Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD in Persian Language and Literature, Kharazmi University, Tehran, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Kharazmi University, Tehran, Iran
3 Professor, Department of Persian Language and Literature, Kharazmi University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
رویکرد گفتمانکاوی انتقادی از اصطلاحات رایج در نقد ادبی است که نهتنها در حوزه زبان و ادبیات بلکه در بسیاری از حوزهها ازجمله دانش جامعهشناسی نیز کاربرد یافته و این امکان را بهوجود آوردهاست که بتوان خوانشی تازه و نسبتاً جامع از مقولات اجتماعی، سیاسی و ادبی به دست داد. این رویکرد، ریشه در زبانشناسی دارد و اصطلاح آن را نخستین بار، زلیک هریس در سال 1952 در مقاله خود با عنوان «تحلیل گفتمان» آورده و این تحلیل را نگاهی صرفاً ساختارگرایانه به جمله و متن برشمردهاست. زبانشناسان پس از وی، تحلیل گفتمان را به دو بخش تحلیل ساختار زبان گفتاری و تحلیل متن تقسیم کردهاند (محسنی، 1391). در حال حاضر گونههای مختلفی از تحلیل گفتمان وجود دارد که یکی از شاخصترین آنها «گفتمانکاوی انتقادی»[1] است که فوکو[2] آن را بنیانگذاری کرد؛ فرکلاف[3]، شکل زبانشناختی به آن داد و درنهایت نیز ون دایک[4] و وداک[5]، نظام دانشگاهی به آن دادند. هدف از رویکرد، آشکارسازی روابط پنهان قدرت و فرایندهای ایدئولوژیکی در زبانشناسی است. گفتمانکاوی انتقادی که ریشه در تحلیل گفتمان دارد، رویکردی نسبتاً جامع است که بر اساس آن، میتوان خوانشی چند سطحی از متون به دست آورد (آقاگل زاده، 1385).
از نظر گفتمانپژوهان با دیدگاه انتقادی، «گفتمان با قدرت و مناسبات آن ارتباط تنگاتنگی دارد. در گفتمانکاوی، قدرت، تنها در معنای اولیه زور و اجبار و نظامیگری بهکار نمیرود، بلکه نظم حاکم بر جامعه، سلسلهمراتب نهادینهشده در جامعه و فرایندهای سیستماتیک جامعه نیز از مصادیق قدرت هستند... گفتمان هم پدیدآورنده و پرورشدهنده قدرت است و هم شکلدهنده و البته تغییردهنده و حتی منسوخکننده آن نیز هست. قدرت، اهرم مهم گفتمان در کنشزداییهاست؛ زیرا قدرت، ماهیتاً بهدنبال مطیع کردن و ایجاد نظم و سیستم موردنظر گفتمان در جامعه است.» (حسینپناهی، 1390)
اگرچه تحلیل انتقادی گفتمان در متون رسانهای و مسائل سیاسی و اجتماعی کاربرد دارد و رابطه زبان، قدرت، ایدئولوژی و گفتمان را در آنها بررسی میکند؛ اما با این دیدگاه میتوان تمامی محصولات گفتاری و نوشتاری زبان و ازجمله کتابهای خاطرات و سفرنامه را بررسی کرد که در این پژوهش، خاطرات حاج سیاح انتخابشده است. «میرزا محمدعلی محلاتی که بهسبب سفر هجدهسالهاش به گرد جهان و سفرهای فراوانش در سراسر ایران به حاج سیاح معروف شدهاست، در 1252 ه.ق در خانوادهای روستایی اما اهل علم و ادب در محلات بهدنیا آمد. پدرش ملأ محمدرضا محلاتی، او را برای تحصیل به تهران فرستاد و عمویش ملأ محمدصادق که متمکن و اهل علم بود، وی را برای تکمیل تحصیلات، راهی عتبات کرد. چندسالی در نجف و کربلا به تحصیل علوم قدیمه مشغول و با اندیشمندانی که از نقاط مختلف برای تحصیل و تدریس آمده بودند، آشنا شد و بر اثر این آشناییها در اندیشه و نگرشش، تحولی روی داد که بهنظر میرسد مراحل بعدی زندگی او در دامنه تأثیر همین تحول بوده باشد.» (سیاح، 1359)
حاج سیاح از نسل نوگرایان دگراندیش عصر قاجار و یکی از افراد مؤثر در ترویج مشروطهخواهی است. احتمال دادهاند که او نخستین کسی باشد که اصطلاح «حقوق بشر» را در معنای امروزی آن در ایران بهکار بردهاست. (آذرنگ، بیتا) خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، مهمترین اثر حاج سیاح و از برجستهترین منابع آغاز مشروطیت در ایران است که با ورود حاج سیاح به بوشهر در روز 3 مردادماه 1256 آغاز و با رویدادهای مرداد سال 1288 و ماجرای فتح تهران و فرار محمدعلیشاه خاتمه مییابد. این اثر، آمیزهای از سفرنامه، خاطرات، گزارش اوضاع سیاسی و اجتماعی و توصیفهای تاریخی است و محتویات آن را میتوان به دو بخش عمده تقسیم کرد. بخش نخست که از آغاز تا سال 1275 هـ.ش و ماجرای پناهنده شدن حاج سیاح را دربرمیگیرد، بیشتر از گونه سفرنامه و خاطرهنویسی است و بخش دوم، شامل حوادث تا سال 1288 هـ.ش است و بیشتر بهصورت تاریخنگاری نوشته شدهاست. با توجه به اهمیت سفرنامه حاج سیاح در میان سفرنامههای دوره قاجار و نیز با توجه به اینکه پژوهش چندانی بر روی آن انجامنشده، پرسش این است که آیا الگوی فرکلاف، مناسب برای تحلیل سفرنامهها هست و از طریق آن میتوان به تحلیلی سه بُعدی از این آثار دست یافت؟ هدف از این پژوهش نیز آن است که به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سطح توصیف (یکی از لایههای سهگانه تحلیل انتقادی گفتمان) در این اثر بپردازد و ابعاد زبانی آن را در تعامل با ایدئولوژی نویسنده و قدرت آشکار کند.
نظریه تحلیل انتقادی گفتمان ازجمله نظریاتی است که میتواند در حوزههای مختلفی از علوم انسانی و ازجمله ادبیات فارسی مورداستفاده قرار گیرد و خوانشی تازه از آثار ادبی به دست دهد. در حوزه ادبیات و دانش زبانشناسی، پژوهشهای انجامشده بر روی این نظریه را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد: 1. مقالاتی که خود نظریه را بررسی کرده است که ازجمله میتوان به «زبان و جهانیشدن؛ نورمن فرکلاف» نوشته سعیدنیا (1388)، «جستاری در نظریه و روش تحلیل گفتمان فرکلاف» نوشته محسنی (1391)، «تحلیل انتقادی گفتمان و ادبیات» نوشته آقاگلزاده (1386) و «زبان، قدرت و ایدئولوژی در رویکرد انتقادی نورمن فرکلاف» نوشته جهانگیری و بندرریگیزاده (1392) اشاره کرد. 2. خوانش متون کهن فارسی با الگوی فرکلاف، دسته دیگری از پژوهشها با تعداد قابلملاحظه است. ازجمله: «تحلیل انتقادی گفتمان داستان مرگ بونصر مشکان بر اساس رویکرد نورمن فرکلاف» نوشته ناصری و دیگران (1394)، «بررسی تقابل حقیقت و واقعیت در تاریخ بیهقی بر مبنای تحلیل گفتمان»، نوشته حسینپناهی (1390)، «تحلیل انتقادی گفتمان صوفیانه» نوشته فقیه ملکمرزبان و فردوسی (1393) و «روند بازنمایی هویت خودی و درگیری در تاریخ بیهقی» نوشته بیات و یوسفی (1394) 3. دسته سوم که در حوزۀ متون معاصر نوشتهشده که برخی از نمونههای آن عبارتاند از: «بازنمایی جنسیت در گفتمان رمان 1384-1375» نوشته پرستش و ساسانیخواه (1389)، «روایت زنانه از جنگ؛ تحلیل انتقادی کتاب خاطرات دا»، نوشته جوادی یگانه و صحفی (1392)، «کردار گفتمانی و اجتماعی در رمان صفر درجه بر پایه الگوی تحلیل گفتمان فرکلاف» نوشته حدادی و دیگران (1391) و «تحلیل گفتمان سیاسی رمان تنگسیر صادق چوبک» نوشته احمدی و دیگران (1393).
آثار ادبی دوره قاجار به نسبت سایر متون، کمتر موردتوجه گفتمانکاوان با رویکرد انتقادی قرار گرفتهاست. یکی از مقالاتی که در این زمینه نوشتهشده، «زبان، ابزار قدرت در روزنامههای دربار دوره قاجار»، نوشته وفایی و غلامعلی (1397) است. مقاله دیگر، «بررسی کلانگفتمان مشروطیت در خاطرات حاج سیاح بر اساس نظریه تحلیل انتقادی گفتمان» به قلم بهادر باقری و مژگان دیباج (1398) است. با وجود تنوع و تعدد پژوهشها در این حوزه، تاکنون سفرنامهها با رویکرد انتقادی فرکلاف چندان تحلیل نشده و چون معمولاً یکی از کلانگفتمانهای آنها سیاست است، الگوی تحلیل فرکلاف میتواند لایههای پنهان معنا را در آن آشکار کند. شایان ذکر است که به دلیل محدودیت حجم مقالات، از میان سه بخش الگوی فرکلاف، تنها سطح توصیف انتخاب و بررسی شده است.
از نظر فرکلاف، «توصیف، پیشفرض تفسیر است. این تقابل درحالیکه به لحاظ رویّه میتواند مناسب باشد، نباید وزن و اهمیتی بیش از آنکه درخور آن است، پیدا کند. رویّة مزبور نباید وحی منزَل تلقی شود؛ این رویّه یک راهنماست و نه یک طرح. این مرحله در سطح مقدماتی، حول محور ده پرسش اصلی و برخی پرسشهای فرعی سازماندهی شد؛ یعنی شامل پرسشهایی است که میتوان درباره یک متن مطرح ساخت. مجموعه ویژگیهای متنیِ درنظرگرفته شده تا حد زیادی جنبه گزینشی دارد و تنها شامل آن دسته از ویژگیهایی میشود که برای تحلیل انتقادی، از همه معنادارترند. بهمنظور تفسیر ویژگیهایی که بهصورت بالفعل در یک متن وجود دارند، معمولاً مدّ نظر قرار دادن دیگر انتخابهای ممکن نیز ضروری است. در تحلیل متون، کانون توجه، دائماً بین آنچه در متن وجود دارد و نوع گفتمان یا انواع گفتمانهایی که متن از آنها استفاده میکند، در نوسان است» (فرکلاف، 1389). در الگوی فرکلاف، مرحله توصیف، در سه سطح واژگان، دستور زبان و متن بررسی میشود و نماینده ارزشهای تجربی، رابطهای، بیانی و پیوندی است که البته بیانی و پیوندی در سطح متن کاربرد ندارد.
در بررسی سطح توصیف، فرکلاف از سه گونه ارزش نام میبرد که در دو سطح واژگان و دستور زبان قابلبررسی است. این سه ارزش عبارتاند از تجربهای، رابطهای و بیانی. به عقیده وی، ویژگیِ صوریِ دارای ارزش تجربی، ردپا و سرنخی از روشی به دست میدهد که در آن تجربه تولیدکننده متن از جهان طبیعی یا اجتماعی بازنمایی میشود. ارزش تجربی با محتوا، دانش و اعتقادات سروکار دارد. ویژگیِ صوریِ دارای ارزش رابطهای، ردپا و سرنخی از آن دسته از روابط اجتماعی به دست میدهد که از طریق متن در گفتمان اجرا میشوند. ارزش رابطهای بهگونهای شفاف، با رابطهها و روابط اجتماعی سروکار دارد. ویژگیِ دارای ارزش بیانی، ردپا و سرنخی از ارزشیابی تولیدکننده از بخشی از واقعیت ارائه میدهد. ارزش بیانی با فاعلها و هویتهای اجتماعی سروکار دارد؛ گرچه تنها یک بُعد از مفاهیم اخیر به ارزشهای ذهنی مربوط میشوند. باید تأکید کرد که هریک از ویژگیهای صوری ممکن است بهطور همزمان، واجد دو یا سه ارزش باشند. ارزشهای پیوندی نیز پیونددهنده و منسجم کننده جملات است و در سه سطح واژگان، دستور زبان و متن اتفاق میافتد و در سطح واژگان از طریق تکرار کلمات و کاربرد کلمات مرتبط انجام میشود (همان).
در ادامه به بررسی ارزشهای سهگانه مورداشاره در خاطرات حاج سیاح پرداخته میشود. لازم به ذکر است که نمونهها بهصورت رندوم و از ده درصد کتاب استخراج شده است. روش تجزیه دادهها نیز بدین ترتیب است که متناسب با الگو، موارد مختلف در متن بررسی و پس از ذکر نمونهها به تحلیل بسامد و شیوه کاربرد آنها پرداخته میشود.
2-1. ارزشهای تجربی
این نوع از ارزشها در سطوح مختلف نمود مییابد.
2-1-1. ارزشهای تجربی واژگانی
ارزشهای تجربی واژگانی، آن دسته از عوامل زبانی است که در سطح گزینش و چینش واژگان اتفاق میافتد و به ایجاد رابطه بین زبان و ایدئولوژی میانجامد.
الف. روابط معنایی واژگانی
منظور از روابط معنایی، هممعنایی، شمول معنایی و تضاد معنایی واژگان با یکدیگر است. حاج سیاح در ایجاد کانونهای ایدئولوژیک از هر سه نوع رابطه استفاده کردهاست؛ برای مثال در بند «اولین کسی که طالب قانون و نظم و عدل و ترقی در ایران بود، مرحوم مبروک، میرزا تقی اتابیک (امیرکبیر) بود که در ولیعهدی ناصرالدین شاه یکی از همراهان او در سفرنامۀ روسیه بود» (سیاح، 1359)، وی از واژههای هممعنای مثبت برای توصیف امیرکبیر استفاده کردهاست. در این بند، واژگان «قانون، نظم، عدل و ترقی» تقریباً هممعنا هستند و همنشینی آنها سبب برجستگی شدهاست. در بند زیر نیز بین واژگان «آزادیطلبان، مجلس و مشروطیت» شمول معنایی وجود دارد و از واژگان متضاد برای مقایسۀ مشروطهطلبان و مستبدان استفاده شدهاست:
«در این ایام بهتوسط بعضی از آزادیخواهان در عتبات، حقایق مشروطیت را به رؤسا گفته... و آخوند ملاکاظم خراسانی و ... به مردم فهمانده بودند که مساعدت مشروطیت واجب است و مخالفت با آن معصیت و حرام است و چون غالباً در میان فقها، لجاجت هست و طلب ریاست به نفوس غالب فضلالله و مستبدین دیگر، روابطی پیدا کرد.» (همان)
ب. استفاده از شاخص اجتماعی
شاخص اجتماعی، درواقع عنوان و لقبی است که متناسب با موقعیت اجتماعی افراد و شخصیتها به آنها داده میشود. (ر.ک صفوی، 1387) در سفرنامه حاج سیاح، نویسنده بهخوبی از این امکان زبانی برای انتقال و القای مطلب به خواننده بهره بردهاست. برای روشنتر شدن مطلب، دو بخش از سفرنامه که در هرکدام به معرفی فردی پرداختهشده، آورده میشود. در بند نخست، نویسنده، فردی به نام «حاجی شیخ محمدباقر» را معرفی میکند که ریاست علمای اصفهان را دارد. وی با دادن القابی چون «شیخ» و «حضرت آقا» و کاربرد فعل در صیغۀ جمع، احترامی را که برای وی قائل است، به خواننده انتقال میدهد. این تکریم و احترام با کاربرد افعالی چون: فرمودند، سؤالات کرد، اظهار لطف و مهربانی کرد و... تقویت میشود:
«ازآنجا رفتم به حضور حاجی شیخ محمدباقر که فعلاً ریاست علماء اصفهان را دارد. اظهار لطف و مهربانی کرد. از حالات سفر و اوضاع بلاد سؤالات کرد، جواب گفتم. در آخر حضرت آقا فرمودند: اینقدر که تو سیاحت کردهای، غریبتر از همهچیز چه دیدهای؟» (سیاح، 1359)
در نقطه مقابل این شخص محترم (در نظر نویسنده)، شخصیت دیگری قرار دارد که اتفاقاً از پایگاه اجتماعی بسیار والایی نیز برخوردار است؛ اما ظاهراً حاج سیاح، بغضی از وی در دل دارد و اعتقادی به جایگاه اجتماعی وی ندارد. بنابر همین رویکرد است که با نیاوردن القاب محترمانه و استفاده از افعال و ضمیرهای مفرد (جهت خوار داشتن مرجع ضمیر) و افعال با بارمعنایی منفی، این ذهنیت را به خواننده منتقل میکند. شیوه معرفی این شخصیت نیز بهگونهای است که خواننده متوجه حس منفی نویسنده نسبت به او میشود:
«آقاخان معروف محلاتی که طایفه اسماعیلیه، امام حی حاضرش میدانند؛ بلکه مقام امامت که به او نسبت دادهاند، در مقام معنی ربوبیت اثبات کرده و از بذل جان و مال نسبت به او مضایقه ندارند و معروفیت او محتاج بیان نیست، به ملاقات او رفتم. شرح وضع دنیوی او که واقعاً سلطنتی است، ذکر نمیکنم ... مرا چون دید، شناخت ... محض اینکه بفهمانم من برای اظهار حاجت نیامدهام، گفتم: از شما بعضی عطایا گفته میشود، لیکن شما اهل جود و کرم نیستید.» (همان)
درمجموع استفاده نویسنده از شاخص، نماینده قدرت و شأن اجتماعی افراد و نوع روابط افراد و ایدئولوژی نویسنده است که با افعال و سایر واژگان متناسب با آن تقویت میشود.
2-1-2. ارزشهای تجربی دستوری
این دسته از ارزشها که از طریق ویژگیهای دستوری در متن ایجاد میشود، در سه حوزه فعل، اسم و ساختار کاربرد دارد.
الف. افعال کنشی/ رخدادی/ توصیفی
یکی از دستهبندیهای رایج افعال، تقسیم آنها به سه گونه کنشی (فاعل+ مفعول+ فعل)، رخدادی (فاعل+ فعل) و توصیفی (فاعل+ متمم+ فعل) است و هنگامیکه فرد میکوشد تا عمل، رخداد، وضعیت یا رابطهای را در یک متن بازنمایی کند، باید از میان انواع فرایندهای دستوری و مشارکین مختلف، دست به انتخاب بزند که این انتخاب ممکن است بهلحاظ ایدئولوژیک معنادار باشد (فرکلاف، 1389). از میان سه گونه یادشده، 66 درصد افعال کنشی، 17 درصد افعال رخدادی و 17 درصد افعال توصیفی در سفرنامه حاج سیاح بهکار رفتهاست. افعال کنشی برخلاف افعال رخدادی و توصیفی، متن را پویا میکنند زیرا کنشگر دارند.
ب. افعال مثبت/ منفی
افعال کنشی، رخدادی و توصیفی، این ویژگی را دارند که میتوانند بهصورت مثبت یا منفی بهکار روند. خواننده در مواجهه با این کتاب، بیش از آنکه افعال منفی را بخواند، با افعال مثبت مواجه میشود؛ بهگونهای که در مقابل حدود 90 درصد فعل مثبت، تنها 10 درصد افعال، ساخت منفی دارند. این امر به این دلیل است که افعال مثبت، حرکتی روبهجلو دارند و سفرنامه نیز روایتگر حوادثی است که بهصورت روزشمار، در بستر زمان در حال حرکت و صیرورت و شدن هستند. در این نوع ادبی، افعال منفی که زیرساختی ایستا و بازدارنده و حتی روبه عقب دارند، نمیتوانند بسامد وقوع چندانی داشته باشند.
ج. افعال معلوم/ مجهول
در خاطرات حاج سیاح، حدود 95 درصد از افعال به شکل معلوم و تنها 5 درصد آنها بهصورت مجهول بهکار رفتهاند که این امر به دلیل اطلاع و تسلط کامل نویسنده بر اوضاعی است که روایتگر آن بهشمار میرود. بسامد بالای افعال معلوم نسبت به افعال مجهول با توجه به نوع اثر، طبیعی است؛ زیرا سفرنامه، عبارت است از گزارش نویسنده از ماوقع و دیدهها و شنیدهها و تجربیات فردی وی که بدون شک اشراف کامل و جامع بر آن دارد و بهصورت واضح و معلوم آن را روایت میکند؛ زیرا نیازی به پنهانکاری و مخفیسازی ندارد. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که افعال مجهول، کارکردهای ویژهای دارند که هیچکدام از آنها تناسبی با نوع ادبی موردبررسی ندارد، ازجمله اینکه این افعال برای ایجاد ابهام و تعلیق ذهنی مخاطب بهکار میروند. از دیگر ویژگیهای افعال مجهول عبارتاند از: آرام کردن جدالها و ایجاد آرامش و صلح، تبرئه از اشتباهات گذشته، پرت کردن حواس، کنترل و هدایت توجه دیگران، سلب قدرت از دیگران، ارتقای شخصیت و صلاحیت و از بین بردن مرزها و مالکیتها (ناشناس، 1397) که هیچیک از این اهداف نمیتواند زیرساخت یک گفتمان گزارشی و خبری چون سفرنامه واقع شود؛ ازاینروی این ساخت فعلی، بسامد کاربرد بسیار کمی در این اثر یافتهاست. جدول زیر نماینده بسامد تقریبی وقوع انواع فعل در این سفرنامه است:
جدول 1. بسامد تقریبی وقوع انواع فعل در سفرنامه حاج سیاح
فعل |
کنشی |
رخدادی |
توصیفی |
مثبت |
منفی |
معلوم |
مجهول |
درصد کاربرد |
66 درصد |
17 درصد |
17 درصد |
90 درصد |
10 درصد |
95 درصد |
5 درصد |
د. جملات ساده/ مرکب
در خاطرات حاج سیاح، بیشتر جملات سادهاند؛ جملاتی کوتاه با وجه وصفی (بهجای فعل)، با حرف ربط یا بدون آن. از دیدگاه زبانشناسی، «ساخت نحوی جمله ساده، نسبت به ساخت نحوی جمله مرکب، سریعتر پردازش میشود و خواننده با سرعت بیشتری، مفهوم آن را درمییابد.» (رقیبدوست و مهرابی، 1389) در این اثر، عطف متعدد جملات ساده، علاوه بر اینکه سرعت خوانش متن را بالا میبرد، نشاندهنده انسجام و پیوستگی متن و بلافاصله بودن حوادث روایتشده و کم کردن فاصله زمانی است که ویژگی اصلی نوع ادبی سفرنامه و خاطرهنویسی بهشمار میرود.
«چون عازم شدم که بهطرف سیستان روانه شوم، مستشارالملک مطلع شده، پنجاه تومان پول و یک توپ آغری فرستاده و مکتوبی نوشته بود که نتوانستم رد کنم. میرزا سعیدخان هم یک حلقه انگشتر فیروزه و سبحهای از سنگ جوین و قدری گرد ضریح و چند عدد از سکههای متبرک حضرت فرستاده بود. صاحبمنزل هم مرا در این مدت، ممنون مهربانی کرده بود. با حاجی عبدالله و میرزا محمدعلی و سایر آشنایان وداع کرده، تنها بهطرف طرق حرکت کردم. یک ساعت از شب گذشته واردشده، در ایوانی در کاروانسرا منزل کردم. جز پارچه احرامی و جز خورجین ترک، بالین نداشتم. اسبم را نزدیک خودم بستم. دیدم سیّدی نزدیک شد» (سیاح، 1359).
در نمونه بالا حذف فعل به قرینه لفظی یا بدون آن، یکی از عوامل اصلی اتصال جملات و پیاپی آمدن آنهاست که علت آن نیز ویژگی خاص زبانی نوع ادبی سفرنامه است.
هـ. فرایند اسمسازی
در این فرایند، جمله، تبدیل به یک عبارت اسمی میشود و با حذف زمان، وجوه، کنشگر و کنشپذیر، اسنادهای سببیت و مسئولیت نامعلوم گذاشته میشود تا ذهن خواننده به چالش کشیده شود؛ نیز میتواند به دلیل وضوح برجسته موارد محذوف باشد که در این صورت نویسنده نیازی به بازگویی آن ندیده و ترجیح داده است که فهرستوار مروری بر آن بکند و بگذرد. همچنین میتواند به دلیل رعایت جوانب احتیاط و پرهیز از دردسرهای بهویژه سیاسی و تعیین نکردن موضع از جانب نویسنده باشد. درهرصورت این فرایند، سرعت خوانش متن را بالا میبرد و سرعت دریافت و پردازش آن توسط ذهن خواننده، بسیار بیش از خوانش جمله است. فرایند اسمسازی در بند زیر از این سفرنامه بهطور چشمگیری کاربرد یافتهاست:
«این قرضها و سفرهای مظفرالدینشاه و پامال شدن خزینه دولت و تسلط روسها و ذلت مسلمانان و استخدام ارامنه و تسلط ایشان و رسیدن خبرها از داغستان که مسلمانان را به آتش افکندهاند و زنده پوست کندهاند و این مطیع خالص شدن دولتیان ایران به روسها و تشکیل قزاق بهشکل قزاق روس در ایران و صاحبمنصبی روسی و خرابی اوضاع مالیه و اعترافات علماء عتبات بر این اوضاع جانگداز و بیخبری و گرفتاری مظفرالدینشاه به مرض و شدت ظلم و حرص درباریان و التفات جمعی خارجهدیده و وطنخواه به این حال اسفاشتمال، مقدمه یک بحران خطرناکی را فراهم کرده...» (همان).
2-1-3. ارزشهای تجربی در سطح متن
به عقیده فرکلاف، یک متن ممکن است ساخت داشته باشد؛ یعنی ممکن است از عناصر قابل پیشبینی به ترتیبی قابل پیشبینی تشکیل شده باشد. وی معتقد است که انتظارات مشارکین درباره ساخت تعاملهای اجتماعیای که در آنها شرکت دارند و یا متنهایی که میخوانند، عامل مهمی در تفسیر است. وی اهمیت ساختها را در این میداند که میتوانند سطوح عالیتری از عادات را بر کردار اجتماعی تحمیل کنند؛ بهگونهای که برنامه کار را به لحاظ ایدئولوژیک تعیین میکنند و پایان میدهند. (فرکلاف، 1389)
در خاطرات حاج سیاح، دو گونه کلی ریخت یا ساختار کلان میتوان یافت: 1. حادثهای؛ 2. توصیفی. فرایندی که در نوع اول اتفاق میافتد بدین ترتیب است: 1. ماجرایی اتفاق میافتد؛ 2. اقدام مقابلهای انجام میشود؛ 3. پیامدها و نتایج بهدستآمده تشریح میشود؛ 4. در برخی موارد نویسنده تحلیلی اجتماعی یا سیاسی به خواننده ارائه میکند. نوع دوم (توصیفی) خود به دو بخش تقسیم میشود: 1. توصیف دیدار با شخصیتی که در حین توصیف، دیالوگها نیز نقل و گاه نیز نویسنده، دست به تحلیلی اجتماعی، سیاسی یا روانشناختی میزند؛ 2. توصیف دیدار از مکان که گاه همراه با تحلیل اجتماعی یا سیاسی است. در ادامه با ذکر نمونههایی به بررسی آنها پرداخته خواهد شد:
الف. حادثهای (همراه با تحلیل یا بدون آن)
«بالجمله آقاخان میگفت: من دولتآباد را وقف کردهام، شاه، مال وقف را غصب کرده، تقدیمها فرستادم، برای شاه، فیل و کرگدن، برای دیگران، اسب و کالسکه و تفنگ و غیرها فرستادم، به قدر قیمت آن ملک بیشتر داده، محض اینکه وقف را خلاص کنم، به جایی نرسید» (همان). ریخت و ساختار کلان این ماجرا چنین است:
«بعد از رفتن به حمام و استراحت خواستم به حضور ولیعهد بروم. یک نفر دوست محرمانه به من گفت: تلگراف شما از خوی به ولیعهد رسید. در آن مجلس، رضاقلیخان پسر ابراهیمخان حضور داشت و گفت: "بلی! این هم یکی از پولتیکهای ظلالسلطان است و این آدم از مخصوصان اوست". بهمحض بیان این مطلب، بدون فکر و تأمل، ولیعهد تصدیق کرده، از شما بدگمان شد... گفتم: "نعوذبالله! بعد از امتحان به اینیک کلمه و این خیالات! بدبخت ایران که اختیارش به کف چنین بچهای خواهد افتاد. این سادهلوح و این رنود که او را احاطه کردهاند به ایران از ایشان چه خواهد رسید؟ افسوس!" ... صدیقالدوله و میرزا عبداللهخان اطلاع داده بودند، وقت غروب به منزلم بیایند. عذر خواسته و گفته بودند: "در میان متمدنین رسم است مسافر به دیدن میرود، اگر میل دارید، ساعتی اینجا بیایید. " من محض اینکه به او بفهمانم که به حضرت ولیعهد اشتباه شده، به منزل او رفتم... اطرافیان ولیعهد به پیغام و اظهار خجلت اکتفا کردند» (همان).
ماجرا: بدگمان شدن ولیعهد به حاج سیاح بر اثر سعایت رضاقلیخان؛
اقدام مقابلهای: رفتن حاج سیاح به منزل صدیقالدوله و تبیین ماجرا؛
نتیجه: شرمندگی اطرافیان ولیعهد.
در مجموع، به دلیل اینکه این اثر، سفرنامه است، ریخت توصیفی در آن بیش از حادثهای کاربرد یافته و بسامد تقریبی آن 37 درصد در مقایسه با کاربرد 63 درصدی ساختار توصیفی است.
ب. توصیفی
این شیوه به دو شکل به کار رفتهاست:
2-2. ارزشهای رابطهای
ارزشهای رابطهای نیز همچون ارزشهای تجربی در دو سطح واژگان و دستور زبان قابل بررسی است.
2-2-1.ارزشهای رابطهای واژگانی
ارزشهای رابطهای، چنانکه از نام آن برمیآید با روابط اجتماعی و رابطهها در پیوند است. در یک گفتمان، نوع گزینش واژگان، بستگی به نوع روابط اجتماعی میان مشارکین دارد و به ایجاد آن کمک میکند (فرکلاف، 1389). کاربرد واژگان رسمی درواقع زمانی کاربرد دارد که مخاطب، دارای شأن و جایگاهی ویژه و برجسته باشد و سخن گفتن با او یا درباره او، احترام و ارادتی خاص را طلب کند. در خاطرات حاج سیاح، کنشگران متعددی وجود دارند که برخی از آنها از شأن و جایگاه اجتماعی والایی برخوردارند و این مسئله، کاربرد واژگان رسمی را در این اثر برجسته ساختهاست. برای مثال در بند: «چون به واسطه اشتیاق به ملاقات مادرم نمیتوانستم بیشتر از این توقف کنم، فردا را خواستم به ملاقات حاجی سیدمحمدباقر بروم که از طرف مادر با ایشان قرابت نزدیک دارم. پس صبح زود به محله بیدآباد رفته، ایشان را ملاقات کردم، دیدم زیاد شکسته و پیر شده، بنده را دید، زیاد مسرور گردید و سؤالات از اقرباء و بنیاعمام کردم. فرمود: بسیاری وفات کردهاند... در آخر حضرت آقا فرمودند: این قدر که تو سیاحت کردهای ...» (حاج سیاح، 1359)، «فرمود»، «حضرت آقا» و «فرمودند»، واژگان رسمیای است که نویسنده در چندجای دیگر و برای چند شخص محترم دیگر نیز بهکار بردهاست: «ما را دعوت به منزل او کرده، گفت: با وجود حضرت آقا، منزل کردن شما در غیر خانه او که منزل بزرگان و زوّار و عابرین است، نامناسب است. ما هم به منزل حضرت آقا رفتیم. این آقای محترم، صاحب املاک و ثروت زیاد است» (همان).
2-2-2. ارزشهای رابطهای دستوری
عواملی که در این بخش، ارزشآفرین هستند، وجههای جمله، وجهیت و ضمایر هستند که در ادامه جداگانه به آنها پرداخته خواهد شد.
الف. وجوه جمله
منظور، بررسی جمله به لحاظ خبری، پرسشی، امری بودن است. از میان انواع خبری، پرسشی و امری، اکثر جملات این سفرنامه، حالت خبری دارند زیرا ژانر اثر او گزارشی است.
ب. ضمایر
کاربرد ضمیر و نحوه استفاده از آن، یکی دیگر از ویژگیهای زبانی است که ارزشهای تجربی دستوری را مینمایاند و شیوه انتخاب آنها بستگی به روابط قدرت دارد. نویسنده این کتاب، استفاده درستی از ضمیرهای مفرد و جمع کرده است. استفاده از ضمیرهای جمع برای مفرد، بهمنظور ادای احترام و تکریم، یکی از ویژگیهای زبانی وی است که این امر نماینده اهمیت افراد و مورداحترام بودن ایشان از جانب نویسنده است و رابطه آنها را مینمایاند. او در مواجهه با صاحبان قدرت اعم از شاه، وزیران، صاحبمنصبان و مسئولان مملکتی، معمولاً ضمیر مفرد (او) بهکار میبرد. این امر به این دلیل است که نویسنده، بسیار تیزقلم و تیزکلام بوده و بارها و بارها به او تذکر دادهاند که جانب ارباب قدرت را نگه دارد و سخن به احتیاط گوید؛ اما ظاهراً وی اهمیتی به این امر نمیداده و از این بابت نیز دردسر بسیار کشیده و حتی بازداشت هم شدهاست.
ج. وجهیت
وجهیت، مفهومی مهم برای ارزشهای رابطهای و بیانی در سطح دستور زبان است. به عقیده فرکلاف، وجهیت با اقتدار گوینده یا نویسنده سروکار دارد و بسته به اینکه برای اقتدار به کدام سو است، از دو بُعد برخوردار است: درصورتیکه مسئله اقتدار یکی از مشارکین در رابطه با دیگران مطرح باشد، از وجهیت رابطهای سخن میگوییم و اگر مسئله اقتدار گوینده یا نویسنده در رابطه با احتمال یا صدق بازنمایی واقعیت مطرح باشد با وجهیت بیانی سروکار داریم، یعنی وجهیت ارزیابی گوینده/ نویسنده از صدق یک موضوع. وجهیت در هر دو صورت بیانی و رابطهای بهوسیله افعال کمکی وجهی مانند: بایستن، شایستن، ممکن بودن، توانستن، احتمال داشتن و نیز ویژگیهای صوری دیگری ازجمله قید زمان و مکان بیان میشود. در وجهیت رابطهای، ادعاهای اقتدار ضمنی و شبکههای قدرت ضمنی، آن را به موضوعی تبدیل میکند که در آن علایق ایدئولوژیک مطرح است. (فرکلاف، 1389)
در این اثر، وجهیت رابطهای کاربردی نسبی دارد و معمولاً از جایگاه قدرت یا ادب و احترام طرح میشود. برای مثال در بند: «از اطراف به من حمله کردند که با آقا باید به طریق ادب سخن گفت» (حاج سیاح، 1359)، وجهیت، بیانگر الزامی است که دیگران از سر احترام به فرد موردنظر برای نویسنده که از کنشگران ماجراست، تعیین میکنند. در بند: «گفت: چرا به شاه حقیقت را گفتهاید؟ گفتم: من ندانستم که اینجا در جواب هر سؤال باید دروغ گفت»، وجهیت بهکاررفته از یکسوی نماینده قدرت شاه و از سوی دیگر نماینده فساد رایج است که آن نیز به دلیل ناامنیای است که نظام قدرت به وجود آورده و امکان راستگویی را از دیگران گرفتهاست.
2-2-3. ارزشهای رابطهای در سطح متن
این بخش، شامل قراردادهای تعاملی است که گفتگو را شامل میشود و در آن چند مقوله مطرح در حوزه گفتگو قابل بررسی است. درواقع در این بخش، «بر قراردادهای طبیعیشده و پیوندهای ضمنی آنها با روابط قدرت تأکید میشود... ازاینرو با ارزشهای رابطهای جنبههای سازمانی گفتگو سروکار داریم.» (فرکلاف، 1389) گفتگو یکی از کلیدهای اصلی شناخت شخصیتهاست و از طریق آن میتوان بر نوع تفکر و جهانبینی و موقعیت اجتماعی و فرهنگی و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرد بر دیگران و حوادث اطرافش پی برد. (میری و دیگران، 1397) فرکلاف، اداره کردن گفتگو را وابسته به نظام قدرت میداند و با این نظر که حق نوبتگیری بین افراد غیر همتراز، نابرابر است، این پرسش را بیان میکند که آیا روشهایی وجود دارند که با آنها مشارک، نوبت سخن گفتن دیگران را کنترل کند. (فرکلاف، 1389)
الف. نظام نوبتگیری
در خاطرات حاج سیاح، نویسنده، اجازه حضور تعداد زیادی مشارک و گفتگو را به آنها دادهاست و از آنجا که او با افرادی در ارتباط و تعامل است که اکثر آنها در جایگاه قدرت سیاسی و اجتماعی و دینی قرار دارند، قراردادهای تعاملی گفتگو را در اثر او بهخوبی میتوان شاهد بود:
«با حالت اسیری و انکسار سلام داده، ایستادم. مشیر خلوت و عبداله خان والی و معین نظام حاضر بودند. بعد از چند دقیقه، کامران میرزا سربرداشته، گفت: چه آتش روشن کردهای؟ بند از بندت جدا میکنم. پدرت را میسوزانم. گفتم: آقا من چه کردهام؟ حضرت والا! بدان که همهکس مثل جان، آبروی خود را دوست میدارد. من شنیده بودم شما تربیتشده هستید و حرف رکیک نمیگویید. فحش لایق اراذل است. گفت: آخر شما کاری کردهاید که انسان را از حالت طبیعی خارج میکند. گفتم: چه کردهام؟ حاکم محلی نبودم، باقیدار نیستم، مرافعه نمیکنم، دخالت به کار کسی ندارم. صندوقچهای خواست و از آن کاغذ زیاد بیرون ریخته، گفت: اینها چیست؟ گفتم: کاغذ در نزد شماست، من از کجا بدانم چیست؟ پس چند طغری کاغذ جدا کرده، گفت: بخوان! عینک خواستم، دادند. با زحمت قدری خواندم. دیدم مکتوبهایی است که در آنها از شاه تعیین تکلیف و قانون خواستهشده و با کمال ادب نوشتهشده حق و باطل و خائن و خادم تمیزی داشته باشد. گفتم: اگرچه درست نمیتوانم بخوانم؛ ولی چیز خوبی نوشتهشده. گفت: که نوشته است؟ گفتم: نمیدانم. گفت: باید بدانی! گفتم: عجبا! حاکم شهر شمایید. پلیس آشکار و مخفی شما دارید. من باید بدانم کاغذ را که نوشته؟! پسروی به نایب محمود کرده، گفت: امشب باید این مطالب را تحقیق کرده، پوستکنده برای من بیاوری. نایب اشاره کرد، برخاستیم برویم.» (حاج سیاح، 1359)
در گفتگوی بالا کامران میرزا در جایگاه قدرت نسبت به حاج سیاح و دیگران قرار دارد و ازاینروی آنها زمانی مجال سخن گفتن دارند که وی این اجازه را به آنها بدهد. بنابراین دیالوگ، نویسنده با وجود پایگاه اجتماعی قابلتوجهی که دارد، در مکالمه با افرادی که نسبت به او در جایگاه قدرت هستند، جانب احتیاط را رعایت کرده و از تندی زبان خود میکاهد؛ البته همچنان میتوان این تندی و جسارت را از فحوای کلام او دریافت و نوع پاسخگوییهای غیرصریحش ازجمله در بند: "عجبا! حاکم شهر شمایید. پلیس آشکار و مخفی شما دارید. من باید بدانم کاغذ را که نوشته؟!"، نشانی از همین جسارت و صراحت است.
ب. کنترل سخن دیگران
بدون شک در گفتگوها کسی که در جایگاه قدرت است و نظام نوبتدهی را در اختیار دارد، سخن دیگران را نیز به روشهای مختلفی چون: قطع سخن، اجبار بر صریحگویی و ارائه توضیحات لازم و کنترل موضوع صحبت در اختیار دارد. در خاطرات حاج سیاح، مقوله کنترل صحبت را در نمونه مربوط به نظام نوبتدهی بهخوبی میتوان دید که در آن، موضوع، توسط نظام قدرت تعیین میشود و کامران میرزا که نسبت به حاج سیاح و دیگران در جایگاه قدرت قرار دارد، آن را کنترل و جهتدهی میکند. علاوه بر کنترل موضوع، قطع یا ادامه آن نیز در اختیار وی است و او تعیین میکند که بحث و گفتگو ادامه یابد یا لزومی به ادامه آن نیست.
2-3. ارزشهای بیانی
این بخش در دو سطح واژگان و دستور زبان کاربرد دارد.
2-3-1. ارزشهای بیانی واژگانی
بنابر نظر فرکلاف، ارزش بیانی کلمات، همواره مورد توجه افرادی است که به زبان اقناعی علاقهمند هستند. در این بخش، بحث بر سر این است که از کدام استعارهها در متن استفاده شدهاست. به عقیده وی استعاره، وسیلهای است برای بازنمایی جنبهای از تجربه بر حسب جنبهای دیگر و بههیچوجه منحصر به شعر و گفتمان ادبی نیست و کلیه جنبههای تجربه را میتوان برحسب هر تعداد استعاره بازنمایی کرد و رابطه بین استعارههای بدیل است که موردتوجه خاص است؛ زیرا استعارههای مختلف، دارای وابستگیهای ایدئولوژیک هستند (همان). استعاره موردنظر فرکلاف، همان استعاره مفهومی است که لیکاف و جانسون آن را مطرح کردهاند. بنابر تحقیقات ایشان، کاربردهای استعاره، محدود به حوزه مطالعات ادبی و کاربرد واژه، عبارت یا جمله نیست؛ استعاره، همچون ابزاری مفید، نقش مهمی در شناخت و درکِ پدیدهها و امور دارد و در حقیقت یک مدل فرهنگی در ذهن ایجاد میکند که زنجیره رفتاری طبق آن برنامهریزی میشود. از این دیدگاه، استعاره برحسب ضرورت و نیاز بشر به درک و بازنمایی پدیدههای ناآشنا، با تکیه بر ساخت واژهها و اطلاعات قبلی شکل میگیرد و نقشی بسزا در جولان فکری و تخیل ایفا میکند. (هاشمی، به نقل از لیکاف و جانسون، 1389) استعاره مفهومی برای محسوس کردن امور معقول و انتزاعی و بیان تجربیات مبهم (رخدادها، مفاهیم غیر مادی) در قالب ملموس اشیا، مواد یا ظروف به کار میرود. بندهای زیر، برخی از نمونههای استعاره مفهومی در این کتاب است:
«محرم سال (1325 قمری- اسفند 1285 شمسی) شروعشده درحالیکه تنور انقلاب و هیجان عمومی در ایران شعلهور است.» (حاج سیاح، 1359)
در بند بالا انقلاب مشروطه به دلیل شور و حرارت و هیجانات و حوادث فراوان آن، تنوری سوزان و شعلهور دانسته شده که مستبدان و مخالفان آزادی و حتی برخی از موافقان را به کام خود فرو میبرد و به قول معروف، خشک و تر را با هم میسوزاند. در بند زیر نیز اضافه تشبیهی «بنای آزادی» بهکار رفتهاست:
«بیشتر از صد انجمن در طهران دایر گردید با نواهای مختلف و محققاً در بسیاری از آنها از طرف محمدعلی شاه و مستبدین، افساد و دسیسه برای تخریب بنای آزادی و هرجومرج در کار بود.» (همان)
عبارت بالا براساس استعارۀ مفهومی «آزادی، یک ساختمان و عمارت است»، نوشتهشده، این عمارت و بنا توسط مشروطهطلبان و آزادیخواهان ساخته شدهاست و مستبدان و مخالفان مشروطه، قصد تخریب آن را دارند. در عبارت زیر نیز از اضافه تشبیهی «مادۀ فساد» آورده شدهاست:
«مجلسیان جداً تبعید او [سعدالدوله] را خواستند و او به سفارت هولاند پناهنده شده؛ مادۀ فساد را شعله میزد.» (همان)
2-3-2. ارزشهای بیانی دستوری
به عقیده فرکلاف، میان آن دسته از فعلهای کمکی وجهی که نشانه وجهیت رابطهای هستند و آن دسته از فعلهایی که نشانه وجهیت بیانی هستند، نوعی همپوشی وجود دارد (فرکلاف، 1389)، با این تفاوت که در وجهیت رابطهای، اقتدار یکی از مشارکین نمایانده میشود؛ درحالیکه وجهیت بیانی، اقتدار گوینده/ نویسنده را میرساند. در خاطرات حاج سیاح، کاربرد وجهیت بیانی، کمتر از وجهیت رابطهای است و این بدان مفهوم است که نویسنده کوشیدهاست تا حد ممکن از اظهارنظر و اعمال قدرت بپرهیزد و راوی بیطرف حوادث باشد. برخی از نمونههای کاربرد وجهیت بیانی در این اثر عبارتاند از: «چون بهواسطه اشتیاق به ملاقات مادرم نمیتوانستم بیشتر از این توقف کنم، فردا را خواستم به ملاقات حاجی سید محمدباقر بروم.» (حاج سیاح، 1359) در بند «واقعاً هم کسی که بخواهد در ایران در حکومت باشد، باید تملق و ملاحظه از این مردم نماید»، الزامی وجود دارد که نویسنده آن را از اوضاع اجتماعی و سیاسی دریافته و بهعنوان یک حکم قطعی مطرح کرده است.
2-4. ارزشهای پیوندی
ارزشهای پیوندی، پیونددهنده و منسجمکننده جملات است و در دو سطح واژگان و دستور زبان اتفاق میافتد. در سطح واژگان، کاربرد کلمات مرتبط مورد نظر است که آن را میتوان معادل صنعت «مراعاتالنظیر» دانست که بر پایه روش تناسب ایجاد میشود. در این روش بین کلمات، هارمونی یا تناسب معنایی ایجاد میکنند. یکی از شیوههای ایجاد تناسب، به کار بردن برخی از واژگان است که اجزایی از یک کل باشند و ازاینجهت بین آنها ارتباط و تناسب باشد. (شمیسا، 1383) این روش نیز همچون تکرار میتواند کارکردی ایدئولوژیک داشته باشد و از طریق آوردن واژگانی که در تناسب با یکدیگر هستند، نویسنده یا شاعر، تجربه خود از جهان طبیعت یا اجتماع را به خواننده منتقل کند.
در اثر حاج سیاح، بسامد کاربرد ارزشهای پیوندی چندان قابلتوجه نیست و تنها در بخشهایی که نویسنده، تحلیلی اجتماعی یا سیاسی از اوضاع به دست داده، گاه از کلمات متناسب برای برجستهسازی و اطاله کلام بهره برده و اهمیت موضوع را برای خواننده تبیین کرده و کانونی ایدئولوژیک به وجود آوردهاست. برای مثال در بند: «نمیدانم حسینقلی خان که از هفتصدسال پیش، خود و پدرانش را سرپرست یا مالک رقاب این مردم پریشان میداند، باز ایشان را بیگانه میشمارد یا نفع خود را نمیخواهد؟ چه منظور از ضعف و بدحالی این بیچارگان دارد؟ به گمان من این اعتقاد مهلکی است در هر مستبد خودپرست که میخواهد هرکس را دستش میرسد چنان ضعیف کند که بر خاطرش تمرد خطور نکند یا بالفطره، از شدت تذلل و حقارت زیردستان خوشحال میشوند» (حاج سیاح، 1359)، نویسنده از واژگانی که مربوط به یک مجموعه و متناسب با هم هستند، برای تشریح و تبیین دیدگاه ایدئولوژیک خود بهره بردهاست.
بحث و نتیجهگیری
خاطرات حاج سیاح، یک متن انتقادی ـ اجتماعی ـ سیاسی است که ایدئولوژی و سلطه نظام قدرت در آن بهخوبی روایت شدهاست. نویسنده در این اثر، در توصیف و روایت دیدهها و شنیدهها و حوادث و رویدادها هرجا که لازم دانسته از امکانات مختلف زبانی در سطوح مختلف واژه، دستور زبان و متن استفاده کرده و دست به ایجاد کانونهای ایدئولوژیک زدهاست. او با استفاده مناسب از انواع چهارگانه ارزشهای تجربی، رابطهای، بیانی و پیوندی، دیدگاه خود و دیگر کنشگران مخالف یا موافق را تشریح و تبیین کردهاست.
بررسی نشانههای زبانی در خاطرات حاج سیاح نشان میدهد که در حوزه ارزشهای تجربی واژگانی، شاخصهای اجتماعی، کاربردی برجسته دارد زیرا نویسنده، فردی با پایگاه اجتماعی بالا است و با افرادی ارتباط دارد که جزء طبقات بالای جامعه هستند و حاج سیاح، رعایت شأن آنها بر خود ملزم میداند. ارزشهای تجربی در سطح دستور زبان، بیش از همه تحت تأثیر ژانر اثر است و کاربرد فراوان افعال کنشی، مثبت، معلوم و وجه خبری (رابطهای دستوری) متناسب با گزارشی بودن نوع ادبی خاطرهنویسی است. در حوزه متن نیز ارزشهای تجربی در قالب دو ساخت حادثهای و توصیفی نمود یافته که البته در این بخش نیز متأثر از ژانر اثر، ساخت توصیفی، کاربرد بیشتری دارد. درمجموع، زبان نویسنده، زبانی رسمی است و همین مسئله، کاربرد ضمیر جمع به نشانه احترام را در اثرش برجسته ساخته است. تعداد زیاد کنشگران در خاطرات حاج سیاح، بسامد کاربرد وجهیت رابطهای را در این اثر قابلتوجه ساخته؛ درحالیکه کاربرد اندک وجهیت بیانی، نشانگر آن است که نویسنده تا حد ممکن از اظهارنظر پرهیز کرده است. در این اثر، استعاره مفهومی نیز کاربرد چندانی ندارد و حاج سیاح به سادهترین شیوه و بدون استفاده قابلتوجه از صناعات ادبی، خاطراتش را نوشته است. در بخش ارزشهای رابطهای در سطح متن نیز نظام قدرت، کنترل صحبت دیگران و نظام نوبتگیری و... را بر عهده دارد.
بنابر نتایج بهدستآمده، برخی از نشانههای زبانی، تحت تأثیر نظام قدرت کاربرد یافته و برخی از آنها بهویژه در حوزه ارزشهای تجربی دستوری، متأثر از ژانر اثر است. نکته دیگری که باید بدان اشاره کرد این است که آثار که در ژانر خاطره و سفرنامهنویسی تألیف شدهاند، قابلیت بررسی با الگوی فرکلاف را دارند زیرا این دسته از آثار، روایتگر کلانگفتمانهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... هستند و ردپای نظام قدرت و ایدئولوژی آن را به خوبی میتوان در آنها دید.
1- Critical Discourse Analysis (CDA)
[2]- Foucault
[3]- Fairclough
[4]- Van Dijk
[5]- Wodak