گفتمان تقدیری، گفتمانی است که روشنترین آغازگاهش در ایران قبل از اسلام، عصر تفکر زروانیستی بوده، پس از اسلام نیز با قدری تفاوت اما با ماهیتی همسان، گسترش متنابهی یافته است. نفوذ و گسترش دامنهدار این اندیشه در بنیانهای تفکر و باور ایرانی، بازتاب وسیعی نیز در آثار تاریخی و ادبی ایران داشته است. یکی از این آثار، تاریخ بیهقی است که این باور در آن گفتمانی ویژه را شکل داده که در سطح ظاهری اثر نیز باعث ایجاد دوگانگی و تناقض شده است.
در این مقاله، سعی بر این است که به روش توصیفی- تحلیلی، این تناقض با تکیه بر شخصیت مذهبی بیهقی، روش تاریخنگاری اسلامی، پوشیدهگویی و رندی زبانی بیهقی، تبیین شود. علاوه بر آن تقدیر در تاریخ بیهقی دارای کارکردهای متفاوت مذهبی، علٌی، روانی و سیاسی است، که تمرکز بحث بر روی کارکرد سیاسی تقدیر است و به این نتیجه میرسد که بعد ایدئولوژیک تقدیراندیشی موجب اضمحلال ساز و کار عقلانیت و علتیابی شده که در نتیجه در توسعهنیافتگی فکری و سیاسی کشورهای تحت نفوذ این باور نقش اساسی داشته است.