Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of English Language and Literature, Il.C., Islamic Azad University, Ilam, Iran.
2 Ph.D. Candidate in Linguistics, Department of English Language and Literature, Il.C., Islamic Azad University, Ilam, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
تئوریهای گفتمانی در علومی مانند سیاست، جامعهشناسی، روانکاوی و حقوق به کانون اصلی روابط انسانی توجه دارند. ادبیات در قالب هستۀ اصلی و مرکزی علومانسانی با جهتگیری مطلوب، دارای بهترین و برترین ابزارها برای درک روابط انسانی، توجه به ماهیت و هویت افراد به آفرینش دنیای واقعی یا خیالی دست میزند. تحلیل گفتمان در متون ادبی میتواند نقشی مؤثر در درک تأثیرپذیری این عرصه از نشانه ـ معناشناسی و گفتمانهای موجود داشته باشد. از دیدگاه سوسور، نشانهشناسی[1] به بررسی و واکاوی در نظامهای دلالت معنایی توجه مینماید. تکمیل علم معناشناسی منجر به رهیافت نوین نشانه ـ معناشناسی[2] شد. انتشار کتاب «ریختشناسی حکایت پریان» از سوی پراپ (1928) و مطالعات روایتشناسی او راه را برای درک و دریافتهای نوین از این مسئله توسط گریماس فراهم آورد تا جایی که انتشار کتاب «معناشناختی ساختاری» بهعنوان دستوری روشمند برای تجزیهوتحلیل گفتمانی به بازنمود معنای پنهان در ژرفساخت یک روایت انجامید. در معناشناسی از منظر گریماس، با نوعی الگوی زایشی[3] و در فرایند تحلیل متن، گفتمان کشف میگردد. این جستار تجزیهوتحلیل نشانه معناهای متن رمان «بهشت» را بررسی مینماید. در یک گفتمانی کنشی، ظهور و بروز معنا تحتتأثیر عوامل مجابی القایی یا تابعی از عوامل تجویزی است. گریماس بر این عقیده است که جهت شناخت معنی متن باید قواعد و معنای آنها را درک نمود چرا که متن بر اساس اصول بنیادینی شکل میگیرد و از نظاممندی برخوردار است. در رمان بهشت با دو نظام تفکری نوین و سنتی مواجه هستیم. موریسون بر ای بیان نقصان مادی بر تأثیرات مخرب و منفی گسترش تفکر تبعیض نژادی در بین سفید پوستان و سیاهپوستان تأکید مینماید. نقصان اُبژۀ ارزشی (عدم توجه به برابری انسانها و تبعیض نژادی) بهتدریج در بطن اندیشه و افکار سیاهپوستان نیز با الگوگیری از سفیدپوستان رخنه مینماید و سبب میشود آنان شهری را از آنان خود بسازند که یکدست سیاه باشند. سهم این سیاهپوستان از زندگی جدید، ازدستدادن شکل اصیل و طبیعی زندگی و افتادن به جان همدیگر است ازدستدادن ارزشهایی که کنشگران اصلی داستان را در پی رفع آن به انجام کنشهای مختلف از جمله پناهبردن به شهر آرمانی دیگری وادار میکند.
یک گفتمان در فرایندی ارتباطی شکل میگیرد و پس از شکلگیری، کنشگران در فضای گفتمانی ناچارند گونههای نشانهای را در تعامل و یا تقابل با محیط پیرامون و سایر سوژهها بروز و ظهور دهند؛ ازاینرو کنشهای گفتمانی فرصتی است برای بروز و ظهور ماهیتهای عاطفه محور سوژه از جمله «هویت».
رمان «بهشت»[4] اثر تونی موریسون یکی از رمانهای معاصر است که اندیشۀ ترس از بیهویتی بهویژه در زنان و دگردیسی سنتهای بومی و عدم تبعیت جوانان از نظام پدرسالارانۀ قبل در آن به چشم میخورد. نوشتار خاص نویسنده سبب توجه به نشانههایی در متن روایت رمان شده است. نشانههایی که به کنشگزار و کنشگرهای روایت برای تغییروتحول معنا و انجام کنشها، یاری میرساند این پژوهش با تأکید و تکیه بر نظام گفتمانی کنشی از نظر گریماس و درک و دریافت مناسبات معنایی از خلال نشانههای موجود به تحلیل هویتباختگی، خشونت و تقابل نژادی در رمان بهشت موریسون پرداخته است. رمان به دلیل ترکیب واقعیت و خیال از بهشت آرمانی و موعود، تصویری میسازد که دیگر نه خیال است و نه واقعیت. با دگردیسی ساختههای از پیش شناخته شده، نشانهها مدام جابهجا میشوند و با هم میآمیزند و نویسنده کنش گفتمان را در راستای نشاندادن هویتباختگی زنان سیاهپوست حتی در فضای تازۀ صومعه (= بهشت) بازسازی میکند و در یک فضای تازه نیز شرایط پردازش نشانهها را بهگونهای تحلیل مینماید که نشان دهد تبعیض نژادی از سوی هرکس با هر نژاد، طبقه و رنگ پوستی، امری مذموم است و بهاینترتیب بازخوانی مؤثری از مراحل تولید و دریافت معنا را مقابل گفتهیاب قرار میدهد. در رمان «بهشت» اثر تونی موریسون، عموماً این بُعد عاطفی گفتمان است که با اتخاذ تصمیم گفتهپرداز[5]، سطوح مختلف از روایت اعم از روابط فشارهای، گسترهای، طرحوارههای ارزشی و تنشی گفتمان را دربرمیگیرد. هویتطلبی و تلاش کنشگران در این رمان برای رهایی از بحران معنا، سوژه را به مرکز ثقل گفتمانی نزدیک میسازد تا بتواند نقش خویش را در تعامل و تقابل با جامعهای که زنان سیاهپوست را مورد تبعیض نژادی قرار میدهند، ایفا کند.
نوشتار پیشرو به بررسی رمان بهشت اثر تونی موریسون که بخش اعظمی از ادبیات ضد تبعیض نژادی و فمینیستی سیاهپوستان آمریکا به شمار میرود، میپردازد. خشونت علیه زنان سیاهپوست، قتل، کشتار، ترس، تبعیض و تصاویر غمانگیزی که از وضعیت زنان سیاهپوست آمریکا در این اثر ارائه شده است نظامی نشانهای را فراهم آورده است که در آن استعمار، استثمار و بیهویتسازی بهعنوان عوامل استیلاگر ماهیت کنشی کنشگران داستان را تحتتأثیر خود قرار دادهاند.
پژوهش حاضر میکوشد الگوها و راهبردی نشانه معناشناسانه را در رمان «بهشت» با رویکرد مبتنی بر قرائن متنی، بررسی و احصا نماید. پرسمان اصلی در جستار پیشرو بررسی تبیین نقش عوامل کنشی در نظام گفتمانی کنشی ـ القایی یا مجابی در رمان «بهشت» تونی موریسون و چگونگی بهکارگیری این فرایند شناختی در تولید معنا در راستای القای هدف رمان به گفتهیاب (خواننده) است.
در این جستار بهدنبال پاسخ به این پرسش هستیم که هدف و موضعگیری گفتهپرداز از رمان «بهشت» تونی موریسون؛ بهمثابه زن (زنانی) که بهدنبال هویت و بهشت گمگشتة خویش در جامعۀ تبعیضنژادی معاصر است در راستای هویتطلبی باتکیهبر کدام یک از مؤلفهها و کارکردهای نشانه ـ معناشناسی گفتمانی وارد عمل میشود؟ فریضۀ پژوهش حاکی از آن است که در این رمان گفتمان موجود باتوجهبه تأثیر پارامترهای ضد نژادپرستانه در گفتمان پسااستعماری خواننده را به سمت گفتمان حسی مرکزی هدایت میکند؛ اما قوت و تأثیر عناصر تبعیض نژادی در سیاهپوستان نیز سبب شکلگیری لایههای هستیشناسانه در تداوم معنا شده است و باور به شرایط حاکم در جهت ایجاد ابژۀ ارزشی، سوژه (سیاهان) را مجبور به اجرای کنش (قتلعام زنان سیاهپوستی که قصد خروج از دنیای آرمانی سیاهان را دارند) میکند و سبب ایجاد گفتمان مرکزی میشود. در طول روایت رمان، اتصال و انفصال از اُبژۀ ارزشی در جهت برطرف ساختن نقصان معنا که رسیدن به سعادت و خوشبختی و بهشت موعود در روی زمین است، در حال تغییر است. سه جامعۀ اولیه (هی یون)، ثانویه (رابی) و بهشت (صومعه) و تقلید سیاهپوستان از تبعیضنژادی و طرح تفکیکنژادی که از سفیدپوستها در دوران پسااستعمار آموخته بودند سبب تنش بیننسلی در این رمان شده است.
1.1.ضرورت پژوهش
تاکنون هیچ مقاله یا پژوهش علمی و ساختارمندی در زمینۀ خوانش نشانه ـ معناشناسانۀ رمان بهشت بر مبنای نشانه ـ معناشناسی مکتب پاریس و الگوی گریماس منتشر نشده است. این خلأ پژوهشی در حوزۀ رمانهای پسااستعماری ازجمله یکی از آثار ارزندۀ تونی موریسون نویسندۀ شهیر و برندۀ جایزۀ نوبل ادبی موجب شد تا نویسندگان این مقاله با درنگ و تأملی قابلتوجه در یکی از رمانهای برجستۀ موریسون؛ یعنی بهشت به این پژوهش بپردازند.
2.1. هدف تحقیق
باتوجهبه ماهیت پژوهش پیشرو، هدف این جستار در حوزۀ مطالعات نشانه - معناشناسی گفتمانی و در حوزۀ مطالعات فرهنگی قرار میگیرد تا باتوجهبه نظام نشانه - معنایی گفتمان، رمان «بهشت» اثر تونی موریسون و مصائب و مشکلات جامعۀ استعمارزده و پر از تبعیض نژادی زنان سیاهپوستان را در این رمان بررسی نماید. ارائه خوانشی نشانه - معناشناسانه از جامعۀ آرمانی و مدینۀ فاضلۀ فراموش شده برای زنان سیاهپوست آفریقا هدف اصلی این پژوهش است.
3.1. پیشینۀ پژوهش
از جمله آثار و کتابهایی که باتکیهبر آموزههای نشانه ـ معناشناسی گریماس، متون فارسی را نقد و ارزیابی نمودهاند یا به تبیین و تفسیر رویکردی مبتنی بر نشانه ـ معناشناسی گفتمانی معطوف بودهاند، میتوان به ترجمۀ کتاب «نقصان معنا» از گریماس و تألیف کتابهای «مبانی معناشناسی نوین» (1381)، «تجزیهوتحلیل نشانه ـ معناشناختی گفتمان» (1385)، و نشانه معناشناسی ادبیات (1395) از شعیری، «معنا بهمثابه تجربۀ زیسته» از مرتضی بابک معین (1394) اشاره نمود. حلقۀ مطالعات نشانه ـ معناشناسی تهران ازجمله فعالیتهای شعیری در این زمینه راهبردی مناسب در زمینۀ مطالعات مذکور فراهم آورده است. نیز عباسی (1393) در بخشهایی از کتاب خود با عنوان «روایتشناسی کاربردی: تحلیل زبانشناختی روایت» به بررسی نظریات گریماس در حیطه روایتشناسی و نشانه ـ معناشناسی پرداخته است. تری ایگلتون در کتاب «نظریۀ ادبی»، راما سلدن در کتاب «راهنمای نظریة ادبی معاصر»، رابرت اسکولز در کتاب «درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات» هر یک به بخشهایی از نظریۀ نشانه ـ معناشناسی گریماس اشاره داشتهاند.
بابک معین و محمدزاده (1400) در مقالۀ «نشانه ـ معناشناسی گفتمانی تن نگاشتههای ایران» به بحث و بررسی پیرامون تن نگاشتههای تصویری بر روی بدن از منظر نشانه ـ معناشناسی پرداختهاند. در مقالۀ «مقاومت، ممارست و مماشات گفتمانی؛ قلمروهای گفتمان و کارکردهای نشانه ـ معناشناختی» (شعیری: 1394) نویسنده قلمروهای مختلف گفتمان را تبییین و تفسیر نموده و مؤلفههای آن را مورد توجه قرار داده است.از نمونههای دیگر میتوان به این مقالات اشاره نمود: شعیری و کنعانی (1394) در مقالۀ «نشانه ـ معناشناسی هستیمحور: از برهم کنشی تا استعلا بر اساس گفتمان رومیان و چینیانِ مولانا»، «تحلیل فرایندهای آفرینش معنا در نشانهشناسی با رویکرد پدیدار شناختی و نظریۀ پیچیدگی» از بابک معین و پاکنژاد (1394) و شعیری و آریانا (1390) در مقالۀ «چگونگی تداوم معنا در چهل نامۀ کوتاه به همسرم؛ از نادر ابراهیمی» همگی از جمله نمونههای ارزشمند در راستای مبانی نظری این پژوهش میباشند.
4.1. روش تحقیق
در این جستار، روش گردآوری اطلاعات «کتابخانهای» بر مبنای شیوۀ تحلیل دادهها «کیفی» و روش «استدلال استقرایی» است. دستاورد و نتایج این روششناسی باتکیهبر نظام نشانه ـ معناشناسی گفتمانی گریماس، پژوهشگران را به تحلیل ساختار نشانه معناشناسی گفتمان در رمان بهشت تونی موریسون از منظر روساختی و درونمتنی هدایت میکند. همچنین بر اساس روش توصیفی ـ تحلیلی در این پژوهش با نگاه به درونمایه و ژرفساختِ داستان، نشانه ـ معناها از منظر گفتمان کنشی گریماس تحلیل شدهاند.
2.چهارچوب نظری بحث
آلژیرداس ژولین گریماس (1992 – 1977) در کشور لیتوانی پس از نگارش و انتشار معناشناسی ساختاری (1966) بهعنوان یکی از بزرگترین و مهمترین نظریهپردازان معناشناسی شهرت یافت. نظریه گریماس حاصل تلاش او در خصوص تجزیهوتحلیل و توجه به جنبههای گفتمانی همراه بود. گریماس معتقد است که «در فرایند تحلیل متن یا گفتمان، نظام معنایی کشف میشود؛ زیرا ساختارهای معنایی و کنشی کاملاً تقطیع میشوند و این رویکرد را الگوی زایشی مینامد. الگوی زایشی وی که از مطالعات پراپ سرچشمه میگیرد، الگویی دینامیک است که چگونگی تجدید معنا را در داستان نشان میدهد. برایناساس گریماس موفق به بنیانگذاری نظام گفتمان روایی یا بهعبارتی، نشانهشناسی استاندارد میشود.» (شعیری، 1395: 5) گریماس باتوجهبه آرا و اندیشههایی که ولادیمیر پراپ در کتاب «ریختشناسی قصههای عامیانه» مطرح کرد، تلاش نمود تا طرحی جهانی را برای روایت از منظر زبانی پیریزی کند. در کتاب «معناشناسی ـ ساختاری» نظریۀ «نشانهشناسی روایت» را بنیان نهاد که بر اساس آن ساختار یک داستان بهمانند ساختار یک جمله، نظاممند و دستوری است. گریماس هفت نقشی را که پراپ برای روایت ارائه داده بود در قالب زوجهای فاعل/ مفعول، مفعول/ فرستنده، گیرنده، یاریگر/ حریف تقلیل داد. در نظام روایتشناسی گریماس، فاعل همان قهرمانی است که پراپ مطرح نموده است و مفعول نیز همان شیء یا شخص ارزشی موردنظر. (ر.ک گریماس، 1389: 30 ـ 47)
شکل 1. الگوی کنشی در نظام نشانه ـ معناشناسی گریماس
Figure 1. Action pattern in Greimas' semio-semantic system
|
گیرنده |
|
فرستنده |
|
مفعول
|
فاعل
|
|
حریف |
|
یاریگر |
در این نظام، گریماس بر معناشناسی در ژرفساخت و روساخت یک متن تأکید دارد و معتقد است جهت شناخت معنای متن باید قواعد و معانی آن را درک و دریافت نمود. «با بهرهگیری از روشهای مطالعۀ معنا، فرایندهای ارزشی معنا و جنبۀ کاربردی و تأثیری متن را تا حدودی میتوان روشن کرد و از این میان، روش تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمان با بازخوانی نظامهای سیال متن ضمن روساخت قالببندی شده، چگونگی کارکرد، تولید و دریافت معنا را در نظامهای گفتمانی تبیین میکند.» (اکبری زاده و محصص، 1396: 293) نظامهای گفتمانی را میتوان ذیل سه دستۀ اصلی تقسیم نمود یا بر کنش استوارند، یا مبتنی بر حس هستند و یا بر اساس جریانی نامتناظرشکل یافتهاند. «گونۀ اول را نظامهای گفتمانی هوشمند مینامند و گونۀ دوم موسوم به نظامهای گفتمانی احساسی هستند و نوع سوم نظامهای گفتمانی رخدادی را تشکیل میدهند. در واقع درصورتیکه نظام گفتمانی مبتنی بر عملکرد عوامل گفتمانی باشد از اصل کنش پیروی میکند» (شعیری، 1385: 72 ـ 71). ازاینرو از منظر مناسبات معنایی در یک پی رفت «حدأکثر شش کنشگر و جفتهای متقابل کنشگر و ابژۀ ارزشی یا شیء و ارزشی، کنشگزار و کنشپذیر و کنش یار و ضدّ کنشگر وجود دارد که بر اساس آنچه انجام میدهند طبقهبندی میشود.» (احمدی، 1388: 163 ـ 162) در ساختار یک روایت حداقل دو کنشگر احتیاج داریم که عبارتاند از «ابژۀ ارزشی کنشگر. کنشگر کسی است که عمل میکند و بهطرف ابژۀ ارزشی خود میرود و ابژۀ ارزشی یا شیء ارزشی، هدف و موضوع کنشگر / فاعل.» (عباسی، 1393: 69)
نشانه ـ معناشناسی گفتمان با ارائۀ تعریف نوینی از نشانه، آن را در نظامی از پیوندهای پویای نشانهای موردتوجه قرار میدهد و به شیوة تولید و توزیع معنا را در یک نظام گفتمانی بررسی مینماید. طبق آموزهها و اصول این نگره «گفتمان عملی است نتیجه بهرهمندی از نوعی حضور و گفتهپردازی ساختی است که در آن بهواسطۀ زبان چیزی را برای خود حاضر میسازیم.» (Fontanille,1998:81 ر.ک گریماس، 1389: 71)
1.2. الگوی کنشی گریماس[6]
الگوی کنشی بهمانند یک نظام دستوری ـ روایی عمل میکند. الگوی کنشی گریماس که در آغاز سه آزمون آمادهسازی، سرنوشتساز و سرافرازی بود بهصورت دو الگوی روایی کارکردی بازتعریف شد:
1 ـ قرارداد توانش، کنش ارزیابی؛ 2ـ القا [مجاب سازی] یا پیمان، کنش، ارزیابی» (شعیری، 1395: 18). کنش گر گریماس را می توان به این صورت معرفی نمود:
نظام شناختی حاکم بر متن، از یک کاستی شروع میشود و به یک قرارداد منتهی میگردد. «این قرارداد میتواند بین یک کنشگر با یک عامل دیگر داستان باشد یا قراردادی باشد که کنشگر با خودش میبندد.» (عباسی و یارمند، 1388: 150) حاصل این تقسیمبندی، ساختار یا «الگوی کنشی» است که تحلیل و بررسی روایت را ممکن میسازد. در گفتمان کنشی عملکرد روایت بر عهدۀ کنشگران آن است. برایناساس «باید تعدادی از انگارههای کنشی شخصیتها را در هر اثر داستانی و یا هنری کشف کرد و از منطق میان انگارهها، منطق نوشتار را به دست آورد.» (ضمیران، 1383: 19)
گریماس از شش الگوی کنشی اصلی در دو گروه سهتایی بهره میبرد «فرستنده، ابژه، گیرنده» و «کمککننده، سوژه، مخالف.» (دینه سن، 1380: 127) در این الگو کنشگزار عامل سببی است؛ یعنی کسی یا چیزی است که کنشگر یا فاعل را به دنبال هدف یا خواستهای میکشاند و دستور اجرای کاری میدهد. کنشپذیر کسی است که از عملکرد کنشگر (فاعل) بهره میبرد. کنشگر فاعل یا قهرمان، کسی است که بهسوی سوژۀ ارزشی یا شیء ارزشی میرود. شیء ارزشی هدف و موضوعی است که کنشگر به دنبال کسب آن است. کنش یار عامل کمکی یا همان شخصی است که به کنشگر (قهرمان) کمک میکند تا به اهداف خویش دست یابد و ضدّ کنشگر یا عامل بازدارنده، مخرّب یا مخالف کسی یا چیزی است که مانع رسیدن کنشگر/ کنشگران اصلی و فعال به شیء ارزشی میشود. این عوامل ششگانه مناسبات معنایی یک اثر را تشکیل میدهند. این روابط را میتوان چنین ترسیم نمود:
شکل 2. عوامل مؤثر در گفتمان کنشی
Figure 2. Effective factors in action discourse
بهرهور کنشگر کنشگر فرستنده
کنشگر مخالف کنشگر یاریکننده
شیء یا مفعول ارزشی
3.2. مختصری پیرامون تونی موریسون[7]
تونی موریسون با نام اصلی (کلوئه آنتونی ووفورد) متولد فوریۀ 1931 و درگذشته 2019، نویسندۀ فمینیست، استاد دانشگاه و برنده جایزۀ نوبل ادبی (1993)، اهل کشور آمریکاست که طی شش دهه فعالیت هنری ـ ادبی بیش از یازده رمان، کتاب کودک، اپرا و نمایشنامه به رشتۀ تحریر درآورد. وی از چند دانشگاه معتبر دنیا از جمله هاروارد، آکسفورد، ژنو و روتگرز دکتری افتخاری دریافت نموده است. سبک نویسندگی تونی موریسون بیشتر حول محور شخصیتهای سیاهپوست آمریکا و مسائل و مشکلات آنان میچرخد. موریسون اولین زن سیاهپوستی است که در دانشگاه پرینستون کرسی استادی به نام خود ثبت کرده است و نیز اولین نویسندۀ زن سیاهپوست است که موفق به دریافت جایزۀ نوبل ادبی شده است. نخستین اثر او «آبیترین چشم» در سال 1970 م منتشر گردید. موریسون اغلب درونمایة آثار خویش را به بیان تجارب زندگی زنان سیاهپوست، مذمت بردهداری و استعمار، فقر و تبعیض اختصاص داده است.
موریسون واقعیتهای تاریخ آمریکا و ناگوارترین اشکال خشونت علیه سیاهپوستان را در اکثر آثار خود به نمایش میگذارد. وی بهعنوان اولین نویسندۀ زن سیاهپوست موفق به دریافت جایزۀ نوبل ادبیات (1993) میلادی شده است. آثار تونی موریسون انعکاسی از مشکلات و مصائب جامعۀ سیاهپوستان آمریکا، تبعیض نژادی و دغدغههای رنگین پوستان در عصر حاضر است. از جمله آثار موریسون میتوان به رمان «آبیترین چشم» (1970)، «سولا» (1973)، «آواز سلیمان» (1977)، «بچۀ قیر» (1981)، «دلبند» (1987)، «بهشت» (1999)، و «عشق» (2003) اشاره نمود.
4.2. مسألۀ هویت زنان در بهشت تونی موریسون
رمان بهشت (1999 م) روایتی است گسسته و غیر خطی از سلسله حوادث تبعیض نژادی از اواخر دهۀ نوزدهم در آمریکا که خشونت کنشگرایانه علیه هویت زنان سیاهپوست را به تصویر میکشاند تا جایی که وادی بهشتگونۀ آنها تبدیل به سرزمین مجازاتشان میشود. جدایی نژادی خود خواسته و اجباری زنان سیاهپوست در نقطهای خارج از شهر که به سعادت آنان منجر نمیگردد. در فضای پسااستعماری، سیاهان، موریسون با هدف به چالش کشیدن الگوهای تکرار شوندۀ سلطهگرایی و جدایی نژادی استعمار رمان بهشت را به رشتۀ تحریر در آورده است. در بهشت موریسون، هستی و هویت سیاهان مانند سفید پوستان و یا نژاد و گروه دیگری، یک هستی نمادین و اجتماعی است آن هنگام که سفید پوستان با رفتارها و اعمال خود، آنان را فرومایه میدانند در حقیقت با این کار خود سیاهان را در سطح هویت فردی و اجتماعیشان تحقیر میکنند.گرچه موریسون در رمان یاد شده از وضع قوانین نژادی در دهۀ 1890 که منجر به فاصله و شکاف گسترۀ نژادی شد، عملاً سخنی به میان نیاورده است؛ از لحاظ شباهت درونمایه داستان رمان بهشت با وقایع نژادی آمریکا، میتوان این داستان را بهمثابه واقعیت دانست. نُه خانوادۀ سیاهپوست از آفریقاییهای مهاجری که در اواسط قرن هجدهم به آمریکا آمدهاند به نظر میرسد به دلیل تبعیض نژادی از سفید پوستان دچار خستگی و آسیبهای روحی و روانی شدهاند و تصمیم میگیرند که برای خود به دور از سفیدپوستان شهری بسازند تا دیگر مورد استعمار و استثمار سفیدها نباشند. این شهر جدید که «هییون» نام دارد پس از نیم قرن وحدت و یکپارچگی خود را از دست میدهد و از میان آنان پانزده خانواده شهری به نام «رابی» را بنا میکنند. معیار این شهر نیز قوانین اصالت نژادی است مبنی بر عدم مراودۀ سیاهان با باقی نژادها اما باز هم سفیدپوستان در رأس هرم قانون و مجری آن هستند و همین باعث محرومیت، هویت باختگی و انزوای هر چه بیشتر سیاهان میشود. نسل جوان شهر رابی با نسل سنتگرایانۀ قبل و پدران در تضاد و تقابل قرار میگیرد. نسل پیر با اقدامات محدودیت گرایانۀ خود در این شهر سبب محرومیت بیشتر سیاهان میشوند. تفاوت و اختلاف نظر نسل پیر و جوان رابی بنیانهای شهر را دچار تزلزل میکند. زنان جامعۀ رابی از این شرایط دلزده شدهاند و در صومعهای نزدیک شهر برای خود بهشت و مأمنی میسازند صومعهای که زنان در آن رنگ و نژاد را مدّنظر قرار نمیدهند، اما همین صومعه از سوی مردان شهر رابی مورد هجوم قرار میگیرد و دست به کشتار زنان میزنند. از این رو کنشِ هجوم علیه زنان در بهشت خود ناشی از کنش سیستمی دیگر و در باور به فرودست پنداری نژاد سیاهپوست و قوانین تبعیض نژادی علیه آنان که در آنها نهادینه شده است، به وجود آمده است. ارزشها و هنجارهایی که نسل جوان «رابی» علیه آن معترض هستند در حقیقت همان چیزی است که زمانی سیاهان خود در میان سفیدپوستان به آن اعتراض میکردند. قدرت و ثروت اندوزی خانوادههایی که در رابی هستند خود الگویی است از ثروت اندوزی و قدرتطلبی خانوادههای سفیدپوست. در کل کنش اصلی تشکیل شهر هییون و پس از آن رابی، در پی تنش عاطفی گفتمان کنشگران برای رسیدن به بهشت موعودی بود که هیچگاه محقق نشد و به شوش کشتن زنان صومعه منجر شد.
بهشت جامعهای آرمانی است که در حافظه و تاریخ مشترک نسلهای بشری از فرهنگی به نسلی منتقل شده است. جامعهای بهدوراز خشونت و تبعیض و بردگی. موریسون در این رمان به حاشیه راندهشدن زنان سیاهپوست را در بازسازی فردی و جامعه به تصویر کشیده است. موریسون در این رمان به دنبال رهایی زنان از دورههای تکرارشوندة تاریخ است. رمان بهشت با این عبارت آغاز میشود:
ـ «نخست به دختر سفیدپوست شلیک میکنند، برای سایرین به اندازۀ کافی فرصت دارند، نیازی به عجلهکردن نیست. آنها هفده مایل از شهری که خود با شهرهای اطراف دستکم نوزده مایل فاصله دارد، دور هستند. در صومعه جا برای پنهانشدن فراوان یافت میشود؛ ولی هنوز فرصت هست؛ زیرا روز تازه آغاز شده است. آنها نُه نفر هستند، یعنی بیش از دوبرابر زنانی که مجبور شدهاند یا بگریزند و یا کشته شوند.» (موریسون، 1383: 4)
این پیشزمینۀ خشونت را بهمثابه نظام گفتمانی کانون و مرکز ثقل اولیۀ داستان قرار میدهد. این عبارات مردان اهل «روبی» را در مقام کنشگرانی توصیف میکند که قصد دارند زنان را بهعنوان کنشپذیر، مورد ظلم و تبعیض نژادی و جنسیتی قرار دهند. داستان با کشتن اشتباهی زن سفیدپوست شروع میشود و در ادامه دامنۀ کشتار به دیگر زنان تسرّی میجوید.
5.2. نژاد و هویت
نژاد را میتوان یکی از عناصر سازندۀ هویت دانست. به گفتۀ آدری اسمدلی[8]، از نژاد در قرون اخیر بهعنوان مکانیسمی جهت ایجاد طبقات اجتماعی استفاده شده است. پیش از قرن هفدهم، ایده و ایدئولوژی مربوط بهنژاد در هیچ شکل آن وجود نداشت. (Smedley,1998: 691) مراکز اصلی قدرت، هویت را بهعنوان وجه مشترک گروهی از انسانها تعریف نموده و سپس ازآنجهت انقیاد بر همین انسانها استفاده نمودهاند. از دوران گذشته تاکنون «استثمارگران، از ترس شورش بردگان سیاهپوست و همچنین تنگدستان سفیدپوست در برابر دستگاه حاکم اقدام به وضع قوانینی کردند که بهموجب آن تنگدستان سفیدپوست به علت رنگ پوستشان با طبقۀ ثروتمند حاکم در یک گروه قرار گرفتند. آنها بدینسان از بردگان که غالباً رنگینپوست بوده جدا گردیده و آفریقاییهای آمریکایی به علت محروم بودن از این ابزارهای قدرت بهعنوان پستترین و پایینترین نژاد در نظر گرفته شدند، در چنین فضایی، نژاد سفید تمامی هویتها، گفتمانها و صداها را به حاشیه راند و در نتیجه خود را بهعنوان مرکز و مدلول استعلایی تثبیت کرد.» (نوراللهی و احمدزاده، 1391: 231)
در دوران پسااستعمار رسالت بسیاری از نویسندگان، مبارزه با آثار برجایمانده از تبعیض و ظلم علیه سیاهپوستان بود تا نژاد و جنسیت عاملی علیه ظلم بر مردان و زنان سیاهپوست نباشد. استیلای غرب با در نظر گرفتن منافع سفیدپوستان، هویت فردی و اجتماعی بسیاری از سیاهان جوامع گوناگون را نادیده گرفت و با بهرهگیری از دستگاههای قدرت، هویت، ثروت و آزادی آنان را به انقیاد کشید. حال باید دید که سیاهپوستان بهویژه زنان برای رهایی از این استعمار و استثمار تا چه حدّ موفق به شالودهسازی هویت از دست رفتۀ خویش و یافتن جامعۀ ایدئال خود گردیدند.
3.بررسی نظام کنشی گریماس در رمان «بهشت»
1.3. نظام کنشی ـ تجویزی
یک گفتمان کنشی مرکزی و اصلی در هستۀ روایت بهشت وجود دارد که سایر گفتمانها را هدایت میکند. تغییر وضعیت از سامانیافته به وضعیت نابسامان، هدف اصلی این گفتمان کنش محور است. این تغییرات به بدتر شدن اوضاع منجر میشوند. موضوع این روایت خواست زنان برای رفتن به جامعهای است که هویت، آزادی و آرامش خویش را بدون تبعیض نژادی بازیابند. در حقیقت بهشت جایی است که زنان از نفس و ماهیت تبعیض از سوی هر کس و هر فردی حتی همنوعان خود به آن پناه بردهاند. تقابل نابرابری که این بار سیاهان در هرم قدرت و مجری قوانین آن هستند به انزوای زنان و محرومیت آنان منجر شده است. البته زنان صومعه از نژادهای مختلف هستند چرا که در صومعه دیگر نژاد و رنگ مطرح نیست؛ بلکه آنجا بهشت، پناهگاه و مأمن زنان و دخترانی است که قربانی تجاوز، آزار جنسی یا خشونتهای خانگی بودهاند. زنان صومعه خود را در ارتباط با جامعۀ پیرامون به هیچ قانون و مرزی محدود نمیسازند؛ اما مردان شهر رابی این وضعیت سامانیافته را تاب نمیآورند و با حمله به صومعه آن را نامتعادل میسازند. حملۀ مردان رابی به صومعه ناشی از سلطۀ عقاید سنتگرایانۀ پدران آنهاست. آنان توان سرپیچی از سنتها را ندارند؛ بنابراین با یک نظام گفتمانی کنشی ـ تجویزی [9] مواجه هستیم. تجویز در این روایت، در راستای محقق ساختن کنش قرار گرفته است. بهاینترتیب گفتمان ما را با کنشگزاران برتر که مردان سیاهپوست شهر رابی و جمعیتی از مهاجمان هستند، مواجه میسازد که در موقعیتی برتر نسبت به زنان صومعه قرار دارند؛ مردانی که خود از سوی تفکرات نسل قبل و پدرانشان با این طرز تفکر رشد کردهاند. نسل جدید رابی روایتی تکبعدی از تاریخ پدران سیاهپوست خویش و ساختار جامعۀ آنان را نقل میکند. گرچه در بین نسل جوان و پیر اختلافاتی وجود دارد. هنگامی که اجداد اولیه سیاهپوستان به شهر «هییون» مهاجرت میکنند اجاق بزرگی را در دروازۀ شهر بر پا مینمایند. پس از نقلمکان نسل دوم از شهر هییون به رابی، اجاقگاز منتقل میشود چرا که برای سیاهپوستان مهاجر این اجاق ارزش تاریخی دارد و نمادی از قدرت روحی آنان محسوب میگردد. در دهۀ 1890 که اجاق را بر پای داشتند بر روی آن جملهای حک میکنند که با مرور زمان کمرنگ میشود. نسل پیر و کهنسال اعتقاد دارند که این جمله چنین است:
«Beware the Furrow of his Brow» به معنی «از چینوشکن اَبروی او بترس» اما نسل جوان میپندارند که این جمله اگر بهصورت مقبول شود به معنای انقیاد و بردگی است. ازاینرو آن را نه به معنی ترس از خشم خداوند بلکه بهصورت «Be the Furrow of his Brow» یعنی «چین ابروی او باش» و در معنای تأویلی «آنها تجسم پروردگار هستند نه بردۀ او» پذیرفتند. ازاینرو نسل پیر تاریخ را بهمثابه یک سیستم و نظام ارجاعی کور و بسته میدانند و نسل جوان تاریخ را حاصل کنش انسان؛ از این روست که رفتار خشونتبار کنشگرایانهای نسبت به زنان صومعه دارند. در حقیقت نسل دوم؛ یعنی جوانان باتوجهبه رابطۀ عمودی بین کنشگران و کنشگزاران که میتوان آن را از بالابهپایین دانست لاجرم و در نظامی از پیش طرحریزی شده لاجرم به پذیرش این کنش دست زدند و گرچه نسبت به انجام آن یا عدم انجام آن مختار بودند؛ اما نسل جوان بهعنوان مردان مهاجم مشتاق این هجوم هستند و با اشتیاق به محل قربانیکردن زنان میروند. کنش مرکزی و اصلی در روایت بهشت در فرایندی دیالکتیک مولود طرز تفکری چندصدساله در خصوص استعمار و قربانی ساختن هویت و ماهیت و قتلعام انسانها به بهانۀ آزادی نژادی است. قبل از اعمال این کنش، مردان شهر رابی جلسهای تشکیل میدهند و جرم زنان حاضر در صومعه را چنین توصیف میکنند:
ـ «جلسه مخفیانه بود؛ اما بیش از یک سال بود که شایعاتی زمزمه میشد. قانونشکنیهایی که همیشه صورتگرفته بود همگی مدرک بهحساب میآمد. مادری که روی پلهها توسط دختر بیاحساسش کتک خورد. چهار کودک ناقصی که در یک خانواده متولد شدند. دخترهایی که از تختخواب بلند نمیشدند. عروسهایی که در شب ماهعسلشان ناپدید شدند. دو برادری که در اولین روز سال به رویهم گلوله شلیک کردند. سفرهایی که به دمبی صورت میگرفت و حاصل آن بیماریهای مقاربتی بود و اتفاقاتی که این روزها سر اجاق به وجود آمد باورنکردنی بود. شواهدی که از زمان آن کشف وحشتناک در بهار جمع کرده بودند را نمیشد انکار کرد؛ تنها چیزی که اینهمه فجایع را به هم مرتبط کرد در صومعه بود و در صومعه آن زنها بودند.» (همان: 12)
اینک ماهیت این تجویز مشخص میگردد. مردان جوان بر اساس منطقی قابلدفاع تصمیم به نابودی صومعه گرفتند، ازاینرو کنش تجویزی آنان از نوع عقلانی ـ منطقی است باتوجهبه این منطق و ماهیت تجویزی میتوان ادعا نمود نوعی عهد، میثاق یا قرارداد ماهیت این نظام کنشی تجویزی را تشکیل داده است. به دیگر سخن، مردان شهر رابی تصمیم میگیرند ریشۀ تمام مشکلات و مصائب موجود را در زنان صومعه ردّیابی کنند و با کشتن آنان، تقدّس و پاکی را برای بار دیگر به شهر رابی برگردانند. اکنون توانش[10] که یکی از مراحل کنشی است بهدستآمده و مردان توانش لازم برای اجرای کنشی را کسب نمودهاند و به همراه همراهی صومعه میشوند. اکنون زمان اجرای کنش[11] رسیده است موریسون دلیل ابژۀ ارزشِ، این کنش را چنین توصیف میکند:
ـ «آزاد مردانی که در سال 1889 بر پا ایستادند، در سال 1934 به زانو درآمدند و در سال 1948 سینه بر زمین میخزیدند، آنان به همین دلیل در این صومعه هستند. برای اینکه مطمئن شوند چنین چیزی دیگر هرگز روی نخواهد داد.» (همان: 8)
در این حالت کنشگران (مهاجمان به صومعه) به وضعیت حضور «کنونیت یافته[12]» رسیدهاند و میدانند که زمان قربانیکردن زنان بهشت فرارسیده است. پس با کسب شناخت و توانش لازم عمل کنش اجرا میشود. کنشگران برای به پایان رساندن کنش به باور و یقین قطعی رسیدهاند. مردان مهاجم بر اثر «بایستن» و جبری بیرونی و درونی؛ یعنی هم خواست خود و هم خواست جامعۀ اطراف از مرحلۀ باور عبور نمودهاند و به مرحلۀ تحقق دست یافتهاند.
2.3. نظام کنشی ـ ارزشی
در رمان بهشت اجساد زنان صومعه که مورد حملۀ مهاجمان قرار گرفته، به ناگاه ناپدید میشود. مهاجمان پس از ناپدیدشدن جسد زنان و سرزنشهای پدر روحانی آرامآرام به این باور میرسند که زنان مقیم صومعه در نتیجۀ پاکی و بیگناهیشان غیب شدهاند و در نزد پروردگار آرمیدهاند. در این گفتمان کنشی، زنان صومعه بهعنوان کنشیار بهواسطۀ ابژۀ ارزشی که رسیدن به جامعهای بدون تبعیض، خونریزی، فساد و تضاد طبقاتی است در داستان جلوهای از تقدس مییابند البته این روساخت داستان است و خشونت مردان رابی و توجه سفر بهشتی اجساد این زنان نشان میدهد که مردان رابی سفاهت و خشونت را توأمان دارند و سفاهتشان برای توجیه قتلعام زنان صومعه کم از جنایتشان نیست. ابژۀ ارزشی در اینجا، توسل به مذهب و دین برای توجیه خشونت و نابودکردن هویت زنان صومعه است. این گفتمان فرایند کنشی بعدی را حاصل میکند، مردان رابی که اندکی دچار بحران روحی شدهاند با توجیهات مذهبی خود را آرام میکنند اجرای این فرایند کنشی (توجیه) با حضور هستیشناسی دین برای خروج از این بحران اندکی گرهخورده و از سوی دیگر، جلوگیری از انفصال با مفعول و ابژۀ ارزشی و باز تأیید آن که پایبندی به عقاید نژادپرستانه از سوی سیاهان است سبب میشود که مردان شهر رابی شرایط را برای گذر از موقعیت سلبی ایجاد نمایند و با بیهویت ساختن زنان، کشتن و حتی امحای اجساد آنان، درصدد فریب خویش برآیند و خود را قانع کنند که زنان کشته شده عروج کرده و نزد پروردگار رفتهاند. با این کنش، مردان به دو خواستۀ خود که هم ارزش کمی دارد و هم کیفی یعنی نابودی زنانی که از قوانین شهر رابی تبعیت نکردهاند و برای خود شهری جداگانه تشکیل دادهاند و خشونت سیستمی و نظامیافتۀ آنان برآورده میشود.
3.3. گفتمان کنشی ـ مجابی
گفتمان کنشی مسیرش را تغییر میدهد و بر خلاف گفتمان تجویزی که کنشگر و کنشگزار را در یک رابطۀ از بالابهپایین توصیف میکند، در این مرحله کنشگزار و کنشگر در یک رابطۀ تعاملی با یکدیگر قرار میگیرند. کنشگران برای بهدستآوردن شیء ارزشی که دستیافتن به قوانین تبعیض نژادی نهادینه است ـ بدون قیاس عقلانی و توجه به تفکیک امور ـ وارد جریان تازهای از گفتمان میشود. کنشگر گفتمانی (مردان مهاجم ـ سیاهان جوان در شهر رابی) بهنوعی به سرمایهداری نوین میپردازند. این ثروتاندوزی و قدرتطلبی که خانوادههای شهر رابی بهویژه برادران مورگان بهدنبال آن بودند همان چیزی است که روزگاری سیاهان را وادار به شورش علیه سفیدپوستان کرد؛ اما اکنون برای بهدستآوردن آن شیء ارزشی وارد جریانی تازه از گفتمان کنشی شدهاند. گفتمان کنشی ـ مجابی دیگر مربوط به اجاقی است که بر دروازۀ شهر هییون است. پیران و سالخوردگان با چشمانی غمبار و اندوهگین نگران خاموششدن این آتش که نمادی از قدرت اقوام سیاه در متن روایت است، هستند. برای نوسازی اجاق مشقّت فراوانی را متحمل شدند و تصمیم گرفتند رسالت حفاظت از اجاق را با انتقال به شهر جدید یعنی رابی، به نسل جوان واگذار نمایند. این فرایند اتصال به ابژۀ ارزشی را در پی داشت و مردان قویهیکل و تنومند شهر رابی از موقعیت سلبی به ایجابی منتقل شدند و ابژۀ ارزشی را به شهر جدید انتقال دادند.
ـ «آنها بهعنوان پدران جدیدی که با دنیا میجنگیدند، نمیتوانستند کمتر از پدران قدیمی بهحساب آیند که از دنیا بهره بردهاند و اجازه ندادند بلایای طبیعی و سایر خطرات [اجاق] هییون را از بین ببرد... اجاقی عظیم و بینقص که هم بتواند به همۀ آنها بهره برساند و هم بهعنوان یادگاری تاریخی برای آیندگان بهحساب آید.» (موریسون، 1383: 11)
اینجا دیگر با دو گروه از کنشگران مواجه هستیم. پدران سنتی و پدران جدید که هیچکدام بر دیگری برتری ندارند و این موقعیت شرایط و جریان کنشی را از حالت تجویزی به گفتمان و رابطۀ تعاملی نزدیک میکند و نظام گفتمانی کنشی مجابی را خلق مینماید. در این نظام بهجای کنشگر، کنشگرانی را داریم که در جریان روایت در شرایط افقی در حال انجام کنش هستند و هیچ یک برتری موقعیتی نسبت به آن یکی ندارد. هم پدران سنتی و هم نسل جدید یک هدف اصلی دارند؛ حفاظت از آرمانهای نژادی، قومی، هویت و ماهیت جامعۀ سیاهان با حراست از اجاق دروازۀ شهر بهعنوان نماد ظاهری این جامعۀ نوپا؛ از دیگر سو مبنای ایجاد شهر هییون و نهایتاً رابی ایجاد یک بهشت بود که البته هیچگاه محقق نشد، در عوض آنان محیط صومعه را بهشتی میدیدند که تا حدودی به اهداف مدّنظر نائل شده است گویی زنان صومعه، بهشت موجود را از مردان رابی و شهر قدیمی هییون دزدیدهاند. پس از حمله به صومعه حسی از ندامت و پشیمانی وجود آنان را فرامیگیرد:
ـ «تلاطم شرایطی سخت گریبان همه را گرفت: تعمیم سرزنش، دعا برای پذیرش ندامت و طلب بخشش، توجیه مغرورانۀ خود، دروغهای آشکار و حجمی از سؤالات بیپاسخ دیگر.» (همان: 198)
بر اثر این تعامل بین خشونت و ندامت، ابژۀ ارزشی یعنی تصاحب بهشت (صومعه) و قتل و عام زنان توجیه یا بهنوعی از اذهان کنشگران پاک میشود. از این قسمت داستان به بعد گفتمانهای کنشی در روایت تا انتها متأثر از همین گفتمان کنشی مرکزی و اصلی در هسته و بطن روایت است.
4.3. بررسی نظام گفتمانی کنشی در رمان «بهشت»
رخدادها و حوادث ناشی از تضاد و تقابل نژاد سیاهان و سفیدپوستان بستر مناسبی برای استخراج و کنکاش در نشانههایی که با بهرهمندی از فضای حاکم بر جریان روایت، گفتمانهای کنشی را هویدا مینماید. در این روایت، کنشگران بر اساس شرایط اجتماعی و فرهنگی متأثر از استعمار، تبعیض نژادی، اختلاف طبقاتی و... گفتمانهای کنشی را در رمان جلو میبرند. عوامل کنشی مؤثر بر جریان این روایت را میتوان از نوع کنشی ـ مجابی، کنشی ـ تجویزی و کنشی ـ ارزشی دانست.
1.4.3. طرح کلی موقعیتها
کنشگرهای آغازین (مردان سیاهپوستی که به صومعه حمله میکنند) حالت متعادل داستان را بر هم میزنند. در موقعیت و کنش ابتدای داستان چند زن سیاهپوست از جامعۀ ثانویۀ سیاهان (رابی) به دلیل خشونتهای فکری، رفتاری و نژادپرستانه سیاهان که افراد شهر را از هرگونه مراوده با جهان خارج (دنیای سفیدپوستان) منع میکنند مهاجرت کردهاند تا مورد استثمار هیچ نژادی حتی همنوعان خودشان نباشند. در ضمن ماجرای جدایی اولیۀ سیاهپوستان از سفیدپوستها، نقلمکان به شهر اولیه (هییون)، جداشدن تعدادی از جوانان از قوانین پدرسالارانه و سختگیرانه در شهر هییون و رفتن به رابی و سرانجام رفتن زنان به صومعه در جستوجوی یافتن بهشت موعود، موقعیتهای فرعی داستان شکل میگیرد. کنشهای اولیه نُه خانوادۀ سیاهپوست از نسل آفریقاییهای مهاجری که به آمریکا آمدهاند و رفتار منفعلانۀ آنها در شهر جدید پس از نیمقرن سبب برهمخوردن تعادل و یکپارچگی آنان میشود. قانون عدم مراوده با دیگران، خشونت سیستمی و ناخودآگاهی را در هییون ایجاد میکند و پانزده خانواده پس از نیمقرن از این شهر جدا میشوند. موریسون در ابتدا برهمخوردن تعادل در کنش نهایی داستان را نقل کرده است؛ یعنی استثمار نوین سیاهان علیه زنان سیاهپوست: زنانی که در هفده مایلی از شهر «رابی» خود را در صومعهای حبس کردهاند؛ اما مورد حملۀ مردان خانواده و همنژادانشان قرار میگیرند:
ـ «آنها هفده مایل از شهری که خود با شهرهای اطراف دستکم نوزده مایل فاصله دارد، دور هستند. در صومعه جا برای پنهانشدن فراوان یافت میشود. مردان تجهیزات لازم و کافی در اختیار دارند از جمله: طناب، صلیب بزرگ نخل، دستبند، گرز و....» (موریسون، 1383: 4)
طرح موقعیت داستان با حملۀ مردان سیاهپوست به صومعه بر هم میریزد:
شکل 3. الگوی کنش اولیّۀ روایت در داستان بهشت
Figure 3. The pattern of the first action narrative in Paradise
|
تعادل نهایی |
|
برهم خوردن تعادل |
|
وضعیت اولیه |
1.4.3..1 موقعیت اول
موریسون از همان صفحات آغازین رمان، کنش اصلی و ابژۀ ارزشی مردان مهاجم را توضیح میدهد. ابژۀ ارزشی آنها ادامهدادن راه پدران سیاهپوست خود برای جنگیدن با دنیا با راههای جدید بود:
ـ «آنها بهعنوان پدران جدیدی که با دنیا میجنگیدند نمیتوانستند کمتر از پدران قدیمی بهحساب آیند که از دنیا بهره بردند و اجازه ندادند بلایای طبیعی و سایر خطرات هییون را از بین ببرد و درعینحال نام خود را بهعنوان پیشکسوتان پیروز نسبت کردند.» (همان: 9)
این موقعیت نخستین مقدمهای برای ساختار اصلی روایت است. مردانی که با الگوبرداری از ابژۀ ارزشی پدران خود (فرستنده) تصمیم میگیرند دست به خشونت، تبعیض و کشتار بزنند تا راه میانبری برای حصول به آرمانهای خود (شیء ارزشی) بیابند؛ در این میان هیچ نیرویی مخالف یا مانعی (بازدارنده) بر سر راه آنان نیست؛ اما زنانی که برای رسیدن به آزادی (ابژۀ ارزشی) وارد بهشت شدهاند تا قبل از حملۀ مهاجمان زندگی راحتی دارند. این موقعیت آغازین چنین توصیف شده است:
«سرزمین [آنان] زندان ندارد و نیازمند آن هم نیست. هیچ جرمی در آنجا اتفاق نیفتاده و هیچ مجرمی از آنجا نیامده است. اگر یک یا دو نفر عملی را مرتکب شدهاند... بلافاصله با آنها برخورد مناسب انجامگرفته... کسی مزاحم دعا خواندن یا قدمزدن زنان نمیشود....» (همان: 10)
1.4.3..2 دومین موقعیت (عامل یاریرسان و بازدارنده)
نیروی یاریرسان و بازدارنده (مخرّب) دو نیرویی هستند که در یک کنش داستانی در راستای رسیدن به شیء ارزشی یا کمککننده هستند و یا بازدارنده در رمان بهشت با چند عامل کنشگر فرعی مواجه هستیم که کنشگران اصلی را یاری میرسانند. ساخت شهر هییون توسط سیاهان آفریقایی مهاجر از کنشهای اصلی این داستان است که در آن چندین و چند خانوادۀ بزرگ آفریقایی برای احداث شهر پیشقدم شدند از هیچ تلاش و مذاکرهای با سرخپوستان، سفیدپوستها و... فروگذاری نکردند:
«در سال 1910 ... پدر بزرگ، برادر خود پریور و نخستین فرزندش الدر را به سایر شهرهای ایالت برد تا محلههای رنگین پوستان را ببینند؛ مورد بررسی قرار دهند و دربارۀ آنها قضاوت کنند. میخواستند دو محله را در اوکلاهاما و پنج محله را در داخل ایالت مورد بازدید قرار دهند. پدربزرگ، عمو پریور و الدر حرفهای بسیاری در مورد آن سفر میزدند... آنها دربارۀ مالاریا، مهاجرت، سفیدپوستان، مشکلات مربوط به بردگان آزاد شدۀ یونان، میزان اعتماد به تبلیغات، خواندن کتابهای مهم و قطور، نیاز به آموزشهای فنی، اهمیت ایالت و محل سکونت سفیدپوستان و خشونتهای آنان که گاهی برنامهریزی شده بود و گاهی بر حسب اتفاق انجام میگرفت.» (موریسون، 1383: 146)
در این جا عوامل بازدارندهای که سیاهان را نسبت به مهاجرت به هییون دچار شکوتردید میکند سنتهای نادرست جامعۀ سفیدپوستان و وضعیت اسفناک دیگر بردههای مهاجر است که در کنار عوامل دیگر بهعنوان مؤلفههای بازدارنده معرفی شده است.
شکل 4. نمودار عوامل بازدارنده و شئ ارزشی
Figure 4. Diagram of inhibiting factors and value object
|
سنتهای نادرست جامعه |
|
خشونت، تبعیض، اقتصاد و...
|
|
بزرگان قوم و قبیله |
|
شی ارزشی (بهشت) |
|
یاریرسان |
1.4.3.3. پیرفتهای میثاقی[13]
در این پیرفتها، میثاق و عهدی است که نویسندۀ به آنها توجه مینماید. زنجیرۀ میثاقی یا پیمانی کلّ داستان را به سمتوسوی یک نتیجه یعنی تلاش سیاهان برای دستیابی به «بهشت» و آرمانشهر خیالی بهسوی یک هدف مشترک راهنمایی میکند. در این رمان، زنجیرۀ پیمان اصلی بهجز تلاش برای رسیدن به دنیایی عاری از تبعیض و خشونت است، کوشش برای حفظ سنتها و هویت با انجام اموری مانند برپاداشتن و روشن نگاهداشتن اجاق در قالب نمادی از تاریخچۀ اقوام سیاهپوست بر دروازۀ شهر ساخته شد پیرفتهای میثاقی به شمار میآید.
شکل 5. نمودار پیشرفتهای میثاقی
Figure 5. Chart of covenant progress
|
پیمان اول |
|
مبارزه با تبعیض |
|
مجازات زنان |
|
پیمان دوم |
|
برپایی سنتها |
|
انتقال اجاق از هییون به رابی |
1.4.3.4. زنجیرۀ اجرایی[14]
در زنجیرۀ اجرایی «به آزمونها، مبارزات، تلاشها و کنشها توجه میشود و پیرفت اجرایی، طرح اصلی داستان را میسازد و ساختار روایی هر داستان متکی به آن است.» (دزفولیان و همکاران، 1398: 20 ـ 26) در زنجیرۀ اجرایی روایت در داستان بهشت رخدادهای اصلی به چند دسته تقسیم میشود:
الف) اعمال و رفتاری که بهعنوان زمینهساز و مقدمۀ کنشهای اصلی داستان بهحساب میآیند؛ یعنی تبعیض نژادی، تحقیر، نابود ساختن هویت و ماهیت سیاهپوستان از سوی جامعۀ سفیدپوستان.
ب) اعمال و رفتاری که بهعنوان کنشهای ثانویه در نتیجۀ این تبعیض نژادی و خشونت پدید آمد: مانند دوری گزیدن سیاهان در شهر هییون و سپس انتقال نسل جدید به شهر رابی.
پ) کنش عدهای از زنان سیاهپوست علیه رفتارهای خشونتبار مردان سیاهپوست که با الگوبرداری غیرمستقیم و یا مستقیم از سفیدپوستان رخداده بود و نیز ثروتاندوزی برخی خانوادههای سیاهپوست به تقلید از جامعۀ پیرامون سفیدها.
ت) رخدادهایی که بهصورت جریانی سوررئالیستی اتفاق میافتند؛ مانند غیب شدن اجساد زنان به قتل رسیده در صومعه (بهشت) و ادعای عروج آنان توسط مردان مهاجم شهر رابی برای توجیه قتل و بیهویت ساختن این گروه. در اینجا مرز حقیقت و خیال در هم میآمیزد. «در نظریۀ مکهیل، یکی از کارکردهای مهم داستان پسامدرن تبدیلکردن مفهوم وجود یا هستی از مفهومی ساده به مفهومی چندوجهی و عمیق است. مرز میان واقعیت و خیال که درگذشته تخطیناپذیر بود، نقص میشود تا مخاطب دربارۀ چیستی و هستی خود فکر کند. اتصال کوتاه، این دو ساحت تخیل و واقعیت را بهگونهای به هم گره میزند که تشخیص مرز میان این دو دشوار میشود.» (بامشکی، 1395: 34)
1.4.3.5. زنجیرۀ انفصالی[15]
در زنجیرۀ انفصالی به سیر و سفرها، رفتنها و برگشتنها و بهطورکلی به سیر وضعیت داستان توجه میشود. به گمان گریماس، بیشتر داستانها از وضعیتی منفی به وضعیتی مثبت حرکت میکنند. حرکت گاه از وضعیتی مثبت به شکستن پیمان منجر میشود. (دزفولیان و همکاران، 1398: 27) در رمان بهشت طبق الگوی کنشی گریماس، میتوان زنجیره انفصالی را بهاینترتیب موردتوجه قرارداد:
الف) عدهای از زنان جامعۀ رابی از اینکه مورد تعرّض، تجاوز، خشونت از سوی همنوعان خود قرار میگیرند و نیز از اینکه مردان سیاهپوست بهنوعی رفتارهای تبعیض نژادی سفیدها را بهگونهای دیگر تقلید میکنند، آزردهخاطر شدهاند و با رؤیای دستیابی به «بهشت» عازم صومعهای در اطراف شهر میشود. این زنان پس از مدتی مورد حمله و کشتار مردان مهاجم شهر رابی قرار میگیرند(حرکت از وضعیتی به وضعیت دیگر).
ب) هنگامی که زنان به صومعه میرسند و در آنجا برای خود زندگی تازهای تشکیل میدهند از آزادی و آرامش (هر چند موقتی) صومعه بسیار خوشحالاند و سیر روایی به سمت جریانی دلخواه و مثبت بدل میگردد.
1.4.3..6 پیرفتهای اساسی و پایه
همان پیرفتهایی است که در آغاز داستان بهصورت موازی در کنار هم ذکر شده است. این پیرفتها از زبان راوی سومشخص بیان شده است و اتفاقاتی را که در مسیر رسیدن به «بهشت» برای سیاهان در شهر هییون و رابی رخ میدهد بازگو میکند.
1.4.3.7. پیرفتهای بدیل (همپوشان)
این پیرفتها جزء عناصر ساختار گریز روایت هستند و گاه در لایههای پایینتر قرار میگیرند. حوادث خارقالعاده و غیرعادی و سوررئال را میتوان از نوع پیرفتهای بدیل به شمار آورد که در رمان بهشت تنها در یک موزه (ناپدیدشدن اجساد زنان کشته شده در صومعه) میتوان به این نوع پیرفتها بازخورد.
گفتمان رمان بهشت اثر تونی موریسون خواننده را به سمت گفتمان کنشی مرکزی هدایت میکند. قوت عناصر فکری در عقیده و ذهن سیاهپوستانی که سالها مورد استعمار و استثمار سفیدپوستان قرار گرفتهاند سبب واکنشهای متفاوتی از سوی آنان شده است. شرایط حاکم آنان را بر ایجاد ابژۀ ارزشی یعنی شهری دور از سفیدپوستان وادار مینماید و ازاینرو با تأسیس شهر هییون ـ شهری که هیچ سفیدپوستی حق ورود به آن را ندارد ـ بهنوعی آنان نیز دست به کنشی نژادپرستانه میزنند. در طول روایت اتصال و انفصال از ابژۀ ارزشی در جهت رفع نقصان معنا، کنشگران را با شرایط متفاوتی مواجه میسازد. سیاهپوستان که در جستوجوی یافتن شهری آرمانی و بهشت بودند، درگیر حواشی از جمله مالاندوزی، تجاوز و تعرض به زنان و ایجاد محیطهای ناامن برای آنان میشوند و همین امر سبب انفصال سیاهپوستان از ابژۀ ارزشی میگردد. این انفصال از ابژه ارزشی مؤلفههای تغییر شرایط را فراهم میآورد تا آنجا که عدهای از زنان به دنبال یافتن محلّی امن که بتوانند راحت در آنجا زندگی کنند به صومعهای نقلمکان میکنند. در طول گفتمان کنش محور، نظام گفتمانی کنشی ـ تجویزی که در ابتدای داستان آغازگر کنش بود اندکاندک بهنظام کنشی ـ مجابی تغییر حالت میدهد که این سویه و جهتگیری نیز باز، کنش گفتمانی را ایجاد مینماید. لازم به ذکر است که باتوجهبه روایت داستان بهشت، میتوان انواع دیگری از نظامهای گفتمانی گریماس را که شامل نظام گفتمانی تنشی، بوشی و شوشی هستند در این متن تجزیۀ و تحلیل و بررسی کرد. الگوی نظام کنشی در روایت «بهشت» باتوجهبه نظریه روایی گریماس را میتوان بر مبنای تحلیل درونمتنی به این شیوه ترسیم نمود:
شکل 6. گفتمان کنشی با رویکرد ارزشی
Figure 6. Action discourse with a value approach
|
نقصان کنش ابژۀ ارزشی
|
|
احساس تبعیض از سوی ساختن شهر جدید رضایت اولیه سفید پوستان |
|
احساس تبعیض رفتن زنان به صومعه رضایت اولیه سیاهان |
شکل 7. گفتمان کنشی با رویکرد تجویزی
Figure 7. Action discourse with a prescriptive approach
|
نقصان ارزشی و بحران |
میثاق بین کنشگزاران با کنشگران |
تحقق و اجرای فرایند کنشی |
|
|
پیمان زنان برای رفتن به صومعه |
درک اینکه بهشت واقعاً، رؤیا و خیال است |
شکل 8. گفتمان کنشی با رویکرد مجابی
Figure 8. Action discourse with a positive approach
|
القا فرایند کنشی گسست و یا پیوست از ابژه ارزشی
|
|
قربانی شدن زنان مجاب ساختن مردان با تحلیل ناپدیدشدن اجساد زنان دینی برای عروج زنان |
تعارض منافع
هیچگونه تعارض منافعی نداریم.
ORCID
Ali Jamali |
|
http://orcid.org/0000-0003-0882-797X |
Mohammadreza Khedri |
|
http://orcid.org/0009-0007-8657-2796 |
|
|
|
|
|
|
[1] Semiology
[2] Semantics
[3]Module generative
[4] Paradise.
[5] Enunciator
[6] Actantial Discourse Regime (Greimas 1966 & 1970)
[7] Toni Morrison
[8] Audrey Smedley
[9] Discursive Prescriptive
[10] Competence
[11] Performance
[12] Presence actualize
[13] Syntgmes contractual
[14].Syntymes performative.
[15]Syntmes disunctional