در داستان مدرن، استفاده از برخی ظرفیتهای زبان به ویژه در خلق استعاره و ایجاد ابهام در روایت، به شاعرانه شدن متن کمک میکند. از جمله این ظرفیتها سوق دادن زبان به سمت قطب استعاری- به تعبیر رومن یاکوبسن- است. هدف اصلی نگارندگان، این است که نشان دهند چگونه زبان در داستانهای مندنیپور به قطبهای استعاری گرایش پیدا کرده و شاعرانه شده است. برای این منظور، مجموعه داستانهای مندنیپور در چهار سطح بررسی میشود: در سطح توصیف و خلق شخصیت نشان میدهد که چگونه یک شخصیت جایگزین شخصیتی دیگر شده است، یعنی تداخل شخصیت روی داده و شخصیتها از حالت انسانی خارج شدهاند و این تداخل منجر به ابهام در شخصیتی واحد شده است که در طول داستان جایگزین دیگری شده است؛ در سطح توصیف و پرداخت زمان نیز نشان میدهد که چگونه زمانها جایگزین هم شدهاند و گذشته و حال در هم آمیختهاند؛ در سطح توصیف و پرداخت مکان نیز، مکان هر لحظه در جایی بروز مییابد و پیچیده و مبهم میشود؛ و سرانجام در سطح توصیف و خلق تصویر نیز نشان داده میشود که تصاویر به کار رفته در این داستانها، گاه در تصاویر واقعی و خیالی، و گاه، تصاویر دو دنیای متفاوت جایگزین هم شدهاند. این پژوهش نشان میدهد بیشترین جایگزینی در سطح خلق شخصیت اتفاق میافتد و کمترین جایگزینی در سطح مکان روی میدهد.