Women’s Town in the Sāmnameh and Its Footprints in Persian Literature

Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Persian Language and Literature, Yazd University, Yazd, Iran.

2 Professor of Persian Language and Literature, Yazd University, Yazd, Iran.

3 PhD Student in Persian Language and Literature, Yazd University, Yazd, Iran.

Abstract

A number of narratives and fictional poems in Persian literature describe women who are warriors and self-reliant. These women lived together, separated from men, and controlled their lives. Most of the Eskandarnamehs depict these women. The Sāmnameh makes a brief reference to it. Women's Town (Shahr-e zanān), which is a recurring theme in fiction, is discussed in this article along with the Sāmnameh. The purpose of this study is to examine the appearance and manifestation of this city in the works examined and to analyze its features, foundations, and themes. These cases are compared with the themes and features described in the Sāmnameh so as to clarify the similarities and differences between these narrations, as well as their origins. Accordingly, the following conclusion can be drawn: In the Women's Town of other texts (Eskandarnamehs), there is no lustful desire on the part of the hero. On the other hand, in the Women's Town of Sāmnameh, the lustful desires of the women and fairies are exaggerated. There is more to this story than just Eskandarnamehs and Amazons from Greek and Roman mythology. Therefore, the story's origins may be found in Iranian mythology or in a combination of Iranian and Greek mythology, both of which are controversial.

Keywords

Main Subjects


زنان در عهد باستان علاوه بر تمشیت زندگی زناشویی/ فردی و نیز اجتماعی (همکاری با مردان در چرخه اقتصاد خانواده و جامعه) دوشادوش مردان در میدان‌‌های کارزار به نبرد می‌پرداختند و در هماوردی با مردان جنگی شجاعت‌‌ها می‌کردند که به پیدایش چهره‌‌ها و روایات حماسی متمرکز بر شخصیت زنان انجامید که از این میان می‌توان به زنانی هم چون گُردآفرید، بانوگشسب، پوراندخت، جریره، گُردیه و همای اشاره کرد (انصاف‌پور، 1346: 141). «در روایات ایرانی غیر از زن -پهلوانان مستقل که هر یک نام و داستان ویژه خویش را دارند، از گروهی از زنان جنگ‌جو نیز یاد شده که توصیف آن‌‌ها یادآور قبایل آمازون‌‌هاست. اینان زنانی بودند که پستان راست خود را می‌بریدند و جای آن را می‌سوزانیدند تا بتوانند به آسانی تیراندازی کنند و گویا هنر اصلی جنگاوریشان نیز همان کمان‌کشی بوده ‌است» (آیدنلو، 1387، 17).

 در این داستان‌‌ها به توصیف زنانی پرداخته‌اند که حاکم و پادشاه سرزمین‌‌هایی بوده‌اند و در اداره حکومتشان نیازی به مردان نداشته‌اند؛ زنانی که تمام امور ساماندهی اجتماعشان در دست خودشان بوده ‌است و مظهر کمال از جهت زیبایی، قدرت و ثروت بوده‌اند.

نمونه‌‌هایی از شهر‌ زنان را می‌توان در اسکندر‌نامه‌‌ها و اخبار اسکندر (اسکندر‌نامه فردوسی و نظامی، اخبارالطوال، اسکندر‌نامه منثور و داراب‌نامه) مشاهده کرد. یکی از نمودهای خاص و منحصربه‌فرد این شهر نیز در سام‌نامه (هر چند در جرگۀ اسکندر‌نامه‌‌ها نیست) رخ نموده ‌است.

 

1. پیشینه و روش پژوهش

 درخصوص شهر‌ زنان در ادبیات فارسی تحقیقات گسترده‌ای صورت نگرفته، تنها اشارات اندکی به این مضمون داستانی در اسکندر‌نامه فردوسی و نظامی شده‌ است و بیشتر نگرش بدین موضوع از نظرگاه آرمان‌شهر بودن این شهر و مسائل نقد جامعه‌شناختی و فمنیستی بوده ‌است. در حقیقت داستان شهر‌ زنان در روایت فردوسی و نظامی چندان تفاوتی با هم ندارد و بن‌مایه‌‌ها و ویژگی‌‌های مشابهی دارند. تنها توصیف هرکدام از بزرگان به فراخور سبک و روش آن شاعر متفاوت است.

از پژوهش‌‌های صورت گرفته در این خصوص، می‌توان به این مقالات اشاره کرد:

- «مقایسه تطبیقی داستان شهر‌ زنان در اسکندرنامه شاهنامه فردوسی و اسکندرنامه نظامی، با اسطوره‌‌های کهن یونانی و داستان‌‌های اتوپیایی» که در سال 1385، توسط مریم حسینی انجام شد. «بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به شهر‌ زنان در اخبارالطوال دینوری و شاهنامه فردوسی» به کوشش موسی پرنیان و علی سهامی در سال 1394 و «آرمان‌شهر‌ زنان در خسرو و شیرین حکیم نظامی گنجه‌ای» که در سال 1387، به قلم اسحاق طغیانی‌و زهرا معینی‌فرد نوشته شد.

پژوهش حاضر به روش کتابخانه‌ای و براساس شیوه تحلیل محتوا به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده‌ است. هدف این پژوهش، تحلیل و ریشه­یابی یکی از بن­مایه‌‌های به تصویر کشیده شده در سام‌نامه با نظرگاهی تطبیقی است تا اصالت یا برساختگی این مضمون در سام‌نامه مورد نقد قرار گیرد و بنیاد‌‌های اسطوره‌شناختی آن شناسایی شود و این نکته در آینده، مرجعی برای تحلیل‌‌های مبسوط و دقیق‌تر در این خصوص باشد.

 

2. روش پژوهش

2-1. رد‌پای شهر‌ زنان در سنت تاریخی و فرهنگی ایران

 در داستان‌های شهر‌ زنان در ادبیات فارسی که همگی بجز سام‌نامه مربوط به احوال اسکندر (به معنی قهرمان) است؛ یعنی قهرمان داستان از بستر جغرافیایی ایران برمی‌خیزد و به سرزمین پریان در شمال غربی ایران می‌رسد؛ سرزمینی که طبق اسناد یافته‌‌های باستان‌شناسی با نام «پریکانی» در شمال شرقی ایران قرار داشته ‌است و در این داستان‌‌ها جابه‌جایی جغرافیایی صورت می‌پذیرد تا با اساطیر یونان و پیشینه روایی داستان اسکندر تطبیق و هماهنگی پیدا کند و اسکندر در بردع (هروم) قفقاز (جایگاه آمازون‌ها) حوزه شمال غربی ایران بدان دست یابد (ملک‌زاده، 1381: 153).

آنچه درخصوص شهر‌ زنان و قهرمان این قصه‌‌ها و قرار گرفتن آن در جغرافیای سیاسی و فرهنگی ایران قابل تأمل است، این است که در سنت فکری تاریخی ایران، مکان و قبیله‌ای به نام «پریکانی» وجود دارد که تاریخ آن‌ها به زمان آغاز هخامنشیان؛ یعنی قرن پنجم قبل از میلاد می‌رسد. قبیله‌ای که به احتمال بسیار، پریان را مورد پرستش قرار داده‌اند و مطرود جامعه روحانیون زرتشتی بوده‌اند. مکان زندگی آن‌ها طبق یافته‌‌های باستان‌شناسی و راه‌نامه‌ای رومی معروف به «جهان‌نامه راونا» جایی در حوالی آمودریا و سوگریس یا همان سوخرا (سرخاب کنونی) بوده ‌است (همان: 153).

در دین کهن ایرانی و پیش از اصلاح آن به تعلیم زرتشت، پریان مقامی شامخ داشتند. زرتشت بنا بر نیاز دستگاه دینی خود پریان را از مقام خویش فرو کشید و تا همسانی با جهیکان تنزل داد. برخی از پژوهشگران هم بر این باورند که پیش از درآمدن آریاییان به ایران زمین در این سرزمین مردمانی انیرانی ساکن بودند که تابع نظام مادرسالاری و زن‌سروری بودند و آیین ستایش مادر- خدای بزرگ و بغ بانوی باروری همراه با مراسم ازدواج مقدس در میان اینان رایج بوده ‌است (مزدا‌پور، 1354: 100). این قوم و قبیله که ظاهراً پریان را می‌پرستیدند (چه ایرانی و چه انیرانی) ظاهراً قبیله «پریکانی» مورد نظر ما هستند  و به جهت عقاید مادرسالارانه و معارض با فرهنگ پدر‌سالارانه جاری در جامعه، منشأ پیدایش داستان شهر‌ زنان شده و بن‌مایه‌ای خاص برای ادبیات داستانی رقم زده‌اند.

بیوار[1] اندیشمندی است که در این خصوص پژوهش و نظریاتی دارد. وی برآن است که سرچشمه افسانه‌‌های پریان را با آن نیروی مشهور جنگاوری و جادوگری نباید در مفاهیم دینی هند و اروپایی جست‌وجو کرد، بلکه این افسانه‌‌ها برخاسته از یک سلسله سنت‌‌های ایرانی، مربوط به قبیله موسوم به پریکانی است. در ادامه، او این قبیله را در مناطق خوش آب و هوای جبال بارز پی‌جویی می‌کند. بیوار همچنین در ادامه گزارش‌هایش به این اصل اشاره می‌کند که روحانیون زرتشتی از این قبیله بیزاری می‌جستند، اما گویا به تأثیر روایات پارتی در حماسه‌‌ها و سپس در شعر پارسی با آنان همدلی می‌شود. با تکیه بر این نظریات و در نظرگرفتن این اصل که داستان‌‌های پهلوانی در حماسه ملی ایران نیز در سلسله روایت‌‌های پارتیان (گوسان‌‌ها) ریشه دارد نه در گنجینه روایی و دینی اوستایی و شریعت زرتشتی، تأثیر این شهر و ساکنان آن در داستان شهر‌ زنان و سام‌نامه و مبنا نهادن این اوصاف به عنوان پیشینه و بنیاد این ماجرا قابل طرح و بررسی به نظر می‌رسد (Bivar, 1985: 25-42).

 

2-2. شهر‌ زنان در روایات داستانی و منظومه‌‌های ادبیات فارسی

 درکتاب «اخبارالطوال» ابوحنیفه دینوری در داستان شهر‌ زنان از زنانی سرخ‌پوست، آشفته موی و مردگریز، سخن می‌رود که سالی سه بار گرد هم می‌آمدند و با مرد دلخواه خود ازدواج می‌کردند. در صورت زایش فرزند پسر پس از اتمام دوره شیرخوارگی او را به مردان بازمی‌گرداندند و در صورت دختر بودن، فرزند او را نزد خود نگاه می‌داشتند (دینوری، 1386: 37).

حمدالله مستوفی در کتاب «نزهۀ‌القلوب» به شهر‌ زنان اشارتی دارد: شهری که تمام امور آن در دست زنان است؛ اموری چون فلاحت و صناعت و... . ایشان در همه چیز با هم برابر و شریکند. نزاع بر سر منفعت‌طلبی و قدرت‌خواهی در میانشان وجود ندارد و از همین روی مستوفی ایشان را می‌ستاید (مستوفی، 1380: 105).

 شهر‌ زنان در «شاهنامه» فردوسی نیز در داستان اسکندر آمده‌است: «اسکندر به شهری رسید که نامش هروم بود [،] شهری که تنها زنان درآن زندگی می‌کردند و در سوی راست پستانی همانند زنان و در سوی چپ پستانی به گونه مردان داشتند
(دبیر سیاقی، 1380: 262) .

در نسخه فارسی اسکندرنامه که روایت فارسی آن است و زمان تحریر آن را بین قرون 8-6 هجری قمری می‌دانند از این شهر و ویژگی‌‌های آن نشانی بر جای نمانده ‌است. در این اثر ما تنها در داستان رسیدن اسکندر به شهر پریان و داستان او با بانو اراقیت، شاه پریان، می‌خوانیم که اراقیت، بانویی است که شهر پریان را اداره می‌کند و شاه‌بانوی ایشان است. در این داستان جنگ‌‌های فراوانی بین اراقیت و لشکر پریان با اسکندر و لشکر وی اتفاق می‌افتد و سرانجام با ازدواج اراقیت و اسکندر پایان می‌یابد
(اسکندر‌نامه، 1343: 354).

 ماجرای سفر اسکندر به اندلس یا قیروان، سمره و مغرب و دیدارش با زنی پادشاه که از او به نام‌‌های قیدافه، فیذافه، قنداقه یاد شده‌ است در سرزمین‌‌های اسلامی رایج و مشهور بوده و در آثاری چون اخبارالطوال، شاهنامه، مجمل التواریخ، اشعار خاقانی، اسکندر‌نامه منثور و منابع دیگر به این ماجرا اشاره شده‌ است، اما نظامی آگاهانه و اندیشیده نام قیدافه را به نوشابه، بدل کرده و ماجرای او را به جای اندلس به بردع؛ یعنی وطن خود مربوط کرده ‌است (احمدنژاد، 1369: 99). البته در شاهنامه فردوسی هم اسکندر به شهر هروم که یکسره در دست زنان است، می‌رسد و این هروم چنان که نظامی هم اشاره کرده‌، نام باستانی بردع بوده است. در واقع نظامی، داستان شهر هروم و زنان آن‌جا را با داستان قیدافه، درآمیخته و طرحی دیگر انداخته ‌است (همان: 102).

 در داستان خسرو و شیرین، می‌خوانیم که همه اقلیم کوهستان و ارمن از آن زنی به نام مهین‌بانو است. زنی که شوی ‌ناکرده و روزگار را در کامرانی می‌گذراند. اطرافیان او هم همه پریرویانی هستند که فرمان‌پذیر اویند (حسینی، 1385: 128).

 در داراب‌نامه در دو موضع به زنانی که به صورت گروهی زندگی می‌کنند، اشاره شده‌ است؛ یک گروه از اینان زنانی خنثی هستند که در جزیره‌ای که زنی «جمهره» نام برآن جزیره پادشاهی می‌کند، زندگی می‌کنند: «در آن جزیره همه زنان بودند و صد هزاران بودند؛ همه خنثی شکل هم نر و هم ماده. شش ماه در شهوت زنی بودند و شش ماه در شهوت مردی، زن بودی که در شکم فرزند داشتی و شش ماه دیگر گشنی کردی» (طرسوسی، 1374: 325). این زنان ابتدا سوار بر پیل به سپاه اسکندر حمله می‌کنند، اما بعد به خدمت اسکندر درمی‌آیند و از او حمایت می‌کنند. [گروه دیگر] زنان شارستان سباط نیز به صورت گروهی با هم زندگی می‌کنند و هیچ مردی طاقت ورود به شهر آنان را ندارد: «اگر مردی بیاید، این زنان او را بازگیرند و با وی روزگار سازند و مردان طاقت ایشان ندارند» (طرسوسی، 1374: 362).

 

2-3. پیشینۀ اساطیری بن‌مایۀ شهر‌ زنان در اساطیر جهان

 رد‌پای شهر‌ زنان در اساطیر یونان به چشم می‌خورد؛ جایی که سرمنشأ داستان اسکندر (محل بازتاب این بن‌مایه در ادبیات فارسی) نیز است: در اساطیر یونان از زنانی به نام آمازون‌‌ها، نام برده شده که در سرزمینی حدود ارمنستان امروزی می‌زیسته‌اند و مردان را به قلمرو ایشان راه نبوده ‌است. گریمال[2] می‌نویسد: «آمازون‌‌ها ملتی بودند که افراد آن‌ها را زنان تشکیل می‌دادند و از اعقاب آرس خدای جنگ و یکی از نمف‌‌ها به نام‌‌ هارمونی بودند. هیچ مردی حق ورود به خاک آن‌ها را نداشت، مگر آنکه برای خدمتکاری یا انجام کارهای سخت و پست احضار شده باشد. بنابر روایتی آن‌ها اولاد خود را هنگام ولادت در صورتی که پسر بود، کور یا لنگ می‌کردند و به روایت دیگر آن‌ها را می‌کشتند. ضمناً برای آنکه نسل آن‌ها از بین نرود، در فصل معینی، با مردان آمیزش می‌کردند و فقط دخترانی که از این وصلت‌‌ها به وجود می‌آمد، نگاه می‌داشتند و یکی از پستان‌‌های آن‌ها را می‌بریدند تا هنگام استفاده از تیر و کمان یا نیزه زحمتی نداشته باشند. به همین مناسبت بر این مردم نام آمازون (یعنی کسانی که پستان ندارند)گذاشته‌اند» (گریمال، 1341: 64).

 

2-4. شهر‌ زنان از نظرگاه جامعه‌شناختی

 درخصوص علل تکوین و شکل‌گیری شهر‌ زنان در ذهن و ضمیر گذشتگان از منظر جامعه‌شناختی، می‌توان گفت که با توجه به رنج و محرومیت زنان در جامعه‌‌های مرد‌سالار گذشته تا امروز، زنان درصدد آفریدن و به وجود آوردن سرزمینی بوده‌اند که در آن بدون حکومت مردان و زورگویی ایشان زندگی کنند و خود ایشان اداره و سرپرستی این سرزمین را به‌عهده داشته باشند؛«همه آرمان‌شهرها واکنش ذهن عصیانگر نویسنده در برابر ناروایی‌‌های روزگار اوست» (اصیل، 1381: 19).

بنا‌ بر اسطوره‌‌ها، آمازون‌‌ها شکارچی و جنگ‌جو بودند، به اخلاق و خانواده احترام نمی‌گذاشتند و طبعاً بزرگ‌ترین گناه آن‌ها از دیدگاه یونانیان آن بود که نه فقط سلطه مردان (پدرسالاران برده‌دار یونانی) را نمی‌پذیرفتند، بلکه برعکس آن‌ها را در موقعیت بردگی و زیر استیلای خود درمی‌آوردند. هم از این رو، در نگاه یونانی، آمازون‌‌ها بسیار نفرت‌انگیز بودند و نمادی از واژگونی اخلاق و جامعه به حساب می‌آمدند و در اسطوره‌شناسی یونانی، جنگ و کشتن آمازون‌‌ها از افتخارات آشیل و هرکول بود. تصویر آمازون‌‌ها بعدها در هنر پس از رنسانس با تصویر جادوان و ساحره‌‌ها ترکیب و تلفیق شد  (کونگ، 1389: 102).

 هر چند امروز براساس شواهد باستان‌شناسی و مردم‌شناختی، می‌توان به جرأت ادعا کرد که چنین زنانی شاید هرگز وجود نداشته باشند، اما پدید آمدن این شکل شیطانی و نفرت حاصل از آن به صورتی متقارن، گویای گرایش قدرتمند مردانه به حفظ قالب‌‌های سلطه خود در چارچوب خانواده پدرسالار دارد .هم از این رو، نباید تعجب کرد که این اسطوره، تصویر آمازون‌‌ها و سپس ساحره‌‌ها به وسیله جنبش فمینیستی در دوره‌ای متأخر نیز مورد استفاده قرار گرفت تا چارچوبی نمادین به استدلال‌‌های جنبش زنان بدهند: فمینیست معروف آمریکایی گریس آتکینسون نام کتاب خود را «حماسه یک آمازون» گذاشت و گروه‌‌هایی از فمینیست‌‌های فرانسوی و آمریکایی از نام جادوگر یا ساحره برای گاه‌نامه‌‌های خود بهره بردند (فکوهی، 1385: 21).

 

2-5. شهر‌ زنان در سام‌نامه و ویژگی‌های آن در مقایسه با داستان شهر‌ زنان در سایر متون

 سام به همراه قلواد و شاپورگرد (همراهان و یاران وی) در راه رسیدن به کوه فنا (جایگاه ابرها) برای نجات پریدخت از چنگال دیو ابرها از خان‌‌ها و خطرهای زیادی می‌گذرند تا اینکه در بخشی از سفر شب هنگام در حالی که راه می‌پیمایند در تاریکی شب فانوسی از دور می‌بینند، سام از قلواد در مورد آن می‌پرسد و وی در پاسخ آنجا را شهر‌ زنان معرفی می‌کند و آن را توصیف می‌کند و سام راغب می‌شود با وجود هشدار‌‌های قلواد و حتی شمسه به سوی این شهر حرکت کند؛ زیرا گذشتن از این مرحله در حقیقت بخشی از مسیر وصال به معشوق تلقی می‌شود. برمبنای توصیفات قلواد و شمسه و وقایعی که در طول گذر سام از این شهر اتفاق می‌افتد، نکات ذیل قابل طرح به نظر می‌رسد.

2-5-1. نام شهر‌ زنان در سام‌نامه و متون مختلف

در سام‌نامه، این شهر تنها وصف شده و از نام خاصی یاد نشده، حدود جغرافیای آن نیز مشخص نیست و فضای آن کاملاً فانتزی و غیرواقعی است و نمود بیرونی با عنوان مطابق عالم واقع ندارد. در حالی که در شاهنامه از این شهر با نام «هروم» یاد شده‌ است (فردوسی، 1373، ج7: 74) و در شرف‌نامه از عنوان «بردع» استفاده شده که در ناحیه قفقاز است و نظامی می‌افزاید که همان «هروم» است (نظامی، 1385: 276). در داراب‌نامه در سرزمینی به نام «سلاهط» با این زنان روبه‌روییم (طرسوسی، 1374: 325) و در اخبارالطوال (دینوری، 1386: 37) و نزهۀ‌القلوب (مستوفی، 1380: 105) هم هر چند نام مشخص نیست، اما شهر اصلاً نمود فانتزی و خاص سام‌نامه را ندارد، بلکه شهری است معمولی که ساکنانش زنانند (ناشناس، 1386: 653).

 

2-5-2. شهر‌ زنان در مجاورت چشمه و آب و کوه

 

یکی چشمه سار است در پیش کوه
به نزدیک چشمه است شهر‌ زنان

 

ز خوبان مهرو گروهاگروه
همه از پی مرد بر سرزنان

(ناشناس، 1386: 653)

 

یکی چشمه ساری است ایدر ز دور
به تیمار و اندوه بسته شوی
دگر چشمه آب شیرین چو شه
که حورا شهش نام خوانی همی

 

درو آب بینی همه تلخ و شور
چو خوردی از آن آب خسته شوی
نشیمنگه شاه خوبان عهد
جز آن نام دیگر ندانی همی

(ناشناس، 1386: 656)

                در شاهنامه (فردوسی، 1373، ج 7: 75) و خسرو و شیرین نظامی (نظامی، 1385: 165) شهر‌ زنان در حصار «ژرف دریا» و «فرضه دریای در بند» وصف شده‌ است. در اساطیر یونان نیز جایگاه آمازون‌‌ها و خدابانویشان آرتمیس چشمه‌ساران و کوهساران است (بولن، 1373: 70).

 در اساطیر و فرهنگ ایران نیز برای مثال: بیواردر مقاله‌اش سرزمین پریکانی (شهر پریان) را در منطقه خوش آب و هوای جبال بارز قلمداد کرده‌ است و بی‌آنکه تصریح کند از رابطه پریان با کوهسارهای خوش آب و هوا سخن می‌گوید. همچنین در باب رابطۀ پریان با جای‌‌های خوش آب و هوای کوهستانی می‌توان به نقاط زیادی با عنوان «آب پری» در کوهپایه‌‌های گیلان و مازندران که غالباً مکان‌‌هایی مصفا با آبشاران و چشمه‌ساران پر آب است، اشاره کرد و چشمه‌‌هایی با نام «چشمه پری» یا عنوان استحاله یافته «بی‌بی» و یا زیارتگاه‌‌هایی در میان کوه‌ها با همین عنوان در سرتاسر ایران به فراوانی یافت می‌شود (اجتهادی، 1382: ذیل بی‌بی) در مجاورت این چشمه‌‌ها در طول تاریخ آیین‌‌هایی برای فراوان شدن آب صورت می‌گیرد که نمایانگر حضور زن ایزد و ایزدبانوی آب‌ها (در دوره‌ای آناهیتا) در اعتقادات مردم است (هینلز، 1383: 171).

کتایون مزدا‌پور در مقالۀ «افسانه پری در هزار و یک شب» به این موضوع؛ یعنی ارتباط پری با آب و چشمه‌ساران پرداخته ‌است (مزدا‌پور، 1371: 290). با این وصف پری از ایزدبانوان است و یکی از خویش‌کاری‌‌های پری به عنوان زن‌ایزد فراوانی و باروری ارتباط او با بارندگی و آب‌‌ها است که از این راه سال نیکو و محصول خوب آورده و به مردمان فراوانی و ارزانی می‌دارد (سرکاراتی، 1350: 19).

مضاف بر این، قلعه دخترها نمونه‌‌هایی دیگر از این دست هستند؛ باستانی‌پاریزی معتقد است قلعه دخترها که بیشتر در کنار چشمه‌‌ها و رودها و بر فراز قله‌‌ها ساخته شده‌اند، معابد ناهید بوده ‌است. براساس افسانه‌‌ها، صاحبان قلعه دخترها، دوشیزگانی جنگاور و شجاع بوده‌اند که اجازه ورود هیچ مردی را به داخل قلعه نمی‌دادند، آنان مبارزانی دلیر بوده و در بیشتر افسانه‌‌ها با پسرانی که در پای کوه برای خود قلعه‌‌هایی کوچک (قلعه پسر) ساخته بوده، مقابله می‌کرده‌اند و در برابر خواستگاری آنان از خود مقاومت نشان می‌دادند (باستانی‌پاریزی، 1368: 64). دختر و دختران و قز و قزلر در نام کوه‌‌ها و جای‌‌ها حکایت از اعتقادات قدیم دارند (قریشی، 1380: 187).

 

2-5-3. دشواری مسیر رسیدن به شهر‌ زنان

 شهر‌ زنان در حقیقت مقطع و یا آزمونی در روند فرآیند فردیت و رشد قهرمان و رسیدن او به کمال محسوب می‌شود و می‌توان خویش‌کاری این شهر را در نسبت با قهرمان حماسه یک آزمون برای رسیدن به کمال تلقی کرد. در حماسه‌‌های مختلف در این سفر کمال که به طور مثال می‌توان به هفت‌خان اشاره کرد؛ قهرمان از ورطه‌‌هایی چون بیابان، کوه‌ها، گرمای شدید، برف و بوران، مبارزه با موجودات خبیث و... گذر می‌کند و عبور از این موانع آزمون قدرت به‌شمار می‌آید (بهمنی و نیرومند، 1391: 13):

 

به دشتی فتادند بس هولناک
نخورده زمینش به جز آفتاب
فرو ماند از راه رفتن غراب
نیامد کسی سوی این راه سخت

 

که از هول او دیو گشتی هلاک
ندیده‌ است ریگش یکی قطره آب
تن پهلوان زیر خفتان کباب
مگر آن که برگشت ازو فر و بخت

(ناشناس، 1386: 655)

 

در شاهنامه سخن از برف و بوران ویرانگر در مسیر شهر‌ زنان به میان آمده (فردوسی،1373، ج 7: 73) و در خسرو و شیرین این مسیر «بیابان در بیابان» است که به «کوهستان ارمن» می‌انجامد (نظامی، 1385: 169).

 

2-5-4. زنان «شهر‌ زنان» نماد زیبایی و قدرت

 شهر‌ زنان، شهر پریان است و بدیهی است زیبایی که از خصایل برجسته پری است در این زنان نمودی آشکار یافته ‌است: «پری آنقدر زیباست که هر که او را ببیند عاشق و دیوانه می‌شود (پری زده) و یا می‌میرد و هرگز نمی‌تواند اورا فراموش کند و پری همواره در خیال او حاضر است» (شمیسا، 1387: ذیل پری). این پریان «به عنوان موجودات نامرئی زیبا و فریبنده‌اند که دلباخته نران و پهلوانان می‌شوند و آنان را افسون می‌کنند و با آبستنی و زایش سروکار دارند و با جادو و پری‌زدگی و پری‌خوانی وابسته‌اند و دلبستگی زیاد به رامش و رقص و آوازهای شبانه دارند» (سرکاراتی، 1350: 7). علاوه بر زیبایی به جهت برخورداری از نیروهایی جادوانه قدرتمند نیز هستند.

 

یکی پادشاهی است حورا به نام
 هزاران هزارش بود لشکری
نباشد یکی مرد اندر میان

 

پری پیکر و دلبر و خوشخرام
ولیکن زنانند همچون پری
همه دلبرانند پسته دهان

(ناشناس، 1386: 654)

 

سپاهی برون آمد از تیره راه
سراسر زنان دید شیر ژیان
همه همچو طاووس آراسته
چو مردان همه ساز خفتان به بر

 

به پیش اندر آن پادشاهی چو ماه
همه تنگ بسته گرفته عنان
به هر طوق پیرایه پیراسته
همه ساز و اسباب یکسر ز زر

 (ناشناس، 1386: 657)

 

در خسرو و شیرین نظامی از پری رویانی فرمانروا سخن رفته که به وقت نبرد: «کنند از شیر چنگ از پیل دندان... » (نظامی، 1385: 167-165) و در شاهنامه از شاه این شهر چندان سخن به میان نیامده و توصیف نشده ‌است، بلکه تمام مناظرات با فعل جمع و از سوی زنان شهر آمده‌ و وصف زیبایی و قدرت برای تمام زنان این شهر به‌کار رفته ‌است (فردوسی، 1373، ج 7: 75).

 

2-5-5. باروری و زایایی در شهر‌ زنان

 در اساطیر ایران و جهان خویش‌کاری زنان در تمدن بشریت زایایی و باروری است که نمودی آشکار در ایزدبانوان همه جوامع انسانی یافته ‌است. حتی پیکره‌‌های باستانی نیز این خویش‌کاری را نشان می‌دهند. این ویژگی برتر زنان در ادبیات، اساطیر، هنر و... به عنوان یک اصل مهم و تأثیرگذار جلوه‌گر است.

 

سر سال آیند بر چشمه‌سار
 بمالند تن را به شاخ درخت
چو با هوش آیند آن دلبران
به فرمان یزدان بگیرند بار
چو زایند دختر بود بارشان
اگر مرد بینند از ناگهان
بگیرند و نزدیک حورا برند
همیشه بود در بر پادشاه
چو شاه زنان گشت زان مرد سیر
چنین تا ورا جان بود در بدن

 

درختی است آنجا پر از برگ و بار
ز بویش بیفتند بیهوش سخت
در آیند در آب روشن‌روان
به یک سال زایند در آن دیار
بود همچنین سال و مه کارشان
شتابند یکسر کهان و مهان
بر تخت او بر ثریا برند
رهایی نیابد دگر سال و ماه
دگر باز نوبت رسد بر وزیر
در آن شهر باشد گرفتار زن

 

(ناشناس، 1386: 654)

 

شیوه بار گرفتن زنان این شهر بسیار ویژه است و در سایر شهرهای زنان در متون مختلف اثری از این شیوه به چشم نمی‌خورد، بلکه در سایر روایت‌ها زنان برای بار گرفتن، زوج مردانی در خارج از شهر خویش می‌شوند و در فصلی از سال بدین منظور از شهر‌ زنان بیرون می‌شوند و سپس بعد از بار گرفتن اگر فرزندشان پسر باشد، آن را نمی‌پذیرند (می‌کشند یا کور و فلج می‌سازند) و اگر این فرزند دختر باشد به زنان این شهر می‌پیوندد، اما در این روایت، بارگیری در مجاورت چشمه و از طریق درخت است که هر دو مظهر زایندگی و زندگی هستند. از دیگر سو، فرزندان حاصل از این بارداری دختر است و اثری از پسر وجود ندارد و مردان در این روایت، حتی در فصلی از سال و برای فرزندآوری نقشی ندارند، بلکه برای زنان این شهر در ارتباط با مردان، تنها اصل کامجویی مطرح است.

این شیوه باروری در اساطیر دیگر کشور‌‌ها نیز حضور دارد؛ از جمله در مورد ایزد‌بانوی «دیانا» و طلب مردان برای ملکه در کتاب شاخه زرین قابل بحث است. اساطیر مربوط به پادشاهان یک‌ساله که برای ملکه به عنوان همسر برگزیده می‌شوند و پس از یک سال پادشاهی به کام مرگ فرو می‌روند نیز با برخی وجوه این داستان قابل تطبیق به نظر می‌رسد (فریزر[3]، 1374، 190).

 

2-5-6. شومی ورود به این سرزمین برای مردان

 در اساطیر و داستان‌‌های مختلف یونانی، هندی و ایرانی، مهرورزی بر پریان و ازدواج با آن‌ها معمولاً فرجامی شوم دارد و شهریار و پهلوانی که با پری پیوند گرفته ‌است، دچار سرگردانی یا مرگ می‌شود (آیدنلو، 1388: 75). این شومی در ادامه تقابل جامعه مردسالار با بنیادهای فکری زن‌سالارانه نهفته در ناخودآگاه جمعی جامعه، جلوه کرده‌ است (سرکاراتی،1350: 8 و 18).

 

همایون نباشد در آنجا گذار
نیامد کسی سوی این راه سخت
شگفتی بود راه شهر‌ زنان
به مردان خطر دارد این راه شوم

 

که گردد در آن شهر کار تو زار
مگر آن که برگشت ازو فر و بخت
نتابد کسی سوی این ره عنان
نزیبد به مردان این مرز و بوم

 (ناشناس، 1386: 654)

 

2-5-7. ناممکن بودن رهایی از شهر‌ زنان

 گاه پریان، عاشق قهرمانان داستان می‌شوند و اگر قهرمانان به وصال با آن‌‌ها تن درندهند، پریان آنان را می‌آزارند و یا گرفتار جادو می‌کنند (افشاری، 1387: 49). این نکته در نقد کهن‌الگویی نیز مطرح است؛ فن فرانتس در «فرآیند فردیت» در بحث از جنبه‌‌های خطرناک آنیما، می‌نویسد: «در سراسر جهان، افسانه‌‌هایی وجود دارد که؛ در آن یک بانوی زهرآگین نمایان می‌شود؛ او موجود زیبایی است که سلاح‌‌ها یا یک زهر پنهانی، در بدن دارد و معشوق خود را در نخستین شب وصل می‌کشد» (شمیسا، 1372: 241).

 

رهایی نیابی به گیتی از اوی
بمانی در آن شهر تا جاودان

 

گرفتار گردی بدان ماهروی
شوی زار و بیمار و تیره‌روان

 (ناشناس، 1386: 656)

 

2-5-8. راهنمایی پری در راه رسیدن به شهر‌ زنان

 در داستان‌‌های حماسی و اساطیری، راهنمایی ماورایی و عالِم حضور دارد که بعد‌‌ها با عنوان پیر در ادبیات دیده می‌شود. این راهنما باید مسلط و دانا باشد که در مورد شهر پریان (زنان) مسلماً یک پری (زن) برای راهنمایی شایسته‌تر است. در نقد کهن‌الگویی، راهنما در آزمون‌‌های تکاملی «فرآیند فردیت» نقشی مؤثر دارد و این مهم برعهده پیر و گاه آنیمای مثبت است که در مورد شمسه به نظر می‌رسد که آنیمای مثبت این وظیفه را به عهده دارد و نمادی از کهن‌الگوی مادر مثالی نیز است؛ زیرا نقشی مراقبت‌گر و مهربانانه ب عهده اوست (هال و نوردبای[4]، 1375: 26 و 278).

 

همان شمسه را دید سالار گرد
بخندید ازو سام نیرم نژاد
 مرا راه بنمای بر چشمه‌سار

 

که از بهر پهلو بسی رنج برد
 بدو گفت که ای دلبر حورزاد
ببین تا چه خواهد دگر کردگار

 (ناشناس، 1386: 656)

 

دگر شمسه گردید از آن ناپدید
 رسیدند نزدیک چشمه فراز
از آن آب گشتند تازه روان

 

سپهدار از آب جامی کشید
از آن آب شد شادمان رزم ساز
سر و تن بشست آن گو پهلوان

 (ناشناس،1386: 657)

2-5-9. عزم نابودی شهر از سوی قهرمان مرد داستان

 

به پاسخ بدو گفت فرخنده مرد

 

که از شهر حورا برآریم گرد

 (ناشناس، 1386: 654)

 

 این غلبه مرد‌سالاری در سایر داستان‌‌های شهر‌ زنان هم به انحاء مختلف، بروز یافته و بدیهی است که در جامعه مردسالارانه زمان روایت این داستان، راوی و داستان‌سرا منویات و عقاید نهادینه شده درونش را که مغایر با خصایل این شهر و ساکنان آن است، هر چند محدود و اندک به وجهی به تصویر بکشد. درخصوص دیدگاه‌‌های مردسالارانه ادیان زرتشتی و اسلام در تقابل با ادیان و آیین‌‌های زن‌سالارانه باستانی و تأثیر آن در تلقی و برداشت از پریان و منش آن‌ها در جوامع متأخرتر در مقایسه با دوران باستان مقاله «پری» سرکاراتی شرحی مبسوط دارد (سرکاراتی، 1350: 32-1).

 در شرف‌نامۀ نظامی هنگامی که نوشابه (پادشاه زنان) هنرهای خود را به رخ اسکندر می‌کشد، هر چند اسکندر در دل نوشابه را تحسین می‌کند، اما نگرش مردسالار غالب بر وی، این گفت‌وگوی درونی را رقم می‌زند:

 

ولی زن نباید که باشد دلیر
 زن آن به که در پرده پنهان بود

 

که محکم بود کینه ماده شیر
که آهنگ بی‌پرده افغان بود

 (نظامی، 1385: 290)

 

 

 

2-5-10. تکرار واژۀ پری در داستان شهر‌ زنان

 به کار بردن لفظ «پری» در توصیف و روایت داستان شهر‌ زنان در سام‌نامه و تکرار این واژه را نمی‌توان بی‌دلیل و تنها یک استعاره، وصف و تشبیه انگاشت، بلکه مفهوم و انگاره پری در گذر زمان از مفهوم به لفظ، استحاله یافته و از یک موجود اساطیری در امتداد سفر زمان و اعصار تنها لفظ باقی مانده ‌است که می‌توان آن را یک رد‌پا برای پیگیری اصل و بنیاد مضامین قلمداد کرد.

 

کجا می‌روید ای پری‌پیکران

 

چه نام است سرکرده دلبران

 (ناشناس، 1386: 658)

 

«اسطوره اغلب با گونه‌ای از دلالت و اشارت تاریخی، اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی همزمان و یا در زمان همراه است، هر اسطوره‌ای پیام و معنای خاص خود را دارد که می‌تواند هم از لحاظ ظاهر لفظی یا صوری آن دیده شود و هم از منظر مردمی که بعدها در عین توجه به معانی اسطوره‌ای و داستانی از آن معناهای ثانوی خاصی را مورد توجه قرار می‌دهند که به کنایه و مجاز و استعاره و نماد و سمبل و الگو تعبیر می‌شود» (رستگار فسایی، 1383: 26).

 

2-5-11. عالم‌الغیب بودن زنان شهر‌ زنان

 ویژگی عالم‌الغیب بودن از خصایل مشترک ایشان با پریان است. پری که براساس قواعد نقد کهن‌الگویی در حقیقت نمودی از آنیما است. آنیما، راه رهایی از مشکلات را می‌داند. او مشکلات الهی و فلسفی را به راحتی حل می‌کند. پری هم بر اسرار غیب آگاه است و مشکلات را از پیش رو برمی‌دارد (شمیسا، 1372: 67).

ورا نام حورا بود در جهان
 به آهنگ روی تو گشته سوار
بدو گفت پس کای زن ماهروی
بدو آشنایی نکردم دمی

 

که نامش نگنجد همی در زبان
شتابان رسیده درین چشمه سار
مرا چون شناسد مه مشک‌موی
نبودم به او یک زمان همدمی

 (ناشناس، 1386: 658)

 

در اسکندر‌نامه نظامی نیز پادشاه شهر‌ زنان، زنی بسیار زیرک است و در خلال ابیات، گاه هوشیاری‌اش حالت ماورایی پیدا می‌کند و می‌توان از آن برداشتی، افزون بر ذکاوت نمود و او را به گونه‌ای عالم به اسرار عالم تلقی کرد. جایی که اسکندر در هیأت رسولان وارد می‌شود و نوشابه با زیرکی، هویت او را درمی‌یابد و آن را افشا می‌کند:

 

اگر چه زنم زن سیَر نیستم

 

زحال جهان بی‌خبر نیستم

 (نظامی، 1385: 289)

 

2-5-12. ارتباط زنان شهر‌ زنان با جهان پیرامون از طریق بوی

پریان، ملائک و فرشتگان با بوی در ارتباطند و گاه غذای ایشان را بوی، خوانده‌اند (شمیسا، 1387: ذیل پری)

 

شیرخواره کی شناسد ذوق لوت
یابد از بو آن پری بوی کش

 

مر پری را بوی باشد لوت و پوت
تو نیابی آن زصد من لوت خوش

 (مولوی، دفتر سوم: 3020)

 

شهیدی در شرح مثنوی، دفتر سوم (ص 459) می‌نویسد: «پرسید: شما پریان خوراکی هم دارید؟ گفت: آری، هنگامی که زیبارویی را ببینیم، او را به سینه می‌چسبانیم و می‌بوییم و نیرو می‌گیریم، اما آن کس را که می‌بوییم، دیوانه می‌شود...» و در شهر‌ زنان:

 

بدو گفت پاسخ که ای رزمجوی
چو اندر‌رسیدی در آن چشمه سار

 

شناسیم ما مردمان را به بوی
شنیدیم بوی تو را ای سوار

 (ناشناس، 1386: 658)

 

2-5-13. کام‌خواهی پادشاه زنان از پهلوان

 ویژگی بارز و منحصربه‌فرد در شهر‌ زنان سام‌نامه، کام‌خواهی زنان این شهر و در رأس ایشان پادشاه این سرزمین است که با نگرش از نظرگاه بنیادهای اساطیری، می‌توان سررشته این خصلت را بازجست: «در میان اساطیر جهان قراینی یافت می‌شود که پریان گاه به ایزدان و پهلوانان و نران اساطیری، وابستگی و رابطه داشته‌اند و این رابطه به ناچار، ماهیت جنسی داشته ‌است. در این اساطیر پری‌‌ها بسیاری از یلان و پهلوانان را به عنوان محبوب و همسر برمی‌گزیدند و گاه مطابق افسانه‌‌ها، در زمان‌‌های بعدی در اثر دخالت ارزش‌‌های اخلاقی، این آمیزش جنبه اغوا و فریبندگی پیدا می‌کرد و در فرجام به آوارگی و گزند و گاه مرگ پهلوان می‌انجامید. از جمله این پریان می‌توان به پریان هندی و پریان یونانی اشاره کرد» (سرکاراتی، 1350: 8)

 

کنون پادشه مر تو را خواسته است
 

 

زبهر رخت خویش آراسته است

 (ناشناس، 1386: 658)

 

شاه زنان به سام هشدار می‌دهد که:

 

خطر‌‌ها بسی هست در راه تو
ج

 

کزو تیره گردد همه راه تو

 (همان: 659)

 

و به پهلوان وعده می‌دهد که در صورتی که دعوت مرا بپذیری، تو را در این سفر خطیر یار و همراه خواهم بود:

 

اگر تو بیایی به مهمان من
پس آنگه ابا تو بیایم به راه
ج

 

شوی شاد یک هفته از خوان من
به کوه فنا سوی آن کینه‌خواه

 (ناشناس، 1386: 659)

 

اما سام یاری و همراهی شاه زنان را نمی‌پذیرد:

 

بدو گفت پهلو که ای دلربا
 مرا یار یزدان دادار بس است

 

شتابم به تنها به کوه فنا
که در دهر بی‌کسان را کس است

 (همان: 659)

 

اما در‌‌نهایت دعوت پری را می‌پذیرد و به شهر‌ زنان می‌رود:       

 

بسی کرد خواهش بدان نازنین
 

 

که آخر رضا گشت گرد گزین

 (همان: 659)

سام یک هفته در شهر‌ زنان می‌ماند:

 

بدین گونه یک هفته جامی بدست
 به هشتم چنین کرد فرخنده رای
شتابد به پیکار دیو دژم

 

ز جام محبت همه گشته مست
که پا اندر آرد در آن باد پای
که جانش ز انده شده پر زغم

 (همان: 661)

 

2-5-14. دعوت به شهر‌ زنان از سوی پادشاه شهر‌ زنان

 دعوت و ابراز عشق از سوی زنان مبحثی است که از سوی محققان، نشانه‌ای بر زن/ مادر‌سالاری جامعه قلمداد شده‌ است که نمونه‌‌های آن در ادبیات فارسی در داستان بیژن و منیژه و رستم و تهمینه بروز یافته و ژرف‌ساخت آن نیز در اساطیری است که نشأت گرفته از جوامع باستانی و قواعد حاکم برآن‌ها است.

 

بسی کرد خواهش بدان نازنین

 

که آخر رضا گشت گرد گزین

 (همان: 659)

 

اما در اسکندر‌نامۀ نظامی و فردوسی، درخواست دیدن شهر و کنجکاوی در مورد چگونگی احوال ساکنان این سرزمین از جانب اسکندر صورت می‌پذیرد:

 

ببینیم تا چیستتان رای و فر
 ز کار و ز هشتان بپرسم نهان

 

سواری و زیبایی و پای و پر
که بی‌مرد زن چون بود در جهان

 (فردوسی، 1370، ج 7: 73)

2-5-15. طلب وصال و کام‌خواهی بی‌پرده و رو‌در‌روی شاه زنان (پری) از سام

 خویش‌کاری پری در حقیقت کام‌جویی و در ادامه آن زایایی است؛ از همین روی تبلور این بن‌مایه در این داستان بدین وجه به تصویر کشیده شده‌ است. در واقع رابطۀ پری با ایزدان و پهلوانان نمود یکی از جنبه‌‌های اساسی شخصیت پری است (سرکاراتی، 1350 و افشاری، 1386)

 

بدو گفت حورا شتاب تو چیست
 چو من نازنینی نشسته برت
همی از پریدخت یاد آوری
مرا هم دل خسته در بند توست
زلعل لبت کام جانم بده
 

 

بدین شهر رفتن مراد تو چیست
که صد بار گردم به گرد سرت
مه حسن ما را به باد آوری
همی تازه جانم به پیوند توست
بگیر آشکارا نهانم بده

 (ناشناس، 1386: 661)

 

این کام‌خواهی و کام‌جویی محدود به شاه زنان نمی‌شود، اعوان و لشکریان او نیز چنین‌اند؛ همه ایشان به گونه‌ای بی‌تاب و طالب سه پهلوان (سام، قلواد و شاپور) بودند:

 

ولی بود قلواد گرم وزیر
 یکی باده می‌خورد در کار بود
چنین تا که قلواد گردید سست
هجوم زنان شد به یک ره بدوی
شبی سی چهل دلبر سیمتن
برآشفته گردید شاپور گرد
از ایشان تنی چند از چوب کشت
به در برد قلواد از انجمن

 

همان زن بد هشیار از کار شیر
 زمانی نباید که بی‌کار بود
تو گفتی که عضوش نمانده درست
شب و روز در کار شد نامجوی
درآمیختندی به آن صف شکن
ابا چوبدستش درآمد سترد
دگرها زپیشش نمودند پشت
بیاورد در پیش آن پیلتن

 (همان: 660)

 

                در داستان اسکندر و قیدافه نیز در پایان قیدافه با اسکندر و سایر زنان به فراخور مقامشان با همراهان اسکندر جفت می‌گردند و این وصال پایان این بخش از داستان اسکندر است (اسکندر‌نامه، 1343: 354). در این داستان، از منظر و دیدگاه نظامی و فردوسی، زنان این شهر پرهیزگار و وارسته‌اند و کام‌خواهی و کام‌جویی در زنان به چشم نمی‌خورد. در روایت نظامی این پرهیزگاری بسیار بارزتر است به نحوی که به مانند جامعه فمنیست مدرن به نوعی کناره‌گیری از مردان در کل داستان القاء می‌شود:

 

پس مردان شدن مردی نباشد
 

 

زن آن به کش جوانمردی نباشد

 (نظامی، 1385: 199)

 

ز چندین یکی را نبودست شوی

 

که دوشیزگانیم و پوشیده‌روی

 (فردوسی، 1373، ج 7: 75)

 

در این روایت‌‌ها پادشاه این شهر، مظهر صلاح و تقوا است:

 

گذشت از پرستیدن کردگار
زن کاردان با همه کاخ و گنج
ز پرهیزگاری که دارد سرشت
در آن خانه آن شمع گیتی فروز

 

به جز خواب و خوردن ندارند کار
ز طاعت نهد بر تن خویش رنج
نخسبد در آن خانه چون بهشت
خدا را پرستش کند تا به روز

 (نظامی، 1385: 280)

 

2-5-16. رد کردن کام‌خواهی پری از سوی سام

سام کام‌خواهی پری را رد می‌کند و وفاداری و عهد و پیمان را از اصول انسانی و عشق برمی‌شمارد:

 

ندیدم به حسن تو مه‌پیکری
ولیکن پریدخت سیمین عذار
یکی عهد و پیمان به هم بسته‌ایم
بویژه که او هست در دست دیو
نه مردی بود من دم خوش زنم
نیارم که گویم که بهتر ز توست
که پیمان چو کردی ز پیمان مگرد

 

به بالا و گفتار تو دلبری
گرفتار هجر است در روزگار
کجا هر دو از مهر هم خسته‌ایم
به جانم فکنده‌ست هجرش غریو
اگر دم برآرم نه مردم، زنم
که چون ماه تابنده مانی درست
که پیمان‌شکن نیست آزاد‌مرد

 (ناشناس، 1386: 662)

 

در نهایت شگفتی، شاه زنان (پری) احتجاج و سخنان سام را می‌پذیرد و به سام اجازه خروج از شهر‌ زنان را می‌دهد:

 

چو بشنید از سام خاموش شد
 

 

از آن پاسخ سام خاموش شد

 (همان: 662)

با توجه به روند داستان و دقت در پیشینه و بنیاد این مضمون به نظر می‌رسد این پذیرش در جهت استحاله و تلطیفی است که در مورد اساطیر در گذر زمان حادث می‌شود. به بیان دیگر، در اصل روایت اسطوره‌ای داستان، پری کامروا شده‌ است؛ زیرا پریان اساطیری خواهان ایزدان و پهلوانان در اسطوره‌‌های جهان به این وصال دست یافته‌اند که گاه این وصال با رضایت و تمایل پهلوان و گاه با حیله و ترفند و یا تهدید و ارعاب از سوی پری است و این وصال در ادامه و تداوم این اصل در داستان‌‌های حماسی و متعاقب آن در قصه‌‌های عامیانه مبتنی ‌بر این بن‌مایه مکرر حادث شده‌ است. به طور مثال، در داستان هرکول، رستم و تهمینه، بیژن و منیژه و نمونه‌‌های دیگر (سرکاراتی، 1350 و آیدنلو، 1388)و مضاف بر اینکه یکی از مضامین داستان‌‌های پیوند پریان با آدمی این است که پری پس از کام‌جویی، طرف مقابل را رها می‌کند و حتی اگر فرزندی هم دارد او را نیز رها می‌کند و به ناگاه غایب می‌شود؛ زیرا خویش‌کاری او تنها کام‌ورزی و باروری و زایایی است و پس از تحقق این مهم، نیازی به ادامه حضور او نیست (آیدنلو، 1388: 74). در این داستان نیز پس از این کامیابی‌‌ها، دیگر سام می‌تواند به راه خود ادامه دهد و نقش و حضور این پری در این مرحله پایان می‌پذیرد.

 

نتیجه‌گیری

در سام‌نامه، کام‌جویی زنان داستان «شهر‌ زنان» مطرح است و روایتی است از پریان کام‌جو که همتشان مصروف به دام انداختن مردان، گرد آمدن با ایشان و بهره‌برداری از آن‌ها است. این بهره‌برداری برده‌وار تا زمانی که پری تمایل دارد به طول می‌انجامد. پریان در اندیشۀ ساکنان ایران‌زمین ایزد‌بانوانی بودند که مظهر زایش و باروری قلمداد می‌شدند و با نیرویی الهی (فر) و افسونه‌‌های زنانه و زیبایی چشمگیر خود با دیگر ایزدان و شاهان و پهلوانان می‌آمیختند و این خویش‌کاری آنان تلقی می‌شد. در صورتی که آمازون‌‌ها تمایل به ارتباط با مردان ندارند و گرایشات کام‌جویانه در ویژگی‌‌هایشان به چشم نمی‌خورد. در ضمن اینکه خدابانویشان باکره است و به نحوی خصایلی مردانه دارد؛ چون شکار و رزم و کام‌خواه نیست. در شهر‌ زنان سایر متون (اسکندر‌نامه‌‌ها) نیز تمایلی برای کام‌جویی از پهلوان و قهرمان داستان دیده نمی‌شود، اما در شهر‌ زنان سام‌نامه، تمایلات کام‌جویانه از سوی زنان و پریان این شهر مبالغه‌آمیز است به گونه‌ای که زنان این شهر مترصد مردان هستند تا آن‌ها را در دام خود بیاورند و به کام‌دهی وادارند.

با این وصف، می‌توان پیگیری منشأ و ریشه‌‌های این داستان را در جایی بیش از اسکندر‌نامه‌‌ها و آمازون‌‌ها در اساطیر یونان و روم پیشنهاد کرد و به تبع آن، بنیاد این داستان را در اساطیر ایرانی پی‌جویی کرد و یا در نهایت آن را تلفیقی از اساطیر ایران و یونان در نظرگرفت که هر دو مورد قابل بحث هستند؛ زیرا در اساطیر یونان نمف‌‌ها و پری‌‌های کام‌جویی هستند که در جزیره‌ای محصور دریاها می‌زیند و پهلوانان و مردان را اغواگرانه و با نوایی خوش به سوی خود می‌خوانند و با افسون و دلرباییشان از آن‌ها کام می‌گیرند و اتفاقاً کام‌جویی‌شان هم به مانند زنان شهر‌ زنان سام‌نامه در نهایت به مرگ و نابودی مردان می‌انجامد و چندان به نفع پهلوان پایان نمی‌پذیرد.

علاوه بر این، در پیشینه اساطیری و البته تاریخی ایران، پریان کام‌جو و افسون‌گر حضور دارند و خصلت بارز پریان اساطیر ایرانی، کام‌خواهی از پهلوان است که از نمونه‌‌های آن می‌توان به پری خناثتی و جهی  (جهیکا، دختر اهریمن) در دوره اساطیری و در دوره‌ای حماسی، داستانی و تلطیف یافته آن به تهمینه و منیژه و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد. ملازم با این اصل مسلم اساطیری، شهری با عنوان پریکانی (شهر پریان) در پیشینه تاریخی ایران، وجود دارد که مردمان آن به آیین باستانی پیش از زرتشت؛ یعنی پرستش ایزد‌بانوان «پریان اوستا» معتقد هستند و از همین رو، پری‌پرست قلمداد می‌شوند. سبقۀ وجود چنین دیار و شهری در تاریخ حقیقی ایران با این خصوصیات، ریشه‌یابی منشأ شهر‌ زنان را در فرهنگ و اساطیر ایرانی و تعلق کمینه بخشی از آن بدین فرهنگ را قوت می‌بخشد و شرایط و بستر پیگیری ردپای این شهر را در اساطیر ایران مهیا می‌سازد.

 نکته قابل بحث دیگر این است که داستان شهر‌ زنان در سام‌نامه، در مقایسه با روایت شاهنامه، شرف‌نامه و اسکندرنامه حالت بدوی و اساطیری بیشتری دارد. شاید بتوان این‌‌ها را با یک منشأ تصور کرد در حالی که روایت فردوسی و نظامی را تلطیف شده‌تر یافت. با این دیدگاه که اساطیر به مرور زمان از حالت خشونت و زمختی بدوی خارج می‌شوند؛ روایت سام‌نامه را با این وصف می‌توان، روایتی نزدیک‌تر به اصل اساطیری و کهن‌تر قلمداد کرد و یا اینکه مطابق با مباحث مطرح شده پیشین ریشه و پایه این دو روایت را حتی با وجود برخی مشابهت‌‌ها از هم جدا دانست و مرجع روایت اسکندرنامه‌‌ها را به اساطیر یونان و آمازون‌ها برگرداند و اصل داستان را در سام‌نامه در پریان اساطیری ایران باستان و تعامل آن‌ها با پهلوانان جست‌وجو کرد.

در پایان خاطر نشان شود این نوشتار از ایرادات وزن و قوافی در متن اصلی برخوردار است که و با اصل رعایت شرط امانت منتقل شده‌ است.



[1]- Bivar

[2]- Grimal

[3]- Frazer

[4]- Hall and Nordby

آیدنلو، سجاد. (1388). از اسطوره تا حماسه. تهران: نشر سخن.
اجتهادی، مصطفی. (1382). دایرۀالمعارف زن ایرانی. ج 1. تهران: بنیاد دانشنامه فارسی. نهاد ریاست جمهوری مرکز مشارکت زنان.
احمدنژاد، کامل. (1369). تحلیل آثار نظامی. تهران: انتشارات علمی.
اصیل، حجت الله. (1381). آرما‌‌ن‌شهر در اندیشه ایرانی. تهران: نشر نی.
افشاری، مهران. (1387). تازه به تازه نو به نو. تهران: نشر چشمه.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم. (1368). خاتون هفت قلعه، (مجموعه مقالات تاریخی). تهران: انتشارات روزبهان.
بولن، شینودا. (1373). نماد‌‌های اسطوره‌ای و روانشناسی زنان. ترجمۀ آذر یوسفی. تهران: انتشارات روشنگران.
بهمنی، کبری و آزاده  نیرومند. (1391). رویکردی روانشناسانه به سفرسه قهرمان اساطیری (هرکول، رستم، اسفندیار). فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی. ش 28. صص 30-29.
پرنیان، موسی و علی سهامی. (1394). بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به شهر‌ زنان در اخبارالطوال دینوری و شاهنامه فردوسی. نشریۀ کاوش‌نامۀ تطبیقی. س 5. ش 18. صص 70-53.
ترابی، علی‌اکبر. (1379). جامعه‌شناسی ادبیات. تبریز: فروغ آزادی.
حسینی، مریم. (1385). مقایسۀ تطبیقی داستان شهر‌ زنان در اسکندرنامۀ شاهنامه فردوسی و اسکندرنامۀ نظامی با اسطوره‌‌های کهن یونانی و داستان‌‌های اتوپیایی. نشریۀ پژوهش زنان. د 4. ش 3. صص 131-117.
دبیرسیاقی، سید محمد. (1380). شاهنامه فردوسی به نثر. تهران: قطره.
دلاشو، م لوفلر.(1366). زبان رمزی قصه‌‌های پریوار. ترجمۀ جلال ستاری. تهران: انتشارات توس.
دورانت، ویل. (1378). تاریخ تمدن یونان باستان. ج 2. ترجمۀ امیرحسین آریان‌پور. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
دینوری، ابوحنیفه. (1386). اخبارالطوال. ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی. تهران: نی.
سرکاراتی، بهمن. (1350). پری؛ تحقیقی در حاشیه اسطوره‌شناسی تطبیقی. مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز. س 23. ش پ 100-97. صص 32-1.
ـــــــــــــــــــــ . (1385). سایه‌‌های شکار شده. تهران: انتشارات طهوری.
شهیدی، سیدجعفر. (1380). شرح مثنوی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
شمیسا، سیروس. (1387). فرهنگ اشارات ادبیات فارسی. تهران: نشر میترا.
ــــــــــــــــــــــ . (1372). داستان یک روح. تهران. انتشارات فردوسی.
طرسوسی، ابوطاهر محمد بن حسن. (1374). داراب‌نامه طرسوسی. به کوشش ذبیح‌الله صفا. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
فردوسی، ابوالقاسم. (1373). شاهنامه. چاپ مسکو به کوشش سعید حمیدیان. تهران: نشر قطره.
فریزر، سر جیمز جورج. (1374). شاخۀ زرین. ترجمۀ کاظم فیروزمند. تهران: انتشارات آگه.
فکوهی، ناصر. (1385). آمازون‌ها اسطوره‌ای درخدمت فمینیسم. سایت انسان‌شناسی و فرهنگ. روزنامه شرق. ش 818. به تاریخ 4/5/85. صفحه 21 (حکمت شادان). http://www.anthropology.ir/node/18923
قریشی، امان‌الله. (1380). آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی (درآمدی بر عام اعلام جغرافیایی هند و ایرانی). تهران: انتشارات هرمس.
کونگ، هانس. (1389). زن در مسیحیت. ترجمۀ طیبه مقدم و حمیده بخشنده. قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.
گریمال، پیر. (1341). فرهنگ اساطیر یونان و روم. ترجمۀ احمد بهمنش. تهران: انتشارات دانشگاه تهران:
مزداپور، کتایون. (1354). نشانه‌‌های زن سروری در چند ازدواج داستانی شاهنامه. فرهنگ و زندگی. ش 20-19. صص 121-94.
ـــــــــــــــــــ . (1371). افسانه پری در هزار یک شب، شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش تاریخ و تاریخ. به کوشش شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار. تهران: انتشارات روشنگران.
مستوفی قزوینی، حمدالله. (1362). نزهۀالقلوب. به تصحیح گای لسترنج. تهران:
دنیای کتاب.
ملک‌زاده، مهرداد. (1381). سرزمین پریان در خاک مادستان. نامه فرهنگستان.. ش 20. صص 191-147.
مولوی، جلال الدین. (1372). مثنوی معنوی (رینولد نیکلسون). به کوشش قدمعلی سرامی. تهران: بهزاد.
ناشناس. (1386). سام‌نامه. به کوشش میترا مهرآبادی. تهران: دنیای کتاب.
ـــــــــ . (1343). اسکندر‌نامه. به کوشش ایرج افشار. تهران: بنگاه نشر و ترجمه.
نظامی گنجوی. (1363). شرف‌نامه. تصحیح وحید دستگردی. تهران: انتشارات علمی.
ـــــــــــــــــ . (1385). خسرو و شیرین. تصحیح وحید دستگردی. تهران: نشر میلاد.
هام، مگی. (1382). فرهنگ نظریه‌های فمنیستی. ترجمۀ فیروزه مهاجر، فرخ قره‌داغی‌ و نوشین احمدی خراسانی. تهران: توسعه.
هال، کالوین اس و ورنون جی نورد بای. (1375). مبانی روانشناسی تحلیلی یونگ. ترجمۀ محمد حسین مقبل. تهران: نشر جهاد دانشگاهی تربیت معلم.
هینلز، جان راسل. (1383). شناخت اساطیر ایران. ترجمۀ باجلان فرخی. تهران: انتشارات سروش.
Bivar, A.D.H.(1985), A Persian Fajryland, Papers in Honour of Professor Mary BoyceI , Acta Iranica XXIV, leiden: E. J. Brill, pp. 25-42.