Investigating What a "Place of Safety" is in Mysticism

Document Type : Research Paper

Authors

Assistant Professor, Department of Religions and Mysticism, Ahlul Bayt International University, Tehran, Iran

Abstract

In Islamic mysticism as well as in mystical literature, the concept of "safe position" is sometimes spoken of. This study seeks to investigate what a "safe position" is in mystical texts. In the path of the emergence of creation, everything that has been created has a secure position, which is what has been established for it at the same time as its constant and secret value. In the process of ascent, it is a position that if the seeker reaches, he is no longer afraid of losing his spirits and being thrown out of the path of conduct and behavior. In this position, the seeker of God is safe on the shore and will be one of the light-bearers who is not afraid of his spirit being seized, let alone of worldly fear and sorrow. In religious texts, the term "safe place" and also the title "Mahmoud place" refer to the "safe place" of Islamic mysticism. His "safe conduct" is in two parts. Each of the garlic houses has an expected level for each seeker who, when he reaches that level, reaches the safe position of that house and can enter the next house of Sirusluk. Sometimes mystics speak of a position within other houses and authorities, which they refer to as a "safe position". Reaching the level of "certainty" leads to reaching this safe position. A position that the seeker will never be disturbed by and will not have the fear and sorrow of leaving God.

Keywords

Main Subjects


در توضیح حدیث نبوی «الارواح جنود مجنّده» (منسوب به امام صادق: 156) که می‎فرماید ارواح به گروه­هایی تقسیم‌بندی شده­اند، ابوبکر واسطی عارف قرن چهارم می‎گوید: «این ارواح به‌اندازه‌ی مقاماتشان در دسته­های مختلف تقسیم می­شوند. یعنی پاره­ای از آنان در مقام توبه، عدّه­ای در مقام ورع و زهد، تعدادی در مقام فقرند افرادی در مقام صبر و رضا و توکّل و مقامات دیگر» (سراج طوسى، 1914: 42).

مقام در عرفان جایگاه ثبات است. در مقابل، حال گذرگاه است و زوال‌پذیر (همو: 335). مسئله‌ی این تحقیق آن است که مشخص کند یک مقام عرفانی در چه شرایطی در روح سالک نهادینه می‎شود به‌گونه‌ای که هیچ‌گاه از روح او محو نگردد و به تحقیق در خصوص این سؤال می­پردازد که در میان منازل السائرین، مقامی داریم که «مقام امن» مطلق قلمداد شود به‌گونه‌ای که سالک با ورود به آن مقام، تا آخرین لحظه زندگی­اش از وصل الهی خارج نشود و خوف سیر قهقرایی را نداشته باشد.

پیشینه پژوهش

در پیشینه­ی این تحقیق باید بیان کرد در مورد مقامات عرفانی در کتاب‎های منازل و مقامات اشاراتی وجود دارد. بعضی از منازل نویسان مقام طمأنینه و برخی مقام ثقه را با توصیفاتی نزدیک به اوصاف «مقام امن» یاد کرده‎اند. در اشعار عرفانی «مقام امن» مکرّراً به کار رفته است. امّا شارحان اشعار عرفانی مستقلاًّ بابی در توضیح آن باز نکرده­­اند، و صرفاً به بیان معنای لغوی «مقام امن» پرداخته­اند.

قرآن کریم فرمود پرهیزکاران در «مقام امین» به سر می‎برند (دخان: 51). به مناسبت همین آیه در تفاسیر عرفانی و فلسفی و تفسیرهای ادبی ـ عرفانی گاه اشاره‎ای گذرا به توضیح واژگانی این مفهوم شده است. چنان‌که صاحب تفسیر المیزان می‎نویسد: «واژه «مقام» به معناى محل قیام است؛ یعنى محل ثبوت و پابرجایى هر چیز و به همین جهت محلّ اقامت را نیز مقام گفته‌‏اند. کلمه «امین» صفتى است از «أمن»؛ یعنى نرسیدن مکروه. بنابراین معنای آیه این است که پرهیزکاران در روز قیامت، در محلى امن از هر ناخوشایندی و از تمام ناملایمات، ثابت و مستقر خواهند بود» (طباطبائی، 1417، ج‏18: 149). یا طبری در تفسیر خود معتقد است مصداق مقام امین در قیامت، می‌تواند همان باغ‌هایی باشد که چشمه‌هایی در زیر درختانش جاری است. (طبری، 1412، ج‏25: 81) امّا در بررسی مفهومی فقط بعضی اشاره کرده‌اند که «مقام امین» با تعبیر «مقعد صدق» (قمر: 55) در جای دیگر قرآن یکسان است. عدّه­ای از تفاسیر ادبی نیز با این نگاه مخالف‌اند چراکه در دو تعبیر «مقام صدق» و «مقام امن»، مصدر به‌عنوان نعت در یک ترکیب وصفی آمده است امّا تعبیر «مقام امین» مجاز در نسبت است، چراکه «امین» صفت «صاحب‌مقام» است ولی به «مقام» نسبت داده شده است (آلوسی، 1415، ج‏13: 133).

در ذیل این آیه در دستینه‎های متقدّمان صوفیه نیز گاه اشاراتی زیبا وجود دارد مثلاً سلمی در بیان رابطه ایمان و امن و پرهیزکاری می‌گوید ایمان هر آن چیزی است که موجب امان شود و تقوا نیز موجب امان است چونان که خدای می‌فرماید: «الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ» (سلمی، 1369، ج1: 276) امّا در جستجوی تقریباً جامعی که نویسندگان این پژوهش انجام داده­اند، هیچ تحقیقی مستقلاً به بررسی چیستی مفهوم «مقام امن» که در عرفان ادبی ما بارها به‌کاررفته، نپرداخته است.

فرضیه ابتدایی پژوهش این است که در میراث ادبیات عرفانی ما، سخن از یک مقام تحت عنوان «مقام امن» به میان آمده است که سالک در آن مقام، حقیقت را آن‌گونه که هست درک می­کند. لذا جنبه نوآورانه این پژوهش، ارائه «مقام امن» به‌عنوان یک مقام عرفانی و بررسی مفهومی این مقام و وجوه معنایی آن با استفاده از میراث ادبی عرفانی است.

این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه­ای شامل متون روایی و عرفانی و اشعار عرفانی و به روش توصیفی، تحلیلی نگاشته شده است.

مقام امن الهی و مقام امن پیامبر اکرم

با بررسی کاربرد «مقام امن» در ادبیات عرفانی، می­توان به این نتیجه رسید که عارفان از دو نوع مقام امن صحبت کرده­اند: «مقام امن ثبوتی» و «مقام امن سلوکی».

مقام امن ثبوتی، مقامی است که هویت هر موجودی با بودن در آن مقام ثبوت می‎یابد. با این توضیح، خدا نیز مقام امن ثبوتی خویش را دارد که در ادامه خواهد آمد. بنا بر آموزه­های عرفان محی الدّینی، خدا در سرّقدر همه موجودات، مقام امن ثبوتی هر یک را مقدّر نموده است. مقامی که هر یک از موجودات جبراً و به تعبیر قرآنی «کُرهاً» (آل‌عمران: 83)، در آن مقام قرار گرفته‎اند. از همین رهگذر است که ابن عربی سرّقدر را که ثبوت جبری دارد، غیر از قدر می­داند. او می‎گوید «سرّ القدر غیر القدر و سرّه عین تحکّمه فی الخلائق» (ابن عربی، بی­تا، ج2: 65)

در این تحقیق جعل اصطلاح مقام امن ثبوتی در ادبیات عرفانی غایت مسیری است که در عرفان نظری به آن «صراط وجودی» می­گویند و در مقابل، «مقام امن سلوکی» نهایت سیر و سلوک عملی در «صراط سلوکی» است. همچنان که گفته­اند: «إعلم أنّ الصراط صراطان: صراط وجودیّ و صراط سلوکی.» (آملی، سیدحیدر، 1422، ج‏6: 213) در مقام امن سلوکی میزان بهره‌مندی سالک از قرب سلوکی و قرار گرفتن در صراط مستقیم، تناسب مستقیم با شناخت و تلاش او دارد. چنان‌که در آیه شریفه آمده است: «لیس للإنسان إلا ما سعی» (نجم: 39) لذا اصطلاحات «مقام امن ثبوتی» و «مقام امن سلوکی» استنتاج نگارندگان این تحقیق از بررسی کاربرد مقام امن در میراث ادبی ـ عرفانی فارسی است.

«مقام امن ثبوتی» هر موجود، همان مرتبه­ای است که زیبنده­ی هر موجود است که در آن مقام باشد، لذا «مقام امن الهی» نیز یعنی مقامی ثبوتی که شایسته­ی خدای متعال است. این مقام، همان عدم درک کنه ذات او و به عبارتی اعتقاد به‌نوعی عرفان تنزیهی است. چنانکه در توضیح مقام حیرت گفته­اند: کمال علم به خدا اذعان به عدم درک اوست و عجز از درک به‌واسطه‌ی ادراک؛ بزرگ‌ترین ادراک خداست. (ابن عربی، 1405، ج1: 92 و غراب، 1416: 48)

برای وجود خدای متعال جز مقام امن ثبوت، متصوّر نیست درحالی‌که سایر موجودات باید با سیر و سلوک به مقام امن خویش برسند. از این مقام امن الهی که همان مقام تنزیه اوست تحت عنوان «مقام تمام فوق تمام» نیز یاد شده است. شناخت عرفانی خدایی که تمام فوق تمام است و در مقام تنزیه خویش مستغرق است به میزان تجلّی او بر سالکان الی الله در مراتب سیر صعود، قابل‌درک است:

تجلّی دومـت و احدیت اولیـسـت
مقام امن ربوبی بهشت عدن صفات

 

که واحدیت دوم بدو گرفته قوام
طربسرای الوهی تمام فوق تمام

 (صفای اصفهانی، 1337: 82، قصیده فی الحکمة و الموعظة)

مقام امن الهی همان مقامی است که باید از تفکّر به آن‌هم دوری کرد و همان جایگاهی است که فرموده‎اند به آن فکر نکنید و وقتی کلام بدان جا رسید متوقف شوید. این مرتبه قابل شناخت برای ما نیست، چراکه خدای متعال بزرگ‌تر از آن است که به وصف ما درآید. (شیخ صدوق، 1398 ق: 313 باب 46)

در تعابیر قرآنی، سخن از «مقام محمود» برای پیامبر اکرم به میان آمده که قریب المعنی با «مقام امن» در نگاه عارفان است. خدای متعال خطاب به پیامبر اکرم می­گوید نافله شب را به‌جای آور تا تو را به مقام محمود برسانیم.

ابوطالب مکّی تفسیر آیه­ی شریفه­ی «عَسى‏أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» (إسراء: 79) را این‌گونه توضیح می­دهد که معنای مقام محمود برای پیامبر آن است که خدا او را بر عرش می­نشاند. عرش مکان ربوبیت است و از همین رهگذر پیامبر به مشیت خدا، در دنیا از هر سراب قدرتی بی‌نیاز است و وقتی همین مقام را در آخرت به حبیب خویش می­دهد او در جلالت فوق همه مرسلین خواهد بود (مکى، 1417، ج2: 109). بر اساس تفاسیر روایی «مقام محمود» پیامبر اکرم، مقام «شفاعت» است (عیاشی،1380، ج2: 314).

در بینش تصوّف شیعی، پیامبر اکرم نه صاحب‌مقام محمود بلکه خودِ مقام محمود هستند. گنابادی در تفسیر همین آیه می­گوید مقام معیت حقّی در میان خلق (سیر مع الحقّ فی الخلق) همان مقام محمود است. ازنظر وی، این مقام یک مقام مستقل و جدای از سایر مقامات بوده و آخرین مقام و مرتبه­ی سیر سلوکی هر سالک می‎باشد.

انّه قام فی المقام المحمود و صار بنفسه مقاما محمودا، و المقام المحمود هو آخر مقامات السّالک و هو مقامه مع الحقّ فی الخلق (گنابادی، 1408، ج‏2: 450)

به نظر می‌رسد که مقام محمود به معنای مقام ستودنی برای هر مخلوق است و از این لحاظ هر موجودی مقام محمودی در خور سرّقدر خویش دارد. در ادامه خواهیم دید که تقابلی از نوع مطلق و نسبی میان مقام امن و مقام محمود وجود دارد، یعنی مقام امن مقام مطلق است و ضعف و شدت بر آن ساری و تاری نیست اما مقام محمود، مقام امن نسبی است و حسب همین نسبی بودن است که مقام سائران سلوک با وجود محمود بودن ازلحاظ شدت و ضعف می­تواند نسبت به یکدیگر محمود و محمودتر باشد. این تشکیکی بودن مقام محمود باعث شده که در تعابیر عرفان و ادب عرفانی، گاه از مقام امن تحت عنوان مقام محمود یاد شود.

مقام امن موجودات در سیر نزول

«مقام امن» یا همان «مقام محمود» ماسوی الله، از جمادات گرفته تا کون جامع، به اختلاف مراتبشان متفاوت است. توضیح عرفانی روایت رسول خدا (ص) که فرمودند همه‎ی شما به کاری بپردازید امّا بدانید هر کس برای آنچه خلق‌شده،‌ در همان مدار آسان و بی تکلّف حرکت می‏کند، اشاره به حرکت روان و سیر آسان هر موجود، در مسیری است که برای آن مسیر خلق‌شده و اقتضای «مقام محمود و مقام امن» اوست. متن روایت این است:

«اعملوا فکل میّسر لما خلق له» (شیخ صدوق، 1398: 356)

پیدا کردن «لما خُلِق له» خویشتن کشف آن چیزی است که ابن عربی از آن با نام «سرّالقدر» یاد می‎کند و در این پژوهش به‌عنوان «مقام امن ثبوتی» نامیده شده و در لسان آیات و روایات به آن «مقام محمود» هر فرد گفته شده است.

این «مقام امن ثبوتی» حتّی برای جمادات نیز هست. در میان جمادات می‎توان به نظام و مدار خورشید و ماه و رفتن آن‌ها به‌سوی «سرّ القدر» و «لما خلق له» و «مقام امن ثبوتی خویش» اشاره کرد (یس: 38 تا 40). بسیاری از موجودات، بی اختیارِ خویش در مقام امن خود در حرکتند. در این میان برای بنی‎آدم درک مقام امن و قرار گرفتن در مسیر سلوک، به توفیق الهی وابسته است.

مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق

 

گرت مدام میسّر شود زهی توفیق

(حافظ شیرازی، 1385: 395)

بدان معنا که گاه خدا جذبه­ای ایجاد می­کند که پس‌ازآن انسان موفّق به سلوک و کسب مقام امن سلوکی می­گردد. و گاه انسان رفتاری انجام می‎دهد که باعث ایجاد جذبه و قرار گرفتن انسان در مقام امن سلوکی می­شود. عدم تطبیق مقام امن ثبوتی با مقام امن سلوکی انسان، باعث قلق و اضطراب و خوف و حزن می­شود و از سوی دیگر، حرکت در مسیر این تقدیر عهد الست برای هر موجودی، باعث طمأنینه او می­گردد. بنابراین مقام امن سلوکی، جز با حرکت در مقام امن ثبوتی به دست نمی­آید.

مقام امن سلوکی

همه­ی موجودات به‌مقتضای «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» (طه: 50) در شرایطی به این دنیا می‎آیند که «احسن تقویم» آنان یا به عبارت عرفانی مقام امن ثبوتی آنان در عین ثابتشان است و هیچ نقصی در تقدیر آنان نیست. امّا به مرور، خود را از آن مقام امن ثبوتی دور می­کنند. قرآن کریم در این رابطه به‌صراحت گفته است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: 11) بر همین اساس نیاز است که با برنامه‎‏ی سلوکی یا به تعبیر قرآنی آن، «تهجّد»، دوباره با رفتن به‌سوی مقام امن سلوکی، مقام امن ثبوتی خویش را بازیابی کند. ابن عربی در تفسیر آیه­ی «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» که در آن سخن از تأثیر تهجّد شبانه در وصول به «مقام محمود» است، به همین حقیقت اشاره کرده و می­گوید: «عسی» در کلام الهی به معنای «شاید» و «امید است» نمی­باشد بلکه اگر خدا می­گوید: «عسی»، حتماً آن مسئله اتّفاق می­افتد. مقام محمود همان مقام امن سلوکی است که رسیدن به آن باعث قرار گرفتن در مدار ثناء الهی می­شود. (ابن عربی، 1405، ج1: 164)

بنابراین آنچه عارفان به‌عنوان سیر و سلوک از آن یاد کرده­اند بازگشت انسان به همان مقام محمود و مقام امن ثبوتی اوست. ازنظر عارفان، تفکّر شیطانی تفکّر «ممّا خلقتنی» (اعراف: 12 و ص: 76) و تفکّر عرفانی تفکّر «لما خلقتنی» (ذاریات: 56) است. لذا عارفان واصل این توصیه می‌کنند که در هر مرتبه یا مقامی که هستند از خدا بخواهند تا تمام تمرکزشان را بر صفات و روحیاتی که در آن مرحله باید به دست آورند، متوجّه بگرداند:

«اللهم فرغنی‏ لما خلقتنی‏ له و لا تشغلنی بطلب ما قد تکفلت لی به‏» (شیخ مفید، 1413، ص 177، باب الدّعاءبین الرّکعات)

در نگاه عرفانی مهم این نیست که انسان در هر مسیری بهترین باشد بلکه هر فردی باید شایسته برای بایسته‎ی خویش باشد. بنابراین در سلوک اهلیت متناسب با مقام ثبوتی خویش مهم است. به بیان امام صادق: «خدا تو را در آنچه برایت نهی کرده نبیند و در آنجایی که برایت امر کرده مفقود نیابد!» (کراجکی،1410 ق، ج2 ص 163) این بدان معناست که سالک پیوسته باید در مسیر مقام امن ثبوتی خویش باشد و دائم به تکمیل این مقام محمود بپردازد. به عبارتی مقام محمود و مقام امن، به معنای انتهای یک سیر و توقّف در آن نیست بلکه به معنای تمرکز در یک کمال و فهم بیشتر آن است. خواجه عبدالله انصاری در منازل السّائرین می‎گوید: جنید جایز دانسته ولی من واجب می‎بینم که سالک هرگاه به مرحله‎ای بالاتر از مرحله پیش رسید از مقام بالا به مرحله قبل خویش بنگرد و آن مرحله را با شناخت جدیدی تکمیل و تصحیح کند (انصاری، 1417: 27).

بودن در هر موقعیتی که خدای متعال برای هر موجودی می‎خواهد و نبودن در غیر موقعیت خویشتن، گاه باجبر و کُره اتفاق می‌افتد و گاه به اختیار سالک است. ابن عربی دراین‌باره می‎گوید بنا بر آیه‎ی شریفه «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» (صافات: 164) فقط اِنس و جنّ، مقام معلوم خود را از پیش نمی‎دانند و باید تاآخرین‌نفس بروند تا معلوم شود مقام معلوم آنان چیست. تفاوت میان ثقلین با سایر موجودات در سرّقدرشان این است که آن‌ها سرّ قدر خود را به‌صورت سلوکی به دست می‌آورند (ابن عربی، 1405، ج1: 259).

در نگاه عرفانی، اوّلین صفت فعل الهی، رحمت است. خدا همه موجودات را برای آنکه به آن‌ها رحمت آورد خلق کرده است (هود 118 و 119). ازآنجاکه خدا مخلوقات را بنا بر اسم رحمان خلق کرده است اگر کسی جویای این صفت باشد، صفت رحمت، مقام امنی برای سکنای خود پیدا می‎کند و در دل این فردِ مرحوم قرار می‎گیرد و او را دوباره از اسفل سافلین به احسن تقویم باز می‎گرداند:

تمامت دلم از عشق شد پدید و چو دید

 

مقام امن، نهان شد در او تمامت عشق

(صفا اصفهانی، 1337: غزل 78)

امّا اگر به دنبال هوای نفس برود رحمت الهی از او دور می‎شود و او از بودن در میان مرحومین، محروم می‌شود:

خودسری‌ها از مقام امن دور افتادن است

 

ناله تا انداز شوخی می‌کند از دل جداست

(بیدل دهلوی، 1399: غزل 115)

از همین رهگذر است که امام خمینی میان سلوک اختیاری که برای جنّ و انس است و روایت خدا «رحمت» کند هر کس که جایگاه (یعنی سرّقدر و مقام امن ثبوت) خویش را بشناسد، ارتباط برقرار کرده و می­گوید: «سالک را در این مرتبه ادب آن است که به قلب خود بفهماند که نزول او از نشئه غیبیّه و هبوط نفس از محلّ اعلاى ارفع به ارض سفلاى طبیعت و ردّ او به اسفل سافلین از احسن تقویم براى سلوک اختیارى إلى الله و عروج به معراج قرب و وصول به فناء اللّه و جناب ربوبیّت است، که غایت خلقت‏ و نهایت مقصد اهل الله است، مى‏باشد ... سالک باید بداند از دار کرامت الله آمده و در دار عبادت الله واقع است و به دار جزاء الله خواهد رفت» (خمینی، 1388: 101 و 102).

«مقام امن» در سیر صعود

پیش از ورود به این بحث باید تفاوت حال (مرحله) با مرتبه و فرق این دو با مقام را بیان کنیم. حال (Situation) یا مرحله جایگاه ثبات نیست. حقیقتی است که حلول می‎کند و پس از مدّتی رحل اقامت افکندن ازآنجا عبور می‎کند. اگر این حال، حقیقتی باشد که در روح ثبات یابد به‌گونه‌ای که در مراحل بعد هم آثار آن برای پیشرفت سالک مفید باشد به آن مرتبه (Level) می‎گویند. امّا مقام (Stage) روحیه‎ای است که محلّ اقامت سالک می‎گردد. (لاهیجی، بی‎تا: 26) کاشانی معتقد است: «جمله مقامات در بدایات، احوال باشند و در نهایات مقام شوند» (کاشانی، 1325: 95). همو می­گوید:

«مراد از مقام مرتبه‌ای است که در تحت قدم سالک آید و محلّ استقامت او گردد و زوال نپذیرد. پس حال که نسبت به فوق دارد در تحت تصرّف سالک نیاید، بلکه وجود سالک محلّ تصرّف او بود. و مقام که نسبت به تحت دارد محلّ تصرّف سالک بُوَد. و ازاین‌جهت صوفیان گفته‏اند الاحوال مواهب و المقامات مکاسب» (کاشانی، 1325: 125).

البته کاشانی دیدگاه مخالف سهروردی را این‌گونه نقل می‎کند که «چیزى که چون برق لامع گردد و فى الحال منطفى شود، اسم حال بر او درست نیاید.» سهروردی معتقد است که آنچه در دل سالک بیاید و نماند «لایح و لامح و لامع و طالع و طارق و باده‏» نامیده می­شود و نه حال. بنابراین به نظر می­رسد از نگاه سهروردی رابطه حال و مقام صرفاً یک رابطه تشکیکی بوده و فقط ضعف و شدت بر آن ساری است. اینکه هجویری می‎گوید: «راه خدا بر سه قسم است: یکی مقام و دیگری حال و سه دیگر تمکین» (هجویری، 1375: 225) در تطبیق این دو تقسیم‌بندی، حال مقامی است که به قوام نهایی نرسیده است و مقام نزد هجویری همان مرتبه و منزل و تمکین همان مقام امن هر منزل است. به همین مناسبت ترمذی گوید مقام در میان عارفان همان ملکه‎ای است که براثر صفاتی که بر روح سالک نازل شده است ثبوت یافته و حال از نگاه عارفان، تأثیرپذیری مقطعی قلب به‌واسطه‌ی وارداتی است که از ناحیه خدای متعال سرازیر می­شود و البته اگر مجموعه­ای از حالات با یکدیگر جمع بشوند، ثبات یافته و مقامی را می­سازند و در غیر این صورت هر حال به‌تنهایی به‌سرعت از بین می­رود. و از همین رهگذر است که عارفان در سلوک به مقامات اعتماد می­نمودند و به حالات توجهی نمی­کردند.

«اعلمان المقام، عند المحققین، هو الملکة الثابتة لما ینازله السالک من الصفات و الحال، عندهم عبارة عن تأثر القلب بالواردات من المحبوب؛ الاّ انّ ذلک سریع الزوال، و لهذا قالوا: الف حال لا یحصل منها مقام واحد» (ترمذی، 1422: 476).

اکنون مسئله‌ی موردبحث این است که آیا ممکن است سالک به حدّی برسد که هیچ‌گاه امکان بازگشت، اخراج و رانده شدن و تنزّل از مرتبه­ی معنوی­ای که در آن قرار دارد او را تهدید نکند؟

اگر آن‌گونه که هجویری بیان می­کند باشد که «مقام ازجمله‌ی مکاسب و حال ازجمله‌ی مواهب؛ پس صاحب‌مقام به مجاهدت خود قایم بود و صاحب‌حال از خود فانی بود، قیام وی به حالی بود که حق‌تعالی اندر وی آفریند» (هجویری، 1375: 225) پس خروج از یک مقام به سوء اختیار سالک ممکن است. امّا پاره­ای دیگر از صوفیان معتقد بوده­اند ملاک امن شدن و غیرقابل‌بازگشت شدن یک مقام آن است که سلوک به آن مقام جذبه­ای باشد نه اکتسابی:

«هر که به نفس خویش به مرتبه‌ای رسد، زود [از] آنجا بیفتد، و هر که را به مرتبه‌ای برسانند در آن مقام ثابت تواند بود». (عطار نیشابوری، القسم الثانی: 75، ذکر ابوعبدالله بن الجلا)

بر همین اساس عارفان، جذبه را عامل رسیدن به مقام امن دانسته و مجذوبان سالکی که گاه از آنان به مجنون تعبیر شده است را در یافتن مقام امن ثبوتی موفّق­تر می­دانند تا سالکان مجذوبی که می‎خواهند با عقل و منطق خویش به سلوک بپردازند.

در جنون یابی مقام امن دوست
در جنون عاقل ز خود گم گشته است

 

اندر این میدان سر نادان چو گوست
تا در این دیوانگی پی برده است

(عطار، 1376: 189)

بر همین اساس مولوی خواهان آن است که بی‌اختیار خویشتن به مقام امن رسانده شود:

حیات یابد آن جا را اگر چه مرده برید
هزار بند چو عشقش ز پای جان بگشاد

 

حلال گردد آن جا اگر حرام برید
مرا دو دست گرفته به آن مقام برید

 (مولوی، 1384: 373، غزل ۹۲۴)

دو نوع مقام امن سلوکی

مقام امن سلوکی، در طول سیر الی الله یک معنا و درنهایت سیر معنایی دیگر می‌یابد. در مسیر، مقام امن، عبارت است از رسیدن به بالاترین حدّ هر مقام و بهره‎مندی از احوال آن مقام به‌مقتضای مرتبه سالک. بدان معنا که در میان سالکان الی الله که مثلاً در مقام تسلیم هستند لزوماً همه نباید به یک اندازه­ی کمّی و به یک حالت کیفی از مفهوم تسلیم بهره­مند باشند، بلکه به‌مراتب ذوقشان و ظرفیت وجودی از مفهوم آن مقام مطّلع و بهره­مند هستند. در این حالت مقایسه دو نفر که کدام تسلیم­ترند اشتباه است چون مقام تسلیم، برای هرکدام از آن‌ها معنایی متفاوت دارد.

گفته شد که به نظر می­رسد عارفان، مقام محمود را همان مقام امن تشکیکی در نظر گرفته­اند. با این نگاه مقام محمود، نسبی و مقام امن، مطلق، تلقّی می­شود. سهروردى درباره این تشکیکی بودن مقام امن نسبی (مقام محمود)، نظر دیگری دارد. او برآنست که «هیچ سالک را پیش از تصحیح مقامى که قدمگاه اوست ترقّى به مقامی فوق آن میسّر نشود و لکن قبل الترقّى از مقام اعلى، حالى بدو نازل شود که به‌واسطه نزول آن، مقام وى مستقیم گردد، تا ترقّى او از مقامى به مقامى به تصرّف حقّ و موهبت الهى بود نه به کسب خود. و تا ترقّى از ادنى به اعلى نزدیک نشود از اعلى بادنى حال نازل نگردد.» (کاشانی، 1325: 127)

امّا مقام امن مطلق که خود مقامی مجزّا و در طول سایر مقامات دیگر است، جایگاهی است که سالک در آنجا آن‌چنان همّتش عظیم گردیده که مسائل جزئی در نزد او حقیر است.

«(سالکان) چون مطالب کلّى جویند، جان و تن را در پى آن ترک گویند و فوات آن سهل گیرند. «قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ‏» و این معنى دست ندهد الّا در مقام‏ أمن‏ حقیقى که فضیلت شجاعت بدان منتهى شود و کمال آن جز به حصول این ممکن نگردد» (کاشانی، 1380: 490).

چنین سالکی در جرگه­ی صادقان یعنی آن دسته از مؤمنان که به عهد الست خود صادقانه وفا نموده­اند (احزاب: 23)، درآمده است.

راه صادقان پیش گیرد که‏ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏» (توبه: 119) تا از مواهب صادقان نصیب یابد که‏ «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ‏» (بقره: 143) و چون آن مواهب بر جان او فایض شود از دار الغرور، یک‏باره روى بگرداند و در سلک سالکان مندرج گردد و در بحر ذکر منغمس شود، انغماسى که هرگز سر از آن به در نیاورد آن‏گاه به مقام‏ امن‏ رسیده باشد و کمال ایمان یافته‏ (قطب، 1384: 699)

در آن «مقام امن سلوکی» که خود یکی از مقامات است، سالک به اعتصام می‎رسد و دیگر خوف بازگشت از مسیر را ندارد. اینکه چنین مسئله‌ای در دنیا امکان‌پذیر است، درحالی‌که اصلاً نام دنیا در قرآن «متاع الغرور» (آل‌عمران: 185 و حدید: 20) گذاشته شده است که به معنای سراب گونه بودن و غیرثابت بودن مسائل در این دنیاست و در مقابل فقط پس از مرگ است که انسان به «دار المقامة» (فاطر: 35) و «دارالقرار» (غافر: 39) خواهد رسید، در ادامه موردبررسی قرار خواهد گرفت.

چگونگی وصول به مقام امن

امانت در لغت، مصدر است و به شیء خارجی‌ای که در امنیت قرار گرفته است اطلاق می‎شود (مصطفوی، 1368، ج1، ص 150). امّا امانت عرضه‌شده به انسان چیست؟ آنچه از قرآن و روایات استنباط می‌شود این است که «لِما خُلِقَ له» انسان، رسیدن به خلیفة اللهی است. (بقره: 30) این مقام خلیفة اللهی جز با رسیدن به مقام توحید، ایجاد نمی‌شود. توحید عرفانی، اقرار به عدمیت ما سوی الله است و از نظر عارفان مقام امن و احساس امنیت، جز با این نوع توحید امکان نخواهد داشت.

هرجا عدم به تهمت هستی رسیده است
پرواز می‌کنم چه‌کنم جای امن نیست

 

باید حیا به لوح جبینم رقم‌ کند
دامی نبیافتم‌که پرم را بهم کند

 (بیدل دهلوی، 1399، غزل شماره ۱۴۱۸)

سالک الی الله وقتی به مقام امن می‌رسد که بار «امانت» را حمل کند و به این واسطه با بی‌اعتنایی به جنبه­ی عدمی خود یعنی ظلم و جهل به نهایت جنبه­ی وجودی یعنی مقام توحید برسد. به دیگر سخن همان‌گونه شیخ محمود شبستری می‎گوید ظلوم‌بودن و جهول‌بودن تعلیل چرایی قبول حمل امانت نیست بلکه علّت غایی عرضه‌ی حمل امانت است. به این معنا که ظلومی و جهولی دو مقوله عدمی‌اند که در این آینه‎ی عدم، قرار بود صورت وجود نمایان شود یعنی جنبه­ی بشری (ظلومی و جهولی) انسان بود که این قابلیت را در او ایجاد می­کرد که روی دیگرش به‌سوی اسماء الله قرارگرفته و تصویر وجودی اسماء الله را در خود بیابد و اگر انسان ظلوم و جهول نبود نمی­توانست خلیفة الله باشد:

نه آخر علّت غایی در آخر
ظلومی و جهولی ضدّ نورند
 چو پشت آینه باشد مکـدّر

 

همی گردد به ذات خویش ظاهر
و لیـکن مُـظهِر عین ظهــورنـد
نماید روی شخص از روی دیگر

 (شبستری، 1389: 147 و 148، بیت 263 تا 265)

توحید که از آن در روایات به حصن الهی یاد شده است (عیون اخبارالرضا، ج 2: 135)، مقام امنی است که نتیجه آن در درجه پایین، مخلِص شدن و در درجه اعلی، مخلَص شدن است. به‌گونه‌ای که خدا بنده‌اش را خالص می‌کند

چون که مخلِص گشت مخلَص باز رست
 

 

در مقام‏ امن‏ رفت و برد دست

(مولوی، 1373: 209)

قلب را ازآن‌جهت قلب گفته­اند که دائماً در حال زیرورو شدن است. (حسینی زبیدی، 1414، ج 2: 336) اگر می‎خواهیم قلب را بر چیزی ثابت کنیم باید او را در راستای آن چیز حفظ نماییم. این معنا را در لسان شرع، تقوا می‌نامند. تقوا از (وقی، یقی) به معنای نگه‌داشتن است. قرآن کریم به‌صراحت عنوان می­کند که اهل تقوا در مقام امن به سر می­برند. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ» (دخان: 51) چنین فردی دائماً در حرز محبوب خویش است حتّی اگر آسمان به زمین بیفتد. در بعضی تفاسیر عرفانی گفته شده است که رسیدن به مقام امن، حاصل نگه داشته شدن از جانب الهی است و اعتصام حاصل تقوا و نگه‌داشتن خود در بدایت امر است (اصفهانی، 1361، ج‏1: 86).

تقوا در مراتب مختلف متفاوت است تا به تقوای توحید برسد. در این مرتبه از تقواست که سالک به‌جای آنکه خویشتن‌داری کند، به ملکیت خدا درآمده و معتصم به او می­شود و این خدای ملیک مقتدر است که عبد موحّد را حفظ می‌کند. به همین خاطر قرآن از مقام امن به «عندیت» یاد می‌کند: «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر: 54 و 55)

مقام عندیت سالک را به‌جایی می­رساند که دیگر چرا برایش مطرح نباشد زیرا همه امور را ازآن‌جهت که در نزد خداست زیبا می‌بیند و آن‌چنان‌که می‌فرماید «ما رایت الا جمیلا» (مجلسی، 1403: ج45، 116) و لذا سالک در مقام امن و محمود خویش، حامد خداست و در مقام امن وقوف دارد.

نیم عمرت به شکایت شد و نیمی در شکر
 چه فضولی تو؟ که این آمد و آن بیرون شد
پای در باغ خرد نه، بطلب امن و خلاص

 

حمد و ذم را بهل و رو به مقام محمود
کارافزایی تو غیر ندامت نفزود
سربنه، پای بکش زیر درختان مرود

 (مولوی، 1384: 1284، غزل 3446)

«عندیت» همان توحید محض است که به تعبیر خواجه عبدالله انصاری «توحید قائم به قِدم» و توحید خاصّ الخاصّ است. (انصاری، 1417: 141) بنابراین، آنگاه که عارف به «مقام امن» برسد، در «حضرت الهی» از حضرات خمس قرار دارد و همه‌چیز را هم‌افق با خدای خویش می­بیند و لذا شهادت او در مورد خدا، همان شهادت ازلی و ابدی الهی در مورد خودش خواهد بود یعنی همان‌گونه که خدای متعال شهادت می‎دهد: «شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» (آل‌عمران: 18) او هم در «مقام عندیت»، خدا را ازلی و ابدی می‎بیند و به وجود او شهادت می­دهد (طارمی، 1377: 569). این نوع توحید با رسیدن به مقام محمود و مقام امنِ عندیت خدا برای سالک حاصل می­شود.

مرا ز هر دو جهان حضرت تو مقصود است
 

 

که حضرتت به حقیقت مقام محمود است

(ساوجی، 1367: غزل 40)

برخی مفسّران در ذیل آیه­ی «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»،‏ مقام امن را همان عندیت دانسته‎اند و معتقدند فقط ملائکه مقرّب و شهدا و برخی از اهل تزکیه نفس موفّق به وصول به این مقام می­شوند.

«(عند) در لغت به معنی قرب و نزدیکى است پس چنین کسى که به تمام قُوا و مشاعر تسلیم حق گردید مقام عندیت پیدا مى‏کند که تنها عده‏اى از نفوس زکیه بشر و ملائکه مقربین دانسته در آن مقام راه یابند در شأن نفوس زکیه شهدا است‏ «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏» (بقره: 149) و در شأن ملائکه مقربین است‏ «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ»‏ (اعراف: 205)» (اصفهانی، 1361، ج‏2: 41)

بنا بر آنچه تا اینجا بیان شد، راه رسیدن به مقام امن رسیدن به توحید و عندیت پروردگار است و راه رسیدن به این مقام، نگه داشته شدن بنده از سوی رب است و راه اینکه خدا بنده را برای خویش خالص گرداند که جزو مخلَصین (یوسف: 24) باشد، آن است که سالک آن‌چنان تقوا بورزد و خویش را در رضایت خدا نگه دارد که جزو مخلِصین (غافر: 14) قلمداد شود و این با تقوای اعضاء و جوارح حاصل نمی­شود و نیاز به تقوای قلب دارد. تقوای قلب است که قلب را از تقلّب و نفس را از اضطراب بازمی‌دارد و انسان را به «مقام امن» می‎رساند.

هر دم به جانبی کشدت نفس مضطرب
ره در مقــام خلد نیابـی و جـای امن

 

و القلب لا یــزال مُحباً لمــا یــزول
تا در سرای دل ندهی خویش را نزول

 (نشاط اصفهانی، 1379: غزل 165)

در روایات راه رسیدن به مقام اعتصام و درنتیجه رسیدن به مقام امن، التجاء به خاندان رسالت و در پناه آنان بودن معرفی شده است. «عصمة لمن لجأ إلیهم و أمن لمن استجار بهم‏» (کوفی، 1410: 338) همچنان که در حدیث سلسلة الذهب گفته شده است که توحید یعنی حقیقت «لا اله الاّ الله» حفاظ خداست و هر کس وارد این حفاظ شود دیگر از عذاب­ها در «مقام امن» قرار دارد. (شیخ صدوق، 1362: 235)

نکته مهمّ حدیث سلسلة الذّهب این است که هنگامی‌که کاروان اندکی حرکت کرد حضرت فریاد برآوردند که وارد شدن به مقام توحید شرایطی دارد که من (دارنده‎ی مقام ولایت در آن زمان) از شروط رسیدن و باقی ماندن در این مقام امن هستم:

هر که او را مقتدا سازد برست

 

در مقام‏ امن‏ و آزادى نشست

(مولوی، 1373: 414)

قلب سالک به هر میزانی که بیت‌الله شده باشد، به همان میزان در امن و عدم تقلیب قرار خواهد داشت. بنابراین رسیدن به مقام امن به فارغ کردن قلب برای خداست که این همان توحید عرفانی است.

و حقّ جلّ و علا مى‏فرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً...» (بقره: 125)؛ و بیت در لغت به معنی مأوى و منزل، و مثابة به معنی مرجع است، و به‌حسب صورت منظور بیت اللّه الحرام و «خانه کعبه» است و بحسب تأویل اشاره به بیت قلب انسان است؛ زیرا که قلب عارف کامل، بیت اللّه معنوى است چنان‏که «کعبه» بیت اللّه ظاهرى است» (رازشیرازی، 1363، ج‏1: 466)

بنا بر آنچه تاکنون گفته شد «نهایت مقام امن سلوکی» رسیدن به «مقام توحید» و طریقت رسیدن به آن، اخذ از اهل‌بیت و ثمره رسیدن به این «مقام محمود» قرار گرفتن در مرتبه مخلَصین است. اکنون باید به بررسی امکان وصول به «نهایت مقام امن سلوکی» در دنیا و پیش از مرگ پرداخته شود.

مقام امن پیش از مرگ

ظاهر سخنان عارفان پیرامون این مسئله که آیا رسیدن به «نهایت مقام امن سلوکی» پیش از مرگ برای انسان امکان‌پذیر است یا تا زمانی که انسان در این دنیاست در خوف به سر می­برد، متفاوت است.

حافظ در جایی بیان می­کند که عالَم فراق هیچ‌گاه جایگاه وصول به «مقام امن» نخواهد بود:

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

 

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

(حافظ شیرازی، 1385: 195)

برخی عارفان می­گویند حتّی کسی که به مرحله‎ای از سلوک رسیده است که آیات الهی به او داده‌شده نیز ممکن است به علّت اتّباع هوا به جایی برسد که از مرتبه خود سقوط کند (ر.ک به تفاسیر عرفانی پیرامون بلعم باعورا ذیل آیه اعراف: 175 و 176)، امّا این فرضیه مطرح است که وصول به مقام توحید بتواند همان مقام امنی باشد که سالک با رسیدن به آن مقام، دیگر خوف بازگشت از راه خدا را نداشته باشند و آن‌گونه که حافظ بیان می­کند در مقام امن دائمی باشد:

مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
 

 

گرت مدام میسّر شوم زهی توفیق

(حافظ شیرازی، 1385: 395)

واقعیت مسئله این است که بعضی اهل سلوک، ادّعاهایی در مورد خود یا مرشدشان مطرح کرده‎اند مبنی بر آنکه صاحب مقامی شده­اند که مصون از فتن هستند و خوف از دست رفتن مقام امن را برای خویش ندارند:

اگر بجنبد تیــغ تمـــام روی زمیــن
مرا که در کنف امن وحدت است مقام

 

بموی من نتواند شکست داد و شکن
حدود ملک مصـونست از فنون فتن

 (صفا اصفهانی، 1337: 116، قصیده در حکمت و موعظه و نکوهش اهل دنیا)

در متون عرفانی به این مطلب اشاره‌شده که اهل تقوا در معرض هلاک و از دست دادن مقامات هستند مگر آنکه به مرحله یقین رسیده باشند. (منسوب به امام صادق، 1400: 337) برخلاف علم، یقین مسبوق به شکّ است و لذا در روایات، شکّ، ضدّ یقین شمرده شده است. یقین زلال و خنک شدن قلب و آرامش درونی است و لذا خدا به داشتن یقین توصیف نمی‎شود درحالی‌که به داشتن علم موصوف می‎گردد. ابوهلال عسکری می‎گوید به کسی یقین کننده گفته می‎شود که بعد از حیرت به علم رسیده باشد. (عسکری، 1400: 73، الفرق بین العلم و الیقین)

ازآنجاکه همه صاحب‌مقامات در معرض هلاکت و از دست دادن مقام خویش هستند، خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ» (حجر:99) نباید این مطلب را ازنظر دور داشت که یقین موجود در آیه شریفه در تفاسیر (طبرسی، 1372: ج6، 344-347) به رسیدن زمان مرگ تفسیر گردیده است. لذا عمده­ی عارفان معتقدند «مقام امن» در دنیا و تا زمانی که زنده­ایم، صرفاً یک مقام تشکیکی است که هر مرتبه­ی آن در لایه‎ای از خوف فرو رفته است لذا سالک در هر مرتبه از امن که باشد بازهم امکان زیادت «مقام امن» را دارد و بر همین قیاس خوف از دست رفتن «مقام امن» نیز برای او هست.

عارفان ز آنند دائم آمِنون
 امْنشان از عینِ خَوْف آمد پدید
امن دیدى گشته در خوفى خَفى

 

که گذر کردند از دریاى خون
لا جَرَم باشند هردم در مَزید
خوف بین هم در امیدی‌ای صَفى

 (مولوی، 1384: 979)

بنابراین می‌توان گفت، مقام امن در این دنیا همان مقام بی‌قراری است و اگر سالک دائماً بی­قرار و خائف باشد، قرار و امن می­یابد:

 جمله بى‏قراریت از طلب قرار تست
            

 

طالب بى‏قرار شو تا که قرار آیدت

(مولوی، 1384: 165)

مولوی به‌صراحت عنوان می­کند که هر مقامی که سالک در آن دچار امنیت خاطر شد، مقام خوف اوست و باید خائفاً یترقّب، از آن مقام فرار کند و هر مقامی که سالک در آن لرزان باشد که مبادا آن مقام را از دست بدهد، «مقام امن» آن سالک است:

مقام خوف آن را دان که هستی تو در آن ایمن

 

مقام امن آن را دان که هستی تو در او لرزان

(مولوی، 1384: 686)

لذا به همین مناسبت عارفان هر نوع امنی پیش از مرگ را بلای راه سالکان می­دانند و می‌گویند:

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

 

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

(حافظ شیرازی، 1385: 524)

به تعبیر واضح‎تر، آن‌هایی سبکبار خواهند بود که به ساحل (خلاص از دنیا) رسیده‎اند و الاّ در منزلی که هرلحظه صفیر مرگ می‌آید نه می‌توان به بقای نعمات دنیایی‌اش مغرور شد و نه می‎شود تا زمان بودن در این دارالغرور، بر بقای مقام امن معنوی آن دل بست.

نکته مهمّ پایانی اینکه تنها کسانی می‌توانند پیش از مرگ ادّعای بودن در «مقام امن» را نمایند که یقین آنان پیش از مرگ به حدّی رسیده باشد که دنیا برای آن‌ها حجابی نباشد. ظاهراً این افراد جز اهل‌بیت علیهم‎السّلام که صاحبان ولایت تامّه هستند و به مقام «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» (دیلمی، 1412، ج2 ص 212) رسیده‌اند، نمی‌توانند باشند. البته چه‌بسا پاره­ای صوفیان بر مبنای آموزه­ی موت اختیاری که برگرفته از روایت منسوب نبوی «موتوا قبل أن تموتوا» (ترمذی، 1422: 514) است بگویند امکان رسیدن به یقین پیش از مرگ بدن، با مرگ اختیاری یعنی دور شدن از هرگونه تمایل به دنیا، امکان‌پذیر است. همان‌طور که از بعضی از آموزه­های سلطان ولد، چنین برمی­آید که قائل به امکان رسیدن به مقام امن در پیش از مرگ است. این مقام اگر به سالکی عنایت شود، دیگر خدای متعال روحیاتی را که به او داده است از او بازپس نخواهد گرفت مگر آنکه بنده به اختیار خود، دست از لوازم آن مقام بردارد و از آن مقام سقوط کند.

اى خنک آن کو چنینش گشت حال
در مقام‏ امن‏ بى‏خوفى نشست
بى‏پر خوف و رجا پران شد او

 

ماند دائم در پناه ذو الجلال
شاد خرم گشت و از غم باز رست
زد سبو بر سنگ پیش بحر هو

(سلطان ولد، 1376: 58)

بحث و نتیجه‌گیری

با بررسی مفهوم عرفانی «مقام امن» که در متون نثر و نظم عرفانی بسیار به کار رفته است به این جمع‌بندی می­رسیم که این مقام به دو دسته­ی «مقام امن ثبوتی» و «مقام امن سلوکی» تقسیم می‎شود. «مقام امن ثبوت» برای همه­ی موجودات حتّی خدای متعال وجود دارد و همان مقامی است که سزاوار است هر موجود به بودن در آن مقام، تحمید و تمجید شود. امّا «مقام امن سلوکی» حاصل صراط سلوکی و سیر صعود عرفانی است. این مقام گاه در اشعار عرفانی به‌عنوان بالاترین حدّ هر یک از منازل که برای سالکان الی الله رسیدن به آن امکان‌پذیر است به کار رفته است که در این معنای نسبی، «مقام امن» همان «مقام محمود» می­باشد که تشکیک در آن راه دارد و برای هر فرد متناسب با سرّقدر خود اوست. در این معنا سالک با وصول به مقام امنِ هر منزل، از سوی پیر و مرشد خویش اجازه ورود به منازل بعدی سلوک را پیدا خواهد کرد. امّا در طول سایر منازل سلوکی، یک «مقام امن مطلق» نیز وجود دارد که سالک با وصول به آن، به ثبوت و امنیت می‎رسد و خوف از دست دادن مراتب عرفانی برای او از بین می­رود. در این پژوهش ثابت شد که در ادبیات عرفانی، این «مقام امن مطلق سلوکی» همان مقام توحید است. راه رسیدن به آن‌هم تقواست امّا تقوا به معنای اعتصام. اگر سالک به مقام اعتصام، یعنی نگه داشته شدن به‌جای خویشتن‌داری و خودنگه‎داری، برسد از مرتبه­ی مخلِصین به زمره­ی مخلَصین واصل می‎شود. در این مرتبه است که سالک پیش از مرگ به مرتبه «یقین» به‌واسطه‌ی مرگ اختیاری عرفانی نائل می‎شود. عموم عارفان معتقدند وصول به «مقام امن مطلق» در دنیا و پیش از مرگ، فقط برای صاحبان عصمت کلّیه است و دیگران پس از مرگ به این مقام امن واصل می­شوند، لذا با بررسی کلیدواژه «مقام امن» در میراث عرفانی منثور و منظوم این نتیجه که «مقام امن» در دنیا مساوی با «مقام بی­قراری عاشقان» و «مقام خوف» است، دور از واقع نیست.

Quran.
Ali Ibn Al-hossein. (1997). Al-Sahifa Al-Sajjadiyya. First edition. Qom: Al-hadi Publishing House. [In Persian]
Alusi, M. (1994). Ruh al-Ma'ani fi Tafsir Al-Quran Al-Azeem. Tahqiq, Atiyah, Ali Abdul Bari. First edition. Beirut: Dar al-Kitab al-Alamiya. [In Arabic]
Amoli, S. H. (2001). Tafsir Al-Muhit Al-Azam. Correction: Tabrizi, Mohsen. Third Edition. Tehran: Ministry of Islamic Guidance. [In Persian]
Ansari, Kh. A. (1996). Manazel Al-saerin. First edition. Tehran: Dar al-Alam. [In Persian]
Askari, Abu Hilal. (1980). Al-Farooq fi Al-lqat. First edition. Beirut: Dar Al-Afaq Al-Jadeedah. [In Persian]   
Attar Neyshabouri, Farid al-Din. (1905). Tazkereh al-Awliya. edited by Nicholson, Reynold. First edition. Allen: Leiden Press. [In Persian]   
____________________________. (1997). Manteq Al-tayr. First edition. Tehran: Sanai Publications. [In Persian]   
Attributed to Imam Sadiq (as). (1980). Mesbah al-Sharia. First edition. Beirut: Alami. [In Persian]         
Ayashi, Mohammad Ibn Massoud. (2001). Tafsir Al-Ayashi. First edition. Tehran: Scientific Press. [In Persian]   
Bidel Dehlavi, A. (2020). Bidel Dehlavi Divan. Editor: Behdarvand, Akbar. Fifth edition. Tehran: Negah. [In Persian] 
Daylami, Sh. H. (1991). Ershad al_ghloob. Qom: Sharif Razi. [In Persian]   
Gharab, M. M. (1995). Explanation of Fousoos Al-hekam. Second edition. Damascus: Zeid ebn Sabet. [In Persian]   
Gonabadi, S. M. (1987). Bayan Al-saadah. Second edition. Beirut: Scientific Foundation for Publications. [In Arabic]
Hafez Shirazi, Sh. M. (2006). Hafez Divan. Editor: Qazvini, Mohammad and Ghani, Qasim. Fourth edition. Tehran: Zavar. [In Persian]  
Hojviri, Ali Ibn Osman. (1996). Kashf al-Mahjoub. Fourth edition. Tehran: Tahoori. [In Persian]          
Hosseini Zubeidi, M. M. (1993). Taj al-orous. First edition. Beirut: Dar al-Fikr. [In Arabic]
Ibn Arabi. (1984). Mohi-ud-Din. foutoohat (4 Volumes). Second edition. Beirut: Dar Sader. [In Arabic]
Ibn Arabi. (1991). Fusus Al-Hakam. Second edition. Qom: Al-Zahra Publications. [In Persian]
Isfahani, S. N. A. (1982). Makhzan ol-erfan. First edition. Tehran: Muslim Women's Movement. [In Persian]
Karajki, Muhammad ibn Ali. (1989). Kanz ol-favaed. First edition. Qom: Dar al-Dhakaer. [In Persian]     
Kashani, A. (2001). Collection of Kashani Essays and Manuscripts. Second edition. Tehran: Written Heritage. [In Persian]    
Kashani, Izz al-Din Mahmud ibn Ali. (1946). Mesbah al-Hedayeh and Muftah al-Kifaya. Tehran: N. P. [In Persian]    
Khomeini, R. (2009). Adab al_salat. 16th edition. Tehran: Institute for Organizing and Publishing the Works of Imam Khomeini. [In Persian]  
___________. (1997). Mesbah Al-hedayah fi Al-kelafah & Alvelayah. Third edition. Tehran: Institute for Organizing and Publishing the Works of Imam Khomeini. [In Persian]   
Kufi, Euphrates Ibn Ibrahim. (1989). Interpretation of the Forate Kofi. First edition. Tehran: Ministry of Guidance Publishing Institute. [In Persian]      
Lahiji, M. (N. D). Mafatih Al-ejaz fi sharhe Golshan Raz. Tehran: Sanai Library. [In Persian]      
Majlisi, M. T. (1983). Behar Al-anvar. Second edition. Beirut: Dar Al-Ahya Al-Tarath Al-Arabi. [In Persian]      
Makki, Abu Talib. (1996). Ghout ol_goloob. First edition. Beirut: Dar Al-Kitab Al-Alamiya. [In Arabic]
Mawlawi, J. M. (2005). Divane Kabire Shams. Frist edition. Tehran: Talaeieh. [In Persian]      
____________. (1994). Masnavi Manavi. Editor: Sobhani, Tawfiq. First edition. Tehran: Printing and Publishing Organization of the Ministry of Islamic Guidance. [In Persian]         
Mustafawi, H. (1989). Research in the Words of the Holy Qura(Al-tahqiq). First edition. Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance. [In Persian]      
____________. (1981). Sharh Mesbah al-Shari'a. First edition. Tehran: Islamic Association of Wisdom and Philosophy of Iran. [In Persian]         
Neshat Esfahani, A. (2000). Divan Neshat Esfahani. Correction: Nakhaei, Hossein. Third edition. Tehran: Golara. [In Persian]         
Qutb, Abdullah Ibn Mohi. (2005). Makatib. First edition. Qom: Qaem Al-Mohammad Publications. [In Persian]   
Raz Shirazi, A. Al-Qasim. (1984). Manhaj Anwar Al-Ma'rifah in Sharh Mesbah Al-Sharia. Second edition. Tehran: Ahmadi Monastery. [In Persian]   
Rumi, J. M. (2005). Divan Kabir Shams. First edition. Tehran: Talaieh. [In Persian]        
Safa Isfahani, M. H. (1958). Hakim Safa Isfahani Poetry Divan. Edited by Soheili Khansari, Ahmad. First edition. Tehran: . [In Persian]   
Savoji, S. (1988). Divan of Salman Savoji. Correction of Mushfaq, Mansour, Tafazli, Taghi. First edition. Tehran: Safi Alishah. [In Persian]   
Shabestari, M. (2010). Golshan Raz (with the Description of Dr. Behrouz Thorotian). Fourth edition. Tehran: International Publishing Company. [In Persian]   
Sheikh Mofid, M. Ibn. M. (1992). Al-Muqna. First edition. Qom: Sheikh Mofid World Congress. [In Persian]   
Sheikh Saduq (Ibn Babawiyyah), M. Ibn. A. (1983). Al-Amali. Fifth edition. Beirut: Alami. [In Persian]   
______________________. (2019). Al-Tawhid. First edition. Qom: Society of Teachers. [In Persian]   
Siraj Tusi, Abu. N. (1914). Al-loma fi Al-tasavvof. Editor: Nicholson, Reynold Allen. Leiden: Braille Press. [In Arabic]
Sollami, Abu. A. M. (1990). Collection of Sollami Books. First edition. Tehran: University Publishing Center. [In Persian]   
Sultan Walad, B. (1997). Entehanameh. First edition. Tehran: Rozaneh Publications. [In Persian]   
Tabari, Abu Ja'far Muhammad Ibn Jarir. (1991). Jame 'al-Bayyan fi Tafsir al-Quran. First edition. Beirut: Dar al-Ma'rifah. [In Arabic]
Tabarsi Fadl Ibn Hassan. (1993). Majma 'al-Bayan fi Tafsir al-Quran. Third edition. Tehran: Nasser Khosrow. [In Persian]   
Tabatabai, S. M. H. (1996). Al-Mizan Fi Tafsir Al-Quran. Fifth edition. Qom: Islamic Publications Office. [In Persian]   
Taromi, S. Al-din M. (1998). Anis Al-arifin (Tahrir Manazel al-Saerin). First edition. Tehran: Rozaneh. [In Persian]    
Tirmidhi, M. ibn. A. (2001). Khatam al-Awliya. Editor: Othman Ismail Yahya. Second edition. Beirut: Mahd al-Adab al-Sharqiya. [In Arabic]       
 
 
 
 
استناد به این مقاله: مقدادیان، عادل.، تاجیک، ابوالفضل. (1402). چیستی «مقام امن» در ادبیات عرفانی. متن پژوهی ادبی، ‌27(95)، 319-346. doi: 10.22054/LTR.2021.54930.3151
 Literary Text Research is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.