A Comparative Study of the Narrative of “Jonathan Livingston Seagull” and the Story of the Birds in Manteq-Al-Tair, Based on the Glaser’s Choice Theory

Document Type : Research Paper

Authors

1 Professor of Persian Language and Literature at Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;

2 Assistant Professor of Psychology at Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran;

3 Ph.D. Student of Persian Language and Literature at Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;

Abstract

Choice theory addresses human behavior by emphasizing accountability in meeting basic needs. The purpose of this paper is to apply this psychological approach to the comparative study of symbolic stories. “Jonathan Livingston Seagull” by Richard Bach (1936) and Manteq-Al-Tair by Attar reveal one of the highest humanitarian concerns, the truth. The present paper, using a descriptive-analytical method, shows that these works share the same aspects of symbolic concepts. Their theme, in spite of the distinction in structure, is the conflict between humans’ possessions and demands. The desire to discover the existential essence under the guidance of guide is an attempt to satisfy the need for freedom and a sense of value. Attar, in the second valley, deals with the necessity of love in conduct, but Bach, in his last words, recounts the importance of this essential need. Another difference in the rate of representation is the intrinsic motives of characters. The narrative of Richard Bach, due to the greater use of the description and the design of the internal dialogue, has a greater ability to be read based on Glaser’s theory.

Keywords


 ادبیات تطبیقی به چگونگی فرایند مقایسۀ آثار ادبی دو یا چند زبان یا فرهنگ یا ملیت با یکدیگر می‌پردازد. این بررسی و مقایسه حتّی بر روی ادبیات اقوام و فرهنگ­های مختلف در یک زبان مشترک نیز صورت می­گیرد. موضوع مطالعه برخی پژوهش­های تطبیقی، هم سنجی ادبیات یا سایر رشته­های مطالعاتی نظیر رابطۀ ادبیات با سایر علوم انسانی است.

 هدف مقالۀ حاضر، بررسی دو متن روایی از دیدگاه تئوری انتخاب (ChoiceTheory) است. ویلیام گلسر (Wiliam Glasser) (1925، امریکا) در سال 1998 با ارائۀ نظریۀ انتخاب، توضیح می‌دهد که ما به‌عنوان انسان چگونه برای به­دست­آوردن آنچه می­خواهیم دست به انتخاب می­زنیم. بر اساس این نظریه آنچه از ما سر می­زند رفتار است- با چهار مؤلفۀ فکر، عمل، احساس و فیزیولوژی - و تمام رفتارهای ما پاسخی برای ارضای نیازهای اساسی است. این نیازها مبنای ژنتیکی دارند و سطح شدّت هر نیاز می­تواند متفاوت باشد. در تئوری انتخاب، نیازها، به‌صورت سلسله­مراتبی در نظر گرفته نمی­شوند، بلکه به پایه‌های یک صندلی می­مانند. صندلی هنگامی بهترین کارایی را دارد که روی تمامی پایه­هایش متعادل باشد. (ووبلدینگ، 1395: 46). نیازهای اساسی عبارت­اند از:

- بقا (Survival):این نیاز فیزیولوژیک شامل غذا، پوشاک، مسکن، هوا، امنیت، سلامت جسمانی و میل وکشش هورمونی به انجام عمل جنسی است.

-عشق (love)و احساس تعلّق: ما به عشق­ورزیدن و مراقبت­کردن از دیگران و نیز داشتن باورِ دوست‌داشتنی بودن، نیاز اساسی داریم. این نیاز دربردارندۀ روابط خانوادگی، دوستی، روابط شغلی و روابط با آشنایان و اطرافیان است و به ما احساس پیوند و تعلّق می‌بخشد.

- قدرت (Power)و پیشرفت:این نیاز برای احساس توانمندی، ارزشمندی، کارآمدی و پیشرفت و معادل «قابلیت و توانایی داشتن» است و از معنای زورگویی یا سلطه بر دیگران متمایز دانسته می­شود.

- آزادی (Freedom): این نیاز روان‌شناختی به معنای نیاز به استقلال و خودمختاری است. توانایی انتخاب‌کردن، آفریدن، کشف­کردن و بیان آزادانۀ خود، داشتن حریم شخصی، جابه‌جا شدن در محیط زندگی و احساس عدم محدودیت در تعیین انتخاب­ها و ارادۀ آزاد. (صاحبی و سلطانی فر، 1397: 30)

- تفریح (Fun) و لذّت: گرایش به لذّت بردن از کار، شوخ‌طبعی، سرگرمی خاص خود را داشتن، علاقه­مند بودن یا هیجان‌زده­شدن در خصوص پروژه­های کاری یا اوقات فراغت و تعطیلات از نیاز به تفریح نشئت می­گیرد.

 «خواسته­ها» یکی دیگر از مبانی نظریة انتخاب است. بر اساس تبیین گلسر، هر انسان در ذهن خود به‌مرور زمان در تعامل با محیط، مجموعه­ای از تصاویری را دارد که به او کمک می­کند تا نیازهایش را ارضا کند. وی این مجموعه را آلبوم تصاویر ذهنی یا دنیای مطلوب (Quality Word) می­نامد. تمام این تصاویر ذهنی برای برآورده سازی نیاز یک معیار درونی و سودمند هستند. دنیای مطلوب (خواسته­ها) حاوی تصاویری از افراد، اشیا و یا باورهاست که در صورت دستیابی به آن‌ها نیاز ما ارضا می­شود. تصاویر دنیای مطلوب هر فرد چند ویژگی اساسی دارد: «خاص و منحصر به فردند؛ تحت تأثیر وقایع خارجی قرار می‌گیرند ولی به­وسیلۀ آن‌ها کنترل نمی­شوند؛ چیزهایی هستند که فرد را برانگیخته و به حرکت وامی­دارند.» (صاحبی و سلطانی فر، 1395: 36). نکتۀ مهم در رسیدن به خواسته­ها، کارکرد سیستم انگیزشی است. هر فرد برای به­دست­آوردن آنچه می‌خواهد، برانگیخته می­شود؛ زیرا اگر آن تصویر یا خواسته را به دست آورد، خشنود و خوشحال می­شود.

 انسان‌ها جهان پیرامون خود را از طریق سیستم ادراکی خود می­بینند و ادراک یا دریافت‌های خود را در مکانی به نام «دنیای ادراکی» ذخیره می­کنند. سیستم ادراکی از دو فیلتر سطح پایین (دانش کلی) و سطح بالا (ارزش‌گذاری) تشکیل شده است. تصاویر وارده از جهان بیرون، از طریق دریافت­کنندگان حسّی، ابتدا وارد فیلتر دانش کلی شده، شناسایی، طبقه­بندی و نام‌گذاری می­شوند. چنانچه تصویر شناسایی­شده با خواسته یا نیاز ما ربطی داشته باشد، آن را توسّط فیلتر سطح بالا ارزش‌گذاری می­کنیم. فلیتر ارزش‌گذاری کمک می­کند دنیای پیرامون خود را درک کنیم و در واقع بازتابی مستقیم از دنیای مطلوب است. در مرحلۀ بعد مغز به مقایسۀ بین یافته­های ادراکی و خواسته (دنیای مطلوب) می­پردازد. زمانی که فرد چیزی را که می­خواهد ندارد، جایگاه ارزیابی در مغز این عدم تعادل را به‌وسیلۀ یک علامت به او یادآوری می­کند. گاه این علامت به شکل ضرورتی برای تغییر در جهت ایجاد تعادل خود را نشان می­دهد و گاه به خودی خود خنثی است و فقط گرفتن اطّلاعات از وضعیت موجود است. (همان: 43)

 طبق نظر گلسر، مردم دو نوع روانشناسی دارند که نقش موثّر یا مداخله­ای در ارضای نیازهای پنج­گانه دارد. در روانشناسی کنترل بیرونی (External Control Psychology) فرد، هیچ کنترلی بر عمل، فکر، احساس و یا حالت فیزیولوژیکی خود ندارد. فردی که از روانشناسی کنترل درونی (Internal control psychology) بهره می­گیرد، هرگاه تشخیص دهد رفتار کلی یا هر جزءِ آن او را به سمت ارضای نیازها و خواسته­هایش سوق نمی­دهد، رفتار دیگری را انتخاب و جایگزین آن می­کند. هر فرد فقط بر عمل و فکر خود کنترل دارد و احساس و فیزیولوژی را به‌طور غیرمستقیم از طریق عمل و فکر خود کنترل می­کند.

 

بیان مسئله

 «منطق‌الطیر» از مشهورترین داستان­های رمزی فارسی است که به شرح سفر گروهی از مرغان برای یافتن سیمرغ می‌پردازد. فروزان فر معتقد است که عطّار در سرودن این کتاب، به رساله­الطّیر احمد غزّالی و ابن سینا نظر داشته است (فروزان فر،1353: 339-345). این داستان رمزی با توجّه به جنبه‌های متفاوت عرفانی و تمثیلی همواره از سوی پژوهشگران ادبیات تطبیقی مورد توجّه قرار گرفته است. می­توان گفت: «پرندۀ آبی» اثر موریس مترلینگ، نویسنده و متفکّر بلژیکی، متأثّر از منطق­الطیر عطار در ادبیات اروپاست. (قاضی، 145:1346)

«جاناتان مرغ دریایی» نوشتۀ ریچارد باخ، داستانی رمزی است. نویسنده به روایت سفر پرنده­ای می­پردازد که با عبور از مراحل دشوار پرواز سعی دارد به حقیقت وجودی خود دست یابد. داستان جاناتان به سفر مرغان در منطق الطّیر شباهت‌هایی دارد؛ امّا بر این ادّعا نیستیم که ریچارد باخ در سبک، ساختار و محتوا تحت تأثیر عطّار بوده؛ بلکه با رویکرد روان‌شناختی و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی بر آنیم تا اشاره­ای به کارکرد رمزهای همگانی یا جهانی در روایت داستان­هایی با مضمون نسبتاً مشابه داشته باشیم.

 علّت شباهت سمبل­های جهانی، بنا شدن همۀ آن‌ها بر ادراکات حسّی و تجربیات عاطفی انسان است که در همۀ فرهنگ­ها یکسان است؛ البته این نکته را نباید نادیده گرفت که گروهی از سمبل­ها در تمدّن­های مختلف جهان دارای اهمّیت و ارزش واقعی گوناگونی هستند و در نتیجه معنا و مفهوم آن‌ها نیز متفاوت است. واکاوی درون‌مایۀ این آثار- فارغ از بحث تأثیرپذیری و یا تأثیرگذاری- بر مبنای مؤلّفه­های اصلی نظریۀ انتخاب و بیان شباهت­ها و تفاوت‌ها هدف اصلی این پژوهش است؛ بی­آنکه ساختار و شاخص­های فرمالیستی و زیبایی­های زبانی و تکنیکی مدنظر باشد.

هدف از پژوهش حاضر، کوشش برای دریافت پاسخ دو پرسش اساسی است:

1. با تأکید بر نظریۀ انتخاب چه مفاهیم مشترکی از سیر و سلوک «جاناتان مرغ دریایی» و مرغان «منطق‌الطیر» قابل دریافت است؟

2. نحوة بازنمایی هر یک از مؤلّفه­های نظریۀ انتخاب در این دو داستان چگونه است؟

ضرورت و اهمیت پژوهش

 پیوند ادبیات تطبیقی با موضوعات مهم روز مانند جهانی­شدن، تفکّر انتقادی و ارتباط زبان و ادبیات یک کشور با کشورهای دیگر، ضرورت طرح موضوع مقالۀ حاضر را می­نمایاند. بهره­گیری از «نظریۀ انتخاب» می­تواند دامنۀ تحقیق دربارۀ ادبیات، به­ویژه داستان­های رمزی را گسترش ­دهد و ضمن آن که ناظر به خوانش بینامتنی آثار ادبی است، جایگاه امروزی کاربرد روانشناسی مثبت­اندیشی و نیز واقعیّت­درمانی را در بهبود کیفی زندگی افراد جامعه بازگو می­کند.

پیشینۀ پژوهش

 دربارۀ «منطق‌الطیر» و «جاناتان مرغ دریایی» مقالات مختلفی نوشته شده است؛ امّا تاکنون پژوهشی دربارۀ تطبیق این دو اثر از دیدگاه روان‌شناختی، به‌ویژه نظریۀ انتخاب صورت نگرفته است. دیگر آن که در هیچ یک از پژوهش­های انجام شده، بخشِ تازه­­یافتة داستان جاناتان مرغ دریایی مورد توجّه نبوده است.

-      در جست‌وجوی کمال مطلوب؛ بررسی تطبیقی «ماهی سیاه کوچولو»، نوشتۀ صمد بهرنگی با جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ؛ این مقاله به بررسی وجوه اشتراک و افتراق آثار مذکور پرداخته، ترکیبی از عناصر داستانی، فرمالیستی و محتوایی را ابزار سنجش قرار داده است.

-      مطالعۀ مسیر تعالی در دو اثر عرفانی حکمی (رساله­الطّیر و جاناتان مرغ دریایی)؛ در این مقاله نیز وجوه اشتراک و افتراق آثار از نظر محتوا و برخی جنبه­های عنصر شخصیت بیان شده است.

-       از « منطق‌الطیر » تا «جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ»؛ در این نوشتار دو اثر از نظر کارکرد نماد و چگونگی نیل به کمال بررسی شده­اند و به برخی از وجوه شباهت و تفاوت اشاره شده است.

1. بحث و تحلیل داده­ها

1-1. بررسی آثار مورد تحلیل بر اساس نیازهای اساسی

1-1-1. نیاز به بقا

 در آغاز داستان جاناتان، مرغ دریایی، نویسنده ضمن توصیف صبحی زیبا می­نویسد: «در یک­ونیم کیلومتری ساحل، یک قایق ماهیگیری بر گسترۀ آب تکان می­خورد و از صبحانۀ دسته­جمعی در هوای آزاد خبر می­دهد تا فوجی از مرغان دریایی خودشان را برسانند و برای چند تکّه نان بر سر و کلّۀ هم بزنند...» (ریچارد باخ، 1397: 21). این عبارات براعت استهلال مناسبی است برای بیان این نکته که «بیشتر مرغان دریایی زحمت فراگیری چیزی را به‌جز ساده‌ترین حقیقت‌های پرواز به خود نمی‌دادند. آن‌ها فقط پی یافتن راهی بودند که بدانند چگونه برای دستیابی به غذا از ساحل دور شوند و دوباره بازگردند» (همان: 22). در واقع نیاز به بقا در میان مرغان بر سایر نیازهای اساسی آنان چیرگی داشت. «در حالی که دغدغۀ جاناتان، نه غذا، بلکه پرواز بود ... بیش از هر چیز به پرواز عشق می‌ورزید» (همان: 22).

 جاناتان می­خواست توانایی خود را در پرواز بسنجد. تلاش او برای کسب این خودآگاهی و نیز کم توجّهی به نیازهای فیزیولوژیک، نمونه‌ای از تسلّط یافتن بر نیاز به بقا به دلیل ارضای نیازهای قدرت و آزادی است: «هزاران سال است ما دنبال خوردن کلّه ماهی در تلاش هستیم، ولی حالا دلیل دیگری برای زندگی، برای یادگیری، برای کشف، برای آزادی داریم(همان: 47). تلاش جاناتان برای ارضای تدریجی نیاز به قدرت، سبب شد به شکل موثّرتری از عهدۀ نیاز به بقا برآید: «یاد گرفت که یک شیرجۀ سوزنیِ کم اصطحکاک و با سرعت زیاد، ماهی­های کمیاب و خوشمزه‌ای را ... برای او به ارمغان می‌آورد. برای بقا نیازی به قایق‌های ماهیگیری و نان بیات نداشت!» (همان: 48).

 در منطق‌الطیر، مرغان در دو بخش ظاهر می­شوند: دوازده مرغ در بخش آغازین داستان مورد خطاب عطّار قرار می­گیرند؛ نظیر «هُدهُد، موسیجه، طوطی، کبک و ...» و گروه دوم، مرغانی هستند که در «مجمع مرغان» با آن‌ها آشنا می­شویم که عبارت­اند از: «بط، همای، بوتیمار، کوف، صعوه.» هر یک از مرغان، پس از شنیدن خطرات راه، بهانه­ای برای همراهی نکردن هدهد در سفر به قلّۀ قاف دارند که نشانۀ دل‌بستگی آن‌ها به نفسانیات است. «دل‌بستگی کبک به خوردن سنگ­ریزه و اینکه می­تواند سنگ­ریزه را در چینه­دان خود آب کند، در نظر عطّار به گونة دل‌بستگی او به احجار کریمه (گوهرها) دیده شده است (شفیعی‎کدکنی، 1397: 172). تعلّق کبک به گوهرها بیانگر نیاز او به بقاست و هم با توجّه به اینکه گوهر، یادآور نگین سلیمان است، می­تواند تلاش کبک را برای کسب ارزشمندی بازگو کند.

«عشق گوهر آتشی زد در دلم

 

بس بود این آتش خوش‎حاصلم»
                    (عطّار، 1397: 271).

تلاش یک بعدی کبک برای ارضای نیاز به بقا و یا حقّ ارزشمندی، به‌عنوان مانع بر سر راه دنیای مطلوب مورد تأکید است.

2-1-1. نیاز به عشق و احساس تعلّق

هر فرد برای ارضای این نیاز باید فرد یا افراد دیگری را پیدا کند که او را دوست بدارد. ضرورت وجود «فرد دیگری» موجب می­شود ارضای نیاز به احساس تعلّق بسیار دشوارتر از ارضای نیاز به آزادی، بقا یا تفریح باشد (گلسر، 1397، ب: 44). اکنون به بررسی اشکال مختلف بازنمود این نیاز در دو داستان جاناتان مرغ دریایی و داستان مرغان منطق‌الطیر می‌پردازیم.

الف) در شروع داستان جاناتان درمی­یابد برای حفظ رابطه با خانواده و اطرافیان باید پیشرفت در پرواز را که حاکی از نیاز او به آزادی و حقّ ارزشمندی است، قربانی کند؛ لذا ترجیح می­دهد بدون درگیری با اطرافیان برای رسیدن به خواسته­هایش تلاش کند؛ گرچه نتیجۀ آن طردشدن از گروه همنوعان باشد. این رفتار جاناتان، حاصل انتخابی آگاهانه در برابر جهان بیرونی است تا بدان وسیله مهم­ترین نیاز خود را برآورده کند: «جاناتان، بقیۀ روزهایش را در تنهایی و انزوا به سر برد؛ ولی باز بر فراز صخره‌های دوردست پرواز کرد. ناراحتی‌اش از تنهایی نبود؛ بلکه بی­توجّهی بقیۀ مرغان او را می­آزرد که نمی‌خواستند لذّت و شکوه پرواز را باور کنند» (ریچارد باخ، 1397: 48). به باورگلسر، رفتار انسان نه توسّط عوامل بیرون، بلکه از درون او برانگیخته و آغاز می­شود. اقدام جاناتان مصداق همین نکته است.

ب) در پایان بخش اوّل داستان، دو مرغ با بال­هایی نورانی به جاناتان نزدیک می­شوند: «ما آمده­ایم تو را ببریم بالاتر، ببریم به خونۀ خودت» (همان: 59). جاناتان به دنیای جدیدی راه می­یابد که طرز فکر مرغان به اندیشه­های او می ماند. او باراهنمایی مرغ کبیر، چیانگ، برای انجام قدرتمندترین قسمت پرواز تمرین می­کرد: «آماده میشی تا اوج بگیری و معنای مهربونی و عشق رو بفهمی» (همان: 84).

ج) در پایان بخش دوم، هر چه جاناتان بیشتر به ماهیت عشق می­اندیشید، دلش بیشتر هوای بازگشت به زمین را می‌کرد. «راه او برای نشان دادن عشق این بود که آنچه را که خودش از حقیقت دیده، به مرغی نشان دهد که در پیِ فرصتی برای یافتن حقیقت بود» (همان: 85).

احساس تعلّق، عامل برانگیزاننده­ای است تا جاناتان، همنوعان خود را در یافته­هایش سهیم کند. بازگشت جاناتان به زمین، بازنمودی از تلاش او برای ارضای احساس تعلّق است. از دیدگاه مزلو «افراد خودشکوفا می­توانند شدیداً به یکدیگر نزدیک باشند و در عین حال به هنگام ضرورت بدون جریحه­دارشدن، از هم جدا شوند... » (مزلو، 1372: 271).

د) در پایان بخش سوم، جلوۀ احساس تعلّق را در رفتار همراهِ جاناتان، فلچر می­بینیم: «اگرچه فلچر سعی می­کرد جلوی شاگردانش سخت­گیر باشد، به ناگاه واقعیت وجود آن‌ها را دید و تنها در یک لحظه، بیشتر از دوست­داشتن، به آنچه می­دید، عشق می­ورزید» (ریچارد باخ، 1397: 121).

هـ) در بخش تازه­یافتۀ داستان، احساس تعلّق بسیاری از مرغان به جاناتان - که دیگر در زمین و میان آن‌ها نیست - شکل تقدّس­گرایانه به خود می­گیرد و از او به‌عنوان اسطوره­ای از پیش ساخته یاد می­شود. در این میان، آنتونی در تعارض با مرغان دیگر، دچار سرخوردگی فلسفی می‌شود؛ امّا در پایان داستان «جان» ظاهر می­شود و همچون ناجی او را به زندگی و پیشرفت سوق می­دهد. این بخش از داستان را می­توان بر مبنای همخوانی شخصیت‌ها و قدرت نیازها در تئوری انتخاب بررسی کرد. آنجا که نیاز به بقا و احساس تعلّق مطرح است، هر قدر نیازهای اشخاصِ هم­زیست، به هم نزدیک­تر باشد، شانس تداوم زندگی اجتماعی و همنوع دوستی بیشتر خواهد بود. نیاز به تفریح و بقا در مرغان جامعه­ای که آنتونی در آن زندگی می­کرد با شدّت این نیازها در وجود آنتونی ناهماهنگ بود؛ به‌گونه‌ای که تعادل روحی­اش را برهم زده، او را به انزوا می­کشاند.

در منطق‌الطیر،حکایت بلبل، روایتی نمادین از نیاز انسان به عشق است و از این وجه که رابطۀ بین­فردی او با گل، موضوع اصلی این عشق است، بر مبنای نظریۀ گلسر دربارۀ عشق قابل بررسی است.

«در سرم از عشق گل سودا بس است

 

زان که مطلوبم گل رعنا بس است»
                       (عطّار، 1397: 266).

هدهد در دنیای آرمانی خود، عشقِ رویِ گل را به سبب ناپایداری آن چون خار، مایۀ رنج و ملال می­داند و سعی دارد او را به دریافت حقیقتی والاتر رهنمون باشد.

«عشق چیزی کان زوال آرد پدید

 

کاملان را آن ملال آرد پدید»
                                  (همان: 266).

در نگاه عطّار، عشق، بیش از یک احساس تعلّق مورد توجّه است و افزون بر آن عشق بی­زوال بر عشق زمینی ترجیح داده می­شود. در این داستان، عشق با حقّ ارزشمندی به‌واسطۀ رسیدن به دنیای مطلوب پیوند می­خورد. احساس تعلّق مرغان به پادشاهی که در اقلیم آنان فرمانروایی کند، وجه دیگری از بازنمود نیاز به احساس تعلّق است.

3-1-1. نیاز به قدرت و حقّ ارزشمندی

«انسانی مسئولیت­پذیر، حتّی اگر ناچار باشد محرومیت و ناکامی را تحمّل کند، رفتاری را انتخاب می­کند که به‌واسطۀ آن هم نزد خود احساس ارزشمندی کند و هم دریابد که برای دیگران انسان ارزشمندی است. در آغاز روایت ریچارد باخ، نیاز به قدرت، از سوی جاناتان، جایگزین نیاز به بقا می­شود و بر انتخاب­های زندگی او تأثیر می­گذارد. مهارت جاناتان در پرواز، دلیل اصلی برای عروج او به عالم برتر بود.

«شجاعت» ویژگی یا مفهومی است که در متن داستان، ارتباط تنگاتنگی با نیاز به قدرت دارد. در تمرین پرواز آذرباد را با شاگردانش می­بینیم: «هنری کالوین نیز با جرأت تمام در سمت چپ او تلاش می­کرد» (ریچارد باخ، 1397: 103).

«صاحب اختیار بودن»، خصیصه­ای است که جنبۀ دیگری از قدرت را نشان می‌دهد: «مرغ بزرگ، به‌جای آن که به خاطر سنش سست و ضعیف باشد، برعکس صاحب اختیار و قدرتمند بود»  (همان: 68).

کسب قدرت در پرواز، غلبه بر ترس و تنهایی و ... انتخاب­هایی است که جاناتان به‌واسطۀ آن‌ها کنترل درونی خویش را به دست می­گیرد و ضمن مسئولیت­پذیری، به‌گونه‌ای رفتار می­کند که تصاویر موجود در دنیای مطلوب خود را به‌طور قابل قبولی محقّق سازد.

نیاز به حقّ ارزشمندی در منطق‌الطیر نمودی متفاوت دارد. عطّار در بیان «حکایت طوطی»، از آرزوی او، رسیدن به چشمۀ خضر، سخن می­گوید:

«من نیارم در برِ سیمرغ تاب
                

 

بس بود از چشمۀ خضرم یک آب»
                       (عطّار، 1397: 268).

       جست­و­جوی جاودانگی، بازنمودی از نیاز انسان به قدرت و حقّ ارزشمندی است. تصویر خضر در دنیای مطلوب طوطی، برخاسته از سطح ادراک او از هستی و نیز بیانگر دریافت­های سطحی اوست. بدین سبب هدهد خطاب به او می­گوید:

«آب حیوان خواهی و جان دوستی
           

 

رو که تو مغزی نداری، پوستی»
                                   (همان: 268).

گلسر معتقد است که تغییر دادن تصاویر دنیای مطلوب­ دشوار است و فقط از طریق گفت­و­گو و سازش می‌تواند انجام شود. هدهد سعی دارد با بیان حقایقی از سلوک طوطی را برای همراهی با خود متقاعد کند:

«جان چه خواهی کرد؟ بر جانان فشان            

 

در  رهِ جانان چو مردان جان­فشان»
                                  (همان: 268).

در حکایتِ «طاووس»، نیاز به حقّ ارزشمندی نمود پیدا می­کند. طاووس خود را مرغ بهشتی می­داند که آشنایی با مار سبب شد او را از بهشت برانند. بازگشت به آن گلشن باصفا آرزوی اوست و او را از همراهی با هدهد معذور می­دارد. طاووس، جایگاه ارزشمندی را  در دنیای کیفی خود متصوّر است که بیانگر نیاز او به پیشرفت است.

«کی بود سیمرغ را پروای من؟                  

 

بس بود فردوس عالی جای من»
                                  (همان: 269).

از نظر هدهد، بهشت همچون قطره‌ای از دریاست؛ امّا در دنیای ادراکی طاووس نهایت ارزشمندی بازگشت به بهشت است. این خواسته با نگرش هدهد در تعارض است؛ چرا که هدهد معتقد است:

«چون به دریا می­توانی راه یافت                 

 

سوی یک شبنم چرا باید شتافت»
                                  (همان: 269).

حکایت «باز» نیز نمونه­ای بارز از تلاش برای ارضای نیاز به ارزشمندی و قدرت است:

«زُقّه­ای از دست شاهم بس بود                  

 

در جهان این پایگاهم بس بود»
                                  (همان: 274).

همان‌طور که می­بینیم در هر دو داستان مورد تحلیل، تصاویر دنیای مطلوب، بازگوکنندۀ نیاز آدمی به حقّ ارزشمندی از طریق رشد و پیشرفت، افزایش کارآمدی و شایستگی از طریق شناخت هویت درونی است.

4-1-1. نیاز به آزادی

به اعتقاد گلسر، کنترل بیرونی که فرزند قدرت است، دشمن آزادی است. انسان هرچه آزادتر باشد و بتواند نیازهای خود را به طریقی ارضا کند که مانع ارضای نیازهای دیگران نشود، بیشتر می­تواند در جهت منافع خود و دیگران استفاده کند (گلسر،1397، الف:86).

در جاناتان، مرغ دریایی، «آزادی» با کلیدواژۀ «پرواز» و در منطق‌الطیر با پرواز به قلّۀ قاف به شکلی نمادین در چند وجه مطرح است:

الف) رهایی از موانع اجتماعی باهدف پیشرفت

نیاز به آزادی جاناتان را وامی­دارد که بدون زورآزمایی برای تحقّق خواسته­هایش اقدام کند. رفتار جاناتان، با توجّه به «رفتارکلّی» قابل تبیین است. گلسر معتقد است که همۀ مؤلّفه­های رفتارکلّی مهم هستند امّا بیش­ترین کنترل ما روی مؤلّفۀ عمل است. در این داستان، «پرواز» نمادی از تغییر در مؤلّفۀ عمل و در نتیجه، رفتار کلی است و بیانگر مسئولیت پذیری نسبت به پیامدهای مثبت یا منفی در جهت ارضای نیاز به آزادی است. در منطق‌الطیر، موانع اجتماعی مورد بحث نیست بلکه هر یک از مرغان با بازدارنده‌های درونی مواجه هستند.

 

 

ب) رهایی از اندیشه­ها و احساسات بازدارندۀ درونی

در آغاز بخش سوم، از زبان جاناتان چنین می­شنویم: «تمام بدن شما چیزی بیشتر از افکارتان نیست که در این شکل و فرم دیده می شه، زنجیرۀ افکارتون رو از هم باز کنین، بعد می­بینین همون زنجیری که دست­وپاتون رو بسته، از هم باز میشه» (ریچارد باخ، 1397: 101).

جاناتان باور داشت که «این حقّ یک مرغ است که پرواز کند که آزادی فطرت واقعی وجود اوست و هر چیزی که مانع آزادی آن‌هاست باید از میان برداشته شود؛ چه تشریفات و خرافات باشد و چه محدودیت­ها در هر شکلی» (همان: 109).

در منطق‌الطیر، عشق بلبل به گل، دل‌بستگی طوطی به چشمۀ خضر، تعلّق طاووس به جنّات­النّعیم، ادراک بط از آب و رای و جامۀ پاک، عشق کبک به گوهر، غرور همای و تعلّق خاطر باز به تقرّب نزد سلطان نمونه‌هایی از بازدارنده­های درونی در نیل به مقصود است.

هدهد نمادی از پیر طریقت است و تنها کسی است که در سفر به قلّۀ قاف، وارسته از همۀ تعلّقات مادی و نفسانیّات است. با خوانش گلسری می­توان گفت هدهد، مظهر انسانی است که به آن درجه از آگاهی دست یافته که ضمن رهایی از هر اندیشۀ بازدارنده، در راهبری دیگر مرغان، خلّاق و آفرینش گر است. آنجا که عطّار، هدهد را خطاب می­کند، به جایگاه متعالی سیر او اشاره دارد:

«ای به سر حدّ سبا سیر تو خوش                  

 

با سلیمان منطق‌الطیر تو خوش»
                              (عطّار، 1397: 259).

 

هدد سعی دارد سایر مرغان را به تامّل وادارد تا آگاهانه برای رسیدن به خواستۀ غایی خود، دیدار با سیمرغ، به انتخاب جدید روی آورند و ضمن مسئولیت­پذیری راه سفر را پیش گیرند. «آزادی» در انتخاب تصاویر دنیای مطلوب، وجه مشترک هر دو داستان مذکور است؛ با این وجه تمایز که جاناتان با تکاپوی ذهنی، خود به این آگاهی می­رسد ولی مرغان منطق‌الطیر با رهبری هدهد و روشنگری­های او راه سفر را در پیش می­گیرند.

ج) رهایی از محدودیت­های جسمانی

در دنیای جدید، جاناتان تحت تعلیم چیانگ، قرار می­گیرد. او آرزو دارد رها از مکان و زمان پرواز کند؛ «به عقیدۀ چیانگ راه حلّ قضیه این بود که جاناتان دیگر خودش را اسیر بدنی محدود نبیند» (ریچارد باخ، 1397: 81).

رهایی از محدودیت‌ها، به او امکان می‌دهد که هر جا که می­خواهد برود و هر چیزی که می­خواهد باشد. «او دریافته بود که فقط پر و استخوان نیست، بلکه اندیشۀ نو از آزادی و پرواز است و هیچ چیز نمی‌تواند او را محدود کند» (همان: 87-88)

در منطق‌الطیر، ادراک «صعوه» از خود، بیانگر باور او به محدودیت جسمانی و ضعف و ناتوانی است. او به بهانۀ جست­و­جوی یوسف خود بر لب چاه بنشسته است.

«همچو موسی بازو و زورم نیست          

 

وز ضعیفی قوّت موریم نیست»
                          (عطّار، 1397: 1033).

هدهد، در پاسخ به بهانه جویی صعوه، به او نسبت به ادرک غیرواقع‌بینانه‌اش نهیب می­زند و می­گوید:

 

«گر تو یعقوبی فی­المثل
              

 

یوسفت ندهند کمتر کن حیل»
                           (همان: 1045).

-نیاز به تفریح و شادی (Happiness)

گلسر، خشنودی و شادمانی را هرگز مستقل از رفتار در نظر نمی­گیرد. نیاز به شادی و تفریح در داستان جاناتان چند جلوۀ متفاوت دارد:

الف) شادی مرغان عادی که حاصل تفریح کنار ساحل و پروازهای سرگرم کننده است.

ب) شادی جاناتان، به خاطر کسب مهارت در پرواز 

این وجه از شادی که محصول یادگیری است با تلاش برای ارضای نیاز به قدرت به‌صورت خواستۀ سرعت بیشتر در پرواز ارتباط دارد. «سرعت، قدرت بود و لذّت؛ سرعت، زیبایی محض بود!» (ریچارد باخ، 1397: 37)

ج) شادی مرغان دریایی در دنیای جدید

مرغانِ تحت تعالیم جاناتان، از دریافت آموزه­های جدید لذّت می­بردند. نویسنده به‌خوبی در میان گفت­وگوهای آنان احساس شادی را منعکس می­کند.

د) شادی و تفریح جاناتان و دوستانش، پس از بازگشت او به زمین

در بخش سوم داستان، نمونه­ای از شادی و تفریح بازگو می­شود. آنجا که جاناتان «در هوای ابری و طوفانی، برای ورزش و تفریح همراه شاگردان نوآموزش پرواز می­کرد.» (همان: 105). گلسر بیان می­دارد که «خوب کنار آمدن با یکدیگر کوشش زیادی می­طلبد و بهترین راه برای انجام آن، این است که در کنار هم فرصت­های یادگیری سرگرم‌کننده و مفرّح ایجاد کنیم» (گلسر، 1397، ب: 88). شادی (Happiness) و تفریح جاناتان در این بخش از داستان ارتباط مستقیمی با ارضای نیازهای دیگر او دارد لذّت توأمان همراهی با دوستان و ارضای متعادل تمام نیازهایش، تلاشی است برای خوب کنار آمدن با دیگران.

عطّار در وادی معرفت، به شوق حاصل از وقوف بر اسرار اشاره دارد. این شادی عارفانه حاصل طی مراتب سلوک و دریافت‌های معنوی است.

«گر ز اسرار شود ذوقی پدید                   

 

هر زمانت نو شود شوقی پدید»
                           (عطّار، 1397: 393).

در هر دو اثر مورد تحلیل، شادی حاصل دریافت‌ها و ادراک­های نو از جهان هستی است.

2-1. بررسی آثار مورد تحلیل بر مبنای انواع تعارض

تعارض، محصول قرار گرفتن دو تصویر متضاد، به‌طور هم‌زمان در دنیای مطلوب یک فرد است. به وجوه مختلف تعارض در داستان‌های انتخابی می­پردازیم.

الف) تعارض بین دنیای ادراکی و دنیایکیفی  

در دو بخش از داستان ریچارد باخ با جلوه‌هایی از این نوع تعارض مواجه می­شویم: 

جاناتان در آغاز داستان با سخت­کوشی به تمرین پرواز می­پردازد امّا کمی بعد واگویه­های درونی او را می­شنویم که حاکی از تعارض بین نیاز او به بقا یافتن و نیاز به احساس تعلّق از طریق ماندن در کنار سایر مرغان و نیاز او به قدرت، به‌صورت توان پرواز به دوردست‌هاست. «باید از این حماقت دست بکشم. باید به خانه­ام، نزد بقیّۀ پرنده­ها بازگردم و مانند یک مرغ دریایی ضعیف و محدود، به آنچه هستم، راضی باشم» (ریچارد باخ، 1397: 31). او پس از تمرین­ بسیار آموخت که با رها کردن واگویه­های منفی، به تلاش ادامه دهد.

در پایان بخش چهارم داستان، مرغ دریایی آنتونی، دچار احساس پوچی می­شود تا آنجا که با خود می­گوید: «بهتر است دیگر به زندگی ادامه ندهم تا اینکه مثل یک جلبک دریایی نه لذّتی ببرم نه هدفی داشته باشم» (همان: 143). احساس ناکامیِ حاصل از فاصلۀ بین داشته و خواسته، قابل‌توجه‌ترین عنصر سنجش رفتار آنتونی است که کیفیت عمل او را تعیین می­کند. «رایج­ترین دلیل افرادی که دست به خودکشی می­زنند یا تصمیم به خودکشی می­گیرند، برآورده نشدن نیاز به احساس تعلّق است» (صاحبی و سلطانی فر، 1395: 47). آنتونی به سبب ناتوانی در درک واقعیت و معنای زندگی، تصمیم به خود تباهی می­گیرد تا سرانجام با حضور معجزه­آسای «جان» از مرگ نجات پیدا می­کند و آرزویش در یافتن پرنده­ای که راه و رسم پرواز را به او بیاموزد، تحقّق می‌یابد.

به اعتقاد گلسر، «ما انسان‌ها چون گاهی در شرایط تعارض قرار می­گیریم و به دنبال راهی برای رها شدن از آن هستیم، باید همواره به اخلاق و مسئولیت­پذیری توجّه کنیم و مراقب باشیم که نیازهایمان را به‌گونه‌ای برآورده کنیم که دیگران را از ارضای نیازهایشان محروم نکنیم» (گلسر، 1397، ب: 236-237).

در منطق‌الطیر نیز می‌بینیم هر یک از مرغان، بین دنیای ادراکی و کیفی خود دچار تعارض هستند و هراس ناشی از ترک داشته­ها، مانع از جرأت­ورزی آن‌ها در انتخاب سفر، به‌عنوان اقدامی موثّر در رسیدن به خواسته­هاست. وجود چند تعارض، اساس گفت­و­گوی هدهد با مرغان است:

-تعارض نیاز به دیدار سیمرغ با سایر نیازهای مرغان؛

- تعارض هدهد با مرغان در سفر به‌سوی سیمرغ.

چیرگی یک یا چند نیاز، مانع اصلی بر سر راه هر یک از مرغان برای سفر به‌سوی سیمرغ بود. در واقع دنیای مطلوب مرغان، امنیت حاصل از برآوردن نیازهای اساسی، در سطحی نازل و زمینی بود. هدهد با آگاهی­بخشی، کمک می­کند مرغان تصاویر جدیدی از هدف غایی، دیدار سیمرغ، در دنیای کیفی خود جای دهند.

 

ب) تعارض بین نیازهای اساسی

 -«آزادی و حقّ ارزشمندی» و «نیاز به عشق و احساس تعلّق»

برای جاناتان پاسخگویی به نیازهای آزادی و قدرت پیامد سنگینی داشت و آن طردشدن از سوی اطرافیان بود. به زبان تئوری انتخاب، می­توان تعارض موجود را چنین توضیح داد: جاناتان در دنیای مطلوب خود، پرواز در اوج و دستیابی به حقیقت وجودی را متصوّر است و هم‌زمان تصویری عینی از دیگر مرغان دریایی می‌بیند که بنا بر تصاویر دنیای کیفی­شان چنین آرمان­گرایی را از او را برنمی­تابند. او بین ارضای نیاز به قدرت و آزادی، از یک سو و نیاز به احساس تعلّق از سوی دیگر سرگردان است و نمی­تواند رفتار واحدی را انتخاب کند که هر دو تصویر را هم‌زمان برآورده کند. تصمیم نهایی جاناتان- پیشرفت در پرواز- او را از این تعارض می­رهاند. در منطق‌الطیر، حکایت «بلبل» بازنمودی از این نوع تعارض است.

-تعارض میان «نیاز به بقا» و چهار نیاز روان‌شناختی

برای قبیلۀ جاناتان، نیاز به بقا اولویت نخستین بود. «پدرش با مهربانی می­گفت: اگر قراره تحقیقی بکنی، روی خوراک تحقیق کن و ببین چه طوری می­تونی غذا گیر بیاری... یادت نره دلیل پروازت غذا خوردنه» (ریچارد باخ، 1397: 24). جاناتان مدّتی شیوۀ اطرافیانش را پیش گرفت امّا دغدغۀ پرواز، او را به انتخاب گونه­ای دیگر از اندیشه و عمل واداشت. او ارضای نیاز به آزادی را بر نیاز به بقا ترجیح داد.

در منطق‌الطیر، «کبک» نمادی از انسان‌هایی است که بین انتخاب ارضای نیاز به بقا و دستیابی به حس ارزشمندی و قدرت در تعارض هستند.

 ج) تعارض میان تداوم حضور در دنیای جدید و بازگشت به زمین

با توجّه به مفهوم «تعارض درون نیازی»، «نه فقط ممکن است نیازی با نیاز دیگر در تعارض باشد، بلکه جنبه­ای از یک نیاز می­تواند با جنبۀ دیگری از همان نیاز در حالت تنش قرار بگیرد. قدرت، دربرگیرندۀ جدال بین حقّ ایستای پیشرفت و{یا} کشش به سمت یک ویژگی پویاتر مانند اکتشاف است» (ووبلدینگ، 1395: 61). این شکل از تعارض، فقط در داستان جاناتان مطرح است. چرا که در منطق­الطیر، آنجا که مرغان به هدف غایی، یعنی کشف سیمرغ وجود دست می­یابند، به مرحلۀ فقر و فنا می­رسند.

جاناتان در دنیای دیگر، به بخشی از آرمان­های خود دست می­یابد و نیازهای روان‌شناختی او، به‌ویژه، نیاز به عشق مورد توجّه قرار می­گیرد. «هر چه جاناتان بیشتر روی درس‌های دوستی و مهربانی‌اش تمرین می­کرد ... دلش بیشتر هوای بازگشت به زمین را می‌کرد... راه او برای نشان دادن عشق این بود که آنچه را که خودش از حقیقت دیده، به مرغی نشان دهد که در پیِ فرصتی برای یافتن حقیقت بود.» (ریچارد باخ، 1397: 85). او به‌رغم میل درونی، تحت تأثیر سالیوان، در دنیای جدید ماند و به آموزش سایر مرغان پرداخت امّا نمی­توانست این فکر را وانهد که «ممکن است یک یا دو مرغ دریایی، ... روی زمین هم توانایی فراگیری داشته باشد» (همان: 86).

بازگشت جاناتان به سرزمینی که از آن رانده شده بود، بازنمود جلوه­ای دیگر از نیاز به عشق است. بنا بر نظریۀ انتخاب، می­توان گفت او دریافت که می‌تواند گذشته را فراموش کند و از سرزنش دیگران که بسیار وقت­گیر است و اجازه نمی­دهد وقت خود را صرف انتخاب­های مؤثرتر در زمان حال بکند، دست بکشد. این حاکی از اقدام موثّر او برای ارضای مسئولیت­پذیرانۀ نیاز به عشق و احساس تعلّق است. گلسر مسئولیت­پذیری را یکی از جنبه­های مهم در شکل­گیری هویّت موفّق می­داند.

نتایج حاصل از بررسی مصادیق نیازهای اساسی در این دو داستان به شرح زیر است:

جدول (الف) بازنمایی فراوانی نیازهای اساسی در داستان جاناتان مرغ دریایی

درصد بازنمایی در متن

فراوانی بازنمایی در متن

نوع نیاز

خواسته

ردیف

35/11

16

بقا

زندگی و حفظ امنیت

1

75/17

25

عشق و احساس تعلّق

تعامل با دیگری یا دیگران

2

35/33

47

قدرت و ارزشمندی

کسب مهارت در پرواز

3

70/22

32

آزادی

رهایی از محدودیت­ها

4

90/14

21

تفریح

لذّت بردن از یادگیری

5

ارضای «نیاز به بقا»، با خواستۀ امنیت­جویی، در تلاش جاناتان و دیگر مرغان همراه او، برای برآوردن نیاز به قدرت متجلّی است. «نیاز به عشق و احساس تعلّق»، بیش از نیازهای بقا و تفریح مورد توجّه بوده و با دنیای مطلوب جاناتان ارتباطی تنگاتنگ داشته است. درصد بازنمایی «نیاز به قدرت» و غالب بودن آن بر سایر نیازها مبیّن این نکته است که نیازی متمایز و شاخص است. در متن داستان، ارضای این نیاز غالباً در خدمت ارضای نیاز به آزادی بوده است و با ویژگی­هایی همچون «کنترل درونی، شجاعت، غلبه بر محدودیت­های جسمانی و پرورش قدرت تفکّر» نمود دارد.

«نیاز به آزادی»، پس از نیاز به قدرت، بیشترین فراوانی را دارد. بهره­گیری از آفرینندگی سازنده و نیز امکان برآوردن سایر نیازهای اساسی درگرو ارضای نیاز به آزادی است. شادمانی حاصل از موفّقّیت در یادگیری، جلوه­هایی از نتایج ارضای «نیاز به تفریح» است که می­توان آن را با دیدگاه گلسر همخوان دانست. فراوانی این نیاز بر اساس کاربرد واژگانی نظیر «شادی، ذوق، خوشحالی، هیجان» به دست آمده است.

 

 

 

 

جدول (ب): بازنمایی فراوانی نیازهای اساسی در داستان مرغان منطق‌الطیر

درصد بازنمایی در متن

 

فراوانی بازنمایی در متن

نیاز

خواسته

 

ردیف

65/8

19

بقا

زنده­ماندن و حفظ امنیت

1

35

77

عشق و احساس

تعلّق

عشق به مخلوق، پیروی از هدهد،

 همراهی در سفر، یافتن سیمرغ

2

30

66

قدرت، حق ّارزشمندی

کشف حقیقت وجودی

3

24

53

آزادی

 

رهایی از نفسانیات، کمال­طلبی،

کشف حقیقت وجودی و اتّصال به مبدأ

4

45/2

5

تفریح

شادی حاصل از شناخت مراحل سلوک

5

لازم به ذکر است که در تنظیم جدول (ب) «بیت»، واحد شمارش، برای تعیین فراوانی هر نیاز است و مقصود از متن، مجموعه ابیاتی است که گفت­وگوهای هدهد با دیگر مرغان و نیز هفت وادی عرفان را دربردارد. بر اساس رقم فراوانی و درصد بازنمایی هر نیاز می­توان اذعان داشت:

 نیاز بقا، به‌طور خاص دربارۀ مرغانی مانند کبک و صعوه نمود داشته است و کمترین فراوانی را از نظر کاربرد واژگان در کلام و یا بافت معنایی متن داشته است. نیاز به عشق، در تعامل با همنوع، راهنما (هدهد)، عشق ازلی و ... بیش از سایر نیازها در سفر مرغان مورد توجّه بوده است؛ بدان درجه که در هفت وادی، در جایگاه دوم است. گلسر نیز در تبیین نیازهای اساسی، «عشق و احساس تعلّق» را بنیادی برای ارضای سایر نیازها می­داند.

گلسر بر این باور است که اهمیت نیاز به حقّ ارزشمندی با نیاز به عشق و احساس تعلّق برابر است. نزدیکی درصد بازنمایی این دو نیاز مبیّن همین نکته است. نیاز به آزادی، به شکل خواستۀ درونی برای رهایی از خواهش‌های نفسانی و از همه مهم‌تر، رسیدن به سیمرغ عینیت می­یابد. سفر در وجه نمادین، اقدامی موثّر برای تحقّق آزادی است. خشنودی حاصل از راه‌یابی به وادی معرفت، نمودی از برآورده شدن نیاز به شادی است. در متن مذکور، واژگانی نظیر شادی، شعف، شور و شوق و مشابه آن، کمترین بسامد را داشته است؛ به نظر می­رسد این نیاز در وجهی والاتر در نیازهایی مانند حقّ ارزشمندی تبلور یافته است.

 

3-1. خواسته­ها (دنیای مطلوب)

ضمن ارائۀ خلاصه‌ای از مفهوم خواسته­ها در هر یک از آثار مورد تحلیل، وجوه شباهت و تفاوت آن‌ها بیان می­شود.

1-3-1. انگیزه سفر و ماهیت دنیای مطلوب

گلسر معتقد است انسان‌ها برای محقّق­کردن نیازهای پنج­گانۀ خود دارای انگیزه‌های درونی هستند. آن‌ها می­توانند با انتخاب آگاهانۀ احساسات و رفتارشان زندگی خود را بهتر کنند. در بررسی فرایند سفر و کیفیت دنیای مطلوب آثار مورد بحث، نکات زیر قابل تأمّل است:

جاناتان، درمی­یابد که بین دریافت­ها و آنچه خواستۀ اوست، فاصلۀ زیادی وجود دارد. تصاویر ذهنی او در دنیای کیفی­اش شامل باورش به آزادی، همراهی مرغان هم­قبیله­ و آسمان بی­کران است اما دانش کلی او دربارۀ دنیای ادراکی، تصاویری از مرغانی را می­نمایاند که مسئلۀ آن‌ها در زندگی، نه پرواز که غذا بود و بس. برای جاناتان، پرواز در اوج، خواسته­ای عمیقاً درونی است. او باوجود آن که با تعارض‌های مختلف مواجه بود، تصمیم می­گیرد سفر خود را برای کشف حقیقت وجودی به‌تنهایی آغاز کند تا آنجا که موفّق می­شود بر اندیشه­های محدودکننده و محدودیت‌های جسمانی فائق آید. آنگاه زمان عروج او به دنیایی دیگر فرامی­رسد. در آنجا او به دنیای مطلوب خود نزدیک می­شود، جهانی که بازنمایی تصاویر گنجۀ ذهنی اوست:

- مرغانی که دوست دارد ببیند؛ یعنی همراهان هم­اندیش؛

-آموزه­های جدید که دوست دارد تجربه کند؛ درس­های مربیان کارآزموده؛

- باورهایی که در برآوردن نیازها راهگشای او هستند؛ از جمله عشق و مهربانی.

انگیزۀ سفر در داستان مرغان منطق‌الطیر، از دو وجه قابل بررسی و تطبیق با سفر جاناتان است:

-سفر از بیرون به درون باهدف شناسایی بازدارنده­های درونی برای نیل به حقیقت؛

عطّار یک بار، در آغاز داستان، دوازده مرغ را به ترتیب از «هدهد» تا «باز» مورد خطاب قرار می­دهد. پیام مشترک او به همۀ این مرغان، ضمن توجّه به نوع دل‌بستگی هر یک، ترک هواهای نفسانی برای طی مراتب کمال است. عطّار در جایگاه یک پیر طریقت، مرغان را در شناخت بازدارنده‌های درونی یاری دهد. او سعی دارد مرغان را به تغییر و حرکت برانگیزاند. این سیر از بیرون به درون در واقع همان مرتبۀ نخست خویشتن­شناسی و آگاهی از دنیای ادراکی است.

«همچو یوسف بگذر از زندان و چاه             

 

تا شوی در مصر عزّت پادشاه»
                           (عطّار، 1397: 660).

-سفر از درون به بیرون، برای دست­یابی به کوه قاف و رسیدن به سیمرغ در مجمع مرغان، میل درونی همگان بر آن است که «پیش از این بی­شاه بودن راه نیست.» امّا وقتی مرغان از دشواری و دوری راه مطلع می­شوند، عذرها می­آورند. آنگاه هدهد با مرغان سخن می‌گوید. این بار با بیانی قاطع­تر و نیز با طرح پرسش­های تامّل­برانگیز، آنان را از پرداختن به خواهش­های نفسانی بازمی­دارد و بابیان جلوه­هایی از سیمرغ به حرکت به‌سوی قاف ترغیب می­کند؛ در خطاب او به طاووس چنین می­شنویم:

 

«گر تو هستی مرد کلی، کل ببین             

 

کل طلب، کل باش، کل شو، کل گزین»
                           (عطّار، 1397: 269).

2-3-1. وجود برخی محدودیت­های ادراکی و جسمانی؛

در هر دو داستان، محدودیت­های فکری و جسمانی از موانع رسیدن به دنیای مطلوب است؛ محدودیت­هایی که آدمی با تغییر نگرش خود نسبت به جهان هستی قادر به درهم شکستن آن‌هاست.

3-3-1. تبدیل حرکت فردی به حرکت جمعی؛

حرکت جاناتان به‌سوی پیشرفت، حرکتی فردی است و پس از آن که از قبیله­اش تبعید می­شود، همچنان تنها به تلاش خود ادامه می­دهد. در دنیای جدید، این حرکت، جمعی می­شود. مرغانی به جاناتان ملحق می­شوند که به­سان او دوستدار رهایی از محدودیت­ها هستند؛ امّا سفر مرغان منطق‌الطیر، از همان آغاز حرکتی جمعی است.

4-3-1. حضور راهنما برای آموزش مرغان؛

در هر دو داستان، راهنما نقش مؤثری در انگیزه­بخشی به مرغان و تعلیم آن‌ها دارد؛ در سفر جاناتان، اولین راهنما در بخش دوم روایت ظاهر می­شود. «سالیوان»، پرنده­ای است نورانی، با توانمندی و سطح آگاهی بالاتر از دیگران که حقایقی ارزشمند را بازگو می­کند: «ما دنیای بعدی مون رو با توجّه به چیزهایی انتخاب می­کنیم که توی این دنیا یاد می­گیریم. اگر چیزی یاد نگیریم، دنیای بعدی هم مثل همین دنیاست. چیره­شدن بر همان محدودیت­ها و همان موانع» (ریچارد باخ، 1397: 67). در مرحلۀ بعد، مرغ بزرگ، «چیانگ» ظاهر می­شود و جاناتان را آموزش می­دهد.

در منطق­الطیر، هدف غایی مرغان، دیدار سیمرغ و برگزیدن او به شاهی است. هدهد، به‌عنوان راهنما این دنیای مطلوب را چنین ترسیم می­کند:

«در حریمِ عزت است آرامِ او                   

 

«صد هزاران پرده دارد بیشتر                          

 

نیست حدّ هر زفانی نام او»
                                 (عطّار، 1397: 264).

هم ز نور و هم ز ظلمت پیش در»

(همان: 264).

سیمرغ در منطق­الطیر در چند وجه نمادین کاربرد دارد؛ از جمله:

- ذات حق و حقیقت مطلق:

«گر نگشتی نقش پرّ او عیان
          

 

این همه غوغا نبودی در جهان»
                           (همان: 265).

- نمادی از عالم غیب و غیرقابل ادراک:

«در کمالش آفرینش ره نیافت
           

 

دانش از پی رفت و بینش ره نیافت»
                                (همان: 264).

-سایه لطف و رحمت:    

«ذرّه در خورشید والا اوفتاد
                 

 

سایۀ سیمرغ بر ما اوفتاد»
                                (همان: 302).

-نماد پادشاه و انسان کامل:  

«دائماً او پادشاه مطلق است
      

 

در کمال غیر خود مستغرق است»
                                (همان: 264).

از دیدگاه عطّار، پدیده­های خلقت، تجلّی گاه سیمرغ است و جهان در ظلّ او پردوام؛ با این وجود عقل و جان آدمی قادر به ادراک ماهیت وجودی او نیست.

5-3-1. ارتقا یافتن مرغان از مرحله­ای به مرحلۀ دیگر؛

در روایت ریچارد باخ، «پیشرفت»، به‌تدریج صورت می­گیرد. جاناتان با تلاش فردی به دنیای دیگر راه می­یابد و در آنجا آموزه­های جدید دربارۀ پرواز و مفاهیم دوستی می­آموزد، به‌گونه‌ای که آمادگی گذر به مرحله­ای دیگر را به دست می­آورد. چیانگ در رسیدن به حقیقت وجودی، به مرحله­ای برتر از دیگران می­رسد تا اینکه از جمع مرغان ناپدید می­شود تا مرحله­ای دیگر را آغاز کند؛ مرحله‌ای که گویی ریچارد باخ قصد پرداختن به آن را ندارد. در روایت عطّار نیز مرغان از هفت وادی سیر و سلوک عبور می­کنند تا به سیمرغ دست یابند.

«گفت ما را هفت وادی در ره است         

 

چون گذشتی هفت وادی، درگه است»
                                    (همان: 3248).

6-3-1. جایگاه  نیاز به عشق در فرایند سفر

جاناتان در دنیای جدید، با فراگیری مفهوم گسترده­تری از عشق تصمیم می­گیرد به زمین بازگردد تا با ابراز «عشق به همنوعان»، زیباترین تصویر دنیای مطلوب خود را عینیت بخشد. وجود رابطۀ عاطفی متقابل، کلید برآورده شدن نیازهای اساسی انسان است. در این داستان نیز «رابطه مطلوب با دیگری یا دیگران»  بنیاد ارضای نیاز به عشق و همچنین نیل به دنیای کیفی است.

مسیر جاناتان در رسیدن به کمال، عبارت بود از حرکت از زمین به آسمان نامحدود، سپس رجعت به زمین؛ سیری تسلسلی امّا بر پایۀ خودآگاهی. جاناتان در بخش پایانی فصل سوم، خطاب به شاگردش،  فلچر می­گوید: «کاری که تو کردی تغییر سطح آگاهی­ات بود ... حالا انتخاب با خودته. می تونی اینجا بمونی و توی این سطح آموزش ببینی که خب یه مقدار بالاتر از سطح دنیای قبلیه ... یا می تونی برگردی و با فوج مرغان کار کنی» (ریچارد باخ، 1397: 117).

در خوانش گلسری «سفر» در آثار مورد تحلیل می­توان گفت که شروع پرواز جاناتان بر مبنای ارضای نیازهای «حقّ قدرت و ارزشمندی» و «آزادی» است؛ امّا بازگشت دوباره او به زمین، تلاش برای برآوردن «نیاز به احساس تعلّق» است. در داستان مرغان منطق‌الطیر نیز سفر اقدامی موثّر برای دستیابی به مهم‌ترین خواسته، یعنی حقّ ارزشمندی در سایۀ احساس تعلّق به سیمرغ  و پادشاهی اوست.

نتیجه­گیری

در هر دو اثر، هر یک از مرغان، نماد انسان­هایی هستند که به برخی از نیازهای اساسی خود بیش از سایر نیازها توجّه دارند. بازنمود این نیازها در مسیر سفر متفاوت است. در بخش سوم داستان جاناتان مرغ دریایی، نیاز به عشق و احساس تعلّق در ارتباط با همنوعان، به‌عنوان شرط اساسی و تام برای رشد شمرده می­شود؛ امّا عطّار در همان آغاز سلوک در وادی دوم به موضوع عشق به معشوق ازلی – مرحله­ای والاتر از احساس تعلّق به همنوع- می­پردازد. عطّار، در وادی معرفت، بر این نکته تأکید دارد که هرکس به میزان ظرفیت درونی به درک حقیقت نائل می­شود. ریچارد باخ نیز در روایت خود، به‌ویژه در بخش دوم  داستان، مرغانی را به تصویر می‌کشد که میزان درک آن‌ها از حقیقت مطلق جهان متفاوت است. آن که در این دریافت، به دلیل تلاش و استقامت بیشتر در گذر از دشواری­های راه  پیشروست، در نقش راهنما و یا شخصیتی با هویت موفّق ظاهر می‌شود.

هر دو اثر با توجّه به مؤلّفۀ مسئولیت­پذیری، وجوه مشترکی دارند. هم ریچارد باخ و هم عطّار، مسئولیت گذر از موانع سلوک را بر دوش یکایک مرغان که نمادی از انسان حقیقت طلب هستند، می­نهند و حضور راهنما، مسئولیت فردی را در هیچ یک از دو اثر، نفی نمی­کند.

در هر دو اثر، کشف حقیقت وجودی، مهم‌ترین بخش دنیای مطلوب مرغان است و به‌ضرورت وجود راهنما در طی مسیر حقیقت‌جویی تأکید شده است. ریچارد باخ معتقد است که راهنمای هر انسان، جوهر ذاتی خود اوست که رسالت آدمی دستیابی به آن است. عطّار نیز مرغ حقیقت را نهفته در ذات انسان می‌داند؛ امّا حقیقت مطلق از نظر او آفتاب لایزال معبود ازلی است که بر روح و جان سالکان پرتو افکنده است.

داستان ریچاردباخ، به دلیل بهره‎گیری بیشتر از توصیف، طرح گفت و گوهای درونی شخصیت‌های داستان، قابلیت بیشتری برای خوانش گلسری و تحلیل نیازهای اساسی دارد.

با توجّه به نتایج حاصل از تحلیل روان‌شناختی هر دو اثر مورد تحلیل، به نظر می‌رسد خوانش این آثار تأثیر بسزایی در اقناع ذهن خوانندگان متن در خویشتن­شناسی و آگاهی از دنیای ادراکی و دنیای مطلوب دارد و افزون بر آن چیره دستی و حذاقت عطّار در روایت سیر و سلوک عرفانی و نیز مهارت ریچارد باخ در بیان نیازهای درونی انسان، خوانندگان آثار مذکور را به تلاش برای تحقّق آرمان­ها و کشف گوهر وجودی بر ­می­انگیزاند.

اشرف زاده، رضا. (1373). تجّلی رمز و روایت در شعر عطّار نیشابوری. چ 1. تهران: انتشارات اساطیر. 
آقاگدی، پریسا و احمد اعتمادی. (1391). «بررسی اثربخشی آموزش نظریۀ انتخاب و کنترل گلسر بر تحوّل الگوی هویّت نوجوانان». مطالعات روان‌شناختی. د 8. ش 2. صص 33 – 54.
باخ، ریچارد. (1397). جاناتان مرغ دریایی. ترجمۀ مهسا یزدانی. چ 5. تهران: انتشارات بهجت.
شورل، ایو. (1386). ادبیات تطبیقی. ترجمۀ طهمورث ساجدی. تهران: نشر امیرکبیر.
صاحبی، علی و عاطفه سلطانی فر. (1393). دعوت به مسئولیت­پذیری (فرآیند گام به گام واقعیت درمانی).چ 2. تهران: سایه سخن.
صاحبی، علی و همکاران. (1394).«تئوری انتخاب: رویکردی در جهت مسئولیت­پذیری و تعهّد اجتماعی». رویش روان­شناسی. ش 11. صص 113- 134.
عطّار نیشابوری، فریدالدین. (1397). منطق‌الطیر. مقدمه. تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی. چ 1. تهران: انتشارات سخن.
قاضی، نعمت­الله. (1346).  به‌سوی سیمرغ.چ 2. تهران: انتشارات پیروز.
گلسر، ویلیام. (1393). واقعیت درمانی. ترجمۀ علی صاحبی. چ 2. تهران: سایه سخن.
­­__________. (1397). الف. تئوری انتخاب (درآمدی بر روان­شناسی امید). ترجمۀ علی صاحبی. چ 21. تهران: سایه سخن.
­­­­__________. (1397). ب. تئوری انتخاب و مدیریت زندگی. ترجمۀ علی صاحبی. چ 1. تهران: سایه سخن.
مزلو، آبراهام اچ. (1372). انگیزش و شخصیت. ترجمۀ احمد رضوانی. چ 3. مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
ولی­پور، عبدالله و رقیه همتی. (1396). «در جست‌وجوی کمال مطلوب؛ بررسی تطبیقی ماهی سیاه کوچولو. نوشتة صمد بهرنگی با جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ». مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز. س 8. ش 2. صص 178 – 161.
ووبلدینگ، رابرت. (1395). واقعیت درمانی برای قرن بیست و یکم. ترجمۀ علی صاحبی و حسین زیرک. چ 1. تهران: سایه سخن.