نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموختۀ دکتری رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
2 استاد، گروه ادبیات فارسی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Folk literature is the best manifestation of archetypes. Folk tales and legends have been told over the centuries in the form of archetypes. The connection of mythology with literature has made it one of the archetypes in literature, one of these archetypes is the myth of water which is considered to be the essence of existence in sacred texts mythical narrations, and all civilizations. The present article analyzes the positive manifestations of Tarsusi (Abu Moslem Name and Geran e Habashi.) Water myth positively indicates fertility and negatively indicates death and nothingness. Maternal interpretations of water symbols with feminine letters are associated with the influence of water in mythological stories with sacred and godly heroes like Abu Moslem and Geran e Habashi. The legendary power of water purification purifies the hero to reach the symbolic paradise which is the beginning of the seven spells of the Geran e Habashi and with the entry of the Geran into the water and her departure from the Solomon garden which is a symbol of paradise can be expressed. However, Abu Moslem Name has a historical aspect and is based on facts and dominance of magic in it is very low compared to Joneyd Name and Geran e Habash, but the author has incorporated a few parts of the story into with craft and the mention of spells which is manifested af spells which are manifested by blowing in the spells of witches around the spring.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
داستانها و افسانههای عامیانه در قرون و اعصار در قالب کهنالگوها بیان شدهاند. «کهناﻟﮕﻮﻫﺎ اﺷﻜﺎل و ﻗﻮالبی ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲروﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ذﻫﻨﻲ ﺧﺎﺻﻲ ﺣﺎﻛﻢ و ﻏﺎﻟﺐ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، اﻣﺎ اﺷﻜﺎل و ﻗﻮاﻟﺒﻲ ﭘﻮﻳﺎ و ﺗﻮانمند ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ذﻫﻨﻲ را ﺑﻪ ﻫﻴﺄت ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺻﻮرتهای ﺳﺎزﻣﺎنﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﻤﭽﻮن ﺻﻮر ﻧﺠﻮﻣﻲ و ﻓﻠﻜﻲ، ﭘﻴﺮاﻣﻮن اﺻﻮل ﻗﺒﻠﻲ و ﻣﻘﺪم ﺑﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻲﭘﺮاﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺪﻳﻦﮔﻮﻧﻪ آنها را دﻗﻴﻘﺎً ﺑﻪ اﺳﺎﻃﻴﺮ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ» (باستید[1]، 1370: 70-71).
کارل یونگ[2] (1385)، کهنالگو را «تصاویر نخستین» یا «واحدهای بنیادی ذهن انسان» مینامید. «کهنالگوها سازنده و آموزندۀ به خصوصی ندارند. آنها ممکن است محدود به ایالتی، کشوری یا منطقهای باشند. بعضی از کهنالگوها ممکن است، جهانی باشند، بعضی از آنها میتوانند در خاندانی تداوم یابند و شاید بتوان به برخی از کهنالگوهای رفتاری طبقاتی نیز اشاره کرد» (بهار، 1373: 205).
به گفتۀ یونگ «ناخودآگاه جمعی که از بخشهای دیگر روان پیرتر و روزگاردیدهتر است، زنگهای خطر را به صدا درمیآورد، پیامهای خود را به گوشهای شنوا و چشمهای بینا میرساند، در رؤیاهای ژرف آفرینشهای والای هنری بازمیتابد» (یاوری، 1386: 75).
کهنالگوها در صور اساطیر روی مینمایند، اساطیری که قدمتی به بلندای تاریخ دارند؛ تا جایی که گویی اسطورهشناسی ظاهراً با بشر همزاد است. کهنالگوها در علوم و هنرهای مختلف از جمله روانشناسی، جامعهشناسی، نمایشنامهنویسی، داستاننویسی و تحلیل اسطورهها به کار میروند. از آنجا که اساطیر نیز با ادبیات پیوند دارند، بخشی از این کهنالگوها در ادبیات نمود مییابند.
یکی از کهنالگوها اسطورۀ آب است. آب یکی از چهار عنصر اصلی (عناصر اربعه) تشکیلدهندۀ جهان است که غالباً در متون مقدس و روایات اسطورهای به آن تقدس داده شده است و در همۀ تمدنها جوهر هستی بوده است. آب در اشکال مختلف آن به عنوان آب اقیانوس شور، آب رودخانۀ شیرین یا به عنوان باران -نقش مهمی در اسطورههای بشری ایفا کرده است، این امر در اسطورههای تمدنهای باستانی ایران، مصر، بینالنهرین، هند و چین مشهود است.
بعضی از اقوام، منشأ آفرینش را از آب میدانند؛ در اساطیر هند، آب را اصل هستی میدانند (شایگان، 1389: 667). در یکی از اسطورههای هند، «اولین چیزی که مانا خلق میکند، «نارا» یا اقیانوس آغازین است. او در این اقیانوس بذری قرار میدهد. از این بذر تخمی زرین پدیدار میشود که برهما درون آن قرار دارد» (ایونس، 1381: 50) قدیمیترین متن هندی شاعرانه (Ṛgveda) (حدود 1200 پیش از میلاد) چنین بیان میکند: «در آغاز، تاریکی با تاریکی پنهان بود. همۀ این [جهان] یک اقیانوس شور غیرقابل تشخیص [سالیلا] بود». این عبارت را متون بعدی ودایی با فرمول اسطورهای بارها تکرار میکنند: «در آغاز فقط اقیانوس شور بود» (Witzel, 2015: 18).
در اساطیر مصری آمده است که «همۀ آفرینش در نون نهان بود» (ایونس، 1385: 53). بنا به باور سومریان «آب همان مادری است که همه چیز از آن آفریده میشود» (فرخی، 1385: 145). اساطیر باستانی مایا، همانطور که در قرن شانزدهم در پوپول پوه[3] ثبت شده است نیز همین مفهوم را منعکس میکند: «فقط آسمان به تنهایی آنجاست... فقط دریا به تنهایی در زیر تمام آسمان جمع شده است... هر چیزی که ممکن است وجود داشته باشد به سادگی وجود ندارد، فقط آب جمع شده، فقط دریای آرام، فقط آن به تنهایی جمع شده است» (Witzel, 2015: 18).
در اسطورۀ اینکا با توجه به معنای نام آفریننده «ویراکوچا: کف دریا» چنین برمیآید که آفریننده از آب برآمده است (اورتون[4]، 1390: 43). در اساطیر وینباگو[5] در ویسکانسین[6] آمده است: «پدر ما… شروع به فکر کردن کرد که چه باید بکند و سرانجام شروع به گریه کرد و اشکها جاری شد و... اشکهایش... آبهای کنونی را تشکیل دادند» (Witzel, 2015: 18). سایر بومیان آمریکا -البته نه در مورد همۀ جزئیات- با این اسطوره موافق هستند. مایدو کالیفرنیا[7] با استفاده از موتیفی که در اساطیر سیبری نیز دیده میشود، اظهار میدارند: «در آغاز... همه چیز تاریک بود و همه جا فقط آب بود. یک قایق شناور آمد... در آن دو نفر بودند» (همان).
در عقاید زردشتی نیز بعد از آسمان، آب یکی از چهار عنصر سازندۀ جهان نخستین، آفریدۀ مادی توسط اهورامزداست (ر. ک: به بهار، 1386: 37). در قرآن کریم نیز به این امر که «ذات [همه] موجودات زنده، آب است» اشاره شده است (سورۀ نور، آیۀ 45).
با تکیه بر اینکه آب اصل آفرینش است و از آنجا که ادبیات عامیانه بهترین تجلیگاه کهنالگوهاست، اسطورۀ آب به صورت کهنالگویی در میان ملل مختلف دیده میشود. این مقاله به بررسی اسطورۀ آب در ادبیات عامیانه با تکیه بر داستانهای ابوطاهر طرسوسی میپردازد.
اگرچه دربارۀ موضوع این مقاله به صورت مستقیم هیچ تحقیقی صورت نگرفته است، اما پژوهشهای متعددی پیرامون اسطورۀ آب و به صورت تطبیقی انجام شده است که از جملۀ آنها عبارت است از: «بررسی تطبیقی اسطورۀ آب در اساطیر ایران و هند» (بارانی و همکاران، 1392)، «تحلیل نقش نمادین اسطورۀ آب و نمودهای آن در شاهنامه فردوسی بر اساس روش نقد اسطورهای» (قائمی و همکاران، 1388)، «بررسی تطبیقی نقش اسطورهای «آب» در داستان کوراوغلو با شاهنامۀ فردوسی و روایات شفاهی آن» (رسمی و همکار، 1395)، «ارزش و اهمیت آب در ایران باستان بر پایۀ اسطورههای باستانی و پیشاتاریخی» (فرهمند، 1388)، «کهن نمونۀ آب و کارکرد آن در اسطوره و حماسه» (شریفیان، و همکار، 1390) و «بررسی تطبیقی ـ ساختاری وضعیت آغازین عالم هستی در اسطورههای جهان» (احمدی و همکاران، 1396).
این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی اسطورۀ آب را در ادبیات عامیانه با تکیه بر داستانهای عامیانۀ ابوطاهر طرسوسی مورد بررسی قرار میدهد. قبل از پرداختن به اصل موضوع معرفی نویسنده ضروری مینماید.
1-4. ابوطاهر طرسوسی
ابوطاهر طرسوسی، داستانسرایی یگانه در ادبیات عامیانۀ فارسی است که آثار کمنظیری آفریده و داستانهای بیشماری به وی نسبت داده شده است، اما از این همه اثر، جز شمار معدودی به چاپ نرسیده، بلکه میتوان به جرأت گفت که تمامی آثارش شمارش و شناسایی نیز نشده است. ذبیحالله صفا (1344) در مقدمۀ دارابنامه از سه کتاب دارابنامه، قران حبشی و قهرماننامه نام میبرد و ابوطاهر را ایرانیتبار و فارسیزبان نمیداند که پس از مهاجرت به ایران به نقل و فراگیری زبان فارسی و روایات ملی ایرانی پرداخته است (صفا، 1344: 26).
با توجه به مضمون داستانهای ابوطاهر، تردیدی در ملیت ایرانی او نیست، چنانکه عبدالمحمدآیتی (1345) در نقد خویش از دارابنامه چنین مینویسد: «بسیار بعید مینماید که ابوطاهر، مردی که زبان فارسی را چنین شیوا مینویسد، بعداً به ایران مهاجرت کرده، زبان و روایات ملی را فرا گرفته باشد. اما در باب مهاجر بودن اجداد واسلافش جای شبهه است، چه عشق و علاقۀ او به ایران و شاهان ایران و یافتن جای پای جمشید و کی خسرو در اقصی نقاط دریاهای پرعجایب و اعتقاد به اینکه پادشاهان این سرزمین دارای فرّه ایزد هستند، این شبهه را قوی میکند و از ارادتی که به زبان دری و پارسی و پهلوی میورزد، گویا از مردم همین خراسان باشد و انتساب او به طرسوس از قبیل انتساب مولوی به روم است» (آیتی، 1345: 421-423). بر مبنای این قول و با اندک توجهی به آثار منسوب به ابوطاهر، سستی این پندار که وی عربتبار است، آشکار میشود.
از مجموعۀ آثار ابوطاهرطرسوسی، آنچه در این تحقیق مورد بررسی قرار میگیرد، دو اثر ابومسلمنامه و قران حبشی[8] است. در این داستانها اسطورۀ آب به صورتهای مختلفی نمود یافته است که بخشی چون گذر از آب، مادر مثالی، تولد دوباره و... با ادبیات حماسی و عرفانی مطابقت دارد، اما بخشی چون دمیدن ورد در آب و سحر و جادو با آب، خاص ادبیات عامیانه است که در این مقاله به بررسی هر دو وجه آن پرداخته میشود.
2-4. مادر مثالی
در فرهنگهای مختلف، آب در داستانهای خلقت بهعنوان سرچشمۀ حیات مطرح شده است. طرح آبهای خلقت به تفسیری مادرانه از نمادهای آب منجر میشود. آب ماده است، «بذرها را رشد و چشمهها را میجوشاند... چشمه نماد یک تولد مقاومت ناپذیر، یک تولد مداوم است» (Bachelard, 1983: 14).
در بسیاری از فرهنگها اعتقاد بر این است که زندگی در دریا آغاز شده است و کلمۀ «دریا» در بسیاری از زبانها زنانه است. نام رودخانههای مؤنث که معمولاً به a ختم میشود در سراسر مناطق خانوادۀ زبانهای هند و اروپایی از ایسلند تا بنگال یافت میشود: سن[9] در پاریس، تیمز[10] در جنوب انگلستان، البه[11] در اروپای مرکزی، سالاس[12]درگالیسیا[13]، ویسوا یا ویستولا[14] در لهستان، ولتا[15] در جمهوری چک، دراوا[16] در اسلوونی و اتریش، درینا[17] در بوسنی، ولگا[18] در روسیه و گنگ[19] در هند همه زنانه هستند؛ با این حال، استثناهای بسیار کمی از رودخانههای هند و اروپایی وجود دارد؛ مانند رون[20] (رودانوس)، راین[21] یا رنوس[22] که از کشورهای سوئیس، آلمان، فرانسه و هلند عبور میکند، دانوب[23] که از جنگل سیاه در آلمان سرچشمه میگیرد و در ناحیۀ دلتای دانوب در کشور رومانی به دریای سیاه میریزد، تیبرس[24] در ایتالیا، پو[25] که بزرگترین رود ایتالیا است وبرهماپوترا[26] که از تبت خارج میشود و با آبهای گنگ در مصبی در ساحل خلیج بنگاله مخلوط میشود، نامهای مردانه دارند (Witzel , 2015: 18). در اساطیر ملل ترک نیز حضور سو آناسی در کنار سو آتاسی بیانگر الهههای آب است (ر. ک: Karakurt, 2011: 20- 21).
زمین ایران باستان، آناهیتا ایزد بانویی نامدار و یکی دیگر از مادر- خدایانی است که با صفت «اردوی سوره[27]» به معنای «رود نیرومند» که در آغاز نام رودی اساطیری بوده، شخصیتی خدایگونه پیدا کرد. آناهیتا از نظر واژهشناسی، از دو جزء «آن» و «هیتا» تشکیل شده است. «آ- آن» پیشوند نفیکننده و «هیتا» به معنی آلوده است، بنابراین آناهیتا یعنی پاک و دور از هرگونه آلودگی. «آناهیتا ایزد بانوی نگهبان آبها و بارانها، ایزد پاکی، باروری، برکت، عشق و دوستی است که به شکل دوشیزهای زیبا و نمادی از آب و به شکل رودخانهای عظیم توصیف میشود» (بویس[28]، 1375، جلد 2: 64). از آنجا که آفرینش هر چیزی بیارتباط با آب نیست و در زایش و باروری، «مظهر و نشانۀ زن است» (باشلار[29]، 1364: 33) و به مادر مادرها تعبیر میشود پس با عنصر مادینۀ روان نیز در ارتباط است (ر. ک: اسنودن[30]، 1389: 92). «آب، سرچشمه و منشأ همۀ امکانات هستی است. آب مبدأ هر چیز نامتمایز و بالقوه و تجلی کاینات و مخزن همۀ جرثومههاست؛ رمز جوهر آغازین و اولی است که همۀ صور از آن زاده میشوند و بدان باز میگردند» (الیاده[31]، 1389: 5). بنابراین میتوان آب را به عنوان مادۀ اولیۀ حیات در جایگاه مادر فرض کرد که همه چیز از دل آن بیرون آمده است و میتواند با ویژگیهای مثبت و به عنوان حمایتگر یا ویژگیهای منفی مادرانه مطرح شود. آب دریا و رود، انسان را مانند شکم مادر که طفل را در خود نگاه داشته در خود جای میدهد و به منزلۀ پلی است که او را به دنیای دیگری میبرد.
در داستانهای اسطورهای نظیر ابومسلمنامه که قهرمان جنبۀ تقدس و خدایگونگی دارد؛ آب، مادر مثالی مثبت در نقش حامی قهرمان و نیروهای یاریگر او به فرمان خداوند به صورت معجزهای، جاری یا خشک میشود و قهرمان و یاران او را از مرگ نجات میدهد. در ابومسلمنامه مادر مثالی آب از دل سنگی میجوشد و سپاه سرگشتۀ ابوترابی را نجات میدهد، چنان که آمده است:
«خمیر گفت: از زیر سرم آواز آب میآید... پس سنگ را شکستند و از آن زیر سنگ آب به در آمد به فرمان خدای تعالی؛ و آبی که هزار بار از گلاب صافتر و خوش بوی تر»
(طرسوسی،1380، جلد 4: 544)
یا در جایی دیگر هنگامی که ابومسلم و یارانش در بیابان بی آب و نان، سرگردان بودند و جان بر هلاکت نهاده، ابومسلم صدای آهویی را میشنود که در بیابان پیدا میشود:
«آن آهو به دست اشارت میکرد. امیر گفت: البته، هر جا که این آهو میرود، آب خواهد بود!»
(همان، جلد 2: 194)
چنان که بیان شد کهنالگوی مادر مثالی آب به صورت امداد غیبی و در نقش یکی از نیروهای یاریگر به صورت مستقیم یا با واسطه نمود مییابد تا قهرمان و یارانش را یاری رساند.
3-4. تطهیر در آب جهت ورود به بهشت
یکی از کهنالگوهای آب، تطهیر جهت ورود به بهشت است؛ قدرت پاکسازی افسانهای رودخانهها را شاید بتوان به بهترین نحو در جشنوارۀ حمام کومبه ملا[32] نشان داد که در آن میلیونها زائر هندو هر دوازده سال یک بار در محل تلاقی دو رودخانۀ عینی گنگ و جومنا[33] با رود اسطورهای زیرزمینی ساراسواتی[34] در اللهآباد همچنین پرایاگراج گرد هم میآیند. این جشنواره با یک فرو رفتن آیینی در آبها مشخص میشود؛ حمام تطهیر به آنها اجازه میدهد پس از مرگ به بهشت بروند. این عقیده دارای ماقبل تاریخ طولانی است. زائران معتقدند که در نقطۀ تلاقی رودخانه و آسمان، میتوان عروج را تا بهشت تجربه کرد. در حال حاضر جومنا به دلیل آبهای تصفیه نشدۀ دهلی و سایر شهرهای بزرگ در بالادست، عملاً یک فاضلاب است؛ با این وجود، فولکلور محلی، دربارۀ پاکیزگی و تطهیر گنگ همچنان ادامه دارد و مردم در رودخانه با وجود همۀ زبالهها، فاضلابها و اجساد نیمه سوزانده شده، خود را مطهر میکنند و برخی به طور معمول آن را مینوشند که این امر بیانگر قدرت اسطوره است.
نیروی پاکسازی و نجاتبخش آب در آیین تعمید مسیحی نیز آشکار است؛ صرفنظر از میزان استفاده از آب (غوطهور شدن کامل در آب طبیعی در مقابل برکت ملایم آب مقدس)، غسل تعمید، تعمید یافتگان را درست مانند حمام هندی در کومبه ملا در مسیری به سوی بهشت قرار میدهد.
اسطورۀ شستوشو در آب جهت ورود به بهشت در داستانهای عامیانه نیز دیده میشود. در داستان قران حبشی نیز گذر از آب جهت رسیدن به بهشت اسطورهای مطرح است:
چون سپاه ایران بر کیهان شاه کشمیری پیروز شدند و شهر کشمیر را فتح کردند، شاهزادگان ایرانی را تماشای باغ سلیمان نبی در دل افتاد. قاصدی را نزد قاضی شهر کشمیر فرستادند و از او راه ورود به باغ را جویا شدند، قاضی از راه آبی رسیدن به باغ، طلسم شدن باغ و مرگِ ورودکنندگان به آن خبر داد، اما چون قران به میل خود برای شکستن طلسمات باغ وارد این راه آبی میشود به سلامت از آن عبور میکند. قران نماد سلیمان نبی و باغ با چهل کوشک در آن -که یادآور قلمرو پادشاهی سلیمان است- نمادی از بهشت است و اولین خان قران، گذر از آب است که با شنا کردن و عبور از آن پای به باغ سلیمان یا بهشت نمادین میگذارد. این آب طلسم شده که پیش از قران همه را در خود بلعیده به او قدرت معنوی مضاعف میبخشد تا بتواند هفت طلسم باغ سلیمان را پشت سر گذارد.
(ر. ک: طرسوسی، 1395، جلد 2: 665-668).
در واقع، «گذشتن از آب، در اساطیر ایرانی، اهمیت خاصـی دارد، زیـرا اغلـب قهرمانـان، پیش از دست یافتن به موقعیتی بزرگ از آب میگذرند» (بهار، 1386: 260).
نمودی از تطهیر در آب در ابومسلمنامه نیز قابل ذکر است:
«ابومسلم در عزیمت به سوی هرات، با پیری سیصد ساله که در صومعهای در بالای کوه و در کنار چشمهای میزیست ملاقات میکند، پیر از دیدن پیامبر در خواب و آگاه ساختن او از آمدن ابومسلم میدهد و او را از دسیسۀ طعامهای زهرآلود اهل فاریاب باخبر میسازد. «پس، آن پیر چون این سخنها را به پیش امیر ابو مسلم بگفت و آن دعا را به امیر یاد داد، غسل در آن چشمه بکرد دو رکعت نماز بگزارد؛ و سر به سجده نهاد و، در دم، جان را تسلیم کرد.»
(طرسوسی،1380، جلد 2: 490)
در ادبیات عرفانی، غسل پیش از مرگ نمودی از تطهیر برای ورود به بهشت است که با علم پیر بر جایگاه برین خود به این نام تعبیر میشود. این تعبیر با وقوف پیر به زمان مرگ خویش نیز در ارتباط است.
4-4. تولد دوباره
آزمون گذر از آب، نمادی از مرگ و تولد دوباره، مردن از صورتی کهنه و زندگی یافتن در صورتی تازه است که در قالب گذر از دریا و رودخانه جلوهگر میشود و انسانی که از این مرحله میگذرد در حقیقت از زندگی مادی پای به حیات معنوی میگذارد. آزمون گذر از آب از نمودهای کهنالگوی «مرگ و تولد دوباره» است که طی آن «من» انسان که در اعماق تاریک ضمیر ناخودآگاه هبوط کرده با گذر از مرحلۀ دشوار و نمادین، ظهور مجدد یا تولدی دوباره را در قالب بازگشتی کمال یافته به خودآگاهی از سر میگذراند.
در نظریۀ یونگ، آب و تجلیات آن نظیر دریا، رود، چشمه از کهنالگوهای شناخته شدهای هستند که بر مفاهیمی چون تولد، مرگ و رستاخیز، رمز و راز روحانی و بیکرانگی، بیزمانی و ابدیت و ضمیر ناهشیار دلالت میکنند.
فرای[35] (1377) تصاویر کهنالگویی را در دو دستۀ تصاویر بهشتی و دوزخی قرار داده و آب را یکی از تصاویر بهشتی قلمداد میکند و معتقد است: «آب به لحاظ سنتی به اقلیم وجود پایینتر از زندگی انسان متعلق است؛ یعنی به مرحلهای پس از مرگ معمولی؛ از همین روست که جان انسان به وقت مرگ از آب میگذرد یا در آن غرق میشود» (فرای، 1377: 124). در واقع گذر از آب نمادی از حمایت ایزدی از قهرمان ایرانی است. «گذشتن از رودها و دریاها و دست یافتن به آنها یکی از مشکلات همیشگی انسان بوده است و سبب پیدایش اسطورههایی چون خدایان دریاها و ایزدان طوفان و صاعقه، پریان دریایی، اژدهایان و... شده است» (رستگار فسائی، 1393: 124).
گذر از آب نوعی غوطهوری را نمودار میسازد. شخصیتهای دارای فرّه با این غوطهوری و گذر از آب در واقع دارای حیات و زندگی جدیدی میشوند. مهمترین شخصیت فّرهمندی که شاید بتوان عبور او از آب را سرچشمۀ بقیۀ گذر از آبها دانست، زرتشت است.
رضی (1346) روایتی از زراتشتنامه نقل میکند که در آن زرتشت بعد از خوابی که میبیند به سمت رودخانۀ دائیتی میرود و داخل آن میگردد؛ به این وسیله تن وی پالوده گشته و در واقع با گذر از این رود مقدس است که آمادگی درک بیشتر و شایستهتر حقایق را پیدا میکند؛ بعد از این عبور است که امشاسپند بهمن، بر وی فرود میآید و او را به درگاه اهورامزدا راهنمایی میکند (رضی، 1346: 598).
آخرین بخش جنگهای ابومسلم در کنار رود نیل اتفاق میافتد که خود میتواند نمادی از گذر قهرمان از آب باشد که او را به پیروزی نزدیک میکند اگرچه قهرمان خود از آب گذر نمیکند، اما نیروهای یاریگیر او که بخشی از وجود قهرماناند برای کسب پیروزی مجبور به عبور از آب هستند (ر. ک: طرسوسی، 1380، جلد 2: 440-444)
5-4. آب هم حیات بخش و هم ویرانگر
آب به عنوان ماده اولیۀ حیات در جایگاه مادر قابل فرض است که همه چیز از دل آن بیرون آمده است و میتواند با ویژگیهای مثبت و به عنوان حمایتگر یا ویژگیهای منفی مادرانه مطرح شود. «در بسیاری از اساطیر آفرینش در هندوستان و خاورمیانه و مصر اسطورههایی وجود دارند که وجود یک اقیانوس کیهانی را پیش از پیدایش جهان مطرح میکنند» (هال[36]، 1389: 195). آب هم خاصیت حیاتبخشی و هم خاصیت ویرانگری دارد. میتوان نقطۀ مقابل آبهای مرگ را آبهای زندگی یا آب حیات دانست که زندگی جاودان میبخشد و شامل نیکوکاران میشود؛ پس نمادگرایی آبها هم بر مرگ و هم بر زادن دلالت دارد. بر مبنای این تعریف، آب در دو معنای مثبت و منفی قابل بررسی است: در وجه مثبت تداعیگر زایش و باروری، یاریرسانی و شوق و مهر مادرانه و در وجه منفی بیانگر مرگ و نیستی.
الیاده (1375) مفهوم آبهای نخستین را با نام شهرهای مهم ملل مرتبط دانسته و بازگشت آنها به نوعی جهان ماورایی را خاطرنشان میکند. او معتقد است هیولای آبی که پیش از آفرینش وجود داشته در عین حال نماد سیر قهقرایی به بیشکلی نیز هست که در پی مرگ میآید (ر.ک: الیاده، 1375: 34).
از نظر کهنالگویی، آب با واژههای دریا و رودخانه نیز تداعی میشود که در این صورت به مفهوم جاودانه شدن است. نظیر آنچه پیشتر در غوطه خوردن قران در آب طلسم شده ذکر شد که با خروج از آب تولدی دوباره مییابد و با نیرویی نو و استقراری مجدد پای به خشکی میگذارد؛ در این داستان گذر به سلامت قران از آب، اثباتی بر حقانیت اوست ،چرا که آب او را همان گونه که گرفته باز میگرداند، چنان که پیش از قران کسانی برای اثبات گذر از آب جان خود را از دست داده بودند (طرسوسی، 1390، ج.2: 688). این داستان تداعیکنندۀ شکافته شدن رود نیل برای نجات موسی و غرق شدن فرعون در آن است که آب دو سویۀ حیات بخشی و یرانگری خود را جلوه میدهد.
6-4. آزمون آب
آزمون گذر از آب از آزمونهای رایج اقوام مختلف است. در مادۀ اول قانون حمواریی، آب رود است که در مورد متهم قضاوت میکند؛ اگر غرق شود مجازات خود را میبیند و اگر نجات یابد حقانیتش ثابت میشود (رضی، 1346: 1361). همچنین در اقوام اروپایی آزمایش به دو صورت، به وسیلۀ آب و آتش صورت میگرفته است. در آزمون آب که به نام Water Ordeals خوانده میشد، متهم را یا در آب جوشان میانداختند و یا درآب سرد و این آب بود که حقانیت او را مشخص میساخت (همان). انداختن دشمنان در آب نیز به جنبۀ جاندارانگاری آب اشاره میکند که هر که را بخواهد زنده نگاه داشته یا ببلعد. گذر از آب و افکندن به آب که از آزمونهای متداول ایران باستان بوده است از نکات مطرح در ادبیات فارسی است که نشان دیگری از جاندارانگاری آب به شمار میرود. آزمون گذر از آب، شنا در آب، عبور با قایق و کشتی و شستوشوی تن در آب از آزمونهایی است که قهرمان را به تشرف معنوی نایل میکند.
همانطور که پیشتر گفته شد، آب به انسانهای نیکوکار آسیبی نمیرساند. به این ترتیب حق با کسی است که بتواند سالم از آب بیرون بیاید. غرق شدن متهمان در آب نشان گناهکاری و نجات و رهایی آنها به منزلۀ بیگناهی بوده است (ر. ک: ستگار فسائی، 1393: 125).
آزمون گذر از آب در داستان قران حبشی در دو جا نمود مییابد؛ جایی برای اثبات گناهکاری و جایی برای اثبات بیگناهی؛ آنجا که به دستور کیهان شاه مجرمی را در آب طلسم شده رها میکنند تا آب محک گناهکاری یا بیگناهی زندانی باشد:
«...آنگه مرد زندانی دزدی و خونی بفرمود تا بیاوردند، او را نیز درآب انداختند، آن مرد به دو پاره بیرون آمد. آنگه دانستند که در این آب طلسم است»
(طرسوسی، 1395، جلد 2: 666)
و آنجا که قران به میل خود قصد ورود به آب را میکند و شاهزادگان او را از این کار برحذر میدارند اما او قبول نمیکند و میگوید:
«هرآینه من در این آب روم... و به یاری دادن حق سبحانه و تعالی بیرون آیم»
(همان)
در ابومسلم نامه نیز پس از قتل مروان، ابومسلم در کنار نیل خیمه میزند و زن و دختر و لشکریان مروان را پس از قتل عام در نیل میاندازد (همان، 1380، جلد 2: 442). این داستان که تمثیلی از غرق شدن فرعونیان در رود نیل است و به جنبۀ منفی کهنالگوی آب و غرق شدن دشمنان پس از مرگ اشاره دارد، شکل مثبت حمایت و انتقال آب را نیز در خود غرق کرده است. امیر قحطبه نیز در جنگی که کنار رود فرات درمیگیرد در آب غرق شده و میمیرد (همان: 224). این کنش نمادی از بیرون راندن همۀ شرارتها و بدیها به اعماق ناخودآگاه و فراموش کردن آنهاست.
7-4. ورد خواندن بر آب
ورد خواندن بر آب یکی از باورها و اعتقاداتی است که در بین ملتهای مختلف دیده میشود. بر مبنای ادعای ماسارو ایموتو[37] (1385) یکی از شبه دانشمندان ژاپنی، انرژی ارتعاشی انسان، افکار، کلمات، ایدهها و موسیقی بر ساختار مولکولی آب تأثیر میگذارد. به نظر ایموتو، آب خاصیت نسخهبرداری و حفظ اطلاعات را دارد. «در کنار سد فوجی وارا در ژاپن از موبدی شینتو به نام هوکی کاتو درخواست نمودیم اوراد مذهبی بخوانند، او به مدت یک ساعت کنار دریاچه دعا خواند، پانزده دقیقه بعد از دعا تغییراتی در آب به وضوح قابل رؤیت بود، آب زلال و زلاتر میشد، بعد از آزمایش معلوم شد بلورهای آب قبل از دعا کج و معیوب و بعد از دعا حالت منظم داشت» (ایموتو، 1385: 112). ایموتو قدرت کلام و ورد را در آب مورد تأکید قرار میدهد. صرفنظر از تأیید یا رد نظر ایموتو، ورد خواندن بر آب نیز میتواند از همین باور سرچشمه گرفته باشد.
طبق آنچه پیشتر بیان شد تأثیر ورد بر آب قابل انکار نیست، اما در بسیاری از متون ادبیات عامه، تأثیر ورد بر آب با فریب دشمنان ارتباط مستقیم دارد. گاهی جاسوسی با دسیسهچینی وارد سپاه دشمن شده پیش از شروع نبرد و به قصد جلب اعتماد سپاهیان دشمن از طریق خواندن اوراد بر آب و ریختن داروی بیهوشی در آن، سبب رهایی یاران خود یا کشتن دشمنان یا گشودن دروازه برای فتح قلعه را هموار میسازد.
در داستان ابومسلمنامه بیبی ستی از یاران ابومسلم به قصد آزاد کردن یاران دربند خود به بارگاه نصر سیار وارد میشود و خود را مادرخواندۀ خلیفه مینامد و با بیان حکایتی دروغآمیز آنان را بیهوش کرده و با کمک یاران خود سر سپاهیان نصر سیار را بریده و بندیان را از زندان آزاد میکند.
«بیبی ستی حکایت چند خندهآمیز بنیاد کرد و میگفت در میان حکایت که: پدرم لشکری بود و شبی چنان یاد دارم که ملکی از آسمان فرود آمد و گفت که این دعا را یاد گیرید و بر آب بخوانید و بخورید تا در هیچ مصاف زخمدار نشوید... بیبی ستی برخاست و بر لب آب رفت و سبو را پر آب کرد؛ و بیهوش دارو بیست مثقال درو ریخت و بیاورد و بنیاد کرد و چیزی میخواند و بر آب میدمید. هر کدام را یک جام از آن آب بداد تا بخوردند و سر را به جای پای نهادند. پس یاران درآمدند و همه را سر بریدند.»
(طرسوسی، 1380، جلد 2: 510-511)
این جنبه از اسطورۀ آب با دسیسهچینی آمیخته است.
8-4. جادوگری با آب
در داستانها، جادوگران میتوانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به وجود آورند.در تخیلات داستانسرایان، جادوگران معمولاً این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده ترکیبی از اجسام یا تهیه آشهایی مرموز انجام میدهند. در داستانها و افسانهها جادوگران و پریان در کنار چشمهها ظاهر میشوند.
ابومسلمنامه کتابی است که براساس واقعیات تاریخی نگاشته شده است و تأثیر شگرف ویژگیهای ادبیات عامیانه و غلبۀ سحر و جادو در آن بسیار کمرنگ است، اما در معدود جایهایی نویسنده قسمتهایی از داستان را با جادوگری و ذکر اسحار و اوراد عجین ساخته است. یکی از این داستانها، نبرد ابومسلم با سیار اسلم است. سیار اسلم که از شکست خود در مقابل ابومسلم یقین داشت چهار جادوگر زن را بر سر چشمهای گماشته بود تا با ایجاد برف و باران و دمه، سپاهیان ابومسلم به شکست تن دهند. چون دو تن از یاران ابومسلم به جایی که باد و دمه از آنجا میوزید، میروند:
«بر سر چشمهای، دیدند که آنجا چهار دختر به گرد آن چشمه میگردیدند و چیزی میخواندند. پس ایشان دو تیر بینداختند و دو دختر را بکشتند و دو دیگر را بگرفتند... و آن برف و سرما در حال آخر گردید.»
(همان: 518)
اگرچه به طور مستقیم به نقش چشمه در این جادوگری اشاره نشده است اما چرخیدن جادوگران به گرد آب با جادوگری و اسطورۀ آب مرتبط است.
9-4. دیدن باران در خواب و تعبیر آن
بشر همیشه به تعبیر و تفسیر رویا اعتقاد داشته، اما از قرن نوزدهم به بعد خواب و تعبیر آن به شکل جدیتری وارد برنامههای روانکاوان شد و با استفاده از رؤیاهای فرد بیمار، سعی در پیدا کردن مشکل و درمان آن کردند.
از دیدگاه یونگ، عقدههای سرکوب شده به شکل رویاها بروز میکنند. شکل بازماندهای از شیوۀ باستانی اندیشه با زبان رویاها در ارتباط است؛ از این رو، رویاهارا نیز به تعبیری میتوان نوعی کهنالگو به شمار آورد.
بنا به باورهای خرافیِ همۀ اعصار و نژادها، رویا همچون پیشگویی راستگو پنداشته میشده است؛ از این رو، انتظار داریم هر چیزی را که در زندگی ما حائز اهمیت است در رویا بیابیم. رویاها در دو سطح «کوچک» و «بزرگ» یا «معنیدار» قابل بررسیاند؛ رویاهای معنادار از ناخودآگاه شخصی که سطحی ژرفتر از خودآگاهی است، نشأت میگیرند (ر. ک: یونگ، 1385: 20-100). آنچه در سیر فرآیند فردیت یک قهرمان قدسی چشمگیر است، نوع رویاهای اوست که همواره از نوع رویاهای معنیدار و قابل تعبیر است. در بررسی نوع رویاهای قهرمانان داستانهای طرسوسی؛ یعنی ابومسلم و قران، خوابهای ابومسلم به دلیل روان قدسی و دینی و صحت تعبیر رویاها قابل تعمقاند.
شخصیت قران حبشی نیز به دلیل اینکه نمادی از سلیمان نبی است با ابومسلم قابل مقایسه است، اما نمود خواب در داستان قران حبشی بسیار کمرنگ است. خواب ابومسلم در باریدن باران، جاری شدن سیل و گرفتار شدن او و یارانش در بیابان خوارزم و تعبیر خواب او در یافتن آب از جملۀ این خوابهاست (ر.ک: طرسوسی، 1380، جلد 2: 179-184) که در آن به ارتباط خواب و اسطورۀ آب اشاره شده است.
کهنالگوها در صور اساطیر که قدمتی به بلندای تاریخ دارند، روی مینمایند. اسطورۀ آب از انواع کهنالگوها نقش مهمی در اسطورههای بشری ایفا میکند. نقش آب در اسطورههای تمدنهای باستانی ایران، مصر، بینالنهرین، هند و چین مشهود است. این مقاله به بررسی اسطورۀ آب در آثار طرسوسی پرداخته و از آنجا که این اسطوره در آثار طرسوسی (ابومسلمنامه و قران حبشی) به صورتهای مختلف نمود یافته است، بخشی از تحلیل اسطورۀ آب چون گذر از آب، مادر مثالی و تولد دوباره، رؤیا و تعبیر و خواب با ادبیات حماسی و عرفانی این داستانها مطابقت میکند، لیکن بخشی دیگر چون دمیدن ورد در آب و جادو در آب، خاص ادبیات عامیانه است.
[2] جلد اول ابومسلمنامه، یعنی جنیدنامه به روایت ابوحفص کوفی، به شرح پهلوانیهای جد ابومسلم، جنید و ماجرای عشق او به رشیده و سرگشتگیهای این دو و کامیابی نهایی آنها میپردازد که با تولد اسد، پدر ابومسلم به پایان میرسد و سه جلد دیگر ابومسلمنامه، شرح رشادتهای ابومسلم و یارانش با حمایت معنوی امام باقر با مروان در خونخواهی امام حسین است. اثر دیگر ابوطاهر طرسوسی، قران حبشی است. قران که از سرزمین خود، حبشه گریخته و به خدمت همای، وزیر قبادشاه ایرانی درآمده، تلاش میکند تا ایرج شاه را در ازدواج با شمسه، دختر شاه چین، یاری رساند. داستان قران حبشی در میان جنگها و نبردها به ورود قران به باغ سلیمان نبی که نمادی از بهشت موعود است، برابری مقام او با سلیمان و هفت طلسم او برای رهایی موجودات به بند کشیده شده میپردازد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Basdti, R.
[2]. Jung, C . G.
[3]. Popol Vuh
پوپول ووه به زبان کیچهای مدرن: پوپول ووج، مجموعهای از روایات و متون اسطورهای- تاریخی، مربوط به پادشاهی کیچه، واقع در ارتفاعات غرب گواتمالا در دوران پس از دورۀ کلاسیک (دوران پساکلاسیک) است. عنوان این کتاب را میتوان به صورت «کتاب اجتماع»، «کتاب مشاوره»، یا به صورت «کتاب بوریا» که بیشتر به معنای واقعی کلمه پوپول ووه نزدیک است، ترجمه کرد.
[5]. Winnebago
[6]. Wisconsin
[7]. Maidu California
[8] جلد اول ابومسلمنامه، یعنی جنیدنامه به روایت ابوحفص کوفی، به شرح پهلوانیهای جد ابومسلم، جنید و ماجرای عشق او به رشیده و سرگشتگیهای این دو و کامیابی نهایی آنها میپردازد که با تولد اسد، پدر ابومسلم به پایان میرسد و سه جلد دیگر ابومسلمنامه، شرح رشادتهای ابومسلم و یارانش با حمایت معنوی امام باقر با مروان در خونخواهی امام حسین است. اثر دیگر ابوطاهر طرسوسی، قران حبشی است. قران که از سرزمین خود، حبشه گریخته و به خدمت همای، وزیر قبادشاه ایرانی درآمده، تلاش میکند تا ایرج شاه را در ازدواج با شمسه، دختر شاه چین، یاری رساند. داستان قران حبشی در میان جنگها و نبردها به ورود قران به باغ سلیمان نبی که نمادی از بهشت موعود است، برابری مقام او با سلیمان و هفت طلسم او برای رهایی موجودات به بند کشیده شده میپردازد.
[9]. Sequana
[10]. Tamesis
[11]. Albis
[12]. Salas
[13]. Galiza
[14]. Wistla/Weiche/Vistula
[15]. Vltava
[16]. Drava
[17]. Dorinā
[18]. Volga
[19]. Ganga/Ganges
[20]. Rhone
[21]. Rhine
[22]. Renos
[23]. Danube
[24]. Tiberis
[25]. po
[26]. Brahmaputra
[27]. Ardi Sur Anahita
[28]. Boyce
[29]. Bachelard, G.
[30]. Esnowden, R.
[31]. Eliade, M.
[32]. Kumbha Mela
[33]. Jumna
[34]. Sarasvati
[35]. Fry, N.
[36]. Hall, C.