Research on the Vocabulary Related to the Social Issues in Khamse of Nezami Based on Fairclough’s Critical Discourse Analysis Approach

Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor of Persian Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran;

2 Ph.D in Persian Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran;

Abstract

In discourse, a set of vocabulary words is called a labeled (marked) which has meanings beyond the level of vocabulary. Concentration of choice of such words in poetry is a way toward the facts that have flowed in history. This issue in Nezami’s poem sometimes inapparently places inside marked words which the poet has chosen. In this article, in the way of descriptive – analytic and studying resources related to Nezami’s era history, we consider effective events on the artist’s mind. Then we, with derivation and study of high frequency and marked words in Khamse, proceeded with Significant correlation between the presence of this words in poem and events placed on age of his life. And in order to make a methodical analysis, we chose Fairclough's critical discourse analysis approach. The result showed: The poet's language is a social act, which, while creating its social relationships and identities, is their constructor and a tool for turn to solving odds of power.

Keywords


با وجود اطلاعات بسیار کمی که در تاریخ دربارة زندگی نظامی گنجه‌ای ثبت شده، اشعار پرمغز و سرشار از مضامین اجتماعی او زمینة مناسبی را برای پژوهش‌هایی از این دست فراهم ساخته‌است؛ چراکه «این سخن، راست و بهنجار است که هیچ پدیدة هنری ـ از جمله شعر ـ در خلأ به وجود نمی‌آید، لذا پیوندی همگن میان ساخت جامعه و اثر ادبی برقرار است» (انزابی‌نژاد، ۱۳۶۹: ۱۲۸). این پیوستگی تا حدی است که «برخی واژگان زبان را آیینه‌ای دانسته‌اند که پدیده‌های مختلف اجتماعی ـ فرهنگی جامعه را در خود منعکس می‌سازد» (مدرسی، ۱۳۶۸: ۴)؛ به عبارت دیگر، آفرینش اثر ادبی، بیان نوعی جهان‌نگری یا شیوة خاصی از مشاهده است. از اینجاست که «نتایج حاصل از مطالعة آثار ادبی می‌تواند به عنوان مدارکی اجتماعی محسوب شود که تصویری از اجتماع از آن قابل برداشت است» (ولک و وارن، ۱۳۷۳: ۱۱۰). ما در این جستار با بررسی گزینش واژه‌های مرتبط با جامعه در آثار نظامی، با نظر به بسامد آن‌ها در سخنش تلاش نمودیم تا به شناختی بیشتر از اجتماعی که او را در خود پرورش داده‌است، دست یابیم؛ چرا‌که «شعر با شدتی مضاعف و با گستردگی فوق‌العاده‌ای به واقعیت وفادار و به آن مرتبط است. در شعر، بازتاب واقعیت در قالب تصاویر و در هیئتی نمادین از میزان بازتاب آن در قالب زبان ملفوظ به مراتب وسیع‌تر است» (مهرگان، ۱۳۷۷: ۱۲۸). یکی از شیوه‌های مؤثر در بررسی جامعه‌شناسانة زبان اثر ادبی، تحلیل انتقادی گفتمان است و در واقع، «تحلیل گفتمان به عنوان جنبه‌ای از بررسی زبان، بسیار کارآمد خواهد بود؛ چرا‌که گفتمان‌ها مجسم‌کنندة معنا و ارتباطات اجتماعی است» (حاتمی، ۱۳۸۵: ۱ـ2)؛ به بیان دیگر، «تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیلی ایدئولوژیکی است؛ پرده برداشتن از چهرة ایدئولوژی‌ها و قدرت‌های پنهان در پس متون رسانه‌ای، ادبی، سیاسی، قضایی و به طور کلی، برملا ساختن راز صورت‌های گفتمانی تولید و تعبیر متن و نقش آن‌ها در بینش‌ها و قضاوت‌های اشخاص است» (آقاگل‌زاده، ۱۳۹۰: ۱۶۰). نکته‌ای که در شیوة تحلیل انتقادی گفتمان نهفته، این است که متن و مسائل جامعه همواره با یکدیگر رابطة مستقیمی ندارند. بنابراین، تحلیل گفتمان باید متن را تحلیل و بیان کند که در پسِ متون چه مسائلی پنهان است؛ به عبارت بهتر، «تحلیل گفتمان باید کالبدشکافی کند و بگوید گوینده (یا نویسنده) چه افکاری داشته‌است و در واقع، چهرة پنهان متن را آشکار سازد» (یارمحمدی، ۱۳۸۳: ۱۸۲). همچنین، در ارتباط زبان و جامعه نیز باید گفت «ارتباط آن‌ها یک ارتباط بیرونی نیست، بلکه درونی است. هر زمان و هر جا که مردم زبان را به‌کار می‌گیرند، تحت تأثیر جامعه و شرایط اجتماعی حاکم بر آن هستند» (خانیکی، 1387: 249). در واقع، «زبان یک "کردار اجتماعی" است و این تفکر دربردارندة چند مفهوم ضمنی است: 1ـ زبان بخشی از جامعه است. 2ـ زبان فرایندی اجتماعی است. 3ـ زبان یک فرایند مشروط است؛ یعنی مشروط به سایر بخش‌های غیرزبانی جامعه است» (آقاگل‌زاده، 1386: 22).

در تحلیل گفتمان انتقادی، توجه به واژگانی که شاعر یا نویسنده برمی‌گزیند، یکی از شیوه‌های نگرش به متون و بررسی آن است. همچنین، «نقش واژگان و گزینش آن‌ها در تحلیل گفتمان انتقادی مهم و کلیدی است؛ زیرا در اصل تمام گفتمان‌ها از ترکیب واژگان به وجود می‌آیند» (صالحی و نیکوبخت، ۱۳۹۱: ۷۸). فرکلاف در تحلیل انتقادی گفتمان نیز معتقد است که تفاوت‌های ایدئولوژیک بین متون در بازنمایی‌های مختلفی که از جهان ارائه می‌دهند، در واژگان آن‌ها رمزگذاری می‌شود. در دید سبک‌شناسی نیز توجه به «گزینش واژگان» در کنار «نگرش خاص» و «انحراف از هنجار»، سه عنوان کلی یا سه زاویه در نگاه به موضوع «سبک» است (ر.ک؛ شمیسا، ۱۳۸۰: ۱۳ـ32). این امر نشان‌دهندة ارزشمندی عامل گزینش واژه‌ها در بررسی‌ها و پژوهش‌های ادبی است. توجه به این مسئله نیز حائز اهمیت است که «تمام واژه‌های زبان از شأن و کارکرد مساوی برخوردار نیستند. برخی به سبب نقش خاص خود در مرکز قرار می‌گیرند و بعضی دیگر، حالت حاشیه‌ای دارند» (یارمحمدی، ۱۳۸۳: ۱۳۴). از اینجاست که در گفتمان‌شناسی، واژگان زبان را به دو گروه کلّی تقسیم می‌کنند: «گروه بی‌نشان (Unmarked) و نشان‌دار (Marked). واژگان بی‌نشان تنها نمادی از واقعیت است و به مصادیق ذاتی و تجریدی اشارت دارد. واژه‌های نشان‌دار علاوه بر اشارت به مصداق خاص، نگرش گوینده و نویسنده را نیز در خود جای داده‌اند» (همان، ۱۳۸۳: ۶۳). با این مقدمات، نگارندگان با تکیه بر شیوة تحلیل گفتمان در پی کشف اطلاعات و مطالبی هستند که در بطن آثار ادبی نظامی واقع است؛ یعنی مسائلی که روشنگر مشخصات عصر نظامی گنجه‌ای و چگونگی درج آن‌ها در خلال گزینش واژگان نشان‌دار در شعر اوست. در واقع، از آنجا که زبان شعر، جنبه‌ای از کردار اجتماعی است و هنرمندان از جمله گروه‌های اجتماعی بسیار مهم در اثرگذاری بر زبان جامعه هستند، تلاش می‌کنند جایگاه زبان شعر نظامی را به عنوان سازندة روابط اجتماعی و باورها، بیش از پیش آشکار نمایند.

در حوزة تحلیل گفتمان انتقادی، آثار زیادی در سال‌های اخیر تألیف شده‌است که در اینجا تنها به نمونه‌هایی از آن‌ها می‌پردازیم. از میان مقالات می‌توان به این موارد اشاره نمود: سجودی و اکبری (۱۳۹۳) به تحلیل انتقادی گفتمان مقامات مشایخ صوفیه پرداخته‌اند، فقیه ملک مرزبان و فردوسی (۱۳۹۳) تحلیل انتقادی گفتمان صوفیانه در گلستان سعدی را بررسی کرده‌اند، یوسفی و همکاران (۱۳۹۱) به تحلیل گفتمان انتقادی هویت ایرانی در داستان سیاوش شاهنامه پرداخته‌اند و صالحی و نیکوبخت (۱۳۹۱) نیز واژه‌گزینی‌های شعری قیصر امین‌پور را از منظر تحلیل گفتمان انتقادی بررسی کرده‌اند. در میان پایان‌نامه‌ها نیز پایان‌نامة رجبی (۱۳۹۰) که تحلیل انتقادی گفتمان صادق هدایت را در چارچوب نظریة فرکلاف بررسی نموده‌است و پایان‌نامة غیاثی (۱۳۹۱) که پژوهشی در تحلیل گفتمان انتقادی اندیشة سیاسی ـ عرفانی عین‌القضات همدانی است. لذا بررسی شعر نظامی از منظر تحلیل انتقادی گفتمان پژوهشی بدون پیشینه است.

روش پژوهش

روش بررسی در این جستار، توصیفی ـ تحلیلی است به گونه‌ای که نخست با مطالعة منابع کتابخانه‌ای که تاریخ عصر نظامی را تشریح نموده‌اند، وقایعی را که می‌تواند تا حدی بر ذهن هنرمند تأثیرگذار باشد، در نظرگرفته‌ایم. سپس با مطالعة خمسة نظامی و استخراج برخی واژگان نشان‌دار پربسامد در سخن او، ارتباطی معنی‌دار میان حضور این دسته از واژگان در شعر نظامی و حوادث واقع در دوران زندگی او بر ما آشکار شد. ضمن اینکه گردآوری واژه‌ها و ارائة بسامد آن‌ها را نویسندگان این جستار با مطالعة خمسة نظامی به عنوان جامعة آماری پژوهش به انجام رسانده‌اند. همچنین، به منظور تحلیل روشمند این مسئله، رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف را برگزیده‌ایم و واژه‌های حامل بار معنایی جامعه‌شناختی در خمسه را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی نموده‌ایم.

1. بحث و بررسی

کلمات نقش تأثیرگذاری در میان سطوح مختلف اثر ادبی ایفا می‌کنند و «در یک اثر ادبی موفق، مصالح به‌تمامی در شکل اثر با هم ترکیب می‌شوند. آنچه جهان بوده‌است، "زبان" می‌شود. مصالح یک اثر ادبی در یک سطح، کلمه‌ها هستند و در سطح دیگر، تجربه و رفتار آدمی و در سطح دیگر، نگرش‌ها و افکار بشری» (موحد، ۱۳۸۵: ۴۱). زمانی که شاعر در توصیفات و تصاویر شاعرانه‌اش دست به گزینش واژه‌ها می‌زند و از میان بی‌نهایت مضمونی که می‌تواند بیافریند، از واژگانی بهره می‌جوید که به بحران‌ها، حوادث و یا حتّی امور معمول واقع در محیط پیرامون زندگی‌ او مرتبط است، معناداری گزینش واژگان او آشکارتر می‌شود. این امر نشان‌دهندة حساسیت و در مواقعی، مسئولیت‌پذیری شاعر نسبت به امور پیرامونی اوست. این درجه از حساسیت و مسئولیت‌پذیری که شایستة اندیشمندی چون نظامی است، در واژه‌های شعرش مجال بروز یافته‌است و تصاویر و توصیفاتش را سرشار ساخته‌است، به گونه‌ای که انعکاس برخی مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران زندگیش را می‌توان در لا‌به‌لای برخی واژه‌های شعرش به نظاره نشست. وقایع ناگوار، از مشخصات بارز تاریخ دوران اوست، به گونه‌ای که «عصر نظامی، عصر کوردلی، تنگ‌نظری، تعصب‌ها و سختگیری‌های مذهبی، سقوط ارزش‌های انسانی ـ اخلاقی و ضد خِرَدگرایی است. در کنار این همه ارزش‌های ضدّ معنویت، فشارهای اقتصادی، جنگ‌های خانگی، ستم شاهان، تجاوزهای مأموران حکومتی و رؤسای ایل‌ها و طایفه‌ها بر مردم محروم، زلزله و قحطی، اجتماعی را می‌سازد که حتی فریاد شاعران مدیحه‌پرداز را نیز بر آسمان می‌رساند» (ثروت، ۱۳۷۸: ۲۳). بنابراین، چنین جامعه‌ای با چنین مشخصات قطعاً بر زبان هنرمند آگاه تأثیرگذار است.

زبان به عنوان «ابزاری مهم برای برقراری و حفظ روابط و دیدگاه‌های اجتماعی ـ سیاسی است. لذا هیچ متنی را نمی‌توان یافت که عاری از دیدگاه‌های شخصی نویسندة آن باشد» (تاجیک، ۱۳۷۹: ۵۰). تحلیل گفتمان انتقادی نیز یکی از شیوه‌های فرازبانی نگرش به متون در پی دستیابی به فهمی از جهان پیرامونی متن و تشریح روند دوسویة تأثیرگذاری و تأثیرپذیری جهان و متن است؛ به عبارتی، «در تحلیل گفتمان، دیگر صرفاً با عناصر نحوی و لغوی تشکیل‌دهندة جمله سروکار نداریم، بلکه فراتر از آن به عوامل بیرون از متن، یعنی بافت موقعیتی، فرهنگی، اجتماعی و... سروکار داریم» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۸). به منظور ورود به بحث تحلیل گفتمان باید در برخی مفروضات تحلیل گفتمان تأملی داشته باشیم:

«۱ـ متن را باید به عنوان یک کلّ معنادار نگریست و این معنا لزوماً در خود متن نیست. ۲ـ هر متنی در شرایط و موقعیت خاصی تولید می‌شود. از‌این‌رو، رنگ خالق خود را همیشه به خود دارد. ۳ـ معنا و پیام یک متن در بین نوشته‌های آن متن قرار دارد» (تاجیک، ۱۳۷۹: ۵۱).

لذا می‌توان تحلیل گفتمان انتقادی را روشی نامید که «زبان را به عنوان عملی اجتماعی در ارتباط با ایدئولوژی، قدرت، تاریخ و جامعه در سطح متن، اعم از گفتاری و نوشتاری مطالعه می‌کند» (آقاگل‌زاده، ۱۳۹۰: ۱۱)؛ چرا‌که «افراد با زبان خود، ساختار اجتماعی را به نمایش درمی‌آورند و نظام‌های ارزشی را بنیاد می‌نهند و منتقل می‌سازند» (فرکلاف، 1379: 39).

نگرش نظامی به محیط پیرامونش بازتابی هنرمندانه در لایه‌های اشعارش یافته‌است؛ برای شناخت این هنرمندی، باید از تحلیل‌های سطحی و زبانی فراتر رفت. لذا روش تحلیل گفتمان با نگرشی وسیع‌تر ما را با نوع نگاه شاعر آشنا می‌سازد. حضور برخی واژه‌های پربسامد در خمسة نظامی که در گفتمان‌شناسی، واژه‌های نشان‌دار نام گرفته‌اند، حکایت از میزان تأثیرپذیری شاعر از مسائل پیرامونی اوست. همچنین، بخشی از عمل یا کردار اجتماعی مهمی است که «به ساختن جهان اجتماعی مشتمل بر هویت‌های اجتماعی و روابط اجتماعی [دلخواه او] کمک می‌کند» (یورگنسن و دیگران، 1389: 110). لذا بررسی و تحلیل معناداری این واژه‌های پربسامد با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف می‌تواند معانی و پیام‌های پنهان در اینگونه واژگان شعر نظامی را بر ما آشکار سازد.

2. سطح توصیف

یکی از سطوح تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، سطح توصیف است که متن را بر اساس ویژگی‌های صوری تحلیل می‌کند و از ویژگی‌های صوری متن، واژه‌ها هستند که نحوة گزینش آن‌ها می‌تواند دربرگیرندة معانی پنهان خاصی باشد. در بحث از واژگان سطح توصیف، فرکلاف پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که متن باید پاسخگوی آن‌ها باشد:

«کلمات واجد کدام ارزش‌های تجربی هستند؟ چه نوع روابط معنایی (هم‌معنایی، شمول معنایی و تضاد معنایی) به لحاظ ایدئولوژیک معنادار بین کلمات وجود دارد؟ کلمات واجد کدام ارزش‌های بیانی هستند؟ در کلمات از کدام استعاره‌ها استفاده شده‌است؟» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۷۰).

در شروع بحث از خمسة نظامی، لازم است به دو اصطلاح «محور جانشینی» و «محور همنشینی» بپردازیم که از اصطلاحات زبان‌شناسی است. در واقع، «رابطة همنشینی میان واحدهایی است که در ترکیب با هم قرار می‌گیرند و واحدی را از سطح بالاتر تشکیل می‌دهند و رابطة جانشینی در محور عمودی کلام میان واحدهایی است که به جای هم انتخاب می‌شوند» (صفوی، ۱۳۸۰: ۲۸).

3. روابط معنایی در محور همنشینی کلام

مقصود از روابط همنشینی که در تحلیل گفتمان مهم جلوه می‌کند، «در واقع، شیوه‌های متفاوتی است که عناصر درون یک متن را به هم می‌پیوندد؛ یعنی عناصر بر اساس قواعدی در کنار هم گذاشته می‌شوند و سازه‌ها و سرانجام، متن را تشکیل می‌دهند. روابط همنشین اهمیت روابط جزء به کُل را برجسته می‌کنند» (سجودی، ۱۳۹۳: ۵۱). از جمله شگردهایی که می‌توان آن‌ها را بر پایة روابط همنشینی قرار داد، تناسب و تناسب تضاد است که در تحلیل گفتمان با عنوان‌های «شمول معنایی» و «تضاد معنایی» مطرح می شود. در این بخش از توصیف، به روابطی خواهیم پرداخت که از طرق مختلف میان واژگان شعر برقرار می‌شود و نحوة برقراری این روابط که سبب تقویت معنا می‌گردد. از جمله روابط میان واژه‌ها که در واقع، از ابزارهای هنری در شعر محسوب می‌شود، «باهم‌آیی» واژگان است. «باهم‌آیی» که از مباحث تحلیل گفتمان انتقادی در سطح توصیف واژگان است، همان صنعت «تناسب» در دانش بدیع محسوب می‌شود. اصطلاح «باهم‌آیی» در زبان‌شناسی عبارت است از: «همنشین‌سازی واژه‌های یک حوزة معنایی که بر محور همنشینی عمل می‌کند» (صفوی، ۱۳۸۰: ۱۳۹۰). «باهم‌آیی» در واژه‌های مرتبط با جامعة عصر شاعر، سبب تقویت و تأکید معنای مورد نظر او می‌شود و از اینجاست که به عنوان یکی از مباحث تحلیل گفتمان انتقادی، شایستة پژوهش است. نکتة دیگر آنکه این تناسب میان واژه‌هایی است که ارتباطی بین آن‌ها برقرار باشد. این ارتباط از یک جنبه، تناسب و از جنبه‌ای «تناسب تضاد یا تناسب منفی» است (ر.ک؛ شمیسا، ۱۳۸۱: ۱۱۷). این امر در تحلیل انتقادی گفتمان، شمول معنایی و تضاد معنایی کلمات نامیده می‌شود. از نمونه‌های شمول معنایی در واژه‌های با بار ایدئولوژیک در شعر نظامی می‌توان به واژه‌های پربسامد «رنگ» و «نیرنگ» اشاره کرد. واژة «رنگ» در ۲۳ مورد به معنی «فریب» به‌کار رفته‌است و با واژه‌های «نیرنگ»، «فریب»، «ریو»، «مکر» و «افسون» همنشین شده‌است:

«ولیکن مباش ایمن از رنـگ او

کان قصه که عطرسای مغز است

که ملیخای آسمــــان‌فرهنــــگ

 

مشـو غافل از مکر و نیرنگ او»
  (نظامی گنجوی، 1393، ب: ۲۴۵)
گر رنـگ و فریــب نیست، نغز است»
                               (همان، ج: ۱۰۵).
از زمانه چو ریـو دید و چو رنـــــــگ»
                               (همان، هـ: ۲۱۰).

واژة «نیرنگ» نیز در ۳۹ مورد همنشین واژه‌های «افسون»، «ناموس» و «دستان» شده‌است:

«که می‌داند که مشتی خاک محبوس

 

چه در سر دارد از نیرنــگ و نامــوس»
                          (همان، 1395: ۴۳۵).

«به صد نیرنگ‌ ودستان راه و بی‌راه

«گر آن‌ها که پیشینیان ساختند

 

به آذربایگان آورد بنگاه»
                                     (همان: ۱۱۴).
به نیرنــــگ و افســــون برانداختنـد»
                   (همان، 1393، الف: ۹۳).

از دیگر واژه‌هایی که دارای روابط معنایی مستحکمی است، واژه‌های «تاراج» و «تُرک» است. واژة «تاراج» در ۴۵ مورد در شعر نظامی روابط همنشینی با واژة «ترک» دارد. معانی برخاسته از این کلمات نه تنها بیانگر آن است که از ژرفای عقاید و باورهای شاعر نشأت گرفته، بلکه روایت‌گر غارت‌ها و تاراج‌هایی است که از رایج‌ترین نمودهای نابسامانی در جامعة عصر نظامی است:

«به ترکان قلـم بی‌نسـخ تـاراج

 

یکی میمش کمــر بخشد، یکی تــاج»
                            (همان، 1395: ۱۹).

«به تاراج خود ترکتـازی کنی

 

که گنجشک باشی و بازی کنی»
                    (همان، 1393، ب: ۱۲۳).

«ببینم که تاراج آن ترکـتاز

 

تو را از سَرِ علـم چون داشت باز»
                              (همان، الف: ۵۷).

در بخش شمول معنایی نیز واژة پربسامد «دزد» قرار دارد که شاعر ۵۷ بار از آن بهره برده‌است. این واژه که خالی از بارِ معنایی ایدئولوژیک نیست، در کنار واژه‌های «خونی» (در معنای خونریز و قاتل) و «راهزن» دربارة گناهکارانی است که گناهشان از دیدِ نظامی نابخشودنی است:

«به جز خونی و دزدِ آلوده‌دست

 

ببخشـای بر هر گنـــــاهی که هست»
                                     (همان: ۱۶۳).

«مـگر آن کـــو گنـاهکــار بُوَد

 

دزد و خونـی و راهدار بُوَد»
                               (همان، هـ: ۱۰۰).

اما در بحث از «تضاد معنایی» نیز یکی از واژه‌های پرکاربرد با بار معنایی جامعه‌شناسانه، واژة «دشمن» است. این واژه با بسامد 107 بار، در محور همنشینی کلام از طریق رابطة معنایی تناسب تضاد در ساختار بیت حضور دارد:

«زِ دولت دوستی جـان بر تو ریــزم

 

نیم دشمن که از دولت گریزم»
                          (همان، 1395: ۱۵۵).

«چه ‌داری دوست آن کش وقت مردن

«هیچ کس ننگرم زِ مَن تَـأمَن

 

به دشمـن‌تر کسـی بایــــــد سپردن»
                                     (همان: ۴۲۷).
که نشد پیش دوست، پس دشمـــن»
                       (همان، 1393، هـ: ۵۵).

در حوزة «تضاد معنایی» واژگان در شعر نظامی می‌توانیم واژة «ویرانه» را نیز به عنوان یکی از کلمات برگزیدة شاعر بررسی کنیم که روایت‌گر دیگری از اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی زمانة اوست؛ چرا‌که نتیجة طبیعی جنگ‌ها و آشوب‌ها، برجای ماندن ویرانه‌هاست. واژة «ویرانه» با بسامد 26 بار، از طریق شگرد هنری «تضاد معنایی» با واژة «آباد» در بیشتر ابیات نمود یافته‌است:

«پـری را هم دل دیوانـــه جوید

 

در آبادی نه، در ویرانه جوید»
                          (همان، 1395: ۳۶۷).

«به کم‌مدت آن مرز ویرانه‌بوم

 

به فرّ وی آبادتر شد زِ روم»
                   (همان، 1393، الف: ۳۳).

«بناهای ویرانه آباد کرد

 

بی شهـر نو نیز بنیاد کرد»
                              (همان، ب: ۴۱۸).

از دیگر موارد در حوزة تضاد معنایی واژگان، تقابلی است که میان واژه‌های «جنگ» و «صلح» مطرح شده‌است که به ترتیب 142 و ۲۶ بار است:

«رها کن جنـگ و راه صلح بگشای

 

نفـــاق‌آمیـز عذری چند بنمــــای»
                          (همان، 1395: ۳۱۹).

«بدو بایــــد که دانــــــا بگرود زود

 

که جنگ او زیان شد، صلح او سود»
                                     (همان: ۴۳۳).

«جهانش گه صلح و جنــگ آزمود

 

زِ جنگش زیان دید و از صلح ســود»
                    (همان، 1393، ب: ۱۰۱).

تضاد میان واژه‌های «مهر» و «کین» نیز چنین است.

به طور کلّی، عصر نظامی، عصر تعصبات مذهبی است که در هر دوره‌ای بروز یافته‌است. جامعة آن زمان، شاهد فراوانی وجود منافقانی بوده‌است که عرصه را برای انواع سودجویی‌ها گشاده می‌دیده‌اند. این امر در سخن نظامی از طریق تقابلی که به طور کلی میان دین و دنیا از دید شاعر مطرح است، مجال بروز یافته‌است:

«با تو دنیــاطلب دیــن‌گذار

 

بانـــــگ برآورده رقیبــــــان بار»
                           (همان، د: ۱۶۷).

«دَرِ کجروی بر جهـــان بسته‌ایم

 

زِ دنیـا به دیــــــن‌راستی رسته‌ایم»
                      (همان، الف: ۲۲۸).

4. روابط معنایی در محور جانشینی کلام

در متون ادبی، ادیب از شگردهایی به منظور بیان هنری، زیبا و مؤثر بهره می‌جوید. گاه این شگردها در محور همنشینی است و گاه در محور جانشینی. در محور جانشینی کلام، مسئلة حائز اهمیت، بحث «گزینش» یا «انتخاب» است؛ زیرا روابط جانشینی، بحث در ارتباط میان عناصر موجود در متن و نیز مفاهیمی است که در متن حضور ندارند. از روابط جانشینی بسیار مهم، برگزیدن «استعاره» است. در این جستار، استعاره را به عنوان یکی از ابزارهای شعری نظامی به منظور غنابخشیدن به معانی بررسی می‌کنیم؛ چراکه «استعاره، به‌کار بردن واژه‌ای به جای واژة دیگر به علاقة شباهت و وجود قرینه است» (شمیسا، ۱۳۸۱: ۱۵۷). استعاره را بخش اصلی زبان شعر می‌دانند؛ زیرا «شاعر می‌داند که استعاره، منش اصلی و گوهر زبان است و اینکه هر معنایی در پایان استعاری است. پس به گونه‌ای رندانه زبان را به‌کار می‌گیرد. استعاره در شعر کامل می‌شود و زیبایی نهفته‌اش را آشکار می‌کند» (فضیلت، ۱۳۸۵: ۳۷). از اینجاست که شناخت کامل‌تر متن، ارتباط مستقیمی با شناخت استعاره‌های آن دارد. بررسی استعاره‌ها از نظر ارزش گفتمانی، اطلاعات مفیدی را در باب معانی پنهان جاری در متن به دست می‌دهد. از نمونة استعاره‌های بخش توصیف تحلیل گفتمان شعر نظامی، استعاره‌های «آتش» و «چاه» است. استعارة «چاه» با 51 مورد برای وصف دنیا و مشکلات آن کاربرد یافته‌است. این استعاره‌ها در واقع، واژه‌هایی با بار ارزشی جامعه‌شناسی هستند:

«در این جای سختی نگیریم سخت

«بر چنیـن چاه بوریا بر سر

«زردرخ از چرخ کبود آمدی

«فسرده کسی کو در این چاه بست

 

از این چاه بی‌بن برآریم رخت»
      (نظامی گنجوی، 1393، ب: ۴۸۴).
مرده چون سنگ و بوریا مگذر»
                                  (همان، هـ: ۴۶).
چونکه در این چاه فرودآمدی»
                                 (همان، د: ۱۱۴).
چو برف اندر افتاد و چون یخ ببست»
                              (همان، الف: ۲۴).

 

 

همچنین، استعارة «آتش» که ۱۵ مورد در وصف نابسامانی‌های دنیا، سختی‌ها و نیز ویرانی است، آنجا که دشوارهایی‌های دنیا را همانند آتشی سوزان می‌بیند:

«در این جای سختی نگیریم سخت

«بر چنیـن چاه بوریا بر سر

«زردرخ از چرخ کبود آمدی

«فسرده کسی کو در این چاه بست

 

از این چاه بی‌بن برآریم رخت»
      (نظامی گنجوی، 1393، ب: ۴۸۴).
مرده چون سنگ و بوریا مگذر»
                                  (همان، هـ: ۴۶).
چونکه در این چاه فرودآمدی»
                                 (همان، د: ۱۱۴).
چو برف اندر افتاد و چون یخ ببست»
                              (همان، الف: ۲۴).

 

 

همچنین، آنجا که آتش را استعاره‌ای برای هر گونه ویرانی قرار می‌دهد:

«وانگهی ترکتاز کرد به روم

 

درفکند آتشی در آن بر و بوم»
                               (همان، هـ: 135).

همچنین، برای بیان نکتة توأمان بودن سختی‌ها و آسانی‌ها، از استعارة آتش و تصویر همراهی برق آسمان و ریزش باران استفاده‌کرده‌است:

«نخست آتش دهد چرخ آنگهی آب

 

به حال تشنگان دربین و دریاب»
                          (همان، 1395: 310).

5. ارزش تجربی واژه‌ها

میان ارزش‌هایی که ویژگی‌های صوری ممکن است واجد آن‌ها باشند، باید تمایز قائل شد:

«ویژگی‌های صوری با ارزش تجربی، ردّ پا و سرنخی از روشی به دست می‌دهد که در آن، تجربة تولیدکنندة متن از جهان طبیعی یا اجتماعی بازنمایی می‌گردد. ارزش تجربی با محتوا، دانش و اعتقادات سر و کار دارد. ویژگی‌های صوری با ارزش رابطه‌ای، ردّ پا و سرنخی از آن دسته از روابط اجتماعی به دست می‌دهند که از طریق متن در گفتمان به مورد اجرا درمی‌آیند و سرانجام، ویژگی‌های صوری با ارزش بیانی، ردّ پا و سرنخی از ارزشیابی تولیدکننده از بخشی از واقعیت ارائه می‌دهند که مرتبط با این ویژگی است» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۷۲).

در این بخش، در میان واژه‌های شعری نظامی، ارزش تجربی واژه‌ها را به عنوان یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های صوری متن بررسی می‌کنیم. برخی از واژه‌ها در آثار نظامی نمودِ ویژه‌ای یافته‌اند و بسامد نسبتاً بالایی در خمسه به خود اختصاص داده‌اند. این واژه‌ها را می‌توان دارای بار یا ارزش تجربی دانست؛ به عبارت دیگر، نظامی در گزینش واژگان شعری تا حد زیادی از واژه‌هایی بهره جسته‌است که بیانگر تجربه‌اش از جهان پیرامون است. از واژه‌های با ارزش تجربی در خمسه، «دریا» است. این واژه با کاربرد 224 بار در واقع، یکی از اجزای محیطی است که شاعر در آن رشد یافته‌است. لذا نمایانگر یکی از تجربیات او از جهان طبیعی و محیط زندگانی اوست:

«تمنـای شـاه آنگه آیـد به دست

 

که در روی دریا توان پول بست»
      (نظامی گنجوی، 1393، ب: ۱۹۴).

«برهنه زِ صحـرا به صحـرا شدن

 

به از غرقه در آب دریا شدن»
                                     (همان: ۵۱۵).

«چـو دریـا دُر دهـد بی‌تلـخ‌رویی

 

گهر بخشد چو کان بی‌تنگ‌خویی»
                                       (همان: ۱۹).

از دیگر کلمات پرکاربرد و مرتبط با واژة «دریا» در شعر نظامی، «کشتی» با بسامد 68 بار است:

«بدرود که رخـت راه بستـم

 

در کشتـی رفتگان نشستم»
                     (همان، 1393، ج: ۱۵۹).

«در این کشتی چـو نتوان دیـر ماندن

 

بباید رفت بر دریا فشاندن»
                          (همان، 1395: ۴۲۸).

«کسی را که کشتـی نباشد درست

 

شناور شدن واجب آید نخست»
                   (همان، 1393، الف: ۲۴).

واژة «کشتی» که یاریگر شاعر در ساخت مضامین و تصاویر شعری است، همانند «دریا» ارزش تجربی دارد؛ به عبارت بهتر، «کشتی» به عنوان یکی از عناصر محیط اجتماعی نظامی است که ذهن شاعر را به خود متوجه ساخته‌است و سبب بهره‌گیری از تصویر آن و سرانجام، گزینش واژة مربوط به آن در اشعارش شده‌است. از دیگر واژه‌های منعکس‌کنندة شرایط محیط اجتماعی نظامی، «ابریشم» با بسامد 38 بار است:

«دو باشـد منجنیق از روی فرهنـگ

 

یکی ابریشم اندازد یکی سنگ»
                          (همان، 1395: ۳۲۴).

«دو نوباوه هم تود، هم بـرگ تود

 

زِ حلوا و ابریشم آورده سود»
                    (همان، 1393، ب: ۳۴۶).

«دو کرم است کان در بریشم‌کشی
یکی کارگاه بریشم تند

 

کنـد دعـوی آبی و آتشـی
یکی کاروان بریشم زند»
                              (همان، الف: ۲۱).

 

همچنین است کاربرد فراوان دیگر عناصر مربوط به دریا؛ مانند: صدف، ماهی و نهنگ در خمسه.

اما از واژه‌های برخاسته از شرایط اجتماعی و اقتصادی محیط زندگانی شاعر، واژه‌های مربوط به فلزات گرانبهاست؛ مثل: نقره،‌ سکه‌ها و نقدینه‌ها، و نیز سنگ‌های قیمتی؛ همانند: لعل، عقیق، گوهر و الماس. جالب آن است که «گنجه به عنوان شهری که محل عبور بازرگانان بوده، اهمیت فراوانی داشته‌است؛ تجارت داخلی و خارجی افزایش یافته‌است و در آنجا فلزات گرانبهایی مانند: طلا، نقره، مس، آهن و... استخراج می‌شد» (بهزادی، 1372: 258).

اما از دیگر واژگان با ارزش تجربی که نمایانگر شرایط سیاسی حاکم بر محیط زندگانی شاعر است نیز می‌توان به واژة «ستم» با بسامد 45 بار اشاره نمود:

«تنها نه منم ستم‌رسیده

 

کو دیده که صد چو من ندیده»
         (نظامی گنجوی، 1393، ج: ۸۹).

«رها کن ستم را به‌یکبارگی

 

که کم عمری آرد ستمکارگی»
                            (همان، الف: ۱۴۹).

«ستم در مذهب دولت روا نـیست

 

که دولت با ستمکار آشنا نیست»
                          (همان، 1395: ۱۸۸).

واژه‌های «سود»، «زیان» و «باج و خراج» نیز چنین است.

6. ارزش بیانی واژه‌ها

در تحلیل انتقادی گفتمان، غرض از ارزش بیانی واژگان، دخیل بودن ارزشیابی و نوع نگرش تولیدکنندة متن در روند ارائة بخش‌هایی از واقعیت است. لذا در این سطح از تحلیل که زیرمجموعة سطح توصیف محسوب می‌شود، هدف نمایش واژگانی در شعر نظامی است که دربردارندة دخالت آگاهی و اندیشة خاص شاعر در باب اوضاع و احوال جامعة عصر اوست. از واژه‌های صاحب ارزش بیانی در سخن نظامی، واژة «ایمن» است که با بسامد ۵۳ بار بیشتر با فعل منفی همراه است:

«تنها نه منم ستم‌رسیده

 

کو دیده که صد چو من ندیده»
         (نظامی گنجوی، 1393، ج: ۸۹).

«رها کن ستم را به‌یکبارگی

 

که کم عمری آرد ستمکارگی»
                            (همان، الف: ۱۴۹).

«ستم در مذهب دولت روا نـیست

 

که دولت با ستمکار آشنا نیست»
                          (همان، 1395: ۱۸۸).

داشتن ارزش بیانی به این معناست که شاعر می‌توانست به جای کاربرد این واژه، از دیگر واژه‌ها یا افعال مثبت بهره جوید، اما تأکید شاعر در به‌کاربردن پربسامد واژه‌ای خاص، آن را حامل بار معنایی با ارزش بیانی می‌سازد. یکی دیگر از واژه‌های ارزشمند از حیث بیانی، واژة «شحنه» است که معرف شخصیت منفی و عنصر برجستة اجتماع شاعر است و با واژه‌هایی چون «مست»، «خفته»، «خونریز»، «غارتگر» و... در سخن نظامی توصیف می‌گردد:

«کان شحنـــة جان‌ستانِ خونریز

 

آبی تند است وآتشی تیز»
                        (همان، 1393، ج: ۸۲).

«ره، رهِ خوف و شب، شبِ خطر است

 

شحنـــه خفته‌است و دزد بر گذر است»
                                 (همان، هـ: ۳۵۴).

«شحـنــــة این راه چـو غارتگر است

 

مفلسی از محتشمی بهتر است»
                                  (همان، د: ۱۴۲).

«شحنه بُوَد مسـت که آن خون کند

 

عربده با پیـرزنی چـون کند»
                                        (همان: ۹۱).

واژة «ترس» نیز از دیگر واژگانی است که ارزش بیانی دارد. ترس یکی از عواطف انسان است که منشاء ایجاد آن را نوعی واکنش به موقعیت‌های نامساعدی دانسته‌اند که فرد نمی‌تواند در آن‌ها به مبارزة مستقیم مبادرت ‌ورزد. بنابراین، گرایش فرد به بیان عاطفة ترس در واقع، نشان از بیان نیازهایی است که در مواجهه با آن موقعیت‌ها، امکان تحقق آن‌ها فراهم نیست. یکی از نیازهای بسیار ضروری از نظر روان‌شناسی، نیاز به امنیت و آسایش خاطر است و «هرکس احتیاج‌ دارد در دنیایی که امور آن منظم است و می‌توان تا اندازه‌ای امور آن را پیش‌بینی نمود، زندگی‌کند تا احساس امنیت نماید» (پورمقدس، ۱۳۴۸: ۲۰۰). تأمین نشدن نیاز به امنیت از سوی جامعه برای فرد، عامل و منشاء ایجاد احساس ترس است. نگاهی به تاریخ زندگانی نظامی نشان‌می‌دهد که جامعه، شرایط مساعدی را برای آسایش خاطرشان فراهم‌ نساخته‌است. لذا سخن از ناامنی‌ها می‌تواند در قالب ترس‌هایی بیان شود که شاعر به عنوان فردی آگاه و حساس نسبت به شرایط محیط درک‌ نموده‌است. او گاه «ترس» را در مقابل «ایمنی» مطرح‌ ساخته‌است:

«ترس دوشینم از کجا برخاست

 

و امشبم کام ایمنی زِ کجاست»
       (نظامی گنجوی، 1393، هـ: ۲۵۱).

از نمونه‌های کاربرد واژة «ترس/ بیم» در سخن نظامی است:

«ز فالی که بر فتح یابی نخـست

 

دلی باید از ترس دشمن درست»
                               (همان، ب: ۲۳۲).

«نبود آگه که شـاهان جامة راه

 

دگرگونه کنند از بیم بدخواه»
                            (همان، 1395: ۸۴).

«زِ مردم‌کشـی تـرس باشد بسی

 

زِ مردم‌خوری چون نترسد کسی»
                    (همان، 1393، ب: ۱۰۵).

مسئلة حائز اهمیت این است که در موارد کاربرد واژه‌های «ترس» و «بیم» با بسامد ۲۱ این واژه‌ها با واژه‌های مربوط به دشمن، بدخواه، مردم‌کشی و جنگ همنشین است؛ یعنی همان مسائل اساسی که جامعة عصر نظامی درگیر آن است و نگرش کلّی شاعر را به دنیا متأثر نموده‌است:

«آنچه مقـام تو نباشد مقیم

 

بیم‌گهی شد چه کنی جای بیم»
                                 (همان، د: ۱۳۰).

7. سطح تفسیر

در این سطح از تحلیل‌ها، مفسر متن با تعمق در سطح توصیف و با یاری گرفتن از نشانه‌ها و سرنخ‌هایی که در این سطح به آن‌ها دست یافته‌است، می‌کوشد تفسیری از یافته‌های خویش را با تکیه بر دانش زمینه‌ای خود و در چهارچوب متن ارائه نماید؛ زیرا همان ‌طور که فرکلاف بیان می‌کند: «تفسیر، چگونگی بهره جستن از دانش زمینه‌ای در پردازش گفتمان را مورد توجه قرار می‌دهد» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۴۵)؛ به عبارت دیگر، در تحلیل انتقادی گفتمان، «تفسیرها ترکیبی از محتویات خود متن و ذهنیت مفسر است و مقصود از ذهنیت مفسر، دانش زمینه‌ای است که در تفسیر متن به‌کار می‌بندد. همچنین، از منظر مفسر، ویژگی‌های صوری متن در حقیقت، به منزلة سرنخ‌هایی هستند که عناصر دانش زمینه‌ای ذهن مفسر را فعال می‌سازند و تفسیر، محصول ارتباط متقابل و دیالکتیکی این سرنخ‌ها و دانش زمینه‌ای ذهن مفسر خواهد بود» (همان: ۲۱۵). یکی از نکات برجسته در تفسیر واژگان متن، تأمل در بافت متن است و «بافت عبارت از موقعیت، محیط و فضایی است که یک اثر در آن شکل می‌گیرد. در تحلیل گفتمان، متن را در سطح بافت بررسی می‌کنند و با توجه به آن به کشف نگرش و ایدئولوژی شاعر می‌پردازند» (صالحی و نیکوبخت، ۱۳۹۱: ۹۵)؛ چرا‌که گفتمان به طور کلی، «به ساخت یا بافت زبان در مراحل بالاتر از جمله اطلاق می‌شود» (یارمحمدی، ۱۳۸۳: ۵۱). در این بخش از پژوهش بر آنیم تا تفسیری مناسب از کاربرد واژه‌هایی که در سطح توصیف مطرح شده، ارائه نماییم.

بسیاری از گزینش کلمات نظامی از حیث جامعه‌شناسی مهم هستند. این مسئله زمانی عینی‌تر خواهد شد که ما واژه‌های مذکور را با تأمل در بافت موقعیتی‌ که نظامی در آن به خلق آثار خویش پرداخته‌است، بررسی کنیم. برخی از واژه‌های برگزیده در شعر نظامی روایتگر اوضاع سیاسی و اجتماعی محیطی است که او در آن قرار دارد و برخی از واژه‌ها، ترسیم‌کنندة اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم در موقعیت جغرافیایی است که نظامی متون ادبی خویش را در آن پایه افکنده‌است. در واقع، «تاریخ عصر نظامی مقارن است با تلاش حکومت مرکزی سلجوقیان و آغاز نبرد قدرت میان بسیاری از سلسله‌های کوچک و بزرگ، امیران و اتابکان در نواحی گوناگون سرزمین بزرگ ایران» (ثروت، ۱۳۷۸: ۱۳). سال‌های زندگی نظامی مصادف با جدال‌خیزترین دوران حکومت سلجوقیان بود. از جمله وقایع ناگوار دوران جوانی شاعر، «جنگی است که مابین غزان و سلطان سنجر درگرفت» (۵۴۸ ق.). نظامی در این دوران، تقریباً پانزده ساله بود. در آن زمان، شهرهای آباد خراسان که هریک چشم و چراغ عالم تمدن بودند، پایمال سُم ستوران این جماعت غارتگر و خونخوار گردید و مرو، بلخ، طوس، نیشابور و هرات به باد یغمای ایشان رفت و بسیاری از عالمان و اهل زهد و تقوا به دست غز[ها]، شربت شهادت نوشیدند» (همان: ۱۴). این مسائل ناگوار در ذهن و سخن نظامی تأثیرات عمیقی بر جای گذاشت و هرچند در ظاهر به خلق آثاری پرداخت که حکایت از روحیة استوار و تلاش او برای حفظ روح امید و نشاط است، اما در ژرفای این آثار می‌توان سرنخ‌هایی از تأثیرپذیری شاعر از وخامت اوضاع سیاسی و اجتماعی و نیز پریشانی احوال به دست آورد. یکی از راه‌های دستیابی به این سرنخ‌ها، کاوش در کلماتی است که نظامی برگزیده است. از واژه‌هایی که حکایت از وضع سیاست و اجتماع در دوران زندگانی اوست، می‌توان به واژه‌های «نیرنگ، تاراج، تُرک، دزد، راهزن، خونی، ایمنی (نداشتن)، شحنه (با صفات مست، خفته و خونریز)، ستم، دشمن، ویرانه  و نیز استعاره‌های «آتش» و «چاه» در وصف دنیا اشاره کرد. از آنجا که «عصر نظامی، عصر کوردلی، تعصب و سخت‌گیری‌های مذهبی، سقوط ارزش‌های انسانی‌ـ اخلاقی، جنگ‌های خانگی، ستم شاهان و تجاوز مأموران حکومتی به مردم محروم است، اجتماعی را می‌سازد که حتّی فریاد شاعران مدیحه‌پرداز را نیز بر آسمان می‌رساند» (ثروت، ۱۳۷۸: ۲۳)، چه رسد به فرزانه‌ای چون نظامی که درد اجتماع، درد اوست و گزینش چنین واژگانی در شعر، گزینش‌هایی معنادار و با بار ایدئولوژیکی است. اما برخی دیگر از واژگان شعرش که اوضاع اقتصادی روزگار شاعر را به‌وضوح ترسیم می‌کنند، واژه‌های «دریا»، «کشتی» و «ابریشم» است.

شهری که نظامی تمام سال‌های عمرش را در آن سپری کرده‌است و «شهربند» آن بوده، «گنجه» است. به منظور تفسیر واژة پربسامد «ابریشم»، لازم است نظری به جغرافیای تاریخی این شهر بیفکنیم. زرین‌کوب می‌گوید:

«گنجه شهری بوده‌است بر سَرِ راه بردع و تفلیس. از زمانی که بردع، به دنبال هجوم دزدان دریایی و چریک‌های غارتگر روس ویران شده بود، شهر گنجه که بر سَرِ راه بردع و تفلیس بنا شده بود، به‌تدریج ثروت و جمعیت بیشتری را جلب کرده بود و مرکز بازرگانی درخور ملاحظه‌ای شده بود. خاک شهر گنجه مساعد بود و توسعة کشت و برز را موجب می‌شد. درخت تود بیش از هر درخت دیگری مجال رشد داشت و به قدری فراوان بود که شهر گنجه به‌زودی مرکز عمدة صنعت ابریشم شد. حتّی ابریشم گنجه از ابریشم بردع که در گذشته شهرت بسیار داشت، مرغوب‌تر بود و هر گونه جامة ابریشمین از آنجا به شهرهای اطراف صادر می‌گشت» (زرین‌کوب، ۱۳۸۹: 8ـ9).

بنا بر آنچه گذشت، می‌توان به اهمیت ابریشم به عنوان کالای ارزشمند تجاری در روزگار نظامی پی برد و از اینجاست که ارزش تجربی واژة «ابریشم» در شعر نظامی آشکار می‌شود. از دیگر واژه‌های دارای ارزش تجربی، واژه‌های «دریا»، «کشتی»، «صدف»، «ماهی» و «نهنگ» بود. این واژه‌ها نیز برخاسته از بافت موقعیتی آثار اوست. بسامد این واژه‌ها، حکایت از تجربة شاعر در حیطة جهان طبیعی پیرامون او دارد؛ چراکه «شهر گنجه از لحاظ جغرافیایی در نزدیکی رود کُر واقع گردیده‌است. این رود در گذشته تا شهر تفلیس که در نزدیکی گنجه قرار دارد، قابل کشتی‌رانی بوده‌است» (امیر احمدیان، ۱۳۸۰: ۳۴). لذا این امر، نقش مهم تجارت دریایی را در تأمین معیشت مردم آن نواحی یادآور می‌گردد. این مسئله از طریق کلمات پرکاربرد «کشتی»، «دریا» و ملزومات آن در سخن نظامی نمود یافته‌است. البته این واژه‌ها تنها نمونه‌های اندکی هستند برای تفسیر این واقعیت که زبان شعر، گاهی آیینه‌وار عمل می‌کند و وقایع اجتماع عصر شاعر را بازمی‌نمایاند و گاه منشوروار است و حقایق را در زوایای مختلف به شیوه‌ای هنرمندانه و دیریاب انعکاس می‌دهد. بنابراین، مشخصات روزگاری که نظامی در آن می‌زیست، چه در حوزة سیاست و اجتماع و چه در حوزة اقتصاد و یا حتّی فرهنگ، هم در محتوا و هم در صورت واژه‌های شعرش بازتاب یافته‌است. لذا می‌توان به‌صراحت گفت که گزینش واژه‌ها در سخن حکیم گنجه، رابطة معناداری میان کلمات و محیط اجتماعی او برقرار نموده‌است.

8. سطح تبیین

متون یکی از منابع مهم برای تحلیل انتقادی گفتمان هستند؛ چرا‌که می‌توانند تأثیر بسیاری بر مردم (باورها، دیدگاه‌ها و...)، اَعمال، روابط اجتماعی و جهان مادّی داشته باشند و یا حتّی آن‌ها را تغییر دهند (ر.ک؛ کلانتری و دیگران، 1388: 18). در سطح تبیین از تحلیل انتقادی گفتمان، «به شالودة اجتماعی و تغییرات دانش زمینه‌ای و نیز بازتولید آن در جریان کنش گفتمان می‌پردازند. هدف از این مرحله، توصیف گفتمان به عنوان بخشی از یک فرایند اجتماعی است. تبیین، گفتمان را به عنوان کنش اجتماعی توصیف می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای اجتماعی، گفتمان را تعین می‌بخشند. بنابراین، تبیین عبارت است از دیدن گفتمان به عنوان جزئی از روند مبارزة اجتماعی در ظرف مناسبات قدرت» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۴۵). هر جا بحث از ایدئولوژی است، منظور از آن، «مجموعه‌ای از عقاید، برداشت‌ها و ارزش‌های نظام‌مندی است که در یک جامعه یا بخشی از آن ساری و جاری است. ممکن است خود افراد جامعه بر این عقاید، برداشت‌ها و ارزش‌های عمومی از نظر روانی خودآگاهی نداشته باشند، ولی اعمال و رفتار آن‌ها در داخل این نظام شکل خاصی به خود می‌گیرد و گفتار ساخته و پرداختة آن‌ها با توجه به همین ایدئولوژی تبیین و توجیه می‌شود و معنای خاص خود را پیدا می‌کند» (یارمحمدی، ۱۳۸۳: ۱۸۱). مناسبات قدرت در جامعة عصر نظامی، عامل ایجاد گفتمانی خاص در سطح زبان گردیده‌است و همین مسئله در زبان شعر به عنوان بخشی از زبان جامعه نمود یافته‌است؛ زیرا زبان به‌خودی‌خود قدرتی ندارد، بلکه «زبان قدرت خود را از افراد قدرتمندی به دست می‌آورد که آن را به‌کار می‌گیرند. قدرت از زبان مشتق نمی‌شود، بلکه زبان برای مبارزه با قدرت، برای فروپاشی آن و ایجاد تغییر در توزیع آن به‌کار گرفته می‌شود» (آقاگل‌زاده، 1386: 22). بنابراین، شعر نظامی را می‌توان از یک منظر، شعری سیاسی دانست؛ چرا‌که در اصل «شعر سیاسی (Political Poetry) تعریف محدود دقیقی نمی‌تواند داشته باشد و تنها می‌توان گفت: شعر سیاسی دربارة اوضاعی از اجتماع است که می‌توانست غیر از آنچه هست، باشد» (موحد، ۱۳۸۵: ۸۶). نظامی در مخزن‌الأسرار صراحتاً انتقادهایی علیه حکام و سیستم حکومتی آن‌ها داشته‌است و «از حقوق حقة تودة مردم دفاع نموده‌است و دفاع از حق و حقیقت را از ضروریات دانسته‌است» (ریپکا، ۱۳۶۴: ۷۷). این امر حاکی از آن است که زبان شعر نظامی به عنوان کرداری اجتماعی در تغییر ساختار جامعه و رفع نابرابری‌های اجتماعی عمل می‌کند.

درد نظامی، درد اجتماع است. شکایت او شکایت مردمان سرزمین مادری اوست از نابسامانی‌هایی که قدرت‌ها بر آن‌ها تحمیل می‌کرده‌اند. او شاعری درباری نیست؛ زیرا در بسیاری مواقع، تفکرات ضد درباری دارد. همین امر چهره‌ای شاخص از او ساخته‌است. او دغدغة اوضاع آشفتة زمانه را دارد و روحش در این میان آزرده‌است. نظامی در لیلی و مجنون «از وظایف انسانیت سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که هر فرد نه فقط به خود، بلکه باید به همة انسان‌ها بیندیشد» (مبارز علیزاده و دیگران، ۱۳۶۰: ۷۳). خسرو و شیرین نظامی نیز خالی از انتقادات اجتماعی نیست و «برخی از وقایعی که در خسرو وشیرین روایت شده‌است، علناً اشاره به طبقة حاکم جبار و ناشایست دارد» (ریپکا، ۱۳۶۴: ۷۹). در اسکندرنامه و نیز هفت پیکر که پی‌افکنی جهانی رشک‌انگیز و آرمانی است، واکاوی عمق این آثار، خبر از تنگناهایی دارد که دنیای شاعر را تاریک ساخته‌است و روحش را به جستجوی روزنه‌ای هرچند زودگذر و ناپایدار واداشته‌است. ترکانی که دشمنان سرزمین پهناور ایران بوده‌اند وتاراج، دزدی، راهزنی و خونریزی از صفات بارز آن‌ها بوده‌است و نابودی آبادی‌ها و ویرانه ساختن آن‌ها از وظایف ایشان و تاریخ این سرزمین نیز شاهدی بر صحت آن است، حس امنیت را از مردم دور و ناامنی و ترس را جایگزین آن ساخته بودند. برای زیستن در چنین فضای ناامنی که حتّی شحنه ـ که در اصل وظیفه‌اش برقراری امنیت و آرامش است ـ با صفات «مست»، «خفته» و «خونریز» در سخن نظامی توصیف می‌شود، آنچه بروز و ظهور می‌یابد، فریبکاری است که در واقع، اقتضای چنین شرایطی هم هست. اینجاست که دنیا در دید شاعر، صفت آتش را دارد که می‌سوزاند و نابود می‌کند. از سوی دیگر، دنیا شباهت بسیاری دارد به «چاهی» تاریک، تنگ و سیاه که بر رهگذر مردم واقع شده‌است و هر کس را که بر آن گذری افتد، در خود فرومی‌کشد و گرفتار می‌کند. این تبیین با وجود واژه‌های «رنگ»، «نیرنگ»، «ناموس»، «تاراج»، «تُرک»، «دشمن»، «بدخواه»، «ویرانه»، «دزد»، «راهزن»، «خونریز»، «ناامنی»، «شحنة مست و خفته یا خونریز»، واژه‌های متضاد «صلح و جنگ»، «مهر و کین»، «دین و دنیا»، «ستم»، «ترس» و «بیم»، و نیز استعاره‌های «آتش»، «چاه» و واژه‌های «دریا»، «کشتی»، «صدف»، «ماهی»، «نهنگ»، «ابریشم»، «نقره»، «الماس»، «گوهر» و... است. این واژه‌ها عناصر کوچک، اما روایت‌گر تاریخ عصر نظامی‌ هستند و ترسیم‌کنندة شهری که با وجود امکانات بالقوّه، حضور شوم غارتگرانی را به چشم می‌بیند که آتش ستمشان، دودمان مردمانش را بر باد داده و خانة آرامش و آسایش ساکنانش را به ویرانه‌ای بدل نموده‌است. لذا همان طور که به عقیدة فرکلاف، انتقاد می‌تواند به نیرویی مادّی تبدیل شود که می‌تواند در دگرگونی نهادها و صورت‌بندی‌های اجتماعی ایفای نقش کند (ر.ک؛ فرکلاف، 1379: 67)، گفتمان شعر نظامی نیز به عنوان عملی اجتماعی است که می‌تواند نقشی تأثیرگذار در روند تغییر باورها و ساختارهای اجتماعی ایفا کند؛ چرا‌که انتقاد از نابرابری‌ها و تلاش برای آگاه‌سازی جامعه، موجب خلق نظام‌های ارزشی جدید خواهد شد.

نتیجه‌گیری

واژه‌های مرتبط با جامعة عصر نظامی که با روش «شمول معنایی» در محور همنشینی کلام قرار دارند، معنای مورد نظر شاعر را تقویت می‌کنند. این واژگان در سخن نظامی، بیانگر مشخصات جامعة قرن ششم هستند و وخامت اوضاع دورانی را بیان می‌کنند که روح و روان شاعر را درگیر ساخته‌است و در گزینش واژه‌های اشعارش نفوذ بسیاری داشته‌است. تضاد معنایی نیز یکی از ابزار مورد استفادة شاعر است که حاوی نکات جامعه‌شناسانة عصر اوست؛ روزگاری که در آن، ترکان غُز به عنوان دشمنان آسایش و آبادانی، ارمغان‌آور نکبت و پریشان‌حالی مردمان سرزمین مادری شاعر بودند و حضور شومشان بر ذهن و زبان شاعر تأثیر نهاد و واژه‌های شعرش را از این غلبه و تأثیر انباشته ساخت. استعاره از دیگر هنرهای مهم از حیث تحلیل گفتمانی است که در شعر نظامی در وصف دنیا کاربرد یافته‌است. کارکرد این استعاره‌ها حکایت از بی‌رحمی‌هایی دارد که دنیا را در نظر شاعر ویرانگر، سوزان و در عین حال، تاریک و ترسناک ساخته‌است. برخی دیگر از واژه‌های شعر نظامی با ارزش تجربی در واقع، عناصری هستند که شاعر در تجربیات خویش از جهان طبیعی با آن‌ها روبه‌رو بوده‌است. لذا در گزینش واژگان شعرش تأثیرگذار بوده‌است. واژگان دارای ارزش بیانی نیز انعکاس‌دهندة عوامل مخل آسایش و آرامش در جامعه‌اند. سطوح تفسیر و تبیین واژگان شعر نشان می‌دهد که زبان نظامی به دو شیوة ضدّ قدرت و فروپاشی نابرابری آن عمل می‌کند. نخست، همان شیوة بیان مستقیم است که بسیاری از ابیات او را حاوی انتقادات صریح و شکایات از حکام و عوامل سیستم حکومتی ساخته‌است. دوم، گزینش و بهره‌گیری از واژه‌هایی که مقصود شاعر را به‌درستی در خود گنجانده‌اند؛ واژگانی که با تحلیل گفتمانی به شیوه‌ای نظام‌مند روایتگر اندیشه‌های شاعر و ایدئولوژی حاکم بر جامعة عصر او هستند و نیز تأثیر پنهان گفتمان شعرش را در تغییر باورها، دیدگاه‌ها و روابط اجتماعی نشان می‌دهد؛ چرا‌که به عقیدة فوکو، «گفتمان‌ها سازندة نظام‌ها هستند اما مداخلة خود را در این فرایند سازندگی، پنهان می‌دارند» (تاجیک، 1377: 15).

آقاگل‌زاده، فردوس. (۱۳۹۰). تحلیل گفتمان انتقادی. چ2. تهران: علمی و فرهنگی.
آقاگل‌زاده، فردوس و مریم ‌سادات غیاثیان. (1386). «رویکردهای غالب در تحلیل گفتمان انتقادی». پژوهش زبان و زبان‌شناسی. ش5. صص39ـ54.
امیراحمدیان، بهرام. (۱۳۸۰). «جغرافیای جمهوری آذربایجان». رشد آموزش جغرافیا. ش ۵۹. صص۳۴ـ۳۹.
انزابی‌نژاد، رضا. (۱۳۶۹). «جامعه‌شناسی شعر نظامی». جستارهای ادبی. ش۸۸ و ۸۹. صص۱۲۷ـ۱۴۸.
پورمقدس، علی. (۱۳۴۸). روان‌شناسی انگیزه‌ها و عواطف. چ1. اصفهان: مشعل.
تاجیک، محمدرضا. (۱۳۷۹). گفتمان و تحلیل گفتمانی. چ1. تهران: فرهنگ گفتمان.
ــــــــــــــــــــــــ . (1377). «متن، وانموده و تحلیل گفتمان». گفتمان. س1. ش2. صص15ـ23.
ثروت، منصور. (1378). گنجینة حکمت در آثار نظامی. چ2. تهران: امیرکبیر.
حاتمی، علی و سمیرا جبارنژاد. (۱۳۸۵). «تحلیل گفتمان به مثابه یک روش تحقیق در علوم انسانی». دومین کنگرة ملی علوم انسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. صص۱ـ۱۳.
خانیکی، هادی. (1387). در جهان گفتگو. چ1. تهران: هرمس.
رجبی بهجت، عاطفه. (۱۳۹۰). تحلیل انتقادی گفتمان صادق هدایت در چارچوب نظریة فرکلاف. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
ریپکا، یان. (۱۳۶۴). ادبیات فارسی در زمان سلجوقیان و مغولان. ترجمة یعقوب آژند. چ1. تهران: گستره.
زرین‌کوب، عبدالحسین. (۱۳۸۹). پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد (دربارة زندگی، آثار و اندیشه نظامی). چ8. تهران: سخن.
سجودی، فرزان و زینب اکبری. (۱۳۹۳). «تحلیل انتقادی گفتمان مقامات مشایخ صوفیه». کهن‌نامه ادب فارسی. د۵. ش۴. صص ۷۳ـ۹۷.
شمیسا، سیروس. (۱۳۸۱). بیان. چ9. تهران: فردوس.
ـــــــــــــــــــ . (۱۳۸۰). کلیات سبک‌شناسی. چ6. تهران: فردوس.
ـــــــــــــــــــ . (۱۳۸۱). نگاهی تازه به بدیع. چ14 (ویرایش دوم). تهران: فردوس.
صالحی، پریسا و ناصر نیکوبخت. (۱۳۹۱) «واژه‌گزینی‌های شعری قیصر امین‌پور از منظر تحلیل گفتمان انتقادی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی. ش۲۴. صص۷۵ـ۹۹.
صفوی، کورش. (۱۳۸۳). از زبان‌شناسی به ادبیات. ج2: شعر. چ2. تهران: سوره مهر.
غیاثی، طیبه. (۱۳۹۱). تحلیل گفتمان انتقادی اندیشه سیاسی ـ عرفانی عین‌القضات همدانی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد دانشگاه ولی‌عصر(عج) رفسنجان.
فرکلاف، نورمن. (۱۳۷۹). تحلیل انتقادی گفتمان. ترجمة فاطمه شایسته پیران و همکاران. چ1. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.
فضیلت، محمود. (۱۳۸۵). معناشناسی و معانی در زبان و ادبیات. چ1. کرمانشاه: دانشگاه رازی.
فقیه ملک مرزبان، نسرین و مرجان فردوسی. (۱۳۹۳). «تحلیل انتقادی گفتمان صوفیانه در گلستان سعدی».کهن‌نامه ادب فارسی. د۵. ش۳. صص۸۷ـ۱۲۰.
کلانتری و همکاران. (1388). «تحلیل گفتمان: با تأکید بر گفتمان انتقادی به عنوان روش تحقیق کیفی». جامعه‌شناسی. س1. ش4. صص7ـ28.
مبارز علیزاده، محمد و دیگران. (۱۳۶۰). زندگی و اندیشة نظامی. چ2. تهران: توس.
مدرسی، یحیی. (۱۳۶۸). درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان. چ1. تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
موحد، ضیاء. (۱۳۸۵). شعر و شناخت. چ2. تهران: مروارید.
مهرگان، آروین. (۱۳۷۷). دیالکتیک نمادها. چ1. اصفهان: نشر فردا.
نظامی گنجوی، الیاس‌بن یوسف. (۱۳۹۳). الف. اقبال‌نامه. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش سعید حمیدیان. چ9. تهران: قطره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۳). ب. شرف‌نامه. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش دکتر سعید حمیدیان. چ7. تهران: قطره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۳). ج. لیلی و مجنون. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش دکتر سعید حمیدیان. چ15. تهران: قطره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۳). د. مخزن‌الأسرار. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش دکتر سعید حمیدیان. چ7. تهران: قطره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۳). هـ . هفت پیکر. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش دکتر سعید حمیدیان. چ13. تهران: قطره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۵). خسرو و شیرین. تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. به‌کوشش دکتر سعید حمیدیان. چ16. تهران: قطره.
ولک، رنه و آوستن وارن. (۱۳۷۳). نظریة ادبیات. ترجمة ضیاء موحد و پرویز مهاجر. چ1. تهران: علمی و فرهنگی.
همایی، جلال‌الدین. (۱۳۷۵). تاریخ ادبیات ایران. چ1. تهران: نیما.
یارمحمدی، لطف‌الله. (۱۳۸۳). گفتمان‌شناسی رایج و انتقادی. چ1. تهران: هرمس.
یورگنسون، ماریان و لوییز فیلیپس. (1389). نظریه و روش در تحلیل گفتمان. ترجمة هادی جلیلی. چ1. تهران: نی.
یوسفی، علی، سید محمدرضا هاشمی و زهرا بستان. (۱۳۹۱). «تحلیل گفتمان انتقادی هویت ایرانی در شاهنامة فردوسی (مورد مطالعه: داستان سیاوش)». جامعه‌شناسی تاریخی. د۴. ش۲. صص ۱۴۵ـ۱۷۲.
.