تأملی در پیوند فکری مولوی و ابن عربی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

.

چکیده

مکتب عرفانی مولانای رومی از مکتب ابن عربی مستقل است. اثبات دیدار مولانا با ابن عربی در دمشق (در سالهای جوانی مولانا و پیری ابن عربی) و نیز دوستی و مصاحبت و مجالست مولانا با صدر قونوی (بزرگترین مروج و معلم تعالیم ابن عربی) در قونیه (در سالهای پایانی عمر این دو) یا اشتراک بعضی افکار، برای اثبات این که مولانا تحت تأثیر افکار ابن عربی واقع شده باشد، کافی نیست، زیرا: اولاً- دیدار مولانا با ابن عربی در دمشق، ملاقاتی گذرا نبوده است. ثانیاً- مصاحبت و مجالست مولانا با صدر قونوی در قونیه، در زمانی بوده است که مولانا خود، در تصوف و معارف صوفیه، به مرتبۀ کمال رسیده است و دارای استقلال نظر بوده است. ثالثاً- شیوۀ سیر و سلوک طریقتی مولانا، پس از رسیدن به شمس تبریزی او را از مکتب اسلاف خود و مشایخ سلف او (یعنی پدرش بهاء الدین ولد سلطان العلماء بلخی و نیز جانشین پدرش برهان الدین ترمذی و دیگران) جدا کرد. مولانا با بیان ساده و فشرده در قالب داستان و قصه با استفاده از منابع مختلف از جمله کلیله و دمنه، الهی نامه(حدیقه الحقیقه) سنایی و آثار عطار، حقایق عرفان عملی و علم باطن را در طبق اخلاص نهاده است. اما ابن عربی، پایه گذرا عرفان نظری و تفکر عرفانی ست و کمال حقیقی را در گرو فهم برهانی و وجدانی و معرفت عقلانی و فرا عقلانی می داند و از این رهگذر به بهاءالدین بلخی (پدر مولانا) و برهان الدین ترمذی (استاد و مرشد مولانا) شبیه است که شمس تبریزی مولانا را از مطالعۀ آثارشان منع کرده است. رابعاً- بر خلاف نتیجه گیری هانری کربن که استناد شارحان مثنوی را در ایران و هند به آثار ابن عربی دلیل تأثیر در مولانا می داند، این گونه شرح و تفسیرها تنها حکایت از مقبولیت تام و تمام افکار ابن عربی در ایران و هند دارد که شارحان مثنوی در ایران و هند نیز از همین گروه بوده اند. در مثل ما می بینیم، جامی که یکی از شارحان بزرگ آثار ابن عربی ست، «نی نامه» خود را که شرح ابیات نخستین مثنوی معنوی است، براساس مکتب ابن عربی- وحدت وجود و اعتباری بودن تعین و ماهیت- ساخته است. اما این واقعیت، تنها گزارشگر این حقیقت است که شارح این ابیات (جامی)، در عرفان نظری تابع بی قید و شرط ابن عربی ست و همۀ معارف الهی را به استشهاد آثار ابن عربی و صدر قونوی تفسیر و تبیین می کند. نی نامه جامی، نمی تواند دلیل بر تأثیر ابن عربی در مولانا باشد بلکه تنها دلیل بر تأثیر ابن عربی در جامی ست. چنان که باز اگر شرح حاج ملاهادی سبزواری بر مثنوی سرشار از اصول عرفانی ابن عربی و حکمت متعالیۀ ملاصدراست، دلیل بر تأثیر ابن عربی و ملاصدرا در سبزواری ست نه در مولانا. پس، باید نتیجه گرفت که در آثار مولانا مفهوم یا مضمونی که به اختصاص متعلق به ابن عربی باشد و در آثار دیگر عارفان و عالمان متقدم بر مولانا مسبوق به سابقه نباشد، نمی توان یافت.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

grounds of Thought

نویسنده [English]

  • seyedhasan amin
چکیده [English]

"Molana's" school ol mysticism (Erfan) is distinct from that of "Ehn-E Arahi". Merely proving That "Molvi" and "Ebn-E Arabi" had met in Damascus (when Molavi was young and Ebn-E Arabi old), the close friendly relations held between "Molavi" and "Sadr-E Ghoonavi" (The most cminct teacher anti preacher of Ebn-E Arabi's teachings), in "Ghoonie" (while they werboth old), or that they had certain opinions in common ,can not be takan as enough evidence proving "Molavi" 's being infivenced by "Ebn-E Arabi",far: l · Ehn-c Arabi and Molana had a short visit in Damascus. 2 - By the time, Molana met "Sadr-E-Ghoonavi" he had arcadly become a distinguished figure in Sufism.(Tasawol) 3 ·· After meeting "Shams-E-Tabrizi". Molana's path diverted from that of his antecedents (his father , "Bahaodin Ualad Soltan-E Balkhi",Borhan-E din Tarmazi , and the others)." Molana "employed simple language inorder to express the complicated issues on practical mysticism (Erfane Amali) and (Elme Baton), us.tally in the form of stories and fables. While "Ebn-E Arabi" , the founder of theoretical mysticism (Erfane Nazari), hadbcen in the same camp of Bahaodin Balkhi and Borhanodin Tarmazi, Whose book, , "shams" had foebidden him to real tor "Molana" to read. 4 - Contrary to Henry carbon's conclvsion claiming that Malama had been influenced by Ebn-E Arabi on the grounds that , "Masnavi" interpreters in Iran and India had reffered to Ebnc-Arabi for their intcrprerations, we have to say that, this only indicates the acccpicnce and favorable stance of Ebn-E Arabi's doctrines in Iran and India and not his in flucnce on "Molana". There is no evidence that "Molana" himself had used any of Ebn-E Arabi's concepts which had not been used by philosophers or mystics preceding him. On the basis of the above mentionde points, the clain that Molana had been under the influenced of Ebn-e Arabi proves wrong, as 11 Molana" belonged to the camp of "Shams" and his school of "sama" , "Raghs" and "Tasavo!" , while Ebn-E Arabi belonged to the camp of Islamic west and especially Andalusia.