متن‌شناسی عقایدالنّساء یا کلثوم‌ننه آقاجمال خوانساری (با تکیه بر باورها و آداب و رسوم، دین عامیانه، وضعیّت زنان)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

کلثوم‌ننه نام کتابی طنزآمیز و انتقادی نوشتةآقاجمال خوانساری (۱۱۲۵ ق.) از فقیهان دورة صفویّه است. کلثوم‌ننه در نقد دینداری عامیانه و باورهای خرافی رایج میان زنان و قدیم‌ترین سند مکتوب دربارة اخلاق و آداب و رسوم زنان عامی ایران است. هدف از مقاله، معرّفی کتاب و مؤلّف آن سپس متن‌شناسی این اثر ارزشمند است. کتاب کلثوم‌ننه به عنوان یکی از آثار مهمّ ادب عامه در تاریخ ادبی ایران همواره از دید محقّقان دور مانده است. می‌کوشیم محتوای کتاب را به روش نقد جامعه‌شناختی و از سه منظر باورهای عامیانه و تصویر دینداری عامه و وضعیّت زنان در عصر مؤلّف بررسی کنیم.

کلیدواژه‌ها


مقدّمه

در میان آثار ادبی فرهنگ عامه، بخشی به نقد اوضاع اجتماعی، دینی و سیاسی اختصاص دارد، از جمله اخلاق‌الأشراف و موش‌ و گربة عبید زاکانی که بازتابانندة اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر عبید است و زُهر‌الرّبیع و عقایدالنّساء هر دو مربوط به عصر صفوی که اولی به نقد دینداری عامیانه پرداخته است و دیگری با هدف ریشخند کردن عقاید خرافی زنان و خلق اثری طنزآمیز تألیف شده است. بعد از آن، کتاب‌های متعدّد دیگری در نکوهش باورهای عامیانه تألیف شد؛ مثل فضایح الأفعال فی‌وضوح‌اللّغات و اعمال که در ۱۳۴۳هـ .ق. در اصفهان منتشر شد، فلک‌السّعادة تألیف اعتضادالسّلطنه که در ۱۲۷۸ هـ . ق. نشر یافت و مقویم اثر حبیب‌الله خان نظام افشار در ۱۳۰۸هـ . ق. و تأدیب النّسوان از مؤلّفی ناشناس و پاسخ آن به نام معایب الرّجال اثر بی‌بی خانم استرآبادی. میرزا حبیب اصفهانی در ترجمه و بازآفرینی حاجی بابا اصفهانی و ژیل بلاس کوشیده، عقاید و خلقیّات مردم را در قالب رمانی طنزگونه مورد نقد قرار دهد. پس از میرزا حبیب، محمّدعلی جمال‌زاده باورهای عامه را مادّة خام داستان‌های خود قرار داد. وی حتّی کتابی به نام خلقیّات ما ایرانیان نوشت و به نقد برخی باورهای ایرانیان پرداخت. صادق هدایت نیز در برخی از آثارش نظیر یادداشت‌های پراکنده و نیرنگستان و توپ مرواری به نقد باورهای خرافی پرداخته است. پس از هدایت، علاّمه دهخدا درآثار خود به ثبت و بهره‌گیری از عقاید عوام پرداخت. نقد و مطالعة این آثار و بازخوانی آنها از منظرهای مختلف جامعه‌شناسانه و مردم‌شناسانه می‌تواند افق‌های تازه‌تری را در تبیین اوضاع اجتماعی بگشاید.

۲ـ پیشینه و روش تحقیق

ابتدا علی بلوکباشی در سال ۱۳۴۰ مقالة «عقاید النّساء» را به چاپ رساند. این مقاله که معرّفی و گزارشی از فصول کتاب کلثوم‌ننه است، بعدها (۱۳۷۷) در کتاب نقد و نظر (معرّفی و نقد آثاری در ادبیّات مردم‌شناسی)، در بخش سوم منتشر شد (ر.ک؛ بلوکباشی، ۱۳۷۷: ۱۱۴). سپس محمود کتیرایی در مقدّمة چاپ مصحّح خود از کتاب (ر.ک؛ طهوری، ۱۳۴۹) به برخی ارزش‌های کتاب اشاره می‌کند. محمّدعلی سلطانی نیز در مقالة گزارشی از کلثوم‌ننه (سلطانی، ۱۳۷۸: ۵6ـ۵5) کتاب را معرّفی می‌کند. سیّد مسعود رضوی در مقالة «آقا جمال خوانساری و عقایدالنّساء» (ر.ک؛ رضووی، ۱۳۸۸: 60ـ56)، نکاتی را بر اساس منابع موجود دربارة زمانه، خاندان، مؤلّف و محتویات کتاب بیان می‌کند. این مقاله می‌کوشد در ادامة تحقیقات گذشته به نقد جامعه‌شناسی باورهای دینی و اجتماعی عامّه بپردازد که در قالب طنز در کتاب کلثوم‌ننه انعکاس یافته است. روش تحقیق استناد به منابع کتابخانه‌ای است که محتوا به روش توصیفی ـ تحلیلی بر بنیاد نقد جامعه‌شناسی بررسی می‌شود.

۳ـمفاهیم نظری

۱ـ۳) نقد جامعه‌شناختی ادبیّات

یکی از ابعاد قابل بررسی ذیل موضوع مقاله، نقد جامعه‌شناختی کتاب عقاید‌النّساء است. نقد جامعه‌شناختی ادبیّات، یکی از شیوه‌های نسبتاً نوین در مطالعات ادبی است. در این شیوه به بررسی ساختار و محتوای اثر ادبی و ارتباط آن با ساختار و تحوّلات جامعه‌ای می‌پردازند که اثر مولود آن است. آنچه در نقد جامعه‌شناختی ادبیّات از اهمیّت بیشتری برخوردار است، انعکاس تصویر جامعه در جهان تخیّلی و هنری اثر ادبی و شکل‌های مختلف آن است. تاریخچة شکل‌گیری نقد جامعه‌شناختی ادبیّات به صورت روشمند و علمی به آغاز قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گردد. در مطالعات جامعه‌شناختی ادبیّات از محقّقانی نظیر مادام دواستال و ایپولیت تِن باید نام برد که اوّلین بار سعی کردند به تعامل جامعه و ادبیّات بپردازند. این محقّقان در پی بازنمایی تصویر جامعه در ادبیّات و نحوة این بازنمایی بوده‌اند. بعدها اندیشمندانی چون جورج لوکاچ و لوسین گلدمن به پشتوانة مطالعات فلسفی و تاریخی سعی داشتند بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای ادبی داد و ستد متقابلی را نشان دهند (ر.ک؛ عسگری حسنکلو، ۱۳۸۶: ۶۴ـ43 و روشنفکر و نعمتی قزوینی، ۱۳۸۹: ۱۶۷ـ145).

۲ـ۳) نقش فرهنگ و ادبیّات عامه در تحقیقات جامعه‌شناختی

نقش فرهنگ و ادبیّات عامه در تحقیقات جامعه‌شناختی و مطالعه در ارزش‌های اجتماعی دوران پدید آمدن هر اثر، امری انکارناشدنی است. ادبیّات شفاهی‌بخش مهمّی از فولکلور است.‌ این واژه ناظر بر پژوهش‌هایی در زمینة عادات، آداب و مشاهدات، خرافات و ترانه‌هایی بود که از دوره‌های قدیم باقی مانده‌اند. در فرهنگ استاندارد فولکلور، اسطوره‌شناسی و افسانه، نزدیک به ۲۱ تعریف از اصطلاح فولکلور ارائه شده است (ر.ک؛ پراپ، ۱۳۷۱: ۶)؛ «ادبیّات عامه یا ادبیّات توده یا فرهنگ عوام یا فولکلور در مقابل ادبیّات رسمی است که مخلوق ذهن مردم باسواد و تحصیل کرده است و مجموعه‌ای است از ترانه‌ها و قصّه‌های عامیانه، نمایشنامه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، سِحر و جادو و طبّ عامیانه که در میان مردم ابتدایی و بی‌سواد رواج دارد» (داد، ۱۳۷۵: ۲۲). موضوع‌های مورد بررسی فولکلور بسیار متنوّع است؛ از اساطیر، افسانه‌ها، تا آوازها، ترانه‌ها، تصنیف‌ها، دوبیتی‌ها، تک‌بیتی‌ها، نوحه‌ها، شعرهای سوگواری‌ها و لالایی‌ها، امثال، چیستان‌ها، لُغزها، زبانزدها، بازی‌های زبانی، زبان‌های مخفی، دیوار نوشته‌ها، ماشین نوشته‌ها، نفرین‌ها، حاضرجوابی‌ها و از آداب و رسوم مذهبی مانند انواع گوناگون سفره‌ها، سوگواری، جشن‌های مذهبی تا جشن‌های آیینی مثل چهارشنبه‌سوری، نوروز، سفرة نوروز، حاجی‌فیروز، دید و بازدیدها، عیدی دادن و عیدی گرفتن، سیزده بِدَر. از مراسم عروسی و آداب زیارت اماکن مقدّس، چشمه‌ها و درخت‌های نظر کرده، قدمگاه‌های اولیا، غذاهای نذری، تا آداب مرگ و تشییع جنازه، و جادو و جنبل، فال‌گیری، شیوه‌های جلب محبّت و صدها مقولة دیگر. این همه موادّ فرهنگ عامه، زمینة بسیار مناسبی برای بررسی‌های جامعه‌شناختی است.

فرهنگ عامه شامل دو بخش کلّی دانش عامه و ادب عامه می‌شود. فرهنگ عامه از یک سو با انسان‌شناسی و از سوی دیگر، با ادبیّات مرتبط است. آداب، معتقدات، جشن‌ها و مسایلی از این قبیل، به انسان‌شناسی و افسانه‌ها، اساطیر، قصّه‌ها، ترانه‌ها، تصنیف‌ها، امثال‌و حِکَم و مانند اینها به ادبیّات مربوط است. هر یک از اجزای فرهنگ عامه بازتاب‌دهندة روحیّات، خلقیّات و آرزوهای هر ملّت است و ریشه در اعماق جامعه دارد. مسایلی که در فرهنگ رسمی به راحتی قابل شناسایی نیستند، با بررسی و واکاوی فرهنگ عامه می‌توان به آنها پی ‌بُرد. از همین رو، تعبیر «فرهنگ غیر رسمی» نیز برای آن به کار گرفته می‌شود. به همین دلیل، باید گفت که مطالعة هر جامعه‌ای، آنگاه ثمربخش خواهد بود و به نتیجه‌های کاربردی می‌انجامد که علاوه بر فرهنگ رسمی، به فرهنگ غیر رسمی نیز ارتباط یابد. بخش مهمّی از فرهنگ غیر رسمی را باورها و خرافات تشکیل می‌دهد.

۳ـ۳) باورهای عامیانه و مطالعات ادبی ـ اجتماعی

آدمی در دنیای باورهایش زندگی می‌کند و رفتار، کردار، پندار و نیز آداب و رسوم او تحت تأثیر باورهایی است که در ذهن و ضمیر او جای گرفته‌اند. باورها مجموعه‌ای از ذهنیّات و پندارهایی هستند که آدمی آنها را حقیقت می‌انگارد. باورها بیانگر شیوه‌های زندگی و چگونگی تفکّر و مهم‌ترین منشأ بایدها و نبایدها انسان است. چرا و چگونه یک چیز را درست و شایسته یا یک چیز را نادرست می‌دانیم؟ باورهای ما هستند که راه و رسم و شیوة زندگی ما تعیین می‌کنند. «باورها حاصل تلاش و جستجوی انسان هستند. برای توجیه و توضیح و تفسیر پدیده‌ها و وقایع؛ نتیجة تجربیّات شخصی و جمعی انسان در طول تاریخ. آدمی آنگاه که با حوادث و رویدادها روبه‌رو می‌شدند، می‌کوشیدند با کمک تجربیّات به توضیح آنها بپردازند. آدمی آنگاه که نمی‌توانست رابطة منطقی بین حوادث و پدیده‌های خارق‌العاده را بیابد، برای رهایی از آن به ذکر اوراد و نجواها می‌پرداخت تا بدین ترتیب، مصیبت‌ها را کاهش دهد و نتایج دلخواه را از آن به دست آورد و همین امر سبب شد تا به تدریج باورها در ذهن او شکل بگیرد» (الهامی، ۱۳۸۶: ۱۰۴).

باورها حاصل شنیده‌های ماست و از منابعی چون محیط، وقایع، دانش، تجربیّات پیشین، تصوّرات و غیره دریافت کرده‌ایم و به مرور در ذهن و نهاد ما شکل واقعی یافته‌اند و به حقیقت تبدیل شده‌اند و بسیاری از آنها نتیجة تجربیّات و استدلال منطقی آدمی است، هرچند در نگاه اوّل چگونگی پیدایش آنها معلوم نیست و مثلاً تقریباً در تمام مناطق ایران «روی هم قرار گرفتن کفش‌ها را نشانة سفر می‌دانند». این باور نتیجة آن است که که کفش پای‌افزار حرکت و نماد و نشانة سفر است. همچنین اغلب مردم دنیا برای نمک حرمت و اهمیّت قائل هستند و در ایران «به نان و نمک قَسَم یاد کرده، اعتقاد دارند این دو از برکات پُراهمیّت هستند». این باور سرچشمه در این واقعیّت دارد که نمک نماد فسادناپذیری است. از این‌ رو، عهد نمک نشانة عهدی است که خداوند نمی‌تواند در هم بشکند و در میان یونانیان، عبرانیان و اعراب، نمک نشانة دوستی و مهمان‌نوازی است، چون تقسیم‌پذیر است و همچنین نشانة عهدی ناشکستنی است، چون فسادناپذیر است. هومر به خصوصیّت الوهی نمک اشاره دارد (ر.ک؛ شوالیه، ۱۳۷۹، ج ۵: ۴52ـ۴48) و یا حرمت و اهمیّتی که به نان می‌دهند و نان را در مرحلة مقام قرآن می‌دانند و به آن سوگند یاد می‌کنند. به آن علّت است که نان نماد غذای اصلی است و آن را غذای روح نامیده‌اند (ر.ک؛ همان، ج۵: ۳۹4ـ۳۹3) و انسان به تجربه دریافته است، که حیات او به وجود آن بستگی دارد.

ریشة باورها گوناگون است؛ برخی باورها ریشه در اسطوره‌ها دارند. در بسیاری موارد، باورهای مسلمانان از اعتقادات دینی تأثیر پذیرفته‌اند؛ زیرا «باورها در آغاز پیدایش خود بیشتر جنبة آیینی و مذهبی داشته‌اند، به تدریج و در طول تاریخ با تکامل مذاهب بشری، ریشه‌های دینی باورها به فراموشی سپرده شده، امّا از رواج آنها در میان ملّت‌ها کاسته نشده است. بررسی این باورها بیانگر مشابهت فرهنگ کنونی بشر با فرهنگ کهن اوست» (صرفی، ۱۳۸۳: ۱۰۳). برخی باورها نیز از باورهای طبّ سنّتی نشأت گرفته‌اند. باورهایی نیز وجود دارند که برگرفته از افسانه‌ها و مَتَل‌ها هستند. اعتقاد به وجود دیو، جنّ و پری، بر بخش قابل توجّهی از باورهای مردم سایه افکنده است.

باورهای عامیانه جلوه‌ای از فرهنگ عامه یا فولکلور است که «در متن زندگی و فرهنگ اقوام و ملّت‌ها جریان دارد و به شکل‌های گوناگون خود را نمایان می‌سازد. جنبه‌های مهمّی از زندگی انسان‌ها به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه با فرهنگ عامه پیوند دارد. رواج فرهنگ عامه در میان اقوام و ملّت‌هایی که پیشینة تاریخی طولانی‌تری دارند، به مراتب بیشتر از ملّت‌هایی است که سابقة اندک دارند» (همان: ۱۰۵).

نفوذ این باورها در فرهنگ و هنر و ادبیّات چنان است که بدون اطّلاع از باورهای عامیانه حتّی نمی‌توان درک درستی از اشعار شاعران گذشته داشت. برای مثال این شعر حافظ را تنها با دانستن یکی از باورهای عامه می‌توان دریافت:

«عفاالله چین ابرویش اگرچه ناتوانم کرد،

«با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم

 

***

به رحمت هم کمانی بر سر بیمار می‌آورد»

وه زین کمان که بر سَرِ بیمار می‌کشی»
             (حافظ شیرازی، 1380: 225).

در میان مردم رسمی بوده که وقتی از دوا و درمان بیماران نتیجه نمی‌گرفتند، مجمعة بزرگی در کنار بیمار نگه می‌داشتند و بی‌آنکه خود او متوجّه باشد، گلوله‌ای گلین در کمان می‌نهادند و به شدّت به مجمعه می‌زدند تا بیمار با شنیدن آن صدای غیرمنتظره، یکباره تکان بخورد، بترسد و بهبود یابد. همچنین بدون اطّلاع دقیق از باورهای عامه نمی‌توان این ابیات ‌عطّار را فهمید:

««تکیه کم کن نیز بر پهلوی دَر
ای پسر بر آستان دَر مشین

 

 

باش دایم از چنین خصلت به در
کم شود روزی زِ کرداری چنین»
               (عطّار نیشابوری: 1376: 42).

مردم اعتقاد دارند «اگر کسی در آستانة درِ اتاق بایستد و به چارچوب در تکیه کند، در آن خانه دعوا راه می‌افتد». یا اینکه «هرکس توی درگاه بنشیند، به تهمت ناحق گرفتار می‌شود» (شکورزاده، ۱۳۴۶: ‌۲۸۶ و برای تفضیل بیشتر، ر.ک؛ محجوب، ۱۳۸۱: ۸۶ـ59).

۴ـ۳) کتاب عقایدالنّساء یا کلثوم‌ننه

عقایدالنّساء یا کلثوم‌ننه نوشتة آقاجَمالِ خوانْساری یا آقاجمال اصفهانی (د ۱۱۲۵ق)، محدّث، اصولی، حکیم، متکلّم و فقیه فرزند آقاحسین خوانساری است. وی در خوانسار زاده شد، در اصفهان زیست و همانجا در ۱۱۲۵درگذشت و در تخته‌فولاد به خاک سپرده شد. در حوزة علمیّة اصفهان نزد پدرش، آقاحسین محقّق خوانساری و دایی‌ خود، ملاّ محمّدباقر محقّق سبزواری و ملاّ محمّدتقی مجلسی درس خواند. سپس در همان حوزه به تدریس معقول و منقول پرداخت. آقاجمال از علمای طراز اوّل و مدرّسان برجستة آن دوران اصفهان بود، به گونه‌ای که در زمان خود ریاست حوزة تدریس اصفهان را به عهده داشت و افرادی چون آقامحمّد اکمل اصفهانی و ملاّ رفیع مشهدی از شاگردان وی بودند. در مقام روایی او گفته شده که از ملامحمّدتقی مجلسی اجازة نقل حدیث داشته است. نویسندة تذکرةالملوک او را از مجلسی هم برتر دانسته است و نویسندة ریحانةالأدب او را عالِمی عامل، حکیم محقّق، متکلّم، فقیه اصولی جلیل‌القدر و عظیم‌المنزل می‌داند. آقاجمال عالمی نکته‌سنج بود و طبعی ظریف داشت و بسیار پُرکار بود. به نظر می‌رسد نفوذ او در مردم به گونه‌ای بوده که پادشاهان صفوی معاصرش به او ابراز ارادت می‌کرده‌اند و با عطایای خود او را می‌نواخته‌اند. او از کمک به مردم دریغ نمی‌کرد و مورد مراجعة خاصّ و عام بود. آقاجمال جز عقاید‌النّساء یا کلثوم‌ننه آثار بسیاری دارد؛ از جمله مبدأ و معاد در اصول دین و اعتقادات، جبر و اختیار، نیّت و اخلاص در باب نیّت طهارت، شرح و تفسیر احادیث طینت، رسالة نماز جمعه، افعال واجب و مندوب نماز، شرح حدیث سحاب، مکاتبات و منشئات ادبی با علما و معاصران، شرح حدیث بساط، شرح زیارت جامعه، اختیارات الأیّام و اللّیالی و السّاعات، الأسئلة السّلطانیّة، اصول‌الدّین فی الإمامة، رساله در تفسیر آیة عهد، الحاشیة الجمالیّة، سؤال و جواب‌های فقهی، تقویم الأولیاء، اثبات الرجعه، تعلیقات تهذیب الأحکام، تعلیقات من لایحضره الفقیه، حاشیه بر شرایع الاسلام، حاشیه شرح لمعة شهید ثانی، حاشیه بر طبیعیّات شفای ابن‌سینا، حاشیه بر شرح اشارات ابن‌سینا، حاشیة شرح مختصر الأصول عضدی، حاشیه بر معالم، ترجمه و شرح غرر الحِکَم آمدی، ترجمة مفتاح الفلاح شیخ بهایی، ترجمة الفصول المختارة مناظرات شیخ مفید، ترجمة قرآن مجید، ترجمة صحیفة سجّادیّه، ترجمه و شرح دعای صباح و دیگر آثار گرانبها (ر.ک؛ موسوی بجنوردی، ۱۳۸۳: ج ۱: ۴۵۸). آنچه باعث شهرت و شناخت همگانی وی شده، ابتکار عمل او در تألیف کلثوم‌ننه است.

کلثوم‌ننه اثری طنزآمیز و انتقادی و نقیضة رساله‌های عملیّه است که به شیوة رساله‌های مجتهدان مرجع تقلید در نقد آداب و عقاید و رفتار زنان خرافی نوشته شده است. این کتاب قدیم‌ترین سند مکتوب دربارة اخلاق وآداب و رسوم زنان عامی ایران است که در دورة صفویه و در زمان شاه سلیمان صفوی نوشته شده است. به اعتقاد صادق هدایت «تنها کتابی که می‌شود گفت راجع به آداب و رسوم عوام نوشته شده، همان کتاب معروف کلثوم‌ننه تألیف آقاجمال خوانساری است که به زبان‌های خارجه هم ترجمه شده است و فارسی آن هم در دسترس همه می‌باشد» (هدایت، ۱۳۵۶: ۱۸). آقاجمال کتاب‌های بسیاری در علوم دینی و فقه نوشته است، ولی در کمتر منبعی کتاب عقایدالنّساء جزء آثار او ذکر شده است و ظاهراً خود او نیز نامش را بر کتاب ننوشته که به نظر علی بلوکباشی شهرت او در فقه و اصول و مرجع تقلید بودنش و همچنین بی‌ارزش بودن چنین کتابی نزد مردم آن زمان می‌تواند دلیل آن باشد. نخستین کسی که از نام و کتاب آقاجمال یاد کرده، میرزا محمّدعلی اصفهانی نویسندة تذکرة یخچالیه است. مؤلّف روضات‌الجنّات کتاب را به حاج آقا حسین خوانساری و به احتمال بیشتر به پسرش، جمال‌الدّین خوانساری، نسبت می‌دهد؛ زیرا آقاجمال طبع ظریف و لطیفی داشته است (ر.ک؛ خوانساری، ۱۳۹۱ق.، ج۲: ۳۷۵).

آغابزرگ تهرانی دربارة این کتاب می‌نویسد: «کلثوم‌ننه یکی از چهار فقیه خیالی است که به خاطر جلالت و بزرگی او کتاب به نامش نامگذاری شده است. کتابی شریف و رُمانی انتقادی، لطیف و خنده‌آور است. در این کتاب پایة مذاهب چهارگانه و بی‌پایگی پاره‌ای از نظریّه‌های متداول بین مردم تشریح شده است و بسیاری از بدعت‌هایی را که نابجا به دین نسبت داده می‌شود، بیان داشته است. این کتاب از آقا جمال‌الدّین فرزند آقا حسین خوانساری است (تهرانی، ۱۳۵۵، ج ۱۸: ۱۱۲).

کتاب شامل یک مقدّمه، شانزده باب و خاتمه است که باب‌های آن عبارتند از: در بیان غسل، وضو و تیمّم، در بیان نماز، در بیان روزه، در بیان نکاح، احکام شب زفاف، احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیة وارده دربارة زائو، در بیان حمّام رفتن، در بیان سازها و افعال آنها، در بیان معاشرت زنان با شوهران خود، در بیان مطبوخاتی که به نذر واجب می‌شود، در بیان تعویذ به جهت چشم‌زخم (دعایی که به گردن یا بازو می‌بندند تا دفع چشم‌زخم و بلا کند)، در بیان محرم و نامحرم، در بیان استجابت دعا، در بیان آمدن مهمان، در بیان صیغه خواهر و برادر خواندگی و چیزهایی که بعد از خواهر خواندگی برای یکدیگر می‌فرستند. خاتمة کتاب نیز در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیرالمنفعه است.

کلثوم‌ننه یکی از پنج زن عالِم نام برده در کتاب است. آقاجمال خوانساری در مقدّمة کتاب دربارة نام زنان عالمه و فضیلت آنان می‌نویسد: «بدان ‌که افضل علمای زنان پنج نفرند: اوّل بی‌بی شاه زینب، دوم کلثوم‌ننه، سوم خاله‌جان‌آقا، چهارم باجی یاسمن، پنجم دَدَه بزم‌آرا؛ و آنچه از اقوال آنها به دست بیاید، نهایت وثوق دارد و محلّ اعتماد است و به غیر از این پنج نفر بسیاری نیز هستند که ذکر آنها موجب طول کلام می‌شود» (خوانساری،1349: ۲۷).

از این کتاب نسخه‌های مختلف خطّی، سنگی و چاپی در دست است. نسخه‌های خطّی آن در کتابخانه‌های گنج دانش پاکستان با تاریخ ۱۳۰۷به شمارة ۱۲۳۶، کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران به شمارة ۳۸۲۵ (فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۲/۲۸۰۴)، کتابخانة سپهسالار به شمارة ۲۹۱۳ است. اوّلین چاپ سنگی آن در سال ۱۲۵۰ قمری بود و پس از آن بارها در ایران چاپ شد. در فهرست خان‌بابا مشار (ر.ک؛ مشار، ۱۳۵۵: ۴/۴۱۰۰) سه چاپ آن معرّفی شده است: چاپ سنگی، اصفهان ۱۳۵۲قمری، سنگی۱۳۱۰، سنگی ـ جیبی؛ ۳۱ ص. افزون بر این سه چاپ، یک چاپ سنگی در تاریخ ۱۲۶۳ در ۳۸ صفحه انجام گرفته است. چاپ سنگی دیگری در مشهد از آن به عمل آمده است. محمود کتیرایی این کتاب را تصحیح و در سال ۱۳۴۹به همراه مرآت البُلَها چاپ کرد. بار دیگر کلثوم ننه با طرح‌های بیژن اسدی‌پور در سال ۱۳۵۵ چاپ شد. بهرام چوبینه نیز ترجمه‌ای از همین کتاب را در سال ۱۳۷۸ (انتشارات آزاده سپهری، کلن، آلمان) به چاپ رسانده است. ج. اتکینسن (J. Atkinson) عقایدالنّساء را در سال ۱۸۳۲میلادی در لندن انتشار داد و در سال ۱۸۸۱ در پاریس به زبان فرانسه به همّت J. Thonnelier  ترجمه و چاپ شده است و ترجمة ترکی آن در تبریز با عنوان کتاب تفریح‌نامة کلثوم‌ننه و احوالات زینب پاشا در کتاب‌فروشی فردوسی و بدون تاریخ به چاپ رسید (ر.ک؛ رادفر، ۱۳۸۴: ۷۲). در برخی از سفرنامه‌های فرنگیان مانند سفرنامه از خراسان تا بختیاری نوشتة هانری رِنة آلمانی نیز از آن یاد شده است. در سال ۱۸۳۲ نیز جیمس اتکین‌سون که با ترجمة شاهنامة فردوسی، فریفتة داستان‌های حماسی ایران و از آن رهگذر، دلبستة قصّه‌های عامیانه و فولکلور ایران شده بود، کلثوم‌ننه را با عنوان عادات و رسوم زنان ترجمه کرد (ر.ک؛ طاهری، ۱۳۵۲: ۴۴۰ـ۴۳۹).

۵ـ۳) ارزش‌های مردم‌شناختی کتاب کلثوم‌ننه

با توجّه به فصول و محتوای کتاب، برخی اطّلاعات مردم‌شناسی نیز از کتاب به دست می‌آید. ازجمله یادکرد برخی مشاغل از قبیل نقاره‌چی، سبزی‌فروش، بلبلی‌فروش، لَبلَبوفروش، عدس‌فروش، زردک‌فروش، یهودیِ کلاه‌کهنه و قباکهنه (دوره‌گرد یهودی که لباس کهنه می‌خرد)، گلوبند‌فروش، کهنه‌چی، کاهوفروش، دلاّله، سنگ‌پافروش. یا اشاره به آرایش‌های زنانه چون نگار بستن، ابرو گذاشتن، بَزَک چسباندن، هفت قلم آرایش و نظایر آن (خوانساری،1349: ۴۳)، همگی اشاره به جزئیّات حاکی از تیزبینی مؤلّف است: «و مصالح اجزای لغلغه، کتیرای سفید و گل ختمی و عرق بنفشه و عنبر است و باجی یاسمن گفته که داخل کردنِ مشک واجب است و بعضی مستحب می‌دانند و بعضی مکروه می‌دانند» (همان: ۴۶).

گاه با آدابی خاص روبرو هستیم که در باورهای مردم هنوز جاری است، مثل تخم‌مرغ بر دیوار زدن عروس در هنگام عقد (همان: ۴۳)، اعتقاد به وجود آل و تأثیر آن در زندگی زائو و چگونگی دفع آن (همان: ۶۰)، تأثیر تعویذات و چگونگی پیشگیری از چشم‌زخم (همان: 87)، اشاره به مراسم ازدواج و آداب و رسوم خاصّ آن (همان: ۵۴)، به خصوص رسم دندان‌گلی ما را با بخشی از آداب و رسوم آن روزگار مردم اصفهان آشنا می‌کند: «باجی یاسمن گفته که عروس را در خانة خودش مادر یا خواهر یا دلاله نصیحت کند و تعلیم او نماید که با شوهر حرف نزند و چیزی نخورد تا شوهر به او چند چیز ببخشد و یا به گردن گیرد و این را به اصطلاح دندان‌گلی گویند و هیچ یک از علما در این باب اختلاف نکرده‌اند» (همان: ۵۴)، اشاره به دایرة چهل‌حلقه (همان: ۷۳) و یادکرد تصنیف شب عروسی و ذکر نمونه‌ای از تصنیف‌های متداول در شب عروسی که این تصنیف هنوز هم پس از گذشت سه قرن در مناطق مختلف ایران رواج دارد: «بادا بادا یارب، مبارک بادا * خانم مبارک بادا ** امشب چه شب است * شبِ فراق است امشب* این خانه پُر از شمع و چراغ است امشب» (همان: ۵۵).

مطالعه و بررسی کتاب کلثوم‌ننه و تطبیق آن با گزارش‌ها و اسناد تاریخی آن عصر، جهت شناسایی زندگی تودة مردم برای پژوهشگران بسیار مغتنم است. هنوز برخی زنان سنّتی ایران این آداب را به شیوة پیشینیان به کارمی‌برند؛ از آن جمله: «رختخواب عروس و داماد را باید زنی بیندازد که هَوُو نداشته باشد، دو شوهر نکرده باشد و شوهردوست باشد». امروزه نیز در بسیاری از مناطق رسم چنین است که زنی رختخواب عروس و داماد را در شب زفاف می‌اندازد که سفیدبخت (بی‌هوو و محبوب شوهر) و یک‌بخته (یک شوهر کرده) باشد (ر.ک؛ هدایت، ۱۳۷8: ۳۶ و شاملو، ۱۳۵۷، ج۱: ۸۴۲). همچنین گِرِه نداشتن لباس عروس؛ زیرا گِرِه به کارش می‌افتد (خوانساری،1349: ۴۳) (مقایسه شود با هدایت، 1356: ۳۴). بارندگی شب زفاف به دلیل ته‌دیگ خوردن عروس (همان: ۵۴). این عقیده تقریباً در تمام مناطق ایران رواج دارد. آداب روزة مرتضی علی: «از هفت خانه آب چاه بیاورد و به آن آبها افطار کند و دو رکعت نماز نیز بگزارد و بی‌بی شاه زینب گفته که باید از گدایی یک شمع و یک کوزه بگیرد و کلثوم‌ننه شمع را مستحب می‌داند و این مسأله در وجوب و استحباب اختلافی دارد و خاله‌ جان‌آغا گفته که این روزه را دختر نذر کند که به شوهر خوب که دلخواه او باشد، برود و بر سرِ او زنِ دیگر که به اصطلاح هوو گویند، نکند و مطلب او برآورده شود» (همان: ۳۹). این رسم اکنون با عنوان کلیدزنی و قاشق‌زنی که یکی از آداب بخت‌گشایی بوده است، در نقاط مختلف ایران رواج دارد: «شب چهارشنبه، دختر، الک آردی یا ظرف دیگری مانند آن را با یک قاشق چوبی برمی‌داشت، سر و روی خود را خوب می‌پوشاند که شناخته نشود و یک ساعت از شب رفته به دَرِ خانه‌ها راه می‌افتاد، با قاشق چوبی دقّ‌الباب می‌کرد و در را که به رویش می‌گشودند، بی‌اینکه حرفی بزند، قاشق و ظرف را نشان می‌داد. صاحب‌خانه هم برنج یا پول در ظرف او می‌گذاشت. آنگاه با پول گدایی شمعی می‌خرید، جمعة بعد روزه می‌گرفت، شمع را شب‌هنگام می‌افروخت و با غذایی که از پول گدایی و موادّی که در ظرفش ریخته بودند، پخته بود افطار می‌کرد (ر.ک؛ کتیرایی، ۱۳۴۸: ۹8ـ۹1). رفتن به بالای منارة برنجی و شکستن گردو، ابریشم سبز به سوزن کردن و در لباس عروس دوختن: «بی‌بی شاه زینب و کلثوم‌ننه و دَدِه بزم‌آرا گفته‌اند که سریع‌الإجابه‌تر از این نیست از جهت گشادن بخت دختران و زود به شوهر رفتن ایشان. به منار مشهور به کون‌برنجی رفته، بگویند که‌ای منار کون‌برنجی * حرفت می‌زنم، نرنجی ** میانة من دسته می‌خواهد * مرد کمربسته می‌خواهد. پس با مقعد گِردکان بشکند و کلثوم‌ننه می‌گوید گِردکان را از طرف راست مقعد بشکند و ایضاً کلثوم‌ننه گفته که اگر دختر سرین پرگوشت داشته باشد، نتواند گردکان را بشکند. گردکان را بر زمین گذارد و بر روی پلّه‌های منار تخته بر روی گردکان گذارد و مقعد خود را بر تخته زند که به استعانت تخته، گردکان را شکسته و این خالی از قوّت نیست» (خوانساری،1349: ۳۹).

برخی از عقاید نیز امروزه از میان رفته‌اند و بیشتر مردم، آنها را سُست و دروغ می‌پندارند؛ مانند: «اگر زنی ابتدا به کاری کرد و صدای نقاره شنید، آن کار به خوبی انجام می‌گیرد و آن زن از اهل بهشت است». نیز: «بدان که بر جمیع زنان لازم است خواهرخوانده داشته باشند، بلکه می‌فرمایند زنهایی که می‌میرند و خواهرخوانده ندارند، چگونه امید به بهشت خواهند داشت؟! و نیز کسانی که در دنیا خواهرخوانده دارند، اگر در دنیا هیچ عبادتی نداشته باشند، در آخرت حساب از برای آنها نخواهد بود و آنها بی‌حساب داخل بهشت می‌شوند».

مؤلّف در وجه تسمیة سَمَنو می‌نویسد: «در وجه تسمیة سَمَنو خلاف بسیار است. بی‌بی شاه زینب و خاله جان‌آغا را اعتقاد آن است که در وقتی که سَمَنو را وضع کردند، سی مَن آرد و یک مَن گندم بوده است و باجی یاسمن گفته که سی مَن آرد [و] سه مَن گندم بوده است و آن دو نفر قایلند سیمنو است و از کثرت استعمال سَمَنو شده است. کلثوم‌ننه گفته که سی مَن آرد و یک مَن گندم معلوم نیست و این سمنو بدونِ «یا» واقع شده است و وجه تسمیه آن است که چون مصالح و اجزای آن سه چیز است که آن، آرد و آب و گندم باشد، از این جهت سَمَنو گفته‌اند» (همان: ۸۵).

۴ـ نقد جامعه‌شناختی کلثوم‌ننه

۱ـ۴) نقد آداب و رسوم و باورهای عامه

آقاجمال خوانساری عقایدالنّساء را با هدف گردآوری باورهای عامیانه ننوشته است و بیشتر قصد وی ریشخند کردن عقاید خرافی زنان و خلق اثری طنزآمیز بوده است، امّا به تلویح و برای نقد آنها به برخی آداب و رسوم و باورهای رایج مردم در دورة صفویه اشاره می‌کند که اغلب تحت تأثیر همین خرافه‌ها بوده‌اند. علاّمه همایی کتاب را حرف‌های زنانه می‌داند که مسلک نسوان را در حقیقت نقد کرده است (ر.ک؛ همایی، ۱۳۶۶: ۳۵). کتاب بازگوکنندة عقاید و باورهای موجود جامعة آن روز است و با هزل که به قصد مطایبه و تفرّج خاطر نگاشته می‌شود، بسیار متفاوت است. محتوای کتاب نقد غیر مستقیم خرافات زنانه و گردآوری و ضبط آنهاست و ارزش و اهمیّت کتاب هم از این زاویه است. دهخدا کلثوم‌ننه را نقد خرافات می‌شمارد و می‌گوید: «کلثوم‌ننه با بی‌بی شاه زینب و دَدِه بزم‌آرا و باجی یاسمن مَثَل اعلای معتقدان به اوهام و خرافات زنانه‌اَند» (دهخدا، 1345: ذیل کلثوم‌ننه).

آقاجمال فقیهی مردمی بود و با تودة مردم بسیار رفت و آمد و از آرا و عقاید جاری آنان اطّلاع داشت و به وجود خرافه و عادت‌های بی‌پایه در بین مردم آگاه بود. آقاجمال در میان ایرانیان به شوخ‌طبعی و بذله‌گویی معروف بوده است و چندین روایت در این زمینه از او ذکر کرده‌اند (ر.ک؛ بلوکباشی، ۱۳۷۷: ۱۱۴): «آقاجمال خوانساری در روزگاری می‌زیست که خرافه و خرافه‌گرایی گسترش فراوان داشت. پادشاه وقت همچون پدرش شاه سلیمان تا روز تاجگذاری در حرمسرا و در بین زنان بود، نه در جمع سیاستمداران و گردانندگان کشور. تربیت زنانه پادشاه و سلطة فراوان حرمسرا در امور کشورداری، زمینة گسترش عقاید بانوان را مساعد کرده بود. نگارش کتابی که بیانگر عقاید خرافی رایج بانوان باشد، نه تنها از شأن یک فقیه آگاه نمی‌کاهد که بیانگر تیزهوشی و مبارزة وی علیه خرافه و در نهایت، سیاست فرهنگی وقت از طریق استهزای آن است» (سلطانی، ۱۳۷۸: ۵6ـ۵5). در دورة صفویه که قشری‌گری مذهبی اوج گرفته بود، نوشتن چنین کتابی، آن‌هم به دست یک عالم دینی، نشانگر اوج وخامت اوضاع است. لحن آقاجمال خوانساری در این کتاب بیشتر انتقاد آمیخته با طنز است و کمتر قصد استهزای قشر خاصّی در آن احساس می‌شود، با دیدی همه‌جانبه می‌توان گفت که هدف او انتقاد از رواج خرافه‌پرستی و انحراف از اصول اساسی دین اسلام در دورة صفویه است. پادشاهان صفوی برای جلب نظر مردم و استحکام پایه‌های حکومت خود تلاش می‌کردند ظواهر شرع را گسترش دهند. گرچه این تلاش‌ها در خیلی موارد با عملکرد فردی آنان هماهنگی نداشت، امّا به مرور فرهنگی را پدید آورد که می‌توان از آن به نفاق دینی تعبیر کرد. بی بند و باری‌های به دور از چشم ناظران اجرای احکام شرعی، گسترش حِیَل و کلاه‌های شرعی، رفتارهایی از این دست را بسیاری از مورّخان صفوی گزارش کرده‌اند. کتاب کلثوم‌ننه بازتاب این جوّ فکری را در رفتار و عقاید زنان عصر صفوی به خوبی نشان می‌دهد» (همان). به نظر کتیرایی هدف نویسنده، گردآوری فرهنگ توده نبوده، بلکه ریشخند کردن خرافات و معتقدات مردم روزگارش و به‌ویژه زنان اصفهانی و افرادی بوده که خودشان را عالم می‌دانستند، خاصّه با توجّه به دورة زندگی نویسنده و مکان زندگی او (ر.ک؛ کتیرایی، ۱۳۴۹: مقدّمه).

نویسنده در خلال بیان آداب و رسوم واقعیّت‌های اجتماعی روزگار خود را نیز بیان می‌کند. در نقد آداب آرایش‌های زنانه می‌خوانیم: «بدان که اجماع فتوای علمای زنان است که وضو و غسل واجب است مگر در چندین موضع، وقتی که دست حنا یا نگار بسته باشد، یا ابرو گذارده باشد، یا بَزَک چسبانیده باشد. در این صورت، ترک وضو و غسل واجب می‌شود و اکثر علمای مذکور نگار را تا سه روز ساقط می‌دانند و می‌گویند که «بی‌بی شاه زینب» تا پنج روز یا شش روز وضو را ساقط می‌داند و همچنان قبل از بستن نگار تا هفت روز حرام است وضو ساختن و بعضی هم مکروه دانسته‌اند» (خوانساری،1349: ۴۳).

وی ضمن اشاره به مراسم ازدواج و آداب آن تلویحاً و در قالب طنز آنها را به نقد می‌گیرد: «واجب است تمام بندها را بگشاید، تشتی سرنگون گذاشته، در زیر آن چراغی بسوزاند از روغن طعام و دختر بر روی زمین بنشیند و باجی یاسمن گفته هرگاه زین یافت نشود، بالشی گذارد و روی آن نشیند و قدری نبات بر بند ازار خود گذارد و بی‌بی شاه زینب آن را واجب و دیگران مستحب می‌دانند و کلثوم‌ننه گفته که هِل نیز در میان دست خود بگیرد و خاله‌جان‌آقا گفته که آن نباتی که بر بند ازار گذاشته، در وقت بیرون آمدن به دست خود به دهن داماد گذارد که در نظر داماد بسیار شیرین می‌نماید و این قول خالی از قوّه نیست و دیگر چادری که داماد آورده، در وقت عقد باید بر سر عروس انداخت و جمیع علما اتّفاق دارند که هیچ یک از لباس‌های عروس نباید گِرِه داشته باشد؛ زیرا که گِرِه به کارش می‌افتد و دَدِه ‌بزم‌آرا گفته که عروس در وقت عقد بر آینه نظر کند» (همان: ۴۱). یا در جای دیگر در مورد مراسم عروسی می‌نویسد: «در وقت عروس آوردن، شمع عروسی باید محاذی روی عروس باشد و از عروس بیش از یک ذرع و یک چارک دورتر نباشد و خاله جان‌آقا تا سه ذرع دورتر را تجویز کرده و نقاره و سُرنا و کسانی را که از عقب عروس می‌آیند، بی‌بی شاه زینب و خاله جان‌آقا و کلثوم‌ننه واجب می‌دانند؛ و اهل خانه عروس را با داماد باید شربت بدهند و کلثوم‌ننه واجب می‌داند» (همان: ۵۴).

۲ـ۴) نقد دین عامیانه در کلثوم‌ننه

دینداری عامیانه گرچه در مباحث دین‌پژوهی مورد توجّه قرار می‌گیرد، امّا یک رو نیز در مطالعات مردم‌شناختی دارد. می‌توان دین عامیانه (یا صورت عامیانة دینداری) را دین ابتدایی دانست که در برابر دین رسمی قرار می‌گیرد. دین عامیانه، باورها، شعائر، ارزش‌ها و هنجارهایی دارد که در بین قشرهای فرودست جامعه رواج می‌یابد و از دین فرهیختگان و عالمان متمایز می‌شود. دین رسمی و عالمانه، معمولاً از سوی نهادهای تخصّصی حمایت می‌شود، امّا دین عامیانه، طبیعتی آشکار و سرشتین دارد و پیداست که از سوی نهاد به‌خصوصی پشتیبانی نمی‌شود. اگر منظور از دین رسمی، باورها و اعمالی باشد که نهادهای تخصّصی و رسمی دینی، آنها را تنظیم، تجویز و مقرّر کرده است و در جوامع معمول داشته و رواج داده‌اند، دین عامیانه را باید عبارت از باورها و رفتارهایی دانست که طبیعتی آشکارا دینی دارند، ولی تحت سلطه و کنترل یک نهاد رسمی دینی نیستند. این دسته از باورها و رفتارها به صورت سرشتین در نهاد مردم عادی یک جامعه درج شده‌اند و در سطوح مختلف، هویّت فرهنگی آنان را نیز شکل داده‌اند. از این‌رو، مطالعة دین عامیانه نه تنها به عنوان مبحثی تخصّصی در دین‌پژوهی، بلکه در جامعه‌شناسی و فرهنگ‌شناسی نیز امری بسیار بایسته است و دستاوردهای اینگونه پژوهش‌ها، به‌ویژه برای برنامه‌ریزان فرهنگی هر کشور بسیار ارزشمند خواهد بود (برای تفصیل این بحث، ر.ک؛ موسی‌پور، ۱۳۸۹). دین عامیانه واقعیّتی اجتماعی گسترده، تأثیرگذار و غیر قابل چشم‌پوشی است. از این‌رو، در مطالعات جامعه‌شناختی، دین در کانون توجّه و پژوهش‌های جامعه‌شناسان قرار می‌گیرد. آنچه آقاجمال در نقد رفتار زنان می‌نویسد، تفسیر عوام از دینداری است. کتاب از آنجا که نقیضة رساله‌های عملیّه است، می‌تواند نقد آنها نیز باشد.

ترک نماز از موارد شایع بوده است. آقاجمال ریزبینانه به موارد ترک نماز از جانب زنان اشاره دارد: «اوّل در شب عروسی‌ها؛ دویُم در وقتی که سازنده یا نقاره‌چی به خانه آمده باشد؛ سِیُم وقتی که زن خویشان خود را در حمّام ببیند، لازم است که ترک نماز کند و احوال شوهرش را به خویشان گوید؛ چهارم روزی که به موعظه شنیدن رفته باشد؛ پنجم روزی که جامة نو پوشیده باشد و ترسد در حال رکوع [جِر] خورد و ضایع شود. در این صورت، خاله‌ جان‌آغا تردّدی دارد و گفته که ترک نماز مستحبّ است نه واجب و این قول خالی از قوّت نیست. ششم روزی که زن زینت عید کرده باشد، یا زنی که به عروسی رفته، یا زنی که شوهرش در سفر مانده باشد و این قول اجماعی است و بعد از این اوقات، در چند موضع دیگر ترک نماز و روزه [واجب] می‌باشد. چون سندش ضعیف بود و اختلافی داشت، ایراد نشد» (خوانساری،1349: ۳۳).

آقا جمال در باب دهم (بیان مطبوخاتی که به نذر واجب می‌شود) می‌نویسد: «باجی یاسمن گفته که بر هر زنی واجب است که هفته‌ای یک مرتبه و اگر ممکن نشود، ماهی یک مرتبه و اگر باز هم استطاعت نداشته باشد، سالی یک مرتبه سَمَنو بپزد و اگر کسی ترک کند، مرتد و اگر العیاذبالله کسی در این امر عقیدة سستی داشته باشد، در حکم کفر او تأمّلی نیست و وارد شده: أَتَرجُو رَحمَةَ‌اللهِ إمرَأةُ تَارِکُهُ الطَّبخَ السَّمَنُو وَ کَانَ لَهَا استَطَاعَةُ طَبخِهِ، فَلاَ فَلاَحَ لَهَا فِی‌الدَّارَینَ إِلَی یَومِ ‌القِیَامَةِ؛ و نیز دیگر احادیث در این باب بسیار دیده شده، امّا به همین مختصر اکتفا شد» (همان: 133). این عبارت حاکی از نقد سرعت صدور احکام مهمّ و حیاتی برای اشخاص در موارد غیر ضروری است. در عصر مؤلّف، صدور برخی فتاوی سرعت می‌گیرد و به مجرّد مشاهدة کمترین خطایی احکام سخگیرانة شرعی صادر می‌شود.

باب دوازدهم کتاب درمورد محرم و نامحرم‌هاست. وی می‌نویسد: «بدان که کسانی که نامحرمند، مندیل به سَرَند، هرچند طفل باشد و کلثوم‌ننه گفته که اگر مندیل به سر سواره باشد، حرمتش بیشتر است و از این بدتر، طالب‌العلم‌اَند، هرچند کلاه به سر باشند که گریختن از ایشان واجب است و دَدِه بزم‌آرا گفته که هر طالب علمی که فضلش بیشتر و خدا بهتر شناسد، حرمتش بیشتر است. امّا آنانی که محرمند، نقاره‌چی و سبزی‌فروش و بلبلی‌فروش و لَبلَبوفروش و عدس‌فروش و زردک‌فروش و یهودی که در خانه‌ها کلاه‌کهنه و قباکهنه می‌گوید و گلوبندفروش و عمله و کلاه به سر هر که باشد به‌غیر طالب علم که گریختن از ایشان واجب است و دَدِه بزم‌آرا و باجی یاسمن را اعتقاد آن است که [اگر از] یهودی مذکوره در وقت زربفت فروختن گریزند، فعل حرامی کرده خواهند بود و دَدِه بزم‌آرا گفته از آنکه بزّازی می‌کند، بگریزند مکروه است و این قول نزد علما خالی از ضعف نیست و کلثوم‌ننه گفته که از کهنه‌چی نیز نباید گریخت و بعضی از علما کاهوفروش و دلاّله و سنگ‌فروش [سنگ‌پافروش] را داخل کرده‌اند و نزد فقیر صحیح نیست» (همان: ۹۳).

از این گزارش به خوبی پیداست که مردم دو نوع زندگی کاملاً متفاوتی داشته‌اند: زندگی عادی و روزمرّه که در آن اختلاط با تودة مردم حرام تلقّی می‌شد و ظواهر شرع رعایت نمی‌شد و مردم بسیار خودمانی بودند. نوع دیگر، زندگیی بود که افراد جامعه با متولّیان دین داشتند. در این زندگی، دستورات شرعی لازم‌الإجرا بود و کسی از انجام آن سر باز نمی‌زد. شرایطی از این دست گرچه ممکن است در آغاز دوزیستی مبتنی بر ترس و یا رودربایستی باشد، ولی پس از گذر زمان تبدیل به نوعی باور می‌گردد و اگر در بین طبقاتی بسته از قبیل زنان عصر صفوی اتّفاق افتاده باشد، شکل باورهای دینی پیدا می‌کند. گزارش مؤلّف کتاب کلثوم‌ننه به طور کامل بیانگر وجود چنان شرایط زندگی در عصر صفوی است» (سلطانی، ۱۳۷۸: ۵۶).

یکی از مقوله‌های بحث‌برانگیز در اسلام حرمت موسیقی نزد علما (ر.ک؛ یوسف جمالی، ۱۳۸۰: ۲۰۸ـ199) بوده است. آقاجمال با آگاهی از وضع نواختن موسیقی در نهانخانه‌ها و اطّلاع از چگونگی آن می‌نویسد: «بدان که دایره زدن ثواب عظیم دارد، خصوصاً چهل حلقه و هرچه وسیع‌تر باشد، ثوابش بیشتر است و هیچ یک از علما اختلاف نکرده‌اند و واجب است که در هر خانه دایره بوده باشد و اگر نباشد، کلثوم‌ننه گفته که در عوض در و پنجره و کُرسی و سینی می‌توان زد و اگر هیچ‌ یک از اینها یافت نشود، هر دو دست را بر هم زنند و این خالی از قوّه نیست» (همان: ۲۰).

آقاجمال با یادکرد انواع روزه‌های معمول در اصفهان آن عصر مثل روزة بی‌بی حور و بی‌بی نور، روزة هفدهم ماه رجب، روزة مرتضی علی، یکی از آداب روزة مرتضی علی را قاشق‌زنی دانسته است و از آن به گدایی تعبیر می‌کند: «باید حرف نزند و از جهت افطار به خانه‌ها رفته، گدایی کند. به این نحو که قاشق به دَرِ خانه‌ها بزند و با دست دَر نکوبد و از وجه گدایی برنج و ماست و خرما بخرد و وقت عصرِ روزِ مذکور، پا برهنه کرده، چلو را طبخ کرده و شب به آنها افطار کند و کلثوم‌ننه و باجی یاسمن را اعتقاد آن است که قاشق را به غربال بزند و این احوط است و دَدِه بزم‌آرا گفته، بهتر آن است که این روزه را روز دوشنبه بگیرد و این قول اَقوی است» (خوانساری،1349: ۳۶).

باب چهاردهم در بیان استجابت دعای زنان است. وی دعای زنان را در چند وقت مستجاب می‌داند: زدن نقّاره، زدن هر ساز چون سُرنا و کمانچه و طوطک زدن، بار کردن دیگ حلیم و سَمَنو و آش برگ، حنا بستن عروس، وقت خواب رفتن، وقت ختنه‌ کردن پسران، جا کردن آذوقة سالیانه، عقد بستن عروس، تولّد فرزند (همان: 101). در احادیث و مأثورات دینی غالباً اوقات استجابت معیّن و نامعیّن هنگام نماز، خواندن قرآن، قبل از بلا، اعیاد و روزهای مقدّس مثل عرفه، قربان، ماه رجب دانسته شده که در مقایسه با مواقع یادشدة آقاجمال، به باور نادرست زنان از دعا و استجابت آن پی می‌بریم.

۳ـ۴) نقد وضعیّت زنان در عصر صفویه

کتاب به گونه‌ای نقد جامعه بستة زنان در عصر صفوی است: «کتاب کلثوم‌ننه دغدغه و دلواپسی همیشگی زنان و بی‌اعتمادی آنان به شوهرانشان است. گزارش‌های کتاب کلثوم‌ننه در خصوص روابط خانوادگی بیانگر نوعی سختگیری از سوی مردان نسبت به زنان است. از جمله دغدغه‌های زنان و دختران در عصر کلثوم‌ننه، موضوع ازدواج و به بخت رفتن آنان است. اشاره به آداب و باورهای بخت‌گشایی نشانگر دشواری یافتن شوهر در آن دوره بوده است. در اشاره به اعمال ویژه رفتن به بالای منارة برنجی و شکستن گردو (همان: ۳۸) و شرح آن این دغدغه را می‌توان دید (مقایسه شود با: شاردن، 1388، ج ۴: ۱۴۸۶). این دغدغه در بسیاری از باورهای کلثوم‌ننه خود را نشان می‌دهد؛ ازقبیل روزة مرتضی علی، ابریشم سبز به سوزن کردن و در لباس عروس دوختن و دَه‌ها اعمال و رفتار دیگر.

زنان در خانوادة سنّتی همواره با خانوادة شوهر یا جاری‌ها و هَووها یکجا زندگی می‌کردند و اعضای خانواده بر اثر ارتباط مسقیم با یکدیگر در چالش و برخوردهای مختلف بوده‌اند. در متن کتاب برخی از این تنش‌ها دیده می‌شود؛ برای نمونه رابطة عروس با مادرشوهر و خواهرشوهر: «عروس باید با مادرشوهر و خواهرشوهر و زن برادر شوهر که جاری یا یاد گویند، دشمنی کند ... و اگر در دل با هم دوست باشند، در ظاهر با هم دشمنی بکنند که ازجمله واجبات است... عروس واجب است که در شب و روز دروغ و افترای بی‌شمار از قول شیطان ملعون به شوهر نقل کند و هر وقت که مادرشوهر از عقب عروس بگذرد، واجب است بر عروس که او را پنجه کشد و کلثوم‌ننه گفته هرگاه مابین آنها نزاع واقع شود، باید که اعضای یکدیگر را به دندان بگیرند و در نهایت شدّت و غضب بکَنَند» (خوانساری، 1349: ۲۳).

در عصر مؤلّف ملاک اعتبار، حرمت‌گذاری بی‌چون و چرا به زنان پیر است و جوانترها باید آداب زندگی خود را از آنان بیاموزند ولو آنکه این پیران خِرِف باشند: «بدان‌که هر زنی که سنّی داشته باشد و پیری و خرافت او را دریافته باشد، دیگران به افعال او وثوق تمام دارند و هر زنی که خلاف فرمودة ایشان کند، آثِم و گنهکار می‌باشد» (همان: ۲۳).

با مطالعة کتاب کلثوم‌ننه درمی‌یابیم درگذشته نیز چون امروز زنان به شوهران خود بی‌اعتماد بوده‌اند. ازدواج‌های متعدّد، ارتباط نامشرع با کنیزان و خدمتکاران ازجمله علل بی‌اعتمادی آنهاست. در بخش وجوب ترک غسل این بی‌اعتمادی خود می‌نماید: «هرگاه زنی جاریه در خانه داشته باشد و کسی از خویشان زن هم حاضر نباشد که از شوهر او مخبر باشد و زن شوهر را امین نداند که مبادا به حمّام رود و شوهرش با جاریه مقاربت نماید، در این صورت ترک غسل کند تا مانع رفع شود» (همان: ۲۹).

گزارش‌های آقاجمال خوانساری از خلال کتاب بیانگر رفتار سختگیرانة مردان عصر صفویه به زنان است. این رفتارها شامل قطع مواجب، منع تردّد به خانوادة پدری، ممانعت از حضور در بازار و ... بوده است: «فوطه و لُنگ زن، هرگاه کهنه یا پاره باشد و شوهر او وعده کرده باشد، مادامی که شوهرش نگیرد، غسل ساقط است و این قول اجماعی است. دیگر هرگاه مرد اجرت حمّام نداده باشد، از خانه بیرون رود، غسل از آن زن ساقط است، هرچند، چند روز گذشته باشد و بعضی تا سه روز قائل شده‌اند» (همان).

نتیجه‌گیری

در میان آثار ادبی فرهنگ عامه، بخشی به نقد اوضاع اجتماعی، دینی و سیاسی اختصاص دارد؛ از جمله عقایدالنّساء یا کلثوم‌ننه نوشتة آقاجمال خوانساری (م. ۱۱۲۵ق.) از فقیهان دورة صفویه، اثری طنزآمیز و انتقادی و نقیضة رساله‌های عملیّه است که نقد دینداری عامیانه و باورهای خرافی رایج در میان زنان است. جز اطّلاعات ارزشمند مردم‌شناسی کتاب که برای مطالعة زندگی تودة مردم برای پژوهشگران بسیار مغتنم است، نقد جامعه‌شناختی عصر صفوی در حوزه‌های آداب و رسوم و باورهای عامه، وضعیّت زنان و دینداری عامیانه نیز ممکن است.

آقاجمال خوانساری که فقیهی مردمی بود و با تودة مردم بسیار رفت و آمد، تلویحاً و غیرمستقیم برخی از آداب و رسوم و خرافات زنانه در دورة صفویه را نقد کرده است. توجّه فقیهی بزرگ به مسألة خرافات حاکی از عمق نفوذ خرافه و خرافه‌گرایی در بین مردم و رواج قشری‌گری مذهبی و نشانگر اوج وخامت اوضاع است. لحن آقاجمال خوانساری در این کتاب بیشتر انتقاد آمیخته با طنز است و هدف او انتقاد از رواج خرافه‌پرستی و انحراف از اصول اساسی دین اسلام در دورة صفویه است. ترک نماز از موارد شایع در عصر مؤلّف بوده که آقاجمال ریزبینانه به موارد ترک نماز از جانب زنان اشاره دارد. همچنین در باب دهم در بیان مطبوخاتی که به نذر واجب می‌شود، سرعت صدور احکام مهمّ و حیاتی برای اشخاص در موارد غیر ضروری را به نقد می‌کشد. در باب دوازدهم در مورد محرم و نامحرم به زندگی دوگانة مردم اشاره دارد.

آقاجمال با آگاهی از وضع نواختن موسیقی در نهانخانه‌ها و اطّلاع از چگونگی آن، به حرمت موسیقی و بی‌توجّهی عوام به احکام دین اشاره می‌کند. وی با برشمردن برخی آداب روزه مثل  قاشق‌زنی از آن به گدایی تعبیر می‌کند. در باب چهاردهم در بیان استجابت دعای زنان، به باور نادرست زنان از دعا و استجابت آن پی می‌بریم. کلثوم‌ننه را به گونه‌ای نقد جامعة بستة زنان در عصر صفوی می‌توان دانست. آقاجمال خوانساری با دقّت نظر به برخی از این دغدغه و دلواپسی‌ها چون بی‌اعتمادی زنان به شوهرانشان، سختگیری مردان نسبت به زنان، ازدواج و به بخت رفتن زنان، دشواری یافتن شوهر، چالش و برخوردهای مختلف با اعضای خانواده چون مادرشوهر و خواهرشوهر، حرمت‌گذاری بی‌چون و چرا به زنان پیر، ازدواج‌های متعدّد، ارتباط نامشروع با کنیزان و خدمتکاران، قطع مواجب، منع تردّد به خانوادة پدری، ممانعت از حضور در بازار اشاره دارد

الهامی، فاطمه. (۱۳۸۶). «انعکاس باورهای عامیانه و عقاید خرافی در شعر نظامی». پیک نور (ویژة زبان و ادبیّات فارسی). پاییز ۱۳۸۶. شمارة ۱۹. صص ۱14ـ۱04.
بلوکباشی، علی. (۱۳۷۷). نقد و نظر (معرّفی و نقد آثاری در ادبیّات مردم‌شناسی). تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
پراپ، ولادیمیر. (۱۳۷۱). ریشه‌های تاریخی قصّه‌های پریان. ترجمة فریدون بدره‌ای. تهران: توس.
تهرانی، آغابزرگ. (۱۳۵۵). الذّریعة إلی التّصانیف الشّیعه. نجف.
حافظ، شمس‌الدّین. (1380). دیوان. به اهتمام محمّد قزوینی و قاسم غنی. تهران: ‌زوّار.
خوانساری، آقاجمال. (۱۳۶۲). کلثوم‌ننه؛ با طرح‌های بیژن اسدی‌پور. تهران: مروارید.
ــــــــــــــــــ . (۱۳۴۹). عقایدالنّساء (کلثوم‌ننه). تهران: طهوری.
خوانساری، میرزا محمّدباقر. (۱۳۴۹). عقایدالنّساء (کلثوم‌ننه) همراه مرآت البُلَها. به تصحیح محمود کتیرایی. تهران.
داد، سیما. (۱۳۷۵). فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: انتشارات مروارید.
دهخدا، علی‌اکبر. (1345).  لغت‌نامة فارسی. زیر نظر محمّد معین‌ و سیّد جعفر شهیدی‌. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رادفر، ابوالقاسم. (۱۳۸۴). «پیشینة فرهنگ عامه در زبان فارسی و منابع آن در فارسی، کُردی و ترکی». فرهنگ. شمارة ۵۵. صص ۸۲ـ65.
روشنفکر، کبری و معصومة نعمتی قزوینی. (1389). «مبانی نقد اجتماعی در ادبیّات». دانشنامة علوم اجتماعی. دورة ۱. شمارة ۴. زمستان ۱۳۸۹. صص ۱۶۷ـ145.
سلطانی، محمّدعلی. (۱۳۷۸). «گزارشی از کلثوم‌ننه». آینة پژوهش. فروردین ۱۳۷۸. صص ۵6ـ55.
شاردن، ژان. (1338). سیاحتننامۀ شاردن. ترجمة محمّد عبّاسی. تهران: ‌امیرکبیر.
شاملو، احمد. (۱۳۷۲ـ1357). کتاب کوچه. ۱۱ جلد. تهران: انتشارات مازیار.
شکورزاده، ابراهیم. (۱۳۴۶). عقاید و رسوم عامة مردم خراسان. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
شوالیه، ژان و آلن گربران. (۱۳۷۹). فرهنگ نمادها. ترجمة سودابه فضایلی. تهران: جیحون.
صرفی، محمّدرضا. (۱۳۸۳). «بازتاب باورهای خرافی در مثنوی». نشریة دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان. شمارة ۱۵ (پیاپی۱۲). صص ۱۲۸ـ103.
طاهری، ابوالقاسم. (۱۳۵۲). سیر فرهنگ در بریتانیا. تهران: انجمن آثار ملّی.
عسگری حسنکلو، عسگر. (۱۳۸۶). «سیر نظریّه‌های نقد جامعه‌شناختی ادبیّات». فصلنامة ادب‌پژوهی. سال ۱. شمارة ۴. زمستان و بهار 87ـ۱۳۸۶. صص ۶۴ـ43.
عطّار نیشابوری، فریدالدّین محمّد. (1376). پندنامه. به تصحیح احمد خوشنویس. تهران: سنایی.
کتیرایی، محمود. (۱۳۵۷). زبان و فرهنگ مردم. تهران: توکا.
ــــــــــــــ .(۱۳۴۵). از خشت تا خشت. تهران: مؤسّسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی.
محجوب، محمّدجعفر. (1384). ادبیّات عامیانة ایران. به کوشش حسن ذوالفقاری. تهران: نشر چشمه.
مشار، خان‌بابا. (۱۳۴۲ـ1335). فهرست کتاب‌های چاپی فارسی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
موسی‌پور، ابراهیم. (۱۳۸۹). مقدّمه‌ای بر پژوهش دین عامیانه؛ گزینش و ترجمه. تهران: جوانة توس.
موسوی بجنوردی، کاظم. (1375). دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ذیل آقاجمال خوانساری.
هدایت، صادق. (۱۳۵۶). نیرنگستان. تهران: انتشارات جاویدان.
ــــــــــــ . (۱۳۷۸). فرهنگ عامیانة مردم ایران. تهران: نشر چشمه.
همایی، جلال‌الدّین. (۱۳۶۶). تاریخ ادبیّات ایران. چاپ چهارم. تهران: فروغی.
یوسف جمالی، محمّدکریم. (۱۳۸۰). «موسیقی و طرب در ابتدای عصر صفوی». مجلّة دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی اصفهان. مطالعات و پژوهش‌های دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی. پاییز و زمستان. صص ۲۰۸ـ199.