هر چند نقاشی نوعی تقلید از طبیعت است ولی همیشه تقلیدی صرف نیست زیرا معمولاً ذوق و اندیشه نقاش در آن دخالت دارد. بدین گونه که نقش پرداز مبتکر مناظر و نهادهایی را از عالم خاک برای بیان احساسات و آرمان های خود برمی گزیند و دخل و تصرفاتی در تصویر کردن آن، بر پایه ذوق هنری و ابداعات فکری به عمل می آورد تا آن پدیده ها را در تابلوی نقاشی خود بدان گونه که در نظر دارد جلوه دهد. از نحوه تقلید و برداشت های نقاش از طبیعت و چگونگی دخل و تصرفاتش در آنها، سبک ها و مکتب های مختلف در زمینه نقاشی پدید می آید، و در هر حال عالم تصویر (عالم پدید آمده در تصاویر در و دیوار، تابلوهای نقاشی و پرده ها) با آنکه نشأت یافته از عالم طبیعت است اگر نه برای همه، لااقلّل برای مصوّر آن، آرمانی تر و دلخواه تر از خود عالم طبیعت است. به طوری که صائب در بیت فوق الذکر، عالم تصویر را در تمثیل حیرانی مردم، اصل قرار داده و عالم خاک را- بدان مناسبت که عمر همه در آن در پردۀ حیرانی (با ایهام به حیرت در عرفان، که سالک هنوز در آن محجوب از خداست) گذشته- کم از آن عالم نداسته است.