2024-03-28T21:03:48Z
https://ltr.atu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=828
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
مغلطة تأثیر عاطفی در بازنمایی تاریخ (نگرشی انتقادی بر تاریخنگاری شهابالدّین نسوی در سیرت جلالالدّین و نفثةالمصدور)
حبیبالله
عبّاسی
الهه
عظیمی یانچشمه
اهمیّت و اعتبار حوادث تاریخی را قوّة تشخیص مورّخ تعیین میکند و از آنجا که مورّخ تحت تأثیر امور درونی و مقتضیات زمانة خود میباشد، عینیّترین بازنماییهای تاریخی کموبیش به پیشداوریها و نگرشهای عاطفی مورّخان آلوده است. در این جستار، در پی کندوکاو شیوة تاریخگویی شهابالدّین نسوی در دو اثر تاریخی او هستیم که هر دو شرح حکومت خوارزمشاهیان و ذکر احوال حملة تاتار است. «سیرت جلالالدّین» نسبت به «نفثةالمصدور»، کمتر دستخوش احساسات و انقلابهای عاطفی مؤلّف شده است و به همین دلیل، شیوة تاریخگویی آن، علمیتر و عینیتر و به همان میزان، نثرش سادهتر و زبان روایی آن بهنجارتر است. این در حالی است که در نفثةالمصدور، نسوی بیشتر از آنکه دغدغة بیان حقایق و وقایع را داشته باشد، درگیر احساسات شاهپرستانه، مصایب عاطفی و نیز در قید عبارتپردازی و تکلّفات زبانی است. به همین سبب، بیش از آنکه گزارش دهد، توصیف میکند و تحلیل تاریخی او نقدی عاطفی مینماید. این مسئله به پرسش اصلی پژوهش منجر میگردد که به چه میزان و کمّ و کیفی، تعصّبات و تأثّرات عاطفی نسوی در بازگویی وقایع و عینیّت تاریخی مطالب آن دخالت و سرایت داشته است؟ برای این منظور، با دو شاخصة زبان و روایت به چونی و چرایی مسئله پرداختهایم.
روایت
نثر تاریخی
تاریخنگاری
نقد عاطفی
نفثةالمصدور
سیرت جلالالدّین
شهابالدّین نسوی
2016
06
05
7
35
https://ltr.atu.ac.ir/article_3938_64f883c8845673be68d7478ed8cdb5b6.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
دو واژة محلّ نظر در شاهنامه
عباسعلی
وفایی
یاسر
دالوند
مقالة پیش رو تلاش دارد تا با در نظر گرفتن اصل ِ«ضبط دشوارتر، برتر است» (lectiodifficlilior)1 و نیز با در نظر گرفتن «ضبط اقدم نسخ» و بررسی «اختلاف نسخهها» به توضیح و تشریح واژة «مری» که از واژگان مهجور شاهنامه است، بپردازد. به همین منظور، به بررسی ضبطهای گوناگون بیتی که این واژه در آن به کار رفته است، پرداختهایم، سپس از بین صورتهای مختلف آن، با توجّه به مسائل نسخهشناسی و رویکردهای تحلیلی، واژة «مری» را برگزیده و نظرهای مطرح دربارة آن را در بوتة نقد قرار دادهایم. در پایان نیز معنای این واژه مورد بررسی و تشریح قرار گرفته است. از دیگر سو، واژة «بجای» که در ساختار برخی تشبیهات شاهنامه، استعمال شده، مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار، ابتدا ابیاتی که این واژه در آنها به کار رفته، استخراج شده است و پس از آن، نظرات گوناگون دربارة این واژه، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است و در پایان، معنای آن تشریح شده است.
شاهنامه
تصحیح
واژهشناسی
مری
بجای
2016
06
06
37
49
https://ltr.atu.ac.ir/article_3951_a2cf5b4e0acc89b8174f68714fd930c3.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
بررسی ساخت اطّلاع جملات پرسشی در فارسی نو با تأکید بر متن
محمّد
دبیرمقدّم
راحله
کلانتری
جملات پرسشی از جمله ابزارهای زبانی هستند که با ساخت اطّلاع جمله در ارتباط هستند و یا مستقیماً علامت و سازوکاری برای تشخیص نوع اطّلاع در جمله محسوب میشوند. جملات پرسشی از لحاظ ساختار و نوع و حرکت پرسشواژهها تاکنون مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاند. پژوهش حاضر به مطالعۀ تطبیقی تحوّل جملات پرسشی و نقش آنها در دورۀ فارسی نو پرداخته است. برای این منظور، متون نثر متعلّق به قرن 4 تا معاصر مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج حاصله عبارتند از اینکه جملات پرسشی در فارسی نو از نوع پرسشواژۀ ابقایی هستند و در عین حال، ترتیب واژگانی آزاد دارند و این ویژگی موجب میشود تا علاوه بر کانونیسازی اطّلاعی، پرسشواژهها از طریق حرکت، نوعی کانون تقابلی در متن بهوجود بیاورند و در صورت وجود هر عنصر جاذب کانون، به جایگاه گروه منظوری حرکت نمایند و تنها بار پرسشی را به جمله القاء نمایند. لذا طبق بررسی انجامشدة پیوستاری از نشانداری سیر تطوّری پرسشهای دورۀ فارسی نو بر اساس حرکت و نوع ساخت اطّلاع پرسشها به دست داده شده است.
ساخت اطّلاع
ساختهای پرسشی
کانون
اطّلاع تقابلی
پرسشهای ابقایی
2016
06
05
51
83
https://ltr.atu.ac.ir/article_3940_45398b512fe5994f5cd91af8888bbcb2.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
عقدة برتری یا عقدة حقارت؟ واکاوی اشعار خاقانی بر اساس روانشناسی فردنگر
محمّدحسن
حسنزاده نیری
رضا
جمشیدی
روحالدّین
حیدری
پس از اینکه عبدالحسین زرّینکوب به موضوع عقدة حقارت خاقانی اشاره کرد، عدّهای با این دیدگاه، مخالف و برخی با آن موافق بودهاند. یکی از روانشناسانی که نگاهی علمی نسبت به عقدة حقارت داشته، آلفرد آدلر است. او در «روانشناسی فردنگر» خود با بررسی سبک زندگی، به تحلیل ویژگیهای روانی افراد میپرداخته است. در روانشناسی فردنگر معیار اصلی سنجش سلامت روانی افراد، علاقة اجتماعی است. تلاش برای برتری، دیگر ویژگی مهم روانشناسی فردنگر است. بر این اساس، افرادی که از سلامت روانی برخوردارند، برای موفّقیّتهای جمعی تلاش میکنند و افرادی که از سلامت روانی برخوردار نیستند، برای برتریهای شخصی. روانشناسی فردنگر بهترین دیدگاه برای تحلیل روانشناختی اشعار خاقانی و روشن شدن موضوع عقدة حقارت اوست. جمعآوری دادهها در این مقاله به شیوة کتابخانهای صورت گرفته است و در آن با روش پژوهش تحلیلیـ توصیفی به تحلیل روانشناختی مؤلّف (شاعر) پرداخته شده است. هرچند برخی از نشانههای عقدة حقارت در اشعار خاقانی وجود دارد، امّا این شواهد به اندازهای نیست که بتوان دربارة آن با قطعیّت سخن گفت و با توجّه به ضعف علاقة اجتماعی در برخی از اشعار خاقانی و علاقة فردی مبالغهآمیز او و نیز میل به برتریجویی شخصی وی، میتوان نتیجه گرفت که این شاعر برجسته تا اندازهای گرفتار عقدة برتری بوده است.
احساسهای حقارت
برداشتهای ذهنی
علاقة اجتماعی
برتریجویی
سبک زندگی
2016
06
05
85
106
https://ltr.atu.ac.ir/article_3941_e78c4e9b1fba517f6bbc4c373ae436cb.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
بررسی نمود اسطورة باروری در حماسة برزونامه بر اساس نظریّة جرج فریزر
محسن
محمّدی فشارکی
جبّار
نصیری
الگوی باروری یکی ازالگوهای تکرارشونده و بنیادین در اساطیر جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و نوزایی خدای گیاهی است. به نظر جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالة گیاهان در بهار، پژمردگی در خشکسالی تابستان و رستاخیز هر سالة آنها در نزد اقوام کشاورز است، به صُوَر گوناگون در متون اسطورهای و حماسی جلوه پیدا کرده است. حماسة ملّی «برزونامه» یکی از این آثار حماسی است که به نظر میرسد در زیرساخت خود روایتگر اسطورة باروری باشد، بدین گونه که بُرزوی کشاورز در این حماسه، نمایندة خدای غلاّت و گیاهان است که در کنار شهرو، خدای عشق و باروری، عهدهدار زایا کردن طبیعت و بارور کردن موجودات در ایرانزمین است.
اسطوره
باروری
فریزر
برزونامه
حماسه
2016
06
05
127
145
https://ltr.atu.ac.ir/article_3942_eb55a3b88007e3fd4efcabe36d5417b0.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
مرزشکنی روایی در داستانهای ایرانی
قدرت
قاسمیپور
در این مقاله به تعریف و دستهبندی مرزشکنی روایی و جایگاه آن در داستانهای فارسی پرداخته میشود. مرزشکنی روایی عبارت است از آمیختن سطوح گوناگون روایت که به موجب آن ممکن است نویسنده وارد لایۀ زیرین یا سطح داستان شود و با شخصیّتها به گفتگو بنشیند، یا اینکه خود نیز وارد ماجرای داستان شود. همچنین ممکن است شخصیّتها از سطح داستانی مربوط به خود بیرون بیایند و وارد جهان مخاطب، نویسنده و راوی شوند. این تمهید داستانی در متون روایی پسامدرنیتهای رواج دارد که موسوم به روایتهای فرادستانی هم هستند. مرزشکنی روایی انواع و اقسامی دارد که میتوان چهار گونۀ عمدۀ آن را بدین قرار برشمرد: 1ـ مرزشکنی نزولی که به موجب آن نویسنده وارد سطح «داستان» میشود و ممکن است با شخصیّتها همکنش شود. 2ـ مرزشکنی صعودی که برحسب آن شخصیّتها ممکن است از سطح داستانی خود خارج شوند و وارد سطح راوی و نویسنده شوند. 3ـ مرزشکنیِ هستیشناسی که بر مبنای آن نویسنده، راوی، روایتگیر یا شخصیّت «انگار» به گونهای «واقعی» وارد سطوح زیرین یا زبرین میشوند. 4ـ مرزشکنی بلاغی که به موجب آن نویسنده یا شخصیّت فقط نگاهی کوتاه به درون دیگر سطوح میاندازند و یا اینکه با قطع جریان روایت، اتّصال کوتاهی با سطوح متناظر ایجاد میکنند. این تمهید در برخی متون داستانی فارسی، پیش از اینکه در منابع روایتشناسی و نقد ادبیِ به زبان فارسی مطرح شود، به کار رفته است. رمان«کولی کنار آتش»، داستانهای کوتاه «آخرین شب، آخرین پلکان» و «خفّاشه» بر مبنای مرزشکنی نزولی و هستیشناختی پیش رفتهاند. در رمانِ «دل فولاد» و داستان کوتاه «دوباره از همان خیابانها» تمهید مرزشکنی صعودی و هستیشناختی به کار رفته است. در داستانهای کوتاه «مردی که برنگشت» و «انتخاب» و رمان «رود راوی» شاهد مرزشکنیِ بلاغی و اتّصال کوتاه هستیم.
نقد ادبی
روایتشناسی
داستان معاصر ایرانی
انواع مرزشکنی روایی
2016
06
05
127
145
https://ltr.atu.ac.ir/article_3943_e76e89691c0178bd1da341d8e2087ab6.pdf
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2251-7138
1395
20
67
نشانهشناسی نگرشهای حروفی مولانا در کلّیات شمس تبریزی
مرتضی
حیدری
مولانا با بهرهگیری از کیفیّتهای تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. بهکارگیری نظریّهای فراگیر در مطالعة این سرودهها که زمینههای فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجهای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانهشناسی نگرشهای حروفی مولانا میپردازد و همة سرودههای حروفی او را گزارش میکند. نظریّة نشانهشناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجهای علمیتر را میسّر میکند. در این پژوهش، سهگانههای مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سهگونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه میگیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
نشانهشناسی
چارلز سندرس پیرس
کلّیات شمس تبریزی
مولوی
نگرش حروفی
2016
06
05
147
178
https://ltr.atu.ac.ir/article_3944_441b77493d5b423740f61b58b14586b3.pdf