نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
The stylistics deals with studying frequencies and repetitions. Therefore, the employing of statistical analyses in stylistic evaluations is very useful. Since descriptive statistics do not always explain stylistic fluctuations, using of inferential statistics methods in evaluating stylistic, have very high scientific accuracy in assessing of stylistics phenomena.Stylometry is coined for stylistic researches related to the computer. In this article,itis evaluated the relationship between compression angle of simile constructionin thesixthcenturypoetry and frequency of construction of literal similes in the poets’ divan of this century and in passing of the time. Thus, wediscussstatistical inferenceanalysisby using thePearson correlation coefficient in SPSS computerized software. Direct and positive relationship between variables is confirmed according to quantitative resultsderived from thespss softwarewhich indicates the correlation coefficient and significance level of the relationship betweenvariables (the compression of simile angle and frequency of literal similes) and comparingthenumberswithdefinedparametersforcorrelation coefficientanda significantlevel.In stylisticlanguage, beingmore compact of simile angle in the poetry of the sixth century means increasing of the frequency in the literal similes with a more closed constructionand this stylistic event has followed the dominant norms on periodic style.
کلیدواژهها [English]
سبک و دانش سبکشناسی را به آسانی نمیتوان توصیف کرد، بهویژه با گسترش دانش زبانشناسی، تحلیل گفتمان و نقد ادبی، رویکردهای گوناگونی دربارة مفهوم، مشخّصهها و کاربرد سبکشناسی به وجود آمده است. رِمی دِ گورمنت (Remy de Gourmont) میگوید: «تعریف کردن سبک به همان اندازه دشوار است که ریختن یک کیسه آرد در یک انگشتانه» (Cudden, 1999: 872)1. «رویکردهای گوناگونی که به سبکشناسی وجود دارد، متأثّر از دانش زبانشناسی و نقد ادبی است... سبکشناسی دانشی است که به توصیف ویژگیهای شکلی یک اثر و آنگاه رابطة این ویژگیها با تفسیر اثر میپردازد» (Davis & Elder, 2004: 331)2.
«تحلیل و ارزیابی سبک یک اثر، شامل سنجیدن گزینشهای واژگانی نویسنده، آرایهها و شگردهای بلاغی او، شکل جملات و پاراگرافهای او و هر شیوهای است که او زبان را به کار میگیرد» (Cudden, 1999: 872). مشخّصههای سبکی یک اثر ادبی، همان مشخّصههایی هستند که آفریدگار آن را متمایز میکنند. اثر هنری، جهانی نوپیداست و هر آنچه که دستفرسود هنرمندان دیگر شده باشد، ویژگی سبکی متمایز آن به شمار نمیرود. اصطلاح سبک دورهای در مطالعات ادبی، بیشتر برای نگارش تاریخ ادبی یک دوره مناسب است. مولانا میگوید: «از قرآن بوی خدا میآید و از حدیث بوی مصطفی میآید و از کلام ما بوی ما میآید» (افلاکی، 1362: 458). «سبک، آن گونه که بوفون (Buffon) آن را تعبیر میکند، خودِ فرد [ِنویسنده] است» (Ibid: 872). «بدون تردید، ریشة هر مشخّصة سبکی یک نویسنده، باید در خود او باشد» (Smith, 1925: x)3.
گرچه بسیاری از نظریّهپردازان و منتقدان ادبی بر ویژگیهای خاصّ یک اثر ادبی در پژوهشهای سبکشناسانة خود تأکید میکنند، امّا «بررسی سبکشناختی وقتی کاملاً مفید فایده است که به صورت زمینة بزرگ (Macro context) باشد» (شمیسا، 1386: 92). یافتن عناصر متداوم و متکرّر در آثار ادبی شاعران دورههای مختلف، پژوهشگر را در رسیدن به هنجارهای سبکی دورههای ادبی یاری میکند. در نتیجه، ارزیابی هنجارگریزیها (Deviation from the norms) و نوآوریهای هر شاعر (سبک فردی)، نیز بینیاز از ویژگیهای سبکی یک دورة ادبی نیست. «سبک ادبی، شیوة بهکار بردن قراردادهای هنری، پرده برداشتن از زمینة اثر، به تصویر کشیدن شخصیّت، پیرنگ یکدست و پرورده و نیز شیوهای است که نویسنده این سهگانهها را به کار میگیرد» (Lamarque, 2009: 104). «بررسی نوین سبک، یعنی سبکشناسی از بلاغت کلاسیک سرچشمه میگیرد... بیشتر میتوان آن را در حوزة بلاغت جای داد» (Bolinger, 1975: 600). «بخشی از مشخّصات سبکی شعرا و نویسندگان از استعمال صنایع لفظی یا معنوی پدیدار میشود» (بهار، 1389. ج 1: ز). آروین پانوفسکی (Erwin Panofsky) اعتقاد دارد که سبک یک اثر ادبی یا هنری را میتوان به ازای ارزش ادبی و هنری آن تعیین کرد (در عبادیان، 1372: 18). «ابزارهای بلاغی، شماری از سازههای سبکی هستند که زبان را بیشتر در معنایی غیرلفظی به کار میبرند» (Klarer, 2004: 148؛ نیز ر.ک؛Bussmann, 2006: 356). «بدون تردید تحلیل سبکهای ادبی، بهویژه سبکهای شعر بر تحلیلهای بلاغی متّکی است» (فتوحی رودمعجنی، 1391: 104)4. شاعر نگرش ویژهای به پدیدارهای پیرامون خود دارد. این نگرش ویژه با برقرار کردن رابطهای نو میان واژگان فرسوده یا واژگان برساختة شاعر تصویر میشود. زبان شاعر بازتابی از کاوشهای جوشان روان اوست. از میان ابزارهای بلاغی شاعران، بیگمان تشبیه و آرایههایی که برآمده از روش تشبیه هستند، کاربردیترین شگرد تصویرسازی آنان است. «ارسطو تشبیه را یکی از عناصر سبکساز میدانست که با استعاره اندکی تفاوت دارد» (Habib, 2005: 76). «شاید ارسطو قدیمترین کسی است که به جنبههای تأثّری زبان اندیشیده است» (Malmkjær, 2002: 449). «سبکشناسی ادبی بدون واکاوی عناصر بلاغی و زبان مجازی از متن تهیدست بیرون میآید» (فتوحی، 1391: 28).
تشبیهات حروفی، تشبیهاتی هستند که کیفیّت نگارشی، ترکیبی و تصویری حروف الفبا در ساختمان آنها به کار گرفته میشود. این تشبیهات که مقدار معتنابهی از سرودههای شاعران را در بر گرفتهاند، از زیباترین و بدیعترین اشعار زبان فارسی نیز به شمار میروند.
1ـ نوع، روش و چارچوب نظری پژوهش
پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای کاربردی است؛ بدین معنی که از برنامههای رایانهای (spss) و تحلیلهای آماری در مطالعة سبکشناختی تشبیهات حروفی بهره میگیرد5. روش پژوهش، روشی تاریخی است. جامعة آماری (Population) این پژوهش، دیوان شاعران قرن ششم هجری را تا پایان این قرن شامل میشود. هفت شاعر نامدار این قرن و همة تشبیهات حروفی آنان به شیوة نمونهگیری کلّ (Total sampling) گزینش شدهاند. نخست همة اشعار دارای تشبیهات حروفی یک شاعر آورده شده، آنگاه نوع و تعداد این تشبیهات بر پایة مفصّل، مؤکّد، مجمل، بلیغ و یا استعاره بودن در جدولی مشخّص شده است. ابیات مستهجن و هزلیّات شاعران و دیوان عمعق بخاری که بسیاری از ابیات آن، منسوب به اوست، از جامعة آماری پژوهش حذف شده است. آمارهای به دست آمده از جدولهای هفتگانه در جدول پایانی گردآوری شده است. از آنجا که «یکی از شاخصههای مهمّ سبک، مسئلة تکرار و تداوم ... است» (فتوحی، 1391: 48)، نگارنده کوشیده از جدول آماری خود برای تحلیل سبکشناختی تشبیهات حروفی استفاده کند. «در سبکشناسی آماری... تنها تکرارهایی ارزش سبکشناختی دارند که در تحلیل سبک، معنادار و دارای نقش باشند» (همان: 169). «ظاهراً اوّلین روشی که میزان تکرار یک مشخّصة سبکی را تأیید میکند، همین روش [روش آماری] است. گاه این کار یک شناخت واقعی از سبک را به ارمغان میآورد و گاهی هم با اجرای این گونه بررسیها، بیاساس بودن نظریّههای موجود دربارة سبک یک دوره یا یک نویسندة خاص برملا میشود» (همان: 168). بهرهگیری از روشهای آماری و رایانهای را در پژوهشهای سبکشناسی، «سبکسنجی» (Stylometry) میگویند. «برخی از سبکشناسان، روشهای محسوس قابل تعیینی را با بهرهگیری از منابع تکنولوژیک و رو به رشد رایانهای در پژوهشهای خود به کار میگیرند... سبکسنجی، مقادیر کمّی ویژگیهای سبکی را مطالعه میکند» (Crystal, 2008: 460; Abrams & Harpham, 2009: 354).
برای تعیین متغیّرهای مستقلّ و وابسته و سرانجام، ارائة فرضیة پژوهش، آشنا شدن با جایگاه تشبیه در قرن ششم، سنجهای گریزناپذیر است. در قرن ششم، سه دبستان شعری دیده میشود: نخست، شعری است که همان مشخّصههای سبک خراسانی را دارد و در قصاید کسانی چون معزّی و ادیب صابر نمود پیدا میکند. این سبک شعری، نقش چندان برجستهای در قرن ششم ندارد. دیگری سبک آذربایجانی است که شاخصة شعر قرن ششم است. زبان این سبک، خراسانی است، امّا ویژگیهای فکری و ادبی آن به سبک عراقی (سبک شعری یک سده بعد) است. خاقانی، نظامی، مجیر و فلکی نمایندگان این سبک هستند. سهدیگر، سبک بینابین یا سبک شعری سلجوقی است که در میانة سبک خراسانی و عراقی جای میگیرد و چهرههای تابناک آن، انوری و ظهیر فاریابی هستند (ر.ک؛ شمیسا، 1391: 101). «در قرن ششم، همة شاعران پیشرو به استعاره توجّه دارند، حال آنکه شعر عهد سامانی و غزنوی شعر تشبیه بود، نه استعاره» (همان: 132). «به طور کلّی، از نظر تحوّل در فکر و مختصّات ادبی شعر، سبک آذربایجانی در اوج روند تکامل شعری قرن ششم قرار دارد... به تشبیه و استعاره نیز توجّه وافر دارد» (همان: 136ـ 135). «آنچه در این شعر کاملاً با سبک خراسانی مغایر است و جلب نظر میکند، زبان ادبی متشخّص آن و توجّه شدید آن به بیان و بدیع است» (همان: 145). «درست است که شاعران و نویسندگان، همه از تشبیه بهره میبرند و ساختمان تشبیه، همیشه و در تمام انواع تشبیه بر همان چهار رکن اصلی استوار است، امّا نگرش و ذهنیّات فردی در گزینش طرفین تشبیه، وجه شبه و نحوة ترکیب چهار رکن تأثیر میگذارد و سبب گونهگونی سبکهای تشبیهی میشود» (فتوحی، 1391: 307). «روحیّه و نگرش فرد در تمام عناصر زبانی و ساختارهای بلاغی نمودار میشود... رابطهای که نویسنده در تشبیه میان دو طرف تصویر برقرار میکند، تابع نوع نگرش هستیشناسانة اوست» (همان: 221). شاعران تصویرپرداز، شگردهای بلاغی را یکسان به کار نمیگیرند؛ برای نمونه دو شاعر استعارهگرا، سبک یکسانی ندارند (نیز، ر.ک؛ فتوحی، 1391: 304). با توجّه به مشخّصههای سبک قرن ششم، درمییابیم که ساختمان تشبیهات در سرودههای شاعران این قرن در گذار زمان فشردهتر میشود و سرانجام به تشبیه بلیغ و استعاره میرسد. «اساساً سبک مستلزم گزینش است» (وردانک، 1388: 21) و گزینشهای سبکی، معنادار هستند. از این رو، بستهتر شدن ساختمان تشبیه در پایان قرن ششم به معنای فشردهتر شدن تخیّل شاعران است. در اشکال زیر، میزان گشودگی زاویة تشبیه در سبک شعر قرن ششم در گذار زمان نشان داده شده است؛ هر چه از شاعران نخستین این قرن دورتر میشویم، فشردگی ساختمان تشبیه بیشتر میشود و به استعاره میرسد تا جایی که در دیوان خاقانی، بسامد و نوآیینی استعاره با سبک عراقی برابری میکند و در بسیاری از موارد، پیشی میگیرد. با توجّه به اینکه «سبکشناسی بحث در لغت، دستور و صنایع نیست، بلکه به نحوة کاربرد آنها در سبکها توجّه دارد» (شمیسا، 1391: 173)، فشرده شدن زاویة تشبیه تا رسیدن به مرز استعاره از مشخّصههای دورهای سبک شعر در قرن ششم به شمار میرود. در زبان انگلیسی، تشبیهی را که ادات شبه (مثل، مانند و همچون) از ساختمان آن حذف شده باشد، استعاره میگویند (ر.ک؛ Klarer, 2004: 33; Quinn, 2006: 389). «تشبیه و استعاره در سبکشناسی آرایههای بلاغی، بیشترین بسامد را دارند» (Klarer, 2004: 32). «نورتروپ فرای (Northrop Frye) بنیان استعاره را بر اساس اینهمانی (Identity) و بنیان تشبیه را بر اساس همانندی (likeness) میداند» (Hart, 2005: 172). در نمودار شمارة 5، دو سوی اصلی تشبیه (مشبّه و مشبّهٌبه) چنان به یکدیگر نزدیک شده که به اینهمانی رسیده است. «در تشبیه مقایسة بین دو چیز آشکار است و از همین رو، آزادی تفسیری کمتری به خواننده میدهد، امّا در استعاره، آزادی تفسیری بیشتری برای خواننده وجود دارد؛ زیرا استعاره از بافتی که در آن روی میدهد، متأثّر میشود» (Black, 2006: 109). از آنجا که استعاره، پایانة فشردگی زاویة تشبیه و برآمده از آن است، در این پژوهش، از واحدهای چندگانة ساختمان تشبیه به شمار رفته است.
2ـ پرسش و فرضیّة اصلی پژوهش
با توجّه به نکتههایی که پیرامون مشخّصههای شعری قرن ششم، تشبیه و فشردگی ساختمان آن در گذار این قرن گفته شد، پرسش و فرضیّة اصلی پژوهش چنین طرح میشود که آیا میان فشردگی ساختمان تشبیه (مفصّل، مؤکّد، مجمل، بلیغ و استعاره) و توزیع فراوانی گونههای تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در دیوان شاعران فارسیگوی (از آغاز قرن ششم تا پایان آن)، رابطة معناداری وجود دارد؟ به نظر میرسد، میان فشردگی ساختمان تشبیه و توزیع فراوانی گونههای تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در بازة زمانی قرن ششم، رابطة مثبت و مستقیمی وجود دارد.
3ـ پیشینه و اهمیّت پژوهش حاضر
جدّیترین پژوهشی که تاکنون در زمینة نگرشهای الفبایی شاعرانه انجام شده، پایاننامة کارشناسی ارشد نویسندة مقالة حاضر است که با عنوان «تشبیهات حروفی (نگرش حروفی) در دیوان شاعران تا قرن هشتم هجری» تنظیم و تدوین شده است. در فصل اوّل این پایاننامه، «اندیشههای حروفی در طول تاریخ» بررسی شده است و فصل دوم آن به «گزارش ابیات در بر دارندة نگرشهای حروفی در دیوان شاعران» اختصاص دارد. رویکرد نویسنده در گزارش ابیات حروفی، نقد بلاغی سرودههای شاعران میباشد، امّا از آنجا که پرسش و فرضیّة مشخّصی را دنبال نکرده، نتیجهگیری آن کلّی بوده است. علیرضا حاجیاننژاد نیز مقالهای با عنوان «نوعی تشبیه در ادب پارسی (تشبیه حروفی)» در مجلّة دانشکدة زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران نوشته که این پژوهش با رویکردی توصیفی و با جامعة آماریی بسیار محدود و فاقد نظریّة انتقادی، سامان یافته است و نمونهای از لغزش وی در پایاننامة نویسندة این مقاله گوشزد شده است (ر.ک؛ حیدری، 1387: 5). محسن ذوالفقاری و علیاکبر کمالینهاد نیز مقالهای با عنوان «کارکردهای هنری و تصویری حروف در شعر (با تأکید بر شعر خاقانی)» درمجلّة فنون ادبیمنتشر کردهاند که این پژوهش هم با رویکردی توصیفی و بیبهره از چارچوب نظری به انجام رسیده است و نتیجهگیری آن، نکتة تازهای را به دست نمیدهد. مهمترین پژوهشی که بر کاربرد علمیدانش آمار در مطالعات سبکشناسی انگشت نهاده است و لغزشهای بسیاری از پژوهشگران داخلی را در به کارگیری نادرست دادههای آماری گوشزد نموده، مقالة «نقدی بر کاربرد آمار در پژوهشهای ادبی با معرّفی نرمافزار spss» است که علیرضا رعیّت حسنآبادی و محمّدجواد مهدوی در فصلنامة نقد ادبینگاشتهاند.
اهمیّت و نوآوری پژوهش حاضر را در میان همتایان خود، این گونه میتوان برشمرد:
پژوهش حاضر، نخستین پژوهشی است که دادههای آماری را به روشی علمی و با بهرهگیری از نرمافزار رایانهای spss در سبکشناسی به کار میگیرد و پژوهشی کاملاً نوین در حوزة مطالعات سبکی به شمار میرود. بهرهگیری از چارچوب نظری استوار و تبیینشدهای در همة پژوهش که برآمده از کاوشهای چندینسالة نگارنده برای دستیابی به روشی علمی و کاربردی در مطالعة سبکشناختی تشبیهات حروفی بوده، اصلیترین هدف این پژوهش است6.
ب) توزیع فراوانی گونههای تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در دیوان شاعران
1ـ سنایی غزنوی (535ـ؟)
1ـ «اندر کنشت و صومعه بیبیم و بیامید، |
حروف الف و لام در ادب فارسی بارها در تقابل با یکدیگر به کار گرفته شدهاند.
2ـ «ای پیش تو سنایی گه یا و گه الف! |
ـ «الفِ کوفی کنایه از هر چیز خمیده است؛ زیرا الفِ خطِّ کوفی کج است» (دهخدا، 1387: ذیلِ الفِ کوفی).
11ـ «این میان را بسته اندر راه معنی چون الف |
******
13ـ «زیرِ سروِ چو الف با خوی و می، |
|
گشته یک تن الفِ دارِ دو تن» |
******
14ـ «نفسِ الف شدی تو زِ تجرید چون زِ عشق، |
الف مبدأ هستی همة حروف است. هرگاه اعتبارات دیگر الف (حروفی چون عین و لام) به نقطة آغاز خود بازگردند، به تجرید میرسند.
15ـ «در پیش قدّت، چون الف بگویم |
|
در کامم دالی شود خمیده» (همان: 667). (همان: 856). |
این بیت در مصیبت مرگِ «ضیاءالدّین محمّد» سروده شده است. شاعر میگوید که وجود ممدوح به سوی اصل خود رفته است و نام نیکی از او به جا مانده است. «عین» به معنای همة وجود چیزی یا کسی است. «الف» اصلی برای همة حروف است. ممدوح نیز اصلی برای یارانش بود، ولی اکنون به اصل خود (خدا) پیوسته است.
20ـ «مکن آن زلف را چو دال مکن |
|
با دل غمگنان جدال مکن» |
*****
22ـ «نشان شیر در تقویم دال آمد از آن معنی |
عشق، تنفرسا و روحافزاست. هر که عاشق شود، قدش چون دال چفته میگردد. در گاهشماری حرف دال نشان شیر است. آنکه بیپروا گام در وادی عشق مینهد، بیگمان زَهرهای چون شیر دارد و از این روی، چنین عاشقی بسان حرف نشان شیر (حرف دال) خواهد شد. اخترشماران برجهای دوازدهگانه را به حروف ابجد بازمیخواندهاند؛ برای نمونه برج حمل را به الف باز میخواندهاند و برج اسد (شیر) را به حرف دال.
23ـ «زِ قهر او شده کوه گران چو حلقة میم |
*****
24ـ «دندان و لب چو سین و میمش |
|
این نادره بین که جز شکر نیست» |
*****
25ـ «قاف از خبر هیبتِ این خوف به تحقیق، |
*****
28ـ «پشت کوژ و تنم ضعیف شده است |
|
پشت چون نون و دل چو نقطة نون» (همان: 987). |
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
20 |
تشبیه مؤکّد |
2 |
تشبیه مجمل |
15 |
تشبیه بلیغ |
5 |
استعاره |
4 |
2 ـ قوامی رازی (نیمة اوّل قرن ششم)
1ـ «پشت پدر به چون تو پسر چون الف بُوَد |
*****
3ـ «گندم مرا زِ مزرعة کاف و هی بُوَد |
|
پرورده کشتهاش زِ کاریزِ یی و سین» |
شاعر خود را در سخندانی چون نانوایی دانسته که بر زِبَر گنبد برین دکان گرفته است. «کاف» و «هی» حروف اوّل نخستین آیة سورة مریم است: «کهیعص». «یی» و «سین» نیز حروف نخستین آیة سورة یاسین است: «یس». شاعر در دکان نانوانی خود بر زبر گنبد برین گندمی از مزرعة «کاف» و «هی» دارد که کشت این مزرعه را کاریز «یی» و «سین» آبیاری کرده است. خلاصة کلام اینکه شاعر میخواهد بگوید کلام او قرآنی است و «هر چه کرده همه از دولت قرآن کرده».
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
0 |
تشبیه مؤکّد |
2 |
تشبیه مجمل |
4 |
تشبیه بلیغ |
0 |
استعاره |
0 |
3 ـ سیّد حسن غزنوی (556ـ؟)
1ـ «قدّ موافق او راستتر زِ شکلِ الف |
|
دلِ مخالف او تنگتر زِ حلقة میم» |
*****
2ـ «اگر چه همچو الف در جهان ندارد هیچ، |
*****
3ـ «جامی نکند وسوسه بچشم خروسی |
|
بادی ندهد دمدمه بینای غزالی |
*****
4ـ «تا که حوضِ دال را سجده بُرد از عونِ باد، |
بیت در توصیف شاخههای میوهداری است که با کمک باد چون نون بر حوض دال سجده میبرد.
5ـ «زآنکه تا با احد افتد سر و کارِ احمد، |
|
زحمتِ میم منی برد برون هم زِ میان» |
*****
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
6 |
تشبیه مؤکّد |
0 |
تشبیه مجمل |
0 |
تشبیه بلیغ |
1 |
استعاره |
0 |
4ـ سوزنی سمرقندی (569؟ و 562؟ ـ؟)
1ـ «کلکِ او امری که فرماید بس آید یک الف |
*****
2ـ «زِ قدّ چون الف سیم آن لطیف غزال، |
|
فراقم آمد و شد قدّ من چو زرّیندال» |
*****
3ـ «به دال زرّین سیمین الف به من بفروخت |
شاعر از یار گلهمند است؛ زیرا دال زرّینی از او گرفته است و الف سیمینی را به او فروخته است. الف سیمین قامت یار برای شاعر به بهای گرانی تمام شده، پشتش بسان دال زرّینخمیده، زرد و پژمرده شده است. الف و دال در مفهومی متناقض به کار رفتهاند.
4ـ «هر که بر نکتة تو لامِ لَم آرد به زبان، |
«لامِ لَم» بر زبان آوردن، کنایة تلویح از کمترین مخالفت کردن است. «لَم» در زبان عربی حرفِ جحد است.
5ـ «چون الف کز راستی اصل حروف معجم است 6ـ «چون الف صدر سرافرازان خود شد لاجرم |
*****
7ـ «به پیش سائل و زائر بنان تو به قلم |
|
گره نبندد پای الف به دامنِ لام» |
ممدوح شاعر زیر تمام عریضههای سائلان و زایران را با امضای خود تأیید میکند؛ زیرا انگشتان ممدوح پای الف را به دامن لام گره نمیزند و «لا» نمینویسد.
8ـ «الفِ قامتش کز الفِ قامتِ من، |
|
به نونِ خمِ زلف سازد خمِ نون» |
الفِ قامتِ یار به اتّفاق نونِ خَمِ زلفش، الفِ قامتِ شاعر را بسانِ خَمِ نون ساخته است.
9ـ «بسیار کودکانِ الفقد به پیش من، |
|
چون دال و نون شدند زِ نادانی و جنون» |
این بیت از هزلیّات رکیک سوزنی است و شرح را نمیبرازد.
10ـ «زائر که بَرِ او شد، درویش چو واو و ها، |
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
6 |
تشبیه مؤکّد |
0 |
تشبیه مجمل |
5 |
تشبیه بلیغ |
3 |
استعاره |
4 |
5ـ انوری ابیوردی (581؟ و 547؟ـ؟)
1ـ «با کَرَمِ او الف که هیچ ندارد |
|
در سرش اکنون هوای ثروتِ شین است» |
شکلِ حرفِ لام را برای مقبول افتادن در چشم دیگران با غالیه و عنبر بر چهره میکشیدند.
6ـ «ای حروف آفرینش را کمالِ تو الف! |
*****
7ـ «آنکه آن دارد از زمانه، منم |
|
که به قامت الف به قد نُونم» |
*****
8ـ «بماندی الفِ استواش تا به ابد |
*****
9ـ «پشت خصمت چو جیم باد و جهان، |
|
بر دلش تنگتر زِ حلقة میم» |
خفته بودن برای قد، ویژگی مناسبی نیست و چنانکه از سرودههای دیگر شعرا نیز برمیآید، حرف لام مشبّهٌبه برای قد در خمیدگی و چفتگی است، نه خفتگی. گویا تصحیفی روی داده باشد. در چاپ مدرّس رضوی نیز «خفته» آمده است (ر.ک؛ انوری، 1376: 392).
14ـ «با شین شهی آمد از عدم |
|
زآن تاجور آمد چو حرف شین» |
آخرین حرف از حروف ابجد غین است. شاعر در این بیت که تأبیدیّهای برای ممدوح است، آرزوی بقا میکند. منظور از تا آن هنگام که حروف ابجد در منزل غین فرود میآیند و بار میافکنند، «تا ابد» است.
16ـ «جرعة جام لبت، پردة عیسی درید |
|
نقطة نون خطت، خامة آزر شکست» |
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
11 |
تشبیه مؤکّد |
3 |
تشبیه مجمل |
2 |
تشبیه بلیغ |
9 |
استعاره |
3 |
*****
6 ـ فلکی شروانی (587 ـ؟)
1ـ «نه به بدری برسد هر که هلال تن خویش، |
*****
2ـ «هنگام بار قدّ الفوار خسروان، |
|
در خدمت تو چون قد ابدال دال باد» |
*****
3ـ «بسته میان خسروان، پیش تو چون لام الف |
«لام الف»، کنایه ایماء از حرف «لا» است که بستگی آن مشهور است.
4ـ «در امن و عدل و ملک و دین، ساکن چو اندر بسم، سین |
«ها» هنگامی که مخاطب بر سَرِ لطف است، بر زبانش میگردد، امّا هنگامی که خشم میگیرد، با «آیا: هل» به نکوهش دیگران میپردازد. خشم و کین باهمآیان ممدوح چنان است که گویی پیوستگی حرف لام به حرف «ها» در واژة «هل».
5ـ «مرده بودم وَز همه اعضای من، |
|
استخوانها بود پیدا همچو لام |
شاعر چنان نحیف شده بوده که همة اعضایش استخوانی گشته است؛ استخوانهایی مانند حرفِ لام چفته. در مصرع دوم، تلمیح به آیة 78 سورة «یس» شده است: ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ﴾.
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
4 |
تشبیه مؤکّد |
0 |
تشبیه مجمل |
6 |
تشبیه بلیغ |
0 |
استعاره |
0 |
7 ـ خاقانی شروانی (595ـ؟)
1ـ «چنان استادهام پیش و پس طعن، |
|
که استادهست الفهای أَطَعنَا» |
*****
2ـ «زِ هرچه زیب جهان است و هر که اهل جهان، |
شاه از همتایان خود برتر است، همانگونه که الف پیشرو و مبداء همة حروف الفباست.
5ـ «چون صد هزار لام الف افتاده یک به یک |
بیت در ستایش شکار کردن ممدوح است. در مصرع دوم، ضربة ممدوح در شکافندگی به الف مانند شده است. سپس شیری که شکار ممدوح است، در پارهپاره شدن و خمیدگی به سین و دال تشبیه گردیده است.
7ـ «بدان که چون الفِ وصل باشم از خواری |
الفِ وصل، نوشته میشود، ولی خوانده نمیشود.
8ـ «زو دید آن نماز که قایم ببود الف |
|
راکع بماند دال و تشهّد نمود لام» |
شاعر میگوید، ممدوح او چنان با آیین نماز میگزارد که قایم بودن الف، راکع ماندن دالِ کوژ و تشهّد نمودن لام از آن روی است.
9ـ «تا جدایی زین و آن بر سر نشینی چون الف، |
*****
10ـ «چون صفر و الف تهی و تنها |
|
چون تیر و قلم نحیف و عریان» |
*****
11ـ «زآه ایشان گه الف چون سوزن عیسی شده |
همزه به مسمار و الف به دار ماننده شده است. «أأَنتَ» بخشی از آیة 116 سورة مائده است که در آن عیسی خود و مادرش را از تباهکیشی پیروانش که او را خدا میدانند، به دور میخواند. «کاف و ها» بخشی از نخستین آیة سورة مریم است (کهیعص).
13ـ «ای نیزة شاه! ای قلم تختة نصرت! |
|
از نقطة دولت الف عزّ و علایی» |
صورت خاقانی در ناچیزی به صفر مانند شده است. «الف» استعارة مصرّحه از پیامبر(ص) است که در راستی به «الف» مانند شده است.
15ـ «خاقانی اگر چه راست پیوندی، |
|
پیوند تو کژ نهاد نپسندد |
یعنی؛ در بغداد به زیبایی آهوخرام و دلجویی باز خوردم که زلف پیشانیش جیم بود و بالایش الف.
17ـ «نزد رئیس چون الف کوفی آمدم |
|
چون دال سرفکنده خجلسار میروم» |
شاعر تهیدست چون الف نزد ممدوح آمده است و اکنون چون دال سرفکنده و خجلسار میرود، امّا این خجلساری از پشیمانی آمدن به درگاه ممدوح نیست. ممدوح او را غرق در سیم و زر ساخته است و این گونه خجل نموده است. زهی چنین خجلساری!
18ـ «دجله ز زلفش مشکدم، زلفش چو دال دجله خَم |
این بیت در مدح شروانشاه منوچهر، وصف شکارگاه او و بند باقلانی سروده شده است. آسمان به میم نام ممدوح مانند شده است. شاعر دلیل پابرجایی سقف آسمان را با حسن تعلیل از این روی دانسته که شبیه میم نام ممدوح است.
20ـ «عقل و جان چون یی و سین بر در یاسین خفتند |
«فَقُل حَسبی»، بخشی از آیة 129 سورة توبه است. خاقانی خواسته است که بگوید بیاباننوردان راه مکّه جز به خدا امید نمیبندند.
22ـ «بر خوان همّتش جگر آز میخورد |
در حساب ابجد، سین برابر با شصت و شین برابر با سیصد است.
24ـ «زمزم آنگه چون دهانی آب حیوان در گلو |
لبة چاه زمزم در اثر ساییدگی با طناب دلو، دندانهدار بوده است.
25ـ «ببستم حرص را چشم و شکستم آز را دندان |
گویا سین در حرف دیوانی بدون دندانه نوشته میشد؛ مانند حرف سین کشیده در خط نستعلیق. «خطّ دیوانی: خطّ شکستة پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران، خطّ شکستة اهل دفتر» (دهخدا، 1387: ذیل خطّ دیوانی).
26ـ «هنر به درد زِ دندان تیز سین سخا |
خاقانی با سین که نخستین حرف کلمة سِحر است، نکتة بکر میسازد، همانگونه که حق تعالی با حرفِ «ر» که نخستین حرف از شهرِ «ری» است، «رحمت» را آفریده است. این بیت در ستایش شهر ری است.
28ـ «تا بقا شد کبوتر حرمش |
|
نقطة شین عرش دانة اوست» |
این بیت در توصیف قصر «صفوةالدّین»، بانوی منوچهر شروانشاه، سروده شده است.
29ـ «همرهند این پنج تن چون «کاف و ها و یا و عین و صاد» |
دوستان پنجگانة خاقانی که در بیت پیشین آنها را نام برده، مانند پنج حرف آیة «کهیعص» با هم پیوستهاند، امّا خاقانی چون حرف قاف در آغاز نخستین آیه از سورة «قاف» تنها مانده است: Pق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِO (ق/1).
30ـ «بر عین غین گشته زِ خجلت زِ عین مال |
عینِ نخستین در معنی «مانند» به کار رفته است؛ «بر عین: به مانند». عینِ دوم به معنی «زر و سیم» است. خاقانی، خود را در گرانباری به غین مانند کرده است. گرانباری غین از آن است که سه نقطه دارد، یک دندانه و دو چنبر.
31ـ «کوه رحمت حرمتی دارد که پیش قدر او، |
کوه رحمت، نام کوهی است در نزدیکی مکّه که «جبلالرّحمة» خوانده میشود. یکسان دیدن کوه قاف و نقطة فا، کنایة ایما از بیقدری و بیمنزلتی کوه قاف در برابر کوه رحمت است.
32ـ «ساحری از مشرق و مغرب تو داری |
|
مشرق و مغرب تو را دو نقطة قاف است» |
شاعر خطاب به خود سروده است که صیت وی در عرصة آفاق پیچیده بوده است.
32ـ «چون به سر کوه قاف نقطة فا دان |
|
خطّه بغداد در ازای صفاهان» |
*****
33ـ «نام او چون اسم اعظم تاج اسما دان از آنک، |
پایة پندارشناسی بیت أخیر بر خمیدگی نون و راستی قلم بنا نهاده شده است.
42ـ «پشتخَم راستدل به خدمت او، |
|
همچو نون والقلم همه کمر است» |
در این بیت، خاقانی خود را در راستدلی به قلم و در پشتخَمی به نون مانند کرده است.
43ـ «یا بی قلم دو نون مربّع نگاشته، |
در این بیت، خاقانی با آرایة رجوع از گفتة پیشین خود عدول کرده است. «دو نون مربّع»، استعارة مصرّحه از دو لنگة کژاوه و «دو نقطه» از دو سرنشین آن است.
44ـ «ماه و سرانگشت خلق، این چو قلم آن چو نون |
در این بیت، «ماه» با تشبیهی رسا به نون مانند شده است و «سرانگشت خلق» که بدان ماه را به یکدیگر مینمایند، به قلم. شادی طفلان از آنجاست که نون و القلم را در دبستان فرامیگیرند.
45ـ «از تن و دل چون کنی نون والقلم، |
|
نزد شحنه شکل طغرایی فرست» |
«تن و دل» به نون و القلم مانند شده است. با چنین نون و القلمی باید طغرایی ساخت و نزد شحنه فرستاد.
46ـ «چون کمان و تیر شد نون والقلم |
|
نشرة فتح این و آن خواهد نمود» |
ساختمان تشبیه |
شمارگان |
تشبیه مفصّل |
26 |
تشبیه مؤکّد |
7 |
تشبیه مجمل |
10 |
تشبیه بلیغ |
20 |
استعاره |
9 |
خاقانی با تشبیه ملفوف، «کمان» را در خمیدگی به نون و «تیر» را در راستی به قلم مانند کرده است.
جدول توزیع فراوانی گونههای تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در دیوان شاعران قرن ششم
|
ساختمان تشبیه |
|||||
شاعران قرن ششم |
تشبیه مفصّل |
تشبیه مؤکّد |
تشبیه مجمل |
تشبیه بلیغ |
استعاره |
|
1ـ سنایی غزنوی |
20 |
2 |
15 |
5 |
4 |
|
2ـ قوامی رازی |
0 |
2 |
4 |
0 |
0 |
|
3ـ سیّد حسن غزنوی |
6 |
0 |
0 |
1 |
0 |
|
4ـ سوزنی سمرقندی |
6 |
0 |
5 |
3 |
4 |
|
5ـ انوری ابیوردی |
11 |
3 |
2 |
9 |
3 |
|
6ـ فلکی شروانی |
4 |
0 |
6 |
0 |
0 |
|
7ـ خاقانی شروانی |
26 |
7 |
10 |
20 |
9 |
|
بسامد گونهها |
73 |
14 |
42 |
38 |
20 |
|
اگر چنانکه متعارف پژوهشهای آماری در مطالعات سبکشناختی است، بخواهیم بر پایة آمارهای توصیفی به دست آمده از بسامد ساختمان تشبیهات حروفی در دیوان شاعران قرن ششم به پردازش دادهها بپردازیم، ناگزیریم رابطهای تخمینی و البتّه با تسامح را میان بسامد گونهها (73، 14، 42، 38 و 20) تجویز کنیم. آشکار است که رابطهای منطقی میان بسامد این گونهها دیده نمیشود و ارزیابی آماری توصیفی، نوعی «از سر وا کردن» است. روش علمی ارزیابی جدول توزیع فراوانی ساختمان تشبیهات حروفی، بهرهگیری از روشهای آمار استنباطی است. با توجّه به فرضیّة مطرح شده، متغیّرهای مستقل و وابسته و نیز چگونگی ارزیابی رابطة میان این دو گزارش میشود.
یکی از کاربردیترین روشهای ارزیابی همبستگی میان دو متغیّر، استفاده از ضریب همبستگی پِیِرسون در نرمافزار spss است. پِیِرسون بیانگر تطابق الگوی تغییرات یک متغیّر با الگوی تغییرات متغیّر دیگر است (ر.ک؛ بیکر، 1390: 489). برای این کار، نخست با توجّه به دگردیسی ساختمان تشبیه در سبک قرن ششم که به آن اشاره شد، فشردگی زاویة تشبیه برای هر کدام از واحدهای ساختمان تشبیه و استعاره از عدد 1 تا 5 تعریف میشود و متغیّر مستقل پژوهش قرار میگیرد.
فشردگی زاویة تشبیه |
نوع تشبیه |
1 |
مفصّل |
2 |
مؤکّد |
3 |
مجمل |
4 |
بلیغ |
5 |
استعاره |
اکنون، توزیع فراوانی تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان، متغیّر وابستة پژوهش قرار میگیرد؛ یعنی وجود یا عدم رابطة سبکی میان فشردگی زاویة تشبیه و بسامد ساختمان تشبیهات حروفی دیوان شاعران در گذار زمان (از آغاز تا پایان قرن ششم) که فرضیّة پژوهش است، مورد آزمون قرار میگیرد. برای این کار، در نرمافزار spss در بخش متغیّرها، متغیّر وابسته با ارزشهای (values) عددی 1 تا 5 برای عنوانهای (labels) مفصّل، مؤکّد، مجمل، بلیغ و استعاره تعریف میشود، سپس نام شاعران هفتگانه در بخش متغیّرها وارد میشود و متغیّرهای وابسته قرار میگیرد. حال در بخش تعریف دادهها، اعداد 1 تا 5 زیر فشردگی زاویة تشبیه و تعداد هر نوع تشبیه در دیوان هر شاعر، زیر نام آن شاعر نوشته میشود. نام شاعران به ترتیب زمانی درج میشود. در واقع، اعداد 1 تا 5، همان واحدهای پنجگانة ساختمان تشبیه با تعیین فشردگی هستند. با مراجعه به نوار بالای نرمافزار و گزینش تحلیل (Analyze)، وارد گزینة همبستگی (correlate) و توزیع دومتغیّری (bivariate) میشود و در جدول باز شدة فشردگی (متغیّر مستقل) و شاعران (متغیّر وابسته) اضافه میشود. سرانجام با گزینش عنوان پِیِرسون (Pearson) ضریب همبستگی میان متغیّرها به شرح زیر ارائه میشود:
ضریب همبستگی فشردگی زاویة تشبیه و توزیع فراوانی انواع تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در قرن ششم
نام متغیّر |
ضریب همبستگی (r) |
سطح معناداری (sig) |
فشردگی زاویة تشبیه |
561/.ـ |
003/. |
مقادیر کمّی به دست آمده را باید بر پایة تعاریفی که از چگونگی ارزیابی این اعداد در کتابهای آمار و منابع پژوهشهای کمّی ارائه شده، سنجید و از آن نتیجه گرفت. ضریب همبستگی پِیِرسون دارای دامنة شاخص بین 1ـ و 1+ است (ر.ک؛ سرمد و دیگران، 1391: 222)؛ یعنی در پژوهش حاضر با توجّه به ضریب همبستگی به دست آمده (451/0)، ارتباط مثبت و مستقیمی میان فشردگی ساختمان تشبیه و توزیع فراوانی انواع تشبیهات حروفی شاعران قرن ششم از لحاظ ساختمان در گذار این قرن وجود دارد و فرضیّة پژوهش اثبات میشود. در ارزیابی سبکشناسانه از ساختمان تشبیهات حروفی درمییابیم که با فشردهتر شدن زاویة تشبیه در گذار زمان که از هنجارهای دورهای سبک قرن ششم است، ساختمان تشبیهات حروفی نیز در دیوان شاعران از این هنجار سبکی پیروی مثبتی میکند و متناسب با آن فشردگی دارد؛ بدین معنی که تأثیر سبک فردی شاعران و گریز از هنجارهای آنان در ساختمان تشبیهات حروفی، کمرنگتر و تأثیر سبک دورهای قرن ششم در ساختمان این گونه تشبیهات بسیار پررنگتر است. دربارة گزارش سطح معناداری میان متغیّرها نیز از آنجا که «انتخاب سطوح معناداری 01/0 تا 05/0 اغلب در بین پژوهشگران مرسوم و متداول است» (دلاور، 1390: 492)، سطح معنادار به دست آمده (003/0)، کوچکتر از 01/0 است و بنا بر اصول پژوهشهای کمّی، فرضیّة پژوهش تأیید میشود.
نتیجهگیری
بنیان سبک بر تکرار، تداوم و بسامد ویژگیهایی استوار شده که سبکشناس ناگزیر است در ارزیابیهای خود فراوانی و دگرگونی آنها را پژوهش کند. سبک فردی، گریز از هنجارهای مرسوم سبک دورهای است که تمایز و تشخّص یک اثر ادبی در میان همتایان خود به یاری مشخّصههای آن سنجیده میشود. بنابراین، سبکشناس به ویژگیهای سبکی یک دورة ادبی برای مطالعة هنجارهای مسلّط و دگرگونی این هنجارها و به ویژگیهای سبکی فردی برای ارزیابی تمایز هر اثر ادبی نیازمند است. بهکارگیری آمار استنباطی در ارزیابی بسامدهای سبکی آثار ادبی نکتهای بسیار مهمّ است که پژوهشگران ایرانی از آن بهره نبردهاند و ارزیابیهای سبکی خود را به شیوة آمار توصیفی سامان دادهاند. از آنجا که مسئلة سبک، مسئلة بسامد است و بسامدهای سبکی دورهای نیز در بیشتر اوقات روند افزایشی یا کاهشی مشخّصی را نشان نمیدهند، روش آمار توصیفی دقّت علمی لازم را ندارد و نتیجهگیری از آن بسیار دشوار است. در این پژوهش، ویژگیهای مسلّط بر سبک شعر قرن ششم، دگرگونی زاویة ساختمان تشبیه در این سبک (سبک دورهای تشبیه)، متغیّر مستقلّ و رابطة آن با بسامد ساختمان تشبیهات حروفی هر شاعر (سبک فردی تشبیه)، متغیّر وابسته تعریف و برای اثبات رابطة میان این دو از ضریب همبستگی پِیِرسون در نرمافزار spss استفاده شد که در آمارهای استنباطی روش پرکاربردی است و دقّت بالایی دارد. با توجّه به ضریب همبستگی و سطح معنادار رابطة میان متغیّرها که نرمافزار spss ارائه کرد، رابطة مثبت و مستقیم میان متغیّرها تأیید شد و نتیجة سبکی برآمده از آن، گویای این نکته است که در گذار زمان، پراکندگی ساختمان تشبیهات حروفی در دیوان شاعران قرن ششم، متأثّر از بستهتر شدن زاویة ساختمان تشبیه در سبک این دوره بوده است و این رخداد سبکی از هنجارهای مسلّط بر سبک دوره پیروی کرده است و تنها راه اثبات علمی آن، استفاده از روش آمار استنباطی است.
یادداشتها
1ـ (دربارة مفهوم لغزان سبک، ر.ک؛ Green and LeBihan, 1999: 21).
2ـ برای خواندن گزارشی فراخور از رابطة سبکشناسی، زبانشناسی و نقد ادبی، ر.ک؛
Davis & Elder; Carter & Simpson, 2005: 4-8; Bishop & Starkey, 2006: 153- 156; Ibid, 2004: 328-340.
3ـ دربارة فردی بودن سبک، ر.ک؛
Coyle, Martin et al, (1993). 17 and Johnson, 1898: 26 -28.
4ـ دربارة سبکشناسی و بلاغت، ر.ک؛ .Bussmann, 2006: 1008, 1135
5ـ Spss مخفّفِ Statistical/ Software Package for Social Sciences (بستة آماری/ نرمافزاری برای علوم اجتماعی) است که امروزه در دیگر زمینههای پژوهشی نیز کاربرد فراوانی یافته است.
6ـ ر.ک؛ اطّلاعات کتابشناختی رساله و مقالههای اشاره شده در فهرست منابع و مآخذ.
7ـ برای مطالعة گزارش کامل ساختمان تشبیهات حروفی در ابیات یاد شده و گونههای آن، ر.ک؛ حیدری: 1387).