قصهی ماهان گوشیار یکی از چند افسانهای است که نظامی در هفتپیکر روایت کرده است. علاوه بر جنبههای اسطوره شناختی و روانکاوانه، آنچه بر اهمیت این افسانه افزوده، نظریاتی زیباییشناختی است که شاعر، در خلال روایت، اظهار کرده است. نقدهایی که به زبان فارسی و دیگر زبانها بر قصهی ماهان نوشته شده، عموماً جنبهی تاریخی و در زمانی داشتهاند و بیشتر به پیشینهی تاریخی عناصر داستان یا تفسیر رمزشناختی و کهنالگویی آن پرداختهاند. در مقالهی حاضر کوشش شده است تا علاوه بر مرور دیدگاههای تفسیری رایج، تحلیل روانکاوانهی جدیدی از متن ارائه شود. طبق این تحلیل- که عمدتاً وامدار آراء ژاک لکان، روانکاو سرشناس فرانسوی، و شارحان اوست – قصهی ماهان نه تنها ماهیت عرفانی ندارد، و دگرگونی و تعالی (فرایند فردیت) را روایت نمیکند، بلکه داستان بی انجام و اضطراب آفرینی است که ساختار ایدئولوژیک خاصی را انعکاس داده است. بر این اساس، اگر در بخشهایی از قصه مضامین عرفانی به چشم میخورد، نتیجهی کوشش سراینده در جهت سازگارسازی قصه با یک دیدگاه عرفانی خاص بوده است؛ دیدگاهی که مشخصهی آن، دو قطبی بودن و شکاف میان صورت و معناست.