نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
2 استادیار، گروه زبان و ادبیات انگلیسی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
A sentence can structurally be used in three forms: declarative, interrogative, and imperative. Semantically, each type may have different meanings in various contexts. The discussion of secondary or multiple meanings of a sentence has long been considered by rhetoricians, especially in the field of semantics. The secondary meanings of the above three sentences have been frequently debated. It has also been considered in today’s pragmatics. In this paper, Parvin E’tesâmi’s poems have been studied from the perspective of secondary meanings in interrogative sentences. The question of this research is to recognize what are the secondary meanings of interrogative sentences in her poems in order to determine the capacity range of these kinds of sentences in the Persian language and the literary context. The study showed that out of 639 interrogative sentences, 34 are real questions and 29 have secondary or implicit meanings. Out of 29 secondary meanings, the most frequency belongs to the denial questions and the least to regret ones. The expression of several secondary meanings in one sentence has simultaneously been found in her works. This study shows that despite the different time periods and her gender (being a woman), her literary text, like other texts of outstanding poets in Persian literature, had more desire to use the interrogative sentences in the secondary sense and the literary context enhances the capacity to utilize interrogative sentences in secondary meanings.
کلیدواژهها [English]
انواع جملهها به لحاظ ساختاری به سه دستۀ اصلی تقسیم میشوند؛ خبری، پرسشی و امری. هر یک از این ساختارها، دارای ویژگیهای نحوی منحصر بهخود هستند که در بافت گفتمانی با نقشها و معانی متفاوتی مرتبط میشوند. یک جملۀ پرسشی در حالت عادی نقش پرسشی دارد، اما میتواند نقش تقاضا یا امر را نیز ایفا کند. هرگاه مقصود گویندهای از «جملۀ پرسشی» پرسش باشد، گوینده مستقیماً منظور خود را به مخاطبش انتقال داده است. اگر گوینده از «جملۀ پرسشی» استفاده کند، اما منظورش درخواست مؤدبانه باشد با معنای ثانویه مواجه هستیم. علم معانی به منظور یا اغراض ثانویه توجه خاصی داشته است. بنابراین، معنای ثانویه به منظور گوینده یا نویسنده دلالت دارد؛ شنونده یا خواننده نیز با توجه به بافت و تکیه بر سبک وی، معنا را درک میکند. برای مثال:
- کجا درس میخوانی؟ (پرسش، کسب اطلاعات بهطور مستقیم).
- میشود نمکدان را به من بدهید.
در شعر یا سبکهای ادبی، شاعر در اکثر نوشتههای خود، جملههای پرسشی را با منظورهای متعددی بهکار میبرد. حسب دریافت مخاطب، میتوان برای پرسشی واحد، چند معنای ثانویه در نظر گرفت؛ یعنی ممکن است پرسشی برای مخاطبی معنی تشویق دربر داشته باشد و مخاطبی دیگر، آن را بر شگفتی حمل کند. شاعران برجستة ادب فارسی چون حافظ و سعدی از چنین ابزاری برای بیان اندیشه خود بهره گرفتهاند. پژوهش حاضر به بررسی معانی ثانویه چنین جملاتی از دیدگاه پروین اعتصامی -یک شاعر زن- در دورۀ معاصر اختصاص دارد تا بدانند وی از کدام معانی ثانویه از پرسش استفاده کرده است و تفاوت زیستن و اندیشیدن در دورهای متفاوت از دورههای بزرگان ادب فارسی و جنسیت در تکثر معانی ثانویه این نوع جملات تأثیری داشته است یا خیر.
در این تحقیق متن کامل دیوان پروین اعتصامی به کوشش محمدتقی بابایی (نشر نمونه [بیتا]) برای استخراج جملات پرسشی بررسی شده است. بهطور کلی، تعداد جملات پرسشی دیوان پروین اعتصامی 641 مورد است. در این پژوهش برای ارجاع به دیوان پروین همه جا از عبارت «دیوان پروین» استفاده شده و از آنجا که سال نشر منبع مورد نظر معلوم نیست از ذکر سال اثر در کنار هر بیت خودداری شده و بجای آن شماره صفحه نمونه بیان شده، درج شده است.
بررسیهای دستورنویسان سنتی مانند قریب و همکاران (1369)، عماد افشار (1372)، لازار[1] (1957[1384]) نشان میدهد که همگی در دستهبندی جملات فارسی به جملات پرسشی قائل بودهاند و آنها را جملاتی میدانند که امری را پرسش میکنند. مرور مطالعات زبانشناسانی چون باطنی (1370)، غلامعلیزاده (1372)، مشکوۀالدینی (1374)، میرعمادی (1376)، راسخمهند (1379)، کهنموییپور (2001)، آهنگر (1385)، کریمی و طالقانی (2007)، واعظی (1389) و دبیرمقدم (1395) در ساختارهای پرسشی نشان میدهد که در برههای از زمان، نقشهای سؤالی جملات پرسشی بر مبنای رویکردهای نظری، مانند نظریة «مقوله و میزان هلیدی»، «دستورگشتاری»، «حاکمیت و مرجعگزینی»، «کمینهگرایی» مورد توجه بوده است. نکتة قابل توجه این است که جملات پرسشی، کارکردهای دیگری نیز دارند که بخش دوم پیشینه به مطالعات محققان با تأکید بر نقشهای ثانوی جملههای پرسشی میپردازد.
آقاولی (بیتا) به 20 غرض جملات پرسشی اشاره کرده است. مازندرانی در قرن یازدهم در انوارالبلاغه، 11 کارکرد ثانوی برای جملات پرسشی در نظرگرفته است (ر. ک: مازندرانی، 1376). در دورة اخیر نیز زاهدی در روش گفتار علم بلاغه به 26 کارکرد از کارکردهای ثانوی جملات پرسشی (زاهدی، 1346)، رضانژاد به 34 کارکرد ثانوی جملات پرسشی (ر. ک: رضانژاد، 1367)، کزازی به 12 مورد از کارکردهای ثانوی جملات پرسشی (کزازی، 1370) و رجایی به 13 مورد از کارکردهای ثانوی جملات پرسشی (ر. ک: رجایی، 1353) اشاره کردهاند.
بتولیآرانی (1380) در بررسی نقشهای معنایی- منظوری جملات پرسشی در اشعار مهدی اخوان ثالث و فروغ فرخزاد بر پایة نظریۀ کنشهای گفتاری و بلاغت شعر فارسی به این نتیجه رسیده است که از 28 کارکرد ثانوی جملات پرسشی (مطابق نظر شمیسا) فروغ فرخزاد، 15 کارکرد و اخوان 12 کارکرد را بهکار بردهاند.
شمیسا (1381) 28 غرض از اغراض ثانوی جملات پرسشی را معرفیکرده است (شمیسا، 1381).
اکبری (1383) در منظورشناسی پرسشهای بوستان سعدی، 328 جملة پرسشی یافته که با بررسی آنها، 24 کارکرد ثانوی جملات پرسشی را بیان کرده است.
رحیمیان و شکری احمدآبادی (1381) در بررسی خود از مجموع 366 بیت در غزلیات حافظ، 255 بیت دارای جملات پرسشی را بررسیکردهاند. آنها 19 معنای غیرپرسشی برای جملات پرسشی معرفیکردند.
طاهری (1387) با بررسی غزلیات حافظ از 429 جملة پرسشی، 35 غرض ثانوی جملات پرسشی را بیان کرده است.
پارسا و مهدوی (1390) با انتخاب غزلیات شمس، 624 غزل از غزلیات دیوان شمس را بررسی کرده و در مجموع به 27 کارکرد از کارکردهای ثانوی جملات پرسشی دست پیدا کردهاند.
باقریخلیلی و محمودی نوسر (1392) در بررسی غزلیات سعدی به 10 غرض از اغراض ثانوی جملات استفهامی اشارهکردهاند.
افضلیراد و ماهیار (1395) معانی ثانویه جملات پرسشی را در غزلیات سعدی بررسی کردهاند. از نظر آنها، اغراض ثانویه جملات پرسشی همة آنهایی نیستند که در علم معانی آمدهاند. سعدی از 238 غزل که تصادفی براساس فرمول مورگان[2] از مجموع 714 انتخاب شده است به 45 غرض ثانوی توجه داشته و اظهار معانی متعدد بهطور همزمان نیز در یک جمله صورت گرفته است.
دشتیآهنگر (1395) به نقد علم معانی سنتی و کارکرد آن از دیدگاهی نو میپردازد. از نظر وی، در کتب بلاغی تاکنون برای جملات پرسشی، معانی در نظر گرفتهاند؛ مانند امر، نهی، بیان تحسر، ترغیب و مانند اینها. معانی ثانوی دیگر برای جملات پرسشی در دورة معاصر به دلیل رویکرد خوانندهمدار به متن در علم معانی سنتی مسکوت مانده است.
مالمیر و وزیله[3] (1396) معانی ثانوی استفهام را در بلاغت عربی و فارسی بررسی کردهاند. پس از جمعبندی و حذف موارد تکراری به این نتیجه میرسند که معانی ثانوی استفهام در کتب بلاغی عربی در 35 عنوان مشترک و در کتب بلاغی فارسی در 32 عنوان مشترک مطرح شدهاند. این درحالی است که با مطالعۀ شعر و ادب فارسی به شواهدی از سؤال میرسند که قابلیت دستهبندی را در هیچکدام از عناوین مطرح شده در آثار بلاغی فارسی و عربی ندارد. آنان با مطالعه غزلیات حافظ به 615 سؤال دست یافتند که از این تعداد 4 سؤال در معنای حقیقی بهکار رفته است.
در علم زبانشناسی، معنای واژگانی و ساختاری (معناشناسی نظری) همواره مورد توجه بوده است که به معنای گزارهای و تحتاللفظی عناصر جمله و استخراج معنای کلی حاصل از ترکیب واحدهای سازنده آن دلالت دارد و در کاربردشناسی، معنای مورد نظر گوینده مورد توجه است. به عبارت دیگر، در علم کاربردشناسی به دنبال نیت گوینده یا نویسنده از بیان جمله (معناشناسی کاربردی) میگردیم. کاربردشناسی با نیت و قصد گوینده از بیان جمله در ارتباط است؛ از این رو، لازم است تا معنای جمله از طریق بافت بررسی شود. بنابراین، کاربردشناسی به مطالعۀ معنای جمله از طریق بافت میپردازد. در ادامه مختصری به مفهوم بافت و انواع آن اشاره میشود (واعظی و مدرسی، 1396).
2-1. بافت و انواع آن
اساساً بافت به موقعیت زبانی یا غیرزبانی اشاره دارد که از طریق آن معنای مورد نظر گوینده متبلور میشود و جمله معنا مییابد. بر این اساس، بافت را بیشتر به دو نوع زبانی و موقعیتی (فیزیکی) تقسیمکردهاند. بافت زبانی به هر وضعیتی اطلاق میشود که معنای جمله یا عبارت زبانی (معنای گوینده) از طریق عناصر زبانی مجاور یا غیرمجاور خود مشخص شود و بافت فیزیکی به یک موقعیت فیزیکی دلالت دارد که معنای واژهها از طریق آن موقعیت تعیین میشود. در هر بافتی اعم از زبانی و غیرزبانی، مؤلفههای بافت نظیر هویت مشارکین، زمان، مکان، باورها، عقاید، دانش و مقاصد مشارکین در رخدادهای گفتاری شرکت دارند. معنای گوینده نهایتاً توسط مؤلفههای موجود در بافت است که روشن میشود. در این میان، عناصر زبانی تحت عنوان «عبارتهای اشاری» وجود دارند که معنای آنها صرفاً از طریق بافت موجود مشخص میشود (واعظی و مدرسی، 1396).
2-2. تلویح
گرایس[4] (1975) تلویح را اینگونه بیان میکند: تلویح، بخشی از کلام است که به طور ضمنی مورد نظر گوینده است، اما در کلام او تظاهر نمییابد. گاهی منظور گوینده از طریق روابط منطقی موجود در سطح جمله حاصل میشود و مخاطب به آن دست مییابد که در این صورت به آن تلویح قراردادی یا استلزام میگویند. در جملة «او یک ایرانی است، پس شجاع است» نتیجه منطقی «همه ایرانیان شجاع هستند» حاصل خواهد شد. نوع دیگر تلویح، تلویح مکالمهای است که در نتیجه تخطی از اصول گرایس حاصل میشود. اگر در بافت زبانی، گوینده بگوید: «زنگ میزنند!» و مخاطب پاسخ دهد که «پشت کامپیوترم»، ظاهراً مخاطب از راهبرد ارتباط تخطی کرده است، اما چنین نیست، بلکه او تلویحاً بیان کرده است در حال حاضر قادر نیست که به زنگ تلفن پاسخ دهد. به این ترتیب، تخطی از هر یک از راهبردهای اصل همکاری، تلویح مکالمهای را به دنبال دارد. چنانچه مخاطب بتواند منظور گوینده را از طریق مؤلفههای بافتی دریابد، مکالمه ادامه مییابد و ارتباط برقرار میشود. چنانچه نتواند به منظور گوینده برسد به نوعی مکالمه خاتمه یافته است.
2-3. کنش گفتاری
آستین[5] (1962) بیان میکند که پارهگفتارها برای انجام اعمال و کنشها بهکار گرفته میشوند. بهعبارت دیگر، با بیان یک پارهگفتار نه تنها مطلبی را میگوییم، بلکه انجامش میدهیم. بهعنوان مثال، اگر به کسی که اتاق شما را ترک میکند، بگویید: «ممکن است در را پشت سرخود ببندید»، شما علاوه بر گفتن مطلبی، کنش تقاضا را نیز بهکار بردهاید. به این ترتیب یک رخداد گفتاری یا کنشگفتاری همواره دو بعد دارد: کنش بیان پارهگفتار که اصطلاحاً کنش بیانی نامیده میشود و دوم کنش غیربیانی که به (طرح) انجام کنشی دلالت دارد. آستین بُعد سومی را هم قائل میشود که کنش تأثیری نام دارد و به تأثیری اشاره میکند که پارهگفتار بر شنونده آن دارد. مثلاً اگر کسی بگوید: «خیلی تشنهام»، بیان این عبارت کنش بیانی، طرح یک درخواست کنش غیربیانی و تأثیر آن بر شنونده -مثلاً برخاستن او برای آوردن آب- کنشتأثیری آن پارهگفتار خواهد بود (واعظی و مدرسی، 1396).
2-4. کنشگفتاری مستقیم و غیرمستقیم
اساساً با بیان هر پارهگفتار به کنشهای گفتاری دستور، اطلاعرسانی، پرسش و درخواست اشاره میکنیم. برای هر کدام از این کنشها یک مابهازای دستوری در سطح جمله وجود دارد. مثلاً برای اطلاعرسانی از جملۀ خبری و برای پرسش از جملة پرسشی استفاده میشود. به این شیوه از بیان، اصطلاحاً «کنشگفتاری مستقیم» گفته میشود. حال تصور کنید که برای بیان یک کنشگفتاری از مابهازای دستوری آن استفاده نکنیم. مثلاً بهجای استفاده از جملۀ امری برای دستور دادن از جملۀ خبری استفاده کنیم که برای اطلاعرسانی بهکار گرفته میشود. بهعنوان مثال، در کلاس درس معلم به دانشآموزی که وارد کلاس شده است، بگوید «در را باز گذاشتید» بهجای آنکه بگوید: «در را ببند»؛ در این حالت اصطلاحاً از کنشگفتاری غیرمستقیم استفاده کردهایم. استفاده از کنشگفتاری مستقیم و غیرمستقیم با عوامل اجتماعی نظیر فرهنگ جوامع، جنسیت، سن، طبقة اجتماعی و... در ارتباط است؛ بهگونهای که استفادة آنها بهجای یکدیگر منجر به مسائل گوناگونی نظیر سوءتفاهم، بیادبی، لفظ قلم صحبتکردن و نظایر آن میشود (همان).
بررسی شواهد زبان انگلیسی نشان داده است که انواع متفاوتی از جملات با کنشهای متفاوتی در ارتباطند. از نظر وی، انواع جملهها به لحاظ ساختاری و نحوی به سه دستۀ اصلی تقسیمشدهاند:
1- ساختار خبری[6]
2- ساختار پرسشی[7]
3- ساختار امری یا درخواستی[8].
هر یک از این ساختارها، دارای ویژگیهای نحوی منحصر بهخود هستند که در بافت گفتمانی با نقشهای متفاوتی مرتبطمیشوند. این سه ساختار را بهترتیب در سه جملۀ زیر (جدول (1))، میتوان از یکدیگر بازشناخت (یول[9]، 2006):
جدول 1. بازشناسی سه ساختار خبری، پرسشی و امری
نقش |
ساختار |
جمله |
|
بیانی |
خبری |
You ate the pizza. |
|
سؤال |
پرسشی |
Did you eat the pizza? |
|
تقاضا |
امری |
Eat the pizza (please) |
|
هر یک از این جملهها با نقشهای متفاوتی در ارتباط هستند. در صورت مستقیم یک جملۀ پرسشی در حالت عادی نقش سؤالی دارد، اما در صورت غیرمستقیم، میتواند نقش تقاضا یا امر را ایفاکند. جملات خبری نیز نقش توصیف یا بیان را نشان میدهند و جملات امری نیز با نقش تقاضا همراهند. بنابراین، هر یک از جملات با نقشی در محیط گفتمانی مرتبط هستند.
از دیدگاه سرل[10] (1969) سه نقش و کارکرد سه ساختار بیان شده، عبارتند از: 1- کارکرد توصیف یا بیان[11]، 2- کارکرد پرسش[12] و 3- کارکرد امر یا درخواست[13]. وی در نهایت، اینطور نتیجهگیری میکند که هرگاه مقصود گویندهای از «ساختار خبری»، کارکرد «توصیفی یا بیانی»، از «ساختار پرسشی»، کارکرد «پرسش» و از «ساختار امری یا درخواستی»، کارکرد «امر و درخواست» باشد با کنش گفتاری مستقیم روبهرو هستیم. علاوه بر این، اگر این نسبت برهم بخورد (یعنی مثلاً اگر گوینده از «ساختار پرسشی» استفاده کرد، اما منظورش درخواست مؤدبانه بود) با کنشهایگفتاری غیرمستقیم مواجه هستیم. برای مثال، هرگاه گویندهای بگوید «It’s cold» و منظورش بیان خبر سرد بودن هوا باشد، کنش گفتاری مستقیم است. نمونۀ دیگری از کنش گفتار مستقیم، پرسش مستقیم است، مانند: Did you eat pizza? که یعنی «پیتزا را خوردی؟» اما جملههای پرسشی میتوانند با نقش تقاضا و خواهش بهکار روند؛ مانند: Can you pass the salt?. این جمله، پرسشی با نقش تقاضا و درخواست از مخاطب است. پس کنش غیرمستقیم است (یول، 2006).
البته یول اذعان میکند که همیشه نمیتوان از پارهگفتارهای غیرمستقیم مانند این مثال به پارهگفتار مستقیم آن پی برد. مانند جملۀ Can you be a Doctor? که کنشی غیرمستقیم نیست، بلکه جملهای تمنایی[14] است. به عبارت دقیقتر، درک کنش مستقیم از طریق کنش غیرمستقیم نیست، بلکه مبتنی بر بافت موقعیتی است و از طریق دانش درونزبانی تعیین شدنی نیست. بنابراین، جملههایی که در بافتهای متفاوتی بهکار میروند، نقشها و کنشهای مستقیم و غیرمستقیم را نشان میدهند. نمونههای غیرمستقیم را میتوان از کاربرد و بافت برمبنای نقش کلامی آن درککرد (یول، 2006).
یکی از بافتهایی که میتوان جملات پرسشی را با معانی دوم یافت، بافت ادبی است. معنای ضمنی در بافت به طور مستقیم دریافت نمیشود، بلکه با استناد بر نظر نویسنده یا شاعر با تأثیر از محیط و برهۀ زمانی درون متن خود میگنجاند. بنابراین، جملههای پرسشی در اشعار به معانی ثانویه بهطور غیرمستقیم اشاره بسیار کردهاند که در بخش تحلیل، نگارندگان سعی دارند با بررسی معانی این نوع جملات، معانی غیرمستقیم از دیدگاه شاعری با جنسیت مؤنث را توصیفکنند.
در دیوان پروین جملات پرسشی، معانی مختلفی دارند. بخشی از آنها برای پرسش واقعی بهکار میروند و بخشی هم برای معانی دیگر بهکار گرفته میشوند. در ادامه هر دو دسته به طور جداگانه شرح داده خواهند شد.
3-1. پرسش واقعی
کارکرد اصلی جملة پرسشی، پرسش و سؤال از مخاطب یا دیگران است؛ در دیوان پروین اعتصامی موارد بسیاری از این نوع جملات وجود دارد که در برای نمونه چند مورد از آنها بیان میشود.
یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی؟ |
|
بگفت ای بیخبر مرگ از چه نامی زندگانی را |
(دیوان پروین، 20)
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم |
|
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟ |
(دیوان پروین، 130)
3-1-1. پرسش در متن گفتوگو و نقلقول
گاهی در دل جملات خبری، یک جملة پرسشی ذکر میشود؛ معنا و کارکرد آن هم مشابه دیگر جملات پرسشی است؛ یعنی ممکن است پرسش واقعی باشد یا متناسب با فضای جمله، معنای ثانوی متعددی داشته باشد. نمونهای از این جملات در زیر آمده است:
گر نکوهش کند که کوزه چه شد؟ |
|
سخنیم از برای گفتن نیست |
(دیوان پروین، 169)
بگفت آنکه به دریای خون فکند مرا |
|
بگفت آنکه به دریای خون فکند مرا |
(دیوان پروین، 156)
از رود و دشت و دره گذشتیم هزار سال |
|
با من نگفت هیچ کسی کاین چه ماجراست |
(دیوان پروین، 130)
3-2. معانی ثانوی جملات پرسشی
جملات هر زبان ممکن است به شکلهای خبری، پرسشی، تعجبی و... ظاهر شوند. این نوع از جملات علاوه بر معنی اصلی خودشان، یک یا چند معنی ثانوی نیز دارند. چیزی که نشانگر معنی ثانوی یک جمله است، متن آن جمله و نیز فهم و درایت مخاطب است. فهم معانی ثانوی جملات پرسشی همواره به آسانی نیست و گاهی ممکن است، خوانندگان یک متن را به اشتباه بیندازند. دلیل این امر به نوعی همپوشانی کارکردهای جملات پرسشی است. بهعنوان نمونه، عبرت گرفتن، آموزش دادن و سرزنش، هر کدام موضوعی خاص هستند، اما ممکن است شاعر یک جمله را چنان بگوید که هر سه معنای ثانوی آنها را دربر داشته باشد و هر مخاطبی به یکی از این موارد اشارهکند. مثلاً در شعر زیر:
بر بلندی چو سپیدار چه افزایی؟ |
|
بارور باش تو نخلی نه سپیداری |
(دیوان پروین، 108)
در بیت اخیر، هم معنای پند و اندرز نهفته است (سعی کن مثل سپیدار بی بر نباشی)، هم معنای سرزنش را در خود دارد (تا کی میخواهی مثل سپیدار بی میوه باشی؟) و هم کلامی تعلیمی است که برای آموزش اخلاق کاربرد دارد. حتی ممکن است عدهای برای بعضی از جملات پرسشی معانی ثانوی در نظر نگیرند.
این خاصیت در فهم معانی ثانوی جملات پرسشی، باعث شده است، اغلب کسانی که در این حوزه پژوهش میکنند، نظراتشان متفاوت از هم باشد. بهعنوان نمونه، دو تحقیق در مورد معانی ثانوی جملات پرسشی دیوان حافظ انجام شده است که در آنها رحیمیان و شکری احمدآبادی (1381) به 19 غرض ثانوی و طاهری (1387) به 45 غرض ثانوی اشاره کردهاند. همچنین دو تحقیق در مورد اغراض ثانوی جملات پرسشی غزلیات سعدی انجام شده که در آنها باقریخلیلی و محمودی نوسر (1392) به 10 غرض ثانوی جملات پرسشی در غزلیات سعدی و افضلیراد و ماهیار (1395) به 45 غرض اشارهکردهاند. نتیجه بحث این است که حتی اگر دو محقق روی یک متن و با یک رویکرد (مشخص کردن معانی ثانوی جملات پرسشی) پژوهشی انجام دهند، احتمالاً، نتایج با هم متفاوت خواهند بود.
در شعر پروین نیز که متنی ادبی است، این نکته به چشم میخورد و ترسیم خط قرمز بین معنای ثانوی جملات پرسشی گاهی بسیار غیرممکن مینماید؛ بهعبارت دیگر، نهتنها از نظر کیفی، بلکه از نظر کمّی؛ یعنی شمارش تعداد جملات با بار معانی ثانوی نیز کاری سخت خواهد بود. پربسامدترین جملات پرسشی آن دیوان به شرح جدول (2) است که از حداکثر تا حداقل دستهبندی شدهاند.
جدول 2. فراوانی معانی ثانویه پرسش در جامعه آماری اشعار پروین اعتصامی
معنای جملات پرسشی |
بسامد در دیوان پروین |
معنای جملات پرسشی |
بسامد در دیوان پروین |
استفهام انکاری |
161 |
اظهار یأس |
10 |
سرزنش و شماتت |
92 |
اظهار تأسف و ناراحتی |
10 |
استبعاد |
43 |
اعتراض |
8 |
پرسش واقعی |
34 |
استفهام تقریری |
7 |
بیتابی |
35 |
انتظار |
7 |
شکایت |
34 |
اثبات عقیده |
6 |
تعلیم و آموزش |
25 |
تنبه و عبرت |
5 |
خبر دادن |
23 |
تجاهل |
5 |
تعجب |
20 |
اظهار ندامت |
5 |
تحقیر |
18 |
تمنا |
5 |
تمسخر |
17 |
تعظیم |
4 |
نهی |
15 |
انس گرفتن |
4 |
استفهام تاکیدی |
13 |
منافات یا عدم تناسب |
4 |
بیان درد |
12 |
حسرت |
3 |
بیان عجز |
11 |
شمول حکم |
3 |
در ادامه برای هر یک از معنای ثانوی جملات پرسشی در دیوان پروین - در جدول (2) به آنها اشاره شد- شواهدی بیان میشود. ترتیب قرار گرفتن این موارد مطابق بسامد آنهاست و از پربسامد به کمبسامد مرتب شدهاند.
3-2-1. استفهام انکاری و نفی
استفهام انکاری به نوعی از جملات پرسشی اطلاق میشود که گوینده مطلبی را به شکل پرسشی چنان بیان میکند که جوابش منفی و انکاری باشد؛ یعنی باید انکارشود؛ یعنی اگر میپرسد: «نیکی چه کردهایم که تا روزی/ نیکو دهند مزد عمل ما را» (دیوان پروین، 17)، جوابش این است که نیکی نکردهایم. مثل این است که در زبان روزمره بپرسند: «رضا میگوید میتواند این همه راه بیاید؟». این جملات که به آنها جملات منفی هم میتوان گفت در صدر جملات پرسشی دیوان پروین هستند؛ یعنی پروین 161 جمله ذکر کرده که دارای چنین کارکردی هستند.
همه یغماگر و دزدند در این معــــبر |
|
کیست آن کو نگرفتند گریبانش؟ |
(دیوان پروین، 77)
چو رود غیب و هنگام حضور آید |
|
تو چه داری که توان برد بدان محضر؟ |
(دیوان پروین، 69)
تیره دلان را چه غم از تیرگی است؟ |
|
کی غم سرمای زمستان ماست |
(دیوان پروین، 133)
از بندگی جز آلودگی چه خیزد؟ |
|
پاکی، صفت آفریدگار است |
(دیوان پروین، 29)
کفتار گرسنه چه میشــــــناسد |
|
کآهو بره پروا یا نزار است؟ |
(دیوان پروین، 27)
ره و رسم بازارگانی چه دانـــی؟ |
|
تو کز سود نشناختستی زیان را |
(دیوان پروین، 19)
عدهای از محققین بین استفهام انکاری و نفی فرقی قائلشدهاند؛ بهعنوان مثال، افضلیراد و ماهیار (1395) در پژوهش خود استفهام انکاری را چنین تعریفکردهاند: «منظور از انکار، نفی و تکذیب جمله است که به گفتة جرجانی (1368)، فعل اینگونه جملههای پرسشی مثبت است، اما جواب منفی است و خواننده از سیاق کلام متوجه انکار میشود» (افضلیراد و ماهیار، 1395). ایشان در ادامه در بخش نفی نوشتهاند: «نفی جملة خبری، منفی است که گوینده آن را در قالب پرسش مطرح میکند تا منظور خود را بیان کند. در پاسخ برخی از این گفتهها میتوان گفت: «نیست»» (همان). با توجه به اینکه در هر دو مورد جواب جمله منفی است و نوعی تکذیب در هر دو وجود دارد در پژوهش حاضر، هر دو (استفهام انکاری و نفی) یکجا ذکر شدهاند.
3-2-2. سرزنش و ملامت
یکی دیگر از معانی ثانوی جملات پرسشی، سرزنش و ملامت است. اغلب جملاتی که هنگام شماتت و سرزنش بهکار میرود به شکل پرسشی است. بهعنوان مثال: «شما نبودید که گفتید برمیگردم؟ پس چه شد؟» در دیوان پروین اعتصامی هم این جملات بسیار پربسامد هستند.
بیهوده چند عرصـــه به من تنگ میکنی؟ |
|
بهر گذشتن تو به صحرا هزار جاست |
(دیوان پروین، 136)
در نار جهل از چه فکندیش این سر است؟ |
|
در پای دیو از چه فکندیش این سر است؟ |
(دیوان پروین، 30)
چه کشــــی منت دونان به ســــــر هر ره |
|
چه روی در طلب نان به سوی هر در |
(دیوان پروین، 73)
3-2-3. استبعاد یا بعید بودن
گاه هدف از بیان جمله پرسشی نشان دادن این است که امر مورد بحث هرگز اتفاق نمیافتد و محال است برای کسی چنین اتفاقی بیفتد.
عسس کی شود دزد تیـــــره روان؟ |
|
تو خود باش این گنج را پاسبان |
(دیوان پروین، 336)
پارۀ جان در رگ و بــند است و پی |
|
سوزنش کی چاره خواهد کرد کی؟ |
(دیوان پروین، 327)
3-2-4. اظهار بیتابی
گاهی هدف از بیان جملات به شکل پرسشی، بیان بیتابی، ناراحتی و درددل گوینده است؛ گویا شاعر، مخاطب را شخصی صمیمی فرضکرده و در حال درددل با اوست. مشابه چنین جملاتی در زبان روزمره، این جمله است: «پس چرا نمیآیی؟».
کـــه به ســــوی چمنم خواهـــد برد؟ |
|
کس بجز بخت بدم رهبر نیست |
(دیوان پروین، 164)
باغبانش ز چــــــه در زنــــــدان کـــرد |
|
بلبل شیفته یغماگر کیست |
(دیوان پروین، 164)
اطفال را به صحبت من از چه میل نیست؟ |
|
کودک مگر نبود کسی کو پدر نداشت |
(دیوان پروین، 180)
3-2-5. اظهار شکایت و گلایه
تعدادی از جملات پرسشی در دیوان پروین با هدف اظهار شکایت و گلایه بیان میشوند. با توجه به اینکه پروین اعتصامی به طور کلی شاعری اهل اعتراض و شکایت به اوضاع زمانه بوده- و بهویژه در مورد حقوق زنان و مستمندان جامعه اشعاری نغز سروده- از این نوع اشعار در دیوان او زیاد یافت میشود.
اگر عدل است کار چرخ گــــــــــردون |
|
چرا من سنگم و تو لعل رخشان؟ |
(دیوان پروین، 371)
تو غرق سیم و زر و من به خون دل رنگین |
|
به فقر خلق چه خندی تو را که سیم و زر است؟ |
(دیوان پروین، 163)
آخر این فتنه سیه کاری کیـــــــست؟ |
|
گر که کار فلک اخضر نیست |
(دیوان پروین، 164)
3-2-6. تعلیم و آموزش
یکی دیگر از معانی ثانوی جملات پرسشی در دیوان پروین اعتصامی آموزش دادن و تعلیم است؛ یعنی شاعر برای آموختن و تعلیم از شکل سؤالی جملات استفاده میکند.
چرخ بر گرد تو دانی که چه سان میگردد؟ |
|
همچو شهباز که بر گرد کبوتر گردد |
(دیوان پروین، 54)
غافل چرا روی که کشندت چو غـــافلان؟ |
|
پشت از چه خم کنی که نهندت به پشت بار؟ |
(دیوان پروین، 218)
3-2-7. اخبار به شکل غیرمستقیم
یکی دیگر از کارکردهای جملات پرسشی بیان خبر یا دادن اطلاع است. گویندة خبر بدون اینکه از شنونده انتظار دریافت جوابی داشته باشد، پرسشی مطرح میکند. این جملات پرسشی هیچگاه دارای جوابی از طرف مخاطب نیستند، گاه ممکن است خود گوینده به سؤال طرح شده خود پاسخ دهد و به این طریق خبری یا اطلاعی به خواننده برساند. البته در زبان ادبی یا شعر، بیان عاطفه بیش از خبررسانی در اولویت شاعر است. نمونهای از جملات پرسشی با هدف ثانوی خبررسانی در دیوان پروین اعتصامی در ادامه آمده است.
لعل من چیست؟ عقـــــــــدههای دلم |
|
عقد خونین به هیچ معدن نیست |
(دیوان پروین، 169)
آن نشنیدید که یک قطــــره اشک |
|
صبحدم از چشم یتیمی چکـــید؟ |
(دیوان پروین، 206)
دانی چه گفت نفـــــس به تیه خوش؟ |
|
زین راه باز گرد گــرت راه دیگر است |
(دیوان پروین، 31)
3-2-8. بیان تعجب
یکی دیگر از کارکردهای جملات پرسشی بیان تعجب است؛ یعنی گوینده تعجب خود را به شکل پرسشی بیان میکند. نمونه اشعاری از دیوان پروین که در آنها جملات پرسشی با هدف تعجب بیان شدهاند:
از ما چه صلح خیزد و جنگ؟ این چه فکرت است |
|
در دست دیگریست گر آب و گر آسیاست |
(دیوان پروین، 138)
ما سبکباریم از لغزیــــــدن ما چاره نیســـــت |
|
عاقلان با این گرانسنگی چرا لغزیدهاند؟ |
(دیوان پروین، 191)
خواجه از آغاز شـــــــب در خــــــــانه بود |
|
حاجب از بهر که در را میگشود؟ |
(دیوان پروین، 321)
3-2-9. تحقیر
در تعدادی از جملات یافت شده در شعر پروین، معنای ثانوی جملات پرسشی، تحقیر است.
در دست بانویی به نخی گفت سوزنی |
|
کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی؟ |
(دیوان پروین، 281)
3-2-10. تمسخر
گاهی هدف از جملات پرسشی، بیان طنز و تمسخر است به طوری که شاعر، نویسنده و گوینده، مطالب طنزآلود را به شکل سؤالی بیان میکند.
به کنج مطبخ تاریک تابه گفت به دیگ |
|
که از ملال نمردی؟، چه خیره سر بودی |
(دیوان پروین، 274)
گفت چنین خانه و مهمـــــــان کجا؟ |
|
مور کجا قصر سلیمان کـــــجا؟ |
(دیوان پروین، 294)
دوره پیریت چـــــراست ســـــیاه؟ |
|
مگرت دورة شباب نبـــــــــود |
(دیوان پروین، 199)
3-2-11. نهی به شکل غیرمستقیم و مؤدبانه
بر حذر داشتن و نیز دستور دادن به ترک یا عدم انجام کاری به روشی محترمانه، اغلب در زبانفارسی با پرسش بیان میشود. بهعنوانمثال، به جای اینکه بگویند: «در را باز نکن» میگویند: «چرا در را باز میکنی؟» در زبان ادبی هم از این نوع از جملات بسیار یافت میشود. نمونهای از این جملات در شعر پروین به این شرح است:
چرا بایست در هر پرتگه مرکب دوانیدن؟ |
|
چه فرجامی است غیر اوفتادن بدعنانی را؟ |
(دیوان پروین، 22)
چه میدزدی از فرصت و کار و کوشش؟ |
|
تو خود نیز کالای دزد جهانی |
(دیوان پروین، 121)
معنی: از فرصت کار و کوشش ندزد و کم نکن!
به فردا چه میافــــــــکنی کار امروز |
|
بخوان آن کسی را که مشتاق اویی |
(دیوان پروین، 282)
3-2-12. استفهام تأکیدی
یکی دیگر از معانی ثانوی جملات پرسشی بیان تأکید است؛ گوینده با این روش سعی دارد بر مطلبی که بیان میکند، تأکید بیشتری کند.
کس را نرساند چرا به منـــــــــــزل |
|
گر توسن افلاک راهوار است؟ |
(دیوان پروین، 29)
گل چرا خوش ننشــــــید، دایــــــم |
|
ماهتاب و چمن و شبنم نیست؟ |
(دیوان پروین، 168)
به پای گلبن زیبای هستی این همه خار |
|
برای چیست اگر برای خلیدن نیست؟ |
(دیوان پروین، 171)
در بیت اول منظور شاعر این است که توسن افلاک و روزگار کسی را به سرمنزل آروزهایش نخواهد رساند. اگر چنین است پس چرا تا حال چنان نکرده است؟ بیت آخر بدان نکته تأکید دارد که اگر این خارهای روزگار برای فرو رفتن در پای کسی نیست، پس برای چیست؟ یعنی حتماً برای خلیدن و فرو رفتن است.
3-2-13. بیان دردها و مشکلات
یکی دیگر از معانی ثانوی جملات پرسشی بیان دردها و مشکلات و به نوعی اظهار دردمندی است. گوینده در این نوع از جملات سعی دارد دردهای خویش را بیانکند و با بیان آنها به شکل پرسشی به نوعی آنها را نشانهگذاری کرده و برجسته میکند؟ مثل این است که کسی در زبان روزمره بگوید «هیچ میدانی چه عذابی کشیدم تا به آنجا رسیدم؟»
من کجا بوسه مادر دیـــــــــدم؟ |
|
اشک بود آنکه ز رویــــــــم بوسید |
(دیوان پروین، 205)
بر وصلههای پیرهنم خنده میکند |
|
دینا و درهمی پدر من مگر نداشت؟ |
(دیوان پروین، 181)
چرا کنند کم از دسترنج مسکینان؟ |
|
چرا به مظلمه افزون به مال و جاه کنند؟ |
(دیوان پروین، 197)
3-2-14. بیان عجز
بیان عجز و ناتوانی یکی دیگر از کارکردهای جملات پرسشی در دیوان پروین اعتصامی است؛ یعنی شاعر سعی دارد با استفاده از شکل پرسشی، ناتوانی خویش و یا نوع خود را به مخاطب عرضه کند. ویژگی این جملات این است که اغلب به شکل غیرشخصی بیان میشوند؛ یعنی گوینده نوع کلی افراد یا جامعة بشری را خطاب قرار داده و مخاطبش شخص خاصی نیست.
چه توان گفت به یغماگر دهر؟ |
|
چه توان کرد چو میباید مرد ؟ |
(دیوان پروین، 185)
چه توان کرد اندریــــن دنیا؟ |
|
دست و پا میزنیم تا نفسی است |
(دیوان پروین، 141)
طوطیی از قفس دیگر گــفت |
|
چه توان کرد رده دیگر نیست ؟ |
(دیوان پروین، 164)
3-2-15. اظهار یأس
از دیگر معانی ثانوی جملات پرسشی، بیان یأس و نااُمیدی است. گوینده با بیان جملات خود به شکل پرسشی قصد دارد یأس خود را بیان کند. در شعر پروین اعتصامی تعدادی از این جملات بهکار رفته است.
حدیث خویش چه گوییم چون نمیپرسند؟ حساب خود چه نویسیم چون نمیخوانند
(دیوان پروین، 196)
چونــــکه فردا شد و پژمرده شــــــــدم |
|
کیست آن کس که هواه خواه من است؟ |
(دیوان پروین، 146)
3-2-16. اظهار تأسف و ناراحتی
بیغولة غولان چرا بدینسان |
|
آن کاخ همایون زرنگار است؟ |
(دیوان پروین، 25)
پرویزن است سقف من از بس شکستگی |
|
در برف و گل چگونه تواند کس آرمید؟ |
(دیوان پروین، 203)
3-2-17. اعتراض
چرا باید چنین خودکام بودن |
|
اسیر دانة هر دام بودن؟ |
(دیوان پروین، 323)
در دل ما حرص آلایش فزود |
|
نیت پاکان چرا آلوده بود؟ |
(دیوان پروین، 317)
3-2-18. استفهام تقریری
در این نوع از استفهام «مخاطب به درستی و صحت قول گوینده اقرار میکند. مثلاً آیا پایان کار همه مرگ نیست؟ (یعنی حتماً مرگ است) آیا نباید این کار را کرد؟ (یعنی باید کرد)» (شمیسا، 1379).
گر هم صحبت تو دیو نبودستی |
|
ز که آموختی این شیوه شیطانی ؟ |
(دیوان پروین، 112)
از چه همی کاهدمان روز و شب |
|
گر نه که ما گندم و چرخ آسیاست؟ |
(دیوان پروین، 34)
مخاطب با خواندن چنین جملهای تأیید میکند حرف شاعر را که بله درست میفرمایید، چرخ آسیاب است و ما هم گندم هستیم.
3-2-19. انتظار
در این نوع از جملات ادبی که به شکل پرسشی بیان میشود، اغلب حرف اضافة «تا» به چشم میخورد. بهعنوان مثال، در شعر حافظ از این شواهد بسیار است و به نوشته خرمشاهی در زبان و ادبیات فارسی «تا» به هشت تا ده معنی مختلف به کار میرود (خرمشاهی، 1380).
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند |
|
عرصة شطرنج رندان را مجال شاه نیست؟ |
(حافظ، 1380)
حالی درون پــرده بســـــی فتنه میرود |
|
تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟ |
(همان)
ما در این بازار گلزار کشتیم این مبارک سرو را |
|
تا که گردد باغبان و تا که باشد آبیار |
(دیوان پروین، 66)
3-2-20. اثبات عقیدة خود و بطلان عقیدة دیگران
یکی دیگر از معانی جملات پرسشی تلاش برای اثبات عقیده خود و بطلان عقیده دیگری است؛ مانند این جمله در زبان روزمرة فارسی: «دیدی گفتم کتابخانه باز نیست؟». در دیوان پروین نیز از این نوع از جملات پرسشی یافت میشود.
از چه یک دوست بهر من نگذاشت |
|
گر که با من زمانه دشمن نیست؟ |
(دیوان پروین، 169)
چون زجا برخاست زن در را گشود |
|
گفت دیدی آنچه گفتم راست بود؟ |
(دیوان پروین، 322)
عسس کی شود دزد تیــــره روان؟ |
|
تو خود باش این گنج را پاسبان |
(دیوان پروین، 326)
معنی: تو فکر میکنی دزد میتواند عسس و داروغه باشد و از اموال مردم محافظتکند، نخیر، دزد عسس نمیتواند باشد، تو خودت پاسبان باش.
3-2-21. تنبّه و عبرت
از کارکردهای ثانوی دیگر جملات پرسشی تنبّه و عبرت است؛ یعنی گوینده جملاتی را که برای پند و اندرز دادن در نظر گرفته به شکل خبری بیان نمیکند، بلکه شکل پرسشی را برایش انتخاب میکند؛ گویا شکل پرسشی پند و اندرز گویاتر و تأثیرگذارتر است. مثل این است که در زبان روزمره بگویند: «آن همه پادشاهان پولدار کجا رفتند؟»
عاقلی دیوانهای را داد پــــــــــند |
|
کز چه بر خود میپسندی این گزند؟ |
(دیوان پروین، 344)
حرف امروز چه گویــی فرداست |
|
که ترا بر گل دیگر وطن است |
(دیوان پروین، 146)
بر بلندی چو سپیدار چـــه افزایی؟ |
|
بارور باش تو نخلی نه سپیداری |
(دیوان پروین، 108)
3-2-22. تجاهل مفید اغراق
یکی دیگر از معانی ثانوی جملات پرسشی، تجاهل مفید اغراق یا به تعبیر علم بدیع معنوی «تجاهلالعارف» (ن. ک: شمیسا، 1379) است. در این نوع از جملات، گوینده به تعبیر عامیانه خود را به نادانی میزند تا مخاطب را متوجه منظور خود کند. نمونة چنین جملاتی در زبان روزمره این جمله است: «این تخم مرغ است یا گردو؟» (همان)
چه برتریست ندانم به مرغ مردم را؟ |
|
جز اینکه دعوی باطل کند که انسانی است |
(دیوان پروین، 156)
پای من از چیست که بی موزه است؟ |
|
در تن تو جامـــــه خلقان چراســــــت؟ |
(دیوان پروین، 132)
3-2-23. اظهار ندامت
چه کنم گر طلب کند تاوان؟ |
|
خجلت و شرم کم ز مردن نیست |
(دیوان پروین، 169)
چـــه کنم اوستاد اگر پرسد |
|
کوزه آب از اوست از من نیست؟ |
(دیوان پروین، 168)
3-2-24. تمنا
به پیش چون تو سیه روی بد دلم افکند |
|
چه بودی ار که مرا قدرت سفر بود؟ |
(دیوان پروین، 275)
3-2-25. عظیم
همواره دید و تیره نگشت این چه دیده است
پیوسته کشت و کند نگشت این چه خنجر است
(دیوان پروین، 31)
3-2-26. انس گرفتن
یکی دیگر از کارکردهای جملات پرسشی، باز کردن سرصحبت و انسگرفتن است، یعنی گوینده از بیان سؤال هیچ چیزی غیر از انسگرفتن و صمیمیشدن با مخاطب در ذهن ندارد:
گفت گرگی با سگی دور از رمه |
|
که سگان خویشند با گرگان همه |
(دیوان پروین، 366)
3-2-27. منافات یا عدم تناسب
در تعدادی از جملات یافت شده در شعر پروین، منظور ثانوی جملات پرسشی، عدم تناسب است؛ یعنی شاعر ناهماهنگی و عدم توازن امری را به شکل پرسشی بیان میکند. در زبان روزمره نیز از این نوع جملات فراوان یافت میشود؛ به عنوان مثال، «ما کجا و پسته خندان کجا؟»؛ یعنی اصلاً ما با هم یکجا جمع نمیتوانیم شویم چون باهم تناسبی نداریم.
من کجا و بلای محبس دیگ؟ |
|
من کجا و چنین مهیب حصار؟ |
(دیوان پروین، 221)
لانه موران کجا و پیل مست |
|
باید اندر خانه پیلان نشت |
(دیوان پروین، 299)
3-2-28. حسرت
هرگز مرا ز داشتن خلق رشک نیست |
|
زان غبطه میخورم که چرا من نداشتم؟ |
(دیوان پروین، 228)
3-2-29. شمولحکم
منظور از شمولحکم در اینجا کلی بودن حکم است، یعنی حکمی شامل حال همة اشخاص شود و قصد گوینده آنست که با شکل پرسشی این جملات تأکید کند هیچ یک از این افراد از این منظر باهم فرقی ندارند.
نفس بسی وام گرفت و نداد |
|
وام تو چون باز دهد؟ بینواست؟ |
(دیوان پروین، 32)
معنی: نفس (اماره) تا حال از هر کسی وام گرفته، پس نداده است، وام تورا نیز پس نخواهد داد.
بی من ز لانه دور نگردید هیچ یک |
|
تنها چه اعتبار در این کوی و برزن است |
(دیوان پروین، 148)
معنی: بدون من در این کوی و برزن نگردید، هیچ یکی از ما در این کوی و برزن اعتباری نداریم.
بحث و نتیجهگیری
بررسی اشعار دیوان پروین در مقام شاعری در دورة معاصر نشان میدهد که وی نیز همانند شعرای بزرگ ادب فارسی مانند حافظ، سعدی و... از جملات پرسشی برای القای معانی ثانوی در بافت ادبی بهرهگرفته است. از مجموع 639 جملة پرسشی، 34 معنا در پرسش واقعی و 605 جمله پرسشی در 29 معنای ثانوی بهکار رفتهاند که بیشترین به استفهام انکاری و کمترین به معانی ثانوی حسرت و شمول حاکم اختصاص دارد. پروین از جملات پرسشی در هر دو معنای سؤال (اولیه) و ثانویه استفاده کرده است. این نکته نشان میدهد جملات پرسشی با معانی ثانوی در بافت ادبی کاربرد بیشتری دارد و بافت ادبی ظرفیت جملات پرسشی در معنای ثانوی را چندین برابر میکند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
سپاسگزاری
این پژوهش حامی مادی نداشت. از تمام استادان و همکاران رشتههای زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت و دوستانی که در گردآوری و تحلیل دادهها به ما کمک کردند و نیز ازداوران محترم و همکاران محترم مجلۀ متنپژوهی ادبی، تقدیر و تشکر میکنیم.
[1]. Lazard, G.
[2]. Morgan, W.
[3]. این نام فارسی و یا ایرانی است وَزیله vazileh و malmir
[4]. Grice, H. P
[5]. Austin, J. L
[6]. Declarative
[7]. Interrogative
[8]. Imperative
[9]. Yule, Y.
[10]. Searle, J.
[11]. Statement
[12]. Question
[13]. Command/ Request
[14]. Optative