Investigating and Analyzing the Symbols in Haft Khan-e Rostam

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Student of Epic Literature, Isfahan University, Isfahan, IRAN;

2 Professor of Persian Language and Literature, Isfahan University, Isfahan, IRAN

3 Associate Professor of Persian Language and Literature, Isfahan University, Isfahan, IRAN;

Abstract

Symbolism exists in the thoughts and dreams of various human races and leads man to a range of non-speech thinking. From the past, the Iranian people have paid special attention to Shahnameh and established a close relationship with it according to its texture. During the Safavid period, the narratives in the cafes described the stories of Shahnameh with Pardeh-Xani and arrangement of scenes for entertainment. This research examines and decoding symbols in the images of Haft khan-e Rostam in Ferdowsi's Shahnameh. Rostam passes the seven-step test to save Kay Kāvus and achieving the championship base. Each khan (step) is a symbol of Rostam's confrontation with the hidden creatures that confronts him with the difficulty of reaching perfection. Rostam faces in the first step with lion (a symbol of pride and evil force), in the second step with thirst and warmth (the symbol of power without shape and spirit, as well as its hidden and unknown motive), in the third step with dragons (the symbol of drought), in the fourth step with the witch's wife (the symbol of the negative Anima), in the fifth step with the Devil who named Aowlad (symbol of door guard), in the sixth step with Arjhang Dave (the symbol of the anti-heroic helper) and in the seventh step with the white demon (the symbol of death and his blood symbol of life). The purpose of this research is to analyze the symbols in the illustrated images related to Haft khan-e Rostam in Ferdowsi's Shahnameh. The method of this study is descriptive-analytical. The results of the research show that in all the pictures, the symbols in the story of Haft khan-e Rostam in Shahnameh are presented in the pictures and it has made meaningful the relationship between the image and the original text for the audience.

Keywords


نماد، بیانگر کلیات و مفاهیم بزرگ از طریق موضوعات جزئی است. اما این تصاویر و موضوعات جزئی چنان زنده و جاندارند که ذهن را تسخیر می‌کنند و اشیاء فقط شیء نیستند، بلکه نمادهایی از شکل‌های آرمانی‌ هستند که در پس آن‌ها پنهانند. در واقع، «نمادگرایی، رویگردانی از ساحت بدیهیات و ادراک عامیانه و گرایش به خصوصی‌سازی ادراک و میل به امور دور از دسترس و هدف‌های دشواریاب است» (فتوحی، 1385: 161ـ162).

داستان‌گویی از شاهنامه با تاریخ قهوه‌خانه توأم است. این داستان‌ها به وسیلة درویش‌ها به طور خاصی در قهوه‌خانه‌ها اجرا می‌شد و رسم خاصی داشت که تقریباً از میان رفته‌است. اما «پرده‌خوانی، هنری است که قصه‌خوان و افسانه‌گو نقل خویش را با توسل به تصاویر نقاشی‌شده بر پرده‌هایی که در زمانی مناسب "از طلوع آفتاب تا دم غروب" بر دیوار شکستة گذرگاهی روستایی، کنج میدانی یا گوشة مقبره‌ای می‌آویختند، عرضه می‌نمودند» (ناصربخت، 1377: 4). روی پرده‌های نقالان، تصاویری نمادین مربوط به داستان‌های شاهنامه نقش می‌بست که هر یک از این تصاویر سعی در به نمایش گذاشتن متن اصلی داشته‌اند. هر یک از تصاویر مربوط به داستان هفت‌ خان رستم، بیانگر موجوداتی عجب‌الخلقه هستند که رستم در آزمون هفت‌ خان با آن‌ها روبه‌رو می‌شود. رنگ‌های تصاویر نیز سعی در بیان و القای محیطی خاص و متناسب با متن اصلی داستان دارند.

از ضرورت‌های این پژوهش، انجام نشدن پژوهشی با محوریت تحلیل نمادها در نگاره‌های مصور مربوط به هفت‌ خان رستم در شاهنامة فردوسی و برقراری پیوند میان تصویر و معنای نمادین آن است. در این راستا، پاسخگویی به فرضیات مطرح زیر، اساس پژوهش حاضر ‌است:

الف)تحلیل نمادین نگاره‌های هفت‌ خان رستم، بیانگر ارتباط میان شاهنامه، تصویر و نقد کهن‌الگویی است.

ب) میان روایت فردوسی از هفت‌ خان رستم و نگاره‌های مصور از منظر نمادشناسی ارتباط عمیقی وجود دارد و نگاره‌ها به متن اصلی وفادار بوده‌اند.

هدف این پژوهش، بررسی مکاتب نگارگری در ایران و تحلیل نگاره‌های هفت‌ خان رستم بر اساس این مکاتب نیست، بلکه مهم‌ترین اهداف این پژوهش عبارتند از:

الف) آشنایی با نمادشناسی و ارتباط آن با نقد کهن‌الگویی با توجه به نگاره‌های مصور هفت‌ خان رستم در شاهنامة فردوسی.

ب) تحلیل کیفیت ارتباط میان تصویر و روایت شاهنامه با توجه به نگاره‌های هفت‌ خان رستم.

پیشینة پژوهش

ـ کاظمی (1391) در پژوهش خود با عنوان «مطالعة تطبیقی ساختار بصری نگاره‌های نبرد فریدون و ضحاک در مکاتب دورة صفوی» بدین نتیجه رسیده که میان نگارة مربوط به دورة صفوی و مکاتب اصفهان، تبریز و شیراز به لحاظ مضمونی نقاط اشتراک بسیاری وجود دارد.

ـ مافی‌تبار (1388) در پژوهش خود با عنوان «تعامل نقش‌مایه‌ها و ویژگی‌های هنر مکاتب نگارگری ایران با نظری به نگاره‌های گذر سیاوش از آتش» بدین نتیجه رسیده که گذر سیاوش از آتش، بیشترین نگاره‌ها را به خود اختصاص داده‌است و شاهنامة فردوسی بیش از هر کتاب دیگری نگارش و تصویر شده‌است.

ـ زاویه و همکارانش (1389) در پژوهشی با عنوان «تحلیل مضمونی چند نمونه از نگاره‌های گذر سیاوش از آتش در شاهنامة فردوسی» بدین نتیجه رسیدند که میان به تصویر کشاندن بن‌مایه، جوهر و مفهوم داستان گذر سیاوش از آتش بر اساس نگاره‌ها و متن اصلی شاهنامه رابطة معناداری وجود دارد.

با وجود این، با بررسی‌ دربارة این پژوهش در مجلات و سایت‌های معتبر علمی، تاکنون پژوهشی دربارة تحلیل نمادین نگاره‌های مربوط به هفت‌ خان رستم صورت نگرفته‌است و این پژوهش درصدد بررسی نمادین این نگاره‌ها از منظر نمادشناسی و نقد کهن‌الگویی است. این پژوهش به شکل بنیادی بر پایة مطالعات کتابخانه‌ای و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده‌است.

1. بحث و بررسی

شاهنامه یکی از مهم‌ترین مواریث معنوی، فرهنگی و شاهکار اندیشه و هنر ایرانی است. این اثر بزرگ بازتاب‌دهندة فرهنگ، آیین و رسوم، نظام‌های کشوری، لشکری، باورها و ارزش‌های اقوام مختلف ساکن در گسترة وسیع کشور ایران است. به تصویر کشیدن داستان‌ها و مضامین بلند شاهنامه میان هنرمندان رواج داشته‌است تا «بدانجا که تعداد صحنه‌های مصور از شاهنامه را بیش از دَه‌هزار تصویر دانسته‌اند» (گرابر، 1383: 97). قابلیت‌های تصویری و نوع پرداخت روایت‌های اساطیری شاهنامه در کنار مضامین بلند حماسی زمینه‌ساز آن شد تا این اثر یکی از مهم‌ترین متون ایرانی برای تصویرگری به‌شمار آید. به همین دلیل، پس از فردوسی، در دورة حیات نگاره‌ها، نگارگری و تصویرهای فراوانی از داستان‌های حماسة ملّی، تزیین صفحات خطی شاهنامه شد. نگارگر، زیبایی‌آفرین بود و نگاره‌ساز به مقتضای شرایط اجتماعی زمان از حماسة ملی و رسالت پهلوانی، درک ویژه‌ای داشت که «نقاشان چیره‌دست قهوه‌خانه‌ای روایات مذکور در شاهنامه را مطابق با روایت نقالی آن می‌کشیدند» (آیدنلو، 1388: 39). در بیشتر قهوه‌خانه‌ها، نقالی خوش‌بیان با صدایی بم و زنگ‌دار با توسل به پرده‌خوانی (نگاره‌ها)، داستان‌هایی از شاهنامه را با شاخ و برگ نقل می‌کرد. بعضی از نقالان در ایجاد هوای قهرمانی و تفسیر پندهای انسانی فردوسی هنگامه می‌کردند (ر.ک؛ همان: 40). استفاده از پرده‌خوانی و نگارگری، به مثابة یکی از وسایل تأثیرگذار ارتباط جمعی سنتی برای تهییج احساسات ایرانیان و هدایت آن در راستای تفریح سالم و رواج فرهنگ به‌کار گرفته شد.

پرده‌خوانی، هنر زبان گشودن تصاویر، نقل و انتقال فکری از صحنه‌ای به صحنه‌های گوناگون است که از ترکیب نقاشی، تعزیه، خیال‌پردازی، خیال‌سازی و بدیهه‌گویی به وسیلة استادانی عامی، اما سخن‌سنج و مناسب‌خوان ارتباطی مستقیم با مخاطبان ایجاد می‌کند (ر.ک؛ ناصربخت، 1377: 6). اینک به تحلیل نمادشناسی نگاره‌های مربوط به هفت‌ خان رستم می‌پردازیم.

نکتة اساسی که باید در رجوع به نمادشناسی نگاره‌های اساطیری هفت‌ خان رستم و تطبیق آن در متن شاهنامه رعایت شود، این است که این نگاره‌ها در همة موارد نقش نمادین و کهن‌الگویی را بازی نمی‌کنند و با کمک خود متن شاهنامه است که در برداشتی نمادین و کهن‌الگویی معنا پیدا می‌کنند. بنابراین، در این پژوهش، کلّ متن اثر را به ‌طور منطقی در مقایسه با نگاره تجزیه و تحلیل می‌کنیم و می‌خواهیم ببینیم که نگاره تا چه حد به متن اصلی وفادار مانده‌است و در شناخت روایت، تصویر هر خان چه میزان بر مخاطب تأثیر می‌گذارد و صحنة روایی را ملموس جلوه می‌دهد.

2. نمادشناسی نگاره‌های هفت‌ خان رستم

در شاهنامه، آزمون‌ها برای تشرف به پایگاه پهلوانی، پادشاهی، اثبات بی‌گناهی و جاودانگی گوناگون است (ر.ک؛ مسکوب، 1389: 33). یکی از مهم‌ترین آزمون‌های قهرمانان حماسه و اساطیر برای تشرف به پایگاه قهرمانی، آزمون گذر از هفت‌ خان است. در این آزمون، قهرمان برای دستیابی به هدف، راهی سفر می‌شود که ارزشی بنیادین دارد و معمولاً هدف یا آرمان قهرمان، نجات شاه (یا شاهزاده) از دست دشمن است. بنابراین، آنچه زندگی را برای او معنادار می‌کند و سبب می‌شود تا برای دستیابی به آن قبول رنج و زحمت کند، داشتن هدف و معنا در آزمون است. پس وجود معنا و هدف در آزمون، مساوی با رنج کشیدن است و به شرطی که معنا و مقصودی در آن رنج باشد و با درک ارزش هدف و معنا، آرامشی درونی به قهرمان دست ‌دهد که رنج خود را بپذیرد و آن را به دوش بکشد. این عوامل باعث می‌شوند تا قهرمان آزمون خود را در برابر وضعی معین انتخاب کند و راه خود را برگزیند (برای مطالعة بیشتر، ر.ک؛ فرانکل، 1393: 45ـ46). در شاهنامة فردوسی، قدرت و زور پهلوانی رستم همراه با چاره‌اندیشی در لحظات بسیار دشوار از طریق این آزمون ارزیابی می‌شود. اگرچه تمام قهرمانان شاهنامه زور و بازوی خاصی دارند، اما رستم علاوه بر قدرت فوق‌العاده، نیروی فرّ پهلوانی و حمایت خداوند را نیز با خود دارد و به همین سبب، هفت‌ خان دشواری را پشت سر می‌گذارد.

هدف رستم در هفت‌ خان، نجات کیکاوس است. او در لشکرکشی به مازندران با جادوی دیو سپید اسیر می‌شود. زال، رستم را برای رهایی او راهی مازندران می‌کند. وی برای رسیدن به هدف، دو راه پیش ‌رو دارد، اما راه دوم، یعنی دشوارترین و کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کند؛ «زیرا خویشکاری مرد در خطر کردن است و پهلوان حماسه برای پیروز شدن بی‌تاب و شتاب‌زده است» (مسکوب، 1389: 35).

2ـ1. تحلیل نمادشناسی خان اول

رستم در خان اول، با نیروی اهریمنی شیر روبه‌رو می‌شود. به موجب نمادشناسی، شیر نماد «غرور و درنده‌خویی مخرب» (هال،1390: 63) و نمودی از قدرت‌های دوزخی است. پیروزی قهرمان بر آن، بیانگر پیروزی روح انسانی بر طبیعت حیوانی‌ اوست که نمودی گسترده در اساطیر خدایان و پهلوانان افسانه‌ای یافته‌است (ر.ک؛ ستاری، 1384: 61). همچنین، گفته‌اند:

«شیر مقتدر، سلطان، نماد خورشید و به غایت درخشان، سلطان حیوانات و سرشار از فضایل و رذایل ناشی از مقامش است که هرچند مظهر قدرت، عقل و عدالت است، اما در یک نمادشناسی منفی، نشانة خودپرستی و غرور است که از شدت قدرت می‌درخشد و از نور این درخشش کور شده‌است. از آنجا که خود را حامی می‌داند، تبدیل به یک جبار مستبد می‌شود» (شوالیه، 1388: 111).

شیر به‌ عنوان نمادی کهن‌الگویی، برخاسته از سایة رستم در عرصة ناخودآگاهی او ظاهر شده‌است و می‌کوشد تا خودآگاه خفته و غافل قهرمان را از پای درآورد. این سبب می‌شود تا مانع دستیابی قهرمان به لایة آنیمایی ناخودآگاهی‌ خود شود و راه رسیدن به فردیت را بر او سد کند. چون رستم را خفته می‌یابد، نخست قصد کشتن مرکَب او و آنگاه خود او را دارد، اما پیش از آنکه به سوار دست یابد، به وسیلة اسب وی به هلاکت می‌رسد. حیوانات در اسطوره‌ها، چهره‌ای نمادین و در بردارندة راز و رمزهای اساطیری هستند. اسب یکی از جانوران نمادین است که در شاهنامه ارزش بنیادینی دارد. از سویة کردار، گاه همچون انسان رفتار می‌کند و زبان دارندة خویش را دارد (آنجا که رستم در خان دوم با او صحبت می‌کند) (ر.ک؛ فردوسی، 1390: 138). از سوی دیگر، در اسطوره‌های ملت‌های دیگر نیز حضور دارد:

«اسب به گونه‌ای شگفت‌آور، ذهن اقوام هند و اروپایی [اقوام آریایی] را به خود مشغول داشته‌است و در افسانه‌های هندواروپایی از اسب به ‌عنوان نشان ویژة ایزد آفتاب، ماه و باد سخن رفته‌است. در راه بعضی ایزدان [= پیشگاه خدای خورشید و برای تداوم گردش خورشید در آسمان] اسب قربانی می‌کردند» (واحددوست، 1387: 329).

نقش برجستة رخش در این خان و خان‌های دیگر، نشان از اهمیت حضور او در این سفر دارد. به همین دلیل، فردوسی به منظور تأکید گذاشتن بر اهمیت این اسب، از او به ‌عنوان رخش رخشان یاد می‌کند که طنین عنوان پهلوان پهلوانان رستم است. همچنین، «روانکاوان اسب را نماد روان ناخودآگاه یا روان غیربشری می‌دانند» (همان: 163). رخش در یک ارزشگذاری نمادین و اهمیت آن در پیروزی‌های رستم در راه نیک و نجات شاه ایران که صاحب فرة ایرانی و کیانی است (ر.ک؛ آموزگار، 1393: 34)، می‌تواند نماد اهورایی (/ اهریمنی) باشد. با توجه به مطالب قبل، نقش رخش در تقابل با شیری که تجلی سویة اهریمنی رستم است، نقشی مثبت و اهورایی است. رخش با رنگی روشن، بخشی جدایی‌ناپذیر از رستم و نمودار غریزة مهارشدة وی و نیز تجلی صوری نیروهای مثبت ناخودآگاهی اوست که در این عرصه جولان می‌دهد و شیر را از پای درمی‌آورد (ر.ک؛ نصراصفهانی و جعفری، 1388: 139). بر همین اساس، رستم نمادی از خودآگاهی و عقل است که تنها در صورت خفته بودنش، ناخودآگاهی با تمام نیروهای خیر و شر که در این خان، شیر و رخش تمثل آن است، مجال بروز می‌یابد. در نگارة زیر (تصویر 1) که متعلق به یک شاهنامة مصور مربوط به قرن 10 هجری قمری است و خان اول رستم را به نمایش می‌گذارد، این موضوع به‌خوبی تصویر شده‌است. در این نگاره، رستم در قسمت روشن صحنه خفته است که نمادی از خودآگاهی است. این قسمت نگاره به رنگ آبی نشان داده شده که روشن و نشان‌دهندة ثبات و آرامش است (ر.ک؛ لوشر، 1388: 38)، در حالی ‌که رخش در بخش تاریک تصویر که سمبل نیروهای ناخودآگاهی و اهریمنی است، در حال مبارزه با شیر است. شیر با رنگ زرد کم‌رنگ نشان داده شده که نماد ناتوانی، خستگی، غمزدگی و شهوات انسانی است (ر.ک؛ همان: 40). در مقابل، رخش با رنگ روشن نشان داده شده که نماد نیروی پاک، طراوت و زندگی است.

 

تصویر 1: نگارة خان اول و نبرد رخش با شیر؛ نسخة قرن 10 هـ.ق.؛ کتابخانة مجلس (حسنی، 1385: 143)

2ـ2. تحلیل نمادشناسی خان دوم

در خان دوم که مبارزه با تشنگی و گرماست، مقاومت رستم به آزمایش گذاشته می‌شود. در این خان، تشنگی و گرما، رستم و رخش را از پای درمی‌آورد، اما رستم دست به نیایش خداوند برمی‌دارد و هیچ‌ گاه او را از یاد نمی‌برد: «وی همواره بر این اعتقاد است که برای نیکی و در راه حق شمشیر می‌زند و این اعتقاد، او را به پشتیبانی پروردگار مستظهر می‌دارد. وی از جانب خدا خود را دارای مأموریتی برای دفاع از نیکی می‌داند» (اسلامی ‌ندوشن، 1374: 304). پس همواره از او یاد می‌کند و زور، فر و هنر خود را از او می‌داند. به همین دلیل است که ناگهان میشی فربه از جلوی او می‌گذرد:

«همانگه یکی میش نیکوسرین
بر آن غرم بر، آفرین کرد چند

 

بپیمود پـیش تـهمتن زمیـن
که از چرخ گردان مبادت گزند»
                 (فردوسی،1390: 138).

میشی که خداوند در این مرحله از سفر به ‌عنوان راهنمایی برای رساندن رستم به چشمه آب می‌فرستد، کهن‌الگوی پیک و نمادی «از لطف و بخشش الهی و نیز ظهور محسوس و رؤیت‌شدنی فرّة ایزدی است» (رستگار فسایی، 1388: 61) که در برابر صبر بر تشنگی، توسل به خداوند و پیروزی در مرحله‌ای دشوار به رستم داده می‌شود. به همین دلیل، در نگارة زیر (تصویر 2) به رنگ قهوه‌ای، زرشکی و کِرِمی به تصویر کشیده شده‌است و نشان‌دهندة استواری و مقاومت است. قوچ، حیوانی وابسته به زایش و بارورکننده، ستبر، فربه و مناسب قربانی در بسیاری از ادیان است (ر.ک؛ مصطفوی، 1369: 85) و به‌ عنوان فرّ و نمادی از لطف الهی در داستان ذبح حضرت اسماعیل(ع) و نیز در داستان اردشیر نمود یافته‌است. در نگارة زیر، درخت خشک و بی‌برگ و نیز رنگ کِرِم، نشان‌دهندة بیابان است و نقاش به متن اصلی خان دوم در شاهنامه وفادار بوده‌است و به‌خوبی آن را به نمایش گذاشته‌است. در این نگاره، رستم با لباسی آراسته و به رنگ سبز و آبی، رخش با افسار و زین به رنگ آبی و نیز چشمه به رنگ آبی به تصویر کشیده شده که «رنگ آبی و سبز نماد آرامش‌بخشی و زندگی‌بخش است» (لوشر، 1388: 39). در واقع، نقاش در تلاش بوده‌است تا نشان دهد که رستم پس از نیایش خداوند و رسیدن به چشمة آب، دوباره به زندگی و آرامش رسیده‌است که متن اصلی داستان را در ذهن خواننده متبادر می‌کند.

 

تصویر 2: نگارة رستم در خان دوم با رخش و میش (بهادری، 1376: 223)

رستم پس از رسیدن به چشمه و بعد از نیایش خداوند، در آن تن می‌شوید، چون آب، نماد «تطهیر و نوزایی است و جنبة حیات‌بخشی دارد» (هال، 1390: 195) و «وسیلة تزکیه و مرکز زندگی دوباره است؛ چراکه آب، فضیلتی تزکیه‌کننده و قدرتی رستگاری‌بخش دارد و موجب باززایی می‌شود. به علاوه، سمبلی از نیروهای ناخودآگاه و قدرت بدون شکل، روح و انگیزة پنهان و ناشناختة آن است» (شوالیه، 1388: 203).

2ـ3. تحلیل نمادشناسی خان سوم

در این خان، رستم با اژدهایی بزرگ مبارزه می‌کند؛ اژدهایی که انتظار قهرمان را می‌کشد تا با او نبردی جانانه داشته باشد. بعد از دو بار که اژدها از دید رستم ناپدید می‌شود و رستم بر رخش خشم می‌گیرد به سبب اینکه او را بیهوده از خواب بیدار می‌کند، در بار سوم، با توجه به نیروی فره و لطف ایزدی به رستم، اژدها دیگر نمی‌تواند در زمین فرو رود و از دیدگان رستم پنهان بماند و اینجاست که نبرد آغاز می‌شود. رستم نیروی فوق انسانی، پیکر و جثه‌ای غیرعادی دارد. وی به کمک رخش، نیروی یاری‌دهنده، اژدها را از پای درمی‌آورد. اژدهاکشی یکی از دشواری‌های آزمون قهرمان و از کهن‌الگوهای مشترک بشری است؛ یعنی:

«همان عملی است که در آغاز اساطیر هند و ایرانی انجام شده‌است. ایندرا، خدای جنگاور و برکت‌دهنده هندی، اژدهایی به نام "ورتره" را که آورندة خشکی است، می‌کُشد. در پی این الگو، نخستین شاهان و پهلوانان آن را تکرار می‌کنند. گرشاسب، رستم، اسفندیار و دیگر قهرمانان باید اژدهاکشی کنند تا در ازلی قرار گیرند که مایة سعادت مردمان باشند» (واحددوست، 1387: 318).

اژدهایی که رستم در این خان با آن روبه‌رو می‌شود، صاحب چشمة خان پیشین است. پس خشکی و بی‌آبی که رستم در خان دوم با آن روبه‌رو می‌شود، امری مسلّم است؛ زیرا اژدها نماد خشکسالی و آب در تملک آن است. به همین دلیل است که رستم بعد از کشتن آن به آب دست می‌یابد و در آن تن می‌شوید و شکر خدا را به جای می‌آورد:

«تهمتن از او در شگفتی بماند
به آب اندر آمد سر و تن بشست

 

همی پهلوی نام یـزدان بخواند
جهان جز به زور جهانبان نجست»
                 (فردوسی،1390: 140).

مضمون نگهبانی اژدها از آب و زندگی در چشمه‌ها، از بن‌مایه‌های فولکلوریک/ عامیانة جهانی است که در بسیاری از اساطیر و افسانه‌ها می‌توان نشان آن را بازیافت. اژدها به‌ عنوان نماد شیطانی با مار همسان است که «با پوست‌اندازی ادواری خود، تجدید حیات می‌کند. بنابراین، نماد مرگ و تولد دوباره است. همچنین، مار و درخت به ترتیب با هم نر و ماده هستند و نماد حاصل‌خیزی زمین است» (هال، 1390: 93ـ99). به همین دلیل، رستم در خان سوم در بیشه‌ای در بیابانی خشک با اژدهایی پتیاره روبه‌رو می‌شود که در نگارة زیر (تصویر 3)، دشت خشک و کوه‌های بی‌درخت گویای این مطلب است. در این نگاره، نقش رخش در کمک و یاری‌ رساندن به رستم، ضربه زدن رستم به سَرِ اژدها و بریدن آن، پوشش به شکل خالدار رستم (پلنگینه‌پوش/ ببر بیان) به‌خوبی تصویر شده‌است و وفادار به متن اصلی خان سوم شاهنامه است و داستان این خان را با تصویر برای خواننده روایت می‌کند. کلاه‌خود رستم و آسمان به رنگ آبی است که مظهر آرامش، امید و زندگی است (ر.ک؛ لوشر، 1388: 38). در واقع، نقاش با هماهنگی رنگ در تلاش بوده‌است تا امید به زندگی و پیروزی رستم را در ذهن مخاطب تصویر کند. پیراهن رستم به رنگ کِرِم است که نمایانگر پایداری و ایستادگی در برابر اژدهای غول‌پیکر است. رخش به رنگ قهوه‌ای که نماد پایداری است، دیده می‌شود و قسمت پیشانی و سَرِ او با رنگ سفید کشیده شده که نشان‌دهندة ذهنیت و درون پاک و معصوم اوست.

 

تصویر 3: نگارة رستم و نبرد او با اژدها؛ نسخة قرن 11 هـ. ق.؛ کتابخانة ملّی ایران (حسنی، 1385: 148)

نقش رخش به‌ عنوان نیروی یاری‌دهنده در این خان نیز بسیار مهم می‌نماید و رستم با یاری اوست که اژدها را شکست می‌دهد. از دیگر مفاهیم نمادین در این خان، خودداری اژدها از گفتن نامش به رستم است (ر.ک؛ فردوسی، 1390: 139).

اژدها طفره می‌رود و از رستم می‌خواهد که خود را معرفی کند و رستم چنین می‌کند. علت طفره رفتن اژدها از گفتن نام خویش را باید در تفکر اسطوره‌ای جستجو کرد که «خویشتنِ یک شخص با نام او همبستگی ناگسستنی دارد و ازاین‌ رو، دانستن نام کسی، برابر با تسلط یافتن بر اوست؛ زیرا نام بخشی از دارایی شخص به شمار می‌آید که می‌تواند در فرد مقابل هراس ایجاد کند» (واحددوست، 1387: 260). اما رستم نام خود را بر زبان می‌آورد تا در دل اژدها هراس بیافریند و وحدت و بی‌همتایی خود را نشان دهد:

«چنین داد پاسخ که من رستمم

 

زِ دستان و از سام و از نیرمم»
                 (فردوسی،1390: 140).

در جریان فردیت‌یابی، نبرد با اژدها دستاوردی برجسته برای قهرمان دارد؛ چنان‌که رستم پس از شکست آن تن می‌شوید و به ستایش یزدان پاک می‌پردازد. در روانشناسی یونگ که گرایش به سوی تمامیت و کمال دارد و یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های ساختاری روان به شمار می‌رود، رهایی از سویه‌های کودکانه به‌ عنوان پیش‌شرط تشکل خود و استقلال از دیگران اهمیتی ویژه دارد (ر.ک؛ یونگ، 1389: 87). اژدهایی که رستم در این خان ناگزیر به رویارویی و نبرد با آن می‌شود، در اصل نمادی از این پیش‌شرط است «و درگیر شدن با وجهة درونی‌شدة ارزش‌های پدر و مادر و رهیدن از بندهایی کودکی است که بر بزرگ شدن و استقلال از دیگران می‌بندد» (یاوری، 1374: 132)؛ چراکه زال او را راهی سفر می‌کند و قهرمان در این سفر دشوار است که از خانواده باز شناخته می‌شود و به فردیت قهرمانی خود دست می‌یابد. به همین دلیل است که عنوان «تاج‌بخش» را از کیکاوس دریافت می‌کند. همچنین، در نبرد با اسفندیار، رستم یکی از افتخارات خود را گذر از هفت‌ خان برمی‌شمارد که به نوعی در تکامل شخصیت قهرمانی او نقش بسزایی داشته‌است.

2ـ4. تحلیل نمادشناسی خان چهارم

رستم نه تنها پهلوان رزم، بلکه مرد بزم نیز هست و در این هنر، سرآمد دیگران است؛ زیرا یکی از ویژگی‌های پهلوان حماسه، باده‌نوشی و خوراک بسیار است. وی در هر فرصتی به بزم می‌نشیند و در مَی‌ خوردن کسی نمی‌تواند با او برابری کند. به همین دلیل، در خان چهارم، زن جادوگر برای به دام انداختن او بزمی آراسته است.

چهارمین مرحله از آزمون رستم، رویارویی با زن جادوگر است که نماد آنیمای منفی به شمار می‌رود. در نمادشناسی، عدد چهار نماد جنسیتی مادینه است. در روان‌شناسی یونگ:

«ناخودآگاه، گذشته از تجربه‌های زیستی هر فرد، به لایه‌های ژرف‌تری از روان می‌رسد که بین همة افراد بشر مشترک است. او نمادها را شکل آشکار کهن‌الگوهای پنهان و رؤیای عمیق، و آفرینش‌های ادبی و هنری را زمینه‌های بازیابی و تجلی آن‌ها می‌داند. وی دریافت که ناخودآگاه جمعی انسان‌ها، حاوی مفاهیم بسیار مهم و مشترکی است که در صورت ناهوشیاری در خواب و اسطوره بروز می‌یابند. از این ‌رو، اسطوره‌ها بیانگر کهن‌الگوها هستند و با رؤیاهای انسان نیز ارتباط دارند» (یونگ، 1389: 271).

یکی از این کهن‌الگوها، آنیماست:

«آنیما (عنصر مادینه) تجسم تمام گرایش‌های روانی زنانه در روح مرد است و می‌تواند جنبة مخرّب و منفی یا سازنده و مثبت داشته باشد و شاید به همین دلیل است که نمادهای زنانه در دو نقش متضاد و با خویشکاری‌های کاملاً متعارض در اسطوره ظاهر شده‌است» (همان: 274).

وجود زنان نمادین در آثار ادبی و هنری و اسطوره از یک سو آفریننده، زاینده و سازنده، و از سوی دیگر ویرانگر، کشنده و مخرّب است. یکی از جنبه‌های کارکرد آنیما در روان ناخودآگاه جمعی، یعنی اسطوره‌های بشری، وجود زنانی است که با چهره‌ای پلید و فریبنده، مانند «زنان جادوگر ظاهر می‌شوند که با نیروهای مرموز (یا ناخودآگاه) در ارتباط هستند» (همان: 271) و توصیفاتی که از آن‌ها ارائه می‌شود، به‌خوبی بیانگر این موضوع است:

«ندانست کو جادوی ریمن است

 

نهفته برنگ اندر اهریمن است»
                 (فردوسی،1390: 140).

این زنان نمود آنیمای منفی و مخربی هستند که سعی در گمراهی یک مرد دارند و عمدة تلاش آن‌ها، برانگیختن حس و میل جنسی در قهرمان است. به همین دلیل، تلاش می‌کنند تا ذهن قهرمان را از راه بردن به ارزش‌های عمیق درونی بازدارند (ر.ک؛ یونگ، 1377: 287).

 

تصویر 4: نگارة رستم و زن جادوگر (بهادری، 1376: 228)

در نگارة فوق (تصویر 4) نقاش برای ملموس کردن صحنة اصلی خان چهارم، علاوه بر ترسیم بیشه، آتش، درخت شکوفه‌دار، آلات رزمی و بزمی، زن جادوگر را به‌خوبی به نمایش گذاشته‌است. در این نگاره، رنگ‌ها غالباً آبی تیره و روشن است که دو معنای متقابل دارد: یکی آرامش و امید، و دیگری احساس سردی، پوچی و بیهودگی که در بیشتر نقاشی‌ها در معنای اولیة آن استفاده می‌شود (ر.ک؛ لوشر، 1388: 78). در این نگاره، رنگ آبی احاطه‌شده در اطراف زن جادوگر نشان‌دهندة زیبایی بیهوده و پوچ اوست که رستم تنها زیبایی ظاهری زن را می‌بیند و به همین دلیل، زن جادوگر در پیش رستم چهره‌ای زیبا و فریبنده دارد:

«بَرِ رستم آمد پُر از رنگ و بوی

 

بپرسید و بنشست نزدیک اوی»
                 (فردوسی،1390: 140).

همچنین، شکوفه‌های درخت به رنگ آرامش‌بخش صورتی است که نماد طراوت، سادگی و سرزندگی و نیز مناسب یک بزم است و در رنگ آبی غالب در نگاره گم شده‌است. آتش به رنگ قهوه‌ای تیره به تصویر کشیده شده که این رنگ نشان‌دهندة هوی و هوس و امیال نفسانی انسان است (ر.ک؛ لوشر، 1388: 71). زن جادوگر از میان آتش بیرون آمده که خود به همان رنگ تصویر شده‌است. اما آنچه سبب می‌شود تا رستم را از شرّ جادو و اسیر شدن در دام او برهاند، بر زبان آوردن نام خداوند (= حمایت ایزدی) است:

«سـیه گشت چون نام یزدان شنید
یـکی گنده پیری شد اندر کمند

 

تهمتن سبک چون درو بنگرید
پُرآژنگ و نیرنگ و بند و گزند»
                 (فردوسی،1390: 141).

به همین دلیل، لایه‌های درونی، صورت جادوگری و چهرة مخرب و ویرانگر زن جادوگر در نگاره به‌خوبی تصویر شده که بیانگر همین موضوع است. همچنین، چهرة اصلی زن جادوگر در نگاره، فضایی تیره، تاریک و مبهم دارد و تصویری که از آن ارائه می‌شود، فضای یأس و ناامیدی است؛ زیرا آنیما در جهان ناشناخته است و ارتباط با آن به صورت درهم و برهم است. دلیل دیگر اینکه آنیما به لحاظ طبیعت، مرموز، ناشناخته و مربوط به عوالم تاریکی است و به همین دلیل است که زمینه و فضای بالای تصویر، تیره و درهم است. همچنین، دو چهره از زن جادوگر در نگارة فوق به تصویر کشیده شده‌ که اولی نشان‌دهندة نقابی است که زن جادوگر به چهره زده‌است و دومی که به صورت درهم تصویر شده، نشان‌دهندة سایه یا قسمت پَست شخصیت زن جادوگر است که «جنبه‌ای وحشیانه، نامناسب و ناپسند دارد» (یونگ، 1377: 10). سایه، نقطة مقابل نیکی است و به همین دلیل، زن جادوگر در مقابل رستم نمودار می‌شود.

2ـ5. تحلیل نمادشناسی خان پنجم

رستم در مرحلة گذار در سه خان بعدی با دیوان روبه‌رو می‌شود. به موجب شاهنامه، دیوان موجوداتی پلید و اهریمنی هستند که مبارزه با آن‌ها نمودی چشمگیر دارد و «سرچشمة آنان معمولاً شمال است» (کرتیس، 1390: 23). حضور این موجود زشت و پتیاره در آیین‌های گذر، حضوری قابل پیش‌بینی و ناگزیر است؛ زیرا نمادی از آیین گذر است. دیو معمولاً نگهبان آب، گنج، موانع و مشکلاتی است که فرد باید پشت سر نهد تا به هدف خود دست یابد. به همین دلیل و با توجه به بینش اساطیری، دیوان معمولاً با جادو در پیوندند. بنا بر همین ویژگی، وقتی رستم به اولاد نزدیک می‌شود، او با نیروی جادو هوا را تاریک می‌کند تا از چنگ رستم بگریزد.

در خان پنجم، رستم ابتدا رخش را در دشتی رها می‌کند و خود به خواب می‌رود. دشتبان اولاد بر رستم خشم می‌گیرد و رستم دو گوش او را می‌کَنَد. دشتبان به پیش اولاد می‌رود و نبرد رستم و اولاد آغاز می‌شود. رستم اولاد را اسیر می‌کند و به او وعدة حکومت مازندران را در ازای همکاری می‌دهد. اولاد می‌پذیرد و جایگاه دیو سپید و کیکاوس را به رستم می‌گوید. شخصیت اولاد در این روایت از منظر اسطوره‌ای، یادآور کهن‌الگوی «نگهبان آستانه» است. نگهبان آستانه «در سطح عمیق‌تر روانی، نمایندة اهریمن درون، یعنی روان‌رنجوری، زخم عاطفی، ضعف و... است که مانع تکامل و رشد می‌شود» (وگلر، 1390: 74). اولاد به‌ عنوان نگهبان آستانه، ابتدا در مقابل رستم مقاومت می‌کند و علاوه بر تاریکی هوا، با او به تندی سخن می‌گوید؛ یعنی چهره‌ای خشمناک به قهرمان می‌نمایاند:

«عنان را بتابید با سرکشان

 

بدان سو که بود از تهمتن نشان»
                 (فردوسی،1390: 142).

اما اگر به‌درستی شناخته شود، می‌توان بر او چیره شد و مغلوبش ساخت، یا حتّی او را به پشتیبان تبدیل کرد. اما در ادامه، با گذاشتن شرط، او را اسیر کرده، راهنمای خود در رسیدن به جایگاه دیو سپید می‌کند (تصویر 5). در این مرحله، اولاد به‌ عنوان قائم‌مقام شخصیت شرور و یا مزدوری است که مانع دسترسی به مرکز فرماندهی رئیس می‌شود. به همین دلیل، رستم با دادن وعدة پادشاهی، او را از کنشگر ضدقهرمان به شخصیت مقابل تبدیل می‌کند؛ زیرا ضدقهرمان اصلی (دیو سپید) را بهتر و برجسته‌تر نشان می‌دهد. همچنین، راز پیروزی بر دیو سپید را چنین برای رستم بازمی‌گوید: عادت دیو سپید این است که وقتی آفتاب پهن می‌شود، به خواب می‌رود و به جز اندکی از نگهبانانش، همگی به خواب می‌روند. در نگارة زیر، نقاش به متن اصلی خان پنجم در شاهنامه وفادار بوده‌است و خواننده را به‌خوبی درگیر روایت می‌کند. در این نگاره، هر رنگ بیانگر مفهومی از روایت است: بند سفیدی که بر دستان اولاد بسته شده‌، نشان‌دهندة اسارت او و نیروی راهنمایی رستم است. ببر بیان (لباس جنگی رستم) به رنگ قهوه‌ای، نماد پایداری (ر.ک؛ لوشر، 1388: 95) و پیروز شدن رستم بر اولاد است. رخش به رنگ قهوه‌ای روشن و نماد استواری است. برگستوان (= پوشش جنگی رخش) به رنگ قرمز و نارنجی است که این رنگ‌ها نشان‌دهندة شور و هیجان رخش برای رسیدن به دیو سپید برای نبرد با اوست. لباس اولاد به رنگ آبی تیره است که بیانگر یأس، ناامیدی و شکستش در برابر رستم است. پس‌زمینة این بخش از نگاره به‌وضوح به رنگ سبز است که نماد زندگی، حیات و آرامش است (ر.ک؛ همان: 83) و نشان‌دهندة دشتی است که رستم در متن اصلی شاهنامه با اولاد روبه‌رو می‌شود. پس وجود رنگ سبز، بیانگر همخوانی تصویر با متن اصلی است و نقاش با نشان دادن این رنگ، سعی کرده است تا پیروزی رستم بر اولاد را به‌خوبی به تصویر بکشاند.

 

تصویر 5: نگارة رستم و اولاد دیو (بهادری، 1376: 233)

2ـ6. تحلیل نمادشناسی خان ششم: نبرد با ارژنگ دیو

در خان ششم، رستم با کمک نیروی اسیرشده (= اولاد)، بر ارژنگ ‌دیو تسلط می‌یابد. علاوه بر فرّه، وجود ببر بیان (جامة آسیب‌ناپذیر) او که نه در آتش می‌سوزد و نه در آب‌ تر می‌شود، او را در چیرگی بر دشمنان یاری می‌کند (ر.ک؛ فردوسی، 1390: 143).

ارژنگ دیو، نگهبان آب است و رستم برای گذر از آب باید آن را شکست دهد. آب نماد و رمز حیات است و آزمون گذر از آن، نمادی از مرگ و تولد دوباره‌ می‌باشد؛ یعنی مردن از صورتی کهنه و زندگی یافتن در صورتی تازه که در قالب گذر از دریا و رودخانه جلوه‌گر می‌شود و انسانی که از این خان می‌گذرد، از مرحله‌ای از زندگی مادّی پا به مرحله‌ای از حیات معنوی می‌گذارد. در این آزمون و طی آن، «منِ انسان در اعماق تاریک ضمیر ناخودآگاه جمعی، ظهور مجدد یا تولد دوباره‌ای را در قالب بازگشتی کمال‌یافته به خودآگاهی از سر می‌گذراند» (یونگ، 1389: 98). گذر از رودها و دریاها و دست یافتن به آن‌ها یکی از مشکلات همیشگی انسان‌ها بوده‌است و «سبب پیدا شدن اسطوره‌هایی چون خدایان دریاها و ایزدان توفان و صاعقه، پَری دریایی و... شده‌است» (رستگار فسایی، 1388: 124). در اساطیر ایرانی، همة فره‌مندان به‌سادگی از آب می‌گذرند و گذر از آب، نمادی اساسی از حمایت یزدانی قهرمانان ایرانی است. در خان ششم، رستم برای نجات کیکاوس از بند دیو سپید، از رودی می‌گذرد (ر.ک؛ فردوسی، 1390: 143). در این خان، رستم با وجود فرّ و ببر بیان، ارژنگ دیو را شکست می‌دهد و سرانجام، به خان هفتم راه می‌یابد. در نگارة زیر (تصویر 6)، نقاش بسته‌شدن اولاد به درخت را در پشت رستم، یعنی دور از میدان مبارزه به تصویر کشیده‌است که گویای وفاداری تصویر به متن اصلی است. علاوه بر کوه‌ها که نشان‌دهندة گذر رستم در مازندران است، دیوان را موجوداتی با شکل‌های غیرانسانی، عجیب و غریب نشان می‌دهد که رستم وقتی بر ارژنگ پیروز می‌شود، بقیة دیوان می‌گریزند که در تصویر زیر به‌خوبی به نمایش گذاشته شده‌است. دیوان به رنگ‌های آبی تیره، سفید و نارنجی تصویر شده‌اند و دو دیو بزرگ به رنگ آبی، بیانگر قدرت پوچ و بی‌ثمر و نیز روحیة ناامیدی و یأسی است که آن‌ها در برابر رستم دچار شده‌اند. رنگ سفید به دو معناست: یکی نماد پاکی و معصومیت و دیگری ترکیبی از تمام طیف رنگ‌های سیاه، قرمز، آبی و زرد است (ر.ک؛ لوشر، 1388: 47). در این نگاره، دیو سفید نمایانگر آن است که او تمام پلیدی‌ها، زشتی‌ها، شهوت‌ها و همة ویژگی‌های زشت انسانی را دارد و کوه‌ها به رنگ خاکستری و قهوه‌ای هستند که نماد استواری و استحکام آن‌هاست (ر.ک؛ همان: 75).

ا

تصویر 6: نگارة نبرد رستم با ارژنگ‌ دیو؛ نسخة قرن 11 هـ.ق.، کتابخانة ملّی ایران (بهادری، 1376: 236)

2ـ7. تحلیل نمادشناسی خان هفتم: نبرد با دیو سپید

عدد هفت، نماد «کمال و نمایانگر کلّ جهان در حال حرکت است. این عدد با عدد سه (نماد آسمان) و چهار (نماد زمین و چهار جهت اصلی) در ارتباط است. همچنین، پایان یک دوره و آغاز دورة بعدی است» (شوالیه، ج 5، 1388: 574). هفت مرحلة تغییر در سفر قهرمان (= رستم)، نشانگر تلاشی برای رساندن حکومت به نظم مطلق (گذشته) و باززایی آغاز دوره‌ای جدید است که کیکاوس (= نماد حکومت و قدرت) با این هفت مرحله از شرّ تیرگی سایه نجات می‌یابد.

در خان هفتم، رستم با دیو سپید مبارزه می‌کند. این دیو در مازندران رئیس و مهتر دیوان شاه مازندران است. فردوسی دیوها را موجودات شروری برمی‌شمارد که در مقابل پروردگار ناسپاسی کرده‌اند و آن‌ها غالباً تجسم اهریمن یا ابلیس توصیف شده‌اند (ر.ک؛ کرتیس، 1373: 53). همچنین، «پیشینة آنان به‌ عنوان عاصیان شکست‌یافته یا خدایان پیش‌آریایی است که به زمینه‌ای از بدی منسوب می‌شوند» (هیلنز، 1393: 164). به همین دلیل، در سراسر شاهنامه، موجودات شر در قالب دیو و نیروهای ضدقهرمان در مقابل پادشاهان و پهلوانان ایزدی ظاهر می‌شوند. برخورد و نبرد با دیوان به دوران پادشاه اسطوره‌ای کیومرث، نخستین پادشاه سلسلة پیشدادی بازمی‌گردد.

رستم پس از نبردی سهمگین، دیو سپید را شکست می‌دهد و جگرگاه او را می‌درد و جگرش را بیرون می‌کشد (ر.ک؛ فردوسی، 1390: 146). چکاندن خون جگر دیو سپید در چشمان کیکاوس و سپاهیانش را باید در اسطورة خون (کهن‌الگوی باززایی) تحلیل کرد. خون در باورهای باستانی و اسطوره‌ای، نماد «زندگی، باروری و تجدید حیات دانسته می‌شد و از همین روی بود که نوشیدن آن یا گذشتن از روی آن را مایة توانایی می‌پنداشتند» (هال، 1390: 243). همچنین، نگهداری آن باعث مصونیت در برابر حوادث است و چکاندن آن در چشمان شاه ایران به منظور خنثی کردن شر و بدی و از بین بردن جادو بوده‌است:

«به چشمش چو اندر کشیدند خون

 

شد آن دیدة تیره خورشیدگون»
                 (فردوسی،1390: 146).

این عمل همانندی‌های اعتقادی یا داستانی دیگری نیز دارد؛ «ازجمله آغشتگی پیکر برخی پهلوانان روایات هند و اروپایی به خون جانوران» (آیدنلو، 1391: 79)، قربانی کردن اعراب جاهلی یکی از زیباروترین اسیران جنگی را در برابر بُت قبیلة خود و مالیدن خون او بر سر و چهره برای استمرار پیروزی در نبرد، نشان گذاشتن با خون قربانی جانور (گاو و گوسفند) بر پیشانی شخص یا بخشی از جایی که قربانی برای او صورت گرفته‌است (برای مطالعة بیشتر، ر.ک؛ مصطفوی، 1369: 85). سرانجام، رستم کیکاوس را نجات می‌دهد و از این آزمون سربلند بیرون می‌آید. در نگارة زیر (تصویر 7)، نقاش به‌خوبی تلاش کرده‌است تا خواننده را با متن روایت به کمک تصویر همراه کند. در این نگاره، پادشاه با لباس قهوه‌ای‌ که نماد قدرت، استحکام و استواری است، نشان داده شده‌است. همچنین، از قسمت سیاهی غار که نماد شر، بدبختی و مرگ است، نجات یافته، به قسمت سرسبز و پُر از درخت که با رنگ سبز نشان داده شده، قرار گرفته‌است که این رنگ نشان‌دهندة حیات و زندگی دوباره به پادشاه است. دیو به رنگ سفید نشان داده شده‌ که در تحلیل تصویر 6 به آن اشاره شده‌است. به‌علاوه، در این نگاره، وجود کوه‌ها نمادی از مازندران به شمار می‌روند. غار که به رنگ سیاه نشان داده شده‌، مسکن دیو سپید است و وجود لکة خون به رنگ قرمز در پهلوی آن و نیز لباس جنگی رستم (= ببر بیان) و دیگر سلاح‌های او به‌زیبایی به نمایش گذاشته شده‌اند و رابطة بین تصویر و متن اصلی را برای مخاطب معنادار کرده‌است.

 

تصویر 7: نگارة نبرد رستم با دیو سپید؛ نسخة قرن 11 هـ.ق.؛ کتابخانة ملّی ایران (حسنی، 1385: 151)

نتیجه‌گیری

تمام نگاره‌های هر هفت‌ خان رستم، علاوه بر توصیف داستان در قالب تصویر، همة جنبه‌های نمادین آن‌ها را نیز به نمایش گذاشته‌اند. در واقع، نقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمی‌کند، بلکه بن‌مایه، جوهر و مفهوم داستان را تأویل و با روحی معنوی به تصویر می‌کشد تا با هنر خود، همگان را از درک آن آگاه سازد و به‌خوبی نمادها را به نمایش بگذارد. همچنین، با ایجاد رابطه میان تصویر و روایت، به متن اصلی وفادار بماند.

بر اساس نمادشناسی، هر نگاره به‌خوبی توانسته‌است با متن و فضای داستان ارتباط معناداری پیدا کند. در خان اول، در حالی که رستم در قسمت روشن صحنه که نمادی از خودآگاهی است، خفته‌است، رخش در بخش تاریک تصویر که سمبل ناخودآگاهی است، در حال مبارزه با شیر است. استفاده از دو رنگ سفید و سیاه بر نمادین بودن و ارتباط عمیق و معنادار با متن اصلی حکایت می‌کند. در نگارة خان دوم، نقاش با رنگ‌آمیزی، علاوه بر نشان دادن بیابان که با درخت خشک و رنگ روشن برای شن‌ها نشان داده می‌شود، به میش فربه، چشمة آب (= کهن‌الگوی باززایی) و نیایش رستم نیز اشاره می‌کند. در نگارة خان سوم، دشت خشک و کوه‌های بی‌درخت در پسِ اژدها، گویای وجود بیابان در متن اصلی شاهنامه است. در این نگاره، نقش رخش در کمک و یاری رساندن به رستم، ضربه زدن رستم به سَرِ اژدها و بریدن آن، پوشش خالدار رستم (= ببر بیان) به‌خوبی تصویر شده‌است و وفادار به متن اصلی خان سوم شاهنامه است. در نگارة خان چهارم، برای ملموس کردن صحنة اصلی متن شاهنامه، علاوه بر ترسیم بیشه، آتش، درخت شکوفه‌دار، آلات رزمی و بزمی، زن جادوگر را در دو چهرة زیبا (کهن‌الگوی نقاب) و زشت و پتیاره (کهن‌الگوی سایه) و لایه‌های درونی، صورت جادوگری و نیز چهرة مخرب و ویرانگر زن جادوگر در فضایی تیره، تاریک و مبهم به‌خوبی تصویر شده‌است. در نگارة خان پنجم، پس‌زمینة آن به‌وضوح به رنگ سبز است و نشان‌دهندة دشتی است که رستم در متن اصلی شاهنامه با اولاد (کهن‌الگوی نگهبان آستانه) روبه‌رو می‌شود و وجود رنگ سبز بیانگر همخوانی تصویر با متن اصلی است. همچنین، نقاش، اسیری و نیروی راهنمایی اولاد، ببر بیان، برگستوان (= پوشش جنگی رخش) و دیگر سلاح‌های رستم را به نمایش می‌گذارد و خواننده را به‌خوبی درگیر روایت می‌کند. در نگارة مربوط به خان ششم، نقاش بسته شدن اولاد به درخت را در پشت رستم، یعنی دور از میدان مبارزه به تصویر کشیده‌است که گویای وفاداری تصویر به متن اصلی است. علاوه بر کوه‌ها، دیوان را موجوداتی با شکل‌های غیرانسانی نشان می‌دهد که با پیروزی رستم بر ارژنگ، بقیة دیوان می‌گریزند که در تصویر به‌خوبی نشان داده شده‌است. در نگارة خان هفتم، غار که به رنگ سیاه، دیو سپید به رنگ سفید و وجود لکة خون به رنگ قرمز در پهلوی آن (= کهن‌الگوی باززایی) آمده، نشان‌دهندة پیروزی رستم بر دیو سپید و دستیابی به داروی شفابخش است. در همة نگاره‌ها نمادهای کهن‌الگوی موجود در داستان هفت‌ خان رستم از شاهنامه، در تصاویر ارائه شده‌اند و رابطة بین تصویر و متن اصلی را برای مخاطب معنادار کرده‌است.

اسلامی‌ندوشن، محمدعلی. (1374). زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه. چ 6. تهران: آثار.
آموزگار، ژاله. (1393). تاریخ اساطیری ایران. چ 16. تهران: سمت.
آیدنلو، سجاد. (1391). طومار نقالی شاهنامه. چ 1. تهران: به‌نگار.
ــــــــــــــــــ . (1388). «مقدمه‌ای بر نقالی در ایران». پژوهش‌های ادب عرفانی. د 3. ش 4 (پیاپی 12). صص 35ـ64.
بهادری، امیر. (1376). شاهنامه. به خط عمادالکتاب. چ 2. تهران: جاویدان.
حسنی، غلامرضا. (1385). بررسی و تحلیل ویژگی‌های ساختاری و تصویری هفت‌ خان رستم در نگاره‌های سنتی ایران. چ 1. گرگان: دانشگاه آزاد اسلامی.
رستگار فسایی، منصور. (1388). پیکرگردانی در اساطیر. چ 2. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
زاویه، سعید، ایرج داداشی و آمنه مافی‌تبار. (1389). «تحلیل مضمونی چند نمونه از نگاره‌های "گذر سیاوش بر آتش" در شاهنامة فردوسی». فصلنامة ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی.س 6. ش 21. صص 93ـ122.
ستاری، جلال. (1384). پژوهشی در اسطورة گیلگمش و افسانة اسکندر. چ 2. تهران: مرکز.
شوالیه، ژان و آلن گربران. (1388). فرهنگ نمادها. ترجمة سودابه فضایلی. ج 1 ـ 5. چ 3. تهران: جیحون.
فتوحی، محمود. (1385). بلاغت تصویر. چ 1. تهران: سخن.
فرانکل، ویکتور امیل. (1393). انسان در جستجوی معنی. ترجمة اکبر معارفی. چ 11. تهران: دانشگاه تهران.
فردوسی، ابوالقاسم. (1390). شاهنامه. به‌کوشش سعید حمیدیان. چ 13. تهران: قطره.
کاظمی، سامره. (1391). «مطالعة تطبیقی ساختار بصری نگاره‌های "نبرد فریدون و ضحاک" در مکاتب دورة صفوی».مطالعات تطبیقی هنر. س 2. ش 3. صص 47ـ60.
کرتیس، وستاسرخوش. (1390). اسطوره‌های ایرانی. ترجمة عباس مخبر. تهران: مرکز.
گرابر، اولگ. (1383). مروری بر نگارگری ایرانی. ترجمة مهرداد وحدتی. چ 1. تهران: فرهنگستان هنر.
لوشر، ماکس. (1388). روانشناسی رنگ‌ها. ترجمة ویدا ابی‌زاده. چ 25. تهران: درسا.
مافی‌تبار، آمنه. (1388). «تعامل نقش‌مایه‌ها و ویژگی‌های هنری مکاتب نگارگری ایرانی با نظری به نگاره‌های "گذر سیاوش از آتش"». مطالعات هنر اسلامی. د 5. ش 10. صص 121ـ137.
مسکوب، شاهرخ. (1389). تن پهلوان و روان خرد. چ 3. تهران: طرح نو.
مصطفوی، علی‌اصغر. (1369). اسطورة قربانی. چ 1. تهران: مؤلف.
ناصربخت، محمدحسین. (1377). «پرده‌های درویشی: هنر پرده‌خوانی و نقاشی پرده‌های درویشی». مجلة هنر و معماری. ش 35. صص 101ـ114.
نصر اصفهانی، محمدرضا و طیبه جعفری. (1388). «کنون زین سپس هفت‌ خان آورم... رویکردی روان شناختی به هفت خان رستم و اسفندیار». پژوهش‌های عرفانی (گوهر گویا). س 3. ش 4. صص 133ـ156.
واحددوست، مهوش. (1387). نهادینه‌های اساطیری در شاهنامة فردوسی. چ 2. تهران: سروش.
وگلر، کریستوفر. (1390). ساختار اسطوره‌ای در داستان و فیلم‌نامه. ترجمة عباس اکبری. چ 2. تهران: نیلوفر.
هال، جیمز. (1390). فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب. ترجمة رقیه بهزادی. چ 5. تهران: فرهنگ معاصر.
هیلنز، جان‌ راسل. (1393). شناخت اساطیر ایران. ترجمة محمدحسین باجلان ‌فرخی. چ 4. تهران: اساطیر.
یاوری، حورا. (1374). روانکاوی و ادبیات. چ 1. تهران: ایران.
یونگ، کارل‌ گوستاو. (1389). انسان و سمبول‌هایش. ترجمة محمود سلطانیه. چ 7. تهران: جامی.
ــــــــــــــــــــــــــــ . (1377). تحلیل رؤیا. ترجمة رضا رضایی. چ 1. تهران: نشر افکار.