On the Role of Exotic Hero of Archery Target Type in Kūshnāma Played in Reconstructing Iranian National Identity

Document Type : Research Paper

Author

Yingjun Liu Assistant Professor, Center for Studies of Eastern Literatures and School of Foreign Languages, Peking University, China

Abstract

In the process of Islamization after the 7th century, Iranian native ancestral conception and historical identity were severely eroded and interfered by foreign ideas. Under the background of the boom of New Persian language and literature, some Iranian literati assumed the mission of being the bearers of cultural memory. Collected and compiled on the basis of the ancient Iranian oral and written legends, certain Iranian national epics composed from the 10th to the 12th century show a significant influence on the survival of Iranian cultural tradition. Among the epics, Kūshnāma is particularly remarkable for its creation of an alien hero. After close scrutiny of the text, we can find that this so-called “Story of the King of China” integrates the fragments of the ancient Iranians’ collective cultural memory – the bygone military conflicts between the alien enemy chieftains and the Iranian people. The hero, acting as a typical character of the “archery target type”, is derived from multiple prototypes, which include the Kushite kings, the legendary Mesopotamian Semitic kings represented by Nimrud, as well as the kings of the Kushan Empire. Kūshnāma, therefore, by shaping an exotic hero of the archery target type with multiple identities of foreign enemies, draws the brilliant achievements of legendary Iranian kings and heroes together. Meanwhile, it contributes to establishing a comprehensive frame of reference for the rejuvenation of Iranian national memory. In other words, through recognizing the self by concretizing the other, the epic plays an important role in refashioning Iranian national identity in the Islamic era.

Keywords

Main Subjects


در پی چیرگی سپاه مسلمانان بر سلسلة ساسانی، زبان عربی نزدیک به دو قرن به‌عنوان زبان نوشتاری در ایران[1] مورداستفاده قرار گرفت. پس‌ازآنکه ادبیات فارسی دری[2] در قرن نهم میلادی جوانه زد و فارسی به‌تدریج جایگاه زبان نوشتاری جدید در ایران را یافت، شاهنامه[3] و دیگر حماسه‌های ملی ایران که به بازگویی تاریخ و سنّت‌های فرهنگی ایران باستان می‌پرداختند یکی پس از دیگری سروده شدند. حماسه‌های ملی ایران درمجموع، یک سنّت ادبی روایی فارسی[4] را با ماهیت «ادبیاتِ تاریخِی عامیانه» ایجاد کردند و با مشارکتی جدی در بازسازی حافظة جمعی ایرانیان در دوران اسلامی، نقش مهمی در حفظ سنّت‌های فرهنگی کهن ایرانی ایفا نمودند. ذبیح‌الله صفا دراین‌باره می‌گوید: «شاهنامه گنجینه‌ای است از میراث‌های کهن ملتی که در نیمه‌راه زندگانی خویش اعتقادات قبلی خود را از قلمرو دینی به قلمرو دینی دیگر و از سنن و آیین‌هایی به سنن و آیین‌هایی نوتر منتقل ساخت و اگرچند کتاب- که شاهنامه مهم‌ترین آن‌هاست- به منزلة رابطی میان این دو دوره از حیات ملی قرار نمی‌گرفت، ممکن بود ملت ایران که دین اسلام را از گیرودار حوادث جهان به غنیمت گرفته بود، آن میراث‌های کهن را به‌کلی از یاد ببرد و به سیرت ملتی دیگر، مانند آن‌ها که در گسترة تمدن اسلامی می‌بینیم، درآید.» (۱۳۷۴-آ: ۴۷)

منظومة کوش‌نامه که در آغاز قرن دوازدهم میلادی سروده شده و دارای بیش از ده هزار بیت است، از حماسه‌های ملی ایران است که با برخورداری از ارزش‌های فرهنگی، آن‌گونه با شاهنامه در پیوند است که آن‌ها را ازنظر محتوایی باید مکمل یکدیگر دانست. در جستار حاضر، نخست پیش‌نمونه‌های کوش پیل‌دندان در زمینه‌ای وسیع‌تر و به‌طور مفصل واکاوی خواهد شد و سپس مکانیسم شکل‌گیری این نقش حماسی و چگونگی تأثیر آن در بازسازی هویت ملی ایرانیان موردبحث و بررسی قرار خواهد گرفت. بخش اصلی این مقاله شامل سه قسمت است. در قسمت اول، پس از مروری مختصر بر داستان کوش پیل‌دندان، به بررسی پیش‌نمونه‌های چندگانة احتمالی برای کوش پیل‌دندان، یعنی پادشاهان کوش در شمال آفریقا، پادشاهان سامی‌نژاد بین‌النهرین و پادشاهان امپراتوری کوشانی در شرق ایران پرداخته می‌شود. در قسمت دوم، با مراجعه به نظریة حافظة جمعی، مکانیسم تلفیق و ادغام پیش‌نمونه‌های چندگانه در روند شکل‌گیری شخصیت کوش پیل‌دندان موردبحث قرار می‌گیرد؛ و در قسمت سوم، بر اساس مفهوم «شخصیت آماج‌گونه» – که اصطلاحی رایج در پژوهش‌های مربوط به ادبیات عامیانه در چین است – به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری خواهیم پرداخت.

پرسش‌ها، فرضیه و روش پژوهش

در این منظومه، قصّة کوش پیل‌دندان «داستانی از شاه چین» نیز خوانده شده است:

زمانه چو کارم دلارای کرد
یکی مهتری داشتم من به شهر
مرا گفت اگر رأی داری بر این
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­

 

دلم داستانی دگر رأی کرد
که از دانش و مردمی داشت بهر [...]
یکی داستان دارم از شاه چین
 

(ابن ابی‌الخیر: ۱۵۲)

که باعث علاقة بسیار و ایجاد پرسش‌هایی ازین دست برای خوانندگان چینی ازجمله این نگارنده می‌شود: چرا به شخصیت اصلی کوش‌نامه یعنی کوش پیل‌دندان «شاه چین» گفته شده است؟ و داستان‌های او چگونه به یک حماسة ملی ایران تبدیل شده است؟

بر اساس تدقیق و غور در این منظومه، فرضیة این پژوهش آن است که محتوای برخی از منابع مکتوب همراه با چندین پاره از خاطرات تاریخی ایرانیان مرتبط با چندین شخصیت در این منظومه ادغام شده است. این جستار بر آن است که با بهره‌گیری از مفهوم «شخصیت آماج‌گونه» که توسط دانشمندی چینی مطرح‌شده است و نیز نیم‌نگاهی به نظریه‌های حافظة جمعی موریس هالبواکس[5] و حافظة فرهنگی یان اسّمانّ[6]، به پرسش‌های این پژوهش پاسخ دهد.

اصطلاح کلیدی پژوهش

«شخصیت آماج‌گونه» که برای خوانندگان ایرانی ممکن است ناآشنا باشد، به‌عنوان اصطلاحی در پژوهش ادبیات عامیانه، توسط هو شی[7] در مقاله‌ای که در سال ۱۹۲۵ میلادی منتشر شد، برای نخستین‌بار مطرح گردید. وی افراد خوش‌اقبال توصیف‌شده در برخی از افسانه‌ها و داستان‌های باستانی را که ویژگی‌ها و حکایات مربوط به دیگر شخصیت‌ها بدان‌ها نسبت داده می‌شود «شخصیت آماج‌گونه»[8] نامیده است. (Hu Shi: 472). به گفتة وی، «آن‌ها درست مانند یک «آماج تیر» هستند که در اصل فقط دسته‌ای کاه و علف خشک است که تیرهای زیادی به آن زده شده است، اما نه‌تنها مجروح نمی‌شود، بلکه بدون هیچ کوششی موفقیت و نام بزرگی نیز به دست می‌آورد.» (همان). وی این مسئله را به‌وسیله باؤ جِنْگ[9] به‌عنوان یک مثال توضیح داده است: «از زمان‌های قدیم، داستان‌های اعجاب‌انگیز، پرجزئیات و جالب زیادی در مورد کارآگاهان و ماجراهای دادرسی آن‌ها[10] وجود داشت که یا در آثار تاریخی ثبت‌شده و یا در میان مردم رایج بودند، اما مردم معمولاً منشأ آن‌ها را نمی‌دانند؛ بدین‌جهت همة این داستان‌ها به‌راحتی به یک دو شخصیت نسبت داده می‌شوند. از این دیوان‌سالارانِ درستکارِ کارآگاه‌گونه، باؤ جِنْگ از سلسلة سونگ به نحوی به‌عنوان یک آماج تیر انتخاب شده است و مواردی عجیب‌وغریب در داستان‌های عامیانه به او نسبت داده شده است. باؤ جِنْگ بدین ترتیب به شرلوک هلمزِ[11] چین تبدیل گردیده است.» (همان).

تعدادی از پادشاهان و قهرمانان باستانِ توصیف‌شده در اساطیر و افسانه‌های هر دو کشورِ ایران و چین را می‌توان ازاین‌گونه قلمداد کرد. چنانکه دربارة کوش پیل‌دندان نیز خواهیم گفت، اعمال و ویژگی‌های شخصیت‌های مختلفِ دوران باستان در وی متمرکز و به او نسبت داده شده است. بدین‌جهت، در جستار حاضر، مفهوم «شخصیت آماج‌گونه» در توصیف وی به کار رفته است.

پیشینة پژوهش

برخلاف وجود تحقیقات درازدامن و طولانی‌مدت محافل علمی و دانشگاهی بین‌المللی در مورد شاهنامه، علی‌رغم اینکه تاریخ پژوهش‌های مربوط به کوش‌نامه در اروپا را می‌توان به اواسط قرن نوزدهم میلادی برگرداند، به‌علت اینکه در پایان قرن بیستم میلادی بود که نسخة تصحیح‌شدة این منظومه به کوشش جلال متینی بر اساس نسخة خطی آن در ایران منتشر شد، تنها در دو دهة اخیر، دانشمندانی از کشورهایی مختلف به کوش‌نامه علاقه‌مند‌شده و به تحقیق و پژوهش دربارة این منظومه پرداخته‌اند. در مورد پیش‌نمونة کوش پیل‌دندان، ذبیح الله صفا در کتاب حماسه سرایی در ایران (چاپ اول در سال ۱۳۳۳) داستان کوش پیل‌دندان را نیز همانند افسانة ضحاک، سرچشمه‌گرفته از خاطرات تاریخی ایرانیان مربوط به مهاجمان سامی در دوران باستان دانسته است (۱۳۷۴-آ: ۳۰۰). جلال متینی، مصحح کوش‌نامه، در مقاله‌ای بر آن رفته است که پیش‌نمونة کوش پیل‌دندان ممکن است از پادشاهان امپراتوری کوشانی باشد (۱۳۷۸: ۶۵۳). نگارندة این مقاله در پایان نامة دکتری و نیز ‍پژوهش تازه‌انتشاریافتة خود نشان داده است که شخصیت حماسی کوش پیل‌دندان دارای چندین پیش‌نمونه است: ۱- پادشاهان سامی باستان؛ ۲- پادشاهان کوش که در شمال آفریقا حکومت داشتند؛ و ۳- پادشاهان امپراتوری کوشانی که از همسایگان سرزمین‌های شرق ایران بود. (Liu, 2015, 2021: 177-191). علی‌اصغر بشیری نیز در مقاله‌ای با عنوان «ارتباط منظومة کوش‌نامه با پادشاهان کوش در هزارة قبل از میلاد در آفریقا»، اصطلاح کوش در متون دورة اسلامی را بررسی کرده و دربارة انطباق مطالب کوش‌نامه با رویدادهای امپراتوری کوشی در آفریقای کهن، به طور مفصل به بحث پرداخته است (بشیری، ۱۳۹۸).

1. بحث دربارة پیش‌نمونة[12] شخصیت اصلی کوش‌نامه

2-1.زمینة تاریخیِ شکل‌گیری کوش‌نامه

پس از ورود اسلام به مناطق آسیای غربی و شمال آفریقا، موجی از گردآوری و تدوین آثار تاریخی در میان دانشمندان عرب و ایرانی به راه افتاد و رویدادهای مهم تاریخی مربوط به اقوام مختلف باستانی بازنویسی و مکتوب گردید؛ اما در آن زمان، شناخت و خاطرات مردم از تاریخ باستان مبهم بود. در فرآیند بازگویی تاریخ[13] توسط ادیبان مسلمان، حجم زیادی از مطالب شفاهی مکتوب می‌گردید و متون چندزبانه همچنان مطالبی را از یکدیگر به امانت می‌گرفتند و سپس از تلاقی افسانه‌های سامیان و ایرانیان باستان پی‌درپی آثاری به وجود می‌آمد. ازآنجاکه ادبیات فارسی پس از رواج زبان عربی- به‌عنوان زبان نوشتاری در سرزمین ایران برای مدتی نزدیک به دو قرن- بود که رونق گرفت، آثار تاریخی فارسی مانند تاریخ بلعمی، مجمل التواریخ و القصص و غیره تا حد زیادی تحت تأثیر آثار اولیة تاریخی و جغرافیایی تألیف‌شده به زبان عربی مانند تاریخ طبری و مروج الذهب بودند. آثار اولیة تاریخی فارسی بدین ترتیب گرایش آشکارتری به ادغام‌کردن اسناد و مدارک تاریخی اسلامی با سنّت‌های شفاهی و نوشتاری کهن ایرانی نشان می‌دهند. از سوی دیگر، این آثار ازنظر منابعِ نیز حوزه‌های تلاقی[14] چشمگیری با حماسه‌های ملی ایران دارند. کوش‌نامه نیز که حاوی اطلاعات غنی تاریخی و جغرافیایی است از محصولات بازگویی تاریخ و سنّت‌های فرهنگی ایرانیان است.

3-1.خلاصة داستان کوش پیل‌دندان

روایت این حماسه از کشته‌شدن جمشید و تبعیدشدن جمشیدیان و آوارگی آن‌ها در چین آغاز می‌شود. برپایة مکان رویدادها، می‌توان داستان کوش پیل‌دندان را به دو بخش تقسیم کرد. در روایت نخستین بخش، یعنی داستان‌هایی که در مناطق همسایة شرقی ایران و سرزمین‌های شرقی‌تر اتفاق می‌افتد، کوش برادر ضحاک و کوش پیل‌دندان پسر کوش، در پی لشکرکشی برای تعقیب جمشیدیان به‌فرمان ضحاک، چین و ماچین را تسخیر می‌کنند. پس‌ازآن، کوش پیل‌دندان به بسیلا، جزیرة بزرگی واقع در دریای شرق ماچین و پناهگاه جمشیدیان، حمله می‌برد. سپس آبتین، پدر فریدون، با جمشیدیان از طریق مسیر دریایی به‌صورت پنهانی به ایران بازمی‌گردد. زمانی که فریدون بزرگ می‌شود، ضحاک را شکست داده و شاهنشاه جهان می‌شود. کوش پیل‌دندان، شاه چین و ماچین، در نواحی ماوراءالنهر و مکران جهانگشایی کرده و شهر کوشان را در جزیره‌ای کنار مکران می‌سازد. فریدون سه بار برای رام‌کردن کوش پیل‌دندان لشکر می‌فرستد و سرانجام او را به بند می‌کشد. در روایت بخش دوم، یعنی داستان‌هایی که در مناطق جهان غربی اتفاق می‌افتد، فریدون برای سرکوب‌کردن شورش و تاراج نوبی‌ها علیه ایران، کوش پیل‌دندان را رها کرده و او را سپهدار خود می‌سازد. پس از شکست نوبی‌ها، کوش پیل‌دندان از انقیاد فرمان فریدون گردن می‌کشد و خود را شاه می‌خواند. وی در ادامه در نواحی مغرب تا کوه طارق و اندلس یعنی انتهای جهان در سمت غرب مدام جهانگشایی می‌کند.

در این منظومه کوش پیل‌دندان شخصیتی است زشت‌روی، زشت‌کردار، زورمند، حیله‌گر، خودکامه، ستم‌کیش، تندخو، زودخشم، خونریز و گریزان از کتاب و هرآنچه فرهنگ و مردمی است که به فرمانِ خشم بی‌هیچ خردورزی و درنگی خون می‌ریزد و پیوسته دست تصرف در خواسته و ناموس و آیین مردمان دارد. به سخن دیگر چهرة تصویرشده از کوش پیل‌دندان تصویری است اهریمن‌روی، اهریمن‌خوی و اهریمن‌کردار.

با خواندن این داستان‌ها می‌توان دریافت که این منظومه با شکل‌دادن به تصویر قهرمان داستان، یعنی کوش پیل‌دندان، حافظة جمعی چندگانة ایرانیان از سالاران نظامی بیگانه و دشمنان خود در دوران گذشته را در هم ادغام کرده است. بر این اساس، با تجزیه‌وتحلیل نسب و اعضای خانواده و کردار و سلوک کوش پیل‌دندان آن‌گونه که در کوش‌نامه توصیف‌شده و همچنین مناطقی که او بدان‌ها سفر می‌کند، می‌توان سرنخ‌هایی از نمونه‌های اولیة قهرمان این منظومه را در حوزة گسترده‌ای از اسناد و آثار کلاسیک به دست آورد.

 

4-1.پادشاهان کوشی‌ها و قلمرو پادشاهی کوش

در مورد پیش‌نمونه‌های پدر و پسر (کوش و کوش پیل‌دندان) اگر این زمینة حماسی را که آن‌ها از ضحاکیان هستند کنار بگذاریم، ابتدا باید به هویت سالاران کوشی‌ها و پادشاهان قلمروِ پادشاهی کوش توجه کرد. طبق روایت کوش‌نامه، کوش پیل‌دندان در نواحی مغرب با سیاهان بجّه و نوبی جنگیده است (ابن ابی‌الخیر: ۵۷۲-۵۷۹)، درحالی‌که مصریان باستان منطقة نوبه را «کوش» می‌خواندند. بر اساس سنّت متنیِ سامیان باستان، کوش بن حام، جد کوشی‌ها بود. در متون مسیحی[15]، کوش به‌عنوان یک اصطلاح قومی، عموماً به جمعیت همسایة مصر اشاره می‌کند که در منطقة مجاور مرز جنوب غربی سرزمین مصر – دقیقاً همان منطقه‌ای که مصریان آن را K’sh[16] می‌نامیدند – زندگی می‌کردند (Cohen: 521).

تحقیقات معاصر نشان می‌دهد که منابع مکتوب با استفاده از عنوان «کوش»، به «نوبه» در اوایل دورة پادشاهی میانة مصر باستان اشاره می‌کرده‌اند؛ و گزارش‌هایی نیز از درگیری‌های خصمانه میان دو طرف مکرراً در اسناد مصر باستان دیده می‌شود. در طول سلسلة هجدهم، مصر باستان قلمرو پادشاهی کوش به پایتختیِ کرما[17] را فتح کرد،[18] اما حضور مصریان در آنجا با زور حفظ می‌شد؛ درحالی‌که حتی پس از لشکرکشی‌های بی‌پایان برای مطیع‌سازی، یک هویت کوشی متمایز[19] پابرجا ماند (Lobban: 235-236). پس از قرن یازدهم قبل از میلاد، قلمرو کوش دوباره از مصر مستقل شد و به‌تدریج به‌صورت پادشاهی کوش با پایتخت آن در ناپاتا[20] متحد شد. در اواسط قرن هشتم قبل از میلاد، کوشی‌ها وارد مصر شده و سلسلة بیست و پنجم (۷۴۷-۶۶۴ قبل از میلاد) را تأسیس کرده تا اینکه به دلیل تهاجم آشوری‌ها از مصر خارج شدند (Taylor: 324-363). این سلسلة کوشی بر تمام مصر سفلی و علیا و همچنین ناحیة کوش سلطنت می‌کرد (Lobban: 237). در متون خط میخی بین‌النهرین، نام کوش برای نخستین‌بار در «نامه‌های آمارنا»[21] مربوط به قرن چهاردهم قبل از میلاد آمده است (Moran: 212). از قرن هشتم تا هفتم پیش از میلاد، درگیری‌های نظامی مداوم بین امپراتوری آشوری نو و سلسلة بیست و پنجم مصر- که توسط کوشی‌ها تأسیس‌شده بود- وجود داشت و به همین سبب نام کوش بارها در کتیبه‌های آشوری ذکر شده است؛ و پس‌ازآن در کتیبة داریوش اول در مقبرة هخامنشی معروف به نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید[22] نیز دیده می‌شود (Röllig: 347). در آغاز قرن ششم پیش از میلاد، پایتخت کوش به مِروئه[23] در سمت جنوب منتقل شد. در اوایل دورة هخامنشی، کمبوجیه مصر را فتح کرد و آن را استان مرزیِ جنوبِ غربیِ امپراتوری خود قرار داد که قلمرو پادشاهی کوش در زمان پایتخت‌بودنِ مروئه همسایة جنوبی آن بود. کمبوجیه در پی آن بود که پادشاهی مروئه[24] را تسخیر کند تا تهدیدِ کوشی‌ها را از بین برده و مرز جنوبی امپراتوری را حداقل در اولین آبشار تثبیت کند. هرچند که او نتوانست به موفقیت تمام دست یابد، اردوگاهی قلعه‌گونه را در «جزیرة پیل»[25] واقع در رودخانة نیل، کنار اولین آبشار در مرز مصر و نوبه، برپا کرد (Briant: 54-55). دربارةآنکه مرزهای امپراتوری هخامنشی به سمت جنوب تا قلمرو پادشاهی کوش می‌رسید، اسنادی در کتیبه‌های این سلسله نیز وجود دارد. لوح‌های طلایی و نقره‌ای داریوش اول[26] مرزهای امپراتوری را چنین توصیف می‌کند: «از [سرزمین] سکاها[27] ورای سغد تا کوش[28]، از هند تا ساردیس[29]» (Sharp: 76)، یعنی مرز جنوب غربی قلمرو امپراتوری داریوش یکسر به منطقة کوش می‌رسید. کوشی‌ها در نقش برجسته‌های کنار ورودی کاخ آپادانا نیز- که صحنة بار یافتن و تقدیم باژ و هدایا توسط فرستادگان ملل مختلف را نشان می‌دهد،- دیده می‌شوند. «در حال حاضر، اتیوپیایی‌ها[30] به‌طورکلی به‌عنوان کوش[31] شناخته می‌شوند. به گفتة هرودوت، آن‌ها از خراج‌گذاران نبودند، ولی همان‌گونه که در نقش برجستة آپادانای تخت جمشید نشان داده شده است هر دو سال یک‌بار هدایایی ازجمله پسران، طلا، آبنوس و عاج فیل (همراه با حیوانی زرافه مانند) می‌آوردند» (Cook: 263).

بنابر آنچه یاد رفت، نگارنده در رسالة دکتری خود (a۲۰۱۵ (پیشنهاد کرده است که با توجه به اینکه در دورة هخامنشی ارتباطاتی نزدیک و درگیری‌هایی نظامی میان ایرانیان و کوشی‌ها وجود داشت، پدیدآمدن سرداری بیگانه به نام کوش و داستان‌هایی مانند نبردهای ایرانیان با نوبیان در حماسه‌های ملی ایران را می‌توان بازنمود بخش‌هایی از حافظة جمعی ایرانیان در سنّت حماسه‌سرایی آن‌ها دانست. ازاین‌رو، صحنه‌هایی دراماتیک ازاین‌دست در کوش‌نامه دیده می‌شود: کوش پیل‌دندانِ که در چین به دنیا آمده است، به‌عنوان یکی از سپهبدان فریدون در جریان نبرد با نوبیان یعنی کوشی‌ها وارد کارزار شده و در عصر کی‌کاوس با استفاده از نیروهای ایرانی، سپاهیان اهریمنی مازندران – یعنی نوبیان و یا کوشی‌ها – را شکست داده و بدین ترتیب سلطه و پادشاهی خود را بر نواحی مغربِ بزرگ ازجمله سرزمین کوشی‌ها برقرار می‌کند. علی‌اصغر بشیری نیز در این‌باره این‌گونه گمانه‌زنی کرده است: اینکه عنوان حکومتی کوشیان کوش بوده است و آنان شاهان خود را کوش می‌نامیده‌اند، نخستین و مهم‌ترین قرینة انطباق منظومة کوش‌نامه با پادشاهی سرزمین کوشی‌هاست (بشیری، ۱۳۹۸). او همچنین استنباط کرده است که وجود شخصیت‌هایی به نام کوش در این منظومه (مانند کوش برادر ضحاک، کوش پیل‌دندان پسر کوش و کوش نوة کوش پیل‌دندان) احتمالاً بازنمودی از امپراطوران منطقة نوبی و یا جنوب مصر است که عنوان آن‌ها «کوش» بوده است و شاید عمر ۱۵۰۰ سالة کوش پیل‌دندان هم به‌نوعی ناظر بر این باشد که شاهان این امپراتوری چندین سده حکومت کرده‌اند (همان). نگارنده نیز دراین‌باره با این پژوهش‌گر هم‌داستان است.

5-1.پادشاهان سامی افسانه‌ای در بین‌النهرین باستان با نمایندگی نمرود

کنت دوگوبینو[32]، کلکسیونر و مالک نسخة خطی منفرد کوش‌نامه و نیز از نخستین پژوهشگران این منظومه، در کتاب خود، تاریخ ایرانیان،[33] «کوش را از سلاطین غربی ایران و مثلاً از سلسلة ماد شمرده و یا او و داستانش را مخلوطی از سلاطین و سلطنت پادشاهان ماد و آشور دانسته است» (صفا، ۱۳۷۴-ب: ۳۰۰). صفا حدس گوبینو را تا حدی اصلاح کرده است. وی بر آن است که ایرانیان از داستان اژی‌دهاک اوستا استفاده کرده و ضحاک را نمونة مهاجمان سامی‌نژادی که پیش از استقلال ایرانیان به ایران می‌تاختند قرار داده‌اند. کوش پیل‌دندان و دیگر کسانی که به خاندان ضحاک باز بسته‌اند و همة مردمی که اهریمنی و خصم ایران شمرده شده‌اند نیز نمونه‌های دیگری از مهاجمان سامی‌نژاد تازی و کلدانی و آشوری به ایران‌اند؛ درنتیجه نمی‌توان قهرمان کوش‌نامه را بر یکی از افراد آریایی‌نژاد مادی تطبیق کرد (همان: ۳۰۰-۳۰۱). داستان‌های مربوطه و شجرة کوش پیل‌دندان نیز آن‌گونه که در این منظومه توصیف شده است، مؤید استدلال صفا است. بنا بر محتوای کوش‌نامه، کوش برادر ضحاک، کوشِ پیل‌دندان پسر کوش و کنعان پسر کوشِ پیل‌دندان است. کنعان نیز دو پسر دارد به نام‌های کوش و نمرود. همان‌گونه که مشاهده می‌شود، شجرة خانوادگی کوش با حسب و نسب فرزندان حام در روایات سامی باستان تا حدودی مطابقت دارد.

تاریخ طبری، یا تاریخ الرسل و الملوک تألیف محمدابن جریر طبری، از نخستین آثار تاریخی مسلمانان دربارة کلّ جهان باستانِ شناخته‌شده تا بدان روزگار است. این کتاب با حجمی عظیم و محتوایی غنی، تواریخ تمدن بشری را از آغاز آفرینش تا دورة زندگانی مؤلف گردآوری و ثبت کرده است؛ چنانکه سیرت انبیا و ملوک سامی باستان و سیرت پادشاهان باستانی و افسانه‌ای ایرانی در کنار هم روایت‌شده و با یکدیگر درآمیخته‌اند؛ زیرا طبری در طبرستان به دنیا آمده است؛ سرزمینی که سنّت‌های فرهنگی کهن ایرانیان در نخستین قرون دوران اسلامی در آنجا به‌خوبی حفظ شده بود. طبری به زبان فارسی و عربی مسلط بوده و با سنّت‌های شفاهی و منابع مکتوب دربارة ایران پیش از اسلام نیز به‌خوبی آشنایی داشته است. تعداد زیادی از افسانه‌های ایرانی در تاریخ طبری ثبت شده است و به‌احتمال‌زیاد این کتاب به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم – مثلاً از طریق تاریخ بلعمی که ترجمة مختصرِ تاریخ طبری همراه با تکمله‌هایی به فارسی است – بر حماسه‌سرایی در ایران تأثیر گذاشته است. ازاین‌رو می‌توان از تاریخ طبری برای بررسی روایات سامیان باستان که در شکل‌گیری داستان کوش پیل‌دندان نقش دارد، بهره برد.

تاریخ طبری به جزییات سیرت کوش نپرداخته است، اما شرح نسبتاً مفصلی از نمرود دارد که در فصل «نمرود بن کوش بن کنعان بن حام بن نوح» از دعوی خدایی توسط نمرود سخن رفته است (Ṭabarī: 106). نظر به این موضوع، به گزارش کوش‌نامه، کوش پیل‌دندان نیز بارها دعوی خدایی کرده است. به‌عنوان‌مثال، زمانی که او بر چین حکمرانی می‌کند:

چو نادان ز غمری و دانا ز بیم
به مغز اندرون بادساری گرفت
نیارست گفتن کس از زندگان
خداوندِ دانش خروشان ز کوش
بپرسید از وی که من خود که‌ام؟
تو، گفتی که، روزی دهی، خوردنیش
وگر مرد گفتی که هستی تو شاه،
ز بازاری و موبد و رهنمای

 

بپذرفت گفتار دیو رجیم،
سخن‌گفتن کردگاری گرفت
که تو بنده‌ای هستی از بندگان
کرا یافت فرزانه و تیزهوش
در این پهن‌گیتی ز بهر چه‌ام؟
بدادی و چیزی ز گستردنیش
به شمشیر هندیش کردی تباه
نیارست کس خواندش جز خدای
   (ابن ابی‌الخیر: ۵۰۸، بیت ۶۸۱۱ تا ۶۸۱۸)

علاوه بر این، در بخش پایانی کوش‌نامه، مناظره‌ای میان پیرمردی خردمند و کوش پیل‌دندان دربارة اینکه خدا کیست وجود دارد (ابن ابی‌الخیر: ۶۶۴-۶۶۸) که مشابه پرسش و پاسخ میان نمرود و ابراهیم است. بنابر روابط بینامتنی میان متون فوق، می‌توان استنباط کرد که افسانة نمرود در آثار تاریخی دوران اسلامی، منبع مهمی برای برخی از مضامین «قصّة کوش پیل‌دندان» در یکی از حماسه‌های ملی ایران یعنی کوش‌نامه بوده است.

تاریخ طبری دارای فصلی اختصاصی و مفصل با عنوان «گفتار اندر بیور اسب، یعنی الازدهاق» است که ذکر می‌کند «اعراب او را الضحّاک می‌خوانند» (Ṭabarī: 1) و در جای دیگر هنگام سخن از «نوح و اولادش» حکومت نمرود با حکومت ضحاک تطبیق داده شده است (ibid: 4, 16). در این کتاب همچنین تشریح و تحلیل دقیقی از ارتباط بین این دو شخص افسانه‌ای در این کتاب انجام گرفته است. طبری با استناد به دیدگاه‌های پیشینان بر آن است که ضحاک، شاهنشاه تمام زمین، نمرود را به حکومت سواد[34] و نواحی اطراف آن فرستاد و پادشاهی آن منطقه را به او و فرزندانش سپرد. نمرود پسر کنعان چهارصد سال از سوی ضحاک بر بابل سلطنت کرد. نمرود که هنگام سرنگونی حکومت ضحاک به دست فریدون کشته شد، از نوادگان نمرود بن کنعان، با چند نسل فاصله پس از او و همنام او بود (ibid: 109-111)؛ بنابراین، بااینکه افسانة نمرودِ موجود در آثار تاریخی مسلمانان را می‌توان سرچشمه‌ای برای داستان کوش پیل‌دندان در کوش‌نامه به شمار آورد، رابطة پیچیده‌ای بین این دو شخصیت وجود دارد. کوش پیل‌دندان در کوش‌نامه همچون نمرود پادشاهی ستمکار است که خود را خدای می‌خواند. مضامین مربوط به فریدون که سلطنت ضحاک را سرنگون می‌کند و کوش پیل‌دندان را شکست می‌دهد نیز تقریباً بازتاب گزارشی از تاریخ طبری دربارة نمرودیِ دیگر است.

مجمل التواریخ و القصص نیز که تنها حدود بیست سال دیرتر از کوش‌نامه تألیف شده است، حاوی اطلاعات بیشتری از تاریخ طبری دربارة کوش پیل‌دندان است. مؤلف ناشناس آن ذیل عنوان «نوح النبی علیه‌السلام» می‌نویسد: «بیرون از تاریخ جریر خوانده‌ام [...] بعد از نوح در تاریخ چنان است که هزار سال ضحاک بود و جمشید هم از نبیرگان سام و از پس ضحاک افریدون. پس گویند مُلک از ایشان برفت و به کوش افتاد پدر کنعان، از فرزندان حام بن نوح؛ و از پس [او] نمرود بن کنعان بود تا منوچهر برخاست؛ و توان بودن که در مغرب و شام و آن حدود چنین بودست و این موافقست با سلطنت و عصیان کوش پیل‌دندان در مغرب» (مجمل التواریخ: ۱۸۶-۱۸۷). در این روایت، از کوش حتی هم‌راستای بزرگ‌ترین شاهنشاهان اساطیری مانند جمشید، ضحاک و فریدون یاد رفته است. مؤلف مجمل التواریخ و القصص رویداد پادشاهی نمرود بر شام و مغرب را با عصیان کوش پیل‌دندان بر فریدون و برقراری پادشاهی مستقل خود در مغرب تطبیق می‌دهد و تلویحاً اشاره می‌کند که مضامینی مهم در داستان کوش پیل‌دندان از افسانة نمرود سرچشمه گرفته است. وی همچنین ذیل عنوان «ابراهیم النبی علیه‌السلام» می‌نویسد: «نمرود بن کنعان بن کوش با پدر ابراهیم از زمین بابل بودند و در نسب نمرود[35] بسیار گونه روایت‌هاست امّا این درسترسی که گفته شد و موافق است با ذکر آنچه در میانة کتاب یاد کرده‌ایم در اخبار کوش پیل‌دندان؛ و از ملکان بت‌پرست ستمکاره‌تر و سخت‌تر اندر تعبّد صنم از نمرود کس نبودست» (همان: ۱۸۹). در روایت کوش‌نامه نیز همچون مجمل التواریخ کوش پیل‌دندان پادشاهی ستم‌کیش و خودکامه است که بارها بت‌پرستی را در سرزمین‌های مختلف تحت تصرف خود با زور و خشونت رواج می‌بخشد.

با بررسی دقیق مضامین توصیف‌شده در کوش‌نامه آشکار می‌شود که کردارهای کوش پیل‌دندان، شخصیت اصلی این حماسة ملّی ایران و کردارهای نمرود -آن‌گونه که در تاریخ طبری از آثار اولیة تاریخی مسلمانان روایت شده است- به‌طور ناگسستنی با یکدیگر مرتبط‌اند. این نکته در مجمل التواریخ و القصص نیز که اندکی دیرتر از کوش‌نامه تألیف یافته به‌تصریح یاد شده است.

6-1.پادشاهان امپراتوری کوشانی

واژة «کوشان» در زبان فارسی هم به امپراتوری کوشانی[36] تأسیس‌شده توسط نژاد یوه چی[37] در آسیای مرکزی اشاره دارد (دهخدا: ذیل کوشان) و هم عنوانی برای اشاره به شاه یا ملکة پادشاهی کوش تلقی شده است (همان، به نقل از قاموس کتاب مقدس). بر اساس قواعد واژه‌سازی زبان فارسی، این واژه هم به گروهی از مردم متعلق به سرزمین «کوش» می‌تواند اشاره داشته باشد و هم به مناطق مسکن‌گرفته توسط آن‌ها. در متون فارسی مکان‌های متعددی به نام «کوشان» وجود دارند که در سرزمین وسیعی از شمال آفریقا و بین‌النهرین تا آسیای مرکزی پراکنده‌اند. جلال متینی بر آن است که پیش‌نمونة[38] کوش پیل‌دندان ممکن است یکی از پادشاهان کوشانیان باشد؛ به سخن دیگر، در این منظومه پادشاهی از امپراتوری کوشانی به‌صورت فرمانروایی ستمکاره تحت عنوان برادرزادة ضحاک ماردوش، پادشاه ظالم تازی، در آمده است (متینی، ۱۳۷۸: ۶۵۳). بر اساس روایت کوش‌نامه، کوش پیل‌دندان در زمان پادشاهی خود بر چین، از ماوراءالنهر به مکران لشکرکشی می‌کند و بر پایة نام خود شهر «کوشان» را در جزیره‌ای میان دریای خاور می‌سازد و بت‌پرستی را با التزام پرستش مجسمة خود در آنجا رواج می‌دهد:

رخامین یکی سنگ برپای کرد
کف دست او بازکرده ز هم
که این چهرة کوش گردنکش است
بر آن جا نوشت آنچه خود کرده بود
بپرداخت از او، مرد و زن سی هزار
ز کشور بیاورد و در شهر کرد
نهادند کوشان بدان شهر نام
که چینی همی خواندش فرونه[39]
سر سال فرمودشان تا همه
پرستش‌کنان پیش آن پیکرش

 

سر پیکر خویش را جای کرد
بر او بر نبشته یکی بیش و کم
که هنگام پیکار چون آتش است [...]
همان شهر کاو بر سرآورده بود
کشاورز و بازاری و پیشه‌کار،
به مایه ز هر چیزشان بهر کرد [...]
برآوردة کوش جوینده کام
به انبوه شهری ز بار و بنه
شود پیش آن پیل مردم رمه
ستایش نمایند بر افسرش
                       (ابن ابی‌الخیر: ۴۹۹-۵۰۰)

نکتة مهم آن است که این روایت حماسی با تصویری که پژوهش‌های علوم تاریخی و باستان‌شناختی معاصر از امپراتوری کوشانی ترسیم می‌کند شباهت‌هایی دارد. در پررونق‌ترین عصر امپراتوری کوشانی یعنی حکومت کانیشکای اول[40] (حدود نیمة اول قرن دوم میلادی) قدرت این امپراتوری از آسیای مرکزی به شبه‌قارة هند گسترش یافت و به حوضة رود گنگ رسید؛ و امپراتوری بزرگی پدید آمد که از آسیای مرکزی و آسیای جنوبی عبور می‌کرد و قلمرو آن سرزمینی از حوضه‌های سیردریا و آمودریا تا اغلب مناطق شمالی هند در غرب بنارس[41] و ناحیة ساحلی مکران را پوشش می‌داد. این امپراتوری که گاهی با سلسلة اشکانی در جنگ بود، سپس تهدیدی برای سلسلة ساسانی شد که در زمان شاپور اول (حکومت ۲۴۰-۲۷۰ م) این تهدید از میان برخاست. پادشاهان کوشانی غالباً به دین بودایی اعتقاد داشتند. با پشتیبانی آن‌ها، آیین بودایی ماهایانا توسعه و گسترش یافت و هنر پیکره‌سازی گاندهارا[42] با نمایندگی مجسمة بودا در این سلسله شکوفایی پیدا کرد. علاوه بر پررونق بودن هنر مجسمه‌سازی بودایی، تصاویر خدایان ادیان دیگری از شرق و غرب نیز در سکه‌های امپراتوری کوشانی دیده می‌شود (Cui: 425-428; Zhang, 2008: 42). بر این اساس تصور وجود ارتباط میان کوش پیل‌دندان و پادشاهان کوشانیان بی‌راه نیست. شاید با احتیاط بتوان استنباط کرد که نمود بخشی از حافظة جمعی ایرانیان دربارة فرمانروایان امپراتوری کوشانی، موجب به وجود آمدن مضامینی حماسی مانند اشغال قلمرو پادشاهی مکران، ساختن شهر کوشان در جزیره‌ای (یا زمینی بین دو رود) و ترویج بت‌پرستی در آنجا توسط کوش پیل‌دندان شده باشد.

7-1.داستانی از شاه چین

بخش عمده‌ای از دوران اساطیری شاهنامه عمدتاً شامل این روایت است که جمشید، شاهنشاه جهان که دورانی درخشان را بر تمدن بشری گشود به دست ضحاک، سالار تازیان، کشته می‌شود؛ سپس ضحاک بر تخت می‌نشیند و بر جهان سلطنت می‌کند. سرانجام فریدون ضحاک را شکست می‌دهد و پادشاهی ایران را بازپس می‌گیرد. بر اساس روایت شاهنامه سالار بیگانه‌ای که تهاجم نظامی و حکومت ستم‌کیشانه و دیریاز خود را بر ایران تحمیل می‌کند، ضحاک است؛ اما در کوش‌نامه، «شخصیت منفی اصلی» کوش پیل‌داندان، برادرزادة ضحاک است که دودمان شاهنشاهی ایران را تا انتهای جهان تعقیب می‌کند. به همین دلیل، عنوان دیگر کوش‌نامه «قصّة کوش پیل‌دندان» است؛ همان‌گونه که در مجمل التواریخ و القصص می‌بینیم. در حماسة کوش‌نامه قصّة کوش پیل‌دندان «داستانی از شاه چین» نیز خوانده شده است (ابن ابی‌الخیر: ۱۵۲) و این بدان سبب است که بر اساس روایت این منظومه، باوجوداینکه کوش پیل‌دندان به‌عنوان فرمانروای شرق و غرب جهان، به‌اصطلاح شاه خاور و خسرو باختر، در مقابل ایرانیان که سرزمین میانین جهان را در اختیار دارند، مدام گردن می‌کشد، طولانی‌ترین و جذاب‌ترین داستان‌ها مربوط به دوران پادشاهی او بر چین و ماچین است؛ و لاجرم مهم‌ترین هویت او مطابق یادکرد این منظومه «شاه چین» است.

بر اساس کوش‌نامه، وقتی‌که کوش پیل‌دندان در مشرق‌زمین پادشاهی می‌کند، ممالک و مناطق تحت فرمان او عبارت‌اند از چین، ماچین، تبّت، ماوراءالنهر، مکران و غیره. بدین ترتیب، این منظومه حاوی برخی اطلاعات جغرافیایی چین باستان و بازتاب‌هایی از رویدادهای تاریخی مربوط به تبادلات بین چین و مناطق غربی آن است که تصویری با جزئیات فراوان را از چین نشان می‌دهد.[43]

بر اساس روایت کوش‌نامه، دشمنان خارجی ایرانیان در خاورزمین در حقیقت پادشاهان بومی چین نیستند، بلکه شاهان تازی‌نژاد یعنی کوش (پدر) و کوش پیل‌دندان (پسر) هستند که در تعقیب بازماندگان دودمان پادشاهی ایران، چین و ماچین را تسخیر می‌کنند. این نکته نیز از تفاوت‌های کوش‌نامه با دیگر حماسه‌های ملی ایران مانند شاهنامه است. باوجوداینکه کوش پیل‌دندان تازی‌نژاد است، این قهرمان بیگانه در منظومة کوش‌نامه بیشتر به‌عنوان «شاه چین» مشهور است و این موضوع به‌خوبی نشان می‌دهد که «چین» از چنان جایگاه مهمی در جهان‌بینی ایرانیان باستان برخوردار بوده است که به‌عنوان کلیشه[44] و یا نمادی برای توصیف و اشاره به «دیگری» به کار می‌رفته است.

2.مکانیسم حافظة فرهنگی در یکپارچه‌سازی پیش‌نمونههای چندگانة کوش پیل‌دندان

پژوهشگرانی مانند ذبیح‌الله صفا با در نظر گرفتن خویشاوندی نزدیک کوش پیل‌دندان با ضحاک در کوش‌نامه، برآنند که پیش‌نمونة او از خاطرات ایرانیان باستان دربارة مهاجمان سامی بین‌النهرین برآمده است. بااین‌حال، اگر این تصویر حماسی از چشم‌انداز مطالعات دانشگاهی امروز موردبررسی مجدد قرار گیرد، تعدد مبادی آن آشکار می‌شود. تلقی محافل دانشگاهی امروز از سرچشمه و منبع گزارش‌های مربوط به ضحاک در سنّت نوشتاری ایرانیان آن است که اَژیدَهاکَ[45] مربوط به سرزمین بابل که در اوستا توصیف شده است، به‌تدریج به «ضحاک فرمانروای تازیان» تبدیل شده است. در این انگاره پیش‌نمونة اولیة «اَژیدَهاکَ» معمولاً پادشاهان سلسله‌های سامی باستان مانند امپراتوری آشور و یا سلسلة کلدانی بابل دانسته می‌شود.

چنانکه گفته شد، دربارة نام کوش پیل‌دندان نیز با نگاه به آثار تاریخی تألیف‌شده توسط مسلمانان در سده‌های میانه، می‌توان دید که نام کوش در شمار زادگان حام بن نوح یاد شده است. در کنار آنکه موضوع دعوی خدایی توسط قهرمان کوش‌نامه تأثیرپذیری از افسانة نمرود را نشان می‌دهد، اعمال کوش پیل‌دندان ازجمله ساختن صندوق آب و فواره و دو منارة بلند در قلمرو پادشاهی خود در مناطق غربی به‌اصطلاح جابلق و افریقیه (ابن ابی‌الخیر: ۶۸۰-۶۸۶) نیز یادآور ساخته‌شدن باغ معلق در بین‌النهرین توسط پادشاهان آشوری و یا کلدانی[46] و بناکردن برج بابل افسانه‌ای توسط نمرود است. با رجوع به و تطبیق با سیرت نمرود بن کوش بن کنعان بن حام که در افسانه‌ها و متون سامیان باستان توصیف شده است، نقش حماسی کوش پیل‌دندان در ابتدا به شکل پررنگی تصویری از ستم‌کاره‌ای سامی‌نژاد یافت. از دیدگاه ایرانیانِ عصر سروده‌شدن کوش‌نامه، کوش پیل‌دندان مجموعه‌ای از تصاویر سپهداران بیگانه است که از قبایلی متعلق به اولاد حام هستند و بر سرزمین‌هایی در هر دو سمت شرق و غرب ایران حکومت می‌کردند. از آغاز دوران معاصر تاکنون، با رمزگشایی و تفسیر مستمرّ متون مصر باستان و اسناد خط میخی بین‌النهرین، خطوط کلی[47] تاریخ پادشاهی کوش و کوشی‌های باستان پیش چشم جهانیان نمایان شده است و بدین ترتیب روایات مرتبط با کوش در افسانه‌های سامی باستان تا حدودی شواهد و مدارکی را برای تأیید پیدا کرده است. بر این اساس و همراه با در نظر گرفتن مقولة حافظة جمعی ایرانیان دربارة نوبی‌ها آن‌گونه که در سنّت حماسه‌سرایی ایران دیده می‌شود، پس از تجزیه‌وتحلیل می‌توان پیش‌نمونة دیگری را برای کوش پیل‌دندان از سالاران و پادشاهان کوشی‌ها و پادشاهی کوش به دست آورد. علاوه بر آنچه گفته شد، ازآنجاکه رد پای کوش پیل‌دندان در سراسر جهانِ شناخته‌شدة عصر باستان گسترده شده است، در روایت حماسی مربوط به جهانگشایی این قهرمان بیگانه در سرزمین‌های شرق ایران، بازتاب روایات مربوط به پادشاهان کوشانی نیز تا حدی قابل تشخیص است. به‌طور خلاصه، از طریق گردآوری و چینش افسانه‌های پیچیده در کنار یکدیگر، می‌توان گفت تکه‌های متعددی از حافظة جمعی ایرانیان دربارة درگیری‌های نظامی خود با چندین همسایة خارجی در دوره‌های مختلف، در کوش پیل‌دندان، شخصیت اصلی کوش‌نامه متمرکزشده و به شکل داستان‌هایی جدید بسط یافته و روایت شده است.

در ابیات منظومة کوش‌نامه شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد شکل‌گیری داستان‌های آن، تنها بازآفرینی ادبیِ و دفعی توسط یکی از ادباء با برچیدن چند قطعه از مدارک تاریخی نیست؛ بلکه روندی از ظهور داستان شفاهی و مکتوب‌شدن آن به شکل متن منثور تا ثابت شدن فرم آن به‌صورت یک منظومة منسجم را طی کرده است. قصّة کوش پیل‌دندان در روند گسترش و فرایند تکامل خود، با افسانه‌هایی خارجی، به‌خصوص با افسانه‌های مربوط به فرزندان حام بن نوح -که از سنّت ادبی سامیان باستان به‌تدریج در سده‌های اول دوران اسلامی توسط سنّت فرهنگی ایرانیان جذب و تلفیق شد- در هم آمیخت. ازنظر ترتیب زمانیِ نگارش متون مربوطه، گزارش‌های مکتوب دربارة دودمان کوش–نمرود که با افسانه‌های ایرانی دربارة ضحاک درآمیخته (آن‌گونه که در آثار تاریخی مسلمانان مانند تاریخ طبری، مروج الذهب و معادن الجوهر و تاریخ بلعمی بازتاب یافته است) در آغاز قرار دارد، روایت مفصل شاهنامه از انتقال پادشاهی از جمشید به ضحاک و سپس فریدون در مرتبة میانین و روایت کوش‌نامه دربارة کوش پیل‌دندان در مرتبة آخر قرار دارد. پیوند و ارتباط موضوعی در میان متون مذکور تا حدی نشان‌دهندة قابلیت توارث و تسلسل و همچنین قابلیت تغییر و تحول است. طبری در تدوین آثار تاریخی خود، برمبنای روش متن‌پژوهی «الإسناد» در علم حدیث، تلاش کرد که در میان اسناد و مدارک تاریخی، روایات واقعی را به‌زعم خود از روایات غیرواقعی تشخیص و تمییز دهد و به برگزیدن و پالایش آن‌ها بپردازد تا سیمای تاریخ را تا جای ممکن به شکل اصلی بازگرداند؛ اما دانشمندان در زمان‌های قدیم غالباً آگاهی درستی در جهت تمایز نهادن میان روایت ادبی و تألیف تاریخی نداشتند و اسناد و مدارک تاریخی پیشین طبیعتاً مبتنی بر بازگویی، نقل‌قول، گردآوری و نسخه‌برداری‌های مستمرّ و حاوی عناصر و موضوعات فراوانی از «پردازش روایت جمعی» بود؛ بنابراین، با توجه به شرایط و محدودیت زمانه، آثار تاریخی و جغرافیایی کلاسیک مسلمانان مانند تاریخ طبری و مروج الذهب همچنان با تلفیق اسناد مکتوب و روایات شفاهی گردآوری و تألیف شده است. باوجوداینکه نخستین مجموعة آثار تاریخی فارسی یعنی تاریخ بلعمی را می‌توان به‌عنوان یک کتاب تاریخی رسمی در نظر گرفت، تدوین‌کنندة آن علاوه بر آنکه گزینش و ترجمة نسبتاً آزادی از تاریخ طبری انجام داده است، گزارش‌های زیادی را نیز از دیگر منابع مکتوب ایرانی و علاوه بر آن حتی افسانه‌هایی بر آن افزوده است؛ بدین‌جهت خصلت‌های شفاهی و آفرینش جمعی در نگارش آن بسیار مشهود است. این‌گونه گزارش‌های تاریخی به نوبة خود تبدیل به بخشی از پیش‌متن حماسه‌های ملی ایران شد که در پی سنّت‌های شفاهی و نوشتاری کهن ایرانی پدید آمد. در روند بسط و تبدیل «سیرت نمرودِ» آثار تاریخی به «قصّة کوش پیل‌دندانِ» حماسه‌ای ایرانی، چهار ویژگی مهم ادبیات عامیانه یعنی قابلیت آفرینش جمعی، قابلیت انتقال شفاهی، قابلیت توارث و تسلسل و همچنین قابلیت تغییر و تحول وجود دارد. حال آنکه دلیل بیرونی تغییرپذیری ادبیات عامیانه، اختلاف محیط‌هایی است که داستان‌ها در آن گردش می‌کند و گسترش می‌یابد (Zhong: 28). در روند شکل‌گیری و گردش و گسترش قصّة کوش پیل‌دندان در ایران، جهش و تغییر بزرگی روی داد و آن جمع و تلفیق کردار چندین سالار بیگانه در یک شخصیت بود. علت می‌تواند آن باشد که این داستان درحالی‌که به مدت طولانی و در مناطق وسیعی نقل می‌شد و گسترش می‌یافت، برای برخی از راویان و یا کاتبان دشوار بود که به‌طور مستمرّ اعمال چندین سالار بیگانه را از یکدیگر تشخیص دهند و به‌طور دقیق به‌خاطر بسپارند و یا در اسناد ثبت کنند. بدین ترتیب، کوش پیل‌دندان به‌تدریج به نمایندة چندین پیش‌نمونة قهرمان و یا چندین شخصیت تاریخی با ویژگی‌های مشابه تبدیل شد. اهمیت سرایش کوش‌نامه بدیهی است که تنها در سطح ادبیات عامیانه نیست، بلکه مانند شاهنامه این منظومه نیز با سنّت تاریخ‌نویسی مسلمانان پیوند نزدیکی داشته و نقشی برای انتقال و توارث حافظة فرهنگی ایرانیان ایفا کرده است. طبق گفتة یان آسّمانّ[48]، برای حافظة فرهنگی که بر نقاطی ثابت[49] در گذشته تمرکز دارد، آنچه مهم است تاریخ واقعی نیست، بلکه تاریخ به یاد مانده است. همچنین می‌توان گفت که در حافظة فرهنگی، تاریخ مبتنی بر واقعیت به تاریخ موجود در خاطرات تبدیل‌شده و درنتیجه به اسطوره دگرگون می‌شود (Assmann: 52). این نیز چنانکه از آغاز دیده می‌شود، از خصایص سرشتین سنّت ادبیِ «حفظ تاریخ از طریق شعر» در ایران است؛ همان‌گونه که در شاهنامه داستان و تاریخ درهم‌آمیخته است؛ و می‌دانیم که در سنّت تفکر و بینش ایرانی، شاهنامه سرگذشت و تاریخ ایران تا حملة اعراب بوده است و تا قبل از قرن بیستم، ایرانیان هیچ‌وقت آن را افسانه ندانسته و تاریخ معرفی کرده‌اند (خالقی مطلق).

به گفتة ذبیح‌الله صفا: «داستان کوش پیل‌دندان [...] جملگی خاطراتی است از یک مهاجم پهلوان سامی‌نژاد به ایران که گویا تا قسمت بزرگی از نواحی داخلی نجدهای ایران پیش رانده و قبایلی از ایرانیان را به اطاعات درآورده بود؛ و بر این خاطره یاد قیام ایرانیان بر پادشاهان سامی‌نژاد و برافگندن سلطنت ایشان در ایران و منکوب‌کردن آنان نیز افزوده شده است. اندک‌اندک گرداگرد این خواطر را نیز مانند خاطرات تاریخی دیگر، داستان‌ها و حکایات روات و قصه‌پردازان فرو گرفت و آن را مانند دیگر روایات حماسی ایران به صورتی تازه درآورد و حتی جنبة ملی بدان بخشید» (۱۳۷۴-آ: ۳۰۰)؛ و به قول پیتر بورک، «قهرمانان گاهی در حافظة عامیانه با یکدیگر مخلوط و ادغام می‌شوند؛ فرآیندی شبیه به آنچه فروید[50] در تحلیل رؤیاها «تراکم»[51] نامیده است» (Burke, 2005: 115). به‌طور خلاصه، دربارة کوش‌نامه نیز می‌توان گفت قطعاتی از حافظة جمعی ایرانیان دربارة درگیری‌های نظامی مختلف پیرامون سرزمین خود، در کوش‌نامه ادغام‌شده و برای تسهیل شیوع داستان در میان مردم، تصاویر چندین سالار از دشمنان ایرانیان در کوش پیل‌دندان فشرده‌شده و تجسم یافته است.

بحث و نتیجه‌گیری

قهرمان بیگانة آماج‌گونه و بازسازی هویت ملی ایران

یکی از یافته‌های فرعی پژوهش حاضر -چنانکه به‌تفصیل گفته شد- به دست دادن پیش‌نمونه‌هایی چندگانه برای کوش پیل‌دندان است: پادشاهان کوش در شمال آفریقا، پادشاهان سامی‌نژاد بین‌النهرین و پادشاهان امپراتوری کوشانی در شرق ایران. در منظومة کوش‌نامه باوجودآنکه کوش پیل‌دندان تازی‌نژاد است و به‌عنوان فرمانروای شرق و غرب جهان (شاه خاور و خسرو باختر) به خواست و دستور ضحاک به ستیز با ایرانیان می‌پردازد، این قهرمان بیگانه بیشتر به‌عنوان «شاه چین» یاد شده است! دلیل این امر آن است که طولانی‌ترین و گیراترین داستان‌های این منظومه مربوط به دوران پادشاهی کوش پیل‌دندان بر چین و ماچین است و لاجرم مهم‌ترین هویت او مطابق یادکرد این منظومه «شاه چین» است. این موضوع همچنین نشان می‌دهد که «چین» از چنان جایگاهی در جهان‌بینی ایرانیان باستان برخوردار بوده است که به‌عنوان کلیشه[52] و یا نمادی برای توصیف و اشاره به «دیگری» به کار می‌رفته است.

در سنّت ادبی حماسی که با اساطیر و افسانه‌ها میانة نزدیکی دارد، کم نیستند قهرمانانی مانند کوش پیل‌دندان که اعمال و ویژگی‌های شخصیت‌های متعددی در داستان آن‌ها ادغام شده باشد. «قهرمان‌پرستی در دوران باستان در حقیقت پرستش قدرت خود توسط قدما است، زیرا قهرمانان در اسطوره‌ها و افسانه‌ها همه شخصیت‌هایی آماج‌گونه هستند که از پردازش هنری قدما از قدرت جمعی خود به وجود آمده‌اند.» (Zhang and Fang: 174). «محل فعالیت اصلی شخصیت‌های اسطوره‌ای، دنیای انسانی است؛ و کارهای آن‌ها عمدتاً از بین بردن پدیده‌های شریر، تأمین امنیت برای مردم، اختراع فنون و ابتکار علوم است که درواقع اغراقی هنری دربارة دستاوردها و ابتکارات اولیة انسان است.» (همان). طبق افسانه‌های سرچشمه گرفته از قدیم‌الایام در کشور چین، تنظیم تقویم، کاشت غلات، دوختن لباس و کلاه، ساختن قایق و ارّابه، بنا کردن کاخ و خانه، ابتکار موسیقی و کشف علوم پزشکی، همه توسط هوانگ دی[53] و نزدیکانش انجام شده است. چینیان هوانگ دی را مخترع فنون تولیدی متعدد و دانش‌های متنوع می‌دانند و او بدین ترتیب نمونه‌ای از شخصیت‌های افسانه‌ای «آماج‌گونه» است. در اسطوره‌های ایران باستان نیز شخصیت‌های متعددی ازاین‌دست وجود دارند. چنانکه کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید در شاهنامه این‌گونه‌اند. این چهار پادشاه اولیه همه جزو «شخصیت‌هایی آماج‌گونه» به شمار می‌آیند که اعمال آن‌ها «از بین بردن پدیده‌های شریر، تأمین امنیت انسان‌ها، اختراع فنون و ابتکار علوم» بوده است. کوش پیل‌دندان نیز برخی از افسانه‌ها را که «مردم معمولاً منشأ آن‌ها را نمی‌دانند»، در داستان خود گردآورده و حتی به شخصیت مهمی برای داستان‌هایی مانند «حملة ضحاکیان به جمشیدیان»، «تقسیم جهان توسط فریدون بین سه فرزندش» و «لشکرکشی کیکاوس به مازندران» که پیش‌ازاین در سنّت ادبی ایران ازجمله در شاهنامه وجود داشته، تبدیل شده است. ازاین‌رو، او نیز شخصیتی آماج‌گونه در سنت حماسه‌سرایی ایران است؛ اما کوش پیل‌دندان از قهرمانان ملی ایران نیست، بلکه چهرة خصمانة آماج‌گونه‌ای در زد و خوردهای نظامی بین ایرانیان و چندین گروه قومی اطراف آن‌ها است.

بر اساس روایت کوش‌نامه، او در طول عمر طولانی خود، به‌عنوان شاه چین، شاه چین و ماچین، شاه خاور، شاه مغرب، شاه اندلس، شاه باختر و ... بارها در مقابل ایرانیان گردن‌کشی کرده، مدام در اطراف ایران به جهانگشایی پرداخته و چندین‌بار در سرزمین‌های تحت حکومت خود برخلاف کیش و آیین ایرانیان مردم را به بت‌پرستی واداشته و آن را رواج داده است. درنتیجه، او به‌مثابه آماج تیری است که تیرهای رفتارهای ناپسند فراوانی به آن زده و درواقع در آن جمع و متمرکز شده است. بنابراین، تصویر کوش پیل‌دندان در سنّت حماسی ملی ایران ارزشی منحصربه‌فرد و مهم دارد: با تجسم چهره‌ای سراسر شرّ در تقابل با پادشاهان و پهلوانان ایرانی که دارای منش و کردار و دانش و فرهنگی والا بودند، زمینة برانگیختن احساسات غرور جمعی و ملی ایرانیان را فراهم آورد و برای بازسازی هویت ملی ایران در دوران اسلامی به‌عنوان مرجعی جامع نقشی درخور توجه ایفا کرد.

در روند گسترش و سیطرة سپاه مسلمانان بر آسیای غربی و شمال آفریقا در آغاز دوران اسلامی، اعراب بر پایة قدرت نظامی و به‌منظور یکسان‌سازی فرهنگی، در جهت ترویج زبان و فرهنگ عربی در میان ملل مغلوب برآمدند. به‌خصوص در دو دورة خلافت اموی و عبّاسی، مسلمانان درمجموع بیشتر شبیه به یک «گروه فرا ملّی» یا یک «ملت بزرگ» بودند که هویت آن بر پایة اعتقاد مذهبی و ایدئولوژی سیاسی قرار داشت. در محتوای برخی از آثار تاریخیِ تألیف‌شده در قرون نهم و دهم میلادی مانند تاریخ طبری، مروج الذهب و تاریخ بلعمی، گرایش تلاقی و تلفیق نسب‌نامة رسل و ملوک سامی با نسب‌نامة نیاکان و پادشاهان ایرانی دیده می‌شود و این نشان می‌دهد که در اوان آفرینش حماسه‌های ملی ایران، هویت اجدادی و تاریخی بومی ایرانی توسط مفاهیم و افکار بیگانه به‌طورجدی در معرض فراموشی قرار گرفته بود. در این مقطع کلیدی، موبدان، شاعران، دانشمندان، هنرمندان، دیوانیان، دبیران و سایر حاملان مخصوصِ[54] حافظة فرهنگی (Assmann: 54) نقش مهمی در حفظ و بازسازی سنّت‌های فرهنگی ایران داشتند. سامانیان پس‌ازآنکه به موقعیت سیاسی نسبتاً مستقلی دست یافتند، به وسیلة حمایت بسیار از خلق آثار ادبی به زبان فارسی و احیای فرهنگ ایران باستان، با سعی و کوشش خود به تمییز ایرانیان از دیگر مسلمان پرداختند. بلعمی، فردوسی و دیگر ادیبان ایرانی، با تألیفات خود پیوندها و صفات ایرانیان را در جنبه‌های زبان، فرهنگ، سرزمین مسکونی، نسب و نژاد و غیره تقویت کرده و نقش مهمی برای بازتولید مفهوم «ایرانِ» چندبعدی ایفا کردند. فردوسی روایات ملی را با زبان فارسیِ پیراسته و بهره‌گیری حداقلی از واژه‌های عربی در شاهنامه به سامان رساند و مکرراً از نام‌های خاصی از خدایان، دیوان و شاهان باستان موجود در سنّت زرتشتی استفاده کرد. وی گذشته از بهره‌گیری از منابعی چون شاهنامة ابومنصوری، مطالبی مندرج در آثار تاریخی و داستان‌های شفاهی عامیانه را برگزید و در شاهنامه به کار بست: افسانه‌های کهن سامیان را که توسط سنّت فرهنگی اسلامی به ایران آورده شده بود پیراست و با شکل‌دادن به چهرة پادشاهان و پهلوانانی چون جمشید، فریدون و رستم، کردارهای برجستة نیاکان ایرانیان را در گسترش و آبادسازی سرزمین ایران و دفاع از میهن خود ستود. بدین‌وسیله وی با تمرکز بر بازگویی «تاریخ ملی ایران» به بازسازی حافظة ملی ایرانیان تحقق بخشید و تأثیر چشم‌گیری در احیای تمدن کهن ایرانی و جهت‌گیری مسیر جدید فرهنگ ملی ایران در دوران اسلامی گذاشت؛ اما ابن ابی‌الخیر، سرایندة کوش‌نامه با انتخاب داستان‌هایی که فردوسی یا به آن‌ها اشراف نداشت یا آن‌ها را کنار گذاشته بود، به روایت خود پرداخت و بدین ترتیب برخی از داستان‌های شاهنامه را نیز تکمیل کرد. منظومة وی با توصیف و تصویرِ کوش پیل‌دندان -شخصیتی دژآیین، زشت‌روی،­ زشت‌خوی و زشت‌کردار- به‌مثابه سالاری از دشمن که هویت چندین فرماندة نظامیِ بیگانه را در خود جمع و فشرده کرده است، داستان‌هایی را روایت می‌کند که کارهای برجستة پادشاهان و پهلوانان ایرانی را در مقابل کردار بد و اهریمنیِ شخصیت اصلی این حماسه قرار می‌دهد. ازاین‌رو کوش‌نامه برای ایرانیان با شکل‌دادن به «دیگری» در پی شناخت «خود» برآمده و سپس با تقویتِ بیشترِ هویت فرهنگی و خودشناسیِ درونیِ[55] ایرانیانِی که دارای زمینة فرهنگیِ مشابه با یکدیگر بودند، درنهایت در روند تاریخیِ حفظ هویت فرهنگیِ منحصربه‌فرد و بازتولید هویت ملی ایرانیان در دوران اسلامی نقشی مهم ایفا کرده است.

 

[1]. مقصود از «ایران» در این مقاله اصطلاح رایج «ایران بزرگ» (the greater Iran) یا «قارة فرهنگی ایرانی» (Iranian cultural continent) در ایران‌شناسی است.

[2]. یا «فارسی نو» (New Persian) که در این مقاله از این پس «فارسی» نامیده می‌شود.

[3]. شاهنامه در این مقاله به طور خاص به شاهنامة فردوسی اشاره دارد.

[4]. Persian narrative literary tradition

[5]. Maurice Halbwachs

[6]. Jan Assmann

[7]. Hu Shi, 胡适 (1891-1962)

[8]. 箭垛式的人物

[9]. Bao Zheng، یکی از دیوان‌سالاران سلسلة سونگ (Song، ۹۶۰-۱۲۷۹ میلادی) که در بررسی و کشف جرائم، دارای تبحر و شهرتِ بسیار بود.

[10]. در چین قدیم، کشف جرم و نیز دادرسی و تعیین نوع مجازات، همه تحت نظر یک نفر بود.

[11]. Sherlock Holmes

[12]. Prototype

[13]. Retelling History

[14]. Intersection

[15]. Bible

[16]. به بابلی kūshu، به آشوری kūsu، به فارسی باستان kūsha

[17]. Kerma

[18]. لشکرکشی توتموس اول (Thutmose I) به نوبه (Nubia) به احتمال زیاد ناقوسِ مرگِ واقعی برای پادشاهی کوش و پایتخت آن در کرما بود (Bryan: 223). در آن زمان [اوایل سلسلة هجدهم]، مصر با پادشاهی کوشِ مهیب در جنوب دست و پنجه نرم می‌کرد که در نهایت تحت فرمان توتموس سوم (Thutmose III) آن را نابود کرد (Bietak: 75; Redford: 36-37; Davies: 51-52).

[19]. a distinct Kushitic identity

[20]. Napata

[21]. Amarna-Korrespondenz

[22]. Persepolis

[23]. Meroë

[24]. the kingdom of Meroë

[25]. Elephantine

[26]. code: Darius Persepolis H

[27]. Scythians

[28]. Kušā، نویسه‌گردانی از این کلمه در خط میخی است که ترجمة انگلیسی آن در کتاب شارپ (Ralph Norman Sharp) «Ethiopia» است. بر اساس «واژه‌نامة» پیوستة همان کتاب: «Kušā = Ethiopia، یکی از استان‌های امپراتوری هخامنشی» (Sharp: 148). اتیوپی (Ethiopia) به عنوان نام خاصی از ناحیه‌ای در زمان قدیم، با جمهوری اتیوپی امروزی متفاوت است. اتیوپی قدیم به قلمرو کوشی‌ها (پادشاهی کوش) اشاره می‌کند که عمدتاً در سرزمین سودان امروزی است و در قدیم به آن نوبه (Nubia) می‌گفتند. این اصطلاح در تاریخ ایران کمبریج (The Cambridge History of Iran) به صورت «Kush (the Aethiopians)» آمده است (Cook: 254).

[29]. Sardis

[30]. Aethiopians

[31]. Kush

[32]. Joseph Arthur Gobineau

[33]. Histoire des Perses

[34]. نامی است که در اوایل دوران اسلامی برای عراق (ʿIraḳ) استفاده می‌شد. ثابت شده است که نام عراق (ʿIraḳ) وام‌واژه‌ای از Ērag در زبان پهلوی به معنی «زمین پست، سرزمین جنوبی» است که در دست‌نوشت‌های کشف‌شده در تورفان (the Turfan fragments) آمده است (Schaeder: 87؛ دهخدا: ۱۳۸۱۸).

[35]. در متن اصلی تصحیح ملک الشعرای بهار، «ثمود» است. نگارنده حدس می‌زند که بنا بر بافت و منطق معنایی متن، این واژه «نمرود» باشد.

[36]. 貴霜帝國, Kushan Empire, 30-375/425 CE

[37]. در متون تاریخی چینی: 月氏 (Yuezhi)

[38]. prototype

[39]. از آنجا که امپراتوری کوشانی (貴霜, Guishuang) که توسط قبایل یوه چی (月氏, Yuezhi) تأسیس شد در ابتدا از ناحیة فرغانه برخاست، نگارنده بر آن است که واژة «فرونه» ممکن است ریختی از «فرغانه» باشد که در روند انتقال شفاهی و استنساخ کوش‌نامه، به تدریج بدین شکل درآمده باشد.

[40]. Kanishka I

[41]. Varanasi / Benares

[42]. Gandhara

[43]. این ویژگی از دلایل اهمیت کوش‌نامه نزد پژوهشگران چینی و امکان ایفای نقش آنان در واکاوی این متن است. اطلاعات موجود در کوش‌نامه مربوط به چین و آسیای شرقی باستان ازجمله شبه‌جزیرة کره، در مقالات دیگری از این نگارنده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. (liu: 2015a, 2017, 2018, 2019)

[44]. Stereotype

[45]. Azhīdahāka

[46] .Dalley

[47]. Contour

[48]. Assmann, Jan

[49]. Fixpunkte

[50]. Freud

[51]. Condensation

[52]. Stereotype

[53]. Huangdi، امپراتور زرد

[54]. spezielle Träger

[55]. Psychological-identity

Anonymous. (1939). Mujmal al-tawārīkh wa-al-qiṣaṣ [Collection of Histories and Stories]. edited by Malik al-Shuʿarāʾ Bahār. Tehran: Khāvar Press. [In Persian]
Assmann, Jan. (2007). Das kulturelle Gedächtnis: Schrift, Erinnerung und politische Identität in frühen Hochkulturen, München: Verlag C. H. Beck.
Bashīrī, ʿA. A. (2020). The Connection between Epic Kūshnāma and the Kushite Kings in Africa in the First Millennium BCE. Āyina-yi mīrās [Mirror of Heritage], (65), 181-202. [In Persian]
Bietak, Manfred. (2005). Egypt and the Aegean: Cultural Convergence in a Thutmoside Palace at Avaris,” in Hatshepsut: From Queen to Pharaoh, ed. Catharine H. Roehrig et al., New York: The Metropolitan Museum of Art; New Haven: Yale University Press.
Briant, Pierre. (2002). From Cyrus to Alexander: A History of the Persian Empire, trans. Peter T. Daniels. Winona Lake: Eisenbrauns.
Bryan, Betsy M. (2002). “The 18th Dynasty before the Amarna Period (c.1550-1352 BC),” in The Oxford History of Ancient Egypt, ed. Ian Shaw, Oxford: Oxford University Press.
Burke, Peter. (2005). History and Social Theory. 2nd ed. Cambridge: Polity Press.
Cohen, D. (1986). “Kūsh,” in The Encyclopaedia of Islam .(2nd ed.). vol. 5, ed. C. E. Bosworth, et al., Leiden: E. J. Brill.
Cook, J. M. (1985). “The Rise of the Achaemenids and Establishment of Their Empire,” in The Cambridge History of Iran, vol. 2, The Median and Achaemenian Periods, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge: Cambridge University Press.
Cui, Lianzhong, et al. (1997). Shijie Tongshi [世界通史; History of the world], 6 vols, Beijing: Renmin chubanshe. [in Chinese]
Dalley, Stephanie. (1994). “Nineveh, Babylon and the Hanging Gardens: Cuneiform and Classical Sources Reconciled,” Iraq, vol. 56: 45-58.
Davies, W. Vivian. (2005). “Egypt and Nubia: Conflict with the Kingdom of Kush,” in Hatshepsut: From Queen to Pharaoh, ed. Catharine H. Roehrig et al., New York: The Metropolitan Museum of Art; New Haven: Yale University Press.
Dehkhodā, A. A. (1998-99). Loghatnāme: Encyclopedic Dictionary. in 16 volumes, edited by Mohammad Mo’in and Ja’far Shahidi. Tehran: Tehran University Publications. [In Persian]
Gul-Muḥammadī, Pūryā and Khāliqī-Muṭlaq, Jalāl. (2007). “For the Iranians, Shāhnāma is History rather than Legend,” Rūdakī, vol. 15: 176-179. [In Persian]
Hu, Shi. (2003). “Sanxia wuyi xu” [三侠五义序; Preface to Three Knight-errants and Five Righteous Persons], in Hu Shi quanji [胡适全集; The Complete works of Hu Shi], ed. Ji Xianlin, vol. 3, Hefei: Anhui jiaoyu chubanshe. [In Chinese]
Ibn Abī al-Khayr, Īrānshān. (1998). Kūshnāma. edited by Jalāl Matīnī. Tehran: ʿIlmī. [In Persian]
Liu, Yingjun. (2015a). “Wenxue dui minzu jiyi de chonggou: Yilang shishi Kushiwangji yanjiu” [文学对民族记忆的重构: 伊朗史诗库什王纪研究; The Role of Literature in the Reconstruction of National Memory: A Research on Iranian Epic Kūshnāma], PhD diss., Peking University, https://thesis.lib.pku.edu.cn/docinfo.action?learnid=1101110991. [In Chinese]
__________. (2015b), “Yilang shishi Kushi wangji suozai gudai Zhongguo dili xinxi chuyi” [伊朗史诗库什王纪所载古代中国地理信息刍议; A study of the geographic information on ancient China contained in the Iranian epic Kūshnāma], in Xiyu wenshi [西域文史; Literature and history of the Western Regions], vol. 10, ed. Zhu Yuqi, Beijing: Kexue chubanshe, 233-252. [In Chinese]
__________. (2017). “Cong Kushi wangji kan gudai Yilang yu Dongya zhi jiaotong” [从库什王纪看古代伊朗与东亚之交通; The travel routes between ancient Iran and East Asia as reflected in Kūshnāma], Xiyu yanjiu [西域研究; The Western Regions Studies] 105: 63-75. [In Chinese]
__________. (2018). “Possible Connections between Historical Events and the Plots of Iranian Princes Exiled in Chīn and B.sīlā Depicted in Kūshnāma,” Acta Koreana 21, no. 1: 37-63.
__________. (2019). “Kushi wangji suozai B.sīlā yu Dongya guguo Xinluo” [库什王纪所载B.sīlā与东亚古国新罗; B.sīlā in Kūshnāma and the ancient East Asian kingdom of Silla], in Makeboluo yu 10-14 shiji de Sichouzhilu [马可·波罗与10—14世纪的丝绸之路; Marco Polo and the Silk Road (10th-14th Century)], ed. Rong Xinjiang and Dang Baohai, Beijing: Beijing daxue chubanshe, 322-340. [In Chinese]
__________. (2021). Wenxue dui minzu jiyi de chonggou: Yilang shishi Kushiwangji yanjiu [文学对民族记忆的重构——伊朗史诗《库什王纪》研究; The Role of Literature in Reconstruction of National Memory: A Research on Iranian Epic Kūshnāma], Shanghai: Zhongxi shuju. [In Chinese]
Lobban, Richard A. (2003). Historical dictionary of ancient and medieval Nubia, Lanham: The Scarecrow Press.
Matīnī, Jalāl. (1999). “Certain Battle Tactics in Kūshnāma (In Memory of My Master Ẕabīḥ Allāh Ṣafā),” Īrānshināsī [Iranian Studies], vol. 43: 649-667. [In Persian]
Moran, William L., ed. and trans. (1992). The Amarna Letters. Baltimore: The Johns Hopkins University Press.
Redford, Donald B. (2004). From Slave to Pharaoh: The Black Experience of Ancient Egypt, Baltimore: The Johns Hopkins University Press.
Röllig, W. (1980-1983). “Kuš, Kuschiten,” in Reallexikon der Assyriologie und Vorderasiatischen Archäologie, vol. 6, ed. Dietz Otto Edzard, Berlin: Walter de Gruyter.
Ṣafā, Ẕabīḥ Allāh. (1995a). Ḥamāsa-sarāyī dar Īrān [Epic Composition in Iran]. Tehran: Firdaws. [In Persian]
Ṣafā, Ẕabīḥ Allāh. (1995b). “On the Source of Shāhnāma and Other National Epics,” in I Will Not Die Henceforth as I Will Be Alive: Proceedings of the World Congress in Honor of Ferdowsi, edited by Ghulāmriżā Sutūda, Tehran: Tehran University Publications, 47-55. [In Persian]
Sharp, Ralph Norman, ed. (1964). The Inscriptions in Old Persian of the Achaemenian Emperors, Shīraz: The Central Council of the Celebration of the 25th Century of the Foundation of the Iranian Empire.
Schaeder, H. H. (1997). “Sawād,” in The Encyclopaedia of Islam (2nd ed.), vol. 9, ed. C. E. Bosworth et al., Leiden: Brill.
Ṭabarī. (1987). The History of al-Ṭabarī (Ta’rīkh al-rusul wa’l-mulūk), vol. 2, Prophets and Patriarchs, trans. William M. Brinner, ed. Ehsan Yar-Shater, Albany: State University of New York Press.
Taylor, John. (2002). “The Third Intermediate Period (1069-664 BC),” in The Oxford History of Ancient Egypt, ed. Ian Shaw, Oxford: Oxford University Press.
Zhang, Dainian and Fang, Keli. (2004). [中国文化概论; An introduction to Chinese culture]. Beijing: Beijing shifan daxue chubanshe. [In Chinese]
Zhang, Guangda. (2008). Wenshu dianji yu Xiyu shidi [文书 典籍与西域史地; Ancient texts, books, and records concerning the history and geography of the Western Regions]. Guilin: Guangxi shifan daxue chubanshe. [In Chinese]
Zhong, Jingwen. (2010). Minjian wenxue gailun [民间文学概论; A conspectus of folk literature], 2nd edition, Beijing: Gaodeng jiaoyu chubanshe. [In Chinese]
 
استناد به این مقاله: یینگ‌جون، لئو. (1402). کوش‌نامه و نقش قهرمان بیگانة «آماج‌گونه» در بازسازی هویت ملی ایرانیان. متن پژوهی ادبی، ‌27(95)، 347-377. doi: 10.22054/LTR.2022.68196.3569
 Literary Text Research is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.