Critical Discourse Analysis of the Novel Fish Sleep at Night Based on Norman Fairclough's Theory

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD.,Assistant Professor, Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Imam Khomeini Shahr-e-ray Branch, Tehran, Iran

2 Assistant professor of Department of Persian Language and Literature, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran

Abstract

In the novel Fish Sleep at Night, the language is structured in a way that the three dimensions of Norman Fairclough’s framework including description, interpretation, and explanation could be elaborated. Fairclough's model is a practical tool to analyze the theoretical framework of the present research. This survey examines how critical discourse analysis has emerged in the novel using a descriptive-analytical method. According to the findings, at the description level and upon studying the taboo words, men enjoy a higher position in society and are more powerful and dominant over women. Among the stylistic characteristics of description in the novel are the frequent use of taboo words by men, interruption of women's speech, dual interactions, placing the hero in both the kitchen and the home, the use of declarative moods to achieve certainty of language, the informality of vocabulary, the agency of women, and the metaphorical use of words associated with religious and cultural identity. In terms of interpretation and intertextuality, Virginia Woolf and Simone de Beauvoir have influenced the novel with their objection to women's status. One may be able to explain the phenomenon through patriarchy's hegemony, men's quest for power, and women's suppression.

Keywords

Main Subjects


یکی از رویکردهای مهم در تحلیل متون ادبی، تحلیل گفتمان انتقادی[1] است. «اصطلاح گفتمان، نخستین بار در مقاله «تحلیل گفتمان» نوشته زلیگ هریس[2] در سال 1952میلادی به‌کار رفته است» (بهرام­پور، 1379: 8). «واژه گفتمان که سابقه آن بنا بر برخی منابع به قرن 14میلادی باز می­گردد از واژه فرانسوی «Discourse» و لاتین «Discourses» به معنی گفت­وگو، محاوره و گفتار و از واژه «Discursum- Discurrer» به معنی طفره رفتن، سرباز زدن از، تعلل ورزیدن و... گرفته شده است» (بشیر، 1385: 9).

«عامل اصلی شکل­گیری مفهوم گفتمان در پژوهش­های انگلیسی- آمریکایی، کشف قواعد و مشاهده ویژگی­های موجود در واحدهای زبانی بزرگ­تر از جمله بوده است. این امر، منجر به تعیین دوباره اهداف پژوهش­های زبانی شد؛ برخلاف چامسکی[3] که برای توصیف دانش انسان بر دستوری بودن جمله­ها، اولویت قائل بود، بررسی گفتمان بر اهمیّت توصیف توانش ارتباطی ما، توانایی ما در ترکیب جمله­ها، پیوند زدن آن­ها به موضوع گفتمان و بیان چیزی مناسب در زمانی مناسب ﺗﺄکید دارد» (مکاریک[4]، 1393: 256).

«در مورد رابطه میان ادبیات و تحلیل گفتمان انتقادی می­توان گفت که زبان شناسی از مسیر تحلیل گفتمان انتقادی با ادبیات در انواع ادبی، سبک­شناسی و نقد ادبی برای تعیین چارچوب­های نظری و الگوهای تحلیل، بسیار موثّر و کارامد است تا آن­جا که نقد زبان‌شناختی[5] را آغاز سبک­شناسی نوین نامیده­اند» (آقاگل­زاده، 1386: 19). گفتمان انتقادی ادبیات، دریچه­ای را بر خوانش­های مختلف و متعدد بینامتنیّت[6] می­گشاید و نیز مخاطب را با زوایای مختلف یک اثر ادبی مواجه می­سازد.

نقش زن و جایگاه آن -به­ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی- همواره مطمح نظر نویسندگان زن بوده و به مسائل زنان و محدودیت­های آنان، نگرش ویژه­ای شده است. از میان نویسندگان زن، می­توان به «سودابه اشرفی» اشاره کرد. او در رمان «ماهی­ها در شب می­خوابند» در کنار کارکردهای سنتی یک زن رنج کشیده ایرانی درپی ﺗﺄویل و قراﺋﺘﻲ جدید از گفتمان زن ایرانی است که درپی مبارزه با ارزش­های تحمیلی از سوی مردان بر زنان است. سودابه اشرفی با احساسات زنانگی خویش، درصدد تبیین یک زن روشنفکر ایرانی است که به آمریکا مهاجرت کرده است. از این رو، با تحلیل گفتمان این رمان، می­توان به تبیین فرآیندهای ایدﺋﻮلوژیکی، هژمونی قدرت، فرادستی مردان و فرودستی زنان پرداخت.

 

1. روش پژوهش

پژوهش حاضر درصدد است با روش توصیفی- تحلیلی رمان «ماهی­ها در شب می‌خوابند» را با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف[7] مورد بررسی قرار دهد. بنابراین، درابتدا مفاهیمی که دارای بار ایدﺋﻮلوژیک هستند، گزینش و با استفاده از نظریۀ فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، رمان مدنظر مورد تحلیل قرار گرفته­ است.

 

2. سوال­های پژوهش

- آرای نورمن فرکلاف تا چه میزان در این رمان قابل بررسی است؟

- چه عواملی در شکل­گیری گفتمان غالب، قدرت، زبان و ایدﺋﻮلوژی در این اثر موثّر قلمداد شده است؟

 

3. پیشینۀ پژوهش

در زمینۀ تحلیل انتقادی گفتمان، مقاله­های بسیاری به رشته تحریر درآمده است که مواردی که در ادامه بیان شده، برخی از آن‌ها هستند.

آقاگل­زاده (1386) در مقالۀ «رویکردهای غالب در تحلیل گفتمان»، ضمن معرّفی نظریه­های دیگر تحلیل گفتمان، نظریۀ فرکلاف را مورد بررسی قرار داده و به قدرت و ایدﺋﻮلوژی زبان در مشروعیت بخشی به روابط نابرابر اجتماعی اشاره کرده است.

نیکویی و برکت (1394) در مقالۀ «بازنگری روایات تاریخی یزدگرد اول و بهرام پنجم با ﺗﺄکید بر تحلیل انتقادی گفتمان» به بررسی مقایسّ روایت­های مربوط به یزدگرد و بهرام و به سیطرۀ ایدﺋﻮلوژیک راویان در بازسازی اسطوره­های دینی و احیای آن­ها در پیکربندی تاریخی پرداخته­ است.

قاسم­زاده و گرجی (1390) در مقالۀ «تحلیل گفتمان انتقادی رمان دکتر نون، زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت» به تحلیل روشنفکران خارج از کشور، انتقاد از آنان و طرز نگرش نویسنده در طرح گفتمان روشنفکری پرداخته­اند.

بهبهانی و خاکپور (1392) در مقالۀ «بررسی و تحلیل گفتمان رمان سگ و زمستان بلند»، حوادث مهم سیاسی ایران را با ﺗﺄکید بر مسایل روانی شخصیّت­ها با توجه به روش تحلیل گفتمانی متن و عناصر برجسته در آن، تحلیل و نقد کرده­اند.

در بررسی­های انجام شده، موضوعی منطبق با پژوهش حاضر یافت نشد، از این رو، این مقالۀ‌ از این منظر نو است. جامعه آماری تحقیق، رمان «ماهی­ها در شب می­خوابند»، اثر سودابه اشرفی از انتشارات مروارید در سال 1384 است.

4. چارچوب نظری پژوهش

4-1. تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف

تحلیل گفتمان، موضوعی میان رشته­ای است که در شکل­گیری آن علومی چون زبان­شناسی، جامعه­شناسی، روان­شناسی اجتماعی، تاریخ و فلسفه ﺗﺄثیر بسزایی دارند. از نظریه‌پردازان تحلیل گفتمان می­توان به ﺗﺌون ون دایک[8] (1988)، گونتر کروس[9] (1990)، روث وداک[10] (2001)، تونی ترو[11] (1979)، رابرت هاج[12](1994)، تری تردگولد[13] (1994)، راجر فاولر[14] (1993)، میشل فوکو[15] (1981) و نورمن فرکلاف (1985) اشاره کرد.

یکی از نظریه­پردازان برجسته در تحلیل گفتمان، نورمن فرکلاف است که چارچوب این پژوهش، براساس آرای او استوار است. «فرکلاف، تعریف میشل فوکو از گفتمان را با چارچوب نظام­مندی از تحلیل متنی بر یک تحلیل زبان­شناختی از متن ادغام کرده است» (میلز[16]، 1393: 159). فرکلاف معتقد است: «ساختارهای کلان جامعه، ساختارهای خرد گفتمان را تعیین می­کنند. ساختارهای گفتمانی نیز به نوبه خود، ساختارهای ایدﺋﻮلوژیک گفتمانی را بازتولید می­کنند» (آقاگلزاده، 1394: 151). «تحلیل گفتمان درصدد است تا نظام و آرایش متنی عناصر زبانی را مطالعه کند. بنابراین، واحدهای زبانی نظیر مکالمه­ها یا متون نوشتاری را بررسی می­کند. بر این اساس، تحلیل گفتمان با کاربرد زبان در زمینه‌های اجتماعی به­ویژه با تعامل­ها یا مکالمه­ها میان گویندگان سروکار دارد» (فرکلاف، 1379: 19).

تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی ساختار تحوّلات اجتماعی و فرهنگی در جوامع مختلف پرداخته است. «گفتمان به مثابه یک پرکتیس اجتماعی، رابطه­ای دیالکتیکی با سایر وجوه اجتماعی دارد. گفتمان صرفاً به شکل­گیری و تغییر شکل ساختارهای اجتماعی کمک نمی­کند، بلکه آن­ها را بازتاب هم می­دهد» (یورگنسن و فیلیپس[17]، 1394: 111).

 فرکلاف در تحلیل انتقادی گفتمان، سطوح سه‌گانه­ای را برای بررسی متون در نظر
گرفته است:

- سطح توصیف یا گفتمان به مثابه متن: «تحلیل متن درواقع، تحلیل ساخت­های زبانی و ویژگی­های صوری متن است. از نظر فرکلاف، تحلیل متن شامل تحلیل زبانی در قالب واژگان، دستور، نظام آوایی و انسجام در سطح بالاتر از جمله است. تحلیل زبانی،
هم ویژگی‌های واژگانی- دستوری و هم ویژگی­های معنایی را دربرمی­گیرد»
(سلطانی، 1394: 64).

- سطح تفسیر یا کردار گفتمانی: «این سطح حد واسط میان متن و کردار اجتماعی است و با استفاده از آن، مردم از زبان برای تولید و مصرف متن بهره می­گیرند و بدین طریق، متن به کردار اجتماعی شکل می­دهد و از آن شکل می­گیرد» (همان: 66). یکی از مفاهیم بنیادین در این سطح، مفهوم بینامتنیّت است که این سطح با در نظر گرفتن بافت موقعیّت و عوامل بینامتنیّت تفسیر می­شود.

- سطح تبیین یا کردار اجتماعی: در این سطح تمام وجوه یک کردار گفتمانی از زوایای مختلفی چون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

رمان «ماهی­ها در شب می­خوابند»، اثر سودابه اشرفی، برنده جایزۀ صادق هدایت، مهرگان ادب و بنیاد گلشیری است. اشرفی در این رمان به دغدغه­های جنس زن توجهی ویژه داشته و درصدد نشان دادن رنج­ها و مرارت­های یک زن ایرانی در زیر یوغ مردسالاری است. او در این رمان، زیرکانه نقبی به فضای سیاسی- اجتماعی قبل از انقلاب می­زند و به فعالیت­های سیاسی قهرمان رمان اشاره می­کند. در این رمان می­توان، سطوح سه‌گانه آرای فرکلاف را مورد بررسی قرار داد.

 

5. خلاصه رمان

رمان «ماهی‌ها در شب می‌خوابند»، روایتگر یک خانواده پنج نفری است که در آن، زنان نقش اصلی را برعهده دارند. مادر خانواده، فرنگیس نام دارد که در سن 18سالگی بیوه شد و سپس با محمد زمرّدیان ازدواج کرد. در سراسر رمان، اندوهی بر او حاکم است که نمودار تنهایی و انزوای او در خانه است. شخصیّت دیگر، طلایه نام دارد که نماد یک زن روشنفکر ایرانی است. سودابه اشرفی از او زنی متفاوت ساخته که به دنبال آزادی است و به دلیل تفکّرات خاصی که دارد از سوی خانواده طرد شده است. طلایه، دو برادر به نام­های علی و امیر دارد؛ علی به عضویّت ساواک درآمده است که او، پس از مدّتی نام امیر را در لیست اعضای ساواک قرار داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امیر به اعدام محکوم شد. پایان رمان نیز با حوادثی نظیر خودکشی پدر خانواده، پناهندگی علی، مهاجرت طلایه به آمریکا و فوت فرنگیس همراه است.

 

6. تحلیل داده­ها

 6-1. سطح توصیف

6-1-1. واژگان

واژه­ها، کوچک‌ترین واحد معنادار ساخت زبان هستند که به­وسیله آن می­توان به تبیین ویژگی­های سبکی و کاربرد واژه­ها در به تصویر درآمدن دایره فکری نویسنده پرداخت.

در سراسر رمان، فرنگیس از واژه­هایی چون: «آقا و آقاجون» برای خطاب قرار دادن همسرش استفاده می­کند. این واژه در این رمان «18 مرتبه» بسامد دارد که بیانگر اقرار به جایگاه والای مرد در خانواده و قدرت و سلطه او بر زن است؛ «زود آمده‌ای آقاجون امشب» (اشرفی، 1384: 87) و «آقا با شکم گرسنه نمی­شود، بخوابی» (همان: 90) نمونه‌هایی از این واژه است.

- مونّث و مذکر بودن واژه­ها در زبان فارسی، جایگاهی ندارد، اما برخی از واژه­ها همانند «پرستار» که در دو فصل متفاوت این رمان به آن اشاره شده است، مفهوم جنس «مونّث» را دربر می­گیرد که اغلب با دیدگاهی منفی، نسبت به این شغل نگریسته شده است. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

 «پس یه دفه بگو، پس‌فردا چون شما پرستار شدی، اونم بره پرستار بشه. مگه پرستاری چشه آقا؟» (همان: 29).

 «پرستارها روسپی­اند که خودش دیده است با دکترها شب تا صبح لاس می‌زنند»
(همان: 110).

- یکی دیگر از ویژگی­های سبکی این رمان، استفاده فراوان از واژه­های «تابو یا دُشواژه‌ها» است؛ «تابو، اصطلاحی برگرفته از زبان پولینزی[18] است... از نظر معنایی، تابو دربردارنده دو معنای متّضاد است؛ از یک­سو، به معنای مقدّس است و از سوی دیگر، معنای خطرناک، وحشتناک، ممنوع، نجس و اسرارآمیز دارد... تابو به معنای دست نیافتنی و در اصل به معنای تهدید و ممنوع است» (فروید، 1389: 57). «با توجه به آنکه کلمه تابو ممکن است برای فارسی‌زبانان معرّف معنای دقیق آن نباشد در فارسی برای آن معادل «دُشواژه» پیشنهاد شده است که دُش به معنای بد است و این کلمه می­تواند، معرّف مفهوم «بد» نهفته در دُشواژه باشد» (شکیبا، 1381: 16).

دُشواژه­ها، تنزّل واژه­ها از سطح عالی به دانی زبان است که در تمام قشرهای جامعه کاربرد دارد. در این رمان، دُشواژه­ها در قالب واژه­های قبیح و رکیک از سوی مردان در جهت تحقیر زنان مورد استفاده قرار گرفته است. موارد زیر از جمله نمونه‌های این موضوع است:

 «چه غُری، ننه‌خراب... خفه‌خون می­گیری یا نه؟... همین جور ور می­زنی»
(اشرفی، 1384: 24).

گاه خوارداشت زنان از سوی مردان رمان به گونه­ای است که آن­ها را با نام حیوانات مورد خطاب قرار می­دهند. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

«نسناس، آخرش زیر بار نرفتی» (همان: 73)

«پسرها رو که داغ نمی­کنن خره» (همان: 79).

میان جنسیّت و به‌کارگیری دُشواژه­ها، رابطه معناداری وجود دارد. نویسنده در فصول 2 و 8 بر دشنام‌گویی پسران هنگام بازی ﺗﺄکید فراوان دارد. از جمله موارد زیر:

«پسرهایی که فحش می­دهند به یکدیگر و بازی می­کنند... موهام عرق کرده و چسبیده پشت گردنم، پسرها فحش می­دهند» (همان: 15)

«همه پسرک­های دیگه که دائم به خواهر و مادر یکدیگر فحش می­دهند» (همان: 58).

سلطه‌طلبی و اعمال قدرت در این رمان به وسیلۀ بحث و جدل­های فراوان مرد خانواده و استفاده پربسامد از دُشواژه­ها بر همسر و دخترش نمود یافته است. در حالی­که زنان، جانب ادب را در مقابل مرد خانواده حفظ می­کنند و با دیدی احترام‌آمیز به او می­نگرند و در مقابل دشنام‌گویی او، هیچ واکنشی از خود نشان نمی­دهند.

- گفتن واژه­ای چون: «هیس» برای به سکوت کشاندن فرنگیس، برخاسته از فرهنگ جوامع مردسالار است. در این جوامع، مردان تمایل چندانی برای گفت‌وگو با زنان ندارند و گفتار آنان را قطع می­سازند و از جمله نمونه‌های آن این است که:

 «مادرم با پچ پچ می­گوید: آقا، آقاجون، آمیز محمد! او دستش را بلند می­کند و هیس» (همان: 23).

- در این رمان، احساسات و عواطف زنانه نویسنده در قالب «رنگ واژه­ها» به تصویر درآمده و رنگ­ها در هر فصل رمان، کمک بسیاری به القای فضای سرد خانواده و روابط موجود میان آنان کرده است. موارد زیر از جمله نمونه‌های این موضوع است:

 «سنگ، سنگ خاکستری است شوهرش» (همان: 23)

«من به خلاف او صدای کلاغ­ها را دوست دارم. صدایشان در زمینه سفید آسمان و فضای خالی پشت بام­های بی­رفت­‌و‌آمد و بندهای یخ‌زده» (همان: 20).

 

6-1-2. تقابل­های دوگانه[19]

 تقابل­های دوگانی، یکی از عناصر اصلی در ساختارگرایی، پساساختارگرایی، زبان­شناسی و نشانه­شناسی است. تقابل­های دوگانه در رشته ادبیات بازتاب چشمگیری دارد. اساساً انسان از ابتدای آفرینش با عناصری چون: نیکی/ بدی، اهورا/ اهریمن، دنیا/ آخرت، زندگی/ مرگ، دوست/ دشمن و... مواجه بوده است و پی بردن به این تقابل­ها در محور هم­نشینی به تولید موضوع­های مهم و معنادار متن منجر شده است. لوی استروس[20] معتقد است: «تمامی اندیشه­های بشری از گذشته تاکنون، درگیر تقابل­ها است و ذهن امروز و دیروز دارای کارکردی برابر است» (تسلیمی، 1390: 82).

«استروس از تقابل­های دوتایی به عنوان جنبه­های نامتغیّر ذهن انسان نام می­برد که فراتر از مرزهای فرهنگی عمل می­کند؛ یعنی ذهن انسان، جهان را براساس تقابل­ها می­شناسد و ساختارهای متقابل، نه ذاتی اشیا و پدیده­ها که براساس ساخته ذهن ما است» (حیاتی، 1388: 9).

سودابه اشرفی در این رمان، استفاده فراوانی از تقابل­های دوگانه کرده است و از این طریق توانسته به نوآوری در دو سطح واژه و معنا دست یابد.

 

 6-1-2-1. مهاجر/ بومی

آغاز رمان با گفتمان مهاجر/ بومی شکل یافته است. طلایه و مرد جوان عرب اسپانیایی، نمود افرادی هستند که به آمریکا مهاجرت کرده و در تقابل با زن و مرد آمریکایی قرار گرفته­اند. بنابراین، گفتمان مهاجر/ بومی، منعکس‌کننده ایدﺋﻮلوژی متن است. گفتمان مهاجرت طلایه به آمریکا با دال­های شناوری چون: استبداد پدر خانواده، به عضویت درآمدن علی در ساواک، اعدام امیر، اجبار در ازدواج طلایه، فقر مالی و خودکشی پدر طلایه مفصّل‌بندی شده است. تقابل جمله­های فارسی در برابر جمله­های انگلیسی در فصول 1، 9 و 16 نمودی برجسته دارد.

 

6-1-2-2. گذشته/ آینده

نویسنده در جهت باورپذیری متن از ادغام حوادث علّی و معلولی خاطره­وار و گذشته‌نگر با زمان حال، سود جسته است.

 

6-1-2-3. مرگ/ زندگی

گفتمان مرگ در برابر زندگی، گزاره اصلی متن رمان است که با فروپاشی خانواده و از میان رفتن انسجام آن درنهایت اعضای خانواده را (خودکشی شوهر، اعدام امیر و مرگ فرنگیس)، یک به یک به کام مرگ می­کشاند.

 

 

6-1-2-4. غنی/ فقیر

تقابل غنی در برابر فقیر، یکی دیگر از گفتمان­های اجتماعی مطرح شده در این رمان است. پدر طلایه که سرکارگری بیش نیست و فقط در شش ماهه اول سال مشغول به‌کار است، فرشی را از مغازه دایی طلایه به اقساط می­خرد، چون توان پرداخت قسط­ها را ندارد، دایی او، فرش­ها را باز پس می­گیرد؛ «فرش­ها را بده ببرم که من هم مثل تو به روز سیاه می­نشینم. قرض گرفتنی یک ماهه، حالا شش ماه گذشته دیگر» (اشرفی، 1384: 83).

تقابل سرمایه­دار/ کارگر منجر به شکل­گیری هژمونی قدرت در سطح کلان جامعه شده و سبب شکاف­های اجتماعی گسترده میان هر دو طبقه شده است.

 

6-1-3. مکان

«در هر اثر یا هر ژانر برای تحلیل سازمایه­های ساختاری گوناگون از ویژگی­های معنایی یکسانی استفاده می­شود. مکان­ها به طور خاص از بن­معناهایی ساخته شده­اند که با معنای شخصیّت­های ساکن در آن مکان­ها پیوند دارد» (فاولر[21]، 1390: 61).

حوادث و وقایع داستان، جز در فصل­های 1، 7، 11، 14 و 15 اغلب در محیط «خانه» شکل یافته است. خانه، محل آغازین کشمکش­ها و اوج و فرود داستان است که از منظر تحلیل گفتمان حائز اهمیّت است؛ خانه، جایگاه اصلی زنان به‌شمار رفته است درحالی­که مردان رمان در اغلب موارد در خارج از خانه به‌سر برده و حتی دیروقت نیز به خانه بازگشته­اند: «کجا بودی تا این موقع شب؟ رفته بودم با بچه­ها بیرون. تا این موقع؟ دیر نیست که تازه ساعت 11 است» (اشرفی، 1384: 14).

مرزبندی­های جنسیّتی و غلبه مردسالاری، سبب شده است تا زنان همیشه در خانه و آشپزخانه به تصویر کشیده شوند که این امر، مبیّن کارکرد سنّتی زن در خانواده است. مانند: «مادرم از آشپزخانه برمی­گردد» (همان: 22) و. «فرنگیس، برنج را آبکش می­کند» (همان: 86).

 

6-1-4. وجهیّت

«وجهیّت؛ یعنی میزان قاطعیّت گوینده در بیان یک گزاره که به طور ضمنی، به‌وسیله عناصر دستوری نشان داده می­شود و بیان‌کننده منظور یا قصد کلّی یک گوینده یا درجه پای­بندی او به واقعیّت یک گزاره یا باورپذیری، اجبار یا اشتیاق نسبت به آن است» (فتوحی، 1390: 285).

با بررسی­های انجام شده، «وجه اخباری و امری» بسامد بالایی در این رمان دارد. وجه اخباری برای «بیان عملی که هم­اکنون در حال انجام گرفتن است یا جنبه عادت، استمرار و تکرار دارد به­کار می­رود. وقایع و رویدادها و آنچه در زمان حال اتفاق می­افتد با این زمان بیان می­شود و نیز برای بیان حقایق مسلّم و بیان مسایل علمی و برای بیان آینده کاربرد دارد» (فرشیدورد، 1382: 400).

نویسنده با استفاده از وجه اخباری، میزان قطعیّت کلام را افزایش داده و مخاطب را به باورپذیری وقوع فعل سوق داده است؛ «از توی حمام صدای مادرم را می­شنوم» (اشرفی، 1384: 35) و «به ناظم سلام می­کنند و روی صندلی کنار دیوار می­نشینند» (همان: 47).

در وجه امری، میزان جزمیّت کلام افزایش می­یابد و شخص از موضع قدرت سخن می­گوید: «بخور خانم، بخور جانم» (همان: 11)، «تو بشین» (همان: 50) و «بیا جلوتر، می‌‌خوام امضا کنی. بردار امضا کن، تعهّدنامه است. معطّل نشو، امضا کن» (همان: 51).

 

 

6-1-5. رسمی یا غیررسمی بودن واژگان

غلبه واژگان غیررسمی، یکی از ویژگی­های سبکی این رمان است. از آن­جا که بیشتر حوادث رمان در بستر خانواده شکل گرفته، اغلب واژه­ها، محاوره­ای است که در خلال آن واژه­ها از الفاظ رکیک نیز استفاده فراوان شده است و از جمله نمونه آن عبارت است از:

«گم شو برو سر کلاس. این بیچاره­ها رو هم زابرا کردی. تعهّد می­دی که دیگه از این غلط­ها نکنی» (همان: 51).

یکی دیگر از ویژگی­های سبکی این رمان، استفاده از واژه­های «اتباع» در زبان محاوره است. «اتباع در لغت به معنای «درپی کسی رفتن» و «پیروی کردن» و در اصطلاح دستور، لفظی مهمل و بی­معنی یا فاقد معنی روشن است که به دنبال اسم یا صفت برای ﺗﺄکید و گسترش معنی آن­ها یا بیان نوعی مفهوم جنس و... می‌آید» (انوری و احمدی گیوی، 1379، ج 2: 98)؛ مانند «یه چرت‌وپرت­هایی هم می­نویسه، سر کلامش می­خونه» (اشرفی، 1384: 50) و «آدم‌های شل و پلی که روی زمین بلولند» (همان: 82).

 

6-1-6. ضمایر

 در تحلیل انتقادی گفتمان، ضمایرحائز اهمیّت هستند؛ «ضمیر، به جای اسم می‌آید... ضمیر شخصی، یکی از انواع ضمایر است که در جایگاه گروه اسمی قرار می­گیرد و مثل فعل برای هر شخصی صورتی متمایز دارد» (وحیدیان کامیار، 1386: 102). در این رمان، ضمایر شخصی­ای چون: من، او، ما و گاه در برخی موارد ضمیر شما و ضمایر منفصل و متّصل مرتبط با آن­ها بسامد فراوانی دارد.

ضمیر «من» بیانگر فردیّت است و ﺗﺄکید بر قهرمان داستان دارد. این ضمیر، نمودار انزوای قهرمان و سردی روابط او با دیگر اعضای خانواده است. مانند «ذهن من مشغول کلنجار با منطقه بد آب‌وهوا است» (اشرفی، 1384: 21) یا «اما من رفته‌ام» (همان: 29).

ضمیر او و شما، کاربردی مودّبانه دارد و استفاده آن از سوی نویسنده در القای فضایی صمیمانه موثّر است؛ «حالا شما حتم می­دونی که کتاب­های مضره داده به دخترها که بخونن» (همان: 51) یا «او، هیچ وقت از سوگند خوشش نمی‌آمد» (همان: 28).

ضمیر ما، بیانگر اقتدار و از موضع قدرت سخن گفتن شخصیّت­های داستان است. مانند: «ما چه کار به‌کار مردم داریم» (همان: 94) یا «بالاخره ما این­ها رو تو آسیاب سفید نکردیم» (همان: 29).

 

6-1-7. جمله­های معلوم و مجهول

 ساخت جمله­های معلوم و مجهول در تحلیل گفتمان، بار ایدﺋﻮلوژیک متن را هویدا می­سازد. در این رمان، اکثر جمله­ها «معلوم» هستند. «نویسنده می­خواهد از طریق بسامد فعل­های معلوم، پیام نهفته در دل رخدادها و گفت­وگوها را به مخاطبان برساند. مشخص بودن فاعل فعل­ها و اعمال قدرت، تصمیم­گیری مخاطب را برای نتیجه­گیری بیشتر می­کند و مقدّمات فهم متن را مهیّا می‌کند» (قاسم­زاده و گرجی، 1390: 50)؛ مانند: «فرنگیس، پی رادیو می­رود» (اشرفی، 1384: 21)، «مادرم، سرش را عاجزانه به این سو و آن سو تکان می­دهد» (همان: 11) و «ناظم از پشت میز بلند می­شود» (همان: 43).

 

6-1-8. استعاره

«استعاره­ها، ابزاری برای فهم هستند و دستگاه تفکّر انسان استعاری است. زبان از آن جهت که نظامی ارتباطی و مبتنی بر مفاهیم ذهنی است با تفکّر و کنش­های ما در ارتباط است؛ پس منبع خوبی برای پیدا کردن شواهدی درباره کارکرد نظام شناختی است. استعاره­ها، مفاهیم روزمره ما را ساختار می­بخشند و این ساختار در زبان تحت اللفظی بازتاب می­یابند» (شهری، 1391: 61-60). استعاره­ها، ارتباط تنگاتنگی با ایدﺋﻮلوژی متن دارند و به­وسیله آن می­توان به‌کارکردهای نهفته در یک واژه و ارتباط آن با بافت اثر دست یافت.

عنوان رمان، «ماهی­ها در شب می­خوابند» است. «ماهی» در شبکه تو در توی فکری نویسنده، مفهومی استعاری دارد که حامل ایدﺋﻮلوژی است. «ماهی، نماینده نیروی زندگی در حال خیزش و حرکت است» (سرلو[22]، 1392: 693). ماهی، استعاره از زندگی سخت و طاقت‌فرسای فرنگیس و طلایه است که در نظام استبدادیای که مرد خانواده برای آن­ها مهیا ساخته است به اسارت درآمده­اند و خواهان رهایی از تُنگ شب هستند.

«شب» در این رمان بسامد بالایی دارد و نویسنده، آن را متناسب با فضای خانواده به‌کار گرفته است؛ «عنکبوت شب مردادی، زیر نور چراغ حیاط و تارهایی که لای شاخه­های درخت کوچک تنیده و انتظار انتظار که طعمه در آب معجزه­گر دهانش بیفتد» (اشرفی، 1384: 9)، «شب در خانه ما صدایی زمزمه­وار دارد» (همان: 9) و «شب، پر از صداست» (همان: 10). شب استعاره از فروپاشی تدریجی بنیاد خانواده­ای در گذر زمان است که در پایان، مرگ و تباهی را برای آنان درپی دارد. اغلب صحنه­ها، جز در مواردی اندک در فصول سرد سال به تصویر درآمده که بیانگر روابط سرد خانوادگی و اضمحلال آن است.

در رمان «ماهی‌ها در شب می‌خوابند»، عنکبوت ملازم شب است؛ «این جانور، مربوط به خدایانی است که سرنوشت بشر را می­ریسند و می­بافند، زیرا روزگاری تصوّر می­رفت که تارهای سرنوشت بافته می­شود» (هال[23]، 1390: 69)؛ «عنکبوت، نشانۀ سه سرنوشت در یونان باستان به‌‌شمار می­رفت که تار و پود حیات را می­بافتند، اندازه می­کردند و می­بریدند» (همان: 69). تقدیر و سرنوشت، زندگی سرد خانواده زمرّدیان را می­بافد تا روزی آن­ها را به عنوان طعمه در تارهای مرگ خود گرفتار سازد.

موضوع انشایی که معلم طلایه برای او و هم­کلاسی­هایش درنظر می­گیرد، «پشت چراغ قرمز است» (اشرفی، 1384: 39). چراغ قرمز استعاره از خفقان و ظلم و ستمی است که از سوی حاکمان مرد بر مردم تحمیل شده است؛ این اختناق، چه در خانه که یک جامعۀ کوچک است، توسط پدر خانواده و چه در اجتماع، توسط طبقۀ ستمگر حاکم بر کشور اعمال می‌شود و آنان، خانواده و جامعه را سخت تحت کنترل خویش درآورده­ و آزادی را از مردم سلب کرده­اند.

 

 6-1-9. شخصیّت

«شخصیّت» عبارت از «مجموعه غرایز، تمایلات و عادات فردی است؛ یعنی مجموعه کیفیّات مادی، معنوی و اخلاقی که حاصل مشترک طبیعت انسانی و اختصاصات موروثی و طبیعی اکتسابی است و در اعمال، رفتار، گفتار و افکار فرد جلوه می­کند و وی را از دیگر افراد متمایز می­سازد» (یونسی، 1355: 275).

سودابه اشرفی در رمان «ماهی‌ها در شب می‌خوابند» به شخصیّت‌پردازی توجه ویژه­ای داشته است و جایگاهی بس والا برای زنان قائل شده و آنان را محور داستان خویش قرار داده است. شخصیّت­های اصلی رمان، دو زن به نام­های فرنگیس و طلایه است و از شخصیّت­های فرعی نیز می­توان به محمد زمرّدیان، علی، امیر، شهناز خانم و سوگند اشاره کرد.

در اغلب فصل­ها، زنان، کنش‌گران اصلی به شمار رفته­اند و داستان از دریچه چشم آنان مطرح شده است و نویسنده داستان بر نقش همسر/ مادر بودن زنان ﺗﺄکید بسیار دارد.

زنان این رمان، زنانی ستم‌پذیر هستند که به پذیرش سلطه مردان بر خویش خوی گرفته­اند. بیوه­گی و ازدواج مجدد فرنگیس و سوگند، یکی از مسائل اجتماعی است که گریبانگیر زنان این رمان شده است. وابستگی شدید مالی به مردان، پذیرش سلطۀ آنان را توجیه ساخته است. «زنان، اغلب از سر ضرورت اقتصادی ازدواج می­کنند، زیرا نمی­توانند برای اداره زندگی خود پول کافی دربیاورند. بنابراین، فقط از رهگذر ازدواج است که دسترسی به زندگی آبرومندانه برای ایشان امکان دارد»
(آبوت و والاس، 1393: 119).

 خانه­داری، شغل اصلی زنان این رمان به‌شمار رفته است و وظیفه اصلی آنان، اطاعت محض و فرمان­برداری از همسران، تربیت فرزندان و آشپزی کردن است. روابط سرد محمد زمردیّان با فرنگیس، سبب شده است تا او راز دل خویش را با شهناز خانم، همسایه­شان درمیان بگذارد و فقط او را محرم اسرار و مرهم دردهای خود سازد. ضرب و شتم فرنگیس از سوی همسرش، عدم رضایت از ازدواج دوم و مرارت­های پی‌درپی در زندگی، هرگز سبب نشد تا او بتواند، شوهر و خانواده خود را ترک کند، بلکه تا پایان زندگی خویش بر پیمان زناشویی که با همسرش بسته بود، وفادار باقی می­ماند.

از میان زنان رمان، فقط طلایه است که دارای ایدﺋﻮلوژی اجتماعی- سیاسی است؛ از یک­سو، مبارزه سیاسی او درجهت احقاق حق فقرای حلبی‌آباد است که قلب او را سخت به درد می­آورد و از دیگر سو، مبارزۀ او با ظلم و ستم شاهنشاهی است. فعالیت­های مخفیانه سیاسی او در مدرسه شامل: برانداختن و پاره کردن عکس­های سلطنتی شاه، چسباندن شعار بر دیوار، توزیع کتاب در مدرسه و خواندن انشاهایی با مضامین سیاسی است. فعالیت­های سیاسی او سبب شد تا او راهی بازداشتگاه شود. او، پس از ضرب و شتم ساواک و با وساطت برادرش، علی از زندان آزاد شد.

از دیگر شخصیّت­های فرعی می­توان به پدر طلایه و برادرانش، علی و امیر اشاره کرد که به لحاظ شخصیّت‌پردازی، ویژگی­های یک جامعۀ مردمحور را دارا هستند؛ اغلب زورگو و خشمگین به تصویر درآمده­اند و دارای استقلال مالی هستند.

 

6-2. تفسیر

6-2-1. بینامتنیّت

بینامتنیّت «مجموعه­ای از متون است که در آن هر متنی، عناصری را از متن یا متن‌های دیگر در خود می­گنجاند» (یورگنسن و فیلیپس، 1394: 129). بینامتنیّت «نشان‌دهندۀ تاریخ­مندی متون است. هیچ متنی را نمی­توان به تنهایی و بدون اتّکا به متون دیگر فهمید؛ زیرا نمی­توان از استفاده کردن لغات و عباراتی که دیگران قبلاً استفاده کرده­اند، اجتناب کرد. بنابراین، بینامتنیّت نشان‌دهنده آن است که همۀ رویدادهای ارتباطی به نوعی به رویدادهای پیشین مربوط هستند و از آن بهره می‌گیرند» (سلطانی، 1394: 67).

سودابه اشرفی در این رمان، ﻣﺘﺄثّر از دیدگاه فمنیست­ها است. مونّث بودن در کلام او موثّر واقع شده و با زبانی زنانه به طرح مسائل مختلف پیرامون زنان پرداخته است.

«فمنیسم[24]» نخستین بار در 27 آوریل 1895میلادی در مجله آتنیوم[25] در نقد کتابی مطرح شد؛ در تعریف زنی که قابلیّت جنگیدن برای کسب استقلال خود را دارد (وولف، 1392: 14). از پیشگامان نقد فمنیستی، می­توان به ویرجینیا وولف اشاره کرد که نظریه­های او در کتاب «اتاقی از آن خود[26]» مورد توجه منتقدان واقع شد و جنبشی به نام «فمنیسم» شکل گرفت. «در سال 1949میلادی با انتشار کتاب جنس دوم[27] اثر نویسنده فرانسوی، سیمون دوبوار[28]، علایق فمنیستی بار دیگر ظاهر شد. دوبوار در این اثر که از آن به عنوان بنیادی­ترین اثر فمنیسم قرن 20میلادی یاد می­شود، تصریح می­کند که جامعۀ فرانسه و دیگر جوامع غربی، مردسالارند؛ بدین معنا که تحت سلطه مردان هستند. دوبوار نیز مانند وولف معتقد بود که در چنین جوامعی، انسان بودن و در نتیجه، زن بودن را مردان تعریف می­کنند» (برسلر، 1393: 201).

تفاوت­های جنسیّتی در جامعۀ نرینه‌محور سبب شده است تا مردان از قدرت تسلّط و آزادی بیشتری برخوردار باشند و در مقابل، زنان در محدودیّت و تنگنا بزیند. زنان این مجموعه نیز بجز طلایه و خانم بدیعی به دور از اجتماع، در انزوا و تنهایی روزگار سپری کرده­اند که همین امر از هویّت و نقش اجتماعی آنان می‌کاهد.

ازدواج مجدد فرنگیس در سن 18 سالگی با محمد زمرّدیان، زمینه­ساز انفعال و سرگشتگی او در زندگی است. او با مردی ازدواج کرده است که خواهان کارکرد سنّتی زن در خانواده است. او، زنی مطیع و سلطه‌پذیر است که در سراسر رمان، حق را به شوهرش می­دهد و هیچ­گونه استقلالی از خود ندارد و حتی از تنها دختر خویش نیز می­خواهد که تحت انقیاد پدرش باشد؛ «دختر باید مطیع پدرش باشه، سوگند جان» (اشرفی، 1384: 28). بنابراین، «زن تا حدودی که خود را ماده احساس کند، ماده است» (دوبوار، 1380، ج 1: 82). «زن به آن سبب که مرد نیست، تبدیل به دیگری[29] می­شود، یعنی اُبژه­ای که وجودش را مرد؛ یعنی وجود غالب در جامعه تعریف و تفسیر می­کند» (برسلر، 1393: 201).

برای فرنگیس، زندگی از آشپزخانه آغاز می­شد و تمام روز نیز درگیر مسائل فرزندان است. تمام تلاش او در جهت رضایت شوهر و استحکام خانواده­اش است، اما تلاشش نتیجه عکس می­بخشد و شوهرش، همیشه از او ناراضی است؛ «برداشت ابزاری از زن و فرو کاستن او تا حد یک اُبژه جنسی برای راضی نگه داشتن مرد در نزد نویسندگان فمنیست، نمونه­ای رسوا و بارز از طرز تفکری است که آن را در آرای ژان ژاک روسو و ادموند برک می­توان یافت که در کتاب «دفاع از حقوق زنان» اثر مری وولستون کرافت[30] به شدّت نکوهیده شده است» (مشیرزاده، 1381: 11 و 16).

ضرب و شتم و بی­اعتنایی­های مکرر همسرش به او، این ذهنیّت را برایش ایجاد ساخته که تبدیل به ﺷﻴﺌﻲ یا ابزاری شده است که دیگر، هیچ‌یک از افراد خانواده به او نیازی ندارد؛ «کسی منو نمی­خواد شهناز، کسی منو لازم داره؟» (اشرفی، 1384: 76). «شی‌شدگی[31] باعث می­شود که انسان نتواند، تاریخ­مندی یا کلیّت روابط اجتماعی را درک کند و در نتیجه، موضعی انفعالی در برابر دنیایی که اساساً غیرقابل فهم و تغییرناپذیر جلوه می­کند، اتخاذ کند» (مکاریک، 1393: 197).

استبداد همسرش، او را وادار می­ساخت تا بعد از هر دعوا، جمله «سر می­گذارم به کوه» (اشرفی، 1384: 76) را تکرار کند. این جمله «11مرتبه» در این رمان بسامد دارد؛ مانند: «کاش قلم پایم می­شکست و هیچ وقت پایین نمی­آمدم. دست طلایه را می­گیرم و سر به همون کوهی می­گذارم که ازش اومدم پایین» (همان: 9) و «کاش دست طلایه را می­گرفتم و سر به کوه می­گذاشتم» (همان: 23).

«کوه، نقطه تلاقی آسمان و زمین است. بنابراین، مرکز نقطهای که محور عالم از آن می­گذرد، جایی آکنده از قداست است. محلی که گذر از هر منطقه کیهان به مناطق دیگرش در آن­جا واقعیّت می­یابد، تلقّی شده است» (الیاده، 1394: 106). بر فراز کوه است که فرنگیس می­تواند به آسمان صعود کند و از دغدغه­های زمینی رها شود. کوه از یک­سو می­تواند، محلی برای اندیشیدن به خود و مکان مناسبی برای فرار از «قفس زنانگی» باشد و از سوی دیگر، «در دوران دوشیزگی، دشت و دمن و کوه و جنگل، خانه او بود و اکنون به فضایی بسته محدود شده است. طبیعت برای او به ابعاد یک گلدان شمعدانی تقلیل یافته و دیوارها، افق را قطع کرده­اند» (تانگ[32]، 1394: 330). بنابراین، کوه، حسّی نوستالژیک در او ایجاد کرده است و تنها آرزوی او در بازگشت به کوه تحقق می­یابد.

ترغیب طلایه برای طلاق گرفتن و رهایی او از مرد خانواده، هیچ ثمری ندارد؛ «تو غصّه نخور... من خودم می­دانم با پدرت چطوری تا کنم» (اشرفی، 1384: 110). فرنگیس، طلاق گرفتن را مذموم می­داند؛ او، تلخی­های زندگی را تحمّل می­کند، رنج می­کشد، اما هرگز به طلاق نمی­اندیشد. او، آن هنگام به طلاق روی می­آورد که در حال احتضار است و با مرگ دست و پنجه نرم می­کند و این‌گونه است که به طلاق خود از دنیا بسنده می­کند و به آرزوی دیرینه طلایه، جامۀ عمل می­پوشاند.

«طلایه» نماد یک زن روشنفکر سیاسی است که ظلم و ستم را برنمی­تابد و در مقابل دو نظام پدرسالاری و شهنشاهی قد علم می­سازد. تصویری که از او ارائه می‌شود، دیگر کارکردهای زن سنّتی را دارا نیست و علاقه­ای هم به حضور در آشپزخانه ندارد و تنها فعالیت­های سیاسی و اجتماعی است که او را مجاب می‌کند. او، اجبار در ازدواج را از سوی پدر که در رﺃس هرم خانواده قرار دارد و تصمیمات مهم را اتخاذ می­کند، نمی­پسندد و به آن سخت اعتراض می­کند. او در سراسر رمان مشغول خواندن کتاب است و اگر با تصمیمات تحمیلی از سوی پدرش مخالفت ورزد، تمام کتاب­هایش سوزانده می­شود؛ «مراسم کتاب‌سوزان دیگه چیه؟ می‌خواهم بگویم آخر، تنها چیزی است که می­تواند با آن از من انتقام بگیرد» (اشرفی، 1384: 71).

از دیگر زنان این رمان، سوگند یا فاطمه است که به دلیل بیوه­گی به «روسپی‌گری» روی آورده است و تن به رابطه­ای نامشروع با امیر، فرزند فرنگیس داده؛ رابطه­ای که منجر به تولّد فرزند نامشروعی شده است. پدر امیر، این زن را «آفت» می­داند؛ «این دیگه چه آفتی بود، در زندگی ما پیدا شده» (همان: 28).

«تحلیل دوبوار از زنان روسپی، تحلیلی پیچیده بود. از یک­سو، روسپی نمونه کامل دیگر بودن، شی‌شدگی و استثمارشدگی زنی است و از سوی دیگر، روسپی خود مانند مردی که خدمات او را خریداری می­کند، استثمارگر است. به زعم دوبوار، زن روسپی، خود را فقط در برابر پول عرضه نمی­کند، بلکه در برابر احترام و ارزشی عرضه می­کند که مرد برای «دیگر بودن» او قائل می­شود» (تانگ، 1394: 332).

 

6- 3. سطح تبیین

«هدف از مرحلۀ تبیین، توصیف گفتمان به عنوان بخشی از یک فرآایند اجتماعی است. تبیین، گفتمان را به عنوان کنش اجتماعی توصیف می­کند و نشان می­دهد که چگونه ساختارهای اجتماعی، گفتمان را تعیُّن می­بخشند. همچنین تبیین نشان می‌دهد که گفتمان­ها، چه ﺗﺄثیرات بازتولیدی می­توانند برآن ساختارها بگذارند که منجر به حفظ یا تغییر آن ساختارها ­شوند» (فرکلاف، 1379: 214).

جنسیّت نویسنده، ارتباط تنگاتنگی با زبان دارد و در تولید گفتمان موثّر است. زبان­شناسان بر تفاوت­های زبان زنانه در مقابل زبان مردانه ﺗﺄکید بسیار کرده­اند. «طبق مطالعات جامعه شناختی، زنان بیش از مردان نسبت به مقام و منزلت خود آگاه هستند. به همین دلیل، آن­ها نسبت به هویّت اجتماعی متغیّرهای زبانی مربوط به طبقه اجتماعی حساس­تر هستند» (ترادگیل[33]، 1376: 115). «زبان زنان، عملاً پست­تر است؛ زیرا شامل انگاره­های ضعف و عدم قطعیّت است و بر مطالب بی­اهمیّت، سبک، غیرجدی و واکنش­های عاطفی ﺗﺄکید دارد. در حالی­ که گفتار مردان نیرومندتر است و اگر زنان خواهان کسب اجتماعی با مردان باشند باید زبان آن­ها را بپذیرند» (سلدن و ویدوسون[34]، 1392: 263).

سودابه اشرفی در این رمان با زبانی زنانه درصدد تبیین نگاه سنّتی مردسالار بر جامعۀ رمان خویش است. او با استفاده از زبان زنانه، اقلام، واژگان و رمزگان خاص خود در پی اعتراض به فرهنگ مردمحوری و خواهان رهایی از آن است. بنابراین، «زبان زنانه، یکی از راه­های براندازی چیرگی پدران است. با آنکه زبان زنانه، میراث‌خوار زبان مردانه است، دیالکتیک­وار می­تواند از درون همین زبان، آنتی تز نیز دانسته شود. زنان می­توانند با بیان تجربیات خود (امور خانوادگی، احساسات زنانگی و مادری، ایجاد محرومیّت­های جنسی برای مردان و مانند آن)، جهان دلخواه خود را در متن پدید آورند» (تسلیمی، 1390: 265).

خشونت علیه زنان، برخاسته از ساختار جامعۀ مردسالار است؛ ساختاری که مردان را «فرادست» و زنان را «فرودست» به‌شمار آورده است. در این رمان، خشونت مردان علیه زنان نمودی برجسته دارد. این خشونت به سه شکل در این رمان وجود دارد:

1- خشونت جسمانی و استفاده از قوۀ قهریه برای مرعوب ساختن زنان. مانند: پرتاب کردن زیرسیگاری به سوی فرنگیس، ضرب و شتم او و طلایه و ناسزاگویی؛ «پدرم در چشم به هم زدنی، زیرسیگاری را برمی­دارد و به طرف او پرتاب می­کند» (اشرفی، 1384: 24).

2- خشونت روانی که شامل بی­اعتنایی­های گسترده مرد خانواده به همسرش است تا آن‌جا که نفرت زن خانواده را برمی­انگیزد؛ «سنگ، سنگ خاکستری است شوهرش... بدش می­آید از تصویر کسی که شب کنارش می­خوابد، نفسش را به نفس می­کشد، اما درد او را نمی­فهمد» (همان: 23).

از دلایل اعمال خشونت محمد زمرّدیان، علاوه بر بینش جامعه مرد/ پدرسالارانه، می‌توان به فقر مادی و بیکاری او اشاره کرد که در فرجام رمان، زمینۀ خودکشی او را فراهم ساخت. او، یک سرکارگر فصلی است که شش ماهه اول سال مشغول به‌کار و مابقی سال را در خانه به سر می­برد؛ «کاری که فقط تابستان نان داشته باشد به چه درد می­خورد. مگر بقیّه سال خدا، نباید به زن و بچه نان داد» (همان: 84). به همین دلیل است که فرنگیس از زمستان بیزار است؛ «چون شوهر اوقات بیشتری را در خانه می­گذراند و او مجبور است به تماشای شاخه­های درخت کوچک بی­شاخ و برگ حیاط دل خوش کند» (همان: 90).

3- خشونت جنسی، یکی دیگر از خشونت­های مردان علیه زنان است. در این رمان می‌توان به «خشونت جنسی مرد مترجم علیه طلایه در کشور ترکیه» (همان: 65) اشاره کرد.

یکی دیگر از دیدگاه­های جوامع مردسالار آن است که مردان، زنان را «دیوانه یا کم‌خرد» می­پندارند و ارزشی برای آنان قائل نیستند. آن چنان ­که محمد زمرّدیان، استدلال­های همسرش را هیچ­گاه نمی­پذیرفت و عبارت «عقل اینو ببین­‌ها!» (همان: 24) را در ردّ نظرات همسرش بیان می­کرد. کم‌خرد یا دیوانه دانستن زنان، ضمن نمایش اقتدار مردانه، بازتاب‌دهنده روابط نابرابر قدرت در جامعه است. «در نظر گرفتن دیوانگی، صرفاً به عنوان یک اختلال زیست‌شناختی یا روانی به معنی افتادن به دام منطق پدرسالاری است که می­گوید: مردان اساساً معقول و زنان، بیرون از عقلانیّت هستند. میشل فوکو، بحث مشهوری درخصوص بازاندیشی در دیوانگی به عنوان ساخت تاریخی در حال تحوّلی دارد که در هر برهه اجتماعی- فرهنگی در خدمت ساکت کردن و دیگری کردن (حاشیه­ای کردن) گروه­هایی از مردم و اشکالی از رفتارها است» (آلن، 1392: 217).

گرفتن حق انتخاب همسر از طلایه، پاره‌پاره کردن شلوار جین و سوزاندن کتاب­های او، همگی در راستای سرکوب زنانه و حفظ اقتدار مردانه او است؛ «مردان در همه قلمروهای زندگی زنان، تسلّطی نظام­مند اعمال می­کنند و تمامی روابط میان مردان و زنان، روابط قدرت است» (آبوت و والاس[35]، 1393: 295).

از نگرش­های برخاسته از فرهنگ نرینه‌محور در این رمان، می­توان به جلوتر راه رفتن مردان، حفظ طولی و قرار گرفتن زنان در پشت آنان (پدر طلایه، امیر و شوهر سوگند) و اعتقاد به آنکه «پسرها، عصای دست خواهند شد» (اشرفی، 1384: 81) اشاره کرد. در جوامع مردسالار، «ارزش­هایی استوار است که مردان در روابط پیچیده، آن را بنیاد نهاده‌اند» (تسلیمی، 1390: 263).

نتیجه­گیری

 تحلیل انتقادی گفتمان، رویکردی میان رشته­ای است که به بررسی زبان، گفتمان، قدرت و ایدﺋﻮلوژی در جامعه پرداخته است. با رهیافت مطالعات انتقادی گفتمان، می­توان سطوح سه­گانه آرای فرکلاف را در رمان «ماهی­ها در شب می­خوابند» مورد تحلیل قرار داد. در سطح توصیف، واژه­ها (استفاده پربسامد از دُشواژه­ها، قرار دادن نام حیوانات بر زنان و قطع کلام آنان)، تحت ﺗﺄثیر قدرت مردسالارانه و سیطره آنان بر زنان است. نویسنده در سطح توصیف با زیرکی خاصی سعی در به چالش کشاندن فرهنگ مردسالارانه دارد. زبان زنانه نویسنده سبب شده است که زنان، شخصیّت­های اصلی و مردان، شخصیّت­های فرعی رمان به‌شمار روند. نویسنده با استفاده از رنگ واژه­ها، واژه­های خاص زبانی زنان، قرار گرفتن زنان در آشپزخانه و کنشگر بودن زنان به بیان حالات و رفتارهای زنان و انزوای آنان در خانواده پرداخته است.

استفاده از وجه اخباری و امری، مبیّن قطعیّت و جزمیّت دیدگاه نویسنده و نیز از ارتباط او با مخاطب حکایت دارد. به­کار بردن واژه­های استعاری که برخوردار از بار ایدﺋﻮلوژیک هستند، روابطی از شمول معنایی را در متن ایجاد کرده است. غلبه واژه­های غیررسمی، کاربرد فراوان ضمایری چون: من، او و ما و ساخت جمله­های معلوم از دیگر ویژگی­های سبکی این رمان است.

در سطح تفسیر و با استفاده از عنصر بینامتنیّت می­توان گفت که این اثر، تحت ﺗﺄثیر آرای ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار به رشته تحریر درآمده و نویسنده با زبانی زنانه به طرح مسائل مختلف پیرامون زنان پرداخته است. نابرابری جنسیّتی سبب شده است که زنان، خود را نمونۀ کامل دیگر بودن یا شی‌شدگی به‌شمار آورند.

نویسنده در این رمان به بررسی مسائل اجتماعی زنان از جمله: بیوه­گی و روسپی­گری پرداخته و آن را دستاویزی جهت اعتراض به وضعیّت نامطلوب زنان در جامعه قرار داده است. سودابه اشرفی در این رمان، علاوه بر خلق زنانی که به روزمره­گی خود، خوی گرفته­اند به خلق دختری به نام طلایه که روشنفکری سیاسی است، پرداخته که دیگر خواهان خویش­کاری­های زنانه نیست، بلکه خواهان حضور در عرصه اجتماعی- سیاسی و مبارزه جدّی با نظام کهنه مرد/ پدرسالاری است. در سطح تبیین، نویسنده در پی نشان دادن نگاه سنّتی فرهنگ مردسالار بر جامعه رمان خویش است. نویسنده با استفاده از خشونت­های جسمی، روانی و جنسی مردان علیه زنان درصدد تبیین ساختار مردان فرادست بر زنان فرودست است و به تبیین هژمونی قدرت در لایه­های تو در توی گفتمان و تبیین عقاید مردان از جمله: کم خرد یا دیوانه دانستن زنان و پسرها، عصای دست خواهند شد، پرداخته و آن را مورد نقد قرار داده است.



[1]- Critical Discourse Analysis

[2]- Zellig Harris

[3]- Chomsky

[4]- Makaryk

[5]- Linguistic Criticism

[6]- Intertextuality

[7]- Norman Fairclough

[8]- Theon Van Dijk

[9]- Gunther Kress

[10]- Roth Wodak

[11]- Tony Trew

[12]- Robert Hodge

[13]- Terry Threadgold

[14]- Roger Fowler

[15]- Michel Foucault

[16]- Sara Mills

[17]- Marianne Jorgensen & Louise Phillips

[18]- Polynesian

[19]- Binary Opposition

[20]- Levi Strauss

[21]- Roger  Fowler

[22]- Juan Eduardo Cirlot

[23]- James Hall

[24]- Femenism

[25]- Athenaeum

[26]- A Room Ones Own

[27]- The Second Sex

[28]- Simone de Beauvoir

[29]- The Other

[30]- Mary Wollstonecraft

[31]- Reification

[32]- Rosemarie Tong

[33]- Peter Trudgill

[34]- Raman Selden & Peter Widdowson

[35]- Pamela Abbott & Claire Wallace

آبوت، پاملا و کلر والاس. (1393). جامعه‌شناسی زنان. ترجمۀ منیژه نجم عراقی. تهران: نی.
آقاگل­زاده، فردوس. (1386). «تحلیل گفتمان انتقادی و ادبیات». ادب پژوهی. س 1. ش 1. ص 27-17.
___________ . (1394). تحلیل گفتمان انتقادی. تهران: علمی و فرهنگی.
آلن، گراهام. (1392). بینامتنیّت. ترجمۀ پیام یزدان­جو. تهران: مرکز.
اشرفی، سودابه. (1384). ماهی­ها در شب می­خوابند. تهران: مروارید.
الیاده، میرچا. (1394). رسالۀ در تاریخ ادیان. ترجمۀ جلال ستاری. تهران: سروش.
انوری، حسن و احمد احمدی‌گیوی. (1379). دستور زبان فارسی. ج 2. تهران: فاطمی.
برسلر، چارلز. (1393). درآمدی بر نظریه­ها و روش­های نقد ادبی. ترجمۀ مصطفی عابدینی فرد. تهران: نیلوفر.
بشیر، حسن. (1385). تحلیل گفتمان؛ دریچه­ای برای کشف ناگفته­ها. تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
بهرام­پور، شعبان­علی. (1379). مقدمۀ تحلیل گفتمان انتقادی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه­ها.
تانگ، رزمری. (1394). درآمدی جامع بر نظریه­های فمنیستی. ترجمۀ منیژه نجم عراقی. تهران: نی.
ترادگیل، پیتر. (1376). زبان‌شناسی اجتماعی، درآمدی بر زبان و جامعه. ترجمۀ محمد طباطبایی. تهران: آگه.
تسلیمی، علی. (1390). نقد ادبی، نظریه­های ادبی و کاربرد آن­ها در ادبیات فارسی. تهران: آمه.
حیاتی، زهرا. (1388). «بررسی نشانه­شناختی عناصر متقابل در تصویرپردازی اشعار مولانا». نقد ادبی. س 2. ش 6. ص 247.
 دوبوار، سیمون. (1380). جنس دوم. ترجمۀ قاسم صنعوی. تهران: توس.
سرلو، خوان ادواردو. (1392). فرهنگ نمادها. ترجمۀ مهرانگیز اوحدی. تهران: دستان.
سلدون، رامان و پیتر ویدوسون. (1392). راهنمای نظریۀ ادبی معاصر. ترجمۀ عباس مخبر. تهران: طرح نو.
سلطانی، علی‌اصغر. (1394). قدرت، گفتمان و زبان. تهران: نی.
شهری، بهمن. (1391). «پیوندهای بیان استعاره و ایدﺋﻮلوژی». نقد ادبی. س 5. ش 19. صص 150-121.
شکیبا، نوشین. (1381). «ﺗﺄثیرات بافت اجتماعی بر کاربرد دُشواژه­ها توسط زنان و مردان تهران». پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشتۀ زبان‌شناسی. دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
فاولر، راجر. (1390). زبان­شناسی و رمان. ترجمۀ محمد غفاری. تهران: نی.
فتوحی رود معجنی، محمود. (1390). سبک­شناسی؛ نظریه­ها، رویکردها و روش‌ها. تهران: سخن.
فرشیدورد، خسرو. (1382). دستور مفصّل امروز بر پایه زبان­شناسی جدید. تهران: سخن.
فرکلاف، نورمن. (1379). تحلیل انتقادی گفتمان. ترجمۀ فاطمه شایسته پیران. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه­ها.
فروید، زیگموند. (1389). توتم و تابو. ترجمۀ حمیدرضا غیوری. تهران: راستین.
قاسم­زاده. سیّد علی و مصطفی گرجی. (1390). «تحلیل گفتمان انتقادی رمان دکتر نون. زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت». ادب پژوهی. ش 17. صص 63-33.
مشیرزاده، حمیرا. (1381). از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمنیسم. تهران: پژوهش شیرازه.
مکاریک، ایرناریما. (1393). دانشنامۀ نظریه­های ادبی معاصر. ترجمۀ مهران مهاجر و محمد نبوی. تهران: آگه.
میلز، سارا. (1393). گفتمان، ترجمۀ موسسه خط ممتد اندیشه. تهران: نشانه.
وحیدیان کامیار، تقی. (1386). دستور زبان فارسی (1). تهران: سمت.
وولف، ویرجینیا. (1392). فرهنگ نگاره­ای نمادها در هنر شرق و غرب. ترجمۀ رقیه بهزادی. تهران: فرهنگ معاصر.
هال، جیمز. (1390). فرهنگ نگاره­ای نمادها در هنر شرق و غرب. ترجمۀ رقیه بهزادی. تهران: فرهنگ معاصر.
یورگنسن، ماریان و لوییز فیلیپس. (1394). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمۀ هادی جلیلی. تهران: نی.
یونسی، ابراهیم. (1355). هنر داستان‌نویسی. تهران: نگاه.