لیلا مختاری نیا؛ فرزانه یوسف قنبری؛ علی زاهد
چکیده
یکی از بنمایههای داستانهای حماسی ایران، حضور قهرمانان و شخصیّتهای اساطیری است. خدابانوان آب و دیگر ایزدبانوان از گونههای اساطیری هستند که در حماسهها در ریخت ِزنانی نامدار تجسّم مییابند. با مرور و نگاهی دقیق به متن داستان بلندِ منثورِ حماسی-پهلوانی سمکِ عیّار کارکرد چنین باوری را در مادینهای از داستان، به نام آباندخت ...
بیشتر
یکی از بنمایههای داستانهای حماسی ایران، حضور قهرمانان و شخصیّتهای اساطیری است. خدابانوان آب و دیگر ایزدبانوان از گونههای اساطیری هستند که در حماسهها در ریخت ِزنانی نامدار تجسّم مییابند. با مرور و نگاهی دقیق به متن داستان بلندِ منثورِ حماسی-پهلوانی سمکِ عیّار کارکرد چنین باوری را در مادینهای از داستان، به نام آباندخت میتوان دریافت. وجود مضامینی نظیر: عشق، زیبایی، حبس شدن در زیرزمین، محکوم به مردن، آزادی به قیمت از دست دادن معشوق نخستین و سرانجام به قدرترسیدن این مادینة داستان نشان از آن دارد که آباندخت در ساخت کهن اساطیری-اش نمادی از ایزدانِ مادینه مانند ایشترِمیانرودانی و آناهیتا میتواند باشد. بنابراین فرضیه، نگارندگان این نوشتار کوشیدهاند، با به کارگیری روش توصیفی/ تطبیقی-تحلیلی و استناد به آثار اسطورهشناسانی چون مهرداد بهار و ژرف نگری در لایههایِ پنهان ِاسطورهایِ نثر حماسیِ سمکِ عیّار، این فرضیه را اثبات کنند که تأثیر و تأثر فرهنگ میانرودان در اساطیر ایرانی سبب شکل گرفتن ساختارهای مشترکی میشود، که از نتایج آن به وجود آمدن همانندیهایی میان دو ایزدبانوی اساطیری و آباندخت در داستان سمکِ عیّار است.
علی زرینی؛ حمید طاهری
چکیده
در سبکشناسی ویژگیهای روساخت اهمیت زیادی دارند. روساختی که نویسنده برای بیان ژرفساخت مدنظرش از بین روساختهای ممکن برمیگزیند زیرمعناها، طنینها، تداعیهای سبکی و بلاغی را به وجود میآورد؛ بنابراین، ساختار نحوی یک متن در شکلگیری سبک آن نقش مهمی برعهده دارد. داستان سمک عیّار از برجستهترین داستانهای پهلوانی– عیّاری ...
بیشتر
در سبکشناسی ویژگیهای روساخت اهمیت زیادی دارند. روساختی که نویسنده برای بیان ژرفساخت مدنظرش از بین روساختهای ممکن برمیگزیند زیرمعناها، طنینها، تداعیهای سبکی و بلاغی را به وجود میآورد؛ بنابراین، ساختار نحوی یک متن در شکلگیری سبک آن نقش مهمی برعهده دارد. داستان سمک عیّار از برجستهترین داستانهای پهلوانی– عیّاری است که در قرن ششم مکتوب شده است. در این پژوهش، لایۀ نحوی این داستان و تناسب آن با درونمایۀ اثر به شیوه توصیفی – تحلیلی بررسی شده است که مهمترین ویژگیهای آن عبارتند از: ایجاز هنرمندانه، بسامد بالای فعل در جملات، فراوانی جملههای کوتاه، مستقل و همپایه، تقدیم فعل و جابهجایی ارکان جمله به دلیل اغراض بلاغی، فراوانی فعلهای کنشی و حرکتی و ایجاد صدای فعال، فراوانی افعال ساده و پیشوندی، بروز وجهیت (مدالیته) در فعل جمله، غلبه وجه اخباری، آهنگ افتان و خیزان در کلام. پیوند جملهها آمیختهای از سبک گسسته و همپایه است که نوعی حرکت و روانی به داستان بخشیده است. میتوان گفت که ساختار نحوی این داستان متناسب با درونمایه آن است و در رسانگی، صراحت، دلپذیری و لذتبخشی آن نقشی اساسی دارد.