ساختارشناسی اوزان رایج و وزن‌های نوپدید در شعر فارسی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی ساختار وزن‌های رایج و نیز وزن‌های تازه­ساخت در شعر کلاسیک و معاصر فارسی و نیز طبقه­بندی تازه­ای از انواع وزن‌ها و سپس فرمول­بندیِ زیرشاخه­ها و گونه­های وزنیِ هریک از این انواع می­پردازد. پیش از این، وزن‌ها به دو یا سه نوع و در جدیدترین تقسیم­بندی به پنج نوع «متحدالارکان»، «متفق‌الارکان»، «متناوب­الارکان»، «متشابه­الارکان» و «مختلف­الارکان» تقسیم شده­اند. حال‌آنکه اوزانی تازه­ساخت وجود دارد که در هیچ‌یک از این طبقه­بندی­ها نمی­گنجند؛ برای نمونه وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع‖ فاعلن فع» در شعر سیمین بهبهانی. نگارنده این اوزان را به عنوان ششمین دسته از وزن‌های شعر فارسی، اوزان «مُستَزادالارکان» نامیده است. بخش نخستِ نگاشتۀ حاضر به پاسخگویی به این پرسش می­پردازد که شاعران مبتکر از گذشته تا به امروز با چه شگردهایی دست به خلق اوزان تازه زده­اند و نشان داده شده است که وزن‌های تازۀ عروضی در هر دوره از تاریخ شعر فارسی بر پایۀ همان وزن‌های مشهور و به هشت شیوه ساخته شده­اند: 1- کاهش، 2- افزایش، 3- تکرار، 4- جابه­جایی، 5- تغییر، 6- تلفیق، 7- ابداع و 8- ترکیب. در بخش دوم مقاله با توجه به نتایج بخش نخست و دقت در ساختار وزن‌های رایج و اوزان تازه­ساخت به فرمول­بندی انواع شش­گانۀ اوزان شعر فارسی با حروف X، x، Y، y، Ẍ، Ȳ، Z، z، M پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Structural Analysis of the Common and Innovative Meters in Persian Poetry

نویسنده [English]

  • Mohammadamir Jalali
Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
چکیده [English]

This article examines the structure of commonly used and innovative meters in Persian poetry, both classical and contemporary. Moreover, it introduces a new classification for meters of all types. A study of meter variations and subcategories has also been conducted. Meters have traditionally been divided into two or three types. However, in the most recent division, they have been divided into five types: “Muttahid -al- arkan” (Unified feet), “Muttafuq -al- arkan” (Allied feet), “Mutanaveb -al- arkan” (Alternating feet), “Mutashabih -al- arkan” (Similar feet), “Mukhtalif -al- arkan” (Different feet). Nevertheless, there are new meters that do not fall into any of these categories. As an example, consider the meter "‒  / U ‒ ‒ ‖  ‒ / ‒ U ‒ / U ‒ ‒ / U ‒ ‒" in Simin Behbahani's poem. The article refers to these meters as "Mustazad al-Arkan", the sixth category of Persian poetry. A discussion of the techniques creative poets have used throughout history is presented in the first part of this article.  As demonstrated in this study, new meters of the Persian poetic tradition are derived from the same well-known meters, using the following eight approaches: 1. Reduction 2. Increase 3. Repetition 4. Transition 5. Change 6. Integration 7. Innovation 8. Combination. In the second part, six Persian poetry meters were formulated (X, x, Y, y, Ẍ, Ȳ, Z, z, M) based on the results obtained in the first part, which focused on the accuracy of metrical structure.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Prosody
  • Prosodic Foot
  • Innovative Meters
  • Structure of Meters
  • Category of Meters

در دستگاه زایای وزن شعر فارسی، رسیدن تعداد وزن‌های عروضی از قریب 30 وزن در اشعار رودکی، مسعود سعد، خاقانی و... (ر.ک فرزاد 1349ب و وحیدیان کامیار، 1389) به 48 وزن در اشعار فارسی مولوی (جلالی، 1396)، 60 وزن در غزل‌های حسین منزوی (فیروزیان، 1390) و 118 وزن در سروده‌های سیمین بهبهانی (وحیدیان کامیار، 1389) و در مجموع به بیش از 300 وزن بالفعلِ شعری تا به امروز، ناشی از ساخته ‌شدن وزن‌هایی تازه و نوپدید در طول تاریخ شعر فارسی است. به راستی این وزن‌های تازه به چه شیوه‌هایی ساخته شده­اند و شاعران مبتکر با چه روش‌هایی دست به خلق اوزان تازه
زده­اند؟ بحث از چگونگی ساخت اوزان تازه در تاریخ شعر پارسی، دو نتیجۀ مهم در پی دارد: 1- توصیف و طبقه­بندی­ای از شیوه­های ساخت وزن‌های نوپدید به دست می­دهد و 2- قوانین و قواعدی به دست­ می­دهد تا پیش‌بینی شود که در دستگاه زایای وزن شعر فارسی، وزن‌های بالقوه چگونه می‌توانند پدید بیایند.

1. پرسش­ها و فرضیۀ پژوهش

- وزن‌های تازه­ در طول تاریخ شعر فارسی چگونه ساخته شده‌اند و از چه ساختارهای مشترکی پیروی می­کنند؟

- آیا وزن‌هایی وجود دارد که ذیل طبقه‌بندی‌های مرسوم قابل طبقه­بندی نباشند؟

- آیا می‌توان تمامی وزن‌های شعر فارسی را با علائم X، Y و... توصیف و فرمول­بندی کرد؟

فرضیۀ نگارنده این بوده است که اوزانی وجود دارند که ذیل تعاریف و توصیفات رایج از انواع وزن شعر نمی­گنجند؛ با وجود این، اوزانِ شعری ازجمله وزن‌های
تازه­ساخت در طول تاریخ شعر پارسی از قوانینی قاعده­مند پیروی می­کنند به­گونه­ای که می­توان آن‌ها را با استفاده از علائمی مانند X، Y و... توصیف و طبقه­بندی کرد.

 

 

2. مبنای نظری و سخنی دربارۀ تعدّد امکانات رکن­بندی و تعیین وزن

در پژوهش حاضر معیار توصیف اوزان، نه «بحور» و نه «دوایر عروضی» بلکه ساختار هجایی وزن و دقت در سرضرب‌های موسیقایی وزن به عنوان معیاری مهم در رجحان یک رکن‌بندی بر دیگر رکن‌بندی‌های ممکن بوده است.

مسألۀ امکان رکن­بندی‌های مختلف، هم در عروض قدیم و هم در عروض جدید وجود داشته و دارد. نگارنده بر آن است که اگر شیوۀ رکن­بندی بر پایۀ اصل ­قراردادن این نکته باشد که وزن تازه را به­گونه­ای رکن­بندی کنیم که دارای بیشترین شباهت با وزن‌های مشهور و شناخته­شدۀ قبلی باشد، خواهیم دید که شیوۀ پدیدآمدن وزن‌های تازه‌ساخت را می­توان ذیل هشت شیوه، توصیف کرد. قاعدۀ مهمی که برای رجحان یک شیوه بر شیوۀ دیگر می‌‌توان در نظر گرفت این است که اگر پدیدآمدن یک وزن تازه را بتوان به چند شیوه توضیح داد، رجحان با ساده­ترین روش توصیف است. پیشاپیش باید گفت ولو خواننده با شیوۀ نگارنده در رکن­بندی برخی از اوزان تازه همداستان نباشد، این اوزان به هر شیوۀ متعارف دیگری که رکن­بندی شوند از هشت شیوۀ یادشده در این پژوهش خارج نخواهد بود.­

3. پیشینۀ پژوهش

بحث از ساخت اوزان تازه را در کهن‌ترین کتاب‌های بازمانده دربارۀ عروض مانند «المعجم» شمس قیس می­توان دید (شمس قیس، 1388). در میان پژوهش‌های عروضیِ امروز نیز با آنکه مسألۀ طبقه­بندی اوزان یکی از دغدغه­های عروضیانی همچون مسعود فرزاد، خانلری، وحیدیان کامیار، ابوالحسن نجفی و... بوده به تبیینِ چگونگی ساخت وزن‌های تازه و طبقه‌بندی ساختارهای مختلفِ انواع وزن‌ها به شکل مستقل پرداخته نشده است.

4. بحث و بررسی

4-1. تعداد وزن‌های شعر فارسی

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های دستگاه وزن شعر فارسی، قدرت زایاییِ آن است. شمیسا تعداد اوزان بالفعل شعر فارسی را حدود 300 (شمیسا 1394) و نجفی این تعداد را مطمئناً افزون بر 400 دانسته است (نجفی، 1394ب). نجفی اوزان قاعده­مند شعر فارسی را تا 600 وزن نیز قابل گسترش می­دانست (نجفی 1394 الف. در جای دیگر تا 800 وزن گفته است. همان). برای پاسخ به این پرسش که تعداد وزن‌های شعر فارسی چگونه به بیش از 300 وزن بالفعلِ شعری تا به امروز رسیده است و این وزن‌های تازه با چه قواعدی پدید آمده‌اند، ابتدا باید نگاهی به «ارکان» و «انواع وزن» بیندازیم.

4-2. ارکان عروضی رایج در شعر فارسی

در عروض جدید فارسی رکن­ها براساس تعداد هجاهای آن‌ها طبقه­بندی می­شوند[1].

یک­هجایی

دو هجایی

سه هجایی

چهار هجایی

پنج هجایی

فَعْ 

فَع­لُن ‒ ‒

مَفعولن ‒ ‒ ‒

مَفاعیلُن U ‒ ‒ ‒

مُتَفاعِلُن U U ‒ U ‒

 

فَعَل U ‒

فَعولُن U ‒ ‒

فاعِلاتُن ‒ U ‒ ‒

مفاعِلَتُن U ‒ U U ‒

 

 

فاعِلُن ‒ U ‒

مُستَفعِلـُن‒ ‒ U ‒

مُستَفعِلاتُن[2] ‒ ‒ U ‒ ‒

 

 

مَفْعولُ ‒ ‒ U

فَعَلاتُن U U ‒ ‒

مُفتَعِلاتُن‒ U U ‒ ‒

 

 

فَعَلُن U U ‒

مَفاعِلُن U ‒ U ‒

مَفاعِلاتُن U ‒ U ‒ ‒

 

 

فاعلُ ‒ U U

مَفاعیلُ U ‒ ‒ U

فاعلیّاتن ‒ U ‒ ‒ ‒

 

 

 

مُفتَعِلُن ‒ U U ‒

فعلیّاتن U U ‒ ‒ ‒

 

 

 

فاعِلاتُ ‒ U ‒ U

مُستَفعِلَـتُن ‒ ‒ U U ‒

 

 

 

مُستَفعِلُ‒ ‒ U U

مَفاعیلَتُن U ‒ ‒ U ‒

 

 

 

فَعَلاتُ U U ‒ U

فاعِلاتَـتُن ‒ U ‒ U ‒

 

 

 

مفعولاتن ‒ ‒ ‒ ‒

 

نگارنده برآن است که رکن چهار هجاییِ «مفعولاتن»، رکن­های پنج ­هجاییِ «مستفعِلَتُن»، «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن»، «فاعلاتَتُن»، «فاعلییّاتن» (= فاعلاتاتن)، «فعلییّاتن»
(= فعلاتاتن)، «مفاعیلاتُن» و رکن شش­هجاییِ «مُتَفاعِلاتُن»[3] را درصورت وجود تقارنِ بهتر در نوع رکن­بندی و نیز مطابقت با ریتم و سرضرب‌های موسیقایی (چنانکه شواهدی را خواهیم دید) باید پذیرفت. این رکن­ها را به‌ترتیب به‌صورت «مَفعولُن فَع» (یا «فَع‌لُن فع‌لن»)، «مستفعلُ فَع» (یا «فع­لن فَعَلُن»)، «مَفاعِلُ فع»، «مفاعیلُ فع»، «فاعلاتُ فع»، «فاعلاتن فع»، «فعلاتن فع»، «مفاعیلن فع» و «متفاعلن فع» (یا «فعلن فعولن») نیز می‌توان رکن‌بندی کرد، اما اگر این قاعدۀ اعتباری و توافقی را بپذیریم که به خاطر حفظ تقارن و تناسبِ بیشتر میان ارکان، رکن‌بندی به‌صورت «دورکنی» بر «سه­رکنی» و «متحدالارکان» بر «متناوب­الارکان»، و هریک از این دو بر مختلف‌الارکان رجحان دارد[4] و نیز اولویتِ رکن­بندی به­صورتی که ارکانِ وزن از نظر تعداد هجا بیشترین قرابت را به هم داشته باشند[5] در برخی اوزان، قائل شدن به این رکن­ها، تقارن وزنیِ بیشتری ایجاد می­کند[6] و تناسب بیشتری با سرضرب‌های موسیقایی خواهد داشت.

قهرمانی مقبل بر پایۀ تقسیم­بندی تازه­ای، ارکان عروضی شعر فارسی را به سه دسته تقسیم کرده است (ر.ک قهرمانی مقبل، 1389):



[1]- ابوالحسن نجفی به 23 رکن در شعر فارسی قائل بود و براساس این 23 رکن 180 وزن فارسی را توصیف کرده بود. وی برآن بود که می‌توان به شکل نظری تعداد رکن‌ها را تا 36 رکن نیز افزایش داد (ر.ک قهرمانی مقبل، 1389).

[2]- رکن «مستفعلاتن» و امثال آن («مفاعلاتن» و «مفتعلاتن» و...) به‌عنوان رکن مستقل از دید نگارنده براساس سرضرب‌های برخی از اوزان قابل پذیرش است. چنانکه غزل «حدی ندارد در خوش لقایی» (مولوی) را بهتر است پیوسته خواند و وزن آن را به «مستفعلاتن مستفعلاتن» رکن‌بندی کرد (سرضرب‌ها در هجای نخستین هر رکن) و غزل «درمان نکردند، مسکین غریبان» (حافظ) را (باتوجه به هجای کشیدۀ نیم‌مصراع) با ریتمی متفاوت یعنی با مکثی به قدر یک هجای سکوت بعد از هر نیم‌مصرع خواند و این‌گونه رکن‌بندی کرد: «مستفعلن فع [تَن] مستفعلن فع [تَن]» (سرضرب‌ها در هجای نخستین هر رکن). رکن‌بندی به «فع‌لن فعولن/ فع‌لن فعولن» سرضرب‌ها را نمی‌تواند به‌خوبی نشان دهد. همین‌گونه است رجحان رکن‌بندی وزنِ «مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن» (مولوی،1386) بر «مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع» براساس سرضرب‌ها.

[3]- نگارنده وزن «توچنین نبودی تو چنین چرایی/ چه کنی خصومت چو ازانِ مایی») (مولوی، 1386) را با خوانشی بدون مکث، براساس تقارن هجایی و از آن مهم‌تر سرضرب‌های موسیقایی، «متفاعلاتن متفاعلاتن» رکن‌بندی می‌کند. مولانا در وزن‌های «مستفعلاتن مستفعلاتن» و «مفتعلاتن مفتعلاتن» نیز طبع‌آزمایی کرده است (ر.ک جلالی، 1396).

[4]- البته مشروط به حفظِ «ریتم» و «سرضرب‌»های موسیقایی که بر همۀ این توافقات اولویت دارند؛ چنانکه «فَع­لُن فَعَلُن فَع­لُن/ فَع‌لُن فَعَلُن فَع­لن» و «مفعولُ مفاعیلن/ مفعولُ مفاعیلن» دارای یک نظم هجایی هستند اما نوع رکن­بندی به هریک از آن‌ها بستگی به سرضرب‌ها و ریتم موسیقاییِ شعر دارد. (وزن اول را می‌توان با یک هجای سکوت پس از هر نیم‌مصرع خواند.

[5]- مثلاً برتری «فعلاتُ فاعلاتن»: چهار هجایی+ چهار هجایی بر «متفاعلن فعولن»: پنج هجایی+ سه هجایی یا «فعلن مفاعلاتن»: سه هجایی+ پنج هجایی؛ براساس اصلِ پیشنهادیِ «تقارنِ حداکثری».

[6]- مانند «فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع» یا «فاعلن فعل/ فاعلن فعل» که می‌توان آن‌ها را به‌صورت «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» رکن‌بندی کرد. همچنانکه رکن‌‌بندی به‌صورتِ دورکنیِ «مُستَفعِلَتُن مَفاعِلَتُن» بر سه رکنیِ «فَع‌‌لُن فَعَلُن مَفاعِلَتُن» رجحان دارد.

- ارکان معیار: ارکان سه، چهار یا پنج هجایی که در تقطیع معیار به­کار می­روند و با توجه به قواعد اختیارات شاعری بر جایگزین­های خود رجحان دارند (مانند فاعلن، مستفعلن، فاعلاتن، فعلاتن، مفتعلن، متفاعلن).

- ارکان جایگزینی: ارکانی که در وزن معیار ظاهر نمی­شوند و به­خاطر اختیارات شاعری جایگزین ارکان معیار می‌شوند (مانند «مفعولن» که در وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» می‌تواند جایگزین «مفتعلن» شود).

- ارکان اشتقاقی: ارکانی یک­ هجایی (مانند فع)، دو هجایی (مانند فَعَل، فَع­لُن) و گاهی سه هجایی (مانند فعولن، فاعلن، فعلن، مفعولن) که تنها در پایان مصراع یا پایان نیم­مصراعِ اوزان دوری ظاهر می‌شوند.[1]

4-3. تقسیم‌بندی‌های گذشته از انواع وزن‌ها

پیش از این، وزن‌ها به سه (یا دو) نوع تقسیم می­شدند: «متحدالارکان» (یا «متّفق­الارکان»)، «متناوب­الارکان» و «مختلف‌الارکان»[2] اما قهرمانی­مقبل وزن‌های شعر فارسی را به پنج دسته تقسیم می­کند[3] (قهرمانی مقبل، 1389):

- وزن‌های متّحد الارکان: اوزانی که از ارکان معیارِ یکسان پدید آمده و دارای رکن اشتقاقی نباشند؛ مانند: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن».

- وزن‌های مُتَّفِق­الارکان: اوزانی که از ارکان معیارِ یکسان پدید آمده و رکن پایانیِ آن‌ها رکنی اشتقاقی باشد؛ مانند: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن».



[1]- البته رکن‌های «فعلن» و «فع‌لن» رکن‌های معیار نیز می‌توانند باشند: در وزن‌هایی مانند «فعلن فعلن فعلن فعلن» و «فع‌لن فع‌لن فع‌لن فع‌لن»

[2]- با وجود کوشش برخی از عروضیان جدید مانند شمیسا و وحیدیان کامیار همۀ وزن‌ها را نمی‌توان به‌صورت «متحدالارکان» و یا «متناوب‌الارکان» رکن‌بندی ‌کرد و وجود اوزان مختلف‌الارکان را باید پذیرفت.

[3]- تفاوت‌قائل‌شدن میان اوزان «متحدالارکان» و «متفق‌الارکان» و نیز «متشابه‌الارکان» و «متناوب‌الارکان» براساس «روساختِ» وزن‌ها است. اینکه برخی از عروضیان وزنی مانند «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» را «متحدالارکان»، و «مفاعلن فعلاتن مفاعل فعلن» را «متناوب‌الارکان» محسوب می‌کنند با نگاه به «ژرف‌ساخت» و وزن اصلی و البته فرضیِ آن‌ها در دایرۀ عروضی؛ یعنی «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن» و «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» است. با این توضیح، وزنی مانند «مفتعلن مفاعلن» (الهیاری، 1394) براساس «ژرف‌ساخت»، «متناوب‌الارکان» است و براساس «روساخت»، «مختلف‌الارکان».

- وزن‌های متناوبُ الارکان: اوزانی که از ارکان معیار به­صورت متناوب پدید آمده باشد و دارای رکن اشتقاقی نباشند؛ مانند «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن».

- وزن‌های مُتَشابه ­الارکان: اوزانی که از ارکان معیار به­صورت متناوب پدید آمده باشند و رکن پایانی آن‌ها رکنی اشتقاقی باشد؛ مانند: «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن».

- وزن‌های مختلف الارکان: اوزانی مسدّس که از سه­رکن متفاوت پدید آمده باشند به‌گونه­ای که رکن سوم آن نه همانند رکن اول، و نه از آن مشتق شده باشد؛ مانند: «مستفعلُ مستفعلن فعولن»[1]

 

4-4. وزن‌هایی با ساختارهای تازه که در تعاریف رایج نمی‌گنجند

هم در شعر کلاسیک و هم در شعر امروز وزن‌های تازه­ای ساخته شده­اند که برخی در طبقات گذشته نمی‌گنجند و برخی نیز دارای ساختارهایی هستند که قراردادن آن‌ها در طبقات وزنیِ پیشین نیازمند بازتعریفی در انواع وزن است. برای نمونه وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع/ مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (سرودۀ محمدسعید میرزایی. ر.ک وحیدیان، 1389) که نوعی تازه از وزن «متشابه‌الارکان» است.[2] یا وزنی مانند «مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلاتن (= مفاعیلن فع)» (شهریار، 1376) که آن را نیز می­توان گونۀ جدیدی از وزن «متناوب­الارکان» دانست که برخلاف اوزان رایج، هجایی بر رکن پایانی افزوده شده است. یا وزن «مفتعلاتن مفاعلاتن» (مسعود سعد، 1390) و «مستفعلاتن مفاعلاتن» (فرّخی سیستانی، 1380) که با وجود دو رکنی ‌بودن، آن‌ها را باید وزن «مختلف‌الارکان» دانست. همچنین است اوزان دیگری که نگارنده آن‌ها را اوزان «مُستَزادالارکان» می‌نامد.

4-4-1. اوزان مُستَزادالارکان

«اوزان مُستَزادالارکان» اوزانی هستند متشکل از دو پارۀ مشابه، اما نامساوی که سکوت و مکثی به قدر یک یا چند هجا، پارۀ بلندِ نخست را (که خود مستقلاً وزنی سه یا چهار رکنیِ متفق­الارکان، متشابه­الارکان یا مختلف­الارکان است) از پارۀ کوتاه ­شدۀ دوم جدا می­کند: «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن‖ مفعولُ فاعلن». این‌گونه وزن‌ها در واقع از تکرار پارۀ نخست و سپس کاهش هجا یا هجاهایی از پایان پارۀ دوم ساخته می­شوند:

«فاعلن فاعلن فاعلن فع فاعلن فع» (= فاعلن فاعلن فاعلاتن‖ فاعلاتن):

کفش فرسوده‌اش خوانده در گوش، ماجرایی

 

رنج بیهوده­اش بسته بر دوش کوله­باری

(بهبهانی، 1394)

«مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن مفعولُ فاعلن»:

این چشم‌های خامشِ بارانی چونان دو لکّه ابر

 

بارید در هوای تو پنهانی دُردانه‌های درد

(همان: 792)

دقت شود که قالب شعر، در این موارد غزل است و نه مُستزاد.[3]

4-5. انواع وزن‌های شعر فارسی براساس وزن‌های تازه‌ساخت

باتوجه به آنچه گذشت، وزن‌های شعر فارسی شش نوع هستند: «متحدالارکان»، «متفق‌الارکان»، «متناوب‌الارکان»، «متشابه‌الارکان»، «مختلف­الارکان» و «مستزادالارکان». اما بازتعریف وزن «مختلف‌الارکان» با توجه به مصادیق یادشده: وزنی متشکل از
دست­کم دو رکن مختلف که باتوجه به ریتم و سرضرب‌های موسیقایی به هیچ­یک از شیوه‌های پیشین قابل رکن‌بندی نبوده و در اوزان سه رکنی، رکن سوم تکرار رکن اول یا رکن کوتاه‌شدۀ آن نباشد.               

نکته‌ای که باید مدنظر قرار گیرد، آن است که وزن حاصل از تکرارِ یکی از انواع وزن (چه تکرار وزن یک مصراع، چه تکرار یک نیم‌مصراع) به­عنوان همان نوع از وزن باید شناخته شود. چنانکه ZYX/ZYX وزن مختلف‌الارکان و YX/YX/YX
متناوب­الارکان است.

5. شیوه­های ساخت وزن‌های تازه در شعر فارسی

برای ساخت اوزان بی­قاعده (برای نمونه، ترکیب پاره­های غیرعروضی با پاره­های عروضی و نیز اوزان نامطبوعی که القای موسیقی نمی­کنند) حد و مرزی نمی­توان تصور کرد، اما می­توان به این پرسش پاسخ گفت که وزن‌های قاعده­مند و تازه­ساختِ عروضی چگونه پدیدآمده­اند و چگونه می­توانند پدید بیایند. اگر از آغاز شعر فارسی تا به امروز، وزن‌های مشهور و رایج در هر دوره را ملاک قرار دهیم در مقایسه با این وزن‌ها می­توان گفت که وزن‌های تازۀ عروضی بر پایه یا به قیاسِ همان وزن‌های مشهورِ قبل از خود و به هشت شیوه ساخته شده­اند: 1- کاهش، 2- افزایش، 3- تکرار، 4- جابه­جایی، 5- تغییر، 6- تلفیق، 7-  ابداع و 8- ترکیب.

5-1. کاهش

قاعدۀ «کاهش» به دو شکل انجام می­شود: 1- کاهش هجا و 2- کاهش رکن.

5-1-1. کاهش هجا

5-1-1-1. کاهش هجا از پایان وزن متحدالارکان

چنانکه از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن» (خواجو: 442)، وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» پدید آمده است:

بستۀ دام رنج و عنایم

 

خستۀ درد فقر و فنایم

(میرزا حبیب خراسانی، 1353)

5-1-1-2. کاهش هجا از رکن­های دوم و چهارم وزن متحدالارکان

مانند وزن «مفاعیلن فعولن/ مفاعیلن فعولن» از وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن»:

الا ای باد شبگیر، ازین شخص زمین‌گیر

 

ببر نام و خبر گیر، ز یار نامْدارا

(بهار، 1387)

5-1-1-3. کاهش هجا از پایان وزن متشابه­الارکان

مانند وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن» از وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (رودکی، 1387):

صبر کنم با جهان ازانکه همی

 

کار نیاید نکو به تنگ‌دلی

(ناصرخسرو، 1368)

5-1-1-4. کاهش هجا از رکن­ چهارم وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «فعلاتُ فاعلاتن فعلاتُ فاعلن» از وزن «فعلاتُ فاعلاتن/ فعلات فاعلاتن»:

دلم از میانه گم شد عوضش چه یافتم

 

که نه حاصلم همین بس که تو دلبر منی

(خاقانی، 1375)

همچنین وزن «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن» (بهبهانی، 1394) از وزن «مستفعلن فعلاتن/ مستفعلن فعلاتن» (

بهار، 1387)، وزن «مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فع­لن» (بهبهانی، 1394) از وزن «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» (صفای اصفهانی، 1337)، وزن «مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع» (خواجوی کرمانی) از «مفتعلاتن فعلاتن/ مفتعلاتن فعلاتن» (مولوی، 1386) و دو وزن «فعولن مستفعلن فعولن فع­لن» (خواجوی کرمانی: 334) و «مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فع­لن» (منزوی، 1385) نیز با وجود نداشتن پیش­نمونۀ متناوب‌الارکان، دارای همین ساختار هستند.

 

5-1-1-5. کاهش هجا از پایان رکن­های دوم و چهارم وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «مستفعلن فَعَل/ مستفعلن فَعَل» از «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن»
(امیر معزّی، 1362):

با سروِ قامتت شمشاد گو مروی

 

با ماهِ طلعتت خورشید گو متاب

(خواجو: 187)

5-1-1-6. کاهش هجا از پایان وزن متشابه­الارکان

مانند وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع» از وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع­لن [= فعلن]»:

ز هیچ چیز نترسد بسان نیزه

 

ز هیچ باک ندارد بسان خنجر

(مسعود سعد، 1390)

5-1-1-7. کاهش هجا از پایان رکن دوم وزن متشابه­الارکان

مانند وزن «مفتعلن فاعلن مفتعلن فع» از وزن «مفتعلن فاعلات مفتعلن فع»:

سخت به جوشی دلا؛ نرمترک باش

 

باش که تا گل کند بوتۀ خشخاش

(بهبهانی، 1395)

5-1-2. کاهش رکن

مانند وزن «فاعلاتُ مفتعلن فع»[1] که از حذف رکن آغازینِ وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (حافظ، 1377) ساخته شده است:

هرکجا که سجدۀ عشق است

 

کفر، ره نبرده در ایمان

(الهیاری، 1394)

همچنین ر.ک ش 5-8-2-2. سیمین بهبهانی این وزن را به‌صورت متناوب دارد: «فاعلاتُ مفتعلن فع/ فاعلاتُ مفتعلن فع» (بهبهانی، 1395) که می‌توان آن را به‌صورت «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» نیز رکن‌بندی کرد و به شیوۀ افزایش هجا به پایان نیم‌مصرع‌های وزن متناوب‌الارکانِ «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلات مفتعلن» توضیح داد.

5-2. افزایش

5-2-1. افزایش هجا

5-2-1-1. افزایش هجا به تمامی رکن­های وزن متحدالارکان

مانند وزن «مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن»[2] (مفاعلن + فع) از وزن کهنِ «مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن» (خاقانی، 1375):

کهن‌دیارا! دیارِ یارا! دل از تو کندم ولی ندانم

 

که گر گریزم، کجا گریزم؛ وگر بمانم، کجا بمانم

(نادرپور، 1360)

همچنین وزن «مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن» (مولوی، 1386) از وزن «مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن» (خاقانی، 1375)، یا وزن «فعلیّاتن فعلیّاتن فعلیّاتن فعلیّاتن» (مهرداد اوستا؛ ر.ک وحیدیان، 1389) از وزن «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن»، یا وزن «متفاعلاتن متفاعلاتن» (مولوی، 1386) از وزن «متفاعلن متفاعلن» (همان: 1284) و نیز «مفاعلاتن مفاعلاتن» (رودکی. فرزاد، 1349ب) و «مفتعلاتن مفتعلاتن» (خواجو: 317) با نبود پیشینه.

5-2-1-2. افزایش هجا به رکن اول و سوم وزن متحدالارکان

مانند وزنِ زیبای «مفاعلاتن مفاعلن/ مفاعلاتن مفاعلن» از وزنِ «مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن» (خاقانی، 1375):

دوباره می سازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش

 

ستون به سقف تو می زنم، اگرچه با استخوان خویش

(بهبهانی، 1394)

همچنین وزن «مفتعلاتن مفتعلن/ مفتعلاتن مفتعلن» (خواجو: 280) از وزن «مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن» (خاقانی، 1375).

 

5-2-1-3. افزایش هجا به رکن دوم و چهارم اوزان متحدالارکان

مانند وزن «فاعلاتن فاعلیّاتن/ فاعلاتن فاعلیّاتن» (= «فاعلاتن فاعلاتن فع/ فاعلاتن فاعلاتن فع»):

اسب می نالید می‌لرزید... سرفه ها اسفنج و خون می‌شد

 

هرنفس بر لب چو می‌آمد از جگر لَختی برون می‌شد

(بهبهانی، 1394)

یا وزن «فعلاتن فعلیّاتن/ فعلاتن فعلیّاتن» (= فعلاتن فعلاتن فع/ فعلاتن فعلاتن فع) (همان: 817) و «فعلن فعلاتن/ فعلن فعلاتن» (= فعلن فعلن فع/ فعلن فعلن فع) (همان: 935).

5-2-1-4. افزایش هجا به پایان وزن متحدالارکان

مانند وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» از وزنِ «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن»:

از خزانِ خود چرا نالم به کافرنعمتی؟ وقتی

 

با خزانم نیز باغ دوست را چشمِ خریداری ست

(منزوی، 1389)

5-2-2. افزایش هجا به وزن متناوب­الارکان

5-2-2-1. افزایش هجا به پایان هر دو نیم­مصرع وزن متناوب­الارکان

مانند «مفاعلن فعلیّاتن/ مفاعلن فعلیّاتن» (= «مفاعلن فعلاتن فع/ مفاعلن فعلاتن فع») از وزن مشهورِ «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن»:

خیالِ خامِ پلنگِ من به سوی ماه جهیدن بود

 

و ماه راز بلندایش به سوی خاک کشیدن بود

(همان: 313)

نیز وزن «فعلاتُ فاعلیّاتن/ فعلاتُ فاعلیّاتن» (بهبهانی، 1394) از وزن «فعلاتُ فاعلاتن/ فعلاتُ فاعلاتن» و وزن «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» (اخوان ثالث، 1376) از وزن «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلاتُ مفتعلن» (بیدل، 1366). همین‌گونه است وزن «فاعلن فعولن/ فاعلن فعولن­» (الهی قمشه­ای، 1366) از وزن «فاعلن فعل/ فاعلن فعل» (اوحدی، 1340).

5-2-2-2. افزایش هجا به پایان رکن‌های اول و سوم وزن متناوب­الارکان

مانند «مفتعلاتن مفاعلن/ مفتعلاتن مفاعلن» از وزن مشهور «مفتعلن مفاعلن/ مفتعلن مفاعلن»:

گوشۀ چشمم ستاره‌یی‌ست دیده‌ای آن را؟ ندیده‌ام

 

حبۀ انگور از آسمان دست فرا برده چیده‌ام

(بهبهانی، 1394)

 

5-2-2-3. افزایش هجا تنها به یک نیم‌مصرع وزن متناوب­الارکان

5-2-2-3-1. افزایش هجا به پایان رکن دوم وزن متناوب‌الارکان

مانند وزن «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فَعِلُن» از وزن «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن» (امیر معزّی، 1362):

جز غمگنانه چه گوید با خیل سوختگان

 

این آفتاب مکرّر این آسمان قدیم

(بهبهانی، 1394)

5-2-2-3-2. افزایش هجا به پایان رکن چهارم وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «مفعولُ مفاعیلن، مفعولُ مفاعیلاتن [: مفاعیلن فع]» از وزنِ «مفعولُ مفاعیلن، مفعولُ مفاعیلن» (حافظ، 1377):

گیرم که پریدم من، ای شاخۀ شمشاد از تو

 

تو سروی و من سایه، مشکل شوم آزاد از تو

(شهریار، 1376)

5-2-2-4. افزایش هجا به وزن متشابه­الارکان

مانند وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع­لن» از وزنِ «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع»:

مثل گلی نوشکفته در وسط پاییز

 

آمدنت آخرین تلاش بهاران است

(منزوی، 1389)

5-2-3. افزایش رکن

5-2-3-1. افزایش رکن به پایان وزن متحدالارکان

مانند وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع­لن» با افزودن رکن «فع­لن» به وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن»:

با سنگ‌ها می‌گویم آن رازی که باید با تو می‌گفتم

 

سنگین دلا! دستت چرا دستی ازین تنها نمی‌گیرد؟

(همان: 86)

 

5-2-3-2. افزایش رکن اصلی به وزن متفق­الارکان

مانند وزن­ «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» از وزنِ «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (ابتهاج، 1378):

بی تو من شبانه با که با که گفت‌وگو کنم؟

 

ای حریف صحبت شبانه‌های من! بمان

(همان: 351)

همین‌گونه است وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (آزاد عباسی. ر.ک وحیدیان، 1389) و یا وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع» (الهیاری، 1394) از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» (نیمایوشیج، 1364).

5-2-3-3. افزایش رکن پس از رکن­های دوم و چهارم وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «فاعلاتُ مفتعلن فع­لن/ فاعلاتُ مفتعلن فع­لن» از وزن «فاعلاتُ مفتعلن/ فاعلاتُ مفتعلن» (بیدل، 1366):

دل گواهنامۀ ناکامان زخمگاهِ دشنۀ دشنامان

 

هیچ گوشه زین ورقِ خونین مهرْ نانهاده نمی‌بینم

(بهبهانی، 1394)

و نیز وزن «فع­لن فعلن فعلن/ فع­لن فعلن فعلن» (همان: 536) و «فع­لن فعلن مفتعلن/ فع­لن فعلن مفتعلن» (همان: 627) از وزن «فع­لن فعلن/ فع­لن فعلن» (مولوی، 1386).

5-3. تکرار

یکی از شیوه­های پرکاربرد در شعر امروز برای ساخت اوزان جدید، تکرار کامل یک وزن یا تکرار وزنِ یک نیم‌مصرعِ وزنِ متناوب­الارکان و ساخت وزنی طولانی است.

5-3-1. تکرار کامل یک وزن متحدالارکان

چنانکه از وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن» (مولوی، 1386) وزن «فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن»[3] ساخته شده است:

اگرم به فلک طلبد ز زمین، وگرم به زمین فکند ز فلک

 

به قبول و اطاعتِ حکمِ قضا نتوان درِ عذر و بهانه زدن

(بیدل دهلوی، 1366)

 

5-3-2. تکرار کامل یک وزن متفق­الارکان

برای نمونه وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع/ فاعلن فاعلن فاعلن فع» از وزن «فاعلن فاعلن فاعلن فع» (نیمایوشیج، 1364):

شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی

 

جمع آیینه‌ها ضرب در تو، بی‌عدد صفر بعد از زلالی

(منزوی، 1389)

5-3-3. تکرار کامل یک وزن مختلف­الارکان

این‌گونه اوزان که در شعر امروز رواج فراوانی نیز یافته­اند، غالباً از تکرار اوزان مسدس ساخته می­شوند. مانند وزن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن/ مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» از وزنِ مشهورِ «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» (رودکی، 1387):

وقتی که آن سرودِ قدیمی را شوریده‌وار زمزمه می‌کردی

 

آن روز مویه‌های تب‌آلودت در پردۀ کدام پریوش بود؟

(منزوی، 1389)

همچنین وزن متناوب­الارکانِ «مستفعلن فعلیّاتن/ مستفعلن فعلیّاتن» (بهبهانی، 1394) از وزن مختلف­الارکانِ «مستفعلن فعلیّاتن» (اوحدی، 1340).

5-3-4. تکرار وزن متناوب­الارکان

5-3-4-1. تکرار کامل وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «فع‌لن فعلن فع‌لن فعلن فع‌لن فعلن فع‌لن فعلن» از وزن «فع‌لن فعلن فع‌لن فعلن» («با من صنما دل یکدله کن». مولوی، 1386):

تا چند کشم آزار جهان؟ ای جان جهان بر من نظری

 

در من بنگر گر می‌نگری؛ بر من بگذر گر می‌گذری

(امیری فیروزکوهی. ر.ک وحیدیان، 1389)

5-3-4-2. تکرار یک نیم­مصرع وزن متناوب­الارکان

مانند وزن «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (سرودۀ حسین صفا، 1393) از وزن مشهورِ «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (ر.ک جدول پایانی) و نیز وزن «فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن» (عماد خراسانی، 1375) از وزن «فاعلاتُ مفعولن/ فاعلاتُ مفعولن» (حافظ، 1377).

5-3-5. تکرار وزن متشابه­الارکان

مانند وزن «فعلاتن مفاعلن فعلن/ فعلاتن مفاعلن فعلن» (سرودۀ حسن باقری. ر.ک وحیدیان، 1389) از وزن رایجِ «فعلاتن مفاعلن فعلن» (ر.ک جدول پایانی) و نیز وزن «مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل/ مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل» (فاطمه خنیا و وحیدیان، 1389) (از «مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل» یا «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن»).

5-4. جابه‌جایی

در این شیوه، رکن‌های وزنی مشهور برای ساخت وزنی تازه جابه‌جا می‌شود. برای نمونه وزن «فعلاتن مفاعلن/ فعلاتن مفاعلن» از وزن «مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن» (رودکی؛ فرزاد، 1349ب):

گذری کن به کوی من نظری کن به سوی من

 

بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو

(خاقانی، 1375)

یا وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلاتُ فع» (بهار، 1387) از وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع».

5-5. تغییر

شیوۀ «تغییر» به معنای تغییر دادنِ یک رکن و استفاده از رکنی دیگر در یک وزن مشهور است. این شیوه بیشتر در وزن‌های متناوب‌الارکان دیده می‌شود. مانند وزن­ «مُتَفاعِلُن فَعِلُن/ متفاعلن فعلن» از وزن «مستفعلن فَعِلُن/ مستفعلن فَعِلُن» (امیر معزّی، 1362):

چو بدین صفت گذری، به کرشمه از برِ من

 

به بلا و غم سپری، دل غصّه‌پرور من

(ادیب طوسی، 1341)

همین‌گونه است وزن­ «مستفعلن فعلاتن/ مستفعلن فعلاتن» (بهبهانی، 1394) به­جای «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» (صفای اصفهانی، 1337).

5-6. تلفیق

این شیوه به‌معنی تلفیق و همنشینی تازه و بی­سابقۀ رکن­ها است. در این شیوه رکن‌هایی کنار هم قرار می­گیرند که در وزن‌های رایج همنشینیِ آن‌ها بی­سابقه است و وزن حاصله شباهتی نیز به وزن‌های مشهور ندارد.

5-6-1. اوزان متناوب­الارکان

مانند «مفتعلاتن فعلاتن/ مفتعلاتن فعلاتن»[4]:

یارِ منست او مبریدش؛ جان منست او مکشیدش

 

جرم ندارد مزنیدش؛ بی‌گنهست او مگزیدش

(مولوی، 1386)             

نیز «فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع» (یا «فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل»)[5]:

هرکه را که بخت دیده می‌دهد، در رخ تو بیننده می‌کند

 

هرکه می‌کند وصف صورتت، وصفِ آفریننده می‌کند

(فروغی بسطامی، 2537)

همچنین وزن‌های «مفاعیلُ مفتعلاتن/ مفاعیلُ مفتعلاتن» (خواجوی کرمانی، 334)، «فاعلاتن مفاعلاتن/ فاعلاتن مفاعلاتن» (همان: 313)، «مفاعلن فعولن/ مفاعلن فعولن» (مولوی، 1386)، «فاعلاتُ مفتعلاتن/ فاعلاتُ مفتعلاتن» (بهبهانی، 1394)، «فاعلاتُ مفاعلاتن/ فاعلاتُ مفاعلاتن» (همان: 991)، «مفاعِلَتُن فاعلاتَتُن/ مفاعِلَتُن فاعلاتَتُن»، (همان: 763 و 1134)، «مستفعلن مفاعِلَتُن/ مستفعلن مفاعِلَتُن» (همان: 532 و 945)، «مستَفعِلَتُن مفتعلن/ مستَفعِلَتُن مفتعلن» (همان: 627)، «مستفعلاتُ مفتعلاتن/ مستفعلاتُ مفتعلاتن» (همان: 1046)، «مُتَفاعِلُن فَعَلیّاتن/ متفاعلن فعلیّاتن» (همان: 969) و «فاعلاتُ مفاعیلَتُن/ فاعلاتُ مفاعیلَتُن» (همان: 919).

5-6-2. اوزان مختلف­الارکان

5-6- 2-1. وزن مختلف­الارکان دو رکنی

«مستفعلاتن مفاعلاتن»[6]:

یک روز گیتی گذاشت باید؛

 

بی می نباید گذاشت ایّام

(فرّخی سیستانی، 1380)

«مفتعلاتن مفاعلاتن»:

جاه تو آرد همی بلندی

 

کار تو آرد همی روایی

(مسعود سعد، 1390)

5-6-2-2. وزن مختلف­الارکان سه رکنی

مانند وزن «مستفعِلن مفاعِلَتُن، مفاعِلَتُن» (بهبهانی، 1394) (بنگرید به جدول پایانی) و نیز وزن «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتن» (الهی قمشه­ای. ر.ک وحیدیان، 1389) و وزن «فاعلاتُ مفتعلن فع­لن» (ادیب طوسی. ر.ک وحیدیان، 1389).

 

5-6-3. اوزان متحد­الارکان و متفق­الارکان

نکتۀ 1: اوزان متحدالارکان حاصله از رکن­های «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن»، «فاعلاتَتُن»، «فاعلییّاتن» (= فاعلاتاتن)، «مفاعیلاتُن»، و «متفاعلاتن» و نیز اوزان متفق­الارکانی را که بر پایۀ این رکن‌ها ساخته می­شوند به­خاطر «تلفیق و همنشینی تازه و بی‌سابقۀ رکن­ها»، می‌توان ذیل شیوۀ «تلفیق» طبقه­بندی و توصیف کرد.

نکتۀ 2: اوزان حاصله از تکرار رکن­هایی مانند «مفتعلاتن»، «مستفعلاتن»، «مفاعلاتن»، «مفعولاتن»، «متفاعلاتن» (و «فاعلیّاتن» را نیز) که با دو هجای بلند پایان­می­پذیرند، می­توان طبق شیوۀ «افزایش» (افزایش هجا به رکن‌های وزن متحدالارکان) توضیح داد، اما از آنجا که از تکرار کامل رکن‌هایی مانند «مستفعلُ»، «مفاعلُ»، «مفاعیلُ» و «فاعلاتُ» وزن متحدالارکان پدید نمی­آید، اوزان متحدالارکان و متفق‌الارکان حاصله از رکن‌های «مفاعِلَتُن»، «مفاعیلَتُن» و «فاعلاتَتُن» را بهتر است با شیوۀ «تلفیق» توصیف کرد. مانند وزن «مفاعِلَتُن مفاعِلَتُن مفاعِلَتُن» (مختاری، 1390 در شعری فارسی)، «فاعلاتَتُن/ فاعلاتَتُن» (اوحدی، 1340) و «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» (الهی قمشه‌ای. ر.ک. وحیدیان، 1389).

5-7. ابداع

«ابداع»، ساخت وزن بر پایۀ رکنی تازه و ابداعی است که سابقه­ای از کاررفتِ آن در اوزانِ رسمیِ شعر فارسی وجود نداشته باشد. رکن‌هایی وجود دارد که در شعر رسمی فارسی به کار نرفته‌اند؛ چنانکه خواجه­نصیرالدین طوسی از دایرۀ «مؤتلفه» رکنِ «فاعِلاتُکَ» (― U ― U U) را نیز استخراج کرده است. تکرار این رکن می‌تواند وزن خوش­آهنگ و البته بی‌سابقه­ای را ایجاد کند. رکن‌های تازه و البته محدود دیگری را نیز می­توان ساخت همانند «مُتَفاعِلاتُ» که وزن حاصله از تکرار آن البته به­خاطر وجود سه هجای کوتاه متوالی مغایر با قواعد اوزان شعر رسمی فارسی است.

نمونه: وزن «مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن مُتَفَعِلُن»:

شَکَرَک از آن دو لَبَکِ تو بِچِنَم اگر تو یَله کنی

 

به سَرَکِ تو که بِزَنَمَت به پدر اگر تو گله کنی

(منتسب به عنصری. شمس قیس، 1388)

5-8. ترکیب

شیوۀ «ترکیب»، به معنیِ ترکیبِ شیوه­هایِ مختلفِ ساختِ وزن است. باتوجه به ماهیت ترکیبیِ این شیوه، اوزان متعددی می­توان ساخت.

5-8-1. «افزایش + تکرار»

چنانکه وزن جدیدِ «مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن/ مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن» (ایمان کرخی. وحیدیان، 1389) با افزودن رکن «مفتعلن» به وزن رایجِ «مفتعلن مفتعلن فاعلن» و تکرار وزنِ حاصله پدید آمده است (ر.ک جدول پایانی).

5-8-2. «کاهش + تکرار»

5-8-2-1. «کاهش هجا + تکرار»

5-8-2-1-1. «کاهش هجا از پایان وزن + تکرار»

مانند وزن «مفعول فاعلاتُ فَعولن/ مفعول فاعلاتُ فَعولن» که از کاستنِ یک هجا از پایانِ وزنِ مشهورِ «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن» و تکرارِ آن ساخته شده است:

این‌سان که شب سیاهیِ خود را، چون پیله‌ای تنیده به گردم

 

یک شاخه نور نیز ز خورشید راهی درین حصار ندارد

(منزوی، 1389)

و یا «فع­لن فع­لن فع­لن فع/ فع­لن فع­لن فع­لن فع»[7](بهبهانی، 1394) از وزن «فع­لن فع­لن فع­لن فع­لن» (مولوی، 1386) و نیزوزن «مستفعلن مستفعلن فع­لن/ مستفعلن مستفعلن فع­لن» (منزوی، 1389) از وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن».

5-8-2-1-2. «تکرار وزن+ کاهشِ هجا از پایان لَختِ دوم»

ر.ک «اوزان مستزادالارکان» ذیل 4-4-1.

5-8-2-2. «کاهش رکن + تکرار»

مانند وزن «فعولن فعولن فعل/ فعولن فعولن فعل» که از کاهش رکن «فعولن» از وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» و سپس تکرار آن پدید آمده است:

ز شب‌خستگان یاد کن، شبی آرمیدی اگر

 

سلامی هم از ما رسان، به صبحی رسیدی اگر

(بهبهانی، 1394)

نیز وزن‌ «فاعلاتُ مفتعلن فع/ فاعلاتُ مفتعلن فع» (همان: 900) که از کاستن رکن‌ «مفتعلن» از وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» و سپس تکرار آن به­وجود آمده‌اند.

5-8-3. «کاهش+ افزایش»

مانند وزن «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن»[8] که از کاهش لختِ دومِ وزنِ «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» و سپس افزودن رکن «فعولن» پدیدآمده است:

من بی تو امشب دلم شادمان نیست اینجا

 

بی من تو هرجا که هستی دلت شاد امشب

(منزوی، 1389)

همین‌گونه است دو وزن «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعل»:

تقدیرْ تقویمِ خود را تماماً به خون می‌کشید

 

وقتی که رستم تهیگاهِ سهراب را می‌درید

(همان: 371)

و «مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعولن»[9] (همان: 23).

 

5-8-4. «افزایش + کاهش»

افزایش رکن در وزن متحدالارکان به همراه کاهش هجا از پایان رکنِ آخر؛ چنانکه پدید آمدن وزنِ «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع» را از وزن «فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن» (ابتهاج، 1378) می‌توان این‌گونه توصیف کرد:

عطر زندگی تمام گوشه و کنار را گرفت

 

با دو چشم آهوانه از کنار آهوان که آمدی

(منزوی، 1389)

5-8-5. «تلفیق + تکرار»

مانند وزن «مستفعلن مفاعِلَتُن فع/ مستفعلن مفاعلتن فع» (بهبهانی، 1394)[10].

 

6. فرمول­بندی وزن‌های شعر فارسی

فرمول­های مندرج در جدول (2) مربوط به وزن‌های بالفعل شعر فارسی هستند و می­توان وزن‌های بالقوه جدیدی را نیز باتوجه به این فرمول­ها ساخت[11] و حتی بر پایۀ تغییر ساختار وزن‌های موجود، به فرمول­های دیگرِ تازه­ای نیز دست یافت.

X، Y، Z، M نشان­دهندۀ رکن­های «معیار» (مانند «فاعلاتن، مفاعیلن، مستفعلن، فعولن، فاعلن و ...) هستند. x و y  نشان­دهندۀ رکن‌های «اشتقاقی» (مانند «فع، فع‌لن، فعل، فعولن-از مفاعیلن- و ....) هستند؛ ẏ نشانۀ رکنی اشتقاقی است که یک هجا به پایان آن اضافه شده است. Ẍ وŸ نشانۀ رکن معیاری هستند که از افزودن یک هجای بلند به پایان رکن معیار دیگری پدید آمده‌اند (مانند «مفتعلاتن» از «مفتعلن»). رکن‌های Ẍ  و Ÿ را نیز به عنوان رکن معیار می­توان با همان علائم X، Y مشخص کرد، اما این علائم به توصیف دقیق‌تر وزن‌ها کمک می­کنند.

روش رکن­بندی در اینجا مبتنی بر «حفظ تقارن حداکثری» میان ارکان؛ یعنی ترجیح متحدالارکان بر متناوب‌الارکان و این دو بر مختلف­الارکان و ترجیح رکن­بندی به‌صورت مربع و مثمن بر مسدس، بوده است؛ البته مشروط به تناسب با سرضرب‌های موسیقایی و ریتم وزن که بر همۀ این پیش­شرط­ها اولویت دارد.

جدول 2. فرمولبندی وزن‌های شعر فارسی

 

 

وزن‌های متحدالارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

دورکنی

X X

فاعلاتن فاعلاتن

من همیشه مستمندم/ وز غم عشقت نژندم (المعجم)

Ẍ Ẍ

مفاعلاتن مفاعلاتن
(مفاعلاتن= مفاعلن+ فع)

گلِ بهاری بتِ تتاری/ نبید داری چرا نیاری؟ (رودکی)

سه رکنی

X X X

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

روز رنگ سبزۀ افسرده دارد/ بوی پرچین­های باران­خورده دارد (حسین منزوی)

Ẍ Ẍ Ẍ

مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن

ز دور گردون نصیب ما نیست سربلندی/ مگر نسیمی غبار ما را برد به بالا (الهی قمشه­ای)

چهاررکنی

X X X X

مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن

چشم­به­راهم که مرا از تو پیامی برسد/ وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد (خاقانی)

Ẍ Ẍ Ẍ Ẍ

مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن مفتعلاتن

آینه­ام من آینه­ام من تا که بدیدم روی چو ماهش/ چشمِ جهانم چشمِ جهانم تا که بدیدم چشمِ سیاهش (مولوی)

پنج رکنی

X X X X X

فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن

من آن مایۀ ناز را می­شناسم تو بودی/ بس آن شوخِ طنّاز را می‌شناسم تو بودی (پژمان بختیاری)

شش­رکنی

X X X X X X

فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن

فرود آمدم از بهشتت درین باغ ویران خدایا/ فرود آمدم تا نباشم جدا زین اسیران خدایا (حسین منزوی)

هشت­رکنی

XXXXXXXX

فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن

چه بُوَد سر و کارِ غلط­سَبَقان درِ علم و عمل به فسانه زدن/ ز غرورِ دلایلِ بی‌خِرَدی همه تیرِ خطا به نشانه زدن (بیدل)

ادامۀ جدول 2.

وزن‌های متفق­الارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

دورکنی

xX

فاعلاتن فاعلن

یک ره ای بیدادگر/ لطف کن در ما نگر (معیارالاشعار)

 

سه‌رکنی

xXX

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

ما ز یاران چشمِ یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه می­پنداشتیم (حافظ)

سه‌رکنی مکرّر

xXX/xXX

مستفعلن مستفعلن فع‌لن/ مستفعلن مستفعلن فع‌لن

دیگر برای دم­زدن از عشق، باید زبانی دیگر اندیشید/ باید کلام دیگری پرداخت، باید بیانی دیگر اندیشید (حسین منزوی)

چهاررکنی

xXXX

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می­کنند/ چون به خلوت می‌روند، آن کارِ دیگر می­کنند (حافظ)

چهاررکنی مکرّر

xXXX/xXXX

 

مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن/ مفتعلن مفتعلن مفتعلن فاعلن

رنگِ سلام تّو غریبانه­ترین شعر را، گرم به یک شعرِ صمیمانه بدل می‌کند/ بوی نگاهِ عسلی­رنگِ تو این بیت را باز چه رندانه مبدّل به غزل می‌کند (ایمان کرخی)

پنج رکنی

xXXXX

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع

دست و رو در آب جو تَرکردنم گیرم ز ناچاریست/ من بخواهم یا نخواهم، جویبار زندگی جاریست (حسین منزوی)

شش­رکنی

xXXXXX

فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع

خنده­های مرا مثل رؤیا به همراه بردند/ لحظه­هایی که تنهایی‌ام را به همراه بردند (کاکایی)

 

 

 

ادامۀ جدول 2.

وزن‌های متناوب­الارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

دورکنی با یکبار تناوب

xX/xX

مفاعیلن فعولن [: مفاعی]/ مفاعیلن فعولن

همی نالم به دردا، همی نالم به زارا/ که ماندم دور و مهجور، من از یار و دیارا (ملک­الشعرای بهار)

XẌ /XẌ

 

مفتعلاتن مفتعلن/ مفتعلاتن مفتعلن

ای شبِ زلفت غالیه­سا وی مهِ رویت غالیه­پوش/ نرگس مستت باده­پرست، لعلِ خموشت باده‌فروش (خواجو)

ẌX /ẌX

فاعلاتن فاعلیّاتن/ فاعلاتن فاعلیّاتن

اسب می­نالید می­لرزید... سرفه­ها اسفنج و خون می­شد/ هرنفس بر لب چو می­آمد از جگر لَختی برون می­شد (سیمین بهبهانی)

YX/YX

فعلاتُ فاعلاتن/ فعلاتُ فاعلاتن

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی (فصیح­الزّمان رضوانی)

XŸX/Ÿ

مفاعلن فعلیّاتن/ مفاعلن فعلیّاتن

چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم / تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود (حسین منزوی)

X/YXŸ

مفعولُ مفاعیلن/ مفعولُ مفاعیلاتن

گیرم که پریدم من، ای شاخۀ شمشاد از تو/ تو سروی و من سایه، مشکل شوم آزاد از تو (شهریار)

دورکنی با دوبار تناوب

YX/YX/YX

 

مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن/ مفاعلن فعلاتن

اگر کسی شبِ سرما به ابرها زد و گم شد، مرا به یاد بیارید/ و با ستارۀ چشمم برای راه­بَلَدها نشانه‌ای بگذارید (حسین صفا)

دورکنی با سه­بار تناوب

yX/yX/yX/yX

فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل/ فاعلن فعل

(فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع/ فاعلاتُ فع)[12]

هرکه را که بخت دیده می­دهد، در رخ تو بیننده می­کند/ وانکه می­کند سیرِ صورتت، وصفِ آفریننده می‌کند (فروغی بسطامی)

ادامۀ جدول 2.

وزن‌های متشابه­الارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

سه رکنی

XYX

مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن

پیشۀ این چرخ چیست؟ مفتعلی/ نایدش از خلق شرم و نی خجلی (ناصر خسرو)

xYX

فعلاتن مفاعلن فعلن

تو و طوبی و ما و قامت یار/ فکر هرکس به قدر همّت اوست (حافظ)

سه‌رکنی مکرّر

xYX/xYX

فعلاتن مفاعلن فعلن/ فعلاتن مفاعلن فعلن

کاش چشمت نظر به این قلبِ در غم از پایْ اوفتاده کند/ رحمی از روی مهربانیِ خود بر منِ ماتِ صافِ ساده کند (حسن باقری)

چهاررکنی

yXYX

مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع

اول دفتر به نام ایزد دانا/ صانع پروردگار حیّ توانا (سعدی)

yẌYẌ

 

مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فع‌لن

چه چشمهایی داری تو، چه چشمهایی داری/ زلال مستی می‌جوشد، درونشان پنداری (حسین منزوی)

ẏXYX

مفتعلن فاعلن مفتعلن فع­

سخت به جوشی دلا؛ نرمترک باش/ باش که تا گل کند بوتۀ خشخاش (سیمین بهبهانی)

XŸYX

مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن

با نخل­های سترون، با تاک­های عقیم/ جز غمگنانه چه گوید، نجوای نور و نسیم (سیمین بهبهانی)

چهاررکنی مکرّر

yXYX/yXYX

 

مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع/ مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع

پنجره­هایی بزرگ بال­زنان خیس، بر تن دیوارهای شهر نشستند/ چند گل سرخ و چند دست مه‌آلود، پنجره­ها را گره زدند و بستند (محمدسعید میرزایی)

 

ادامۀ جدول 2.

وزن‌های مختلف­الارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

 

دورکنی

YX

مفتعلن مفاعلن

سال سروشِ دبدبه/ سال فروشِ کبکبه (الهیاری)

مستفعلن فعلیّاتن

تیر از کمان به من اندازد/ عشق از کمین چو برون تازد (اوحدی)

ẌŸ

مفتعلاتن مفاعلاتن

ای به تو برپای شهریاری/ وی ز تو برجای شهرپایی (مسعود سعد)

سه رکنی

YXX

مستفعلن مستفعلن فاعلن

پیچان درختی نام او نارون / چون سرو زرّین پُر عقیق یمن
(فرخّی سیستانی)

YYX

مستفعِلن مفاعِلَتُن، مفاعِلَتُن

نیلوفری چو آتشِ سرخ، به دامن باغ / پا تا به سر کشاکشِ سرخ، شراره و دود (سیمین بهبهانی)

ZYX

مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن

تا مرد خر و کور و کر نباشد/ از کار جهان بی­خبر نباشد (ناصر خسرو)

سه‌رکنی مکرّر

ZYX /ZYX

فاعلاتُ مفتعلن فع­لن/ فاعلاتُ مفتعلن فع­لن

در سیاهیِ شّبِ نومیدان، یک چراغ ساده نمی­بینم / ماهِ ایستاده به بامی نه، شمعِ اوفتاده نمی­بینم (سیمین بهبهانی)

چهاررکنی

ZZYX

مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن[13]

در من کسی باز یادِ تو افتاد امشب/ بانگی تو را از درونم صلا داد امشب (حسین منزوی)

پنج­رکنی

ZZZYX

مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعولن

ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر/ چشمانت از چشمه­سارانِ صافِ سحر باصفاتر (حسین منزوی)

zZZYX

مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن فعل

تقدیرْ تقویمِ خود را تماماً به خون می­کشید / وقتی که رستم تهیگاهِ سهراب را می‌درید (حسین منزوی)

ادامۀ جدول 2.

وزن‌های مُستَزاد­الارکان

 

فرمول

مثال وزنی

نمونۀ شعری

پنج­رکنی

ZYX‖yX

 

مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن‖ مفعولُ فاعلن

این شاخه­های خشکِ زمستانی، این دست­های سرد/ ای دوست، جز تجسّم عریانی، سویت چه هدیه کرد؟ (سیمین بهبهانی)

شش­رکنی

xXXX‖xX

فاعلن فاعلن فاعلن فع‖ فاعلن فع

پای در چشمه بر تخته­سنگی خسته‌واری/ خلوتی بی­تو دارد پر از خویش، بی­تو آری (سیمین بهبهانی)

بحث و نتیجه­گیری

بازنگری در ساختمان اوزان بالفعل، تلقی ما را نسبت به انواع وزن‌ها و مصادیق آن‌ها تغییر می­دهد؛ همانند اوزان مختلف‌الارکانِ دورکنی، اوزان متناوب­الارکان با سه­بار تناوب و نیز اوزان تازۀ متحدالارکان، متفق­الارکان و متشابه‌الارکانی که از تکرارِ کامل یک وزن پدیدآمده­اند. از آنجا که طبقات پنج­گانۀ وزن‌ها و تعاریف گذشته، نمی‌تواند تمامی اوزان بالفعل را ذیل خود بگنجاند، «وزن مُستزادالارکان» به­عنوان ششمین نوع از اوزان شعر فارسی معرفی و وزن مختلف‌الارکان بازتعریف شد.

در دستگاه زایای وزن شعر فارسی اگر وزن‌های مشهور و رایج در هر دوره را ملاک قرار دهیم در مقایسه با این وزن‌ها می‌توان گفت که وزن‌های تازۀ عروضی دارای ساختارهای مشترکی هستند و در هر دوره بر پایه یا به قیاسِ همان وزن‌های مشهورِ قبل از خود و به هشت شیوه ساخته شده‌اند: 1- کاهش، 2- افزایش، 3- تکرار، 4- جابه­جایی، 5- تغییر، 6- تلفیق، 7- ابداع و 8- ترکیب.

در بخش دوم مقاله با فرمول­بندیِ مصادیقِ انواع شش­گانۀ وزن‌ها، دیدیم که طی نگاهی ساختارگرایانه با گذر از ظواهر متنوّع وزنی (به مثابه (parole می­توان به ساختارهای مشترک و محدود حاکم بر نظام وزنی در شعر فارسی (به مثابه langue) دست­یافت. برای نمونه این دو وزن تازه­ساخت هردو برپایۀ یک فرمول واحد («XẌ /XẌ») پدید آمده­اند:

ای شب زلفت غالیه‌سا، وی مه رویت غالیه‌پوش

 

نرگس مستت باده‌پرست، لعل خموشت باده‌فروش

(خواجوی کرمانی، 280)

دوباره می‌سازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش

 

ستون به سقف تو می زنم، اگرچه با استخوان خویش

(بهبهانی، 1394)



[1]- یا «فاعلاتُ مفتعلاتن».

[2]- غزل مشتاق اصفهانی «مخوان ز دیرم، به کعبه زاهد که برده از کف دل من آنجا...» را اگر با مکث بخوانیم (باتوجه به بیت پایانی: «همین نه مشتاق، در آرزویت...») باید «مفاعلن فع...» رکن‌بندی کرد و اگر مصحح بر خطا رفته و «همین نه مشتاق از آرزویت» صحیح باشد باتوجه به سرضرب‌ها باید «مفاعلاتن...» رکن‌بندی شود.

[3]- این دو وزن را می‌توان به «متفاعِلَتُن متفاعِلَتُن» و «متفاعلَتُن متفاعلَتُن متفاعلَتُن متفاعلَتُن» نیز رکن‌بندی کرد، اما سرضرب‌های وزن را به درستی نمایش نمی‌دهد.

[4]- عدم رکن‌بندی آن به‌صورت «مفتعلن مفتعلن فع/ مفتعلن مفتعلن فع» یا «مفتعلن مفتعلاتن/ مفتعلن مفتعلاتن» به‌دلیل تفاوت سرضرب‌ها و ریتم است.

[5]- این وزن را به «فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن فاعلاتَتُن» نیز می‌توان رکن‌بندی کرد، اما باتوجه به کشیده ‌بودن هجای «بخت» و وجود هجای کشیده در پایان نیم‌مصرع‌های برخی از دیگر ابیات، احتمالاً غزل با ریتمی با یک هجای بلندِ سکوت (: تَن) بعد از هر دو رکن سروده شده است: «فاعلاتُ فع [تن] فاعلاتُ فع [تن] فاعلاتُ فع [تَن] فاعلاتُ فع [تن]» (این رکن‌بندی، سرضربها را بهتر نشان می‌دهد).

[6]- یا «مستفعلن فع/ مفاعلن فع» یا «فع‌لن فعولن/ فعولُ فع‌لن»

[7]- رکن‌بندی‌های «مفعولاتن مفعولن/ مفعولاتن مفعولن» یا «مفعولن مفعولاتن/ مفعولن مفعولاتن» از نظر سرضرب‌ها مرجوح هستند.

[8]- یا «فع‌لن فعولن فعولن فعولن فعولن». دوست موسیقی‌دان و عروضی‌ام، مهدی فیروزیان، این وزن را به «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فع‌لن» تقطیع کرده است (فیروزیان،1390)، اما رکن‌بندی اخیر با وجود متفق‌الارکان‌بودن، ریتم و موسیقی حاکم بر سروده را به درستی منتقل نمی‌کند. نگارنده بر آن است که وزن این سروده اگر نگوییم برگرفته، دست‌کم هم‌وزن با لخت‌هایی از این سرودۀ اخوان ثالث است: «ای تکیه‌گاه و پناهِ/ زیباترین لحظه‌های/ تنهایی و خلوت من/ ای شطِّ شیرین پرشوکت من [...] در کوچه‌های مه‌آلود بس گفت‌وگوها [...] ای شطّ پرشوکت هرچه زیبایی پاک» (مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن/ مستفعلن فاعلاتن فعولن فعولن). «مستفعلن فاعلاتن» را نیز می‌توان به‌صورت «مفعولُ مفعولُ فع‌لن» تقطیع کرد، اما برپایۀ سرودۀ مشهورِ «دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من...» که تقطیعِ آن به‌صورتِ متناوب‌الارکانِ دورکنیِ «مستفعلن فاعلاتن/ مستفعلن فاعلاتن» بر متناوب‌الارکانِ سه رکنیِ «مفعولُ مفعولُ فع‌لن/ مفعولُ مفعولُ فع‌لن» راجح است، این وزن را نیز بدین‌صورت رکن‌بندی کردیم؛ ورنه واضح است که اگر وزنهای تازه را بی‌توجه به موسیقی و رابطۀ آنها با وزنهای گذشته بررسی کنیم، رکن‌بندی آن به‌صورت «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فع‌لن» مطابقت بیشتری با انواع شناخته شدۀ وزن‌های قدیم (متفق‌الارکان) دارد.

[9]- یا «فع‌لن فعولن فعولن فعولن فعولن فَعَل» و «فع‌‌لن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن». این دو وزن را به‌ترتیب به‌صورت «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فع» و «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فع‌لن» نیز رکن‌بندی کرده‌اند (فیروزیان، 1392). همانند وزن پیشین، با وجود «متفق‌الارکان» بودنِ رکن‌بندی‌های اخیر، رکن‌بندی‌ها به شیوۀ نگارنده، هم با وزن‌های مشهور قدیم تناسب بیشتری دارند و هم با موسیقیِ بیت‌های یادشده. چنانکه نمونۀ نخست، موسیقی شاهنامه و وزن «فعولن فعولن فعولن فعل» را نیز منتقل می‌کند؛ خاصه اینکه در بیت سخن از «رستم و سهراب» نیز هست و گویا خودِ منزوی در این سروده به شاهنامه توجه داشته است.

[10]- این وزن را به‌صورت «مُستَفعِلاتُ مُفتَعِلاتُن/ مستفعلات مفتعلاتن» نیز می‌توان رکن‌بندی کرد.

[11]- برای دیدن 20 وزن تازه که نگارنده ساخته است به جلالی (1398) رجوع شود.

[12] - ر.ک پانوشت ش 2، بند 5-6-1

[13]- ر.ک ذیل بند 5-8-3 و حواشی آن.



[1]- همان وزن کهنِ «مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن»

[2]- قالب این سروده «غزل» است و نه «چهارپاره». برای دیدن شواهد شعری این مبحث به جدول پایان مقالۀ حاضر رجوع شود.

[3]- نگارنده پیش از این، وزن‌های «فعولن مستفعلن فعولن فع‌لن» (خواجو: 334)، «مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع» (همان: 295)، «مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فع‌لن» (همان: 958)، «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلن» (همان: 1063) و «مفاعلاتن مفعولن مفاعلاتن فع‌لن» (منزوی، 1385) را نیز از انواع وزن‌های «مستزادگونه» خوانده بود (جلالی، 1396)، اما باید آن‌ها را باتوجه به ساختمان وزن از انواع اوزان «متشابه‌الارکان» بدانیم؛ با وجود اینکه برخی از این اوزان (دو وزن آخر) پیش‌نمونۀ «متناوب‌الارکان» ندارند.

منابع
ابتهاج، هوشنگ. (1378). سیاه مشق (شامل سیاه­مشق 1، 2، 3، 4، و 8 شعر جدید). تهران: کارنامه.
اخوان ثالث، مهدی. (1376). ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم. چ پنجم. تهران: مروارید.
ادیب طوسی. (1341). دیوان ادیب طوسی. به کوشش مهریار طاووسی. تهران: ابن سینا.
الهیاری، امیرحسین. (1394). پری­خوانی: مجموعۀ غزل. با مقدمۀ بهاءالدین خرّمشاهی. چ دوم. تهران: قطره.
الهی‌قمشه­ای، مهدی. (1366). دیوان اشعار محیی­الدین مهدی الهی قمشه­ای. تهران: برادران علمی.
امیر معزّی، امیرالشعرا محمدبن عبدالملک نیشابوری. (1362). کلیات دیوان معزّی. به تصحیح ناصر هیری. تهران: مرزبان.
اوحدی مراغی، اوحدالدین بن حسین. (1340). کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان، منطق­العشّاق، جام جم). به تصحیح سعید نفیسی. تهران: امیرکبیر.
بهار، محمدتقی. (1387). دیوان اشعار ملک­الشعرای بهار. تهران: نگاه.
بهبهانی، سیمین. (1395). مجموعه اشعار سیمین بهبهانی. چ نهم. تهران: نگاه.
بیدل دهلوی، عبدالقادر. (1366). کلیات دیوان مولانا بیدل دهلوی. با تصحیح خال‌محمد خسته و خلیل‌الله خلیلی. به‌اهتمام حسین آهی. تهران: فروغی.
جلالی، محمدامیر. (1396). نگاهی توصیفی- تحلیلی به عروض و قافیۀ شعر پارسی.
تهران: علمی.
_____________ . (1398). «بحثی در چگونگی ساخت اوزان تازۀ عروضی». جشن‌نامۀ دکتر سیروس شمیسا. به کوشش یاسر دالوند. تهران: کتاب سده.
حافظ، خواجه شمس­الدین محمد. (1377). دیوان حافظ. به تصحیح علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی. به کوشش عبدالکریم جربزه­دار. چ ششم. تهران: اساطیر.
خاقانی، بدیل‌بن علی. (1375). دیوان خاقانی. ویراستۀ دکتر میرجلال­الدین کزّازی. تهران: مرکز
خواجه نصیرالدّین طوسی، محمدبن محمد. (1393). معیارالاشعار. مقدمه، تصحیح و تعلیقات از علی­اصغر قهرمانی مقبل. تهران: مرکزنشر دانشگاهی.
خواجوی کرمانی، ابوالعطا کمال­الدین محمود. (بی­تا). دیوان اشعار. به اهتمام احمد سهیلی خوانساری. چاپخانۀ حیدری.
رودکی، ابوعبدالله جعفربن محمد. (1387). دیوان اشعار. به اهتمام رسول هادی­زاده و علی محمدی خراسانی. دوشنبه: پژوهشگاه فرهنگ فارسی تاجیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران.
شمس قیس، شمس­الدین محمدبن قیس رازی. (1388). المُعْجَم فی مَعاییرِ اَشعارِ الْعَجَم. به تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی و تصحیح مجدد مدرس رضوی و تصحیح مجدد سیروس شمیسا. تهران: علم.
شمیسا، سیروس. (1376). «اوزان تازه و نادر در دیوان خواجو». فصلنامۀ متن­پژوهی ادبی، د اول، ش 2، 11-1.
___________. (1394). آشنایی با عروض و قافیه. چ پنجم. تهران: میترا.
شهریار، محمدحسین. (1376). دیوان شهریار. چ هجدهم. تهران: زرّین.
صفا، حسین. (1393). وصیت و صبحانه. تهران: نشر نیماژ.
صفای اصفهانی، محمدحسین. (1337). دیوان اشعار حکیم صفای اصفهانی. به تصحیح احمد سهیلی خوانساری. تهران: شرکت حاج محمدحسین اقبال و شرکاء.
عماد خراسانی. (1375). دیوان عماد خراسانی. تهران: نشر علم.
فرّخی سیستانی. (1380). دیوان حکیم فرّخی سیستانی. به کوشش محمد دبیرسیاقی. چ ششم. تهران: زوّار.
فرزاد، مسعود. (1349الف). مجموعۀ اوزان شعری فارسی. مجلۀ خرد و کوشش، د دوم، دفتر چهارم. 651-584.
__________. (1349ب). عروض رودکی. مجلۀ خرد و کوشش، د دوم. دفتر سوم. 498-465.
فروغی بسطامی. (2537). دیوان کامل فروغی بسطامی. مقدمه از سعید نفیسی. با تعلیقات م. درویش. تهران: انتشارات جاویدان.
فیروزیان، مهدی. (1390). از ترانه و تندر: زندگی، نقد و تحلیل اشعار حسین منزوی. تهران: سخن.
____________. (1392). بررسی عروضی غزلهای منزوی. نامۀ فرهنگستان. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی صص 75-106.
قهرمانی مقبل، علی­اصغر. (1389). ارکان عروضی (بررسی یک مشکل تاریخی در علم عروض فارسی). تهران: نیلوفر.
مختاری غزنوی، عثمان‌بن عمر. (1391). دیوان عثمان مختاری. به اهتمام جلال­الدین همایی. چ سوم. تهران: علمی و فرهنگی.
مسعود سعد سلمان. (1390). دیوان مسعود سعد سلمان. به تصحیح محمد مهیار. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
منزوی، حسین. (1389). مجموعه اشعار. به کوشش حسین فتحی. تهران: نگاه و آفرینش.
________ . (1385). از شوکران و شکر. تهران: آفرینش.
منوچهری دامغانی. (1338). دیوان استاد منوچهری دامغانی. به کوشش محمد دبیرسیاقی. چ دوم. تهران: زوّار.
مولوی، جلال­الدین محمدبن محمد. (1386). دیوان کبیر، کلیات شمس تبریزی، نسخۀ قونیه. توضیحات، فهرست و کشف‌الابیات توفیق سبحانی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
میرزا حبیب خراسانی، حبیب الله. (1353). دیوان حاج میرزا حبیب خراسانی. به اهتمام علی حبیب. چ سوم. تهران: زوّار.
نادرپور، نادر. (1360). صبح دروغین. پاریس: نهضت مقاومت ملی ایران.
ناصرخسرو، ابومعین ناصر بن خسرو قبادیانی (1368). دیوان ناصرخسرو. به تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقّق. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
نجفی، ابوالحسن. (1394 الف). «اختیارات شاعری». اختیارات شاعری و مقاله‌‌های دیگر در عروض فارسی. تهران: نیلوفر.
_________. (1394ب) دربارۀ طبقه­بندی وزن‌های شعر فارسی. تهران: نیلوفر
نیما یوشیج. (1364). مجموعۀ آثار نیمایوشیج (دفتر اول شعر). به کوشش سیروس طاهباز. با نظارت شراگیم یوشیج. تهران: نشر ناشر
وحیدیان کامیار، تقی. (1389). فرهنگ اوزان شعر فارسی، فرهنگ اوزان صد شاعر بزرگ فارسی­زبان. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.