The Custom of Gift-Giving in Iran with Reference to Shahnameh and Bayhaqi’s History

Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor of Persian Language and Literature, Payame Noor University, South Tehran, Tehran, Iran.

2 PhD Student of Persian Language and Literature, Payame Noor University, South Tehran, Tehran, Iran

Abstract

The history of ancient Persia is fraught with customs that have either fallen into oblivion or undergone changes. Giving and receiving gifts is one of those customs that have changed but remained cherished over time. Among the sources in which ancient customs of Iran can be found are Bayhaqi’s History and Shahnameh, which portray the circumstances in the royal court of Persia. After the emergence of Islam in the country, caliphs and rulers encouraged, endorsed, and continued the practice of gifting. Formerly, it was conducted on political or economic grounds. During the Ghaznavid period, for instance, precious gifts were presented on different occasions to the court. The purpose of this study is to examine the gifting customs as documented in Shahnameh and Bayhaqi’s History. In the study, the types of gifts, the occasions for giving gifts, and the gifts themselves were examined. In Shahnameh, gifts were given based on epic grounds, while in Bayhaqi’s History, official and political motives were stated. Throughout both books, gifting is a frequent theme. However, the degree of precision varies between the two texts; Bayhaqi discusses the gifts in detail, while Shahnameh provides a general overview.

Keywords

Main Subjects


. بیان مسأله

تاریخ سرزمین ایران حاکی از نظام شاهنشاهی و رسم و رسوماتی است که در این نظام در جریان بوده است. از دیرباز در متون تاریخی فارسی در پیش و پس از اسلام به رسومات اجتماعی که در دربارها و میان مردم رواج داشته، اشاره شده است. آیین‌های تشریفاتی خاصی نیز از دوران باستان تاکنون در ارتباط با سیاست داخلی و خارجی کشورها در جریان بوده و هست که می­تواند ریشه‌های عمیق فرهنگی داشته باشد.

یکی از مراسم‌های تشریفاتی در دربارهای ایران، رسم هدیه دادن است. این رسم در موارد مختلفی کاربرد دارد؛ از آن جمله می­توان به اهمیت آن در جشن‌های مختلف اشاره کرد که هنوز در نزد ایرانیان جایگاه خود را دارد. در کتب تاریخی و ادبی ضمن پرداختن به مراسم متعددی که در دربارها اجرا می­شود، انواع هدایایی که از سوی افراد مختلف به شخص خاص یا مقام درباری اهدا می­شد، نام برده شده است. در این پژوهش که مبنای آن تاریخ بیهقی و شاهنامه فردوسی است این رسم پسندیده مورد برررسی قرار گرفته و پرسش اصلی این است که جایگاه هدیه دادن و هدیه گرفتن در رسوم ایرانی چگونه بوده است و نقش سیاست‌گذاری‌های حکومتی در این کار چیست و در این مورد چه شباهت و تفاوتی میان تاریخ بیهقی به عنوان بخشی از واقعیت‌های اجتماعی ایران قرن پنجم و شاهنامه به عنوان رسوم تاریخ اسطوره‌ای و پیش از اسلام وجود دارد؟ در بحث فرعی این پژوهش نیز به این پرسش‌ها پاسخ داده می‌شود:

- انتظار هدیه‌دهنده از هدیه‌گیرنده چه بوده است؟

- نتیجه سیاسی و اجتماعی هدیه دادن چه بوده است؟

- تفاوت و شباهت شاهنامه و تاریخ بیهقی در مورد رسم هدیه دادن چیست؟

 

2. فرضیات پژوهش

با توجه به سوالات اصلی و فرعی این پژوهش، سه فرضیه مطرح است:

- هدیه‌دهنده معمولاً چشم‌داشتی ندارد.

- گاهی هدایا برای جلوگیری از جنگ و جلب اعتماد اهدا می­شده است.

- فردوسی و بیهقی به یک نحو مراسم هدیه دادن را تشریح کرده و رسوم مربوط به آن‌را تبیین کرده‌اند.

 

3. پیشینۀ پژوهش

رحمان‌زاده و همکاران (1394) در مقالۀ «برگزاری جشن‌های باستانی در دربار غزنه به روایت تاریخ بیهقی»، ضمن برشمردن جشن‌ها و مناسبت‌ها به این موضوع اشاره کرده‌اند که در جشن‌ها، دیگران به شاه هدیه می‌داده‌اند.

شکراله خاکرند و زهرا زردشت (1390) در مقالۀ جشن‌های ایرانی در دوره عباسی اول (132-232ق) نشان داده‌اند که در این جشن‌ها فرهنگ ایرانی نمود فراوانی دارد و خلفای عباسی با برپایی جشن‌ها به سبک ایرانی مخالفتی نشان نداده‌اند. نویسندگان به این نتیجه رسیده‌اند که رواج جشن‌های ایرانی به دلایل سیاسی و جلب همکاری ایرانیان بوده و همزمانی برخی از جشن‌ها با زمان مالیات‌گیری یکی از لایل پذیرش آن بوده است.

زهرا مهذب (1375) در مقالۀ جشن‌های عروسی در شاهنامه فردوسی، ضمن توصیف عروسی زوج‌های شاهنامه به هدیه‌هایی که احیاناً به آن‌ها داده شده، اشاره‌ای مختصر کرده است.

 

 

 

4. روش پژوهش

در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی استفاده می­شود و جامعه آماری آن کل تاریخ بیهقی و بخش اساطیری و پهلوانی شاهنامه فردوسی است. طبق رسوماتی که در این دو کتاب آمده، رسم هدیه دادن در موارد مختلف برررسی شده و در نهایت طبق یافته­ها، مقایسه­ای میان دو کتاب انجام می­شود و در بخش نتیجه‌گیری ارائه می‌شود.

 

5. اهداف و ضرورت پژوهش

فرهنگ ایرانی یکی از غنی‌ترین فرهنگ‌هایی است که می­توان رسم و رسومات مهمی را در آن یافت. علاوه بر این، ایران با پیشینۀ کهن تاریخی و گذر از دوره‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی و دینی، مجموعه رسومی را در تاریخ خود به نمایش گذاشته که تحقیق درباره علل و عوامل آن می­تواند بسیاری از نقاط مثبت و منفی تشریفات درباری را از جنبه­های مختلف آشکار کند. بنابراین، هدف این پژوهش این است که رسم هدیه دادن را که از رسوم تشریفاتی است در ایران باستان -از منظر شاهنامه- و قرن پنجم -در تاریخ واقعی- مقایسه کنیم.

 

6. بحث و بررسی

هدیه دادن و هدیه گرفتن در ایران باستان از رسومات پرطرفدار بوده و بیشتر مخصوص جشن‌های باستانی است به طوری که در کتب تاریخی آمده، پس از اسلام نیز جشن‌ها ادامه یافته و حتی خلفای عباسی از رسوم جشن‌های ایرانی پیروی کرده و آن را منسوخ نکرده­اند.

هدیه دادن را می توان به عوامل اقتصادی مربوط دانست که برای حکام و بزرگان منفعت‌های مادی به همراه داشته است. در تاریخ بیهقی ذکر شده است که اکثر نثارهایی که بزرگان برای امیر می­آوردند از دسترنج مردم و رعایا به‌دست می‌آمده و فشاری بر دوش اقشار ضعیف بوده است: «باید که ازین نواحی وی را نثاری باشد بسزا. گفتند: فرمان برداریم آنچه بطاقت ما باشد که این تنگ است و مردمانی درویش و نثار ما که از قدیم باز رسم رفته است از آمل و طبرستان درمی صد هزار بوده است و فراخور این تایی چند محفوری و قالی که اگر زیاد­تر از این خواسته آید، رعایا را رنج بسیار رسد» (بیهقی، 1381، ج 2: 684).

در دوره خلفای اموی و عباسی این رسم راهی است برای تطمیع صاحب منصبان و رشوه دادن و به مقام رسیدن؛ «رسم هدیه گرفتن از جانب کارگزاران خلیفه سوم، عثمان در عراق توسط ولید بن عقبه و سعید بن العاص مرسوم شد» (محمدی ملایری، 1370: 257). سعید بن العاص کارگزار عثمان هدیه­های نوروز را با زور و فشار مطالبه می­کرد که مردم به عثمان شکایت کردند و او نیز سعید را از آن کار باز داشت (صولی، 1341ق، 220). در همین دوران هدیه دادن به عنوان رشوه و جلوگیری از جنگ نیز مورد استفاده قرار  می­گرفت؛ چنانکه «در سال سی و دوم هجرت احنف بن قیس از مرو رود به سوی بلخ رفت و آنجا را محاصره کرد و مردم بلخ با قبول پرداخت چهارصد هزار درهم با او صلح کردند» (طبری، 1424، ج 2: 782) و در ادامه این ماجرا نقل شده است که مردم پس از آن در روز عید مهرگان، هدایای دیگری افزون بر آنچه تعهد کرده بودند، آوردند تا حاکم را بر سر رأفت آورند. در دوره­های بعدی که ایرانیان برای انجام جشن­های خود دچار مشکل شده بودند و از سوی حاکمان وقت‌ممانعت‌هایی به عمل می­آمد، رسم هدیه دادن باعث نرم کردن آنان و گرفتن جواز برگزاری جشن‌ها می­شد.

صله دادن به شعرا نیز که نوعی هدیه محسوب می­شود در رسوم این دوره وجود دارد؛ چنانکه نقل می­شود در زمان منصور خلیفه عباسی، امام موسی کاظم که در نوروز بر تخت نشسته و هدایای ایرانیان را می­پذیرفت، تمام آن هدایا را به شخصی که به جای هدیه دادن، شعری سروده بود، بخشید (ابن شهر آشوب، بی‌تا، 318). بشار بن برد هم به خاطر شعری که برای وزیر عباسیان سرود برای هر بیت هزار درهم صله گرفت (اصفهانی، بی‌تا: 17).

هدیه­های این دوران شامل پول نقد از جمله سیم و زر، جامه و لباس و کنیزان ماهرو است؛ «طاهربن عبدالله یک بار به مناسبت فرا رسیدن نوروز چهارصد کنیز زیبا به متوکل پیشکش نمود» (بدیع، 1356: 22). یکی از هدایایی که ایرانیان در زمان خلافت حضرت علی برای ایشان برده‌اند جام‌های سیمین پر از خرمای آمیخته با روغن بوده که به عنوان خراج محسوب شده است (جاحظ، 1996: 319).

در روایتی که صولی از یزید بن مهلب آورده، مشخص می­شود هدیه­هایی که ابودلف برای مامون در روز مهرگان برده شامل صد بار زعفران در کیسه­های ابریشمی بوده ­است ( خالدین، 1956: 109). هدیه گرانبهای دیگری که برای مامون آورده­اند، سفره­ای است که با لیف خرما بافته شده و در آن صد مثقال طلا به‌کار رفته­ است (جاحظ، 1996: 322).

جمع این موارد نشان می­دهد رسم هدیه دادن بیشتر تشریفاتی بوده است برای استمرار صلح و ایجاد محبت بین رعایا و حکام که گاه جنبه رشوه و حق‌السکوت نیز پیدا می­کرده است. با این مقدمه به سراغ تاریخ بیهقی و شاهنامه می­رویم تا ببینیم این رسم در این دو کتاب به چه نحوی عنوان شده و متاثر از کدام‌یک از عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده است.

 

3. رسوم هدیه در تاریخ بیهقی

3-1. انواع هدایا در تاریخ بیهقی

3-1-1. هدایایی که بزرگان به زیردستان می‌دهند

3-1-1-1. خلعت

از نظر لغوی خلعت؛ یعنی جامه دوخته­ایی که بزرگی به کسی بخشد (فرهنگ معین، 1371، ج 1: 1435).

خلعت دادن از رسومات درباری است و آنچنان که از تاریخ بیهقی بر می­آید، مختص کسانی است که مورد توجه بزرگی که معمولاً شاه مملکت است، قرار گرفته باشند. در تاریخ بیهقی بیشترین هدیه­ای که به افراد داده می­شود، خلعت است. با توجه به اینکه این تاریخ ذکر وقایع دربار مسعود غزنوی است، کاربرد این کلمه در آن بسیار زیاد است، اما تنها به جامه دوخته شده اطلاق نمی‌شود و علاوه بر جامه دوخته، چیزهای گرانبهای بسیاری به عنوان خلعت داده می­شود؛ از جمله: طبل، کوس، علم، کلاه دو شاخ، کمر زر، پیل نر و ماده، انواع پارچه و دیبا، طوق زرین مرصّع به جواهر، غلام، بدره­های درم، جامه­های نابریده، استام زر هزار مثقال، دبدبه و... (تاریخ بیهقی، 1381 ج 1: 20، 209؛ ج 2: 414، 418، 423، 506، 508، 633، 635، 634، 654،).

 

3-1-1-1-1. افرادی که لایق خلعت می‌شوند

یکی از مناسبات خلعت دادن، اعطای مقام یا شغل تازه است که مستلزم پوشیدن لباس خاص آن مقام است. در تاریخ بیهقی بیان شده است که وقتی پادشاه یا بزرگی شغلی را به کسی واگذار می­کرده مطابق با  شغل به فرد موردنظر خلعت می­داده است؛ او را به جامه خانه می­فرستادند و خلعت می­پوشاندند و گاهی علاوه بر آن هدایای گرانبهای دیگری نیز دریافت می­کرده است؛ «آنچه گروهی را شغل‌ها فرمودند و خلعت‌ها دادند» (بیهقی، 1381، ج 1: 422).

خلعت دادن دلایل زیادی دارد و افرادی که لایق خلعت می‌شوند شامل این افراد هستند:

الف- امیران

امیرمسعود پیش از پوشیدن خلعت امیری، مرکبی دریافت می­کند که بر آن صندوق‌های خلعت خلافت بار شده است: «بر اثر رسول استران مرکبی می­آوردند با صندوق‌های خلعت خلافت ... امیرمسعود خلعت پوشید» (همان: 39). همین مراسم برای امیر مجدود نیز برگزار شده است: «روز شنبه سوم ذی­العقده خداوندزاده امیر مجدود خلعت پوشید به امیری» (همان، ج 2،: 427) و موارد دیگر (همان: 656، 715، 717 و 758).

ب- رسولان

 یکی از موارد خلعت دادن، زمانی است که رسولی به جایی گسیل می­شود و به عنوان هدیه به او خلعت داده می­دادند: «این سلیمانی به رسولی و شغلی بزرگ آمده است خلعتی بسزا باید او را و صد هزار درم صلت» (همان، ج 2: 445) و «رسول را خلعتی سخت فاخر پوشانیدند و با کرامت بسیار به خانه باز بردند» (همان، ج 1: 40) و موارد دیگر (همان: 14 و 266 و ج 2: 728، 446، 478، 687 و 719).

ج- پوشیدن خلعت امیرالمؤمنین

«رسول ایستاده سلطان گفت: اگر بیند به زیر تخت آید تا به مبارکی خلعت امیرالمومنین بپوشد» (همان، ج 2: 507).

د- دبیران

دبیران از جمله امرای دولت هستند که در مواردی شایسته پوشیدن خلعت می­شوند: «روز سه‌شنبه بیستم این ماه بوالحسن عراقی دبیر را خلعت و کمر زر دادند» (همان: 720).

هـ- مبشران

کسانی که حامل خبرهای خوب هستند نیز از جمله خلعت‌گیرندگانند: «امیر شراب می‌خورد که این بشارت رسید، فرمود تا مبشران را خلعت و صلت دادند» (همان: 664) و موارد دیگر: (همان: 723 و 657).

 

و- مقدمان

«دیگر روز که امیرمسعود آمد، جملة مقدمان عرب با جملة خیلها و گفتند چهار هزار سوار است به درگاه آمدند و امیر ایشان را بنواخت و مقدمان را خلعت‌ها داد» (همان: 675) و موارد دیگر: (ج 2: 697 ، 714 و 726).

ز- خلعت دادن سپاه سالاری

«روز پنج­شنبه نیمة ذی­الحجه سپاه سالار علی را خلعت پوشانیدند سخت فاخر» (همان: 755) و موارد دیگر: (همان:‌ 48).

ح- خلعت دادن به ندیم

 «امیر فرمود تا وی را خلعتی دادند فاخر و به مجلس امیری آمد به ندیمی می­نشست» (همان، ج 3: 940).

ط- خلعت دادن به وزیر

 «روز شنبه هفدهم این ماه وزیر را خلعت دادند خلعتی سخت فاخر.» (همان، ج 2: 755) و موارد دیگر:  (همان: 510 ، 511 و 617).

ی- دادن به برید

«و بوالمظفر را امیر خلعت فرمود و شغل بریدی بر وی مقرر داشت» (همان، ج 3: 942).

ک- خلعت دادن به حاجب

 «امیر فرمود تا او را به جامه خانه بردند و خلعت حاجبی پوشانیدند» (همان، ج 2: 426) و موارد دیگر: (همان، ج 3: 887).

ل- خلعت دادن به عارض

 «در روز دیگر شنبه بوالفتح را به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پوشید» (همان، ج 2: 476) و موارد دیگر (همان، ج 1: 207).

م- خلعت دادن به کدخدا

«شغل کدخدایی به سهل عبدالملک دادند و خلعت یافت» (همان، ج 2: 758).

ن- خلعت دادن به دیوان رسالت

 دادن شغل دیوان رسالت به بوسهل زوزنی و پوشاندن خلعت به او (همان، ج 3: 922).

س- دریافت خلعت از طرف خلیفه مسلمین

 «خداوند یاد دارد که بنشابور رسول خلیفه آمد و لوا و خلعت آورد» (همان، ج 1: 228).

ع- خلعت دادن  برای تشویق

«امیر ایشان را احمادی تمام کرد و خلعت فرمود» (همان، ج 3: 897).

امیرمسعود برای دل­گرمی پسران برادرش، امیرمحمد را خلعت داد: «دل ایشان از ما گرم کن و بگو تا خلعت‌ها بپوشند» (همان: 992).

از جمله موارد دیگر خلعت دادن که در تاریخ بیهقی آمده است:

شفاعت کردن و پس از آن خلعت دادن (همان، ج 2: 636)، گذشتن از جان کسی و خلعت دادن به او (همان، ج 1: 225) و خلعت دادن به کسانی که در میدان جنگ شرکت کردند (همان، ج 2: 498 و 705).

بیهقی در بیشتر موارد تاریخ دقیق خلعت دادن‌ها را بیان می­کند. در بررسی این تاریخ مشخص شد که دادن خلعت در روز یا ماه یا مناسبت خاصی داده نمی­شده است؛ از جمله: «پنجشنبه هشتم جمادی­الاول» (همان: 492)، «روز پنج شنبه دوم محرم» (همان، ج 3: 887)، «روز آدینه چهارم جمادی ­الاخر» (همان، ج 2: 630) و «روز پنجم ماه ربیع‌الاخر» (همان: 741).

 

3-1-1-2. صله

«صله» از نظر لغوی به معنی بخشش، انعام و جایزه است (فرهنگ معین، 1371: 2160). صله معمولاً به شعرا داده می­شد. در تاریخ بیهقی در جاه­های مختلف از دادن صله به افراد صحبت شده است و همیشه شامل شعرا نیست، بلکه افراد مختلفی لایق دریافت آن می‌شوند:

الف- صله دادن به شعرا

«و آنچه شعرا را بخشید، خود اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینبی را که شاعر بود، یک پیل­وار درم بخشید هزارهزار درم چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانة علوی بردند» (بیهقی، 1381، ج 1: 181) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422 و 516 و ج 3: 887).

گاهی نیز شاه به علت سستی موجودی خزانه یا خست طبع صله­ای نمی­دهد: «به جشن مهرگان نشست... و شعرا را هیچ نفرمود و مطربان را هم صلت نفرمود که درین روزگار آن ابر زرپاش سستی گرفته بود و کم باریدی» (همان، ج 3: 925)

ب- صله دادن به قاضی

 در جایی از دادن صله  به قاضی بوالحسن یاد می­شود که او به دلیل ترس از آخرت آن را ردّ می­کند (همان، ج 2: 725).

 

ج- به میمنت آزاد کردن غلامان

«همگان را آزاد کرد و صلت و بیستگانی بدادند» (همان، ج 2: 622).

د- صله دادن در مراسم عقد نکاح

«عقد نکاحی بستند که درین حضرت، من مانندة آن ندیده بودم؛ چنانکه هیچ مذکور و شاگرد پیشه و وضیع و شریف و سیاه‌دار و پره­دار و بوقی و دبدبه زن نماند که نه صلت سالار بگتغدی بدو برسید از دوازده هزار درم تا پنج و سه و دو و یک هزار و پانصد و سیصد و دویست و صد کمتر از این نبود» (همان، ج 2: 748).

هـ- صله دادن  به قاصدان

«فرمود قاصدان را فرود آوردند و صلت‌ها فرمود تا بیاسودند» (همان، ج 2: 497 و همان، ج 3: 916).

و- دادن صله به طبیب

«طبیبی از سامانیان را صلت نیکو داد، پنج هزار دینار مر او را دست گرفت و عهد کرد» (همان، ج 2: 495).

ز- هدیه دادن به جاسوس

«امیر گفت: سخت صواب می­گویی و ملطفه­ها مهر کرد و نهاده آمد و جاسوس را صد دینار داد» (همان، ج 2: 751).

ح- هدیه دادن به ندیمان

 «ندیمان را اسب و ستام زر و جامه  و سیم دادند و غلامی ترک و بخوبی بازگردانیدند» (همان، ج 1: 272).

ط- هدیه دادن به خیلتاش

 «خیلتاش را ده هزار درم دادند و بازگردانیدند» (همان، ج 1: 176).

ی- هدیه دادن به میهمانان

 «دیگر روز امیر فرمود تا بسیار زر و جواهر و طرایف آنجا بردند و تکلفی سخت عظیم ساختند اندر میهمان‌ها» (همان، ج 2: 623).

بیهقی در جایی از گرفتن هدیه در میهمانی صحبت می­کند: «چون دوری چند شراب بگشت خزینه دارش بیامد و پنج تا جامة مرتفع قیمتی پیش من نهادند و کیسه­یی پنج هزار درم» (همان، ج 1: 196).

 

3-1-2. هدیه‌های زیردستان به بزرگان

3-1-2-1. نثار

نثار کردن که به صورت پاشیدن چیزی بر سر و روی کسی انجام می­گیرد غالباً از سوی افراد پایین‌تر برای احترام به بزرگان انجام می­شود. نثار بیشتر شامل درهم و دینار است، اما اقلام دیگری همچون شکر نیز در این میان ذکر شده است؛ «مردمان درم و دینار و شکر و هر چیزی می­انداختند» (همان، ج 1: 37). در فرهنگ معین آمده است: «نثار به معنی پاشیدن نقد و جنس بر فرق و در قدم کسی است. به معنی پیشکش و هدیه نیز به‌کار رفته است» (فرهنگ معین، 1371:‌ 4673).

الف- پاشیدن نثار بر سر و روی دیگران

«رسول و اعیان را در میان دو صف لشکر می­گذرانیدند و از دو جهت سرهنگان نثار می‌کردند» (همان، ج 1: 39) و موارد دیگر (همان، ج 1: 5، 20 و 37، ج 2: 422، 508 و 651 و ج 3: 872).

گاهی در تاریخ بیهقی کلمۀ نثار به جای هدیه و پیشکش آمده، اما همچنان به شکل هدایای زیردستان است برای امرا:

الف- هدیه دادن به پادشاه

 «پیش آمد و خدمت کرد و بسیار نثار هدیه آورد از سپر و زره و آنچه بابت غور باشد و امیر او را بسیار بنواخت» (همان، ج 1: 168)، «اولیا و حشم نثارها پیش تخت بنهادند سخت بسیار و از حد و اندازه گذشته» (همان، ج 1: 39) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422، 509، 511 و 637).

فرستادن هدیه از طرف والی گرگان به امیرمسعود: «امیرمسعود را بسیار نزل فرستاد پوشیده به خط‌ها و نامه­ و طرایف گرگان» (همان، ج 1: 185).

ب- نزل

نزل در لغت به معنی آنچه پیش مهمان نهند چون طعام و جز آن آمده است (فرهنگ معین، 1371: 4710)، «چون امیر نزدیک دیه بوالحسن خلف رسید مقدّمان به خدمت آنجا آمدند و سخت نیکو خدمت کردند غوریان و نزل‌های بسیار دادند» (بیهقی، 1381، ج 3: 959) و «چون از نان خوردن فارغ شدند نزل‌ها بیاوردند» (همان، ج 1: 38) و موارد دیگر (همان، ج 2: 396).

 

3-1-2-2. سیم گرمابه

انعام یا پول حمام که در یک مورد در تاریخ بیهقی از آن سخن به میان آمده است؛ «نزل‌ها بیاوردند از حدّ و اندازه گذشته و بیست هزار درم سیم گرمابه چنانکه متحیر گشت» (همان، ج 1: 38 ).

 

3-1-2-3. دندان مزد

دندان مزد از نظر لغوی به معنی پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آن‌ها دهند (فرهنگ معین، 1371، ج 2: 1565).

از رسوم ایرانیان، هدیه دادن به میهمانانی است که بر سفره کسی حاضر می­شوند و از غذای او می­خورند و این رسم به عنوان «دندان مزد » شناخته می­شود. این هدیه می­تواند از سوی بزرگان به زیر دستان و یا برعکس انجام گیرد. در تاریخ بیهقی در موارد اندکی از آن نام برده شده است؛ «نان بخوردند و علی دندان مزدی بسزا داد رسول را» (همان، ج 1: 443) و «دندان مزد بسزا داد و وکیلانش بسیار نزل دادند قومی را که با سلطان بودند» (بیهقی، 1381،  ج 2: 741).

 

3-2. مناسبت هدیه دادن

3-2-1. جشن مهرگان

جشن‌های باستانی یکی ازمواقعی است که در آن هدیه­هایی رد و بدل می­شود و معمولاً از سوی درباریان برای شاه هدیه­های گرانبها  آورده می­شود. جشن مهرگان متعلق به فرشته مهر بود و به سبب این‌که زمان آن اول سال واقع می­شد و زمان برگزاری جشن نیمسال یا نیم سده بود. همچنین در زمان شروع برداشت محصول بر پا می­شد؛ از قدیم نزد ایرانیان گرامی بود و آن را همپایه نوروز می­دانستند (بیرونی، 1878: 22). جاحظ در کتاب «التاج» در شرح آداب و رسوم دو جشن مهرگان و نوروز از رسم هدیه­ دادن یاد کرده ­است: «و من الحق الملک هدایا المهرجان و النیروز» (جاحظ، 1914: 146). این جشن و رسوم آن در دوره عباسیان نیز رواج داشته­است (جاحظ، 1996: 243-240).

«روز یکشنبه چهارم ذوالحجه به جشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هدیه­ها که ساخته بودند، پیشکش را در آن وقت بیاوردند» (همان، ج 2: 752) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422، 715 و 724 و ج 3: 886).

 

3-2-2. رهاورد

 یکی از موارد هدیه دادن زمانی است که کسی از دیاری دیگر می­آید و برای دیگران از تحفه­های گرانبهای آن شهر هدیه می­آورد. شخصی که از راه دوری برای دیدن امیر می‌آید، لابد خواسته­ای نیز دارد که مطابق با آن هدیه­ای به رسم سوغات تقدیم می­کند: «مالی آورده هدیة امیر و اعیان درگاه را از زر و مروارید و عنبر و چیزها که از آن دیار خیزد» (همان، ج 1: 289) و موارد دیگر (همان، ج 2: 512 و 717).

 

3-2-3. جهیزیۀ عروس از سوی پدر

جهیزیه هدیه­ای است که از سوی همه پدرها  داده می­شود، اما در تاریخ بیهقی که روایت دربار است جهیزیه‌ها نیز ابهت خاصی دارد که با سایر هدایای درباری مقایسه می­شود: «چهار تاج زرین مرصع به جواهر، بیست طبق زرین، ریشه­های مروارید بسته، از این چیزی چند باز نمودم و از هزار یکی گفتم، کفایت باشد و بتوان دانست از این معنی که چیزهای دیگر چه بوده است» (همان، ج 3: 748 و 749).

 

3-2-4. دادن هدیه در مجلس عقد

 «چون از مجلس عقد باز گردی نثارها و هدیه­ها که با تو فرستاده آمده است، بفرمایی خازنان را که با تواند  ببرند» (همان، ج 1: 261).

 

3-2-5. نثار به‌خاطر کسب امنیت

یکی از عوامل هدیه دادن، ترس از هدیه گیرنده است و نوعی رشوه و حق السکوت محسوب می شود: «و این روز تا شب کسانی که ترسیده بودند می­آمدند و نثار می‌کردند» (همان، ج1: 206).

 

3-2-6. نثار به‌خاطر سلامتی سلطان

نثار کردن گاهی به خاطر شکرانه و شادباش داده می­شد: «روز پنج شنبه غره ماه ربیع­الاول امیرمسعود بار داد که سخت تندرست شده بود بار عام و حشم و رعایای بست پیش آمدند و نثارها کردند» (همان، ج 2: 739).

 

3-3. نسخت کردن هدایا

وقتی هدیه برای کسی می­فرستادند آن را نسخه­برداری می­کردند و پس از آن هدایا را به خزانه می­فرستادند. مسلما دلیل این کار این است که مشخص باشد چه کسانی هدیه داده و میزان ارزش آن چقدر بوده است. تاکید بر کسانی که اولین روز به دیدن خان رفته­اند نیز موید این معنی است که هدیه­ها دارای مقاصد خاصی بوده و دیر و زود بودن آن نیز لحاظ می­شود: «نسخت تذکرة هدیه­هایی که اول روز پیش خان روند» (همان، ج 1:  266)، «چندین روز با چندین شاگرد مشغول بودم تا جهاز را نسخت کردند» (همان، ج 3: 748 و 749) و موارد دیگر: (همان، ج 2: 642). البته اکنون نیز در برخی از مناطق ایران رسم نسخت کردن جهاز عروس هنوز باقی است.

 

3-4. اقلام هدایا

 هدیه­هایی که بین افراد در تاریخ بیهقی ردّ و بدل می­شده به شرح زیر است:

جواهرات شامل: ریشه­های مروارید، یاقوت و لعل

ظروف: جام زرین مرصّع به جواهر، انواع ظرف‌های چینی و بلور

لوازم جنگی: تیغ هندی، سپر و زره

چهارپایان: اسب، پیل نر و ماده، مادیان، اشتر و گاو (البته با پالان و افسار ابریشمین، نعل و زین زرین، مهدهای زر و اسباب و لوازم مرصع و زرین)

پرندگان: باز، یوز، عقاب و شاهین

جامه و پارچه: انواع جامه­های زربرفت قیمتی، پارچه­های دیبا، شاره­های قیمتی، شادروان قبا و دستار

عطر و بو‌های خوش: مشک، عود، عنبر، کافور و عطر

غلام ترک و کنیز، درم و دینار، تاج و کمر زرین و مرصع به جواهر (همان، ج 1: 168، 196، 266، 272 و 289، ج 2: 408، 445، 623، 642، 643 و 717 و ج 3: 748 و 749).

 

4. رسوم هدیه دادن در شاهنامه

بیشتر هدیه­هایی که در شاهنامه آمده است، حالت حکومتی و درباری دارد و از طرف شاه به وابستگان دربار داده شده است، امّا برخی از این هدیه­ها نیز بین افراد خانواده و طبقات اجتماع، رد و بدل می­شود.

 

4-1. انواع هدایا

انواع هدیه­هایی که در شاهنامه آمده است، عبارتند از: پاداش، خلعت، رهاورد، هدیه ازدواج، هدیه برای جلوگیری از جنگ، هدیه به نامزد، هدیه به آورندۀ نامه، هدیه به عنوان سپاسگزاری، هدیه به میهمان هنگام بازگشت و نثار کردن است.

 

4-1-1. هدایای بزرگان به زیردستان

4-1-1-1. خلعت

در بسیاری از موارد پادشاه به افراد مختلف و به عناوین گوناگون خلعت می­دهد. این خلعت­ها بسیار گرانقیمت و فراوان است از جمله: پول نقد (شامل زر و سیم، جواهرات گرانقیمت چون یاقوت و پیروزه)، انواع عطرهای خوش (مانند: مشک و کافور، زعفران)، اسبهای گرانقیمت با لوازم آن، غلامان و پرستاران مختلف و گستردنی­ها و پوشیدنی­های پر بها و... . خلعت به معنای اصلی خود که لباسی لایق شغلی خاص است در شاهنامه کمتر به‌کار رفته است و بیشتر به عنوان هدیه استفاده می­شود.

 

4-1-1-1-1. کسانی که لایق خلعت می‌شوند

الف- پهلوانان

خلعت دادن به پهلوانان از رسوم مرسوم شاهنامه است و معمولاً به لباس محدود نیست و ارتباطی هم به لباس مخصوص شغل ندارد و به عنوان پاداش تلقی می­شود، اما به عنوان خلعت آمده است؛ هنگامی­که فردی کاری مهم و بزرگی را انجام داده یا قرار است که انجام بدهد، پادشاه پیشکش­هایی را به عنوان خلعت به او می­بخشد. هنگامی که زال از آزمون هنر و استعداد که منوچهر برای او ترتیب داده سر بلند بیرون می­آید، هدایای زیادی دریافت می­کند که شامل تاج و تخت و جامه و طوق و یاره و چیزهای دیگر است:

* خلعت منوچهر به زال:

یکـی خلعـت آراسـت شـاه جهـان
چـه از تـاج پــر مایـه و تخـت زر
همـان جام‌هــای گرانمایــه نیــز

 

کـه گشتند ازان خیره یکسر مهان
چه از یـاره و طـوق و زریـن کمـر
پرستنـده و اسـب و هرگونـه چیز

(فردوسی، 1379، ج 1، 255: 1318-1315)

* خلعت شاه کابل به زال:

ابـا گنـــج و اسبـــان آراستــــه
ز دینار و یاقـوت و مشـک و عبیــر
یکــی تــاج بــا گوهـــر شاهــوار

 

غلامــان و هرگونـه­ای خواستـه
ز دیبای زربفت و چینـی حریـر
یکـی طـوق زریـن زبرجـد نگار

(همان، 182: 277-275)

­* خلعت نوذر به سام (همان، ج 2، 10: 60-59)

* خلعت کیقباد به زال و دیگر پهلوانان (همان، ج 2، 73-73: ابیات 174-167)

* خلعت کاووس به رستم (همان، ج 2، 125: ابیات 895-887)

* خلعت منوچهر به زال (همان، ج 1، 150: ابیات 223-216)

* خلعت افراسیاب به سیاوش (همان، ج 3، 90-89: ابیات 1378-1379)

* خلعت افراسیاب به پیران: (همان، ج 4، 114: ابیات 1645-1641)

* خلعت کیخسرو به رستم (همان، ج 4، 300: ابیات 1416-1411)

 

ب- رسولان

* هنگامی­که کسـی نامه­ای می­آورد، گیرنـده هدایـای فراوانی به همـراه پاسخ نامـه به نامه­رسان می­داد:

 

فرستــاده را خلعــت و یــاره داد
نوشـت آنگهــی پاســخ نامـه بـاز

 

ز رستـم همی داستان کرد یـاد
بـه نزدیـک فرزنـد گـردان فراز

(همان، ج 1، ملحقات: 272: ابیات 167-166)

 

* رهـام نامه­ای را از طـرف فریبرز بـرای پیران می­بـرد و پیـران پاسخ نامـه را به همراه هدیه می­فرستد:

 

یکـی خلعــت آراســت رهــام را
بــه نــزد فریبــرز رهــام گـــرد

 

چنانچـون بــود در خـور نـام را
بیــاورد نامــه چنانچـون ببـرد

(همان، ج 4، 93: ابیات 1310-1309)

 

* کیخسرو جواب نامه رستم را به همراه هدایای زیادی می­دهد:

همچنین است درباره رویین که نامه‌ای برای گودرز می‌برد و هدایایی دریافت می‌کند (همان، ج 5، 161: ابیات 1332-1329) و کیخسرو نیز جواب نامه رستم را با هدایایی همراه می­کند (همان، ج 4، 268-267: ابیات 910-902).

ج- میهمانان

میهمان همواره نزد ایرانیان از محبوبیت خاصی برخوردار بوده­است. آن­ها نه تنها بهترین پذیرایی را از میهمان خود می­کردند، بلکـه علاوه بر آن هنگام بازگشت، هدایای زیادی به او می­بخشیدند. در شاهنامه گاهی از هدیه میهمانی با عنوان خلعت یاد شده است.

* سیندخت برای انجام مذاکراتی به نزد سام می­رود. پس از بازگشت سام هدایای فراوانی به او می­دهد:

 

ســـــزاوار او خلعـــــت آراستنــــــد
بـه کابـل دگـر ســام را هـر چــه بــود
دگــــر چــــارپایــــان دوشیدنـــــی
به سیندخت بخشید و دستـش به دست

 

ز گنـج آنچـه پـر مایه­تـر خواستنـد
ز کـاخ و ز بــاغ و ز کشــت و درود
ز گستردنـــی هـــم ز پوشیدنـــی
گرفـت و یکـی نیــز پیمـان ببسـت

(همان، ج 1، 215: ابیات: 1207-1208)

4-1-1-1-2. خلعت به واسطه اعطای شغل حکومتی

- کیخسرو حکومت مُکران را به اشکش می‌سپارد و خلعتی در خور نیز به او می‌دهد:

 

ورا کـرد مهتــر بــه مُکـران زمیـن

 

بسـی خلعتـش داد و کـرد آفرین

(همان، ج 5، 357: بیت 2074)

 

4-1-1-2.جایزه

کیخسرو قبل از جنگ با افراسیاب به قهرمانان شجاعی که بتوانند در این جنگ کارهای بزرگی انجام دهند، پاداش­هایی را وعده می­دهد. برای کسی که سر افراسیاب را برایش بیاورد، جایزه­ای پیشنهاد می­کند که شامل انواع جامه­های گرانقیمت و جام پر از گوهر است و برای آوردن تاج تژاو نیز جایزه‌ای شامل: دویست جامه زرنگار و و دو کنیز زیبای مسیحی تعیین می­کند:

 

بیـاورد صـــد جامــه دیبــای روم
همه از خز و منسوج و هـم پرنیـان

 

همــه پیکــر از گوهـر و زرّ بـوم
یکـی جـام پـر گوهـر انـدر میان

(همان، ج 4، 19: ابیات 186-178)

 

بـه گنجـور فرمــود پـس شهریــار
صـد از خـز و دیبـا و صـد پرنیـان

 

کـه آرد دو صــد جامــة زرنگــار
دو گلــرخ بــه زنــار بستـه میان

(همان، ج 4، 20-19، بیت 194-188)

 

موارد دیگری نیز از این نوع جوایز در بخش‌های دیگر شاهنامه دیده می­شود. جایزه آوردن اسپنوی برای کیخسرو، شامل ده غلام ، ده اسب و ده کنیز است (همان، ج 4، 20: ابیات 205-196). جایزه آتش زدن هیزم‌های منطقه کاسه رود، ده جام زرین پر از دینار و مشک و گهر است (همان، ج 4، 22-21، ابیات 227-219).

 

4-1-2. هدیه زیردستان به بزرگان

این نوع هدایا معمولاً برنامه‌ریزی شده بوده و برای مقاصد خاصی به‌کار می­رود در مواردی نیز بزرگان و مردم به مناسبت پیروزی پادشاه و یا ورود او به شهـری برایش هدیه می­بردند. این نوع هدایا به این شرح است:

 

4-1-2-1. نثار کردن

 در شاهنامه معمولاً بزرگان هدیه می­دهند و در موارد اندکی می­توان هدیه دادن زیردستان را دید. یکی از این موارد، نثار کردن است. ریختن زر و سیم و مواد خوشبـو، بر سر یا قدم کسی را نثار کردن می­گویند. در شاهنامه در جاهای مختلف این رسم نمود دارد. از جمله نثار بر سر و قدم میهمان، نثار بر عروس و داماد و  نثار بر زنی که فرزندی را به دنیا آورده است. همچنین وقتـی فردی مهم به­عنوان میهمـان وارد مجلس یا شهری می‌شد، زر و سیم بر سر و قدمش می­پاشیدند. پس از اینکه زال از نزد منوچهر بازمی‌گردد بر او نثار می­پاشند:

 

 

کـه فرخنـده بادا پی این جوان
چو بر پهلـوان آفریـن خواندنـد

 

بریـن پـاک دل نامـور پهلوان
ابـر زال زر گوهـر افشاندند

(همان، ج 1، 152-151، ابیات 240-239)

* هنگامی­که سیاوش به عنوان میهمان وارد، شبستان کاووس می­شود بر سر و رویش نثار پاشیدند:

 

پرستندگــان نیــز بــا خواهــران

 

زبرجــد فشاننــد بـــر زعفـران

(همان، ج 3، 16: بیت 178)

 

* ورود زال به کابلستان

عقیــق و زبرجــد بــرو ریختنـــد

 

مـی و مشـک و عنبر بر آمیختند

(همان، ج 1،‌ 170: بیت 532)

 

* ورود کاووس به هاماوران

ز ایــوان ســالار تــــا پیـــش در

 

همــه درّ و یاقــوت باریــد و زر

(همان، ج 2، 135: بیت 140)

 

4-2. مناسبت هدیه دادن

4-2-1. هدیۀ ازدواج

از جشن‌های مهم ایرانیان برپایی مراسم ازدواج است که در فرهنگ ایرانی پیشینۀ طولانی دارد و یکی از رسوم در این جشن‌ها، هدیه دادن است. این هدیه­ها از هنگام خواستگاری کردن آغاز می­شود همچنانکه در داستان خواستگاری سیاوش از فرنگیس می­بینیم که پیران به همراه همسرش گلشهرف، زر و گوهر و دینار و پرنیان با خود برمی­دارد تا برای عروس هدیه ببرد. پس از ازدواج نیز هدیه‌ هایی از سوی خویشاوندان دریافت می­شود. افراسیـاب به مناسبـت ازدواج سیاوش و دختـرش -فرنگیـس- بـرای آن دو هدایایـی را می­فرستد:

 

بیامــد فرنگیــس چــون مـاه نــو
بدیـن کار بگذشـت یک هفتـه نیـز
از اسبـــان تـــازی و از گوسفنـــد

 

بـه نزدیــک آن تـاجــور شـاه نــو
سپهبــد بیاراســت بسیــار چیـــز
همان جوشن و خود و تیـغ و کمند

(همان، ج 3، 101: ابیات 1552-1545)

 

* کیخسرو وقتی می‌شنود، بیژن می­خواهد با منیژه ازدواج کند به آن­ها هدیه می­دهد. همچنین در جریان خواستگاری فریدون از دختران شاه یمن، هدایایی همراه رسولان فرستاده می­شود.

 

4-2-2. هدیه به نامزد

زال و رودابه پس ازتوافق دربارۀ ازدواج، هدایایی را برای هم می­فرستند. البته چون اطرافیان با این پیوند مخالف هستند، این هدایا پنهانی رد و بدل می­شود:

 

* هدیه زال به رودابه:

درم خواست و دینار و گوهر ز گنج
بفرمــود کیـن نــزد ایشــان بریـد

 

گرانمایـه دیبــای زربفــت پنــج
کســی را مگوییــد و پنهـان برید

(همان، ج 1، 166: ابیات 460-459)

 

* رودابه در مقابل برای زال سربندی زری به همراه یک جفت انگشتر می­فرستد: همان، ج 1، 183: ابیات 742-739.

 

4-2-3. هدیه دادن برای جلوگیری از جنگ

گاهی دلایل سیاسی در هدیه دادن دخیل می­شود. سیندخت وقتی می­فهمد سام قصد حمله به کابل را دارد برای رفع جنگ و جلوگیری از خونریزی، خود شخصاً به نزد سام می­رود و هدایای بسیاری برای او می­برد. این کار باعث جلب توجه سام شده و او از حمله به کابل خودداری می­کند (همان، ج 1، 210-209: ابیات 1118-1108).

 

افراسیـاب برای جلوگیری از جنگ، هدایـای فراوانی به نزد سیاوش می­فرستد و می‌گوید که تورانیان قصد ادامه جنگ را ندارند:

 

فرستــم بــه نزدیـک او سیـم و زر
مگـر کیـن بلاهــا ز مــن بگـــذرد

 

همـان تـاج و تخت و فراوان گهـر
کــه ترسـم روانـم فــرو پژمــرد

(همان، ج 3، 52: ابیات 776-773)

 

* جهن پیامی از طرف افراسیاب برای کیخسرو می­آورد. کیخسرو جواب پیام را می­دهد و هدایایی به آورندۀ پیام می­بخشد:

 

یکـی تــاج دادش زبرجــد نگــار
همانگـه بشـد جهـن پیـش پــدر

 

یکی طـوق زریـن و دو گوشـوار
بگفت آن سخن­ها همه در بـه در

(همان،‌ ج 5، 310: ابیات 1265-1264)

* کیخسرو فرستاده‌ای را به نزد فغفور چین می­فرستد که او باید از شاه ایران پیروی کند؛ فغفور قبول می­کند و به فرستاده هدایای فراوانی می­بخشد:

 

فرستـاده را بـی کران هدیــه داد

 

بیامـد بـه درگـاه پیـروز و شـاد

(همان، ج 5، 345: بیت 1859)

 

4-2-4. رسالت

بشارت‌دهندگان به عنوان خوش خبری هدیه دریافت می­کنند. هجیر از طرف گودرز، نامه­ای در مورد اوضاع جنگ برای کیخسرو می­آورد؛ کیخسرو دهان هجیر را پر از یاقوت می­کند و هدایای فراوان دیگری نیز به او می­دهد:

 

چـو بـر خواند نامـه به خسرو دبیر
بیاگند وزان پس به گنجـور گفـت
بیـاورد بـدره چـون فرمـان شنیـد
بیــاورد پـــس جامـــة زرنگـــار
همیـدون ببردنــد پیــش هجیــر
بـه یارانـش بر خلعــت افکنـد نیز

 

ز یاقـوت رخشـان دهـان هجیر
که دینـار و دیبـا بیـار از نهفـت
همی ریخت تا شد سرش ناپدید
چنانچـون بــود از در شهریــار
ابـا زیـن زریـن ده اسـب هژیـر
درم داد و دینار و هرگونـه چیـز

(همان، ج 5، 141: ابیات 973-968)

 

4-2-5. هدیه به‌عنوان سپاس‌گزاری

گاهی به جای پرداخت پول در عوض خدماتی که کسی انجام می­دهد به او هدیه می‌دهند که جنبۀ زیباتری داشته باشد.

* کیخسرو به ملاح و کسانی که در راه عبور از دریا به او کمک کردند به­عنوان سپاس‌گزاری و تشکر هدایایی می­بخشد:

 

خـورش کرد و پوشـش هم آنجا یله
بفرمــود دینـار و خلعـت ز گنــج

 

بـه مـلاح و آنکس که کردی خله
ز گیتـی کسـی را کـه بردنـد رنج

(همان، ج 5، 357: ابیات 2063-2062)

 

* گشتاسب حاضر می­شود، به جای میرین به مبارزه با گرگی غول آسا برود؛ بعد از کشتن گرگ، میرین به پاس زحماتش به او هدایایی می­دهد (همان، ج 6، 34: ابیات 422-421).

* لهراسـب به فرستاده قیصر به­خاطر راست‌گویی و اینکه اطلاعاتـی از پسرش گشتاسب در اختیار او قرار داده است، هدایایی می­بخشد (همان، ج 6، 57: ابیات 790-787).

 

4-2-6. هدیه به میهمان هنگام بازگشت

هدیه دادن به میهمان از رسوم ایرانی است و می‌توان آن را همان رسم «دندان مزد» دانست که در تاریخ بیهقی ذکر شده است.

سیاوش برای یادگیری انواع دانش و هنرها مدتی را نزد رستم زندگی می­کند. او هنگام بازگشت به نزد پدرش از طرف رستم هدایای فراوانی دریافت می­کند:

 

گــو شیــردل کــار او را بساخــت
ز اســب و پرستنــده و سیــم و زر

 

فرستادگـان را ز هـر سـو بتاخـت
ز مهــر و ز تخـت و کـلاه و کمـر

(همان، ج 3، 11: ابیات 93-89)

* گرسیوز به­عنوان میهمان به سیاوش گرد نزد سیاوش می­رود. سیاوش هنگام بازگشت به میهمانش هدیه می­دهد:

 

از ان پـس مر او را بسی هدیـه داد

 

برفتنــد زان شهـر آبـاد شـاد

(همان، ج 3، 123: بیت 1901)

 

* بهمن مدتی برای آموختن انواع هنر و دانش نزد رستم می­ماند. هنگام بازگشت رستم هدایای فراوانی به او می­بخشد (همان،‌ ج 6، 320: ابیات 1662-1657).

 

4-2-7. پیروزی شاه

بـه گیتی خبر شد که کـاووس شـاه
بماندند یکســر همـه زیـن شگفـت
همـه پـــاک بــا هدیـــه‌ها و نثـار

 

ز مازنـدران بستـد آن تـاج و گـاه
که کاووس شاه این بزرگی گرفـت
کشیدنــد صــف بـر در شهریــار

(همان، ج 2، 126: ابیات 916-914)

 

2-2-8. شادباش

* بزرگان ایران به مناسبت آمدن سیاوش به نزد پدر، برایش هدیه می­آورند:

 

بزرگـــان ایـــران همــه بــا نثـار

 

برفتنـــد شــادان بـــر شهریـار

(همان، ج 3، 13: بیت 117)

 

* بزرگان ایران به نزد کیخسرو می‌آیند و برایش هدیه می­آورند:

چـو آگاهــی آمـد بـه ایـران ز شـاه
جهانـی فــرو مانــد انــدر شگفـت
همه مهتـران یـک بـه یـک بـا نثـار

 

ازان ایــزدی فــرّ و آن دستگــاه
که کیخسرو آن فرّ و بــالا گرفـت
برفتنــد شــادان بـــر شهریـــار

(همان، ج 3، 247: ابیات 3741-3739)

 

4-2-9. رهاورد

قهرمانـان شاهنامه گاه وقتی از شهری بـه شهر دیگری می­رفتنـد برای دوستان خود تحفه‌های مخصوص آن شهر را به عنوان رهاورد و سوغات می­بردند.

 

* سوغات رستم از توران برای کاووس:

نگه کـرد ز اسبان به هر سـو گلـه
غـــلام و پرستنـــدگان ده هـــزار

 

که بودنـد بر دشـت ترکان یلـه
بیــــاورد شایستــــة شهریــــار

(همان، ج 3، 196: ابیات 3003- 2998)

 

* کیخسرو تحفه­ها و هدایایی از سرزمین مکران به عنوان رهاورد برای کاووس می­آورد:

وز آن جایگـه خواستـه هرچه بود
ز مشـک و پرستـار و زریــن ستـام

 

ز دینــار و ز گوهــــر نابســــود
همان جامه و اسب و تخت و غلام

(همان، ج 5، 360: ابیات 2127-2124)

 

4-3. اقلام هدایا

4-3-1. غلام و کنیز

پرستـار چینـی و رومـی غـلام

 

پر از مشک و عنبر دو پیروزه جام

(همان، ج 4، 114: بیت 1645)

دو پنجـه پـری روی بستـه کمـر

 

دو پنجـهپرستـار بــا طـوق زر

(همان، ج 5، 84: بیت 1287)

 

4-3-2. گستردنی‌ها

ز ­دینــار و خـــز و یاقـــوت و زر

 

زگستردنی­هـای بسیـــار مــر

(همان، ج 1، 150: بیت 218)

 

وزان ژنـده پیـلان هنـدی چهــار

 

همـه جامـه و فرش کردنـد بـار

(همان، ج 1، 210: بیت 1118)

 

4-3-3. لوازم پادشاهی

الف- تاج

لوازم پادشاهی نیز از جمله هدایایی بود که از سوی پادشاه بخشیده می­شد، تاج و تخت یکی از مهم‌ترین این لوازم بود که پادشاه آن را به شاهزاده یا پادشاه دیگر و یا پهلوانانی چون؛ زال و رستم که حکومت منطقه­ای را برعهده داشتند، می­داد.

 

یکـیتـاج بــا گوهـــر شاهــوار

 

یکی طوق زریـن زبرجـد نگـار

(همان، ج 1، 156: بیت 303)

ب- تخت

همـان تخت پیـروزه و تــاج زر

 

همـان مهـر یاقوت و زرین کمر

(همان، ج 1، 150: بیت 233)

 

4-3-4. لوازم جنگی و شکاری

با توجه به حماسی بودن شاهنامه و علاقه پهلوانان به مبارزه با دشمن و دفاع از کشور، همچنین علاقه به شکار حیوانات، انواع سلاح‌های جنگی و شکاری از جمله هدایایی بود که به آن­ها داده می­شد.

 

الف- بر گستوان، ترگ، جوشن، گرز و نیزه

همان جوشن و ترگ و بر گستوان

 

همـان نیـزه و تیـر و گـرز گران

(همان، ج 1، 150: بیت 222)

 

ب- تیر و کمان

بیــاورد اهـــرن بســـی خواستــه
یکی تیغ برداشت و یک باره جنگ

 

گرانمایـــه اسبـــــان آراستـــه
کمانی و سـه چوبـه تیر خدنگ

(همان، ج 6، 44: ابیات 573-572)

 

ج- تیغ و سپر

درم داد و دینــار وتیـغ و سپـر

 

کـرا در خـور آمـد کـلاه و کمر

(همان، ج 2، 73: بیت 174)

 

د- خفتان و خنجر

ز چیزی که بودش به گنج اندرون

 

ز خفتــان و ز خنجــر آبگــون

(همان، ج 6، 320:‌بیت 1657)

 

هـ- شمشیر

ز اسبـان تـازی بـه زریـن ستــام

 

ز شمشیر هنـدی به زرین نیام

(همان، ج 1، 150: بیت 217)

 

از اسبـان تـازی بـه زریـن ستــام

 

ز شمشیر هندی به زریـن نیام

(همان، ج 3، 53:‌ بیت 801)

 

و- عمود

طبق­های زرین پر از مشـک و عود

 

دو نعلیـن زریـن و زرین عمود

(همان، ج 4، 300: بیت 1414)

 

ز- کوپال

ز بــرگستـوان وز تیــر و کمــان

 

ز کوپـال و ز خنجــر هنـدوان

(همان، ج 6، 320: بیت 1658)

 

نتیجه‌گیری

با بررسی رسم هدیه دادن در شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی دیدیم که در هر دو کتاب هدیه دادن به طور گسترده عنوان شده است و فرهنگ ایرانی را در این رسوم می­توان مشاهده کرد.

خلاصه نتایج این پژوهش را می‌توان در قالب جدول (1) ارائه کرد. در این
جدول انواع هدیه، مناسبت و اقلام آن در تاریخ بیهقی و شاهنامه و بسامد هر یک ارائه شده است.

جدول (1): بسامد انواع هدیه، مناسبت و اقلام آن در تاریخ بیهقی و شاهنامه

انواع هدیه

در تاریخ بیهقی

انواع هدیه در شاهنامه

مناسبت هدیه دادن در تاریخ بیهقی

مناسبت هدیه دادن در شاهنامه

اقلام هدایا در تاریخ بیهقی

اقلام هدایا در شاهنامه

خلعت (مشاغل، تشویقی، رسالت، شادباش)

بسامد: 62بار

خلعت (پهلوانان،  مشاغل، رسالت، میهمان)

بسامد: 16

ازدواج

 

 

بسامد:1

ازدواج-نامزدی

 

 

بسامد: 3

جواهرات شامل: ریشه‌های مروارید، یاقوت، لعل

لوازم جنگ و شکار

صله (شاعر و قاضی، شادباش، ازدواج، قاصد و...)

بسامد: 16

جایزه (پهلوانان)

 

 

بسامد:5

رهاورد

 

 

بسامد: 3

رهاورد

 

 

بسامد:2

ظروف چینی و بلور و جواهرنشان

غلام و کنیز

نثار

بسامد: 19

نثار

بسامد: 4

به‌عنوان جهیزیه

بسامد: 2

 

 

لوازم جنگی

سیم گرمابه

 

بسامد: 1

 

جشن مهرگان

 

بسامد: 5

جلوگیری از جنگ

بسامد: 4

چهارپایان

لوازم شاهی

دندان مزد

 

بسامد:3

 

کسب امنیت

 

بسامد: 1

سپاس‌گزاری و شکرانه

بسامد: 3

جامه و پارچه

گستردنی‌ها و جامه

 

 

سلامتی سلطان

 

بسامد: 1

میهمانی

 

بسامد: 3

غلام و کنیز، اسب، سیم و زر، کلاه و کمر

چهارپایان

 

 

 

شادباش

بسامد: 2

عطر و بوی‌های خوش

درهم و دینار

 

 

 

رسالت

بسامد: 1

درهم و دینار

 

 

 

 

پیروزی

بسامد: 1

 

 

 

در شاهنامه 44 مورد به رسم هدیه دادن اشاره شده که بیشترین بسامد از آن خلعت با 16 تکرار و کمترین از آن رسالت و پیروزی با یک تکرار  است.

در تاریخ بیهقی در 120 موضع از هدیه دادن در انواع مختلف یاد شده که بیشترین بسامد از آن خلعت دادن به تعداد 62 بار و کمترین بسامد مربوط به سیم گرمایه و دندان مزد به تعداد یک بار است.

اختلافات کمی که در این دو کتاب در مقایسه تطبیقی دیده می­شود، بیشتر در ظواهر امر است چنانکه در مورد رسم دندان مزد و هدیه دادن به میهمان می‌بینیم در شاهنامه بدون این‌که از «دندان مزد» نام برده شود به هدایایی اشاره می­کند که به میهمانان داده­اند و این در واقع  همان رسمی است که در بیهقی آمده است. اختلاف دیگری که در این میان هست جوایزی است که در شاهنامه به پهلوانان پیشنهاد شده است تا در صورت نشان دادن لیاقت خود دریافت کنند. اقلام هدایا مطابق نیاز اجتماعی زمان است و به دلیل این‌که یک سوی هدیه‌دهنده یا هدیه‌گیرنده­ از اعیان و بزرگان است، هدایا دارای ارزش زیادی است. بنابراین، رسم هدیه در این دو کتاب را می‌توان به این چند دلیل خلاصه کرد:

1- هدیۀ بزرگان به زیر دستان که از جمله درباریان یا پهلوانان بوده­اند؛ خدمتی است که قبلاً انجام داده‌اند یا توقع خدمتی از آنان در آینده می‌رود.

2- رشوه یا حق‌السکوت برای کسب امنیت و دریافت الطاف والیان که قطعاً از سوی زیردستان به بزرگان اعطا می‌شود.

3- هدایای مناسبتی مانند جشن ازدواج که میان بزرگان و اعیان رواج دارد.

4- هدایای مناسبتی که درباریان یا رعایا برای سلطان برده و در واقع همان نقش رشوه را ایفا می‌کند. اقلام هدایا و ارزش زیاد آن‌ها نشان‌دهنده سوءاستفاده اقتصادی از خزانه مملکت و ظلم بر رعایا است.

5- جلوگیری از جنگ و ایجاد امنیت به واسطه هدیه دادن بهترین دلیلی است که در هر دو کتاب برای انجام این رسم آمده است.

6- بیهقی بیشتر بر ذکر هدایا و توصیف آن‌ها اصرار داشته، اما فردوسی در موارد زیادی به اختصار اکتفا کرده و به جزئیات اشاره نکرده است.

با توجه به موارد ذکر شده رسم هدیه دادن که از رسوم خوب ایرانی و موجب ایجاد مودت میان مردمان است در میان اعیان و اشراف تبدیل به وسیله­ای برای رسیدن به اهداف شده ­است که در شاهنامه با این‌که اقلام هدایا فراوان و اغراق‌آمیز است برای مقاصد پهلوانی و پیروزی در جنگ‌ها کاربرد دارد، اما در تاریخ بیهقی به علت این‌که اوضاع دربار را نشان می­دهد، جنبه تشریفاتی آن بیشتر است.

ابن شهرآشوب، ابی جعفر رشیدبن محمد. (بی‌تا). مناقب آل ابیطالب. ج 4. قم: علامه.
اصفهانی، ابوالفرج. (بی‌تا). الاغانی. ج 3. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
بدیع، محمد. (1356). نوروز در دوره‌های اسلام. جشن نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر. تهران: اداره کل نگارش و وزارت فرهنگ و هنر.
بیرونی، ابوریحان. (1878). آثار الباقیه عن القرون الخالیه. ترجمۀ علی‌اکبر داناسرشت. تصحیح زاخو، لایپزیک. تهران: ابن سینا.
بیهقی، ابوالفضل. (1381). تاریخ بیهقی. به کوشش خلیل خطیب‌رهبر. تهران: مهتاب.
جاحظ، عمر بن بحر. (1914). التاج. به کوشش احمد زکی‌پاشا، قاهره: امیریه.
ـــــــــــــــــــــــ . (1996). المحاسن و الاضداد. مقدمه و شرح علی بو ملجم. بیروت: دارالمکتبه الهلال.
خالدین، هاشم. (1956). التحف والهدایا. تصحیح سامی الدهان. قاهره: دارالمعارف مصر.
رحمان‌زاده، سامان، عبدالله طلوعی‌آذر و وزیر مظفری. (1394). «برگزاری جشن‌های باستانی دربار غزنه به روایت تاریخ بیهقی». هشتمین همایش پژوهش‌های زبان و ادبیات فارسی. 927-934.
صولی، ابی محمدبن یحیی. (1341ق). ادب الکتاب. تصحیح محمد بهجه الاثری و محمود شکری آلوسی. بغداد: مکتبه العربیه.
طبری، محدبن جریر. (1424 ق). تاریخ الامم والملوک. ج 5. بیروت: دارالمکتبه الهلال.
فردوسی، ابوالقاسم. (1379). شاهنامه. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
محمدی ملایری، محمد. (1370). نوروز در پیچ و خم تاریخ. تهران: البرز.
معین، محمد. (1372). فرهنگ معین. تهران: امیرکبیر.