کارکردهای دستوری آیات قرآن در تاریخ وصّاف

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم، قم، ایران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه قم، قم، ایران

چکیده

تاریخ وصّاف یکی از آثار برجستۀ نثر مصنوع و متکلّف است که اقتباس از آیات و احادیث، یکی از ویژگی‌های بارز آن محسوب می‌شود. مقالۀ حاضر در پی آن است که جنبه‌های مختلف کاربرد آیات را در این اثر در سطوح واژه، جمله و جمله- متن مورد تحلیل قرار دهد. این پژوهش در پی پاسخ دادن به پرسش‌هایی نظیرِ چگونگی کاربرد آیات و تبیین جنبه‌های لفظی و معنوی و ارتباط آن‌ها با متن فارسی کتاب است. نتایج پژوهش نشان داد که آیات از نظر لفظی در سطح واژگان دارای نقش‌های دستوری نهاد، مفعول، متمم و... هستند. همچنین بیشتر آیات به صورت ترکیب اضافی به‌کار رفته و در سطح جمله نیز آیات در قالب جمله‌های همپایه، معترضه، موصوله، پایه و پیرو به‌کار رفته‌اند. در سطح جمله- متن نیز آیات با اغراض معنوی از قبیل تأیید معنای قبل، تکمیل معنای جمله و توصیف و تشریح معنی قبل به‌کار رفته‌اند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Grammatical Functions of Quranic Verses in the History of Wassaf

نویسندگان [English]

  • Alireza Nabiloo 1
  • Jalal Abbasi 2
1 Professor, Department of Persian Language and Literature, University of Qom, Qom, Iran
2 Ph.D. Student in Persian Language and Literature, University of Qom, Qom, Iran
چکیده [English]

The history of Wassaf is one of the outstanding works of technical prose, which adaptation from verses and hadiths is one of its prominent features. The research seeks to analyze different aspects of using verses in this work at the word, sentence, and sentence-text levels. This research seeks to answer questions such as how the verses are used and to explain the verbal and spiritual aspects and their relation to the Persian text of the book. The results of the research showed that verses have such roles as the subject, object, and complement at the word level. Most verses are used as the genitive compound. Verses are in the form of compound, parenthesis, relative, independent, and dependent sentences at the sentence level. The text also has verses with spiritual implications such as verifying the previous meaning of the word, completing the meaning of the sentence, describing and explaining the previous meaning at the sentence level.

کلیدواژه‌ها [English]

  • History of Wassaf
  • Adaptation
  • Quranic Verses
  • Grammatical Elements

تجزیۀالامصار و تزجیۀ­الاعصار که به تاریخ وصّاف معروف شده، یکی از آثار ارزندة نثر مصنوع و متکلّف است که وصّاف الحضره در سال 699 هجری آن را به قصد تتمیم فواید تاریخ جهانگشای جوینی و تحریر ذیل بر آن، شروع به نوشتن کرد. او در به‌کار بردن آیات در متن تاریخ بسیار متبحر بوده و استشهاد و اقتباس از آیات یکی از مشخّصه­های بارز نثر تاریخ وصّاف شده است. در مورد فنی بودن یا مصنوع بودن نثر این کتاب، تشتّت آرایی وجود دارد که مربوط به چگونگی ویژگی­های نثر کتاب است که مانند جهانگشای جوینی رویه یکسانی ندارد و هرچند در بعضی مواقع نهایت تکلّف‌نویسی را به‌کار برده، اما در بسیاری از مواقع، نثری قابل فهم و به دور از تکلّف دارد. در مقدمه کتاب به تصحیح حاجیان‌نژاد (وصّاف، 1388) به عدم یکنواختی نثر این کتاب اشاره شده و در کتاب سبک‌شناسی بهار نیز این تشتت نظر وجود دارد که گاه نثر آن را متکلّف و مصنوع می­داند و گاه آن ­را کامل­ترین نمونه نثر فنی می­خواند (بهار، 1393). البته با تمام این اوصّاف غلبه با ویژگی­های نثر متکلّف است.

در این مقاله به بررسی جنبه­های مختلف ارتباط لفظی و معنوی آیات به‌کار رفته در این اثر می­پردازیم. آیات اقتباس شده در تاریخ وصّاف از لحاظ لفظی و معنوی با متن فارسی آن پیوستگی محکمی دارند و استحکام عبارات در عین مصنوع بودن نثر موجب آن شده که کتابش در قرن­های متأخر همواره به عنوان نمونۀ اعلای نثر مصنوع در تعلیم ادب و انشای فارسی به‌کار رود.

این نوشتار در پی دستیابی به پاسخ این پرسش­ است که ارتباط دستوری آیات موجود در متن تاریخ وصّاف با دیگر بخش­های این متن چگونه است؟ با توجه به اینکه پیوند دستوری حاضر، در تاریخ وصّاف برخاسته از تلفیق دو زبان عربی و فارسی بوده و تحلیل­هایی از این نوع به درک دقیق‌تر ویژگی­های سبکی یک اثر کمک می­کند و میزان قدرت آفرینش و تلفیق نویسنده را نمایان می­کند و از یک سو، درج این آیات در متن تاریخیِ مصنوع قطعاً متفاوت‌تر و دشوارتر از یک متن عرفانی یا تعلیمی مرسل است و از سوی دیگر با توجه به حجم مقاله و محدود بودن دامنۀ موضوع آن به بخش­هایی از تاریخ وصّاف پرداخته شد که کاربرد دستوری آیه را در متن نشان دهد.

با توجه به اینکه درج و اقتباس آیات و کاربرد آن در تاریخ وصّاف در جهت تلفیق چندوجهیِ زبان عربی، زبان فارسی، موضوع تاریخی و کاربرد شاعرانه و ادیبانه حاصل از آن، انجام شده و این نوع کاربرد، دستور و نحو زبان را تحت‌الشعاع قرار می­دهد، بررسی سبک نثر و این هنر تلفیقِ وصّاف از نظر نگارندگان مقاله حاضر ضروری و مهم به نظر رسیده است. همچنین متن تاریخی ظاهراً باید به زبان خودکار و معیار دورۀ خود نزدیک­تر باشد و استفاده از آرایه­ها، تلمیح، حل، درج و اقتباس بیشتر مربوط به زبان ادبی است و تلفیق این‌ها با هم، سبک­آفرین شده و در تاریخ وصّاف موجب تمایز نثر، ساختار دستوری و سبک آن شده است.

نظر به اینکه هدف اصلی از این پژوهش، واکاوی طرز به‌کار گرفتن آیات در متن با توجه به ویژگی­های دستوری آن‌ها است، تکیۀ اصلی بر تحلیل نقش دستوری آیات است، اما هر جا پرداختن به معنای آیه به فهم بیشتر این ارتباط بین لفظ و معنا کمک کرده به معنا و تفسیر آیه نیز پرداخته شده است. به طور مثال، می­توان به بخش اغراض آیات توجه کرد.

هدف دیگر از نگارش مقالۀ حاضر، آن است که سهم و نقش جنبه­های مختلف ارتباط لفظی و معنوی آیات با متن فارسی وصّاف بررسی شود و بهره­گیری از آیات به عنوان هنر خاص نویسنده و ویژگی سبکی او تبیین شود. وصّاف الحضره برای نشان دادن تبحر خود در به‌کار بردن آیات قرآنی نهایت تلاش خود را کرده و الحق که در این راه بسیار موفق بوده است و موضوع اثرش هرچند تاریخی است و در آن به تاریخ عمومی و تاریخ ایران و تاریخ­های محلی پرداخته، اما مهارت او در اقتباس از آیات قرآنی باعث شده که تاریخش رنگ و بوی الهی و معرفتی به خود بگیرد.

در توضیح دلیل توجه به نقش دستوری آیات در مقاله و ارتباط آن با تأثیر آیات قرآنی باید اشاره کرد که هدف، بررسی نوع کاربرد آیات در متن بود تا دریافت که آیا آیات به نحو احسن با متن فارسی ترکیب شده­اند یا نه و با کشف این مورد، میزان مهارت نویسنده مشخص شود. همچنین معلوم شود که بیشتر کارکرد آیات به صورت ترکیب اضافی است. این نکته نشان می­دهد که نویسنده نسبت به آیات قرآن آگاهی عمیقی دارد؛ به حدی که از ترکیب آیه با واژه­ای مفرد، گروه اسمی می­سازد تا مناسب استفاده در متن باشد و این­ شیوه هم به آیه، کاربردی جدید می­دهد و هم متن را پرمغزتر می‌کند تا خواننده همزمان با خواندن تاریخ از لذت کشف معنای جدید ترکیبات اضافی آیات نیز بهره مند شود.

در پایان این بخش باید گفت که کاربرد آیات و روایات جزء ویژگی­های کلی نوشته­های (مرسل، فنی و مصنوع) بعد از اسلام است. البته کاربرد آیات در اثری مانند تاریخ وصّاف گاهی متفاوت‌تر از کاربرد آن در آثار مرسل است و با اغراض ادبی و شاعرانه بیشتری نسبت به نثر مرسل همراه شده است.

1. پیشینة پژوهش

پژوهش­های زیادی در مورد تأثیر قرآن بر نثر و انواع اقتباس­های قرآنی در آثار فارسی انجام شده است که در ادامه به برخی از موارد آن اشاره می‌شود.

خطیبی (1390) در بخشی از کتاب «فن نثر» تحت عنوان «اقتباس از آیات و احادیث» با روشی دقیق به بررسی روش­های اقتباس آیات در آثار منثور فارسی تا قرن هفتم می­پردازد.

حلبی (1379) نویسندۀ کتاب «تأثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی» در فصل پنجم کتابش به بررسی تأثیر قرآن در نثر فارسی پرداخته و 10 کتاب نثر فارسی را به صورت خیلی خلاصه بررسی کرده و به ذکر

مثال­هایی معدود از کتاب­ها بسنده کرده است.

                پورنامداریان و رستاد (1392) در مقالۀ خود با عنوان «بررسی و تحلیل کاربرد آیات و احادیث در شرح شطحیات روزبهان بقلی» به تحلیل اقتباس آیات از دیدگاه خطیبی پرداخته‌اند و بیشتر حجم مقاله دربارۀ کاربرد بلاغی آیات به‌خصوص ترکیب اضافه تشبیهی آیات است.

علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی و علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی (1395) در مقالۀ «شیوه­های کاربرد آیات و احادیث در جهانگشای جوینی» به تحلیل کاربرد و ارتباط لفظی آیات در متن جهانگشا از دیدگاه خطیبی می­پردازند وشیوه­های اثرپذیری آیات از دیدگاه راستگو را بررسی می‌کنند.

مجوزی و علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی (1393) در مقالۀ «کاربرد آیات و احادیث در تاریخ بیهقی» با روشی مشابه آنچه در مقاله تاریخ‌جهانگشا به تحلیل و بررسی کاربرد و ارتباط لفظی آیات و شیوه‌های اثرپذیری آیات در تاریخ بیهقی پرداخته‌اند.

با توجه به اینکه پنج جلد کتاب تاریخ وصّاف هنوز به صورت کامل و دقیق بررسی نشده است و تعلیقات کامل و مناسبی ندارد در این پژوهش به تحلیل روش­های اقتباس آیات در جلد چهارم کتاب می­پردازیم که توسط حاجیان‌نژاد (1388) تصحیح شده است.

در مورد تاریخ وصّاف کارهای پژوهشی در زمینه­های دیگر انجام شده، اما در مورد جنبه­های دستوری اقتباس آیات در آن، پژوهش مستقلی مشاهده نشده است.

2. روش پژوهش

روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و جمع­آوری اطلاعات به صورت اسنادی و کتابخانه­ای است.

3. پرسش­های پژوهش

- وصّاف الحضره به عنوان مورخ به چه میزان و با چه اغراضی از آیات قرآن بهره گرفته است؟

- جنبه­های دستوری اقتباس آیات در سطح واژگان و جمله در تاریخ وصّاف چگونه است؟

- وصّاف الحضره از میان نقش­های دستوری آیات بیشتر به کدام نقش پرداخته است و چرا؟

4. فرضیه­های پژوهش

- با توجه به ماهیت نثر مصنوع تاریخ وصّاف به نظر می­رسد وصّاف الحضره آیات قرآنی زیادی در اثر خود به‌کار برده است و برای نشان دادن مهارت خود در این نوع نثر از آیات به عنوان تکمیل‌کنندۀ جمله بهره گرفته است.

- از آنجایی که وصّاف الحضره بر متن قرآن کریم تسلط دارد و در نوشتن نثر مصنوع مهارت زیادی دارد در اقتباس از آیات قرآن نهایت سعی خود را به‌کار بسته است تا آیات را در نقش­های گوناگون دستوری به‌کار گیرد.

- در هر جای متن کتاب که نثر مصنوع­تر می­شود، نویسنده سعی دارد تا آیات را در ترکیب­های اضافی به‌کار گیرد و این خود نهایت هنرمندی یک نویسنده است که آیات قرآن را در ترکیب­های اضافی به خصوص اضافه تشبیهی مورد استفاده قرار دهد.

5. بحث و بررسی

تاریخ وصّاف یکی از مهم‌ترین منابع مربوط به عصر ایلخانان است و به همراه سه کتاب دیگر؛ یعنی جامع­التواریخ رشیدی، جهانگشای جوینی و سیرت جلال‌الدین منکبرنی چهار رکن اصلی تاریخ عهد ایلخانان به‌شمار می­رود. این کتاب علاوه بر ارزش تاریخی، دارای ارزش ادبی نیز است؛ وصّاف موضوع تاریخی را محمل و جولانگاهی برای عرضۀ هنرنمایی­های ادبی خویش قرار داده است. در کنار ارزش ادبی تاریخ وصّاف باید توجه داشت که این کتاب از زمان تألیف تا امروز همواره به عنوان متنی هنجارشکن معروف بوده است؛ بهار در سبک‌شناسی معتقد است: «سبک و شیوه­ای که در قرن ششم به واسطۀ مجذوب و محو شدن سلیقۀ پارسی‌گویان در نثرنویسان عرب پیدا شده بود در قرن هفتم به سر حد کمال بل به پایۀ تفریط و املال انجامید و این عمل به دست وصّاف الحضره صورت گرفت» (بهار، 1381).

سبک نگارش این اثر یکسان نیست و فراز و فرودهایی دارد؛ «روش نویسنده چون مقتدایش عطاملک جوینی در سراسر کتاب یکنواخت نیست و دارای غثّ و سمین است؛ گاهی بسیار متکلف می­نویسد و گاه ساده و روان» (وصّاف ، 1388).

اقتباس از آیات قرآن هم به عنوان یک آرایۀ ادبی و هم پشتوانۀ علمی و معنایی، مورد توجه شاعران و نویسندگان زیادی قرار گرفته است؛ «بهره­گیری از قرآن در خلق اثر، افزون بر اینکه نشانۀ دانشمندی، علم­اندوزی و روشن­فکری بود، به دلیل قداست و حرمت معنوی قرآن و حدیث به اثر نویسنده نیز گونه­ای قداست و حرمت می­بخشید و سخن آن‌ها را برای مردمی که به قرآن و حدیث به دیدۀ حرمت می­نگریستند، ارجمندتر و پذیرفتنی­تر می­ساخت» (راستگو، 1376) و این زمینه­ای بود تا نویسنده به قصد نشان دادن علم و فضل خویش، اثر خود را با قرآن وحدیث مزین بسازد.

یکی از مهم­ترین ویژگی­های نثر مصنوع، اقتباس از احادیث و آیات قرآنی و امثال الحکم عربی است و با توجه به اختلاف دو زبان فارسی و عربی به‌کار بردن این موارد به عنوان بخشی از متن فارسی، نیازمند مهارت خاصی است که وصّاف الحضره به خوبی از عهدۀ این مهم برآمده است.

وصّاف الحضره در جلد چهارم کتابش که اساس تحقیق حاضر است، در مجموع 374 بار از آیات قرآنی بهره گرفته تا جایی که اقتباس فراوان آیات قرآنی، کتاب او را به اثری اخلاقی و تعلیمی نزدیک کرده است. خود نویسنده در مورد استفاده از آیات قرآن در نثر کتابش چنین می­گوید: «این رسالۀ فتح، مشتمل بر کما­ ­هِیَ آن احوال و کیفیت ماجری موشّح به آیاتِ بَیّنات و مرصّع به دُرر فصل الخطاب انشا کرده» (وصّاف، 1388).

در تاریخ وصّاف، انتقال از نثر فارسی به آیات معمولاً هنگامی صورت می­پذیرد که معنی مورد نظر نویسنده در قالب معنای آیۀ قرآن رساتر بیان می­شود یا اینکه آیه را در تأیید مطلبی می­آورد. بسیاری از آیات براساس مقتضای متن و بدون هیچ­گونه فاصله­ای که آن‌ها را از نثر فارسی مجزا نشان دهد به متن می­پیوندد؛ بنابراین، گاه از نظر دستوری در جمله دارای نقش­هایی از قبیل: مسندٌالیه، مفعول، مسند، متمم، قید و مضافٌ‌الیه می­شود و گاه به عنوان جمله­ای در ادامۀ متن قرار می­گیرد که دارای اهداف خاصی است. کاربرد تمام این آیات در متن باعث شده تا نثر کتاب، مزین به شواهدی از قرآن شود و مهارت نویسنده در علوم قرآنی را بیش از پیش نشان دهد.

6. آیات و نقش­های دستوری آن‌ها (سطح واژگان)

آیات به کار رفته در تاریخ وصّاف هم به لحاظ دستوری و هم به لحاظ معنایی وابسته به متن هستند و نمی­توان آن‌ها را از متن جدا کرد. یکی از ویژگی­های کاربرد این آیات، تنوع نقش­های دستوری آن‌ها است. در ذیل به نقش­های دستوری آیات اشاره می­شود:

6-1. مسندٌالیه یا نهاد

یکی از نقش­های اسم، نقش مسندٌالیهی یا نهادی است؛ «اسم وقتی نهاد (مسندٌالیه) است که فعل یا صفت یا کلماتی دیگر به آن اسناد داده شود» (انوری و احمدی‌گیوی، ­1390).

««وَ قاتِلوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَۀٌ وَ یَکونَ الدّینُ کلُّهُ لِلّهِ»[1] باعث تنفیذِ حکم یرلیغِ قَدَر مثالِ دوران امتثال شد تا سید را بگرفتند» (وصّاف، 1388).

در این آیه، «وَ قاتِلوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَۀٌ وَ یَکونَ الدّینُ کلُّهُ لِلّهِ» در نقش نهاد جمله به‌کار رفته است.

«تو نامِ گوهرِ وجود از کجا بر خود می­بندی؟ مگر «کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إلّا وَجهَهُ»[2]ترا غمزده­ای نزده است؟» (همان)

6-2. مسند

مسند در جمله­هایی قرار دارد که فعلِ آن جمله، اسنادی باشد؛ «مسند، صفت یا اسم یا ضمیری است که فعل اسنادی به آن نیاز دارد و آن به­تنهایی یا همراه وابسته­هایی به کمک یکی از فعل­های اسنادی به نهاد نسبت داده می­شود» (انوری و احمدی‌گیوی، 1390)

«مصریان را بر فتح و نصرت رفیق بود و نجح و بهجت «عَنِ الیَمینِ وَ عَن الشِّمال قَعیدٌ»[3]» ­(وصّاف، 1388).

     عبارت «عَنِ الیَمینِ وَ عَنِ الشِّمال قَعیدٌ» در نقش مسند برای فعل «بود» -که به قرینۀ لفظی محذوف است- محسوب می­شود.

6-3. مفعول

یکی از کاربردهای آیات در متن تاریخ وصّاف، کاربرد آن‌ها در نقش مفعولی است؛ «به اسمی که کار روی آن صورت می­گیرد، مفعول می­گویند» (وفایی، 1391).

«کاشان بر کاشانۀ جنت «قُم فَانذِر»[4] می­خواند» (وصّاف، 1388).

عبارت «قُم فَانذِر» در نقش مفعول برای فعل «می­خواند» است.

««هَل یَستوِی الَّذینَ یَعلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعلَمون»[5] بر صفحۀ صدق رغبت نگاشته» ­(همان)

در اینجا، آیه در نقش مفعولی نشسته است.

6-4. متمم

در متن تاریخ وصّاف، آیات در نقش متمم­های فعلی، اسمی و قیدی، همراه با حروف اضافۀ فارسی و عربی به‌کار رفته است.

«اهالی از حوالی خوشدلی در «ظُلماتٌ بَعضُها فَوقَ بعضٍ»[6]» (وصّاف، 1388).

نویسنده، بخشی از آیه را به عنوان متمم فعل محذوف «قرار داشتند» به‌کار برده است.

وصّاف در کاربرد متممی آیه، گاهی از حرف اضافۀ موجود در اصل آیه بهره می­گیرد؛ به طور مثال، در عبارت زیر، حرف «بـ» در آغاز آیه در نقش حرف اضافه است:

«یاقوت بریق مزیّن «بِأکوابٍ و أباریقٍ»[7] ...ترتیب دادند» (همان).

6-5. مضافٌ‌الیه

یکی از پرکاربردترین حالت­های استفاده از آیات قرانی در متن تاریخ وصّاف، ذکر آن‌ها به صورت مضافٌ­‌الیه است. تعریف اضافه، عبارت است از: «آمدن اسم یا کلمۀ جانشین آن به دنبال اسم مکسور دیگر» (انوری و احمدی‌گیوی، 1390).

6-5-1. اضافۀ توضیحی

اضافۀ توضیحی یکی از پرکاربردترین اقسام اضافه در تاریخ وصّاف است. «اضافة توضیحی، اضافه­ای است که مضاف، اسم عام و مضافٌ‌الیه نام مضاف است و دربارۀ مضاف توضیحی می­دهد و نوع آن را مشخص می­کند» ( انوری و احمدی‌گیوی، 1390). فرشید ورد این نوع اضافه را «اضافۀ بدلی» هم می­نامد (فرشیدورد، ­1382­­). نمونه­های زیادی از این نوع اضافه (بدلی) را می­توان در متن تاریخ

وصّاف دید[1].

«شخصی در ماه رمضان مطاوعت امرِ «فَمَن شَهِدَ مِنکُم الشَّهر فَلیَصُمهُ»[2] نمی­کرد» (وصّاف، ­1388).

«چون آیت «وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم»[3] نشنوده بودند، اسماعیل به حضرت شتافت و کشتن او را اجازت خواست» (همان).

«از مساجد و مواضع و اماکن مرتفع، سُورتِ سَورَت‌انگیز «إذا وَقَعَتِ» و «إذا زُلزِلَت» ... به مسامع دور و نزدیک رسید» (همان).

6-5-2. اضافه بیانی

اضافۀ بیانی پرکاربردترین نوع اضافه در تاریخ وصّاف است؛ «در اضافۀ بیانی، مضافٌ­الیه جنس مضاف را بیان می­کند» (انوری ­و احمدی‌گیوی، 1390).

 در متن تاریخ وصّاف نوعی از کاربرد آیات وجود دارد که نویسنده با توجه به معنای کلی آیه، اسمی در همان معنا به آیه اضافه می­کند؛ به طور مثال:

«گویی جریان این کِلک بر صفحۀ این بیاض در تقریر این کلیت و تلفیق این حسب حال، صورتِ تفسیرِ تقدیرِ«إنَّ اللهَ علی کلِّ شیءٍ قَدیر» بود» (وصّاف، 1388).

در اینجا نویسنده با توجه به معنای کلی آیه که در مورد قضا و قدر است، لغت «تقدیر» را به آیه مضاف کرده و نوعی اضافۀ بیانی ایجاد کرده است که آیه به عنوان مضافٌ‌الیه جنس مضاف را شرح می­دهد[4].

«بنده در حضرت طور هیبت غازانی... بی دستِ ردِّ «لَن تَراِنی»[5]  تشریفِ «کَلَّمَ الله موسی تَکلِیماً» دریافت» (همان).

در عبارت «دست رد لن ترانی» در واقع مفهوم «لن ترانی» همان دست رد خدا به سینۀ حضرت موسی (ع) است و نویسنده همان مفهوم را به آیه مضاف کرده است.

«رسیلان مرغان، رسالۀ «وَ ما عَلَی الرَّسولِ إلّا البَلاغُ»[6] به راستی ابلاغ کردند» (همان).

این نوع اضافه، ساختاری شبیه به اضافۀ تشبیهی دارد با این تفاوت که در اضافۀ تشبیهی رابطۀ شباهت در میان است، اما در این نوع اضافه، شباهتی در میان نیست، بلکه مضافٌ‌الیه نوع مضاف را بیان می­کند.

6-5-3. اضافۀ تشبیهی[7]

اضافۀ تشبیهی علاوه بر نقش زبانی، دارای کارکرد بلاغی نیز است و متن را به حوزۀ خیال وارد می­کند؛ «اضافۀ تشبیهی، اضافه­ای است که در آن، میان مضاف و مضافٌ‌الیه رابطۀ شباهت و همانندی باشد و مضاف و مضافٌ­الیه را به هم تشبیه کنند» (انوری و احمدی‌گیوی ، 1390).

«بغتاق آل «وَالشَّمسِ وَ ضُحَیها»[8] و تِرلِک مروارید ریزِ «وَلَقَد زَیَّنّا السَّماءَ الدُنیا بِمَصابیح»[9] بر سر و در بر عروس گیتی انداخت» (وصّاف، 1388).

بین عبارت «وَلَقَد زَیَّنّا السَّماءَ الدُنیا بِمَصابیح» و «ترلک مروارید ریز» رابطۀ شباهت وجود دارد.

«کاکل تیرۀ «وَاللَّیلِ وَ ما وَسَقِ»[10]» (همان).

اخترِ «وَ أنَا أختَرتُکَ»[11] بر آسمان «وَ رَفَعناهُ مَکاناً عَلیّاً» نورگستر شد» (همان) .

     وصّاف با نهایت هنرمندی تصویر خیال­انگیزی را ترسیم می­کند؛ از سمتی آیه «وَ أنَا أختَرتُکَ» را به ستاره­ای تشبیه می­کند که در آسمان می­درخشد و از سمتی بین دو واژۀ «اختَر» به معنای ستاره و «اخترتک» به معنای برگُزیدن با توجه به الحاقی بودن «تُکَ» نوعی جناس تام برقرار کرده است.

6-5-4. اضافة تخصیصی یا اختصاصی[12]

«اضافۀ تخصیصی که در آن مضاف مخصوص مضافٌ­الیه است و فرق آن با اضافۀ ملکی آن است که مضافٌ­الیه آن انسان نیست و نمی­تواند در مضاف تصرف کند» (انوری و احمدی‌گیوی، 1390).

«معنیِ «إنّا جَعَلنا الشَّیاطینَ أولیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤمِنونَ»[13] از کیفیت آن خبر می‌دهد» (وصّاف، ­1388).

در عبارت فوق معنیِ خاص آیه مدنظر بوده و اضافۀ اختصاصی است. در نمونه­های زیر نیز به همین صورت مضاف، مخصوصِ مضافٌ‌الیه است.

«نقشِ «مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ»[14] بر ورق متخیّله نگاشته» (همان).

­«به نور فراستِ «إنَّ فِی ذلِکَ لَایَۀً لِلمُتَوَسمین»[15] در غرۀ غرور هرقداق و رفقاءِ او آثارِ سوءِ اعتقاد می­دیدم» (همان).

 

6-5-5. اضافه استعاری

اضافۀ استعاری جزو کم­کاربردترین انواع اضافه در تاریخ وصّاف است؛ «ترکیبی است از اضافۀ تخصیصی و اضافۀ تشبیهی که مشبهٌ‌به آن حذف شده و یکی از لوازم یا متعلقات مشبهٌ‌به جای آن را گرفته است» (ارژنگ، 1387)

«دستِ وَ لَئِن«جاهَدُوا فِینا» جز در گردنِ «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»[16] حلقه نشود» ­(وصّاف، 1388).

وصّاف در قسمت اول آیه «وَ لَئِن» را به ضرورت معنا اضافه کرده است که اگر از آن بتوان چشم‌پوشی کرد در واقع «جاهَدُوا فِینا» را به انسانی تشبیه کرده که دست دارد و در ادامه نیز «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» را به انسانی تشبیه کرده که از متعلقات انسان، گردن او را ذکر کرده است.

«رخسار روشنِ «وَالقَمَرِ إذا اتَّسَقَ[17]»» (همان).

­                در عبارت بالا، «وَالقَمَرِ إذا اتَّسَقَ» به انسانی تشبیه شده که چهرۀ روشن دارد.

خطیبی به نوعی اضافه اشاره می­کند که در کتاب­های دستور و بیان برای آن عنوان مشخصی ذکر نشده است و در آن آیه به جای اسم به صورت ترکیب اضافی نقل می­شود. «این نوع اضافه به صورت اقتباس و نقل تمام آیه برای بیان یک کلمه به طریق ترکیب اضافی است» (خطیبی، 1390).

«یرلیغ شد تا ایلچیان را دجال­وار بر صاحب آواز «إنَّ أنکَرُ الأصواتِ لَصَوتُ الحَمیرِ»[18] سوار گردانیدند» (وصّاف، ­1388).

در عبارت فوق تمام آیه «إنَّ أنکَرُ الأصواتِ لَصَوتُ الحَمیرِ» به جای کلمۀ «الحمیر» «الاغ» آمده است.

«به خواست «فَعّالٌ لما یُریدُ»[19] که لایُسئَلُ عَمّا یفعَلُ از صفات مقدس او بیانی مُقنِع است» (همان).

در این جمله، آیۀ «فَعّالٌ لما یُریدُ» به عنوان صفت جانشین اسم «خداوند» آمده است.

6-6. صفت

گاهی آیه در متن تاریخ وصّاف در نقش صفت به‌کارگرفته می­شود.

«اختَرِ «وَ أنا أختَرتُکَ» بر آسمانِ «وَ رَفَعناهُ مَکاناً عَلِیّاً»[20] نور گستر شد» (همان).

                در این عبارت، «وَ رَفَعناهُ مَکاناً عَلِیّاً» در قالب نقش صفت برای آسمان به‌کار گرفته شده است؛ آسمانِ والا مکان.

«به دست غرضِ ­«سَفهاً بِغَیرِ عِلمٍ»[21] سرپوش از طَبَقِ «هذا إفکٌ قَدیم»[22] برداشتند» ­(همان). 

 در این عبارت نیز هر دو آیۀ به‌کار رفته در نقش صفت هستند؛ آیۀ «سَفهاً بِغَیرِ عِلمٍ» به معنای «نادانی» و آیۀ «هذا إفکٌ قَدیم» به معنای «دروغین» است.

6-7. قید

کاربرد دیگر آیات در متن به صورت قید است؛ «گروه قیدی بخشی از سخن است که فعل به آن نیازمند نیست و از جمله، قابل حذف است» (وحیدیان و عمرانی، 1385).

6-7-1. قید زمان

««یومَ لا تَملِکُ نَفسٌ لنفس شیئاً و الامرُ یومئذٍ للهِ»[23] به واسطۀ قصد مالی و جاهی هیچ مسلمان یا استیصال هیچ خاندان، غبار دهشتی بر اذیال احوال ایشان ننشسته» (همان).

«ای پسر آلب ارسلان، دادِ من در سر این پول بده و الّا «یَومَ تُبلی السَّرائر»[24] که بی اعوان و انصار به عرصۀ محشر حاضر آیی در سر پول صراط دست از دامنت ندارم» (همان).

6-7-2. قید حالت

«در حلقۀ یارغو «مذموماً مخذولاً» می­نشستند و باز «مَلومَاً مَدحُوراً» برمی­خاست» (همان).

                در این عبارت، نویسنده بخشی از آیۀ 22 سورۀ اسراء و بخشی از آیۀ 39 سورۀ اعراف را در نقش قید حالت به‌کار برده است.

«قفچاق که صاحب میسره بود، «فَنَظِرةٌ إلی مَیسَرَةِ»[25] با دو غلام خلاص یافتند»(وصّاف، 1388).

6-8. تنازع

گاه در متن به آیاتی برمی­خوریم که دارای دو نقش دستوری هستند و بین نقش­ها تنازع وجود دارد؛ «هرگاه دو فعل بر سر نقش سپردن به یک کلمه به نزاع بپردازند به آن کلمه متنازع فیه یا مشترک گویند» (انوری و احمدی‌گیوی، 1390).

««إنَّمَا­ الحَیوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ»[26] را که از لوح کریم کلام قدیم به صفحۀ کتاب تنزیلَ العَزیزِ­الرَّحیمِ نقل کردند، بر سرّی­ عظیم منطوی است» (وصّاف، 1388).

در این عبارت، آیۀ «إنَّمَا الحَیوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ» برای فعل «نقل کردند» نقش مفعول دارد و برای فعل ربطی «است» نقش مسندٌالیه دارد.

 

 

6-9. بدل

یکی از کم­کاربردترین نقش­های آیات در متن تاریخ وصّاف، نقش بدلی آن‌ها است؛ «گاهی گروه اسمی برای توضیح اسم ماقبل خود به­کار می­رود و حذف آن نیز خللی در جمله ایجاد نمی­کند. نقش دستوری آن بدل خوانده می­شود» (وفایی، 1391).

«نظام الدین حسویه، پسر غیاث­الدین محمد­بن­مظفر الدین در وقعۀ کازرون، «یَوم التَقَی­الجَمعانِ»[27] بر دست سلجوقشاه کشته شد» (وصّاف، 1388).

در این عبارت، آیۀ «یَوم التَقَی­الجَمعانِ» نقش بدل از «وقعه­ کازرون» را دارد و در عبارت زیر نیز آیه در نقش بدل «عطا» است.

«خلعت خاصّ با عطایای نامحدود «عطاءً غیرَ مَجذُوذٍ»[28] متواصل داشته» (همان).

7. آیات و رابطۀ آن‌ها با نظام جمله­بندی و نحوی (سطح جمله)

7-1. آیاتی که با متن فارسی پیوند دستوری ندارند

آیاتی که با متن فارسی پیوند دستوری ندارند،  بسامد بالایی نیز در متن تاریخ وصّاف ندارند و به گونه‌ای به‌کار رفته‌اند که با حذف آن‌ها از پایان جمله، معنای کلام و مقصود نویسنده دچار اشکال و خطا نمی­شود؛ «تنها در این مورد است که اگر آیه یا حدیث را از رشته عبارت جدا کنیم، پیوند معانی نخواهد گسیخت» (خطیبی، 1390).

«از لشکر خانی بیرون از کشتگان حومۀ هیجا و روز برگشتگان عرصۀ فنا، یک تومان مرد و دو تومان اخته در قبضۀ مصریان آمد و علی المزید و قال الله تعالی «إن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَاتِ بِخَلقٍ جَدیدٍ»[29]» (وصّاف، 1388).

«محمود شاه را طاقت طاق شد... نه یارای تشفّع به ذریعتِ ضراعت و نه قدرت توصّل به اسباب ممانعت... حزین از چرخ حرون و متحیر از اختر وارون قالَ اللهُ سُبحانَهُ تَعالَی «لا تَجزِیَ نَفسٌ عَن نَفسٍ شَیئاً و لا یُقبَلُ مِنها عَدلٌ وَ لا تَنفَعُها شَفاعَۀٌ یُنصَرونَ»[30]» (همان).

7-2. آیاتی که با متن ارتباط دستوری دارند

در این نوع کاربرد، آیه به عنوان بخشی از متن با جملات قبل و بعد از خود، نوعی ارتباط دستوری دارد که در ادامه به انواع کاربرد آن‌ها اشاره می‌شود.

7-2-1. کاربرد آیه به صورت جملۀ همپایه

این شیوه از کاربرد آیات را در متن کتاب تاریخ وصّاف زیاد می­بینیم که نشان از تسلط کامل وصّاف الحضره به لفظ و معنای قرآن دارد. «پیوستن آیات و اخبار به رشتۀ نثر، بی‌هیچ­گونه فاصله و استعمال کلمه­ای که عبارت عربی را از نثر فارسی متمایز و مجزا نشان دهد؛ چنان­که گویی ترکیب عربی دنبالۀ عبارت فارسی است و این در انواع مختلف اقتباس، دشوارترین و دقیق­ترین اقسام آن است» (خطیبی، 1390).

«لشکر را ... نوع تفرقی راه یافته بود، بواقی متضعضع شدند و «قَذَف فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقاً تَقتُلونَ و تأسرونَ فَریقاً»[31]» (وصّاف، 1388).

«مجاشع بن مسعود السُّلّمی را از عقب یزدجرد روان کرد «فَهَزَمُوهُم بِإذنِ اللهِ»[32]» (همان).

7-2-2. پیوستن آیه و حدیث به نثر با که موصوله

این شیوۀ کاربرد آیات در کتاب تاریخ وصّاف به وفور دیده می­شود و آیاتی که بعد از که موصوله در متن قرار می­گیرند به توضیح عبارت قبل از خود می­پردازند که این توضیح در قالب جملۀ وصفی، ربطی، بدلی ، تعلیلی و... بیان می­شود.

«انگیختن چندان تمثال­ها همین نتیجه داد که «دَمَّرَ اللهُ عَلَیهِم وَ لِلکافرینَ أمثالُها»» (همان).

در این مثال «دَمَّرَ اللهُ عَلَیهِم وَ لِلکافرینَ أمثالُها» در قالب جملۀ تعلیلی آمده است؛ چراکه این جمله مربوط به شرح سرانجام شوم محمود شاه و امرای تراکمه است. وصّاف علت این سرنوشت شوم را وعدۀ خدا می­داند که در آیۀ 10 سورۀ محمد آمده بدین شرح که «خداوند آن‌ها را فروکوفت و برای کافران همین سرنوشت خواهد بود».

«دزی حصین از خشت پخته که «فأوقِد لی یا هامانُ علی الطّین» حاکی آن است» (وصّاف، 1388).

وصّاف در استفاده از آیه، نهایت دقت را داشته؛ زیرا این عبارت بخشی از آیۀ 38 سورۀ قصص است که در آن فرعون می­گوید: «ای هامان آتش بیفروز بر گِل و برای من برجی بلند بساز شاید از بالای آن به خدای موسی پی ببرم». در واقع بین دِز حصین دشمن (فرعون) و خشت پخته تناسبی برقرار کرده است.

7-2-3. جملۀ معترضه

یکی از شیوه‌های به‌کارگیری آیات، آوردن آن‌ها به صورت جملۀ معترضه در میان متن است و آن «جمله­ای است که در ضمن جملۀ اصلی می­آید و مفهومی چون دعا و نفرین را می­رساند و یا نکته­ای را توضیح می­دهد» (انوری و احمدی‌گیوی ، 1390).

در متن تاریخ وصّاف به ندرت می­توان آیه­ای را یافت که به صورت جملۀ معترضه به‌کار رفته باشد و اگر هم به‌کار رفته باشد، بیشتر توضیح اسم ماقبل خود است؛ به طور مثال در عبارت زیر:

«سنت الهی-«وَ لن تَجِدَ لِسُنَّۀ اللهِ تَبدیلا»-  مقتضی آن است که احوال این جهانی پیوسته در معرض انقلاب باشد» (وصّاف، 1388).

در اینجا، عبارت«وَ لن تَجِدَ لِسُنَّۀ اللهِ تَبدیلا» که بخشی از آیۀ 43 سورۀ فاطر است در نقش جملۀ معترضه است و توضیحی در مورد سنّت الهی به مخاطب ارائه می­دهد.

«مخدومان در حِذای فضلِ خدای «تَعالَی جَدُّ رَبِّنا»[33] و عاطفتِ پادشاهِ

وقت ... سجدۀ عبودیت تازه کردند» (وصّاف، 1388).

در این عبارت «تَعالَی جَدُّ رَبِّنا» به معنای شکوه پروردگار ما، بلندمرتبه است و در نقش جملۀ معترضه برای اسم خدا به‌کار رفته است.

وصّاف در کاربرد معترضۀ آیات، گاه آن‌ها را بعد از ادات تشبیه می­آورد و توضیحی به جمله می­افزاید؛ برای مثال در جملۀ زیر نویسنده فلاخن مناجیق را به سرهای شیاطین تشبیه کرده و توضیح اضافه‌ای در متن گنجانده است.

«مستجلسان مجلس کامکار، به فلاخن مناجیق«کَانَّهُ رُئُوسُ الشَّیاطینِ»[1] اهل کرمان را عیش سنگ انداز در صورت انذار تعلیم کردند» (همان).

7-2-4. جملۀ پایه و پیرو

 وصّاف، آیات قرآن را گاهی در قالب جملۀ مرکب به صورت پایه و پیرو می­آورد تا پیوند لفظی و معنوی کلام محکم­تر شود؛ «منظور از جملۀ پایه، آن قسمت از جملۀ مرکب است که غالباً غرض اصلی گوینده یا نویسنده را دربر دارد و قابل تأویل به غیر جمله نیست و منظور از جملۀ پیرو، آن قسمت از جملۀ مرکب است که همراه جملۀ پایه می­آید و وابسته به جملۀ پایه است» (انوری و احمدی ‌گیوی، 1390).

«اگر از حکم یرلیغ به اعتضادِ «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ» متایّد گردم و به تقویت امرا قوی دل شوم «وَ ذلکَ هوَ الفَوزُ العَظیمُ»[2]» (وصّاف، 1388).

در این عبارت، بخش اول جملۀ، شرطی است و در حکم جملۀ پیرو است و آیۀ «وَ ذلکَ هوَ الفَوزُ العَظیمُ» در قالب جواب شرط و در حکم جملۀ پایه است.

«پادشاه مغفور، غازان خان، فلَمّا «قضی نَحبَهُ» و ازین آستان خاکی به ایوان پاکی رسید، چند تومان زر در خزینه مُعَدّ بود» (همان).

در این جمله «قَضَی نَحبَهُ» که بخشی از آیۀ 23 سورۀ احزاب است در نقش جملۀ پیرو است و وصّاف به ضرورت جملۀ پیرو که عربی است از حرف شرط عربی «فَلَمّا» استفاده کرده و جمله «چند تومان زر در خزینه مُعَدّ بود» جملۀ پایه است.

8. آیات و اغراض معنوی کاربرد آن‌ها (سطح جمله- متن)

در علم معانی معمولاً به معانی ثانویه انواع جملات توجه می­شود که هدف نویسنده از نوشتن جمله­ای چه بوده است. در بررسی جنبه­های معنوی اقتباس از آیات با گونه­های تازه­ای از معانی مواجه می­شویم که در آن‌ها هدف نویسنده تنها رساندن خبر و دادن آگاهی و نقل قول نیست، بلکه گاه به قصد صداقت و تأیید سخن خود از آیات بهره می­گیرد؛ چراکه «وقتی استشهاد موردنظر است، چه­بسا نویسنده و شاعر از یک آیه یا حدیث خاص، برداشت­هایی متفاوت می­کند و برای ادعای خود آیه یا حدیثی را که با صراحت یا تأویل با آن در ارتباط است، گواه می­گیرد» (راشد محصل، 1380)و در ادامه به نمونه­هایی از اغراض ارتباط معنوی آیات با متن فارسی پرداخته می­شود.

8-1. تکمیل و تتمیم نثر فارسی

این نوع کاربرد از آیات به گونه­ای است که با تناسب ترکیب و به رشتۀ نثر می­پیوندند و بی هیچ­گونه جدایی و تمایز لفظی، دنبالة نثر فارسی را پی می­گیرند و این پیوند تا حدی نزدیک است که گویی عبارت فارسی ترجمۀ بخشی از آیه است و قابل حذف نیست. «در این نوع که بالاترین حدّ تناسب و ظرافت و دقت در فن اقتباس به‌شمار می­آید، آیات و احادیث نه تنها از جهت لفظ، بلکه از نظر معنی نیز با اتّساق و اتصال کامل به دنبال عبارات فارسی آورده می­شوند» (خطیبی، ­1390). همۀ آیاتی که این­گونه کاربرد دارند معمولاً با حروف ربط فارسی و گاه عربی به متن فارسی پیوند می­خورند:

«این طایفه نیز دبیر و اهل خبرت و تقریرند... و در امور رنگ آمیزی «یَعلَمونَ ظاهِرا مِن الحَیوۀِ الدُنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَۀَ هُم غافِلونَ»[3]» (وصّاف، 1388)

این مثال، مربوط به توصیف دبیرانی است که وصّاف از آن‌ها به بدی یاد می­کند و در وصف ظاهرسازی بودن رفتار آن‌ها، آیۀ 7 سورۀ روم را می­آ­ورد که آنان تنها بر ظاهری از زندگی دنیا شناخت دارند و از آخرت (باطن دنیا) غافلند. در واقع وصّاف برای بیان مقصودش نیمی از جمله را به فارسی بیان می­کند و ادامۀ جمله را با آیه­ای تکمیل می­کند تا مفهوم را رسانده باشد.

«مجاشع بن مسعود السُلّمی را از عقب یزدجرد روان کرد «فَهَزَموهُم بِإذنِ اللهِ»» (همان: 62)

در این عبارت نیز، نویسنده با آوردن بخشی از آیۀ 251 سورۀ بقره متناسب با بستر معنا به تکمیل جمله می­پردازد. عبارت زیر نمونه‌ای دیگر از تکمیل و تتمیم است:

«وزیران پادشاه به رخصت «وَ شارِکهُم فِی الاموال» تومانها به خاصّه تصرف کرده­اند و حساب ممالک به راستی نانموده «وَ لا یَبغونَ عَنها حِوَلاً»[4]» ­(وصّاف، 1388).

در همۀ مثال­های یادشده، آیه بخشی از بافت طبیعی سخن محسوب می­شود به طوری­که اگر از کلام حذف شود، جملات فارسی دچار سستی نقصان در معنی خواهند شد.

8-2. تأکید و تأیید نثر فارسی

در این نوع از مقاصد کاربرد آیات، هدف تأکید و تأیید سخن است؛ بنابراین آنچه در قالب آیه در ادامۀ جملۀ فارسی می­آید در واقع تکرار معنای ماقبل است که نویسنده آن را با تکرار مؤکد می­کند. وصّاف الحضره ابتدا مقصودی را که می­خواهد به فارسی بیان می­کند و بعد آیه­ای در همان معنا برای تأیید و تأکید بر صداقت سخن خود می­آورد.

«اگر به طراوت چمن جوانی، بطری در خاطر می­آوری آهسته­تر جولان کن؛ «ولا تَمشِ فِی الأرضِ مَرحاً»» (وصّاف، 1388).

وصّاف در شرح پایان ناخوش قطب‌الدین و معین‌الدین که در دربار سمت داشتند، خطاب به نَفس، نصایحی را به زبان می­راند و آن را از غرور و تکبر باز می­دارد و برای تأیید سخنش، بخش آغازین آیۀ 37 سورۀ اسراء که معنی «در زمین با سرمستی غرور گام برمدار» را در ادامۀ جمله می­آورد.

«این طایفه در کوی نفاق خانه گرفته­اند و ... دانۀ نادانی بر دام نهاده و اظهار شفقّت بر مال پادشاه، ملواح کار و مفتاح بازار ساخته؛ «قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أفواهِهِم وَ ما تُخفی صدورُهُم أکبَرُ»[5]» (وصّاف، 1388).

نویسنده شرحی دربارۀ نفاق و دورویی صاحب­منصبان دربار بیان می­کند و در ادامۀ کلام برای تنظیر و تأیید با آوردن آیۀ­ 118 سورۀ آل‌عمران که مضمون آن دورویی و نفاق است، سخن خود را تکمیل می‌کند.

«آثار لطف و عنف ربانی بر عالم لمعان یافته؛ «إنَّ رَبَّکَ لذو مغفرۀٍ و ذو عقابٍ[6]ألیم»[7]»(همان).

8-3. توصیف و تشریح معنی قبل

یکی از مقاصد اقتباس آیات، توصیف و تشریح معنی قبل است و آیه در این مواقع موجب ایضاح معنی می­شود؛ گاهی هدف فقط توضیح و تشریح کلمه­ای از عبارت قبل است، گاه تشریح عبارتی و گاهی توصیف شخصیتی است.

«و افراد علماءِ علام که... علّامۀ دور و سبّاق حلبۀ فضل­اند... و طلّاب مُجدّ و مُحصّلان مستعدّ «رجالٌ لا تُلهیهِم تجارَۀٌ وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللهِ»[8]» (همان).

در این عبارت، وصّاف به توصیف علمایِ اعلام می­پردازد و در انتها با آوردن آیه ویژگی­های این افراد را تشریح می­کند.

«اختلال کلی احوال این دیار به حدّی است که صاحب معجزۀ «إنّی اُبرِیءُ الأکمَهَ و الأبرَصَ» از معالجت تدارک آن عاجز آید» (همان).

در این عبارت، بخشی از آیۀ 49 سورۀ آل‌عمران که به صورت مضافٌ‌الیه در اثنای متن به‌کار گرفته شده برای ایضاح معنی معجزه آمده است تا خواننده متوجه شود که منظور نویسنده از صاحب معجزه، همان حضرت مسیح (ع) است.

استفاده بیش از 50 درصدی آیات جهت تکمیل متن می­تواند گویای این باشد که نویسنده چقدر بین متن فارسی و آیات که عربی هستند، ارتباط نزدیک و محکمی برقرار کرده که آیه به عنوان بخشی از جمله، وظیفۀ انتقال معنا دارد و بدون آن، معنای کلام دچار نقصان می­شود. استفادۀ 28 درصدی آیات جهت تشریح و توصیف معنای قبل، گویای دو نکته است: اول اینکه نویسنده گاهی سعی دارد معنای نامفهوم متن را با آیه‌ای واضح کند تا مخاطب کاملاً معنا را درک کند و نبود این آیه، دچار سستی در انتقال معنا می­شود. دوم اینکه به ضرورت نثر فنی، نویسنده سعی در اطناب­گویی دارد و برای مفهومی که لازم نیست دربارۀ آن توضیحی داده شود با آوردن آیه­ای به نشان توضیح، اما به قصد آرایش لفظ به هنرنمایی­ می­پردازد.  

جدول 1. بسامد جنبه­های ارتباط معنایی آیات با متن

جنبه­های ارتباط معنوی آیات با متن فارسی

معانی

توصیف و تشریح معنای قبل

تأکید و تأیید مفهوم

تتمیم و تکمیل متن

تعداد

28

20

50

درصد

5/28

5/20

51

 

 

 

نمودار 1. بسامد استفاده از انواع اضافه­ها در ترکیب آیات با متن

 

از مجموع 374 بار کاربرد آیات در جلد چهارم از متن تاریخ وصّاف، 174 کاربرد آن به صورت مضافٌ‌الیهی است که در جمله دارای نقش­های نهادی، متممی، مسندی و... هستند و این نشان می­دهد که نویسنده دنبال ترکیب‌سازی­های بکر از آیات قرآنی است تا با این کار ارزش فنی و اخلاقی به نثر کتاب ببخشد و علاوه بر آرایش لفظی به پیوند معنایی آن هم توجه دارد. از میان اضافه­ها بیشتر به ترکیب اضافۀ بیانی پرداخته شده و این نشان از روحیه و شیوۀ اطناب‌پردازی نویسنده در اثر خود دارد تا برای هر واژه‌ای، آیه­ای با همان مفهوم بدان اضافه کند و شرح و تفسیری برای آن واژۀ به‌کار رفته، داده باشد.

نکتۀ حائز اهمیت، استفادۀ 34 موردی از اضافۀ تشبیهی است که در متن تاریخی جای شگفتی دارد؛ این نشان می­دهد که نویسنده تا چه ­اندازه سعی دارد تا نثر کتاب را به قلمرو ادب و هنر نزدیک کند و برای این منظور به سخت­ترین شیوه­های کاربرد آیات که همان اضافۀ تشبیهی است، روی می­آورد و در این ترکیب‌سازی موفق عمل می­کند چنان­که در بخش مربوط به آن، نمونه­هایی آورده شد. همچنین استفاده هر چند کمِ اضافۀ استعاری در متن تاریخ تلخ غازانی نشان از مهارت نویسنده دارد تا با خیال­انگیز کردن متن، مخاطب را از دنیای مادی به عالم فراسوی خیال معنوی ببرد تا التیامی بر سوز جراحتِ جور ظالمان بر مردم ستم دیدۀ ایرانِ آن زمان باشد.

 

بحث و نتیجه‌گیری

بهره‌گیری از آیات قرآن در نثر فارسی یکی از مهم‌ترین ویژگی­های نثر فنی و مصنوع  محسوب می­شود. در این نوشتار کیفیت کاربرد آیات در جلد چهارم تاریخ وصّاف مورد بررسی قرار گرفت. نتیجۀ این بررسی توصیفی- تحلیلی بیانگر این است که وصّاف در استعمال آیات قرآنی نهایت مهارت را به خرج داده و با توجه به اقتضای کلام و با رعایت حسن ترکیب جملات، آیات قرآن را چنان با رشتۀ کلام درآمیخته است که در متن فارسی، بیگانه و نامتجانس به نظر نمی­رسند. وی در عین دقت به آرایش لفظی، پیوستگی معنا را نیز به خوبی رعایت می­کند. از نظر لفظی، آیات قرآن در این اثر به عنوان بخشی از نثر فارسی در سطح واژگان دارای نقش­های مختلف دستوری از قبیل نقش­های نهادی، مفعولی، مسندی، قیدی، اضافی و... هستند. در سطح ارتباط جمله نیز آیات به دو دسته تقسیم می­شوند که در دستۀ اول، آیات هیچ پیوند دستوری با متن ندارند و در دستۀ دوم، آیات به صورت جمله­­های معترضه، صله، همپایه، پایه و پیرو در متن به‌کار رفته­اند. از نظر سطح جمله­ - متن نیز آیات با اغراض معنوی از قبیل: تکمیل و تأیید و توصیف جملۀ ماقبلشان به‌کار رفته­اند. این آیات با متن فارسی کتاب پیوستگی محکمی دارند.

میزان بهره­گیری وصّاف از آیات قرآنی، حاکی از تسلّط او بر قرآن و زبان عربی است. وی با استفاده از این مهارت توانسته است از یک طرف به ثبت وقایع تاریخی بپردازد و از طرف دیگر با توجه به معانی ثانویه کاربرد آیات به کتابش ارزشی اخلاقی و اجتماعی ببخشد.



[1]- سورۀ صافات، آیۀ 65

[2]- سورۀ توبه، آیۀ 111

[3]- سورۀ روم، آیۀ 7

[4]- سورۀ کهف، آیۀ 108

[5]- سور‌ۀ آل‌عمران، آیۀ 118

[6]- در متن کتاب به جای عِقاب، عذاب آمده است/

[7]- سورۀ فصلت، آیۀ 43

[8]- سورۀ نور، آیۀ 37



[1]- برای مشاهده نمونه‌های دیگر اضافه توضیحی به صفحات:44، 64، 83، 84، 88، 89، 94، 98، 148، 149، 159، 160، 182، 195، 199، 200 و 203 رجوع شود.

[2]- سورۀ بقره، آیۀ 185

[3]- سورۀ بقره، آیۀ 191

[4]- برای مشاهدۀ نمونه‌های دیگر اضافه بیانی به صفحات: 121، 144، 157، 166، 195، 197، 198، 199 و 200 رجوع شود.

[5]- سورۀ قصص، آیۀ 29

[6]- سورۀ مائده،‌آیۀ 99

[7]- برای مشاهدۀ نمونه‌های دیگر اضافه تشبیهی به صفحات: 2، 3، 19، 84، 144، 167، 195، 196، 197  198، 200، 201، 203، 204، 206، 208، 210، 295، 302 و 374 رجوع شود.

[8]- سورۀ شمس، آیۀ 1

[9]- سورۀ مُلک، آیۀ 5

[10]- سورۀ مائده، آیۀ 18

[11]- سورۀ طه، آیۀ 13

[12]- نمونه‌های دیگر از اضافه تخصیصی رجوع شود به صفحات:2، 16، 41، 71،84، 144، 156، 174، 196، 199، 200، 201، 218، 311، 346، 370، 456، 466.

[13]- سورۀ اعراف، آیۀ 25

[14]- سورۀ فصلت، آیۀ 4

[15]- سورۀ حجر، آیۀ 75

[16]- سورۀ عنکبوت، آیۀ 69

[17]- سورۀ انشقاق، آیۀ 18

[18]- سورۀ لقمان، آیۀ 19

[19]- سورۀ هود، آیۀ 107

[20]- سورۀ مریم، آیۀ 57

[21]- سورۀ انعام، آیۀ 140

[22] - سورۀ احقاف، آیۀ 11

[23]- سورۀ انفطار، آیۀ 19

[24]- سورۀ طارق، آیۀ 9

[25]- سورۀ بقره، آیۀ 280

[26]- سورۀ محمد، آیۀ 36

[27]- سورۀ آل‌عمران، آیۀ 166

[28]- سورۀ هود، آیۀ 108

[29]- سورۀ ابراهیم، آیۀ 19

[30]- سورۀ بقره، آیۀ 123

[31]- سورۀ احزاب، آیۀ 26

[32]- سورۀ بقره، آیۀ 251

[33]- سورۀ جن، آیۀ 3



[1]- سورۀ مائده، آیۀ 33

[2]- سورۀ قصص، ‌آیۀ 88

[3]- سورۀ ق،‌ آیۀ 17

[4]- سورۀ مدثر، آیۀ 2

[5]- سورۀ ص، آیۀ 49

[6]- سورۀ نور، آیۀ 40

[7]- سورۀ واقعه، آیۀ 18

قرآن کریم
ارژنگ، غلامرضا. (1387). دستور زبان فارسی امروز. چ 6. تهران: قطره.
انوری، حسن و احمدی گیوی، حسن. (1390). دستور زبان فارسی.  ج 2. تهران: فاطمی.
بهار، محمّدتقی. (1393). سبک‌شناسی یا تاریخ تطوّر نثر فارسی. تهران: زوّار.
حلبی، علی‌اصغر. (1379). تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی. تهران: اساطیر.
خطیبی، حسین. (1390). فن نثر در ادب پارسی. چ 4. تهران: زوّار.
راستگو، سید­محمد. (1376). تجلی قرآن و حدیث در شعر فارسی. تهران: سمت.
راشد محصل، محمدرضا. (1380). پرتوهایی از قرآن و حدیث در ادب فارسی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
صفا، ذبیح اللّه. (1369). تاریخ ادبیّات در ایران، چ 7. تهران: فردوس.
فرشیدورد، خسرو. (1382). دستور مفصّل امروز. تهران: سخن.
وحیدیان کامیار، تقی و عمرانی، غلامرضا. (1387). دستور زبان فارسی1. تهران: سمت.
وصّاف، عبدالله­بن­عزالدین. (1388). تاریخ وصّاف. تصحیح علیرضا حاجیان‌نژاد. ج 4. تهران: موسسۀ انتشارات دانشگاه تهران.
وفایی، عباسعلی. (1391). دستور زبان فارسی، چ 3. تهران: سمت.
پورنامداریان، تقی و رستاد، الهام. (1392). بررسی و تحلیل کاربرد آیات و احادیث در شرح شطحیات روزبهان بقلی. متن پژوهی ادبی، 58 (17)، 28-7.
سالمیان، غلامرضا؛ صیدی، کریم و امیری کله‌جویی، هاجر. (1391). کاربرد عبارت­های عربی در مرزبان‌نامه. کاوش‌نامۀ ادبیات تطبیقی، 8 (2)، 49-27.
علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی، فاطمه و علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی، محمد میر. (1395). شیوه­های کاربرد آیات و احادیث در تاریخ جهانگشای جوینی. متن پژوهی ادبی، 69(20)، 183-150.
مجوزی، محمد و علیخانی‌ثانی ابدال‌آبادی، فاطمه. (1393). کاربرد آیات و احادیث در تاریخ بیهقی. متن‌شناسی ادب فارسی، 2 (جدید) ، 102-85..