نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری رشتة زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
2 استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
3 دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The originality of the text is the basis of any kind of critique and evaluation, and achieving a valid and critical correction requires searching the manuscripts and contrasting them with one of the scientific methods in correcting the texts. In the present study, by introducing two ancient and authentic versions of the book Latifeye Geybi written by Mullah Mohammad Darabi, we have examined many wrong or ambiguous words and phrases in a critical way. Although this book was corrected in 1385, but the basis of the work is based on the same offset printing of 1319 AD which was reprinted in 1357 (with calligraphy). Due to the many problems of the text at different levels of phrases and words, etc., in the present study, according to the two versions that were published in 1234 AH. And 1244 AH. It has been written, we have evaluated more than 50 mistakes of the book and we have shown its correct form. The results show that lexical errors are more common than other cases due to the scribe's inaccuracy in writing or misreading. In addition, many of the statements related to the author's arguments are confused and ambiguous due to their incorrect spelling or misreading of the scribe. Among the manuscripts, the first manuscript, which was written in 1234, is more correct than the other manuscripts.
کلیدواژهها [English]
در پژوهشهای ادبی نخستین چیزی که باید در نظر گرفته شود توجه به «اصالت متن[1]» است. ارزش کار هر منتقدی که با متون ادبی سروکار دارد، وابسته به وجود متنی صحیح و معتبر است «زیرا منتقد باید اطمینان حاصل کند که به بررسی همان اثری میپردازد که اصالتاً از زیردست صاحب اثر بیرون آمده است» (امامی، 1337: 103). در میان نسخ خطی، نسخههایی که به شرح و تفسیر متون ادبی اختصاص دارند از چندین نظر اهمیت بیشتری دارند؛ نخست اینکه جایگاه شاعر یا نویسنده را در میان دیگر ادبایی که به عنوان شارح آثار شناخته شدهاند، نشان میدهد. دوم اینکه طرز فکر و تلقی شارحان را به اثر شرح شده نمایان میسازد. سوم اینکه در میان این شروح میتوان به نوعی نقد ادبی، ولو بهصورت ابتدایی آن، دستیافت. چهارم اینکه ممکن است صورت صحیحی از یک متن در همین شروح آمده باشد. علاوه بر این موارد، شارحان در اغلب موارد گزارشی از وضعیت ادبی عصر خود ارائه میدهند که در پژوهشهای تاریخِ ادبیات بسیار سودمند است.
در کتابنامۀ حافظپژوهان و حافظپژوهی مشخصات 203 شرح خطی و چاپی بر تمام یا گزیدهای از دیوان حافظ آمده است (ن. ک: رادفر، 1368: 271-297) که از جنبههای مختلف و بر پایة گرایشهای مذهبی و کلامی گوناگونی شرح شده است. با وجود اینکه اغلب این شروح را «ترّهات و پندارهای هپروتی و بیمارگونه» (حمیدیان، 1388، جلد 1: 558) دانستهاند، اما هرکدام اهمیت و ارزش ویژهای دارند. تنوع شروح سبب میشود که تقسیمبندیهایی برای آنها در نظر بگیرند. بنابراین، «شرحها را میتوان از حیث کیفیت و چگونگی گرهگشایی از ابهامات محتوایی آن به انواع شرحهای همراه تصحیح نسخه، شرح لغوی، شرح معانی ابیات و جملات و تبدیل آنها به نثر ساده، شرح موضوعی، شرح بینامتنی، شرح تفسیری- مفهومی، شرح تأویلی و بازنویسی متن تقسیم کرد» (رضی و رفاهیبخش، 1389: 92).
در پژوهش حاضر به یکی از شروح عرفانی غزلیات حافظ که به «لطیفة غیبی» مشهور است، نظری خواهیم داشت و با توجه به سه نسخة معتبر و کهنی که معرفی خواهد شد به بسیاری از عبارات، کلمات و اشعاری که نیاز ضروری به تصحیح دارند، پرداخته خواهد شد. این شرح به صورت افست در سال 1357 چاپ شده است و به دلیل غلطهای فراوانی که دارد، مخاطب را سردرگم میکند و بسیاری از عبارات نامفهوم مینماید؛ از همین رو، در تصحیحِ متن چاپ مذکور را مدنظر قرار دادهایم.
رسالة لطیفة غیبی برای آخرین بار تحت عنوان «لطیفة غیبی همراه با دارابی: لطیفههای عرفانی برخی از اشعار حافظ شیرازی» به تصحیح نصرتالله فروهر در سال 1385 به انجام رسیده است. محقق بنا به مقدمهای که بر روش کار خود نوشته است، «چاپ سنگی سال 1357» را که به آن اشاره خواهیم کرد به عنوان اساس قرار داده و از چند نسخه که به صورت بسیار اجمالی به آنها اشاره کرده، استفادهای نکرده است. عبارت مصحح به این صورت است: «نسخهای که این اثر از آن فراهم آمده است، اثری است که به سال یکهزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی با مقدمة نخستین ناشر آن، علیاکبر نوریزاده، در حدود سالهای ۱۳۲۰- ۱۳۱۵ و سپس با مقدمة آقای دکتر نورانی وصال و پسازآن مقدمة احمد عبدالحی مرتضوی تبریزی انتشار یافتهاست. لازم است یادآوری نماید که خاتمة کتاب که در آن تفالاتی به دیوان حافظ بوده است، نسخههایی که مورداستفاده بوده نداشته اما آن بخش نیز در بخش خاتمه فراهم آمد. نسخههای خطی این اثر را میتوان در کتابخانههای زیر یافت:
نسخههای بالا نسخههای نزدیک به زمان مؤلف است و بقیة نسخهها به دلیل متأخر بودن چندان مهم نیستند مگر زمانی که دسترسی به چهار مورد یادشده ممکن نبوده باشد» (دارابی، 1385: مقدمة مصحح 3).
مصحح هیچ توضیحی دربارة این نسخ ارائه نداده است و نگارندگان جز نسخة مجلس و نسخة دانشگاه تهران که شرح آنها خواهد آمد، نسخ دیگری که مقدم و یا قابل اعتنا باشد، نیافتند. علاوه بر این، معلوم نیست که چرا مصحح با وجود تأکیدی که بر اصالت نسخ مقدم وجود دارد به همان چاپ 1357 قناعت کرده است. در هر صورت این کتاب جزء پژوهشی با عنوان «تصحیح» قرار نمیگیرد.
دربارة لطیفة غیبی مطلب مهمی اعم از کتاب، مقاله، پایاننامه نوشته نشده است. در کتابشناسی حافظ و در دانشنامة حافظ و حافظپژوهی چند یادداشت کوتاه دربارة این شرح آمده است و صرفاً جنبة معرفی و کتابشناختی دارد. یادداشت چنین است: «لطیفة غیبیه یا غیبی: کتابی است به زبان فارسی از محمد بن محمد دارابی، شاعر و تذکرهنویس قرن ۱۱ و ۱۲ قمری که نویسنده آن را ترجمة لسانالغیب و مسمی به لطیفة غیبی میداند. این کتاب پاسخی است به مغرضانی که با خردهگیری از بعضی ابیات حافظ سعی در بیارزش کردن شاعر دارند. لطیفه غیبیه شامل یک مقدمه و سه باب و خاتمه است» (خرمشاهی، 1397، جلد 4: 2149).
رساله لطیفة غیبی دو بار به چاپ سنگی رسیده که به گزارش مهرداد نیکنام (1381: 151) موارد ذیل است:
لطائف غیبیه: تهران: انتشارات دارالخلافه، ۱۳۰۴ ق = 1266 ش، ۱۲۷ ص، خشتی، سنگی.
لطیفة غیبی: تهران، بی نا، ۱۳۰۶ ق = ۱۲۶۸ ش، ۱۲۸ ص، سنگی.
دوبار نیز از روی چاپهای سنگی مورد اشاره به خط خوشنویسی مجهول توسط کتابخانه احمدی شیراز (نخستینبار ۱۳۱۹ ش [برخلاف گفتة نصرات الله فروهر] و بار دوم ۱۳۵۷ ش) به طریق «افست» منتشرشده که فاقد هرگونه توضیح، بررسی، تصحیح و حتی مشخصات نسخهشناسی است و صرفاً انتشار متن رساله بهصورت خوشنویسی و عکسی به شمار میآید.
روش تحقیق در پژوهش حاضر به صورت اسنادی است. در تصحیح این کتاب نیز از روش تصحیح انتقادی استفاده شده است. از همین رو با اساس قرار دادن نسخهای که مقدمتر و کاملتر از دیگر نسخ است به مواردی که نیاز به تصحیح دارند، اشاره شده است. بنابراین، هدف ما از تصحیح چنانکه گفتهاند «به دست دادن متنی هر چه نزدیکتر به متن اصلی است که از زیر قلم نویسندهای خارج شده یا از بیان شاعر یا گویندهای تراوش یافته و امروزه مورد پژوهش ماست» (جهانبخش، 1390: 13).
ملاشاهمحمد دارابی اصطهباناتی که در تاریخ ادبیات با عنوان «ملاشاه محمد بن محمد عارف دارابی شیرازی» (صفا، 1364، جلد 5، بخش 3: 490) نیز از او یاد شده است، حدود سال 1000 هجری قمری در اصطهبانات به دنیا آمد (صدوقی سها، 1359: 118-119) و مقامات علمیه خود را در آنجا فراگرفت. لقب «اصطهبانات» توسط شاگردش محمد مؤمن صاحب کتاب طیف الخیال برای او انتخاب شده است و این لقب در فارسنامة ناصری نیز بیان شده است (ن. ک: دارابی، 1385: «مقدمة مؤلّف» 15). او در اوایل سلطنت شاه صفی صفوی وارد اصفهان شد و بنابر قول شیخ آقابزرگ در همین سال نگارش لطیفة غیبی را آغاز کرد و در سال 1043 ق. به پایان رسانید. در سال 1052 ق. به احمدآباد هندوستان رفت که در برخی اقوال 1062 ق. نیز ذکر شده است[2] (ن. ک: نقوی، 1347: 203). دارابی در سال 1067 قمری به شیراز بازگشت و در همین سال آغاز به نگارش تذکرة لطایفالخیال نمود که در سال 1078 قمری به پایان رسیده است. پس از چندین سفر به مکه و مشهد و اصفهان در نهایت ریاضالعارفین را در سال 1083 قمری در هندوستان به پایان برد. در سال1083 قمرب در اصفهان اقامت داشته است که نصرآبادی به این موضوع اشاره کرده است. بنابر برخی اقوال، نگارش لطیفة غیبی در سال 1087 قمذب صورت گرفته است که مصحح لطایفالخیال با استناد به یکی از چاپهای سنگی، مدت نگارش آن را تنها «شش روز» دانسته است[3] (دارابی، 1385: 31). محمد دارابی از این زمان در اصفهان ساکن میشود و تدریس برخی از دروس از جمله استبصار شیخ طوسی و من لایحضر الفقیه شیخ صدوق را بر عهده میگیرد. در سال 1114 ق. ریاضالعارفین را که شرحی از صحیفة سجادیه است به سلطان حسین صفوی (حک. 1105-1135ق.) تقدیم میکند. سرانجام او حدود 130 (1130 قمری) (ن. ک: صدوقیسها، 1359: 118-119) یا 147 سالگی (1147 قمری) در اصطهبانات از دنیا میرود.
آثاری که به شاه محمد دارابی منتسب است عبارتاند از: اثبات عالم امثال، اجازةالحدیث، اخلاق شاه محمدی، اعتقادیه، تحفۀالمومنین، حلالعقاید، دیوان اشعار، ده عقد، روضةالصالحین و حدیقةالمومنین، روضةالعارفین یا همان ریاضالعارفین، ریاضالمومنین، شرح اسماء الحسنی، فرحالسالکین، کشفالکافی فی شرح اصول الکافی، لطایفالخیال، لطایف غیبیه یا لطیفة غیبی، معراجالکمال، مقاماتالسالکین (دارابی، 1385: «مقدمه» 25-32).
نسخة خطی (مجموعه) شمارة 1690 حاج حسین نخجوانی مجموعهای است شامل حدود 20 رساله و منظومة کوتاه و بلند به زبانهای فارسی و عربی که در موضوعات مختلفی فراهم شده است. مجموعه با «لطیفة غیبی» آغاز میشود و با ابیاتی از مثنوی «الا ای آهوی وحشی کجایی» حافظ پایان مییابد. لطیفة غیبی در اوراق «a1 تا a36» کتابت شده است و در مجموعه 112 ورق است. این مجموعه هیچ آرایشی ندارد و تاریخ کتابت در هامش ورق b96 در پایان یکی از منظومههای شیخ بهایی آمده است. هر ورق این مجموعه 17 سطر است و از اوراق 9 به بعد یک ورق افتادگی دارد. برگ نخست و برگ آخر مربوط به لطیفة غیبی در تصویر (1) نشان داده شده است.
تصویر 1. برگ نخست و برگ آخر مربوط به لطیفة غیبی
|
|
این نسخه برخی از ابیاتی را که در سایر نسخ شرح شده است، ندارد؛ به خصوص اشعاری که منتسب به حافظ است و در نسخ دیگر آمده است. این نسخه از لحاظ «نقطهگذاری» چندان دقیق نیست؛ برای نمونه: محلّ فصاحت به جای مخلّ فصاحت، آسیان به جای آشیان، بسپارند به جای بسیارند، حود به جای خود، و جایی و پیران بدون نقطة حرف «یای» و ... بهکار رفته است. علاوه بر این، سرهم نویسی -در برخی موارد- خوانش متن را دشوار میکند برای نمونه اینجماعت، میتوانکرد، اینجان، ابجدخوانرا، آنوارداترا، بدینموال و ... . نکتهای که مقابله و تصحیح این نسخ را دشوار میکند در ترتیب ابیات است. در این نسخه برخی از ابیاتی که در سایر نسخ در باب دوم و یا سوم شرح شدهاند در باب اول قرار داده است و برخی از ابیات نیز برخلاف نسخ دیگر در باب دوم و سوم شرح شده است. در پژوهش حاضر از این نسخه با عنوان نسخة (a) یاد کردهایم.
نسخة شمارة 1522 حاج حسین نخجوانی، نسخهای مستقل است که تنها شامل لطیفة غیبی است. کاتب این نسخه مشخص نیست و در هفتم صفر 1244 قمری به خط نستعلیق نوشته شدهاست. این نسخه 82 ورق است و از ورق دوم افتادگی دارد و هر ورق آن 11 سطر است. نسخه هیچ آرایشی ندارد و کاتب پس از پایان متن، «سید مهدی» نامی، روایتی دربارة تفال به دیوان حافظ و جواب گرفتن از خواجه نقل کردهاست. برگ نخست و آخر این نسخه در تصویر (2) نشان داده شده است.
تصویر 1. برگ نخست و برگ آخر مربوط به لطیفة غیبی
|
|
کاتب این نسخه، بنا به تناسب مطالب از دوستی و مصاحبت خود با صائب تبریزی سخن میگوید؛ «و دیگر میتوان گفت که آن گاه مضمون لطیفی در پیشگاه خاطر صاحبطبعان جلوة ظهور یابد آن را لباس نظم میپوشانند هر چند خلاف اعتقاد ایشان باشد چنانچه میرزا صایبا فرمودهاند بیت:
مبر شکایت روزی ببارگاه کریم |
|
که مسجد از همه جا بیشتر گدا دارد |
با آنکه بنده مکرر با او صحبت داشتهام، اعتقادش خلاف مضمون این بیت است». این مطالب در پیرامون مباحث اندیشة کلام اشعری است که کاتب -با توجه به داستانی که از صائب تعریف میکند- بر این باور است که ممکن است شاعری مطلبی را بیان کند که خود اعتقادی بدان ندارد؛ به این ترتیب اگر در اشعار حافظ اندیشة اشعری وجود داشته باشد، نباید آن را اعتقاد مسلم حافظ دانست! در هر صورت این نسخه در صحت و دقت عبارات و کلمات به پای نسخة (a) نمیرسد. با وجود این در چند مورد معدود تنها صورت صحیح را همین نسخه دارد؛ به خصوص در عبارات عربی. ویژگیهای رسمالخطی این نسخه شبیه به نسخة (a) است. در پژوهش حاضر از این نسخه با عنوان نسخة (b) یاد کردهایم.
اشکالات، اغلاط و ابهامات این کتاب در چاپ افست آن که توسط کتابخانة شیراز صورت گرفته است، چندان عدیده و متنوع است که میتوان در چندین بخش به بررسی آنها پرداخت. مهمترین مواردی که بسامد فراوانی در این زمینه دارند به شرح ذیل است که با توجه به دو نسخة مقدمی که از آنها سخن گفتیم، صورت صحیح آنها را با بیان دلایل متنی و فرامتنی مورد بررسی قرار گرفته است:
اغلاط فاحش نحوی، لغوی و معنایی در عبارات عربی در این کتاب بسیار زیاد است و گذشته از مفهوم کلی کلام، خواننده را ملول میسازد.
نمونه: «از حضرت امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیها السلام منقول است».
توضیح: «علیه السلام» صحیح است.
نمونه: «لایمکن التوسّل الی معرفه الرّب» (همان: 27).
توضیح: مطابق نسخ (a) و (b) «التوصل» صحیح است. متن کامل روایات چنین است: «کما لایُمکِن التوصّلُ الی معرفة النفس لایُمکن التوصّلُ الی معرفة الرّب» (ن. ک: مازندرانی، 1383، جلد 4: 154)
نمونه: «السعادة کالسعادة للطالب لن یتفرغ بکلیة روحه و قلبه لخدمة و اصل منهم فنا فی الله و بقا به ... »
توضیح: «ان یتفرغ» صحیح است. قصد نویسنده آن است که بگوید که سعادت سالک در این است که روح و قلب خود را وقف خدمت خداوند بکند. عبارت متن برخلاف این سخن است.
نمونه: «الذی لا یسمع بمثله فی الادوار و لم یره من یرانیه علن [عین] فی الاعصار» (دارابی، 1357: 97).
توضیح: عبارت صحیح چنین است: «و لم یره من یدانیه فی الاعصار»، بدین معنی: «(او) کسی (است) که در ادوار (گوناگون) نامی همتایش شنیده نشده و کسی است که در عصور مختلف هیچکس نتوانسته به جایگاه و رتبهاش نزدیک شود». عبارت متن غلط و نامفهوم است.
نمونه: «من لا یعرف الا به صحبت» (همان: 96).
توضیح: «بصحبة» صحیح است.
نمونه: «که قال» (همان: 114).
توضیح: «کما قال» صحیح است.
نمونه: ««یُرِیدُونَ أن یطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (همان: 107).
توضیح: «لِیُطْفِئُوا» صحیح است. این آیه متعلق به سورة مبارکة صف آیة 8 است که به صورت «لیطفئوا» آمده است. در سورة توبه این آیه به شکل ذیل آمده است: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ». این مایه از دقت در نسخ (a) و (b) وجود دارد.
در این بخش باید به عباراتی اشاره کنیم که یا ابهام دارند و یا به دلیل افتادگی کلمات و آشفتگی ذهنی نویسنده، صحیح نیستند.
نمونه: «عارفان در دمی دو عید کنند، یعنی در برآمدن نفس و فرورفتن که متضمن ذکر هوست در این صورت عنکبوتان مگس قدید کنند» (همان: 83).
توضیح: عبارت صحیح به این شکل است «در برآمدن نفس و فرورفتن که متضمن دو مرتبه هوست» که در نسخ (a) و (b) وجود دارد. گذشته از تفسیر بسیار عجیب و غریبی که دارابی در این بخش دارد در این عبارت میگوید: «دم و بازدم» برای درویش دو ذکر (شکر) را ایجاب میکند، چنانکه نظیر همین عبارت در گلستان سعدی نیز هست: «هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و هر نفسی که برمی آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر نعمتی شکری واجب» (سعدی، 1385: 3).
نمونه: «میفرماید که آن سیاهی که در روی قمر مینماید که آن را کلف گویند و حکما در این مسئله که آیا چه باشد، حیرانند؛ بعضی میگویند که ثقبهاست بر روی ماه و ضوءِ ماه بر آن ثقبها نمیتابد» (همان: 24).
توضیح: در نسخة مجلس (c) به جای قمر، «شمس» آمده است که صحیح است. دارابی میگوید که برخی میگویند چون نور خورشید در آن بخش از ماه نمیتابد بنابراین سیاه رنگ است.
نمونه: «ساغر و پیمانه را نیز مدرکی گویند که ادراک معانی عالم الهی کند که مشاهده غیبی گویند» (همان: 19).
توضیح: عبارت صحیح با توجه به نسخ (a) و (b) باید بدین شکل باشد: «ساغر و پیمانه نیز مدرکی را گویند که مشاهدة معنی غیبی و ادراک معانی عالم لهی و روحانی کند».
نمونه: «آری وجود و عدم که دو عارضاند از برای ماهیت ممکنه علت میخواهند و این گنجایش نزاع ندارد» (همان: 128).
توضیح: کلمة «رساله» افتاده و سبب ابهام معنی شده است؛ «این رساله گنجایش نزاع ندارد». دارابی در این بخش میگوید که بحث کلامی در زمینة جبر و اختیار بحث مفصلتری است و نمیتواند به صورت کامل در این رساله به همة مباحث پیرامون آن بپردازد.
نمونه: «دفتر کنایه از علوم رسمی و دکان خودفروشی و مراتب ملّائی و علم ظاهری است که حجاب روحانی است و اشدّ حجاب جسمانی است و ظلمانی است مثل فسق الراقمه» (همان: 93).
توضیح: عبارت صحیح در نسخ (a) و (b) به این شکل است: «دفتر کنایه از علوم رسمی و دکان خودفروشی و مراتب ملّایی و علم ظاهری است که حجاب روحانی است که اشدّ از حجاب ظلمانی است مثل فسق».
نمونه: «چنان میبینم که گویا اهل جنّت در متنعم در جنتاند و اهل نار معذب در نارند» (همان: 98).
توضیح: عبارت صحیح در نسخ (a) و (b) چنین است: «چنان میبینم که گویا اهل جنّت متنعّم در جنّتاند و اهل نار معذّب در نار».
نمونه: «نومیدی از جناب احدیت کفر است بلکه مراد اینکه اهل الله هم نه از بهشت و نه از اهل دوزخ» (همان: 114).
توضیح: عبارت نسخ(a) و (b) به این صورت است: «اهل الله نه از اهل بهشتند و نه از اهل دوزخ».
نمونه: «و نکته. شیخ شوخطبع فَطِن هر گاه دانست که چنین الفاظی بر معانی خسیسه متعارف نیست اگر صاحب انصاف باشد زبان طعن نمیتوان گشود» (همان: 112).
توضیح: نقطة زاید میان نکته و سنج و افتادگی کلمة «سنج» این عبارت را بیمعنا کرده است. عبارت صحیح در نسخ (a) و (b) چنین است: «و نکتهسنج شیخِ شوخطبعِ فِطَن هرگاه دانست که چنین الفاظی بر معانی خسیسه متعارف و محمول نیست اگر صاحب انصاف باشد زبان طعن نمیتوان گشود».
نمونه: «صاحب انصاف گنجایش ندارد بر چنین کلام پاک یکدستی گذارد» (همان: 14).
توضیح: عبارت صحیح باید به این صورت باشد که در نسخة (a) آمده است: «صاحب انصاف نیز گنجایش ندارد که دست بر چنان کلام پاک و صادق گذارد». کلمة «دست» در متن افتاده است.
این اغلاط خود شامل چند قسمت است؛ بخشی از این اغلاط برحسب اشتباه کاتب روی داده است، برخی دیگر به لحاظ معنایی نمیتواند درست باشد و برخی دیگر از لغات خوانش غلط کاتب است. برای نمونه:
نمونه: «بر متتبعان صاحبانصاف و مستعدان خالی از اعتصاف پوشیده نیست» (دارابی، 1357: 2).
توضیح: «اعتساف» صحیح است. «اعتصاف» در لغت به معنی «کسب کردن و طلب کردن» است و «اعتساف» به معنی «بیراه رفتن و بیداد کردن» (انوری، 1381، جلد 1: 461) است. مستعدان خالی از اعتساف یعنی «تلاشگرانی که عادل هستند».
نمونه: «بعضی را صفات غضیه و بعضی را صفات دیگر غالب است» (همان: 49).
توضیح: «غضیه» باید غضبیه باشد که در نسخة (a) و (b) صورت صحیح آن آمده است.
نمونه: «سنّت سنیّه الهی بدان جاری شده که در برابر هر محقّی باطلی، و در مقابل موسی فرعونی، و ... باشد» (همان: 106).
توضیح: محقّ در برابر مبطل است و حق در مقابل باطل. بنابراین مطابق نسخة (a) و (b)، «مبطل» صحیح است.
نمونه: «در این باب ید و بیضا نموده باشند» (همان: 93) و «به تعلیم اصحاب در این باب ید و بیضا مینمود» (همان: 4).
توضیح: «ید و بیضاء» دوبار در متن آمده و نشان میدهد که خود کاتب متوجه این اشتباه نبوده است. «ید بیضاء» در هر دو نسخة (a) و (b) آمده است.
نمونه:
«برو ای زاهد و دعوت نکنم سوی بهشت |
|
که خدا در ازل از بهر بهشتم بسرشت» |
توضیح: «نسرشت» صحیح است چنانکه دارابی در شرح نیز صورت «نسرشت» را در نظر گرفته است. خانلری نیز در تصحیح این غزل منتسب به حافظ «نسرشت» را آورده است (ن. ک: حافظ، 1363، ج2: 1004).
نمونه: «کافر کسی را گویند که یکریک وحدت شده باشد» (همان: 18).
توضیح: «یکریک» باید «یکرنگ» باشد و در هر دو نسخة (a) و (b) آمده است.
نمونه: «هر کس فیض دارد از اطاعت حضرات است» (همان: 99).
توضیح: «فیضی» صحیح است.
نمونه: «گیسو و زلف عبارت از شئونات و تعینات و اعتبارات ذانست» (همان: 86).
توضیح: «ذاتست» صحیح است.
نمونه: «گوئیا منکر روزیاند که نقد و اعمال در آن میشود» (همان: 111).
توضیح: در نسخة (a) و (b) «نقد و قلب اعمال» و «نقد اعمال» است و عبارت صحیح نیز همین است.
نمونه: «چنانچه در موضوع دیگر گفته:» (همان: 102).
توضیح: کلمة صحیح «موضع» است؛ یعنی در جایی دیگر نیز چنین گفته است برای تأکید مطلب.
نمونه: «زمان جواجه وقت استوا بود» (همان: 49).
توضیح: «خواجه» صحیح است.
نمونه: «ساقی حدیث سرو گل و لاله میرود» (همان: 62).
توضیح: «سرو و گل» صحیح است.
نمونه: «وز ترحم جود را کمتر کند» (همان: 62).
توضیح: «جور» صحیح است.
نمونه: «ساخته شاه عالمپناه را همواره ترقیب بر قتل آدمی نمودهاند که صلاح در کشتن است» (همان: 130).
توضیح: «ترغیب» صحیح است.
نمونه: «خلق را از دهن خویش بینداز به شک» (همان: 133).
توضیح: «مینداز» صحیح است.
نمونه: «و از اینجا توفیر میان این دو حدیث که، من عرف الله کلَّ لسانه و حدیث من عرف الله طال لسانه جلوه ظهور میبخشد» (همان: 68).
توضیح: نویسنده در این عبارت میخواهد «سازگاری» این دو کلام و عدم تناقش آن را شرح دهد؛ بنابراین، کلمة صحیح «توفیق» است که در نسخ (a) و (b) آمده است. در جایی دیگر دارابی «توفیق» بهکار برده است: «و این یکی از وجوه توفیق میان این دو حدیث است» (همان: 104).
نمونه: «گه آگه است» (همان: 124).
توضیح: «که» صحیح است.
نمونه: «پس هرگاه از غایت قرب گویا به او متحدم» (همان: 68).
توضیح: «گوید» صحیح است.
نمونه: «مثل شمس در مشمس و بناء در بناء».
توضیح: «بنّا» صحیح است.
نمونه: «هر قطعه به لونی شکلی در نظر مجسم میشود» (همان: 75).
توضح: مطابق نسخ (a) و (b)، «به شکلی و لونی» صحیح است.
نمونه: «خرقه عبارت از زهد و ستر است که ظاهرپرستان مغایب درویشی را به آن میپوشند» (همان: 92).
توضیح: «معایب» صحیح است.
نمونه: «دیوان همیشهبهارش شکفته که دماغ هوشمندان معراج فضیلت و خردمندان عرشالمعرفه از استشمام آن عاجز است» (همان: 6).
توضیح: بنابر قرینة «معراج فضیلت»، باید «عرشمعرفت» باشد.
نمونه: «زعم سنّی اینکه است که سرچشمه فیض ابیبکر است» (همان: 119).
توضیح: «این است که» صحیح است.
علاوه بر این موارد، کاتب در چندین کلمه، همانند نسخ خطی، نقطهگذاری دقیقی ندارد.
غلطخوانی یکی از رایجترین موارد نسخههای خطی است که در این کتاب نیز وجود دارد. ابهام و بیمعنایی (غلط معنایی) آشکارترین ثمرة این غلط خوانی است.
نمونه: «باز مروی است که از وطن سلمان پرسید گفت انا رجل من دهاقین شیراز و این نصّ صریح است که شیراز مفتوح العُنوه است و توصیف این مینماید که بعد از فتح اسلام بنا شد» (دارابی، 1357: 4).
توضیح: «تضعیف» صحیح است. دارابی در این عبارت به مقدم بودن بنای شیراز نسبت به فتح ایران اشاره میکند. او با استناد به روایت سلمان به «ضعیف بودن» روایتی که بنای شیراز را بعد از فتح اسلام میداند، اشاره میکند.
نمونه: «بله و چه سان میگویند که حق تعالی انسان را موجود کرد و انسان را معدوم کرد» (همان: 128).
توضیح: «بُلَه و صبیان» صحیح است. در نسخة (a) این کلمات اعرابگذاری شدهاند. این عبارت در چاپ افست آن ابهام معنایی دارد در صورتی که در نسخة مذکور مفهوم جمله روشن است.
نمونه: «هر گاه تصفیة قلب سه مرتبه شده باشد در هر مرتبه چیزی شکسته میشود» (همان: 63).
توضیح: «شکسته» باید مطابق نسخة (a) و (b)، «شسته» باشد، چراکه خود نویسنده در ادامه به شست و شوی سهبارة قلب اشاره میکند.
نمونه: «در آن حال سنگ مزار آن زندهدل اهل عشق را از بوسههای پیاپی تنگ شکر خواست» (همان: 133).
توضیح: فعل جمله «ساخت» است. بدین معنی که آن شخصی (فتحعلی بیگ)، مزار حافظ را با بوسههای پیاپی تنگ شکر (شیرین) ساخت.
نمونه: «هر کس از فرقه محقه امامیه رضوان الله علیهم که به امامت حضرت رضا علیهالسلام قائل است البته با ماست جمیع ائمة معصومین قائل است» (همان: 118).
توضیح: متن کتاب به دلیل غلط خوانی معنای محصلی ندارد. «با ماست» در نسخ (a) و (b) «بامامت» است که جمله را معنادار میکند. «باماست» به لحاظ نگارشی با «بامامت» بسیار نزدیک است و «تصحیف» ایجاد میکند.
نمونه: «چو نقاد بصیر به غیر از نقدی که در دارالعیار اخلاص به سکه حقیقت مسکوک شده باشد نگیرد. زیرا که او حقیقت ظلمت است و اینها کوچهگردان شهرستان مجازند یا مجازان متاع معیب ظاهرآرایند و صاحبدینار مغشوش و رونقافزایان دکان تلبیس» (همان: 111).
توضیح: این چند جمله بدلیل چندین اشتباه بسیار نامفهوم است. این عبارت در نسخ (a) و (b) بدین شکل آمده است: «نقاد بصیر بغیر از نقدی که در دارالعیار اخلاص به سکة حقیقت مسکوک شده باشد نگیرد چه [زیرا] او حقیقت طلب است و اینها کوچهگردان مجازند و تجّاران متاع معیب و صاحبدینارِ مغشوش چه [زیرا] ظاهرآرایان تلبیساند». دارابی در این عبارت دوگروه را با یکدگر مقایسه میکند و نقادانی را که در دارالعیار اخلاص که «حقیقت طلب» هستند، در مقابل تجاران متاع معیب و صاحب دینار مغشوش قرار میدهد چراکه ظاهرآرایان تلبیساند».
نمونه:
«بس خیالش مباد منظر چشم |
|
زانکه این گوشه خاص خلوت اوست» |
توضیح: «بی خیالش» مباد صحیح است.
نمونه: «روی به اصطلاح عرفا ذات بحت من حیث هی الهیه است که جمیع موجودات در اشعه جمال او مضمحلاند» (همان: 86).
توضیح: نسخ (a) و (b) چنین دارد: «رو به اصطلاح اهل عرفان ذات حقیقت من حیث الهی است که جمیع موجودات در اشعة جمال او مضمحلاند».
نمونه: «در کتاب کافی بابی در مذمت صوفیان وارد است مُعَنوَن به باب دخول الصوفیه عن ابیعبداله(ع)» (همان: 107).
توضیح: «علی ابی عبدالله» صحیح است.
به نظر میرسد برخی از اغلاط فاحشی که در متن وجود دارد ناشی از تکیة بیش از حد کاتب در نقل اشعار و عبارات به حافظه است. این اشتباهات به گونهای است که در مواردی دارابی در شرح بیت صورت درست آن کلمه یا ترکیب را بهکار میبرد.
نمونه:
«عکس روی تو چو در آینه جام افتاد |
|
عارف از پرتو می در طمع خام افتاد» |
توضیح: دارابی در توضیح به جای «پرتو»، «خنده» را بهکار برده است که صورت صحیح آن در نسخ (a) و (b) وجود دارد: «و خنده می عبارت از انبساط و شکفتگی حال عارف است» (همان).
نمونه: «و مراد مولوی رومی رحمة الله علیه ظاهراً از این بیت همین است آنجا که میفرماید: «بیت» عارفان در دمی دو عید کنند» (همان: 83).
توضیح: این بیت در اصل از سنایی است که در نسخة (a) و (b) به نام او اشاره شده است (ن. ک: سنایی، 1374: 369). این موضوع دقت کاتب و امانتداری او را نشان میدهد.
نمونه:
«گدای کوی تو از هشت خانه مستغنی است |
|
اسیر بند تو از هر دو عالم آزاد است » |
توضیح: «هشت خلد» صحیح است.
نمونه:
« مرد دانا نشود در چمنش نغمهسرا |
|
هر بهاری که به دنبال خزانی دارد» |
توضیح: در همة نسخ بدین شکل آمده است و «مرغ دانا» صحیح است. دارابی با «مرد» شرح کرده است.
نسخة خطی مجلس به شمارة 482که به خط نسخ خوش در تاریخ 1258 قمری کتابت شده است. این نسخه به لحاظ ترتیب ابیات و برخی عباراتی بسیار دقیقی که دارد، قابل توجه است و به نسخة (a) بسیار نزدیک است. برای مثال برخی از ابیاتی که در نسخة (a) وجود ندارد در این نسخه در حاشیه نوشته شده است. علاوه بر این، کاتب این نسخه احتمالاً به دلیل آشنایی با زبان و قواعد عربی در عباراتی که به زبان عربی است، دقت کافی دارد. در هر صورت این نسخه در برخی از کلماتی که مخدوش شده و یا به صورت دقیق قابل خواندن نیست، بسیار مفید است. معرفی این نسخه تنها به دلیل اثبات اصالت نسخ (a) و (b) بود که مقدم بر سایر نسخ هستند. این نسخه یک ویژگی خوب دارد و آن این است که کاتب به چند نسخة این کتاب دسترسی داشته و در مواردی که یک کلمه و یا یک عبارت به چند صورت گزارش شده است در حاشیة کتاب و یا در ذیل و بالای کلماتِ داخل متن قرار داده است. به عبارت دیگر، ادبِ «مقابله کردن و به عرض رسانیدن نسخههای خطی» (مایل هروی، 1369: 50) بدل با نسخة اساس در این نسخه دیده میشود. در پژوهش حاضر از این نسخه با عنوان نسخة (c) یاد کردهایم.
اصالت متن مرجع هر نوع نقد ادبی است و تا زمانی که تصحیح انتقادی معتبری از یک متن در دست نباشد، ثمره و نتیجة علمی و راسخ به دست نخواهد آمد. شروحی که در قرون گذشته بر برخی از اثار نوشته شده است، اهمیت ویژهای دارند، چراکه در این شروح میتوان ذهنیت تاریخی یک قوم را نسبت به یک یا چند اثر ادبی خاص مطالعه کرد.
لطیفة غیبی جزء نخستین شروح عرفانی حافظ و با در نظر گرفتن ایدئولوژی عصر صفوی است که توسط ملامحمد دارابی صورت گرفته است. این کتاب با وجود اینکه در سال 1385 تصحیح شده است، اما مبنای تصحیح بر چاپ افست آن (357 شمسی) است که اشکالات بسیار عدیدهای در کلمات و عبارات دارد. صرفنظر از ضعفهای متعدد نویسنده در شرح ابیات و نگاه ایدئولوژیکی آن، تصحیفات و ابهامات و اغلاط نگارشی و ویرایشی آن سبب ملالت و سردرگمی مخاطب در اغلب عبارات میشود. دو نسخة قدیمی و نسبتاً خوب این کتاب در کتابخانة ملی تبریز وجود دارد که بسیاری از عبارات کتاب را میتوان بر مبنای این دو نسخه به صورت تصحیح انتقادی مقابله کرد. نتایج مقابله نیز نشان میدهد که اشکالات عمدهای در عبارات عربی، لغات و عبارات این کتاب وجود دارد که ناشی از غلطخوانی کاتب، اعتماد به حافظه در نقل شعر و عدم آشنایی دقیق کاتب با زبان عربی است. در این بررسی بالغ بر پنجاه مورد از این اغلاط به صورت انتقادی مقابله شده و صورت صحیح آن نشان داده شده است.
تعارض منافع ندارم.
[1]. authenticity
[2] . در هر دو نسخة مورد نظر پژوهش حاضر به تاریخ 1062 قمری اشاره شده است و در نسخههای بعد از آن به سال 1052 اشاره شده است.
[3] . این تاریخ در نسخههایی که در پژوهش حاضر معرفی شده اند، ذکر نشده است و بررسی ما نشان میدهد که برافزودة کاتبان در سدة بعدی است. چنانکه در نسخة خطی دانشگاه تهران که به تاریخ 1307 تحریر یافته است، به شمارة 3141 و در برگة شمارة a64 چنین آمده است که: «در سنة سبع ثمانین الف در دارالعلم شیراز در عرض دو هفته سمت تحریر یافت». این عبارت در نسخة دیگر کتابخانة مجلس به شمارة 291 که در سال 1258 قمری تحریر یافته است، وجود ندارد. بنابراین، قول مصحح لطایفالخیال دربارة لطیفة غیبی صحیح نیست.