Artistic and Educational Functions of Allegory

Document Type : Research Paper

Author

Ph.D. in Persian Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

Abstract

One of the important tools that the author of educational literature uses to explain and interpret moral and mystical ideas and to convey his content to the audience is allegory. In the allegory of the writer and poet, he first expresses general and abstract concepts, which are often rational and news-type, and then gives a literary example and reason to make them tangible and objective and to prove his claim. In the sense that their reasoned words are simple and understandable with the explicit conclusion, he has a profound effect on the reader. All kinds of allegories are powerful tools of illustration and de-familiarization and the origin of creating novel themes, and since in these literary techniques, positive images serve to convince the audience, the method of argumentative expression is superior to artistic expression. In this article, the artistic, educational, and training functions of various types of allegory have been reviewed. The research is based on the application of examples of this literary array in important educational works and Indian styles and considering the views of experts and the author's personal perception of this rhetorical art. The general conclusion of the article is that the abundant use of different forms of allegory is one of the secrets of beauty and taste and the effect of the language of educational and Indian literary works on the reader, and this has made the contents so popular that the readers accept the meanings and concepts wholeheartedly and without any question.

Keywords

Main Subjects


تمثیل­ها، ‌سخنان موجز و لطیف و با محتوای بسیار عمیق هستند که در بافت آن­ها عصارة تجربیات بشری به صورت فشرده نهفته شده است بنابراین تمثیل­ها، ‌نمونه‌های بارز «خَیْرُ الکلامِ ما قَلَّ وَ دَلَّ»، ‌«لفظِ اندک و معنیِ بسیار» به­شمار می‌آیند. بین تمثیل و تعلیم رابطۀ انکارناپذیری برقرار است به­گونه­ای که اکثر متون تمثیلی را می­توان تعلیمی نامید و تمثیل را جزء ذات متون ادبی تعلیمی به­شمار آورد. گویندگان ادب تعلیمی در راستای دست­یابی به اهداف و افزایش تأثیرگذاری کلام اندرزی خود، ‌از صورت­های متنوع تمثیل بهره می‌گیرند. تمثیل برای روشنگری و ایضاح بیشتر یک موضوع تعقّلی و تقریباً مبهم است که شاعران و نویسندگان با این تصاویر، ‌در پی استدلال­گری و اقناع مخاطب خویش هستند.

تمثیل گاهی برای تشویق و ترغیب و گاهی برای تحذیر و هشدار مخاطب به­کار می‌رود. انتقال آموزه­ها و آزموده­ها در بافتی تصویری و روایی به قصد تأثیرگذاری پایدار و افزودن بر دامنة تجربیات و تعلیمات مخاطب، ‌خاصیّت دیگری است که از طریق مضمون­ها و نتایج مندرج در ساختار بیت­ها و داستان­های تمثیلی حاصل می­شود و حتّی این هنر بیانی در ذات خود تمایل به سرگرمی و تفریح در مخاطب را پاسخ می­گوید. یکی از عمده­ترین کارکردهای تمثیل در شعر سبک هندی خلق تصاویر اثباتی و مجسم­کردن آن‌ها در ذهن مخاطب است تا به یاری آن، ‌لذت حاصل از فهم و ادراک را به خواننده عطا کرده باشند. تصاویر اثباتی تمثیل­ها آن‌قدر زیبا هستند که توجّه خواننده را به‌سوی خود جلب و شگفتی او را برمی­انگیزند و چون خواننده برای کشف تصاویر پنهان شده در ورای پردۀ تمثیلات، ‌کنجکاوی و تلاش زیادی می­کند از کشف تصاویر، ‌لذّت می­­برد و پیام آن تصاویر در ذهنش ماندگار شده، ‌بزودی فراموش نمی­شود.

بیان مسئله، ‌سؤالات، ‌اهداف و ضرورت پژوهش

تمثیل مطالب عقلانی را به‌صورت محسوس درمی‌آورد و هدفش بیان و آشکارسازی آن است بنابراین تمثیل خاصیت تعلیمی دارد و پدیدآورندگان آثار تعلیمی برای تقریر و توضیح مطلب اخلاقی خود یا ایضاح و تثبیت آن در ذهن مخاطب از این ابزار کارآمد بهره می­جویند. گویندگان ادب تعلیمی با تمثیل، ‌بر مفاهیم اخلاقی که غالباً مطلبی معقول و غیر حسی‌اند تأکید کرده، ‌با تصریح آن، ‌مخاطبان خود را که غالباً از مردمان عامی­اند، ‌متوجه آن می­کنند. استفاده از این شیوۀ ادبی در آثار ادبی تعلیمی، ‌تعلیم و پند و اندرزهای اخلاقی را حلاوت بخشیده و تأثیرگذاری آن­ها را دوچندان ساخته است. بلاغت و مقتضای حال در ادب تعلیمی حکم می­کند که کلام به‌صراحت و به‌دوراز دوگانگی بیان شود تا پند و اندرز گوینده در مخاطب اثر کند. به همین خاطر در همة انواع تمثیل از روش همسانی برای اثبات یک موضوع استفاده‌شده که عبارت است از: طرح صریح یک ادّعا و موضوع، ‌سپس آوردن مثال تصویری برای استدلال و اثبات و در نهایت، ‌نتیجه­گیری مطلوب.

فلسفه و ضرورت بیان تمثیلی چیست؟ انواع تمثیل چه کاربردهایی در ادب تعلیمی و سبک هندی دارند؟ رمز و راز تأثیر این هنر ادبی در چیست؟ چرا باید واقعیت را به‌صورت تمثیل و غیرمستقیم بیان کرد؟ سؤالات و ابهاماتی از این قبیل در آثار مهم ادب فارسی تدوین چنین مقاله­ای را اقتضا می­کرد. در عصر سانسور و دیکتاتوری گاهی مصلحت در عدم تصریح است و باید حقایق در پشت نقاب سمبل و تمثیل پنهان ­شوند. شناختن توان و قابلیّت­های تمثیل در بیان روشن و زیبای اندیشه­های پیچیده، ‌امروزه یک نیاز فرهنگی مهم است و از این گذشته می­تواند موجب احیاء فرهنگ زبانی گذشته ما گردد. آشنایی با کارکردهای هنری و تعلیمی انواع تمثیل در نگاه علمی و تخصّصی به ادبیات و درک دقیق­تر زیبایی­های نهفته در شعر فارسی کمک می­کند و نشان می­دهد که زبان فارسی از چه ظرفیت­های فراوانی برای بیان ادبی و هنری برخوردار است. همچنین ما را در نقد و بررسی اندیشه و زبان شعری شاعران و شناخت بهتر بسیاری از آثار ادبی تعلیمی و سبک هندی یاری می­کند.

پیشینۀ پژوهش

از مهم­ترین و معتبرترین تحقیقاتی که در حوزۀ انواع تمثیل منتشرشده می­توان به موارد زیر اشاره کرد: «تمثیل (ماهیت، ‌اقسام، ‌کارکرد)» از فتوحی، ‌نگارنده در این پژوهش، ‌تعاریف بلاغیان قدیم و جدید از تمثیل را مورد کاوش قرار داده و با بیان تفاوت­های آن با استعاره و نماد، ‌قلمروهای تمثیل را مشخص کرده است. (ر.ک: فتوحی، 1384) رحیمی و محمدزاده (1389) در مقالۀ «اهداف و ابزارهای کاربرد تمثیل در دیوان خاقانی»، ‌ضمن پرداختن اجمالی به تعریف­های مختلف تمثیل، ‌اشعار خاقانی را از این جنبه در دو مقوله اصلی؛ یعنی اهداف و همچنین ابزار کاربرد تمثیل بررسی کرده­اند. «تمثیل و تصویری نو از کارکردها و انواع آن» شیری (1389)، ‌در این تحقیق از انواع تمثیل یک تقسیم­بندی جدیدی عرضه‌شده است. «تمثیل، ‌تصویر یا صنعت بدیعی؟» مرتضایی (1390)، ‌در این مقاله سعی شده ضمن نقل و نقد دیگاه­ها و تعاریف مختلف از تمثیل، ‌تعریفی دقیق از انواع تمثیل ارائه گردد و مشخص شود که تمثیل از شاخه­های تشبیه است و ذیل علم بیان جای می­گیرد. «بررسی کارکرد تمثیل در آثار ادبی تعلیمی» وفایی و آقابابایی، ‌یافته­های این تحقیق بیانگر آن است که کاربرد فراوان تمثیل در آثار ادبی تعلیمی حاکی از ارتباطی دوسویه میان تعلیم و تمثیل است به­گونه­ای که گوینده با تمثیل، ‌بر مفاهیم اخلاقی که غالباً مطلبی معقول و غیرحسی­اند تأکید کرده، ‌با تصریح آن، ‌مخاطبان خود را که غالباً از مردمان عامی­اند، ‌متوجه آن می­کند.  (ر.ک: وفایی و آقابابایی، 1392)

«نقش تمثیل در داستان­های مثنوی معنوی» نظری (1393)، ‌در این مقاله انواع تمثیل در اشعار مثنوی با توجه به تقسیم­بندی غربیان با زیرمجموعه­های، ‌فابل، ‌پارابل، ‌اگزمپلوم، ‌با ذکر نمونه­هایی بررسی شده است. حکیم­آذر (1/1395) در مقالۀ «­بحث در تشبیه تمثیل و کارکرد آن در غزل صائب تبریزی»، ‌به بررسی غزل­های صائب از لحاظ کاربرد انواع تشببیه تمثیل و کارکردهای آن پرداخته و با در نظر گرفتن ساختار بلاغی ابیاتی که تشبیه تمثیلی دارند، ‌نوع جملات آن­ها را از نظر خبری یا انشایی بودن مشخص کرده است؛ بنابراین در هیچ­یک از این آثار به­طور کامل به کارکردهای هنری و تعلیمی انواع گوناگون تمثیل اشاره نشده و ضرورت دارد که دراین‌باره تحقیق و پژوهشی مستقل و مفصل انجام گیرد.

  1. تمثیل

تمثیل در لغت به معنای مَثَل آوردن، ‌تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر و عبرت دیگران گردانیدن است و در اصطلاح آن است که شاعر یا نویسنده به‌تناسب سخـن خـویش و برای اثبات و قبولاندن موضوع ذهنی و عقلی خود به مخاطب، ‌حکایـت و داستـان یا مثال و نمونه­ای عینی و محسوس ذکر می­‏کند و مدّعی شباهت میان آن دو است تا از این طریق، ‌مفاهیم و نظریات خود را به خواننده یا شنونده منتقل نماید. (ر.ک: مرتضایی، ‌1390) با توجه به آنچه در کتاب‌های قدیمی علوم بلاغی آمده، ‌تمثیل در اصل نوعی تشبیه مرکّب است که در آن شاعر مطلب مدنظر خود را با نمونه‌ای از موضوعی از پیش اثبات‌شده و محسوس در نظر عموم مردم و خوانندگان پیوند می‌زند و به‌نوعی مطلب مدنظر شاعر، ‌نقش مشبّه و نمونۀ ذکرشده، ‌نقش مشبّهٌ‌به را ایفا می‌کند. درواقع شاعر باورهای پذیرفته‌شده نزد همگان را در لباسی از شعر بیان می‌دارد و دست به آفرینش مطلبی می‌زند، ‌ضمن اینکه بحث خود را نیز به کرسی اثبات می‌نشاند. (ر.ک: جرجانی، ‌1374) به تعبیری دیگر هرگاه برای تأیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده‌تر تشبیه کنیم یا برای اثبات یا تأکید موضوع و مدّعای ذهنی یا انتزاعی، ‌مثال و شاهدی رایج و مشهور بیاوریم آرایه تمثیل را به­کار گرفته‌ایم. آنچه در این میان مهم ‏است نتیجه تمثیل می‌باشد که می­تواند سرمشقی برای موارد متفاوت باشد. (ر.ک: شیری، ‌1382) مثال:

مقدار یار هم­نفس چون من نداند هیچکس

 

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
 

(سعدی، ‌1381: 414)

دل چه می­داند که قدرش چیست، ‌در دیوان عشق

 

یوسف نادیده مصر، ‌از قیمت خود غافل است
 

(صائب، ‌1375: 2/518)

در این بیت‌ها شاعران در یک مصراع مطلب موردنظر خود را بیان ‌کرده و در مصراع دیگر برای توضیح بیشتر آن و اثبات ادعای خود، ‌مثالی عینی و محسوس ‌آورده‌اند تا مفهوم بیت‌ها برای خواننده ساده و قابل‌فهم شود.

هدف نهایی از این شگرد ادبی غیر از ایجاد تشابه بین دو امر غیر هم­جنس، ‌ایجاز و فشردگی مطلب است. تمثیل باید پیش از آن­که ابهام و ظرافت هنری­اش فاش شود، ‌تأثیر خود را بگذارد ازاین‌رو، ‌باید کوتاه و گیرا باشد. یک تمثیل خوب می­تواند، ‌سخنانی را که در چندین صفحه نوشته می­شود، ‌به‌صورت موجز و مختصر بگوید و به تعبیری می­توان از یک تمثیل خوب، ‌یک مقاله مفصل نوشت. مثلاً در بیت زیر صائب منظور خود را در کوتاه­ترین شکل ممکن بیان کرده ولی مفهوم خیلی عمیق و بلند است:

عالم خاک بود منتظم از پست و بلند

 

مصلحت نیست ده انگشت برابر باشد
 

(همان: 4/1662)

اکثر آثار تمثیلی را می­توان جزء آثار تعلیمی به شمار آورد و این بدان دلیل است که تمثیل، ‌خود جزء ذات ادب تعلیمی و از مختصات برجستۀ آن است. برخی از متون ادبی مثل بوستان، ‌کلیله‌ودمنه، ‌مرزبان­نامه و به‌ویژه بسیاری از آثار عرفانی قدما آکنده از حکایت­ها و داستان‌های تمثیلی است چنانکه داستان‌های منطق­الطیر عطار، ‌غالباً با عنوان الحکایة و التّمثیل طرح‌شده­ و به فراوانی از همین روش برای استناد و استدلال و اثبات سخن استفاده‌شده است. اغلب متون ادبی تعلیمی و ابیات شعرای سبک هندی در حوزه تمثیل، ‌ازآنجاکه کارکردهای تعلیمی و اثباتی و اقناعی دارند زبان و بیان و ساختار دستوری آن­ها ساده و رسا و تا حد امکان قابل‌فهم همگان است. (ر.ک: شمیسا، ‌1389)

  1. کارکردهای هنری تمثیل

2-1. آشنایی­زدایی و تازه و نوآیین کردن

مولوی می­گوید بینِ انسان و درکِ حقایقِ جهان، ‌غباری از عادت پاشیده شده و آن غبار مانع از رؤیتِ حقایق می­شود؛ بنابراین عادت، ‌حقیقت را ازآنچه هست تهی می­کند و هرچیز وارد قلمرو عادت شود بی­اثر خواهد شد. (ر.ک؛ مولوی، ‌1390: د 2) ازنظر صورتگرایان، ‌کارِ اصلی شاعر و هنرمند آشنایی­زدایی و زدودنِ غبارِ عادت از چشمِ ما است (شفیعی­کدکنی، ‌1391) که یاکوبسن آن را «بر هم زدن ترتیب» می‌خواند، ‌یعنی ترتیب موجود را بر هم می‌ریزیم و آرایش جدیدی را به جایش می‌گذاریم و از این طریق چشم و ذهن را وادار می‌کنیم که کنجکاو شود و موشکافانه با پدیده‌ها برخورد کند و حقیقتِ اشیا را بهتر ببیند. (نفیسی، ‌1368) کلمات و اصطلاحات آشنا، ‌همان چیزهایی است که براثر تکرار مستعمل شده و دیگر به آن­ها به­طور خودکار عکس‌العمل نشان می‌دهیم بنابراین عادت در بی­معنی کردنِ زیباترین و ژرف­ترین حرف­ها مؤثر است و باید آشنایی‌زدایی شود تا بازشناسی جدیدی به­دست آید. به­ همین خاطر شاعران و عارفان بزرگ، ‌در عرصۀ خلاقیت خود تلاش می­کنند تا عادت­ها را بشکنند. این کار در ادبیات به طرق مختلفی انجام می‌گیرد که انواع تمثیل از مهم­ترین آن­ها هستند. تصاویر حاصل از این هنرهای ادبی، ‌جدید و نوآیین‌اند و معلوم است که مضامین تازه و نوآیین چقدر ذوق‌پذیرتر و ذهن‌نشین‌تر از مضامین کهنه و مکرر هستند.

خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی ­را

 

که کوری کاسة دریوزه می‌گردد گدایی را

 (صائب، ‌1375: 1/224)

در هنجار عادی، ‌خرابی، ‌موجب تعمیر و آبادانی نمی­شود؛ امّا در بیت فوق با توجّه به پیوند پنهانی «خرابی» با «کوری» و «بینوایی» با «گدایی» این جواز را به شاعر داده است که او در زبانِ شعر عادت­ستیزی کند و این تعبیر نوآیین را به کار گیرد.

نیست پروا تلخ­کامان را ز تلخی­های عشق

 

آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
 

(همان: 2/513)

شاعر می­گوید: عاشقان تلخ­کام از تلخی­های عشق پروایی ندارند همان­طوری­که آب دریا در مذاق ماهی خوش­گوار است. با تأملّی در مصراع­ اوّل می­بینیم که این موضوع، ‌مفهومی تکراری و غیربدیع است که در مصراع­ دوّم به شیوه­ای استادانه و با یاری‌گرفتن از تشبیهی نهان، ‌بدیع و نو گردیده ­است. درواقع شاعر بدین طریق از کلام خود آشنایی­زدایی کرده و این­ها رسالت تمثیل است.

2-2. تصویرسازی و تجسّم­بخشی ساده و رسا

تجسّم­سازی و تصویرگری در شعر به یاری شگردهای مختلف بلاغی، ‌ازجمله تمثیل، ‌برای برقراری رابطه بین ضمیر شاعر و فهم مخاطب است. به تعبیری دیگر شاعر دلالت­های تصویری را برای حصول شناخت و درنوردیدن زمان و مکان ردیف می­کند و ما به‌عنوان مخاطبان شعر با کشف پیوندهای ذهن شاعر با دنیای خودمان به شناختی متعالی دست می‌یازیم. انسان برای شناخت، ‌از ذهن فعال خویش یاری می­گیرد و با دریافت تصورها و تصویرها آن­ها را با برابر نهادهای بیرونی در جهان ماده نسبت می­دهد تا شناخت لازم را از پدیده­ها حاصل کند. (ر.ک؛ کانت، ‌1362) «یکی از عمده­ترین کارکردهای تشبیه تمثیل در شعر سبک هندی خلق تصاویر اثباتی و مجسم­کردن آن­ها در ذهن مخاطب است تا به یاری آن­ها، ‌لذت حاصل از فهم و ادراک را به خواننده عطا کرده باشند.» (حکیم­آذر، ‌1/1395­­) تجسّم­بخشی و تصویرسازی از افکار و اندیشه­های گوناگون فلسفی، ‌سیاسی، ‌دینی و اجتماعی به­وسیلة انواع گوناگون تمثیل است که مخاطب با مدل‌سازی‌های تمثیلی، ‌به‌سادگی می­تواند آن اندیشه­ها را که گاه نیز پیچیده هستند بفهمد و در ذهن خود از آن­ها تصوّری تصویری ترسیم کند و به این وسیله ماندگاری آن­ها را در میان محفوظات مختلف ذهنی تضمین کند:

چون نگینِ از نگین­دان برکنار افتاده­ای است

 

از سر زانوی فکر آن را که سر باشد جدا
 

(صائب، ‌1375: 1/5)

 

 

 

در بیت فوق «سری که از زانوی تفکّر جداشده» به «نگینی که از نگین­دان برکنار افتاده­» مانند شده است. اگر انسان سر بر زانوی اندیشه ­نگذارد و تفکّر ­نکند بی­ارزش می­شود همچنان که وقتی نگین از نگین­دان برکنار می­افتد انگشتر بی­ارزش می­شود. تفکّر و اندیشیدن پدر دانایی است و ارزش هر انسانی به اندازۀ تفکّر و اندیشه او است. «ای برادر تو همان اندیشه­ای/ ما بقی تو استخوان و ریشه­ای» (مولوی، ‌1390: د 2/223)

شعر نقاشی نهفته است. برخی از ابیات، ‌مثل یک تابلو نقاشی هستند که شاعر در این‌گونه اشعار تصاویر را­­­ با قلم­موی کلمات آفریده و در پشت پردۀ تشبیهات و استعارات پنهان می­کند. این­گونه تصاویر آن‌قدر زیبا هستند که توجّه خواننده را به‌سوی خود جلب و شگفتی او را برمی­انگیزند و چون خواننده برای کشف تصاویر پنهان‌شده در ورای پردۀ کلمات، ‌تشبیهات و استعارات؛ کنجکاوی و تلاش زیادی می­کند از کشف تصاویر، ‌لذّت می­­برد و به­قدری به تصاویر توجه می­کند که همه اشعار را تصاویر دیده، ‌به واﮊه فکر نمی­کند­ و پیام آن تصاویر در ذهنش ماندگار شده، ‌بزودی فراموش نمی­شود. به همین­خاطر این­گونه اشعار بلیغ، ‌ادیبانه و متناسب با نوع ادبی هستند. تصویرهای شعری یکی از زیبایی­ها و ویژگی­های ادبیات تعلیمی و سبک هندی محسوب می­شوند. بیان اغلب شاعران سبک هندی به­ویژه صائب و بیدل نمایشی است، ‌سخن نمی­گویند، ‌نشان می­دهند. به‌طوری‌که در حین خواندن شعر، ‌خواننده به‌راحتی می­تواند، ‌صحنه­ها را مجسم کند و نقاش می­تواند ابیات را به تصویر کشد:

دست طمع چو پیش کسان کرده­ای دراز

 

پل بسته­ای کـه بگذری از آبروی خویش
 

(نظیری نیشابوری، ‌1379: 210)

 

 

 

شاعر می­گوید: وقتی از روی حرص و طمع دست خود را به‌سوی دیگران دراز می­کنی (مشبه) مثل این است که پلی درست کرده­ای تا از آبروی خود بگذری (مشبٌه­به). تصویری که از این بیت در ذهن خواننده مصوّر می­شود، ‌ساده، ‌رسا، ‌واقع­گرا و متناسب با نوع ادبی و فضای تعلیمی است. در همۀ نمونه­های ذکرشده، ‌شاعران اندیشه­ای ناگفتنی را به یاری تمثیل به شکل تصویری حسی و ملموس درآورده و راه فهم معنایی پیچیده را بر خوانندگان گشوده­اند تا خواننده از کشف تصاویر پنهان‌شده در ورای پردۀ تشبیهات و استعارات، ‌لذّت ببرد و بدین طریق بر ذهن و ضمیر او تأثیر کافی بگذارد.

2-3. حوادث و واقعیّت­های زمانه را هنری کردن

به حوادث و واقعیّت­های زمانه شکل هنری و تازه دادن، ‌یکی از هدف­های اساسی در تمثیل­آوری است. هنگامی‌که یک نویسنده به‌جای گزارش صرف تاریخی و سیاسی از واقعیّت­ها، ‌به آن­ها شکل هنری و تمثیلی می­دهد از یک­سو بُرد زمانی و مکانی این واقعیّت­ها افزایش پیدا می­کند و از سوی دیگر، ‌برای مخاطبی که در زمان رخداد آن واقعیّت­ها زندگی می­کند، ‌آن مسائل، ‌با نوعی آشنایی­زدایی و رغبت­انگیزی همراه می­شود. (ر.ک: شیری، ‌1389) راز بی­رغبتی مخاطبان به گزارش­های مربوط به حوادث جنگ‌ها و انقلاب­ها در آثار ادبی و سینمایی (به‌خصوص در زمان وقوع این حوادث که رسانه­های گروهی انباشته از گزارش­­های مستند دربارة آن­ها می­شوند) و متقابلاً استقبال گسترده از رمان­ها و فیلم­هایی که جنگ­ها و انقلاب­ها را به­طور غیرمستقیم و هنری شده­تر به تصویر درآورده­اند در همین حقیقت نهفته است.

2-4. مضمون­سازی

«مضمون‌» یک نکتۀ باریک و لطیف یا خاصیت غریب است که در چیزی وجود دارد ولی تاکنون کشف نشده است‌، ‌یا در خیال شاعر می‌تواند ساخته‌وپرداخته شود. مهم‌ترین خاصیت مضمون این است که اگر شعر را از حلیة هنروری‌های زبانی‌، ‌تصویری و موسیقیایی نیز فارغ سازیم‌، ‌مضمون با آن باقی می‌ماند. هر شعر خوبی صورت تازه‌ای از معناست، ‌امّا هر صورت تازه‌ای از معنی مضمون‌آفرینی نیست. ایراد سخن به‌مقتضای حال، ‌محور اصلی بلاغت و ایراد معنای واحد به طرق مختلف، ‌جهت دیگر آن را تشکیل می‌دهد. «کسانی که ابتکار مضامین دلپسند کرده و آن­ها را لطف و آرایش بیشتر می­دهند در شعر مقامی عالی­تر دارند اگرچه از علم صنعت شعر بی­بهره باشند.» (فروغی، ‌1384) تمثیل نیز از شگردهای مهم و محوری مضمون­سازی در شعر فارسی است و صائب و شاعران هم‌عصر او در شعر خود از این هنر ادبی، ‌برای خلق مضامین متنوع تعلیمی و عرفانی، ‌زیاد استفاده کرده­اند و در ساخت این صنعت ادبی اصل را بر درک معنا توسط مخاطب گذاشته­اند. در تشبیهات تمثیلی شعرای سبک هندی، ‌مضامین تکراری زیادی دیده می­شود و این نشان می­دهد که آن­ها ابتدا مضمون را می­یافته، ‌آنگاه آن را در قاب کلمات می­ریختند بنابراین، ‌شعر این دوره کوششی و سازه­مند است، ‌نه جوششی و جوهری. ابیات زیر ازجمله موارد مضمون‌آفرینی تعلیمی با این شگرد ادبی است:

کلید گنج سعادت، ‌زبان خاموش است

 

صدف به مزد خموشی، ‌گهر ز نیسان یافت
 

(صائب، ‌1375: 2/902)

برندارد میوه تا خام است دست از شاخسار

 

زاهد ناپخته را از خود بریدن مشکل است
 

(همان: 2/525)

در بیت ­اوّل صائب برای اثبات اینکه «خاموشی و سکوت موجب سعادت و خوش­بختی انسان می­شود»، ‌مثالی را کشف می‌کند که کاملاً این امر را ثابت می‌کند: همانطوری­که صدف به­خاطر خاموشی از باران نیسان، ‌گوهر گران‌بها یافت»؛ و در بیت دوّم می­گوید: برای زاهد بی­تجربه، ‌ترکِ خودیّت آسان نیست همچنان­که میوه تا زمانی که نرسیده، ‌دست از شاخۀ درخت برنمی­دارد. در این بیت­ها تمثیل و تشبیه نهان موجب مضمون‌آفرینی ‌شده و جنبه استدلال دارد به‌عبارت‌دیگر مشبهٌ‌‌به برای اثبات مشبه ‌آمده و مضمون‌آفرینی در مشبهٌ‌به است.

  1. کاربردهای تعلیمی و تربیتی تمثیل

3-1. استدلال و تعلیل ادبی

تمثیل از ابزارهای قوی قیاس و استدلال­های شاعرانه است یعنی گوینده به‌وسیلۀ این شگرد ادبی، ‌نظر خویش را که نوعی کلی­گویی عامیانه است، ‌مستند و علمی جلوه می­دهد او شعار می­دهد و برای اینکه خواننده شعارش را بپذیرد مثال می­زند. (ر.ک؛ خسروی، ‌1389) «کارکرد تمثیل، ‌توسّل جستن به استنادات و استشهادات روایی و عینی و خاطره­ای برای استدلال­گری است تا عقل شنونده با نقل گوینده، ‌به شیوه­ای متشابه با برهان­های منطقی و صغری و کبری چیدن­ها و استقراء و قیاس کردن­ها، ‌اندیشه­ها و آموزه­هایی را که در پس پشت صحبت­ها نهفته است به‌راحتی باور کند.» (شیری، 1389)

تمثیل، ‌در ضمن ادبی بودن هسته­ای منطقی و علمی دارد و شاعر برای بیان غرض خود از روشی منطقی مبتنی بر تشبیه بهره می­گیرد تا میان تصورات پنهان در ضمیر خود و دنیای اطراف رابطه­ای قابل‌درک برقرار کند. فهم این رابطه برای همگان میسر است به همین خاطر پیام شعر و منطق آن در دل‌وجان جای می­گیرد. شاعران سبک هندی استدلال‌گرا هستند و این صنعت ادبی را به‌عنوان ابزاری هنری برای بیان استدلال­های شعری خود به­کار برده­اند. ابیات آن­ها در غزل، ‌به عبارت­ها و گزاره­های منطقی چنان نزدیک می­شود که در عین مخیل بودن، ‌بسیار استوار و منطقی به چشم می­آید. (ر.ک؛ شفیعی­کدکنی، ‌1380) به بیان دیگر، ‌«تشبیه مرکب تمثیلی ابزاری است برای استدلال و تفهیم آنچه مخاطب نسبت بدان ناآگاه است یا در موضع بی­تفاوتی نسبت به آن قرار دارد یا شنیدن دوبارۀ آن برای وی لطیف است» (حکیم­آذر، ‌1/1395­)؛ و هرکس از قوّۀ استدلال بیشتر بهره­مند باشد افکار خود را پخته­تر و روشن­تر بیان می­کند و مدّعای خویش را بهتر در اذهان جای می­دهد.

صائب می­گوید: «هر قومی مرا به خاطر مشرب صاف و بی­غلّ و غشی که دارم از خودشان می­دانند.» و برای اثبات مدعای خود مثال می­زند و چون مثالش محسوس و تجربه‌شده است، ‌خواننده هم در احساسی مشترک نظر او را می­پذیرد. «همانطوری­که هر ظرفی، ‌آب روشن را به­ رنگ خود در می­آورد»:

مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر قومی

 

که هر ظرفی به­ رنگ خود برآرد آب روشن را

 (صائب، ‌1375: 1/210)

و در جای دیگر می­گوید: «عقل شجاع و قوی نمی­تواند حریف نفس سرکش باشد.» و برای اثبات ادعای خود فقط مثال می­زند و چون مثالش کاملاً ملموس و پذیرفتنی است، ‌درنتیجه خواننده ادعای او را می­پذیرد. مثال: «همچنان­که آب نمی­تواند روغن را زیردست خود بکند»:

نمی­گردد حریف نفس سرکش، ‌عقل دریا دل

 

چگونه زیردست خویش سازد آب، ‌روغن را؟
 

(همان: 1/210)

بیان حکایت­های تمثیلی نیز یکی از شیوه­های استدلال است که در آن­ها با ارائه یک نمونۀ روشن و قابل‌قبول از موضوعی، ‌حکمی کلّی را در آن زمینه نتیجه­گیری می­نمایند. مثلاً در داستان «طوطی و بقال» در مثنوی مولوی، ‌طوطی تمثیل اشخاصی است که قضاوت­های سطحی و قیاس نابجا می­کنند. در تمثیل، ‌شاعران برای اقناع مخاطب خود، ‌این­گونه اظهارنظرها را با مثال و استدلال همراه می­سازند دلیل این امر آن است که شاعر و مخاطب او هر دو ذهنیتی ساده­انگارانه دارند و به همین سبب با استفاده از حکمت تجربی عامیانه به توضیح و تعلیل ادبی متوسل می­شوند. از این نظر که سخنان مستدل آن­ها ساده و روشن است و با صراحت به نتیجه­گیری می­پردازد، ‌تأثیر عمیقی بر خواننده می­گذارد. در بسیاری از داستان­های هزار و یک‌شب، ‌کلیله‌ودمنه، ‌مرزبان­نامه، ‌چهل‌طوطی و... نیز به فراوانی از همین روش برای استناد و استدلال و اثبات سخن استفاده شده است.

3-2. کاربرد اثباتی و اقناعی

یکی از اصلی­ترین کارکردهای تعلیمی تمثیل، ‌خصیصة اثبات­گری و اقناع­کنندگی برای مخاطب است. انواع تمثیل همواره یکی از ابزارهای منطقی برای اثبات سخن در دست خطیبان و واعظان بوده و شعرای سبک هندی نیز به دلیل سروکار داشتن با عموم مردم و به خاطر ساده کردن حقیقت­های سخت و دشوارفهم و مجاب کردن مخاطب، ‌اغلب از شیوة مثال­آوری که سنّت رایج در فرهنگ و زبان مردم است استفاده می­کنند. (ر.ک؛ شیری، ‌1389) تمثیل، ‌در مضامینی که شاعر می­­آفریند، ‌در خدمت اثبات نظر است و شاعر برای اقناع مخاطب از راه­هایی می­رود که روندگان پیشین آن­ها را پایکوب کرده­ و قبول عام یافته­اند. (ر.ک: فتوحی، ‌1386) صائب و بیدل به فراوانی از این روش­ها برای استناد و اثبات سخن بهره برده­ و حکم­هایی را ارائه کرده­اند که هیچ­کس با آن­ها مخالفت نتواند کرد به‌بیان‌دیگر اصول مسلم، ‌بدیهیات، ‌تجربه­های همگانی و احکام قطعی، ‌مدّعا‌مثل­های شاعران ممتازند. این شاعران عناصر متقارن در تمثیل را از عالمی انتخاب می‌کند که ذهن مخاطب با آن آشناست به تعبیری دیگر تبیین معقول با محسوس اصل اساسی تمثیل در شعر سبک هندی است. در این دوره تبیین منطقی مبهمات و مفاهیم ناشناختة ذهنی به کمک ابزارهای زبانی و عمدتاً منطقی وجهة همت شاعران بود و شاعران به روش تمثیلی و به فشرده­ترین شکل برای بیان مفاهیمی که در ذهن داشتند مصادیقی از عالم خارج استخراج و عرضه می­کردند که میزان ارتباط منطقی بین اجزاء بیت ساده­تر بود:

من از روییدن خار سر دیوار دانستم

 

که ناکس کس نمی­گردد از این بالانشینی‌ها

 (صائب، ‌1375: 1/410)

در این بیت «ناکس» قرینة «خار» و «بالانشینی‌ها» قرینة «سر دیوار» است. آنچه از این قرینه‌سازی درک می­شود این است که شخص فرومایه حتی اگر به مقام بلند هم برسد باز هم پست خواهد بود همانطورکه خار اگر در بالای دیوار هم قرار بگیرد باز هم پست و بی‌ارزش است. نمونه­هایی دیگر:

حسرت نکند کودک را سود به پیری هرکس که به تابستان در سایه بخسبد

 

هرگه که به خُردی بگریزد ز دبستان خوابش نبرد گرسنه شب­های زمستان

 (ناصرخسرو، 1384: 486)

ابیات فوق با تعابیری چون: «هرچه بکاری همان را درو می­کنی» یا «درخت کاهلی بار ندارد» معادل هستند یعنی هرچقدر در طول زندگی تلاش کنی در آینده­ای نزدیک نتیجه­اش را خواهی دید ولی اگر تنبلی و سستی نمایی، ‌جز اندوه و حسرت چیزی به تو نخواهد رسید. در این­جا شاعر ابتدا یک حکم کلّی بیان کرده و سپس برای اثبات آن، ‌مثالی عینی و ملموس آورده است.

3-3. برای پند و اندرز و تنبّه و عبرت

در این کاربرد شاعر یا نویسنده، ‌تمثیل را جهت پند و اندرز دادن و عبرت گرفتن به مخاطبان عرضه می­کند. بدین ترتیب که معمولاً در پایان داستان، ‌راوی یا یکی از قهرمانان، ‌یک اصل اخلاقی یا رفتاری را در یکی دو جملۀ کوتاه پرمعنای نکته­دار (کلمات قصار) بیان کرده و نتیجه­گیری می­کند. (شمیسا، ‌1389) البته ممکن است این­گونه عبارات مثلی پرمعنا در وسط حکایت از زبان قهرمانان صادر شود. مثلاً عطار در حکایت زیر، ‌ضمن نشان دادن رزّاقی خداوند، ‌مخاطب را به عبرت گرفتن از آن، ‌فراخوانده است:

...کشیدم چند دلو بار از چاه یکی سنگ سیه دیدم در آن خاک برافکندم که تا سنگی گران هست دو نیمه گشت و کرمی از میانش زهی منعم که در پروردگاری به چاهِ تیره، ‌در راه بیابان حریصا! لطف رزّاقی او بین

 

فراوان بار جستم بر سر راه چو گویی، ‌شکل او بس روشن و پاک ز دستم بر زمین افتاد و بشکست برآمد سبزبرگی در دهانش میان سنگ کرمی را بداری میان سنگ، ‌کرمی را نگهبان عطا و نعمت باقی او بین

 (عطار، ‌1388: 213-212)

مولانا هم حکایت تمثیلی «طوطی و بازرگان» را با نتایج اخلاقی و آموزنده به پایان رسانده و به عبرت­گرفتن خواننده از آن تأکید کرده است:

معنی مردن ز طوطی بُد نیاز

 

در نیاز و فقر خود را مرده ساز
 

(مولوی، ‌1390: د 1/128)

معنای مردن طوطی احساس فقر و نیاز بود. پس تو هم در عین نیاز و فقر، ‌خود را مرده‌گردان، ‌یعنی به مرتبۀ فقر عارفانه برس و منزل خودبینی را ترک کن. اگر به چنین مرگ اختیاری برسی، ‌دم مسیحایی، ‌تو را زنده می­گرداند و آن دم عیسوی، ‌تو را مانند خودش خوب و فرخنده می­سازد.

3-4. طنز و انتقاد و اعتراض

طنز یکی از شیوه­های ادبی است که اشتباهات و جنبه­های بدرفتار بشری، ‌ضعف­های اخلاقی، ‌عیب­ها و فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را در همۀ جهات به شیوه­ای غیرمستقیم و خنده­آمیز به نقد می‌کشد. (عبدی و زمانی، ‌1389) در طنز با اینکه رویه سخن به‌ظاهر مزاح­آمیز و غیرجدی است، ‌در آخر به تفکّر و تنبّه و اصلاح می­انجامد، ‌ازاین‌رو می­توان طنز را در قلمرو ادب تعلیمی به‌حساب آورد. (موحّد، ‌1382) طنزپردازان از روش‌ها و تکنیک­های مختلفی برای ایجاد خنده و طنزآفرینی استفاده می‌کنند که تمثیل هم یکی از مهم­ترین و رایج‌ترین شگردهای ایجاد طنز در اثر ادبی است. به‌عنوان‌مثال در ابیات زیر حافظ با استفاده از تمثیل، ‌طنزهای زیبایی سروده است:

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست

 

بوسه­ای چند برآمیز به دشنامی چند
 

(حافظ، ‌1385: 364)

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

 

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
 

(همان: 554)

نصیب ماست بهشت، ‌ای خداشناس برو

 

که مستحقّ کرامت گناه­کارانند
 

(همان: 390)

حافظ در بیت آخر می­گوید: کرم خدا شامل حال گناهکاران می­شود. پس بهشت از آن گناهکاران است، ‌نه پارسایان که پاداش اعمال خود را دریافت می­کنند. توجه شود که دریای جود الهی خیلی بیشتر از پاداش اعمال است! سخن حافظ نوعی مغالطۀ آگاهانه و عمدی است و معنی طنزآمیز بیت نیز به زیبایی آن افزوده است.

از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم

 

کز بیم مار در دهن اژدها شدم
 

(ناصرخسرو، ‌1384: 139)

«از بیم مار در دهان اژدها رفتن» معادل است با تعبیر «از چاله در آمدن و به چاه افتادن» یعنی انسان از بلایی بیرون آمده گرفتار بلایی مهلک­تر و بدتر شود.

3-5. تفسیر سخن و کمک به ایضاح مطلب

روشنگری و کمک به فهم مطلب معقول در هنگام طرح موضوعات دشوار فلسفی و هستی­شناختی، ‌جهت تثبیت در ذهن مخاطب از ویژگی­های شاخص در تمثیل است. ممکن است مصراع معقول به‌تنهایی برای خواننده قابل‌درک نباشد و یا لااقل فهم آن دشوار باشد در چنین مواردی مصراع محسوس نقش راهنما و مفسر را بر عهده دارد و در جهت توضیح و تکمیل موضوع مصراع معقول است. (ر.ک: خسروی، ‌1389) در این شگرد ادبی گاه شاعر بین دو سوی بیت تعادلی از نظر ارزش ادبی و اعتبار منطقی ایجاد می­کند که مخاطب را بر می­انگیزد تا هر یک از دو سوی را به یاری سوی دیگر تفسیر و تعبیر کند. در اغلب این موارد انتخاب این­که کدام سوی مدّعا و کدام سوی مثل باشد دشوار و گزینش آن بر عهدة مخاطب است حال آن­که قدما غالباً در تشبیه تمثیل، ‌مشبّه را امری معقول (مدّعا) می‌دانند و مشبّهٌ­به را امری محسوس (مثل) که بیان حال مشبّه می­کند. (ر.ک: حکیم­آذر، ‌1390) تمثیل در لفظ عبارت است از مثال­آوری در هنگام طرح یک مطلب یا موضوع، ‌به‌منظور وضوح بیشتر بخشیدن به حقیقت و اثبات سخن. این خصوصیت در اغلب انواع تمثیل که ابتدا در آن­ها مطلبی بازگو می­شود و سپس مثال­هایی آورده می­شود و یا بالعکس، ‌پس از ذکر مثال­ها، ‌نتیجه­هایی از آن­ها گرفته می­شود یک شیوة غالب در تمثیل‌آوری است. (ر.ک: شیری، ‌1389)

چشم در صنع الهی باز کن، ‌لب را ببند

 

بهتر از خواندن بود، ‌دیدن خط استاد را

 (صائب، ‌1375: 1/28)

صائب در مصراع اوّل می­گوید: خاموش باش و در آفرینش خداوند با تأمّل نگاه کن تا به عظمت و قدرت آفریننده­اش بیشتر پی ببری، ‌«فَتَبارَکَ‏ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» (23/14) و در مصراع بعدی برای روشن شدن ذهن مخاطب، ‌دلیل می­آورد: چون دیدن خط استاد بهتر از خواندن آن است.

غم مردن نبود جان غم‌اندوخته را

 

نیست از برق خطر مزرعة سوخته را

 (صائب، ‌1375: 1/270)

در این بیت شاعر موضوع ذهنی و انتزاعی را با تمثیلی هنرمندانه، ‌برای تنویر اذهان، ‌محسوس و ملموس ساخته و درواقع مصراع­­ دوّم دلیل و سند تأیید مطلب مصراع­­ اوّل است. بدیهی است که این حقیقت­ عمیق تربیتی و روان­شناختی را نمی­توان با صنایع و آرایه­های لفظی تبیین و تکمیل کرد و آنچه توانایی گسترش دایره ذهن را دارد، ‌چیزی جز آوردن مترادفی معنایی و تمثیل نیست.

3-6. بیان پنهان و غیرمستقیم

ایجاد ابهام و کتمانگری در کلام به هنگام سختگیری‌های سیاسی و فرهنگی نیز از کارکردهای مهم تمثیل است. در شمار بسیاری از تمثیل­ها مثل تمثیل‌های رمزی، ‌اسطوره‌ای، ‌فکری، ‌فلسفی، ‌سیاسی، ‌قصّه­وار و فانتزی هیچ­گونه توضیح مستقیمی دربارة ماهیّت تمثیل داده نمی­شود. در این­گونه تمثیل­ها که گاه در آن­ها مسائل سیاسی، ‌هستی شناختی، ‌تعلیمات و تجربیات تخیّلی، ‌رؤیاگونه و شطح­آمیز به نمایش درمی­آید، ‌بسیاری از حقیقت‌ها از سر احتیاط و ترس و تعمّد در پوشش نمونه­های مثالی و استعاری به روایت گذاشته می­شود تا آن حقایق، ‌صورت استتار شده­ای پیدا کنند و تنها گروه­های خاصّی از مردم که از اهلیت لازم برخوردار هستند، ‌آن‌هم پس از تعمّق بسیار، ‌به تأویل و تفسیر و معانی باطنی آن دسترسی پیدا کنند. (ر.ک؛ شیری، ‌1389) چنانکه عطار، ‌در منطق­الطیر رمزهای داستان تمثیلی «بوتیمار» را نمی­گشاید و خواننده، ‌خود بر اساس قرینه­های معنوی درمی­یابد که بوتیمار، ‌نماد و رمز «مردم دون­همتّی» است که به اندک خرسندند، ‌چنانکه بوتیمار به اندکی چون «لب دریا» دلخوش و خرسند بود و لاجرم راهی به دریای حقیقت نداشت، ‌چون:

آن­که او را قطره­ای آب است اصل

 

کی تواند یافت از سیمرغ وصل؟
 

(عطار، ‌1389: 119)

در ادبیاتِ پندی فارسی، ‌موارد بسیاری از انتقاد و طنز را به­طور غیرمستقیم در آثار شاعران و نویسندگان می­بینیم که آثار سعدی نمونۀ بسیار بارز و ارزنده­ای از آن است. وی با روشی بسیار ظریفانه و نکته­آمیز، ‌گفته­های طنزآمیز فراوانی را آفریده است:

«پادشاهی پارسایی را دید گفت: هیچت از ما یاد ­آید؟ گفت: بلی وقتی‌که خدا را فراموش می­کنم.» (سعدی، ‌1380: 69)

این حکایت را می­توان طنز نیشخندانه دانست که به‌صورت غیرمستقیم و با زبان طنزگونه سعدی می­خواهد این حقیقت را تعلیم دهد که هیچ یادی برتر از یاد خداوند تبارک‌وتعالی نیست و باوجوداین حقیقت برتر، ‌دیگر نگریستن به اغیار جایگاهی ندارد.

در عصر سانسور و دیکتاتوری گاهی مصلحت در عدم تصریح است و باید حقایق و موضوعات سیاسی و انتقادی به­صورت غیرمستقیم و در پشت نقاب سمبل و تمثیل پنهان شوند تا نوشته از سدّ سانسور عبور کرده و بدون هیچ­گونه ممانعتی امکان انتشار و ارتباط با مخاطب را پیدا کند. داستان­هایی چون «سرگذشت کندوها» و «نون و القلم» از آل احمد، ‌«خر دجّال» از هدایت و «به‌سوی مردم» از به آذین، ‌با همین شیوه از استتار و اختفا به نگارش درآمده­اند. بنابراین تمثیل را نیز مانند استعاره و سمبل، ‌به دلیل برخورداری از دو کارکرد کاملاً متفاوت، ‌می­توان به دو نوع متمایز تقسیم کرد: تمثیل روشنگرانه، ‌تمثیل کتمانگرانه.

3-7. تشویق و ترغیب مخاطب

در این کاربرد، ‌نویسنده و شاعر تمثیل را برای برانگیختن مخاطب به انجام کاری که پسندیده است و مقبولیت عام دارد، ‌بکار می­برد. مثلاً در شعرهای زیر شاعران برخی از محاسن اخلاقی را ستوده و مخاطبان خود را به تقویت این اوصاف در وجود خود تشویق و ترغیب کرده­اند:

آب حیوان نه آب حیوانست جان چراغ است و عقل روغن او عقل با جان عطیۀ احدی است

 

جان با عقل و عقل با جانست عقل جان است و جان ما تن او جان با عقل زندۀ ابدی است
 

(نظامی، ‌1384: 627)

نظامی توجه خاصی به عقل و تدبیر دارد و بیش از هر چیز رأی و خرد و تدبیر را ستوده است و اندیشه را کلید زرّین فتح و گشایش می­داند و مخاطب را به عقل­­گرایی و خردورزی تشویق می­کند. در تعبیر شاعر، ‌آب حیوان یا جاودانگی، ‌تمثیلی از همراهی و همسازی خرد و جان است و اشتراک معنوی خرد و روح موجب هدایت و شناخت خداوند واحد خواهد بود.

به نرمی ظفرجوی بر خصم جاهل

 

که کُه را به نرمی کند پست باران

 (ناصرخسرو، ‌1384: 85)

به­­همواری ادب کن خصم سرکش را که خاکستر

 

به نرمی زیردست خویش می­گرداند آتش را
 

(صائب، ‌1375: 1/189)

هر یک از بیت­های فوق حاوی یک تمثیل هنرمندانه هستند و معادل با تعبیر «ملایمت در کارها مفید و نجات‌بخش است»، ‌می­باشند. یکی از اصولی که شاعران حکیم و عارف‌مسلک در اشعارشان بدان تأکید کرده­اند، ‌ملایمت در کارها است. در این بیت­ها هم شاعران مخاطب خود را به ملایمت و مدارا با دشمن دعوت می­کنند.

3-8. برای بیان تحذیر و هشدار

هرگاه نویسنده­ای بخواهد مخاطب خود را از انجام کاری ناپسند نفی کند یا نیک و بد بودن امری را به او گوشزد کند، ‌می­تواند در کنار بیان اصل مطلب، ‌چاشنی حکایت را نیز بیفزاید تا تلخی امرونهی را کاسته و تأثیرگذاری متن را افزایش دهد. در شعرهای زیر هم شاعران، ‌مهم­ترین معایب و زشتی­های اخلاقی را که انسان را از مرتبۀ والای انسانی­اش دور می­سازد، ‌نکوهش کرده و مخاطبان خود را از آن قبایح برحذر داشته­اند. می­توان موارد مذکور را مهم­ترین مشکلات اجتماع عصر ایشان به‌حساب آورد که شاعران متوجه آن­ها بوده و به یادآوری و تحذیر از آن­ها همت می­گمارند.

چو آب از اعتدال افزون نهد گام چراغ ارچه ز روغن نور گیرد خورش­ها را نمک رو تازه دارد

 

ز سیرابی به غرق آرد سرانجام بسا باشد که از روغن بمیرد نمک باید که نیز اندازه دارد

 (نظامی، ‌1388: 187-31)

رعایت موضوع اعتدال در باب اخلاق بسیار دارای اهمیت است و بیش از هر چیزی مورد توجه حکما بوده است. «خَیرُ الاُمورِ اَوسَطُها». اندازه نگه­دار که اندازه نکوست. نظامی هم در این بیت­ها مخاطب را از افراط‌وتفریط که کاری منفی هستند بازداشته است.

در کارهای دینی و دنیایی زنهار تا به سیرت طراران

 

جز همچنان مباش که بنمایی ارزن نموده ریگ نپیمایی
 

(ناصرخسرو، ‌1384: 7)

ارزن­نما و ریگ­پیما: یعنی کسی که شخصیت منافق و دورنگ دارد. در باور شاعر، ‌انسان نباید شخصیتی دورو و منافق داشته باشد و بخواهد جای خوب و بد را تغییر دهد.

3-9. ملموس کردن مفاهیم کلی و انتزاعی

تمثیل یکی از هنری­ترین راه­ها برای ملموس و عینی کردن مفاهیم کلی و انتزاعی و تشریح افکار، ‌آرمان­ها و ذهنیات پیچیدۀ شاعر به زبان قابل‌درک مردم عادی است. «در تمثیل با مشبه و مشبهٌ­به مواجهیم که در آن مشبه عمیق­تر از مشبهٌ­به است، ‌چراکه مشبه مسئله­ای معقول و معنوی و مشبه­به که برای تقریر و اثبات مشبّه مورداستفاده قرار می­گیرد، ‌امری مادی و محسوس است.» (شمیسا، ‌1385) این کارکرد تمثیل با هدف ادب تعلیمی که در پی بیان صریح و واضح مطالبی اخلاقی است سازگارتر است چون این موارد بیشتر از نوع مباحث عقلی­اند، ‌پس‌نیاز به وجود یک تمثیل است تا مطالب اخلاقی عقلی را با مباحث حسی و صریح، ‌به‌وضوح شرح و بسط دهد. مثلاً صائب در غزلی که سراپا از این شگرد ادبی بهره می­گیرد، ‌می­گوید:

ریشه در خاک تعلّق نیست اهل شوق را خارخار شوق در دل کار بال و پر کند دولت سردرهوایان را نمی­باشد دوام می­کند زخم زبان شوریدگان را گرم­تر

 

می­رود بیرون ز دنیا پایکوبان گردباد طی به یک پا می­کند چندین بیابان گردباد می­شود در جلوه­ای از دیده پنهان گردباد خار و خس را بال و پر سازد ز جولان گردباد
 

(صائب، ‌1375: 3/1141)

آنچه تبیین مفاهیم و مسائل معقول با محسوسات را هنری جلوه می­دهد کشف روابط پنهان مفاهیم عقلی و پیوند زدن آن­ها با روابط مقولات حسی است. برای مثال در غزل بالا به صورتی پنهانی اهل شوق را به گردباد تشبیه کرده که ریشه و پیوندی با دنیا ندارد و هر زمان که اراده کند از دنیا بیرون می­رود. تصویر چرخیدن گردباد و نسبت تصویری که با چرخیدن و سماع اهل شوق پیدا می­کند نقطة اوج بلاغت اثر است. (ر.ک: حکیم­آذر، ‌2/1395) شاعر در اینجا، ‌در پی صدور حکمی است که با آن ذهن مخاطب را تحریک کند و نظر او را به سود آرای خود بر­انگیزد.

3-10. افزایش میزان تأثیرگذاری کلام در مخاطب و بلاغت سخن

بلاغت و تأثیرگذاری هر متنی تا حدود زیادی به قدرت نویسنده در استفاده از ابزارهای زبانی و کاربرد آن‌ها در القای منظور و مقصود خود بستگی دارد. هر شاعر یا نویسنده برای حصول به هدف متن در نوشتۀ خود ابزارهای متناسبی با مقتضای ظاهر و حال متن (یعنی موضوع متن و مخاطب متن) به­کار می­برد. تمثیل هم یکی از شگردهای مهم ادب تعلیمی است که نویسنده در تفهیم مطالب و دیدگاه­های خود به مخاطب و تأثیرگذاری بیشتر بر عموم مردم از آن یاری می­گیرد. تمثیل خوب فهم را تروتازه می­کند و در هر جا به­کار رود برجسته­ترین کارکرد آن این است که اندیشه و معنایی را روشن می­کند و در روح و جان شنونده اثر می­گذارد و در راستای خدمت به اهداف ادب تعلیمی قرار می­گیرد. مثال:

صحبت نیکان بود مشّاطۀ بدگوهران

 

خار تا بر دور گل باشد، ‌چو مژگان خوش‌نماست
 

(همان: 2/486)

مشبه: هم­صحبتی با انسان­های نیک، ‌مایۀ آرایش انسان­های بدسرشت می­شود. مشبهٌ­به: خار تا زمانی که با گل همراه است مثل مژگان زیبا به­نظر می­رسد. ادات: محذوف است. وجه‌شبه مرکب حاصل از این تشبیه عبارت است از: آراسته و زیبا شدن چیز بد و زشت به‌خاطر همراهی با چیز نیک و زیبا. شاعر در یک مصراع مطلب موردنظر خود را بیان کرده سپس برای اثبات و مستدل کردن آن و برای این­که خواننده نظرش را بپذیرد در مصراع دیگر مثالی محسوس برای آن آورده است. این­گونه سخن گفتن بسیار تأثیرگذار است و راز آن در این است که در ذهن شنونده تصوری بیشتر ایجاد می­کند زیرا شنونده هنگامی‌که در دل خویش مثالی را تصور کند که مخاطب مستقیم آن نباشد با رغبت بیشتری آن را می­پذیرد.

در تمثیل معمولاً در مصرع اول یک مسئله عقلی و اخلاقی مطرح می‌شود و در مصرع بعد، ‌برای تأکید بر آن و تقویت بنیه‌ سخن، ‌مثالی حسی و روشن‌تر و قابل‌فهم‌تر بر آن می‌آورند (ر.ک؛ ذوالفقاری، ‌1386)، ‌مانند:

صافی دل خواهی از سیروسفر غافل مباش

 

تخته­ی مشق­ کدورت از سکون می­گردد آب
 

(بیدل، ‌1389: 1/278)

در این بیت­ هم شاعر برای بیان مقصود خود، ‌از تمثیل استفاده کرده و با بهره‌گیری از یک عبارت موردقبول عامه، ‌تأثیر سخنش را دوچندان کرده­ است.

بحث و نتیجه­گیری

در تمثیل شاعر یا نویسنده برای تأیید یا روشن شدن مطلبی، ‌آن را به موضوعی ساده‌تر تشبیه می­کند یا برای اثبات موضوعی، ‌نمونه و مثالی رایج و مشهور می­آورد تا از این طریق، ‌مفاهیم و نظریات خود را به خواننده یا شنونده منتقل نماید. استفاده از تمثیل در زبان علاوه بر تقویت محتوای کلام و صحّه گذاشتن بر یک تفکر جمعی، ‌در تفهیم مطالب به خواننده بسیار مؤثر است. در حوزه­های انتقادی و مباحث نظری و عرفانی و موضوعاتی ازاین‌دست، ‌ازآنجاکه احتیاج به شرح و توضیح و درنتیجه آوردن مثال دارند بسامد تمثیل بسیار بالا است. شاعران سبک هندی با استفاده از این شگرد و آوردن مثالی هنری، ‌این مضامین و مباحث را تبیین و تفسیر می­کنند. نویسندگان ادب تعلیمی برای ملموس و عینی کردن مفاهیم کلی و انتزاعی و القای مطلب خود به مخاطب از این شگرد ادبی استفاده کرده­اند و کاربرد شکل­های مختلف تمثیل، ‌نیاز زبانی آن­ها را در بیان رسا و زیبای معنای موردنظر برآورده ساخته است.

تمثیل پیام را به‌صورت پنهان و غیرمستقیم منتقل می­کند و گاهی برای پند و اندرز و تشویق و ترغیب و گاهی برای تحذیر و هشدار مخاطب به­کار می­رود. وجود تمثیل در آثار تعلیمی مطابق با مقتضای حال متن تعلیمی و مخاطب آن است چراکه مقتضای حال در آثار تعلیمی دوری از ابهام و تصریح کلام است و این تصریح و توضیح از وظایف و ویژگی‌های انواع تمثیل است. نتیجه کلی مقاله این است که انواع تمثیل، ‌در متون تعلیمی و سبک هندی به خاطر نیاز به بیان رسا و روشنِ تجربه­ها، ‌اندیشه­ها و مفاهیم عرفانی فراوان به­کار رفته­اند به­گونه­ای که می­توان آن­ها را از برجسته­ترین ویژگی­های بلاغی آثار ادبی تعلیمی و سبک هندی و از رازهای زیبایی و تأثیر زبان آن­ها بر خواننده به­شمار آورد.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم. 

The Holy Quran. (2002). Translated by Fooladvand, M. M. Qom: Holy Quran Publications. [In Persian]
Attar, F. (2009). Asrarname. Introduction, Correction and Comments by Shafiee, M. R. Tehran: Sokhan. [In Persian]
_______. (2010). Manteg Otteyr. Introduction, correction and comments by Shafiei-Kadkani, M. R. Tehran: Sokhan. [In Persian]
Abdi, S. Sh. (2010). Satire in the Articles of Abdullah Nadim and Chakrand Parand Dehkhoda. Quarterly Journal of Comparative Language and Literature Research, 1(3), 109-132. [In Persian]
Biddle, A. (2010). Diwan (2 volumes). By the efforts of Behdarvand, A. Tehran: Negah. [In Persian]
Fotohi, M. (2005). Allegory (Nature, Types, Function). Journal of the Faculty of Literature and Humanities, 12&13(47-48), 141-178. [In Persian]
________. (2007). Image Rhetoric. Tehran: Sokhan. [In Persian]
 Foroughi, M. (2005). The Course of Wisdom in Europe. Tehran: Zavar. [In Persian]
Ghobadiani, A. (2005). Diwan. Edited by Minavi, M. and Mohaghegh, M. Tehran: University of Tehran. [In Persian]
Hakim Azar, M. (2011). The Style of Equation in Saadi's lyric. Journal of Educational Literature, 3(9), 163-184. [In Persian]
______________. (2016/1). Discussion on Allegory Simile and its Function in Saeb Tabrizi's sonnet. Literary Techniques, 8(2), 117-136. [In Persian]
______________. (2016/1). A Look at the Style of Equation in Saeb's poetry. Literary Criticism and Stylistics Research, (3), 87-106. [In Persian]
Hafiz, Sh. (2006). Diwan. Edited and Corrected by Ayouzi, R. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Jorjani, A. (1995). Asrarolblaghe. Translated by Jalil Tajlil. Tehran: Morvarid. [In Persian]
Khosravi, H. (2010). Equation Style in Poetry. Poetry Magazine, (69),58-62. [In Persian]
Kant, I. (1983). Pure Wisdom Measurement. Translated by Mirshamsuddin Soltani, A. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Mortezaei, J. (2011). An Allegory, an Image or a Novel Industry?. Persian Language and Literature Research, University of Isfahan, (4), 29-38. [In Persian]
 Movahed, A. (2003). Humor and Creativity. Journal of Literary Research, (2), 157-170. [In Persian]
 Mawlawi, J. (2011). Masnavi Manawi. Tawfiq Sobhani. Tehran: Printing and Publishing Organization. [In Persian]
Nizami, E.(2009). Khosrow o Shirin. Edited and Annotated by Dastgerdi, H. V. Tehran: Drop Publishing. [In Persian]
_________. (2005). Generalities of the Five. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
 Naziri Neyshabouri, M. (2000). Diwan. With Corrections and Comments by Taheri, M. R. Tehran: Negah. [In Persian]
 Nafisi, A. (1989). Familiarization in Literature. Cultural Universe, 6(2), 34-37. [In Persian]
Saadi, M. (2002). kolliyyat. By Foroughi, M. A. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
 _______. (2001). Golestan. Corrected by Foroughi, M. A. Tehran: Ghoghnos. [In Persian]
 Shafi'i Kadkani, M. (2012). The Resurrection of Words. Tehran: Sokhan. [In Persian]
_________________. (2001). Surkhayal in Persian Poetry. Tehran: Agah. [In Persian]
 Shamisa, S. (2010). Literary Types. Tehran: Mitra. [In Persian]
__________. (2006). Expression. Tehran: Mitra. [In Persian]
 Shiri, G. (2010). A New Allegory and Image of its Functions and Types. Exploration Quarterly, 11(20), 33-54. [In Persian]
_______. (2003). Storytelling, Methods and Characteristics. Tehran: Paya. [In Persian]
 Saeb, M. (1996). Diwan (6 volumes). By the Efforts of Ghahraman, M. Tehran: Scientific and Cultural. [In Persian]
Vafaie, A., S. (2013). Study of the Function of Allegory in Educational Literary Works. Journal of Educational Literature, 5(18), 23-46. [In Persian]
Zulfiqari, H. (2007). Study of the Structure of Proverbs. Quarterly Journal of Literary Research, 4(15), 31-62.
 
 
 
 
 
 
استناد به این مقاله: بافکر، سردار. (1401). کارکردهای هنری و تعلیمی تمثیل. متن پژوهی ادبی، ‌26(94)، 325-354. doi: 10.22054/LTR.2020.42784.2704
 Literary Text Research is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.