مفاعلن» از وزن مشهور «مفتعلن مفاعلن/ مفتعلن مفاعلن»:
گوشۀ چشمم ستارهییست دیدهای آن را؟ ندیدهام |
|
حبۀ انگور از آسمان دست فرا برده چیدهام |
(بهبهانی، 1394)
5-2-2-3. افزایش هجا تنها به یک نیممصرع وزن متناوبالارکان
5-2-2-3-1. افزایش هجا به پایان رکن دوم وزن متناوبالارکان
مانند وزن «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فَعِلُن» از وزن «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن» (امیر معزّی، 1362):
جز غمگنانه چه گوید با خیل سوختگان |
|
این آفتاب مکرّر این آسمان قدیم |
(بهبهانی، 1394)
5-2-2-3-2. افزایش هجا به پایان رکن چهارم وزن متناوبالارکان
مانند وزن «مفعولُ مفاعیلن، مفعولُ مفاعیلاتن [: مفاعیلن فع]» از وزنِ «مفعولُ مفاعیلن، مفعولُ مفاعیلن» (حافظ، 1377):
گیرم که پریدم من، ای شاخۀ شمشاد از تو |
|
تو سروی و من سایه، مشکل شوم آزاد از تو |
(شهریار، 1376)
5-2-2-4. افزایش هجا به وزن متشابهالارکان
مانند وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فعلن» از وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع»:
مثل گلی نوشکفته در وسط پاییز |
|
آمدنت آخرین تلاش بهاران است |
(منزوی، 1389)
5-2-3. افزایش رکن
5-2-3-1. افزایش رکن به پایان وزن متحدالارکان
مانند وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن» با افزودن رکن «فعلن» به وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن»:
با سنگها میگویم آن رازی که باید با تو میگفتم |
|
سنگین دلا! دستت چرا دستی ازین تنها نمیگیرد؟ |
(همان: 86)
5-2-3-2. افزایش رکن اصلی به وزن متفقالارکان
مانند وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» از وزنِ «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (ابتهاج، 1378):
بی تو من شبانه با که با که گفتوگو کنم؟ |
|
ای حریف صحبت شبانههای من! بمان |
(همان: 351)
همینگونه است وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (آزاد عباسی. ر.ک وحیدیان، 1389) و یا وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع» (الهیاری، 1394) از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» (نیمایوشیج، 1364).
5-2-3-3. افزایش رکن پس از رکنهای دوم و چهارم وزن متناوبالارکان
مانند وزن «فاعلاتُ مفتعلن فعلن/ فاعلاتُ مفتعلن فعلن» از وزن «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلاتُ مفتعلن» (بیدل، 1366):
دل گواهنامۀ ناکامان زخمگاهِ دشنۀ دشنامان |
|
هیچ گوشه زین ورقِ خونین مهرْ نانهاده نمیبینم |
(بهبهانی، 1394)
و نیز وزن «فعلن فعلن فعلن/ فعلن فعلن فعلن» (همان: 536) و «فعلن فعلن مفتعلن/ فعلن فعلن مفتعلن» (همان: 627) از وزن «فعلن فعلن/ فعلن فعلن» (مولوی، 1386).
5-3. تکرار
یکی از شیوههای پرکاربرد در شعر امروز برای ساخت اوزان جدید، تکرار کامل یک وزن یا تکرار وزنِ یک نیممصرعِ وزنِ متناوبالارکان و ساخت وزنی طولانی است.
5-3-1. تکرار کامل یک وزن متحدالارکان
چنانکه از وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن» (مولوی، 1386) وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن»[3] ساخته شده است:
اگرم به فلک طلبد ز زمین، وگرم به زمین فکند ز فلک |
|
به قبول و اطاعتِ حکمِ قضا نتوان درِ عذر و بهانه زدن |
(بیدل دهلوی، 1366)
5-3-2. تکرار کامل یک وزن متفقالارکان
برای نمونه وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع/ فاعلن فاعلن فاعلن فع» از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» (نیمایوشیج، 1364):
شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی |
|
جمع آیینهها ضرب در تو، بیعدد صفر بعد از زلالی |
(منزوی، 1389)
5-3-3. تکرار کامل یک وزن مختلفالارکان
اینگونه اوزان که در شعر امروز رواج فراوانی نیز یافتهاند، غالباً از تکرار اوزان مسدس ساخته میشوند. مانند وزن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن/ مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» از وزنِ مشهورِ «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» (رودکی، 1387):
وقتی که آن سرودِ قدیمی را شوریدهوار زمزمه میکردی |
|
آن روز مویههای تبآلودت در پردۀ کدام پریوش بود؟ |
(منزوی، 1389)
همچنین وزن متناوبالارکانِ «مستفعلن فعلیّاتن/ مستفعلن فعلیّاتن» (بهبهانی، 1394) از وزن مختلفالارکانِ «مستفعلن فعلیّاتن» (اوحدی، 1340).
5-3-4. تکرار وزن متناوبالارکان
5-3-4-1. تکرار کامل وزن متناوبالارکان
مانند وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن» از وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن» («با من صنما دل یکدله کن». مولوی، 1386):
تا چند کشم آزار جهان؟ ای جان جهان بر من نظری |
|
در من بنگر گر مینگری؛ بر من بگذر گر میگذری |
(امیری فیروزکوهی. ر.ک وحیدیان، 1389)
5-3-4-2. تکرار یک نیممصرع وزن متناوبالارکان
مانند وزن «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (سرودۀ حسین صفا، 1393) از وزن مشهورِ «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (ر.ک جدول پایانی) و نیز وزن «فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن» (عماد خراسانی، 1375) از وزن «فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن» (حافظ، 1377).
5-3-5. تکرار وزن متشابهالارکان
مانند وزن «فعلاتن مفاعلن فعلن/ فعلاتن مفاعلن فعلن» (سرودۀ حسن باقری. ر.ک وحیدیان، 1389) از وزن رایجِ «فعلاتن مفاعلن فعلن» (ر.ک جدول پایانی) و نیز وزن «مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل/ مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل» (فاطمه خنیا و وحیدیان، 1389) (از «مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل» یا «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن»).
5-4. جابهجایی
در این شیوه، رکنهای وزنی مشهور برای ساخت وزنی تازه جابهجا میشود. برای نمونه وزن «فعلاتن مفاعلن/ فعلاتن مفاعلن» از وزن «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (رودکی؛ فرزاد، 1349ب):
گذری کن به کوی من نظری کن به سوی من |
|
بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو |
(خاقانی، 1375)
یا وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلاتُ فع» (بهار، 1387) از وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع».
5-5. تغییر
شیوۀ «تغییر» به معنای تغییر دادنِ یک رکن و استفاده از رکنی دیگر در یک وزن مشهور است. این شیوه بیشتر در وزنهای متناوبالارکان دیده میشود. مانند وزن «مُتَفاعِلُن فَعِلُن/ متفاعلن فعلن» از وزن «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن» (امیر معزّی، 1362):
چو بدین صفت گذری، به کرشمه از برِ من |
|
به بلا و غم سپری، دل غصّهپرور من |
(ادیب طوسی، 1341)
همینگونه است وزن «مستفعلن فعلاتن/ مستفعلن فعلاتن» (بهبهانی، 1394) بهجای «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» (صفای اصفهانی، 1337).
5-6. تلفیق
این شیوه بهمعنی تلفیق و همنشینی تازه و بیسابقۀ رکنها است. در این شیوه رکنهایی کنار هم قرار میگیرند که در وزنهای رایج همنشینیِ آنها بیسابقه است و وزن حاصله شباهتی نیز به وزنهای مشهور ندارد.
5-6-1. اوزان متناوبالارکان
مانند «مفتعلاتن فعلاتن/ مفتعلاتن فعلاتن»[4]:
یارِ منست او مبریدش؛ جان منست او مکشیدش |
|
جرم ندارد مزنیدش؛ بیگنهست او مگزیدش |
(مولوی، 1386)
نیز «فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع» (یا «فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل»)[5]:
هرکه را که بخت دیده میدهد، در رخ تو بیننده میکند |
|
هرکه میکند وصف صورتت، وصفِ آفریننده میکند |
(فروغی بسطامی، 2537)
همچنین وزنهای «مفاعیلُ مفتعلاتن/ مفاعیلُ مفتعلاتن» (خواجوی کرمانی، 334)، «فاعلاتن مفاعلاتن/ فاعلاتن مفاعلاتن» (همان: 313)، «مفاعلن فعولن/ مفاعلن فعولن» (مولوی، 1386)، «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» (بهبهانی، 1394)، «فاعلاتُ مفاعلاتن/ فاعلاتُ مفاعلاتن» (همان: 991)، «مفاعِلَتُن فاعلاتَتُن/ مفاعِلَتُن فاعلاتَتُن»، (همان: 763 و 1134)، «مستفعلن مفاعِلَتُن/ مستفعلن مفاعِلَتُن» (همان: 532 و 945)، «مستَفعِلَتُن مفتعلن/ مستَفعِلَتُن مفتعلن» (همان: 627)، «مستفعلاتُ مفتعلاتن/ مستفعلاتُ مفتعلاتن» (همان: 1046)، «مُتَفاعِلُن فَعَلیّاتن/ متفاعلن فعلیّاتن» (همان: 969) و «فاعلاتُ مفاعیلَتُن/ فاعلاتُ مفاعیلَتُن» (همان: 919).
5-6-2. اوزان مختلفالارکان
5-6- 2-1. وزن مختلفالارکان دو رکنی
«مستفعلاتن مفاعلاتن»[6]:
یک روز گیتی گذاشت باید؛ |
|
بی می نباید گذاشت ایّام |
(فرّخی سیستانی، 1380)
«مفتعلاتن مفاعلاتن»:
جاه تو آرد همی بلندی |
|
کار تو آرد همی روایی |
(مسعود سعد، 1390)
5-6-2-2. وزن مختلفالارکان سه رکنی
مانند وزن «مستفعِلن مفاعِلَتُن، مفاعِلَتُن» (بهبهانی، 1394) (بنگرید به جدول پایانی) و نیز وزن «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتن» (الهی قمشهای. ر.ک وحیدیان، 1389) و وزن «فاعلاتُ مفتعلن فعلن» (ادیب طوسی. ر.ک وحیدیان، 1389).
5-6-3. اوزان متحدالارکان و متفقالارکان
نکتۀ 1: اوزان متحدالارکان حاصله از رکنهای «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن»، «فاعلاتَتُن»، «فاعلییّاتن» (= فاعلاتاتن)، «مفاعیلاتُن»، و «متفاعلاتن» و نیز اوزان متفقالارکانی را که بر پایۀ این رکنها ساخته میشوند بهخاطر «تلفیق و همنشینی تازه و بیسابقۀ رکنها»، میتوان ذیل شیوۀ «تلفیق» طبقهبندی و توصیف کرد.
نکتۀ 2: اوزان حاصله از تکرار رکنهایی مانند «مفتعلاتن»، «مستفعلاتن»، «مفاعلاتن»، «مفعولاتن»، «متفاعلاتن» (و «فاعلیّاتن» را نیز) که با دو هجای بلند پایانمیپذیرند، میتوان طبق شیوۀ «افزایش» (افزایش هجا به رکنهای وزن متحدالارکان) توضیح داد، اما از آنجا که از تکرار کامل رکنهایی مانند «مستفعلُ»، «مفاعلُ»، «مفاعیلُ» و «فاعلاتُ» وزن متحدالارکان پدید نمیآید، اوزان متحدالارکان و متفقالارکان حاصله از رکنهای «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن» و «فاعلاتَتُن» را بهتر است با شیوۀ «تلفیق» توصیف کرد. مانند وزن «مفاعِلَتُن مفاعِلَتُن مفاعِلَتُن» (مختاری، 1390 در شعری فارسی)، «فاعلاتَتُن/ فاعلاتَتُن» (اوحدی، 1340) و «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» (الهی قمشهای. ر.ک. وحیدیان، 1389).
5-7. ابداع
«ابداع»، ساخت وزن بر پایۀ رکنی تازه و ابداعی است که سابقهای از کاررفتِ آن در اوزانِ رسمیِ شعر فارسی وجود نداشته باشد. رکنهایی وجود دارد که در شعر رسمی فارسی به کار نرفتهاند؛ چنانکه خواجهنصیرالدین طوسی از دایرۀ «مؤتلفه» رکنِ «فاعِلاتُکَ» (― U ― U U) را نیز استخراج کرده است. تکرار این رکن میتواند وزن خوشآهنگ و البته بیسابقهای را ایجاد کند. رکنهای تازه و البته محدود دیگری را نیز میتوان ساخت همانند «مُتَفاعِلاتُ» که وزن حاصله از تکرار آن البته بهخاطر وجود سه هجای کوتاه متوالی مغایر با قواعد اوزان شعر رسمی فارسی است.
نمونه: وزن «مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن»:
شَکَرَک از آن دو لَبَکِ تو بِچِنَم اگر تو یَله کنی |
|
به سَرَکِ تو که بِزَنَمَت به پدر اگر تو گله کنی |
(منتسب به عنصری. شمس قیس، 1388)
5-8. ترکیب
شیوۀ «ترکیب»، به معنیِ ترکیبِ شیوههایِ مختلفِ ساختِ وزن است. باتوجه به ماهیت ترکیبیِ این شیوه، اوزان متعددی میتوان ساخت.
5-8-1. «افزایش + تکرار»
چنانکه وزن جدیدِ «مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن/ مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن» (ایمان کرخی. وحیدیان، 1389) با افزودن رکن «مفتعلن» به وزن رایجِ «مفتعلن مفتعلن فاعلن» و تکرار وزنِ حاصله پدید آمده است (ر.ک جدول پایانی).
5-8-2. «کاهش + تکرار»
5-8-2-1. «کاهش هجا + تکرار»
5-8-2-1-1. «کاهش هجا از پایان وزن + تکرار»
مانند وزن «مفعول فاعلاتُ فَعولن/ مفعول فاعلاتُ فَعولن» که از کاستنِ یک هجا از پایانِ وزنِ مشهورِ «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» و تکرارِ آن ساخته شده است:
اینسان که شب سیاهیِ خود را، چون پیلهای تنیده به گردم |
|
یک شاخه نور نیز ز خورشید راهی درین حصار ندارد |
(منزوی، 1389)
و یا «فعلن فعلن فعلن فع/ فعلن فعلن فعلن فع»[7](بهبهانی، 1394) از وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن» (مولوی، 1386) و نیزوزن «مستفعلن مستفعلن فعلن/ مستفعلن مستفعلن فعلن» (منزوی، 1389) از وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن».
5-8-2-1-2. «تکرار وزن+ کاهشِ هجا از پایان لَختِ دوم»
ر.ک «اوزان مستزادالارکان» ذیل 4-4-1.
5-8-2-2. «کاهش رکن + تکرار»
مانند وزن «فعولن فعولن فعل/ فعولن فعولن فعل» که از کاهش رکن «فعولن» از وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» و سپس تکرار آن پدید آمده است:
ز شبخستگان یاد کن، شبی آرمیدی اگر |
|
سلامی هم از ما رسان، به صبحی رسیدی اگر |
(بهبهانی، 1394)
نیز وزن «فاعلاتُ مفتعلن فع/ فاعلاتُ مفتعلن فع» (همان: 900) که از کاستن رکن «مفتعلن» از وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» و سپس تکرار آن بهوجود آمدهاند.
5-8-3. «کاهش+ افزایش»
مانند وزن «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن»[8] که از کاهش لختِ دومِ وزنِ «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» و سپس افزودن رکن «فعولن» پدیدآمده است:
من بی تو امشب دلم شادمان نیست اینجا |
|
بی من تو هرجا که هستی دلت شاد امشب |
(منزوی، 1389)
همینگونه است دو وزن «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعل»:
تقدیرْ تقویمِ خود را تماماً به خون میکشید |
|
وقتی که رستم تهیگاهِ سهراب را میدرید |
(همان: 371)
و «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعولن»[9] (همان: 23).
5-8-4. «افزایش + کاهش»
افزایش رکن در وزن متحدالارکان به همراه کاهش هجا از پایان رکنِ آخر؛ چنانکه پدید آمدن وزنِ «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع» را از وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (ابتهاج، 1378) میتوان اینگونه توصیف کرد:
عطر زندگی تمام گوشه و کنار را گرفت |
|
با دو چشم آهوانه از کنار آهوان که آمدی |
(منزوی، 1389)
5-8-5. «تلفیق + تکرار»
مانند وزن «مستفعلن مفاعِلَتُن فع/ مستفعلن مفاعلتن فع» (بهبهانی، 1394)[10].
6. فرمولبندی وزنهای شعر فارسی
فرمولهای مندرج در جدول (2) مربوط به وزنهای بالفعل شعر فارسی هستند و میتوان وزنهای بالقوه جدیدی را نیز باتوجه به این فرمولها ساخت[11] و حتی بر پایۀ تغییر ساختار وزنهای موجود، به فرمولهای دیگرِ تازهای نیز دست یافت.
X، Y، Z، M نشاندهندۀ رکنهای «معیار» (مانند «فاعلاتن، مفاعیلن، مستفعلن، فعولن، فاعلن و ...) هستند. x و y نشاندهندۀ رکنهای «اشتقاقی» (مانند «فع، فعلن، فعل، فعولن-از مفاعیلن- و ....) هستند؛ ẏ نشانۀ رکنی اشتقاقی است که یک هجا به پایان آن اضافه شده است. Ẍ وŸ نشانۀ رکن معیاری هستند که از افزودن یک هجای بلند به پایان رکن معیار دیگری پدید آمدهاند (مانند «مفتعلاتن» از «مفتعلن»). رکنهای Ẍ و Ÿ را نیز به عنوان رکن معیار میتوان با همان علائم X، Y مشخص کرد، اما این علائم به توصیف دقیقتر وزنها کمک میکنند.
روش رکنبندی در اینجا مبتنی بر «حفظ تقارن حداکثری» میان ارکان؛ یعنی ترجیح متحدالارکان بر متناوبالارکان و این دو بر مختلفالارکان و ترجیح رکنبندی بهصورت مربع و مثمن بر مسدس، بوده است؛ البته مشروط به تناسب با سرضربهای موسیقایی و ریتم وزن که بر همۀ این پیششرطها اولویت دارد.
جدول 2. فرمولبندی وزنهای شعر فارسی
وزنهای متحدالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
دورکنی |
X X |
فاعلاتن فاعلاتن |
من همیشه مستمندم/ وز غم عشقت نژندم (المعجم) |
Ẍ Ẍ |
مفاعلاتن مفاعلاتن |
گلِ بهاری بتِ تتاری/ نبید داری چرا نیاری؟ (رودکی) |
|
سه رکنی |
X X X |
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن |
روز رنگ سبزۀ افسرده دارد/ بوی پرچینهای بارانخورده دارد (حسین منزوی) |
Ẍ Ẍ Ẍ |
مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن |
ز دور گردون نصیب ما نیست سربلندی/ مگر نسیمی غبار ما را برد به بالا (الهی قمشهای) |
|
چهاررکنی |
X X X X |
مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن |
چشمبهراهم که مرا از تو پیامی برسد/ وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد (خاقانی) |
Ẍ Ẍ Ẍ Ẍ |
مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن |
آینهام من آینهام من تا که بدیدم روی چو ماهش/ چشمِ جهانم چشمِ جهانم تا که بدیدم چشمِ سیاهش (مولوی) |
|
پنج رکنی |
X X X X X |
فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن |
من آن مایۀ ناز را میشناسم تو بودی/ بس آن شوخِ طنّاز را میشناسم تو بودی (پژمان بختیاری) |
ششرکنی |
X X X X X X |
فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن |
فرود آمدم از بهشتت درین باغ ویران خدایا/ فرود آمدم تا نباشم جدا زین اسیران خدایا (حسین منزوی) |
هشترکنی |
XXXXXXXX |
فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن |
چه بُوَد سر و کارِ غلطسَبَقان درِ علم و عمل به فسانه زدن/ ز غرورِ دلایلِ بیخِرَدی همه تیرِ خطا به نشانه زدن (بیدل) |
ادامۀ جدول 2.
وزنهای متفقالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
دورکنی |
xX |
فاعلاتن فاعلن |
یک ره ای بیدادگر/ لطف کن در ما نگر (معیارالاشعار) |
سهرکنی |
xXX |
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن |
ما ز یاران چشمِ یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه میپنداشتیم (حافظ) |
سهرکنی مکرّر |
xXX/xXX |
مستفعلن مستفعلن فعلن/ مستفعلن مستفعلن فعلن |
دیگر برای دمزدن از عشق، باید زبانی دیگر اندیشید/ باید کلام دیگری پرداخت، باید بیانی دیگر اندیشید (حسین منزوی) |
چهاررکنی |
xXXX |
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن |
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند، آن کارِ دیگر میکنند (حافظ) |
چهاررکنی مکرّر |
xXXX/xXXX |
مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن/ مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن |
رنگِ سلام تّو غریبانهترین شعر را، گرم به یک شعرِ صمیمانه بدل میکند/ بوی نگاهِ عسلیرنگِ تو این بیت را باز چه رندانه مبدّل به غزل میکند (ایمان کرخی) |
پنج رکنی |
xXXXX |
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع |
دست و رو در آب جو تَرکردنم گیرم ز ناچاریست/ من بخواهم یا نخواهم، جویبار زندگی جاریست (حسین منزوی) |
ششرکنی |
xXXXXX |
فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع |
خندههای مرا مثل رؤیا به همراه بردند/ لحظههایی که تنهاییام را به همراه بردند (کاکایی) |
ادامۀ جدول 2.
وزنهای متناوبالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
دورکنی با یکبار تناوب |
xX/xX |
مفاعیلن فعولن [: مفاعی]/ مفاعیلن فعولن |
همی نالم به دردا، همی نالم به زارا/ که ماندم دور و مهجور، من از یار و دیارا (ملکالشعرای بهار) |
XẌ /XẌ |
مفتعلاتن مفتعلن/ مفتعلاتن مفتعلن |
ای شبِ زلفت غالیهسا وی مهِ رویت غالیهپوش/ نرگس مستت بادهپرست، لعلِ خموشت بادهفروش (خواجو) |
|
ẌX /ẌX |
فاعلاتن فاعلیّاتن/ فاعلاتن فاعلیّاتن |
اسب مینالید میلرزید... سرفهها اسفنج و خون میشد/ هرنفس بر لب چو میآمد از جگر لَختی برون میشد (سیمین بهبهانی) |
|
YX/YX |
فعلاتُ فاعلاتن/ فعلاتُ فاعلاتن |
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی (فصیحالزّمان رضوانی) |
|
XŸX/Ÿ |
مفاعلن فعلیّاتن/ مفاعلن فعلیّاتن |
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم / تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود (حسین منزوی) |
|
X/YXŸ |
مفعولُ مفاعیلن/ مفعولُ مفاعیلاتن |
گیرم که پریدم من، ای شاخۀ شمشاد از تو/ تو سروی و من سایه، مشکل شوم آزاد از تو (شهریار) |
|
دورکنی با دوبار تناوب |
YX/YX/YX |
مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن |
اگر کسی شبِ سرما به ابرها زد و گم شد، مرا به یاد بیارید/ و با ستارۀ چشمم برای راهبَلَدها نشانهای بگذارید (حسین صفا) |
دورکنی با سهبار تناوب |
yX/yX/yX/yX |
فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل (فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع)[12] |
هرکه را که بخت دیده میدهد، در رخ تو بیننده میکند/ وانکه میکند سیرِ صورتت، وصفِ آفریننده میکند (فروغی بسطامی) |
ادامۀ جدول 2.
وزنهای متشابهالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
سه رکنی |
XYX |
مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن |
پیشۀ این چرخ چیست؟ مفتعلی/ نایدش از خلق شرم و نی خجلی (ناصر خسرو) |
xYX |
فعلاتن مفاعلن فعلن |
تو و طوبی و ما و قامت یار/ فکر هرکس به قدر همّت اوست (حافظ) |
|
سهرکنی مکرّر |
xYX/xYX |
فعلاتن مفاعلن فعلن/ فعلاتن مفاعلن فعلن |
کاش چشمت نظر به این قلبِ در غم از پایْ اوفتاده کند/ رحمی از روی مهربانیِ خود بر منِ ماتِ صافِ ساده کند (حسن باقری) |
چهاررکنی |
yXYX |
مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع |
اول دفتر به نام ایزد دانا/ صانع پروردگار حیّ توانا (سعدی) |
yẌYẌ |
مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فعلن |
چه چشمهایی داری تو، چه چشمهایی داری/ زلال مستی میجوشد، درونشان پنداری (حسین منزوی) |
|
ẏXYX |
مفتعلن فاعلن مفتعلن فع |
سخت به جوشی دلا؛ نرمترک باش/ باش که تا گل کند بوتۀ خشخاش (سیمین بهبهانی) |
|
XŸYX |
مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن |
با نخلهای سترون، با تاکهای عقیم/ جز غمگنانه چه گوید، نجوای نور و نسیم (سیمین بهبهانی) |
|
چهاررکنی مکرّر |
yXYX/yXYX |
مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع/ مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع |
پنجرههایی بزرگ بالزنان خیس، بر تن دیوارهای شهر نشستند/ چند گل سرخ و چند دست مهآلود، پنجرهها را گره زدند و بستند (محمدسعید میرزایی) |
ادامۀ جدول 2.
وزنهای مختلفالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
دورکنی |
YX |
مفتعلن مفاعلن |
سال سروشِ دبدبه/ سال فروشِ کبکبه (الهیاری) |
XŸ |
مستفعلن فعلیّاتن |
تیر از کمان به من اندازد/ عشق از کمین چو برون تازد (اوحدی) |
|
ẌŸ |
مفتعلاتن مفاعلاتن |
ای به تو برپای شهریاری/ وی ز تو برجای شهرپایی (مسعود سعد) |
|
سه رکنی |
YXX |
مستفعلن مستفعلن فاعلن |
پیچان درختی نام او نارون / چون سرو زرّین پُر عقیق یمن |
YYX |
مستفعِلن مفاعِلَتُن، مفاعِلَتُن |
نیلوفری چو آتشِ سرخ، به دامن باغ / پا تا به سر کشاکشِ سرخ، شراره و دود (سیمین بهبهانی) |
|
ZYX |
مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن |
تا مرد خر و کور و کر نباشد/ از کار جهان بیخبر نباشد (ناصر خسرو) |
|
سهرکنی مکرّر |
ZYX /ZYX |
فاعلاتُ مفتعلن فعلن/ فاعلاتُ مفتعلن فعلن |
در سیاهیِ شّبِ نومیدان، یک چراغ ساده نمیبینم / ماهِ ایستاده به بامی نه، شمعِ اوفتاده نمیبینم (سیمین بهبهانی) |
چهاررکنی |
ZZYX |
مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن[13] |
در من کسی باز یادِ تو افتاد امشب/ بانگی تو را از درونم صلا داد امشب (حسین منزوی) |
پنجرکنی |
ZZZYX |
مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعولن |
ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر/ چشمانت از چشمهسارانِ صافِ سحر باصفاتر (حسین منزوی) |
zZZYX |
مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعل |
تقدیرْ تقویمِ خود را تماماً به خون میکشید / وقتی که رستم تهیگاهِ سهراب را میدرید (حسین منزوی) |
ادامۀ جدول 2.
وزنهای مُستَزادالارکان |
|||
|
فرمول |
مثال وزنی |
نمونۀ شعری |
پنجرکنی |
ZYX‖yX |
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن‖ مفعولُ فاعلن |
این شاخههای خشکِ زمستانی، این دستهای سرد/ ای دوست، جز تجسّم عریانی، سویت چه هدیه کرد؟ (سیمین بهبهانی) |
ششرکنی |
xXXX‖xX |
فاعلن فاعلن فاعلن فع‖ فاعلن فع |
پای در چشمه بر تختهسنگی خستهواری/ خلوتی بیتو دارد پر از خویش، بیتو آری (سیمین بهبهانی) |
بحث و نتیجهگیری
بازنگری در ساختمان اوزان بالفعل، تلقی ما را نسبت به انواع وزنها و مصادیق آنها تغییر میدهد؛ همانند اوزان مختلفالارکانِ دورکنی، اوزان متناوبالارکان با سهبار تناوب و نیز اوزان تازۀ متحدالارکان، متفقالارکان و متشابهالارکانی که از تکرارِ کامل یک وزن پدیدآمدهاند. از آنجا که طبقات پنجگانۀ وزنها و تعاریف گذشته، نمیتواند تمامی اوزان بالفعل را ذیل خود بگنجاند، «وزن مُستزادالارکان» بهعنوان ششمین نوع از اوزان شعر فارسی معرفی و وزن مختلفالارکان بازتعریف شد.
در دستگاه زایای وزن شعر فارسی اگر وزنهای مشهور و رایج در هر دوره را ملاک قرار دهیم در مقایسه با این وزنها میتوان گفت که وزنهای تازۀ عروضی دارای ساختارهای مشترکی هستند و در هر دوره بر پایه یا به قیاسِ همان وزنهای مشهورِ قبل از خود و به هشت شیوه ساخته شدهاند: 1- کاهش، 2- افزایش، 3- تکرار، 4- جابهجایی، 5- تغییر، 6- تلفیق، 7- ابداع و 8- ترکیب.
در بخش دوم مقاله با فرمولبندیِ مصادیقِ انواع ششگانۀ وزنها، دیدیم که طی نگاهی ساختارگرایانه با گذر از ظواهر متنوّع وزنی (به مثابه (parole میتوان به ساختارهای مشترک و محدود حاکم بر نظام وزنی در شعر فارسی (به مثابه langue) دستیافت. برای نمونه این دو وزن تازهساخت هردو برپایۀ یک فرمول واحد («XẌ /XẌ») پدید آمدهاند:
ای شب زلفت غالیهسا، وی مه رویت غالیهپوش |
|
نرگس مستت بادهپرست، لعل خموشت بادهفروش |
(خواجوی کرمانی، 280)
دوباره میسازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش |
|
ستون به سقف تو می زنم، اگرچه با استخوان خویش |
(بهبهانی، 1394)
[1]- یا «فاعلاتُ مفتعلاتن».
[2]- غزل مشتاق اصفهانی «مخوان ز دیرم، به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا...» را اگر با مکث بخوانیم (باتوجه به بیت پایانی: «همین نه مشتاق، در آرزویت...») باید «مفاعلن فع...» رکنبندی کرد و اگر مصحح بر خطا رفته و «همین نه مشتاق از آرزویت» صحیح باشد باتوجه به سرضربها باید «مفاعلاتن...» رکنبندی شود.
[3]- این دو وزن را میتوان به «متفاعِلَتُن متفاعِلَتُن» و «متفاعلَتُن متفاعلَتُن متفاعلَتُن متفاعلَتُن» نیز رکنبندی کرد، اما سرضربهای وزن را به درستی نمایش نمیدهد.
[4]- عدم رکنبندی آن بهصورت «مفتعلن مفتعلن فع/ مفتعلن مفتعلن فع» یا «مفتعلن مفتعلاتن/ مفتعلن مفتعلاتن» بهدلیل تفاوت سرضربها و ریتم است.
[5]- این وزن را به «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» نیز میتوان رکنبندی کرد، اما باتوجه به کشیده بودن هجای «بخت» و وجود هجای کشیده در پایان نیممصرعهای برخی از دیگر ابیات، احتمالاً غزل با ریتمی با یک هجای بلندِ سکوت (: تَن) بعد از هر دو رکن سروده شده است: «فاعلاتُ فع [تن] فاعلاتُ فع [تن] فاعلاتُ فع [تَن] فاعلاتُ فع [تن]» (این رکنبندی، سرضربها را بهتر نشان میدهد).
[6]- یا «مستفعلن فع/ مفاعلن فع» یا «فعلن فعولن/ فعولُ فعلن»
[7]- رکنبندیهای «مفعولاتن مفعولن/ مفعولاتن مفعولن» یا «مفعولن مفعولاتن/ مفعولن مفعولاتن» از نظر سرضربها مرجوح هستند.
[8]- یا «فعلن فعولن فعولن فعولن فعولن». دوست موسیقیدان و عروضیام، مهدی فیروزیان، این وزن را به «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن» تقطیع کرده است (فیروزیان،1390)، اما رکنبندی اخیر با وجود متفقالارکانبودن، ریتم و موسیقی حاکم بر سروده را به درستی منتقل نمیکند. نگارنده بر آن است که وزن این سروده اگر نگوییم برگرفته، دستکم هموزن با لختهایی از این سرودۀ اخوان ثالث است: «ای تکیهگاه و پناهِ/ زیباترین لحظههای/ تنهایی و خلوت من/ ای شطِّ شیرین پرشوکت من [...] در کوچههای مهآلود بس گفتوگوها [...] ای شطّ پرشوکت هرچه زیبایی پاک» (مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن). «مستفعلن فاعلاتن» را نیز میتوان بهصورت «مفعولُ مفعولُ فعلن» تقطیع کرد، اما برپایۀ سرودۀ مشهورِ «دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من...» که تقطیعِ آن بهصورتِ متناوبالارکانِ دورکنیِ «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» بر متناوبالارکانِ سه رکنیِ «مفعولُ مفعولُ فعلن/ مفعولُ مفعولُ فعلن» راجح است، این وزن را نیز بدینصورت رکنبندی کردیم؛ ورنه واضح است که اگر وزنهای تازه را بیتوجه به موسیقی و رابطۀ آنها با وزنهای گذشته بررسی کنیم، رکنبندی آن بهصورت «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن» مطابقت بیشتری با انواع شناخته شدۀ وزنهای قدیم (متفقالارکان) دارد.
[9]- یا «فعلن فعولن فعولن فعولن فعولن فَعَل» و «فعلن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن». این دو وزن را بهترتیب بهصورت «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فع» و «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن» نیز رکنبندی کردهاند (فیروزیان، 1392). همانند وزن پیشین، با وجود «متفقالارکان» بودنِ رکنبندیهای اخیر، رکنبندیها به شیوۀ نگارنده، هم با وزنهای مشهور قدیم تناسب بیشتری دارند و هم با موسیقیِ بیتهای یادشده. چنانکه نمونۀ نخست، موسیقی شاهنامه و وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» را نیز منتقل میکند؛ خاصه اینکه در بیت سخن از «رستم و سهراب» نیز هست و گویا خودِ منزوی در این سروده به شاهنامه توجه داشته است.
[10]- این وزن را بهصورت «مُستَفعِلاتُ مُفتَعِلاتُن/ مستفعلات مفتعلاتن» نیز میتوان رکنبندی کرد.
[11]- برای دیدن 20 وزن تازه که نگارنده ساخته است به جلالی (1398) رجوع شود.
[12] - ر.ک پانوشت ش 2، بند 5-6-1
[13]- ر.ک ذیل بند 5-8-3 و حواشی آن.
[1]- همان وزن کهنِ «مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن»
[2]- قالب این سروده «غزل» است و نه «چهارپاره». برای دیدن شواهد شعری این مبحث به جدول پایان مقالۀ حاضر رجوع شود.
[3]- نگارنده پیش از این، وزنهای «فعولن مستفعلن فعولن فعلن» (خواجو: 334)، «مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع» (همان: 295)، «مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فعلن» (همان: 958)، «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن» (همان: 1063) و «مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فعلن» (منزوی، 1385) را نیز از انواع وزنهای «مستزادگونه» خوانده بود (جلالی، 1396)، اما باید آنها را باتوجه به ساختمان وزن از انواع اوزان «متشابهالارکان» بدانیم؛ با وجود اینکه برخی از این اوزان (دو وزن آخر) پیشنمونۀ «متناوبالارکان» ندارند.