A Critical Discourse Analysis of Holy Defense Poetry for children according to van Leeuwen’s approach (2008)

Authors

Abstract

Critical Discourse Analysis intends to reveal the interaction between language, power and ideology. To do so, it tries to uncover the discursive features by which power and ideology are inherent in language. The aim of this study is to analyze the discursive features in children poetry to find how and to what extent, Poets use these features to conceal their ideas. This study also examines the poet’s changing attitudes towards the Holy Defense and how they are represented in children poetry. In so doing, 6 poetry books from 3 poets were selected and analyzed for their discursive features based on Van Leewen’s model with slight modifications. With use of some proposed features, the poets’ changing attitudes and the concept of National Identity were examined as well. It was found that discursive features are also used in children poetry, along with a high frequency of literary features. It was also found that the poets have used the literary features to yield a positive meaning for National Identity. Additionally, their attitudes towards Holy Defense were found to have changed. This change is quite obvious in their poetic styles, where they have followed an international and humanistic trend to value the Holy Defense heritage. This change in styles and attitudes is more outstanding in the literary works of the postwar second-decade poets. National identity has changed into an important element of the Holy Defense poetry due to the extensive conscious and unconscious attention paid to the concept. It is suggested that more inquiries into children literature be carried out from critical discourse analysis perspective. Children literature is a so flexible field that more studies in the field will result in more revealing findings.

Keywords


تحلیل گفتمان انتقادی از جمله گرایش‌های نوین در علم زبان‌شناسی است که در سال‌های اخیر توجّه بسیاری را به خود جلب کرده است. هرچند پیشینة این رویکرد به مباحث فصاحت، بلاغت و معانی برمی‌گردد، امّا چگونگی شکل‌گیری تجزیه و تحلیل گفتمان، به‌ویژه تحلیل گفتمان انتقادی را باید در نیمة دوم قرن بیستم جستجو کرد. در نظریّة تحلیل گفتمان انتقادی روابط جنسیّتی، قومی و مذهبی، فرهنگ‌های گوناگون، ارزش‌های اجتماعی، جنگ و دیگر حوادث مهمّ تاریخی و نیز ساختارهای مدنی و سیاسی متون مورد بررسی قرار می‌گیرد و نیز این رویکرد به روابط میان افراد و چگونگی نمایش این روابط در متن‌ها می‌پردازد (ر.ک؛ خلیلی، 1384: 1). تحلیل گفتمان انتقادی رشته‌ای است که به مطالعه و تحلیل متون شفاهی و نوشتاری به منظور آشکارسازی منابع مستدلّ قدرت، تسلّط و نابرابری می‌پردازد. در واقع، تحلیل گفتمان انتقادی به این پرسش پاسخ می‌دهد که چگونه این منابع گفتمانی در درون بافت‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی حفظ و بازتولید می‌شوند. هدف تحلیل در نظریّة تحلیل گفتمان انتقادی، یافتن ایدئولوژی در پسِ متون می‌باشد تا ناگفته‌های گوینده و نویسنده آشکار گردد (ر.ک؛ ون دایک، 1382: 4). گفتمان در واقع، بخش آشکار متون و بافت است و تحلیل گفتمان انتقادی در بر گیرندة ابزاری است که ما را در کشف ابعاد پوشیدة گفتمان یاری می‌دهد. این نظریّه رویکردی جامعه‌شناختی به مقولة زبان و ابزارهای زبانی است که در آن گفتمان سطوح و ابعاد متعدّدی دارد.

تحلیل و بررسی ادبیّات و شعر از دیدگاه زبانشناختی، فهم بهتر ادبیّات را در پی دارد. به گفتة نیچه (Friedrich Nietzhe) «زبان بیش از آنکه آشکار کند، پنهان می‌سازد. تحلیل متون ادبی و شعر به مخاطب خود این امکان را می‌دهد تا بیشتر و بهتر پنهان‌کاری‌های ادبی و لایه‌های زیرین زبان ادبی را دریابد و بدین ترتیب، معنا و منظور واقعی نویسنده را درک نماید و بفهمد که آیا شاعر با بازی با واژگان ادبی و چینش مختلف آنها در جملات قصد دارد به صورت پنهان ذهن مخاطب خود را به سمت اهداف خویش سوق دهد یا بیشتر به آشکارسازی حقایق می‌پردازد و به خواننده اجازه می‌دهد تا خود اظهارنظر نماید و برداشت‌های خاصّ خود را داشته باشد» (به نقل از آشوری، 1377: 210).

ادبیّات و بالأخص ادبیّات کودک و نوجوان، چنان‌که باید از دیدگاه‌های علمی زبان‌شناسی مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است. از آنجا که ادبیّات کودک و نوجوان بر شکل‌گیری هویّت او بسیار مؤثّر است و با توجّه به اینکه در زبان‌شناسی و در حیطة گفتمان نظریّة تحلیل گفتمان انتقادی مناسب‌ترین شیوه برای بررسی ایدئولوژی، پوشیده‌گویی، سلطة مفروض و روابط قدرت می‌باشد، این نظریّه می‌تواند در ارائه بینشی مورد اعتماد در زمینة ادبیّات کودک و نوجوان مؤثّر باشد.

در این پژوهش، شش کتاب شعر کودک و نوجوان مناسب برای گروه‌های سنّی «د»، «د ـ هـ» و «هـ» با موضوع دفاع هشت‌سالة ایران در مقابل عراق، بر اساس نظریّة تحلیل گفتمان انتقادی بررسی می‌شوند. این کتاب‌ها در شمار برترین آثارِ حدّ فاصل سال‌های پس از جنگ و دورة کنونی قرار دارند. دو کتابِ به قول پرستو و مثل چشمه، مثل رود از قیصر امین‌پور، دو کتاب از آسمان سبز و از این ستاره تا آن ستاره اثر سلمان هراتی و کتاب‌های کوچة ‌باران و  فرشته بفرستید از عبدالرّضا رضایی‌نیا انتخاب شده‌اند. کتب یاد شده با توجّه به موضوع تحقیق یعنی موضوع جنگ و دفاع در اشعار کودک و نوجوان، فضای اشعار، تصویرپردازی‌های ادبی، گزینش‌های ساختاری و واژگانی مورد بررسی قرار می‌گیرند. در این پژوهش، سعی می‌شود به بررسی تعامل بین ادبیّات و جنگ تحمیلی پرداخته شود.

دوران هشت سال دفاع مقدّس یکی از گسترده‌ترین حوزه‌های تفکّر، اندیشه و پژوهش را فراروی اندیشمندان و پژوهشگران در کشور قرار داده است تا ابعادی از فرهنگ و ارزش‌های اصیل مذهبی ملّی مردم ایران را مورد پژوهش قرار دهند. در این پژوهش، سعی شده است تأثیر جنگ هشت‌ساله بر مقولة هویّت‌سازی فرهنگ ایرانی در شعر کودک و نوجوان بررسی شود. طرح مباحث مربوط به هویّت ایرانی در شعر دفاع مقدّس و جنگ برای کودکان و نوجوانان، سبب ترویج اندیشه‌های مهرورزی به میهن و تقویت روحیّة دفاع از آن می‌شود و شعر به عنوان وسیلة عمده‌ای برای تجلّی مبانی هویّت ایرانی می‌تواند مطرح باشد که نوع نگرش نوجوان ایرانی را به دنیای پیرامون خود نشان می‌دهد.

این پژوهش به دنبال کشف روند تغییرها، اعمّ از تغییرهای ساختاری و سبکی در شعر جنگ از منظر زمانی است و با بررسی مجموعة اشعار شاعران دوران اوّلیّه پس از جنگ و مقایسة آن با اشعار برگزیده چند دهه پس از جنگ، در پی کشف ساز و کارهای زبانی برای آشکارسازی نگاه و نگرش شاعران به مسئلة جنگ و دفاع مقدّس برای کودکان و نوجوانان است. اشعار این کتاب‌ها از سه منظر بررسی می‌گردند: نخست نحوة بازنمایی کارگزاران اجتماعی و کنش آنها با توجّه به مؤلّفه‌های تلفیقی جامعه‌شناختی ـ معنایی ون لیون و مؤلّفه‌های ادبی که یارمحمّدی در تحلیل‌های خود به کار می‌گیرد. دوم اشعار از نظر پی‌گیری روند تغییر در نگرش به جنگ، ارزشگذاری به مسئلة جنگ و مفاهیم جدید در مرحلة جنگ مورد تحلیل قرار می‌گیرند. برای این منظور، از موارد مطرح در نمودار 1 استفاده می‌شود. در نهایت، به تشریح و تحلیل مسئلة هویّت ملّی در این اشعار پرداخته می‌شود. ساختارهای گفتمان‌مدار با توجّه به مؤلّفه‌های الگوی ون لیون و مؤلّفه‌های ادبی در اشعار مورد بررسی قرار گرفت. با توجّه متون مورد بررسی به نظر می‌رسد که تلفیق مؤلّفه‌های ون لیون و ادبی برای بررسی این متون مؤثّرتر است، چراکه در شعر نیز ساختارهای گفتمان‌مدار وجود دارد و یا حتّی بعضی از این ساختارها فقط در شعر کاربرد دارند، چراکه شعر زبان هنرمندانة رساندن معنی و مفهوم است. به دلیل کاربرد جامع الگوی ون لیون و تعدیل در مؤلّفه‌های آن و نیز ارجاع این الگو به سایر متون از این چارچوب، به منظور بررسی نحوة بازنمایی کارگزاران اجتماعی در اشعار استفاده شده است.

2ـ پیشینة پژوهش

از میان آثار فارسی موجود در زمینة تحلیل گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی، می‌توان به یارمحمّدی و خسروی (1380)، یارمحمّدی ( 1385 و 1383)، آشوری (1377)، آقاگل‌زاده (1385 و همان، 1386: 17ـ28) اشاره کرد. در ایران، پایان‌نامه‌هایی زیادی بر مبنای نظریّات تحلیل گفتمان انتقادی انجام شده است (ر.ک؛ خسروی نیک و یارمحمّدی، 1387: 173ـ181؛ دواتگرزاده، 1387؛ خلیلی، 1384؛ فلاحی، 1388 و نیز ر.ک؛Rahimi, 2005; Namjoo, 2003; Fard, 2004; Amal saleh, 2004;؛ Ghane: 2010). همچنین برخی پایان‌نامه‌ها نیز به تحلیل ادبیّات از این منظر پرداخته‌اند (ر.ک؛ قویمی، 1367: 77ـ90؛ شهبازی، 1378؛ حسینی، 1379؛ قنبری، 1383؛ یاسمی، 1388؛ محمّدی، 1389؛ مکتبی‌فرد، 1389 و Fard, 2004). در برخی از پژهش‌ها نیز ادبیّات جنگ از منظر تحلیل گفتمان انتقادی بررسی شده‌ است؛ از جمله:

m سیف (1386) بازنمایی کارگزاران اجتماعی در منازعات فلسطین و اسرائیل را از طریق ساختارهای گفتمان‌مدار جامعه‌شناختی ـ معنایی را بررسی می‌کنند. تحلیل آنها نشان می‌دهد که هیچ نوشته و گفته‌ای در این حوزه، خالی از ارزشگذاری نیست و نویسندگان در مقام مشروعیّت بخشیدن یا زدودن مشروعیّت از دیدگاه ویژه‌ای هستند.

m ضیایی و صفایی (1389) گفتمان شعر جنگ تحمیلی را از منظر جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار می‌دهند. آنها علاوه بر نشان دادن بسترهای اجتماعی شعر و تعامل آن تحوّلات اجتماعی می‌کوشند تا با بررسی گفتمان این اشعار، منتقدان ادبی را در درک بهتر آثار و شعر مربوط به این دوره و رسالت ادبی این آثار کمک کنند.

m مقداری (1389) به تحلیل ادبیّات داستانی جنگ برای کودکان از منظر تحلیل گفتمان انتقادی می‌پردازد و با بررسی دَه داستان، این متون را از نظر روند آشتی‌جویی و انتقام‌جویی و نیز کلیشه‌ها و پیش‌فرض‌های مرتبط با زنان مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهد. در نتیجه، وی نشان می‌دهد که اکثر داستان‌ها روند انتقام‌جویی را دنبال کرده‌اند، ولی زنان مرتبط با جنگ در این داستان‌ها بازنمایی نمی‌شوند.

در پژوهش‌های خارج از ایران نیز نظریّة تحلیل گفتمان انتقادی از جمله رویکردهایی ا‌ست که در دیگر متون و حیطه‌های بین‌رشته‌ای‌ مانند جامعه‌شناسی، فلسفه، ادبیّات، تاریخ، حقوق، مطبوعات و غیره بسیار پرکاربرد بوده است. این نظریّه در ادبیّات کودک نیز توجّه بسیاری را به خود جلب کرده است که از این میان، می‌توان به مطالعات هانت (Hunt؛ 2005)، استیفنز (Stephense؛ 1992)، تالبوت (Tulbut؛ 2005) و ساندرلند (2004) اشاره نمود (به نقل از؛ مقداری، 1389: 68). برخی از این پژوهش‌ها به نحوة بازنمایی نژادی در ادبیّات و متون درسی کودکان پرداخته‌اند (ر.ک؛ ;Rogers & Christian, 2007: pp. 21-46 Roy, 2008: 2-9). بسیاری نیز بازنمایی جنسیّتی و تأثیر آن بر شکل‌گیری هویّت در کودکان را مدّ نظر قرار داده‌اند (ر.ک؛ Lehtonen, 2007: 132-144 ؛245-254 Ogola, 2007:؛ Wharton, 2005: 235-238؛ Talif & Ramesh, 2010). با نگاهی کلّی به رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان در ایران و خارج از ایران و تنوّع و شمار پژوهش‌های انجام شده در این باب، می‌توان به اهمیّت و کارایی این رویکرد و نتایج آن در متون مختلف پی برد. بنابراین، تحلیل انتقادی گفتمان می‌تواند در ادبیّات و شعر کودک نیز سهم مؤثّر و کاربردی داشته باشد.

3ـ رویکرد ون لیون در تحلیل انتقادی گفتمان

ون لیون (م. 1996م.) تأثیر گفتمان را در ساخت، تبدیل صورت و حفظ قدرت اجتماعی و جامعه امری مهم می‌داند. او از «رویکردی جامعه‌شناختی ـ معنایی» برای تحلیل متن خود استفاده می‌کند؛ بدین معنا که کارگزاران اجتماعی می‌توانند بازنمایی شوند. ون لیون (2008)، یک «نظام شبکه‌ای» را به ما معرّفی می‌کند که کارگزاران اجتماعی در آن بازنمایی می‌شوند و در همان ‌جا اتّحاد ممکن بین انواع گوناگون زبانی، جامعه‌شناسی زبان و خصوصیّات گفتمانی آغاز می‌گردد. از نظر وی، نه تنها کارگزاران اجتماعی می‌توانند بازنمایی شوند، بلکه کنش‌های اجتماعی نیز می‌توانند در همین شبکه نشان داده شوند. او تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که راه‌های مختلف بازنمایی کنش‌های اجتماعی در گفتمان چگونه است. به طور کلّی، ون لیون در تحلیل گفتمان انگارة کارگزار (عامل) و کنش (عمل)، اجتماعی را مدّ نظر قرار می‌دهد که این دو الگو به ترتیب در پیوست 1 و 2 ارائه می‌شوند.

4ـ چارچوب نظری پژوهش

در این پژوهش، با استفاده از الگوی ون لیون (2008) در گفتمان به منظور تعیین ساختارهای گفتمان‌مدار در اشعار با اندکی تغییر استفاده شده است. یارمحمّدی (1383) با تلفیق الگوی ون لیون که در بر دارندة مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی در تصویرسازی کارگزاران اجتماعی است و نیز مؤلّفه‌های ادبی در متون ادبی مورد مطالعه‌اش توصیف و توجیه قانع‌کننده‌ایی ارائه می‌دهد که در متون ادبی کاربرد وسیعی دارد. بر اساس این الگو، از شاخص‌ها و مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی در تحلیل متون ادبی استفاده می‌شود و این مؤلّفه‌ها به عنوان مؤلّفه‌های گفتمان‌مدار در نظر گرفته می‌شوند. مؤلّفه‌های گفتمان‌مدار دیگری در متون ادبی وجود دارد که مؤلّفه‌های مذکور و فعلی در الگوی ون لیون برای توجیه و توصیف آنها بسنده نیست. این مؤلّفه‌ها بیشتر در متون ادبی کاربرد دارند. مؤلّفه‌های ادبی در شعر نیز دامنه و کاربرد وسیعی دارند، لذا در ادامه پس از نگاهی به مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی به تفصیل به تشریح مؤلّفه‌های ادبی پرداخته خواهد شد. توصیف مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی و مؤلّفه‌های ادبی همه برگرفته از توصیف یارمحمّدی (1383) می‌باشد، ولی مثال بیان شده در تبیین هر یک از مؤلّفه‌ها، از متون شعری مورد بررسی در همین پژوهش گرفته شده است. فقط در باب مؤلّفة مشخّص‌سازی چندموردی از نوع هویّت درهمی و مؤلّفة طعنة مثالی در داده‌های پژوهش مشاهده نشده است، در سایر موارد مثال مناسب ارائه شده است.

5ـ مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی

5ـ1) حذف کردن (Elusion)

حذف خود بر دو نوع است:

الف) حذف بی‌غرض (Innocent)؛یعنی حذف جزئیّاتی که فرض بر آن است، خواننده از قبل آنها را می‌داند.

ب) حذف آگاهانه که در پیوند با اهداف نویسنده و برای ایجاد تصوّر مورد نظر وی در مخاطب صورت می‌گیرد و خود بر دو نوع است: 1ـ پنهان‌سازی. 2) کمرنگ‌سازی.

ـ پنهان‌سازی؛ که در هیچ کجای متن، هیچ گونه اشاره‌ای نمی‌شود:

«امروز دوباره کسی را آوردند

که سر نداشت» (هراتی، 1388: 54).

ـ کمرنگ‌سازی؛ در کمرنگ‌سازی نقش کارگزار اجتماعی با رانده شدن به حاشیه کمرنگ شده است و در اینجا عامل محذوف، قابل حدس است:

«چنان با من از مرگ آلاله‌ها گفت

 

که روحم تب مرگ را آرزو کرد»
                             (همان: 69).

5ـ2) بیان کردن (Inclusion)

در بسیاری موارد درگفتمان‌ها کارگزار اجتماعی به وضوح ذکر می‌شود. این ذکر به شیوه‌های مختلفی صورت می‌گیرد که عبارتند از:

5ـ2ـ1) نقش‌دهی

نقش‌دهی به دو صورت فعّال‌سازی و منفعل‌سازی صورت می‌گیرد.

الف) در فعّال‌سازی کارگزار اجتماعی به صورت نیرویی فعّال و کنندة کار تصویرسازی می‌شود:

«امام می‌آید

و امتحان نهایی شروع خواهد شد» (هراتی، 29:1373).

ب) در منفعل‌سازی کارگزار اجتماعی به گونه‌ای تصویرسازی می‌شود که گویی به عمل تن می‌دهد:

«آه این اشک از کجا آمد

 

گونة خواهر مرا تر کرد»
                   (همان: 37).

در این نمونه، برعکس مورد پیشین سعی شده است تا از کارگزار اجتماعی سلب مسئولیّت شده است و در واقع، نقش او در انجام عمل کمرنگ‌تر نشان داده شده است.

5ـ2ـ2) ارجاع‌دهی

برای ارجاع‌دهی در تصویرسازی، از دو مقولة شخصی‌سازی و غیر شخصی‌سازی استفاده می‌شود. اگر در تصویرسازی، کارگزار اجتماعی به صورت انسان بازنمایی شود، در مقولة شخصی‌سازی و اگر به شکل غیر انسان تصویرسازی شود، در مقولة غیر شخصی‌سازی طبقه‌بندی می‌شود.

الف) غیر شخصی‌سازی به منظور عینیّت بخشیدن به عمل و بی‌طرف نشان دادن کارگزار اجتماعی صورت می‌گیرد و خود شامل عینی‌سازی است. عینی‌سازی که در آن تصویرسازی از طریق مکان و شیء مرتبط با کارگزار اجتماعی یا کنش او صورت می‌گیرد:

«گل فریاد شکفت

همه پاسخ دادیم:

حاضر؛

ما همه اکبر لیلا‌زادیم!» (امین‌پور، 1387: 106).

ب) شخصی‌سازی نیز دو زیرمقولة مشخّص‌نمایی و نامشخّص‌نمایی است. هرگاه کارگزاران اجتماعی به صورت افراد و یا گروه‌های نامشخّص، نامعلوم و ناشناس، تصویرسازی شوند و هویّت آنها مجهول باقی بماند، از شیوة نامشخّص‌نمایی استفاده شده است که در آن کارگزار اجتماعی در واقع، گمنام‌سازی می‌شود:

«آن سبز، با سخاوت خورشید

بخشید هر چه داشت

جز آن لباس سبز

و نقش آن کلام الهی را» (همان: 380).

ج) مشخّص‌سازی هنگامی رخ می‌دهد که هویّت کارگزار اجتماعی به نحوی مشخّص، روشن و شناخته شده است، مشخّص‌سازی به دو گونه متمایز می‌شود:

v مشخّص‌سازی تک‌موردی

این حالت وقتی اتّفاق می‌افتد که کارگزاران اجتماعی در آنِ واحد در عمل یا نقش اجتماعی مشخّص شرکت دارند:

«و ما از خویش پرسیدیم

زیستن یعنی چه؟» (هراتی، 1388: 75).

v مشخّص‌سازی چندموردی

در این نوع مشخّص‌سازی، کارگزار اجتماعی خود انواع چندی به شرح زیر دارد:

ـ وارونگی

در حالت وارونگی، کارگزار اجتماعی با دو نقش متضاد و وارونه هم بازنمایی می‌شود که این دو نقش می‌توانند یکی شخصیّتی مربوط به گذشته و دیگری مربوط به زمان حال باشند و یا هر دو نقش که همخوانی با هم ندارند و ناهنجارند، به دو صورتِ «زمان درهمی» و «هویّت درهمی» نمایانده می‌شوند:

* زمان درهمی:

«فصل گل بود و بهار

فصل پُرنقش و نگار

باد بی‌رحم خزان

ناگهان از سَرِ دیوار پرید

و بر این باغ وزید» (امین‌پور، 1368: 20).

ب) نمادین‌شدگی

در این حالت، عوامل اجتماعی خیالی، اسطوره‌ای و یا داستانی به جای عوامل واقعی به کار می‌روند. در واقع، کارگزاران اجتماعی به این روش برجسته‌سازی می‌شوند.

«دیوارها دوباره پُر از عکس لاله‌هاست

اینجا

وضعیّت خطر گذرا نیست

آژیر قرمز است که می‌نالد» (همان، 1387: 382).

4) دلالت ضمنی کردن

در حالت دلالت ضمنی، ممکن است که یک کارگزار مشخّص و منحصر به فرد در عین حال، مقوله یا نقش دیگری بر عهده داشته باشد:

«سیم‌های خاردار

بر اندام نسیمیان

زخم می‌بافت» (رضایی‌نیا، 1388: 35).

5) فشرده‌شدگی

مشخّص‌سازی از طریق ترکیبی از تعمیم و تجدید محقّق می‌شود. صفتی خاص، مثلاً راهنمایی، رهبری و حلاّل مشکلات از گروهی از مردمان انتزاع می‌گردد و آنگاه به هر یک از افراد آن گروه اطلاق می‌شود (ر.ک؛ یارمحمّدی، 1383):

«بچّه‌های نسیم

ـ وقت روشنی رمز ـ /زیبایی شدند و

زلال» (رضایی‌نیا، 1388: 35).

6) پیوند زدن

در این مؤلّفه، کارگزاران اجتماعی تشخّص‌دار و مشخّص‌شده ممکن است به شکل گروه‌هایی نمایانده شوند که دربارة فعّالیتی، یا نقطه‌نظر واحدی دارند، یا فعل واحدی را انجام می‌دهند:

«به مزار شهدا می‌روم

حامد، باقر، عظیم، محسن،‌ مهدی، وحید....

تک‌تک همسنگران آنجا

در سایة لبخند خدا خفته‌اند» (همان، 1389، ب: 43).

7) تفکیک کردن

این مؤلّفة گفتمان‌مدار به صراحت یک فرد یا گروهی اجتماعی را از دیگر گروه‌های مشابه جدا می‌کند:

«دشمن ما

دشمن آیینه و قرآن و گل

دشمن زیبا شدن باغ‌ها

دشمن لبخند بود» (همان).

8) عینی کردن

حالتی است که عامل به‌وسیلة مکان، ابزاری که با آن فعّالیت دارد، گفته می‌شود یا اشاره به اندام آنها تصویرسازی می‌گردند. از این رو، این مؤلّفه‌ها به ترتیب مکان‌مداری (Spatialization)، ابزارمداری (Instrumentalization)، گفته‌مداری (UtteranceAutonomization) و اندام‌مداری (Somatization) نام گرفته‌اند.

ـ مثال از مکان‌مداری

«در قفس، دریا نمی‌گنجد
ما همان دریای آزادیم

 

زانکه کار موج پرواز است
دشمن ما آن قفس‌ساز است»
          (امین‌پور، 1387: 320).

9) طبقه‌بندی کردن

در این زمینه، عوامل اجتماعی با عنایت به هویّت‌ها و نقش‌هایی که با دیگران مشابه است، بازنمایی می‌شود. طبقه‌بندی کردن خود بر سه نوع است:

الف) «نقش‌دهی» که عوامل بر حسب نقشی که به آنها داده می‌شود یا کارشان طبقه‌بندی می‌شوند:

«زیرا معلّمم فرماندة من است

سنگر کلاس ماست» (هراتی، 1373: 41).

ب) «هویّت‌دهی» که عوامل بر حسب ویژگی ذاتی و دائمی طبقه‌بندی می‌شوند و به آنها هویّت خاصّی داده می‌شود:

«مادر من چه شد؟ چرا امروز،

 

روسری سیاه بر تن کرد؟»
                            (همان: 37).

ج) «ارزش‌دهی» که در این مؤلّفه، عامل بر حسب ارزش فرهنگی یا اجتماعی که به شخص یا گروه داده می‌شود، بازنمایی می‌شود:

«سیم‌های خاردار

بر اندام نسیمیان

زخم می‌بافت» (رضایی‌نیا، 1388، الف: 65).

6ـ مؤلّفه‌های ادبی

نویسندگان ادبی و شاعران، مؤلّفه‌های دیگری را نیز برای بیان هدف مورد نظر خود به کار می‌گیرند. این مؤلّفه‌ها که با عنوان مؤلّفه‌های ادبی در این پژوهش معرّفی می‌شوند، افزون بر تصویرسازی کارگزاران اجتماعی در برخی از موارد برای تصویرسازی دیگر عوامل اجتماعی از جمله عملکردهای اجتماعی نیز استفاده می‌شوند. در واقع، به کارگیری این گونه مؤلّفه‌ها شیوة بیان نویسندة ادبی یا شاعر را به گونه‌ای تغییر می‌دهد تا پیام تأثیر بیشتری در مخاطب ایجاد کند.

در ادامه، مؤلّفه‌های گفتمان‌مدار موجود در متون ادبی و اشعار که با عنوان کلّی «مؤلّفه‌های ادبی» مشخّص شده‌اند، معرّفی خواهد شد.

الف) «تخصیص»

در تخصیص، برای تصویرسازی کارگزار اجتماعی تنها به افراد معدودی از یک گروه اشاره می‌شود، امّا منظور اصلی کُلّ آن گروه است:

«احساس می‌کنم که از هوای سفر سرشارم

این کاروان به زیارت آفتاب می‌رود» (هراتی، 1388: 47).

ب) «تعمیم»

گاهی یک ویژگی خاص به کُلّ عوامل اجتماعی مربوط به یک گروه تعمیم داده می‌شود، در حالی که ممکن است همة این افراد این ویژگی را نداشته باشند. در واقع، نویسنده یا شاعر این ویژگی را کلّیّت می‌بخشد.

«چشمان سِمِجِ خداناپرستان

به پایداری شب اصرار داشت» (همان: 61).

ج) «ایهام و ایجاز»

گاهی اعمال کارگزاران اجتماعی به گونه‌ای مبهم تصویرسازی می‌شود. بدین ترتیب که از واژگانی دوپهلو استفاده می‌شود. در واقع، منظور نویسنده معنی ظاهری و معمول آن کلمه نیست، بلکه معنایی ظریف‌تر است که خواننده با کمی دقّت می‌تواند به آن دست یابد:

«همهمة عشق را می‌شنوی

اینان که در پای بیستون صف بسته‌اند

راهیان عشقند» (همان: 47).

د) «طعنه»

گاهی برای تصویرسازی کارگزاران، به بیان ویژگی‌هایی پرداخته می‌شود که درست عکس ویژگی‌های واقعی آنهاست. در این حالت، در واقع، منظور نویسندة ادبی یا شاعر کاملاً متفاوت با آن چیزی است که می‌گوید و با این عمل می‌خواهد آن ویژگی را بیشتر نمایان کند.

هـ) «تشخیص»

در این حالت، موجودات و یا حتّی پدیده‌ها به صورت انسان و یا ویژگی‌های انسانی بازنمایی می‌شوند. گاهی چون نویسنده نمی‌تواند مستقیماً به کارگزار اجتماعی اشاره کند و یا قصد دارد عینیّت بیشتری به ویژگی‌های آنها ببخشد، موجوداتی دیگر را با ویژگی شخصیّتی این کارگزاران بازنمایی می‌کند. گاهی نیز اعتراض‌های خود را از زبان دیگر موجودات بیان می‌کند:

«سیم‌های خاردار

بر اندام نسیمیان

زخم می‌بافت.

قرآن‌های جیبی

با حوصلة گلوله‌ها

دوخته به قلب‌ها

و قلب‌ها

با سنجاقِ ترکش‌ها

به بشارت آسمان

آنگاه

سجادة مادران باران

بر رنگین کمان فردا

پهن می‌شد...» (رضایی‌نیا، 1388، الف: 38).

ج) «ایجاز و خلاصه‌گویی»

در بعضی موارد، قسمتی از جمله حذف می‌شود؛ به سخن دیگر، جمله به صورت ناقص بیان می‌شود و با این کار، عملکرد کارگزاران اجتماعی به جای بازنمایی در درون جمله، با تأکید بیشتری در ذهن خواننده بازنمایی می‌شود. بدین ترتیب، نویسنده یا شاعر، ذهن خواننده را به بازسازی ادامة جمله وامی‌دارد:

«بال در بالِ هم کبوترها

 

آسمان را سپیدتر کردند»
              (هراتی، 1373: 47).

هـ) «ضرب‌المثل و اصطلاحات»

گاهی نویسنده برای بیان منظور خویش به جای اشارة مستقیم به مسئله، از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات مربوط استفاده می‌کند و از این طریق، باعث برجسته یا کمرنگ شدن یک کارگزار اجتماعی می‌شود:

«گفتی که ما همیشه

 

در سایة خداییم»
       (امین‌پور، 1375: 55).

و) «توصیف»

گاه برای به تصویر کشیدن واقعیّت یک مسئله، نویسنده تنها به بیان سادة آن بسنده نمی‌کند، بلکه به منظور برجسته‌تر کردن آن، به وصف آن می‌پردازد:

«آفتاب آن طرف‌تر از جنگل

خسته بود و دگر نمی‌خندید

باد آمد میان شاخه نشست

بر لبش این کلام جاری شد

جای احمد که می‌رود جبهه

جنگل دست‌ها نمایان شد» (هراتی، 1373: 19).

ز) «تشبیه»

گاهی نویسنده یا شاعر برای تصویرسازی عوامل اجتماعی آنها را به چیزی مانند می‌کند که این کار نیز برای برجسته‌تر کردن آنها صورت می‌گیرد:

«جبهه مدرسه است....

و امتحان نهایی شروع خواهد شد» (همان: 21).

ح) «تکرار»

گاه با تکرار نام و یا اعمال کارگزاران، نویسنده یا شاعر به برجسته کردن و یا گاهی بی‌اهمیّت نشان دادن آنها می‌پردازد:

«آن طرف‌تر صدای گنجشکان

جیک‌جیکِ قشنگِ پیروزی است» (همان: 48).

ط) «بیان آرزو»

گاهی هدف و منظور نویسنده به صورت آرزو در قالب گفتار کارگزاران بیان می‌شود که در بیشتر موارد، منظور بیان نقص‌ها و کاستی‌های اجتماعی است:

«چه می‌شد اگر مثل پروانه‌ها
به هرجا دلت خواست سر می‌زدی

 

کمی دست و پای دلت باز بود
از این خاک امکان پرواز بود»
            (امین‌پور، 1387: 88).

ک) «نمادآوری»

گاه نویسنده برای به تصویر کشیدن شرایط موجود، به نمادهایی از وقایع، اشخاص و اماکن گذشته اشاره می‌کند و در واقع، برای نمایان‌تر کردن شرایط موجود، آنها را به گونه‌ای مشابه با نمادهای قدیمی بازنمایی می‌کند:

«و جبهه مدرسه است

کلاس ما آنجاست

شتاب کن برویم که دیر خواهد شد» (هراتی، 1373: 21).

ل) «تمایزگذاری»

گاه برای برجسته‌تر ساختن یک کارگزار اجتماعی، شخصیّت و اعمال او در تقابل و یا حتّی تضاد با دیگر عوامل تصویرسازی می‌شود:

«جنگ مردان مثل جنگ واقعی،
جنگ ما مانند جنگ زرگری

 

جنگ با سنگ و تفنگ و چوب بود
گرچه پُرآشوب، امّا خوب بود»
               (امین‌پور، 1375: 73).

م) «تداعی»

گاه نویسنده برای تصویرسازی عوامل اجتماعی، واژه‌هایی را به کار می‌گیرد که به کمک ارتباط با مسائل فرهنگی و اعتقادی، معنایی گسترده‌تر از معنای ظاهری خود را در ذهن خواننده خلق می‌کند:

«بوی گلاب و صلوات و بهشت

یاد شهیدان به خیر

هر شب جمعه

به مزار شهدا می‌روم» (رضایی‌نیا، 1389، ب: 57).

ن) «تغییر لحن»

گاه نویسنده برای تصویرسازی کارگزاران اجتماعی و بازنمایی شخصیّت و طبقة اجتماعی و یا حتّی روابط قدرت میان آنها بدون اشارة مستقیم، تنها شیوة بیان و طرز سخن گفتن آنها را تأکید می‌کند:

«هفت‌بند کهنة کاکا علی،
شاهنامه‌خوانی عامو رضا،

 

ناله‌اش مثل صدای آب بود
داستانش رستم و سهراب بود»
            (امین‌پور، 1368: 70).

ش) «پرسش»

گاهی برای تصویرسازی کارگزاران اجتماعی، پرسش‌هایی دربارة آنها مطرح می‌شود که هم نویسنده و هم خواننده پاسخ آنها را می‌دانند و نویسنده تنها برای جلب توجّه بیشتر به موضوع، آن را مطرح می‌کند تا ذهن خواننده را برای پاسخگویی درگیر سازد:

«مادر من چه شد، چرا امروز

 

روسری سیاه بر تن کرد؟»
              (هراتی، 1368: 47).

ص) «طبیعت‌نمایی»

گاه نویسنده برای به تصویر کشیدن حالات و شرایط کارگزاران از مفاهیم مربوط به طبیعت استفاده می‌کند تا این حالات را برجسته‌تر بازنمایی کند:

«ابرهای کبودِ بی‌باران،
بال در بالِ هم کبوترها،

 

از دلِ آسمان‌ سفر کردند
آسمان را سپیدتر کردند»
                        (همان: 48).

ض) «اشاره به حرکات بدنی»

گاه نویسنده منظور خود را نه از طریق گفتار شخصیّت‌ها، بلکه به صورت اشاره و حرکات بدنی آنها بیان می‌کند و خواننده بر اساس این اشاره‌ها، هدف نویسنده را می‌فهمد:

«... که در پرپر شدن خندیده بودی» (امین‌پور، 1368: 25).

در بخش بعد به ارائة عوامل و مواردی برای بررسی مفاهیم و ارزش‌های گفتمان برآمده از جنگ در شعر پرداخته می‌شود. این موارد در قالب نمودار 1 جمع‌بندی شده است.

نمودار 1) موارد مطرح برای بررسی و تحلیل اشعار

 

8ـ توصیف مؤلّفه‌های مطرح در نمودار 1

مؤلّفه‌های توصیف شده در بالا به تشریح ابعاد مختلف زبانی در بیان مسائلی می‌پردازد که به نحوی نیّت و مقصود شاعر را در بحث هویّت ملّی، ارزش‌ها و مفاهیم برآمده از جنگ مشخّص می‌کند. به طور کلّی، این عوامل در سه بخش تنظیم شده است. موارد یاد شده با توجّه به رویکرد و نگرش شاعران به مسئلة هشت سال جنگ و دفاع تنظیم شده است.

در بخش اوّل و در بحث نگرش و نوع نگاه به مسئلة جنگ، می‌توان گفت کسانی هستند که با زوایای دید متفاوتی به پدیدة جنگ می‌نگرند. در نظر برخی، دفاع مقدّس یک فرصت خدادای برای رشد و تعالی جامعه است، در حالی که برخی دیگر جنگ را تحت هیچ شرایطی نعمت تلقّی نمی‌کنند و دیدی مطلق در این زمینه دارند، از نظر آنها کشتن انسان‌ها ناخوشایند است و فکر ادامة جنگ آزاردهنده است. بنابراین، عکس‌العمل افراد جامعه نسبت به پدیدة جنگ می‌تواند به شکل موافقت یا انتقاد، البتّه به میزان و طیف متفاوت جلوه کند. این در حالی است که برخی از شاعران با دیدی فراملّی، نقّادانه و به نوعی، انسان‌شناسانه به این پدیده می‌نگرند. «نگرش صلح‌طلبانه نیز برآمده از همین تفاوت در نگرش‌هاست. صلح‌طلبی واکنشی روانی نسبت به جنگ است که معمولاً پس از بروز جنگ در طبقاتی از جامعه ظهور می‌کند» (صفایی، 1389: 192).

در بخش دوم این نمودار، به بررسی ارزش‌های پدیدة جنگ پرداخته می‌شود. در زمان وقوع جنگ، جامعه دچار یک سلسله تغییرات اجتناب‌ناپذیر می‌شود. ارزش‌های اجتماعی به نیک و بد تغییر می‌کند. در این مرحله، بین افراد جامعه در باب نگاه به ارزش‌های دوگانه تفاوت‌هایی ایجاد می‌شود، به طوری که برخی از افراد ارزش‌های سابق را ترجیح می‌دهند و برخی دیگر به ارزش‌های مرحلة جنگ و ارزش‌های تغییریافته نظر دارند؛ به عنوان مثال، کشتن دشمن و تصرّف اموال وی و نیز توجّه به منافع و جنبه‌های مثبت جنگ طبیعتاً جزء ارزش‌هایی است که در حالت صلح چندان قابل توجیه نیست، امّا در شرایط جنگ، همین‌ها نه تنها توجیه‌پذیر است، بلکه تبدیل به یک مفهوم ارزشی مثبت می‌شوند.

نکتة سوم مورد بررسی در این نمودار، مفاهیم برآمده از جنگ است. این مفاهیم در شعر کودک و نوجوان به صورت‌های مفاهیم نمادین و عمدتاً با بازنمایی مثبت بیان شده‌اند؛ مثلاً تشبیه شهید به لاله، چراکه رنگ لاله، سرخ است و با نحوة شهادت که همان خونین شدن است، قرابت تصویری و بالطّبع قرابت معنایی پیدا می‌کند. در پدیدة جنگ، مفاهیم دستخوش تغییر می‌شوند؛ مثلاً تغییر نحوة بازنمایی دوست و دشمن جزء تغییرات اجتناب‌ناپذیر در مرحلة جنگ است، به طوری که در این مرحله، در معنای دشمن تفاوت‌های اساسی ایجاد شده است و دشمن به مرحلة فرومایه‌ترین و خطرناک‌ترین فرد تنزّل می‌یابد. در واقع، «در این مرحله ما با دو جبهة خودی و غیرخودی مواجه هستیم و در این تقابل، جامعة خودی، دوست و دشمن را به طرز افراطی و اغراق‌آمیز از یکدیگر بازشناخته، آنها را از هم تفکیک می‌کند» (صفایی، 1389: 197). این مسئله در اشعار کودک و نوجوان به صورت ایدئولوژیک بروز می‌کند. برخی از مفاهیم به کار رفته در شعر جنگ، برخاسته از باورهای دینی و مذهبی است؛ به عنوان مثال، شاعر با به تصویر کشیدن واقعة عاشورا یا بیان مواردی از کربلا و دیگر حوادث مذهبی به گونة ایدئولوژیک در پی جذب ذهن مخاطب به دنبال عقیدة خود است. افسانه‌ها و اسطوره‌ها مانند شخصیّت امام خمینی(ره) به عنوان یک اسطورة ملّی و مذهبی در شعر شاعران کودک و نوجوان به منزلة نقطة عطفی در ایجاد نگرشی دلخواه در ذهن مخاطب است و در نهایت، به کارگیری آداب و رسوم قومی و ملّی نقشی تأثیرگذار در هویّت بومی و ملّی کودک و نوجوان و نحوة نگرش او به حوادث اجتماع دارد.

به طور کلّی، برای بررسی نگرش در اشعار طبق نمودار 1، نگرش به جنگ و مفهوم دفاع مقدّس بررسی می‌گردد. نگرش به جنگ خود مقوله‌ای جدا از چگونگی نگرش به پدیدة دفاع است و مفهوم دفاع نیز در جوامع گوناگون متفاوت است، چنان‌که واژة «دفاع» در کشور ما همواره با واژة «مقدّس» دنبال می‌شود و این خود بیانگر ایدئولوژی نهفته در آن است. همین واژة «دفاع» برای یک غیرایرانی و مثلاً برای یک کودک فلسطینی و یا ویتنامی می‌تواند مفهوم دیگری را تداعی کند. بنابراین، با در نظر گرفتن تفاوت نگرش به جنگ و نگرش به مسئلة دفاع، به طور کلّی، مسئلة نگرش به جنگ و به تبع آن، نگرش به دفاع به صورت دو دستة کلّی یعنی نگرش موافق و نگرش مخالف مطرح می‌شود. دید افراد جامعه نسبت به جنگ و دفاع بسیار متفاوت است و این نگرش در اشعار شاعران نیز بروز کرده است.

شاعران نیز با نگاهی متفاوت به سرودن شعر می‌پردازند. دور از ذهن نیست که شاعران با دیدی موافق نسبت به دفاع در برابر پدیدة جَنگ شعر می‌سرایند. این ارزشگذاری با مقایسة آنچه که در دوران صلح می‌تواند ارزشمند باشد و بار ایدئولوژیک ازرشمندی که در مرحلة جنگ به وجود می‌آید و بالأخره در گفتمان‌های مختلف، به‌ویژه در شعر بروز می‌کند، به خوبی قابل بررسی و تبیین است.

در بخش بعدی به بررسی مفاهیمی می‌پردازیم که یا به دلیل پدیدة جنگ به گفتمان‌ها وارد شده‌اند و مسلّماً ایدئولوژی خاصّ خود را به دنبال دارند و یا به نوعی با تغییرات در دوران جنگ مواجه شده‌اند. به هر روی، این مفاهیم در قالب واژه‌ها و اصطلاحات به گفتمان‌ها وارد شده‌‌اند و سعی در نشان دادن ذهنیّت خاصّ نویسنده و یا شاعر دارند. این مفاهیم گاه با فرهنگ دینی گره می‌خورند و در قالب واژه‌های دینی و مذهبی ظاهر می‌شوند.دین و مذهب به عنوان عاملی بسیار مؤثّر در برانگیختن حسّ و هویّت ملّی و فرهنگی همواره مطرح است. دین و مذهب همانند مرز جغرافیایی باعث قرار دادن گروهی از انسان‌ها در یک مجموعه می‌شود و برای آنها اهداف، جهان‌بینی و طرز فکر مشترک تعریف می‌کند و بدیهی است که این اشتراک‌ها در عملکردی وحدت‌طلبانه تأثیر‌گذار باشد.

9ـ تجزیه و تحلیل داده‌ها

ابتدا اشعار هر کتاب از نظر تعداد مؤلّفه‌های گفتمان‌مدار و نیز بررسی سه مرحلة مطرح، بررسی و تجزیه و تحلیل شده‌اند. در ادامه برای اجتناب از اطناب کلام، از هر کتاب بخش‌هایی از یک یا دو شعر به عنوان مثال ذکر می‌شود تا نحوة تحلیل مشخّص شود، امّا در تحلیل‌های آماری که با تعیین درصد و نیز نگاهی کلّی به تحلیل‌ها در قالب جدول‌هایی ارائه می‌شوند، همة شعرهای بررسی شده لحاظ شده‌اند.

10ـ بررسی مؤلّفه‌های گفتمان‌مدار در اشعار

در این بخش، پس از توصیفی کوتاه از هر مجموعه شعر، شاعر و موضوع آن به تحلیل مؤلّفه‌های آن پرداخته می‌شود و در نهایت، نتایج این بررسی‌ها ارائه می‌گردد.

10ـ1) مجموعه‌شعرِ به قول پرستو

مجموعه‌شعرِ به قول پرستو اثر زنده‌یاد قیصر امین‌پور است که مناسب برای نوجوانان سروده شده است. این کتاب مجموعه‌ای از شرح تجارب فردی و یا در باب موضوع‌هایی است که بر جامعة گسترده‌تری تأثیر می‌گذارد و جَنگ از جمله موضوع‌های بسیار پُررنگ اجتماعی است که در این کتاب، بخشی را به خود اختصاص داده است. این مجموعه‌شعر به دلیل محتوا و تناسب موضوع و مخاطب، برندة دیپلم افتخار از سوی ششمین جشنوارة کودک و نوجوان کانون پرورش کودکان و نوجوانان در سال 1376 است.

10ـ2) شعر «اتّفاق ساده»

«در آن نوشته بودی

حال تو خوب است

گفتی که سنگر ما

در جبهة جنوب است» (امین‌پور، 1375: 86)

(سنگر، جبهه: مفاهیم جنگی/ ما: وحدت ملّی).

در این نمونه، شاعر با بیان واژه‌های مرتبط با موضوع جنگ، فضای آن را برای مخاطب خود به صورت روان‌تری تصویر می‌کند. در تمام بندهای این شعر، واژة ما به‌کار برده شده است، در صورتی که شعر در مورد پدری است که در جبهه و در حال جنگ است و خانواده‌اش در حال خواندن نامه‌ای از جانب او هستند، شاعر با به کار بردن واژة ما وحدت ملّی را به صورت نهادین بیان می‌کند. در واقع، شاعر خود نیز این کار را ناخودآگاه و در عین حال، با ظرافتی خاص بیان می‌کند. افراد در حال دفاع در جبهه همگی ما هستند و همه جزئی از یکدیگرند. بنابراین، با به کار بردن واژة ما به این اتّحاد دامن می‌زند. شاعر در جملة «در آن نوشته بودی: حال تو خوب است» نمونه‌ای از ایثار و فداکاری را در مدافعان جبهه نشان می‌دهد. آنها با تمام مصائب در جبهه خوب هستند و این خود نوعی ارزشگذاری محسوب می‌شود؛ ارزشی که نیک و پسندیده به شمار می‌آید و بیانگر گذشت و فداکاری در آن دوران است. در این بند، شاعر از واژة «جبهه» استفاده می‌کند. «جبهه» مفهومی است که در دوران جنگ بیشتر رواج یافت. این واژه به معنای «سو»، «طرف» و «جهت» است، ولی در دوران جنگ و بعد از آن، به صورت ظریفی معنایی مفهومی‌تر گرفته، تقدّس یافته است. همین روند برای واژة «سنگر» نیز قابل تعمیم است. شاعر با کاربرد واژة «جبهه» به مخاطب نوعی تقدّس و ارزشگذاری را انتقال می‌دهد و با کاربرد واژة «سنگر»، امنیّت و پناه را یادآور می‌شود. حضور در جبهه، معنای عمیق دیگری را منتقل می‌کند و آن تقدّس این حضور است. شاعر در این بخش از شعر خود، با کاربرد ظریف واژگان مربوط به جنگ، منظور خود را می‌رساند.

10ـ3) شعرِ «طرحی برای صلح (3)»

«شهیدی که بر خاک می‌خفت

سرانگشت در خون می‌زد و می‌نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

به امید پیروزی واقعی

نه در جنگ

که بر جنگ» (همان، 1387: 17).

(شهید: فعّال‌سازی/ بیان آرزو).

در این نمونه نیز همانند بالا، شاعر به بیان دیدگاه خود در مخالفت با جنگ می‌پردازد و با آوردن تلفیقی ملموس از آرزوی شهید و هدف او در شهید شدن، به مرحلة شهادت در جنگ ارزش می‌بخشد و شهید را به صورت نیروی فعّال در جنگ و شهادت معرّفی می‌کند. پیروزی بر جنگ، آرمان اصلی او می‌شود و این آرمان در شعرِ قیصر امین‌پور جلوه کرده است. چنین شعری به سبب تصویرگری هنرمندانه و متناسب با نیاز جامعة بشری به صلح، برای مخاطب خود، روان و ساده سروده شده است. شاعر از زبان شهید که در واقع، نماد ایثار و فداکاری است، به بیان آرزو می‌پردازد که در عبارتِ «به امیدِ....» این مسئله مشخّص است.

10ـ4) مجموعه‌شعر مثل چشمه، مثل رود

مثل چشمه، مثل رود شامل بیست شعر برای نوجوانان در قالب‌های چهارپاره، غزل، مثنوی، دوبیتی و نو نیمایی است. تاریخ چاپ اوّل این کتاب، سال 1368 است، امّا تاریخ سرودن بیشتر شعرها در سال‌های دفاع مقدّس است. در این مجموعه، علاوه بر شعرهایی با مضامین طبیعت، روستا، مدرسه، امام، فلسطین، چهار شعر به دفاع مقدّس مربوط می‌شود. در اشعار دیگر نیز ردّ پای جنگ و دفاع مقدّس به صورت غیرمستقیم پیداست؛ به عنوان مثال، شعر دریای آزاد از همین نمونه‌هاست که در ادامه به بررسی آن پرداخته می‌شود.

10ـ5) شعرِ «دریای آزاد»

«در قفس، دریا نمی‌گنجد
ما همان دریای آزادیم

 

زانکه کار موج پرواز است
دشمن ما آن قفس‌ساز است»
                      (همان: 126).

(قفس: مکان‌مداری/ دشمن: نقش‌دهی؛ فعّال‌سازی).

در این نمونه، دشمن به صورت نیرویی فعّال و به صورت منفی تصویرسازی می‌شود. شاعر به مخاطب خود می‌گوید هرچند که دشمن قفس‌ساز است، امّا با اشاره به عبارتِ «ما همان دریای آزادیم»، بار دیگر به هویّت ملّی اشاره می‌کند و با این جمله، بیانی تأثیرگذار برای مخاطبش خود به جا می‌گذارد و وحدت و یگانگی ملّی را در او بیدار می‌کند. استفاده از ضمیر اوّل شخص جمع در تمام اشعار مربوط به جنگ، برانگیزانندة حسّ و هویّت ملّی است.

11ـ مجموعه‌شعر از این ستاره تا آن ستاره

از این ستاره تا آن ستاره عنوان مجموعه‌شعری از زنده‌یاد سلمان هراتی است که سورة مهر آن را منتشر کرده است. این مجموعه شعر مناسب برای گروه سنّی کودک و نوجوان است. سلمان هراتی جزو پانزده شاعر برتر جنگ در سال 1379 شناخته شده است.

11ـ1) شعر «امتحان نهایی»

«و جبهه مدرسه است

کلاس ما آنجاست

شتاب کن برویم که دیر خواهد شد

تفنگ را بردار

امام می‌آید

و امتحان نهایی شروع خواهد شد».

(امام: فعّال‌سازی/ کلاس ما: مکان‌مداری؛ نمادآوری؛ تشبیه؛ تخصیص).

در این شعر، شاعر با نگرشی کاملاً موافق نسبت به دفاع در پدیدة جنگ سخن می‌گوید و شرکت در جنگ را یک ارزش معرّفی می‌کند، این ارزشگذاری در ذهن مخاطب با تشبیه جنگ و حضور در آن به امتحان نهایی برجسته‌تر می‌شود. شاعر با استفاده از مؤلّفة تخصیص تنها با مخاطب قرار دادن خود خواننده منظور خود را در ذهن خواننده القا می‌کند. در واقع، منظور شاعر همة فرزندان ایران است و شاعر در عبارتِ «کلاس ما آنجاست» به مفهوم وحدت و یگانگی در جنگ دامن می‌زند. نقش امام با بازنمایی فعّال و پویا به عنوان یک اسطوره معرّفی می‌شود. در این شعر، «جبهه» نمادی از جنگ است و تفنگ نمادی از ابزار جنگ، شاعر با کاربرد مستقیم این دو واژه نگرش موافق خود را بیان می‌کند. کاربرد واژة «تفنگ» به جای دیگر کلمات هم‌معنای خود بیانگر جدّیّت شاعر در مقابله و رویایی با دشمن است.

12) مجموعه‌شعر از آسمان سبز

12ـ1) شعرِ «از بی‌خطی تا خطّ مقدّم»

«همهمة عشق را می‌شنوی

اینان که در پای بیستون صف بسته‌اند

راهیان عشق‌اَند» (هراتی، 1388: 27).

(اینان: نمادین‌شدگی/ ایهام).

بیستون کوهی است که بر اساس افسانه‌ها و اسطوره‌ها، به دست فرهاد تراشیده می‌شود. فرهاد این کار را به خاطر سرگشتگی در عشق شیرین و به خواست خسرو پرویز انجام می‌دهد. در این بند، کارگزاران اجتماعی به صورت اسطوره‌ای بازنمایی شده‌اند. در واقع، «اینان» به رزمندگان اشاره می‌کند که راهی سفری هستند که فقط عاشقان از پسِ آن برمی‌آیند. «بیستون» و «راهیان عشق» ایهامی ظریف از عشق فرهاد و بیستون کندن اوست.

12ـ2) شعرِ «غنچة نرگس»

«انتظار سهم ماست

اعتراض نیز

ما ظهور نور را به انتظار

با طلوع هر سپیده آه می‌کشیم» (همان: 39).

(ما: وحدت ملّی/ انتظار: نمادآوری/ ظهور نور: تشخیص).

در این بند، شاعر پیروزی را انتظار می‌کشد و آن را با توجّه به اعتقادات مذهبی خود و خواننده، به انتظار ظهور امام زمان(عج) نسبت می‌دهد. واژة «انتظار» مفهومی بسیار گسترده‌تر را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند؛ انتظاری که برای آمدن یک فرد است و در پی آن عدل و پاکی نیز به دنبال خواهد داشت. در عبارت دوم، شاعر فعل را به قرینة لفظی حذف می‌کند و بدین سان، با تغییری جزئی تأکید خود بر جمله را افزایش می‌دهد. انتظار نه تنها تداعی‌کننده، که نمادی از صبر برای فتح و پیروزی نیز هست. ظهور نور در اینجا تشخیصی از فردی است که شاعر به انتظار اوست و برای برجسته‌تر کردن او، از این مؤلّفه بهره گرفته است.

13ـ مجموعه‌شعر فرشته بفرستید

مجموعه‌شعر فرشته بفرستید اثر عبدالرّضا رضایی‌نیا است که در حیطة شعر جنگ و دفاع مقدّس برای نوجوانان سروده شده است. این اثر از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدّس به عنوان اثر برگزیدة دومین جشنوارة انتخاب کتاب سال دفاع مقدّس برای کودکان و نوجوانان معرّفی شده است.

13ـ1) شعرِ «فرشته بفرستید»

«خاکریزها

عاشقانه

به سجده می‌روند

و شتک خون بر رؤیا

از پلک درمی‌گذرد» (رضایی‌نیا، 1389، الف: 85).

(خاکریز: عینی کردن، مکان‌مداری؛ تشخیص؛ تداعی).

عینی کردن حالتی است که کارگزاران اجتماعی با مکان و ابزاری که با فعّالیّت آنها ارتباط دارد، گفته می‌شود و یا با اشاره به اندام آنها تصویرسازی می‌شوند. در این بند از شعر، شاعر واژة «خاکریز» را به جای رزمندگان به کار می‌برد و در واقع، عامل را از طریق مکانی که در آن قرار دارد، معرّفی می‌کند. به سجده رفتن خاکریز با استفاده از مؤلّفة تشخیص برجسته‌تر شده است. سجده رفتن تداعی‌کنندة باور دینی شاعر و مخاطب است که در آن انسان به درگاه خداوند سجده می‌کند.

13ـ2) شعرِ «در ازدحام گل سرخ»

«سیم‌های خاردار

بر اندام نسیمیان

زخم می‌بافت» (همان: 43).

(سیم‌های خاردار: ابزارمداری/ نسیمیان: فشرده‌شدگی؛ ارزش‌دهی؛ تشخیص).

«سیم‌های خاردار» در واقع، بازنمایی عینی از دشمن است که به صورت ابزارمداری ترسیم شده است و «نسیمیان» که اشاره به رزمندگان دارد، در حال عبور از سیم خاردارهایی که دشمن مسبّب ایجاد آنهاست، زخمی می‌شوند. سیم خاردار جزء مفاهیم تغییریافته در مرحلة جنگ است.

14ـ مجموعه‌شعر کوچة باران

مجموعه‌شعر کوچة باران نیز اثر عبدالرّضا رضایی‌نیا است که به عنوان اثر قابل تقدیر جشنوارة ربع قرن دفاع مقدّس در زمینة شعر کودک و نوجوان انتخاب شده است. منظومة «کوچة باران» شکل گرفته از چهارده شعر پیوسته از زبان رزمندة نوجوان دیروز، برای نوجوان امروزی است. «کوچة باران»، «جنگ»، «لانة سرخ»، «دشمن»، «راهی»، «خطّ مقدم»، «سنگر لاله‌ها»، «شب رنگین‌کمان»، «گل زخم»، «بیمارستان مهر»، «مثل کبوتر»، «روزها»، «شب جمعه» و «یاد» چهارده عنوان اشعار کتاب می‌باشد. اشعار کتاب بر اساس مرور و بازخوانی خاطرة روزهای دفاع مقدّس شکل گرفته است و علاوه بر این، حسّ و حال آن روزها را به نسل امروز انتقال می‌دهد. در این مجموعه، شاعر سعی کرده است از آغاز جنگ و دفاع از میهن تا پایان آن و یاد شهدا را با اشعار به هم پیوسته‌ای نشان دهد.

«باغ پُر از خون گل و ضجّة گنجشک‌ها

خانه فروریخته در موج درد

چشمة لبخند پدر توی قاب مات نشد

قرآن آشنا برگ ـ برگ

آسمان شد کبود،

شهر پُر از درد و دود

آینه همراه دل من شکست» (همان، ب: 40).

(خانه: عینی‌سازی؛ مکان‌مداری/ پدر: هویّت‌دهی؛ توصیف؛ نمادآوری).

عبدالرّضا رضایی‌نیا در این قسمت از شعر، کمی پا را فراتر از شعر نوجوان گذاشته است و به توصیف شرایط بمباران می‌پردازد، امّا چنان به این توصیف رنگ و بویی شاعرانه می‌دهد که شاید ترسیم شرایط را برای مخاطب دشوار می‌سازد. واژة «خانه» عینیّتی از افراد اهل آن خانه است و واژة «پدر» در اینجا هویّت‌دهی شده است و واژه‌هایی مانند «باغ» و «ضجّة گنجشگ‌ها» به صورت نمادین به کار برده شده‌اند.

15ـ تحلیل کیفی نتایج

در این بخش، به بررسی کیفی اشعار، بعد از نگرش با توجّه به موارد مطرح شده در نمودار 1 پرداخته می‌شود.

15ـ1) بررسی کیفی اشعار قیصر امین‌پور

قیصر امین‌پور در مجموعه‌شعر به قول پرستو با استفاده از زبانی کودکانه و سلیس از مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی، ادبی و معنایی بهره می‌برد و با استفاده از این مؤلّفه‌ها، نگرش خود به جنگ را مشخّص می‌سازد. در سطح واژگانی، شاعر از واژگان و اصطلاحات خاصّی برای به تصویر کشیدن فضای مورد نظر استفاده می‌کند. شاعر با استفاده از سطح واژگانی، نگرشی نقّادانه و فراملّی از جنگ به دست می‌دهد. شاعر، جنگ و به دنبال آن اسارت و مشکلات آن را نقد می‌کند و با استفاده از پرسشی که پاسخ آن واضح است، نگرش خود را برجسته‌تر می‌کند. او در همین شعر با تکرار پرسش‌های خود، منتقدانه‌تر به موضوع می‌نگرد و در نهایت، این مسئله‌سازی را به مخاطب خود نیز ارجاع می‌دهد. امین‌پور کمتر به موافقت با جنگ پرداخته است و در ترسیم فضای جنگ، گاه پا را فراتر از محدودة مخاطب خود گذاشته است و بازنمایی تلخی از فضای جنگ ارائه می‌دهد. او از تلخی‌ها و سختی‌ها و مصیبت‌های جنگ می‌گوید و با ترسیم جزئیّات نگرش نقّادانة خود به مسئلة جنگ را بیشتر و بیشتر برجسته می‌کند. قیصر امین‌پور با تأکید بر ارزش‌های متعلّق به جنگ، در مثال‌های متعدّدی ارزش‌های پسندیده در مرحلة جنگ را ذکر می‌کند:

«در گوششان کلام امام است

فتوای استقامت و ایثار» (امین‌پور، 1387: 382).

او ایثار و ازخودگذشتگی در جنگ را با ارزشگذاری مثبت ترسیم می‌کند. او به شهادت به عنوان ارزش والای جنگ نگاه می‌کند و در بسیاری از اشعار خویش، شهادت را منشاء حقیقت‌طلبی و آگاهی معرّفی می‌کند.

در شعر امین‌پور، لاله واژه‌ای است که در مرحلة جنگ با مفهوم «شهید» قرابت معنایی و تصویری پیدا کرده است. «آژیر قرمز» از جمله اصطلاحاتی است که در مرحلة جنگ به وجود آمد و بیانگر شرایط ویژه‌ای بود که طیّ آن، وضعیّت بحرانی‌تر می‌شد. اصطلاح «وضعیّت خطر» نیز از مفاهیم به وجود آمده در مرحلة جنگ است. از جمله مفاهیم تغییریافته در شعر او می‌توان به نمونة زیر اشاره کرد که در آن، مفهوم دشمن بسیار خطرناک و با بازنمایی بسیار منفی ترسیم شده است:

«خفّاش‌های وحشی دشمن،

حتّی زِ نور روزنه بیزارند» (همان: 383).

شاعر با استفاده از فرهنگ ملّی و قومی خود به ترسیم فضای مورد نظر می‌پردازد و از گذشته‌هایی که بسیار دلنشین و ساده بودند، برای برجسته‌تر کردن نامطلوبی شرایط موجود در مرحلة جنگ بهره می‌جوید.

15ـ2) بررسی کیفی اشعار سلمان هراتی

سلمان هراتی در بُعد نگرش به جنگ، اشعار خویش را با نگرشی موافق با دفاع برای حفظ میهن پی می‌گیرد. او با ارزشگذاری به مسئلة حضور و شرکت در جنگ از مفاهیم نظامی مانند «تفنگ» و «جبهه» در شعر خود بهره می‌گیرد و نگرش خود را برجسته‌تر می‌سازد و با ذکر واژة «امام» به عنوان یک اسطورة ملّی و مذهبی، به ارزشگذاری مثبت بیشتر اصرار می‌ورزد. سلمان هراتی نگاه موافق خود را با ارزشگذاری‌های پی‌درپی به دفاع و مقابله با جنگ دنبال می‌کند تا در شعری مانند زیر، این گونه نمود می‌یابد:

«از من به جز تفنگ نخواه؛

زیرا معلّمم فرماندة من است

سنگر، کلاس ماست» (هراتی، 1373: 67).

به‌کارگیری مضامین و واژگان جنگی در اشعار سلمان هراتی موج می‌زند. او با کاربرد هدفمند این مضامین به برجسته کردن مسئلة جنگ می‌پردازد و در اشعار مختلف، شهادت را با ارزشگذاری بسیار پسندیده و مثبت بازنمایی می‌کند و آن را حقیقتی والا معرّفی می‌نماید. در نظر او، شهادت مفهومی ارزشمند است که با واژه‌های نمادین مشخّص‌سازی می‌شود. در شعر سلمان هراتی، قلمرو نمادگرایی بیشتر از طبیعت اطراف انتخاب شده‌اند و پنجره‌ای از محیط پیرامون را فرا روی خواننده می‌گشایند. این نمادها در بیشتر موارد با حسّاسیّت خاص استخدام شده‌اند که در یک بُعد خود، وابسته به محیط هستند و در بُعد دیگر خود، با مفاهیم دیگری همانند مفاهیم عرفانی، آسمانی و مقدّس ارتباط برقرار می‌کنند. از این دست از نمادها، می‌توان به نمادهایی چون «ستاره و نور»، «باغ و باغبان»، «خورشید و پرواز» در شعر سلمان هراتی اشاره کرد.

15ـ3) بررسی کیفی اشعار عبدالرّضا رضایی‌نیا

در شعر عبدالرّضا رضایی‌نیا، دشمن از زمین، هوا و دریا حمله می‌کند، صدای شلیک گلوله شنیده می‌شود، خانه‌ها بر اثر انفجار بمب ویران می‌گردند، کسانی در جبهه و پشت جبهه جان می‌سپارند و هر روز تابوت‌هایی پیچیده‌در‌پرچم روی دست‌ها در حرکت است. شاعر با ترسیم فضایی نامساعد به مسئلة جنگ می‌پردازد، آثار جنگ را در بی‌خانمانی، ویرانی و تنهایی برمی‌شمرد، ترسیم این فضاها با استفاده از شعر در واقع، بیانگر نگاه شاعر به پدیدة جنگ است. او با دیدی نقّادانه به این پدیده می‌نگرد و با برشمردن آثار مخرّب آن، در جای‌جای اشعار خود نگرش انسان‌شناسانة خویش را برجسته‌تر می‌کند.

شاعر در شعر خود زمان فعل‌ها را از حال به گذشته برمی‌گرداند و بی‌آنکه صدای بمب و موشک را نشان دهد، به ستایش دلیری و قهرمانی رزمندگان و سرزنش دشمن می‌پردازد. در این مرحله، شاعر به بیان ارزش‌های برآمده از جنگ می‌پردازد؛ ارزش‌هایی که پس از جنگ به جا مانده است. او با کاربرد افعال گذشته، مخاطب خود را به گذشته می‌برد و با ابراز احساس دلتنگی، به این ارزشگذاری پسندیده می‌افزاید. او با کاربرد واژه‌های نمادین و واژه‌هایی که بار معنایی دوچندان دارند، از جنگ و دوران مربوط به آن می‌گوید و ذهن مخاطب خود را برای پذیرش ارزش‌های پسندیدة آن دوره و دورة کنونی آماده می‌کند.

16ـ بررسی مفهوم هویّت ملّی در اشعار مورد بررسی

هویّت ملّی عبارت از مجموعة خصایص و ارزش‌های مشترک یک ملّت مستقل است که افراد آن ملّت نسبت بدانها آگاهی یافته‌اند و به واسطة آنها به یکدیگر احساس تعلّق می‌کنند. در تعریف هویّت آمده است:«هویّت از مفاهیم بنیادین علوم اجتماعی، به‌ویژه جامعه‌شناختی و فرهنگی است و می‌توان آن را به معنی چیستی و در پاسخ به پرسش ماهیّت دانست» (لک، 1384: 113). منوچهر لک نقل می‌کند که اندیشمندان حوزه‌های متفاوت، سطوح مختلفی از هویّت را طرح کرده‌اند؛ به عنوان مثال، روانشناسانی مانند پیاژه، کولبرگ، فروید و اریکسون اساس تکوین هویّت انسان را در مراحل مختلف رشد او می‌دانند و معتقدند که شناخت نادرست از هویّت یا اختلال در یکی از مراحل رشد، نوعی هویّت‌پریشی و تعویق روانی ـ اجتماعی و اختلال در شخصیّت ایجاد می‌کند. در این تعریف، هویّت از سطح فردی آغاز می‌شود و با عبور از لایه‌های اجتماعی در احساس هویّت ملّی که عالی‌ترین سطح هویّت می‌باشد، به تکامل می‌رسد. در نگاه جامعه‌شناختی، هویّت همان احساسی است که در فرد در متن جامعه به وجود می‌آید و با تکیه بر اشتراک‌ها و یا تفاوت‌هایی که با گروه‌های دیگر دارد، به درک احساس هویّت مستقل می‌رسد. در این تعریف، افراد و جماعت‌ها در روابط اجتماعی خود، از افراد و گروه‌های دیگر متمایز می‌شوند. عناصر دخیل و برجسته در هویّت ملّی را می‌توان اعتقادات و باورهای مذهبی، مفهوم سرزمین و میهن (وطن) و مسائل تاریخی و فرهنگی برشمرد که در اشعار مورد بررسی نیز به کرّات استفاده شده‌اند.

17ـ تحلیل کمّی نتایج

در این بخش، نتایج تحلیل‌های آماری در قالب جدول‌های 1 و 2 به صورت زیر ارائه می‌شود:

جدول 1) مقایسة اشعار از نظر نگرش شاعران به مسئلة جنگ

شاعر

نگرش موافق

نگرش مخالف

مطلق

نسبی

معترض

صلح طلبانه

و انسان شناسانه

قیصر امین‌پور

ـ

ـ

*

*

سلمان هراتی

ـ

ـ

*

 

عبدالرّضا رضایی‌نیا

ـ

ـ

*

*

در باب مسئلة ارزش‌های مرحلة جنگ به تحلیل آماری مؤلّفه‌ها پرداخته شده است، بدین گونه که ابتدا ساختارهایی که به نوعی پدیدة جنگ را از سه منظر خوب، بد و تغییریافته ارزشگذاری می‌کردند، شناسایی گردید و آنگاه شمارش شدند و تعداد این ساختارها با توجّه به واحدهای پایانی، در هر مجموعه‌شعر به صورت درصد تعیین شد. سپس این درصدها به منظور مشخّص‌سازی دقیق و بهتر در سه مقیاس زیاد، متوسّط و کم برای حدّ استفاده از آنها درجه‌بندی گردید. هانت (Hunt؛1970) واحد پایانی را این گونه تعریف می‌کند: «هر واحد پایانی عبارت است از جمله‌وارة اصلی به اضافة جمله‌وارة پیرو و یا ساخت‌های غیر جمله‌واره‌ای که به آن چسبیده است و یا درون آن جای گرفته است». بر اساس این تعریف، هر جملة مرکّب یا ساده یک واحد پایانی محسوب می‌شود (به نقل از؛ یارمحمّدی، 1389: 48). با توجّه به اینکه متون مورد مطالعه در این پژوهش از نوع شعر می‌باشند و با توجّه به تفاوت‌های جملات در اشعار و نیز با توجّه به تعریف واحد پایانی در الگوی هانت، برای تعیین واحد پایانی در شعر، هر بند شعری به عنوان یک واحد در نظر گرفته شد. در هر بند شعری، شاعر می‌کوشد تا منظور و مفهوم خود را با تمام خصوصیّت‌های شعری، مانند جابجایی افعال، تقدّم مسند، تقدّم صفت، تقدّم مضاف و یا هر تغییر دیگری لحاظ کند. بنابراین، می‌توان گفت هر بند در شعر می‌تواند به گونه‌ای متشکّل از جملة مرکّب هم‌پایه یا پیچیده‌ای باشد که دچار تغییرهایی در جایگاه فعل و دیگر موارد نحوی شده است.

با توجّه به تفاوت حجم کتاب فرشته بفرستید اثر عبدالرّضا رضایی‌نیا، به منظور همسو کردن و نیز یکدست بودن مطالب مورد تحلیل، اشعار و منظومه‌هایی از این کتاب به صورت تصادفی انتخاب شد. انتخاب تصادفی اشعار تا آنجا که با دیگر کتب به لحاظ حجم یکدست شود، ادامه یافت.

جدول 2) مقایسة اشعار از نظر ارزش‌دهی به مسئلة جنگ با توجّه به تحلیل مؤلّفه‌ها

نام مجموعه شعر

تعداد واحد پایانی

بسامد مؤلّفه‌های ارزش‌دهی

درصد

به قول پرستو

112

27

24.1

مثل چشمه، مثل رود

72

18

25

از این ستاره تا آن ستاره

192

52

27.08

از آسمان سبز

131

39

29.77

کوچة باران

108

74

68.51

فرشته بفرستید

94

68

72.34

درصد این مؤلّفه در اشعار این سه شاعر نشان می‌دهد که ارزش‌دهی به مسئلة جنگ چقدر در طول زمان دچار تغییر شده است و چه میزان این ارزشگذاری روند تصاعدی داشته است. البتّه با توجّه به موقعیّت‌های مختلفِ شرایط جنگ و بعد از آن، می‌توان گفت که در اشعار هم‌دوره با جنگ، بیشتر اشعار بارِ شعاری داشته‌اند و مسئلة ارزشگذاری با نوعی بیان صریح به مسائل برخاسته از جنگ پیوند داشته است. بر این اساس، شعر سلمان هراتی به عنوان یک شاعر هم‌دوره با جنگ، در ارتباط با مسائل و رخدادهای جنگ لحن شعاری داشته است. او در شعر خود به شهادت و جنگیدن یعنی دو عمل همسو با دورة جنگ بسیار پرداخته است و آنهار را بسیار ارزشگذاری کرده است. شعر قیصر امین‌پور نیز از این لحنِ شعاری جدا نیست و در اشعار او، پرداختن به این مسائل بسیار پررنگ است، امّا این موضوع به اشعاری برمی‌گردد که متقارن با جنگ است و هر چه از سال‌های جنگ فاصله می‌گیریم و به اشعار بعدترِ او نگاه می‌اندازیم، مشخّص می‌شود که این ارزشگذاری تغییر کرده است و ابعاد بیشتری را در بر می‌گیرد. امین‌پور با لحنِ شعاری همسو با دورة جنگ و هم با لحن تغییرپذیر پس از آن به مسائل مرتبط با جنگ با بارِ ارزشی مثبت نگریسته است. عبدالرّضا رضایی‌نیا در شعر خود، بیانی دیگر را برای ارزشگذاری به مسائل برخاسته از جنگ آشکار می‌کند. او با نگاهی وسیع‌تر به ابعاد مختلف جنگ و شرایط برخاسته از آن در دوره‌ای که دیگر از حسّ برانگیختن افراد و لحنِ شعاری خبری نیست، ارزشگذاری را به جنبه‌های مختلف نسبت می‌دهد. در این میان، درصدها بیانگر تفاوت کلام شاعر در پرداختن به این موضوع است.

نتیجه‌گیری

اشعار قیصر امین‌پور در دو مجموعه‌شعر از او بررسی شد. در مجموعه شعرِ به قول پرستو شاعر با زبانی روان و مناسب برای مخاطب خود سخن می‌گوید و در این میان، از مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی و مؤلّفه‌های ادبی بهره می‌گیرد. در این کتاب، مؤلّفه‌های ادبی بیشترین سهم را به خود اختصاص می‌دهند و شاعر با بهره‌گیری از آنها و با کودکانه‌گویی، نگرش صلح‌طلبانة خود را به جنگ بازنمایی می‌کند و با نگاهی فراملّی به مسئلة روابط میان انسان‌ها، مخاطب خود را به چالش می‌کشد. در این مجموعه‌شعر، امین‌پور با طرح پرسش‌های فراوان از بدیهیّات، ذهن مخاطب خود را به سمت و سوی منظور خود سوق می‌دهد. در مجموعه‌شعر مثل چشمه مثل رود، شاعر کمی از بُعد کودکانه‌گویی خارج شده است و مرز بین شعر نوجوان و بزرگسال را در هم می‌شکند، اشعار کمی پیچیده‌تر می‌شود و شاعر با طرح حقایق تلخ از جنگ، زبان به اعتراض می‌گشاید و برای اتمام آن، شعر می‌سراید. او مخاطب خود را با توصیف پدیده‌های مراحل جنگ با خود همراه می‌سازد و بر نگرش نقّادانة خود تأکید می‌ورزد. در هر دو مجموعه‌شعر، شاعر به ارزش‌های برآمده از جنگ ارج می‌نهد و آنها را در طیف گسترده‌ای با بارِ ارزشی مثبت بازنمایی می‌کند. در باب مفاهیم به‌کار برده شده، قیصر امین‌پور از مفاهیم جدید در مرحلة جنگ و نیز مفاهیم تغییریافته برای بازگویی جنگ بهره می‌گیرد تا به این پدیده، ملموس‌تر نگریسته شود.

در اشعار سلمان هراتی، با دو مجموعه‌شعرِ از این ستاره تا آن ستاره و از آسمان سبز، مسئلة طبیعت‌نمایی و تمثیل به خوبی یافت می‌شود. در اثر نخست، شاعر زبانی روان و مناسب با مخاطب خود به کار می‌برد و با تشبیه پدیده‌های جنگ به طبیعت بازنمایی برجسته‌تری از آنها به دست می‌دهد. مسئلة استفاده از واژه‌های نمادین در شعر او موج می‌زند و شاعر با استفاده از واژه‌هایی با بارِ ارزشی پسندیده، مسائل جنگ را به خوبی ارزش‌دهی می‌کند. مسئلة «از جان گذشتگی در راه وطن و شهادت» در اشعار او بسیار جلوه می‌کند و شاعر با تمثیل‌های فراوان به این موضوع می‌پردازد. نگرش شاعر به جنگ، نگرشی اعتراضی همراه با توافق به مسئلة جنگیدن برای احیای حقّ است. او با دید دفاع در راه وطن و ارزش‌دهی به این مسئله، برای مخاطب خود شعر می‌سراید و در قسمت‌های مختلفی از شعر خویش به طور ضمنی یا مستقیم به بیان دیدگاه خود می‌پردازد. سلمان هراتی با مفاهیم نمادین و ذکر اسطوره‌های دوران جنگ و پس از آن، بر برجسته کردن نگرش خود تأکید می‌ورزد. نگاه شاعر در نگاهی ارزشمند به جنگ و هر چیز برآمده به آن گره می‌خورد و در مجموعه‌شعرِ از آسمان سبز، بسیار پُررنگ‌تر و با زبانی مفهومی‌تر بروز می‌کند.

اشعار عبدالرّضا رضایی‌نیا در دو مجموعه‌شعرِ فرشته بفرستید و کوچة باران مورد بررسی قرار گرفت. داده‌های حاصل از تحلیل، بیانگر زبان پیچیده و بسیار نمادپرداز شاعر در اشعار وی است. گره زدن مسائل جنگ با مسائل عرفانی و معنوی، آن هم با زبانی نمادین، درک شعر را برای مخاطب نوجوان گاه با دشواری همراه می‌سازد. شاعر با استفاده از توصیف، تأثیرهای مخرّب جنگ و نتایج دردناک و اسف‌بار جنگ، نگرش نقّادانة خود را به این پدیده تشریح می‌کند. توصیف سلسله‌وار صحنه‌های مختلف جنگ و نمادپردازی در اشعار او، نگرش او را برجسته‌تر می‌کند. رضایی‌نیا در شعر خود با استفاده از مؤلّفه‌های مختلف به مسئلة ارزش‌دهی به مسائل برآمده از جنگ تأکید می‌کند و نگاه شاعر به جنگ و پدیده‌های آن نگاهی متافیزیکی است.

منابع و مآخذ
آشوری، داریوش. (1377). «گفتار و گفتمان». راه نو. سال اوّل. شمارة 7. ص 20.
آقاگل‌زاده، فردوس. (1386). «تحلیل گفتمان انتقادی و ادبیّات». ادب‌پژوهی. سال اوّل. شمارة 1. صص 17ـ28.
ـــــــــــــــــ . (1385). تحلیل گفتمان انتقادی،تکوین و تحلیل گفتمان در زبان‌شناسی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
امین‌پور، قیصر. (1375). به قول پرستو. تهران: نشر افق.
ـــــــــــــ . (1368). مثل چشمه مثل رود. تهران: سروش.
حسینی، شهید قلی. (1379). تجزیه و تحلیل گفتمانی و متنی غزلیّات ترکی مأذون قشقایی. پایان‌نامه کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
خسروی نیک، مجید و لطف‌الله یارمحمّدی. (1380). «شیوه‌ای در تحلیل گفتمان و بررسی دیدگاه‌های فکری ـ اجتماعی». مجلّة نامة فرهنگ. شمارة 42. صص 173ـ 181.
خلیلی، مهسا. (1384). تحلیل کلام انتقادی متن کتاب فارسی مقطع دبستان. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه تهران.
دواتگرزاده، گلناز. (1378). بازنمایی کارگزاران اجتماعی در کتب Interchange؛ تحلیل انتقادی گفتمان با عنایت به مؤلّفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
رضایی‌نیا، عبدالرّضا. (1389). الف. فرشته بفرستید. تهران: انتشارات سپیدرود.
ـــــــــــــــــــ . (1389). ب. کوچة باران. تهران: انتشارات سورة مهر.
سیف، لیدا. (1386). بازنمایی کارگزاران اجتماعی در منازعات فلسطین و اسرائیل. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
شهبازی، ایرج. (1378). تجزیه و تحلیل متنی و گفتمانی غزلیّات عاشقانة سعدی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
ضیایی، حسام و علی صفایی. (1389). «بررسی جامعه‌شناختی گفتمان‌های شعر جنگ تحمیلی». نشریّة ادبیّات پایداری. سال اوّل. شمارة 2. صص 189ـ 218.
فلاحی، محمّدهادی. (1388). بازنمایی کارگزاران اجتماعی در نشریّات دورة مشروطه از منظر گفتمان‌شناسی انتقادی. پایان‌نامة دکتری. مشهد: دانشگاه فردوسی.
قویمی، مهوش. (1367). «زبان‌شناسی و کاربرد آن در ادبیّات». مجلّة زبان‌شناسی. سال پنجم. شمارة 1. صص 77ـ90.
قنبری، لیلا. (1383). مقایسة تحلیل گفتمان انتقادی داستان‌های کوتاه معاصر بزرگسالان و داستان‌های کوتاه معاصر نوجوانان. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
لک، منوچهر. (1384). «هویّت ملّی در شعر دفاع مقدّس». مجلّة مطالعات ملّی. سال ششم. شمارة 22. صص 111ـ132.
محمّدی، مهدی. (1389). بررسی مفاهیم دینی در کتاب‌های داستانی کودکان و نوجوانان درایران بین سال‌های 1380تا 1385. رسالة دکتری. قم: دانشگاه آزاد واحد قم.
مکتبی‌فرد، لیلا. (1389). بررسی تناسب محتوای داستان‌های تألیفی ایرانی برای کودکان و نوجوانان گروه سِنّی «ج» با مهارت و مؤلّفه‌های تفکّر انتقادی. رسالة دکتری. اهواز: دانشگاه شهید چمران.
مقداری، صدیقه‌سادات. (1389). بررسی زبانشناختی ادبیّات جنگ برای کودکان در ایران از دیدگاه گفتمان‌شناسی انتقادی. رسالة دکتری. مشهد: دانشگاه فردوسی.
ون دایک، تئون. (1382). مطالعاتی در تحلیل گفتمان؛ از دستور متن تا گفتمان‌کاوی انتقادی. ترجمة پیروز ایزدی و دیگران. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.
هراتی، سلمان. (1373). از این ستاره تا آن ستاره. تهران: انتشارات سورة مهر.
ـــــــــــــ . (1388). از آسمان سبز. تهران: انتشارات سورة مهر.
یارمحمّدی، لطف‌الله. (1383). گفتمان‌شناسی رایج و انتقادی. تهران: انتشارات هرمس.
ــــــــــــــــــ . (1385). ارتباطات از منظر گفتمان‌شناسی انتقادی. تهران: انتشارات هرمس.
یاسمی، کلثوم. (1388). نحوة بازنمایی کارگزاران اجتماعی در متون کتب ادبیّات فارسی دبیرستان. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه علوم تحقیقات فارس.
Amal saleh, E. (2004). the Representation of social actors in the EFL Text Books in Iran’’. Unpublished PhD Dissertation. Shiraz: Shiraz University.
Fard, F. (2004). A Comparative Study of Children's Stories and Adult's Stories within the Framework of CDA. Unpublished M.A. Thesis. Shiraz: Shiraz University.
Ghane, M. H. (2001). The Interaction of Language and Thought between Male and Female among Persian and English Speakers. Unpublished M. A. Thesis. Shiraz: Islamic Azad University.
Lehtonen, Sanna. (2007). Feminist critical discourse analysis and children’s fantasy fiction modelling a new approach. Finland: University of Jyväskylä. Vol.32. No.1. Pp.132-144.
Namjoo, P. (2003). The Way Discursive Ideologies Structures are related two set of Speeches on Terrorism. Unpublished M.A. Thesis. Shiraz: Shiraz University.
Ogola, James. (2007).”Masculinities in Kiswahili Children’s Literature in Keneya”. Sawahili Froum. Vol.14. Pp. 245-254.
Rahimi, A. (2005). A Critical Discourse Analysis of Euphemism and Derogation in English and Persian Texts. Unpublished PhD Dissertation. Shiraz: Shiraz University.
Rogers, Rebecca & Christian, June. (2007).”What Could I say?’A critical discourse analysis of the constructin of race in children’s literature”. Race Ethnicity and Education Journal. Vol.10. No.1. Pp. 21-46.
Roy, S. (2008). ”A Critical Discourse Analysis of Asian-Indian Folk Tales in US-American Children Literature”. Comparative Literature and Culture. Vol.10 (2). Pp. 2-9.
Talif, rosli & Nair, Ramesh. (2010).”Lexical Choices and The Construction of Gender in Malaysian Children’s Literature”. Kajian Malaysia. Vol. 28. No. 2.
Van Leeuwen, T. (2008). Discurse and Practice; New Tools for Critical Discourse Analysis. Oxford: Oxford University Press.
Wharton, S. (2005). “Invisible Females, Incapable Males; Gender Construction in Children’s Reading Scheme”. Language and Education. Vol.19. Pp. 235-238.