Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D. Student in Persian Language and Literature, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
یکی از مواردی که تأثیر جنسیت در کاربرد زبان را نشان میدهد، کاربرد واژهها و اصطلاحات مخصوص به هریک از دو جنس «زن و مرد» میباشد. میزان کاربرد این واژهها میتواند در محیطهای متفاوت زنانه و مردانه تغییر کند. همچنین میزان کاربرد این اصطلاحات در محیطی که هر دو جنس حضور داشته باشند، متفاوت است. بر همین اساس داستاننویسان برای اینکه هر چه بیشتر واقعیت محیط زبانی را نشان دهند، سعی میکنند در آثار خود این تفاوت را نشان دهند؛ بهعبارتدیگر میکوشند این واقعیت زبانی را بهگونهای که هست حتیالمقدور بازنمایی کنند. لیکاف (1975) در مورد «الگوی گفتار زنانه در گفتمان» صحبت کرده است. بر اساس این دیدگاه، زنان و مردان بههنگام سخن گفتن یا نوشتن، زبان متفاوتی دارند. لیکاف شاخصههای زبانی زنانه را تحت سه عنوان طبقهبندی میکند: نخست نشانههای واژگانی یعنی واژگان مختص زنان در زمینة مد، دکوراسیون و استفاده از صفات نامشخص (محشر، معرکه)، عبارات احساسی نظیر عشق و غم، اجتناب از الفاظ و عبارات خصمانه و خشونتآمیز، استفاده از صورتهای محترمانه و غیره. دوم نشانههای واجی که شامل تلفظهای دقیقتر و صحیحتر، ویژگیهای زنجیری خاص زنان و غیره. سوم ویژگیهای نحوی-کاربردی که شامل استفاده از ساختارهای پرسشی و بیانی احترام و تردید و عدم اطمینان را نشان میدهد. لیکاف (1975) تمایز زبان زنان از مردان را به لحاظ واژگانی در پنج سطح موردبررسی قرار میدهد. این پژوهش میکوشد تا با بررسی دو رمانِ «خوف» و «نینا» از شیوا ارسطویی، «بازنمایی جنسیت» و «کارکرد آن را» در سطح زبان به لحاظ کاربرد واژگان و اصطلاحات خاص جنسیتِ زنانه مورد تحلیل قرار دهد.
بیان مسئله
«زبانشناسی جنسیت» یکی از شاخههای موردتوجه در حوزة «جامعهشناسی زبان» است که به مطالعة تأثیر «متغیر جنسیت» بر ایجاد گوناگونیهای زبانی میپردازد. رابین لیکاف در فصلی با عنوان «زبان، جنسیت و سیاست» از کتاب زبان و جنسیت (انتشار الکترونیکی 2008) بیان میکند که زبان انعکاسدهندة کلیشهها است و بر بقای آنها تأثیر دارد. وی معتقد است زبان زنان از زبان مردان فرودستتر است؛ زیرا شامل انگارة ضعف و عدم قطعیت است و بر مطالب بیاهمیت و غیرجدی و واکنشهای عاطفی تأکید دارد. لیکاف (1975) در مورد الگوی گفتار زنانه در گفتمان صحبت کرده است. از دیدگاه وی «سبک گفتار زنان و مردان»، حتی در پوشیدهترین حالات، کاملاً متمایز از هم است و بر مبنای تقسیم ساختار جنسیتی زبان، در دو شاخة فکری و زبانی تشخیص داده میشود. بر اساس دیدگاه وی، زنان و مردان بههنگام سخن گفتن یا نوشتن، زبان متفاوتی دارند. به نظر میرسد نظریة لیکاف به دلیل توجه به زوایای مختلف کارکرد زبان و جنسیت در آثار ادبی، الگویی مناسب برای بررسی آثار ادبی از نگاه «زبان و جنسیت» است. در پژوهش حاضر از این نظریه برای تحلیل کارکرد زبان و جنسیت در دو رمان «خوف» و «نینا» اثر شیوا ارسطویی بهره گرفته شده است. روش این پژوهش مبتنی بر بررسی اختلافات زبانی شخصیتهای زنان و مردان به لحاظ پارامترهای واژگانی یاد شده است. تفاوت اصلی این پژوهش با تحقیقاتی که تاکنون انجام شدهاند، در وهلة نخست در نوع «جامعة آماری» است؛ تفاوت دوم در «جامعیت شاخصها» است. برخی از پژوهشهایی که تاکنون انجام شدهاند، مبنای تحلیل را یک شاخص قرار دادهاند؛ اما نگارندگان در این پژوهش تلاش میکنند تمام شاخصهای مدّنظر رویکرد لیکاف را لحاظ کنند. در سالهای اخیر با رونق گرفتن مطالعات میانرشتهای بین «ادبیات و زبانشناسی»، مباحثی مانند «ادبیات مردانه»، «ادبیات زنانه» و «مردانهنویسی» و «زنانهنویسی» مدّنظر پژوهشگران متعددی قرار گرفته که هرکدام از زاویةدید خاص خود به این مقوله نگریستهاند. اهمیت اصلی اینگونه مطالعات، توجه به رابطة بین «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت نوع ادبی «رمان» و بهطور خاص «رمانهای زنان»، ضرورت مطالعة شاخصهای زبانی در ارتباط با مقولة جنسیت در این نوع ادبی، میتواند در مسیر مطالعات سبکشناسی ادبی آثار زنان راهگشا و مؤثر باشد. پرسش اصلی این پژوهش اینگونه مطرح میشود: «زبان شخصیتهای زن» در داستانهای شیوا ارسطویی در کدامیک از ابعاد با پیشبینی رابین لیکاف مطابقت دارد؟
روش پژوهش
در این پژوهش مدل لیکاف (1975) بهعنوان چارچوب نظری انتخاب شده است. این چارچوب در ابعاد واژگانی، آوایی، نحوی و کاربردشناختی مطرحشده؛ اما در این پژوهش با توجه به موضوع موردنظر به معرفی مقولات واژگانی در این مدل بسنده شده است. در پژوهش حاضر دو رمان شیوا ارسطویی با عنوان «خوف» و «نینا» برگزیده شده است. پس از ارزیابی جملهها بر اساس الگوی مدّنظر، به طبقهبندی آنها پرداخته شده است. در تحلیل دادهها با توجه به پارامترهای واژگانی ارائهشدة لیکاف بازنمایی زبان زنان توسط شیوا ارسطویی ارزیابی شد. طبق چارچوب ارائهشده جملهها استخراج و سپس دستهبندی شد و بر اساس پارامترهای ارائهشده در چارچوب نظری مورد تحلیل قرار گرفتند.
پیشینة پژوهش
الف) مطالعات حوزة زبان و جنسیت
پیشینة مطالعات حوزة «زبان و جنسیت» به دهة هفتاد میلادی و افرادی مانند ساپیر، لیکاف، تانن، گوم، هولمز، کامرون و ... مربوط میشود. لیکاف نخستین کسی است که مسئلة «زبان و جنسیت» را با ارائة پژوهشی با عنوان «زبان و موقعیت زن» مطرح کرد. بعد از وی رابطة زبان و جنسیت در تحقیقات از دو جهت موردبررسی قرار گرفت؛ جهت اول کاربرد متفاوت زبان توسط زنان و مردان و جهت دوم بررسی بازتاب ناهمسانی زنان و مردان در زبان است. در سالهای اخیر برخی از پژوهشگران به بازنمایی جنسیت در آثار برخی از نویسندگان پرداختهاند که از آن جمله میتوان به آثار زیر اشاره کرد. ولیزاده (1387) در پژوهشی با عنوان «جنسیت در آثار رماننویسان زن ایرانی» میکوشد از خلال ردیابی نظامهای بازنمایی جنسیت در آثار برخی نویسندگان زن ایرانی به این مهم بپردازد که جنسیت زنانه در آثار زنان رماننویس ایرانی چگونه تصویر میشود. یعقوبی (1388) به بررسی «تأثیر جنسیت بر شیوة بیان تقاضا» در زبان فارسی توجه داشته است. ایسوندی (1390) «عذرخواهی در زبان فارسی و انگلیسی از دیدگاه بین فرهنگی و جنسیتی» را بررسی کرده است.
ب) مطالعات مربوط به آثار شیوا ارسطویی
خسروی و کیوانی (1396) در پژوهشی با عنوان «زن در آیینۀ رمان؛ مقایسۀ نقش زنان در سه رمان فارسی چراغها را من خاموش میکنم؛ نگران نباش و بیبی شهرزاد»، به بررسی نگاه زنانِ نویسنده به موقعیت زن در جامعة ایرانی پرداختهاند. جاور و علیزاده (1397) در پژوهشی با عنوان «بررسی عناصر گروتسک در رمان «خوف» اثر شیوا ارسطویی» نشان دادهاند که این اثر روایی، با درآمیختن اجزای گروتسکی، روایتگر فضای هراسناکی است که برای نخستین بار در یک داستان زنانه به خدمت گرفته شده است. خسروی و کاظمی (1392) در مقالة «بررسی و تحلیل عناصر داستانی در داستان کوتاه «هنوز نه، اما بعد»، به این نتیجه رسیدهاند که آنچه بیشتر در این داستان نمود دارد، مشکلات و دغدغههای زنانهای است که نویسنده به نمایندگی از زنان جامعة خود ارائه میدهد. روزبه و طالبی (1389) در مقالة «نقد فمینیستی مجموعه داستانهای شیوا ارسطویی» نشان دادهاند که مضمون داستانها، مسائل عاطفی ـ اجتماعی زنان در برابر مردان و جامعه است. باقری (1393) در پژوهش خود با عنوان «دگرگونی ایزد بانوان در رمان خوف اثر شیوا ارسطویی»، به ردیابی ویژگیهای اسطورهای و کهن الگوییِ رمان خوف بر مبنای نقد اسطورهای تمرکز کرده است.
1.مبانی نظری پژوهش
1-1.زبانشناسی جنسیت و رویکرد رابین لیکاف (DSL)
«زبانشناسی جنسیت» یکی از شاخههای موردتوجه در حوزة «جامعهشناسی زبان» است که به مطالعة تأثیر «متغیر جنسیت» بر ایجاد گوناگونیهای زبانی میپردازد. پژوهش در زمینۀ رابطۀ زبان و جنسیت از حدود دهۀ 60 میلادی در ایالاتمتحده آغاز شد و ازآنپس بهسرعت در سرتاسر اروپا و آمریکا به بحث داغ زبانشناسان، چه نظری و چه کاربردی، تبدیل شد. یکی ازنظریههای نوین دربارة زبانشناسی و جنسیت، تئوری DSL از رابین لیکاف، زبانشناس برجستة آمریکایی است. وی بهاختصار معتقد است که سبک گفتار زنان و مردان، حتّی در پوشیدهترین حالات، کاملاً متمایز از هم است و برمبنای تقسیم ساختار جنسیتی زبان به دوشاخة فکری و زبانی تشخیص داده میشود. لیکاف معتقد بود که بانوان عموماً از نوعی سبک زبانی برخوردارند که در آن از الگوهای کلامی مشخصی استفاده میکنند. او همچنین بر این نکته تأکید کرده که در برخی موارد زنان از همه یا حتی بعضی از این الگوها تبعیت نمیکنند. دامنة این بحث به قلمروی ادبیات نیز کشیده شده است و در سراسر دنیا، آثار فراوانی، اعم از کتاب و مقاله به بررسی کارکرد جنسیتی زبان در آثار مختلف ادبی پرداختهاند.
1-2.طبقهبندی شاخصههای زبانی در رویکرد رابین لیکاف (DSL)
سالهای زیادی از مطرحشدن مدل لیکاف (1975) میگذرد؛ اما هنوز مدلی موفق در بازنمایی جنسیت در زبان آثار رماننویسان و داستاننویسان به حساب میآید. بر همین اساس در این پژوهش مدل موردنظر وی بهعنوان چارچوب نظری برگزیده شده است. بر اساس دیدگاه وی، زنان و مردان بههنگام سخن گفتن یا نوشتن، زبان متفاوتی دارند. لیکاف از این سبک گفتار زنانه با عنوان «زبان ضعیف» یاد میکند و تسلط مردان را در سلسلهمراتب طبیعی جنسیت عامل استفاده از این عنوان میداند. به نظر لیکاف «زنان» برای یافتن جایگاهی مناسب با شأن خود در جامعه با زبان مؤدبانه صحبت میکنند (بهمنیمطلق و مروی، 1393: 76). از دیدگاه وی تفاوتهای زبانی میان زنان و مردان یکی از نتایج نابرابریهای اجتماعی است و ویژگیهای زبانی آنان بازتاب تفاوتهایی است که ازنظر نقش و موقعیّت اجتماعی میان اعضای این گروه وجود دارد (فارسیان، 1378: 12). وی شاخصههای زبانی زنانه را تحت سه عنوان طبقهبندی میکند:
جدول 1. طبقهبندی شاخصههای زبان ازنظر رابین لیکاف
ردیف |
شاخص زبانی |
نمودهای زبانی |
1 |
نشانههای واژگانی |
واژگان مختص زنان در زمینة مد، عبارات احساسی، اجتناب از الفاظ و عبارات خشونتآمیز، استفاده از صورتهای محترمانه و غیره. |
2 |
نشانههای واجی |
تلفظهای دقیقتر، صحیحتر و غیره. |
3 |
ویژگیهای نحوی کاربردی |
استفاده از جملات پرسشی و بیانی که تردید و عدم اطمینان را نشان میدهد. |
3-1.نگاهی اجمالی به بافت موقعیتی رمانهای «خوف» و «نینا»
رمان «خوف» روایتی ساده از ترسهای پیچیدة انسان مدرنی است که از میان همة شیوههای زندگی، تنهایی را انتخاب میکند. راوی در این روایت، در مواجهة تنگاتنگ با نوع زندگیاش و واقعیتهای غیرقابل پیشبینیای که این نوع از زندگی پیش رویش قرار داده، دچار اضطراب و وحشتی خارج از توان و ظرفیت بشر امروز میشود. وحشتی که متن تلاش میکند آن را بهعنوان عنصری معلول از درون به اجزا دربیاورد؛ اما علت آن را در بیرون از متن جستوجو میکند». این رمان که در 22 قول یا فصل نوشتهشده از جنبههای مختلف قابلبررسی است: زبان کارشده و بارز آن یک منظر است و تصویر واقعیای که از زن در جامعه ما ارائه میدهد، منظری دیگر که شاید مهمترین نکته کار همین تصویری است که از شخصیت اصلی رمان یعنی شیدا ارائه میدهد. زنی نویسنده، موفق و تنها که میخواهد مستقل باشد و به آنچه حقش است برسد؛ اما انگار جامعه میخواهد چیز دیگری را که از او تصویر کرده به او بقبولاند، آنچنانکه در قول آخر که در روایت کاوه آمده است، تصویری معکوس و تردید برانگیز ازآنچه تاکنون گفتهشده به خواننده ارائه میدهد. در سطح متنی، داستان با حکایت زندان رفتن «شیدا» آغاز میشود و همچنین با همین حکایت به پایان میرسد. گویی زندان بهعنوان ظرفی در نظر گرفته میشود که محتویات آن، همین رمان و شخصیتهایش است. روایتهای شیدا از زندان شبیه به روایتهای اوست از سوئیتی که در آن زندگی میکند. زندان و خانه بهعنوان دو فضای متفاوت به یکدیگر شبیه میشوند و این به دلیل حضور موشها، به دلیل آزار رسانی همبندان یا پسر سرهنگ و به دلیل تنهایی «شیدا» در هر دو فضا رخ میدهد. گویی خانه با زندان فرقی ندارد؛ اما این دو فضا متعلق به دو زمان داستانی متفاوت هستند. فضای زندان، متعلق به زمان ساواک است و فضای خانه متعلق به دوران کنونی زندگی شیداست؛ بهعبارتدیگر، زندان ویژگیهای خودش را به خانة شیدا منتقل میکند و خانه را به زندانی بزرگتر تبدیل میکند که در سطح جامعة کنونی «شیدا» گسترده میشود، به همین دلیل ترس «شیدا» از شرایطش در زمان کنونی بیش از ترس او در دوران زندان است. (نک: نقد رمان خوف توسط لیلا صادقی).
رمان «نینا» به سالهای بعد از انقلاب و جنگ میپردازد و زندگی دختری به اسم «نینا» و سیروس، پدرش را روایت میکند. سیروس در دنیای خیالی و کوچک خودش زندگی میکند و خانواده او هم همینطور؛ اما خوشبخت به نظر میرسند و یک خوشبختی مستحکم. خواننده کمکم وارد جهان ذهنی نینا میشود و او را با توهمات و دغدغهها و هذیانهایش میشناسد و ردپای رویدادهای اجتماعی را بر ذهن او میبیند. او دچار دگرگونیهای شخصیتی میشود و رنج یک تحول برای رسیدن به یک جهانبینی فردی را متحمل میشود. در «نینا» مکانها اهمیت زیادی دارند. مثل زیرزمینی که احمدجان در آن پناه میگیرد یا خانه هاسمیک که در مرکز شهر و در میدان فردوسی قرار دارد. این خانه وقتی اهمیت پیدا میکند که درست در دورهای که بخش زیادی از مردم درگیر بحرانهای جمعی هستند، عدهای از زنان طبقة متوسط به مرکزیترین نقطه شهر میآیند تا فال قهوه بگیرند. میدان فردوسی و خیابان انقلاب از شلوغترین نقطههای تهران و همیشه مکانی برای حضور مردم بوده؛ اما خانه هاسمیک، انگار جزیرهای مجزا و تکافتاده در مرکزیترین نقطه شهر است. جزیرهای که بحران نینا در آن به اوج میرسد. (برگرفته از نقد آثار ارسطویی در شهر کتاب)
4-1.معرفی شیوا ارسطویی و سبک نوشتاری او
شیوا ارسطویی نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی متولد اردیبهشت 1340 در تهران، با تحصیلات کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی و کارشناسی بهداشت صنعتی از دانشگاه تهران است. او سابقه تدریس داستاننویسی در دانشگاه هنر تهران و دانشگاه فارابی را داشته و اکنون در یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی هنر در حال تدریس است. همچنین ده سال است کارگاه داستاننویسی «وانکا» را برگزار میکند. او بازیگری در چند فیلم کوتاه را نیز تجربه کرده است. از آثار ارسطویی میتوان به مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب و مهتاب»، «من دختر نیستم و رمانهای «او را که دیدم زیبا شدم»، «بیبی شهرزاد»، «آسمان خالی نیست» و رمان «افیون» که در آلمان به چاپ رسیده است، اشاره کرد.
5-1.شیوههای بازنمایی شخصیتهای زنانه در رمانهای «خوف» و «نینا»
دهههای هفتاد و هشتاد را میتوان دوران تثبیت «ادبیات زنان و شکلگیری گفتمانی زنانه» دانست. شیوا ارسطویی از جمله نویسندگانی است که با محور قرار دادن زنان در آثارش سعی در کلیشهزدایی از مفهوم زنانگی دارند. ارسطویی سبکی خاص در شخصیتپردازی زنان در داستانهایش دارد و اغلب شخصیتهای داستانهای او زن هستند. «زنان مردمحور»، «زنان خودمحور» و «زنانی که دچار دوگانگی» هستند. شخصیتهایی از قبیل «شهرزاد»، «شیوا»، «نینا»، «فخری» و غیره. این شخصیتها بهواسطة نام، ظاهر، حرکات، گفتهها و ناگفتهها در سه بخش قابلتقسیم هستند: زنهای مردمحور، زنهای خودمحور و زنهای دوپاره.
جدول 2. شیوههای متفاوت «بازنمایی شخصیتهای زنانه» در آثار شیوا ارسطویی
ردیف |
نوع شخصیتپردازی زنان |
ویژگی شخصیتهای زنانه |
1 |
شخصیت زن خودمحور |
زن بهعنوان شخصیت محوری در مواجهه با دیگر شخصیتهای داستان باعث شکلگرفتن زن به مثابة شخصیت اصلی میشود. |
2 |
شخصیت زن مردمحور |
مرد بهعنوان شخصیت محوری باعث شکلگرفتن زن به مثابة شخصیت اصلی میشود. |
3 |
شخصیت دوپاره |
بخشی از شخصیت زن، خودمحور و بخشی دیگر مردمحور است. |
ارسطویی در رمان نینا بر دوپارگی زن بهعنوان شخصیت اصلی و محوری توجه دارد. در این رمان که روایت و ساختاری کلاسیکتر از دیگر آثار ارسطویی دارد، دختری به نام نینا در ارتباط با شخصیتهایی چون سیروس، شهروز و احمدجان از هم شکافته میشود و دوباره از نو ساخته میشود. در این اثر، به نظر میرسد ارسطویی از سبک پیشین خود تا حدی فاصله میگیرد و در پی شکلگیری رمانی با روایت و ساختاری کلاسیکتر است. عنوان این کتاب را میتوان شمایلگونگی از شخصیت دو پارة نینا، شخصیت اصلی کتاب دانست. شخصیتی که در بخشی از رمان مردمحور است و در بخشی خودمحور. به عبارتی، نینا در بخشی از کتاب، شخصیت اصلی است و نه محوری. چراکه سیروس، شهروز و احمد شخصیت او را شکل میدهند و وابستگی نینا به آنها، باعث میشود نینا تنها موضوع رمان باشد و نه کنشگر اصلی. آدمها و مکانها در رمان «نینا» سمبلیک نیستند و به نشانههایی مرتبط به هم در ساختار یک مجاز مرسل بلند تبدیل شدهاند. در طول خیابان درازی که انتهای تهران را از شرق آن متصل میکند به مرکز تهران و ازآنجا به کوچهبرزنهای دوروبر. همان خیابان درازی که محل برخورد آدمهای طبقهی متوسط با هم است. این خیابان دراز مسیری است که تمایز طبقات اجتماعی در آن بیمعنا میشود و همة تغییروتحولها و داستانها را پشت سرهم ردیف میکند. نهفقط هاسمیک و یاقوت؛ بلکه تمام زنهای رمان مکمل یکدیگراند و بدون هم معنایی ندارند. در رمان «خوف» کاوه، فردی دوجنسیتی است که جهان او نیز به دو قسمت تقسیم میشود. جهان مردانهای که همان راوی اصلی رمان است، بر کل داستان سیطره دارد و شالودة جهان این متن را شکل میدهد. کل رمان بر اساس دفترچه خاطرات شیدا که از سوی کاوه دزدیده شده، نقل میشود، اما با خاطرات شیدا از زبان کاوه. درنتیجه کاوه، در خلال صدای خود، ناگزیر به انعکاس صدای شیدا است. فصل دوم و فصل بیست و دوم (پایانی) روایت کاوه است از ماجرای شیدا و در این روایت، کاوه به حضور واقعی شیدا، نغمه و همه حوادث شک میکند، گویی قرار است مخاطب در ابهام میان واقعی بودن، ممکن بودن و ناممکن بودن این جهانها باقی بماند. در تعلیق میان باور کردن و باور نکردن و درنهایت داستان به روایتی نمادین تبدیل میشود از انسانهایی در اسارت خود و ترسهایشان.
جدول 3. عناوین شخصیتهای زنان و طبقة اجتماعی آنان در دو رمان «خوف» و «نینا»
ردیف |
نام شخصیت |
نوع شخصیت |
سن، طبقه اجتماعی، شغل و ... |
1 |
نینا |
اصلی / پویا |
دختری جوان از خانوادهای متوسط، دانشجو و آموزگار |
2 |
فخری |
فرعی / ایستا |
زنی میانسال، خانهدار |
3 |
هاسمیک |
فرعی / ایستا |
زنی میانسال، فالگیر |
4 |
یاقوت |
فرعی / ایستا |
زنی میانسال، زنی مجنون و دورهگرد |
5 |
گُلی |
فرعی / ایستا |
دختری جوان از خانوادهای مرفه |
5 |
خانم عابدی |
فرعی / ایستا |
زنی میانسال و آرایشگر |
6 |
زنان آرایشگر |
فرعی / ایستا |
زنانی میانسال |
7 |
زنان فالگیر |
فرعی / ایستا |
زنانی میانسال |
8 |
شیدا |
اصلی / پویا |
زنی جوان و نویسنده |
9 |
نغمه |
فرعی / ایستا |
زنی جوان و خانهدار |
10 |
ژینوس |
فرعی / ایستا |
زنی جوان و خانهدار |
2.بحث و تحلیل دادهها
در این قسمت هر پنج پارامتر واژگانی موردنظر رابین لیکاف در بافت متنی گفتار زنانه موردبررسی قرار گرفته است: استفادة مکرر از تردیدنماها یا تعدیلکنندهها، کاربرد صورتهای مؤدبانة زبان و پرهیز از دشواژهها، استفاده از قیدهای تشدیدکننده، کاربرد صفات عاطفی و کاربرد واژگان خاص زنانه.
2-1.کاربرد زبان معیار، عامیانه و محافظهکارانه
نقشهای اجتماعی گوناگون، الگوهای رفتاری متفاوت و انتظارات اجتماعی مختلفی به وجود میآورد و به همین دلیل است که انتظارات اجتماعی از زنان و مردان در زمینة رفتار اجتماعی آنان یکسان نیست. رفتار زبانی یکی از جنبههای رفتار اجتماعی انسان است و بنابراین تابع ملاکها و اصول کلی آن است. به نظر زبانشناسان اجتماعی ازآنجاکه در بیشتر جوامع از زنان در مقایسه با مردان رفتار اجتماعی صحیحتر و مناسبتری انتظار میرود، رفتار زبانی آنان نیز نهتنها با مردان متفاوت است؛ بلکه بهطورکلی ازنظر اجتماعی از شکلهای بهتر یا صحیحتر، بیشتر از مردان استفاده میکنند. شاید علت آن چنین باشد که فشارهای اجتماعی- فرهنگی در هر جامعه بر روی زنان بیشتر است. همین امر آنان را نسبت به رفتار زبانی خود و کاربرد ویژگیهای زبانی معتبر حساستر میکند (نوشینفر، 1381: 186) ازنظر لیکاف، تفاوت گفتاری زنان و مردان بیشتر از اینکه در حیطة زبانشناسی و تفاوت گفتاری قابلبررسی باشد، انعکاسدهندة روابط فرهنگی جامعه است؛ بدین معنا که در حیطة فرهنگی جامعه، سطح انتظارات از هر زن با سطح انتظارات از مرد متفاوت است؛ حتی در جوامعی مانند جوامع صنعتی که نقشهای زنان و مردان چندان از یکدیگر دور نیست، تفاوتهایی در گفتار زنان و مردان وجود دارد. با توجّه به فضای حاکم در دو رمان «خوف» و «نینا» به نظر میرسد نویسنده شخصیتهای زن این دو رمان را به استفاده از نوع بهتر و درستتر زبان ملزم کرده و زنان داستان در مقایسه با شخصیتهای مرد، صورت صحیحتری از زبان را به کار میگیرند. این الزام در مقایسة گفتار شخصیتهایی مثل «سیروس»، «شهروز» و «نینا» و «هاسمیک» بهوضوح قابل مشاهده است:
2-1-1.استفادة محدود از دشواژههای غیررکیک
لیکاف زنان را استادان استفاده از حُسن بیان میداند؛ اما برخلاف زنان، مردان در عرصة گفتار بسیار رقابتگرا و در پی نشاندادن برتری خود به طرف مقابل هستند و ازنظر اجتماعی نیز آزادیهای بیشتری دارند؛ به همین دلیل، خیلی بیشتر از زنان از دشواژههای رکیک، استفاده میکنند (جاننژاد، 1380: 75). در این پژوهش دشواژهها به دو دستة رکیک و غیررکیک تقسیمبندی شدهاند. در رمانهای ارسطویی به دلیل بیان و نقد مسائل اجتماعی از جملات عامیانه و روزمره آن زمان از دشواژههای غیررکیک در موارد محدودی استفاده شده است. دشواژههای غیررکیک جزء آن دسته از واژگانی هستند که خنثی و غیرتابو میباشند؛ اما در بافتهای خاص به تابو یا دشواژههای رکیک یا غیررکیک تبدیل میشوند. دشواژههای غیررکیکی که در کلام شخصیتهای زنانه در بافت متنی رمانهای ارسطویی به کار رفتهاند، عبارتاند از:
2-2.استفادة مکرر از تردیدنماها یا تعدیلکنندهها
لیکاف (1975) معتقد است که زنان بیشتر از مردان از تعدیلکنندهها استفاده میکنند و دلیل آن را نحوة خاص اجتماعیشدن آنان میداند. او میگوید: «زنان بهگونهای اجتماعی شدهاند که این باور در آنها رشد یافته که بیان و اظهار قاطع و با اطمینان، خصیصة شایسته یک زن نیست و یک رفتار زنانه محسوب نمیشود» (جاننژاد، 1380: 109-108). لیکاف (1975) علت استفاده بیشتر زنان از تعدیلکنندهها را عدمقطعیت و اطمینان آنها میداند. او سه عملکرد را برای تعدیلکنندهها شناسایی کرده است:
دلیل استفادة بیشتر زنان از تردیدنماها آن است که آنها معمولاً از گفتارهای قطعی میپرهیزند و در گفتار زنان نوعی تردید و دودلی وجود دارد. کاربرد تردیدنماها در گفتار زنان میتواند به دلیل کمبود اعتمادبهنفس آنها یا جایگاه متزلزلشان در اجتماع مردسالار باشد. یک دلیل دیگر نیز میتواند این باشد که زنان معمولاً سعی دارند از گفتار مؤدبانه استفاده کنند و به همین دلیل با تردید و مکث صحبت میکنند تا مطمئن باشند که از کلمات و فرمهای مؤدبانة زبان استفاده کردهاند (لیکاف، 1975: 54). تردیدنماها کلماتی هستند که حس عدم اطمینان و درنگ گوینده را به مخاطب میرساند. درواقع، گوینده با استفاده از این کلمات از اظهارنظرهای قطعی میپرهیزد. در دو رمان «خوف» و «نینا»، بیشترین بسامد تردیدنماها مربوط به کلام «نینا» و «شیدا» بهعنوان شخصیتهای اصلی روایت است. «تردید» همانطور که در تمام سطوح زندگی این دو شخصیت نمایان است، در کلامشان نیز نمود یافته است:
مقایسة گفتار این شخصیتها با شخصیتهای مرد در زمینة کاربرد «تعدیلکنندهها و تردیدنماها»، نشان از کاربرد عواملی در گفتار مردان دارد که جنبة «قطعیت» به کلام آنها میبخشند و بهاینترتیب از الگوی گفتاری زنان روایت متمایز میسازد. افعال اسنادی، ادات تأکید، افعال منفی و جملات خبری کوتاه از نشانههای قطعیت در کلام مردانِ این رمانها هستند. «احمد جان»، «سیروس»، «شهروز» و «مظهریفرد» از جملة این مردان هستند:
2-3.استفاده از تشدیدکنندهها
ازنظر لیکاف زبان مردانه قاطعانه، بزرگسالانه و مستقیم؛ درحالیکه زبان زنانه نابالغ، خیلی رسمی و بیشازحد مؤدب و غیرقاطعانه است. (نعمتی و بایر، 2007: 187). لیکاف و واردهوگ معتقدند زنان به خاطر اینکه از دسترسی به قدرت در جامعه محروم شدهاند، از استراتژیهای زبانی دیگری برای ابراز و بهدستآوردن جایگاه خود در اجتماع استفاده میکنند. مطالعات نشان میدهد در برخوردهای مختلط، کاربرد تشدیدکنندهها بهوسیلهی زنان نسبت به مردان بیشتر است و بنابراین تفاوت استفاده مردان و زنان از این استراتژیهای زبانی را میتوان به نقشهای متفاوتی که آنها در اجتماع دارند، نسبت داد (نجفیعرب و بهمنیمطلق، 1393: 132). لیکاف بر این باور است که معمولاً زنان به این دلیل که در اجتماع جایگاه امنی ندارند، سعی میکنند با زبان گفتاری و نوشتاری خاص خود موقعیت مستحکمتری را کسب کنند. آنها در توصیف هرچیزی با شدت بیشتری عمل میکنند؛ اما مردان معمولاً به یک توصیف ساده و خنثی اکتفا میکنند (محمودیبختیاری و دهقانی، 1392: 551). تشدیدکنندهها نشاندهندة اطمینان و قدرت گوینده است که کلام خود را با شدت بیشتری بیان میکنند. زنان برای تأکید بر گفتار خود از آهنگ قویتر جملات و تشدیدکنندهها استفاده میکنند و معمولاً زنان سعی میکنند با زبان گفتاری و نوشتاری خاص خود موقعیت مستحکمتری را کسب کنند. بر اساس نظریة لیکاف (1973) و واردهوگ زنان برای دسترسی به قدرت در جامعه از استراتژیهای زبانی دیگری و همچنین برای بهدستآوردن جایگاه خود در اجتماع استفاده میکنند. بر اساس مطالعات پیشین در برخوردهای مختلط، کاربرد تشدیدکنندهها به وسیلة زنان نسبت به مردان بیشتر است و بنابراین تفاوت استفادة مردان و زنان از این استراتژیهای زبانی را میتوان به نقشهای متفاوتی که آنها در اجتماع دارند، نسبت داد (نجفیعرب، بهمنیمطلق، 132:1393).
4-2.دایرة واژگان خاصّ زنانه «اصطلاحات مربوط به جهان فکری و عاطفی زنان»
یکی از مواردی که تأثیر جنسیت در کاربرد زبان را نشان میدهد، کاربرد واژهها و اصطلاحات مخصوص به هریک از دو جنس «زن و مرد» است. میزان کاربرد این واژهها میتواند در محیطهای متفاوت زنانه و مردانه تغییر کند. همچنین میزان کاربرد این اصطلاحات در محیطی که هر دو جنس حضور داشته باشند، تغییر میکند. بر همین اساس داستاننویسان برای اینکه هر چه بیشتر واقعیت محیط زبانی را به تصویر بکشند، سعی میکنند در آثار خود این تفاوت را نشان دهند؛ بهعبارتدیگر میکوشند این واقعیت زبانی را بهگونهای که هست حتیالمقدور بازنمایی کنند. نویسندگان رماننویس همواره در این خصوص اهتمام خود را مصروف بازنمایی تفاوت این وجه از زبان زن و مرد بر اساس محیط و شرایط کردهاند. واژهها را ازنظر جنسیتی به دونوع زنانه و مردانه میتوان تقسیم نمود. این یک قانون نیست؛ اما در طول زمان و براثر کثرت استعمال بعضی واژگان زنانه و برخی مردانه شدهاند. یکی از نشانههای فرودستانگاری زبانی زنان به نحوه اشاره به این مسئله در میان عبارت و واژگان جنسیتی زنانه است. در گفتار زنانه همراه اصطلاحات و واژگان خاصی به کار میرود که عمدتاً مربوط به زندگی زنان و جهان فکری و عاطفی آنان است. واژگانی مربوط به مسائل روزمره، عشقورزی و ...
1-4-2.تصویرآفرینیهای زنانه
«بافت زندگی» هر یک از شخصیتهای داستانی در رمان موردبحث شامل مواردی مانند سن، سطح تحصیلات، شغل و ... باعث خلق تصاویر خاص و منحصربهفرد در کلام آنها شده است. تفاوت میان تصاویر هاسمیک، فخری، نینا، شیدا، نغمه، ژینوس و ... گویای این مطلب هستند:
2-4-2.عواطف و احساسات زنانه (حسادت، خیالپردازی، ترس، دلتنگی، نگرانی، مادرانگی و احساسات مادرانه)
یکی از شاخصههای دنیای زنان، رؤیاپردازیها و تصورات رمانتیک است. «فرورفتن در عالم رؤیا و خیالپردازی بیش از آنکه مردانه باشد، زنانه است. رؤیا واژهای است که در بیشتر آثار زنانه به چشم میخورد. زناها بیشتر از مردان رؤیاییاند به همین جهت سخن از عالم رؤیا و خیال در آثار ایشان بیشتر است» (حسینی، 1384: 96) حسادت، مادرانگی، چشم و همچشمی و عواطفی از این قبیل نیز مکمل این شاخصه هستند:
3-4-2.توجه به جزئیات در توصیف جهان پیرامون
در جهان زنانه، نگاه ریزبین و جزیینگر زن، حاکم میشود. در نگاه زنان هیچچیز بیاهمیت و خرد نیست. ریزبینی و توجه به امور خرد و ریز و نگارش ریزهکاریها و جزییاتی ازایندست، ویژگی برجستة رمان زنانة فارسی است (فتوحی، 1391: 416). زنان بهطورکلی بیشتر به جزئیات توجه میکنند و سعی دارند هرچیزی را درست و کامل توصیف کنند؛ اما مردان معمولاً کمتر به جزئیات توجه میکنند. مردان معمولاً دربارة سیاست و مسائل کاری و اجتماعی وارد جزئیات میشوند و جزئیات مسائل برایشان اهمیت دارد؛ اما توصیف اشخاص و وسایل برایشان چندان اهمیت ندارد (محمودیبختیاری و دهقانی، 1392: 552). در مثال زیر توجه به جزییات «جزیینگری در توصیف ظاهر فرد و فضا» در کلام «نغمه» باعث اطناب در سطح متن شده است:
4-4-2.شکایت از دنیای زنانه «بیان رنجهای تاریخی زنان»
5-4-2.حضور عناصر دنیای زنانه
زنان متناسب با بافت و شرایط زندگی، با پدیدهها و مسائلی سروکار دارند که درمجموع جهان زندگی و دغدغههای ذهنی انان را متفاوتتر از مردان میکند. عناصر دنیای زنانه، یعنی عناصری که زنان روزانه بسیاری از اوقات خود را صرف انجام آنها میکنند در کلام آنها نیز تجلی یافته است. در بافت متنی دو رمان موردبحث «محیط فیزیکی» و «امور روزمره» بهخوبی قابل مشاهده است:
6-4-2.سوگندواژهها
در فرهنگ عامة ما این باور رواج دارد که زنان بیشتر ازمردان سوگند میخورند. سوگندواژهها میتواند هم شامل سوگند خورن به مقدسات دینی باشد مانند » به خدا «،» به حضرت عباس«و هم شامل سوگند خوردن به چیزهای با ارزش و مهم زندگی فرد:
ساخت زبانی «وجه عاطفی، جملات کوتاه، جملات ناتمام، مکث میان جملات»
یسپرسن در توصیف شیوة سخن زنان، بر این عقیده است که زنان از قیدها یا صفات دارای بار احساسی بیشتر، استفاده میکنند. لیکاف هم معتقد است بعضی از صفتها مثل شیرین و ملیح، فقط به وسیلة خانمها بکار میروند (نجفیعرب، 194:1394). زنان در گفتار خود از صفات بیشتری نسبت به مردان استفاده میکنند. بر اساس نظریة لیکاف فرض بر این است که زنان از صفات عاطفیِ دارای معنایی مثبت و احساسی، بیشتر از مردان در زبان خود بکار میبرند.
در کلام زنانه جملات و تعابیری مشاهده میشود که ساختی زنانه دارند؛ این جملات را مردان هم میتوانند به کار ببرند؛ اما کاربرد گستردة آنان توسط زنان، به این جملات هویتی زنانه بخشیده است (فتوحی، 1391: 400 – 408). واژههایی چون «طفلک»،» نازی»،» حیوونی«در زبان فارسی بار احساسی و عاطفی دارد و نمایانگر احساس فرد است و نوعی همدردی را بیان میکنند، این واژگان در گونة گفتاری و نوشتاری زنان معمولتر است. این توانش سبب اثرگذاری بیشتر بر شریک گفتمانی و جذب مخاطب میشود (شعیری و ترابی، 1391: 44):
در زبان فارسی جملات و عبارات «تعجبی» در دو گروه تقسیمبندی شدهاند: گروه اول اصطلاحاتی است که با جنسیّت مؤنث گویشور ارتباط دارد و بار کلامی- اجتماعی زنانگی دارد و به هیچوجه در رفتار زبانی مردان دیده نمیشود؛ مانند: اِ وا خاک عالم، وا و .... گروه دوم کلماتی مانند: آه، به، بهبه، آخ و ... هستند که بیانگر توجّه مثبت شنونده به گفتار گوینده است و میتواند هم به وسیلة گویشوران زن و هم گویشوران مرد استفاده شود. (شکاری، 1393: 56). نوع اول اینگونه جملات در کلام شخصیتهای زنِ این دو رمان بهوفور مشاهده میشود:
بحث و نتیجهگیری
دو رمان «خوف» و «نینا» ازجمله آثاری هستند که به مسائل زنان و دغدغههای مربوط به آنان پرداختهاند. شیوا ارسطویی در این دو اثر با در نظر داشتن اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر، طبقات مختلف زنان را مورد بازنمایی قرار داده است. این زنان در دستههایی مانند «دختران جوان»، «زنان خانهدار»، «زنان نویسنده و متفکر»، «زنان آرایشگر» و ... قرار میگیرند. ارسطویی در خلق شخصیتهای داستانی خود به نکات بسیاری توجه داشته که یکی از این موارد «زبان شخصیتهای داستانی» است. وی نهایت تلاش خود را بکار گرفته تا هر یک از زنان به اقتضای موقعیت اجتماعی، سن، شغل و ... زبانی مختص به خود داشته باشند. در این پژوهش سعی شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که سبک گفتار شخصیتهای داستانی شیوا ارسطویی تا چه اندازه با شاخصههای مدّنظر لیکاف (1975) انطباق دارد؟ نتایج نشان میدهد که تقریباً هیچ مؤلفهای را در رویکرد لیکاف نمیتوان یافت که با زبان شخصیتهای داستانی شیوا ارسطویی در تعارض باشد. برای مثال بررسی «جملات و عبارات تعجبی و ندایی» در این دو رمان نشان میدهد که این متغیّر بهصورت قابل توجّهی توسط شخصیتهای زنانه در این دو رمان استفاده شدهاند و در طول رمانها شخصیتهای مرد ازاینگونه جملات در گفتوگوهای خود استفاده نکردهاند؛ ازاینرو میتوان ادعا کرد که ارسطویی آنها را مطابق با مؤلفههای مدّنظر لیکاف در گفتوگوهای شخصیتها بکار برده و از این حیث زبان زنان رمان بهدرستی ایجادشده و نویسنده در کار خود موفق بوده است. در مثال دیگر شواهد این دو رمان نشان میدهد در کلام مربوط به زنان، «صفات عاطفی» بکار برده شده بسامد چشمگیری دارد و در این زمینه نیز سبک نوشتاری ارسطویی با نظریات رابین لیکاف همخوانی دارد و نویسنده بهخوبی توانسته «صفات عاطفی» را در زبان شخصیتهای زن رمانهای «خوف» و «نینا» به کار ببرد و از این لحاظ زبان زنان این دو رمان «زبانی عاطفی» به شمار میرود. کاربرد صورتهای مؤدبانة زبان و پرهیز از دشواژههای رکیک، استفاده از قیدهای تشدیدکننده، کاربرد واژگان خاص زنانه مانند «سوگندواژهها»، «توجه به جزئیات» و ... از نمودهای اصلی این انطباق هستند.