دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
تحلیل نظامهای گفتمانیِ داستان «پیرِ چنگی»
7
32
FA
فاطمه
بیات فر
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
bayatfarfatima@gmail.com
داوود
اسپرهم
0000-0018-5742-297
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
d_sparham@yahoo.com
10.22054/ltr.2020.40166.2608
<em>کنش در متون عرفانی تحت تأثیر عواملی رخ میدهد که فضای مناسبی برای بیان عرفانی فراهم میآورد. این عوامل میتوانند درنتیجه فرآیندهای القایی، تجویزی، رخدادی و یا زاده و زاینده نظامهای تنشی و شوشی باشند. سرچشمه این عوامل به تقابلهای دوگانه بازمیگردد که نظام تفکر انسان بر آن استوار شده است و بحث پیرامون آن از زمان ارسطو آغاز و در مطالعات ساختارگرایانه و نشانه</em><em>شناسانۀ کسانی چون سوسور، فروید، پیرس، موریس، گرماس و... در قرن بیستم ادامه پیدا کرده است. بر پایه همین تقابلها در رویکردی از علوم نشانه- معناشناسی میتوان به سازوکارهای تولید معنا در نظام گفتمانی با ابعاد مختلف </em><em><br /></em><em>حسی- ادراکی، شناختی و زیباییشناختی اثر پرداخت. در این مقاله با بررسی «نظامهای گفتمانیِ» داستان «پیرِ چنگی» بهمثابۀ نمونهای از داستانهای منظوم مثنویمعنوی مولانا، جایگاه نظام کنشی، شوشی، تنشی و بُوشی در آن مشخص و گذر شخصیت اصلی «پیرِ چنگی» از حالت نابسامان اولیه به حالت بسامان پایان داستان بیان شده است. نتیجه تحلیل، بیانگر نقش پررنگِ نظام شوشی در جهشِ اصلی داستان است؛ چنانکه در پی یک «لحظه- بارقه»، پیرِ چنگی شخصیتی به باور رسیده مییابد. جذابیت این داستان برای خوانش مکرر، همانگونه که خود مولانا در آخر داستان اشاره می</em><em></em><em>کند، وامدار حضور سوژه بُوشی است.</em>
پیرِ چنگی,نظام گفتمانی,گرماس,تنش,بُوش
https://ltr.atu.ac.ir/article_11067.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_11067_f188f1513a9f16be00cc27355df44f4c.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
تحلیل عناصر روایی در وصفهای ادبی منظومۀ یوسف و زلیخای جامی
33
58
FA
هاجر
فتحی نجف آبادی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
hf2_1361@yahoo.com
اسحاق
طغیانی
0000-0002-2775-940X
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
etoghiani@yahoo.com
زهره
نجفی
0000-0002-6922-1202
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
z.najafi@ltr.ui.ac.ir
10.22054/ltr.2018.31248.2247
<em>شعرا در منظومههای روایی برای خلق روایت جذاب و پرکشش از دو سازۀ مهم روایتگری و وصف استفاده میکنند. «وصف» ابزاری است که خالق اثر برای برجستهسازی درکلام بهکار میبرد، اما جنبه بدون زمان متن روایی است. «روایت» بازنمایی یک رخداد یا سلسلهای از رخدادها است. این دو وجه مهم از نظر زمان سخن و داستان در تقابل و مغایرت با یکدیگر قرار میگیرند. بنابراین، باید ارتباط این دو سازه مهم در نظریههای مختلف روایت و روی متون روایی بررسی شود. نظریهپردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایتگری پرداختهاند. در تمام نظریههای روایت، «وصف» جنبه ایستای متن روایی است که با هدف ایجاد متنی تأثیرگذار در روایت به بافت کلام اضافه میشود. در این پژوهش رابطه وصف و روایتگری در منظومۀ یوسف و زلیخای جامی و با تکیه بر دیدگاه توماشفسکی، بارت و ژنت تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ میدهد که در روایت یوسف و زلیخا، وصفهای ادبی با روایتگری چه ارتباطی دارد. در این منظومه براساس نظریۀ توماشفسکی، «وصف» بنمایۀ آزاد و ایستای متن است و با توجه به نظریۀ بارت در دستۀ نمایههای خاص و آگاهانندگان قرار میگیرد. از دیدگاه ژنت، «وصف» موجب ایجاد شتاب منفی در روایت شده و در این منظومه، کارکرد تزیینی و نمادین پیدا میکند. علاوه بر این، گزارههای موجود در «وصف» همگی از نوع گزارههای هستی به حساب میآید.</em>
وصف,شتاب روایت,توماشفسکی,بارت,ژنت
https://ltr.atu.ac.ir/article_9152.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9152_b33a684b151c8ddf308dc6950d94a015.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
«فارسی شکر است» طرحی از گفتمان ملیگراییِ شکستخورده
59
88
FA
هادی
نورمحمدی کمال
0000-0001-6848-8880
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
atu.hadi69@gmail.com
یحیی
طالبیان
0009-0007-5596-4316
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
ytalebian@gmail.com
10.22054/ltr.2020.44169.2739
<em>آغاز داستان</em><em></em><em>نویسی نوین در ایران از جریانات فکری- اجتماعی پس از مشروطه تأثیر بسیاری پذیرفته است. در این مقاله به بررسی بازتاب گفتمان «ملی</em><em></em><em>گرایی» در داستان «فارسی شکر است»، نوشتة محمدعلی جمالزاده پرداخته</em><em></em><em>ایم. با بررسی مسائلی که جامعه حوالی سالهای </em><em>۱۳۰۰</em><em> با آن درگیر است -و با توجه به مسألة بافت و زمینه در خلق متن که در تحلیل گفتمان اهمیت ویژه</em><em></em><em>ای دارد- درمی</em><em></em><em>یابیم که بحث ملی</em><em></em><em>گرایی اهمیت زیادی در محافل روشنفکری این دوره داشته و در بسیاری از داستان</em><em></em><em>ها بازتاب یافته است. جمالزاده که به</em><em></em><em>عنوان نویسنده</em><em></em><em>ای پیشرو در عرصة داستان</em><em></em><em>نویسی نوین مطرح است به وضوح مبانی نظری خود را در مقدمة «یکی بود یکی نبود» تبیین می</em><em></em><em>کند. در این مقاله با بهره</em><em></em><em>گیری از رویکرد «تحلیل گفتمان انتقادی» فرکلاف میتوان گفت که توجه به گفتمان ملی</em><em></em><em>گرایی در این دوره نتوانسته است آرمان</em><em></em><em>های متضمن در مفهوم ملی</em><em></em><em>گرایی را که اهم آنها گسترش قدرت و آزادی ملت در برابر حکومت است، تحقق بخشد و داستان «فارسی شکر است» از این نظرگاه نمایندة این نوع ناکامی در جامعة این دوره است.</em>
داستاننویسی نوین,ملیگرایی,تحلیل گفتمان,جمالزاده
https://ltr.atu.ac.ir/article_11159.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_11159_97c01b9dd567da73a12afdd8e57a33e4.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی مولانا با الهام از نظریۀ کانت در باب امر والا
89
120
FA
فرزاد
بالو
0000-0002-6457-7533
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
f.baloo@umz.ac.ir
10.22054/ltr.2018.30070.2206
<em>در تلقی کانتی، امر والا در شیء بیصورت یافت میشود که در بیکرانگی قابل تصور است. وقتی انسان در برابر عظمت و شکوهمندی یک کوه رفیع و با صلابت یا بزرگی و پهناوری یک دریا قرار میگیرد، حکم به والایی میکند و احساسی تحسینآمیز توأم با ناتوانی و هراس (خوف و رجا) به او دست میدهد. از نظر کانت، برای چنین حکم و احساسی، انسان به قابلیت ذهن و پرورش یافتن آن نیاز دارد. در مثنوی و غزلیات شمس، عناصر بیکران و پر عظمت هستی، مانند آفتاب، دریا، کوه و... بسامد زیادی دارند و مولانا با این امور با نوعی احساس احترام و تحسین و در عین حال عجز و هراس مواجه میشود. همچنین او نقش مخاطب آشنا را در فهم امور والا بسیار تاثیرگذار میداند. این مقاله به تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی در پرتو آرای کانت میپردازد.</em>
مولانا,کانت,امر والا,آفتاب,دریا,کوه
https://ltr.atu.ac.ir/article_10667.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_10667_3cf6819051f2f63faf08a9c006fc1d3c.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
تحلیل کارکردهای سبکی تشبیه در جلد اول شاهنامۀ فردوسی
121
152
FA
یوسف
محمدنژاد عالی زمینی
0000-0003-1574-5817
استادیار زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
mnezhad.y@gmail.com
لیلا
الهیان
پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران،ایران
l_elahiyan@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.31054.2237
<em>بررسی شگردهای بلاغی اثر ادبی از راه</em><em></em><em>های کشف زیبایی</em><em></em><em>های متن است. در مطالعات بلاغی سنتی غالباً با نگاهی جزءنگر تنها به تعیین بسامدها و توصیف آرایه</em><em></em><em>ها و انواع آنهادر متون ادبی بسنده می</em><em></em><em>شد. در مقابل، سبک</em><em></em><em>شناسی بلاغی، رویکردی جدید در بررسی ویژگی</em><em></em><em>های بلاغی متن است که تأثیر آرایه</em><em></em><em>های ادبی را بر کیفیت پردازش موضوع با توجه به آنگونه (ژانر) خاص بررسی می</em><em></em><em>کند. در این رویکرد، ما با مفاهیمی از حوزۀ نقد، زبانشناسی و مانند آن مواجهیم. در مقالۀ حاضر، تشبیه در شاهنامۀ فردوسی به منزلۀ مهم</em><em></em><em>ترین اثر فارسی در گونۀ ادبی- حماسی، براساس همین رویکرد بررسی شده تا نشان داده شود که فردوسی چگونه توانسته از این امکان زبانی و بلاغی در روایت داستانهای شاهنامه سود ببرد. او با علم به تفاوت</em><em></em><em>های گونۀ حماسه با گونه</em><em></em><em>های ادبی دیگر و ضرورت بهکار گرفتن شگردهای خاص بلاغی متناسب با اینگونۀ ادبی با استفاده از برخی تمهیدات زبانی و بلاغی به ویژه تشبیه، توانسته اثری خلّاقه بیافریند. «تشبیه» از آن رو که کانون خیال</em><em></em><em>های شاعرانه در «روایت» است به مثابۀ مؤلّفه</em><em></em><em>ای سبکی در روایت</em><em></em><em>های شاهنامه بسیار مورد توجه شاعر بوده است. در مقالۀ حاضر، جلد اول شاهنامه از حیث کاربرد تشبیه با رویکرد سبک</em><em></em><em>شناسی بلاغی در سه بخش بلاغت، اهداف زبانی و روایت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد فردوسی ظرفیت</em><em></em><em>های فراوانی برای تشبیه در نظر گرفته و افزون بر تصویرسازی و زیبایی</em><em></em><em>آفرینی در شاخه</em><em></em><em>های دیگر بلاغی، زبانی و روایت</em><em></em><em>گری نیز از آن بهره برده تا ناگزیر از استفاده از شگردهای ملال</em><em></em><em>آور و مطول تصنّعی دیگر نباشد.</em>
شاهنامه,فردوسی,تشبیه,سبکشناسی بلاغی,روایت
https://ltr.atu.ac.ir/article_9220.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9220_aee16172ad4c333987ad863016b6124a.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
کنشگران زن در داستانهای برگزیدة چهار طنزپرداز ادبیات نوجوان براساس الگوی گرمس
153
182
FA
فاطمه
سعیدفر
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران
f.saeidfar@student.alzahra.ac.ir
ذوالفقار
علامی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران
zalami@alzahra.ac.ir
علی
عباسی
استاد زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
ali_abasi2001@yahoo.com
10.22054/ltr.2019.23505.1936
<em>یکی از عرصههایی که میتوان دربارة نقش زن بحث کرد، داستانهای طنز ادبیات کودک و نوجوان است. در مقالة حاضر، نقش زنان در داستانهای برگزیدة چهار نویسندة طنزپرداز کودک و نوجوان (مرادیکرمانی، حسنزاده، اکبرپور و هاشمی) براساس الگوی جهانشمول کنشگران آلژیرداس ژولین گرمس (1992-1917) بررسی و تحلیل شده است. بر این مبنا، شخصیتها در جایگاه شش کنشگر (کنشگر فاعلی، شیء ارزشی، کنشگزار، کنشگر سودبرنده، کنشیار و ناکنشیار) در روایت ظهور مییابند و با توجه به جایگاه خود، عمل میکنند. پرسش اصلی این است که «زنان در داستانهای مورد بررسی، چه جایگاه کنشگری دارند؟» یافتههای پژوهش نشان میدهد اصولاً داستانهای یادشده با شخصیتهای مردانه روایت شدهاند و زنان کمتر بهتنهایی جایگاه کنشگر فاعلی را داشتهاند. دیگر اینکه در داستانهایی که زنان کنشگر فاعلی هستند، معمولاً مردان نیز در آن اشتراک دارند. نکته دیگر اینکه بیشترین کنش زنان در جایگاه کنشیاری است. همچنین براساس نتایج پژوهش، در روایتهای طنز ادبیات کودک، کنش زنان با طرد و تحقیر روبهرو میشود و طنز داستان را در تقابل با شخصیتهای مرد بهخصوص همسرانشان گسترش میدهد. در معدودی از داستانها مانند «نیش و نوش» از فرهاد حسنزاده، شخصیت دختر نقش کنشگر فاعلی را دارد که با توجه به تعریف گرمس از روایت با موفقیت مراحل مختلف را تمام میکند.</em>
زن,گرمس,الگوی کنشگر,داستان نوجوان,طنز
https://ltr.atu.ac.ir/article_9225.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9225_5783adc7241044c14826311a0b060cff.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
خطای قلم صنع از نظر پیر حافظ
183
210
FA
عیسی
نجفی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
enajafi1@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.30556.2220
<em>مشکلسازترین بیت حافظ، بیت مشهور «پیر ما گفت ...» است. نویسندۀ مقاله کوشیده است که ابتدا شروح متفاوت این بیت را دستهبندی کند و معتقد است که بیشتر شروح، بیان اعتقاد و عقیده شارحان است که از آبشخور مطالعات عرفان اسلامی یا غزلیّات حافظ و شاعران عارف دیگر، نشأت گرفته است. بعضی از شارحان از زاویه بلاغی و شاعرانه به نقد نظریّات شارحان دیگر پرداخته و اظهارنظر کردهاند. سؤال اصلی این مقاله جستوجوی منبع قرآنی برای جنبۀ طنز و تهکّم در بیت است. از طریق یافتن سندی که در قرآن اثبات کند که پیر حافظ هم امکان دارد، خطا ببیند. این سند از نظر نویسنده در آیۀ 88 سوره نمل موجود است که اگر پیر خطا ببیند و بگوید خطایی نیست در واقع، خطاپوشی کرده است و این یک طنز است. مرحلۀ دوم طنز آنجا است که صنع در لغت عربی به گواهی قاموسهای عربی معنای ضمنی «نیکویی» دارد. بنابراین، سخن پیر پیرامون قلم آفرینش نیکونگار است نه قلم آفرینش مطلق. در این صورت، خطاپوشی پیر آگاهانه، تأدّبی، تربیتی و خوشبینانه میتواند توصیف شود. جنبۀ دیگر تحقیق، تکمیل معنای «جلال دوانی» است که میگوید: قلم قضا و قدر خطا نمیکند. این مهم از طریق معنای لغوی خطا و صواب، تثبیت و تکمیل شده است و معنای خطا نکردن قلم صنع معادلالمقدور کائن گرفته می</em><em></em><em>شود</em><em>.</em>
حافظ,خطا,قلم صنع,پیر,قرآن,قاموس عربی
https://ltr.atu.ac.ir/article_9151.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9151_4507a91fe4b1bf5e9782768ead3d4e85.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
شهر زنان در سامنامه و پیگیری ردپای آن در ادبیات فارسی
211
242
FA
مجید
پویان
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران
pooyan@yazd.ac.ir
محد رضا
نجاریان
0000-0000-0000-0000
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران
reza_najjarian@yazd.ac.ir
الهام
حسن شاهی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران
elhamhasanshahi@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.23975.1962
<em>در روایات و منظومههای داستانی ادبیات فارسی از زنانی جنگجو و مستقل یاد شده است که به صورت گروهی در کنار هم و به دور از مردان میزیستهاند و اداره امور زندگیشان در دست خودشان بوده است. از این زنان در بیشتر اسکندرنامهها اثری دیده میشود. در سامنامه نیز اشاره مختصری بدان وجود دارد. این مقاله درصدد است تا با نگرشی تطبیقی، داستان شهر زنان را که درونمایه و مضمونی مکرر در ادبیات داستانی است در متون مختلف در کنار سامنامه واکاود؛ بدین منظور میکوشد تا با بررسی چهره و نمود این شهر در میان آثار موردنظر و تحلیل ویژگیها و بنیادها و مضامین مطرح شده در آنها و مقایسه این موارد با خصایص و بنمایههای تبیین شده در سامنامه؛ تفاوتها و شباهتها و سرچشمه آنها همچنین یکسانی یا تفاوت منشأ این روایات را روشن سازد. در نهایت آنچه را فرا دست میآید، میتوان به گونهای مختصر چنین نگاشت که در شهر زنان سایر متون (اسکندرنامهها) تمایلی برای کامجویی از پهلوان و قهرمان داستان دیده نمیشود، لیک در شهر زنان، سامنامه تمایلات کامجویانه از سوی زنان و پریان این شهر مبالغهآمیز است. میتوان پیگیری منشأ و ریشههای این داستان را در جایی بیش از اسکندرنامهها و آمازونها در اساطیر یونان و روم پیشنهاد و به تبع آن، بنیاد این داستان را در اساطیر ایرانی پی جویی کرده و یا در نهایت آن را تلفیقی از اساطیر ایران و یونان در نظر گرفت که هر دو مورد قابل بحث هستند</em><em>.</em>
شهر زنان,سامنامه,اسکندرنامه,شاهنامه,اسطوره
https://ltr.atu.ac.ir/article_11810.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_11810_504c62efc9e0ecb334867faf5d0c0f15.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
در دخمه را کرد سرخ و کبود (پژوهشی در یک بیت از داستان فرود)
243
264
FA
حسن
حیدری
0000000311391572
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اراک، اراک، ایران
h-haidary@araku.ac.ir
10.22054/ltr.2018.24585.1984
<em>این مقاله حاصل تأمل در یکی از بیتهای داستان فرود در شاهنامه است که در آن به ضبط، معنا و تحلیل این بیت پرداخته شده است. با استفاده از روش استقراء و با یافتن شواهدی از شاهنامه نشان داده شده است که مقصود از واژه سرخ در این بیت، زر سرخ و مقصود از واژه کبود همان لاجورد کبود است. سپس دلایل و شواهدی در جهت توأم بودن آنها در طبیعت و حین کاربرد به عنوان اشیای زینتی و قیمتی در ساخت دخمه و تابوت و سایر ادوات آیین مربوط به دفن ارائه شده است. همچنین به نقش آیینی آنها نیز توجه شده است. سپردن پیکر مردگان در دخمه بخشی از مراسم آیینی آماده کردن پیکر برای نهادن در دخمه و یا خاکسپاری در شاهنامه است که قدمت آن را نشان میدهد. در اجرای این آیین استفاده از فلز زر و سنگ لاجورد هم کاربرد زینتی و هم کاربرد نمادین داشته است.</em>
شاهنامه,دخمه,زر,لاجورد,سرخ,کبود
https://ltr.atu.ac.ir/article_9144.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9144_fd443d4db819a55ac121ae12e74dd20b.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
آب و اشکال گوناگون آن در ادبیات عرفانی فارسی (براساس مکتب ابن عربی از قرن هفتم تا نهم)
265
300
FA
مهدی
حیدری
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یزد، یزد، ایران
m.heidari@yazd.ac.ir
10.22054/ltr.2018.33543.2320
<em>یکی از استعارات پرکاربرد و کلیدی در مکتب ابن عربی که برای نشان دادن کثرت در عین وحدت و تبیین مفهوم وحدت وجود استفاده شده، استعارة آب و اشکال گوناگون آن است. در نگاه ابن عربی و پیروان او، آب رمزی از وجود است که در صورتهای گوناگون مثل قطره، دریا، موج، رود، بخار، نم، ابر، برف و حتی گوهر، گلاب، جانداران و... متکثّر می</em><em></em><em>شود. شکل</em><em></em><em>پذیری، پاک</em><em></em><em>کنندگی، زلالی، حیاتبخشی، سیالیّت، حرکت</em><em></em><em>پذیری، عظمت، پوشانندگی و حیرت</em><em></em><em>آوری از جمله ویژگیهای آب و اشکال آن است که در مکتب ابن عربی و شاعران و ادیبان متأثّر از وی در ادب فارسی مورد تأکید قرار می</em><em></em><em>گیرد. در این مقاله برآنیم تا این استعارة کلیدی مکتب ابن عربی را در حوزة شعر و نثر فارسی از قرن هفتم تا نهم با تأکید بر آثار سعدالدین حمویه، فخرالدین عراقی، عزیزالدین نسفی، شیخ محمود شبستری، شاه نعمتالله ولی، شاه قاسم انوار و عبدالرحمن جامی بررسی کنیم</em><em>.</em>
آب,عرفان,ابن عربی,موج,دریا
https://ltr.atu.ac.ir/article_9143.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9143_0629dfc181268a3e7181ed0befe53257.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
بررسی اصول و مؤلفههای مدرنیسم در شعر و اندیشۀ لاهوتی
301
334
FA
رضا
قنبری عبدالملکی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
abdolmaleki@du.ac.ir
10.22054/ltr.2018.27150.2080
جامعۀ ایرانی در عصر مشروطه وارد مرحلۀ جدیدی از تاریخ خود شد که در خلال آن با گذار از عصر سنت به تدریج پا به دوران تجدد یا مدرنیسم نهاد. روشنفکران ایرانی در عصر مورد بحث، تحت تأثیر اندیشۀ تجدد، تلاش کردند تا زمینه را برای مُدرن کردن جامعۀ ایران فراهم کنند. در این میان، لاهوتی به شدت تحت تاثیر جهانبینی مُدرن و پدیدۀ مدرنیسم بود. از این جهت، جُستار حاضر در پیِ پاسخگویی به این سوال مهم است که آیا عناصر و مؤلفههایی از مدرنیته را در جهانبینی لاهوتی میتوان یافت؟ و اگر یافت شود، چه عناصری از این تفکر به ذهن و زبان لاهوتی رسوخ کرده است؟ در میان شعرای عصر مشروطه، نمودهای تماس فکری لاهوتی با «غرب» روشن و آشکار است و بنابراین، محتمل است که عناصر مهمی از پدیدۀ مدرنیسم در اندیشۀ او وجود داشته باشد. روش پژوهش پیشرو، توصیفی- تحلیلی است و نگارنده با جمعآوری اطلاعات از طریق دیوان لاهوتی و سایر منابع کتابخانهای، تلاش کرده است تا به نقد و تحلیل مبانی مدرنیسم و مؤلفههای آن در اندیشۀ لاهوتی بپردازد.
لاهوتی,مشروطیت,مدرنیسم,روشنفکری,شعر معاصر
https://ltr.atu.ac.ir/article_9150.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9150_4bc736bd53add404cc6a218fa5e0ef11.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
24
84
2020
06
21
رباعی سرلوحه و دیباچۀ کار فرخییزدی در روزنامه «طوفان»
335
374
FA
محمدرضا
تقیه
0000-0003-1511-6308
دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اقلید، اقلید، ایران
taghiehmr1345@gmail.com
پروین
مرتضایی
0000-0002-8630-9070
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، مرکز آموزش عالی اقلید، اقلید، ایران
parvin.mortazaie@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.20884.1829
<em>فرخی</em><em></em><em>یزدی یکی از نویسندگان و شاعران مبتکر در بیان مشکلات اجتماعی است. او با درهمآمیختن شعر، روزنامه و سیاست سبب</em><em>شد با روشی نو، شیوۀ روبهرو شدن با مسائل اجتماعی را به دیگران بیاموزد. این شاعر انقلابی با انتشار روزنامه «طوفان»، روش خود را که برخاسته از باورش بود برای مبارزه با ظلم و ستم به مردم معرفی</em><em>کرد. او برای این نوع روش مبارزه، در روزنامه متناسب با رویدادهای اجتماعی و سیاسی در ابتدای هر شماره، یکی از رباعیات را عنوان کار خود قرار داد و بدین طریق موضع روزنامه را مشخص</em><em>می</em><em></em><em>کرد. براساس آن، مطالب دیگر روزنامه را مطرح کرده به مسائل سیاسی- اجتماعی و انتقادی می</em><em></em><em>پرداخت. انتخاب قالبی کوتاه برای بیان انتقادات در نوع خود قابل توجه است. در این مقاله به بررسی این نوع رباعیات با عنوان: آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، انقلاب، انتقاد از انتخابات و نادرستی آن و دفاع از توده</em><em></em><em>های مردم فقیر و... پرداخته</em><em>شده و نتیجه این</em><em></em><em>که شیوۀ مبارزۀ فرخی یک شیوۀ کاملاً ابتکاری است. سرودن شعر و قرار دادن آن به</em><em></em><em>عنوان مبحث اصلی و تیتر روزنامه از نوآوری</em><em></em><em>های فرخی است. این اشعار، دسته</em><em></em><em>بندی موضوعی شده تا روش کار شود.</em>
آزادی,انقلاب,رباعی,فرخی,طوفان
https://ltr.atu.ac.ir/article_9808.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9808_6a8c93be593aa5f62f08e86b8d4c205e.pdf