Document Type : Research Paper
Author
Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Payame Nour University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
روایتشناسی، دانشی است با رویکردهای ناهمگون که چگونگی سامان یافتن یک رسانۀ روایی را بررسی میکند. جداسازی سازههایی که پیکرۀ منتَظَمی را پی مینهند و دست یافتن به شیوههایی که روی هم رفته، نقشۀ ترکیب آن سازهها را باز مینمایانند، بنیادهای شناخت و نگاه روایتشناسانه بهشمارمیروند. موضوع مطالعۀ روایتشناسی میتواند بسیار گوناگون و نامتجانس باشد؛ از همین رو، دانشی پویا و کارآمد برای مطالعۀ پدیدارهای کهن و نوپیدای جوامع انسانی است و در گذار چندین دهه از پیدایی آن، کارآمدی روزافزونی یافته است. از میان نظریههای شناخته شده در دانش روایتشناسی، رویکرد «ژرار ژنت»[1]، منتقد فرانسوی، پیچیدهتر و فراگیرتر از رویکردهای دیگر نظریهپردازان بوده است؛ تا جاییکه ام روزه ارجاع به دانش روایتشناسی بدون ارجاع جزئی یا کلی به دستگاه نظری او بهدشواری ممکن است.
بررسی نمونههای برجستۀ ادبیات داستانی در زبان فارسی از دیدگاه روایتشناسی، نتایج نظری و کاربردی سودمندی دارد و ریشههای ارزیابی انتقادی متون داستانی را استوارتر میکند. شالودۀ دستگاه روایتشناسی ژرار ژنت بر مطالعۀ چگونگی گذار زمان داستان از بستر روایت بنیان نهاده شده است. رمان سالهای ابری، اثر علیاشرف درویشیان از رمانهای شناخته شدۀ زبان فارسی است که ویژگیهایی فراخور سنجش انتقادی ازدیدگاه روایتشناسی بر پایۀ آرای ژنت دارد. از این رو، بررسی فراز و فرودهای زمان داستان در روایت نویسندۀ رمان سالهای ابری، موضوع این پژوهش قرار گرفته است.
نظریۀ روایتشناسی ژرار ژنت بیش از دو دهه است که از سوی پژوهشگران ایرانی برای مطالعۀ آثاری به زبان فارسی بهکار گرفته شده است و از میان آنها میتوان مقالههای «نقد روایتشناسانۀ مجموعۀ «ساعت پنج برای مردن دیر است» بر اساس نظریۀ ژرار ژنت» (1388) از قدرتالله طاهری و لیلاسادات پیغمبرزاده، «بررسی روایتشناسی طبقاتالصوفیه براساس نظریۀ «زمان در روایت» ژرار ژنت» (1396) از جواد صدیقی لیقوان و مهیار علویمقدم و «تحلیل زمان روایی در دو فیلم «دربارۀ الی» و «گذشته» از دیدگاه ژرار ژنت» (1396) از محمد شهبا و ماهرخ علیپناهلو را برشمرد. اینمقالهها و مقالههایی از این دست -در بیشتر مواقع- بر پایۀ گزارشهای مفسران آرای ژنت به انجام رسیدهاند.
در این پژوهش برای نخستینبار فراز و فرود زمان داستان در روایت رمان سالهای ابری، به استقلال بررسی میشود تا ضرباهنگ روایی این رمان واقعگرا بهشیوهای اثباتی به جامعۀ ادبی فارسیزبان ارائه شود. همچنین بازخوانی چگونگی تداوم داستان و روایت در دستگاه نظری ژنت بر پایۀ یافتههای اینپژوهش در کانون بررسی قرارمیگیرد.
در این پژوهش تداوم زمان داستان و روایت -چنآن که ژرار ژنت در دستگاه نظری خود بدان پرداخته- در رمان سالهای ابری سنجیدهمیشود؛ از این رو، پژوهشی کاربردی است که به روش تحلیل محتوای آماری و بهرهگیری از ابزارهای کتابخانهای و الکترونیکی (پایگاههای استنادی و علمی) و با نمونهگیری کل از رمان مطالعه شده سامان یافته است. آمارهای بهدستآمده از مطالعۀ همۀ رمان در یافتهها و نتایج نمود یافته، اما برای پرهیز از زیادهگویی، تنها بهآوردن نمونههایی شاخص در جایگاه شواهدی برای بنیادهای نظری بسنده میشود.
رمان سالهای ابری گونهای زندگینامۀ خودنوشت[2] است که با تاریخ (دورههای قاجار و پهلوی) و ادبیات داستانی ایران پیوند خورده است. زندگینامههای خودنوشت بر قهرمانی واحد متمرکز هستند که معمولاً با زاویۀ دید اول شخص، درونی و دانای محدود روایت میشوند و ارزش روایی بالایی دارند (ن. ک: مارتین[3]، 1386). رمان سالهای ابری نیز از چنین چشماندازی روایت شده و از همین رو موضوع مطالعۀ این پژوهش قرار گرفته است.
گفتهاند، روایت[4] مجموعهای از رخدادهایی است که دارای نظمی خاص بوده و از دیباچه، میانه و پایانبندی مشخصی برخورداراست (ن. ک: بنت و رویل[5]، 1388). رولان بارت[6] روایت را همزاد نوع بشر دانسته که فراگیر، فراملی، فراتاریخی و فرافرهنگی است و شمولی جهانی دارد. بارت روایت را دارای مواد و رسانههای بسیار متنوع میداند که در زبان، تصویر، نقاشی، تئاتر، فیلم، ادبیات، اخبار و در جهان واقع و تخیل دیده میشود (ن. ک: بارت، 1977)[7].
مفهوم کلاسیک روایتمندی[8] به ارتباطی گفتمانی محدود میشود که مرجعی روایتکننده یا یک میانجی دارد؛ بهمانند سفرنامههای بهصِرف توصیفی. حال آنکه روایتمندی در مفهوم ساختارگرایی[9] میتواند برای بازنمایی در هر رسانهای بهکار گرفته شود. مفهومی که در نقد ادبی از این دو گزارۀ انتقادی رایج شد، برآیندی از هر دوی این مفاهیم بود (ن. ک: اشمید[10]، 1394). «عناصر روایی متنِ روایت را میتوان و باید فارغ از رسانۀ ارتباطی که روایت در آن یافت میشود مطالعه و بررسی کرد» (پرینس[11]، 1394).
رویکردهای نظریهپردازان به روایت و روایتشناسی و رسانههای دارای بازنمود روایی یکسان نبوده است (ن. ک: هرمن[12]، 1393). برخی از شناخته شدهترین پژوهشگران حوزۀ ساختارگرایی دربارۀ چگونگی سامانیافتن روایت هم نظریهپردازی کردهاند.[13] اصطلاح روایتشناسی ترجمۀ واژۀ فرانسوی narratologie است که تزوتان تودوروف[14] در کتاب خود دستور زبان دکامرون[15] (1969) ابداع کرده و نظریۀ آن از جهت تاریخی از دو سنت فرمالیسم (صورتگرایی) روس و ساختارگرایی فرانسه مایه گرفته است (پرینس، 1394 و نیز ن. ک: اخوت، 1371). هدف روایتشناسی «توصیف نظام قواعد ویژۀ حاکم بر تولید و پردازش روایت است» (پرینس، 1394 ونیز ن. ک: تایسن[16]، 1387)[17].
نظریۀ روایتشناسی ژنت را باید در چهارچوب مکتب ساختارگراییای بررسی کرد که میدان متن را خودبسنده و پیراسته از رویکردهای جامعهشناختی، معناشناختی و زیباییشناختی مطالعه میکند. «هر تحلیلی که به خود اثر بسنده کند بی آنکه منابع یا انگیزهها را به بازی گیرد، تلویحاً ساختارگرایانه خواهد بود» (ژنت، 1388)[18]. در ادبیات، تعریف متداول «روایت» عبارت است از «بازنمود رویداد یا رشتهای از رویدادهای واقعی یا خیالی به وسیلۀ زبان بهویژه زبان نوشتاری »(ژنت، 1390). ژنت مینویسد: «هر گزارش یا داستان به عنوان روایت با سرگذشت یا قصهای که روایت میکند، وابسته است و به عنوان سخن با شکل بیان روایی که خود برگزیده است» (نقل در احمدی، 1370 و نیز ن. ک: اشمیتس[19]، 1389). «روایت یک توالی زمانی دوگانه میان زمان چیزی که گفته میشود و زمان روایت (زمان مدلول و زمان دال[20]) است. ... این دوگانگی نهتنها همۀ اغتشاشهای زمانی ممکن را ارائه میکند، بلکه ما را وامیدارد تا یک ترتیب زمانی را در ارتباط با ترتیب زمانی دیگری بررسیکنیم» (ژنت، 1980).
ژنت عناصر روایت را در مقالهای طولانی و مهم (گفتمان روایی) که دربارۀ رمان در جستوجوی زمان از دست رفتۀ[21] مارسل پروست[22] نوشته، شناسانده است. شَمایی از مقولههای مطالعه و متمایز شده از سوی ژنت را میتوان اینگونه برشمرد: ترتیب ارائۀ رخدادها (مختل شدن ترتیب وقایع به واسطۀ بازگشت زمانی و پیشواز زمانی)، دیرش بازنمایی (تمایز میان صحنه و خلاصه)، روابط میان زمان روایتشده و زمان روایت، شیوۀ بازنمایی (کنش متقابل مُحاکات و نَقل)، روایت (چه کسی سخن میگوید؟ راوی چه نسبتی با رخداد روایت شده دارد؟)، کانونیسازی (چه کسی میبیند؟)، سطوح رواییای که بهواسطۀ آمدن داستانی در دل داستانی دیگر بهوجود میآیند و مفهوم روایتگیر درجایگاه زوج ارتباطی راوی (ن. ک: مکاریک[23]، 1385 و کالر[24]، 1980)[25].
زمان، جزو جداییناپذیر روایت است و شالوده و مبنای هر روایت بهتصویرکشیدن رخدادها در قالب زمان است؛ چنان که فورستر[26] میگوید: «داستان، نقل حوادث به ترتیب توالی زمانی است» (فوستر، 1369).
ژرار ژنت در آرای روایتشناسانۀ خود، بیش از هرچیز دیگری به تحلیل رابطههای زمانی میان متن روایی و داستانی که بازگو میکند، میپردازد (ن. ک: پرینس، 1394). وی در «گفتمان روایی: مقالهای در روش»[27] دربارۀ نظم در روایت و زمان روایت مینویسد: «این دوگانگی نه فقط به تصرفات زمانی که در روایتها رواج دارند، اجازۀ عرض اندام میدهد (سه سال زندگی قهرمان در دو جملۀ رمان یا در چند نمای فیلم و... خلاصه میشود)، بنیادیتر اینکه، این دوگانگی به ما گوشزد میکند که یکی از کارکردهای روایت، ابداع یک طرح زمانی[28] با توجه به طرح زمانی دیگر است» (ریمون کنان[29]، 1381). رابطۀ میان زمان داستان و شبهزمان روایت را در سه مقولۀ بنیادین آرای ژنت؛ یعنی نظم و ترتیب[30]، تداوم[31] و بسامد[32] باید مطالعه کرد (ن. ک: ریکور[33]، 1984).
4-1. نظم و ترتیب
ژنت نظم را اینگونه توضیح میدهد: «مطالعۀ نظم زمانی یک روایت؛ یعنی مطالعۀ نحوۀ قرار گرفتن رخدادهای داستانی یا جایگیری برشهای زمانی در گفتمان روایی و مواجه کردن آنها با ترتیب وقوع همان رخدادها یا نحوۀ اجرای همان برشهای زمانی در داستان» (ژنت، 1980). عمدهترین انواع ناه ماهنگی میان نظم داستان و نظم متن و به گفتۀ ژنت «نابهنگامیها یا زمانپریشیها»[34]، «بازگشت به گذشته»[35] یا «پسنگری»[36] و «رجعت به آینده»[37] یا «پیشنگری»[38] هستند. ژنت این دو واژه را به ترتیب «گذشتهنگر»[39] و «آیندهنگر»[40] نامگذاری میکند. هم روایت گذشتهنگر و هم آیندهنگر نسبت به روایتی که از آن جوانه زدهاند و ژنت آن را «اولین روایت» مینامد از نظر زمانی لایۀ دوم روایت را پی مینهند. بنابراین، «اولین روایت»، گاهی دایرهوار، «سطح زمانی روایتی است که بر اساس آن زمانپریشی را اینگونه تعریف کردیم: ناه ماهنگی میان نظم داستان و نظم متن» (ریمون. کنان، 1387 و ژنت، 1980 و نیز ن. ک: ریکور، 1383 و لینت ولت، 1390).
4-2. گذشتهنگری
ژنت گذشتهنگریها را سهگونه میداند:
الف- گذشتهنگریهای برونداستانی[41]: به اصطلاح ژنت اگر گذشتهنگریها، گذشتهای را فرا یاد آورند که پیش از نقطۀ آغاز اولین روایت بهوقوع پیوسته است، «گذشتهنگرهای برونی»اند. اینگونۀ گذشتهنگری دربارۀ شخصیت، رخداد و خط داستانی دیگر، اطلاعاتی در اختیار خواننده میگذارد (ن. ک: ژنت، 1980).
ب- گذشتهنگریهای درونداستانی[42]: گذشتهنگریهای دیگر ممکن است گذشتهای را در یاد زنده کنند که پس از نقطۀ آغاز اولین روایت رخ دادهاند، اما یا بهگونهای پسنگرانه تکرار شدهاند یا اینکه خارج از مکان «مقرر» برای اولین مرتبه در نقطهای از متن نقلشدهاند (همان).
ج- گذشتهنگریهای مرکب[43]: اگر دورهای که گذشتهنگری را دربر میگیرد، پیش از نقطۀ آغاز اولین روایت آغازشود، اما در مرحلۀ بعدتر، داستانِ این دوره به اولین روایت متصلشود یا از آن جلوتر برود، آنگاه گذشتهنگری، مرکب خواهد بود (همان). بنابراین، گذشتهنگریهای مرکب در اندرون گذشتهنگریهای برونداستانی پرورده میشوند.
4-3. آیندهنگری
آیندهنگری، روایت شدن رخداد داستان پیش از نقل شدن رخدادهای اولیه است؛ گویی روایت به آیندۀ داستان نقل مکان میکند. اگر سه رخداد الف، ب و ج بهترتیبِ ج، الف و ب پشت سر هم قرارگیرند، آنگاه رخداد «ج»، آیندهنگر خواهد بود. درمجموع، بحث ژنت این است که کاربرد آیندهنگری در روایتهای اول شخص نسبت به دیگر روایتها نمود برجستهتری دارد (ریمون کنان، 2008 و ژنت، 1980). ژنت میگوید، دستکم در سنت روایی غرب، آیندهنگریها آشکارا کمبسامدتر از گذشتهنگریها هستند (ژنت، 1980).
آیندهنگریها نیز همانند گذشتهنگریها به سهدسته بخشمیشوند:
آیندهنگرها میتوانند به یک شخصیت، رخداد یا خط داستان در متن اشارهکنند (درونداستانی) یا به شخصیت، رخداد و خط داستان دیگر (برونداستانی). همچنین آیندهنگرها همانند گذشتهنگرها میتوانند دورهای ورای پایان اولین روایت را دربر بگیرند (بیرونی) یا دورهای مقدم بر اولین روایت یا مؤخر بر نقطهای که نقل اولین روایت در آن آغاز شده است (درونی) یا میتوانند ترکیبی از بیرونی و درونی باشند (مرکب) (ریمون کنان، 2008 و ژنت، 1980).
گذشتهنگرها و آیندهنگرها به دودستۀ اصلی و فرعی هم بخش میشوند؛ چنانچه دربارۀ شخصیت، رخداد و یا خط سیر روایت باشند، گذشتهنگرها و آیندهنگرهای اصلی وگرنه فرعی بهشمارمیروند (ن. ک: ژنت، 1980). آیندهنگری میتواند در سیر روایی داستان، روایتی تهی داشته باشد بهگونهای که در ادامۀ روایت دیگر هیچ اشارهای به آن نشده باشد. همۀ آیندهنگریهای برونداستانی روایتی تهی دارند. آیندهنگری پرش از اکنون به آینده است و چگونگی نمود آن در روایت، خواننده را با تعلیق، کنجکاوی و شگفتی روبهرومیکند (ن. ک: تولان، 1383).
4-4. تداوم (دیرش)
دومین مقوله در دستگاه روایتشناسی ژنت، فراز و فرود جریان زمان در داستان و روایت است. دیرش به رابطۀ مدت زمان وقوع یک رخداد در جهان داستان و مدتزمانی که طول میکشد تا این رخداد روایت شود، میپردازد (ن. ک: برتنس، 1387؛ تایسن، 1387 و آلوت[47]، ۱۳۶۸). ژنت زمان داستان را زمان واقعی و متعارف و زمان روایت را شبهِزمان[48] میداند (ژنت، 1980). سرعت روایی یک داستان بیش از هر مقولۀ روایتشناختی دیگری با مقولۀ دیرش در پیوند است. «سرعت یک روایت با رابطۀ میان دیرش (آنچه از داستان که با ثانیهها، دقایق، ساعتها، روزها، ماهها و سالها سنجیده میشود) و طول[49] (آنچه از متن که با سطرها و صفحهها سنجیده میشود)، مشخص میشود» (ژنت، 1980). رابطۀ میان زمان روایت و زمان واقعی میتواند به یکی از سهگونۀ زیر باشد:
4-4-1. شتاب منفی[50]
اختصاص بخشی بلند از متن به مدت زمان کوتاهی از داستان، شتاب منفی را در روند روایت ایجاد میکند (ریمون کنان، 2008). شتاب منفی در حد نهایی خود منجر به مکث توصیفی[51] میشود؛ زیرا توصیف ماجرا، زمان خواندن را طولانیتر از زمان رویداد میکند (تولان، 1383). راوی با آوردن روایتهای فرعی، ذهنپردازیها و یا تکگوییهای خود و دیگرشخصیتها، همچنین آوردن گذشتهنگریهای پی در پی که برای رها شدن از کشمکش با زمان حال انجام میگیرد و یا افزودن رخدادهای مستقل و... به روایتها بر حجم روایت داستان میافزاید و بهگونهای محسوس، روایت را با شتاب منفی روبهرو میکند.
اختصاص بخشی کوتاه از متن روایت به مدتزمان درازی از داستان، شتاب مثبت را در پی خواهد داشت (ریمون کنان، 2008). حذف و خلاصهگویی دو شگرد اصلی برای افزودن شتاب روایت هستند (ن. ک: تولان، 1383).
4-4-2-1. حذف[53]
حذف در یک روایت آن مقدار از زمان داستان است که از روایت برچیده شده است (ن. ک: ژنت، 1980). حذف یا از گونۀ آشکار[54] است یا از گونۀ ضمنی[55]. حذفهای آشکار از یک نشانۀ حذف زمانی (مشخص[56] یا نامشخص[57]) نشأت میگیرند. حذفهای ضمنی حضورشان در متن اظهار نمیشود و خواننده میتواند تنها از طریق برخی خلأها یا شکافهای زمانی در پیوستار روایت آنها را استنباطکند (ژنت، 1980).
4-4-2-2. خلاصه[58]
خلاصه یک تکنیک روایی در داستان است که در آن زمان داستان گستردهتر و بزرگتر از شبهزمان روایت است؛ بهگونهایکه رویدادهای داستانی در کمترین مقدار روایی به نمایش درمیآیند و جزئیاتی مانند کنشها، توصیفها و نقلقولها از روایت کنار گذاشته میشوند (ن. ک: ژنت، 1980). رویدادهای فرعی و ک ماهمیت که روایت را از تکاپو بازمیدارند، بهترینگزینه برای خلاصه شدن در روایت هستند.
4-4-3. شتاب ثابت[59]
ثبات سرعت در روایت، نسبت بدون تغییری میان زمان داستان و طول متن است. برای نمونه زمانی که یک سال از زندگی یک شخصیت در یک صفحه در میان متن گفته میشود، سرعت ثابت میشود (ن. ک ریمون کنان، 2008). در این هنگام، نسبت یکبهیک در بخشی از داستان و بخش متناظر آن در روایت بهکار گرفته شده است. ژنت اصطلاح همزمانی[60] را در گزارش ثبات نسبی داستان و روایت بهکارمیگیرد (ن. ک: ژنت، 1980). گفتوگوها نمونۀ برجستهای از سرعت ثابت برقرار شده میان داستان و روایت هستند. صحنۀ[61] همراه با گفتوگو هم از گونههای برابری قراردادی میان زمان روایت و زمان داستان است. صحنه، بیشتر در گفتوگو دیده میشود (ن. ک: ژنت، 1980).
سومین رابطۀ میان ترتیب زمانی و ترتیب روایی داستان در دستگاه روایتشناسی ژنت، بسامد یا تکرار است. «آنچه را من بسامد روایت مینامم، یعنی روابط بسامد (یا بهزبان سادهتر روابط تکرار) میان روایت و داستان[62] که تاکنون منتقدان و نظریهپردازان رمان مطالعات اندکی در این زمینه داشتهاند.» (ژنت، 1980). بسامد، نسبت زمان را با موقعیت روشنمیکند (ن. ک: ژنت، 1980 و احمدی، 1370). ممکن است شخصیتهای مختلف داستان، رخداد واحدی را از زوایای دید گوناگون گزارشکنند، یا یک رخداد از زبان یک شخصیت واحد، اما در برهههایی مختلف از زندگی او نقلشود که زوایای دید متعدد را بهدنبال خواهد داشت (برتنس، 1387 و نیز ن. ک: ریکور، 1984). «روایت میتواند چیزی را که یکبار روی داده، یکبار بگوید؛ چیزی را که nبار روی داده، nبار بگوید؛ چیزی را که یکبار روی داده nبار بگوید؛ و چیزی را که nبار روی داده، یکبار بگوید» (ژنت، 1980). رابطۀ کمیِ میان رخدادهای داستانی و روایت آنها در متن به یکی از گونههای زیر نمود پیدا میکند.
4-5-1. بسامد مفرد یا تکمحور[63]
ژنت روایتی را که در آن یک رویداد یکبار روایت شده[64]، روایت مفرد[65] و روایتی که در آن، آنچه n بار روی داده، n بار نیز روایت شده[66] را مفرد نامیده است. به گفتۀ ژنت «روایت مفرد براساس تعداد رویدادهای دوطرف تعریف نمیشود، بلکه براساس برابر بودن این تعداد شناخته میشود» (ژنت، 1980). بسامد مفردی که رویداد و روایتی واحد داشته باشد، تکوجهی وگرنه چندوجهی نامیدهمیشود. اینشیوه، متداولترین نوع بسامد در ساختار روایت است.
سرانجام، یکبار روایت کردنِ (یا به عبارتی در یکبار روایت کردنِ) چیزی است که n بار روی داده است.[70] ایننوع روایت را که یکگفتار روایی منفرد چندین وقوع از یک حادثه را پوشش میدهد، ما روایت بازگو[71] مینامیم (ژنت، 1980 و نیز ن. ک: ریمون کنان، 2008 و تودوروف، 1379).
اکنون مقولههای نظم و ترتیب (که زمانپریشیها را در کانون بررسی خود دارد)، دیرش یا تداوم (که رابطۀ میان زمان داستان و شبهزمان روایت را میسنجد) و بسامد (که به تکرار رخدادهای داستانی در روند روایت میپردازد) در رمان سالهای ابری مطالعه میشود.
5-1. نظم و ترتیب در رمان سالهای ابری
- زمان گذشتۀ نزدیک: در اینگونۀ گذشتهنگری، راوی رویدادهایی را که به روزها، هفتهها یا سال پیش بازمیگردد، روایت میکند. افزون بر راوی، این رویدادها از زبان دیگر شخصیتها نیز بازگو میشود و بهنمایش درمیآید؛ زمانی که دایی حامد از سربازی برگشته، راوی دست به گذشتهنگری نزدیک میزند و از ماجراهایی که در جنگ بر او گذشته، روایتمیکند (همان). بیبی از خواستگاری رفتنهای خود برای دایی حامد گزارش میدهد و زمان روایت را به گذشتۀ نزدیک میبرد (همان).
بیشتر گذشتهنگریهای رمان سالهای ابری در زمان گذشتۀ نزدیک روی میدهند. از آنجا که بیشتر این گذشتهنگریهای نزدیک در جریان سیر اصلی داستان هستند از گونۀ درونداستانی و از آنجا که دربارۀ شخصیتهای اصلی داستان هستند از گونۀ گذشتهنگری اصلی بهشمار میروند.
آیندهنگری در رمان سالهای ابری، گاهی از زاویۀ دید راوی و گاهی از زاویۀ دید شخصیتهای اصلی یا فرعیِ حاضر در روایت به انجام میرسد. در زمان مرگ خانمی، بیبی با یک آیندهنگریِ روایتآمیز درونداستانی پیشبینیمیکند که گیدان، اموال خانمی را بالا بکشد (همان). راوی هنگامیکه در زندان است با آیندهنگری وقوع انقلاب را در نامهای که به همسرش مینویسد، پیشبینیمیکند و در ادامۀ روایت بر اینآیندهنگری خود تأکید میکند (همان). چون پی روزی انقلاب بعد از روایت اصلی رخمیدهد، این آیندهنگری از گونۀ برونداستانی و تُهی است.
هرچند بسامد زمانپریشیهای گذشتهنگر و آیندهنگر در اینرمان زیاد است، اما وجه غالب بر ساختار روایی رمان، نظم خطی و یکنواخت است. از همین رو، در جدولهای (1) و (2) به شمارش تخطیهای زمانی گذشتهنگر و آیندهنگر برای سنجش میزان انحراف معیار روایت از روند متعارف و متداول خود بسنده میشود.
جدول 1. گذشتهنگریهای رمان سالهای ابری
گو.نههای گذشتهنگری |
فراوانی |
گذشتهنگریهای راوی |
92 |
گذشتهنگریهای شخصیتهای اصلی |
143 |
گذشتهنگریهای شخصیتهای فرعی |
161 |
مجموع گذشتهنگریها |
396 |
جدول 2. آیندهنگریهای رمان سالهای ابری
گونههای آیندهنگری |
فراوانی |
آیندهنگریهای راوی |
79 |
آیندهنگریهای شخصیتهای اصلی |
29 |
آیندهنگریهای شخصیتهای فرعی |
60 |
مجموع آیندهنگریها |
168 |
5-2. تداوم (دیرش) در رمان سالهای ابری
در رمان سالهای ابری هر چند زمان تقویمی دقیقی مشخص نشده و راوی نیز مرزبندی دقیقی از سالهای زندگیاش تعیین نکرده، اما در روایتهایش نشانههای زمانی را کمابیش بهکار برده و میتوان از روی این نشانهها که گاهی آشکار است، بازه آغاز تا انجام زمان داستان را اندازه گرفت. راوی در این رمان ماجراهای زندگی خودش، شریف داوریشه، شخصیت اصلی داستان، را از سن 4 سالگی تا 37 سالگی روایت میکند که بهتقریب، 33 سال از دوران زندگی وی را دربر میگیرد. حجم متن اختصاص یافته به این 33 سال، 1622 صفحه است. اکنون جلدهای چهارگانۀ کتاب سالهای ابری و زمان داستان در هریک از جلدهای کتاب به چهار بخش تقسیم میشود (جدول (3)).
جدول 3. بخشبندی هریک از جلدهای چهارگانۀ رُمان سالهای ابری برپایۀ زمان
بخشبندی |
شمارۀ جلد |
سن تقویمی راوی |
زمان داستان در هر جلد |
تعداد صفحات هرجلد |
اول |
اول |
10 - 4 سالگی (دوران کودکی) |
حدود 6 سال |
406 صفحه |
دوم |
دوم |
20 - 10 سالگی (از دوران کودکی تا دانشآموختگی از دانشسرا) |
حدود 10 سال |
424 صفحه |
سوم |
سوم |
30 - 20 سالگی (از آغاز معلمی تا آغاز دستگیری و زندانی شدن) |
حدود 10 سال |
338 صفحه |
چهارم |
چهارم |
37 - 30 سالگی (سه دورۀ زندان رفتن تا آزاد شدن در آستانۀ انقلاب اسلامی) |
حدود 7 سال |
427 صفحه |
براساس جدول (3) میانگین صفحات اختصاصیافته به زمان داستان در همۀ رمان سنجشپذیر خواهد بود که در جدول (4) ارائه شده است.
جدول 4. میانگین ضرباهنگ زمان داستان در برابر شبهزمان روایت در رمان سالهای ابری
زمان داستان در رمان |
33 سال |
396 ماه |
12045 روز |
شبهزمان روایت= صفحات اختصاص یافته به رمان |
1622 صفحه |
1622 صفحه |
1622 صفحه |
میانگین ضرباهنگ زمان داستان در روایت= تقسیم زمان داستان بر صفحات رمان |
020/0 |
244/0 |
42/7 |
با توجه به اینکه هر سال 365 روز است، آنگاه هر ماه یک سال میانگین 416/30 روز خواهد داشت و 33 سال داستان، برابر با 396 ماه و 12045 روز خواهد بود. جدول (4) گویای آن است که هر سال داستان، میانگین 020/0 سال در هرصفحۀ روایت پیشرفته است. همچنین هر ماه داستان، میانگین 244/0 ماه در هر صفحه و روزهای داستان، میانگین 42/7 روز در هر صفحه سرعت پیشروی داشته است. بنابراین، شتاب ثابت گذار روزهای داستان در هرصفحۀ روایت از همۀ رمان، 42/7 روز است؛ بدینمعنی که اگر در هریک از جلدهای چهارگانۀ رمان، روزهای بیشتری از داستان به هر صفحه از روایت اختصاص یافته باشد، زمان داستان بزرگتر از شبهزمان روایت خواهد شد و مقدار کمتری از روایت در برابر زمان داستان درنگ ایجاد خواهد کرد که نتیجۀ آن شتاب مثبت داستان خواهد بود. چنانچه زمان داستان کمتری در هر صفحۀ روایت بازنمود داشته باشد، روایت بر داستان چیره و شتاب داستان منفی خواهد شد[72]. اکنون ضرباهنگ زمان داستان و شبهزمان روایت در هرجلد از رمان بررسی میشود.
در جدول (5) ضرباهنگ گذار زمان داستان از مسیر روایت در جلد اول رمان برای روزهای ابری ارائه شده است است. براساس این جدول ضرباهنگ گذار زمان داستان از مسیر روایت در این جلد از رمان روزهای ابری در برابر هر صفحۀ رمان میانگین 39/5 روز در هر صفحه از روایت بوده است و در مقایسه با تداوم میانگین زمان داستان در هرصفحۀ روایت در کل رمان که 42/7 روز در هر صفحه است؛ سرعت زمان داستان کمتر و شتاب آن منفی شده است.
جدول 5. ضرباهنگ زمان داستان در برابر شبهزمان روایت در جلد اول رمان سالهای ابری
زمان داستان در جلد اول رمان |
حدود 6 سال |
72 ماه |
2190 روز |
صفحات اختصاص یافته به جلد اول رمان |
406 صفحه |
406 صفحه |
406 صفحه |
میانگین ضرباهنگ زمان داستان در روایت= تقسیم زمان داستان بر صفحات جلد اول |
014/0 |
177/0 |
39/5 |
در جدول (6) ضرباهنگ گذار زمان داستان از مسیر روایت در جلد دوم رمان برای روزهای ابری ارائه شده است است. براساس این جدول در جلد دوم رمان، زمان داستان، میانگین 60/8 روز در هر صفحه از روایت تداوم داشته که نشان میدهد در مقایسه با ضرباهنگ میانگین رمان که 42/7 روز در هر صفحه است، درنگ زمان داستان در هر صفحه از روایت کمتر شده و درنتیجه شتاب داستان در جلد دوم روندی مثبت داشته است.
جدول 6. ضرباهنگ زمان داستان در برابر شبهزمان روایت در جلد دوم رمان سالهای ابری
زمان داستان در جلد دوم رمان |
حدود 10 سال |
120 ماه |
3650 روز |
صفحات اختصاص یافته به جلد دوم رمان |
424 صفحه |
424 صفحه |
424 صفحه |
میانگین ضرباهنگ زمان داستان در روایت= تقسیم زمان داستان بر صفحات جلد دوم |
023/0 |
283/0 |
60/8 |
در جدول (7) ضرباهنگ گذار زمان داستان از مسیر روایت در جلد سوم رمان برای روزهای ابری ارائه شده است است. براساس این جدول در جلد سوم رمان، 80/10 روز از داستان میانگین پراکنش در هرصفحۀ روایت داشته که در مقایسه با تداوم ثابت رمان که 42/7 روز در هر صفحۀ رمان است، زمان داستان در برابر روایت بزرگتر و سرعت نمایش داستان در هرصفحۀ روایت بیشتر شده که شتاب مثبت سیر زمان داستان را بهدنبال داشته است.
جدول 7. ضرباهنگ زمان داستان در برابر شبهزمان روایت در جلد سوم رمان سالهای ابری
زمان داستان در جلد سوم رمان |
حدود 10 سال |
120 ماه |
3650 روز |
صفحات اختصاص یافته به جلد سوم رمان |
338 صفحه |
338 صفحه |
338 صفحه |
میانگین ضرباهنگ زمان داستان در روایت= تقسیم زمان داستان بر صفحات جلد سوم |
029/0 |
355/0 |
80/10 |
در جدول (8) ضرباهنگ گذار زمان داستان از مسیر روایت در جلد چهارم رمان برای روزهای ابری ارائه شده است است. براساس این جدول در جلد چهارم رمان، 98/5 روز از داستان در هر صفحه از روایت رمان توزیع میانگین داشته که در مقایسه با تداوم ثابت هر روز از زمان داستان در هر صفحه از روایت رمان که 42/7 روز است؛ زمان داستان کوچکتر و درنگ روایت بیشتر شده است. بنابراین، شتاب داستان در جلد چهارم منفی بوده است.
جدول 8. ضرباهنگ زمان داستان در برابر شبهزمان روایت در جلد چهارم رمان سالهای ابری
زمان داستان در جلد چهارم رمان |
حدود 7 سال |
84 ماه |
2555 روز |
صفحات اختصاص یافته به جلد چهارم رمان |
427 صفحه |
427 صفحه |
427 صفحه |
میانگین ضرباهنگ زمان داستان در روایت= تقسیم زمان داستان بر صفحات جلد چهارم |
016/0 |
196/0 |
98/5 |
از آمارهای بهدستآمده دانسته میشود که روایت رخدادهای داستانی رمان سالهای ابری همیشه یکسان نیست. گاهی گذار داستان سرعت کمتری دارد و گاهی هم داستان شتاب بیشتری میگیرد. در ادامه چرایی منفی، مثبت و ثابت شدن شتاب در رمان سالهای ابری بررسی میشود.
5-2-1. عناصر کاهندۀ شتاب روایت در رمان سالهای ابری
5-2-1-1. درنگ توصیفی
توصیف راوی از صحنههای دهشتآور فقر و زندان در جایجای این رمان دیده میشود که برآمده از زندگی فقیرانه و دردآلود اوست؛ برای نمونه گزارش چگونگی دستگیر شدن راوی بههمراه دوستش، خداکرم، در جلد چهارم، فصل «کمیته»، جزءبهجزء در 32 صفحه روایت شده است. تصویر کردن شکنجهها و اقدامات امنیتی ساواک در زندان که در صفحههای «1358، 1365 و 15552» نمود یافته از دیگر نمونههای درنگ توصیفی در این رمان هستند.
5-2-1-2. شخصیتپردازی
گستردگی زمانی و مکانی رمان سالهای ابری، حضور شخصیتهای متعدد اصلی و فرعی را در روایت ناگزیر میکند. شخصیتپردازی با توصیف پیوندی تنگاتنگ دارد تاجاییکه بدون آن ممکن نمیشود.
راوی توصیف شخصیتها را از بیبی آغاز میکند که تأثیر مستقیمی بر شخصیت وی داشته و تیپ مادربزگ مهربان را برای روایتشنو بهتصویر میکشد. توصیف افراد و کارهای هر روزهشان که هر کدام از آنها نمونهای از انسانهای درد کشیدۀ جامعۀ زمان راوی هستند از دیگر توصیفهای راوی برای نمایاندن دقیقتر شخصیتهای رمان است (همان).
در رمان سالهای ابری راوی و دیگرشخصیتها با بیان مکرر خاطرات گذشته به گسترش روایت میپردازند و با رفتوبرگشتهای پیاپی شتاب روایت را منفی میکنند؛ برای نمونه بیبی زندگی گذشتۀ خود و شیوۀ بزرگ کردن بچههایش را در صفحههای «32 - 28 ، 51- 50 و 19» برای راوی روایت میکند یا درجلد چهارم، فصل «نبض زنجیر»، صفحههای «1230 - 1199»، راوی هنگام گزارش ماجرای دستگیریاش هم خوانندۀ رمان را با خود به گذشته میبرد و هم زمان داستان را میایستاند و بر حجم روایات میافزاید. اینگذشتهنگریها شتاب منفی روایت را بهدنبال دارد.
5-2-1-4. تکگویی درونی
تکگویی درونی، گفتوگوی یکنفرهای است که در ذهن شخصیت اصلی داستان جریان دارد. خواننده نیز بهگونهای غیرمستقیم در جریان افکار و واکنشهای راوی نسبت به اطرافیان و محیط پیرامونش قرار میگیرد و سیر اندیشههای او را دنبال میکند (ن. ک: میرصادقی و میرصادقی، 1377). تکگویی درونی مستقیم شیوۀ غالبی است که راوی - قهرمان رمان سالهای ابری رخدادها را از دریچۀ نگاه اول شخص روایت کرده است. راوی گاهی با تکگوییهای خود از رنجهای مادر و احساسات سپاسمندانۀ خود به او سخن میگوید (ن. ک: درویشیان، 1387) و در صفحۀ 478 رمان، هنگام بیماری مادر، دلسوزگیها و نازکدلیهایش را برای مادر بسیار زیبا تکگویی میکند.
یکیدیگر از عنصرهای کاهندۀ شتاب روایت در رمان سالهای ابری، کاربرد فراوان اشعار فارسیِ دارای فرم و محتوای متفاوت است زمان داستان با بهکارگیری اشعار مداخلهای صفر میشود و برعکس، شبهزمان روایت گسترش مییابد. راوی گاهی این شعرها را در کلاس درس از زبان خودش میآورد (همان). هنگامیکه در زندان بهسر میبرد در خلوت خود ابیاتی از شعر «اجاق سرد» از نیما یوشیج را زمزمه میکند (همان). رویهمرفته، راوی در صفحههای 25، 115، 142، 154، 173، 204، 250، 278، 288، 295، 348، 442، 469، 476، 478، 490، 490، 492، 499، 500، 509، 527، 579، 705، 706، 712، 717، 744، 745، 774، 778، 794، 795، 896، 797، 808، 81، 817، 835، 836، 882، 883، 884،940، 952، 966، 1002، 1151، 1180، 1183، 1189، 1231، 1234، 1283، 1286، 1330، 1347، 1372، 1389، 1395، 1396، 1438، 1439، 1446، 1471، 1474، 1475، 1505، 1561، 1563، 1618، 1619 و 1622 از شعر استفاده کرده است.
تکرار رویدادهای داستانی و فراوانی آنها در ساختار روایت نیز شتاب روایی داستان را میکاهد. راوی- قهرمان در این رمان با تکرار بعضی از رویدادها نشان میدهد که آن رویدادها چه تأثیر ویژهای بر افکار و رفتار او داشتهاند؛ برای نمونه با تکرار کردن سخنان بیبی که در کودکی به او گفته در صفحههای «30، 232، 342، 596، 648، 807 و 1002»، نشان میدهد که بیبی جایگاه ویژهای در شکلگیری شخصیت او داشته است. از میان دیگر بسامدهای مکرری که شتاب روایی داستان را کُند کرده، میتوان به تکرار کردن جرم زندانیان در صفحههای «1272 - 1273، 1277، 1293 و 1333» اشاره کرد.
5-2-1. عناصر افزایندۀ شتاب روایت در رمان سالهای ابری
راوی در بخشهایی از رمان با حذف کردن توضیحات و نکتههای فرعی به روایت خود شتاب مثبت میدهد. در شگرد حذف، زمان در داستان گذشته است (گذشتهنگری)، میگذرد (سیر خطی) و یا خواهد گذشت (آیندهنگری)، اما شبهزمان در روایت سپری نمیشود و به کمینه مقدار خود فشرده میشود. در رمان سالهای ابری هرسهگونۀ حذف آشکارِ مشخص و نامشخص و حذف ضمنی (استنباطی) بهکار رفته است.
در صفحۀ 1596، پس از آنکه راوی از آخرین بازجویی خود در زندان و گرفتن حکم 11 سالۀ زندان گذشتهنگری میکند، ماجراهای دو سال از زمان زندانی بودن خود را حذف میکند: «دو سال است در این سلولم. در این سلولها افسرانی بودند که پس از کودتای بیستوهشتم مرداد ماه دستگیر شدند.»
راوی گاهی ماجراهای داستانی را حذف نامشخص میکند؛ برای نمونه در صفحۀ 751 میگوید: «چند هفته بعد بیبی خبر میآورد:
- در بازداشتگاه عمومی شهربانی است».
گاهی نیز زمان داستان بدون هیچگونه اشارۀ مستقیم یا غیرمستقیم حذف میشود و خواننده تنها با پیگیری دقیق خط سیر روایت، میتواند زمان حذف شده را با پندار خود دریابد. بیشترین و بلندترین زمان حذف شدۀ استنباطی در این رمان در جلد سوم اتفاق افتاده است؛ جاییکه راوی در صفحههای «1162، 1163 و 1198» بسیاری از ماجراها و رویدادهای روزانۀ زندگی خود را که در گذار هشت سال رخ داده (از غروب پانزدهم خرداد 1342 تا نیمۀ دوم مرداد 1350)، روایت نمیکند و تنها به روایت بخش اندکی از آن بسنده میکند.
5-2-1-2. خلاصه
فشردن رویدادهای داستانی در مقدار اندکی از روایت، ابزاری است که راوی برای سرعت بخشیدن به روایت خود میتواند بهکار بگیرد. راوی و خانوادهاش در خانه حمام ندارند. وی در صفحۀ 483، ماجراهای بین راه و سرزدن به چند حمام را فشرده روایت میکند. همچنین در صفحۀ 1384، راوی پس از سپری کردن یک دوره حبس چند روزه از زندان آزاد میشود و پس از آزادی از کارهایی که انجام داده، خلاصهای چندسطری را روایت میکند.
در رمان سالهای ابری راوی بسیاری از رویدادهای ک ماهمیت و روزانۀ زندگی خود را که استمرار دارد، تنها یکبار روایت میکند تا بر سرعت روایت بیفزاید و از احوال مخاطب خود ملالزدایی کند. از همین رو است که برای نمونه، چندبار به سینما رفتن خود، دایی سلیم، دایی حامد، یکی از اهالی محل بهنام «حاجیعلی» و پسری بهنام «یونس» را تنها، یکبار روایت میکند (ن. ک: درویشیان، 1387).
راوی در رمان سالهای ابری صحنههای زندگی مردمان ستمدیده را بسیارهنرمندانه توصیف میکند: صحنۀ کتک خوردن «خالوحیدر» بهخاطر چند دانه تخمۀ هندوانه (ن. ک: درویشیان، 1387) و نمایش فقر و تنگدستی خانوادۀ راوی در جایجای رمان (برای نمونه در صفحههای 454 - 453 و 998 - 997) از جمله صحنههای داستانیای هستند که راوی آنها را روایتکرده است.
جدول 9. فراوانی عناصر کاهندۀ شتاب روایت
عنصرهای کاهندۀ شتاب |
فراوانی هرعنصر در روایت |
درنگ توصیفی |
59 |
شخصیتپردازی |
42 |
گذشتهنگری |
396 |
تکگویی |
51 |
استفاده از شعر |
74 |
بسامد (تکرار) |
54 |
جمع |
676 |
جدول 10. فراوانی عناصر افزایندۀ شتاب روایت
عنصرهای افزایندۀ شتاب |
فراوانی هرعنصر در روایت |
حذف |
180 |
خلاصه |
52 |
بسامد بازگو |
369 |
جمع |
601 |
نمونههایی از بسامد مفرد چندوجهی نیز در این رمان دیده میشود که از میان شاخصترین آنها میتوان به ماجراهای هفت سال زندانی شدن راوی و شکنجههای دهشتناکی که در جلد چهارم رمان از سر میگذراند در صفحههای 1245، 1284، 1287، 1311، 1337، 1358، 1362، 1380، 1410، 1544، 1548، 1550، 1554، 1565، 1568، 1586 و 1592 اشاره کرد.
بسامد مکرر روایت شدن چندبارۀ یک رویداد است. رمان سالهای ابری از آن رو که زندگینامۀ خود نوشت بهشمار میرود با خاطرات متداعی و مکرر راوی درهم تنیده است. افزون بر خودِ راوی، دیگر شخصیتهای کانونیشده[75] نیز به یکرویداد مینگرند و آن رویداد از روایتی چندگانه[76]و چندصدایی[77] برخوردار میشود. گذشتهنگریها و تکگوییها بیشترین زمینه را برای بسامد مکرر فراهم کردهاند. از رخدادهایی که در داستان یکبار روی داده، اما راوی آنها را چندبار روایت کرده است، این نمونۀ را میتوان نام برد: راوی درصفحۀ 393 ماجرای چاقو زدن ابراهیمبهرام به امیرخان، نمایندۀ تازه راهیافته به مجلس را مشاهده و روایت میکند و افزون بر این در چهار نوبت دیگر (در صفحههای «752، 844، 858 و 1244») نیز به شیوۀ تکگویی و همچنین با شگرد کانونیسازیِ روایت از زبان آقا مرتضی و خودِ ابراهیمبهرام، این ماجرا را بازگومیکند و بسامد مکرر را پدید میآورد.
رویدادهای روزانه و دارای ارزش روایی پایین که تکرار آن روایت را از تکاپو باز میدارد، تنها یکبار روایت میشوند تا روایت با شتاب مثبتی بهپیش رود. راوی در رمان سالهای ابری بسامد بازگو را بارها در سطح داستان و روایت بهکار گرفته است؛ برای نمونه راوی در سرآغاز رمان (صفحۀ 24)، بسیاری از کارهای شخصیتها را که روزانه تکرارمیشود، یکباره روایت میکند و نیازی به بازگویی و چندبارگویی آنها ندیده است: «عمو اُلفَت، شوهر دوم بیبی هم میآید. او گاه بنایی میکند و این روزها، صبح زود، تاریک و روشن شناسنامهاش را برمیدارد و به راه میافتد. ...»
جدول 11. فراوانی انواع بسامدهای بهکار رفته در رمان سالهای ابری
نوع بسامد |
فراوانی |
بسامد مفرد |
632 |
بسامد مکرر |
54 |
بسامد بازگو |
369 |
جمع |
1055 |
- بسامد مفرد تکوجهی به الزام، کاهنده یا تثبیتکنندۀ روایت نیست و میتواند با توصیفهای گسترده همراه باشد؛ برای نمونه در رمان سالهای ابری داستان «بابای موری» با بسامد مفرد در 5 صفحه (از صفحۀ 152 تا 157) ریزنگارانه، روایت شده است. بسامدهای دارای ساختار مفرد گنجایش شتاب ثابت بیشتری را در روایت دارند.
- بسامد مفرد چندوجهی امکان تولید معانی متفاوتی را در بافتهای گوناگون برای یکرویداد داستانی فراهم میکند؛ برای نمونه در رمان سالهای ابری نقل مکان کردنهای چندین بارۀ خانوادۀ راوی (ن. ک: درویشیان، 1387)، هربار نشانههای ضمنی متفاوتی را تولید میکند؛ از فضاسازی و شخصیتپردازی گرفته تا پیریزی و تسلسل پیرنگ داستانها، همگی از کنشهای داستانی چنینتکراری است.
- در رمان سالهای ابری، نویسنده گاهی برای آنکه داستان را بیش از اندازه از تکاپو نیندازد، پس از پایان روایت یک رخداد، سه سطر سفید روایی را برای زمان حذف شدۀ داستان میسازد؛ چنان که در جلد چهارم از صفحۀ 1371 تا 1622 این تکنیک را 63 بار به نمایشگذاشته و در هر یک از صفحههای 1376 و 1552 نیز بهجای یکبار، دوبار از تکنیک روایی میانپردۀ تهی استفاده کرده است.
بحث و نتیجهگیری
در رمان سالهای ابری، گذار غالب داستان، سیری خطی داشته است، اما گذشتهنگریها و آیندهنگریها نیز در آن دیده میشود. هرسه گونۀ گذشتهنگریهای دور، نزدیک و مرکب در این رمان کاربرد داشته است: گذشتهنگریهای دور بیشتر از زبان دیگرشخصیتها بهانجام میرسد، زیرا برونداستانی هستند و برای راوی اطلاع تازهای بهشمار میروند. در گذشتهنگریهای نزدیک، راوی درکنار دیگرشخصیتها به روایت رخدادها میپردازد و بیشتر گذشتهنگریهای رمان از اینگونه هستند. گذشتهنگریهای تودرتو که با نمود فعلی بعید و ابعد روایت میشوند نیز شیوهای دیگر از گذشتهنگری و در چهارچوب نظری پژوهش شگردی نوآیین هستند. آیندهنگریها هم بهشیوۀ درونداستانی و برونداستانی روایتمیشوند که آیندهنگریهای برونداستانی روایتی تُهی دارند.
مقایسۀ شمارگان گذشتهنگریها و آیندهنگریهای رمان سالهای ابری نشانمیدهد که گذشتهنگریها بیش از دو برابر آیندهنگریها هستند. بیشتر گذشتهنگریها را بهترتیب، شخصیتهای فرعی، شخصیتهای اصلی و آنگاه خودِ راوی انجام دادهاند، حال آنکه بیشتر آیندهنگریها را خودِ راوی از زاویۀ دید اول شخص انجام داده است که پراکنش شمارگان این زمانپریشیها و چشمانداز روایت شدن آنها با آرای ژنت همخوانی یکبهیک دارد. بیشتر این زمانپریشیها در ساختار روایی رمان معانی بلاغی ضمنی ایجاد کردهاند.
تداوم میانگین زمان داستان در روایت، 42/7 روز از داستان در هر صفحه از رمان است که مقایسۀ تداوم میانگین هر یک از جلدهای چهارگانۀ رمان با تداوم میانگین همۀ رمان نشانمیدهد شتاب روایت در هر جلد بهترتیبِ شمار، منفی، مثبت، مثبت و منفی است. راوی گاهی یک زمان مشخص از داستان را بهکوتاهی و گاهی همان مقدار زمان را به گستردگی روایت میکند که متضمن تأکید، اِعجاب و اِرهاب است و ارزش بلاغی دارد. درنگهای توصیفی، شخصیتپردازیها، گذشتهنگریها، تکگوییهای درونی، کاربرد فراوان شعر در لابهلای روایتها و بسامدهای مفرد و مکرر از عناصر کاهندۀ شتاب روایت در رمان سالهای ابری هستند.
حذفهای آشکارِ مشخص و نامشخص و حذفهای استنباطی، خلاصهگوییها و بسامدهای بازگو نیز ابزارهای راوی برای افزودن شتاب روایت بهشمارمیروند. از میانِ عناصرِ کاهندۀ شتابِ روایت، گذشتهنگریها، استفاده از شعر، درنگهای توصیفی و بسامدها به ترتیب بیشترینتأثیر را در کاهش شتاب روایت داشتهاند و از میان عناصر افزایندۀ شتاب روایت بهترتیب بسامدهای بازگو، حذفها و خلاصهگوییها نقش برجستهای در افزایش شتاب روایت داشتهاند. در دستگاه نظری ژنت به همۀ اینعناصر و ابزارهای کاهنده و افزایندۀ شتاب روایت (مانند کاربرد شعر)، اشارۀ مستقیم نشده است. بنابراین، هرنمونۀ مطالعاتی بر پایۀ آرای ژنت، میتواند نویافتههایی نظری را بههمراه داشته باشد. همچنین بسامدهای مفرد تکوجهی و چندوجهی و بسامدهای مکرر شتاب روایت را کاسته و بسامدهای بازگو شتاب روایت را افزودهاند. بسامدهای مفرد بیشترین شمار را در گذار روایی رمان دارند که این پدیدار روایی با گذار کُند و بیشتر خطیِ داستان مناسبت دارد. پس از بسامدهای مفرد، بسامدهای بازگو، فراوانی بیشتری دارند که به افزایش شتاب روایی داستان یاری رساندهاند. فرازوفرودِ گذار زمان داستان از میان روایت رمان سالهای ابری نشان میدهد که راوی- نویسنده در جلد نخست و جلد چهارم، روایت را با توصیفها و تداعیهای بسیاری گسترانیده و سرعت سپری شدن زمان داستان را کاسته است تا شگردهای داستانپردازی بهویژه شخصیتپردازی و زمینهسازی را بهکار گیرد، اما بهکارگیری عنصری مانند کاربرد شعر در بر افزودن شبهِزمان رمان، لحن و شخصیتپردازی در رمان را متأثر از ذهن شاعرانۀ نویسنده کرده و تُنکمایه کرده است.
در جلدهای دوم و سوم رمان سرعت زمان داستان در روایت رمان، افزوده میشود که این رخداد برآمده از افزایش کُنِشها و رویدادهای داستانی و کاهش توصیفها و تداعیهاست. کتاب رمان سالهای ابری بیش از هر شگرد هنری، روی برانگیختن احساس مخاطب و همراه کردن همۀ اِدراک او با کتاب زندگی نویسندۀ آن مایه گذاشته است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Genette, G.
[2]. Autobiography
[3]. Martin, W.
[4]. Narrative
[5]. Bennett, A. & Royle, N.
[6]. Roland Barthes
[7]. برای آشناشدن با دیگر تعریفهای انجام شده از روایت و سازههای روایت، بنگرید به: تولان (1386)، لینتولت (1390) و پرینس (1394).
[8]. Narrativity
[9]. Structuralism
[10]. Schmidt, W.
[11]. Prince, G.
[12]. Herman, D.
[13]. چکیدهای از این دیدگاهها را در بارت (1394) ببنیدید.
[14]. Todorov, T.
[15]. Grammaire du Décaméron
[16]. Tyson, L.
[17]. دربارۀ تاریخچۀ روایتشناسی -بهویژه در مفهوم ساختارگرایانهاش- بنگرید به: Barthes, 1994.
[18]. امروزه روایتپژوهان به بلاغت روایت، بافت اثر روایی و دریافت مخاطب بسیار تأکید ورزیدهاند و از خودبسندگی رویکرد روایی درگذشتهاند (ن. ک: هرمن، 1393). همچنین روایتشناسی با دیگرحوزههای علم و دانش بشری پیوند سازندهای برقرارکردهاست (همان).
[19]. Schmitz, Th.
[20]. signified and signifier
[21]. In Search of Lost Time
[23]. Makaryk, I. R.
[24] Culler, J.
[25] . دربارۀ زندگی و آثار ژرار ژنت و نقد آرای او، بنگرید به: احمدی (1370)، هارلند (1388) و سلدن (1371).
[26]. Edward Morgan Forster
[27]. Narrative Discourse: an Essay in Method
[28]. Time Scheme
[29]. Rimmon-Kenan, Sh.
[30]. order
[31]. duration
[32]. frequency
[33] Ricoeur
[34]. anachronies
[35]. flashback
[36]. retrospection
[37]. foreshadowing
[38]. anticipation
[39]. analepsis
[40]. prolepsis
[41]. external analepses
[42]. internal analepses
[43]. mixed analepses
[44]. internal prolepses
[45]. external prolepses
[46]. mixed prolepses
[47]. Allot, M. F.
[48]. pseudo-time
[49]. length
[50]. deceleration
[51]. descriptive pause
[52]. acceleration
[53]. ellipsis
[54] . explicit
[55] . implicit
[56]. definite
[57]. indefinite
[58]. summary
[59]. constancy
[60]. isochrony
[61]. scene
[62]. diegesis
[63]. singulativ ferqueency
[64]. 1N/1S
[65]. singulative narrative
[66]. nN/nS
[67]. repetitive ferqueency
[68]. nN/1S
[69]. iterative ferqueency
[70]. 1N/nS
[71]. iterative narrative
[72]. برخی از مقادیر کمّی اعشاری در بررسی شتاب رمان بهسوی مقادیر نزدیکتر گِرد شدهاند.
[73]. dramatic scene
[74]. Lothe, J.
[75]. focalized
[76]. multiple
[77]. multiphonic