جعفر فسایی؛ علی بلاغی اینالو؛ مسعود دوست پرور
چکیده
رویکردهای غالب در مطالعه و نقد اسطورهها غالباً بر نوعی پیشفرض ناظر بر خنثی بودن این گفتمان مبتنی است. در این میان میتوان با گذار از چنین دیدگاههایی و با خارج ساختن اسطورهها از حالت تعلیق و مقید ساختن آنها به ساختارهای قدرت، برداشت و خوانش تازهای از آنها ارائه داد. براین مبنا در مقاله حاضر نخست اسطوره آفرینش و اساطیر موازی ...
بیشتر
رویکردهای غالب در مطالعه و نقد اسطورهها غالباً بر نوعی پیشفرض ناظر بر خنثی بودن این گفتمان مبتنی است. در این میان میتوان با گذار از چنین دیدگاههایی و با خارج ساختن اسطورهها از حالت تعلیق و مقید ساختن آنها به ساختارهای قدرت، برداشت و خوانش تازهای از آنها ارائه داد. براین مبنا در مقاله حاضر نخست اسطوره آفرینش و اساطیر موازی آن، از حالت تعلیق جدا شدهاست و در چارچوب یک نوع ساختار قدرت قرار گرفتهاست، سپس منطق حاکم در این فرآیند تبیین گردیده و در نهایت به کارکرد چنین امری پرداخته شدهاست. نتایج حاصل از دریافت و تشریح برخی از آثار انتخابی در سنّت یونانی/ ایرانی بیانگر این مسأله است که عملکرد این روایتهای اسطورهای به تولید و بازتولید اندیشههای ذاتگرایانه متعلّق به سنتهای جبرگرا معطوف است که در گسترهای از رویکرد و کارکرد انتولوژیک تا ساز و برگی ایدئولوژیک برای سرکوب و سلب عاملیت از سوژه جریان یافتهاست. بنابراین نظامهای اسطورهای به دستمایه منطق ذاتگرایی، یک مرکز قدرت صورتبندی و بهصورت محافظهکارانه تعرّض سوژههای انسانی به این مراکز را به شیوههای گوناگون سرکوب کردهاست.