اعظم حسین زاده صلاتی؛ سید مهدی نوریان؛ سید مرتضی هاشمی
چکیده
اعمال و افکار قهرمان حماسه، نمایانگر آرزوها و خصایص یک ملّت است؛ بههمیندلیل شناخت ویژگیهای قهرمان حماسه، در پیبردن به نقش وی در خلق محتوای حماسی اثر اهمیّت ویژهای دارد، زیرا شاعرِ حماسی با بهرهگیری از «بینش قهرمانی»، سعی داشته بنمایههای مؤثّر در حماسی ساختن محتوای اثر را مؤکّد کند. در این پژوهش که به روش تحلیلی ...
بیشتر
اعمال و افکار قهرمان حماسه، نمایانگر آرزوها و خصایص یک ملّت است؛ بههمیندلیل شناخت ویژگیهای قهرمان حماسه، در پیبردن به نقش وی در خلق محتوای حماسی اثر اهمیّت ویژهای دارد، زیرا شاعرِ حماسی با بهرهگیری از «بینش قهرمانی»، سعی داشته بنمایههای مؤثّر در حماسی ساختن محتوای اثر را مؤکّد کند. در این پژوهش که به روش تحلیلی – توصیفی و باهدف بررسی نقش «قهرمان» در ایجاد محتوای حماسی انجامپذیرفته، تلاش شدهاست با تکیهبر داستان «رستم و اسفندیار»، خصوصیات دو پهلوان/قهرمان بیهمتای شاهنامۀ فردوسی؛ «رستم» (جهانپهلوان حماسۀ ملّی ایران) و «اسفندیار» (پهلوان- شاهزادۀ رویینتن ایرانی)، بهعنوان بینش تأثیرگذارِ قهرمان در شکلگیری بنمایههای تکرارشوندۀ حماسی در شاهنامه معرفی و تحلیل شود. بر اساس یافتههای این تحقیق، برجستهترین خصایص، افکار و اعمال دو قهرمان اصلی داستان «رستم و اسفندیار» عبارت بود از: محبوب و ملّی بودن قهرمان، رویینتنبودن و داشتن نشانههای خدامایگی، اهمیّت نژادگی، ضرورت حفظ نام و ننگ و پاسداری از حرمت آزادگان، بهرهگیری از سلاح ویژه، لزوم دانایی قهرمان و مهارت در نبرد تنبهتن و زبانآوری. این ویژگیهای شاخص به شکلگیری حماسیترین داستان شاهنامه منجر شده و تمایز قهرمان حماسه با قهرمان در انواع ادبی دیگر را نشان داده است.
مهدی دشتی
چکیده
از جمله جذابیتهای داستان رستم و اسفندیار، رویینتنی اسفندیار است؛ پهلوانی که گمان میرود از آسیب سلاح در امان است و به جنگ مردی میرود که ششصد سال است که دیو و دَد را مغلوب خویش ساختهاست. لیکن با کمال شگفتی، این رویینتنی نه تنها کارساز نیست، بلکه گویی شکست و مرگ اسفندیار را هم سرعت میبخشد. اما چرا چنین میشود؟ تأملی در شاهنامه ...
بیشتر
از جمله جذابیتهای داستان رستم و اسفندیار، رویینتنی اسفندیار است؛ پهلوانی که گمان میرود از آسیب سلاح در امان است و به جنگ مردی میرود که ششصد سال است که دیو و دَد را مغلوب خویش ساختهاست. لیکن با کمال شگفتی، این رویینتنی نه تنها کارساز نیست، بلکه گویی شکست و مرگ اسفندیار را هم سرعت میبخشد. اما چرا چنین میشود؟ تأملی در شاهنامه ما را با ویژگیهایی از رویینتنی آشنا میسازد که عبارتند از: 1ـ صفت رویینتنی خاصّ اسفندیار و منحصر بدو نیست و پهلوانان دیگری هم بدان موصوف هستند. 2ـ علیرغم رویینتنی، اسفندیار زره میپوشد و آسیب میپذیرد.3ـ اسفندیار خود هرگز بدین امر تصریح نکرده، ادعایی نداشته است. 4ـ همه، حتی آنان که اسفندیار را رویینتن میدانند، در نبرد او با رستم دلنگرانند و رستم را پیروز میشمارند. 5ـ متن شاهنامه در باب چگونگی رویینتن شدن اسفندیار، کاملاً خاموش است. 6ـ در متن، تصریح غیرقابل تأویلی بدین معنا نمییابیم که رویینتنی یعنی آسیبناپذیری. بنابراین، رویینتنی اسفندیار باید مفهومی دیگر داشته باشد. به گمان نویسنده، رویینتنی در شاهنامه رمزی است از شکستناپذیری؛ شکستناپذیری متوهمی که غالباً در ذهن مردم در باب پهلوانان بزرگ وجود دارد؛ معنایی که در وقت رویارویی با مرگ فرو میریزد.
رضا ستاری؛ حجّت صفّار حیدری؛ منیره محرابی کالی
دوره 19، شماره 64 ، شهریور 1394، ، صفحه 83-109
چکیده
همواره روشنفکران و متفکّران مکاتب مختلف به قصد ترسیم سیمای انسان کامل، مؤلّفههایی را ارائه کردهاند. آبراهام مزلو از پایهگذاران روانشناسی انسانگرا، برای انسان کامل مورد نظر خود کـه از آن به فرد خـودشـکوفا تعبیر میکند، ویژگیهایی را عرضـه میکند که طبق دیدگاه وی، در مـورد بیشتر افراد موفّق مصداق دارد. رسـتم یکی از موفّقترین ...
بیشتر
همواره روشنفکران و متفکّران مکاتب مختلف به قصد ترسیم سیمای انسان کامل، مؤلّفههایی را ارائه کردهاند. آبراهام مزلو از پایهگذاران روانشناسی انسانگرا، برای انسان کامل مورد نظر خود کـه از آن به فرد خـودشـکوفا تعبیر میکند، ویژگیهایی را عرضـه میکند که طبق دیدگاه وی، در مـورد بیشتر افراد موفّق مصداق دارد. رسـتم یکی از موفّقترین و کـامیابترین شخصیّتهای شاهنامه است و عناصر اصلی ویژة افراد خودشکوفای مزلو دراندیشهها، رفتار و گفتار وی قابل بازیابی است. این مقاله، در آغاز «آبراهام مزلو»، نظریّة خودشکوفایی و عناصر آن را معرّفی میکند و آنگاهدر قسمت اصلی مقاله، به توصیف و تحلیل شخصیّت رستم (با تکیه بر داستان رستم و اسفندیار) مطابق با الگوهای معرّفی شده میپردازد. در واقع، این پژوهش رستم را به عنوان الگوی ایرانی برای نظریّة مزلو معرفی میکند که به نمونههایی از داستان رستم و اسفندیار مستند شده است. به نظر میرسد که فردوسی در طرح این داستان که در واقع، آخرین حضور جدّی رستم در صحنه است، خواسته تا برتری جسمی، روحی، شخصیّتی و معنوی رستم را به نمایش بگذارد.