Review of the Youth Subcultures in the Story of Zal and Rodabeh

Document Type : Research Paper

Authors

1 Department of Persian Language and Literature, Hamedan Branch, Islamic Azad University, Hamedan, Iran.

2 Researcher and Ph.D in Persian Language and Literature at Buali Sina University, Hamedan, Iran

Abstract

Subculture, which is part of the culture, on the one hand is in on junction with culture and society and, on the other hand, is in conflict with it in some detail; however, this conflict is not so far to lead to a counter-culture or cultural deviation; but the deviation from the original culture is to get privileges of the community dominant culture sometimes obtained by the bargaining. Youth subcultures are referred to in sociological theories, and many sociologists believe, differences in behavior, dress and even speech and thinking with the general culture and persistence on differences by a large number of young people should be studied as youth subcultures. In Shahnameh by Ferdowsi, in the section on Manuchehr Kingdom, Zal and Roudabeh trying to marry can be seen as the most important youth subcultures in Shahnameh. Both face serious objections to the marriage in society and culture, to which they belong. The current paper investigated how Zal and Roudabeh deal with objections, and how they benefit from the culture of their community from the perspective of subculture theory.

Keywords


 

1. بیان مسأله

یکی از مباحث مهم در حوزۀ جامعه‏شناسی، بحث از فرهنگ و خرده‏فرهنگ است. گویا نخستین تعریف از فرهنگ از سوی مالیونووسکی(Malinowski) در دایره‏المعارف بریتانیکا نوشته ‌شده که پس از آن بحث دربارۀ فرهنگ و انواع آن به موضوع اصلی در علوم انسانی بدل شد (آزاد ارمکی، 1387: 23). فرهنگ تعاریف گوناگونی دارد (صالحی‌امیری، 1386: 30-10) که به یکی از این تعاریف به نقل از رابرتسون (Robertson) اشاره می‏شود: «فرهنگ از نظر جامعه‏شناسی شامل تمام چیزهایی می‏شود که جامعۀ انسانی به‎وجود ‌می‏آورد و در آن اشتراک می‏یابد و این چیزها دارای دو نوع اساسی است: مادی و معنوی. فرهنگ مادی/Material Culture شامل همۀ مصنوعات و اشیاء مادّی می‏شود که انسان‏ها به‏وجود آورده و به آن معنی می‏بخشند، از قبیل: چرخ‏ها، لباس‏ها، کارخانجات و... . فرهنگ معنوی/Nonmaterial Culture شامل همۀ ابداعات انتزاعی از قبیل: زبان‏ها، افکار، عقاید، قواعد، آداب و رسوم، افسانه‏ها، مهارت‏ها، الگوهای خانوادگی و نظام‏های سیاسی می‏شود» (رابرتسون، 1377: 56).

فرهنگ، خود به اجزای دیگری ازجمله: خرده‏فرهنگ یا ریزفرهنگ، فرهنگِ کج‌روی، آنتی‎فرهنگ و... تقسیم می‎شود. خرده‏فرهنگ یکی از مباحث مهم در حوزۀ فرهنگ‏شناسی است که توجّه بسیاری از جامعه‏شناسان را به خود جلب‌کرده‌ است. «مفهوم خرده‏فرهنگ، در ساده‏ترین شکل آن، بر ارزش‏ها، باورها، نگرش‏ها و سبک زندگی یک (زیر) گروه اقلّیت در جامعه دلالت‌می‏کند؛ فرهنگ این گروه با فرهنگ گروه حاکم اختلاف دارد، هر‌چند که ممکن است با آن مرتبط نیز باشد» (ادگار، سج‏ویک، 1387: 123). «در بحث خرده‏فرهنگ بر رفتارهای گروهی از افراد انسانی در جامعه تأکید می‏شود که تا حدودی با فرهنگ حاکم بر جامعه تفاوت‏هایی دارند؛ خرده‏فرهنگ نیز مانند پادفرهنگ، نوعی مقاومت در برابر فرهنگ حاکم را مفروض می‏دارد» (همان).

یکی از مباحث مهم در بحث فرهنگ، خرده‏فرهنگِ جوانان است که از اواخر دهۀ60 میلادی مورد توجه جامعه‏شناسان قرار‌گرفت (آبرکرامبی و همکاران، 1367: 380). خرده‏فرهنگِ جوانان را برخی، ذیل عنوان فرهنگِ کج‌روی یاد‌کرده‏اند (گوردون، 1388: 1155).

در شاهنامۀ فردوسی، داستان زال و رودابه با توجّه به شاخصه‎هایی که دارد، ذیل عنوان خرده‏فرهنگِ جوانان قابل بررسی است و در پژوهش حاضر، این داستان با توجه به مؤلّفه‏های خرده‏فرهنگِ جوانان در جامعه‏شناسی بحث و بررسی می‎شود.

2. پیشینۀ پژوهش

دربارۀ فرهنگ و اجزای مختلف آن تاکنون چندین پژوهش انجام ‌شده، امّا دربارۀ خرده‏فرهنگ در شاهنامه، تاکنون مقاله یا تحقیقی دیده نشده است. پژوهش‏هایی هم که دربارۀ فرهنگ تاکنون دیده شده، بیشتر یا بررسی‏های واژۀ فرهنگ در شاهنامه است و یا فرهنگ در مفهوم کلّی خود مدنظر بوده ‌است که با اجزای فرهنگ هم‎چون: آیین، سنّت، رسوم و... یکی پنداشته شده ‌است. این در حالی است که سنّت، خود یکی از اجزای فرهنگ است (موریس، 1389: 111). بیش‌تر این تحقیقات فاقد دیدگاه‏های فرهنگ از دیدِ جامعه‏شناسی است، چراکه اصطلاح فرهنگ، مفهومی است که در جامعه‏شناسی موردنظر است و در تحقیقاتی که دربارۀ فرهنگ به‌چشم ‌آمده ‌است، کم‌تر به شاهنامه از منظر فرهنگ در دانش جامعه‏شناسی نگریسته‌ شده‌ است.

موضوع جوانان در شاهنامه از منظر دانش جامعه‏شناختی چندان مورد بررسی قرار ‌نگرفته ‌است. دربارۀ داستان زال، محمّد مختاری، کتاب اسطورۀ زال (تبلور تضاد و وحدت در حماسۀ ملی) و مصطفی سعادت، کتاب مقدّمه‏ای بر داستان زال را نوشته ‌است؛ هر دو کتاب درخصوص زال به طور اختصاصی سخن گفته‏اند، اما هیچ‏کدام، مسألۀ خرده‏فرهنگ را از منظر جوانی در این داستان بررسی‌نکرده‏اند (مختاری، 1379 و سعادت، 1393).

کتاب جامعه‏شناسی خودکامگی (تحلیل جامعه‏شناختی ضحّاک ماردوش)، چنان‏که از نامش پیدا است به تحلیل داستان ضحّاک از منظر جامعه‏شناسی پرداخته‌ و در هشت فصل، تمامی زوایای این داستان را با نظریه‏های مختلف در جامعه‏شناسی بررسی‌ کرده ‌است. حاکمیت‏های سیاسی، قدرت، توسعۀ ارضی، ترکیب قبیله‏ای سپاه، جهل توده، خرافات و مطالب بسیاری از این ‌قبیل در زمرۀ مباحث این کتاب هستند (رضاقلی، 1371). همچنین کتاب بن‏بست‏های جامعه‏شناسی که چند مقالۀ مرتبط با شاهنامه دارد و در برخی از آن‏ها تحلیل‏های جامعه‏شناسی هم هست، برای نمونه «تازیانۀ بهرام، کوبۀ بیدارگر» (ثاقب‏فر، 1378: 267)، اما با وجود ورود به بحث جامعه‎شناسی در شاهنامه، بحث جوانان در آن چندان جایگاهی ندارد.

چند منبع دیگر نیز به گوشه‏هایی از بحث فرهنگ در شاهنامه پرداخته و تا‌حدودی به جوانان هم اشاره‌کرده‏اند؛ با تأکید بر این‏که هیچ‏کدام از این منابع به‌طور اختصاصی به جوانان نپرداخته‏اند و به‎خصوص این‏که نگاه جامعه‏شناسی بر این پژوهش‏ها حاکم نیست. در کتاب آیین‏ها و رسم‏های ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی (جلد اوّل) نویسنده بدون هیچ تعریفی دربارۀ آیین و سنّت و رسم و... هر‌ آنچه را به زعم خود سنّت و آیین تشخیص‌ داده ‌است به صورت فهرست‏وار گردآوری کرده و با تفصیل فراوان توضیح داده و برای هر‌کدام مثال‏های فراوانی از شاهنامه آورده‌ است. فهرست مجلّد اوّل به این قرار است: زناشویی و خانواده، بزم و مهمانی، جشن‏ها و آذین‏بندی‏ها، سپاس و سپاس‏گزاری، مهر و مهرورزی، بزرگداشت و نوازش، جشن‏های دینی، سوگند‌خوردن، ستایش و سرفرازی، شکار، خلعت، مژدگانی، هدیه، رایزنی، کین‏خواهی، نامه‏نگاری و... (اعتمادمقدم، 2535: فهرست). براساس استدراک پایانی کتاب، گویا همین نویسنده چندین کتاب دیگر نیز مرتبط با این موضوع تدوین‌کرده و انتشارات وزارت فرهنگ و هنر منتشر‌کرده‌ بود که هیچ‌کدام مرتبط با بحث حاضر نیستند.

کتاب ساسانیان و آداب و رسوم دربار انوشیروان با تکیه بر شاهنامۀ فردوسی با هیچ نظریۀ جامعه‏شناسی پیش نرفته ‌است و براساس تعاریف آیین و سنّت و با یک بررسی تاریخی از زمان هخامنشیان به زمان ساسانیان رسیده ‌است و سپس آیین‏ها و سنّت‏های دربار انوشیروان را براساس شاهنامه گردآوری‌کرده ‌است؛ آیین‏هایی مانند: آیین دربار، بارِ عام، خوان‏سالاری، مالیات‏ها، وضعیت طبقات مردم، و... (غفّاری، 1389). کتاب بنیان‏های مدنیت و فرهنگ در شاهنامۀ فردوسی دربارۀ فرهنگ و مسائل آن، مثل ازدواج و شهرسازی و مرگ و مدح و نامه‌نویسی و... است که بیشتر آشناپردازی است (احیایی، 1393). هم‏چنین مقالۀ «بررسی آداب پیوند زناشویی و امور خانواده در شاهنامه فردوسی» نیز به بحث خرده‏فرهنگ خانواده در شاهنامه پرداخته ‌است (خاتمی، 1387: 320-303)، امّا موضوع را از منظر نظریۀ خرده‏فرهنگی بررسی ‌نکرده ‌است.

3. تعریف فرهنگ ‏

برای رسیدن به تعریف دقیق و درستی از خرده‏فرهنگ، ضدفرهنگ، فرهنگِ کج‌روی و دیگر اجزای فرهنگ، ناگزیر از تعریف دقیقی از اصلِ مفهومِ فرهنگ هستیم. با توجّه به تعاریف گوناگونی که از مفهوم فرهنگ ارائه شده، رسیدن به تعریفی که مورد وفاق همۀ جامعه‏شناسان و منتقدان ادبی باشد، دشوار می‏نماید.

گویا نخستین تعریف از فرهنگ از سوی مالیونووسکی در دایره‏المعارف بریتانیکا نوشته شد که پس از آن بحث دربارۀ فرهنگ و انواع آن به موضوع اصلی در علوم انسانی بدل شد و باوجود مکاتب گوناگون فکری در تعاریف این مفهوم نیز تغییراتی ایجاد شد. با این‏که از دهۀ 1960 یکی از مباحث اصلی در علوم انسانی، فرهنگ بود، اما هم‎چنان بحث ابهام در این اصطلاح برجای بود (آزاد ارمکی، 1387: 23). رابطۀ غیر قابلِ انکارِ فرهنگ با موسیقی و ادبیات، از مباحث مهمی است که از دیدِ فرهنگ‏پژوهان پنهان نمانده‌است (بیلینگتون و دیگران، 1380: 29).

کتاب مهمی که در تعریف فرهنگ نوشته شده‌است از داریوش آشوری است که «تعریف‏ها و مفهوم فرهنگ» نام‌ دارد. این کتاب مرجع بسیاری از پژوهشگران در مباحث فرهنگ بوده ‌است. کتاب آشوری پنج بخش دارد؛ بخش یکم: واژۀ فرهنگ در زبان و ادب فارسی، بخش دوم: سیر واژۀ کولتور/ Culture و سیر مفهوم آن، بخش سوم: تعریف‏های فرهنگ، بخش چهارم: فرهنگ از دیدگاه انسان‏شناسی، بخش پنجم: دو گفتار دربارۀ فرهنگ (آشوری، 1393). در انطباق تعاریف جامعه‎شناسی فرهنگ با زبان فارسی، آشوری می‏گوید: «رواج دوبارۀ واژۀ فرهنگ در زبان فارسی، در سه چهار دهۀ گذشته و هم‎چنین دگرگونی معنای آن، نخست برای سازگاری با واژۀ Education و سپس Culture در زبان‏های اروپایی نشانۀ نیازی است تازه که همراه با پراکنش صورت تازه‏ای که در صورت تمدّن و فرهنگ پیش ‌آمده ‌است، یعنی نیاز به بیان مفهوم‏های تازه‏ای که در صورت کهن تمدّن و فرهنگ ما کمابیش یافته نمی‏شد و یا روح آن تمدن با چنین مفهوم‏هایی بیگانه بود» (آشوری، 1393: 15).

4. خرده‏فرهنگ

در ترجمۀ «فرهنگ جامعه‏شناسی» از گوردون مارشال برای واژۀ Subculture معادل خرده‏فرهنگ و فرهنگ جزئی آمده‌است (مارشال، 1388: 1155). در فرهنگ «مآخذ و مراجع جامعه‏شناسی» از نیکلاس آبرکرامبی و همکاران، معادل این اصطلاح، زیرفرهنگ ترجمه شده ‌است (آبرکرامبی، 1367: 380). برخی نیز فرهنگِ‏ جزئی گفته‏اند و در ترجمۀ Subcultural Theory نظریه خرده‏فرهنگی گفته شده ‌است (هوشمند، 1389: 387). محسنی هم آن را پاره‏فرهنگ ترجمه ‏کرده ‌است (محسنی، 1393: 89) و برخی هم گفته‎اند که گروهی با عقایدی خاص که با عقاید فرهنگ کل تفاوت دارند (پورجعفر و دیگران، 1393: 35). افروغ نیز تعریفی مشابه همین‏ها را ارائه می‏دهد (افروغ، 1377: 243).

یکی از دیدگاه‏های مهم در خرده‏فرهنگ‎ها این است که آن‌ها را ذیل فرهنگِ کج‌روی بررسی‌می‏کنند؛ «نظریۀ خرده‏فرهنگ در سطح وسیعی مورد استفاده قرار ‌می‏گیرد و انگارۀ اصلی آن شکل‏گیری خرده‏فرهنگ‏ها به عنوان راه‌حلّی جمعی یا حلّ‌وفصل مشکلات ناشی از خواست‏های تحقّق‏نیافتۀ اعضا یا مواضع مبهم آن‏ها در جامعۀ وسیع‏تر است. به‌این‌ترتیب خرده‏فرهنگ‏ها متمایز از فرهنگ وسیع‏تر هستند؛ اما نمادها، ارزش‎ها و باورهای آن را وام می‏گیرند (و اغلب تحریف می‏کنند، مورد مبالغه قرار می‏دهند یا باژگونه می‏سازند). از این مفهوم در سطحی وسیع‏ در جامعه‏شناسی کج‌روی استفاده می‏شود؛ خصوصاً در مطالعۀ فرهنگ جوانان» (گوردون، 1388: 1155).

یکی از مهم‏ترین شاخصه‏ها در بررسی خرده‏فرهنگ‏ها، قدرت چانه‏زنی آن‏ها است که می‏تواند امتیازات بیشتری را از فرهنگ بالاتر در جامعه به‌دست‌آورد؛ «خرده‏فرهنگ‏ها عمدتاً با بهره‏گیری از دلالت سبک‏های پوشاک و الگوهای رفتاری (یا آیینی) مخالفت خود را با فرهنگ حاکم ابراز می‏دارند... بنابراین، می‏توان چنین انگاشت که خرده‏فرهنگ‏ها به چانه‏زنی برای به‌دست‌آوردن فضایی فرهنگی دست‌می‏زنند؛ در این فضا می‏توان برخواست‏های متضادِ فرهنگ مادر تأثیر‌ گذاشت و در‌ مقابلِ آن مقاومت‌کرد؛ گروه نیز می‏تواند هویت خود را در این فضا بیان‌ کند و بپروراند» (ادگار، سج‏ویک، 1387: 123). این، موضوعی است که مطالعۀ خرده‏فرهنگ‏ها را از اهمیتی ویژه برخوردار ‌می‏کند؛ زیرا با مطالعه در ساختار این خرده‏فرهنگ‏ها به تغییرات کلّی در فرهنگ جامعه نیز می‏توان پی‌برد. هم‎چنین خرده‌فرهنگ‌ها در یافتن راهبردهای نوین در جامعه نیز می‏تواند یاریگر باشد. «مطالعات خرده‏فرهنگی فعالیت‏ها، اشکال و ارزش‏های مورد تحلیل خود را به عنوان کوشش‏های نسبتاً منسجمی برای مفهوم‌ ساختن و پی‌گرفتن راهبردهایی در موقعیت‏های اجتماعی مفروض در‌نظر‌ گرفته‌ است» (پین، 1382: 267).

 

5. خرده‏فرهنگ جوانان

بررسی خرده‏فرهنگ‏ها از این جهت اهمیت دارد که به تحلیل نوع استراتژی خرده‏فرهنگ‏ها در برابر فرهنگ غالب جامعه کمک می‏کند؛ «افراد جامعه بر‌حسب این‏که متعلّق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقه‏ای بستگی دارند و خود را از چه طایفه‏ای می‏دانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند و بالاخره بر‌حسب این‏که از‌ نظر جنسی و سنّی در چه رده‏ای قرار‌دارند، دارای نمود و ظهور و مختصّاتِ فرهنگی متفاوتند و به‌آسانی می‏توان آن‏ها را به اعتبار گفتار و رفتار و لباس و... از یک‎دیگر متمایز ساخت. این تفاوت‏ها و ویژگی‏های داخلی هر فرهنگ را خرده‏فرهنگ یا جوانه‏ها و شاخ و برگ‏های تنۀ اصلی فرهنگ جامعه می‏نامند» (روح‏الامینی، 1372: 30). خرده‏فرهنگ‏ها انواع مختلفی دارند: جوانان، مشاغل، روستایی، مهاجر و... (محسنی، 1393: 89 و فکوهی، 1389: 288-295).گاهی نیز از خرده‏فرهنگ‏ها به عنوان نقش‎های اجتماعی یاد می‏شود: خرده‏فرهنگ‏های نهادی، سنّی و جنسی، طبقاتی، حرفه‏ای، گروه‏ها (امین‏صارمی، 1379: 85-88 ). در خرده‏فرهنگِ سنّی، بحث جوانان اهمیت ویژه‏ای می‏یابد.

بسیاری از جامعه‏شناسان از خرده‏فرهنگِ جوانان به عنوان نوع مهمِّ خرده‏فرهنگ در درون جوامع و فرهنگ‏ها یاد ‌می‏کنند (گوردون، 1388: 1155 و رابرتسون، 1377: 79). «این واژه معمولاً در جامعه‏شناسی به‏عنوان نوعی منزلت اجتماعی یا برچسبی که به صورت اجتماعی ساخته شده، قلمداد می‏شود؛ نه صرفاً به‏عنوانِ وضعِ زیستی جوان ‌بودن» (گوردون، 1388: 1267).

توجّه ویژه به خرده‏فرهنگ جوانان، بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم، اهمیت ویژه‎ای یافت. «تحلیل خرده‏فرهنگی به‎ویژه در آثار راجع به فرهنگ‏های جوانان متنّوع پس از جنگ جهانی دوم اهمیت یافته و ساخت فعالانۀ معناها و فضاهای فرهنگی از سوی گروه‏های فرودست و اغلب متعلّق به طبقۀ کارگر در زمینه‏های گوناگون نهادینه و روزمرّه را مورد تأکید قرار ‌داده ‌است» (پین، 1382: 266).

برخی برای خرده‏فرهنگ جوانان، انواعی نیز ذکر ‌می‏کنند؛ «وجود فرهنگ‏های جوانان به دو شکل تبیین می‏شود: عوامل دخیل در تجربۀ نوجوانی، یا دست‏کاری هزینه و نحوۀ گذران اوقات فراغت جوانان از طریق تبلیغات و دیگر رسانه‏های همگانی» (گوردون، 1388: 1267).

موضوع خرده‏فرهنگِ جوانان امروزه در بین جامعه‏شناسان و پژوهشگران فرهنگ نیز از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است و اهمیت آن از این جهت است که «امکان به‌رسمیت‌شناختن تنوّع فرهنگ‏ها را در یک جامعه میسّر می‏سازد» (ادگار، سج‏ویک، 1387: 123).

در این مقاله، خرده‏فرهنگِ جوانان در بخش پادشاهی زال و رودابه با تکیه بر همین اهمیت بررسی می‌شود.

5-1. رفتار جوانانۀ زال و رودابه

عشق زال و رودابه در دوران پادشاهی منوچهر‌شاه یکی از مهم‏ترین داستان‏هایی است که در آن می‏توان ردِّ پای خرده‏فرهنگِ جوانان را در شاهنامه پیگیری‌ کرد. زال پس از آن‏که از پیش سیمرغ، نزد پدر خود برگشته، اصول زیستن در بین مردم را آموخته ‌است. زمانی که سام برای جنگ به سرزمین گرگساران رفت، زال بر تخت پادشاهی سیستان تکیه‌ زد. او وصف زیبایی رودابه را شنید و به او دل‌ باخت. رودابه نیز شاهدخت کابلی است که پدرش، مهراب از نسل ضحّاک است و همین دلیل، خود عاملی است که روابط آنان با ایرانیان و پادشاه ایران چندان حَسَنه نباشد. رودابه نیز دل به زال می‎سپرد. در ‌این‌ میان بدون این‏که خانواد‏ه‌های آنان آگاه شوند، این دو با یک‏دیگر دیدار‌می‏کنند و پس از آن نیز با واسطه‏هایی که بینشان است، هدایایی برای هم می‏فرستند. نخست سیندخت و پس از آن مهراب و سام و منوچهر از این ماجرا آگاه می‎شوند و همه نیز مخالف این وصلت هستند. سیندخت و مهراب از ترس منوچهرشاه و سام نیز به خاطر حرمت منوچهر با این وصلت مخالف‌اند. مهراب با آگاه ‌شدن از این قضیه، تصمیم ‌می‏گیرد دخترش را بکشد که با پادرمیانی سیندخت از این کار منصرف می‌شود. منوچهر هم وقتی آگاه می‏شود، مخالفت ‌می‏کند (فردوسی، 1386، ج1: 201) و حتّی به سام دستور‌ می‏دهد که کابل را با خاک یکسان‌ کند. در این زمان، زال با یادآوری مشقّاتی که بر او رفته، سام را وامی‏دارد که با این وصلت موافقت‌کند. سام نیز با نوشتن نامه‏ای برای منوچهر و یاد کردن خدماتی که برای او کرده، باعث می‏شود که منوچهر با این ازدواج موافقت‌ کند. در این داستان، رفتاری که زال و رودابه با خانواده‏هایشان در‌پیش‌گرفته‏اند -یعنی در مقابل آنان برای ازدواج پافشاری‌می‏کنند- ذیل خرده‏فرهنگ بررسی می‏شود. زال و رودابه با تدبیری که به‌خرج‌ می‏دهند و با قدرت چانه‏زنی که دارند، می‏توانند از فرهنگِ حاکم بر خود امتیازگیری کنند و نگذارند اوضاع بدتر شود. بحث چانه‎زنی از مهم‎ترین مباحثی است که در خرده‏فرهنگ‏ها وجود ‌دارد (ادگار، سج‏ویک، 1387: 123).

5-2. ابعاد دیدگاه خرده‏فرهنگی در رفتار زال و رودابه

زمانی که زال عشق خود را با بزرگانِ سیستان در‌ میان ‌می‏گذارد به نکته‏ای ظریف اشاره‌ می‏کند که گویی جوانی از نظر پادشاه موضوعی است که با گناه فرق دارد و به‌همین ‌دلیل زال می‏پرسد که آیا کار او از نظر پادشاه گناه است و یا فقط جوانی:

شود تیز، گویی منوچهرشاه؟

 

جوانی گمانی برد یا گناه؟

(فردوسی، 1386: 1/ 203)

در تحلیل نوع رفتار زال و رودابه از منظرِ نگاهِ خرده‏فرهنگی باید به چند نکته توجه ‌داشت؛ نخست این‏که زال و رودابه در رفتار و گفتار خود مسائلی را مطرح‌می‏کنند که تا حدودی با فرهنگِ حاکم بر جامعۀ آنان در تضاد است، امّا با تدبیری که زال و رودابه و به‏خصوص سیندخت در داستان می‏اندیشند، باعث می‏شوند که آنان بتوانند از فرهنگ مسلّط و حاکم بر جامعۀ خود امتیازگیری‌کنند و در‌نهایت زال و رودابه بتوانند با هم ازدواج‌کنند. اگر رفتار زال و رودابه بدون تدبیر و یا با تندی صورت ‌می‏گرفت، این خرده‏فرهنگ ممکن بود که به فرهنگِ کج‌روی و یا پادفرهنگ منجر شود که در ‌این ‌صورت ای بسا ازدواجی هم صورت ‌نمی‏گرفت و حتّی موضوع ازدواج به چالشی مهم منجر می‏شد که باعث جنگ بین دو کشور نیز می‏شد. رفتارهایی که زال و رودابه در ابراز عشق خود در این داستان از خود بروز‌ می‏دهند تا پیش از این در هیچ بخشی از شاهنامه سابقه نداشته و حتّی پس از این مورد نیز فقط بخشی از آن در داستان تهمینه و منیژه تا حدودی تکرار می‏شود. رفتارهای متضادگونۀ زال و رودابه که در این داستان مهم هستند، بدین قرارند:

5-2-1.ابراز علاقه برای ازدواج با وجود آگاهی از مخالفت فرهنگ حاکم

زال و رودابه می‏دانند که اگر عشق خود را مطرح‌کنند و خانواده‏هایشان از این موضوع آگاه شوند، ممکن است علاوه بر مخالفت با واکنش‏های جدّی نیز مواجه شوند با‌ این ‌وجود، آگاهانه عشق خود را مطرح‌می‏کنند. زال در وصف عشق خود با بزرگان می‏گوید:

کنون این همه داستان من است
دل از من رمیده است و برده خرد

 

گل و نرگس و بوستان من است
شما بنگرید این چه درمان برد

(فردوسی، 1386: 1/ 203)

بزرگان سیستان وقتی که از موضوع آگاه می‏شوند، همه ساکت می‏شوند و جرأت حرف‌زدن و اظهار‌نظر پیدا‌ نمی‏کنند:

ببستند لب موبدان و ردان
گشاده سخن کس نیارست گفت

 

سخن بسته شد بر لب بخردان
که نشنیدکس نوش با زهر جفت

 (فردوسی، 1386: 1/203)

رودابه نیز با خدمت‏کاران خود همین موضوع را مطرح ‌می‏کند و از آن‌ها می‏خواهد که برای عشق او چاره‏ای بیندیشند:

که من عاشقی‏ام چو بحر دمان
پر از پور سام است روشن‏ دلم
همۀ خانۀ شرم پر مهر اوست
کنون این سخن را چه درمان‌کنید
یکی چاره باید کنون ساختن

 

از او بر شده موج تا آسمان
به خواب اندر اندیشه زو نگسلم
شب و روزم اندیشۀ چهر اوست
چه خواهید و با من چه پیمان‏کنید
دل و جانم از رنج پرداختن

(فردوسی، 1386: 1/ 188)

5-2-2.بیان عشق دختران به مردان

بیان عشق از سوی دختر به خودی خود و به اندازۀ کافی شگفت‏آور بوده، امّا وقتی که دخترِ یکی از سرانِ کشور، این عشق را نسبت به کشورِ رقیبِ خود مطرح‌ می‏کند، شگفتی‏ خدمت‎کارانِ رودابه چند برابر می‏شود، چرا‌که این ابراز عشق را از دختر حاکم سرزمینشان می‏شنوند:

پرستندگان را شگفت آمد آن

 

که بی‏کاری آمد ز دخت ردان

(فردوسی، 1386: 1/ 188)

زمانی هم که سیندخت از کار رودابه آگاه می‏شود، رودابه با صراحت به او می‏گوید:

به مادر چنین گفت کای پُرخرد

 

همی مهر جان مرا بشکرد

(فردوسی، 1386: 1/ 214)

5-2-3.قاصدان ویژه میان عاشق و معشوق

خبررسانی میان زال و رودابه را یک زن بر عهده ‌می‏گیرد. اگر این موضوع از این زاویه نگریسته شود که زال و رودابه از دو کشور رقیب هستند، آنگاه اهمیت این جسارت مشخّص می‏شود. در جایی که همۀ نامه‏های میان دو سرزمین را فقط
باید قاصدان مخصوص برعهده ‌گیرند، یک زن عهده‏دار رساندن نامه‏ها بین زال و رودابه می‏شود:

میان سپهدار با سروبن
پیام آوریدی سوی پهلوان

 

زنی بود زیبا و شیرین‎سخُن
هم از پهلوان سوی سرو روان

(فردوسی، 1386: 1/ 211)

البته زمانی هم که سیندخت از این موضوع آگاه می‏شود، آن زن را به شکلی سخت مجازات‌ می‏کند و او را کتک ‌می‏زند (فردوسی، 1386: 1/ 213).

5-2-4.فرستادن انگشتری و هدیه برای هم (انگشتری برای نامزدی)

رسم انگشتری برای ازدواج گویا از رسوم کهنی است که در شاهنامه و به‌خصوص در این داستان انعکاس‌ یافته ‌است. در میان هدایای فراوانی که زال برای رودابه فرستاده ‌بود، انگشتری از همه مهم‏تر بود:

یکی شاره سربند پیش آورید
همه پیکرش سرخ‏یاقوت و زر
یکی‏جفت پرمایه انگشتری

 

شده تار و پود اندر او ناپدید
شده زر همه ناپدید از گهر
فروزنده چون بر فلک مشتری

(فردوسی، 1386: 1/ 212)

وقتی که سیندخت متوجه قاصدی می‏شود که برای رودابه هدایایی آورده‌است، ابتدا او را تفتیش‌می‏کند و لباس‎ها و جواهراتی را که شخصی ناشناس برای رودابه فرستاده بررسی‌ می‏کند؛ اما زمانی که چشمش به انگشتری می‏افتد متوجه می‏شود که باید مسأله‏ای عاشقانه در بین باشد. او بلافاصله نزد رودابه می‏رود و از او دربارۀ انگشتری می‏پرسد:

سخن ‎بر چه ‎سانست ‎و این ‎مرد کیست

 

که زیبای سربند و انگشتری است

(فردوسی، 1386: 1/ 214)

5-2-5.ورود زال به کاخ رودابه

مهم‏ترین هنجارشکنی که در مسائل فرهنگی در این داستان رخ‌ داده ‌است، ورود زال به کاخ رودابه است؛ این در حالی است که هیچ‌کدام از اعضای دو خانواده از این موضوع آگاه نیستند. اهمیت این هنجارشکنی از طرف این دو جوان از آن‏جا ناشی می‏شود که از یک سو آن‌ها از دو کشور رقیب هستند و از سوی دیگر، هنوز پیوند خویشاوندی میان آنان صورت نپذیرفته ‌است. زال شب ‏هنگام از دیوار کاخ رودابه بالا می‏رود و تا صبح با رودابه به عیش و نوش می‏پردازد:

همه بود بوس و کنار و نبید

 

مگر شیر کاو گور را نشکرید

(فردوسی، 1386: 1/ 200)

در همان مجلس زال به رودابه می‏گوید که منوچهر و سام با این ازدواج قطعاً موافق نخواهند‌بود:

منوچهر چون بشنود داستان
همان سام نیرم برآرد خروش

 

نباشد بدین کار همداستان
کف اندازد وبر من آید به جوش

(فردوسی، 1386: 1/ 201)

5-2-5.پیمان عشق بستن بدون آگاهی خانواده‏ها

زمانی که زال در کاخ رودابه است آن دو با هم پیمان‌می‏بندند که با وجود مخالفت خانواده‏هایشان حتّی تا پای جان بر سر پیمانشان بمانند. زال می‏گوید:

ولیکن سر مایه جان است و تن
پذیرفتم از دادگر داورم

 

همه خوار گیرم بپوشم کفن
که هرگز ز پیمان تو نگذرم

(فردوسی، 1386: 1/ 201)

 

رودابه نیز همان‏جا می‏گوید:

که بر من نباشد کسی پادشا
جز از پهلوانِ جهان زال زر

 

جهان‌آفرین بر زبانم گوا
که باتخت وتاج است وبازیب و فر

(فردوسی، 1386: 1/ 201)

زمانی هم که سیندخت، رودابه را بابت عشق او سرزنش‌می‏کند، رودابه آشکارا از عشق خود به زال سخن به‌میان ‌می‏آورد:

بدان کاو مرا دید و با من نشست

 

به پیمان گرفتیم دستش به دست

(فردوسی، 1386: 1/ 214)

5-3. پیامدهای رفتار زال و رودابه

یکی از دلایل مهم مخالفت‎های خانواده‏ها با ازدواج زال و رودابه، مشکلاتی است که دو کشور همسایه باهم دارند؛ همچنین با کارهایی که این دو بدون اطلاع خانواده‌ها انجام‌داده‏اند -به‌نوعی- ننگ و عاری برای خانواده‏هایشان به ارمغان آورده‏اند.

رفتار خارج از عُرفِ فرهنگی زال و رودابه دو پیامد بسیار مهم را برای دو سرزمین زابل و کابل داشته ‌است: یکی بحث ننگ و نام است و دیگری مسألۀ دشمنی ریشه‌ای و رقابتِ دیرینه‌‏ای که با هم دارند.

بحث دشمنی بین ایران و کابل از آن‏جا ناشی شده که مهراب کابلی از نوادگان ضحّاک است. همین موضوع می‏تواند منجر به وخامت اوضاع به‌خصوص برای مهراب شود. مرکز حکومت مهراب بسیار کوچک است و او از حکومت منوچهرشاه هراس بسیاری دارد و به همین دلیل وقتی از جریان علاقۀ دخترش به زال آگاه می‎شود، اوّلین فکری که به ذهنش می‏رسد این است که رودابه را بکشد تا مگر به شاه ایران اثبات‌ کند که در این قضیه بی‏تقصیر بوده ‌است؛ البتّه سیندخت با تدابیر خود مانع از اجرای هدفش می‏شود (فردوسی، 1386: 1/ 237). علاوه بر این، منوچهر هم وقتی متوجّه می‏شود که زال قصد‌ دارد با یکی از نوادگان ضحّاک ازدواج‌کند به سام دستور‌ می‏دهد که کابل و هند را با خاک یکسان‌ کند (فردوسی، 1386: 1/ 226)؛ هر‌چند که سام در ابتدا می‏پذیرد، امّا بعد با نوشتن نامه‏، وقتی که از خدمات خود یاد ‌می‏کند، منوچهر را از این تصمیم باز‌می‏دارد.

موضوعِ ننگ برای مهراب نمود بیشتری در داستان دارد. مهراب زمانی که از موضوع آگاه می‏شود به سیندخت می‏گوید:

همم بیمِ نام است و هم جای ننگ

 

چرا بازداری سرم را ز جنگ

(فردوسی، 1386: 1/ 218)

و منظور مهراب از «جنگ» در این بیت، این است که قصد داشته دخترش را بکشد.

موضوعِ ننگ برای مهراب، زمانی خود را بیشتر نمایان‌ می‏کند که مردم کابل نیز از موضوع عشق زال و رودابه آگاه می‏شوند:

چو در کاول این ‏داستان فاش گشت
برآشفت و سیندخت را پیش خواند
چنین‎گفت کاکنون جز این ‎نیست رای
که آرمت با دخت ناپاک‌ تن

 

سر مرزبان پر ز پرخاش گشت

همه خشم رودابه بر وی براند
که با شاه گیتی مرا نیست پای
کشم زارتان بر سر انجمن

(فردوسی، 1386: 1/ 236)

پیامدِ رفتار خارج از چارچوبِ فرهنگی زال و رودابه برای مهراب و سام، اوضاع را به‌شدّت وخیم ‌کرده که بحث ننگ و رقابتِ دو سرزمین از مهم‏ترینِ آن مباحث است. نوع مواجهه و تدبیرهای دقیق و بجا در این شرایط، تعیین‏کنندۀ اوضاع است.

5-3-1.تدبیر و قدرت چانه‏زنی

در تحلیل خرده‏فرهنگ‏هایی که موفّق شوند امتیازی بگیرند و یا خرده‏فرهنگ به ضدِّفرهنگ و فرهنگِ کج‌روی بدل شود، تدبیر و استراتژی افراد خرده‏فرهنگ از اهمیت خاصّی برخوردار است. چنان‏که گفته ‌شد، یکی از دلایل ایجاد خرده‏فرهنگ در درون یک فرهنگ، گرفتن امتیاز است و این موضوع با قدرت چانه‏زنی میسّر می‏شود (ادگار، سج‏ویک، 1387: 123).

در داستان زال و رودابه، این موضوع به بهترین شکلی خود را نشان ‌داده ‌است و برخلاف داستان بیژن و منیژه که به اسارت بیژن و نبردی میان دو فرهنگ منتهی می‏شود (فردوسی، 1386: 3/ 387) و یا بر‌خلاف داستان تهمینه و رستم که دو طرف (رستم و تهمینه) از ترس آگاهی خانواده‏ها و فرهنگ‏هایشان (و یا دلایل دیگر)، موضوع پیوند خود را آن‏قدر مخفی نگه می‏دارند که سرانجام منجر به حادثۀ وحشتناک مرگ سهراب می‎شود (فردوسی، 1386: 2/ 185). در داستان زال و رودابه، تدبیر و مدیریتِ بحرانِ به‏وجود‌آمده از سوی زال و رودابه و سپس سیندخت و سام، ماجرا را به بهترین شکل ممکن به‌پایان‌ می‏برد و مهم‏ترین بُعدِ این تدبیر نیز گفت‏وگوست.

تدبیرهایی که از سوی زال و رودابه (و البته بعداً سیندخت و سام) در داستان برای گرفتن امتیاز مطرح می‏شوند، بدین قرارند:

5-3-1-1.گفت‏و‌گوی زال با مشاوران و بزرگان سیستان

اوّلین کاری که زال پس از مطرح ‌شدن ازدواج با رودابه انجام ‌می‏دهد، این است که با بزرگان سیستان مشورت ‌می‏کند. زال در توجیه کار خود مطالب بسیاری را به آنان یادآوری‌ می‏کند و از‌ جمله این‏که ازدواج بخشی از دین است و به‌خصوص برای جوانان واجب‏تر است:

و دیگر که بی‏مایه دین خدای

 

ندیدیم مرد جوان را به جای

(فردوسی، 1386: 1/ 203)

بزرگان با توجه به دورنمایی که از مسائل کلان کشوری و رقابت‏های دیرین خاندان مهراب و ایرانیان دارند، ترجیح‌می‏دهند که البته سکوت کنند.

5-3-1-2. مشورت رودابه با خدمت‏کارانش

رودابه نیز در نخستین اقدام خود با خدمت‏کارانش که به آنان اطمینان داشته، مشورت ‌می‏کند و از آنان راه و چاره می‏خواهد:

بدان بندگان خردمند گفت:
شما یک‌به‌یک رازدار منید

 

که بگشاد خواهم نهان از نهفت
پرستنده و غمگسار منید

(فردوسی، 1386: 1/ 187)

هر‌چند خدمت‏کاران در ابتدا کاملاً حیرت‏زده می‏شوند، امّا درنهایت می‏پذیرند که رودابه را یاری‌ کنند.

5-3-1-3. گفت‏وگوی رودابه با سیندخت

سیندخت زمانی که از کار رودابه آگاه شد در اوّلین واکنش به سراغ رودابه رفت و از او قضیه را پرسید و رودابه، همۀ موضوع عشق خود را برای سیندخت تعریف ‌می‏کند. سیندخت خطرات این عشق را شرح‌می‏دهد، امّا رودابه بر سخن خود پافشاری‌می‌کند:

به مادر چنین گفت کای پرخرد

 

همی مهر جان مرا بشکرد

(فردوسی، 1386: 1/ 214)

زمانی که سیندخت متوجّه می‏شود که این سخن به گوش سام هم رسیده ‌است، خود وارد میدان می‏شود و به دفاع از رودابه با مهراب و سام جداگانه سخن می‏گوید.

5-3-2. گفت‏وگوی زال با سام

زال هم با وجود آگاهی از همه خطرات، ابتدا نامه‏ای برای سام می‏نویسد و او را از تصمیم خود آگاه ‌می‏کند. سام هم در مرحلۀ نخست به سختی مخالفت‌می‏کند، امّا هنگامی که سام از نبرد گرگساران نزد منوچهر رفته و از نزد او به سیستان می‏رود، زال پیش او می‏رود و از رنج‏های دوران کودکی خود سخن می‏گوید:

یکی مرغ‎پرورده‏ام خاک‏خورد
ز مادر بزادم بینداختی

 

ز گیتی مرا نیست با کس نبرد...
به کوه اندرم جایگه ساختی

(فردوسی، 1386: 1/ 229)

 و در ‌واقع با این کار، سام را در مخمصه قرار ‌می‏دهد و به او می‏گوید: حال که در حقِّ کودکی و جوانی او کاری نکرده، لااقل در ازدواج به او کمک‌ کند. همین تدبیر هم مؤثّر واقع می‏شود و سام مجبور می‎شود که در دفاع از ازدواج دختر مهراب با زال برای منوچهر نامه‏ای بنویسد (فردوسی، 1386: 1/ 231).

5-3-3. چاره‌جویی‏های سیندخت

مهم‏ترین نقش را در این داستان، سیندخت بر‌عهده‌ دارد. اوست که با تدبیرهای ویژۀ خود در مواجهه با رودابه و مهراب و سپس سام، وقایع را به سمت نگاه عاقلانه سوق‌می‏دهد:

5-3-3-1. گفت‏وگوی سیندخت با مهراب

یکی از مخالفان سرسخت ازدواج رودابه و زال، مهراب است و دلیل آن هم بیان شد که ابتدا ننگ و نام و سپس ترس از منوچهرشاه بود. سیندخت در این مرحله با مهراب سخن می‏گوید و او را قانع ‌می‏کند که می‏تواند اوضاع را آرام‌ کند. مهراب نیز به او اجازه ‌می‏دهد که آن‎طور که صلاح می‏داند اوضاع را سامان‌ دهد. سیندخت هم با طلا و جواهراتی که مهراب در اختیار او قرار‌ داده به سمت سام می‏رود تا با او سخن بگوید. جالب است که هنگام رفتن از مهراب می‏خواهد که به دخترشان آسیب نرساند:

نبایدکه چون من شوم چاره‏جوی

 

تو رودابه را سختی آری به روی

(فردوسی، 1386: 1/ 237)

5-3-3-2. مشورت سیندخت و سام

سیندخت برای سامان ‌دادن به اوضاع در شمایل قاصدان، لباس مردانه می‏پوشد و با هدایایی نزد سام می‏رود. ابتدا از او زنهار می‏خواهد و زمانی که سام به او امان‌ می‏دهد، نقاب از روی برمی‏کشد و خود را معرفی‌ می‏کند و دربارۀ ازدواج دخترش و زال با سام سخن می‏گوید. سام زمانی که سخنان سیندخت را می‏شنود، می‏پذیرد که رودابه عروسش شود.

عروس ار به مهراندرون همچو اوست

 

سزد گر برآیند هر دو ز پوست

(فردوسی، 1386: 1/ 243)

5-3-4. نامۀ سام به منوچهر

وقتی که سام از گرگساران به سوی سیستان برمی‏گردد، منوچهر او را طلب ‌می‏کند و به او دستور‌ می‏دهد که کابل را با خاک یکسان‌ کند؛ هدف منوچهر از سویی بیان این نکته است که با ازدواج زال و رودابه مخالف است و از سوی دیگر، می‏خواهد وفاداری سام را بیازماید. سام در دربار منوچهر این موضوع را می‏پذیرد، امّا وقتی به سیستان می‏رود و زال او را قانع ‌می‏کند که باید با رودابه ازدواج ‌کند، سام نامه‏ای برای منوچهر می‏نویسد و در آن به وصف خدمات خود می‏پردازد و از این رهگذر، منوچهر نیز سرانجام قانع می‏شود و نامه‎ای برای سام می‎نویسد و رضایت خود را اعلام‌ می‏کند:

سخن هر چه زو سام را کام بود
همه آرزوها سپردم بدوی

 

همان زال را رای و آرام بود
بسی روز فرخ شمردم بدوی

(فردوسی، 1386: 1/ 256)

5-3-5.رفتار زال نزد منوچهر

زمانی که سام، نامه‏ را برای منوچهر می‏نویسد، آن را به زال می‏دهد که برای منوچهرشاه ببرد. وقتی منوچهر با خواندن نامۀ سام تا حدودی قانع می‏شود از دانشورانِ دربارش می‏خواهد که زال را بیازمایند. نوع رفتار زال نزد منوچهر و این‏که به همۀ پرسش‏های دانشوران پاسخ‏ می‏دهد (فردوسی، 1386: 1/ 247-256) از دیگر دلایلی است که منوچهرشاه کاملاً قانع می‏شود که ازدواج زال و رودابه هیچ مشکلی برای پادشاهی او به‌وجود‌ نمی‏آورد.

نتیجه‏گیری

خرده‏فرهنگ، بخشی از فرهنگِ مسلّط در جامعه است که در برخی از اجزا با آن تفاوت‏هایی دارد. یکی از خرده‏فرهنگ‏های بسیار مهم از‌نظرِ جامعه‏شناسان غربی که از اواخر دهۀ60 میلادی، روی آن مباحثی جدّی صورت‌ گرفته ‌است، خرده‏فرهنگِ جوانان است.

خرده‏فرهنگِ جوانان دربارۀ جمعیتِ جوانانِ یک جامعه صحبت‌ می‌کند که در رفتار و کردار و حتی لباس ‌پوشیدن و سلیقۀ موسیقی خود با فرهنگ غالب در جامعه تفاوت‏هایی دارد. در شاهنامۀ فردوسی، داستان زال و رودابه، نمونۀ اعلای خرده‏فرهنگِ جوانان محسوب می‏شود. در این داستان، زال و رودابه رفتارهایی
دارند که با فرهنگِ مسلّطِ خانواده‏هایشان و سرزمینشان تفاوت‏هایی بارز دارد؛ از جمله: عشق این دو برخلاف خواستۀ خانواده‏هایشان، رابطۀ آن‌ها با یک‎دیگر به دور از چشم خانواده‏هایشان، ورود زال به کاخ رودابه، فرستادن انگشتری و ایستادگی در مقابل خانواده‏هایشان برای ازدواج با هم. علاوه بر این، سیاست‏ها و تدابیری هم که در این زمینه اتّخاذ می‏شود، باعث می‎شود که موضوع، پیش از آن‏که به بحرانی جدّی برای دو کشور همسایه بدل شود، به‌خوبی به پایانِ خوش تبدیل شود. یکی از
مهم‏ترین تدابیر در این بین، قدرت چانه‏زنی زال و رودابه بود؛ هم‎چنین مشورت
و گفت‏وگوهای فراوانی که سیندخت با مهراب و سام و هم‏چنین سام با زال و منوچهر دارد.

آبرکرامبی، نیکلاس؛ هیل استفن و برایان اس.ترنر. (1367). فرهنگ مآخذ و مراجع جامعه‏شناسی. ترجمۀ حسن پویان. چ 1. تهران: انتشارات چاپخش.
آزاد ارمکی، تقی. (1387). جامعهشناسی فرهنگ. چ 1. تهران: نشر علم.
آشوری، داریوش. (1393). تعریف‏ها و مفهوم فرهنگ. چ 5. تهران: نشر آگه.
احیایی، ملیحه. (1393). بنیان‏های مدنیت و فرهنگ در شاهنامۀ فردوسی. چ 1. مشهد: انتشارات سخن‎گستر.
ادگار، اندرو و پیتر سج‏ویک. (1387). مفاهیم بنیادی نظریۀ فرهنگی. ترجمۀ مهران مهاجر و محمد نبوی. چ 1. تهران: مؤسسۀ انتشارات آگاه.
اعتماد مقدّم، علیقلی. (2535). آیین‏ها و رسم‏های ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی. ج 1. چ 1. تهران: انتشارات ادارۀ کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر (به مناسبت جشن فرهنگ و هنر).
افروغ، عماد. (1377). فضا و نابرابری اجتماعی. چ 1. تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرّس.
امین‏صارمی، نوذر. (1379). انحرافات اجتماعی و خرده‏فرهنگ‏های معاصر. چ 1. تهران: دانشگاه علوم اجتماعی ناجا.
بیلینگتون، روزاموند؛ شیلا استرابریج؛ لنور‌گرین سایدز و آنت فیتزسیمور. (1380). فرهنگ و جامعه (جامعه‏شناسی فرهنگ). چ 1. تهران: نشر قطره.
پورجعفر، محمدرضا؛ علیرضا ارباب‏زادگان هاشمی و علی پورجعفر. (1393). تجلّی خرده‏فرهنگ‏های ایرانی- اسلامی در طراحی فضاهای شهری. چ 1. تهران: انتشارات آرمان‌شهر.
پین، مایکل. (1382). فرهنگ اندیشۀ انتقادی. ترجمۀ پیام یزدان‌جو. چ 1. تهران: نشر مرکز.
ثاقب‏فر، مرتضی. (1378).بن‌بست‏های جامعه‏شناسی. چ 1. تهران: نشر بیستون.
خاتمی، احمد. (1387). «بررسی آداب پیوند زناشویی و امور خانواده در شاهنامۀ فردوسی». فصلنامۀ خانواده‏پژوهی. سال 4. ش 15. صص 320-303.
خالقی مطلق، جلال. (1393). یادداشت‏های شاهنامه (بخش یکم). چ 3. تهران: مرکز دایره‏المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‏های ایرانی و اسلامی).
رابرتسون، ایان. (1377). درآمدی بر جامعه (با تأکید بر نظریه‏های کارکردگرایی، ستیز و کنش متقابل نمادین). ترجمۀ حسین بهروان. چ 3. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی. شرکت به‏نشر.
رضاقلی، علی. (1371). جامعه‏شناسی خودکامگی (تحلیل جامعه‏شناختی ضحّاک ماردوش). چ 2. تهران: نشر نی.
روح‏الامینی، محمود. (1372). زمینۀ فرهنگ‏شناسی. چ 3. تهران: انتشارات عطّار.
سعادت، مصطفی. (1393). مقدّمهای بر داستان زال. چ 1. شیراز: انتشارات نوید.
صالحی امیری، سید رضا. (1386). مفاهیم و نظریههای فرهنگی. چ 1. تهران: ققنوس.
غفّاری، زهرا. (1389). ساسانیان و آداب و رسوم دربار انوشیروان با تکیه بر شاهنامۀ فردوسی. چ 1. مشهد: انتشارات سخن‎گستر.
فردوسی، ابوالقاسم. (1386). شاهنامه (8 جلد). تصحیح جلال خالقی مطلق. چ 1. تهران: مرکز دایره‏المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‏های ایرانی و اسلامی).
فکوهی، ناصر. (1389). انسان‏شناسی شهری. چ 6. تهران: نشر نی.
گیدنز، آنتونی. (1382). جامعه‏شناسی. ترجمۀ منوچهر صبوری. چ 9. تهران: نشر نی.
گوردون، مارشال. (1388). فرهنگ جامعه‏شناسی. ترجمۀ حمیرا مشیرزاده. چ 1. تهران: نشر میزان.
محسنی، منوچهر. (1393). مقدّمات جامعه‏شناسی. چ 29. تهران: نشر دوران.
مختاری، محمد. (1379). اسطورۀ زال (تبلور تضاد و وحدت در حماسۀ ملی). چ 2. تهران: انتشارات توس.
موریس، بلاک. (1389). انسان‏شناختی در آزمون میدان پژوهش به ضمیمۀ تأمّلات فرهنگی. ترجمۀ ناصر فکوهی. چ 1. تهران: نشر نی.
هوشمند، مهرداد. (1389). فرهنگ جامعه‏شناسی (انگلیسی- فارسی). چ 1. تهران: نشر آوای نور.