Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Amin Police University, Tehran, Iran
2 Professor, Department of Persian Language and Literature, Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
بهاءالدین محمد نقشبند که طریقت نقشبندیه به نام او موسوم گشته از عرفای بزرگ قرن هشتم هجری است. چندین کتاب در شرح احوال، اقوال و مقامات وی نوشته شده است. یکی از کهنترین کتابهایی که تاکنون در احوال او و اصول طریقت نقشبندیه، نوشته شده است، کتاب انیسالطالبین است. بیشتر محتویات کتابهایی مانند رشحات، قدسیه و یا نفحات الانس جامی که مطالبی درباره نقشبند و نقشبندیه نوشتهاند، برگرفته از این کتاب میباشد. کتاب مقامات نقشبند نیز که دربارۀ خواجه بهاءالدین و کرامات وی نوشته شده است تا حدود زیادی ازنظر محتوا به انیسالطالبین نزدیک است.
امروزه تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها، اهمیت مطالعاتی خاصی پیدا کرده است و در جهت شناخت بزرگان و آثار آنها نقش عمدهای ایفا میکند. مقایسه تطبیقی میان آثار بزرگان، میتواند به شناخت بهتر آنان و نیز تبیین میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر، منجر شود. بر همین اساس در تحقیق حاضر تلاش میشود وجوه مشابهت و مفارقت دو اثر (انیس الطالبین و مقامات نقشبند) از جهت ظاهر و محتوا بررسی و تبیین شود. به این منظور نخست به معرفی بهاءالدین نقشبند، طریقت او (نقشبندیه) و مؤلفان مقامات و همچنین شیوه نگارش و نوع نثر و کرامات در این دو کتاب پرداخته میشود و در پی آن تحلیل و مقایسه تطبیقی دو اثر، مضامین مشترک کرامتها، نوع و جهت آنها در حکایتهای دو کتاب آورده خواهد شد.
بهطورکلی در کتابهایی از این نوع (مقامات)، بر موضوعاتی مانند کرامات و خرق عادات، بیان شگفتیها و پای بندیهای شیخ به سنت و طرز رفتار او با دیگران و امثال آنکه برای عوام جذاب است، بیشتر تأکید میشود. (غلامرضایی، 1388) بنابراین، اغلب کتابهایی که درباره مشایخ و بزرگان صوفیه نوشته شده است، دربردارندهی فصلی درباره کرامات اولیا میباشد. در کتابهای موردبحث ما نیز به کرامات خواجه بسیار پرداختهشده، بهطوریکه مفصلترین بخش کتاب انیسالطالبین یعنی قسم چهارم به کرامات اختصاص یافته است. اگرچه در سایر قسمها نیز کراماتی از ایشان نقل شده است. به همین دلیل در این پژوهش بهطور مفصلتر به بررسی، تحلیل و مقایسه کرامات، انواع و جهت آنها در دو اثر موردنظر (انیسالطالبین و مقامات) پرداخته میشود.
پرسش اصلی این پژوهش این است که چه شباهتها و چه تفاوتهایی بین مطالب این دو اثر، بخصوص در بخش کرامات وجود دارد. اگرچه درباره خواجه بهاءالدین نقشبند و طریقت او مقالات و کتابهایی نوشتهشده اما هیچکدام به مقایسه این دو اثر (انیس الطالبین و مقامات نقشبند) و تطبیق حکایات آنها با یکدیگر نپرداختهاند. باوجوداین در اینجا به برخی از این آثار اشاره میشود.
پیشینه پژوهش
قاضی (1388) در کتاب "خواجه بهاءالدین نقشبند و نقشبندیه در دورهی تیموری"به معرفی خواجه بهاءالدین و طریقت نقشبندیه و همچنین ارتباط نقشبندیان با تیموریان پرداخته است. سمیعی (1387) در مقالهای با عنوان "جایگاه طریقت نقشبندیه در تاریخ تصوف اسلامی" بیان میدارد طریقت نقشبندی که در قرن پنجم هجری قمری به وجود آمده است در تاریخ تصوف اسلامی یکی از طریقتهای مهم به شمار میآید. مردان بزرگی از این فرقهی تصوف برخاسته و به نشر افکار مربوط به این طریقت اقدام کردهاند. آقاحسینی و یلمهها (1392) در مقاله خود با عنوان "انیس الطالبین و عده السالکین از کیست؟" به این نتیجه دست یافتهاند که از این کتاب دو تحریر وجود دارد: مفصّل و مختصر. در تحریر مفصّل، بهصراحت از صلاح بن مبارک بخاری بهعنوان نویسنده یاد شده است، درحالیکه در منابع و در فهرستها، این کتاب به خواجه محمد پارسا و عمّ او، حسام بن یوسف بخاری نیز منسوب است. انتساب کتاب به حسام بن یوسف بخاری با دلایلی روشن، کاملاً مردود است. همچنین نسبتدادن آن به صلاح بن مبارک، به دلایلی شک و تردید ایجاد میکند، اما به قطع و یقین نیز نمیتوان آن را رد کرد؛ اما انتساب کتاب به خواجه محمد پارسا به دلایلی درست مینماید یا اینکه حداقل باید انتساب تحریر مفصّل را به صلاح بن مبارک با اندکی تردید پذیرفت و انتساب تحریر مختصر را به خواجه محمد پارسا قطعی دانست.
عثمان ارازی (1383) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان "نقشبندیه در دوره تیموریان" به بررسی فرقه نقشبندیه در دوران تیموریان (783- 913 ه) پرداخته است. نقشبندیه طریقتی بود منسوب به خواجه بهاءالدین محمدنقشبند (717- 791ه). ولی بهاءالدین محمد را بنیانگذار و مؤسس نمیتوان شمرد، طریقه او در حقیقت دنبالهرو طریقه خواجگان بود، طریقه و سلوکی که خواجه عبدالخالق غجدوانی (م. 575ه) بنیان نهاده بود. خواجه بهاءالدین که خود از جانشینان خواجه عبدالخالق عجدوانی تعلیم یافته بود، احیاکننده و مجدد طریقت خواجگان شد و بعدها بهواسطه شهرت و اعتبار او به نقشبندیه معروف گردید. بعد از بهاءالدین خلفا و جانشینان او مثل علاءالدین محمد عطار (متوفی 2 80ه) و خواجه محمد پارسا (متوفی 822) و نظامالدین خاموش (متوفی 860) و سعدالدین کاشغری (متوفی 860) بر مسند ارشاد نشستند و در ترویج و اشاعه این طریقت نقشی داشتند. بعد از اینان خواجه عبیدالله احرار (806- 895) آمد که مشهورترین و متنفذترین شیخ طریقت نقشبندی در عصر تیموری است و در عهد او این طریقت به اوج نفوذ و شهرت و رواج رسید. رساله حاضر در یک مقدمه، چهار فصل و یک فصل پایانی تنظیم شده است. در فصل اول به بررسی اجمالی جنبشهای سیاسی و اجتماعی قرن هشتم هجری معاصر نقشبندیان پرداخته شده است. فصل دوم با عنوان "نقشبندیان در دوره نخست حکومت تیموریان" به بررسی زندگی بنیانگذار این طریقت در این دوره، وجهتسمیه نقشبند، آموزههای سیاسی و اعتقادی این فرقه و کرسی نامه آن اشاره و مورد تبیین قرار گرفته است. در فصل سوم با عنوان نقشبندیان در دوره میانی حکومت تیموریان به زندگی و شخصیت خلفای بهاءالدین محمد ازجمله، خواجه محمد عطار، خواجه حسن عطار و دیگران پرداختهشده و نحوه ارتباط آنان با دربار تیموری را موردبررسی قرار میدهد. در فصل چهارم با عنوان نقشبندیان در دوره پایانی حکومت تیموریان نیز زندگی مشایخ نقشبندی در این دوره مثل عبیدالله احرار، عبدالرحمان جامی، ملاحسین واعظ کاشفی و دیگران پرداختهشده و کمیت ارتباط آنان با سلاطین تیموری را بیان میدارد. نگارنده بیشترین تکیه را بر این فصل داشته است؛ زیرا در این دوره بود که طریقت نقشبندی به اوج اهمیت، شهرت، نفوذ و اعتبار رسید و سلاطینی همچون ابوسعید میرزا و سلطان حسین بایقرا نهایت توجه و احترام را نسبت به مشایخ طریقت نقشبندی (ازجمله عبیدالله احرار) قائل بودند و در بسیاری از مسائل با آنان به مشورت مینشستند و از نفوذ آنان در مصالحهها بهره میجستند. در فصل پایانی نیز روابط نقشبندیان با دیگر طریقتهای این دوره اشاره و علل و عوامل گسترش طریقت نقشبندی در دوره تیموریان موردبررسی قرار گرفته است. مدرسی چهاردهی (1353) نیز در مقاله "سلسله نقشبندیه" به معرفی این سلسله و بزرگان آن پرداخته است.
خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخاری، در محرم سال 718 هجری در قصر عارفان به دنیا آمد. (بخاری، 1371؛ محمدعلی، 1386؛ زرینکوب، 1389). برخی سال تولد او را 728 و محل تولد وی را بخارا (حقیقت، 1383) نوشتهاند. برخی نیز سال 721 را بهعنوان سال تولد او ذکر کردهاند. (همان) نام جدش را بعضی محمد و بعضی جلالالدین نوشتهاند. ممکن است که محمد نامش و جلالالدین لقب او باشد. جد بهاءالدین از مریدان و معتقدان خواجه محمّدبابای سماسی، شیخ صوفیان خواجگانی بوده است. (بخاری، 1371) سه روز از ولادت بهاءالدین گذشته بود که جدش او را به خدمت خواجه محمد بابا سماسی به قصر هندوان برد و خواجه محمد، بهاءالدین را به فرزندی قبول کرد و دربارۀ او گفت امید است که مقتدای روزگار گردد. (بخاری، 1371/ جامی، 1386/ محمدباقر، 1386) پسازآن نور در باطن ایشان سر بر میزده است و در زمان طفولیت عجایب و غرایب از ایشان مشاهده شده است (محمد علی، 1386) ازجمله: از زبان مادر بهاءالدین نقلشده که فرزندش (بهاءالدین) در سن چهارسالگی تولد گوساله مهچه پیشانی را پیشگویی کرده بود و اتفاقاً بعد از چندماه، گوساله به همان شکل که او گفته بود، به دنیا آمد. (بخاری، 1371) خواجه بهاءالدین 18 ساله بود که جدش او را به سماس، نزد خواجه سماسی فرستاد، سپس به سید امیر کلال که خواجه سماسی، تربیت و شفقت درحق بهاءالدین را از او خواسته بود پیوست. (محمدعلی، 1386؛ بخاری، 1371) بعد از او چندی در خدمت عارف ریو گروی (متوفی 647)، از خلفای امیر کلال به سر برد. مدتی نیز (حدود 6 سال) در خدمت سلطان خلیل آتای بود و ظاهراً در دستگاه او محتسب یا قاضی شرع شد. پس از سقوط خلیل آتای (747) به بخارا برگشته، عزلت اختیار کرد و به تربیت و ارشاد مریدان مشغول شد (زرینکوب، 1369)
بهاءالدین چندی نیز ملازمت علما مینمود و احادیث میخواند و آثار صحابه رضیاللهعنهم معلوم میکرد. دو بار به سفر حج رفت. علاوه بر این در طول دوران حیات، برای سیر و سلوک و دیدار مشایخ، به شهرها و روستاهای بسیاری در خراسان و ماوراءالنهر ازجمله: سمرقند، ریورتون، نسف، سمنان، مرو، طوس، مشهد، غدیوت و... سفر کرد. (بخاری، 1371) او سرانجام در سن هفتاد و سه سالگی، در سال 791 هجری در روستای قصر عارفان در بخارا (محل تولدش) درگذشت و قبر وی درآنجا زیارتگاه دوستداران او گردید.
علاوه بر رساله قدسیه که مجموعه سخنان و کلمات بهاءالدین نقشبند است، چند رساله دیگر نیز ازجمله: الأوراد البهائیه، اوراد صغیر، رساله الواردات، کتاب دلیل العاشقین و حیاتنامه در نصایح و مواعظ را به او نسبت دادهاند که برخی موجود و برخی فقط نامی از آنها در کتابها هست. (بخاری، 1371)
1-1. طریقت نقشبندیه
نقشبندیه، طریقتی منسوب به خواجه بهاءالدین نقشبند بخارایی است؛ اما بهاءالدین را نمیتوان بنیانگذار و مؤسس این طریقت بهحساب آورد. طریقه او درواقع دنبالۀ طریقۀ خواجگان است. طریقه و سلوکی که خواجه یوسف همدانی (440-535) و خواجه عبدالخالق غجدوانی (ف 575) بنیان نهاده بودند. خواجه بهاءالدین که خود از جانشینان خواجه عبدالخالق تعلیم یافته بود، محیی و مصلح طریقت خواجگان شد و طریقت نقشبندی آمیختهای از تعالیم عبدالخالق غجدوانی و بهاءالدین بخارایی گردید. (بخاری، 1371). این سلسله نسبت خرقۀ خود را به ابوعلی فارمدی از مشایخ قدیم خراسان میرسانیدند (زرینکوب، 1389) خواجه محمود انجیر فغنوی، خواجه علی رامتینی، خواجه محمدبابا سماسی و سیدامیر کلال استاد بهاءالدین نقشبند از مشایخ این طریقهاند.
تصوف نقشبندی، سنتی معتدل و میانهرو داشت. پیروی از سنت و حفظ آداب شریعت و دوری از بدعت اساس این طریقت است و در آن خلوت، عزلت، ذکر جهر و سماع نیست. (واعظ کاشفی، 1356). آنچه در تعالیم نقشبندی بیش از همه تکرار شده، یکی اتباع سنت و حفظ شریعت است و دیگر توجه به حق و نفی خواطر. بنا به نوشته نویسندگان این طایفه، طریقه نقشبندیه همان طریقه صحابه کرام –رضی الله عنهم-است با رعایت این اصل که نه چیزی برآن روش بیفزایند و نه چیزی از آن بکاهند. ازجمله جامی در نفحات الانس نوشته: «طریقۀ ایشان اعتقاد اهل سنت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیدالمرسلین و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه بیمزاحمت شعور به وجود غیری» (جامی، 1386). همین میانهروی نقشبندیان و پایبندی آنها به شریعت باعث شد که بسیاری از عالمان دین به این طریقه گرایش پیدا کنند.
بنای طریقت نقشبندیه بر یازده عبارت است که در متون مختلف به همین شکل به کار رفته است. این عبارتها شامل: هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یادکرد، بازگشت، نگاهداشت، یادداشت، وقوف عددی، وقوف زمانی و وقوف قلبی است. هشت عبارت نخست نهاده خواجه عبدالخالق غجدوانی است که بهاءالدین نقشبند سه عبارت آخر را به آنها افزوده است. (بخاری، 1371) نقشبندیه اگرچه در بخارا به وجود آمد، اما در طی یکصد سال به مناطق مجاور دنیای اسلام راه یافت. این طریقت در هرات، کابل، کشمیر، خراسان، قفقاز، ماوراءالنهر، شام، مصر، بلاد عثمانی و... شهرت و رواج پیدا کرد.
1-2. نقشبندیه پس از بهاءالدین
پس از بهاءالدین خلفای او خواجه علاءالدین عطار (ف 802)، محمدپارسا (ف 822) و یعقوب چرخی (ف 851) بر مسند ارشاد نشستند. سعدالدین کاشغری، جامی و خواجه عبیدالله احرار نیز از بزرگان این طریقتاند که در ترویج آن سهم بسزایی داشتهاند. این طریقت، در عهد جامی و عبیدالله احرار، به اوج نفوذ و شهرت رسید و پایتختهای تیموریان در خراسان - هرات و سمرقند - مجمع و مرکز صوفیان نقشبندی شد. این سلسله از عهد سیدامیرکلال مربی و استاد بهاءالدین، همواره، موردحمایت فوقالعاده و تکریم و اعتقاد پادشاهان و شاهزادگان تیموری بود.
نقشبندیه بعدها در هند هم نفوذ تمام یافت و بخصوص در دوره اقتدار مغول هند تأثیر و نفوذ مشایخ آنها بسیار زیاد بود و اغلب سلاطین آن سرزمین به این سلسله منسوب بودند. (زرینکوب، 1377) این سلسله در زمان شیخ احمدسرهندی (امام ربانی) که وی را مجدد الف ثانی خواندهاند با نام سلسله مجددی در هند تجدید و احیا شد (1034-971). در زمان مولانا خالد (1242 از اکراد سلیمانیه) این سلسله در ایران، کرمانشاهان و کردستان توسعه یافت و از طریق جانشینان او به عراق، سوریه و ترکیه رسید و عدهای از علمای اهل سنت و صاحب منصبان دولتی در این کشورها از پیروان این سلسله شدند. مولانا خالد موفق شد طریق نقشبندیه را بهعنوان قدرتمندترین و مؤثرترین طریقت صوفیان در خاورمیانه پیریزی نماید (اوزدالگا، 1389). بعد از درگذشت مولانا خالد هیچگونه رهبری متمرکزی برای این طریقه به وجود نیامد؛ اما عقاید سیاسی که زیربنای آن بود، حقیقتاً باقی مانده است. اکنون این طریقت در اکثر مناطق مسلمان نشین آسیا (بهندرت در میان اعراب) و نیز ترکیه، بوسنی و هرزگوین و منطقه ولگا-اورال، مریدانی دارد.
«مولانا خالد نیز مانند سرهندی نکات جدیدی به سنتهای آیینی نقشبندیه علاوه کرد. سرهندی و شاه ولیالله از جوانب مختلف به شرح و توضیح ماهیت طریقت میپرداختند و مولانا خالد در دورهای که موجودیت طریقت نقشبندیه با خطر تهدید مواجه بود، برای اینکه استمرار آن را در بین مسلمانان تضمین کند دوباره بر نقش مرکزی شریعت در نقشبندیه پافشاری نمود. توجه او به شریعت را میتوان با حساسیت اسلاف او چون خواجه احرار قابل مقایسه دانست. خواجه احرار از نفوذ و تأثیری که بر ابوسعید و سلطان احمد داشت بهره برد و مولانا خالد نیز از دولت عثمانی که آن را با همه فراز و فرودهایش حامی دین میدید، درخواست حمایت و راهنمایی کرد.» (الگار، 1398)
1-3. نقشبندیه و تشیع
نقشبندیه، طریقهای است که سنی خالص است (جامی، 1370) و پایه و اساس آن حفظ آداب شریعت، تقیّد به سنّت و دوری از بدعت میباشد (بخاری، 1371). طریقه نقشبندی در سرزمینهای سنی نشین ماوراءالنهر و خراسان رواج داشته و خواهناخواه صوفیان شیعی روابط خوبی با نقشبندیان نداشتهاند. باوجوداین نقشبندیان نیز مانند دیگر اهل سنت و جماعت دوستدار خاندان رسول اکرم (ص) هستند؛ و نسبت به اهلبیت ایشان، محبت و ارادت دارند. (همان)
2-1. صلاح بن مبارک بخاری
بهتصریح متن کتاب انیسالطالبین، از مؤلف آن، صلاح بن مبارک بخاری، هیچ خبری در دست نیست. تنها در کتاب "هدیه العارفین" بدون ارائه سندی تاریخ وفات او سال 793 قید شده است. (بخاری، 1371) صلاح بن مبارک، احتمالاً از اهل طریقت و پیرو نقشبندیه بوده که درسال 785 توسط خواجه علاءالدین عطار به درک محضر بهاءالدین نقشبند در محل قصر عارفان نائل گشته است. (جامی، 1370) جزآنچه گفته شد، اطلاع دیگری از مؤلف این کتاب در دسترس نیست.
بنا به گفته مؤلف در متن کتاب انیسالطالبین، ایشان از طریق خواجه علاءالدین عطار، به حضور بهاءالدین رفته است. وی میگوید: «قائد هدایت و سائق عنایت به حکم رؤیاء صالحه این بنده ضعیف "صلاح بن مبارک البخاری" را در سنه خمس و ثمانین وسبع مایه به خدمت خواجه علاء الحق عطار رسانید و بهواسطه ایشان به نظر قبول... حضرت شیخ بهاء الحق و الدین... مشرف گشتم و چون طریقت ایشان صحبت بود، به درویشان ایشان، مصاحب شدم.» (بخاری، 1371)
مؤلف درباره تألیف کتاب گفته تصمیم داشتم آیات بینات ولایت را جمع نمایم اما دوستی گفت: پیش از شما خواجه یوسف (از مریدان خواجه بهاءالدین) قصد چنین کاری داشته لکن خواجه بهاءالدین در آن زمان به ایشان اجازه ندادهاند. به این دلیل توقف کردم اما بعد از مرگ خواجه بهاءالدین، از خواجه عطار اجازه گرفتم و به تألیف این کتاب مشغول شدم. (همان)
2-2. خواجه محمد پارسا
خواجه محمد پارسا که برخی تألیف کتاب انیسالطالبین را به وی نسبت دادهاند (آقاحسینی، 1392 و صفا، 1375) خواجه جلالالدین (یا شمسالدین) محمد بخاری از بزرگان مشایخ نقشبندی و از اصحاب و خلفای خواجه بهاءالدین محمد نقشبند است که در سال 756 (ق) در بخارا به دنیا آمد. عنوان "پارسا" از سوی پیر و مرشدش به وی داده شد و پس از مرگ خواجه بهاءالدین جانشین او در بخارا گردید. وی در سال 822 (ق) در بازگشت از مکه و هنگام اقامت در مدینه از دنیا رفت. آثار متعددی به فارسی در شرح مسائل عرفانی بنا بر طریقت نقشبندیان داشت. از معروفترین آنها، فصل الخطاب، رساله قدسیه و شرح فصوص الحکم است. (صفا، 1375)
2-3. ابوالحسن محمدباقر بن محمدعلی، صاحب مقامات نقشبند
از متن مقامات نقشبند اطلاعاتی دربارۀ مؤلف آن به دست نمیآید. تنها در مقدمهای که وی بر کتاب نوشته است، خواجه بهاءالدین را شیخنا، سیدنا و مولانا، خوانده و تصمیم گرفته است رسالهای در مقامات و معارف و کرامات و خوارق عادات حضرت خواجه بنویسد که البته به سبب عوایق زمان و کثرت آفاق دوران چندی به تأخیر افتاده اما سرانجام در سال 804 هجری قمری شروع و صورت اتمام یافته است. (محمدعلی، 1386) مؤلف، تنها یکبار در ضمن یک حکایت از خود سخن گفته که: «روزی این ضعیف که جمع کننده این آثار و انوار ولایت است در بخارا بودم در صحبت درویشان حضرت خواجه و...» (همان) که البته از این حکایت نیز اطلاعی از وضعیت مؤلف دریافت نمیشود.
3-1. انیسالطالبین و عده السالکین
این کتاب که یکی از مهمترین و کهنترین کتابها در اصول طریقت نقشبندیه و احوال مؤسس آن میباشد، به استناد کهنترین نسخه شناختهشده کتاب، و با مقابله چند نسخه، توسط خلیل ابراهیم صاری اوغلی در تاریخ 823 هجری شمسی تصحیح شده است. مؤلف کتاب، بنا به تصریح انیسالطالبین، صلاح بن مبارک بخاری است و کتاب در قرن هشتم هجری تألیف شده است. البته آقاحسینی در تحقیقی به این نتیجه رسیده که این کتاب احتمالاً متعلق به خواجه محمد پارسا میباشد. (آقاحسینی، 1392)
منابعی از قبیل رشحات عین الحیات که میان اهل تحقیق از امّهات مآخذ این طریقت به شمار میآید، نیز قدسیه (کلمات بهاءالدین نقشبند) و بخشهای مربوط به طریقت نقشبندیه در نفحاتالانس جامی، گزیدهها و یا نقل جمله به جملهای از محتویات و مطالب کتاب انیسالطالبین را دربردارند. (صلاح بن مبارک، 1371)
این کتاب با حمد خداوند، صلوات و درود بر پیامبر و آل و اصحاب او که به اعتقاد مؤلف، نجوم هدایت و رجوم اعداء هستند، آغاز میشود. سپس بعد از بیان علت تألیف در چهار قسم بهاینترتیب به رشته تحریر درمیآید: قسم اول: در تعریف ولایت و ولی، قسم دوم: در شرح ابتدای احوال خواجه و ذکر سلسله خواجگان، قسم سوم: دربیان صفت، احوال، اقوال و اخلاق خواجه بهاءالدین و قسم چهارم: در ذکر سایر کرامات و ظهورات و احوال و آثار خواجه. (همان)
کتابهای مقامات که انیسالطالبین نیز از نوع آنهاست، جزو نثرهای تبلیغی به شمار میآیند. در این نوع نثر، بیشتر بر موضوعاتی مانند کرامات، خرق عادت، بیان شگفتیها و پایبندیهای شیخ نسبت به سنت و طرز رفتار او با دیگران که برای عوام مردم جذابتر باشد، تأکید میشود. نثر اینگونه کتابها معمولاً سادهتر از کتابهای تعلیمی است و در بیشتر موارد نزدیک به نثر گفتار میباشد. (غلامرضایی، 1388) دلیل آنهم این است که مخاطب آنان بیشتر مردم عادی هستند. در متن کتاب انیسالطالبین، از آیات، احادیث، اشعار عربی و فارسی استفاده شده است. ابیات عربی بهکاررفته در کتاب به نسبت ابیات فارسی اندک و تنها سه بیت میباشد؛ اما تعداد اشعار فارسی 96 بیت و 11 مصرع است.
3-2. مقامات حضرت خواجه نقشبند
این رساله (به قول مؤلف آن)، توسط ابوالحسن محمدباقر بن محمدعلی، درسال 804 هجری جمعآوری شده است. به گفته مؤلف، هدف از جمع این اوراق ذکر حضرت نقشبند با شرح احوال، آثار، اطوار و خوارق عادات ایشان میباشد که از کتب معتبره و یا از خلفای بهاءالدین مثل حضرت خواجه علاءالدین عطار و جناب حضرت قطب الاولیا یعنی خواجه محمدپارسا که بیواسطه یا با واسطه نقل کردهاند منقول است. مؤلف، بهاءالدین را ندیده و چنانچه گفته شد مطالب را با واسطه از دیگران یا از کتابهای دیگر نقل کرده است؛ اما از وی با عناوین شیخنا، سیدنا و مولانا یاد میکند. (محمدباقر بن محمد، 1386)
این رساله که با حمد خداوند به زبان عربی آغازشده شامل مقدمهای در بیان ولادت و نسبت سلسله خواجه بزرگ، سه مقصد شامل: مقصد اول: درمبادی احوال حضرت خواجه، مقصد دوم: دربیان سلوک حضرت ایشان و مقصد سوم: در بیان کرامات و خوارق عادات ایشان و یک خاتمه میباشد.
مقامات نقشبند شامل حدود 300 حکایت است که محتوای اغلب آنها (حدود 212 حکایت) با کتاب انیسالطالبین مشترک است، البته حکایتهای موجود در مقامات گاهی نسبت به حکایتهای انیسالطالبین کوتاهتر و گاهی بلندتر است. نامی از مقامات در انیسالطالبین نیامده درحالیکه در مقامات یکبار از کتاب انیسالطالبین و مؤلف آن سخن گفتهشده و مؤلف به سخن صلاحالدین استناد کرده است. (محمدباقر، 1386)
این دلایل حاکی از آن است که احتمالاً یکی از منابع اصلی مؤلف مقامات، کتاب انیسالطالبین بوده است. محمدباقر بن محمد (مؤلف مقامات) گفته که این اوراق (مقامات) را از کتب معتبره یا از خلفای بهاءالدین مثل علاءالدین عطار و خواجه محمد پارسا بیواسطه یا باواسطه نقل کرده است. (همان)
در هر دو متن، از آیات، احادیث و اشعار فارسی استفاده شده است. تعداد اشعار فارسی بهکاررفته در مقامات 110 بیت و 11 مصرع است که بیش از اشعار انیسالطالبین (96 بیت و 11 مصرع) میباشد. اغلب اشعار در هر دو کتاب مشترک است.
پیشازاین در معرفی انیسالطالبین گفته شد که نثر اینگونه کتابها (مقامات) معمولاً ساده و قابلفهم برای مخاطب و در اغلب موارد نزدیک به نثر گفتار است. در اینجا یادآور میشویم باوجود این ویژگیها نثر مقامات از انیسالطالبین سادهتر، قابلفهمتر و به زبان امروزی نزدیکتر است، لغات سخت، و اصطلاحاتی که برگرفته از زبان مردم ناحیه (محل نوشتن کتاب) میباشد در مقامات، بسیار کمتر از انیسالطالبین است؛ و این امر سادگی و روانی نثر این کتاب را بیشتر میکند.
برای نشان دادن تفاوتهای نثر دو کتاب در اینجا چند نمونه ذکر میشود:
«نقل کردند: خواجه علاء الحق والدین - طیّب الله تربته -که از برکه نظر حضرت خواجه ما - قدّس الله روحه - در اندک فرصتی، درویشان حضرت ایشان را احوال چنان میشد که از حظوظ بشری و اوصاف نفسانی بالکلیه خلاص مییافتند. تا به مثابة که اگر طعام خوردندی، طعم آن را معلوم نمیکردند، از شیرینی و تلخی. میآرند که درویشی طعام غیر معهود میخورده است. او را پرسیدهاند که این چه طعام است؟ گفته است: طعم حال من دارد زیرا حالت قبض را طعم دیگر ست و حالت بسط را طعم دیگر.» (بخاری، 1371)
اکنون همین حکایت از مقامات نقل میشود:
«نقل کردهاند خواجه علاءالدین عطار - طیّب الله تربته - که از برکت نظر مبارک حضرت خواجه ما -قدّس الله سرّه العزیز - در اندک فرصتی احوال درویشان ایشان چنان میشد که از حظوظ بشری و اوصاف نفسانی بالکلیه خلاص میشدند. به مثابهای که اگر طعامی میخوردند طعم آن را معلوم نمیکردند از ترشی و شیرینی و تلخی. آوردهاند که درویشی طعامی خورده است او را پرسیدهاند: «این چه طعام است؟ گفته است طعم حال من دارد زیرا که حالت قبض را طعم دیگر است و حالت بسط را طعم دیگر.» (محمدباقر، 1386)
-«کسی از حال من واقف نبود» (بخاری، 1371)
- «کسی از حال من اطلاع نداشت» (محمدباقر، 1386)
- «درویشان را گفتند که این بیت را یاد گیریت» (بخاری، 1371)
- «درویشان را فرمودند که این بیت را یاد گیرید» (محمدباقر، 1386)
- «نتیجۀ عمل به آن وصیت معاینه میگشت» (بخاری، 1371)
- «نتیجۀ آن ظاهر میشد» (محمدباقر، 1386)
حکایتهای هر دو کتاب تقریباً در همه موارد از زبان یک نفر نقل شده است و آن یک نفر، در اغلب موارد، خواجه علاءالدین عطار، درویش، دانشمند، شیخ شادی، شیخ امیر حسین و شیخ خسرو میباشد.
حکایتهای نقلشده درباره مادر، نشاندهنده جایگاه بلند و ارزشمند مادر در این کتاب است. در سه حکایت از والده سخن گفته که در همه موارد با احترام فراوان از ایشان یاد میکند. دریک حکایت درباره چگونگی رفتار با زنان سخن گفته و خطاب به کسی که با اهل خود بحثی کرده بود از زبان خواجه میگوید: با جماعت زنان حسن معیشت میباید کرد «... و تا امکان است رعایت میباید کرد قصه حضرت رسالت را- علیه الصلوه والسلام- نشنوده که موی کنیزک را به دست مبارک خود گرفتند تا او بر سر خود آب ریخت و ایستاده غسل آورد و این همه از برای رعایت خواطر خواتین است.» (بخاری، 1371)
بهطورکلی در هشت حکایت این کتاب به زنان مختلف اشاره شده است. در چهار حکایت از والده خواجه با احترام فراوان یاد میشود (مقامات، 149، 125، 110، 11) و در یک حکایت از جدّه صالحه ایشان سخن گفتهشده که تعبیر خواب میدانسته و خواب خواجه را چنانکه بعدها برایش اتفاق افتاده تعبیر کرده است. (همان)
در حکایتی نقلشده که مولانا درویش نام با ضعیفۀ خود نزاع کرده بود و خاطر عورت از وی خسته شده حضرت خواجه التفات از وی گرفتند، هرچند اصحاب را شفیع آوردند قبول نشد. بعد ازآن حضرت خواجه به منزل آن ضعیفه رفتند و روی مبارک خود را بر آستان آن عورت نهاده عذر خواستند که این گناه را او نکرده است من کردهام. از این الطاف ایشان آن عورت و جمعی ازجمله تایبان و مخلصان شدند. (همان) در جایی دیگر خواجه به حُسن معیشت با زنان سفارش میکند (همان) و در حکایتی دیگر از درویشی سخن میگوید که خواجه با نگریستن به او، او را از حال برده و باز به حال آورده بود پسازآن ضعیفه صالحهای که از محارم آن درویش بوده این واقعه را شنیده نزدیک درویش آمده و نشسته است صفت درویش بر آن ضعیفه عکسی زده و او بیهوش افتاده است. زمانی دراز بر آن صفت مانده وقتی به خود آمده آن صفت به تمام از وی زایل نشده بوده است. تا مدت یک سال اثر آن صفت بر آن ضعیفه بوده حال و کار او قوی شده و آثار بزرگی از آن ضعیفه مشاهده میشده است (همان) مجموع حکایاتی که درباره زنان در این کتاب نقلشده نشان میدهد خواجه نسبت به زنان بخصوص والده خویش بسیار با احترام رفتار میکردهاند.
کرامت در اصطلاح عارفان، ظهور امر خارق عادت از شخصی است که مقارن دعوی نبوت باشد و نزد اهل شرع خارق عادتی است که به دست اولیا گذرد. (گوهرین، 1388: ج9) اغلب کتابهایی که درباره مشایخ و بزرگان صوفیه نوشتهشده فصلی درباره کرامات اولیا دارد؛ بهعبارتدیگر کمتر شیخی را مییابیم که کراماتی برای او نقل نشده باشد هرچند مشایخ بزرگ و آنان که به کمال نائل گشتهاند اصولاً به کرامت توجه زیادی نداشتهاند و آن را برای سالکان مبتدی و تقویت یقین مریدان لازم میدانستهاند. البته همین کرامات هم درجاتشان با هم متفاوت بوده «چنانکه بیشتر خرق عادات که آن را کرامات میگویند درمقام (کشف روحانی) پدید میآید از اشراف برخواطر و اطلاع بر مغیبات و عبور برآب وآتش و هوا، طی زمین و غیرآن؛ و این کرامات را اعتبار زیادی نیست زیرا برای اهل دین و غیراهل دین میتواند باشد؛ اما آنچه که به حقیقت میتوان کرامات خواند و جز برای اهل دین نیست، آن است که بعد از کشف روحی درمکاشفات خفی پدید آید زیرا که روح برای کافر و مسلمان هست اما خفی روحی حضرتی است خاص که فقط به خاصان حضرت میدهند.» (رازی، 1391)
«ستون فقرات تصوف نظریه ولایت است. همانگونه که تشیع را بیمفهوم"امام" نمیتوان تصور کرد، عرفان و تصوف را هم بدون مفهوم ولایت نمیتوان بهدرستی شناخت. از درون نظریه امامت شیعی، معجزات ائمه به ظهور میرسد و از درون نظریه ولایت عرفانی کرامات اولیا.» (شفیعی کدکنی، 1392) کرامات در حقیقت، بیانکننده میزان تقرب ولی در درگاه الهی و نشاندهنده درجه شایستگی او در به دست آوردن موهبت و عطای خداوندی است.
کرامات را میتوان به دو گروه معنوی و مادی طبقهبندی کرد. منظور از کرامات معنوی، کراماتی است که در جهان ذهن و روح اتفاق میافتد و سرچشمه آن به دنیای ذهن بازمیگردد و مقصود از مقوله مادی، کرامتی است که راوی داستان مدعی میشود که صاحب کرامت تغییر در قوانین فیزیکی جهان ایجاد کرده یا امری را که بهطور طبیعی درعرف و عادت امکانپذیر نبوده ممکن ساخته است. (همان)
7-1. کرامات در انیسالطالبین
مفصلترین بخش این کتاب یعنی قسم چهارم به کرامات خواجه اختصاصیافته هرچند در سایر قسمتها نیز کراماتی از ایشان نقل شده است. تعداد کرامات معنوی بیشتر (حدود 94) از کرامات مادی (حدود 86) میباشد. انواع کرامات معنوی و مادی بهکاررفته به این شرح است:
7-1-1. کرامات معنوی
7-1-2. کرامات مادی
- ارتباط با حیوانات: (180، 225، 225، 312، 322)
- حاضر شدن غذا یا...درجایی که انتظارش نیست. (186، 260، 262، 265، 319، 320)
- شنیدن صدایی غیبی: (86، 86، 96)
- دیدن آنچه دیگران نمیبینند: (87)
- طی مکان: (92، 169، 180، 198، 201، 252، 253، 254، 258، 258، 374)
- دیدن خضر: (108، 280)
- ازحال بردن و باز به حال آوردن کسی: (جداکردن روح از قالب تن و بازبرگرداندن آن به بدن): (93، 94، 94، 178، 187، 188، 202، 203، 204، 208، 210، 211، 244، 244، 248، 287، 302، 313، 333، 335، 337، 339، 340، 344)
- ایجاد تغییر در شرایط آبوهوا: (192، 209، 235، 257، 284، 287، 288، 291، 292، 292، 293)
- مستجاب شدن دعا: (221، 221، 227، 227، 235، 239، 247، 272، 273، 275، 306، 317)
- برآب رفتن خودش یا دیگران به خواست او: (241، 298)
- ایجاد برکت درخوردنی: (کم نشدن از آن با وجود خرج کردن) (245، 294)
- صحبت کردن با مرده: (256)
- شنیدن صدای تسبیح سیب: (256)
- شفای مریض یا مریض کردن سالم: (267، 299، 341، 347)
نسوختن دست در آتش تنور: (296)
چنانچه ملاحظه میشود تعداد کرامات معنوی (89) بیش از کرامات مادی (86) است. در بین کرامات معنوی، آگاهی داشتن از آنچه برای دیگران درجا یا زمان دیگر رویداده بیش از دیگر کرامتها میباشد. از هوش بردن و باز به هوش آمدن افراد توسط خواجه در میان کرامات مادی بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است.
7-1-3. جهت کرامات در انیسالطالبین
یکی از مواردی که میزان باورپذیر کردن کرامات تا حد زیادی به آنها بستگی دارد جهت بیان کرامات است. درواقع بررسی و تشخیص جهت کرامت نشاندهنده دیدگاه شیخ نسبت به امور مختلف میباشد. جهات کرامات در انیسالطالبین عبارتاند از:
چنانکه ملاحظه میشود، بیشترین میزان در بخش جهت کرامات، به موضوع کمک کردن به مریدان و هدایت آنها با 67 مورد است.51 مورد نشاندهنده جایگاه والای معنوی شیخ و 46 مورد به جهت زیادشدن اعتقاد دیگران به خواجه و سایر درویشان آورده شده است. 14 مورد یاریرساندن خواجه به مردم و دو مورد حساسیت ایشان را درباره حلال بودن خوراک نشان میدهد. یک مورد بیانکننده اثر نفرین و دشنام شیخ درحق دیگران و یک مورد نیز نشاندهنده اهمیت دادن شیخ بهاءالدین به زنان میباشد.
7-2. کرامات در مقامات نقشبند
7-2-1. کرامات معنوی
7-2-2. کرامات مادی
- ارتباط با حیوانات: (21، 22، 107، 120، 125، 142، 143)
- حاضر شدن غذا یا...درجایی که انتظارش نبود: (97، 98، 98، 152، 173)
- شنیدن صدای غیبی: (13، 20)
- آسیب دیدن کسی به سبب بیادبی به خواجه: (156، 168، 174، 175)
- دیدن آنچه دیگران نمیبینند: (15، 121، 124)
- (ازهوش بردن و باز به هوش آوردن کسی)(جداکردن روح از بدن و بازگرداندن آن به تن): (18، 84، 101، 102، 112، 113، 114، 114، 123، 126، 128، 128، 128، 129، 132، 133، 137، 138، 139، 139، 152، 153، 166، 171)
- طی مکان توسط خودشیخ یا دیگران به خواست او: (91، 100، 152، 153، 153، 168، 172، 173)
- دیدن خضر: (109، 121)
- دعا و مستجاب شدن آن برای رفع فتنه و...: (89، 92، 92، 93، 102، 102، 109، 111، 129، 143، 151، 153، 155، 155، 156)
- برآب رفتن خود او یا دیگران به خواست او: (94)
- ایجاد برکت در خوردنی: (152، 163)
- شنیدن صدا و ارتباط با گیاهان و جمادات: (154، 159، 160، 161، 161)
- شفای مریض یا مریض کردن سالم: (165)
- از خاصیت افتادن آتش یا آب: (109، 125، 165)
-ایجاد تغییر در شرایط آبوهوا: (100، 108، 112، 151، 154، 162، 162، 163، 163، 164، 164)
در این کتاب کرامات مادی (94) بیش از معنوی (72) است. در بین کرامات معنوی، آگاهی ازآنچه برای دیگران رخداده و در بین کرامات مادی، از هوش بردن و باز به هوش آوردن دیگران توسط خواجه، بیشترین میزان را دارد.
7-2-3. جهت کرامات در مقامات نقشبند
7-3. مقایسه کرامات در انیسالطالبین با کرامات در مقامات نقشبند
کرامات در دو کتاب با اختلافات اندکی به هم نزدیک میباشد. در انیسالطالبین کرامات معنوی (89) بیش از کرامات مادی (86) است درحالیکه در مقامات تعداد کرامات مادی (94) بیشتر از کرامات معنوی (72) میباشد. در هر دو کتاب آگاهی ازآنچه برای دیگران رخداده در میان کرامات معنوی بیش از سایر کرامتهاست. از هوش بردن و باز به هوش آوردن افراد توسط خواجه نیز در هر دو کتاب بیشترین میزان را در میان کرامتهای مادی به خود اختصاص داده است.
در بخش جهت کرامات نیز در کتاب انیس، کمک به مریدان بیشترین میزان را دارد و در کتاب مقامات همین عنوان مریدان با اختلاف یک عدد (54 مورد)، پس از زیادشدن اعتقاد دیگران در حق خواجه (55 مورد) در ردیف دوم قرارگرفته است.
یاریرساندن به دیگران در مقامات 17، در انیس 14، دقت در حلال بودن خوراک در مقامات 3، در انیس 2، رعایت خاطر زنان در مقامات 2، در انیس 1، زیادشدن اعتقاد دیگران در مقامات 55 مورد، در انیس، 46 مورد، بیان جایگاه والای شیخ در مقامات 49 و در انیس، 51 مورد میباشد.
علاوه بر اینها در مقامات 8 مورد در جهت تأدیب و ارشاد دیگران (غیر از مریدان) آورده شده است.
باوجود اینکه تعداد کرامات مادی در هر دو کتاب زیاد است اما بلاغت نویسندگان بهگونهای است که بسیاری از آنها را برای خواننده قابلباور میسازد و در اغلب حکایتها جایگاه والای اخلاقی خواجه بهوضوح نمایانده شده است. هدف از نوشتن حکایات، اغلب مثبت و به جهت آموزش نکات اخلاقی و منع دیگران از خطا و لغزش میباشد.
جدول 1. مقایسه انواع کرامات معنوی و مادی در انیسالطالبین و مقامات نقشبند
کرامات |
کرامات در انیسالطالبین |
کرامات در مقامات نقشبند |
|
کرامات معنوی |
فراست یا ذهنخوانی |
21 |
18 |
پیشگویی |
19 |
11 |
|
آگاهی داشتن ازآنچه برای دیگران درجا یا زمان دیگری روی داده است |
46 |
43 |
|
جداشدن روح و برگشتن آن به بدن |
1 |
3 |
|
هدایت مرید درخواب |
1 |
1 |
|
رسیدن الهام |
0 |
2 |
|
مجموع کرامات معنوی |
88 |
78 |
|
کرامات مادی |
ارتباط با حیوانات |
5 |
7 |
حاضر شدن غذا یا...درجایی که انتظارش نیست |
6 |
5 |
|
شنیدن صدایی غیبی |
3 |
2 |
|
دیدن آنچه دیگران نمیبینند |
1 |
3 |
|
طی مکان |
11 |
8 |
|
دیدن خضر |
2 |
2 |
|
ازحال بردن و باز به حال آوردن کسی: (جدا کردن روح از قالب تن و بازبرگرداندن آن به بدن) |
24 |
24 |
|
ایجاد تغییر در شرایط آبوهوا |
11 |
11 |
|
مستجاب شدن دعا |
12 |
15 |
|
برآب رفتن خودش یا دیگران به خواست او |
2 |
1 |
|
ایجاد برکت در خوردنی |
2 |
2 |
|
صحبت کردن با مرده |
1 |
||
شنیدن صدا و ارتباط با گیاهان و جمادات |
1 |
5 |
|
شفای مریض یا مریض کردن سالم |
4 |
1 |
|
نسوختن دست در آتش تنور |
1 |
3 |
|
آسیب دیدن کسی به سبب بیادبی به خواجه |
0 |
4 |
|
مجموع کرامات مادی |
86 |
93 |
|
مجموع کرامات |
174 |
171 |
نمودار 1. مقایسه کرامات معنوی در انیس الطالبین و مقامات نقشبند
نمودار 2. مقایسه کرامات مادی در انیس الطالبین و مقامات نقشبند
جدول 2. مقایسه جهت کرامات در انیسالطالبین و مقامات نقشبند
جهت کرامات در انیسالطالبین |
انیسالطالبین |
مقامات نقشبند |
کمک به مریدان و هدایت آنها |
65 |
53 |
زیادشدن اعتقاد به خواجه و دیگر درویشان |
44 |
55 |
بیان جایگاه والای شیخ و ارتباط نزدیک او با خدا |
55 |
50 |
مؤثر بودن نفرین و دشنام شیخ |
1 |
1 |
یاریرساندن به دیگران |
13 |
13 |
دقت ایشان در حلال بودن خوراک |
2 |
2 |
توجه به رعایت خاطر خواتین و زنان |
1 |
1 |
مجموع |
181 |
175 |
نمودار 3. مقایسه جهت کرامات در انیس الطالبین و مقامات نقشبند
بحث و نتیجهگیری
پس از بررسی دو کتاب مقامات و انیسالطالبین و مقایسه آنها مشخص شد بخشهای زیادی از مقامات نقشبند با انیسالطالبین مشترک است و این امر نشاندهنده این است که احتمالاً انیسالطالبین یکی ازجمله منابع عمده مؤلف مقامات نقشبند بوده است. نثر دو کتاب از نوع نثر ساده و روان است اما نثر مقامات نقشبند به دلیل کمی لغات دشوار و محلی، سادهتر و قابلفهمتر از نثر انیسالطالبین است.
در هر دو این آثار تعداد زیادی اشعار فارسی بهکاررفته اما در مقامات تعداد این اشعار بیش از انیسالطالبین است. تعداد اشعار عربی تنها سه بیت و آنهم مربوط به انیسالطالبین میباشد.
زن و بخصوص مادر در هر دو کتاب از جایگاه والا و ارزشمندی برخوردار است و در هیچ جای این دو اثر توهین و یا نشانهای از بیتوجهی و بیاحترامی شیخ نسبت به زنان دیده نشد.
در انیسالطالبین درصد کرامات معنوی و در مقامات نقشبند، کرامات مادی بیشتر است. در هر دو کتاب آگاهی ازآنچه برای دیگران رخداده در میان کرامات معنوی، و از هوش بردن و باز به هوش آوردن افراد در میان کرامات مادی، بیش از سایر کرامتها است.
بلاغت نویسندگان و شیوه بیان آنها بهگونهای است که در بسیاری موارد (و نه همه) داستانها را برای خواننده باورپذیر میسازد. حکایتها اغلب بیانکنندۀ فراست شیخ است. جهت کرامات تا حد زیادی در دو اثر به هم نزدیک است. کمک به مریدان، بالا بودن مقام معنوی شیخ و زیادشدن اعتقاد دیگران در حق خواجه و سایر درویشان مهمترین جهتهای کرامات در هر دو کتاب میباشد. یاریرساندن به دیگران، دقت در حلال بودن خوراک، و رعایت خاطر زنان در هر دو کتاب با درصد پایینتری جزو جهتهای کرامات میباشند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.