بررسی متون ادبی
زهرا پاکزاد؛ فاطمه کلاهچیان؛ محمّد ایرانی
چکیده
در تعریفات شعر، از سه عنصر عاطفه، تخیّل و موسیقی سخن میرود. متون نثر فارسی، در دورههای گوناگون، کم و بیش از عناصر شعری بهره بردهاند.آثار صوفیانه و عارفانه، به اقتضای اهداف و مضامینشان، گرایشی بیشتر به شاخصههای شعری داشتهاند؛ تا آنجا که گاه درک ظرایف معنایی و نمودهای زیباشناختی این متون، به تحلیل تصاویر و جلوههای موسیقایی ...
بیشتر
در تعریفات شعر، از سه عنصر عاطفه، تخیّل و موسیقی سخن میرود. متون نثر فارسی، در دورههای گوناگون، کم و بیش از عناصر شعری بهره بردهاند.آثار صوفیانه و عارفانه، به اقتضای اهداف و مضامینشان، گرایشی بیشتر به شاخصههای شعری داشتهاند؛ تا آنجا که گاه درک ظرایف معنایی و نمودهای زیباشناختی این متون، به تحلیل تصاویر و جلوههای موسیقایی آنها وابسته است. بر اساس این اهمّیت، هدف مقالۀ حاضر، بررسی کارکرد یکی از عناصر کلیدی شعر؛ یعنی موسیقی، در کشفالمحجوب هجویری، به عنوان یکی از مهمترین متون نثر عارفانه است تا میزان و کیفیت شعروارگی آن از این منظر مشخّص شود. یافتههای این پژوهش توصیفی- تحلیلی نشان میدهند، موسیقی درونی و معنوی، کارکردی تعیینکننده در نثر هجویری دارند و به القای مؤثّرترِ مفاهیم و ذهنیات، مدد بارز می-رسانند. نمود موسیقی درونی که تناسب و جذّابیت لفظی- آوایی را ارتقا میبخشد، بیشتر از معنوی است. سجع؛ بخصوص متوازی، جناس؛ بهویژه زاید، تکرار واژه، واجآرایی و نیز تضاد، از مصادیق بارزتر موسیقی درونی و معنوی در کشفالمحجوبند که غالباً در این مواضع نمود مییابند: ذکر نام اولیاء و توصیف شخصیت و احوالشان، حکایتها و نقل سخنان مشایخ و ارشادهای آنان و نیز تبیین اصطلاحات عارفانه؛ اعم از مفاهیم مرتبط با توحید، معرفت نفس، مرگ، فنا و بقای عرفانی، مراتب سلوک و نیز نکوهش نفس و دنیای مذموم.
فاطمه کلاهچیان؛ سید محمد آرتا
دوره 18، شماره 59 ، خرداد 1393، ، صفحه 101-121
چکیده
شاعران برای آفریدن مضامین ژرف و آراستن کلام خویش از روشهای گوناگونی بهره بردهاند و سخن شناسان و نقّادان نیز کوشیدهاند که اسباب و ساز و کار این شیوهها را بیابند و به رایشان قواعدی وضع نمایند. یکی از شیوههای آراستن کلام، استفاده از ساختهای مقارننحوی (تکرار نحوی) است که با نظر به وجه هنری زبان خلق میشود و میتوان برای آن کارکردهایی ...
بیشتر
شاعران برای آفریدن مضامین ژرف و آراستن کلام خویش از روشهای گوناگونی بهره بردهاند و سخن شناسان و نقّادان نیز کوشیدهاند که اسباب و ساز و کار این شیوهها را بیابند و به رایشان قواعدی وضع نمایند. یکی از شیوههای آراستن کلام، استفاده از ساختهای مقارننحوی (تکرار نحوی) است که با نظر به وجه هنری زبان خلق میشود و میتوان برای آن کارکردهایی مختلف قائل شد. تکرار الگوی نحوی، مقولهای است که به فرم و ساختار شعر مربوط است؛ از این رو، راز زیبایی و غنای موسیقایی بسیاری از ابیات خاقانی را باید در فرم شعر او جستجو کرد. خاقانیباچیرگیبیبدیل و شگفت انگیزی که درحوزة زبان وواژگان دارد،بهشیوهایبسیار هنرمندانه وبابسامدیبالا،برای آفرینشمضامینوآرایش مظاهرسخنخویش،از ساختهای مقارننحوی بهرهبرده است.گفتنیاستکههماهنگی بسیاریاز اینشیوههابا مفهوم و معنایکلّیبیت،در خورتوجّه است.این مقاله بر آن است تا کارکردهای تکرار نحوی در قصاید خاقانی را از حیث زیباییآفرینی و معنایی مورد بررسی قرار دهد و شیوههای ظهور آنها را باز نماید؛ شگردی که از ویژگیهای بارز سبکی شعر خاقانی به شمار میآید.