مفهوم‌سازی «معرفت» در آثار شیخ احمد جام نامقی بر اساس نظریه استعاره مفهومی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری ادبیات عرفانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 استاد، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

در این مقاله به بررسی استعاره‌های مفهومی با تمرکز بر مفهوم «معرفت» در آثار احمد جام نامقی پرداخته‌شده تا نحوۀ کاربرد استعاره مفهومی و کارکردهای آن در ارتباط با مفهوم‌سازی «معرفت» مشخص شود. همچنین آشکار شود احمد جام از کدام‌یک از استعاره‌های مفهومی برای تبیین «معرفت» استفاده بیشتری کرده است. برای این منظور کلان ­استعاره‌های «معرفت» و خرده‌استعاره‌های مرتبط با آن استخراج گردید و برای عینیت‌بخشی به بحث، نمودار آن‌ها ترسیم شد. پس از تحلیل و بررسی، نگارندگان نشان داده‌اند که مبنای استعاره پردازی‌های «معرفت» در آثار احمد جام سه کلان ­استعاره است: «معرفت ماده است»، «معرفت ظرف است» و «معرفت انسان است». همچنین نشان داده‌اند شیخ جام برای اینکه مفهوم پیچیده «معرفت» را محسوس، ساده و قابل‌درک کند از کلان‌استعاره «معرفت به‌مثابۀ ماده است» و خرده‌استعاره‌های مرتبط با آن بیشتر از سایر استعاره‌ها کمک گرفته است. یافته­ های پژوهش حاکی از آن است که آموزه‌های عرفانی احمد جام دربارة معرفت بر محور چند کارکردِ محدود مانند فنا، تسلیم، تسلّط و ناشناختگی می‌چرخد. منشأ حضور این کارکردها، پنداشت احمد جام درباره خداوند است. وی معرفت و خداوند را یکی می‌داند. از دیگر نتایج این پژوهش آن است که دیدگاه مذهبی و قرآنی احمد جام و ارتباطی که با دربار داشته در نحوة کاربرد استعاره‌های «معرفت» و کارکرد آن و تجسم ­بخشیدن به مفهوم «معرفت» تأثیرگذار بوده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Conceptualization of ‘Knowledge’ in the Works of Sheikh Ahmad Jām Nāmeqī: A Study Based on Conceptual Metaphor Theory

نویسندگان [English]

  • Mosayyeb Seddighi 1
  • Seyyed Ali Asghar Mirbaghri Fard 2
1 PhD Candidate in Persian Literature, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Professor of the Department of Persian Language and Literature, University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

This article examines the conceptual metaphors related to "knowledge" in the works of Sheikh Ahmad Jām Nameqī, with the aim of identifying the usage of conceptual metaphor and its functions in connection with the conceptualization of knowledge. It also seeks to determine which conceptual metaphors Ahmad Jām used more frequently to explain "knowledge." For this purpose, metaphors of knowledge and related sub-metaphors were extracted, and a diagram was drawn to objectify the discussion. After analysis and investigation, the authors show that the basis of the metaphors of knowledge in Ahmad Jām's works are three major metaphors: "knowledge is material," "knowledge is a container," and "knowledge is human." To make knowledge tangible, simple, and understandable, the metaphor "knowledge is material" and its related sub-metaphors are used more than others. The authors also show that Ahmad Jām's mystical teachings about knowledge revolve around a few limited functions such as annihilation, submission, mastery, and unrecognizability. The origin of these functions lies in Ahmad Jām's view of God, as he considers knowledge and God as one. Another result of this research is that Ahmad Jām's religious and Quranic perspective and his relationship with the court have influenced the way he uses metaphors of knowledge and their functions, as well as how he embodies the concept of knowledge.
Introduction
In traditional linguistics, metaphor was primarily viewed as a rhetorical and aesthetic device. However, in cognitive linguistics, it is considered a central cognitive mechanism essential to human understanding and reasoning. Lakoff and Johnson were the first to introduce the concept of the "conceptual metaphor," arguing that metaphor is not merely a linguistic phenomenon but a cognitive process that structures our perception and experience of the world (Lakoff & Johnson, 1980). According to contemporary metaphor theory, abstract concepts become understandable and perceptible through metaphorical mappings from a concrete source domain to an abstract target domain (Lakoff, 1993).
Sheikh Ahmad Jām-e Nāmeqi, one of the influential mystics of the 6th century AH, authored several prose works during his lifetime, including Ons al-Tāʾebīn, Rawżat al-Moẓnibīn, Sirāj al-Sāʾerīn, Baḥr al-Ḥaqīqa, Konūz al-Ḥekma, Meftāḥ al-Najāh, and Resāla-ye Samarqandiyya. “Knowledge” is a recurring and central theme throughout these works, explored in terms of its levels, outcomes, and essence. Drawing on conceptual metaphor theory, this study aims to analyze Sheikh Jām’s ontological perspectives on knowledge, demonstrating how he employs metaphors not only for expressive purposes but also to concretize this abstract concept, evoke mystical emotions, and persuade his audience. This study addresses the questions: How are conceptual metaphors used in the works of Sheikh Ahmad Jām to explain and conceptualize the notion of knowledge, and what are their cognitive functions?
Literature Review    
Several studies have examined mystical prose literature through the lens of conceptual metaphor, such as Khodadadi Zahra (2011), who categorized and analyzed the metaphors in ‘Abhar al-‘Āsheqīn based on Yakel's principles; Hashemi Zohreh (2013), who explored metaphorical chains of love in Sufi texts from the 2nd to 6th centuries AH; Zarrin Fekr et al. (2013), who studied plant metaphors for abstract concepts in Maʿāref of Bahāʾ al-Valad; Namaghi Mohammad and Sabbāgh Mahmoud (2015), who examined metaphors of “samāʿ” in Ons al-Tāʾebīn; and Behnām Mina (2019), who analyzed the conceptual metaphor of “light” in Divān-e Shams. However, no study has specifically addressed metaphors of “knowledge” in Sheikh Jām’s works. This research fills that gap by offering a novel analysis of knowledge metaphors within a cognitive framework.
Methodology
This research adopts a descriptive-analytical method using library resources. The primary corpus includes Sheikh Ahmad Jām’s prose works: Ons al-TāʾebīnRawżat al-MoẓnibīnKonūz al-Ḥekma, and Resāla-ye Samarqandiyya. These texts were examined to identify and analyze conceptual metaphors related to “knowledge”.
Conclusion
The metaphors related to “knowledge” in Ahmad Jām’s works are predominantly structured around three central metaphorical models: “knowledge is a substance,” “knowledge is a container,” and “knowledge is a human being.” Among these, the “substance” metaphor is the most frequent, often expressed through the imagery of “light,” reflecting Sheikh Jām’s Qur’anic view that both knowledge and God are light. Although metaphors from the “container” domain are less common, they include powerful images such as seas, palaces, and tents, which symbolize the grandeur and transcendence of knowledge. In the personification schema, metaphors frequently draw on the domain of kingship, highlighting Sheikh Jām’s personal ties to the court and his spiritual conception of God as a sovereign.
The study also finds that Ahmad Jām’s mystical teachings about knowledge rely on several core cognitive functions: unity, annihilation (fanā), submission, power, and unknowability. These cognitive roles emphasize the strong influence of Tawḥidic (monotheistic) themes on his metaphysical outlook. His belief in the unity of God and knowledge is evident in his frequent identification of the two concepts.
 
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • conceptual metaphor
  • works of Sheikh Ahmad Jām
  • knowledge

در زبان‌شناسی سنتی استعاره نقش زیبایی و بلاغت دارد؛ امّا در زبان‌شناسی شناختی، استعاره نقش شناختی دارد و عنصر اصلی در شناخت ما از جهان پیرامون و فرایند اندیشیدن است. مطابق با دیدگاه جدید، استعاره یک ابزار زبانی است که می‌تواند به ادبیات و هر دانش دیگری که با زبان در ارتباط‌اند کمک کند. لیکاف و جانسون نخستین ‌بار اصطلاح استعارۀ مفهومی را مطرح کردند. از دیدگاه آن‌ها استعاره پدیده‌ای صرفاً زبانی نیست؛ بلکه در بنیان خود فرایندی شناختی و ذهنی است که در زبان نمودار می‌شود. (Lacoff & Jahnson, 1980: 3). مطابق با نظریة معاصرِ استعاره، مفاهیم انتزاعی با استفاده از استعاره تبیین، محسوس و قابل‌درک می‌شوند؛ و در تعریف استعاره مفهومی گفته‌اند: «الگوبرداری نظام‌مند بین عناصر مفهومی یک حوزه از تجربه بشر که ملموس و عینی است، بر روی حوزه دیگری که معمولاً انتزاعی‌تر است؛ یعنی حوزه مقصد» (Lacoff, 1993: 43)

  شیخ احمد جام نامقی از عرفای سنتِ نخست عرفانی و تأثیرگذار قرن ششم است که در عمر طولانی خود آثار نسبتاً متنوّعی به یادگار گذاشته است. آثاری همچون: اُنس‌التائبین، روضه­ المُذنبین، سراج ­السائرین، بحارالحقیقه، کنوزالحکمه، مفتاح­ النجات و رسالة سمرقندیه. این آثار همگی به نثر هستند. «معرفت» یکی از موضوعات کلیدی در این آثار است که شیخ بارها دربارۀ مراتب، ثمرات و مفهوم آن سخن گفته است. نگارندگان در این پژوهش قصد دارند براساس نظریه استعارۀ مفهومی، دیدگاه‌های هستی‌شناسانه شیخ جام دربارۀ مفهوم «معرفت» را تحلیل و بررسی کنند تا آشکار شود در آثار شیخ احمد جام استعاره با کارکردی شناختی به تجسیم مفهوم انتزاعی معرفت می‌پردازد و احمد جام به کمک آن علاوه ­بر توصیف عواطف عرفانی و محسوس­ کردن مفهوم «معرفت» زمینه‌های اقناع مخاطبانش را نیز فراهم می‌سازد.

  پرسش اصلی در این پژوهش آن است که نحوة کاربرد استعاره مفهومی و کارکردهای آن در تبیین مفهوم معرفت در آثار شیخ احمد جام نامقی چگونه است؟

  1. پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌هایی که در حوزه ادبیات عرفانی منثور با رویکرد استعاره مفهومی انجام‌شده است عبارت‌اند از:

خدادادی، زهرا (1390) در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود، استعاره‌های مفهومی «عبهرالعاشقین» را بررسی کرده است. نویسنده بعداز دسته‌بندی استعاره‌های شناختیِ «عبهرالعاشقین»، آن‌ها را براساس اصول «یاکل» توصیف کرده است و نشان داده که در «عبهرالعاشقین» سه دسته استعاره به‌کاررفته است: هستی­ شناختی، جهتی و ساختاری. این استعاره‌ها بر اساس انسجام معنایی متنِ «عبهرالعاشقین» در ارتباط با یکدیگر قرارگرفته‌اند و مجموعه‌ای از شبکه‌های استعاری را به وجود آورده‌اند که دارای مدل‌های شناختی نظام‌مند و منسجمی هستند.

هاشمی، زهره (1392) در مقاله زنجیره‌های استعاری محبت در تصوّف (بررسی دیدگاه صوفیه درباره محبت از قرن دوم تا ششم هجری بر بنیاد نظریه استعاره مفهومی) نگاشت‌های استعاری از محبت در آثار متصوفه را استخراج کرده و دیدگاه‌های صوفیه درباره عشق و محبت را با توجه به استعاره مفهومی بررسی کرده است. زرین­فکر و همکاران (1392) در مقاله استعاره مفهومیِ «رویش» در معارف بهاء ولد مواردی را که در آن‌ها از اصطلاحات قلمرو گیاهان برای مفهوم‌سازی مفاهیم ذهنی استفاده‌شده بررسی کرده‌اند. استوار نامقی و قربان صباغ (1394) در مقالة استعاره‌های «سماع» در انس ­التائبینِ احمد جام نامقی براساس نظریه استعاره مفهومی گزارشی از استعاره‌های سماع در انس‌التائبین ارائه داده‌اند. هاشمی (1394) در فصل سوم کتاب عشق صوفیانه در آینه استعاره: نظام‌های استعاری عشق در متون عرفانیِ منثور براساس نظریه استعاره شناختی به نحوۀ تلقّی عرفا از عشق بر بنیاد نظریه استعارۀ مفهومی می‌پردازد. بهنام (1398) در مقاله استعاره مفهومی نور در دیوان شمس با استفاده از نظریه شناختی استعاره معاصر به سراغ کارکردهای استعاره نور و خوشه‌های تصویری مرتبط با آن مانند خورشید، آفتاب، شمع، مشعله، چراغ و غیره در غزلیات شمس رفته است. دهقان دهنوی و ملک ثابت (13۹۸) در مقاله بررسی استعاره مفهومی «بذر» در مرصادالعباد نجم‌الدین رازی با بررسی استعاره‌های مفهومی «بذر» و طبقه‌بندی آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که بسامد بالای استعاره‌های خُرد بذر در مرصادالعباد ریشه در استعاره کلان «جهان آفرینش بذر است» دارد و درنهایت همه این استعاره‌ها به کلان ­استعاره «خداوند کشاورز است» می‌رسند.

با توجه به جست‌وجوهای صورت گرفته در منابع مختلف، مقاله و اثری یافت نشد که استعاره‌های مفهومی «معرفت» در آثار شیخ جام را بررسی کرده باشد. آشکار است این مقاله از این نظر تازه است و امتیاز پژوهش آن است که براساس نظریه استعارۀ شناختی، نحوه کاربرد استعاره مفهومی و کارکردهای آن نسبت به «معرفت» را برای نخستین‌ بار تبیین می‌کند.

  1. روش پژوهش

این پژوهش درصدد است با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و به روش توصیفی - تحلیلی «معرفت» را بر بنیاد نظریۀ استعارۀ مفهومی، در آثار منثور شیخ احمد جام نامقی – انس‌التائبین، روضه‌المذنبین، کنوزالحکمه، رسالة سمرقندیه - بررسی کند. بدین منظور نخست مثال‌های استعاره معرفت استخراج می‌شود. سپس این استعاره‌ها براساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون تحلیل و بررسی می‌شوند.

  1. یافته ­ها

3- 1. آشنایی با مبحث نظری پژوهش

 لیکاف و جانسون استعاره‌ها را با توجه به ویژگی‌هایی که دارند به سه دسته تقسیم کرده‌اند: استعاره‌های ساختاری، استعاره‌های وضعی یا جهتی و استعاره‌های هستی‌شناختی (ر.ک: هاشمی، 1394: 49). با توجه به هدف تحقیق، از میان این سه دسته، استعاره‌های هستی‌شناختی موردتوجه نگارندگان بوده است. در استعاره‌های هستی‌شناختی، مفاهیم ذهنی و غیرمحسوس به‌صورت یک موجودیّت مجسّم می‌شوند. لیکاف و جانسون استعاره‌های هستی‌شناختی را به سه نوع دسته‌بندی کرده‌اند. استعاره «ماده»، «ظرف» و «شخصیت‌بخشی یا جاندارانگارانه» (ر.ک: هاشمی، 1394: 51). با بهره‌گیری از استعاره‌های «ماده» می‌توان با مفاهیم ذهنی و انتزاعی به‌مثابه مواد و عناصر متمایز رفتار کرد و «فهم تجربیاتمان به‌واسطه اشیا و مواد مختلف این امکان را برایمان فراهم می‌سازد که بخش‌هایی از تجربه‌مان را در اختیار داشته باشیم و آن را به‌مثابه چیزهایی ملموس یا موادی برگرفته از یک کل واحد محسوب کنیم. وقتی تجربیاتمان را به‌عنوان اشیا یا مواد بازبشناسیم، آن‌گاه می‌توانیم به آن‌ها ارجاع دهیم، آن‌ها را مقوله‌بندی، دسته‌بندی و ارزیابی کنیم و به‌این‌ترتیب در موردشان بیاندیشیم» (Lacoff & Jahnson, 1980: 25). نوع دیگر این استعاره‌ها، استعاره‌های «ظرف» ‌است. «ما میدان دیدمان را به‌مثابه یک ظرف مفهوم‌سازی می‌کنیم و آنچه را که درون این میدان می‌بینیم، به‌عنوان چیزهایی درون این ظرف مفهوم‌سازی می‌کنیم» (Lacoff & Jahnson, 1980: 67). سومین نوع از استعاره‌های هستی‌شناختی، استعاره‌های شخصیتی یا انسان‌پنداری هستند. با استفاده از استعارة شخصیتی ویژگی‌ها و اعمال انسانی برای پدیده‌های غیرانسانی به کار می‌رود. «چنین شرایطی این امکان را برایمان فراهم می‌کند تا تجربیات متعددی با چیزهای غیرانسانی را در ارتباط باانگیزه‌ها، خصوصیات و فعالیت‌های انسانی دریابیم» (Lacoff & Jahnson, 1980: 69).

3- 2. استعاره‌های هستی­ شناختیِ «معرفت» در آثار شیخ احمد جام

 این استعاره‌­ها در آثار احمد جام به سه نوع ماده، ظرف و شخصیت‌بخشی تقسیم می‌شوند.

3- 2- 1. استعاره‌های هستی­ شناختیِ ماده

استعاره‌های هستی­ شناختیِ ماده در آثار احمد جام عبارت‌اند از:

3- 2- 1- 1. معرفت چراغ است

«اما بدان که معرفت نه آن چراغی است که هر کس آن را بر تواند افروخت و یا هرکسی آن را فرو تواند نشاند» (احمد جام، 1368: 25).

3- 2- 1- 2. معرفت آفتاب است

«و مثال معرفت چون آفتاب است و ستاره، و ماه، و روز، همه نور از آفتاب‌گیرند» (احمد جام، 1387: 48).

3- 2- 1- 3. معرفت شمع و مشعل است

«اما معرفت خاص چون شمع و مشعله است: نور آن بیشتر و روشن‌تر است؛ اما از باد و باران آن را بیم باشد» (احمد جام، 1368: 26).

3- 2- 1- 4. معرفت آتش است

«همچنان که هیمه بر آتش‌پای نیارد، گناه بامعرفت پای نیارد» (احمد جام، 1355: 35).

3- 2- 1- 5. معرفت گنج است

«من نه آن خداوندم که در ازل الآزال آن گنج های ایمان و معرفت و... در بار شما تعبیه کردم؟» (احمد جام، 1396: 155).

3- 2- 1- 6. معرفت کیمیا است

«اکنون این کیمیاهای دین بدان که چیست؟ اول: کیمیای معرفت است» (احمد جام، 1355: 114).

3- 2- 1- 7. معرفت گوهر است

«و به صحرایِ ربوبیت در ازل الازال که هیچ مخلوقات نبود، مگر گوهر معرفت، تا آنگه که دریاهای عزت محمد مصطفی (ص) بیافرید و صدفِ دُرّ معرفت با دُرّ هدایت در او تعبیه کرد» (احمد جام، 1396: 59).

3- 2- 1- 8. معرفت سرمه است

 «اما کُحل معرفت باید تا صدر جنت یابد و نجات از شرکت یابد» (احمد جام، 1355: 198).

3- 2- 1- 9. معرفت دارو است

«اگر عقل باشد و معرفت با زان به ‌هم باشد و کار نه چنان باشد که عارفان و عاقلان کنند مَثَل او همچون مَثَل آن‌کسی است که چشم دارد و بصر دارد، ولیکن چشمش را درد است تا دارو نکند از آن هیچیز نیاید» (احمد جام، 1368: 23).

3- 2- 1- 10. معرفت غذا است

 «اما شکر شکار بر غذای دل باشد؛ و غذای دل: معرفت، و هدایت ... و امثال این باشد» (احمد جام، 1355: 105).

3- 2- 1- 11. معرفت جامه است

«آن معرفت همچون جامه عاریتی است؛ هم تن را فرا پوشد، اما آن‌وقت که به کار آید بازخواهند» (احمد جام، 1368: 25).

3- 2- 1- 12. معرفت عَلَم است

«هرکجا که عَلَم معرفت پیدا آمد، و نور وی در سینه تافت، آن نور و آن عَلَم پنهان نماند» (احمد جام، 1368: 25).

3- 2- 1- 13. معرفت هدیه است

«ایمان و معرفت عطای خدای عزّ و جلّ می‌باید دانست، امّا مقدمات معرفت بباید برزید تا او روی به تو نماید» (احمد جام، 1355: 18).

 

شکل 1: کلان­استعارة معرفت ماده است و خرده­استعاره‌های آن

معرفت

ماده

شفابخشی

جسم انگاری

شی باارزش

نور

دارو

گنج

غذا

سرمه

عّلّم

لباس

آتش

هدیه

کیمیا

مشعل

گوهر

شمع

چراغ

آفتاب

 

 

 

 

 

 

 

 

3-3. تحلیل استعاره‌های هستی­شناختیِ ماده

شکل شماره (1) زنجیره‌های شکل‌گرفته براساس استعارة «معرفت ماده است» را نشان می‌دهد. این کلان­استعاره دارای چند خرده­استعاره است که آن‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده‌ایم. دسته نخست استعاره‌هایی است که با نور و روشنایی در ارتباط‌اند. این خرده استعاره‌ها بر مبنای گزاره «معرفت بصری است» شکل‌گرفته‌اند. شیخ جام با توجه به قلمرو حسی نور و خوشه‌های تصویری آن مانند چراغ، آفتاب، شمع و مشعل، معرفت را مفهوم‌سازی و با کمک هر یک از خوشه‌ها یکی از ویژگی‌ها و کارکرد شناختی آن را تبیین کرده است. مبنای انتخاب این استعاره‌ها دیدگاه مذهبی و قرآنی شیخ جام درباره خداوند است. در قرآن آیات متعددی وجود دارد که در آن‌ها برای توصیف خداوند از حوزة حسی نور استفاده‌شده است. آیاتی مانند: اللَّهُ نُورُ‌ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ مَثَلُ نُورِ‌هِ کمِشْکاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ (نور/ 35)

شیخ جام با بهره‌جستن از انگاره «معرفت چراغ است»، جنبة روشنایی و هدایت‌گری معرفت را برجسته‌سازی کرده است. همان‌طور که در پرتو نور چراغ، راه از بیراهه تشخیص داده می‌شود؛ با ظهور نور نیز تیرگی و تاریکی‌ها از میان می‌رود و دل‌وجان سالک با نور چراغ معرفت روشن می‌گردد و در پرتو این نور، مسیر مجاهده -که بنیاد عرفان عملی شیخ جام بر آن گذاشته -را می‌پیماید و هر چه سعی در «مجاهده و اعراض از لذات مادی و هواجس نفسانی بیشتر باشد، توفیق نیل به‌مراتب معرفت شهودی بیشتر خواهد بود» (دهباشی و میرباقری فرد، 1396: 21).

خرده­استعارة «معرفت به‌مثابه آفتاب است» بیانگر جایگاه رفیع و بلند معرفت است که سایر مقامات عرفانی در آن محو می‌شوند همان‌طور که نور آفتاب سایر نورها را در خود محو می‌کند.

استعاره «شمع و مشعله» علاوه­بر دلالت بر نور و روشنایی معرفت، بیانگر فناکنندگی است؛ زیرا سالک تا فنا نشود نمی‌تواند به معرفت برسد.

قلمرو حسی «آتش» به دلیل تقدّسی که قبل و بعد اسلام داشته و برخورداری از ویژگی‌هایی مانند گرم کردن، روشنایی، پاک‌کنندگی، سوزندگی و از بین بردن برای بیان مفاهیم گوناگون عرفانی و اخلاقی همواره موردتوجه متصوفه بوده است. شیخ جام در آثارش مکرر از قلمرو حسی آتش کمک گرفته تا مفاهیمی مانند معرفت، محبت، شوق، عشق، حسد، حرص، ندامت و غیره را تبیین کند. از میان ویژگی‌های آتش، شیخ جام به ویژگی ویرانگری و از بین بردن، بیش از سایر ویژگی‌ها توجه کرده؛ البته این ویرانگری مثبت تلقی می‌شود؛ زیرا با آموزه‌های فنا و محو و خالص‌شدن برای شهود حق منطبق است. همچنین استعارة آتش برای بیان مسئله «فنا» است. به این معنا که معرفت مانند آتشی باعث از بین رفتن هستی و انانیت سالک می‌شود.

 دستة دوم مجموعة خرده­استعاره‌هایی است که با توجه به گزارة «معرفت به‌مثابه شی‌ء باارزش است» به وجود آمده‌اند و ارزش و فضل والای معرفت و عدم دست‌یابی به آن را محسوس می‌کنند. خرده­استعارة «گنج»، ضرورت فناشدن را به سالک یادآوری می‌کند؛ زیرا بدون فناکردن هستی و آنچه مربوط به تعیّنات است سالک نمی‌تواند به گنج معرفت برسد. استعارة «معرفت کیمیاست»، بیانگر کارکرد شناختی قدرت معرفت در کمال‌بخشی سالک است. همان‌طور که کیمیا هر چیزی را توانگر می‌کند کیمیای معرفت نیز سالک را توانگر می‌کند. در استعاره «معرفت هدیه است» احمد جام جنبة غیراکتسابی‌بودن «معرفت» و عدم دست‌یابی به آن را بدون عنایت الهی برجسته‌سازی کرده است.

دستة سوم استعاره‌هایی هستند که براساس «معرفت شفابخش است» به وجود آمده‌اند. تجربة بیماری، تندرستی و مرگ در ناخودآگاه همة انسان‌ها وجود دارد و از محسوس‌ترین حوزة مبدأ بدنی برای خلق استعاره در زبان است (ر.ک: استوار نامقی، 1394: 14). شیخ می‌خواسته با آوردن استعارۀ «معرفت دارو است» هم تلخی و سختی راه معرفت و هم درمانگری و انبساط‌بخشی آن را برجسته‌سازی کند. شیخ همچنین با بهره‌جُستن از استعارة «معرفت غذا است»، توانسته یک تجربة شهودی را با خوردن که به درک حس چشایی مربوط است محسوس کند. از دیگر استعاره‌هایی که در مجموعة شفابخشی «معرفت» قرار می‌گیرد استعارة «کحل و سرمه» است. در این استعاره میان مبدأ و مقصد دو تناظر می‌توان در نظر گرفت: یکی روشنایی و دیگری درمانگری. کُحل و سرمه باعث نور و بینایی چشم می‌شود. در احادیث و روایات به این خاصیت سرمه زیاد اشاره ‌کرده‌اند (ر.ک: طبرسی، 1365: 47). معرفت هم مانند کُحل و سرمه باعث می‌شود که دیده بصیرت عارفان، پرنور و به دیدن حقیقت روشن گردد. یکی دیگر از فواید کُحل و سرمه‌کشیدن، خواص درمانی آن‌هاست که باعث پیشگیری یا درمان بعضی از بیماری‌های چشم می‌شوند. «معرفت» نیز زداینده و ازبین‌برنده بیماری‌های نفسانی است.

دستة چهارم استعاره‌هایی هستند که با جسم‌شدگی «معرفت» در ارتباط‌اند. «جسم‌شدگی یکی از اصول معنی‌شناسیِ شناختی است. شناخت از طبیعتِ اجسام تأثیر می‌گیرد و جسم‌شدگی به‌وسیلة زبان بیان می‌شود» (کریمی نوقی پر، 1400: 204). در استعارة «معرفت لباس است» یک جسم شدگی برای «معرفت» نگاشت شده است. این استعارة مفهومی، نقش محافظت‌کنندگی «معرفت» را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند؛ و به‌موجب لباس است که انسان جلوه‌ای زیبا دارد و برخی از عیوبش پنهان می‌ماند. «معرفت» نیز انسان را از آفات تاریکی و گمراهی حفظ می‌کند و جلوه‌ای نیکو به انسان می‌بخشد. در استعارة «عَلَم»، بلندی و شاخص‌بودن معرفت نسبت به دیگر مقامات عرفانی برجسته‌سازی شده است. عَلَم سلطان در هرکجا که نصب می‌شد خودنمایی می‌کرده و پنهان‌ماندن آن از دیدگان غیرممکن بوده است. «معرفت» نیز عَلَم عرفان است و نسبت ‌به دیگر مقامات عرفانی جایگاه فاضل‌تری دارد.

3- 3. استعاره‌های هستی­شناختیِ ظرف

مهم‌ترین این نوع استعاره‌ها در آثار شیخ جام عبارت‌اند از:

3- 3- 1. معرفت دریا است

«پس آنگه ملک تعالی سی دریا بیافرید: دریای صدق و دریای معرفت… پس ندا آمد که در رو تو بدین دریاها» (احمد جام، 1368: 189).

3- 3- 2. معرفت قصر است

«اول چنان باید که بر قصر معرفت شود، و به دریای کفر، و نکرت منعم فرو نگرد» (احمد جام، 1355: 102).

3- 3- 3. معرفت سراپردة سلطان است

 «... هر جا که سراپردة (معرفت) سلطان بزنند معلوم باشد که جای سلطان است» (احمد جام، 1368: 25).

3- 3- 4. معرفت نظاره­گاه است

«ظاهر ولایت شریعت و خدمت است و نظرگاه خلق، و باطن ولایت معرفت و اخلاص است نظاره­گاه حق» (احمد جام، 1368: 338).

 

 

شکل 2: کلان استعاره معرفت مکان است و خرده استعاره‌های آن

دریا

معرفت مکان است

نظاره گاه

قصر

سراپرده

 

 

 

 

 

تحلیل استعاره‌های ظرف

شکل (2) کلان استعارة «معرفت ظرف است» و خرده­استعاره‌های آن را نشان می‌دهد. استعاره‌های ظرف بسامد پایینی در آثار شیخ جام دارند. احمد جام به‌وسیله خرده استعاره‌های «دریا، نظاره گاه، سراپرده، قصر» به جنبة خاصی از «معرفت» توجه کرده است. استعاره‌های «دریا، قصر، سراپرده» را آورده تا عظمت، قدرتمندی و بلندی معرفت را تبیین کند. شیخ با آوردن استعارة «دریا»، علاوه‌بر اشاره به بزرگی و بی‌کرانگیِ «معرفت»، جهل و خاموشی یا سکوت را هم مدّنظر داشته است. عارف وقتی‌که وارد دریای معرفت می‌شود چاره‌ای جز خاموشی و سکوت ندارد. «در دریای علم پیغمبر سخن می‌گوید و خبر می‌دهد؛ اما در دریای معرفت خاموش می‌شود. لاادری (فاذا القی فی بحر المعرفه قال: لا ادری، انما اعبد) اشاره به جهل است که عارف در دریای معرفت دارد، یعنی همان ظنّی که عارف را به معرفت متصل می‌کند. دریای معرفت جای حرف زدن نیست، جای عمل است جای غرق شدن است» (پورجوادی، 1399: 139)؛ و بنا بر قول ابوالفتح محمد بن احمد جام «قومی که در بحر معرفت غرقه گردند ناپروای هر دو کون گردند و بساط گفت‌وگوی درنوردند و اسرار نهفته دارند و به زبان سخن گفتن نیارند که من عرف الله کلّ لسانه» (ابوالفتح محمد بن مطهر، 1343: 42). انتخاب استعاره‌هایی با قلمرو مبدأ مکان «قصر» علاوه‌ بر بیان ویژگی شکوه و بلندی معرفت، با رابطه شیخ و سلطان سنجر سلجوقی نیز مرتبط است. در آثاری چون «روضه المذنبین» و «مقامات ژنده‌پیل» اشاره‌شده که سلطان سنجر به شیخ احمد جام ارادت داشته ‌است و شیخ کتاب «روضه المذنبین» خود را که مدعی «الهام حق بودن» آن است به نام سلطان سنجر کرده است (ر.ک: احمد جام، 1355: 5). در مقامات ژنده‌پیل کراماتی از شیخ در ارتباط با سلطان سنجر ذکرشده است (ر.ک: احمد جام، 1388: 237).

3- 4. استعاره‌های هستی­شناختیِ شخصیت

 این نوع استعاره در آثار شیخ جام عبارت‌اند از:

3- 4- 1. معرفت سلطان است

«و سلطان معرفت بیاید، و در چهار بالش توکل و تفویض نشیند» (احمد جام، 1368: 147).

3- 4- 2. معرفت منجی است

 «معرفت نجات‌دهنده است هرکجا که باشد و با هر که باشد» (احمد جام، 1355: 199).

3- 4- 3. معرفت راهنما است

 «کسی را که عقل امیر باشد، و معرفت دلیل باشد، چگونه باکسی برابر باشد که هوای او، او را امیر باشد» (احمد جام، 1368: 101).

3- 5. معرفت حیوان است

این نوع استعاره در آثار شیخ جام عبارت است از:

3- 5- 1. معرفت شیر است

«اما بدان که معرفت نه آن چراغی است که هر کس آن را بر تواند افروخت، و یا هرکسی آن را فرو تواند نشاند… در هر مرغزار که شیر (معرفت) باشد و آرامگاه نخجیر باشد؛ چون شیر معرفت به مرغزار درآید نخجیر بگریزد» (احمد جام،  1368: 25).

3- 6. معرفت گیاه است

این نوع استعاره در آثار شیخ احمد جام عبارت‌اند از:

3- 6- 1. معرفت درخت است

«درخت معرفت قوی‌تر و بلندتر از آن است که او را ازین و مانند این گزند تواند بود» (احمد جام، 1355: 72)

جاندارانگاری

شکل 3: استعاره‌های جاندارانگاری معرفت

حیوان‌انگاری

گیاه‌انگاری

انسان‌انگاری

جانورانگاری

سلطان

منجی

راهنما

شیر

ثمره

درخت

 

 

 

 

 

 

 

                          

3- 7. استعاره‌های جاندارانگاری معرفت

تجسم­بخشیدن به مفاهیم انتزاعی یکی از کارکردهای اصلی استعارة مفهومی است. «با استفاده از این نوع استعاره ویژگی‌ها و فعالیت‌های انسانی برای پدیدة غیرانسانی در نظر گرفته می‌شود» (هاشمی، 1394: 51). استعاره‌های جاندارانگاری معرفت را مطابق با شکل (3-3) نخست به دو دستة کلی حیوان انگاری و گیاه انگاری سپس به دسته‌های جزئی‌تر انسان‌انگاری و جانورانگاری تقسیم کرده‌ایم. در این نوع استعاره‌ها، خرده‌استعاره انسان‌انگاری کاربرد بیشتری داشته است.

شیخ جام به روش‌های مختلف به «معرفت» شخصیت‌های انسانی بخشیده و با انتساب ویژگی‌ها، صفات و کردار انسان جنبه‌های مختلفی از ویژگی‌های معرفت را برجسته‌سازی کرده است. مفهوم عمیق و ذهنی معرفت با استفاده از شخصیت بخشی و قلمرو مبدائی مانند «امیر، سلطان، حاکم، منجی، راهنما» به‌صورت عینی درآمده تا درک آن برای مخاطب باورپذیر شود. کاربرد استعاره سلطان برای معرفت و دیگر مقامات و حالات عرفانی در آثار شیخ به‌طور گسترده و مکرر است. برای احمد جام که -مانند دیگر عارفان سنت نخست عرفانی - هدف و غایت عرفان وی «معرفت» است و آن را بالاتر و مسلط بر دیگر مقامات عرفانی می‌داند سلطان، حاکم و امیر مدل‌های تجربی خوبی بوده‌اند تا به کمک این مدل‌ها عظمت و قدرت معرفت را تجسّم ببخشد. ملزوماتی که مربوط به این شخصیت بخشی هستند مانند چهار بالش، سرسرا، تخت، بساط، نهال، نطع، ندیم، تاج، ایمن، پیوند، دارالملک، خانه، وزیر، فرش، شهادت، تقاضا، دیدار، قاضی، راه، سپهسالار، گمراهی، هدایت، وارد شدن، جست‌وجو کردن، اصحاب الاخدود، اصحاب کهف، بلعام با عور و با بر صیصای عابد و ابلیس همگی تعمیم‌هایی هستند که احمد جام برای استعاره‌پردازی و مفهومی‌کردن و محسوس کردن معرفت، آنان را از الگوی استنباطی انسان و قلمروهای ملموس آن اقتباس کرده است. قلمرو منبع «سلطان» با توجه به روابط و ارادتی که شیخ جام با دربار و بخصوص سلطان سنجر داشته انتخاب‌شده‌اند. این رابطه و ارادت از جانب هر دو طرف بوده‌ است؛ زیرا «دوستی و ارادت سنجر به احمد جام، او را نزد همگان موجه‌تر و مقبول‌تر می‌کرده و به تثبیت پایه‌های حکومت او می‌انجامیده‌ است و از طرف دیگر، تمایل شیخ جام به سلطان سنجر، اولاً سبب حفظ و اشاعة آثار شیخ می‌شده و ثانیاً اقتدار و منزلت اجتماعی شیخ جام و به‌خصوص مریدان او را دوچندان می‌کرده است» (مدنی، 1394: 82). همچنین انتخاب این استعاره می‌تواند براساس دیدگاه مذهبی شیخ جام و تحت­تأثیر استعارة «خداوند سلطان است» باشد. در تفکرات صوفیه رابطة عبد و معبود مانند رابطه سلطان و رعیت است. «در این دیدگاه، خداوند به‌مثابه پادشاه قدرتمندی است که بر جان و مال بنده یا رعیت خویش حاکم است و امر، امر اوست و بنده حق هیچ اعتراضی یا توان مقاومت در برابر خواست او را ندارد» (هاشمی، 1392: 43). از دیدگاه شیخ جام مرتبه معرفت در میان دیگر مقامات عرفانی مانند مرتبه سلطان در میان سایر افراد جامعه است؛ یعنی همان‌طور که سلطان غالب بر زیردستان است؛ معرفت نیز می‌تواند مانند قدرتمندترین فرد جامعه، غالب بر دیگر مقامات عرفانی تجسم شود.

طرح‌واره تصویری حاصل از استعاره «معرفت راهنما است» هدایت‌گری و بصیرت افزایی است. در مسیر سیر و سلوک «معرفت» راهنمای انسان است که با آگاهی‌بخشی و بصیرت افزایی راه درست را به سالک یا هر انسان دیگری نشان می‌دهد. حوزه‌هایی مانند «منجی» نیز ناظر بر همین جنبه هدایت‌گری و نجات‌بخشی انسان از گمراهی و آفت و سختی‌های نفسانی است که در مسیر سلوک حق وجود دارد. تصویرسازی‌های شیخ جام در انسان‌انگاری معرفت، نشان می‌دهد که او شخصیت خاصی را مدنظر نداشته و تأکید وی بر مفهوم عام انسان بوده است و با نسبت‌دادن کارها و خصوصیات انسان به معرفت آن را تجسم بخشیده‌ و مفهومش را برای مخاطبان عینی و ملموس کرده است.

در آثار شیخ جام گزاره «معرفت به‌مثابه حیوان است» فقط یک‌بار موضوعیت پیدا می‌کند. «شیر» ناظر بربرتری و قدرت معرفت نسبت‌ به دیگر مقامات عرفانی است.

 برای گیاه انگاری «معرفت» استعاره «درخت معرفت» و «بار معرفت» به‌کاررفته است. شیخ با استناد به آیه قرآنی: «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» (ابراهیم/ 14) معرفت را به‌مثابه درختی مفهوم‌سازی کرده که دارای ریشه، شاخ و برگ و میوه است. استعاره درخت، ویژگی بالندگی معرفت و قوی‌بودن و آسیب‌ناپذیری آن را برجسته می‌کند (احمد جام، 1368: 25). خرده­استعارة «معرفت به‌مثابه بار است» اشاره به ثمرة معرفت دارد. شیخ جام، ثمرة درخت معرفت را «اخلاص، صدق، وفا، قناعت، توکل، تفویض، تسلیم، شفقت، حرمت، نصیحت، زاد، خوف و رجاء و مرگ را فرا ساختن» می‌داند (ر.ک: احمد جام، 1368: 54)

 

 

جدول1: ویژگی‌های معرفت و کارکردهایِ شناختی آن در آثار احمد جام

 

رده

ویژگی

خرده­استعاره‌ها

کارکرد‌های شناختی

1

عظمت

معرفت به‌مثابه نظاره­گاه است

معرفت به‌مثابه آفتاب است

معرفت به‌مثابه قصر است

معرفت به‌مثابه علم است

معرفت به‌مثابه آتش است

بلندی

بلندی/ فنا

بلندی / ناشناختگی

بلندی

وحدت / فنا

2

ارزشمندی

معرفت به‌مثابه گنج است

معرفت به‌مثابه کیمیا است

معرفت به‌مثابه گوهر است

معرفت به‌مثابه هدیه است

ناشناختگی / فنا

ناشناختگی / بلندی

ناشناختگی

ناشناختگی

 

3

روشنایی

معرفت به‌مثابه چراغ است

معرفت به‌مثابه شمع است

معرفت به‌مثابه مشعله است

هدایت

فنا

 فنا

4

قدرتمندی

معرفت به‌مثابه سلطان است

معرفت به‌مثابه دریا است

معرفت به‌مثابه شیر است

تسلط

تسلیم/ فنا

تسلط

5

بصیرت افزایی

معرفت به‌مثابه منجی است

معرفت به‌مثابه راهنما است

یاریگری

یاریگری

6

آسیب‌ناپذیری

معرفت به‌مثابه درخت است

بالندگی

7

نابودگری

معرفت به‌مثابه آتش است

فنا / وحدت

همان‌گونه که در جدول فوق ملاحظه می‌شود از میان هفت ویژگی به ترتیب مشخصه‌های عظمت، ارزشمندی، روشنایی و قدرتمندی دارای نقش بیشتری در مفهوم‌سازی معرفت ازنظر شیخ احمد جام بوده است. در مفهوم‌سازی عظمت تأکید احمد جام بر برجسته‌سازی بلندی و جایگاه والای معرفت است برای این منظور از نمادهایی مانند آفتاب، نظاره گاه، قصر و علَم کمک گرفته است. همچنین شیخ جام ارزشمندی معرفت را در دور از دسترس بودن، پوشیدگی و ناشناختگی آن دانسته و از خرده استعاره‌های گنج، کیمیا، گوهر و هدیه بهره برده است تا بتواند ناشناختگی معرفت را برای مخاطب خود محسوس کند. برای تبیین روشنایی بخشی معرفت از استعاره‌های چراغ، شمع و مشعله استفاده کرده است. همان‌طور که رونده در تاریکی در پرتو نور این نمادها می‌تواند راه درست را تشخیص دهد و به‌سلامت به مقصد برسد سالک الی‌الله نیز در پرتو نور معرفت می‌تواند از تاریکی‌ها بگذرد و به سرمنزل مقصود برسد. شیخ جام برای نشان دادن قدرتمندی معرفت از خرده استعاره‌های سلطان، دریا و شیر بهره برده است تا بتواند برتری و قدرت مقام معرفت نسبت به دیگر مقامات عرفانی را ملموس و ساده‌تر کند.

 هم‌چنین در جدول فوق چند کارکرد فنا، بلندی، ناشناختگی، هدایت، تسلط، تسلیم و یاری‌گری در نظام فکری شیخ احمد جام دیده می‌شود. چنان‌که از داده‌های جدول برمی‌آید کارکرد شناختیِ «فنا» در منظومة فکری شیخ جام در مدار اصلی قرار می‌گیرد. این کارکرد و خرده­استعاره‌های مرتبط با آن نشان می‌دهد که مباحث توحیدی عرفان مانند فنا و وحدت بر ذهنیت احمد جام تسلط عمیقی دارد. کارکرد ناشناختگی و بلندی در محور دوم فکری قرار می‌گیرند. مبنای حضور این دو کارکرد پنداشتِ احمد جام درباره خداوند است.

  1. بحث و نتیجه‌گیری

با توجه به تحلیل و بررسی استعاره‌های مفهومی «معرفت» در آثار احمد جام می‌توان نحوه کاربرد آن‌ها را در سه استعاره اصلی «معرفت ماده است»، «معرفت ظرف است» و «معرفت انسان است» قرارداد. شیخ جام برای تجسم‌بخشی به مفهوم معرفت از کلان استعارۀ «معرفت به‌مثابه ماده است» و خرده استعاره‌های مرتبط با آن بیشتر از سایر استعاره‌ها استفاده کرده است؛ همچنین در استعاره‌های ماده، احمد جام به «نور» و خوشه‌های تصویری آن مانند چراغ، آفتاب، شمع و غیره توجه خاصی داشته است و مبنای این توجه به دیدگاه مذهبی و قرآنی شیخ جام برمی‌گردد که معرفت و خدا را به استناد آیات قرآنی نور می‌دانستند. استعاره‌های برخاسته از ظرف یا مکان بسامد کمی دارند و شیخ جام در این گروه از استعاره‌ها با آوردن خرده استعاره‌هایی مانند دریا، قصر، نظرگاه و سراپرده کارکردهای عظمت، شکوه، بلندی و فنای معرفت را تجسم بخشیده است. در کلان‌استعارة انسان‌انگاری معرفت و خوشه‌های مرتبط با آن، بیشترین استعاره‌ها از قلمروی سلطان و ملزومات آن انتخاب‌شده است. بسامد بالای این قلمرو ازیک‌طرف به رابطه‌ای که شیخ با دربار داشته و ارادت دوطرفه‌ای که بین وی و سلطان سنجر بوده مرتبط است و از سوی دیگر ریشه در کلان­استعارة «خداوند سلطان است» دارد.

از دیگر نتایج این پژوهش آن است که تعالیم عرفانی احمد جام دربارۀ معرفت و مفهوم‌سازی آن، براساس چند کارکرد محدود است که عبارت‌اند از: وحدت، فنا، تسلیم، تسلط، ناشناختگی، قدرت و تسلیم. این کارکردهای شناختی بیانگر آن هستند که موضوعات توحیدی عرفان مانند فنا و تسلیم بر ذهنیت شیخ جام تسلط کاملی دارند. سرچشمۀ کارکردهای ناشناختگی، تسلط و تسلیم، قدرت و بلندی، پنداشت احمد جام دربارۀ خدا است. به اعتقاد او معرفت و خداوند یکی هستند و در آثار خود بارها بابیان ویژگی‌های مشترک از این‌همانی «معرفت» و خداوند سخن گفته است به‌خصوص جاهایی که از استعاره‌های نور و خوشه‌های تصویری آن کمک گرفته است.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

ORCID

https://orcid.org/0009-0001-4658-2187

Mosayeb Sedighi

https://orcid.org/0000-0001-6044-471X

Seyed Ali Asghar Mirbagherifard

قرآن.
ابوالفتح محمد بن مطهر بن شیخ‌الاسلام، احمد جام. (1343). حدیقه‌الحقیقه. به اهتمام محمدعلی موحد. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
بهنام، مینا. (1389). استعاره مفهومی نور در دیوان شمس. نقد ادبی، 3(7)، 91-114.
پورجوادی، نصرالله. (1399). دریای معرفت از بایزید تا نجم دایه. تهران: هرمس.
جام نامقی، احمد. (1368). انس التائبین و صراط الله المبین. مقدمه، تصحیح و تعلیقات علی فاضل. تهران: انتشارات توس.
جام نامقی، احمد. (1355). روضه المذنبین. مقدمه، تصحیح و تعلیقات علی فاضل. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
جام نامقی، احمد. (1387). کنوزالحکمه. تصحیح و تعلیقات حسن نصیری جامی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
جام نامقی، احمد. (1396). رساله سمرقندیه. مقدمه، تصحیح و تعلیقات حسن نصیری جامی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
جرج لیکاف، مارک جانسون. (1396). استعاره‌هایی که باور داریم، ترجمه راحله گندمکار. تهران: علمی.
خدادادی، زهرا. (1390). بررسی استعاره‌های مفهومی در عبهرالعاشقین. مشهد: دانشگاه فردوسی
دهباشی، مهدی و میرباقری فرد، سید علی‌اصغر. (1396). تاریخ تصوف. جلد یکم. تهران: انتشارات سمت
دهقان، زهرا و ملک ثابت، مهدی.(1397). بررسی استعاره مفهومی "بذر" در مرصادالعباد نجم الدین رازی. بلاغت کاربردی و نقد بلاغی، 4 (1)، 107-120. Doi: 10.30473/prl.2021.34734.1291
 
زرین فکر، مژگان؛ صالحی نیا، مریم و مهدوی، سید جواد. (1393). استعاره مفهومی رویش در معارف بهاء ولد. ادبیات عرفانی، 5(9)، 137-172. Doi:  https://doi.org/10.22051/jml.2014.129
 
طبرسی، حسن بن فضل میرباقری. (1365). مکارم الا خلاق. ترجمه سید ابراهیم میرباقری. تهران: فراهانی
 
غزنوی، سدیدالدین محمد. (1388). مقامات ژنده‌پیل. به اهتمام حشمت مؤید. چاپ چهارم. تهران: علمی و فرهنگی.
 
کریمی نوقی پور، زهرا و قطبی، ثریا و داودی مقدم، فریده. (1399). استعاره مفهومی عقل در روایات. پژوهش دین، 42، 222- 199.
 
مدنی، امیرحسین. (1394). باز بی‌نیازی. کاشان و تهران: دانشگاه کاشان و سخنوران.
هاشمی، زهره.(1392). زنجیره‌های استعاری محبت در تصوف؛ بررسی دیدگاه صوفیه درباره محبت از قرن دوم تا ششم هجری بر بنیاد نظریه استعاره مفهومی. نقد ادبی، 6(22)، 48- 29.
هاشمی، زهره. (1394). عشق صوفیانه در آینه استعاره؛ نظام‌های استعاری عشق در متون عرفانی منثور بر اساس نظریه‌ی استعاره شناختی. تهران: علمی.
English References
 
Lakoff, G. & M.johnson. (1980). Metaphors We Live By. Chicago and London: University of Chicago Press.
Lakoff, G. (1993). The Contemporary Theory of Metaphor in Metaphor and Thought. Ed. A. Ortony. Second Edit. Pp. 202-251. Cambidge University Press.