@article { author = {dabir moghadam, mohammad}, title = {Descartes and linguistics}, journal = {Literary Text Research}, volume = {2}, number = {5}, pages = {1-19}, year = {1998}, publisher = {Allameh Tabataba’i University}, issn = {2251-7138}, eissn = {2476-6186}, doi = {10.22054/ltr.1998.6175}, abstract = {}, keywords = {}, title_fa = {دکارت و زبان شناسی}, abstract_fa = {در گذشته و حال مکتبی در زبان شناسی نمی توان یافت که متأثر از آراء مکتبی فلسفی نباشد. این به هیچ وجه شگفت انگیز نیست زیرا زبان و قوۀ نطق همیشه و همواره به دلائل مختلف دارای اهمیت ویژه ای برای مطالعۀ طبیعت انسان بوده است. یکی از آن دلائل این است که زبان موهبتی ویژۀ انسان است و همۀ انسانها، مگر در آسیب دیدگیهای مغزی بسیار شدید، بهره مند از آن می باشند. دیگر اینکه، زبان با قلمروهائی همچون اندیشه و روابط اجتماعی مأنوس و مرتبط است، و آخر اینکه زبان نسبت به دیگر قلمروهای ذهن (همچون خلاقیت هنری) بیشتر قابل دسترسی و مطالعه است. در طول تاریخ زبان شناسی و مطالعۀ زبان اینکه آیا رابطۀ بین صورت (زبانی) و معنا رابطه ای است "طبیعی" و یا" قراردادی " پرسشی است که بارها مطرح شده است و در کراتیلس افلاطون نیز مورد بحث است و اساساً دارای خاستگاهی فلسفی دربارۀ طبیعت و قرارداد می باشد. همچنین اینکه زبان و مشخصاً فرایندهای موجود در آن قاعده منداند یا اینکه قاعده منداند اما دارای بی قاعدگی های فراوان نیز می باشند که در خور مطالعه است قدمتی کهن دارد و مثلاً ارسطو قاعده مندی را تمایل اغلب در زبان دانسته است. همچنین در عصر شخصیتی که مورد توجه این مقاله است، رنه دکارت (1956-1650)، فلسفه و علم جدای از هم نبودند و مشخصاً آراء فلسفی دکارت از آراء علمی او تفکیک پذیر نیست و اصطلاح دستور فلسفی (philosophical grammar) که مربوط به همان عصر است به معنای دستور علمی بود. دستور فلسفی (یا دستور همگانی و جهانی) علمی قیاسی بود که به اصول تغییر ناپذیر و همگانی زبان گفتار یا نوشتار می پرداخت، اصولی که بخشی از طبیعت مشترک انسان است (جامسکی 1988، صفحه 2 و 3).}, keywords_fa = {}, url = {https://ltr.atu.ac.ir/article_6175.html}, eprint = {https://ltr.atu.ac.ir/article_6175_00edccb335a65d76ab332cd027d6306e.pdf} }